Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل سیزدهم توسط یک قاطر یدک کشیده
"برکت gizzard من! آیا اصلا وجود خارجی جدی است؟ "آقای دیمون خواسته است.
"آیا منفجر کردن ، و یا هر چیزی شبیه به آن؟" "نه ، پاسخ داد :" LAD ، به عنوان او همگانی روندی از
ماشین ، و شروع به ساختن معاینه.
آقای شارپ به او کمک. "، اظهار داشت :" موتور به نظر می رسد تمام حق
balloonist ، او آن را بازرسی. "بله ، قهرمان ما" و باتری "موافقت کرد
دارای مقدار زیادی از قدرت چپ در آنها هنوز.
سنج نشان می دهد که. من نمی توانم درک آنچه که مشکل را می توان ،
مگر اینکه -- او در سخن گفتن او متوقف شد و تعجب زبان آمده است.
"من آن را یافت!" او گریه.
"چی؟" خواستار هوانورد. "بعضی از فیوزهای منفجر کردن.
من خیلی خیلی حال حاضر تبدیل شده است ، و فیوزهای آن را حمل نیست.
من آنها را به صرفه جویی در موتور از سوخته ، اما من به اندازه کافی سنگین استفاده نمی کند
آنهایی که. من می بینم که در آن اشتباه من بود. "
"اما به چه معناست؟ پرسش :" آقای دیمون.
این بدان معنی است که ما رو به راه رفتن و بازگشتن به خانه ، پاسخ پر غصه تام.
"خودرو متوقف شده است ، برای من هر فیوز اضافی با من نیست."
"آیا می توانید اتصال باتری با استفاده از برخی از سیم های اضافی؟ پرسید :" آقای شارپ است.
"من" و او یک سیم پیچ از آن را از جیب خود جلب کرد.
"من نمی جرأت. این ممکن است آنقدر سنگین است که آن را حمل
جریان بیشتری نسبت به موتور می تواند بایستد.
من نمی خواهم که برای سوزاندن. نه ، من حدس می زنم ما باید به راه رفتن به خانه ، و یا
نه من خواهد شد. شما دو در اینجا باقی می ماند تا زمانی که من دوباره
با فیوزهای سنگین تر است.
من متاسفم. "تام به حال به سختی متوقف صحبت ، هنگامی که از
در اطراف نوبه خود در جاده ها اقدام صدا ، و ، در صدای آن را هر سه
آغاز شده است ، برای صدا بود گفت :
"در حال حاضر بدون استفاده از فرچه یو' به DAT ، راه ، بومرنگ عمل نمی باشد.
یو "تمام کردم بدون T تماس' خلاف دستگاه گوارش در حال حاضر ، بذله گویی زمانی که من می خواهد میلی آمپر دستگاه گوارش T 'T'
شام.
من باید t'ink شما می خواهم پایدار دستگاه گوارش T 'T' د ، می خواهید بیش از حد.
اما EF یو 'تمام توانا keerful من قطع یو" جیره ، DAT چه I'se goin '
را انجام دهد.
G'lang ، در حال حاضر ، dat'sa فلر خوب. هو! هو! من knowed dat'd واکشی "یو.
وقتی دانلود 'تمام wiggles یو" گوش DAT ، راه ، dat'sa suah نشانه یو 'تمام gwine T'
حرکت می کند. "
سپس به دنبال صدا از صدای تق تق از واگن نزدیک است.
"ریشه کن کردن! این ریشه کن کردن! گفت : "تام.
وی افزود : "و قاطر ، بومرنگ خود افزود :" آقای شارپ است.
او تنها در زمان است! "آقای دامون با آه امداد اظهار نظر ، به عنوان کهن
ساز و برگ ، در اتهام از مرد سن رنگ ، آمد همراه است.
ریشه کن کردن به Shopton شده بود فرستاده شده به بدست آوردن بار از چوب برای آقای سویفت ، و در حال حاضر
بازگشت.
در نزد خودکار متوقف قاطر آغشته گوش هایی بلند خود را ، و آنها را انداخت
رو به جلو. در ایست ، در حال حاضر ، بومرنگ! "گریه
ریشهکن کند.
"Doan't یو چموش gittin' همه T اغاز '.
دستگاه DAT gwine T 'صدمه دیده دانلود'. چرا خوب زمین وزین "!
Mistah tain't EF سویفت! "گریه مرد رنگی ، به عنوان او از تام گرفتار دید.
"چه مشکل د؟" او پرسید. خراب شد ، پاسخ داد : "مخترع جوان
به طور خلاصه.
"شما همیشه به نظر می رسد آمده است همراه زمانی که من دچار مشکل هستم ، راد."
"حق DAT ،" assented darkey ، با پوزخند.
«مشکل» عصر آشنایان اوله.
گاهی اوقات از او بازدید من یک کلیپ در د haid ، دن ، بومرنگ ag'in ، قاطر ماه ، gits آن است.
او بذله گویی دچار مشکل کرد. یک سنگ در زیر کفش خود را ، "نمی خواست
اقدام T '.
دن وقتی که من دستگاه گوارش او از سر او بر من خودداری کردند.
اما I'se همه در حال حاضر. اما من suah برای 'شما متاسفم.
آیا من می توانم کمک دانلود همه ، Mistah سویفت؟ "
"بله ، شما می توانید ، راد ،" پاسخ تام. "صفحه اصلی درایو به همان سرعتی که شما می توانید ، و از آنها بخواهید پدر
برای ارسال با شما برخی از کسانی که فیوزهای او بر روی نیمکت کار من پیدا کردن.
او می داند آنچه من می خواهم.
بشتابید و عجله برگشت. "ریشه کن کردن سر خود را تکان داد doubtfully.
"آنچه مهم است؟ آیا نمی شد شما می خواهید بروید؟ پرسید : "آقای شارپ ،
بازیچه قرار دادن nettled.
"ما نمی توانیم ماشین های شروع شده تا زمانی که ما بعضی از فیوزهای جدید است."
"آه ، من می خواهد T' برو nuff کلیه حقوق این '، Mistah شارپ ، پاسخ سریع ریشه کن کردن است.
"هی همه می داند من می خواهم انجام anyt'ing T' 'blige یو یا Mistah سویفت است.
اما ظرف بازدید آره قاطر ، بومرنگ.
من بذله گویی انجام داده به او DAT وعده داده dinnah ، یک gwine خانه T جنبه های او آخور بودند
کامل OB جو.
EF من به خانه Mistah سویفت WID او را ، من می توانم 'دستگاه گوارش او را T' بدون ماه دوباره widout
dinnah خود ، یو دن "حرکت widout DEM fusin' در تاریخ اتومبیل T تمام t'ings یو '' تمام خویشاوندان نزدیک DAT دستگاه گوارش '
صحبت کردیم. "
"برکت کراوات من! بانگ زد :" آقای دیمون. "این همه مزخرف!
شما فرض کنید نه که قاطر را درک آنچه شما به او می گویند ، آیا شما؟
چگونه او می دانم که تو قول داده او را به شام خود را؟ "
"من doan't بدانید که چگونه او می دانیم ، Mistah دامون ،" در پاسخ ریشه کن کردن ، "اما او نمی دانم ، ببازی گرفتن د
مشابه دارد.
من می دانم که ضربه می شود 'دندان' laik pullin wuss بیش از حد دستگاه گوارش T ، T 'بومرنگ" شروع به عقب
WID DEM t'ings foosd تا بعد از او شام خود را داشتند.
آیا آن را نمی ، بومرنگ؟ "
قاطر دست تکان دادند و گوش هایی بلند خود را به عنوان اگر در پاسخ.
: "برکت روح من ، من معتقدم که او را درک!" گریه آقای دیمون.
"البته او را" را در انسان رنگ.
"I'se افتضاح متاسفم.
اگر آن را بعد از ظهر شد من می تواند بازگرداندن DEM چه d'ye - تماس - 'emsدر یک لحظه ،' علت
allers بومرنگ احساس arter خوب او dinnah خود ، اما DAT befo "--" و ریشه کنی
سرش را تکان داد ، که اگر بیشتر در مورد این موضوع گفته بود وجود دارد.
"خب ، اظهار داشت تام ، متاسفانه ،" من حدس می زنم هیچ کمک برای آن وجود دارد.
ما باید به راه رفتن به خانه ، مگر اینکه شما دو می خواهند به صبر می کنم تا می توانید سوار شدن به عقب با
ریشه کن کردن ، و دوباره در چرخه موتور من. سپس من چرخه را ترک کند ، برای
من می توانم آن را در ماشین نیست. "
: "برکت دکمه یقه من!" گریه آقای دیمون. "مثل این پازل روباه غاز
و کیسه ذرت در بانک ها از یک جریان است.
من حدس می زنم که بهتر است همه پیاده روی است. "
"نگه دارید! بانگ زد :" آقای شارپ است. "آیا قاطر خود را خوب و قوی ، ریشه کن کردن؟"
"قوی؟ چرا ظرف آره قاطر می تواند ober خانه بکشد
- DAT هنگامی که او ذهن را به.
'او می خواهم انجام anyt'ing در حال حاضر ،' ca'se او T اضطراب دستگاه گوارش خانه T 'dinnah او ؛' العین T
همه یو ، بومرنگ؟ "یک بار دیگر قاطر دست تکان دادند گوش خود ، مانند
پرچم سیگنال.
"پس من باید یک گزاره را ،" به در balloonist رفت.
"باز کردن قاطر از بار از چوب ، و دردسر او را به خودکار.
ما باید برخی از طناب همراه ، متوجه شدم.
سپس قاطر می توانید با ما و خانه سرگردان است. بکشید "
"ایده خوب! گریه :" آقای دیمون. "راکت DAT د!" انزال ریشه کن کردن.
"من بذله گویی sequesterate بار ظرف سال OB چوب سمت OB د جاده ،" بومرنگ دردسر
به صورت خودکار د. "تام گفت که هیچ چیز را برای چند ثانیه.
او متاسفانه در خودکار خود را ، که او امیدوار است که برنده جایزه تور باشگاه gazed.
این قرص تلخ را برای او به بلع بود. یدک کشیده شده توسط قاطر! "او بانگ زد ، تکان دادن
سر خود را ، و لبخند زدن ruefully.
"سریع ترین خودرو در این کشور توسط یک قاطر یدک کشیده!
این شانس دشوار است! "
"dinnah ، widout یو Mistah سویفت Tain't نیمی تا به عنوان بد goin'! "اظهار داشت ریشه کن کردن ،
او شروع به مهار قاطر به سر گردان برق.
بومرنگ ساخته شده هیچ اعتراض به انتقال.
او به اطراف نگاه یک یا دو بار که او را سریع به خودکار و در زمانی که ساخته شد
کلمه به او پا به عنوان اگر کشیدن خانه متوقف شده اتومبیل های کسب و کار به طور منظم او بود داده شد.
تام در کنار ریشه کن کردن بر روی صندلی جلو نشسته و سازی ، در حالی که مرد رنگی راند
قاطر ، و آقای شارپ و آقای دیمون در "tonneau" کرسی به عنوان تام آنها را به نام.
