Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 5
این مراسم روز یکشنبه در Bellomont و عمدتا "در ظاهر وقت شناس بود
اتوبوس هوشمند به مقصد به انتقال خانواده به کلیسا کم کم به در
گیتس.
این که آیا هر یک را به اتوبوس و یا یک موضوع از اهمیت ثانویه نیست ، زیرا
ایستاده وجود دارد آن را نه تنها شهادت به مقاصد ارتدوکس از خانواده ،
اما خانم Trenor احساس ، زمانی که وی در نهایت
شنیده درایو دور ، که او تا به حال به نحوی ساخته شده vicariously استفاده از آن.
این نظریه خانم Trenor که دختر خود را در واقع به کلیسا می روند و هر
یکشنبه ، اما اعتقادات حاکم فرانسوی خود ، او را به fane رقیب تماس ،
و خستگی از هفته نگه داشتن خود
مادر در اتاق خود را تا ناهار ، به ندرت وجود دارد هر حال حاضر به منظور بررسی این واقعیت است.
و پس از آن ، در یک انفجار اسپاسمودیک فضیلت -- هنگامی که به خانه بیش از حد شده است
پر سر و صدا در طول شب -- گاس Trenor فله خوش مشرب خود را به کت نیم تنه دامن بلند تنگ - اجباری و
دختران خود را از slumbers خود را روت ؛
اما عادت ، به عنوان لیلی توضیح داد : به آقای Gryce ، این وظیفه پدر و مادر فراموش شد
تا کلیسا زنگ ها زنگ در سراسر پارک و اتوبوس را حرکت داده بود
خالی می باشد.
لیلی به آقای Gryce اشاره کرده بود که این غفلت از مشاهدات مذهبی
متناقض با سنت های اولیه خود ، که در طی بازدیدکننده داشته است او را به او Bellomont
به طور منظم موریل و هیلدا به کلیسا همراه است.
این شمارش با اطمینان ، نیز محرمانه imparted که داشتن هرگز
بازی پل قبل از او بوده است "را در آن کشیده شده" در شب ورود او ، و
مقدار هولناک از پول از دست داده بود
نتیجه جهل خود را از این بازی و قوانین شرط بندی.
آقای Gryce بدون شک لذت بردن از Bellomont.
او دوست سهولت و زرق و برق زندگی ، و درخشش او در حال اعطا
عضو این گروه از مردم ثروتمند و آشکار است.
اما او فکر آن یک جامعه بسیار مادی و بار وجود دارد زمانی که او بود
هراسان از صحبت از مرد و به نظر می رسد از خانمها ، و او خوشحال به
پیدا کردن که خانم بارت ، برای همه سهولت او و
در خانه خود در اختیار داشتن ، نه در ابهام جو بود.
به همین دلیل او به ویژه شده بود با خوشحالی به یاد بگیرند که او را معمول به عنوان
شرکت Trenors جوان صبح روز یکشنبه به کلیسا ، و او به عنوان گام شن
رفت و برگشت قبل از درب ، پالتو نور او
بر روی بازوی او و کتاب او نماز در یک سو دقت دستکشهایش ریخته ، او را منعکس
agreeably بر استحکام شخصیت است که نگه داشته درست خود را به آموزش زود هنگام او
در محیط به طوری مخصوصا به اصول مذهبی است.
برای مدت طولانی آقای Gryce و اتوبوس رفت و برگشت شن را به خود ، اما ،
به دور از پشیمان این بی تفاوتی اسفناک را بر روی بخشی از دیگر
مهمان ، متوجه شد که خودش تغذیه امیدواریم که که خانم بارت ممکن است بدون همراه.
دقیقه گرانبها بود پرواز ، با این حال ، شاه بلوط بزرگ pawed زمین و
طرف بی تاب خود را با فوم بهمراه رگه های سورچی به نظر می رسید به آرامی متحجر کننده
بر روی جعبه و داماد در آستان و هنوز بانوی نمی آیند.
ناگهان ، با این حال ، صدای صداها و خش خش دامن در وجود داشت
راهرو ، و آقای Gryce ، بازسازی سازمان دیده بان خود را به جیب خود ، با شروع عصبی تبدیل شده ؛
اما تنها برای پیدا کردن خود توزیع خانم Wetherall به کالسکه بود.
Wetheralls همیشه به کلیسا رفت.
آنها متعلق به گروه گسترده ای از ماشین های انسان که از طریق زندگی بدون برو
غفلت از انجام یک از حرکات اجرا شده اعدام توسط اطراف
عروسک.
درست است که عروسک Bellomont به کلیسا رفتن نیست ، اما برخی دیگر به همان اندازه
مهم -- و آقای و خانم Wetherall دایره آنقدر بزرگ بود که خدا شامل شد
در بازدید از آنها فهرست.
