Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 6
بعد از ظهر کامل بود. سکون عمیق تر دارای هوا ، و
زرق و برق از پاییز آمریکا کدورت که گسترش و نشر تعدیل شد
روشنایی بدون dulling آن.
در حفره های چوبی از پارک در حال حاضر وجود دارد لرز غش ، اما به عنوان زمین
گل رز رشد هوا سبکتر است ، و صعودی دامنه های طولانی خارج از جاده بالا و لیلی
و همراه او به منطقه تابستان طولانی رسید.
راه در سراسر چمنزار با درختان پراکنده زخم و سپس آن را به خط آغشته
plumed با asters و اسپری purpling های خاردار ، از چه رو ، از طریق تیردان قرار گرفتن نور
خاکستر برگ ، کشور ، خود را در فاصله های آرامش بخش حال نعوظ کشیده.
بالاتر ، خط تافتز ضخیم شدن از سرخس و سبزی براق خزنده را نشان داد
دامنه سایه درختان شروع به برآمدگی آن ، و سایه عمیق تر به شطرنجی
هوای گرگ و میش از راش - بیشه.
boles از درختان ایستاده بود و از هم جدا ، با تنها یک چراغ از feathering
زیر رست ؛ مسیر در امتداد لبه چوب زخم ، در حال حاضر و پس از آن به دنبال در
مرتع روشن از فروغ افتاب و یا در باغ مزین با میوه.
لیلی صمیمیت واقعی با طبیعت را نداشت ، اما او علاقه وافری به مناسب بود و
می تواند کاملا حساس به صحنه پس زمینه اتصالات از خود او بود
احساس.
چشم انداز گسترش یافتن در زیر او را از بزرگ شدن خلق و خوی حال حاضر او به نظر می رسید ، و او
چیزی از خودش در آرامش آن ، وسعت آن ، طولانی آن می رسد آزاد یافت می شود.
در دامنه های نزدیکتر قند maples wavered مانند pyres از نور ؛ پایین پایین بود
massing از باغ های خاکستری ، و اینجا و آنجا سبز طولانی از بلوط و بیشه.
دو یا سه قرمز مزرعه خانه dozed زیر درختان سیب ، و منار مخروطی چوبی سفید
از یک کلیسا روستای نشان داد فراتر شانه از تپه ، در حالی که بسیار پایین تر ، در
کدورت از گرد و غبار ، بالا جاده بین مزارع زد.
Selden پیشنهاد : "اجازه دهید ما در اینجا نشسته ، به عنوان آنها به لبه باز از سنگ بالا رسید
که beeches شدت بین تخته سنگ های خزه مانند گل رز است.
لیلی را بر روی سنگ کاهش یافته است ، درخشان با صعود طولانی خود را.
او شنبه آرام ، لب او جدا استرس صعود ، چشم او سرگردان
مسالمت آمیز بیش از محدوده های گسسته و چشم انداز.
Selden خود را بر روی چمن در فوت او ، کج کلاه خود را کشیده در برابر سطح
آفتاب اشعه ، و clasping دست خود را پشت سر خود را ، که در برابر طرف استراحت
سنگ است.
او تا به حال هیچ صحبت های او را میخواهید ؛ سکوت تنفس سریع او به نظر می رسد بخشی از
صدا در نیاوردن عمومی و هماهنگی از چیزهایی.
در ذهن خود ، تنها یک احساس تنبلی از لذت وجود دارد ، حجاب لبه های تیز
حس به عنوان رقیق سپتامبر محجبه صحنه در پای خود بایستند.
اما لیلی ، هر چند نگرش خود را به عنوان آرامش خود را به عنوان ، ضرباندار از درون با عجله
افکار همگان میگردد.
در او در حال حاضر وجود دارد دو انسان ، یک نفس عمیق رسم آزادی و
نشاط ، دیگر نفس نفس زدن برای هوا در سیاه کمی از نوع زندان خانه از ترس.
اما به تدریج gasps اسارت بزرگ شده کم نور ، و یا از سوی دیگر پرداخت دستمزد کمتر به توجه به
آنها افق گسترده ، هوا رشد قوی تر ، و روح آزاد quivered برای
پرواز.
او می تواند خودش توضیح داد که حس از خاصیت شناوری که به نظر می رسید را برداشته و
نوسان او را بالاتر از جهان آفتاب عجین در فوت او.
آن را دوست دارم ، او تعجب یا ترکیبی اتفاقی صرفا افکار شاد
و احساس؟
چه مقدار از آن را به خاطر طلسم از بعد از ظهر کامل ، بوی
جنگل محو شدن ، فکر dulness از او فرار کرده بودند؟
لیلی تا به حال هیچ تجربه قطعی که برای تست کیفیت از احساسات او است.
او تا به حال چندین بار در عشق با بخت و اقبال و یا مشاغل است ، اما تنها یک بار با
مرد است.
که سال پیش ، زمانی که وی برای اولین بار بیرون آمد و با عاشقانه smitten شده بود
علاقه وافری به یک نجیب زاده جوان به نام هربرت Melson ، که تا به حال چشمان آبی و یک موج کوچک
در موهای او.
آقای Melson ، که از هیچ اوراق بهادار دیگر مذاکره برخوردار شد ، به عجله به حال
استخدام آنها در تسخیر ارشد خانم ون Osburgh : از آن زمان به بعد او تنومند رشد کرده بود
و خس خس یا خر خر کننده ، و به گفتن حکایات در مورد فرزندان او داده شد.
اگر لیلی به یاد می آورد این احساسات زود هنگام آن بود که آن را با آنچه که در حال حاضر مقایسه نیست
صاحب او را تنها نقطه مقایسه احساس سبکی بود ،
رهایی ، که او به خاطر احساس ،
در غلغله والس یا انزوا از هنرستان ، در طول دوره مختصری از
عاشقانه دوران جوانی او است.
او دوباره تا امروز شناخته شده نیست که سبکی ، که تب و تاب بودن آزادی ، اما در حال حاضر آن
چیزی بیش از یک groping کور از خون بود.
جذابیت عجیب و غریب احساس خود را برای Selden بود که او آن را درک او
می تواند انگشت خود را بر روی هر لینک های زنجیره ای بود که با هم آنها را به رسم قرار داده است.
اگرچه محبوبیت خود را از نوع ساکت بود ، به جای احساس فعالانه بیان
در میان دوستان خود ، او inconspicuousness خود را برای ابهام اشتباه هرگز.
کشت مشهور او به طور کلی به عنوان یک مانع اندکی به آسان در نظر گرفته شد
مقاربت ، اما لیلی ، که خود در به رسمیت شناختن او دارای فکر وسیع از prided
ادبیات ، و همیشه به اجرا درآمد عمر
خیام در کیسه خود را سفر ، با جذب این ویژگی ، که او احساس می شد
تمایز آن در یک جامعه بزرگتر داشته اند.
علاوه بر این ، بود ، یکی از هدایای او به دنبال به نوبه خود ، به قد بلند که خود را
سر بالای جمعیت و ویژگی های تاریک کاملا - مدل که در یک سرزمین
نوع آمورف ، هوا را به او داد
متعلق به یک نژاد ، تخصصی تر از حمل تحت تاثیر قرار دادن متمرکز
گذشته است.
افراد متمایل به توسعه در بر داشت او را کمی خشک و دختران بسیار جوان او را نیش دار فکر ؛
اما این هوای سردی دوستانه ، تا آنجا که ممکن است از هر گونه ادعا از حذف
مزیت شخصی ، کیفیت که piqued علاقه لیلی شد.
همه چیز در مورد او گفته و با موشکافی کردن عنصر در طعم او ، حتی به
طنز نور که با آن وی بررسی آنچه به نظر می رسید به او مقدس ترین است.
او را تحسین او را بیشتر از همه ، شاید ، برای اینکه قادر به انتقال به عنوان مجزا حس
برتری به عنوان ثروتمندترین مرد او تا کنون ملاقات کرده بود.
این طولانی شدن ناخودآگاه این فکر بود که به رهبری او را می گویند در حال حاضر ،
با خنده : "من شکسته دو تعاملات را برای شما امروز.
بسیاری از شما برای من شکسته است؟ "
"هیچ کدام ، گفت :" Selden آرامش. "تنها تعامل من در Bellomont بود با
شما خواهد شد. "او به او نگاه ، کمرنگ خندان.
"آیا شما واقعا Bellomont برای دیدن من می آیند؟"
"البته من" نگاه خود را عمیق تر meditatively.
"چرا؟" او ، با لهجه ای که همه اثر خفیفی از رنگ عشوه از زمان زمزمه
سوال. "از آنجا که شما چنین منظره فوق العاده :
من همیشه دوست دارم به آنچه شما انجام می دهند. "
"چگونه شما می دانید چیزی است که من باید انجام دهند اگر شما اینجا نیست؟"
Selden لبخند زد.
"من خودم تملق گفتن نیست که آمدن من ، البته خود را از اقدام های مو منحرف
وسعت. "
"که پوچ را -- از آنجا ، اگر شما در اینجا نیست ، من به وضوح می تواند نمی شود مصرف
راه رفتن با شما "" نه ؛ اما شما گرفتن یک قدم زدن با من تنها
یکی دیگر از راه استفاده از مواد خود را است.
شما یک هنرمند است و من اتفاق می افتد به کمی رنگ شما با استفاده از.
اتمام حجت بخشی از هوش و ذکاوت خود به قادر به تولید اثر پیش برنامه ریزی شده
extemporaneously.
لیلی لبخندی زد : حرف های او بیش از حد حاد به اعتصاب نخواهند زد ، حس شوخ طبعی خود را.
این درست است که او به منظور استفاده از حادثه حضور خود را به عنوان بخشی از بسیار
قطعی اثر و یا اینکه ، حداقل ، به بهانه محرمانه او برای شکستن پیدا کرده بود
او را وعده به راه رفتن با آقای Gryce.
او گاهی اوقات شده است که بیش از حد مشتاق متهم -- جودی Trenor حتی به او هشدار داده بود
به آرامی پیش بروید.
خوب ، او نمی خواهد در این مورد بیش از حد مشتاق ، او را خواستگار او دیگر را
طعم تعلیق.
از کجا وظیفه و تمایل با هم شروع به پریدن کرد ، آن را در طبیعت لیلی بود که آنها را نگه دارید
سوا.
او خودش را از راه رفتن روی دادخواهی سردرد معاف شده بود : سردرد نامطبوع
که در صبح ، او را به کلیسا جسارت منع شده بود.
ظاهر او در ناهار توجیه بهانه ای.
او نگاه سست ، پر از شیرینی رنج و وی حامل یک بطری در
دست او را.
آقای Gryce جدید به تظاهرات چنین بود ، او تعجب و نه عصبی ، اگر او از
ظریف ، داشتن نگرانی در مورد آینده فرزندان خود را گسترده است.
اما همدردی برنده روز ، و او را besought به خودش را در معرض : او همیشه
با ایده هایی از قرار گرفتن در معرض هوای بیرونی متصل می شوند.
لیلی همدردی خود را با قدردانی سست دریافت کرده بود ، خواسته او ، از او باید باشد
از جمله شرکت فقیر ، برای پیوستن به بقیه از حزب که بعد از ناهار ، با شروع در
اتومبیل در سفر به Osburghs ون در Peekskill.
آقای Gryce توسط disinterestedness او را لمس می شد و برای فرار از
چیز تهی تهدید بعد از ظهر ، مشاوره او گرفته شده بود و mournfully ترک ،
در گرد و غبار هود و عینک ایمنی : به عنوان موتور
خودرو سقوط خیابان او در شباهت اش به سوسک بافل لبخند زد.
Selden مانور خود را با سرگرمی های تنبل تماشا کرده بود.
او هیچ پاسخی به پیشنهاد خود ساخته شده بود که آنها باید بعد از ظهر را صرف
با هم ، بلکه به عنوان طرح او را به خود گشوده او احساس نسبتا با اعتماد به نفس که شامل
در آن است.
خانه خالی بود که در طول او شنیده گام خود را بر روی پله و قدم از
بیلیارد اتاق به او بپیوندند. او بر روی کلاه و راه رفتن ، لباس بود ، و
سگ محدوده پای او شدند.
"من فکر می کردم ، بعد از همه ، هوا ممکن است کار من خوب ،" او توضیح داد ، و او موافقت کرد که تا
ساده درمان به ارزش تلاش بود.
excursionists رفته حداقل به مدت چهار ساعت خواهد بود و لیلی و Selden کل
بعد از ظهر قبل از آنها ، و احساس فراغت و ایمنی به آخرین لمس
سبکی به روح او است.
با هم آنقدر به صحبت می کنید ، و هیچ شی قطعی می شود تا منجر شده ، او می تواند طعم و مزه
به دنبال لذت پیروزی و نادر از ولگردی ذهنی.
او عاری از انگیزه های نهان احساس کردند که او در زمان اتهام خود را با لمس
خشم. "من نمی دانم ،" او گفت ، "چرا شما هستند
همیشه من را متهم به عمد. "
"من فکر می کردم شما به آن اعتراف : شما به من گفت روز دیگر است که شما تا به حال به دنبال
برخی خط -- و اگر یک چیز در همه شایستگی آن را انجام کاملا "است.
"اگر شما به معنای آن است که یک دختر است که هیچ کس به فکر می کنم برای او موظف است به فکر می کنم برای
خودش ، من کاملا حاضر به قبول بستن.
اما شما باید به من ملال انگیز نوع فرد اگر شما فرض کنید که من هرگز به عملکرد
ضربه. "
"آه ، اما من فرض کنید که : به من نیست که شما گفت که نبوغ خود را نهفته در
تبدیل تکانه را به نیت؟ "" نابغه من؟ "او با توجه داشته باشید ناگهانی در واقع همان تکرار
از خستگی.
هر آزمون نهایی نبوغ اما موفقیت وجود دارد؟
و من مطمئنا موفق نشده اند. "Selden تحت فشار قرار دادند کلاه خود را به عقب و در زمان یک ضلع
نگاه او.
"موفقیت -- موفقیت چیست؟ من باید علاقه مند به خود
تعریف. "" با موفقیت انجام شد؟ "
او تردید.
"چرا ، به همان اندازه به عنوان یکی می تواند از زندگی ، گمان می کنم.
اتمام حجت کیفیت نسبی ، بعد از همه. که نظر شما از آن نیست؟ "
"نظر من از آن؟
خدای ناکرده! "او با انرژی ناگهانی نشسته و استراحت خود را
آرنج ها بر روی زانو های خود و خیره بر زمینه های دلپذیر.
"نظر من در موفقیت ،" او گفت ، "آزادی شخصی است."
"آزادی؟ آزادی از نگرانی؟ "
"از همه چیز -- از پول ، از فقر ، از سهولت و اضطراب ، از تمام
حوادث مواد. برای حفظ یک نوع جمهوری روح --
که من اسمش موفقیت است. "
او به جلو را با یک فلاش پاسخگو تکیه. "من می دانم -- من می دانم -- آن را عجیب و غریب ، اما به
فقط به آنچه احساس من بوده ام. "او چشم خود را با شیرینی نهفته آشنا شد
او.
"احساس با شما بسیار نادر است؟" او گفت. او کمی تحت زل زل نگاه کردن او سردرپیش.
"شما مرا به طرز وحشیانه ای فرومایه فکر می کنم ، آیا شما نمی؟ اما شاید این موضوع تا حدودی که من تا به حال هرگز
هر انتخاب.
هیچ کس وجود دارد ، منظور من ، به من در مورد جمهوری روح بگویید. "
"هرگز وجود دارد -- یک کشور اتمام حجت است برای پیدا کردن راهی برای خود."
"اما من باید هرگز در بر داشت راه من وجود دارد اگر شما تا به حال به من گفت."
"آه ، نشانه پست وجود دارد -- اما تا بدانید که چگونه به آنها را بخوانند."
"خب ، من شناخته شده ، شناخته شده!" او با تب و تاب بودن از اشتیاق گریه.
"هر زمان که من به شما نگاه می کنید ، من خودم هجی نامه ای از نشانه -- و دیروز --
شب گذشته در وعده شام -- من ناگهان دیدم راه کمی به جمهوری خود را ".
Selden هنوز به دنبال به او بود ، اما با چشم تغییر است.
تا کنون او ، در حضور او و صحبت های او ، تفریحی زیبایی شناسی پیدا کرده بود که
انسان بازتابنده APT درهم و برهم در مقاربت با زنان زیبا به دنبال.
نگرش او یکی از توصیف spectatorship شده بود ، و او می شده اند
تقریبا متاسفم برای تشخیص در او هر ضعف احساسی است که باید با تداخل
تحقق اهداف خود است.
اما در حال حاضر اشاره از این ضعف جالب ترین چیز در مورد تبدیل شده بود
او.
او در او این است که صبح امروز در یک لحظه بی نظمی می آیند ، چهره اش رنگ پریده شده بود و
تغییر می کند ، و تحقیر از زیبایی اش او را وام افسون تند و تلخ بود.
است که او چگونه به نظر می رسد هنگامی که او تنها! اولین فکری که او شده بود و دوم
بود را در تغییر خود را که با آمدن او تولید توجه داشته باشید.
این خطر نقطه از مقاربت خود را که او می تواند تردید نیست
خودانگیختگی از شهوت و میل او.
از هر زاویه او مشاهده صمیمیت dawning خود ، او می تواند آن را به عنوان بخشی از نمی بینم
طرح خود را از زندگی و برای عنصر پیش بینی نشده در یک حرفه ای به طوری
با دقت برنامه ریزی شده بود تحریک حتی به
مردی که آزمایش های احساساتی را کنار گذاشته است.
"خوب ،" او گفت ، "آیا آن را می خواهید برای دیدن بیشتر؟
آیا شما برای تبدیل شدن به یکی از ما؟ "
او رسم کرده بود سیگار خود را به عنوان او سخن گفت ، و او دست خود را به سمت رسید
مورد. "آه ، من یکی را -- من نه دودی
روز! "
"چرا چنین غیر طبیعی پرهیز؟ همه سیگار در Bellomont. "
"بله -- اما آن را در نظر گرفته نمی تبدیل شدن به در JEUNE FILLE MARIER ؛ و در حال حاضر
لحظه ای که JEUNE FILLE MARIER هستم. "
"آه ، پس من ما می توانیم شما را به جمهوری اجازه نمی ترسند."
"چرا که نه؟ آیا نظم عزب؟ "
"نه در دست کم ، اگر چه من ملزم به بسیاری از افراد متاهل در آن وجود ندارد.
اما شما ازدواج برخی یکی بسیار غنی ، و آن را به عنوان سخت برای افراد ثروتمند را به عنوان دریافت کنید
پادشاهی از آسمان. "
"این ناعادلانه ، من فکر می کنم ، زیرا که من آن را درک کنند ، یکی از شرایط
شهروندی است که فکر می کنم بیش از حد در مورد پول نیست ، و تنها راه در مورد فکر می کنم
پول این است که مقدار زیادی از آن. "
"شما نیز ممکن است بگویند که تنها راه در مورد هوا فکر می کنم این است که به اندازه کافی برای
تنفس می کنند.
این به اندازه کافی درست است در یک معنا ، اما با ریه های شما را به فکر در مورد هوا ، اگر شما
نیستند.
و پس از آن با مردم ثروتمند خود را است -- آنها ممکن است فکر پول ، اما آنها
تنفس آن را در تمام مدت ، آنها را به عنصری دیگر و ببینید که چگونه آنها پیچ و تاب خوردن و
بادهان باز دم زدن! "
لیلی شنبه زل زده absently از طریق حلقه های آبی دود سیگار خود است.
"به نظر من ، او در طول گفت :" که شما صرف یک معامله خوب از وقت خود را در
عنصر شما را از رد. "
Selden این تراست بدون پریشانی دریافت کرد.
"بله ، اما من تلاش کرده اند تا باقی می ماند دوزیست : این همه حق است تا زمانی که یک فرد
ریه ها می تواند در یکی دیگر از هوا کار می کنند.
کیمیاگری فلز واقعی در قادر بودن به نوبه خود طلا دوباره به چیز دیگری تشکیل شده است ؛
و آن راز که بسیاری از دوستان خود را از دست داده اند. "
لیلی mused در.
"آیا شما فکر می کنید ، او پس از یک لحظه دوباره" است که افرادی که پیدا گسل
با جامعه بیش از حد APT آن را به عنوان پایان و نه به معنی توجه ، فقط به عنوان افرادی که
خوار شمردن پول صحبت می کنند به عنوان تنها اگر استفاده آن در کیسه ها نگهداری می شود و gloated بیش از؟
آن نرسیده است که عادلانه تر در نگاه به آنها هر دو به عنوان فرصت ها ، که ممکن است مورد استفاده قرار گیرد یا
ابلهانه یا هوشمندانه ، با توجه به ظرفیت از کاربر؟ "
"است که قطعا این دیدگاه عقل سلیم ، اما چیزی که عجیب و غریب در مورد جامعه این است که
افرادی که آن را توجه به عنوان پایان کسانی که در آن هستند ، و نه بر منتقدان
حصار.
این تنها راه دیگر با بیشتر نشان می دهد -- مخاطبان ممکن است تحت توهم باشد ، اما
بازیگران می دانند که زندگی واقعی در طرف دیگر footlights است.
افرادی که از جامعه به عنوان فرار از کار آن قرار دارد به استفاده سالم از آن ؛
اما زمانی که آن را تبدیل به چیزی که برای آن کار تحریف همه روابط زندگی. "
Selden خود را بر روی آرنج او مطرح شده است.
"آسمان خوب!" او در ادامه ، "من سمت تزئینی زندگی دست کم گرفتن نیست.
به نظر من حس شکوه و جلال خود را با آنچه در آن تولید کرده است توجیه است.
بدتر از آن است که بسیار طبیعت انسانی است در این فرآیند استفاده می شود.
