Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 1 -- قسمت 1 اقتصاد
وقتی که من نوشت صفحههای زیر ، یا به جای عمده ای از آنها ، من به تنهایی زندگی می کردند ، در
وودز ، یک مایل دورتر از هر همسایه ، در یک خانه که من خودم را ساخته بود ، در ساحل
والدن در کنکورد ، ماساچوست ، تالاب ، و
زندگی من با کار از دست من فقط به دست آورده است.
من در آنجا زندگی می کردند به دو سال و دو ماه. در حال حاضر من ادم سیار در متمدن
زندگی دوباره.
من باید امور من جسارت کردن نه آنقدر بر اطلاع از خوانندگان من اگر بسیار خاص
سوالات توسط townsmen من در مورد حالت من از زندگی ساخته نشده است ، که برخی از
تلفن بی ربط ، هر چند که آنها نمی
من در تمام بی ربط به نظر می رسد ، اما توجه به این شرایط ، بسیار طبیعی
و مربوط.
بعضی از آنها پرسید که چه کردم به غذا خوردن ، اگر من احساس نمی دلتنگ وا فسرده اگر من نمی ترسم ؛
می خواهم.
دیگران شده اند کنجکاو برای یادگیری چه بخشی از درآمد من اختصاص داده شده
اهداف خیریه ؛ و برخی ، که خانواده های بزرگ ، که چگونه بسیاری از کودکان فقیر
نگهداری می شود.
به همین دلیل من آن دسته از خوانندگان من که هیچ علاقه ای خاص در من به احساس بپرسید
عفو من اگر من متعهد برای پاسخ به برخی از این سوالات در این کتاب.
در بسیاری از کتاب ها ، من ، یا شخص اول است ، حذف شده و در آن را حفظ خواهد کرد.
در توجه به خودپسندی ، تفاوت اصلی این است.
ما معمولا به خاطر نمی آن است که ، بعد از همه ، همیشه اولین کسی است که
صحبت کردن.
من نباید خیلی در مورد خودم صحبت اگر هر کس دیگری که من به عنوان دانستند وجود دارد
نیز هست. متاسفانه ، من به این موضوع محدود
ضیق از تجربه من است.
علاوه بر این ، من در کنار من ، به هر نویسنده نیاز دارد ، اولین و یا آخرین ، ساده و صادقانه
حساب زندگی خود را ، و نه تنها آنچه او از زندگی مرد دیگر را شنیده ؛
برخی از حساب مانند او را به او ارسال
قوم و خویشی از زمین دور است ، اگر او تا به زندگی صادقانه ، آن را باید در یک بوده است
زمین دور به من. شاید این صفحات ویژه
خطاب به دانش آموزان فقیر.
همانطور که برای بقیه از خوانندگان من ، آنها را بخش مانند درخواست به آنها را قبول کند.
من اعتماد که هیچ درز در قرار دادن بر روی کت کشش ، برای آن ممکن است خوب انجام
خدمت به او چه کسی آن را متناسب است.
من نا چار به چیزی می گویند ، بسیار در مورد چین و ساندویچ
جزایر که خواندن این صفحات ، که گفته می شود در انگلستان زندگی می کنند ؛ چیزی
مربوط به وضعیت شما ، به خصوص شما
وضعیت ظاهری یا شرایط در این جهان ، در این شهر ، آنچه در آن است ، اعم از آن
لازم است که آن را به عنوان بد است ، چه آن را نمی توان بهبود یافته و همچنین
نه.
من یک معامله خوب در کنکورد سفر و در همه جا ، در مغازه ها ، و ادارات و
زمینه ، جمعیت به نظر می رسد به انجام توبه و طلب بخشایش در هزار
قابل توجه راه.
آنچه من از Bramins نشستن در معرض چهار آتش سوزی و به دنبال در شنیده
چهره خورشید و یا حلق آویز ، معلق با سر خود را به سمت پایین ، بیش از شعله های آتش ؛
نگاه آسمان بر شانه های خود
"تا زمانی که غیر ممکن است برای آنها را به موقعیت طبیعی خود را از سر گرفته می شود ، در حالی که از
پیچ و تاب و از هیچ چیز گردن اما مایعات می تواند به سمت معده عبور »، یا خانه ،
زنجیرهای برای زندگی ، در پای درخت یا
اندازه گیری با بدن خود ، مانند کرم ها ، وسعت امپراتوری پهناور ؛
یا ایستادن روی یک پا در تاپس از رکن -- حتی این اشکال از آگاه
توبه و طلب بخشایش به سختی باور نکردنی و
شگفت آور از صحنه های که I روزانه شاهد.