فکر تام : "من امیدوارم که هیچ کس به ما می بیند ،" ، اما او محکوم به ناامیدی شد.
هنگامی که نزدیک به خانه او شنیده خودکار نزدیک ، و در آن اندی Foger ، سام
بیلی Snedecker و پیت.
سه cronies خیره در نزد فرد بومرنگ ambling همراه با بزرگ خود
گوش زدن انجام دهد ، طراحی سریع ماشین جدید تام.
"هکتار! ولز خندید : "اندی.
"به طوری که او قصد استفاده از قدرت انگیزه!
نگاه او ، همراهان.
من فکر کردم الکتریکی جدید خود را ، که قرار بود به ضرب و شتم ماشین من ، و برنده این جایزه بود ، به
دو صد اسب قدرت ها ،. در عوض آن یک قاطر قدرت است!
که سرشار! "و chums اندی پیوست در خنده در فقیر تام.
مخترع جوان گفت : هیچ چیز ، چیزی وجود دارد او می تواند گفت.
در سکوت با وقار او به تصویب ماشین حاوی دشمنان خود را ، آنها در عین حال ،
jeering در او. "DAT همه حق است ، سخن گفت :" ریشه کن کردن ،
همدردی کردن با کارفرما جوان خود را.
"شاید dey'll' می خواهید یک derselves دو روزی ، هنگامی که دی ، من بومرنگ را
بکشد 'EM در خندق." اما این راحتی کوچک به تام بود.
او ذهن خود را ، هر چند ، که او نشان داد که خودروی او می تواند که
او برای آن ادعا کرده بود ، و خیلی زود است.
>
فصل چهاردهم اجرای بزرگ
بومرنگ آیا شهرت افترا زدن به ریشه کن کردن او را به عنوان یک جانور داده بود
قدرت است.
اگر چه سر گردان الکتریکی سنگین بود ، قاطر به آن را در امتداد جاده حرکت می کند در
سرعت ، منصفانه با چهار اشغال است. شاید حیوان این است که در پایان می دانستند
سفر او خوراک خوبی او را در انتظار است.
در هر حال آنها به زودی در داخل چشم از خانه سویفت شد.
آقای دیمون و آقای شارپ خودداری از هر نظر که ممکن است تام صدمه دیده
احساسات ، برای آنها متوجه غم وغصه شده توسط مخترع جوان در داشتن او را احساس می
دستگاه او را در دادگاه اول برگردید.
اما قهرمان ما بود از نوع LAD است که توسط یک شکست disheartened نیست ، و یا حتی
نیم دوجین.
طنز از وضعیت حقوق بشری مشترکا از او ، و او را به خودکار تبدیل
گوش هایی بلند در جلوی خانه ، و متوجه بومرنگ تکان دادن پس وپیش ، او خندید.
LAD اصرار بر قرار دادن فیوز های جدید در ماشین قبل از او خوردند شام خود را ، و پس از آن ،
او راضی است که موتور یک بار دیگر در حال اجرا نظم بود ، یک وعده غذایی شتابزده فعال داشتید ،
و شروع به ایجاد تغییرات چند که او تصمیم گرفته بود مطلوب بود.
او آنها را در زمان به پایان رسید ، برای اجرا کمی در ماشین تنها در جاده منزوی
اواخر که بعد از ظهر.
تام ، با چشم های درخشان ، و گونه های سرخ با سرفرازی شادی بازگشت.
"خوب ، چگونه آن؟ پرسید : پدر او است. "خوب!
بهتر از من انتظار می رود ، "در پاسخ پسرش با شوق و ذوق.
"هنگامی که آن را می شود به در حال اجرا هموار من هر چیزی را در جاده ها منتقل می شود."
، هشدار داد : "نه چندان مطمئن" آقای سویفت ، اما تام تنها لبخند زد.
هنوز چیزهای زیادی برای انجام بر روی سر گردان الکتریکی ، و تام به مدت چند روز آینده
در تنظیم نور فولاد باد سپر ، که قرار بود در طول راننده
صندلی.
او همچنین در جستجو قدرتمند الکتریکی نور ، بود که توسط جریان از اجرا قرار داده
باتری و نصب سرعت سنج های جدید و یک ابزار برای گفتن بسیار فعلی
او با استفاده از ، و چقدر دیگر باتری خواهد داشت بدون اینکه خسته اجرا است.
این بود برای فعال کردن او را بدانید که زمانی که به شروع به شارژ مجدد آن است.
هنگامی که جریان مصرف شده بود لازم بود برای ذخیره در باتری است.
و این ممکن است به اتصال سیم از یک دینامو انجام می شود ، و یا در شرایط اضطراری با بهره برداری
سیم چراغ برق در خیابان.
اما به عنوان باتری اتومبیل را قادر می سازد برای اجرای مایل بسیاری بر روی یک شارژ ، تام نداشت
فکر او هرگز مجبور به توسل به دستگاه شارژ اضطراری.
او یک سیستم جدید برای این کار ، که او را قادر به انجام کار در بسیار کمتر
تر از زمان معمول است.
با استفاده از ماشین جدید او هنوز unpainted ، و در ظاهر و نه خشن و خام ،
LAD آغاز شده به تنهایی یک روز صبح ، پدر او و آقای شارپ با کاهش یافته است به
همراه او ، در دادخواهی از کسب و کار به
شرکت و آقای دامون در خانه سویفت نمی شود.
تام سوار برای چند ساعت ، به خود ماشین چند تست های شدید در راه
رفتن تپه ، و سرعت در سطح است.
او در امتداد جاده ای کشور آرام اقدام بود ، در یک شهر کوچک در حدود پانزده مایلی
از Shopton ، زمانی که ، به عنوان او گذشته ایستگاه راه آهن کوچک فلش ، او را دیدم آشنا
شکل ایستاده بر روی پلت فرم.
چرا NED! "به نام تام ،" چه کار می کنید اینجا؟ "
"من ممکن است همان چیزی که از شما بپرسم. آیا که خودروی جدید خود را است؟
به نظر نمی بسیار جدید است. "
"بله ، این است به آن. من این شانس را به رنگ و لاک الکل زدن نداشته
آن را هنوز. اما شما باید برای دیدن آن بروید.
چه انجام می دهند ، هر چند است؟ "
"من بیش از برخی در کسب و کار بانکی آمد. مشتری که در اینجا تا به حال برخی از اوراق قرضه او می خواست به
دور و من برای آنها آمد. ببینید ما در حال بزرگ شدن کسب و کار ما از سال
بانک جدید آغاز شده است. "
"بانک خود آن صدمه دیده است هر؟" "نشده است ، اما Foger و همکاران او
تلاش ما را در از دست دادن پول. بگو : آیا شما تا کنون چنین مکانی به عنوان این را ببینید؟
من به دو ساعت صبر کنید برای استفاده از قطار به Shopton. "
"هیچ نیست." "چرا که نه؟
تغییر جدول زمانی از آنجایی که من بیش از این صبح آمد؟ "
"نه ، اما شما می توانید سوار با من. من قصد دارم ، و من شما را چه جدید من نشان می دهد
ماشین های الکتریکی می تواند انجام دهد. "
"خوب!" گریه صندوقدار بانک جوان. "شما فقط در زمان است.
من تعجب کنید که چگونه من می توانم دو ساعت را از بین ببرد ، اما در حال حاضر من در اتومبیل جدید خود را دریافت کنید و -- "
و شاید می کنیم چند جوجه را بکشند ، یا یک یا دو سگ قرار داده است : هنگامی که ما او را شتاب بالا "
در تام ، با خنده است که در آن NED پیوست.
بیابان دو ، نشسته در قسمت جلوی خودرو ، به زودی در حال حرکت بودند سخت
بزرگراه.
ناگهان تام کشیده اهرم و فولاد باد سپر آمد کشویی از بالا به پایین
مورد ، ملاقات با محفظه باتری رو به جلو ، و تشکیل یک نوع slanting
سقفی بالای سر دو اشغال.
"در اینجا! این چیست؟ گریه : "NED.
"ما قصد داریم به آن ضربه در چند دقیقه ،" پاسخ داد : مخترع جوان ، "و
من می خواهم برای کاهش مقاومت در برابر باد. "
"آه ، من فکر کردم شاید ما را از طریق بمباران ادامه داشت.
این همه حق است ، برو جلو ، من مهم نیست. من بازی ها. "
پنجره سلول در فولاد سپر باد وجود دارد ، و از طریق این بیابان
می تواند راه پیش رو از آنها را مشاهده کند. از آنجا که در طول آن چرخش ، سرعت
افزایش ، NED شاهد خودکار جلوتر از آنها است.
"که خودرو که" او پرسید. پاسخ : نمی دانم ، "تام.
"ما خواهید بود تا آن را در حدود نیمی از یک دقیقه است."
به عنوان سر گردان الکتریکی ، مخروبه به دنبال از هر زمان دیگری از لایه ای از گرد و غبار
که آن را تحت پوشش قرار ، تصویب خودکار دیگر ، که یک ماشین قدرتمند بود ، انفرادی
سرنشینان آن ، یک مرد میانسال ، نگاه
به یک طرف ، و از دیدن ماشین عجیب و غریب ، اظهار داشت :
"شما همراهان رفتن راه اشتباه پشته های ناخواسته.
برگردند. "
: "آیا که تا؟" پرسید : تام ، چشم های او چشمک می زنند در شوخ طبعی ارزان از مرد است.
"چرا ما بیرون آمد در اینجا به شما راه را نشان می دهد!" "آیا شما می خواهید به نژاد؟" از مرد خواست
مشتاقانه ، بیش از حد مشتاقانه ، NED فکر.
"من به شما یک قلم مو به من بدهید ، اگر شما و نقص به مقرون به صرفه است."
"ما به آن نیاز نیست ، پاسخ داد :" مخترع جوان به سرعت.
"من پنجاه دلار می تواند شما را بد ضرب و شتم در این کشش سه مایل حساب بازکنند ،" رفت و در
autoist. "چگونه در مورد آن؟"
پاسخ : من شما را ، نژاد ، اما من شرط می بندم "، تام ، stiffly بیت.
مرد خواست : "اوه ، ورزش ،". تام سر خود را تکان داد.
او آهسته دستگاه خود را داشتند ، و در حال اجرا حتی با ماشین بنزین بود.
او متوجه است که آن را یکی از جدید شش سیلندر بود ، و نگاه سریع.
شاید او بوده است احمقانه به چاله خودرو محاکمه نشده خود را در برابر آن است.
با این وجود او اعتماد به نفس در باتری و موتور خود را است.
"خب ، ما شما را برای تفریح از آن مسابقه آن به بعد ،" رفت و در مرد است.
"آیا شما می خواهید یک نقص است؟" تام سرش را تکان داد دوباره ، و آمد
در اطراف دهان خود را نگاه شوم.
"بسیار خوب ،" assented دیگر. "فقط شما در حال رفتن به ضرب و شتم به شدت.