اگر ما همه چیز خام از اثرات کیهانی هستید ، ترجیح می دهند که آتش
tempers شمشیر نسبت به ماهی که رنگ بنفش پنهان سازی.
و یک جامعه مانند مال ما زباله های مواد خوبی در تولید پچ کمی خود را از
بنفش!
نگاهی به یک پسر مثل NED Silverton -- او واقعا بیش از حد خوب مورد استفاده قرار گیرد را نوسازی
shabbiness اجتماعی کسی.
LAD There'sa تنظیم برای کشف جهان : حیف که او باید پایان دادن به
با پیدا کردن آن در خانم فیشر نقاشی اتاق؟ "
NED پسر عزیز است و من امیدوارم که او به توهمات خود را به اندازه کافی بلند نگه داشتن به نوشتن بعضی از
شعر خوب در مورد آنها ، اما آیا شما فکر می کنم آن را تنها در جامعه این است که او به احتمال زیاد به
از دست دادن آنها را؟ "
Selden او را با بی اعتنایی تلقی جواب داد. "چرا همه ایده های سخاوتمندانه ما تماس بگیرید
توهمات و حقایق آنهایی که متوسط؟
آیا این محکومیت کافی از جامعه برای پیدا کردن خود در یک پذیرش چنین
عبارت؟
من بسیار نزدیک به اصطلاحات مخصوص یک صنف در سن Silverton به دست آورد ، و من می دانم چگونه نام می توانید
تغییر رنگ از اعتقادات "او تا به حال شنیده هرگز او را با چنین صحبت می کنند
انرژی تاکید است.
لمس همیشگی او این بود که از هر جا گزیننده ، که به آرامی تبدیل می شود و بیش از
مقایسه و او توسط این نگاه اجمالی ناگهانی به آزمایشگاه منتقل شده که در آن خود را
ادیان تشکیل شدند.
او گفت : "آه ، شما به عنوان بد به عنوان sectarians دیگر ،" "چرا شما
تماس بگیرید جمهوری خود را یک جمهوری؟
یک شرکت بسته است ، و شما ایجاد اعتراض های خودسرانه به منظور حفظ
مردم. "
"این جمهوری من نیست ، اگر بود ، من باید دست به کودتا زد و صندلی شما در
تاج و تخت است. "" در حالی که ، در واقعیت ، شما فکر می کنم من می توانم هرگز
حتی پای من در سراسر آستانه دریافت کنید؟
اوه ، من درک می کنم منظور شما چیست. تحقیر کردن جاه طلبی های من -- شما به آنها فکر می کنم
نالایق از من! "Selden لبخند زد ، اما نه خنده آور اینکه به.
"خب ، این است که ادای احترام نه؟
من فکر می کنم آنها را کاملا از بسیاری از افرادی که با آنها زندگی می کنند ارزشمند است. "
او به او زل زل نگاه کردن به شدت تبدیل شده بود.
"اما آن را امکان پذیر نیست که اگر من تا به حال فرصت از این افراد ، ممکن است من را
استفاده بهتر از آنها؟
پول مخفف همه نوع چیز -- کیفیت خرید خود را محدود به آن نمی
الماس و موتور خودرو "" در دست کم : شما ممکن است خود را جبران کردن
لذت بردن از آنها با تاسیس یک بیمارستان است. "
"اما اگر شما فکر می کنند که آنچه که من واقعا باید از آن برخوردار ، شما باید جاه طلبی های من فکر می کنم
به اندازه کافی برای من خوب است. "Selden این درخواست با خنده ملاقات کرد.
"آه ، عزیزم خانم بارت ، من نه مشیت الهی ، به منظور تضمین لذت بردن از خود
چیزهایی که شما در حال تلاش برای بدست آوردن! "
"و سپس شما می توانید برای من می گویند ، که پس از تلاش برای به دست آوردن آنها احتمالا
نباید مانند آنها؟ "نفس عمیق او جلب کرد.
"چه بدبختی آینده شما برای من پیش بینی!"
"خوب -- شما آن را برای خودتان پیش بینی هرگز؟"
رنگ آهسته گل رز به گونه خود ، یک وهله از هیجان نیست ، اما برگرفته از عمیق
چاه از احساس ، مثل آن بود که اگر تلاش روح او آن را تولید کرده است.
اغلب و اغلب ، "او گفت.
"اما به نظر می رسد بسیار تیره تر زمانی که شما آن را نشان می دهد به من!"
او هیچ پاسخ به این علامت تعجب و در حالی که برای آنها شنبه سکوت ، در حالی که
چیزی بین آنها در آرام گسترده ای از هوا throbbed.
اما ناگهان او در او را با یک نوع از غیظ و غضب تبدیل خواهد شد.
چرا شما این کار را به من؟ "او گریه.
"چرا شما به چیزهایی که من را انتخاب کرده اند به نظر می رسد نفرت به من ، اگر شما چیزی برای
به من به جای "عبارت Selden از جا غرق در افکار roused
را که او افتاده بود.
او خود نمی دانست که چرا او بحث خود را در امتداد خطوط چنین رهبری بود ، مثل آن بود
از آخرین مصرف ، او تصور خود را از تنهایی بعد از ظهر با خانم ساخت
بارت.
اما این یکی از آن لحظات بود که نه به نظر می رسید به صحبت می کنند به عمد ، زمانی که
صدای مقیم در هر در سراسر عمق unsounded از احساس به دیگر نامیده می شود.
او گفت : "نه ، من چیزی به شما بدهد به جای" نشسته ، و تبدیل به طوری که او
مواجه شدند او را. "اگر من تا به حال ، آن را باید مال شما ، می دانید."
او این بیانیه اعلام ناگهانی در راه حتی غریبه نسبت به شیوه های خود را دریافت کرد
ساخت : او صورت خود را روی دست او کاهش یافته و او را دیدم که برای یک لحظه او گریستم.
برای یک لحظه بود فقط ، با این حال ، برای زمانی که او تکیه نزدیکتر و دست او را کشید پایین
با یک ژست کمتر پرشور از قبر ، او را بر او تبدیل یک چهره ملایم تر اما نه
disfigured توسط احساسات ، و او گفت :
خود ، تا حدودی ظالمانه ، که حتی گریند او یک هنر بود.
بازتاب steadied صدای خود را به عنوان او ، بین ترحم و طعنه پرسید : "آیا آن را نمی
طبیعی است که من باید سعی کنید برای کوچک کردن تمام چیزهایی که می توانم به شما ارائه نمی دهد؟ "
صورت خود را در این روشنتر است ، اما او دست خود را بوجود می آوردند دور ، و نه با یک ژست
عشوهگری ، اما به عنوان اینکه سرپیچی از چیزی که او تا به حال هیچ ادعا.
"اما شما به من کسی را کوچک کردن ، آیا شما نمی بازگشت به آرامی ،" بنابراین مطمئن شوید که آنها در حال
؟ تنها چیزهایی برای مراقبت از "Selden احساس شروع داخلی ، اما آن را تنها
آخرین تیردان قرار گرفتن از خودپرستی خود.
تقریبا در یک بار او پاسخ داد : کاملا به سادگی : "اما شما برای مراقبت از آنها ، آیا شما نمی؟
و هیچ مایل من که را تغییر دهید. "
او تا به طور کامل متوقف شده بود به نظر تا چه حد این ممکن است او را حمل می کنند ، که او
حس مشخص از این نومیدی هنگامی که او در او تبدیل چهره درخشان با
تمسخر.
"آه ،" او ، فریاد "برای تمام عبارات خوب شما واقعا به عنوان ترسو که به من ،
برای شما که یکی از آنها اگر شما تا به حال شده است بنابراین مطمئن شوید که از پاسخ من نیست. "
شوک این جواب متقابل اثر متبلور است نیت مردد Selden.
من تا مطمئن شوید که پاسخ خود را ، "او گفت : بی سر و صدا.
"و من به شما عدالت را به این باور که شما هستند یا نه."
نوبت او بود با تعجب به او نگاه و پس از لحظه ای -- "آیا شما می خواهید
ازدواج به من؟ "او پرسید.
او را به یک خنده شکست. "نه ، من نمی خواهم نه -- اما شاید من باید
اگر شما بود! "
"این چیزی است که من به شما گفتم -- you're بنابراین مطمئن شوید که شما می توانید خود را با مات و متحیر کردن
آزمایش کنند. "او جلب کرد به دست او به دست آورد ، و
شنبه به دنبال کردن در او متاسفانه.
"من آزمایش ساخت ،" او بازگشت. یا اگر من ، آن را بر شما بلکه بر اساس نمی باشد.
خودم.
من نمی دانم آنچه اثر آنها بر من داشته باشند -- اما اگر ازدواج شما یکی از
آنها ، خطر است. "او با لبخند کمرنگ است.
این یک خطر بزرگ ، قطعا -- من از شما چه عالی هرگز پنهان است. "
"آه ، آن را به شما ترسو هستند!" او بانگ زد.
او ، افزایش یافته بود و او ایستاده بود رو به او را با چشم خود را بر روی... او.
انزوای نرم از روز سقوط آنها را احاطه آنها را برداشته به نظر می رسید
هوا بهتر.
همه را تحت تاثیر قرار نفیس از ساعت لرزید در رگ های خود و جلب کرد آنها را به
یکدیگر را به عنوان برگ های سست را به زمین کشیده می شد.
تکرار کرد : "آن بزدل که ، ابتلا به دستان او را در خود.
او برای یک لحظه بر او تکیه داد ، تا اگر با یک قطره از بال های خسته : او احساس به عنوان اینکه
قلب او بود و نه با استرس از یک پرواز طولانی تر از هیجان از ضرب و شتم
مسافت های جدید.
سپس ، طراحی با یک لبخند کوچک هشدار -- "من باید نگاه شنیع در کهنه
لباس ها ، اما من می توانم کلاه خود من تر و تمیز ، "او اعلام کرد.
آنها برای مدتی سکوت بعد از این ایستاد ، لبخند زدن در هر یک از دیگر مانند پرماجرا
کودکان که به یک ارتفاع ممنوع صعود از که جدید کشف می کنند
جهان است.
دنیای واقعی در پای خود خود حجاب در تاریکی ، و در سراسر دره
ماه روشن گل رز به رنگ آبی متراکم تر است.
ناگهان یک صدا از راه دور شنیدند ، مانند همهمه از حشرات غول پیکر ، و پس از
جاده بالا ، که سفیدتر از طریق گرگ و میش اطراف زخم ، یک جسم سیاه
عجله در سراسر چشم انداز خود را.
لیلی آغاز شده از نگرش خود را از جذب و لبخند او را پژمرده و او شروع
برای حرکت به سوی خط. "من تا به حال هیچ ایده آن را تا اواخر بود!
ما نمی خواهد تا پس از تاریک ، "او گفت ، تقریبا بی صبرانه.
Selden نگاه او بود با تعجب آن را در زمان او را لحظه به پس گرفتن دیدگاه معمول خود را
از او و پس از آن او ، با توجه داشته باشید غیر قابل کنترل از خشکی گفت : "این بود
یکی از حزب ما ، حرکتی که قرار بود راه دیگری "است.
«من می دانم -- من می دانم ---- او متوقف شد ، و او قرمز خود را از طریق گرگ و میش دیدم.
"اما من به آنها گفت من بود به خوبی نمی -- که من نمی باید بیرون بروید.
بیایید پایین! "او زمزمه.
Selden ادامه داد : به او نگاه کنید و سپس او سیگار خود را از جیب خود جلب کرد و
به آرامی روشن یک سیگار.
آن را به او به نظر می رسید لازم ، در آن لحظه ، به اعلام ، از سوی برخی از ژست همیشگی
این مرتب سازی ، نگه بهبود خود را در واقعی : او کودکانه تقریبا مایل به
اجازه دهید همراه خود را می بینیم که ، پرواز خود را بر ، او بر پاهای خود فرود آمدند.
او منتظر در حالی که جرقه flickered تحت نخل خمیده خود و پس از آن او برگزار شد از
سیگار به او.
او یکی با دست لرزان صورت گرفت و قرار دادن آن را به لب های او ، خم به جلو به
قرعه کشی نور خود را از او.
در indistinctness سوسو زدن کوچک قرمز رنگ قسمت پایین صورت خود را روشن ، و او
دیدم دهانش رعشه را به یک لبخند.
"شما جدی است؟" او با هیجان عجیب و غریب از خوشنودی که او ممکن است پرسید :
گرفتار کردن ، با عجله ، از یک پشته از inflections سهام ، بدون نیاز زمان را انتخاب کنید
فقط توجه داشته باشید.
صدای Selden تحت کنترل بهتر بود. "چرا که نه؟" او بازگشت.
"ببینید من بدون ریسک در این کار صورت گرفت."
و او ادامه داد : تا قبل از او ایستاده ، کمی رنگ پریده زیر جواب متقابل دادن ، وی افزود :
سرعت : "اجازه بدهید به ما."
>
فصل 7
این امر برای عمق دوستی خانم Trenor صحبت کرد که صدای او را ، در
admonishing خانم بارت ، در زمان توجه داشته باشید همان ناامیدی شخصی را به عنوان اگر او شده بود ،
lamenting است سقوط از یک خانه حزبی.
"من می توانم بگویم این است ، لیلی ، که من می توانم به شما را ندارد!"
او به عقب تکیه داد ، sighing ، در رها صبح از توری و پارچه ، تبدیل
شانه های بی تفاوت نسبت به importunities متراکم کردن میز او ، در حالی که او
در نظر گرفته ، با چشم پزشک که
مورد ، قسمت بیرونی سیخ شده از بیمار در مقابله با او را داده است.
اگر شما تا به حال به من گفت : شما قرار بود در را برای او به طور جدی -- اما من مطمئن هستم که شما ساخته شده
که ساده به اندازه کافی از آغاز!
چرا دیگر من از شما درخواست به شما اجازه پل ، و دور نگه داشتن حمل و کیت
Corby محسوب؟
من فرض کنید شما این کار را کرد چرا که او شما را سرگرم می کنیم می تواند هیچ یک از ما تصور
شما با قرار دادن با او را برای یک لحظه مگر اینکه شما به معنی با او ازدواج.
و من مطمئن هستم که همه بازی منصفانه!
همه آنها می خواستند به آن کمک کند همراه. حتی برتا نگه داشته دست خود را خاموش -- من خواهند گفت :
که -- تا لارنس آمد و شما او را کشیده و دور از او.
پس از آن ، او تا به حال حق به مقابله به مثل -- چرا بر روی زمین شما را با او دخالت؟
شما لارنس Selden برای سال شناخته می شود -- چرا شما عمل کرده بودند به عنوان اگر شما تا به حال فقط
کشف او را؟
اگر شما تا به حال کینه در مقابل برتا آن هم احمق آن را نشان می دهد -- شما می توانید از پرداخت کرده اند
او فقط و بعد از اینکه شما متاهل بودند!
من به شما گفت برتا خطرناک بود.
او در خلق و خوی نفرت انگیز بود زمانی که وی از آن پرتو ها آمدند ، اما لارنس عطف قرار دادن او را در
طنز خوب است ، و اگر شما فقط می خواهم اجازه دهید او فکر می کنم او برای HER هرگز آمد
رخ داده است به او به شما این حقه بازی است.
آه ، لیلی ، شما کاری انجام دهم ، هرگز اگر شما جدی نیست! "
خانم بارت ، این نصیحت را در روح بی طرفی خالص ترین پذیرفت.
چرا باید او عصبانی شده اند؟
این صدای وجدان خود را که به او از طریق خانم Trenor صحبت کرد بود
لهجه ملامت امیز. اما حتی به وجدان خود او ، او باید
نسبت ناروا دادن صورت ظاهر از دفاع است.
"من تنها در زمان یک روز مرخصی -- من فکر کردم منظور او در تمام این هفته باقی بماند ، و من می دانستم که آقای
Selden ترک امروز صبح. "خانم Trenor خار کنار دادخواهی با
ژست که گذاشته لخت ضعف خود را.
او معنی برای اقامت -- که بدترین آن.
این نشان می دهد که او اجرا را از شما دور است ، برتا کار خود را انجام داده و او را مسموم
کاملا.
لیلی داد خنده خفیف. "اوه ، اگر او را در حال اجرا من به او! پیشی"
دوست وی را دور انداخت دست بازداشت. "هر آنچه که شما انجام ، لیلی ، آیا هیچ چیز!"
خانم بارت هشدار را با یک لبخند دریافت کرد.
"من معنی نیست ، به معنای واقعی کلمه ، قطار بعدی را.
راه وجود دارد ---- «اما او نمی تواند به آنها را مشخص.
خانم Trenor به شدت اصلاح شده پر از تنش است. "راه وجود دارد -- مقدار زیادی از آنها!
من فرض کنید نه شما نیاز به آنها اشاره کرد.
اما آیا خودتان را گول بزنند -- او کاملا وحشت زده.
او به خانه مستقیم به مادر خود را اجرا ، و او شما او را محافظت! "
"اوه ، به مرگ ،" لیلی موافقت ، dimpling در چشم انداز است.
"چگونه شما می توانید ---- خنده" دوست وی او را سرزنش و او کاهش یافته است به soberer
ادراک چیزهایی با سوال : "چه بود برتا واقعا به او گفت؟"
"آیا از من بپرسید -- وحشت!
او raked به نظر می رسید که همه چیز را.
اوه ، شما می دانید منظورم چیست -- البته چیزی وجود ندارد ، واقعا ، اما من از او فرض
آورده در شاهزاده Varigliano -- و پروردگار هوبرت -- و برخی از داستان از شما وجود دارد
داشتن پول قرض گرفته شده از قدیمی NED ون Alstyne : آیا تا به حال؟
او پسر عموی پدرم ، "خانم بارت interposed.
"خوب ، البته او به سمت چپ که از.
به نظر می رسد NED گفت : حمل فیشر ، و او به برتا ، گفت : به طور طبیعی است.
آنها همه به طور یکسان می دانید ، آنها زبان خود را برای سال نگه ، و شما فکر می کنید
شما امن است ، اما وقتی که فرصت خود می آید همه چیز را به یاد داشته باشید. "
لیلی کم رنگ صدای او تا به حال توجه داشته باشید خشن در آن رشد کرده بود.
"این مقداری پول من در پل در Osburghs ون" از دست داده بود.
من آن را بازپس گرفته شود ، البته. "
"آه ، خوب ، آنها را که به یاد داشته باشید نیست ؛ علاوه بر این ، این ایده از قمار بود
بدهی است که وحشت زده پرسی. اوه ، برتا دانستند مرد او -- او می دانست فقط آنچه را
به او بگویید! "
در این سویه خانم Trenor برای نزدیک به یک ساعت ادامه داشت به پند دادن دوست وی است.
خانم بارت گوش با متانت قابل تحسین است.
خلق و خوی طبیعی خوب او سال از به اجرا گذاشته شده بود نظم
پیروی از او تقریبا همیشه برای رسیدن به پایان می رسد خود را با مسیر مستقیم
افراد دیگر ، و ، که به طور طبیعی
تمایل به رویارویی با حقایق ناخوشایند به زودی آنها خود را ارائه ، او نبود
با عرض پوزش به شنیدن اظهارات بی طرفانه از حماقت خود را به احتمال زیاد به هزینه بیشتر
تا به عنوان افکار خود او هنوز اصرار دارد در سمت دیگر این پرونده بودند.
ارائه شده در نور از نظر شدید خانم Trenor ، حساب
قطعا یکی از نیرومند ، و لیلی ، او به عنوان گوش ، خودش به تدریج در بر داشت
بازگشت به مشخصات دوست خود را از وضعیت است.
سخنان خانم Trenor علاوه بر این برای شنوا او تاکید شد توسط دلهره
که او خودش را به ندرت می تواند حدس بزند.
وفور ، مگر اینکه توسط یک تخیل مشتاق ، اشکال ، اما vaguest مفهوم تحریک
از سویه عملی فقر.
جودی می دانست که برای جلوگیری از در نظر گرفتن اینکه آیا او باید آن را "زشت" برای لیلی فقیر
می تواند توری واقعی بر روی petticoats خود برآیند ، و به یک موتور اتومبیل و بخار
قایق بادبانی در سفارشات خود را ، اما اصطکاک روزانه
از صورتحساب های پرداخت نشده ، اندک اندک خوردن روزانه وسوسه های کوچک به مخارج ، محاکمات آنها به عنوان
دور از تجربه خود را به عنوان مشکلات داخلی از کاراکتر زن.
بیهوشی از استرس واقعی از وضعیت خانم Trenor تا به حال اثر
ساخت آن را بیشتر ازار دهنده به لیلی.
در حالی که دوست وی ، او را برای از دست رفته فرصت را تحت الشعاع قرار دادن رقبای او ، او سرزنش
زمانی مبارزه در تخیل با جزر و مد نصب بدهی از
که او تا به حال نزدیک به فرار.
چه باد از حماقت او را رانده بودند دوباره در آن دریاهای تاریک؟
اگر چیزی برای قرار دادن آخرین لمس برای او کف نفس لازم بود آن بود
حس از راه زندگی قدیمی خود را باز ruts خود را دوباره به او را دریافت.
دیروز فانتزی خود را به حال پینیون آزاد بالاتر انتخاب از مشاغل fluttered و اکنون
او تا به حال به افت به سطح معمول آشنا ، که در آن لحظات
ظاهری brilliancy و آزادی جایگزین با ساعت های طولانی از انقیاد است.
او دست deprecating دوست خود را بنا نهاد.
"عزیز جودی!
من متاسفم چنین با مته سوراخ شده اند ، و شما به من خیلی خوب است.
اما شما باید برخی از حروف را برای من برای پاسخ به را داشته باشند -- اجازه دهید من حداقل مفید باشد ".