بنابراین ، آنها ظاهر شد ، وقت شناس و با هوا از مردم محدود برای استعفا داد
هیلدا و موریل کسل کننده "در خانه" ، و پس از آنها عقب افتاده ، خمیازه کشیدن و دباره سنجاقکردن هر
حجاب دیگر و روبان به عنوان آنها آمدند.
آنها لیلی قول داده بود با او برای رفتن به کلیسا ، اعلام کرد ، و لیلی چنین بود
عزیز اردک های قدیمی که آنها ذهن نیست انجام آن را به او لطفا ، اگر چه آنها می توانند
علاقه داشتن به آنچه ایده در سر او قرار داده بود ،
و هر چند به نوبه خود آنها بسیار جای که بازی تنیس روی چمن با
جک و گوئن ، اگر او تا به حال به آنها گفته او بود.
نتواند Trenor توسط Lady Cressida Raith ، فرد آب و هوا مورد ضرب و شتم در پیگیری شدند
ابریشم آزادی و خرده ریز های قومی ، که از دیدن اتوبوس ، ابراز خود
تعجب آور نیست که آنها را در سراسر به راه رفتن
پارک ، اما در خانم Wetherall اعتراض به وحشت انداخت که کلیسا یک مایل فاصله گرفت ،
سرکار علیه او ، پس از یک نگاه در ارتفاع پاشنه دیگر ، acquiesced در
ضرورت رانندگی ، فقیر و آقای Gryce
خود نورد بین چهار خانمها که رفاه معنوی او احساس
حداقل نگرانی نیست.
ممکن است فراهم او برخی دلداری می تواند او شناخته شده است که خانم بارت
واقعا به معنای رفتن به کلیسا است. او حتی زودتر از حد معمول در افزایش یافت
اعدام از هدف خود است.
او تا به حال ایده که نزد او در یک روپوش خاکستری برش عبادتی ، با او
معروف ضربه شلاق drooped بالاتر از یک کتاب دعا ، لمسی به پایان رساندن قرار داده به آقای
انقیاد Gryce ، و رندر اجتناب ناپذیر
حادثه خاصی که او به حال حل و فصل باید بخشی از پیاده روی آنها را به شکل
را با هم بعد از ناهار.
نیت او در کوتاه شده بود ، هرگز بیشتر قطعی ، اما فقرا لیلی ، برای همه سخت
لعاب بیرونی او ، از درون به عنوان چکش خوار به عنوان موم بود.
دانشکده او را برای تطبیق خود ، برای ورود به خلق و احساسات دیگران ، اگر
آن را به او خدمت در حال حاضر و پس از آن در احتمالات کوچک ، او را در قاطع مختل
لحظات زندگی.
او مانند آب گیاه را در شار از جزر و مد و امروز کل جریان کرد
خلق و خوی او بود او را حمل به سمت Selden لارنس.
چرا او آمده بود؟
آیا برای دیدن خودش یا برتا دورست؟ این سوال آخر بود که ، در آن
لحظه ، باید او را مشغول کرده است.
او بهتر ممکن است خودش را با فکر است که او به سادگی پاسخ داده بودند رضایت
به احضار از مأیوس شدن از میزبان خود ، اضطراب او را بین خودش را در میان امدن
و ستیزگی از خانم دورست.
اما لیلی به حال استراحت تا او از خانم Trenor متوجه شدند که Selden آمده بود
بر خود او است. "او حتی به من سیم -- او فقط اتفاق افتاد
برای پیدا کردن دام در ایستگاه.
شاید با برتا نه بعد از همه بیش از حد ، "خانم Trenor musingly این نتیجه رسیدند ؛
رفت به ترتیب مطابق با کارت خود شام است.
شاید بود و لیلی را منعکس نمی کند ؛ اما به زودی باید باشد ، مگر اینکه او خود را از دست داده بود
حیله گری. اگر Selden در تماس خانم دورست آمده بود ،
آن را در خود او بود که او می ماند.
بسیار شب قبل به او گفته بود.
خانم Trenor ، درست به اصل ساده او را از دوستان متاهل خود را خوشحال بود
قرار داده Selden و خانم دورست در کنار یکدیگر در وعده شام ، اما ، در اطاعت از
زمان افتخار سنت های بازی
ساز ، او Gryce لیلی و آقای جدا شده بود ، ارسال در سابق با جورج
دورست ، در حالی که آقای Gryce با گوئن ون Osburgh همراه شد.
بحث جورج دورست با طیف وسیعی از افکار همسایه خود دخالت نمی کنیم.
او دارای اختلال هاضمه ماتمزده بود ، قصد در پیدا کردن مواد زیان آور
هر ظرف و از این مراقبت تنها با صدای صدای همسرش را منحرف.
در این گردهمایی ، با این حال ، خانم دورست در زمان هیچ بخشی در گفتگو عمومی.