من یک ماشین الکتریکی است که می تواند هر چیزی به جز خزیدن در امتداد دید هرگز. "
تلافی تام خود اجازه "شما قصد دارید مراجعه کنید یکی در حال حاضر ،" بود.
: "در اینجا ما بروید سپس!" گریه مرد ، و او به دنده خود رسیدگی تکان شدید و سخت ، و راندند
بیش از جرقه و اهرم گازولین.
اتومبیل خود گرفته است ، بلافاصله شات جلوتر رفت و صدای لوکوموتیو chugging پایین جاده در ابر
گرد و غبار.
در حال حاضر همان تام ، در پاسخ به یک نگاه از NED ، که می ترسید او را دوست بود
را پشت سر گذاشت ، قدرت بیشتری را به موتور تبدیل.
زمزمه ، purring صدا افزایش یافته و ماشین های الکتریکی جعلی جلوتر است.
"آیا می توانید گرفتن او پرسید :" NED. دیده بان "،" همه تام گفت.
همهمه موتور نوعی از ناله تبدیل شد ، و الکتریکی به سرعت در حال به دست آورد
سرعت.
این خودرو گازولین رخنه کرد ، به عنوان یک قطار بیان سبقت گرفت حمل و نقل است ، و
مرد ، نگاه به عقب ، و انتظار برای دیدن رقیب خود را به مراتب پشت سر توجه داشته باشید که شگفت زده شد
عجیب و غریب به دنبال وسیله نقلیه lapping چرخ های عقب او.
"خب ، شما می آیند ، شما نه؟" او پرسید.
"شاید شما نگه دارید تا در حال حاضر!"
او منتقل چرخ دنده ها ، با استفاده از گازولین کمی بیشتر.
برای یک لحظه ، اتومبیل خود باز شکاف گسترده ای بین آن و تام ، اما جوان
مخترع به حال تنها به نژاد آغاز کرده است.
هنوز هم بلندتر purred موتور ، و در چند دقیقه تام در حال اجرا بر روی حتی شرایط با
رقیب خود را.
مرد اذیت نگاه ، و با استفاده از گازولین مدبر محاکمه و جرقه
اهرم ، ترک تام پشت. اما الکتریکی خود را برگزار کردند.
"من برای رفتن از حد من می بینم ،" آن مرد در آخرین اظهار نظر اجمالی وری در
ماشین های دیگر.
"من بگویید' EM شما ، "او افزود :" هر چند که من باید بگویم الکتریکی شما
بهتر از هر کدام در نوع خود همیشه من را در سراسر آمد. "
من انجام نشده است ، نظر از قهرمان ما است.
اما مرد او را نمی شنوند ، او را به محل yanking اهرم بود که امکان
او را به اجرا بر روی هارد مستقیم برای سرعت چهارم.
به جلو شات اتومبیل خود ، و برای شاید یک چهارم از یک مایل از آن منجر شد.
اتومبیل تقریبا در پایان از کشش سطح سه مایل از جاده بودند ، و اگر
تام که قرار بود برای پیروزی در مسابقه بداهتا از آن زمان او شروع به نظر می رسید.
"آیا می توانید گرفتن او پرسید :" NED نگرانی.
دیده بان "،" پاسخ باهم زندگی کردن خود را. "من دنده سرعت بالا استفاده می شود نشده است.
من می ترسم فیوزهای این را تحمل نخواهد ، اما در اینجا می رود برای امتحان کنید ، به هر حال. "
او بیش از یک سوئیچ پرتاب کنید ، تغییر اهرم و پس از آن ، داشتن را به محل آخرین تحت فشار قرار دادند
دنده ، او را درک فرمان بصورتی پایدار و محکم است.
نیاز به آن وجود دارد ، در یک لحظه ، سر گردان الکتریکی ، با موتور
نسبتا خروشان است ، جاروب کردن جاده ، پس از ماشین بنزین که تقریبا پنهان شده بود
از چشم در ابری از گرد و غبار است.
سریع تر و سریعتر رفتم ماشین تام. مخترع جوان با گوش دادن بود
گوش انتقادی به این آهنگ از ماشین آلات.
او می خواست برای یادگیری اگر آن را در حال اجرا بود شیرین و واقعی ، برای آن است که چگونه یک مراقب باشید
مکانیک تست دستگاه خود. پا به پا فاصله بین این دو
اتومبیل کاهش یافته است.
در حال حاضر برق lapping چرخ های عقب ماشین بنزین ، اما
راننده آن را نمی دانند. تمام توجه او در راه پیش رو
از او.
"نیم مایل تر!" گریه NED ، نامگذاری از راه دور که هنوز باقی مانده از راست
دراز میکنم. "آیا می توانید انجام این کار ، تام؟"
رفیق بودن او راننده سرشونو تکون دادن.
او راندند کنترلر دسته به آخرین بریدگی ، و پس از آن منتظر اضطراب
دوم است. آیا فیوز حمل بار اضافی؟
بنابراین به نظر می رسید ، برای افزایش اندکی از قدرت وجود دارد.
یک لحظه بعد تام داد پیچ و تاب و ناگهانی به فرمان.
این بود که او انجام داد ، برای او عبور خودرو گازولین خطرناکی نزدیک است.
سپس او جلوتر از آن ، و او در یک ثانیه سه طول در پیش بود.
به شدت مرد صدا خفه کن او گشوده ، و به دنبال این مزیت به دست آورید ، اما
هر چند اتومبیل خود به انفجار مثل یک باتری از اسلحه در عمل ، او نمی توانست
کسب در تام.
شات الکتریکی در اطراف یک منحنی در جاده ها ، برنده مسابقه بداهتا توسط
هشتم از یک مایل.
"خب ،" تام از رفیق بودن خود را خواسته ، به عنوان او آهسته ، برای جاده ها در حال حاضر چندان خوب نیست ،
"من آن را؟" "شما مطمئنا.
Whew!
اما ما لیز خوردن همراه است؟ "" هشتاد مایل در ساعت وجود دارد یکی از طلسم ،
مخترع جوان در ادامه ، یک نظر اجمالی به سنج.
"اما من بهتر از آن مسابقه بزرگ به نفع خود."
>
چشم سیاه فصل پانزدهم اندی FOGER
در اطراف خم آمد شش سیلندر خودرو تور.
راننده ، با نگاه شگفت زده در چهره اش بود slacking.
او فرار ماشین خود را در کنار تام.
"بگو :" او پرسید ، در تن خیره شدن ، یک برش های کوتاه شما را ، و یا هر چیز می خواهم که به
جلوتر از من؟ "و" خیر "پاسخ جوانان.
"و شما من پرش در هوا نیست؟"
"نه" پاسخ تام ، smilingly داده است. "خب ، من برای گفتن این است که شما
یک ماشین فوق العاده وجود دارد ، آقای -- ER -- ER -- "او متوقف شد suggestively.
"سویفت نام من است ، قهرمان ما پاسخ داد.
"توماس سویفت ، Shopton." "آه ، من از شما شنیده است.
پل لیتون -- نام من لیتون است. من از Netherton هستم.
بیایید ببینید ، شما ساخته شده است یک بالون ، آیا شما نیست؟ "
"من کمک کرد ،" تام بستری به میزان متوسطی است.
"خب ، شما را مورد ضرب و شتم من منصفانه و مربع است ، و اگر من خودم گفت من نسبتا سریع است
ماشین. دو اولین در ایندیاناپولیس در زمان ملاقات
ماه گذشته است.
اما شما قطعا پیش از من scooted. کجا این کار را انجام دادیم برق خرید ، اگر ممکن است من
بپرسم؟ "" من آن را ساخته شده است. "
اعتراف مرد : "من ممکن است شناخته می شود ،".
"اما شما رفتن به آنها را در بازار قرار داده؟
اگر شما من می خواهم آن را دریافت کنید. من می خواهم سریع ترین ماشین رفتن ، و شما به نظر می رسد
به آن. "
من از ساخت آنها را برای فروش تا به حال فکر ، گفت : "مخترع جوان است.
"اگر من ، من شما اجازه می دانم." "من آرزو می کنم شما می توانید.
! من من تا به حال هیچ ایده شما می توانید مرا کتک میزد ، اما شما -- منصفانه و مربع
از بحث وجود دارد ، و پس از آن آقای لیتون آغاز شده ، پس از سخت از تام
وعده بیشتر به او اجازه دهید اگر هر برق برای فروش ساخته می شود.
قدردانی NED : "شما مطمئنا یک ماشین فوق العاده" ، به عنوان او و رفیق بودن او در زمان
برش های کوتاه به Shopton. "خب ، من با آن کاملا راضی نیست ،"
اعلام کرد تام.
"چرا که نه؟" "خب ، من از صد مایل در ساعت به عنوان مجموعه
حد من. من را ندارد اما هشتاد به روز.
من به توجه بیشتری دارند سرعت اگر من در مقابل جمعیتی که برای مسابقه
جایزه تور باشگاه است. "" آیا شما می توانید از صد مایل؟ "
"من فکر می کنم.
من به تغییر چرخ دنده ها من ، هر چند ، و استفاده از فیوزهای سنگین تر است.
من نگران بود در هر ثانیه است که یکی از فیوزهای منجر به ذوب شدن و ترک من رشته.
اما آنها ایستاده بود بسیار خوب است.
البته ، زمانی که ماشین ، بشود آن را به عنوان در حال حاضر اجرا شده است ، کمی طولانی تر از آن خواهد
برو سریعتر است ، ولی آن را نمی خواهد آمد تا صد مایل در ساعت.
این چیزی است که من می خواهم ، و این چیزی است که من قصد دارم برای به دست آوردن "و LAD نگاه بسیار
تعیین می شود.
NED به بانک برده بود ، و به عنوان تام تبدیل دستگاه خود را به اطراف ، به خانه برود ، او
دیدم ، ایستاده بر روی پله های بانک جدید ، که تقریبا در سراسر خیابان را از
یکی از قدیمی ، Foger اندی ، و پدر قلدر.
LAD با موهای قرمز در خشن تام خودرو به دنبال خندید و گفت : چیزی به او
پدر و مادر ، اما آقای Foger تام متوجه نیست.
که این باعث قهرمان ما هر ناراحتیشان ، با این حال.
اما ، به عنوان او در چرخش به دور از بانک ، او را دیدم ، در آینده خیابان رقمی که
فورا جذب توجه خود را.
این بود که آقای برگ ، و تام در یک بار شب را به یاد می آورد او را دنبال
عامل زیردریایی ، و افسون زده شل تماشا کرد.
آقای برگ آشکارا رفتن به بانک جدید را وارد کنید ، برای ، در نزد سابق
عامل ، آقای Foger فرود مراحل ، و رفت تا او را ملاقات کند.
تام ، با این حال ، پس از طرح اقدام تصمیم گرفته بود.
او ماشین خود را در به سمت محدود کردن سازی ، زد تا فولاد باد ، سپر ، و به نام :
"آقای برگ! "
EH؟ که چه؟ "عامل خواست ، در برخی از تعجب.