او خودش را در میز حل و فصل ، و خانم Trenor سرگیری خود را از قبول
وظیفه امروز صبح با آه که ضمنی است که ، بعد از همه ، او خودش را ثابت کرده بود
نالایق برای استفاده می کند بالاتر.
جدول ناهار نشان داد یک دایره تهی شده است.
همه مردان اما Stepney جک و دورست به شهر برگشته بود (به لیلی نظر می رسید آخرین
لمس از طنز است که Selden و Gryce پرسی باید در همان قطار رفته) ، و
بانوی Cressida و Wetheralls همراه
توسط موتور شده بود و در خانه از راه دور کشور را به ناهار despatched.
در لحظات مورد علاقه کاهش معمول برای خانم دورست بود برای نگه داشتن اتاق خود
تا بعد از ظهر ، اما به این مناسبت او را در هنگام ناهار بیش از نیمی زیرفشار ،
توخالی و پوکی چشم و افتادگی ، اما با لبه کینه توزی تحت بی تفاوتی او.
او مطرح ابرو خود را به عنوان او در مورد جدول نگاه.
"چگونه تعداد کمی از ما هستند!
من این کار را آرام لذت ببرید -- don't شما و لیلی؟ ای کاش مردها همیشه دور را متوقف خواهد کرد -- آن را
واقعا خیلی بهتر بدون آنها. اوه ، شما انجام شمارش ، جورج : یکی نمی کند
باید به صحبت کردن با شوهر یکی.
اما من فکر کردم آقای Gryce بود برای استراحت از هفته باقی بماند؟ "وی افزود : enquiringly.
"آیا او قصد ، جودی؟ او یک پسر خوب -- من تعجب می کنم که چه راند
او را دور؟
او نه خجالتی ، و من می ترسم ما ممکن است او را شوکه کرده : او شده است در آورده
از جمله راه های قدیمی از مد افتاده.
آیا شما می دانید ، لیلی ، او به من گفت او یک دختر کارت بازی برای پول تا او دیده می شود هرگز
دیدم شما انجام آن شب دیگر؟ و او در بهره از درآمد خود زندگی می کند ،
و همیشه مقدار زیادی باقی مانده برای سرمایه گذاری!
خانم فیشر به جلو خم مشتاقانه. "به گمان من آن است که وظیفه برخی از کس
آموزش آن مرد جوان. این تکان دهنده است که او ساخته شده است هرگز
به تحقق بخشیدن به وظایف خود را به عنوان یک شهروند.
هر مرد ثروتمند را باید مجبور به مطالعه قوانین کشور خود است. "
خانم دورست نگاه به او بی سر و صدا. "من فکر می کنم او به مطالعه قوانین طلاق.
او به من گفت او را به اسقف قول داده بود به امضای نوعی از دادخواستی علیه
طلاق بوده است. "
خانم فیشر قرمز تحت پودر او ، و Stepney با یک نگاه خندیدن به خانم گفت :
بارت : "گمان می کنم او به فکر ازدواج ، و می خواهد به سرهم بندی کردن قدیمی
کشتی قبل از او روی عرشه کشتی می رود. "
نامزد او نگاه حیرت زده شده در استعاره ، و جورج دورست گفت با
کنایه امیز غرغر کردن : «شیطان پور! این کشتی که برای او انجام نمی باشد.
خدمه است. "
یا stowaways ، گفت : "خانم Corby محسوب روشن.
"اگر من یک سفر با او مداقه من باید سعی کنید با یکی از دوستان در شروع
نگه دارد. "
احساس مبهم از رنجش خانم ون Osburgh تلاش برای بیان مناسب بود.
"من مطمئن هستم که من را نمی بینیم چرا شما به او خندید ، من فکر می کنم که او بسیار خوب ،" او گفت ؛
"و در هر صورت ، یک دختر که او را به ازدواج همیشه به اندازه کافی به
راحت است. "
او متعجب و متحیر نگاه در خنده مضاعف که کلمات او را مورد ستایش قرار داد ، اما آن را
ممکن است او را consoled بدانند چگونه عمیقا آنها را به سینه یکی از او غرق شده بود
hearers.
راحت! در آن لحظه کلمه فصیح تر بود
لیلی بارت نسبت به هر گونه دیگر در زبان.
او حتی نمی توانست مکث به لبخند بیش از دیدگاه اری برنده زن از ثروت عظیم به عنوان یک
سرپناه صرفا در مقابل می خواهید : ذهن خود را با چشم انداز چه که پناهگاه پر بود
ممکن است به او بوده است.
پین - pricks خانم دورست هوشمند نیست ، برای طنز خود را برش عمیق تر : هیچ کس نمی تواند صدمه دیده
خود را به عنوان حد او خودش صدمه زدن ، برای هیچ کس دیگر -- حتی جودی Trenor -- می دانستند
قدر پر از حماقت او.
او از این ملاحظات بی ثمر roused درخواست زمزمه از
میزبان او ، که او را جلب کرد از هم جدا به عنوان آنها به سمت چپ میز ناهار.
"لیلی عزیز ، اگر شما هیچ چیز خاصی را به انجام می شود به من بگویید حمل فیشر که قصد دارید
به به ایستگاه رانندگی و واکشی گاس؟ او به عقب خواهد بود در چهار ، و من می دانم که او تا به
آن را در ذهن خود به او را ملاقات کند.
البته من خیلی خوشحالم که او را خوشحال ، اما من اتفاق می افتد که او به او خون داده
بلکه به شدت از او شده است در اینجا ، و او است تا مشتاق در مورد رفتن او را واکشی
که من علاقه داشتن به او باید در صورتحساب های بسیار زیادی را امروز صبح.
به نظر من ، "خانم Trenor feelingly این نتیجه رسیدند ، که" بیشتر از نفقه او است
پرداخت شده توسط شوهران زنان دیگر! "
خانم بارت ، در راه خود را به ایستگاه ، اوقات فراغت به الهه شعر و موسیقی بیش از سخن دوست خود ،
و کاربرد عجیب و غریب خود به خود است.
چرا باید او را برای داشتن یک بار رنج می برند ، برای چند ساعت ، پول قرض گرفته شده از
پسر عموی مسن ، که وقتی یک زن مانند حمل فیشر می تواند یک زندگی را unrebuked از
طبیعت خوب از او مردان دوستان و همسران خود را تحمل؟
این همه در تمایز بین آنچه که یک زن ازدواج ممکن است خسته کننده تبدیل شده است ، و
دختر ممکن است ، نه.
البته تکان دهنده به قرض گرفتن پول ، برای یک زن ازدواج کرده بود -- و لیلی بود
ماهرانه آگاهی از پیامد آن درگیر شده ، اما هنوز هم ، آن را MALUM صرف شد
PROHIBITUM که جهان نظر شما بین الملل
condones ، و که ، هر چند که ممکن است مجازات انتقام خصوصی ، نمی کند
تحریک مذمت جمعی جامعه.
برای خانم بارت ، در کوتاه مدت ، هیچ چنین فرصت هایی امکان پذیر است.
البته او می تواند از دوستان زن او قرض -- صد در اینجا یا آنجا ، در
بیشترین -- اما آنها بیشتر آماده برای دادن یک لباس شب و یا دزدکی وزیر جلی کار ، و کمی نگاه
با چشم حقارت زمانی که او اولویت خود را برای چک اشاره کرد.
زنان ، وام دهندگان سخاوتمندانه هستند ، و کسانی که در میان آنها زیاد او بازیگر بود یا در
مورد مشابه به عنوان خود ، و یا دیگری بیش از حد از آن برداشته شده است برای درک آن
ضرورت.
نتیجه تاملات او تصمیم به پیوستن به عمه خود را در Richfield شد.
وی نمی توانست در Bellomont باقی می ماند بدون بازی پل ، و در دیگر درگیر
هزینه و برای ادامه سری معمول خود را از بازدیدکننده داشته است پاییز فقط طولانی تر
همان مشکلات است.
او یک نقطه که در آن از نو سنگر سازی ناگهانی لازم بود رسیده بود ، و تنها
زندگی ارزان زندگی کسل کننده بود. او شروع به صبح روز بعد
Richfield.
او در ایستگاه گاس Trenor شگفت زده به نظر می رسید ، و نه به طور کامل
unrelieved ، به او مراجعه کنید.
او به همراه داشت تا کمر سر گردان نور که در آن او بیش از رانده بود ، و
به عنوان صعود او به شدت به سمت او ، خرد کردن او را به یک سوم اندک از صندلی ، او
گفت : "یاالله!
اغلب از آن به من افتخار است. شما باید به طور غیر سخت برای
چیزی برای انجام. "
بعد از ظهر گرم ، و قرابت او را بیشتر از معمولا آگاهانه است که ساخته شده
او قرمز و عظیم ، که دانه های رطوبت ناشی از گرد و غبار از قطار
به رعایت unpleasantly به گستره وسیع
از گونه و گردن که او را به او تبدیل شده ، اما او آگاه بود نیز ، از نگاه در.
چشم های کوچک خود را کسل کننده ، که تماس با طراوت و slenderness خود را به عنوان
دلپذیر به او را به عنوان نزد یک نوشیدنی خنک کننده است.
درک این واقعیت به او کمک کرد تا پاسخ پر زرق و برق : "اغلب نمی کنم من
شانس.
بیش از حد بسیاری از خانمها به اختلاف امتیاز با من وجود دارد. "
"امتیاز از رانندگی مرا به خانه؟ خوب ، من خوشحالم از اینکه موفق به کسب نژاد ، به هر حال.
اما من می دانم آنچه که واقعا اتفاق افتاده است -- همسرم به شما فرستاده شده است.
در حال حاضر انجام او نیست؟ "
او چشمک می زند غیر منتظره مرد کسل کننده از زیرکی و لیلی نمی تواند کمک کند به پیوستن به
در خنده که با او در حقیقت pounced بود.
"ببینید ، جودی فکر می کند من بی خطر ترین فرد را برای شما به با و او کاملا درست است ،"
او دوباره. "آه ، او می باشد ، گرچه؟
اگر او است ، به آن دلیل است که شما وقت خود را بر روی یک کشتی سنگین و کندرو قدیمی مثل من زباله نیست.
ما ازدواج مردان قرار داده تا با آنچه که ما می توانید : همه جایزه برای باهوش هستند
شلوار بی خشتک گاوداران که پای آزاد را نگه داشته ام.
سیگار برگ اجازه می دهد تا نور من ، شما؟ من تا به حال یک روز وحشی از آن است. "
او در سایه ای از خیابان دهکده خود جلب کرد ، به تصویب رساند و کمر در حالی که خود را
او در یک مسابقه به سیگار برگ خود را.
شعله کوچک زیر دست خود را عمیق تر قرمز را بر روی او صورت puffing کاربر به سایر نظرسنجی و
لیلی چشم خود را با یک احساس لحظه ای از تناقض قابل اجتناب بود.
و در عین حال ، برخی از زنان فکر او را خوش تیپ!
او دست به عقب کمر ، او گفت : غمخوارانه : "آیا چنین مقدار زیادی شما
؟ از چیزهایی خسته کننده را به انجام "" بنابراین من باید بگویم -- نه! "
Trenor ، که به ندرت گوش بود ، چه توسط همسرش و یا دوستان خود ، حل و فصل کردن
به لذت نادر از بحث محرمانه است.
"شما نمی دانید که چگونه یک شخص تا به فشار دادن این نوع از چیزی که رفتن به نگه دارید."
او شلاق خود را در جهت هکتار Bellomont ، که قبل از گسترش یافتن دراز دست تکان دادند
آنها را در undulations مجلل.
"جودی هیچ تصوری از آنچه او خرج می کند -- که نه نمی باشد وجود دارد به مقدار کافی برای نگه داشتن چیزی
رفتن ، "او خود را قطع کرد" ، اما یک مرد کردم تا برای حفظ چشم خود را باز و بلند کردن
تمام راهنمایی او می توانید.
پدر و مادرم استفاده می شود به مانند مبارزه با - را *** بر درآمد خود را زندگی می کنند ، قرار داده و توسط
کمی از آن را بیش از حد -- خوشبختانه برای من -- اما در سرعت می رویم در حال حاضر ، من جایی که من نمی دانم
باید اگر آن را برای گرفتن یک بروشور در حال حاضر و پس از آن نمی شد.
همه زنان فکر می کنم -- منظورم جودی فکر می کند -- هیچ ربطی به من اما به پایین شهر یک بار
یک ماه و قطع کوپن ، اما حقیقت این است که طول می کشد بسیاری اهریمنی از کار سخت به
ماشین آلات در حال اجرا است.
که نه من باید برای شکایت به روز ، هر چند ، او در بعد از یک لحظه رفت ، "برای من
سکته مغزی بسیار شسته و رفته از کسب و کار ، به لطف Stepney را دوست Rosedale : راه ،
خانم لیلی ، من آرزو می کنم شما می خواهم تلاش برای متقاعد کردن جودی آبرومندانه مدنی که اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است.
او رفتن به غنی به اندازه کافی برای خرید همه ما یکی از این روزها ، و اگر او فقط می خواهم
از او بخواهید با شام خوردن در حال حاضر و پس از آن می تواند تقریبا هر چیزی را از او.
مرد دیوانه است بدانید افرادی که نمی خواهند به او آشنا است ، و زمانی که در یک شخص
که دولت چیزی برای اولین زنی است که او را طول می کشد تا او نمی خواهد انجام وجود دارد. "
لیلی یک لحظه تردید.
بخش اول از گفتمان همدم او قطار جالب آغاز شده بود
فکر ، که rudely اشاره ای به نام آقای Rosedale قطع شد.
اعتراض ضعف او به زبان آمده است.
"اما شما می دانید جک سعی کنید به او را در مورد ، و او غیر ممکن بود."
"آه ، آن را چسبیدن به -- او را به خاطر چرب و براق ، و به شیوه ای درهم و برهم!
خوب ، همه می توانم بگویم این است که مردم که هوشمندانه به اندازه کافی به مدنی به او در حال حاضر
چیز خوبی است توانا و از آن بسازید.
چند سال از هم اکنون او در آن باشد که آیا ما او را می خواهند یا نه ، و پس از آن او نخواهد بود
دادن دور نیم میلیون نوک برای صرف شام است. "
ذهن لیلی از شخصیت سرزده آقای Rosedale به قطار بازگشته
فکر در حال حرکت توسط کلمات اولین Trenor مجموعه ای است.
این قریب به اتفاق جهان مرموز وال استریت "راهنمایی" و "معاملات" -- ممکن است او را پیدا کند
آن را وسیله ای برای فرار از مخمصه دلتنگ کننده او؟
او اغلب از زنان به ساختن پول در این راه از طریق دوستان خود شنیده بود : او تا به حال
هیچ مفهوم بیشتر از بیشتر از جنس خود را از ماهیت دقیق معامله ، و
ابهام به نظر می رسید برای کاهش بی نزاکتی آن.
او می تواند ، نه در واقع ، خودش را تصور کنید ، در هر اندام ، دولا شدن به استخراج "نوک"
از آقای Rosedale ، اما در کنار او بود ، یک مرد در اختیار داشتن آن گرانبها
کالاها ، و که به عنوان شوهر او
عزیزترین دوست ، او را در یک رابطه صمیمیت تقریبا برادرانه ایستاده بود.
لیلی در قلب باطنی خود را می دانستند آن را با توسل به غریزه برادرانه که نبود
او به احتمال زیاد به حرکت گاس Trenor بود ، اما این راهی برای توضیح این وضعیت کمک کرد تا
با پارچه مزین کردن ناپختگی خود را ، و او بود که همیشه
ناشی از وسواس یا دقت زیاد در مورد تظاهر کردن به خودش.
موشکافی شخصی او را به حال معادل اخلاقی ، و هنگامی که او یک تور را از آن ساخته شده
بازرسی در ذهن خود او در برخی از درهای بسته او باز نمی وجود دارد.
از آنجا که رسیدن به دروازه های Bellomont او با لبخند به Trenor تبدیل شده است.
"بعد از ظهر تا کامل -- don't شما می خواهید به درایو من کمی دورتر است؟
من نه از ارواح بوده است در تمام طول روز ، و آن را تا آرام به دور از مردم ،
با برخی که نمی خواهد ذهن اگر من کمی کسل کننده. "
او نگاه plaintively دوست داشتنی او به عنوان پیشنهادی به درخواست ، به طوری trustfully مطمئن
از همدردی و درک او ، آن Trenor احساس خود را که مایل است که همسر خود را
می تواند دید که چگونه زنان دیگر او را تحت درمان قرار -- نیست
کتک سیم pullers مانند خانم فیشر ، اما یک دختر که اکثر مردان داده که خود را
چکمه برای گرفتن چنین نگاه از. "از ارواح؟
چرا بر روی زمین باید به شما تا کنون از ارواح می شود؟
آیا جعبه آخر خود را از لباس Doucet شکست ، یا بر رخ جودی شما از
همه چیز در پل شب گذشته؟ "
لیلی سر خود را با یک آه را تکان داد. : "من مجبور به تسلیم Doucet و پل
بیش از حد -- من نمی توانم آن را ندارند.
در واقع من می توانم هر یک از چیزهایی که دوستان من انجام پرداخت هزینه نیست ، و من ترس جودی اغلب
فکر می کند من با مته سوراخ چون من از کارت های بازی دیگر هیچ نیست ، و چون من به عنوان smartly
لباس سایر زنان است.
اما شما فکر می کنم من هم اگر من به شما در مورد نگرانی های من صحبت با مته سوراخ ، و من فقط اشاره
آنها را چون من می خواهم شما به من لطفی می کنید؟ -- خیلی از طرفدار بزرگترین "
چشم او به دنبال او یک بار دیگر ، و او از درون در اثر خفیفی از رنگ لبخند زد
دلهره که او در آنها را بخوانند.
"چرا ، البته -- اگر هر چیزی آن را می توانید ---- مدیریت" او قطع ، و او حدس زده
که لذت خود را به یاد روش های خانم فیشر مختل شد.
"بزرگترین طرفدار" او دوباره به آرامی.
"واقعیت این است ، جودی با من عصبانی است ، و من می خواهم شما را به صلح من است."
با شما عصبانی است؟
آه ، بیا ، مزخرف ---- امدادی خود را از طریق شکست در یک خنده.
"چرا ، شما می دانید او به شما اختصاص داده شده است." "او بهترین دوست من است ، و آن این است
چرا من ذهن داشتن به او را خشمگین کردن.
اما من جرات گفتن شما می دانید آنچه او از من خواست تا انجام.
او قلب خود را -- فقیر عزیز -- در مورد ازدواج با من -- ازدواج یک معامله بزرگ پول "
او با لکنت زبان پیدا کردن اندکی از خجالت ، و Trenor متوقف شد ، تبدیل
ناگهان بر او ، ثابت نگاه هوش در حال رشد است.
"مقدار زیادی از پول؟
اوه ، توسط ژوپیتر -- شما Gryce معنی نیست؟ -- شما؟
اوه ، نه ، البته من آن را اشاره نمی کند -- شما می توانید به من اعتماد به نگه داشتن دهان من بسته -- اما
Gryce -- خداوند ، GRYCE خوب!
آیا جودی واقعا فکر می کنم شما می توانید خود را به ازدواج که کمی دارای فال بد آورد
الاغ؟ اما شما می توانید ، و نه EH؟
و به این ترتیب شما به او گونی ، و آن دلیل که چرا او از اولین روشن
آموزش امروز صبح؟ "
او به عقب تکیه داد ، گسترش خود را دورتر در سراسر صندلی ، تا اگر گشاد
حس شاد از بصیرت خود را. "چگونه بر روی زمین می تواند جودی فکر می کنم شما می توانید انجام دهید
چنین چیزی؟
من می توانستم به او گفت شما هرگز می خواهم قرار داده تا با چنین نان تلیت شده در شیر کمی! "
لیلی آهی کشید عمیق تر.
"من گاهی اوقات فکر می کنم ،" او زمزمه ، که مردان در درک انگیزه های زن بهتر
نسبت به زنان دیگر "" برخی از مردان -- I'm خاصی از آن!
من می توانستم گفته جودی ، "او تکرار ، exulting در برتری ضمنی بیش از
همسرش.
"من فکر می کردم شما درک کنید که چرا من می خواستم با شما صحبت ،" خانم بارت
دوباره. "من می تواند این نوع از ازدواج را ندارد ، آن را
غیر ممکن است.
اما نه می توانم در زندگی همه زنان در مجموعه من.
من تقریبا به طور کامل بر روی عمه من وابسته هستند ، و اگرچه او به من بسیار مهربان است که او می گذارد
هیچ کمک هزینه به طور منظم ، و به تازگی من پول در کارت های از دست داده ، و من جرات را به من بگویید
او را در مورد آن.
من پرداخت بدهی کارت من ، البته ، اما به سختی وجود دارد هر چیزی در سمت چپ برای دیگر من
هزینه ، و اگر من با زندگی حال حاضر من باید در مشکلات وحشتناک می شود.
من درآمد کوچک از خود من ، اما من می ترسم آن را به شدت سرمایه گذاری ، برای آن به نظر می رسد
را در کمتر هر سال ، و من تا نادان از مسائل پولی که من نمی دانم
اگر عامل عمه من ، که به نظر می رسد پس از آن ، یک مشاور خوب است. "
او متوقف شد یک لحظه ، و ارسال در تن سبکتر است : "من معنی نیست که شما را با همه شیارها
این ، اما من می خواهم به کمک شما در ساخت جودی درک که من می توانم در حال حاضر ، نه ، در
زندگی به عنوان یکی باید در میان همه شما زندگی می کنند.
من می خواهم دور فردا برای پیوستن به عمه من در Richfield ، و من وجود دارد باید برای ماندن
بقیه پاییز ، و اخراج خدمتکار من و یاد بگیرند که چگونه به ترمیم لباس های خود من است. "
در این تصویر خوشگلی در پریشانی ، ترحم که تشدید شد
لمس نور با آن کشیده شده بود ، سوفل همدردی خشمگین شکست از
Trenor.