او داشت در سوفل کم صحبت ش با Selden ، و عطف تحقیر و denuded
شانه به سمت میزبان او ، که به دور از resenting خروج او ، فرو
افراط منو با بی مسئولیتی شادی یک مرد آزاد.
آقای دورست ، با این حال ، نگرش همسرش یک موضوع از نگرانی های چنین آشکار بود که ،
هنگامی که او از سس ماهی خود را خراش دادن نیست ، یا scooping - خرده نان مرطوب
از درون رول او ، او شنبه
زور زدن گردن نازک خود را برای یک نگاه اجمالی از او بین چراغ.
خانم Trenor ، آن را به عنوان chanced ، زن و شوهر در طرف مقابل قرار داده بود
جدول و لیلی در نتیجه قادر به رعایت خانم دورست نیز بود ، و حمل
نگاه او را چند پا دورتر ، به راه اندازی یک
مقایسه سریع بین لارنس Selden و آقای Gryce.
این است که مقایسه ای بود که در حال لغو او بود.
چرا دیگر به حال او ناگهان علاقه مند به رشد در Selden؟
او به مدت هشت سال یا بیشتر شناخته شده بود : از زمان بازگشت وی به آمریکا به او
تشکیل یک بخشی از پس زمینه خود را.
او همواره بوده است و خوشحالم به نشستن در کنار او در شام ، او را دلپذیر یافت
از بسیاری از مردان ، و مبهم آرزو بود که او دارای کیفیت های دیگر مایحتاج به
تعمیر توجه خود را ، اما تا کنون او بود
بیش از حد مشغول امور خود را به او به عنوان بیش از یکی از دلپذیر در نظر
لوازم جانبی زندگی.
خانم بارت خواننده مشتاق از قلب خود او بود ، و او خود شاهد بود که او را ناگهان
اشتغال ذهنی با Selden توجه به این واقعیت بود که حضور او نور تازه ای بر ریخته
محیط اطراف خود.
نه این که او به طور قابل ملاحظه درخشان یا استثنایی در حرفه خود بود
پیشی گرفته توسط بیش از یک مرد که لیلی را از طریق بسیاری از شام خسته خسته بود.
که به جای او تا به حال حفظ شده بود یک بخش خاص اجتماعی ، هوا خوشحال از
مشاهده عینی نشان می دهد ، داشتن نقاط تماس در خارج از طلایی بزرگ
که قفس در آن همه آنها برای اوباش به نگاه خیره با دهان باز در نشسته بودند.
چگونه جذب می کند که جهان خارج از قفس به نظر می رسد لیلی ، او به عنوان درب آن را شنیده ام
صدای جرنگ جرنگ در او!
در واقع ، به عنوان او می دانستند ، درب clanged هرگز آن را همیشه باز ایستاد ، اما بسیاری از
اسرا مثل مگس در بطری بود ، و داشتن یک بار در پرواز ، هرگز نتوانست
دست آوردن مجدد آزادی آنها.
این تمایز Selden بود که او تا به حال راه را فراموش هرگز.
این راز راه خود را از تنظیم مجدد بینایی خود را بود.
لیلی ، چرخش چشم خود را از او ، خودش را اسکن دنیای کوچک خود را از طریق
شبکیه خود را : از آن بود که هر چند لامپ صورتی بسته شده بود و نور روز گرد و خاکی
اجازه شوید.
او نگاه کردن جدول طولانی ، مطالعه سرنشینان خود را یک به یک ، از گاس Trenor ،
با او سر سنگین گوشتخوار غرق میان شانه های خود ، به عنوان او در شکار
ابچلیک jellied ، به همسرش ، در
انتهای مخالف بانک طولانی از مناسبتهای فرهنگی ، مطرح ، با خودنمایی میکند او خوب به نظر می رسد ،
یک پنجره جواهر فروش را با برق روشن است. و میان این دو ، چه کشش طولانی از
پوچی!
چگونه دلتنگ کننده و بی اهمیت این افراد بودند!
لیلی آنها را با بی صبری scornful بررسی : حمل فیشر ، با او
شانه ها ، چشم او ، طلاق او را ، هوا به طور کلی خود را از تجسم تند "
بند "؛ جوان Silverton ، که به حال به معنای
برای زندگی در اثبات خواندن و نوشتن حماسه و که در حال حاضر در دوستان خود زندگی می کردند و به حال
تبدیل به بحرانی قارچ ؛ آلیس Wetherall ، انیمیشن بازدید از لیست ، که
بیشتر مشتاق اعتقادات روشن
بیان دعوت نامه و حکاکی شام کارت ؛ Wetherall با دائمی خود را
با سر اشاره عصبی رضایت ، هوای خود را از موافقت با مردم ، قبل از او می دانست که چه
آنها می گفتند ، جک Stepney ، با او
لبخند و چشم ها اضطراب اعتماد به نفس ، نیمی از راه بین کلانتر و اری برنده زن ؛ گوئن
ون Osburgh ، با تمام اعتماد به نفس بی تزویر از یک دختر جوان که همواره
گفته شده است که هیچ کس ثروتمندتر از پدرش وجود دارد.