سپس ، او گرفتار دید تام ، و او را به رسمیت شناخته ، او افزود : "من بسیار شلوغ
در حال حاضر ، دوست جوان من.
شما باید به من بهانه ای. "" من نمی خواهد به شما یک لحظه بازداشت ، رفت و در تام
معمولی. "من چیزی از شما که من به آرزو
بازگشت به شما. "
"چیزی از معدن؟" آقای برگ آشکارا متعجب و متحیر شد.
او با نزدیک شدن به ماشین برقی ، علی رغم این واقعیت که آقای Foger بود او را خواستار است.
"چیزی از من؟
آنچه در آن است؟ "" این! "گفت تام به طور ناگهانی ، گسترش
افسون دیده بان قطب نما ، که او همیشه با او از اواخر سال انجام شد.
"آن!
شما جاهایی که. من آن را از دست داد -- "
آقای برگ متوقف شد در برخی از سردرگمی است.
"من به آن برداشت های زنجیره ای سازمان دیده بان خود را شب شما را در بوته زار ما پنهان شد ، و
پاسخ : من را به بروک tripped ، LAD ، به دنبال مردی مستقیما در چشم.
"پنهان کردن؟
Tripped شما؟ که خاموش زنجیره من برداشت -- stammered : "آقای
برگ.
او افسون در انگشتان دست خود گرفته بود ، اما اکنون او به سرعت آن کاهش یافته به
دست تام. وی افزود : "من حدس می زنم اشتباه می کنید ،
به سرعت.
"که معدن نیست.
I -- -- ER -- من یکی هرگز که من -- حداقل -- اوه ، شما باید به من بهانه ای جوان
مرد ، من در عجله هستم ، و من یک تعهد مهم است! "و با که آقای
برگ چرخ کردن ، و آقای Foger ، که در پیاده رو ایستادند ، انتظار برای او پیوست.
"من فکر کردم مطمئن شوید که آن مال شما بود ، گفت :« تام ، به راحتی.
"شاید آقای Foger آن را در یکی از جعبه ایمنی سپرده های بانکی خود نگه دارید ، تا زمانی که
صاحب آن ادعا می کند "، و او در بانکدار نگاه.
"چه؟" پدر اندی خواست.
"این افسون به ساعت که من برداشت های زنجیره ای آقای برگ شب او sneaking
در اطراف خانه ما ، و عبور سیم های برق "رفت و در LAD.
"آیا گوش دادن به او نیست.
او نمی داند که آنچه او می گوید! "گفت عامل قایق زیردریایی سابق.
"افسون من نیست. او دیوانه! "
"آه ، من فکر :" تام با نگاه تلخ در چهره اش.
"خوب ، خواهیم در مورد آن را ببینید ، آقای برگ" و قرار دادن طلسم در جیب خود ،
تام ماشین خود را به سمت خانه به چرخش ، در حالی که عامل و بانکدار تازه وارد
نهاد.
بنابراین آنها خوش مشرب ، mused در : "تام.
"اندی و برگ دوستان بودند که اندی به من بسته در مخزن زیردریایی ، و در حال حاضر برگ
می آید در اینجا برای انجام کسب و کار ، و Foger و همکاران او در حال تلاش برای قرار دادن قدیمی
بانک کسب و کار.
من تعجب می کنم که اگر هر اتصال وجود دارد؟ من باید چشمانم را باز نگه دارید.
یک مرد بی پروا به برگ است ، و بنابراین پدر اندی ، می گویند هیچ چیز از قرمز
قلدر موهای خود.
او عصب را انکار است که جذابیت او بود. خب ، شاید من او را روزی بگیرد. "
تام یک هفته پر مشغله را صرف تنظیمات جدید برای ماشین های الکتریکی خود ، در حال تغییر
چرخ دنده و ارائه برای فیوزهای سنگین تر است.
او برای یکی دیگر از سفر در جاده برنامه ریزی بود ، به عنوان هم برای مسابقه بزرگ بود
رسم نزدیک ، و او می خواست مکانیزمی برای شکل کامل باشد.
یک شب ، او را برای یک سفر شب کوتاه آماده به Mansburg ، جایی که او بود
وعده داده شده برای خانم نستور تماس بگیرید ، تام ایستاده دستگاه خود را در جاده ها در جلو سمت چپ
از خانه ، در حالی که او رفت و برگشت به ردا ، آن را به عنوان تهدید به سرد است.
همانطور که او آمد به ورود خودرو ، او را دیدم ایستاده یکی در نزدیکی آن است.
"این است که شما ، NED؟" خواند.
"، نگاهی به چرخش است." به سختی او سخن گفته بود و از وجود دارد صدا
از دستگاه غژغژ کردن که بودن فعلی گفت : روشن است.
آیا انجام این کار نیست! "گریه تام ، دانستن در یک بار که آن نمی تواند باشد NED ، که دخالت هرگز
با ماشین آلات است.
فلش خیره کننده و یک گزارش بلند به دنبال ، و تام را دیدم برخی از جهش یکی از
اتومبیل خود ، و سعی کنید به فرار.
اما این رقم تصادفا ، و لحظه ای بعد بر او مخترع جوان بود ،
دست و پنجه نرم با او. "در اینجا!
بگذار بروم! "فریاد یک صدا ، و تام زبان آمده تعجب از تعجب.
"اندی Foger!" او گریه. "من شما گرفتار!
شما سعی به وارد کردن خسارت به ماشین من! "
"بله ، و من صدمه دیده است ، بیش از حد!" whined اندی. «پدر من به شما برای خسارت شکایت اگر من
می میرند. "
"بدون خطر که شما بیش از حد متوسط ،" زمزمه تام ، به عنوان او را حفظ گرفتن دست تنگ
قلدر است. "شما اجازه بدهید من بروم!" خواستار اندی ، squirming
به دور است.
مخترع جوان retorted : "صبر کن تا زمانی که من می بینم چه آسیب شما انجام داده ام".
"بدترین ، هر چند ، می شود می وزد از فیوز ، برای من تا به حال دنده
قطع شده است.
شما هم اکنون یک دقیقه صبر کنید. شاید شما آن را که باید به پرداخت خسارت است. "
"شما این امکان رو به من برو!" نسبتا فریاد زد اندی ، و او در تام با هدف ضربه.
این قهرمان ما را در قفسه سینه جلو و مبارزه با تام خون در یک لحظه بود.
او پشت دست چپ او را جلب کرد ، و تحویل یک ضربه است که نسبتا در حق اندی فرود آمد
چشم می باشد.
قلدر مبهوت و در گرد و غبار فرو رفت.
"" گریه تام ، righteously عصبانی است. "که شما سعی کنید به آسیب تدریس
ماشین من ، و سپس به من ضربه به مقرون به صرفه!
در حال حاضر از روشن ، قبل از من به شما بیشتر بدهد! "
ناله و blubbering اندی به وجود آمد به پا خود را.
"شما فقط صبر کنید.
من مربع با شما برای این ، او تهدید می شود. "
"شما می توانید بخشی از آن را به عنوان قبول برای آنچه شما را در تار پرداخت و feathering
بازی ، افزود : "تام.
پس از آن ، به عنوان اندی در مقابل یکی از لامپ های جانبی برقی در حرکت خودرو ، تام زبان آمده
سوت از تعجب. برای هر دو چشم اندی و کبود شد
متورم ، هر چند تام تنها ضربه او را یک بار.
"به من نگاه کن!" گریه قلدر ، لوچ تر از همیشه.
"به من نگاه کن! شما در یک چشم به من اصابت کرد ، و آن انفجار
من در دیگر ضربه!
پدرم شما را برای این شکایت است. همانطور که وی به پایین تام جاده عجولانه
قابل درک باشد.
اندی آینده همراه ، ماشین تام ایستاده در آنجا دیده بود ، و تفکر به انجام برخی از
شرارت ، تا به حال صعود ، و روشن قدرت است.
شاید او امیدوار است آن را به خندق های کنار جاده ای اجرا کنید و شکست شود.
اما به عنوان دنده بود ، تبدیل جریان الکتریکی به حال یک اثر متفاوت است.
به عنوان قلدر کشیده دسته بیش از سرعت بیش از حد ، از پرتاب تقریبا کل نیروی
باتری به سیم در یک بار ، بار سنگین بیش از حد برای آنها بود.
یک فیوز ایمنی منفجر کردن ، باعث شعله ور شدن و انفجار ، و قطعه ای از نرم
فلز سرب مانند LAD با موهای قرمز در چشم برخورد کرده بود.
مشت تام کار بر روی نوری دیگر به اتمام بود ، و برای چند روز
پس از آن اندی Foger در انزوا باقی ماندند.
هنگامی که او بیرون رفتن بسیاری از پرسش شرم آور وجود دارد را به او ، به عنوان
وقتی که او تا به حال تا به حال مبارزه است. اندی آیا اهمیتی نمی دهند به آنها پاسخ دهید.
همانطور که برای تام ، آن را نه چندان دور یک فیوز جدید را در اتومبیل خود قرار داده ، و او به شدت لذت می برد
سوار خود را با خانم نستور آن شب.
>
فصل شانزدهم مشکل در بانک
در آینده نه اواخر از سفر خود را به Mansburg ، و فکر کردن در برخی از چیزهایی که او
و دوشیزه نستور به حال در مورد تام و نه شگفت زده شد ، صحبت از رسیدن به خانه ، به
نور به ویژه پدرش را ببینید
اتاق ، که در آن مخترع سن خواندن و برنامه ریزی خود را از دستگاه های جدید.
"بابا بالا و نه اواخر ، گفت :" تام به خود است.
"من تعجب می کنم که اگر او در حال مطالعه بر بعضی از ماشین های جدید است."
LAD خودکار خود را به گاراژ موقت او برای آن ساخته شده بود زد ، و متصل
سیم زنگ خطر سارق او چیده شده بود ، به دادن هشدار دهنده در مورد هر یک از
دشمنان خود را باید در پی به وارد کردن خسارت به ماشین.
تام برج دیده بانی جکسون ، مخترع ساله که قرار بود دور خود مواجه می شوند ، دیدن
که همه چیز همه حق در مورد مغازه های مختلف شد.
هر کسی با پدرم ، برج دیده بانی؟ "LAD خواست.
"من او هنوز" "بله ،" پاسخ نه غیر منتظره بود.
"آقای دیمون است با او است.
آنها تمام شب در اتاق پدر شما بوده است -- از زمانی که شما دور از اونها در رفت
ماشین. "
"هر چیزی مهم است؟" پرسش مخترع جوان ، کمی اضطراب ، او فکری
باند هری مبارک. "خب ، من نمی دانم" و مهندس
به نظر می رسید متعجب و متحیر.
"آنها به من در یک بار به نام بدانند اگر همه چیز را همه راست خارج شد ، و
پرس و جو در اگر شما.
من تو را دیدم ، و سپس ، که آنها بدانند بیش از چیزی مشغول بودند ، اما من چندان سخت نخواهد
اطلاع می دهد.