بیست و چهار ساعت قبل از آن ، اگر همسرش او را در مورد این موضوع از خانم بارت مشورت کرده بود
آینده ، او گفته اند که یک دختر با سلیقه های عجیب و بدون پول بهتر است
ازدواج با مرد اول غنی او می تواند ، اما
با موضوع بحث در کنار او ، روی آوردن به او را برای همدردی ، و او را
احساس می کنید که او از دوستان به او عزیزترین او را بهتر درک ، و تایید
اطمینان درخواست نفیس خود را
نزدیکی ، او آماده بود سوگند که چنین ازدواج هتک حرمت شد ، و این که ، به عنوان یک
افتخار را از انسان ، او را به او می تواند به او را از نتایج محافظت محدود شد
disinterestedness او.
این ضربه توسط بازتاب تقویت شد که اگر او Gryce ازدواج کرده بود
او می شده اند با تملق و تصویب احاطه شده ، در حالی که نیاز به رد
او قربانی خودش را به مجمع تشخیص مصلحت نظام ،
چپ به تحمل هزینه های تمام مقاومت خود را است.
قطع آن ، اگر او می تواند یک راه برون رفت از مشکلات از جمله برای اسفنج های حرفه ای مانند
حمل فیشر ، بود که به سادگی به یک عادت ذهنی مربوط به titillations فیزیکی
از سیگار یا دم خروس ، او می تواند
قطعا به همان اندازه که برای یک دختر که به بالاترین همدردی خود به دادگاه تجدید نظر ، و به ارمغان آورد
مشکلات او را به او با اعتماد از یک کودک.
Trenor و خانم بارت درایو خود را تا زمانی پس از غروب آفتاب طولانی مدت ، و قبل از آن بود
بیش از او ، با برخی از نمایش موفقیت سعی کرده بود ، ثابت کند که او را ، اگر او را
فقط به او اعتماد ، او می تواند خوش تیپ
مجموع پول برای او بدون به خطر انداختن مقدار کمی او صاحب.
او بیش از حد واقعا از دستکاری بازار سهام به جاهل
توضیحات فنی خود ، درک و یا حتی شاید به درک که برخی از
نقاط در آنها بریده بریده سخن گفتن ، haziness
پوشاند معامله به عنوان حجاب برای خجالت او است ، و از طریق
به طور کلی تاری او امیدوار است مانند لامپ در مه گشاد شده بود.
او تنها درک که سرمایه گذاری نسبتا کم او بودند به طرز مرموزی
ضرب بدون خطر برای خود و اطمینان که این معجزه را
طی یک مدت زمان کوتاه که وجود دارد که
با هیچ فاصله های خسته کننده برای تعلیق و واکنش ، تسکین او را طولانی او
scruples.
باز او احساس روشنتر از بار او ، و با آن آزادی از سرکوب
فعالیت.
نگرانی فوری او مصرانه خواست ، از آن آسان بود برای حل و فصل است که او دوباره هرگز
خودش را در محل تنگه ، و به عنوان نیاز اقتصاد و انکار خود را از او فروکش
پیش صحنی او احساس خودش را آماده پاسخگویی به هر گونه تقاضا دیگر که زندگی ممکن است.
حتی یکی از فوری Trenor اجازه دادن به آنها به عنوان سوار homeward ، خم کمی
نزدیکتر و استراحت دست خود را به اطمینان در... او ، او را تنها از سرما لرزیدن لحظهای از هزینه
بی میلی.
این بخشی از بازی او را احساس می کنید که درخواست تجدید نظر او uncalculated شده است
ضربه باعث ایجاد شهوت و میل او الهام بخش ، و احساس تازه ای از قدرت در
دست زدن به مردان ، در حالی که آن را زخمی خود را consoled
غرور ، کمک کرد نیز به پنهان کردن فکر از این ادعا که در آن شیوه ای او اشاره کرد است.
او یک مرد درشت کسل کننده بود که تحت تمام نشان می دهد خود را از قدرت بیش از اندازه عادی صرف شد
در نشان می دهد هزینه برای که پول خود را پرداخت : قطعا به یک دختر باهوش ، این امر می تواند
آسان او را با غرور خود را نگه دارید ، و بنابراین تعهد را در کنار خود نگه دارید.
>
فصل 8
هزار دلار اول بررسی کنید که کدام لیلی دریافت شده با خط خطی کردن از گاس خشک
Trenor اعتماد به نفس خود را در درجه دقیق آن را محو خود را تقویت
بدهی.
معامله خود را با نتایج آن توجیه کرده بود : او را دیدم در حال حاضر چگونه پوچ آن را
شده اند اجازه دهید هر واحد سنجش چیز جزئی بدوی او را محروم از این به این معنی آسان فرو نشاندن
طلبکاران خود.
لیلی احساس واقعا فضیلت او به عنوان مبلغ در sops به تجار خود را معرض تلف و
واقعیت است که یک نظم تازه همراه هر پرداخت به حس خود را از نمی کاهد
disinterestedness.
بسیاری از زنان ، به جای او ، سفارشات بدون ساختن داده می شود
پرداخت! از او پیدا کرده بود که به آن اطمینان آسان برای حفظ
Trenor در یک طنز خوب است.
برای گوش دادن به داستان خود ، اطمینان و خنده خود را در لطیفه های خود را برای دریافت ، به نظر می رسید
برای لحظه ای که از او لازم بود ، و خوشنودی که با آن خود را
میزبان در نظر گرفته این توجه آنها را از حداقل اشاره ای از ابهام آزاد.
خانم Trenor آشکارا به عهده گرفت که صمیمیت رو به رشد لیلی با شوهرش بود
به سادگی یک راه غیر مستقیم از بازگشت به مهربانی خود را.
من خوشحالم شما و گاس تبدیل شده اند از جمله دوستان خوب ، "او گفت : تایید.
"بیش از حد لذت از شما به خوبی به او ، و با خسته کننده خود را قرار دهید
داستان.
من می دانم آن ها چه هستند ، چون من تا به حال به گوش دادن به آنها را هنگامی که ما مشغول بودهاند -- I'm
مطمئن او گفتن همان آنهایی که هنوز هم.
و اکنون من همیشه نباید به درخواست حمل فیشر به او در نگه داشتن خوب
شوخ طبعی است. She'sa کرکس کامل ، شما می دانید ، و او
نه حس دست کم اخلاقی است.
او همیشه گاس به او گمان ، و من مطمئن هستم که او هنگامی که او می پردازد هرگز
از دست می دهد. "
خانم بارت می تواند در این حالت از چیزهایی را بدون خجالت از خود میلرزد
برنامه شخصی. موقعیت خود را قطعا کاملا
متفاوت است.
می تواند سوال خود را پرداخت نمی کند زمانی که وی از دست رفته وجود ندارد ، زیرا Trenor بود
اطمینان او را که او مطمئن بود از دست ندهد.
او در ارسال خود را چک توضیح داده شده بود که او پنج هزار از او ساخته شده بود
Rosedale را "نوک" و چهار هزار نفر در همان سرمایه گذاری قرار داده بود ، به عنوان وجود دارد
وعده دیگری "افزایش بزرگ" ؛ او
بنابراین درک است که او در حال حاضر بینی شد و با پول خود ، و
او در نتیجه بدهکار او را بیش از قدردانی است که چنین خدمات بی ارزش
خواستار.
او مبهم قرار است که ، به منظور بالا بردن مجموع اول ، او را بر او قرض گرفته بود
اوراق بهادار ، اما این یک نقطه که بیش از کنجکاوی اش را معطل نمی شد.
برای لحظه ای متمرکز شده بود ، در تاریخ احتمالی بعدی "برخاستن بزرگ."
خبر از این واقعه او را دریافت کرده بود چند هفته بعد ، به مناسبت جک
ازدواج Stepney به خانم ون Osburgh.
خانم بارت به عنوان پسر عموی داماد ، خواسته شده بود به عنوان ساقدوش عروس عمل می کنند ، اما
او در دادخواست که از او بسیار بلندتر از دیگری بود کاهش یافته است
باکره همراه ، حضور او ممکن است تقارن گروه مارس.
حقیقت این بود ، او از بسیاری از عروس بیش از حد به محراب با حضور کرده بود : وقتی که بعدی دیده می شود وجود دارد
او به معنای به شکل اصلی در مراسم است.
او می دانست تعارفات ساخته شده در هزینه از دختران جوان که شده اند
مدتها قبل از عموم مردم ، و او برای جلوگیری از مفروضات چنین حل شد
جوانی به عنوان ممکن است منجر به این گردد که مردم را به فکر می کنم او مسن تر از او واقعا بود.
ون Osburgh ازدواج در کلیسای روستا در نزدیکی این ملک پدری جشن گرفته شد
در هادسون.
"عروسی کشور ساده" که مهمانان ویژه convoyed بود
قطار ، و از که انبوهی از ناخوانده به سپردار
دخالت پلیس.
در حالی که این مراسم پر درخت در حال وقوع ، در یک کلیسا بسته بندی شده با مد و
festooned با مناسبتهای فرهنگی ، نمایندگان مطبوعات نخ راه خود را ،
توجه داشته باشید کتاب در دست ، از طریق دخمه پرپیچ و خم
ارائه عروسی ، و عامل سندیکای سینما راه اندازی شد او
دستگاه در درب کلیسا.
این نوع از صحنه که در آن لیلی بود و اغلب خودش را به عنوان مصرف در تصویر بود
بخش اصلی ، و به این مناسبت این واقعیت که او یک بار دیگر صرفا یک گاه به گاه
تماشاگر ، به جای mystically محجبه
شکل اشغال مرکز توجه ، تقویت او را حل و فصل به فرض
بخش آخر قبل از سال بود.
این واقعیت است که نگرانی های فوری خود را رها شد او را به یک امکان کور نیست
عود خود ، آن را صرفا خاصیت شناوری به اندازه کافی خود را به افزایش یک بار دیگر بالاتر از او داد
شک و تردید و احساس ایمان تازه در او
زیبایی ، قدرت او ، و تناسب اندام خود را به جذب سرنوشت درخشان.
آن نمی تواند باشد که یکی از استعدادها برای تسلط و بهره مندی آگاهانه بود
محکوم به ابد شکست و اشتباهات خود را به راحتی قابل جبران در نگاه
نور از ترمیم خود اعتماد به نفس.
appositeness خاص بود با کشف این بازتاب داده می شود ، در
ریش همسایه پیو ، از مشخصات جدی و منظمی کمرنگ آقای پرسی
چیزی تقریبا عروس در جنبه خود وجود دارد : یاسمن سفید بزرگ خود را به حال
هوا نمادین که لیلی را به عنوان یک فال خوب لرزاند.
پس از همه ، دیده می شود در یک مجموعه از نوع خود او مضحک به دنبال :
منتقد دوستانه ممکن است به نام سنگینی خود را پربار و او را در بهترین خود شد
در نگرش انفعال خالی که به ارمغان می آورد oddities بیقرار.
او خیالی او از نوع انسان که احساساتی انجمن خواهد بود هم زده بود
تصاویر متعارف عروسی ، و او خودش را در تصویر ، در انزوا
ون Osburgh conservatories ، بازی
به طرز ماهرانه ای بر احساسات در نتیجه برای لمس او آماده است.
در واقع ، زمانی که وی در زنان دیگر در مورد او نگاه کرد و تصویر را به یاد می آورد او تا به حال
آورده دور از شیشه ای خود را ، به نظر نمی رسد که هر چند هر مهارت خاص خواهد بود
مورد نیاز برای تعمیر اشتباه او و او را بار دیگر به پا او.
چشم سر تیره Selden ، در پیو تقریبا او را روبرو ، مختل شده برای یک لحظه
تعادل خوشنودی او.
افزایش خون خود را به عنوان چشمان خود را ملاقات کرد ، با یک حرکت بر خلاف موفق شد ، موجی از
مقاومت و عقب نشینی.
او نمیخواستند او را ببیند ، زیرا او می ترسید تاثیر و نفوذ او نیست ، اما
چرا که حضور خود را همیشه به حال اثر cheapening آرمان های خود ، از پرتاب
تمام جهان خود را خارج از فوکوس است.
علاوه بر این ، او یک یادآوری از بدترین اشتباه در زندگی حرفه ای اش زندگی می کنند ، و این واقعیت بود
که او علت آن بود احساسات خود را نسبت به او را نرم شده بود.
او هنوز می تواند یک حالت ایده آل از وجود است که در آن ، همه دیگری را تصور کنید
superadded ، مقاربت با Selden ممکن است آخرین لمس لوکس ، اما در
جهان به عنوان آن بود ، چنین امتیازی به احتمال زیاد به هزینه بیش از آن ارزش بود.
"لیلی ، عزیزم ، من تو را دیدم هرگز به شما تا دوست داشتنی به نظر میرسند!
شما نگاه کنید که اگر چیزی لذت بخش بود فقط برای شما اتفاق افتاده! "
بانوی جوان که در نتیجه تحسین خود را از دوستان درخشان او را فرموله شده ، نه
در شخص خود او ، پیشنهاد تکثر اینگونه امکانات و خوشحال.
خانم گرترود نور ، در واقع ، نمونة چنین روشی متوسط و بی فایده است.
اگر کیفیت جبران در نگاه گسترده او را صادقانه و به تازگی از او وجود دارد
لبخند ، این ویژگی ها که تنها ناظر دلسوز را که قبل از درک
متوجه است که چشم او را هر روز خاکستری و لب های او بدون منحنی های فراموش نشدنی بود.
دیدگاه خود لیلی از او بین ترحم برای محدودیت ها و بی صبری او را در خود wavered
پذیرش شاد از آنها.
خانم بارت ، به مادرش ، رضایت در چرکی شواهدی از
حماقت و وجود داشت لحظات ، در آگاهی از قدرت خود را به نگاه
و به این کار دقیقا چه به مناسبت
مورد نیاز ، او تقریبا احساس کردند که دختران دیگر ساده و پست تر از انتخاب بودند.
قطعا هیچ کس نیازی به اعتراف رضایت از جمله در بسیاری او را به عنوان نازل شده است
"مفید" رنگ لباس شب Gerty نور و خطوط مقهور از کلاه خود : آن است
تقریبا به احمق به لباس های خود خیانت
که شما می دانید شما زشت به آنها را که شما فکر می کنید زیبا هستند اعلام.
البته ، که ضرب ضعیف و تیره رنگ ، آن را از Gerty دانا بود گرفته اند
انسان دوستی و کنسرت های ارکستر سمفونیک ، اما چیزی تحریک کننده در او وجود داشت
فرض که وجود نداده بالاتر
لذت ، و این که ممکن است به همان اندازه علاقه و هیجان از زندگی در یک
مسطح همانطور که در زرق و برق ایجاد Osburgh ون تنگ است.
با این حال ، امروز ، غوغای او enthusiasms لیلی را تحریک نکنید.
آنها به نظر می رسید فقط به پرتاب exceptionalness خود را به تبدیل شدن به تسکین و
به وسعت سر به فلک کشیده به طرح خود را از زندگی.
"آیا اجازه دهید با ما بروید و نگاهی به جوانه زدن در ارائه قبل از هر کس دیگری برگ
اتاق ناهار خوری! "پیشنهاد خانم نور ، ایجاد ارتباط بین بازوی او را در دوست او.
این مشخصه او را به گرفتن بهره های احساساتی و unenvious در همه
جزئیات عروسی : او از آن نوع اشخاصی که همیشه دستمال او را نگه داشته بود
در دوره خدمت ، و ترک محکم فشار جعبه کیک عروسی.
"همه چیز را به زیبایی انجام می شود؟" او پیگیری می کند ، به عنوان آنها وارد دور
نقاشی اتاق اختصاص یافته به نمایش غنایم عروس خانم ون Osburgh.
"من همیشه می گویم هیچ کس بهتر از گریس پسر عموی!
آیا تا به حال طعم و مزه هر چیزی خوشمزه تر از این موس از خرچنگ با شامپاین
سس؟
من ساخته شده تا هفته ذهن من پیش که من این عروسی را از دست ندهید ، و فقط علاقه داشتن به چگونگی
لذتبخش آن همه آمد.
هنگامی که لارنس Selden شنیده بود ، او را در دلربا من خود را و رانندگی اصرار
مرا به ایستگاه ، و هنگامی که ما به بازگشت در این شب من شام خوردن با او در شری.
من واقعا احساس می کنید به عنوان هیجان زده که اگر من ازدواج خودم! "
لیلی لبخندی زد : او می دانست که Selden همیشه شده بود نوع به پسر عموی کسل کننده او ، و
او گاهی با خود فکر کرده بود چرا که اتلاف زمان بسیار در چنین شیوه ای unremunerative ؛
اما در حال حاضر از فکر اینکه او یک لذت مبهم است.
"آیا شما او را اغلب؟" او پرسید. "بله ، او بسیار خوب است در مورد حذف در در
یکشنبه ها.
و در حال حاضر و پس از آن بازی را با هم ، اما به تازگی من بسیار از او دیده می شود.
به نظر نمی آید خوب ، و او را عصبی و ناآرام به نظر می رسد.
هموطنان عزیز!
من مایل او ازدواج بعضی از دختر خوب. من به او گفتم تا امروز ، اما او گفت که او نمی
مراقبت از آنهایی که واقعا زیباست و نوع دیگر برای او اهمیتی نمی دهند -- اما
فقط شوخی خود را ، البته بود.
او می تواند یک دختری که مهربان بود ، ازدواج هرگز.
آه ، عزیزم ، آیا شما همیشه مروارید چنین؟ را ببینید "
آنها قبل از جدول که در آن جواهرات عروس نمایش داده شد ، متوقف کرده بود ، و
قلب لیلی به تپیدن حسادت او به عنوان انکسار نور خود را از گرفتار
سطوح -- شیری سوسو زدن از کاملا
همسان مروارید ، فلش از یاقوت رها علیه مخملی متضاد ،
شدید اشعه آبی رنگ یاقوت کبود به نور به الماس اطراف مشتعل : تمام این
tints گرانبها افزایش یافته و توسط هنر متنوع از تنظیمات خود را عمیق تر.
تب و تاب بودن از سنگ رگه لیلی مانند شراب ، گرم شود.
بیشتر به طور کامل از هر عبارت دیگری که از ثروت آنها نمادی از زندگی او
آرزوی خود را برای رهبری ، زندگی سردی مشکل پسند و پالایش که در آن هر
جزئیات باید پایان یک گوهر ،
و کل فرم هماهنگ تنظیمات را به خود گوهر مانند rareness او.
"آه ، لیلی ، در این الماس نگاه آویز - - آن را به عنوان بزرگ به عنوان شام ، بشقاب!
چه کسی می تواند به آن داده می شود؟ "
خانم نور کوتاه sightedly بیش کارت همراه خم.
"MR. سیمون ROSEDALE. چه ، که انسان زشت؟
اوه ، بله -- من به یاد داشته باشید دوست he'sa جک ، و گمان می کنم پسر عموی گریس تا به حال به
از او بخواهید امروز در اینجا ، اما او باید به جای نفرت نیاز به اجازه گوئن قبول چنین
در حال حاضر از او. "
لیلی لبخندی زد.
او شک بی میلی خانم ون Osburgh ، اما عادت دوشیزه نور از آگاه بود
ascribing ظرافتهای خودش را از احساس به افراد حداقل به احتمال زیاد به encumbered
شده توسط آنها.
"خب ، اگر گوئن مراقبت می کند که پوشیدن آن دیده می شود او همیشه می توانید آن را برای تبادل
چیز دیگری ، "او اظهار داشت. "آه ، در اینجا چیزی بسیار زیباتر است ،
خانم نور ادامه داد.
"آیا به دنبال یاقوت کبود رنگ سفید در این نفیس. من برای اطمینان از اینکه شخصی که انتخاب آن باید
گرفته درد خاص. این نام چیست؟
پرسی Gryce؟
آه ، پس من متعجب نمی کند! "او با لبخند به میزان قابل توجهی او به عنوان جایگزین
کارت. "البته شنیده اید که او کاملا
اختصاص داده شده به Evie ون Osburgh؟
پسر عموی گریس است تا در مورد آن خوشحال -- آن را کاملا عاشقانه!
او اول خود را در جورج Dorsets ملاقات کرد ، تنها در حدود شش هفته قبل ، و آن را فقط
بهترین ازدواج ممکن است برای Evie عزیز.
اوه ، من پول معنی نیست -- البته او تا به مقدار زیادی از خود را -- اما او چنین
آرام ماندن در خانه نوع از دختر ، و به نظر می رسد او فقط همان سلیقه ، به طوری که آنها
دقیقا به یکدیگر هستند مناسب است. "
لیلی ایستاد vacantly در یاقوت کبود سفید در بستر مخملی آن خیره.
Evie ون Osburgh و Gryce پرسی؟ نام تمسخر را از طریق او زنگ زد
مغز می شود.
EVIE VAN OSBURGH؟
جوانترین dumpiest ، dullest از چهار دختر مبهم و گردن کلفت آنها خانم ون
Osburgh ، با زیرکی بینظیر ، "قرار داده شده بود را یک به یک در سوله دلخواهی از
وجود!
آه ، دختر خوش شانس که رشد می کنند تا در پناه عشق مادر -- مادر می داند که چگونه
به تدبیر فرصت بدون اذعان به نفع ، را به استفاده از
نزدیکی بدون اجازه می دهد اشتها به عادت می شود dulled!
باهوش ترین دختر ممکن است پیش بینی غلط کردن که در آن منافع خود را نگران هستند ، ممکن است عملکرد
بیش از حد در یک لحظه و برداشت بیش از حد در آینده طول می کشد بی تردید یک مادر
هوشیاری و دوراندیشی به زمین او
دختران با خیال راحت در آغوش ثروت و مناسب.