لیلی در طبقه بندی خود را از دوستان او لبخند زد.
چقدر متفاوت آنها را به او به نظر می رسید تا به حال چند ساعت پیش!
سپس آنها آنچه او در به دست آوردن سمبل بود ، در حال حاضر آنها برای آنچه او ایستاد
دادن تا.
بعدازظهر همان روز آنها تا به حال پر از کیفیت درخشان به نظر می رسید و در حال حاضر او را دیدم که آنها
صرفا کسل کننده بودند در راه با صدای بلند. زیر زرق و برق از فرصت های خود را
او شاهد فقر دستاوردهای خود را است.
این بود که او می خواست آنها را به بی غرض تر می شود ، اما او می توانست liked
آنها را به زیبا تر می شود.
و او تا به حال خاطراتی مایه شرمساری از راه که در آن ، چند ساعت از زمان ، او تا به حال
قوه جاذبه مرکز از استانداردهای خود را احساس است.
او چشم بسته خود را از طریق مسنجر و روال تهی از زندگی او تا به حال انتخاب
پیش از او مانند یک جاده سفید طولانی بدون شیب و یا عطف کشیده شده است : آن درست بود او بود
به رول بیش از آن را در کالسکه به جای
trudging آن را بر روی پا ، اما گاهی اوقات عابر پیاده برخوردار انحراف کوتاه
برش است که به کسانی که بر روی چهار چرخ را تکذیب کرد.
او توسط خندیدن که آقای دورست به نظر می رسید که از اعماق بیرون انداختن roused شد
گلو لاغر خود را.
تبدیل به خانم بارت با حزن انگیز "می گویند ، من به او نگاه کنید ،" او گفت
نشاط -- "من فرمودید ، اما این کار فقط در همسر من نگاه ساخت یک احمق که فقرا
شیطان بیش از وجود دارد!
واقعا او بر او رفته بود فرض کنید -- و این همه راه دور دیگر ، من
اطمینان شما. "
بنابراین adjured ، لیلی چشم خود را بر روی صحنه ای تماشایی بود که affording آقای دورست تبدیل
چنین عیش مشروع است.
مطمئنا ظاهر شد ، او گفت که خانم دورست از شرکت کنندگان فعال تر بود
در صحنه : همسایه او به نظر می رسید برای دریافت پیشرفت خود را با شور و حرارت زیادی معتدل
که او را از شام او منحرف.
نگاه طنز خوب لیلی ، ترمیم و دانستن تغییر قیافه عجیب و غریب که آقای
ترس تاهل دورست فرض ، پر زرق و برق او پرسید : "آیا شما به طرز وحشیانه ای حسادت
او چیست؟ "
دورست استقبال سالی با لذت است. "اوه ، abominably -- you've فقط آن را -- نگه می دارد
مرا بیدار در شب.
پزشکان به من بگویید که چه زدم تا به هضم من -- بودن infernally
حسادت او.-- من می توانم یک لقمه از این مسائل را مصرف نمی کنند ، می دانید ، "وی افزود : به طور ناگهانی ،
با عقب راندن بشقاب خود را با تیره و ابر آلود
لقاء و لیلی ، بدون استثنا با سازگار ، به جای توجه تابشی او
انصراف طولانی مدت خود را از آشپز دیگر از مردم ، با سخنرانی دراز وشدیداللحن تکمیلی
بر روی کیفیت های سمی کره ذوب.
اغلب که او آماده گوش و یک مرد نیز به عنوان یک
سوء هاضمه ، ممکن است که او نارضایتی خود را در آن ریخت او عاری از احساسات به
تقارن گلگون است.
در هر حال او درگیر به لیلی تا زمانی که شیرینی که صادر شد زمانی که وی به
یک عبارت را در سمت دیگر خود را گرفتار ، که در آن Corby محسوب دوشیزه ، زن کمیک شرکت ،
bantering جک Stepney در تعامل نزدیک شدن به او.
نقش خانم Corby محسوب شوخ بود : او همیشه گفتگو با وارد
معلق زدن بر روی دستها.
و البته شما Rosedale سیم کارت تالیا به عنوان بهترین مرد! "
لیلی شنیده ام او را پرت کردن به عنوان اوج prognostications او و Stepney
پاسخ داد ، که اگر زده : "ژوپیتر ، که یک ایده است.
thumping حاضر من خارج شدن از او! "
سیم کارت ROSEDALE!