فقط من شنیده ام آقای دیمون گفت : "رفتن به دردسر اگر ما نمی توانیم در آن دسته از تحقق
اوراق قرضه ، و پس از آن من آمد دور. "" که همه او گفت؟ پرسید : "تام.
"نه ، او گفت :" دکمه های من برکت دهد ، و یا چیزی شبیه به آن ، اما او برکت بسیاری از
چیزهایی که من توجه زیادی پرداخت نخواهد کرد. "" درست است ، "موافقت LAD.
"اما من تعجب می کنم که آنچه را که دچار مشکل شده است؟
من باید بروید ببینید. "همانطور که او در طول سالن به تصویب رساند ، که
ترکیب پدرش مطالعه و کتابخانه افتتاح شد ، مخترع سن آمدند تا درب.
"این است که شما ، تام؟" او پرسید.
"بله ، پدر." "در اینجا آمده ، اگر شما هر چیز دیگری نیست
را انجام دهد. آقای دیمون است. "
تام مورد نیاز بلکه به یک نگاه واحد در چهره پدرش و آقای دامون برای دیدن که
چیزی بود مشکل این دو است. جدول در مقابل از آنها بود آشغال
با مدارک تحت پوشش و دارای ردیفهایی از چهره های.
"آنچه مهم است؟ پرسید :" تام. "خب ، من گمان می کنم باید به آن اجازه
زحمت من ، بلکه آن را ندارد ، "در پاسخ پدرش.
"مشکلی با اختراع ثبت شده خود را ، پدر؟
جمعیت مردان بد شده است شما را آزار دوباره؟ "
"نه ، این است که نه. این مشکل در بانک ، تام است. "
"دوباره دزدیدند شده است؟" پرسید : LAD به سرعت.
"اگر آن را تا به من می توانم یک جای دیگر ، برای اثبات" و او در خاطراتی از زمان لبخند زد او
و آقای دامون متهم به غارت طاق شده بود ، همانطور که در "تام سویفت گفت : و
بالون است. "
"نه ، آن را فقط در راه است که نشده است دزدیدند ، را در آقای دیمون.
اما برکت laces کفش من ، آن را تقریبا به بدی!
ببینید ، تام ، از آقای Foger آغاز شده بانک جدید او بهترین خود را به فلج
که در آن پدر شما و من علاقه مند هستند.
من ممکن است بگویند ما بسیار حیاتی علاقه مند در آن ، از زمان خروج از Foger و
همکاران او ، پدر شما و من شده اند مدیره انتخاب می شوند. "
من که نمی دانم ، اظهار داشت : "LAD.
"نه ، من به شما بگویم نه ، چرا که شما بر روی ماشین های الکتریکی خود مشغول بودند ، دوباره :" آقای
سویفت.
"اما آقای دیمون و من ، که هر دو سپرده گذاران بزرگ ، به عهده دفتر خواسته شد ،
و بود که من بسیار شلوغ امور ثبت اختراع نیست ، من راضی است. "
"اما آنچه مشکل است؟ نپرسید :" تام.
من از آمدن به آن ، از سر گرفت : "آقای دیمون. "برکت کتاب چک من ، من از آمدن به آن!
ببینید ما از دست داده اند به مشتریان خوب ، چندین دلیل از Foger باز
بانک جدید.
که نه اهمیت بسیار ، به عنوان بین پدر شما و خودم ، و یک یا
دو نفر دیگر ، ما باید به اندازه کافی سرمایه به انجام کسب و کار بانک است.
اما یک موضوع جدی تر وجود دارد.
ما می پرسیم چرا تعدادی از اوراق بهادار بسیار خوب است ، اما آنها از یک کلاس سخت به تحقق بخشیدن به
پول نقد ، در کوتاه مدت متوجه.
به عبارت دیگر آنها اوراق بهادار فعال است ، هر چند که آنها قابل اعتماد صادر
نگرانی.
در آن زمان ، بیش از حد ، بانک ، پول قابل توجهی انجام نمی کسب و کار به عنوان مقدار آن را به عنوان از دست داده
که قبلا بود.
به طور خلاصه ، ما نمی دانیم فقط به آنچه به انجام ، تام ، و پدر شما و من ، بحث در مورد
آن ، هنگامی که شما از آن پرتو ها آمدند شوید. "" آیا شما نیاز به پول بیشتری؟ پرسید : "تام.
"من به برخی از ، است که سهم خودم را از گنج زیر دریایی ، و برخی به من اجازه داده می
به تجمع به عنوان حق امتیاز از اختراع ثبت شده من. حدود ده هزار دلار ، و شما
به آن خوش آمدید
از شما متشکرم ، تام ، سخن گفت : "پدر او است. "ما ممکن است پول نقد خود را ، استفاده می کنیم نیاز
بزرگ معامله بیش از آن است. "" اما چرا؟ "LAD خواست.
"من درک نمی کنم.
اگر شما اوراق قرضه خوب ، می تواند از آنها شما نمی دور و بدست آوردن پول؟ "
"ما می توانیم ، تام ، بله ، اگر ما تا به حال هم" پاسخ آقای دیمون.
"اما به پرتاب اوراق قرضه در بازار در کوتاه مدت متوجه این معنا است که ما نمی
قیمت خوبی برای آنها است. ما که از دست دادن قابل توجه است. "
اما چرا این کار را در عجله؟ "
"از آنجا که نیاز عجله وجود دارد ، پاسخ داد :" آقای سویفت.
پیوست : "که در آن است ، در آقای دیمون.
"ما باید به پول نقد در عجله ، تام ، به برآورده کردن خواسته های فشار ها ، و ما نه تنها
مشاهده راه ما را روشن به آن را دریافت.
تلاش من آن را در برخی از اوراق بهادار خصوصی من خود را جمع آوری ، اما من می توانم جواب را دریافت نمی
در عرض چند روز. در همین حال این بانک ممکن است شکست بخورند ، چرا که از
کمبود بودجه.
البته هیچ کس هیچ چیزی را از دست بدهند ، در نهایت ، همانطور که ما می تواند به دست
یک گیرنده ، و در نهایت دلار برای دلار پرداخت.
پدر شما و من ، و برخی از مدیران دیگر ، ممکن است کمی ، از دست دادن اما
سپرده گذاران نخواهد. اما پدر شما و من این ایده را دوست ندارم
از شکست است.
این چیزی است که من انجام داده ام ، و من بیش از حد قدیمی در حال حاضر شروع ، معین پول نقد من برکت دهد
اگر من نیست! "
"و برای به خاطر شهرت من در این جامعه من نمی خواهم این بانک برای دیدن
درهای خود را ببندید ، افزود : "آقای سویفت. "این به Foger بیش از حد خوب فرصتی برای
کلاغ بر ما. "
"و شما نیاز به پول نقد در عجله ،" رفت و در تام.
"چقدر؟" "پنجاه هزار دلار حداقل ، پاسخ داد :"
آقای دیمون.
و اگر شما آن را دریافت کنید؟ "مرد خارج از مرکز ، شانه خود.
"خب ، اظهار داشت آقای سویفت musingly ،" من نمی بینیم که ما نیاز به نگرانی شما در مورد آن ،
تام.
شاید -- "آقای سویفت حلقه در قطع شد
درب جلو هستند. این سه نگاه یکدیگر.
این اواخر برای تماس گیرنده ، و خانم Baggert به رختخواب رفته بود.
"من به آن پاسخ ، داوطلب :" تام. او در نور الکتریکی در تغییر
سالن و در را باز کرد.
او توسط آقای Pendergast ، رئیس بانک مواجه شده بود.
پدر خود را در؟ "پرسید : آقای Pendergast ، و او به نظر می رسید بسیار آشفته است.
"بله ، او است ، پاسخ داد : LAD.
"بیا به این ترتیب ، لطفا." "من می خواهم او را در کسب و کار مهم ،
در ادامه رئیس جمهور ، به عنوان او به دنبال مخترع جوان.
"من می ترسم من خبر بد برای او و آقای دامون.
خبر بد ، تام ، خبر بد ، "و صدای بانکدار سن لرزید.
تام ، با لرز از دلهره ظاهری به کلاچ قلب او انداخت ، باز کردن کتابخانه
درب.
>
فصل هفدهم اجرا در بانک
"چرا ، آقای Pendergast!" گفت آقای دیمون ، افزایش سرعت به عنوان تام ushered در سالمندان
رئيس جمهور. "هر چیزی که مهم است؟
در اینجا در این ساعت؟
تعادل محاکمه من برکت دهد! آیا هر چیزی اشتباه است؟
من می ترسم وجود دارد ، پاسخ داد : "رئیس بانک.
"من فقط کلمه که آن را برای من لازم می بینید هر دو در یک بار ساخته شده است.
من خوشحالیم شما اینجا هستید آقای دیمون "او wearily را به یک صندلی که تام غرق
قرار داده شده برای او ، و آقای سویفت پرسید :
"آیا شما قادر به بالا بردن هر گونه نقدی ، آقای Pendergast؟"
"نه ، من معذرت می گویند من را نداشته باشند ، اما من نمی آمد در اینجا به شما بگویم که.
خبر بد برای شما.
همانطور که به زودی به عنوان درهای ما باز در صبح ، اجرا در بانک وجود خواهد داشت. "
"اجرا بر روی بانک؟" تکرار آقای سویفت. "لحظه ای که شروع کسب و کار در
صبح ، "رفت و در آقای Pendergast.
"روح من برکت دهد ، و سپس شروع کسب و کار!" گریه آقای دیمون.
"ما باید اصرار داشت :" آقای Pendergast. "برای نگه داشتن درهای بسته خواهد بود
اقرار در یک بار که ما شکست خورده اند.
نه ، آن را بهتر است برای باز کردن آنها ، و ایستادگی اجرا تا زمانی که ما می توانیم.
هنگامی که ما خسته پول نقد -- "او متوقف شد.
"خب؟" آقای دیمون خواسته است.
"پس خواهیم شکست -- که همه"! "اما ما نباید اجازه بانک شکست" گریه
آقای سویفت.
من مایل به قرار دادن برخی از ثروت شخصی من را به سرمایه بانک به منظور
آن را ذخیره کنید. بنابراین پسر من در اینجا. "
chimed : "درست است ، در تام صمیمانه.
"همه من. من قصد ندارم به اجازه اندی Foger جلو افتادن
ما.. و نه پدرش یا "" من به حد توانایی خود کمک کند ، "
ارسال آقای دیمون.
رئیس جمهور ادامه داد : "من از همه که ،".
اما بخش تاسف از آن است که ما نیاز به پول نقد.
شما آقایان ، مثل خودم ، احتمالا ، پول خود را در سهام و اوراق قرضه گره خورده.
سخت است برای دریافت پول نقد به سرعت ، و ما باید پول نقد در اسرع وقت ما در باز
صبح ، به پرداخت سپرده گذاران که خواهد آمد هجوم آوردند به درب.
ما باید برای اجرا بر روی بانک آماده کند. "
"چگونه می دانید اجرا وجود خواهد داشت؟" مخترع جوان خواست.
"من دریافت کلمه در این شب ، درست قبل از من به اینجا آمد ، پاسخ داد :" آقای Pendergast.