لیلی عبور نور دلی غرق در زیر یک احساس تازه ای از شکست است.
زندگی بیش از حد احمقانه بود ، بیش از حد blundering!
چرا باید میلیون ها نفر پرسی Gryce را به یکی دیگر از بخت زیادی ملحق شده ، چرا باید این
دختر دست و پا چلفتی در اختیار داشتن قدرت قرار داده او هرگز دانید که چگونه از؟
او از این گمانه زنی roused لمس بر بازوی او آشنا بود ، و تبدیل شاهد
گاس Trenor در کنار او. او احساس هیجان از ازار : به چه حقی
بود او او را لمس؟
خوشبختانه Gerty نور سرگردان خاموش به جدول بعدی ، و آنها به تنهایی.
Trenor ، به دنبال stouter تر از همیشه در رهبانیت و پوشش تنگ خود را ، و unbecomingly برافروخته
توسط libations لباس عروس ، به او با تایید undisguised gazed.
"با ژوپیتر و لیلی ، شما نگاه گیج کننده!"
او insensibly به استفاده از نام مسیحی خود را تضعیف کرده بود ، و او تا به حال یافت هرگز
لحظه ای حق را به او درست است.
علاوه بر این ، او مجموعه ای از تمام مردان و زنان یکدیگر با نام مسیحی خود را به نام ؛
آن را فقط در لب Trenor بود که آدرس فرستنده آن آشنا بود ناخوشایند
اهمیت.
"خوب ،" او ادامه داد ، هنوز هم jovially به دلخوری او را غیر قابل نفوذ ، "آیا شما ساخته شده
تا ذهن خود را که از این خرده ریز کوچک منظور شما در تیفانی تکراری
فردا؟
من چک را برای شما در جیب من است که به یک راه طولانی را در آن خط بروید! "
لیلی به او نگاه مبهوت : صدای او بلندتر از حد معمول بود ، و اتاق بود
شروع به پر کردن با مردم است.
اما به عنوان نگاه خود را به او اطمینان داد که آنها هنوز هم فراتر از گوش شات احساس
لذت جایگزین دلهره او است.
"یکی دیگر از سود سهام؟" او پرسید ، لبخند زدن و رسم در نزدیکی او را در میل به نمی شود
شنید. "خب ، نه دقیقا : من در حال افزایش است به فروش می رسد
و من چهار تو "را برای شما کشیده.
اما نه برای یک مبتدی بد ، EH؟ گمان می کنم شما شروع به فکر می کنم شما یک
خیلی دانستن سفته بازان است. و شاید شما فقیر قدیمی گاس فکر نمی کنم
چنین الاغ افتضاح به عنوان برخی از افراد انجام می دهند. "
"من فکر می کنم شما kindest از دوستان ؛ اما من می توانم شما تشکر می کنم نه به درستی در حال حاضر است."
او اجازه می دهد تا چشم خود را به او ، با نگاهی که برای دست قلاب او را میدرخشند
ادعا کرده اند که اگر آنها به تنهایی بوده است -- و چقدر خوشحالم که او این بود که آنها ندارد!
این خبر او را با تب و تاب بودن تولید شده توسط یک توقف ناگهانی درد فیزیکی پر.
جهان بعد از همه احمق و blundering : در حال حاضر و پس از آن سکته مغزی شانس
آمد به unluckiest.
از فکر اینکه به روح او شروع به افزایش : مشخصه او که یکی بود
بی ارزش قطعه از بخت خوب باید بال به تمام امید خود را به من بدهید.
فورا بازتاب که پرسی Gryce irretrievably از دست داده نمی آمد ، و او
لبخند زد به هیجان recapturing او را از وان Osburgh Evie فکر می کنم.
چه شانس می تواند چنین ساده لوح در برابر او اگر او تصمیم گرفت تا خودش را اعمال؟
او در مورد نگاه ، امیدوار به گرفتن یک نگاه اجمالی از Gryce ، اما چشم او روشن به جای
در لقاء براق آقای Rosedale ، که لغزش را از طریق جمعیت بود با
نیمی هوا چاپلوس ، مزاحم نیم ، به عنوان
هر چند ، در حال حاضر حضور خود را به رسمیت شناخته شد ، آن را به ورم
ابعاد اتاق.
مایل به ابزار مؤثر این بزرگ شدن ، لیلی به سرعت منتقل
نگاه او به Trenor ، کسی که به بیان حق شناسی خود را به نظر می رسید به
ارضاء کامل او به معنای به حال برای دادن آن به ارمغان آورده اند.
"قطع تشکر من -- من نمی خواهم شود تشکر شده ، اما من باید این شانس را می خواهم
دو واژه را به شما می گویند در حال حاضر و پس از آن ، "او ، بیدارم.
"من فکر کردم شما قرار بود به صرف تمام پاییز را با ما ، و من به سختی گذاشته
چشم بر شما برای ماه گذشته است. چرا می تواند شما را دوباره به Bellomont
شب؟
همه ما به تنهایی ، و جودی است که به عنوان عبور از عنوان دو چوب است.
آیا می آیند و تشویق هموطنان بالاتر.
اگر شما می گویم بله من شما بیش از اجرا در موتور ، و شما می توانید خدمتکار خود را به تلفن
آوردن تله خود را از شهر با قطار بعدی است. "
لیلی سر خود را با ظاهر فریبنده از تاسف تکان داد.
"کاش می توانستم -- اما آن را کاملا غیر ممکن است. عمه من تا به شهر آمده ، و من باید
با او را برای چند روز آینده. "
"خب ، من دیده ام یک معامله خوب کمتر از شما از آنجا که ما داریم به پالس (PALS) از جمله نسبت به من استفاده می شود
به هنگامی که شما دوست جودی بودند ، او با نفوذ ناخودآگاه ادامه داد.
وقتی که من دوست جودی بود؟
من دوست نه او هنوز هم؟ واقعا ، شما می گویند ترین چیز های پوچ!
اگر من همیشه در Bellomont شد شما می توانید تایر از من خیلی زودتر از جودی -- اما می آیند
و ببینید که من عمه من است بعد از ظهر بعد شما در شهر و پس از آن ما می توانیم خوب
بحث آرام ، و شما می توانید به من چگونه می توانم بهتر سرمایه گذاری ثروت من بگویید. "
این درست بود که ، در طول سه یا چهار هفته گذشته ، او به حال خودش absented از
Bellomont به بهانه داشتن بازدیدکننده داشته است دیگر به پرداخت ، اما او در حال حاضر شروع به احساس
که حساب او تا به حال در نتیجه ساختگی
برای فرار از نورد علاقه در فاصله داشتند.
چشم انداز بحث خوب آرام به نظر نمی رسید در حالی که همه sufficing به عنوان او Trenor
امیدوار بود و ابرو خود را به پایین ادامه داد او گفت : "آه ، من نمی دانم که من می توانم
به شما قول نوک تازه هر روز.
اما یک چیز شما ممکن است برای من انجام وجود دارد ؛ و آن ، فقط به کمی مدنی به
Rosedale.
جودی وعده داده است از او بخواهید که به ناهار خوردن هنگامی که ما به شهر ، اما من می توانم او را به القا نمی
او را در Bellomont ، و اگر شما اجازه دهید من او را در حال حاضر آن را به بسیاری از
تفاوت.
من اعتقاد ندارم دو زن به او صحبت این بعد از ظهر ، و من می توانم به او بگویید
اختتامیه جشنواره صنعت چاپ آن را می پردازد به مناسب و معقول به است. "
خانم بارت یک جنبش بی تاب ساخته شده ، اما کلماتی که به نظر می رسید در مورد به سرکوب
همراه با آن.
پس از همه ، این راه از تبرئه بدهی خود را به طور غیر منتظره آسان بود و به حال او نمی
دلایل خود را برای مایل به مدنی به آقای Rosedale؟
"آه ، او را به تمام معنی ،" او گفت : خندان "شاید من می توانم یک نوک از دریافت کنید
او را در حساب خود من است. "
Trenor ناگهان متوقف شد ، و چشمان او ، خود را بر روی... او با یک نگاه که ساخته شده ثابت
تغییر رنگ خود را.
او گفت : "من می گویم ، شما می دانید -- you'll لطفا به یاد داشته باشید he'sa bounder شکوفه دهی ،" و با
خنده اندک او را به سمت پنجره باز نزدیک که آنها ایستاده بود تبدیل شده است.
ازدحام در اتاق ، افزایش یافته بود و او احساس میل به فضا و هوای تازه.
هر دو از این او بر روی تراس ، که در آن تنها معدودی از مردان بودند طولانی بیش از
سیگار و لیکور ، در حالی که زوج های پراکنده در سراسر چمن به قدم
پاییز مرزهای رنگی از گل و باغ.
همانطور که او پدید آمده است ، یک مرد نسبت به او از گره از سیگاری ها نقل مکان کرد ، و او خودش را در بر داشت
چهره به چهره با Selden.
هم بزنید پالس که نزدیکی او همیشه باعث اندکی افزایش یافت
حس محدودیت.
آنها از پیاده روی بعد از ظهر خود را روز یکشنبه در Bellomont ملاقات کرده بود ، و
قسمت هنوز واضح به او که او به سختی می تواند باور او را به کمتر
از آن آگاه است.
اما تبریک خود ابراز بیش از رضایت است که هر زیبا زن
انتظار منعکس شده در چشم مردانه و کشف ، اگر ناخوش آیند به او
غرور ، اطمینان بخش به اعصاب خود است.
بین تسکین فرار خود را از Trenor ، و دلهره مبهم خود
ملاقات با Rosedale ، آن را لذت بخش بود به استراحت یک لحظه حس کامل
درک که به شیوه ای لارنس Selden همیشه منتقل شده است.
"این شانس ،" او گفت : خندان.
"من اگر من باید قادر به کلمه با شما قبل از ویژه
snatches ما دور است.
من با نور Gerty شد و قول داد که اجازه نمی قطار را از دست او است ، اما من مطمئن هستم
او هنوز هم استخراج آرامش احساساتی از ارائه عروسی.
او به نظر می رسد در نظر گرفتن تعداد و ارزش خود را به عنوان شواهد بی طرف
محبت از طرفهای متعاهد. "
اثری از خجالت دست کم در صدای او وجود ندارد ، و او به عنوان
صحبت می کرد ، تمایل کمی در برابر زره ساق پا از پنجره ، و اجازه دادن به بقیه چشم خود را بر روی
او را در لذت بردن صریح از فضل او ،
او با لرز غش از پشیمانی احساس که او آمده بود بدون تلاش برای از بین می رود
تامین کننده منابع مالی که در آن بودند ، ایستاده بود قبل از بحث تاریخ و زمان آخرین آنها با هم.
غرور او را نزد لبخند صدمه ندیده خود را stung شد.
او مدت زمان طولانی تر می شود به او چیزی بیش از یک قطعه از prettiness حساس ، عبور
انحراف چشم و مغز خود را و اشتیاق خود را در پاسخ او خیانت کرده است.
"آه ،" او گفت ، "Gerty تو غبطه می خورم که قدرت او از پانسمان با عاشقانه ما
زشت و ترتیبات کسل کننده!
من خود من احترام را بهبود هرگز از شما به من نشان داد که چگونه فقرا و
بی اهمیت جاه طلبی های من بودند. "کلمات به سختی صحبت می شد زمانی که وی به
متوجه سیاه بختی خود است.
به نظر می رسید به سرنوشت او در بدترین او ظاهر می شود به Selden.
"من فکر می کردم ، بر خلاف او بازگشت :" به آرامی "که من از وسیله ای شده بود
اثبات آنها برای شما مهم تر از هر چیز دیگری است. "
این بود که اگر جریان مشتاق بودن او با یک مانع ناگهانی بررسی شده بود که
سوار آن را بر خود است.
او در او نگاه بی اراده ، مانند یک کودک صدمه دیده و یا وحشت زده : این خود واقعی
... او ، او مجبور شد که دانشکده رسم از عمق بسیار کمی عادت کرده اند
به تنهایی!
درخواست تجدید نظر از ناتوانی او را لمس در او ، تا آن را همیشه انجام داد ، وتر نهفته
تمایل.
این معنای چیزی برای او کشف کنند که نزدیکی او ساخته شده او در ادامه
درخشان ، اما این گوشه ای از خلق و خوی گرگ و میش که او به تنهایی تا به حال سرنخ به نظر می رسید
یک بار دیگر به او را در جهان جز با او.
حداقل شما می توانید چیزهای بدتر از من فکر نمی کنم از شما می گویم! "او با بانگ زد
خنده لرزش ، اما قبل از اینکه او می تواند پاسخ ، جریان درک بین
آنها به طور ناگهانی بود باقی ماند
ظهور دوباره گاس Trenor ، در پی او که با آقای Rosedale پیشرفته.
"از آن قطع ، لیلی ، من فکر کردم شما می خواهم به من داده لغزش : Rosedale و من شده اند شکار
بیش از همه برای شما! "
صدای خود را به حال توجه داشته باشید از آشنایی زناشویی : خانم بارت خیالی او شناسایی
در چشم Rosedale درک نسبتا درخشان از این واقعیت است ، و این ایده تبدیل دوست نداشتن او
از او به مخالفت.
او تعظیم عمیق خود را با سر اشاره خفیف بازگشت ، بیشتر موهن احساس ساخته شده
تعجب Selden که او تعداد باید در میان آشنایان او Rosedale.
Trenor دور ساخته بود ، و همراه او ادامه داد : قبل از خانم بارت ، هشدار ایستاده
و امیدواری ، لب هایش را جدا در یک لبخند در هر او ممکن است برای گفتن ، و
خود را بسیار عقب امتیاز از بودن با او دیده می شود آگاه است.
این لحظه ای برای تدبیر بود ، برای سریع در پل زدن بیش از از شکاف ، اما Selden هنوز
تکیه در مقابل پنجره ، یک ناظر جدا شده از صحنه ، و تحت طلسم
مشاهدات خود را لیلی احساس خودش را ناتوان از اعمال هنر های معمول خود را.
ترس از مشکوک Selden که هر گونه نیاز به او را به خشم را فرو نشاندن چنین وجود دارد
انسان به عنوان Rosedale چک عبارات پیش پا افتاده از ادب است.
Rosedale هنوز هم پیش از او در نگرش باردار ایستاد ، و او همچنان به
چهره او را در سکوت ، نگاه خود را فقط با طاسی جلا خود در سطح است.
نگاه لمس اتمام به سکوت خود به طور ضمنی است.
او به آرامی قرمز ، تغییر از یک پا به طرف دیگر ، انگشتی سیاه و سفید گوشتالو
مروارید در کراوات خود را ، و به سبیل خود را پیچ و تاب و عصبی داد و پس از آن ، در حال اجرا چشم خود را
بیش از او ، او به خود جلب کرد به عقب و با گفت :
سمت نگاه در Selden : "پس از روح من ، من تو را دیدم هرگز بیشتر پاره گرفتن
این است که آخرین ایجاد ساز از لباس شما به نوداماد را ببینید؟
اگر چنین است ، من تعجب می کنم که تمام زنان دیگر انجام می دهند به او نه خیلی! "
کلمات به شدت علیه سکوت لیلی پیش بینی شده بودند ، و او در فلش که دیدم
عمل خود را به آنها داده بود و تاکید خود را.
در بحث عادی آنها ممکن است توجهی نشد به تصویب رسید ، اما زیر را در طولانی مدت خود را
مکث آنها معنا و مفهوم خاصی را به دست آورد.
او بدون نگاه احساس است که Selden بلافاصله توقیف به حال آن ، و به ناچار
اتصال به اشاره با سفر خود به خود.
آگاهی تحریک او را در برابر Rosedale افزایش یافته است ، بلکه احساس او را که
در حال حاضر ، اگر نگوییم هرگز ، لحظه به او تسکین دادن بود ، نفرت بود به انجام این کار در Selden
حضور.
آیا می دانید که زنان دیگر به ساز من لباس نیست؟ "او بازگشت.
"ببینید من می ترسم برای دادن آدرس خود را به دوستان من!"
نگاه و لهجه خود را به سادگی Rosedale در این دایره ممتاز گنجانده شده است که خود
چشم کوچک puckered با لذت بردن ، و یک لبخند دانستن خود جلب کرد تا سبیل خود را.
"ژوپیتر ، شما لازم نیست!" اعلام کرد.
"شما می تواند ارائه کند' EM تمام ساز و برگ و پیروزی در یک سلانه سلانه راه رفتن! "
"آه ، که خوب از شما ، و آن را که بهتر است هنوز هم اگر شما را من خاموش حمل به
گوشه آرام ، و به من یک لیوان لیموناد یا برخی از نوشابه های بی گناه قبل از ما دریافت کنید
همه باید به قطار عجله. "
او تبدیل به دور او صحبت می کرد ، اجازه او قدم زنی با تبختر در کنار او را از طریق جمع آوری
گروه بر روی تراس ، در حالی که هر عصب در او با آگاهی از آنچه throbbed
Selden باید از صحنه تصور می شده است.
اما تحت حس خشم خود را از perverseness از چیزهایی ، و نور
سطح بحث خود را با Rosedale ، یک ایده سوم همچنان ادامه داشت : او معنا نیست را ترک کنند
بدون تلاش برای کشف حقیقت در مورد پرسی Gryce.
احتمال ، یا شاید حل و فصل خود ، آنها را جدا از زمان خروج شتابزده خود را نگه داشته بود
از Bellomont اما خانم بارت بود متخصص در ساخت بسیاری از غیر منتظره ، و
حوادث ناخوشایند از چند آخرین
دقیقه -- وحی به Selden دقیقا آن بخش از زندگی اش که او
ترین خواست او را نادیده بگیرد -- افزایش اشتیاق او را برای سرپناه ، برای فرار از چنین
احتمالات تحقیر آمیز.
هر موقعیتی قطعی خواهد بود قابل تحمل تر از این buffeting از شانس ،
که او را در نگرش هوشیاری مضطرب نسبت به هر امکان زندگی نگه داشته شود.
اماکن سربسته بود حس کلی از پراکندگی در هوا وجود دارد ، به عنوان یک مخاطب
جمع آوری به خودی خود برای خروج پس از بازیگران اصلی صحنه را ترک کرده بودند ، اما
در میان گروه های باقی مانده و لیلی می تواند
کشف نه Gryce نه جوانترین خانم ون Osburgh.
که هر دو باید از دست رفته او را با foreboding لرزاند و او آقای Rosedale توسط مفتون
پیشنهاد که آنها باید راه خود را به conservatories را در پایان دورتر از
خانه.
فقط مردم به اندازه کافی وجود دارد در سمت چپ مجموعه طولانی از اتاق را به پیشرفت خود
آشکار است ، و لیلی آگاه بود که به نظر می رسد از سرگرمی را به دنبال و
بازجویی ، که با نگاه کردن به عنوان
بدون ضرر را از بی تفاوتی خود را به عنوان از خود رضایت همدم او.
او بسیار کمی در آن لحظه که با Rosedale دیده می شود مراقبت : تمام افکار خود
هدف از جستجو او را در مرکز.
دوم ، با این حال ، discoverable است در conservatories و لیلی ، مظلوم بود نه
توسط یک محکومیت ناگهانی شکست ، ریخته گری در مورد یک راه بود ، خودش را از شر
او در حال حاضر همراه اضافی ، زمانی که آنها
آمد بر خانم ون Osburgh ، برافروخته و خسته ، اما بشاش با
آگاهی از وظیفه انجام می شود.
او به آنها نگاه لحظه با چشم خوش خیم اما خالی از میزبان خسته ،
به چه کسی مهمان خود را صرف چرخش لکه در کالیدوسکوپ تبدیل
خستگی و سپس توجه خود را تبدیل شد به طور ناگهانی
ثابت ، و او در خانم بارت با یک ژست محرمانه را تصرف کردند.
"عزیز لیلی من ، من زمان برای یک کلمه با شما نیست ، و در حال حاضر گمان می کنم شما هستند
فقط خاموش.
آیا شما دیده می شود Evie؟ او در همه جا برای شما شده است به دنبال : او
می خواستم به شما راز کوچک خود را بگویید ، اما من جرات گفتن که شما آن را حدس زده در حال حاضر است.
تعامل نمی شود تا هفته آینده اعلام کرد -- اما شما چنین یکی از دوستان از آقای
Gryce که هر دو آنها از آنجایی که آرزو شما را به اولین بدانند خوشبختی خود است. "
>
فصل 9
در جوانان Peniston خانم ، مد بازگشت به شهر در ماه اکتبر بود ، بنابراین در
روز دهم ماه پرده از اقامت او در خیابان پنجم کشیده می شدند ،
و چشم از گلادیاتور در حال مرگ در
برنز که رسم پنجره اتاق را اشغال کردند ، بررسی خود را از آن خالی از سکنه را از سر گرفت
شاهراه.
دو هفته اول پس از بازگشت او به نمایندگی به خانم Peniston داخلی
معادل یک عقب نشینی مذهبی.
او کتانی و پتو را در روح دقیق تائب "را از طریق رفت"
کاوش در چین درونی وجدان او برای پروانه ها به عنوان روح زده دنبال
به دنبال کمین infirmities است.
قفسه بالاترین هر گنجه به عملکرد آن راز ، انبار و زغال سنگ ، بن ساخته شده بود
جستوجو کرد تا خود را تیره ترین اعماق شدند و به عنوان مرحله نهایی در مناسک lustral
تمام خانه را در طلب مغفرت و ندامت سفید swathed بود و با کف صابون expiatory deluged.
در این مرحله از دادرسی است که خانم بارت وارد در بعد از ظهر بود
بازگشت او را از عروسی Osburgh ون.
سفر به شهر نشده بود محاسبه شده برای تسکین اعصاب او.