نام کوچک خود را نفرت انگیز تر ، ساخته شده ، خود را لیلی obtruded
افکار مانند گوشه چشم نگاه کردن. برای یکی از بسیاری از متنفر ایستاد
امکانات معلق در هوا بر روی لبه زندگی.
اگر او پرسی Gryce ازدواج ، روز می آمد که او می توانست به مدنی
به مردان مانند Rosedale. اگر او او ازدواج نمی کنند؟
اما او به معنای ازدواج با او را -- او مطمئن شوید که از او و از خودش مطمئن بود.
او با لرز از مسیر لذت بخش است که در آن افکار خود جلب کرد
است ضلالت ، و مجموعه پاهای خود را یک بار دیگر در وسط جاده طولانی سفید....
هنگامی که او به طبقه بالا رفت آن شب او متوجه شد که اواخر پست او را آورده بود تازه
دسته ای از صورتحساب. خانم Peniston ، که با وجدان بود
زن ، آنها را فرستاده تا به حال همه به Bellomont.
خانم بارت ، بر این اساس ، صبح روز بعد با جدی ترین این اعتقاد افزایش یافت
که این وظیفه خود را برای رفتن به کلیسا.
او پاره خودش را از لذت بردن طولانی - سینی صبحانه او صبح زود زنگ زد به
لباس شب خاکستری خود را گذاشته ، و despatched خدمتکار او به قرض گرفتن یک کتاب دعا را از خانم
Trenor.
اما البته او بیش از حد کاملا معقول و منطقی به حاوی میکروب از شورش بود.
به محض آماده سازی او ساخته شده بودند ، نسبت به آنها roused احساس خفه
مقاومت.
یک جرقه کوچک به اندازه کافی برای تخیل روشن شدن لیلی بود ، و نزد خاکستری
لباس و کتاب قرض گرفته شده نماز نور مدت های طولانی سال های فلش.
او را برای رفتن به کلیسا با پرسی Gryce هر یکشنبه.
آنها پیو جلو در کلیسا در نیویورک گران ترین ، و نام او
سخاوتمندانه رقم در لیستی از موسسات خیریه بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا.
در چند سال ، وقتی که او بزرگ شده stouter ، او ساخته می شود سرپرست.
هنگامی که در زمستان پیشوا آمدن به شام خوردن ، و شوهرش به التماس او را به رفتن
بیش از این لیست و ببینید که هیچ مطلقه بودند ، به جز کسانی بود که نشان داد
نشانه هایی از توبه دوباره ازدواج کرده بسیار ثروتمند است.
بود هیچ چیز به ویژه دشوار در این دور از تعهدات دینی وجود دارد ، اما از آن
ایستاده بود برای کسری از آن حجم زیادی از خستگی که در سراسر مسیر خود را loomed.
که می تواند رضایت به چنین روز صبح بی حوصله؟
لیلی و خوابیده بود ، و در حمام خود را او با تب و تاب بودن لذت بخش بود که پر بود
becomingly در منحنی های روشنی از گونه او منعکس شده است.
در خط قابل رویت بود در این صبح ، و یا دیگری از این نوع شیشه در زاویه شادتر بود.
و روز به شریک یا معاون جرم از خلق و خوی او بود : آن روز برای ضربه و گریز بود.
هوا نور پر از طلا پودر به نظر می رسید ، در زیر شکوفه شبنمدار چمن
بیشه زار سردرپیش و smouldered و تپه ها در سراسر رودخانه شنا در آبی مذاب.
هر قطره از خون در وریدهای لیلی او را دعوت به شادی.
صدا از چرخ او را از این اندیشه هایش را roused ، و تکیه پشت کرکره هایش
او را دیدم اتوبوس حمل و نقل آن.
او خیلی دیر بود ، پس از آن -- اما این واقعیت را به او زنگ هشدار.
گوشه ای از چهره crestfallen آقای Gryce حتی پیشنهاد که او عاقلانه انجام داده بود
absenting خودش ، از ناامیدی به او صادقانه خیانت قطعا عمل تیز کردن بوسیله مالش
اشتها خود را برای پیاده روی بعد از ظهر.
که راه برود او معنی نیست که از دست یک نگاهی به صورتحساب او را به نوشتن جدول
کافی بود برای به خاطر ضرورت آن است.
اما در عین حال او به حال صبح به خودش ، و خوش الهه شعر و موسیقی می تواند در
دفع ساعت آن.
او آشنا به اندازه کافی با عادات Bellomont می دانیم که او به احتمال زیاد به
یک میدان آزاد تا ناهار.
او Wetheralls را دیده بود ، دختران Trenor و بانوی Cressida بسته بندی شده با خیال راحت به
اتوبوس و جودی Trenor مطمئن بود که به داشتن موهایش shampooed ؛ حمل فیشر بود
بدون شک انجام میزبان او را برای درایو ؛
NED Silverton احتمالا سیگار کشیدن سیگار از ناامیدی جوان در اتاق خواب خود را ؛
و کیت Corby محسوب خاصی به بازی تنیس با Stepney جک و خانم ون
Osburgh.