"بیوه فقیر ، که به مقدار کمی در بانک به نام من و گفت که او تا به حال
توصیه به برداشت پول نقد او را.
او گفت که ترجیح داده به من در مورد آن را ببینید ، او به عنوان دوست ندارم به از دست دادن او را
علاقه.
او گفت : تعدادی از آشنایان او را ، که برخی از آنها بسیار سنگین هستند سپرده گذاران ،
همچنین هشدار داده شده بود که بانک نادرست بود ، که آنها باید به قبول
پس انداز و سپرده های خود را در یک بار. "
"آیا او می گویند که در نتیجه هشدار داده بود او را؟ پرسش :" آقای سویفت.
"او شد پاسخ" و نشان می دهد که من که یک توطئه در پا به وجود دارد
خراب کردن بانک ما.
او اظهار داشت که آقای Foger او گفته بود مؤسسه ما نادرست بود. "
"آقای Foger! "گریه آقای دیمون. "پس این یکی از ترفندهای او برای تقویت
بانک جدید خود را!
او امیدوار است مردم که پول خود را از بانک ما با او سپرده است.
من بازی او را ببینید.
He'sa رذل ، و اگر این امکان وجود دارد من او را برای خسارات وارده شکایت بعد از این
چیز این است. "" او هشدار می دهند آیا دیگران؟ "پرسش از سالمندان
مخترع.
"نه همه آنها ، پاسخ داد :" رئیس جمهور. "برخی از نامه های دریافت شده از امضای مرد
خود ادیسون برگ ، به آنها هشدار داده است که بانک ما ، به احتمال زیاد به شکست هر روز بود. "
"ادیسون برگ! گفت :" تام.
"است که باید کسب و کار مهم او با آقای Foger شده اند ، روز من به او نشان داد
افسون تماشا کنید!
آنها توطئه خراب کردن بانک ما آن زمان ، "و او پدر خود را در مورد او گفت :
پیگیری فاجعه عامل زیردریایی. "به احتمال بسیار زیاد Foger است کار کردن با برگ ،
اعتراف آقای دیمون.
"ما به آنها حضور بعد. سوال این است که ، چه می توانیم انجام دهید برای نجات
بانک؟ "" دریافت پول نقد ، و مقدار زیادی از آن ، "توصیه آقای
Pendergast.
"فرض کنید ما بیش از کل وضعیت دوباره؟" و آنها به سهام صحبت سقوط کرد :
اوراق قرضه ، اوراق بهادار ، وام مسکن و بهره ، تا زمانی که جوانان علاقه مند به او در
این شرایط ، می تواند از آن دیگر دنبال.
بهتر است رفتن به رختخواب ، تام ، توصیه پدرش.
"شما می توانید با ما هر گونه کمک نمی کند ، و ما بسیاری از جزئیات برای رفتن بیش از است."
LAD اکراه رضایت ، و او به زودی خواب این بود که او در برق خود بود
خودکار ، تلاش برای بالا بکشد توده هزار پوند طلا از پایین از دریا است.
او بیدار bedclothes در یک توده را روی قفسه سینه خود را برای پیدا کردن و از بین بردن آنها ، سقوط به
چرت زدن های عمیق است.
وقتی مخترع جوان بیدار شد صبح روز بعد ، Baggert خانم به او گفت که او
پدر و آقای دامون نزدیک به یک ساعت افزایش یافته بود قبل ، به حال از دلچسب partaken
صبحانه ، و رفتگان.
آنها به من گفتند که به شما بگوید که در بانک بودند ، گفت : "خانه دار است.
"آیا آقای Pendergast باقی بماند تمام شب نپرسید :" تام.
پاسخ : من شنیده ام برخی از یکی از برو دور حدود دو ساعت صبح امروز ، خانه دار است.
"من نمی دانم که آن را."
"آنها باید تا به حال در یک جلسه طولانی ،" فکر تام ، او در بیکن خود ، تخم مرغ آغاز شد
و قهوه. من اجرا را به بانک در من
برق در حالی که کمی است. "
این خودرو هنوز هم در شکل و نه خام بود ، ظاهر ، اما مکانیسم در حال حاضر تقریبا
کامل است. تام متهم باتری و قبل از
با شروع کردن.
جوانان زودتر در نزد بانک Shopton قدیمی آمده بود ، آن را متمایز
از ملی دوم ، که آقای Foger آغاز شده بود ، نسبت به او آگاه است که بود
چیزی غیر معمول به حال رخ داده است.
کاملا جمعیت در مورد آن وجود دارد ، و چند نفر به طور مداوم ورود به متورم شدن
ازدحام.
"آنچه مهم است؟ پرسید :" تام یکی از معدود افسران پلیس که از آن Shopton
افتخار ، هر چند که LAD لازم نیست گفته شود.
پاسخ کوتاه : "اجرای در بانک".
"شکست خورده است." تام احساس اضطراب سخت و ناگهانی از ناامیدی است.
به نحوی ، او امیدوار بود که پدر خود را و دوستان او ممکن است قادر به ایجاد سوراخ کردن
خاموش خراب کردن.
همانطور که او نزدیکتر تام آگاه نزدیک است که جمعیت در خلق و خوی زشت ساخته شده بود.
"چرا آنها باز کردن درها و به ما پول ما را بدهد؟" فریاد یک زن هیجان زده است.
"این مال ما!
من سخت در معدن کار می کرد ، در حال حاضر آنها می خواهند تا آن را از ما نگه داشتن.
ای کاش من می خواهم آن را در بانک جدید قرار داده است. "" بله ، که بهترین مکان ، "اضافه شده است
دیگری.
که Foger آقای مقدار زیادی از پول است. "" من می توانم از طرف پدر اندی را ببینید ، و
آقای برگ ، در محل کار در اینجا ، "فکر تام ،" آنها به شایعه پراکنی در بانک
مشکل ، و امیدواریم که به آن سود است.
ای کاش من می تواند راه را برای ضرب و شتم آنها را در بازی خود را پیدا کنید. "
همانطور دقیقه گذشت ، و این بانک باز شد ، خلق و خوی زشت از جمعیت
افزایش یافته است.
چند پلیس با اراذل و اوباش چیزی می تواند انجام دهد ، و چند ، جسورانه تر از بقیه ،
حمایت ضرب و جرح کردن درب است. بعضی از مراحل بالا رفت و شروع به پوند
پورتال.
تام به دنبال نزد پدر خود و یا آقای دیمون ، اما نه می تواند مشاهده یا.
این ساعت به طور منظم برای باز کردن بانک ندارد ، اما زمانی که پلیس به یاد
مردم از این آنها فقط خندید.
"من حدس می زنم آنها است نه برای باز کردن در هر حال!" فریاد زد : یک مرد است.
"آنها باید پول ما ، و آنها در حال رفتن به آن را نگه دارید.
چه تفاوت یک ساعت است ، به هر حال؟ "
"بله ، در صورتی که پول دارند ، چرا آنها باز نمی شود ، و تا ده ساعت صبر نیست؟"
گریه دیگر. من صد و پنج دلار در
وجود دارد و من آن را می خواهم! "
نفر بیشتر هیجان زده وارد در هر دقیقه است.
جمعیت رسید این راه ، و. بسیاری از نگرانی در ساعت در نگاه
برج سالن شهر.
دست طلاکاری شده اشاره کرد تا چند دقیقه به ده.
آیا بانک باز کردن درهای خود را هنگامی که یک ساعت یک رونق گرفت؟
بسیاری از نگرانی درخواست شد و به این سوال است.
تام نشست ماشین الکتریکی خود ، در نزدیکی جلوی بانک.
بهره از جمعیت ، که در شرایط عادی می شده اند
مرکز در وسیله نقلیه عجیب و غریب ، به سمت آن کشیده نمی شد.
تمام مردم تفکر از پول خود شدند.
ناگهان یکی از دو درب بانک به آرامی باز.
فریاد زدن از جمعیت ، و عجله برای گرفتن شوید.
اما پلیس موفق به برگزاری رهبران ، و سپس تام را دیدم که آن NED بود
نیوتن ، که در پورتال تا حدودی باز ایستادند.
او برگزار شد تا دست خود را برای نشان دادن سکوت و صدا در نیاوردن سقوط کرد بیش از اراذل و اوباش.
"این بانک برای کسب و کار باز است ،" NED اعلام کرد ، "اما باید هیچ عجله وجود دارد.
ساختمان را به جای همه شما به اندازه کافی بزرگ نیست.
اگر شما یک خط را تشکیل می دهند ، شما ارسال خواهد شد به نوبه خود پذیرفته شده اند.
این بانک امیدوار است تا پرداخت همه شما. "
"امید" گریه یک زن scornfully. "ما می توانیم امید خوردن نیست ، مرد جوان ، و نه هنوز پرداخت
اجاره با آن است. امیدوار است در واقع! "
اما NED گفته بود همه او را به مراقبت ، و نه با صورت سفید ، رفت داخل.
یک درب باز باقی ماند و با یک پلیس در هر دو طرف ، یک خط از اضطراب
سپرده گذاران به آرامی شکل گرفته بود.
تام به تماشای آنها تراکم و پیشرفت سریع رو به جلو ، همه مشتاق می شود برای بدست آوردن آنها
از پول نقد ، تا مبادا به اندازه کافی برای همه وجود ندارد.
همانطور که او تماشا کرده ام ، مخترع جوان آگاه بود که برخی از سیگنالینگ او را از بزرگ
پنجره از بانک.
او نگاه بیشتر از نزدیک دیدم و NED beckoning نیوتن به او ، و صندوقدار جوان بود
حرکتی تام به اطراف به عقب ، جایی که درب بانک کوچک افتتاح شد
کوچه.
تام بدانم چه می خواستم ، به آرامی دستگاه خود را پایین خیابان کناری زد ، و تا
کوچه. هیچ کس هیچ توجهی به او پرداخت می شود.
یک باربر اعتراف LAD ، و او راه خود را به دفاتر خصوصی ، جایی که او می دانست
پدرش و آقای دامون خواهد بود.
در راهروها او می تواند سوفل از ازدحام و درز پیدا کردن پول ، می شنوید به عنوان
پیشگویان آن را پرداخت. "خب ، تام ، این است که کسب و کار بد" ، اظهار داشت
آقای سویفت ، به عنوان پسرش او را دیدم.
LAD متوجه شده است که آقای دیمون در کیوسک تلفن.
"بله ، پدر ،" اعتراف تام. "اجرای اتمام حجت ، همه حق است.
چه چیزی می خواهد بکند؟ "
"ما می توانیم. پرداخت تمام نقدی که ما داریم ، و امیدواریم که
قبل از آن زمان ، مردم به حواس خود آمده است.
این بانک است که همه حق در صورتی که فقط صبر کنید.
اما من می ترسم آنها را ، و پس از پرداخت تمام نقدی که ما داریم ، ما باید
بستن درها.
سپس مطمئن به صحنه ناگوار وجود دارد ، و شاید برخی از بیشتر داغ
ریاست آنهایی که خشونت را حمایت کند.