اگرچه تعامل Evie ون Osburgh هنوز رسما یک راز است ، آن را یکی از
که دوستان صمیمی بی حد و حصر خانواده در حال حاضر برخوردار بودند و
از مهمانان در بازگشت trainful buzzed با اشارات و پیش بینی شده است.
لیلی آگاه بخشی خود را در این درام کنایه بود : او می دانست که دقیق
کیفیت تفریحی وضعیت برانگیخته.
فرم های خام که در آن دوستان خود را در زمان لذت بردن خود را شامل یک لذت بلند
از جمله عوارض : خوش مزه کردن سرنوشت شگفت آور در عمل از بازی های عملی
شوخی است.
لیلی می دانست و به اندازه کافی به خودش تحمل در شرایط دشوار است.
او بود ، به سایه ، به صورت دقیق بین پیروزی و شکست : هر
دخول غیر مستقیم ، بدون تلاش بی تفاوتی روشن از شیوه ای او ریخته شد.
اما او شروع به احساس فشار از نگرش و واکنش سریع تر بود ،
و او را به عمیق تر خود انزجار خاطر برده است.
همانطور که همیشه مورد با او ، این دافعه اخلاقی خروجی فیزیکی در بر داشت
بیرغبتی برای محیط اطراف خود را سریع.
او از زشتی از خود راضی از گردو سیاه و سفید خانم Peniston شورش کردند ، از
براق لغزنده کاشی راهرو ، و بوی مخلوط از sapolio و مبلمان
لهستانی که خود را در درب ملاقات کرد.
از پله ها هنوز carpetless بودند ، و او بر روی راه اندازی شده به اتاق او بازداشت شد
فرود توسط جزر و مد تجاوز از کف صابون.
جمع آوری تا دامن او ، او بجز با ژست بی تاب را در کنار خود جلب کرد و او به عنوان
بنابراین او احساس فرد از داشتن در حال حاضر خودش را یافت و در همان وضع به حال
اما در محیط های مختلف است.
به او به نظر می رسید که او دوباره نزولی راه پله از Selden
اتاق و به دنبال به پایین را با تلگراف از سیل صابون تعرض ، او در بر داشت
خودش توسط خیره برداشته که تا به حال ملاقات کرد
یک بار قبل از او را تحت شرایط مشابه مواجه است.
این کاراکتر زن از نوداماد که استراحت در آرنج قرمز بود ، مورد بررسی قرار او
با همان کنجکاوی ثابت قدم ، همان بی میلی آشکار به اجازه عبور خود را.
در این گردهمایی ، با این حال ، خانم بارت در زمین خودش را.
"آیا شما نمی بینید که من مایل به رفتن شده توسط؟ لطفا حرکت سطل خود را ، "او گفت : به شدت.
زن در ابتدا به نظر می رسید به نه شنیدن و پس از آن ، بدون یک کلمه از بهانه ، او را تحت فشار قرار دادند
پشت سطل او و طبقه پارچه مرطوب در سراسر فرود کشیده ، نگه داشتن چشم او ثابت
در لیلی در حالی که دومی را در نوردید.
این غیر قابل تحمل بود که خانم Peniston باید موجودات از جمله در مورد خانه داشته باشند ؛
و لیلی وارد اتاق خود حل و فصل است که زن باید اخراج آن شب.
خانم Peniston ، با این حال ، در حال حاضر غیر قابل دسترس به نکوهش : از اوایل
صبح او بسته شده با خدمتکار او بود ، بیش از پوشاک از پوست خزدار خود ، یک فرایند است که تشکیل
قسمت اوج در درام به روز شده در خانوار است.
در شب نیز لیلی خودش را به تنهایی ، برای عمه او ، که به ندرت dined ،
تا به حال به احضار ون Alstyne پسر عموی بود که عبور از پاسخ
شهر.
خانه ، در دولت خود را از immaculateness غیر طبیعی و نظم ، به عنوان دلتنگ کننده بود
آرامگاه ، و به عنوان لیلی ، چرخش از خوراک مختصر خود را بین صدبوردس کفن ،
سرگردان به تازه کشف تابش خیره کننده
طراحی اتاق او احساس به عنوان اینکه او در حدود تنگ زنده به خاک سپرده شدند
وجود خانم Peniston. او معمولا ساختگی برای جلوگیری از بودن در
صفحه اول در طول فصل تجدید داخلی.
به مناسبت حال حاضر ، با این حال ، به دلایل مختلف برای آوردن او به ترکیب بود
شهر و مهمتر از همه در میان آنها این واقعیت که او تا به حال دعوت نامه کمتر از حد معمول بود
برای پاییز.
او مدت ها است که عادت به عبور از یک کشور خانه به دیگر ، تا
نزدیک از تعطیلات دوستان خود را به شهر آورده ، که شکاف پر نشده زمان
مقابله با او را حس تیز از پایانی محبوبیت است.
مثل آن بود که او به Selden گفته بود -- مردم از او خسته شده شدند.
آنها او را در یک شخصیت جدید خوش آمدید ، اما به عنوان دوشیزه بارت آنها او را به قلب می دانستند.
او خودش توسط قلب می دانستند بیش از حد و بیمار بود از داستان های قدیمی.
لحظاتی وجود دارد هنگامی که او کورکورانه را برای هر چیزی متفاوت مدت زمان طولانی تر ، هر چیزی که عجیب و غریب ،
از راه دور و محاکمه نشده است ؛ اما رسیدن به نهایت تخیل خود را فراتر از به تصویر کشیدن رفتن نیست
زندگی معمول خود را در یک محیط جدید است.
او می تواند به شکل خودش را به هر نقطه اما در یک نقاشی اتاق ، ظرافت انتشار
به عنوان یک گل میریزد و عطر است.
در همین حال ، مهر پیشرفته او تا به حال به صورت جایگزین از بازگشت به
Trenors یا پیوستن به عمه خود را در شهر.
حتی dulness desolating نیویورک در ماه اکتبر ، و ناراحتی های صابونی خانم
داخلی Peniston ، بهتر از آنچه ممکن است او را در Bellomont انتظار به نظر می رسید و با
هوا از خود گذشتگی های قهرمانانه او اعلام کرد او
قصد ماندن با عمه خود را تا تعطیلات.
فداکاری از این طبیعت گاهی اوقات در با احساسات را دریافت به عنوان کسانی که مخلوط
که آنها را انداختن و خانم Peniston اظهار خدمتکار محرمانه خود را که ، اگر
هر یک از خانواده بودند با او در
چنین بحران (اگرچه او برای چهل سال تصور شده بود صالح برای دیدن به
حلق آویز پرده خود او) ، او مسلما ترجیح داده که خانم گریس به خانم
لیلی.
گریس Stepney پسر عموی مبهم بود ، از رفتار سازگار و منافع وابسته به خلیفه
که "فرار در" با خانم Peniston نشسته زمانی که لیلی dined بیش از حد به طور مداوم ؛ که بازی
bezique ، برداشت بخیه کاهش یافته ، به عنوان خوانده شده
از مرگ های ناشی از بار و صادقانه تحسین رسم ساتن بنفش
پرده های اتاق ، گلادیاتور در حال مرگ را در یک پنجره ، و نقاشی هفت و پنج
رودخانه و ابشار نیاگارا است که به نمایندگی بیش هنری حرفه ای معتدل آقای Peniston.
خانم Peniston ، تحت شرایط عادی ، به اندازه او حوصله
پسر عموی عالی به عنوان دریافت کننده از خدمات از جمله معمولا توسط کسی که
انجام آنها.
او تا حد زیادی ترجیح لیلی درخشان و نامطمئن است ، که یک سر نمی دانم
قلاب دوزی سوزن از دیگری بود و اغلب حساسیت خود را توسط زخمی
نشان می دهد که طراحی اتاق باید "انجام شد."
اما هنگامی که آن را برای از دست رفته دستمال ، یا کمک به تصمیم بگیرد که آیا به شکار آمد
نهانی مورد نیاز دوباره فرش ، قضاوت گریس بود قطعا هر چیزیکه صدا میکند از لیلی :
نه به ذکر است این واقعیت است که دومی
بوی موم و صابون قهوه ای ، ابراز تنفر و رفتار به عنوان اینکه او فکر
خانه باید تمیز نگه داشتن از خود ، بدون کمک های خارجی به حساب می.
نشسته تحت جار زدن عبوس از لوستر اتاق نقاشی -- خانم. Peniston
لامپ روشن هرگز مگر اینکه "شرکت" وجود دارد -- لیلی به نظر می رسید به تماشای خود را
شکل عقب نشینی مناظر از خنثی -
dulness به میانسالی مانند گریس Stepney رنگی.
وقتی او متوقف جودی Trenor و دوستان او را مات و متحیر کردن او را به سقوط و در تاریخ
سرگرم کننده خانم Peniston ؛ هر کدام راه او نگاه او را دیدم تنها آینده از بردگی
به هوی و هوس دیگران ، هرگز
امکان اعمال خود او فردیت مشتاق.
حلقه در زنگ درب ، صدایی مؤکدا از طریق خانه خالی از ،
roused او را به طور ناگهانی به میزان خستگی او.
بود به عنوان اینکه تمام خستگی از ماه گذشته در فضای خالی به اوج خود رسید بود
آن شب تمام نشدنی است.
اگر تنها حلقه به معنای احضار از جهان بیرونی -- کد رمز ی که او هنوز
به یاد و می خواست!
بعد از کمی تاخیر سالن خدمتکار خودش را با اعلام ارائه شده که وجود دارد
یک فرد در خارج بود که درخواست شما را به دیدن خانم بارت و فشار لیلی برای
توضیحات مشخص تر ، وی افزود :
"این خانم Haffen ، دوشیزه ؛ اما او نمی گوید آنچه او میخواهد."
لیلی ، به آنها نام منتقل چیزی ، درب را بر یک زن در ضرب و شتم افتتاح شد
نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه ، که بصورتی پایدار و محکم در زیر نور سالن کاشته ایستاد.
تابش خیره کننده از گاز unshaded خودمانی جوش چرک دار ، مشخص شده و صورت خود را تاباند
طاسی مایل به قرمز قابل رویت از طریق رشته های نازک مو به رنگ کاه.
لیلی در کاراکتر زن با تعجب نگاه کرد.
"آیا شما مایل به دیدن من؟" او پرسید. "من باید مثل یک کلمه برای گفتن به شما ، خانم"
لحن نه مهاجم و نه آشتی جویانه بود : این نشان دهنده چیزی از
ماموریت بلندگو.
با این حال ، برخی از غریزه احتیاطی هشدار داد لیلی به برداشت فراتر از گوش شات
معلق در هوا در سالن و خدمتکار.
او به خانم Haffen امضا شده به او را به اتاق نقاشی و درب بسته
زمانی که آنها بود ، وارد است. "چه چیزی است که شما می خواهید؟" او نپرسید.
کاراکتر زن ، پس از شیوه ای در نوع خود ، ایستاده بود با آغوش خود در او تا خورده
شال. Unwinding دوم ، او تولید کوچک
بسته در روزنامه کثیف پیچیده.
"من چیزی در اینجا است که شما ممکن است برای دیدن ، خانم بارت است."
او نام با تاکید ناگوار صحبت می کرد ، به عنوان اینکه او را شناخت از آن ساخته شده
بخشی از دلیل او را برای بودن وجود دارد.
لیلی زیر و بمی صدا صدا مانند یک تهدید است.
"شما چیزی متعلق به من را پیدا کرده اند؟" او پرسید ، گسترش دست او را.
خانم Haffen جلب کرد.
"خب ، اگر آن که می آید ، من حدس می زنم این معدن به عنوان حد کسی ،" او بازگشت.
لیلی نگاه او perplexedly.
او مطمئن بود ، در حال حاضر ، که به شیوه ای بازدید کننده خود منتقل یک تهدید ، اما ، متخصص به عنوان
او در جهات خاصی بود ، هیچ چیزی در تجربه خود به آماده سازی خود وجود دارد
اهمیت دقیق صحنه حاضر است.
با این حال ، او احساس می شود ، که آن را باید در اسرع وقت به آن پایان داده می شد.
"من درک نمی کنم و اگر این بسته مال من نیستند ، به همین دلیل شما برای من پرسید :؟
زن در برابر این سؤال بی شرم بود.
او آشکارا آماده شد و به آن پاسخ است ، اما مثل همه کلاس خود او تا به حال برای رفتن طولانی
راهی برای بازگشت به آغاز ، و آن را تنها پس از یک وقفه شد که او پاسخ : من
شوهر سرایدار بود به نوداماد تا
برای اولین بار از ماه ، از آن زمان به بعد او می تواند به چیزی برای انجام ".
لیلی سکوت باقی ماند و او ادامه داد : "هیچ تقصیر از خود ما نیست ، نه :
عامل تا به حال یک مرد دیگر او می خواست مکانی برای و ما قرار گرفت ، کیف و چمدان ،
فقط با توجه به علاقه داشتن به او.
من تا به حال طولانی بیماری در زمستان سال گذشته ، و عمل است که می خوردند تا همه ما دوست شده توسط قرار دادن ؛
آن را سخت برای من و بچه ها ، Haffen که تا زمانی از یک شغل است. "
پس از همه ، پس از آن ، او تنها آمده بود به درخواست خانم بارت برای پیدا کردن یک محل برای شوهرش ؛
یا احتمالا ، به دنبال مداخله بانوی جوان با خانم Peniston.
لیلی به حال چنین هوا از همیشه گرفتن آنچه او می خواست که او را به حال مورد استفاده قرار گرفت
به عنوان یک واسطه به دادگاه تجدید نظر ، و رها از دلهره مبهم او ، او
پناه فرمول مرسوم انجام گرفت.
"من متاسفم که شما دچار مشکل شده است ،" او گفت.
"اوه ، که ما ، خانم ، و آن را on'y تازه شروع شده است.
اگر on'y ما را می خواهم 'یکی دیگر از وضعیت -- اما عامل ، که او علیه ما مرده است.
هیچ تقصیر ماست ، نه ، اما ---- "
در این مرحله بی صبری لیلی او غلبه.
"اگر کسی از هر چیزی برای گفتن به من ----" او interposed.
خشم زن به بیاعتنائی به نظر می رسید ایده های عقب مانده خود را رونق می بخشد.
او گفت : "بله ، خانم ، من به آن".
او دوباره متوقف شد ، با چشم خود را بر روی لیلی و پس از آن ، در یک تن از پراکنده ادامه داد
روایت : "هنگامی که ما در نوداماد بود من تا به حال مسئول برخی در آقایان
اتاق ، اقلا ، من swep '' EM شنبه.
برخی از آقایان بزرگترین نزد حروف : من مانند از دید هرگز
آن.
سبدهای زباله کاغذ آنها 'D نسبتا سرشار ، و مقالات در حال سقوط بر روی
طبقه. شاید havin 'بسیاری از این است که چگونه آنها چنان
بی دقتی است.
برخی از 'EM بدتر از دیگران است. آقای Selden ، آقای لارنس Selden ، او
همیشه یکی از carefullest : نامه های سوخته خود را در فصل زمستان و 'EM کمی پاره
بیت در تابستان.
اما گاهی اوقات او می خواهم که بسیاری از او می خواهم فقط دسته 'EM با هم ، راه را از دیگران ،
و پارگی زیادی را از طریق یک بار -- مثل این ".
در حالی که او سخن گفت او رشته از پاکت در دست او شل بود ، و در حال حاضر او
خود جلب کرد مندرج نامه ای که او را بر روی میز بین خودش و خانم بارت گذاشته است.
همانطور که او گفته بود ، این نامه را در دو پاره شد ، اما با یک حرکت سریع او گذاشته
پاره لبه ها با هم و صفحه صاف.
موجی از خشم را فرا گرفت بیش از لیلی.
او خودش را در حضور چیزی ناپسندیده احساس ، به عنوان رتبهدهی نشده است اما dimly
حدس زده شد -- نوع خسیسی که مردم زمزمه ، اما که او هرگز
فکر لمس کردن زندگی خود او.
او با یک حرکت انزجار خود جلب کرد ، اما خروج او ناگهان بررسی شد
کشف : تحت تابش خیره کننده از لوستر خانم Peniston او به رسمیت شناخته شده بود
دست نوشتن نامه.
این دست بزرگ بی ربط بود ، با مردانگی که شکوفا اما کمی
مبدل درهم و برهم آن ضعف ، و کلمات ، در جوهر سنگین در کمرنگ رنگی scrawled
notepaper ، smote در گوش لیلی به عنوان اینکه او آنها را در صحبت شنیده بود.
در ابتدا او از وضعیت واردات کامل درک نیست.
تنها او را درک است که پیش از او غیر روحانی نامه ای نوشته شده توسط برتا دورست ، و
خطاب می شود ، احتمالا به لارنس Selden.
هیچ تاریخ وجود دارد ، اما سیاهی جوهر ثابت می شود در مقایسه با نوشتن
اخیر می باشد.
بسته در دست خانم Haffen بدون شک حاوی نامه های بیشتری از همان نوع --
دوجین و لیلی از ضخامت آن حدس زده شده است.
این نامه را پیش از او کوتاه بود ، اما چند کلمه ای خود را ، که تا به حال افتاده به مغز او
قبل از او آگاهانه از خواندن آنها ، سابقه طولانی -- سابقه بیش از آن گفت ،
در چهار سال گذشته ، دوستان
نویسنده بود لبخندی زد و shrugged ، مشاهده آن را صرفا به عنوان یکی از جمله های بی شماری "خوب
شرایط "از کمدی های دنیوی است.
در حال حاضر از طرف دیگر خود را به لیلی ، سمت اسفل آتشفشانی از ارائه
سطح بیش از حدس و کنایه تا به آرامی تا شقاق اول سرش
تبدیل زمزمه خود را به جیغ زدن.
لیلی می دانست که هیچ چیز جامعه بسیار به عنوان داشتن داده آن متنفر وجود دارد
حفاظت از کسانی که شناخته شده که چگونه به آن سود آن را برای داشتن خیانت است
چشم پوشی آن است که بدن اجتماعی را مجازات مجرم که یافت.
و در این مورد شکی نیست از این مسئله وجود دارد.
کد از جهان لیلی فرمان می دهد که شوهر یک زن باید به قاضی تنها
رفتار او : او از لحاظ فنی در بالا سوء ظن بود ، در حالی که او تا به حال پناهگاه او
تایید ، و یا حتی بی تفاوتی خود را.
اما با یک مرد از خلق و خوی جورج دورست می تواند فکر بخشایش وجود ندارد --
صاحب نامه همسر او می تواند با لمس کل ساختار سرنگونی
از وجود او است.
و به دست راز برتا دورست تحویل داده شده بود!
برای یک لحظه طنز انزجار تصادفی لیلی آغشته با یک حس اشتباه گرفته
از پیروزی است.
اما انزجار غالب -- تمام مقاومت های غریزی خود ، طعم ،
آموزش ، از کور scruples به ارث برده ، در برابر احساس دیگر افزایش یافت.
قویترین او حس یکی از آلودگی های شخصی بود.
او دور نقل مکان کرد ، به عنوان اینکه برای قرار دادن فاصله به همان اندازه که ممکن است بین خودش و
بازدید کننده خود را.
او گفت : "من می دانم که هیچ چیزی از این نامه ها ،" ، "من هیچ نظری ندارم که چرا شما به ارمغان آورده اند
آنها را در اینجا. "خانم Haffen او را به طور پیوسته با آن روبرو است.
"من شما چرا بگویم ، خانم
من به ارمغان آورد 'EM برای شما به فروش می رسانند ، چرا که من هیچ راه دیگری برای جمع آوری پول ندارند ،
و اگر ما اجاره بها ما فردا شب را پرداخت نمی کنیم قرار داده می شود.
من anythin از نوع قبل از آن هرگز انجام نداده است ، و اگر شما می خواهم به آقای Selden و یا به آقای صحبت
Rosedale در مورد گرفتن Haffen در دوباره در نوداماد گرفته -- دیده می شود شما صحبت
به آقای Rosedale بر روی پله های آن روز بیرون آمدن از اتاق آقای Selden ----
خون عجله به پیشانی لیلی. در حال حاضر او را درک -- خانم. Haffen قرار
او را به نویسنده نامه است.
در اولین جهش از خشم او ، او بود به حلقه و سفارش زن به خارج ، اما
ضربه مبهم او را مهار. اشاره ای به نام Selden آغاز شده بود
قطار جدید اندیشه.
نامه برتا دورست چیزی به او بودند -- آنها ممکن است بروید که در آن جریان
شانس آنها را به اجرا درآمد! اما Selden بود به طور جدایی ناپذیری در
سرنوشت آنها است.
مردان در بدترین حالت ، نه رنج می برند ، بسیار از قرار گرفتن در معرض چنین ، و در این مثال فلاش
فال که به معنی از نامه ها به مغز لیلی انجام شده بود به حال نشان داد
همچنین که آنها تجدید نظر شد -- تکرار و
بنابراین احتمالا بدون جواب -- برای تجدید یک کراوات که هم آشکارا بود
آرام است.
با این وجود ، این واقعیت که مکاتبات اجازه داده شده بود به سقوط
را در دست های عجیب و غریب که Selden از سهل انگاری در یک ماده که در آن جهان محکوم
نگه می دارد آن را دست کم بخشیدن و وجود داشت
قلمزن خطرات در نظر گرفتن که در آن انسان را از تعادل حساس دورست نگران بود.
اگر او تمام این چیزها بود ناخودآگاه : وزن او آگاه تنها
این حس که Selden نامه آرزو نجات ، و بنابراین او باید دست آوردن
در اختیار داشتن آنها.
فراتر از آن ذهن او سفر نیست.