خانمها ، این تنها خانم دورست بحساب نیامده ، و خانم دورست آمد هرگز
پایین تا ناهار : پزشکان او ، او averred ، او را به افشای ممنوع بود
خودش را به هوا خام از صبح.
اعضای باقی مانده از لیلی حزب به هیچ فکر خاصی ، در هر کجا که
بودند ، آنها به احتمال زیاد با برنامه های خود را دخالت نیست.
این ، برای لحظه ای ، در زمان شکل فرض لباس تا حدی روستایی بیشتر و
summerlike در سبک نسبت به لباس او برای اولین بار انتخاب شده بود ، و rustling
طبقه پایین ، سایبان در دست ، با
هوا رها بانوی در تلاش ورزش.
تالار بزرگ خالی بود ، اما از گره های سگ توسط آتش ، که ، مصرف در
نگاه جنبه در فضای باز دوشیزه بارت ، بر او در یک بار با اسراف را ارائه می دهد
مصاحبت.
او را کنار گذاشته پنجه رمنج که این پیشنهادها را منتقل ، و اطمینان
داوطلبان مسرت بخشی که او در حال حاضر ممکن است استفاده برای شرکت خود ، sauntered در
از طریق نقاشی اتاق خالی به کتابخانه در پایان از خانه.
کتابخانه تقریبا تنها بخش باقی مانده از خانه های قدیمی مانور
Bellomont : اتاق جادار طولانی ، نشان دهنده سنت های مادر کشور در آن
کلاسیک سربار درب ، کاشی هلند
دودکش ، و استادانه درست شده با urns برنج خود را درخشان درپوش مناسب رنده.
پرتره خانواده چند فانوس جاوید آقایان در کراوات ، کلاه گیس ، و خانم ها با
بزرگ سر به لباس و بدن کوچک ، آویزان بین قفسه ها با صفی از خوش
نخ نما کتابها : کتاب بیشتر همزمان
با اجداد در سوال ، که پس از آن Trenors هیچ ساخته شده بود
شده محسوس.
کتابخانه در Bellomont در واقع برای خواندن استفاده می شود هرگز ، هر چند که برخی آن را به حال
محبوبیت آن ها به عنوان سیگار کشیدن اتاق و یا عقب نشینی آرام برای لاس زنی.
به لیلی رخ داده بود ، با این حال ، که این ممکن است به این مناسبت شده اند متوسل
به تنها عضو حزب در کمتر احتمال دارد آن را به استفاده اصلی آن است.
او noiselessly بیش از قالیچه متراکم و پراکنده با آسان صندلی پیشرفته ، و قبل از
او رسید وسط اتاق او را دیدم که او تا به حال نشده اشتباه است.
لارنس Selden در واقع نشسته در دورتر پایان آن بود ، اما چند کتاب خود را در دراز
زانو ، توجه خود را با آن نشده بود درگیر ، اما به یک خانم که توری ملبس به کارگردانی
شکل ، به عنوان او در مجاور تکیه
صندلی ، خود را با slimness اغراق آمیز در برابر چرم تاریک جدا شده
اثاثه یا لوازم داخلی.
لیلی متوقف شد تا او را گرفتار نزد این گروه ، برای یک لحظه او در مورد به نظر می رسید
را قطع کند ، اما تفکر بهتر از این ، او روش خود را توسط لرزش خفیف اعلام کرد
دامن خود را ساخته است که زن و شوهر بالا بردن
سر خود را ، دورست خانم با ظاهر نارضایتی فرانک ، و Selden با او
معمول لبخند آرام.
نزد خونسردی خود را به حال اثر اخلال در لیلی ، اما به مختل شده بود در
پرونده او را به تلاش بیشتر درخشان خود در اختیار داشتن.
"عزیز من ، من اواخر؟" او پرسیده می شود ، قرار دادن دست خود را در او به عنوان پیشرفته به او خوش آمد می گوید.
"اواخر برای چه؟ نپرسید :" خانم دورست tartly.
"برای ناهار نیست ، قطعا -- اما شاید شما تا به حال تعامل زودتر است؟"
لیلی confidingly گفت : "بله ، من تا به حال ،". "واقعا؟
شاید من در راه هستم ، و سپس؟
اما آقای Selden به طور کامل در اختیار شما است. "
خانم دورست بود با رنگ روشن و خلق و خوی ، و آنتاگونیست او احساس لذت خاصی در
طولانی زجر او.
"آه ، عزیزم ، -- انجام باقی بماند ،" او گفت : خوب humouredly.
"من در دست کم نمی خواهم به شما درایو دور."