ما سفارشات به پیشگویان داده شده به پرداخت و به آرامی به عنوان ، تا به عنوان به فعال کردن
ما برای به دست آوردن برخی از زمان "و همه آنچه نیاز دارید پول ، این است که آن ،
پدر؟ "
که در آن است ، تام است ، اما ما خسته هر امکان.
آقای دیمون در تلاش است امید بی چاره در حال حاضر ، اما ، حتی اگر او موفقیت آمیز باشد -- "
قبل از اینکه آقای سویفت صحبت متوقف شده بود ، آقای دیمون نسبتا از تلفن پشت سر هم
غرفه. او بسیار هیجان زده بود.
"من آن را کردم!
من آن را کردم! "او گریه. "چی؟" آقای سویفت و تام در همان پرسید :
نفس می شود. پول نقد ، و یا آنچه به همان اندازه خوب است ،
وعده آن.
من به نام آقای چیس بانک ملی کلیتون ، موافقت کرده است و او را به
اوراق بهادار راه آهن او را به عنوان وثیقه ارائه شده ، و اجازه دهید من شصت هزار
دلار بر روی آنها!
است که ما را پول نقد را به اندازه کافی به آب و هوا طوفان.
Hurrah! ما همه در حال حاضر است.
کتاب چک من برکت دهد! "
"بانک ملی کلیتن" ، اظهار داشت آقای سویفت ، و صدای او را نا امید کننده بود.
"چهل مایل دورتر ، آقای دیمون ، و هیچ راه آهن در این حوالی هست اجرا می شود در هر نقطه در نزدیکی آن است.
هیچ کس نمی توانست وجود دارد و با پول نقد به روز ، در زمان ما را از شکست نجات.
این غیر ممکن است! آخرین شانس ما رفته است. "
"تا چه حد به شما می گویند آن بود ، پدر؟" پرسید : تام به سرعت.
"چهل مایلی وجود دارد ، بیش از چهل ، من حدس می زنم ، و جاده ها خیلی خوب نیست.
ما نیاز به پول نقد را در اینجا قبل از سه ساعت به هر سرویس برای ما باشد.
نه ، آن را از این سوال. بانک به شکست! "
"نه!" گریه مخترع جوان ، و صدای او را از طریق اتاق زنگ زد.
"من پول نقد برای کسب می کنید!" و "چگونه؟" gasped آقای دیمون.
: : "شما نمی می توانید وجود دارد و در زمان به عقب؟"
"بله ، من می توانم! گریه :" تام. "در سر گردان الکتریکی من!
من می توانم آن را به صد مایل در ساعت ، در صورت لزوم!
احتمالا من باید بیش از جاده های بد اجرا کند ، اما من می توانم آن را انجام دهید!
من می دانم که من می توانم. من شصت هزار دلار برای دریافت کنید
شما! "
برای یک لحظه سکوت وجود دارد. سپس آقای دیمون گریه :
"خوب! و من با شما و ارائه
اوراق بهادار به آقای چیس.
در تاریخ آمده ، تام سویفت! برکت دکمه یقه من ، اما شاید ما می توانیم
در عین حال بانک های قدیمی بعد از همه را نجات دهد. "
>
فصل هجدهم پس از نقدی
پیشنهاد تام را به عنوان راه برون رفت از مشکل ، و تائید سریع آن
توسط آقای دیمون ، به نظر می رسید برای محروم کردن سایر مقامات بانک ، آقای سویفت ، شامل
قدرت بیان را برای چند لحظه.
پس از آن ، به عنوان آمد به اتاق که در آن صحنه اتفاق افتاده بود ، وجود دارد ، صدا از اوباش
در خارج ، تقاضاهای مصرانه به جای پول نقد ، آقای Pendergast ، رئیس جمهور ، اظهار داشت : در
صدای کم :
"به نظر می رسد تنها راه است. آیا شما فکر می کنم شما می توانید آن ، تام سویفت؟ "
"من مطمئن هستم که از آن ، تا آنجا که به ماشین برقی من نگران است ،" پاسخ داد : مخترع جوان.
"اگر ما نقدی را دریافت می کنید من آن را در اینجا در زمان.
سر گردان است که همه آماده برای یک سفر سریع است. "" و سپس هر زمان از دست دادن نیست ، تام ، "توصیه
پدر او.
"در هر دقیقه حساب می کند." "بله" ، افزود : آقای دیمون.
"بیا.
من اوراق بهادار در چمدان من است ، و ما می توانیم پول نقد در همان به ارمغان بیاورد
کیف مدرسه. در تاریخ آمده ، تام. "
شخصیت خارج از مرکز گرفتار چمدان خود را ، و از اتاق آغاز شده است.
تام به دنبال. "در حال حاضر ، پسر من ، مراقب باشید" توصیه او
پدر است.
"شما می دانید نیاز از عجله ، اما خطرات غیر ضروری را ندارد.
شما بهتر است بیرون رفتن راه برگشت ، به عنوان جمعیت به راحتی هیجان زده شده است. "
کمی بیشتر گفته شد.
آقای سویفت دست پسرش را در فشار شرکت clasped ، و رئیس جمهور بانک عصبی
LAD خوب شده توسط bade.
سپس ، لیز از این بانک ، توسط ورودی عقب ، پورتر بسته شدن درب پس از
آنها ، تام و آقای دامون مکان خود را در ماشین الکتریکی انجام گرفت.
"فقط شما مسابقه که جایزه سه هزار دلاری ، ارائه شده توسط تصور
باشگاه تور آمریکا ، تام ، مشاهده شده : "آقای دامون ، او را به جامه دان در او سپرده
فوت است.
جوانان پاسخ : : : : "من مجبور به انجام این کار ،" است.
"من در تلاش برای یک جایزه بزرگتر از آن است. من می خواهم برای صرفه جویی در بانک ، و شکست
طرح از Fogers -- پدر و پسر ".
تام روشن قدرت و ماشین در خیابان اصلی نورد.
همان گونه که روشن گوشه ، خروج از جمعیت بی تاب از سپرده گذاران ، در حال حاضر بزرگتر
تر از همیشه ، پشت سر ، آقای دیمون در بانک جدید نگاه ، و به عنوان او ، او
به نام به تام :
Fogers در حال حاضر وجود دارد. "مخترع جوان نگاه کرد و دیدم اندی و
پدرش در گام نهاد جدید.
در بینایی ماشین الکتریکی ، سرعت همراه ، اندی تبدیل شده و به پدر و مادر خود را سخن گفت.
چیزی که او گفت به نظر می رسید به تحت تاثیر قرار دادن آقای Foger ، برای او آغاز شده ، و نگاه تر بدقت در
تام و آقای دامون.
سپس ، به عنوان تام تماشا ، او را دیدم این دو با شور و هیجان و گو ، و لحظه ای بعد
اندی در جهت است که در آن سام Snedecker و پیت بیلی زندگی زد.
: : "من تعجب می کنم که اگر او تا هر ترفندهای؟" فکر تام ، او در قدرت بیشتر تبدیل خواهد شد.
"خب ، اگر او ، من به زودی خواهید در جایی که او می تواند به من نمی رسند."
مخترع جوان ، جرات نکرد به ارسال اتومبیل خود را در سرعت کامل ، از طریق خیابان های
از شهر ، و آن را تا زمانی که چند دقیقه پشت سر گذاشته بودند که آنها می توانند در GO
بیش از نرخ عادی است.
اما پس از آن که کشور باز تام "باز او را تا کامل" رسید و آهنگ
موتور سونگ یکی از قدرت بود. این خودرو به سرعت جمع آوری پیشرفت و
به زودی نسبتا صیقل با برس گردان همراه است.
اگر این بالا نگه می داریم می کنیم وجود داشته باشد و در زمان مناسب ، اظهار داشت : "آقای دیمون.
پاسخ : بله ، اما ما می توانید آن را انجام نمی ، همدم او.
"جاده ای به کلیتون یک فقیر است ، و ما به زودی خواهید بر روی آن باشد.
سپس ما باید برای رفتن آهسته است. اما من از همه هم من می توانم تا را
سپس.
بنابراین ، برای چندین مایل فاصله بیشتر آنها رخنه کرد همراه ، در زمان نیاز به کاهش تقریبا به
سرعت ، پیاده روی به دلیل جاده ها بد. آقای دیمون نگاه در تماشا کرد تقریبا در هر
دقیقه دیگر.
ساعت یازده ، "او گفت : آنها به تصویب رساند که نقطه عطف ،" و ما در حال نیمه راه نیست
وجود دارد. برکت gizzard من ، اما من می ترسم ما
آن را ، تام.
ما حدود ده ، و ما باید به توسط دو ساعت به انجام هر.
که چهار ساعت است ، و آن را برخی از زمان انتقال به اوراق بهادار ، و
به پول نقد.
هر فقره دقیقه است. "" من این را میدانند ، "پاسخ تام" و من قصد دارم
برای شمارش هر دقیقه است. "با چشمان مشتاق او را به تماشای هر اینچ
جاده ، برای هدایت به بهترین مزیت.
دست او گریبانگیر چرخ تا زمانی که بند انگشتان خود را نشان داد سفید با کرنش ، و ،
در هر حال حاضر و سپس دست راست خود را تنظیم سرعت اهرم یا دسته کنترل کننده ،
در حالی که پای خود را بر روی ترمز اضطراری ،
آماده به توقف خودرو در اولین نشانه خطر می باشد.
و خطر وجود دارد ، نه به ندرت از این داروها ، برای جاده بالا و پایین تپه ، بیش از ضعیف
پل ها ، و در امتداد صخره های شیب دار.
بدون تور لذت آنها در شدند. وقتی کمی بیش از نیمی از راه دور
ساخته شده است که به یک راه بهتر آمد ، و تام قادر به استفاده از سرعت کامل جلوتر بود.
سپس الکتریکی خیلی سریع رخ داد که آن را برای فولاد سپر باد در نشده است
جلو ، آقای دیمون ، در هر میزان که تنگی نفس بوده است.
"این می رود!" او به تام گریه.
LAD راننده سرشونو تکون دادن ظالمانه ، و کنترل کننده دسته به آخرین بریدگی راندند.
سپس کشش بد آمد و آنها مجبور به کاهش سرعت دوباره.
همانطور که آنها از آن آمد فلاش کمی از آتش وجود دارد و موتور متوقف شد.
: "برکت overshoes من!" گریه آقای دیمون. "است که ؛ فیوز دمیده می شود؟"
"نه" پاسخ تام ، با هوای متعجب و متحیر.
وی افزود : "اما چیزی رفته است اشتباه است." عجله او و ساخته شده
معاینه.
او متوجه شد تنها یکی از سیم های بی اهمیت بود که اتصال کوتاه ، و آن شد
به زودی تنظیم شده است. اما آنها پنج دقیقه گرانبها را از دست داده بود.
تام سعی برای جبران زمان از دست رفته ، اما به یک تپه رسید کمی بعد ، و این
کاهش سرعت خود را. "آیا شما فکر می کنم ما می توانیم آن را قبل از ساخت
دوازده؟ پرسید : "آقای دیمون نگرانی.