دوازده کارگر از هرکول بی ارزش در مقایسه با کسانی که در همسایگی من بودند
اند انجام شده ، برای آنها تنها دوازده شد و پایان ، اما من که هرگز
این چرخشی برابر با مردان و یا دستگیر شده هر هیولا یا هر کار را به پایان رساند.
آنها هیچ Iolaus دوست برای سوزاندن با آهن داغ ریشه سر هیدرا ، اما
به محض یک سر له شده است ، دو فصل بهار تا.
من می بینم از مردان جوان ، townsmen من ، که بدبختی آن است که به ارث برده مزارع ،
خانه ها ، انبارها ، گاو ، و ابزار کشاورزی ، برای این که راحت تر از رو به دست آورد
خلاص شدن از شر.
در صورتی که در چراگاه باز شده بود به دنیا آمد و توسط یک گرگ پستاندار شیرخوار ، که آنها
ممکن است با چشم واضح تر چه زمینه آنها به کار شوید. نامیده می شدند دیده می شود
چه کسی آنها را از خاک serfs؟
چرا باید هکتار شصت خود را خوردن ، وقتی که انسان محکوم به خوردن فقط یک چهارم بوشل خود را از
خاک؟ چرا باید از آنها شروع به حفر گورهای خود
به محض اینکه به دنیا می آیند؟
آنها به زندگی انسان ، هل دادن تمام این کارها قبل از آنها ، و به عنوان
همچنین آنها می توانند.
چگونه بسیاری از روح جاودانه فقیر آشنا شدم قریبا خرد کرده و در زیر آن خفه
بار ، خزنده پایین جاده زندگی ، هل دادن قبل از آن در انبار هفتاد و پنج پا
چهل ، اصطبل Augean آن هرگز
پاک ، و صد هکتار از زمین ، شخم ، mowing ، مرتع و woodlot!
اری ، که مبارزه با چنین encumbrances های غیر ضروری را به ارث برده ، آن را پیدا
کار به اندازه کافی به زانو در آوردن و پرورش چند فوت مکعب از گوشت.
اما کار مردان تحت یک اشتباه است.
بخشی بهتر از مرد است به زودی به خاک برای کمپوست شخم زده شده است.
توسط یک سرنوشت ظاهری ، معمولا به نام ضرورت ، آنها شاغل هستند ، به عنوان آن را در می گوید :
کتاب قدیمی ، تخمگذار گنجینه که بید و زنگ فاسد و دزد شکستن
از طریق و سرقت.
این زندگی یک احمق است ، عنوان آنها را پیدا خواهد کرد زمانی که آنها را به انتهای آن ، اگر نه قبل از.
گفته شده است که Deucalion و Pyrrha مردان با پرتاب سنگ بیش از خود
سران پشت سر آنها : --
جنس دوروم sumus مستقل ، experiensque laborum ،
ET documenta damus QUA simus nati origine.
یا ، به عنوان قافیه رالی آن را در راه بلند خود ، --
"پس از ان از نوع خود ، دل سخت است تحمل درد و مراقبت ، تصویب است که ما
اجساد از طبیعت های سنگی هستند. "
بسیار برای اطاعت کور به اوراکل blundering ، پرتاب سنگ بر روی
سر خود را پشت سر آنها ، و دیدن جایی که آنها کاهش یافت.
اکثر مردان ، حتی در این کشور نسبتا آزاد ، از طریق جهل صرف و
اشتباه ، تا با مراقبت های ساختگی اشغال و superfluously درشت
کارگر زندگی که میوه های ظریف آن را می توانید با آنها نمی شود plucked.
انگشتان دست خود را ، از کار پر زحمت بیش از حد ، بیش از حد دست و پا چلفتی و مرتعش شدن بیش از حد برای آن است.
در واقع ، انسان زحمتکش اوقات فراغت برای یک روز تمامیت واقعی به روز نیست ، او نمی تواند
استطاعت به حفظ manliest روابط با مردان ، کار خود را در ارزش خواهد بود
بازار است.