او ، در واقع ، چشم انداز سریع از بازگشت بسته به برتا دورست و
از فرصت جبران ارائه می گردد ، اما این فکر را روشن abysses
او که از آن کاهش برگشت شرمنده.
در همین حال خانم Haffen ، بی درنگ به درک به تردید خود ، در حال حاضر باز کرده بود
بسته ها و محتویات آن را بر روی میز بود.
تمام نامه pieced شده همراه با نوار از کاغذ نازک.
برخی از آنها در قطعات کوچک ، دیگر صرفا به نصف پاره.
اگرچه بسیاری بودند وجود ندارد ، بنابراین گسترش آنها نزدیک به پوشش جدول.
نگاه لیلی اینجا و آنجا بر روی یک کلمه سقوط کرد -- سپس او در یک صدای پایین گفت : "چه
آیا شما می خواهید من به شما بپردازند؟ "
چهره خانم Haffen قرمز با رضایت.
واضح بود که بانوی جوان به شدت وحشت زده بود ، و خانم Haffen زن بود
را بیشتر از ترس چنین.
پیش بینی پیروزی راحت تر از او تا به حال پیش بینی شده ، او نام مبلغ گزاف است.
اما خانم بارت نشان داد خودش طعمه کمتر آماده تر از ممکن است از او انتظار می رود
باز کردن بی تدبیر.
او حاضر به پرداخت قیمت به نام ، و پس از تردید یک لحظه ، آن را توسط یک ملاقات کرد
ضد پیشنهاد نیمی از مقدار است. خانم Haffen بلافاصله stiffened.
دست او را سفر به سمت حروف گسترش یافتن ، و او ساخته شده با خم کردن آنها را به آرامی ،
به عنوان اینکه به بازگرداندن آنها به درون لفاف آنها.
"من حدس می زنم آنها ارزش بیشتری را به شما نسبت به من ، خانم ، اما فقرا کردم به زندگی به عنوان
و به عنوان غنی ، "مشاهدات وی نشان داد که sententiously.
لیلی ضرباندار با ترس بود ، اما دخول غیر مستقیم غنی مقاومت در برابر او.
"شما اشتباه است ،" او گفت : بی تفاوتی است.
را ارائه داده اند : "من حاضرم برای نامه به من بدهید ، اما ممکن است دیگر
راههای به دست آوردن آنها. "
خانم Haffen بزرگ یک نگاه مشکوک : به او را نیز تجربه شد نمی دانند که
ترافیک او در خطرات به حال به عنوان بزرگ به عنوان پاداش آن درگیر ، و او تا به حال یک چشم انداز
ماشین آلات استادانه درست شده از انتقام که
یک کلمه از این فرمانده بانوی جوان ممکن است در حال حرکت تنظیم کنید.
او گوشه ای از شال خود را به چشم او را اعمال و از طریق آن زمزمه که هیچ خوب
آمد از تحمل بیش از حد سخت بر فقرا ، اما که به نوبه خود او مخلوط شده بود ، هرگز
در چنین کسب و کار قبل و در
افتخار خود را به عنوان یک مسیحی تمام او و Haffen از تصور بود که نامه بود
نباید به هیچ دورتر.
لیلی بی حرکت ایستاده بود ، نگه داشتن میان خود و زن کاراکتر بزرگترین
سازگار با فاصله نیاز به صحبت کردن در زنگ های کم.
ایده چانه زنی برای نامه ها به او غیر قابل تحمل بود ، اما او می دانست که اگر
او ظاهر شد به تضعیف ، خانم Haffen را در یک بار افزایش تقاضا اصلی خود را.
او پس از آن هرگز نتوانست دوئل به یاد چه مدت به طول انجامید ، و یا آنچه تعیین کننده بود
سکته مغزی که در نهایت ، پس از گذشت زمان که در عرض چند دقیقه توسط ساعت ثبت شده ، در ساعت
توسط ضرب و شتم رسوب از پالس خود را قرار دهید
او را در اختیار حروف ؛ او می دانست که سرانجام درب بسته شده بود ، و
که او به تنهایی با بسته در دست او ایستاد.
او تا به حال هیچ تصوری از خواندن نامه ، حتی به گشوده کثیف خانم Haffen
روزنامه تحقیر آمیز به نظر می رسید. اما آنچه او قصد خود را با انجام
مطالب؟
دریافت کننده نامه به آنها را به معنای نابود کرده بود ، و وظیفه خود را به حمل
خارج قصد او.
او حق ندارد آنها را نگه دارید -- برای انجام چنین کاری را کاهش دهیم هر شایستگی غیر روحانی در داشتن
امن در اختیار داشتن آنها است.
اما چگونه آنها را نابود effectually که باید وجود داشته باشد هیچ خطر دوم از
افتادن در دست؟
اتاق یخی نقاشی خانم Peniston رنده تاباند با درخشش ممنوع : آتش ،
مانند لامپ ، به جز زمانی که شرکت وجود دارد هرگز روشن است.
خانم بارت تبدیل به حمل حروف طبقه بالا وقتی که او شنیده ام باز از
درب بیرونی ، و عمه او وارد اتاق رسم.
خانم Peniston یک زن کمی گوشتالو بود ، با یک پوست بی رنگ اندود شده با بی اهمیت
چین و چروک.
موی خاکستری او را با دقت مرتب شده بود ، و لباس هایش نگاه بیش از حد جدید و
هنوز کمی از مد افتاده.
آنها همیشه سیاه و محکم اتصالات ، با زرق و برق گران است : او از آن نوع بود
زنی که جت در صبحانه به تن.
لیلی به حال او را ندیده زمانی که او در سیاه و سفید درخشان نیست ، cuirassed با کوچک
چکمه های تنگ ، و هوا در حال بسته بندی شده و آماده برای شروع ، با این حال او آغاز شده هرگز.
او در مورد نقاشی اتاق با بیان موشکافی دقیقه نگاه کرد.
"من رگه هایی از نور را تحت یکی از پرده را دیدم من سوار : این خارق العاده
که من می تواند آن زن را تدریس هرگز به آنها جلب کردن به طور مساوی است. "
پس از تصحیح بی نظمی ، او خودش را در یکی از ارغوانی براق نشسته
ARM - صندلی خانم Peniston همیشه روی یک صندلی نشسته ، هرگز در آن است.
سپس او تبدیل نگاه او به خانم بارت.
عزیزم ، شما خسته نگاه کنید گمان می کنم این شور و هیجان از عروسی.
Cornelia ون Alstyne کامل آن : مولی بود وجود دارد ، و Gerty نور در زد
دقیقه به ما در مورد آن بگویید.
من فکر می کنم آن را عجیب و غریب ، خربزه خدمت خود را قبل از اب گوشت تنگاب : صبحانه عروسی
باید همیشه با اب گوشت تنگاب آغاز خواهد شد. مالی برای مراقبت از bridesmaids '
لباس.
او آن را مستقیما از جولیا Melson که آنها هزینه سه صد دلار برای هر شخص در
Celeste ، اما او می گوید : آنها نتوانستند آن را به نظر نمی آید.
من خوشحالم که شما تصمیم به ساقدوش عروس ، که سایه ای از ماهی آزاد صورتی
نمی توانست به شما مناسب است. "
خانم Peniston خوشحال در بحث minutest جزئیات از جشن که در آن
او تا به حال گرفته نشده است.
هیچ چیز را ناشی از او تحت اعمال و خستگی را از حضور در
ون Osburgh عروسی ، اما آنقدر بزرگ علاقه خود را در این رویداد که داشتن شنیده بود
دو نسخه از آن ، او در حال حاضر آماده برای استخراج یک سوم از خواهر زاده خود را.
لیلی ، با این حال ، deplorably بی دقتی در اشاره به ویژه شده است
سرگرمی.
او به رعایت رنگ لباس شب خانم ون Osburgh شکست خورده بود ، و می تواند حتی
می گویند که آیا Sevres Osburgh قدیمی ون در جدول عروس استفاده شده است : خانم
Peniston ، در کوتاه مدت ، دریافتند که او بود
خدمات بیشتر به عنوان یک شنونده از به عنوان یک راوی است.
"واقعا ، لیلی ، من نمی بینم که چرا شما در زمان مشکل برای رفتن به مراسم عروسی ، اگر شما نمی
به یاد داشته باشید چه اتفاقی افتاده است و یا کسی که شاهد وجود دارد.
وقتی که من یک دختر بود من استفاده می شود ، برای نگه داشتن منوی هر شام من رفتم ، و نوشتن
نام مردم در پشت ، و من انداخت دور نوعی رقص دو نفری من به نفع تا
پس از مرگ عموی خود را ، هنگامی که به نظر می رسید آن را
نامناسب به بسیاری از چیزهای رنگی در مورد خانه.
من تا به حال یک کل گنجه پر ، من به یاد داشته باشید و من می توانم به این روز چه توپ من
آنها را در.
مالی ون Alstyne مرا به یاد آنچه که من در آن سن بود ؛ آن را شگفت انگیز او چگونه
اعلامیه.
او قادر بود به مادرش بگویید دقیقا چه عروسی ، لباس جدا شده بود ، و ما در می دانستند
یک بار ، از برابر در پشت ، که آن را باید از Paquin آمده است. "
خانم Peniston گل رز به طور ناگهانی ، و پیشبرد به ساعت برنز طلایی surmounted توسط
مینروا کلاه ، که بر روی تکه دودکش بین دو گلدان مالاکیت به throned ،
دستمال توری خود را بین کلاه و گیر خود را به تصویب رساند.
"من آن را می دانستند -- اطاق پذیرایی - خدمتکار وجود دارد هرگز گرد و غبار" او بانگ زد ، فاتحانه
نمایش یک نقطه بر روی دستمال دقیقه و پس از آن ، از reseating خودش ، او
در ادامه : "مولی فکر دورست خانم زن بهترین لباس پوشیدن و در عروسی.
من لباس خود را گران تر از هر یک دیگری شک ، اما من می توانم کاملا مانند نه
ایده -- ترکیبی از رنگ سیاه و نقطه DE میلان.
به نظر می رسد او را به یک انسان جدید در پاریس ، که نظم را ندارد تا مشتری او می رود
یک روز با او را در ویلای خود را در Neuilly گذراند.
او می گوید او باید زندگی در خانه موضوع را مطالعه -- آرایش عجیب و غریب ترین ، من باید
می گویند!
اما خانم دورست مالی در مورد آن خودش گفت : او گفت : ویلای پر از
نفیس ترین چیز و او بود واقعا متاسفم را ترک کنند.
مولی می گفت که او خود شاهد بود هرگز او را به دنبال بهتر ، او در روح های فوق العاده ای بود ، و
گفت او یک مسابقه بین Evie ون Osburgh و پرسی Gryce ساخته شده بود.
او واقعا به نظر می رسد که نفوذ بسیار خوبی در مردان جوان است.
می شنوم او جالب است خودش را در حال حاضر در آن پسر Silverton احمقانه ، که تا به حال او
سر نوزاد توسط فیشر حمل و قمار تا dreadfully.
خب ، به عنوان من بود و گفت ، Evie واقعا مشغول : خانم دورست به حال او را با اقامت
Gryce پرسی ، و از پس آن برآمد همه ، و گریس ون Osburgh است در آسمان هفتم -- او
تقریبا از ازدواج Evie ناامید بود. "
خانم Peniston دوباره متوقف شد ، اما این بار موشکافی او را به خود خطاب است ، نه به
مبلمان ، اما به خواهرزاده اش.
"Cornelia ون Alstyne را بسیار شگفتزده شد : او شنیده بود که شما به ازدواج جوان
Gryce.
او را دیدم Wetheralls درست بعد از آنها تا به حال با شما در Bellomont متوقف ، و آلیس
Wetherall بود کاملا مطمئن تعامل وجود دارد.
او گفت که وقتی آقای Gryce سمت چپ به طور غیر منتظره یک روز صبح ، همه آنها فکر
او به شهر برای حلقه عجله. "لیلی رز نقل مکان کرد و به سمت درب است.
او گفت : "من اعتقاد دارم که من خسته AM : من فکر می کنم من به رختخواب بروید ،" و خانم Peniston ، به طور ناگهانی
پریشان شده توسط این کشف که سه پایه حفظ مرحوم آقای Peniston مداد رنگی مومی
پرتره بود دقیقا در خط با
مبل در مقابل آن ، ارائه ابرو غایب فکر به بوسه او.
لیلی در اتاق خود را تبدیل گاز جت و به طرف رنده نگاه.
به عنوان درخشان به عنوان یکی از زیر بود جلا ، اما حداقل او می تواند رایت
چند رساله با خطر کمتر از تحمیل مخالفت عمه اش.
او هیچ حرکت فوری به انجام این کار ساخته شده ، با این حال ، اما قطره را به یک صندلی نگاه
wearily در مورد او.
اتاق او بزرگ و راحت ، مبله -- حسادت و تحسین بود
فقیر ، گریس Stepney ، که سوار ، اما ، در تقابل با tints نور و
انتصاب لوکس از اتاق مهمان
که در آن هفته های بسیاری وجود لیلی صرف شد ، به نظر می رسید آن را به عنوان دلتنگ کننده به عنوان یک
زندان است.
کمد لباس به یاد ماندنی و تختخواب از گردو سیاه و سفید از آقای مهاجرت کرده بودند
اتاق خواب Peniston ، و قرمز "گله" دیوار کاغذ ، عزیز الگوی اولیه
"دهه شصت ، با حکاکی فولاد زیادی از شخصیت anecdotic آویزان بود.
لیلی برای کاستن از این پس زمینه charmless لمس چند بیهوده و بیمعنی ، در تلاش
شکل میز توالت توری - decked و کمی رنگ میز surmounted
عکس ، اما بیفایده بودن
تلاش او را زده به عنوان او در مورد اتاق نگاه کرد.
چه کنتراست به ظرافت ظریف از تنظیمات او برای خودش تصویر کرده بود --
یک آپارتمان است که باید لوکس پیچیده از دوستان او پیشی بگیرد ،
محیط اطراف توسط میزان کل آن
حساسیت هنری که او خودش را مافوق خود را در احساس ، که در آن هر رنگ
و خط باید ترکیب زیبایی خود را به منظور ارتقاء و به تمایز به اوقات فراغت خود را!
یک بار دیگر به حس های فراموش نشدنی از زشتی فیزیکی های ذهنی او را تشدید شد.
افسردگی ، به طوری که هر قطعه ای از مبلمان توهین آمیز به نظر می رسید به رانش چهارم
تهاجمی ترین آن زاویه.
کلمات عمه او چیز جدیدی به او گفته بود ، اما آنها چشم انداز برتا احیا بود
دورست ، لبخند زدن ، flattered ، پیروز ، نگه داشتن او را تا به تمسخر توسط insinuations
فهم به هر عضو از گروه کوچک آنها را.
فکر تمسخر زده عمیق تر از هر حس دیگر : لیلی می دانست هر
به نوبه خود از اصطلاحات مخصوص یک صنف allusive که می تواند قربانی خود را بدون ریختن پوست کندن از
خون می شود.
گونه او را سوزاند در خاطره ، و او بلند شد و گرفتار نامه.
او دیگر به معنای آنها را نابود کند : که قصد سریع شده بود محو
خوردگی از سخنان خانم Peniston.
در عوض ، او در نزدیک میز او و نور مخروطی ، گره خورده است و مهر و موم
بسته ؛ او سپس کمد لباس را باز کرد ، از جعبه فرستا دن ، و سپرده
حروف درون آن.
همانطور که او چنین است ، او را با یک فلش از طنز را لرزاند که او مدیون گاس
Trenor برای استفاده از خرید آنها.
>
فصل 10
پاییز در monotonously کشیده میشوند.
خانم بارت یک یا دو یادداشت از جودی Trenor دریافت کرده بود ، ملامت گر او را نه برای
بازگشت به Bellomont ، اما او پاسخ evasively ، ادعا تعهد به
با عمه اش باقی می ماند.
در حقیقت ، با این حال ، او به سرعت خسته بود از وجود مجرد خود را با خانم Peniston ،
و تنها هیجان صرف پول تازه ، به دست آورد او روشن dulness
از روزها.
همه زندگی او را لیلی پول به سرعت آن را به عنوان در آمد ، و هر چه دیده بود
نظریه های او را به عنوان احتیاط از کنار بخشی از دستاوردهای خود را کشت ، او
ناراضی هیچ چشم انداز صرفه جویی از خطرات ناشی از دوره مخالف بود.
این رضایت مشتاق به احساس می کنید که برای چند ماه حداقل ، او خواهد بود
مستقل از فضل دوستان او ، که او می تواند خودش را در خارج از کشور بدون نشان می دهد
بدانم که آیا برخی از چشم نفوذ
تشخیص در لباس او اثری از شکوه و جلال مرمت جودی Trenor.
این واقعیت که پول او را آزاد به طور موقت از تمام تعهدات جزئی
احساس خود را از یکی از آن را نمایندگی ، پنهان و داشتن قبل از شناخته شده هرگز
آنچه در آن بود که فرمان بزرگ مبلغ ، او
delectably بیش از سرگرمی صرف آن lingered.
در یکی از این موارد که ترک یک مغازه جایی که او به صرف یک ساعت به حال بود
از شور و مشورت به بیش از یک پانسمان مورد از پیچیده ترین ظرافت ، او در سراسر زد
خانم نور ، که همان وارد است
استقرار با جسم متوسطی داشتن سازمان دیده بان خود را تعمیر.
لیلی احساس غیر منتظره ای با فضیلت است.
او تصمیم گرفته بود به تسلیم خرید از پانسمان مورد تا او باید دریافت
لایحه جدید خود اپرا پنهان سازی ، و حل و فصل ساخته شده او را احساس بسیار غنی تر از زمانی که
او وارد مغازه شده بود.
در این خلق و خوی خود را تایید او تا به حال چشم دلسوز برای دیگران ، و او بود
اصابت هوا دوست خود را از دلمردگی.
خانم نور به نظر می رسید ، فقط کمیته جلسه یک موسسه خیریه مبارزه را ترک کرده بودند
که در آن او علاقه مند بود.
هدف از ارتباط ارائه مسافرخانه راحت ، با
خواندن اتاق و دیگر حواس او را پرت متواضعانه ، که در آن زنان جوان از کلاس در استخدام
پایین دفاتر شهر ممکن است یک خانه پیدا
از کار ، و یا نیاز به استراحت ، و گزارش مالی سال اول نشان داد تا
deplorably کوچک به یک توازن است که خانم نور ، که از ضرورت ها و الزامات متقاعد شده بود
کار ، احساس متناسب توسط مقدار کمی از علاقه انگیز دلسرد شده است.
احساسات دیگری در مورد در لیلی نمی کشت ، و او اغلب بی حوصله شد
توسط رابطه از تلاش های بشردوستانه دوست خود است ، اما امروز او سریع
dramatizing فانتزی ضبط شده در مقابل
بین وضعیت خود را و که نمایندگی برخی از Gerty "موارد است."
این دختران جوانی مانند او بودند و برخی شاید زیبا ، برخی بدون هیچ نشانی از
احساسات ظریف اش.
او تصویر خودش را که منجر به چنین زندگی به عنوان تیرز -- یک زندگی که در آن دستاورد به نظر می رسید
کثیف به عنوان شکست -- و چشم انداز او میلرزد غمخوارانه است.
قیمت از پانسمان مورد هنوز در جیب او بود ، و رسم از طلا کم کم به او
کیف پول او کسر لیبرال از مقدار به دست خانم نور تضعیف.
رضایت حاصل از این عمل که از سرسخت ترین فیلسوف یا معلم اخلاق می تواند بود
دارند مورد نظر.
لیلی منافع جدید در خودش به عنوان یک فرد از غرایز خیریه احساس : او تا به حال
انجام خوب با ثروت او تا به حال اغلب از خواب فکر قبل از هرگز
داشتن ، اما در حال حاضر افق او
بزرگ چشم انداز بشردوستانه مسرف.
علاوه بر این ، از سوی برخی از فرآیند گمنام منطق ، او احساس که پشت سر هم لحظه ای او را از
سخاوت تمام اسراف قبلی توجیه بود ، و عذر او که هر در
ممکن است پس از آن افراط.
تعجب خانم نور و قدردانی تایید این احساس ، و لیلی جدا
از خود را با یک حس اعتماد به نفس است که او به طور طبیعی برای از ثمرات mistook
نوع دوستی است.
درباره این زمان او به صورت دورتر دعوت به صرف شکرگذاری بود تشویق می کردند
هفته در یک اردوگاه در Adirondacks.
این دعوت که یک سال قبل از آن ، باعث کمتر آماده بود
پاسخ ، برای حزب ، هر چند توسط خانم فیشر سازماندهی شده ، ظاهرا توسط یک داده شد
بانوی منشا مبهم و سرکش
جاه طلبی های اجتماعی ، که آشنایی لیلی تاکنون اجتناب بود.
در حال حاضر ، با این حال ، او با نظر خانم فیشر همزمان دفع شد ، که آن را نداشت
مهم نیست که به حزب ، تا زمانی به عنوان چیز به خوبی انجام شد و انجام کارها
(زیر جهت صالح) نقطه قوی خانم ولینگتون Bry.
بانوی (که هم نشین را به عنوان "Welly" Bry در بورس اوراق بهادار و در شناخته شده بود
ورزشی دایره ها) در حال حاضر قربانی یک شوهر ، و متفرقه جزئی
ملاحظات ، به عزم خود را برای به دست آوردن
؛ و پس از به دست آمده برگزار حمل فیشر ، او دانا به اندازه کافی به درک
عقل از ارتکاب خود به طور کامل به راهنمایی که بانوی.
همه چیز ، بر این اساس ، به خوبی انجام شد ، برای هیچ محدودیتی خانم فیشر
اسراف شد زمانی که او پول خود را صرف نیست ، و به عنوان او را به او اظهار
دانش آموز ، یک آشپز خوب بهترین معرفی برای جامعه بود.