"شما در حال awfully خوب ، عزیز ، اما من با تعاملات آقای Selden دخالت هرگز."
این گفته با مقدار کمی هوا از مالکیت از دست داده نه بر جسم آن زبان آمده بود ، که
سرخ شدن ضعف دلخوری دولا شدن به بلند کردن کتاب او کاهش یافته است پنهان
در رویکرد لیلی.
چشم دوم به گسترده تر charmingly کرده و او را به یک خنده نور شکست.
"اما من هیچ تعامل با آقای Selden! تعهد من این بود برای رفتن به کلیسا و من
ترس اتوبوس بدون من آغاز شده است.
تا به آن آغاز شده ، آیا می دانید؟ "او تبدیل به Selden ، که پاسخ داد که او
راندن برخی از زمان شنیده بود. "آه ، پس من باید مجبور به پیاده روی ، من قول داده
هیلدا و موریل را با آنها به کلیسا.
خیلی دیر به راه رفتن وجود دارد ، شما می گویند؟ خوب ، من باید اعتبار را به تلاش داشته باشد ، در
هر -- و استفاده از فرار بخشی از خدمات.
من برای خودم متاسفم نیست ، بعد از همه! "
و با سر اشاره ای روشن به زن و شوهر در آنها نفوذ او بود ، خانم بارت قدم
از طریق درهای شیشه ای و فضل rustling او را به پایین چشم انداز طولانی انجام شده
باغ به راه رفتن.
او راه خود را churchward ، اما در هیچ سرعت بسیار سریع ، واقع در یکی از دست رفته
ناظران خود ، که در راهرو به دنبال بعد از او با هوا از متعجب و متحیر شده بودند ، در
تفریحی.
حقیقت این است که او آگاهانه تا حدودی مشتاق از یک شوک ناامیدی بود.
تمام برنامه های خود را برای روز بر این فرض بنا شده بود ساخته شده است که آن را به او که
Selden به Bellomont آمده بود.
او ، انتظار می رود که او به طبقه پایین آمد ، او را در دیده بان برای او پیدا و او
به او پیدا کرده بود ، به جای آن ، در یک وضعیت است که به خوبی ممکن است معنی است که او شده بود
سازمان دیده بان برای دیگری بانوی.
این امکان ، بعد از همه ، که او برای برتا دورست آمده بود؟
دوم در این فرض به اندازه از ظاهر شدن در یک ساعت عمل کرده زمانی که وی به
نشان داد هرگز خودش را به فنا عادی ، و برای لحظه ای ، لیلی ، دیدم هیچ راهی برای
قرار دادن او را در اشتباه است.
این را به او رخ می دهد که Selden ممکن است شده اند صرفا توسط میل به actuated
صرف از روز یکشنبه شهر : زنان یاد بگیرند هرگز با احساساتی توزیع
انگیزه در قضاوت خود را از مردان.
اما لیلی به راحتی پاچه بود نیست ؛ مسابقه او را در فطرت او قرار داده ، و او
منعکس شده است که Selden ، اگر او را اعلام نمی شود هنوز هم در خانم
toils دورست ، نشان داد او را به
کاملا رایگان از آنها را که او ترس از نزدیکی او بود.
این افکار او را درگیر که او را به راه رفتن کاهش یافت و به سختی به احتمال زیاد او را حمل به
کلیسا قبل از خطبه ، و در طول ، که از باغ به تصویب چوب
فراتر از آن مسیر ، تا کنون قصد خود را به عنوان به سایت همیشگی باشد
را به یک صندلی روستایی غرق در خم از پیاده روی است.
نقطه جذاب بود و لیلی بود نامحسوس به جذابیت نیست ، یا به این واقعیت
که حضور او را آن افزایش یافته ، اما او عادت کرده اند نه به طعم لذت پیروزی و
تنهایی جز در شرکت ، و
ترکیبی از یک دختر خوش تیپ و یک صحنه عاشقانه او را زده به عنوان خیلی خوب می شود
هدر می رود.
هیچ کس ، با این حال ، به نظر می رسد از این فرصت سود ، و بعد از نیم ساعت
انتظار بی ثمر او بلند شد و سرگردان در.
او ، احساس سرقت خستگی او به عنوان راه می رفت ، درخشش از او جان خود را از دست داده اند ،
و طعم و مزه زندگی بر روی لب های او بیات بود.
او به سختی می دانستند که او چه شده است به دنبال بود ، یا اینکه چرا از شکست برای پیدا کردن پس از آن را به حال
خشک نور از آسمان او : او تنها از یک احساس مبهم از شکست آگاه بود ، از
انزوای درونی عمیق تر از تنهایی در مورد او.
footsteps او را پرچم ، و او ایستاده بود زل زده listlessly جلوتر ، حفر لبه سرخس دار
مسیر را با نوک چتر افتابی او.