او هیچ وقت به هیچ چیز به جز یک ماشین.
چگونه می تواند او را به یاد داشته باشید و جهل خود را -- که رشد خود نیاز به -- که غالبا
برای استفاده از دانش خود؟
ما باید خوراک و پوشاک او را انداخته گاهی اوقات و او را با ما استخدام
cordials ، قبل از ما از او قاضی است.
بهترین کیفیت از طبیعت ما ، مانند شکوفه در میوه ها ، می تواند به حفظ تنها
ظریف ترین دست زدن به. با این حال ما خودمان را نه یکی درمان
یکی دیگر از نتیجه tenderly.
برخی از شما ، که همه ما می دانیم ، فقیر هستند ، پیدا کردن آن سخت به زندگی ، گاهی اوقات ، به عنوان آن ،
نفس نفس زدن برای نفس است.
من هیچ تردیدی نداشته باشید که برخی از شما که این کتاب را بخوانید قادر به پرداخت برای همه
شام که شما در واقع ، مصرف شود ، و یا برای کتهای و کفش است که به سرعت
پوشیدن یا در حال حاضر فرسوده ، و
این صفحه تا به به صرف زمان قرض گرفته شده و یا دزدیده شده ، سرقت طلبکاران خود را از
ساعت می باشد.
این امر خیلی روشن به چه معنی و sneaking زندگی بسیاری از شما زندگی می کنند ، برای دید من
تجربه whetted شده ، همیشه در محدودیت ، تلاش به کسب و کار و
تلاش برای خارج شدن از بدهی ، بسیار کهن
پوسته خارجی ، توسط Latins AES alienum ، برنج دیگر ، برای بعضی از سکه های خود را به نام
از برنج ساخته شده ، هنوز زنده و در حال مرگ ، و با استفاده از برنج های دیگر خاک سپرده شد ؛
همیشه امیدوار کننده به پرداخت ، با وعده به پرداخت ،
امروز فردا ، و در حال مرگ ، غیر قابل تبدیل به پول نقد ، به دنبال کاری به نفع ، سفارشی ،
بسیاری از حالت تنها دولت زندان جرائم ، دروغ گفتن ، چاپلوس ، رای دادن ،
متعاهد خودتان را به طور خلاصه
مدنیت یا گشاد به جو از سخاوت نازک و پوچ ، که ممکن است شما
متقاعد کردن همسایه خود را به کفش خود را ، و یا کلاه خود ، و یا کت خود شما را ، و یا خود را
کالسکه و یا واردات مواد غذایی خود را برای او ؛
ساخت خودتان بیمار ، که ممکن است شما دچار تاخیر کردن یا شدن چیزی در برابر یک روز بیمار ، چیزی برای
جمع دور در قفسه سینه های قدیمی ، و یا در جوراب زنانه ساقه بلند در پشت گچ کاری ، و یا ،
با خیال راحت ، در بانک آجر ، بدون توجه به ، که در آن ، بدون توجه به چه مقدار و یا چقدر است.
من گاهی اوقات تعجب است که ما می توانیم تا احمق ، من تقریبا ممکن است ، گفت به عنوان برای حضور در
به به صورت ناخالص اما تا حدودی خارجی از بردگی به نام سیاه پوست برده داری وجود دارد
بنابراین بسیاری از استادان علاقه مند و ظریف است که بنده هر دو شمال و جنوب.
دشوار است به سرپرست جنوبی ، بدتر شده است که یکی شمال ، اما بدترین
از همه زمانی که شما برده راننده از خودتان است.
از الوهیت را در انسان!
نگاه کنید کامیون ران در بزرگراه ها ، wending به بازار روز یا شب ، هیچ
الوهیت هم بزنید در درون او را؟ بالاترین وظیفه او به علوفه و آب او
اسب!
سرنوشت خود را به او در مقایسه با منافع حمل و نقل؟
آیا برای همراهی کردن او رانندگی را به هم بزنید؟ خداگونه چگونه ، چگونه جاودانه است ، او است؟
ببینند که او چگونه cowers و sneaks ، چه مبهم تمام روز او ترس ها ، عدم جاودانه
و نه الهی ، اما برده و زندانی عقیده خود از خود ، شهرت به دست آورد توسط
اعمال خود را.