اگر این شرکت به عنوان غذاهای بود نه انتخاب ، Brys Welly حداقل بود
رضایت بدانند برای اولین بار در ستون های جامعه در شرکت با یک
یا دو اسم قابل توجه و مهمتر از همه در این میان البته خانم بارت بود.
بانوی جوان از سوی میزبان خود را با احترام مربوطه تحت درمان قرار گرفت و او بود
در خلق و خوی که توجه از جمله قابل قبول هستند ، هر منبع خود.
تحسین خانم Bry یک آینه است که در آن لیلی خود خوشنودی از بهبود از دست رفته خود بود
رئوس مطالب.
هیچ حشره آویزان لانه خود را بر موضوعات به عنوان ضعیف به عنوان کسانی که به حفظ
وزن انسان غرور و حس بودن اهمیت در میان ناچیز
کافی بود برای بازگرداندن خانم بارت لذت بخش آگاهی از قدرت است.
اگر این افراد پرداخت می شود دادگاه به او ثابت کرد که او در جهان هنوز آشکار شد
که به آن آرزو ، و او بالاتر از لذت خاصی نه در خیره کننده آنها بود
ظرافت او را ، در حال توسعه ادراک متعجب و متحیر خود را از superiorities او.
شاید ، با این حال ، لذت بردن او اقدام بیش از او آگاه بود از فیزیکی
محرک گشت ، چالش ترد ورزش سرد و سخت ،
هیجان پاسخ از بدن او را تحت تاثیر قرار از زمستان جنگل.
او به شهر بازگشت و در تب و تاب بودن از دوباره جوان سازی ، آگاهانه از رنگ روشن تر
در گونه او ، تازه کشش در عضلات او.
آینده پر از وعده مبهم به نظر می رسید ، و همه دغدغه های او غرق شدند
دید در جریان شناور از خلق و خوی او.
چند روز پس از بازگشت وی به شهر او تعجب ناخوشایند از دیدار از آقای
Rosedale.
او دیر آمد ، در ساعت محرمانه زمانی که چای جدول هنوز آتش lingers در
دوستانه امید به و شیوه ای خود را نشان داد که آمادگی خود را خود را سازگار به صمیمیت
به مناسبت.
لیلی ، که یک احساس مبهم از خود را که به نحوی با خوش شانس خود را متصل
گمانه زنی ها ، سعی کرد به او خوش آمد او انتظار می رود ، اما چیزی در وجود دارد
کیفیت از خوش مشربی او که سرد او
خود ، و او آگاه از مارک هر گام در آشنایی خود را با تازه بود
اشتباه.
Rosedale آقای -- خود را ساخت بی درنگ در خانه در یک صندلی مجاور آسان و
sipping چای خود انتقادی ، با توضیحات : "شما باید برای رفتن به انسان من برای
چیزی واقعا خوب "-- ظاهر کاملا
ناخودآگاه از تناقض است که او را در erectness منجمد در پشت گلدان نگه داشته است.
این شاید به شیوه ای بسیار خود را از برگزاری خودش دور که به او متوسل
شور کلکتور برای نادر و دست نیافتنی.
او ، در هر صورت ، هیچ نشانه ای از resenting آن را داد و به نظر می رسید آماده در خود را عرضه
شیوه ای تمام سهولت که فاقد... او بود.
جسم او در فراخوانی بود به او بپرسید که برای رفتن به اپرا در جعبه خود را در باز کردن
شب ، و دیدن او لحظه ای تردید به او گفت : متقاعد کننده ای : "خانم فیشر در حال آمدن است ، و
من امن تحسین فوق العاده ای از مال شما ،
که شما به من ببخش اگر شما قبول نمی کند. "
سکوت لیلی او را با این اشاره را روی دست های خود را چپ ، او با یک ارسال
محرمانه لبخند : "گاس Trenor وعده داده است برای آمدن به شهر بر روی هدف است.
من علاقه داشتن به او می خواهم یک معامله خوب دورتر برای لذت بردن از دیدن شما. "
خانم بارت احساس دلخوری : حرکت به سمت داخل آن را ناخوشایند به اندازه کافی بود
شنیدن نام او همراه با در Trenor ، و در لب Rosedale اشاره شد peculiarly
نامطبوع.
"Trenors بهترین دوستان من هستند -- من فکر می کنم همه ما باید به یک راه طولانی برای دیدن هر یک از
دیگر ، "او گفت ، جذب خودش را در تهیه چای تازه است.
لبخند بازدید کننده او بزرگ شد به طور فزاینده ای صمیمی است.
"خوب ، من خانم Trenor فکر نمی در حال حاضر -- آنها می گویند گاس نیست همیشه می کند ،
شما می دانید. "
سپس ، dimly آگاه است که او تا به حال توجه داشته باشید راست مورد حمله قرار نداده ، او ، با ارسال
تلاش در انحراف به خوبی به معنی : "آرزوی موفقیت برای شما چگونه است در وال استریت ، توسط روش؟
می شنوم گاس کشیده کردن یک شمع خوب کمی را برای شما در ماه گذشته است. "
لیلی با چای ، چای دان را با ژست ناگهانی.
او احساس می کرد که دست او لرزش ، و آنها را روی زانوی خود را به ثابت آنها clasped ؛
اما لب او لرزید بیش از حد ، و برای یک لحظه او ترس لرزش ممکن است ارتباط
خود را به صدای او.
وقتی او صحبت می کرد ، با این حال ، آن را در لحن سبکی بی نقص بود.
"اوه ، بله -- من تا به حال کمی از پول برای سرمایه گذاری ، و آقای Trenor ، که به من کمک می کند تا در مورد
مسائل از جمله ، توصیه من قرار دادن آن در سهام به جای وام مسکن ، به عنوان من عمه
عامل از من خواست تا انجام دهند ، و در آنچه که اتفاق افتاد ،
من خوش شانس ساخته شده 'turn' -- که با شما تماس؟
برای شما می سازد بسیاری از بزرگ خودتان ، من باور دارم. "
او خندان پشت به او در حال حاضر ، شل کردن تنش نگرش او ، و اعتراف
او را بدست بیاورید غیر محسوس از نگاه و روش ، یک گام دورتر نسبت به صمیمیت است.
غریزه محافظ همیشه nerved او را به دورویی موفق ، و آن نبود
اولین بار او زیبایی خود را استفاده کرده بودند برای منحرف کردن توجه از ناخوشایند
دیدن موضوع.
هنگامی که آقای Rosedale در زمان ترک کند ، او با او انجام شده ، نه تنها به پذیرش خود را از او
دعوت ، اما یک حس کلی از داشتن خود را در راه محاسبه comported
پیشبرد علت خود.
او همیشه معتقد بودند او تا به حال لمس نور و راه دانستن با زنان ، و
شیوه ای سریع است که در آن خانم بارت (به عنوان او را به آن عبارت) "آمده بودند را به
خط ، تایید کرد : "اعتماد به نفس خود را در قدرت خود را از دست زدن به این جنس لاسی.
راه خود را به glossing بیش از معامله با Trenor او در زمانی به عنوان در نظر گرفته
مروری بر زیرکی خود را ، و تایید سوءظن خود را.
دختر آشکارا عصبی است ، و آقای Rosedale بود ، اگر او را دیدم به هیچ وجه دیگر
پیشبرد آشنایی خود را با او ، بالاتر از بهره گیری از او نشده بود
عصبی بودن.
را ترک کرد لیلی به علاقه انزجار و ترس.
این باور نکردنی است که گاس Trenor باید صحبت را از او به Rosedale به نظر می رسید.
با وجود همه ی اشتباهاتش ، Trenor حافظ سنت او ، و
کمتر احتمال دارد به آنها را از حد خود تجاوز کردن به خاطر آنها صرفا غریزی.
اما لیلی به یاد می آورد با اضطراب سخت و ناگهانی که لحظات جشنی وجود دارد ، به عنوان جودی بود
جلب اعتماد به او ، گاس "صحبت ابلهانه" : در یکی از این ، بدون شک ، واژه کشنده بود
تضعیف از او.
Rosedale ، او انجام داد ، نه پس از شوک اول ، به شدت مراقبت چه نتیجه گیری
او نمایند.
اگرچه معمولا زبر دست به اندازه کافی که در آن منافع خود را نگران بودند ، او ساخته شده
اشتباه ، به افراد در آنها عادات اجتماعی ، غریزی غیر معمول نیست ،
فرض که عدم توانایی به دست آوردن آنها را به سرعت دلالت dulness عمومی.
از آنجا که یک بطری آبی غیرعقلانی در برابر یک پنجره پنجره ، نقاشی ، اتاق موی چتری
طبیعت را فراموش کرده ام ممکن است که تحت شرایط مصنوعی کمتر قادر است
اندازه گیری فواصل و رسم نتیجه گیری
با تمام دقت مایحتاج به رفاه خود و این واقعیت که آقای Rosedale
نقاشی ، اتاق شیوه ای فاقد چشم انداز ساخته شده لیلی کلاس او را با Trenor و دیگر
مردان مبهم او می دانستند ، و فرض کنیم که کمی
چاپلوسی و پذیرش گاه به گاه از مهمان نوازی خود را ، کفایت خواهد کرد به رندر
او بی ضرر است.
با این حال ، می تواند وجود داشته باشد بدون شک از تشخیص مصلحت نظام ، نشان دادن خود در جعبه خود را در
باز کردن شب در اپرا ؛ و بعد از همه ، از جودی Trenor را وعده داده بود
او در زمستان آن سال ، آن را به عنوان خوبی به درو
مزیت که برای اولین بار در این زمینه است.
برای یک یا دو روز پس از دیدار Rosedale ، افکار لیلی دنده شدند
آگاهی از ادعا سایه Trenor ، و او آرزوی او تا به حال مفهوم واضح تر از
ماهیت دقیق از معامله است که
به نظر می رسید که او را در قدرت خود قرار داده ، اما ذهن او از هر غیرمعمول کاهش
برنامه ، و او بود که همیشه بی اراده چهره های متعجب و متحیر شده است.
علاوه بر این او بود Trenor از روز عروسی ون Osburgh ، و در دیده می شود نه خود را
غیبت ادامه ردیابی کلمات Rosedale به زودی توسط دیگر بود محو
برداشت ها هستند.
وقتی شب در اپرا باز می آمد ، دغدغه های او بود تا به طور کامل
از میان رفت که دید قیافه گلچهره Trenor در پشت آقای Rosedale
جعبه او را با احساس اطمینان دلپذیر پر شده است.
لیلی به حال خودش به ضرورت ، که به عنوان Rosedale کاملا آشتی
مهمان آشکار مناسبت ، و آن را تسکین بود برای پیدا کردن خودش حمایت
هر یک از مجموعه خود را -- برای خانم فیشر
عادات اجتماعی بیش از حد قاعده برای حضور او برای توجیه خانم بارت بودند.
به لیلی ، همواره با چشم انداز نشان دادن زیبایی او را در جامعه inspirited ، و
امشب آگاهانه از تمام پیشرفت های اضافه شده از لباس ، پافشاری
زل زل نگاه کردن Trenor خود را در به طور کلی با هم ادغام شدند
جریان از توصیف به نظر می رسد که او احساس خود مرکز است.
آه ، خوب بود جوان ، تابشی ، به تب و تاب بودن با حس slenderness ،
قدرت و کشش ، از خطوط به خوبی آماده شده و tints شاد ، به احساس خود در یک
بلند به ارتفاع از هم جدا شده توسط آن
فضل غیر قابل سرایت است که همتای بدن از نبوغ!
همه به معنی توجیه پذیر به نظر می رسید برای رسیدن به چنین پایان ، یا به جای خوشحال تغییر
چراغ که عمل خانم بارت آشنا کرده بود ، به علت کاهش نقطه به پین
در روشنایی کلی اثر است.
اما درخشان از بانوان جوان ، کمی کور با شکوه خود را ، APT به
فراموش کرد که ماهواره ای متواضعانه غرق در نور خود را هنوز هم در اجرای خاص خود را دارد
انقلابها و تولید گرما را در نرخ خود را.
اگر لذت شاعرانه لیلی از حال حاضر بود دست نخورده توسط پایه تصور می کردند که
گان او و پنهان سازی اپرا به طور غیر مستقیم شده بود توسط گاس Trenor ، پرداخت می شود
دومی به حال خود را در شعر کافی نیست
ترکیب به از دست دادن بینایی از این حقایق با اطناب.
او می دانست که او تا به حال ندیده لیلی نگاه دقیق در زندگی اش ، که وجود ندارد
یک زن در کاخ که نشان داد کردن لباس های خوب را به عنوان او ، و این که تا کنون او
به چه کسی او بدهکار فرصت ساخت
این صفحه نمایش ، بدون بازگشت فراتر از نگاه به او در شرکت با رسید
چند صد جفت چشم.
آن را به لیلی آمد به همین دلیل به عنوان یک شگفتی ناخوشایندی در زمانی که در پشت جعبه ،
جایی که آنها خود به تنهایی در بر داشت بین دو عمل ، Trenor ، بدون مقدمه گفت :
و در لحن اقتدار دلخور : "ببین
در اینجا ، لیلی ، که چگونه یک شخص است که تا کنون چیزی از شما؟
من در شهر سه یا چهار روز در هفته هستم ، و شما می دانید یک خط به این باشگاه همیشه
پیدا کردن من ، اما شما نظر نمی رسد که وجود من را به خاطر داشته باشید امروزه مگر اینکه شما می خواهید برای گرفتن یک
از من نوک. "
این واقعیت که این گفته بود در طعم و مجزا بد را ندارد آن را هر گونه آسان تر به
پاسخ ، برای لیلی وضوح آگاه شد که در آن لحظه که تهیه شد
شکل و باریک و بلند کردن اجسام شگفت زده از او
ابرو که او معمولا فرو نشستن علائم اولیه آشنایی.
او بازگشت : "من بسیار مایل به دیدن من flattered ، ، essaying سبکی
به جای آن ، "اما ، مگر اینکه شما mislaid آدرس من ، آن را که آسان به من بوده است
هر بعد از ظهر در aunt's من -- در واقع ، به انتظار شما به من نگاه کردن وجود دارد ".
اگر او امیدوار است او را این آخرین امتیازی فرو نشاندن تلاش یک شکست بود ، برای
او تنها ، با پایین آوردن آشنا از ابرو ساخته شده است که dullest خود نگاه او را جواب
زمانی که او عصبانی شد : "قطع رفتن شما
خاله ، و به هدر رفتن بعد از ظهر با گوش دادن به بسیاری از شلوار بی خشتک گاوداران دیگر صحبت کردن برای شما!
شما می دانید من به نوع نشستن در یک جمعیت و فک -- I'd همیشه و نه از روشن هنگام
آن نوع از سیرک در جریان است.
اما چرا ما نمی توانیم به جایی در شوخی کردن کمی با هم -- کمی آرام خوب
اکسپدیشن می خواهم که درایو در Bellomont ، روز من در ایستگاه ملاقات کرد؟ "
او تکیه unpleasantly نزدیک به منظور انتقال این پیشنهاد ، و او به او خیالی
گرفتار عطر قابل توجهی که خیط و پیت کردن تیره بر روی صورت خود و توضیح می دهد که
رطوبت درخشان پیشانی خود را.
این ایده که هر گونه پاسخ راش ممکن است انفجار ناخوشایند تحریک انزجار خود را خو
با احتیاط ، و او با خنده پاسخ داد : "من نمی بینیم چگونه یک نفر می تواند خیلی خوب
درایوهای کشور در شهر است ، اما من نیستم
همواره با ازدحام توصیف احاطه شده است ، و اگر شما اجازه دهید من می دانم آنچه بعد از ظهر
من چیزهایی به طوری که ما می توانید یک بحث خوب آرام ترتیب شما می آیند. "
"قطع صحبت کردن!
Trenor ، که expletives فاقد تنوع است که آنچه را که شما همیشه می گویند ، "بازگشت.
"من شما را با آن در عروسی Osburgh ون -- اما انگلیسی ساده
آن است که ، در حال حاضر شما آنچه را که شما از من می خواستند ، شما ترجیح می دهم هر زبان دیگری داشته باشند
همکار. "
صدای او به شدت با کلمات اخیر افزایش یافته بود ، و لیلی با دلخوری برافروخته ، اما
فرماندهی از وضعیت او نگه داشته و دست قانع کننده بر روی بازوی خود گذاشته است.
"آیا می شود نه احمقانه ، گاس ، من نمی توانم اجازه دهید شما را به من در راه است که مسخره صحبت.
اگر شما واقعا می خواهید برای دیدن من ، چرا باید ما نمی نگاهی به راه رفتن در پارک بعد از ظهر؟
من با شما موافقم که آن را سرگرم کننده به روستایی در شهر ، و اگر شما مثل من ملاقات
شما وجود دارد ، و ما بروید و تغذیه سنجاب ها ، و شما باید من را در
دریاچه بخار گوندولا. "
او با لبخند به او صحبت می کرد ، اجازه استراحت خود چشم خود را در راه است که در زمان لبه
از گفتگوی اتصال او و او به طور ناگهانی به اراده او را نرم و قابل انعطاف است.
"همه حق ، پس : that'sa برو.
آیا شما می آیند فردا؟ فردا ساعت سه ، در پایان
بازار استفاده کنید. من آنجا خواهم شود تیز ، به یاد داشته باشید ، شما نمی خواهد رفت
پشت بر من و لیلی؟ "
اما برای خانم های امدادی بارت تکرار وعده خود را کوتاه افتتاح قطع شد
درب جعبه را به اعتراف جورج دورست. Trenor sulkily به همراه داشت جای خود را ، و لیلی
تبدیل یک لبخند درخشان در تازه وارد.
او با دورست نه تا به حال صحبت از زمان سفر خود را در Bellomont ، اما چیزی در او
نگاه و شیوه ای به او گفت که او جای پای دوستانه به یاد می آورد که بر روی آنها آخرین به حال
ملاقات کرد.
او به آنها بیان تحسین به آسانی یک مرد : زرد رنگ طولانی خود را
چهره و چشم ها بدگمانند مسدود همیشه در برابر احساسات گستردهتر به نظر می رسید.
اما ، که در آن نفوذ خود را نگران بود ، شهودهای لیلی به بیرون فرستاده ، موضوع مانند
feelers ، و او به عنوان اتاق را برای او روی مبل های باریک ساخته شده او مطمئن بود که او در بر داشت
لذت گنگ در نزدیکی او.
چند زن در زمان مشکل را از خود به دورست دلپذیر ، و لیلی
نوع شده است تا به او در Bellomont ، و در حال حاضر بر روی او لبخند زدن با یک تجدید الهی
مهربانی.
"خب ، در اینجا ما هستند ، برای شش ماه دیگر از caterwauling" را آغاز کرد
complainingly.
"تفاوت بین این سال و تاریخ و زمان آخرین سایه ، به جز که زنان
لباس نو و خوانندگان صداهای جدید کردم.
موسیقی همسر من ، شما می دانید -- من قرار می دهد از طریق یک دوره از این زمستان هر.
این است که در شب ایتالیایی آنقدرها هم بد نیست -- پس او می آید در اواخر ، و وقت کافی برای هضم وجود دارد.
اما زمانی که آنها به واگنر ما عجله شام ، و پرداخت کنم برای آن است.
و پیش نویس های لعنتی -- خفگی در جلو و ذات الجنب در پشت.
Trenor خروج از جعبه بدون رسم پرده وجود دارد!
با پنهان نمودن می خواهم که پیش نویس هیچ تغییری ایجاد نشد.
آیا شما تا کنون دیده بان Trenor خوردن است؟
اگر شما انجام داد ، شما می خواهم تعجب کند که چرا او زنده و گمان می کنم چرم او در داخل بیش از حد.-- اما من
آمدند تا بگویم که همسر من می خواهد شما را به پایین آمدن به محل ما بعد یکشنبه.
آیا به خاطر بهشت است می گویند بله.
او بسیاری از bores آینده -- آنهایی که فکری ، منظورم این است که جدید خود
خط ، شما می دانید ، و من مطمئن هستم که آن را بدتر از موسیقی نیست.
برخی از 'EM موی بلند ، و آنها شروع به استدلال با سوپ و متوجه نیست
زمانی که همه چیز به آنها تحویل داده است. نتیجه این است شام سرد می شود ،
و من سوء هاضمه است.
که احمقانه الاغ Silverton آنها را به ارمغان می آورد به خانه -- او شعر مینویسد ، می دانید ، و
برتا و او در حال گرفتن فوق العاده ضخیم.
او می تواند نوشتن بهتر از هر یک از 'EM اگر او را انتخاب ، و من او را برای سرزنش نیست
مایل همراهان باهوش در مورد من می گویم این است : "اجازه ندهید که مرا دید با' EM خوردن "!
جان کلام از این ارتباطات عجیب و غریب به لیلی هیجان متمایز از لذت است.
تحت شرایط عادی ، هیچ چیز شگفت آور در
دعوت از برتا دورست ، اما از آنجایی که قسمت Bellomont خصومت unavowed
این دو زن ، از هم جدا نگه داشته بود.
در حال حاضر ، با شروع از تعجب درونی و لیلی احساس کردند که تشنگی خود را برای مقابله به مثل بود
منقرض شدند.
اگر شما را دشمن خود را ببخش ، می گوید : ضرب المثل مالایی است ، برای اولین بار تحمیل صدمه دیده است بر او ؛
و لیلی بود به تجربه حقیقت از امثال و حکم.
اگر او نامه خانم دورست از بین برده بودند ، او ممکن است همچنان به او نفرت ، اما
این واقعیت که آنها در اختیار وی باقی ماند رنجش خود را به تغذیه به حال
سیری.
او به زبان آمده پذیرش خندان ، نقطه در تجدید کراوات فرار از
importunities Trenor.
>