همانطور که او یک گام صدا پشت سر او ، و او Selden در کنار او را دیدم.
چقدر سریع راه می روید! "وی بیان کرد. "من فکر می کردم من هرگز نباید عقب
شما خواهد شد. "
پر زرق و برق او پاسخ داد : "شما باید کاملا بی نفس!
من زیر آن درخت نشسته به مدت یک ساعت. "
"در انتظار برای من ، من امیدوارم که؟" او دوباره ؛ و او با خنده مبهم گفت :
"خوب -- در حال انتظار برای دیدن اگر شما خواهد آمد."
"تمایز تصرف است ، اما من این کار را مهم نیست ، از آنجا که انجام یکی از درگیر انجام
دیگر. اما شما نمی مطمئن است که من باید آمد؟ "
"اگر من منتظر به اندازه کافی طولانی -- اما می بینید که من تا به حال تنها یک مدت زمان محدود که به
آزمایش است. "" چرا محدود؟
محدود ناهار؟ "
"نه ؛ مشارکت دیگر من" "اشتغال خود را به رفتن به کلیسا
موریل و هیلدا "" نه؟ اما از کلیسا به خانه برمی گردند با
فرد دیگری. "
"آه ، من می بینم ، من ممکن است شما به طور کامل با جایگزین ارائه شد.
و فرد دیگری در آینده این راه به خانه است؟ "
لیلی خندید دوباره.
"این فقط به آنچه من نمی دانم و برای پیدا کردن آن ، کسب و کار من است که برای دریافت به کلیسا
قبل از سرویس به پایان رسیده است. "
"دقیقا ، و کسب و کار من برای جلوگیری از انجام خود را به طوری است ، که در آن صورت دیگر
شخص ، piqued شده توسط عدم وجود خود را ، حل و فصل ناامید از رانندگی در شکل
اتوبوس. "
لیلی با قدردانی تازه مزخرف او بود مانند متلاطم از او
خلق و خوی درونی. "آیا که آنچه شما می خواهد که در چنین انجام
اورژانس؟ "او نپرسید.
Selden در او را با هیبت نگاه. "من اینجا هستم برای اثبات به شما ،" او گریه ،
"آنچه من قادر به انجام آن در مواقع اضطراری!
"پیاده روی یک مایل در ساعت -- شما باید خود را که اتوبوس خواهد بود سریعتر!"
"آه -- اما شما او را در پایان؟ این آزمون تنها برای موفقیت است. "
آنها در هر یک از دیگری با لوکس همان لذتی که آنها در احساس شده بود نگاه کرد
تبادل بیهودگیهای جدول بیش از چای خود را ، اما ناگهان چهره لیلی تغییر ، و او
گفت : "خب ، اگر در آن است ، او موفق شده است."
Selden ، پس نگاه او ، حزب مردم پیشرفت به سوی آنها از درک
دورتر از مسیر خم.
Cressida بانوی آشکارا در راه رفتن به خانه بود اصرار و بقیه کلیسا
برانگیخت تا به حال فکر وظیفه خود را به او را همراهی نکرده.
همراه لیلی نگاه به سرعت از یک تا دیگر از این دو نفر از حزب ؛
Wetherall راه رفتن با احترام در کنار بانوی Cressida جانبی کوچک او
توجه عصبی و پرسی Gryce
پرورش عقب با خانم Wetherall و Trenors.
"آه -- در حال حاضر من می بینم که چرا شما آمریکا خود را!"
Selden گفت با توجه داشته باشید از آزادترین تحسین اما شرمنده شدن که با آن
سالی بررسی هر تفصیلات او به آن را به معنای دریافت شد.
که بارت لیلی باید اعتراض به بودن در مورد خواستگاران خود bantered ، و یا حتی در مورد
خود را از جذب آنها به این معنی است ، آنقدر جدید بود Selden که او تا به حال فلش گذرا از
تعجب ، که روشن تعدادی از
امکانات ، اما او افزایش یافت gallantly به دفاع از سردرگمی خود ، با گفتن ، به عنوان
جسم خود را نزدیک : "که چرا من برای شما در انتظار بود -- از شما تشکر کنم برای داشتن
به من داده تا بسیاری از نقاط! "
"آه ، شما به سختی می توانند انجام دهند عدالت به موضوع در چنین زمان کوتاه ، گفت :" Selden ،
به عنوان دختران Trenor گرفتار دید از خانم بارت ، و در حالی که او ، حاکی از پاسخ به
تبریک بلند و ناهنجار خود ، وی افزود :
سرعت : "آیا شما نمی وقف بعد از ظهر خود را به آن؟
شما می دانید من باید فردا صبح. خواهیم پیاده روی ، و شما می توانید به من در تشکر
اوقات فراغت خود را. "