افکار عمومی مستبد ضعیف در مقایسه با نظر شخصی ما است.
چه یک مرد فکر می کند از خود ، که آن این است که تعیین ، و یا به جای نشان می دهد ، خود را
سرنوشت.
رهایی از خود و حتی در ولایات هند غرب از فانتزی و تخیل --
چه Wilberforce وجود دارد به ارمغان خواهد آورد که در حدود؟
فکر می کنم ، همچنین از خانم ها از زمین بالشتک توالت بافی علیه تاریخ و زمان آخرین
روز ، به بیش از حد سبز علاقه به سرنوشت خود خیانت!
همانطور که اگر شما می توانید زمان و بدون مجروح ابدیت را بکشند.
جرم مردان منجر زندگی ناامیدی های بی صداست.
آنچه که به نام استعفای است به تایید یاس و نومیدی.
از شهر ناامید شما را به کشور از جان گذشته ، و به کنسول
خودتان را با شجاعت از minks و muskrats.
ناامیدی کلیشه ای اما ناخودآگاه است حتی تحت چه نامیده می شوند پنهان
بازی ها و سرگرمی های انسان است. هیچ بازی در آنها وجود دارد ، برای این می آید
پس از کار.
اما این ویژگی از حکمت به انجام چیزهای ناامید است.
هنگامی که ما در نظر بگیرید چه ، به استفاده از کلمات از تعلیم و دستور مذهبی ، پایان اصلی انسان است ، و
چه necessaries واقعی و به معنای زندگی ، به نظر می رسد به عنوان اگر مرد بود به عمد
انتخاب حالت معمول از زندگی به خاطر آنها آن را ترجیح داده به هر زبان دیگری.
در عین حال آنها صادقانه فکر می کنم هیچ سمت چپ انتخاب وجود دارد.
اما طبیعت سالم و هشدار به یاد داشته باشید که خورشید با افزایش واضح است.
هرگز بیش از حد دیر به دست برداشتن از تعصبات ما.
هیچ راهی برای تفکر و یا انجام ، با این حال باستان ، را می توان بدون اثبات قابل اعتماد است.
چه انعکاس همه و یا در سکوت به درست به روز عبور می کند ، ممکن است تبدیل به
باطل به فردا ، دود صرف نظر است ، که برخی از برای یک ابر است که به آن اعتماد کرده بود
که ریزش نم نم باران لقاح در زمینه های خود را.
چه قدیمی از مردم می گویند شما نمی تواند انجام دهد ، شما سعی می کنید و پیدا کردن که شما می توانید.
اعمال قدیمی برای افراد مسن ، و اعمال جدید برای جدید.
افراد مسن نمی دانند به اندازه کافی یک بار ، شاید ، سوخت تازه به واکشی برای حفظ
آتش رفتن ؛ افراد جدید کمی چوب خشک را زیر یک گلدان قرار دهید ، و می چرخید دور
جهان با سرعت از پرندگان ، در یک راه برای کشتن افراد مسن ، به عنوان عبارت است.
سن بهتر است ، به سختی تا به خوبی ، واجد شرایط برای یک مربی به عنوان جوانان است
سود تا حد آن را از دست داده است.
تقریبا ممکن است در صورتی که خردمندترین انسان آموخته است هر چیزی از ارزش مطلق با شک
زندگی می کنند.
عملا قدیمی ندارند توصیه بسیار اهمیت دادن به جوانان ، خود را
تجربه شده است تا با مشتقات جزئی ، و جان خود را از شکست چنین بدبختی شده اند ،
به دلایل خصوصی ، و آنها باید باور ؛
و ممکن است که آنها برخی از چپ دینی که belies آن تجربه کرده اند ، و آنها
فقط جوان کمتر از آنها هستند.
من حدود سی سال بر روی این سیاره زندگی کرده اند ، و من هنوز برای شنیدن
هجا از مشاوره با ارزش و یا حتی جدی از سالمندان من.
آنها به من گفت هیچ چیز ، و احتمالا نمی تواند هر چیزی به هدف را به من بگویید.
اینجا این است که زندگی ، یک آزمایش تا حد زیادی ناازموده شده توسط من ، اما چه فایده
من که آنها آن را محاکمه.
اگر من هر گونه تجربه که من فکر می کنم ارزش ، من مطمئن هستم برای منعکس کردن که این من
مربیان گفت : هیچ چیزی در مورد.
یک کشاورز به من می گوید ، "شما نمی تواند زندگی صرفا در مواد غذایی گیاهی ، برای آن اوست
هیچ چیز برای ساختن استخوان با "، و بنابراین او مذهبی اختصاص بخشی از روز خود را به
عرضه سیستم خود را با مواد خام
استخوان ها ، راه رفتن تمام در حالی که او در پشت گاو او مذاکرات ، که با سبزیجات ساخته شده
استخوان ، حرکت تند و سریع او و گاوآهن lumbering خود را همراه با وجود هر مانع است.
بعضی چیزها واقعا necessaries زندگی در برخی از محافل ، بیشتر درمانده و
بیمار ، که در دیگران تجملات صرفا ، و در بعضی دیگر هنوز به طور کامل
ناشناخته است.
کل زمین از زندگی انسان به نظر می رسد به برخی از شده توسط خود را رفته
پیشینیان ، هر دو ارتفاعات و دره ها ، و همه چیز مراقبت شده اند
برای.
با توجه به Evelyn ، "سلیمان عاقلانه احکام بسیار تجویز
فاصله درختان و praetors رومی تصمیم گرفته اند که چگونه اغلب شما ممکن است را به خود
زمین همسایه به جمع آوری acorns که
سقوط بر روی آن بدون تجاوز ، و آنچه سهم متعلق به آن همسایه است. "
بقراط حتی جهت سمت چپ که ما چگونه باید ناخن ما قطع است که ، حتی با
به پایان می رسد از انگشتان دست ، نه کوتاه و نه طولانی.
بدون شک دل تنگی و دل تنگی که فرض خسته انواع و
به دنبال لذت پیروزی از زندگی به قدمت آدم است.
اما ظرفیت انسان هرگز اندازه گیری ، و نه ما برای قضاوت از آنچه که او
می توانید انجام شده توسط هر سوابق ، بنابراین کمی سعی شده است.
هر چه شکست تو تا کنون شده اند ، "مبتلا نیست ، فرزند من ، که باید
اختصاص به تو چه تو hast سمت چپ باز گرداند؟ "
ما ممکن است زندگی ما را توسط یک هزار آزمون ساده را امتحان کنید ، به عنوان ، به عنوان مثال ، که همان یکشنبه
که من لوبیا illumines در یک بار یک سیستم از عناصر خاکی مانند ماست می رسد.
اگر من این یاد بود آن را مانع برخی از اشتباهات.
این نور است که در آن من آنها را hoed نیست.
ستاره apexes از آنچه مثلث فوق العاده!
چه موجودات دور و متفاوت در قصرها مختلف جهان
فکر یکی از همان در همان لحظه!
طبیعت و زندگی انسان به عنوان های مختلف چند به عنوان قانون اساسی ما است.
زندگی چشم انداز ارائه می دهد خود را به دیگری چه کسی باید گفت؟
آیا یک معجزه بیشتر می گیرد از برای ما از طریق چشم های یکدیگر نگاه کنید برای
فوری؟
ما باید در همه سنین از جهان را در یک ساعت زندگی می کنند ، برای همیشه ، در همه جهان
سنین.
تاریخ ، شعر ، اسطوره شناسی -- من بدون خواندن تجربه دیگری تا
شگفت انگیز و اطلاع رسانی به عنوان این خواهد بود.
بخش بیشتری از همسایگان من تماس بگیرید خوب من در روح من به بد بر این باورند ، و اگر
من از هر چیزی توبه ، آن است که به احتمال بسیار زیاد به رفتار خوب من است.
چه شیطان به من برخوردار است که رفتار را به خوبی؟
شما که هفتاد سال زندگی کرده اند ، نه -- شما ممکن است خردمندترین کاری که می توانید ، پیر مرد گفت
بدون افتخار از یک نوع -- شنیدن صدای غیر قابل مقاومت است که من دعوت دور
از همه که.
یکی از نسل ترک شرکت های دیگر مانند عروق رشته است.
من فکر می کنم که ما با خیال راحت می توانید یک معامله خوب بیش از ما مورد اعتماد است.
ما ممکن است مراقبت بسیار از خودمان که ما صادقانه پاداششان جای دیگر از قانون مستثنی کردن.
طبیعت و همچنین به قدرت ما و ضعف ما سازگار است.
اضطراب و فشار پی در پی برخی از فرم قریبا غیر قابل درمان بیماری است.
ما به مبالغه اهمیت چه کار ما ساخته شده و هنوز چقدر نمی باشد.
انجام شده توسط ما! یا چه می شود اگر ما گرفته شده بود بیمار؟
چگونه هوشیار ما! مصمم با ایمان به زندگی می کنند اگر ما می تواند به اجتناب از آن ، تمام روز
طولانی مدت بر آماده باش ، در شب ، ما ناخواسته دعاهای ما و می گویند خود را متعهد به
عدم قطعیت.
بنابراین به طور کامل و صادقانه ما مجبور به زندگی ، reverencing زندگی ما ،
و انکار امکان تغییر.
این تنها راه است ، ما می گویند ، اما به عنوان بسیاری از جهات می تواند وجود داشته کشیده شعاع وجود دارد
از یک مرکز است.
همه تغییر یک معجزه به تامل است ، اما آن را یک معجزه است که در حال وقوع است هر
فوری.
کنفوسیوس گفت : "می دانیم که ما می دانیم آنچه که می دانیم ، و ما نمی دانیم چه کار می کنیم
نمی دانم ، که دانش واقعی است. "
هنگامی که یک مرد را کاهش داده است یک واقعیت از تخیل به یک واقعیت به خود
درک ، پیش بینی که همه مردان را در طول ایجاد زندگی خود را بر این اساس است.
بیایید برای یک لحظه در نظر بگیرند چه بیشتر از زحمت و اضطراب که من
مراجعه کننده است که در مورد ، و چه مقدار از آن لازم است که ما را مشکل است ، یا حداقل
مراقب باشید.
این امر می تواند برخی از مزیت به یک زندگی بدوی و مرز ، هر چند در
میان تمدن ظاهری ، اگر تنها به یادگیری necessaries ناخالص
روش زندگی و آنچه به گرفته
بدست آوردن آنها و یا حتی به دنبال بیش از قدیمی روز کتاب از بازرگانان ، به دیدن آنچه در آن
این بود که مردان اغلب در فروشگاه ها خریداری شده ، چه آنها ذخیره می شود ، است که ، چه
grossest خواربار.
برای بهبود از سن داشته اند اما تاثیر و نفوذ کمی در قوانین اساسی
وجود انسان ، به عنوان اسکلت ما ، احتمالا ، از برجسته
کسانی که از اجداد ما.
توسط کلمات ، لازم زندگی ، منظورم هر چیز دیگری ، از همه آن مرد به دست آوردن و توسط خود
exertions خود ، از اولین ، و یا از استفاده طولانی بوده است تبدیل شده است ، بنابراین مهم است که
زندگی انسان است که چند ، اگر وجود داشته باشد ، چه از
وحشی گری ، و یا فقر ، یا فلسفه ، که تا کنون بدون آن انجام تلاش.
به بسیاری از موجودات در این احساس نیست ، بلکه یک زندگی لازم ، غذا وجود دارد.
گاومیش کوهان دار امریکایی از دشت آن چند اینچ از چمن خوش طعم ، با آب به
نوشیدن ، مگر اینکه او به دنبال پناهگاه جنگل و یا سایه کوه.
هیچ یک از ایجاد حیوان نیاز به بیش از غذا و سرپناه است.
necessaries از زندگی انسان در این آب و هوا ممکن است ، با دقت کافی ، لازم است
توزیع شده تحت چند سر از غذا ، سرپناه ، لباس ، و سوخت ، نه برای
تا ما را امن این ما آماده
برای سرگرم کردن مشکلات واقعی زندگی با آزادی و چشم انداز موفقیت است.
انسان اختراع شده است ، خانه نیست ، اما لباس و مواد غذایی پخته شده ، و احتمالا از
کشف تصادفی از گرمای آتش ، و استفاده متعاقب از آن ، در
ابتدا لوکس ، ضرورت حاضر به نشستن توسط آن به وجود آمد.
ما در رعایت گربه و سگ دستیابی به ماهیت همین دوم.
سرپناه مناسب و لباس ما مشروع گرمای درونی خود ما را حفظ ؛
اما با بیش از این ، و یا سوخت ، که با حرارت خارجی بزرگتر از
خود درونی ما ، ممکن است پخت به درستی نمی توان گفت برای شروع؟
داروین ، طبیعت ، می گوید ساکنان ایالت تیرا دل Fuego ، که در حالی که
حزب خود را ، که لباس بودند و نشسته نزدیک به یک آتش ، به دور از بیش از حد
گرم ، این وحشی برهنه ، که دورتر
خاموش ، در کمال تعجب بزرگ او مشاهده شد ، "را به جریان با تعریق در
تحت چنین مثل آتش است. "
بنابراین ، به ما گفته شده ، فلمنک جدید برهنه با مصونیت از مجازات ، در حالی که اروپا می رود
shivers در لباس های خود را.
آیا این غیر ممکن است به ترکیب سرسختی از این وحشی با intellectualness
انسان متمدن است؟
با توجه به Liebig ، بدن انسان در یک اجاق گاز است ، و غذا سوخت که نگه می دارد
احتراق داخلی در ریه ها. در آب و هوای سرد که غذا می خوریم ، در کمتر گرم است.
حرارت حیوانی حاصل از احتراق آهسته است ، و بیماری و مرگ را
محل زمانی که این بیش از حد سریع است ؛ و یا می خواهند سوخت ، و یا از برخی از نقص در
پیش نویس ، آتش می رود.
البته حرارت حیاتی نیست که با آتش سر در گم می شود ، اما خیلی برای
قیاس.
به نظر می رسد ، بنابراین از فهرست بالا ، که بیان ، زندگی حیوانات ، تقریبا
مترادف با بیان حرارت حیوانی ، برای در حالی که غذا ممکن است به عنوان در نظر گرفته
سوختی را تأمین که نگه می دارد تا آتش درون ما -- و
سوخت در خدمت تنها به آماده سازی که برنامه غذا و یا به افزایش گرمای بدن ما توسط
علاوه بر این از بدون -- پناهگاه و لباس نیز تنها در خدمت گرما را به حفظ نتیجه
تولید شده و جذب می شود.
ضرورت بزرگ ، پس از آن ، برای بدن ما را گرم نگهدارید ، برای حفظ گرما حیاتی در
ما.
چه درد ما بر این اساس ، نه تنها با غذایی ما ، و پوشاک ، و سرپناه ،
اما با تخت ما ، که ما شب لباس شخصی ، سرقت لانه و سینه
پرندگان برای آماده سازی این پناهگاه در درون
سرپناه ، به عنوان خال تخت خود را از علف و برگ در انتهای نقب زدن آن!
مرد فقیر است معتاد به شکایت دارند که این جهان سرد و سرد ، هیچ کمتر
فیزیکی از اجتماعی ، ما به طور مستقیم بخشی از ails ما مراجعه.
تابستان ، در بعضی از شرایط آب و هوایی امکان پذیر می سازد برای انسان نوعی از زندگی اهل بهشت است.
سوخت ، به جز برای طبخ مواد غذایی خود را ، پس از آن غیر ضروری ، خورشید ، آتش خود را ، و بسیاری از
از میوه ها به اندازه کافی از اشعه آن پخته شده ، در حالی که مواد غذایی به طور کلی تر است
مختلف ، و سهولت بیشتری به دست آمده ، و
لباس و سرپناه به طور کامل و یا نیمی از غیر ضروری است.
در حال حاضر ، و در این کشور ، به عنوان من از تجربه شخصی من ، چند
پیاده سازی ، چاقو ، تبر ، بیل زدن ، چرخ دستی ، و غیره ، و درس خوان ،
lamplight ، لوازم التحریر ، و دسترسی به چند
کتاب ، رتبه بعدی به necessaries ، و می تواند تمام توان در هزینه های بیهوده به دست آمده.
با وجود این بعضی ، عاقلانه نیست ، به طرف دیگر از جهان ، به غیر مصطلح و ناسالم
مناطق ، و خود را وقف تجارت برای ده یا بیست سال ، برای اینکه آنها ممکن است
زنده -- که به راحتی گرم نگه دارید -- و می میرند در انگلستان در آخرین.
غنی luxuriously به سادگی به راحتی گرم نگه داشته ، اما غیر طبیعی گرم است ؛ به عنوان من
ضمنی قبل از آنها ، پخته شده البته یک حالت لا.