"ما باید ، اگر ما به عقب بر گردیم قبل از سه ، تام است."
"من سعی شد جواب آرام ، و فک تام هنوز محکم تر بسته شد.
بار دیگر آمد جاده ها مطلوب تر و هل دادن ماشین به حد اشغال
بودند خشنود ، کمی بعد ، به عنوان صدر تپه ، در معرض دید نسبتا آمده
بزرگ شهرستان است.
"کلیتون وجود دارد!" گریه آقای دیمون. ده دقیقه بعد آنها آلیاژها از طریق
خیابان اصلی ، و به عنوان آنها در مقابل بانک متوقف شد ، سوت ظهر منفجر
جیغ کشیدن و noisily.
"شما این کار را کرد ، تام!" گریه آقای دیمون ، springing با خورجین
اوراق بهادار. "در حال حاضر آماده برای سفر بازگشت.
من در اسرع وقت با شما باشد. "
وی افزود : این بانک مراحل سه در یک زمان ، مانند برخی به جای پسر یک مرد مسن است.
تام برای یک ثانیه پس از او نگاه کرد و پس از آن پایین به نفت را تا اتومبیل خود ، و ایجاد برخی از
تنظیمات که در شل از جاده خشن rattled بود.
Unmindful از ازدحام کنجکاوی جمع شده بودند که او در زیر دستگاه با crawled شده
خود نفت.
او کار خود را به پایان رسانده بود و در صندلی خود ، آماده برای شروع ، اما آقای دیمون بود
دوباره ظاهر نیست. این طرح در حال او را در حالی که برای دریافت کنید که
پول نقد ، فکر : "تام.
"شاید اوراق بهادار خوب بود." اما چند دقیقه بعد ، آقای دیمون آمد
hurrying از بانک. خورجین او انجام شده به نظر می رسید که بسیار سنگین
از وقتی که او رفت شوید.
"کلیه حقوق این ، تام ،" او گفت. "من آن را کردم.
در حال حاضر برای سفر به خانه ، و من امیدوارم که ما انجام هر گونه حوادث را ندارد.
این زمان طولانی تر از من فکر کردم برای بررسی بیش از اوراق قرضه و دریافت برای آنها.
اما من پول نقد است. در حال حاضر به صرفه جویی در بانک! "
او جای خود را در کنار مخترع جوان صورت گرفت ، برگزاری خورجین بین خود
زانو ، در حالی که تام تبدیل شده بر روی قدرت و اتومبیل خود را فرستاد بی باک پایین خیابان ، و
به سمت جاده ای است که منجر به Shopton.
>
فصل نوزدهم در جاده متوقف شد
: "آقای چیس هر گونه اعتراض به دادن به شما پول نقد؟" پرسید : تام ، به عنوان او را راندند
کنترل بیش از یک بریدگی دیگر ، و ناشی از موتور را توجه داشته باشید عالی در ترانه خود را
از سرعت.
"اوه ، نه ، او بسیار خوب در مورد آن بود ، پاسخ داد :" آقای دیمون.
او گفت که او امیدوار بانکی ما را از طریق کشیدن.
گفت : اگر ما نیاز به پول نقد بیشتر ما می تواند آن را داشته باشد. "
نزدیک به یک ساعت بود ، و آنها تا به حال بدترین بخشی از این سفر هنوز به رفتن.
سی مایل از جاده سفت دراز بین آنها و Shopton ، پنج و
اولین پنج نسبتا خوب است ، با ، اینجا و آنجا ، نقاط نرم.
بازگشت به تپه و پایین رفت خودکار الکتریکی است.
در هر فرصتی تام اجازه از همه سرعت او می تواند از موتور قرعه کشی ، اما
چند بار هنگامی که او تا به حال به کم کردن سرعت وجود دارد.
او فقط ساخته شده تا به حال صعود از یک تپه شیب دار ، و تبدیل نسبتا خوب بود
جاده ، skirting لبه صخره شیب دار ، وقتی که آمد گزارش تیز وجود دارد.
"برکت روح من!
That'sa فیوز ، من مطمئن هستم که از آن گریه : "آقای دیمون.
"نه" ، اعلام کرد تام ، او به سرعت خاموش قدرت.
"سوراخ اتمام حجت.
یکی از لوله های داخلی تایر شده است سوراخ شده است.
من ترس از آن لوله بود "" چه شما به انجام ؛ قرار دادن بر روی جدید
تایر؟ پرسید : "آقای دیمون.
"نه ، من قصد دارم در یک چرخ جدید قرار داده است. من قادر به حمل دو آنهایی یدکی با لاستیک تمام آماده
متورم. این مدت را ندارد. "
اما روند تغییر چرخ مصرف زمان بیشتری نسبت به تام پیش بینی شده برای مهره
چسبیده بود و او و آقای دامون به اعمال تمام قدرت خود را قبل از آنها می توانند
شل آن.
هنگامی که چرخ های جدید در محل ده دقیقه از دست داده شده است.
نگه در حال حاضر ، من قصد دارم او را سرعت! "گریه تام ، هنگامی که آنها یک بار دیگر در
صندلی های خود ، و سرعت بخشیدن به ماشین او.
جاده ناهموار بود ، اما با وجود این LAD در قدرت تقریبا کامل تبدیل شده است.
در طول برآمدگی اطراف منحنی و به باران شسته ruts careening از طرف آنها رفت
را به سمت و پرتاب آقای دیمون در مورد او ابراز پس از آن ، مانند لوبیا
در داخل از فوتبال است. "
همانطور که برای مخترع جوان درک خود را از فرمان ، و شیوه ای که در آن او
تجدید و احیای روحیه خود را علیه پدال پا برگزار شد ، او را در جای خود بصورتی پایدار و محکم است.
و بر روی آنها با عجله ، پوشش مایل بعد از مایلی ، و نزدیک شدن Shopton که خیلی
در گرو ورود خود را.
خوب و بد امتداد جاده جایگزین ، اما اکنون که تام از دیده بود
آنچه فطرت اتومبیل خود ساخته شده بود ، او آن را یدکی نه به عنوان حد او در اول
سفر.
او را دیدم که ماشین خود را سخت می ایستاده ضربه ، و راه باتری و موتور
بود رفتار به او شادی بود.
او می دانست که اگر او می تواند که اجرا هشتاد مایل را در ایمنی او ایستاده یک فرصت خوب
برنده این جایزه ، برای هیچ آزمون سخت تر می تواند به طراحی و ابداع شده است.
اما نژاد هنوز به دور از برنده.
کشش به خصوص نا امن جاده وجود ندارد پوشش داده شود ، و پس از آن خواهد آمد
بزرگراه صاف به Shopton. "ده مایل ، مشاهده شده :" آقای دیمون ،
خوراکی بسته ساعت طلا بزرگ او.
"ده مایل بیشتر ، و سه ماهه اتمام حجت دو در حال حاضر.
ما باید وجود داشته باشد در یک چهارم پس از آن ، که در زمان مناسب باشد ، EH ، تام؟ "
"من فکر می کنم ، اما من در مورد این قطعه از جاده ما به نمی دانم.
به نظر می رسد بدتر از زمانی که ما بیش از آن را به تصویب رساند صبح امروز است. "
همانطور که او صحبت کرد خودکار شروع به آهسته ، برای چرخ برخی از شن و ماسه سنگین زده بود ، و
لازم بود به منظور کاهش جریان است.
تام پشت دسته کنترل کننده ، اما با چشمان مشتاق برای نشانه تماشا که
زیر سازی راه سخت تر بود ، به طوری که او می تواند سرعت را افزایش دهد.
به عنوان خودرو در اطراف یک منحنی تبدیل ، عبور از طریق کشش تنها از کشور ، با
جنگل در دو طرف بزرگراه ها ، تام نظر اجمالی کردن ، به زبان آمده فریاد حیرت است.
"چه ماده؟ چیزی خطا رفته اند." همدم او خواست.
برای پاسخ تام اشاره کرد.
، فقط جلوتر از آنها وجود دارد ، یک بار بزرگی از یونجه ، و آن را آشکار بود که راننده ،
در هیچ عجله خاص بود. "ما می توانیم که بدون گرفتن در بیش از عبور نیست
هاب ما گریه : "تام.
"اگر ما به نوبه خود از خندق جانبی به قدری نرم است که ما باید کمک به بیرون بکشد ، و
جاده باریک برای چندین مایل فاصله است که ما باید به دنباله همراه پشت این
رفیق. "
: "برکت کتاب چک من!" گریه آقای دیمون. "آیا ما برای از دست دادن ، بعد از همه ، در
حساب از یک بار از یونجه؟
نه ، من آن را از او خریداری اول ، در دو برابر قیمت در بازار ، آن را واژگون ، را به آتش کشیدند
آن ، آن را پرت کردن در خندق ، و پس از آن ما می توانیم به گذشته! "
"شاید که جواب خواهند داد ،" retorted تام ، خندان ظالمانه است.
او در سرعت کمی بیشتر قرار داده ، و به زودی نزدیک پشت بار یونجه ، زنگ
زنگ الکتریکی خود را به عنوان یک هشدار است.
«من می گویم! به نام آقای دیمون را به راننده نامرئی" می تواند شما را به نوبه خود و اجازه دهید ما
عبور؟ هکتار! HUM!
Wa'al من حدس می زنم! "جواب آمد ، در لهجه کشاورز بی تردید است.
"شما fellers خودرو بیش از حد گل به دار آویخته هوشمند ، racin همراه TH' جاده است.
من فقط به عنوان خوب حق دارید در اینجا به عنوان شما fellers ، هک! "
راننده خود را نشان نمی دهد.
پاسخ تام : "ما می دانیم که ،" به سرعت به عنوان او می تواند برای او نمی خواست به خشم
مرد است.
"اما ماشین ما آنقدر سنگین است که اگر ما را به خندق به نوبه خود من می ترسم ما خواهید بود
فرو رفته است. "" متعجب! So'll من ، "تلافی از
راننده نهان..
"فکر می کنم من می خواهم' T میخ چوبی مسدود کردن بار من از یونجه؟ "" اما شما لاستیک گسترده ای دارند ، و شما
نمی خواهد غرق در دور ، پاسخ داد : "مخترع جوان است.
"علاوه بر این ، آن را بسیار لازم است که ما گذشته است.
یک معامله بزرگ بستگی به سرعت ما است. "" "بود تا آن را در معدن می کند ، پاسخ.
EF بازار در اواخر خواهم که T 'T من دستگاه گوارش باقی بماند تمام شب ، یک خرج کردن پول در یک هتل
بیل. "" من آن را پرداخت!
من قبض خود را پرداخت اگر شما فقط می خواهید بیرون بکشد! گریه : "آقای دیمون.
"من شما را از صد دلار به من بدهید!" او به طور ناگهانی متوقف شد به صحبت کردن.
از بوته در طول جاده دوباره پیدا میشدند ، چند پاره پاره ، چهره های نقابدار.
هر یک ، هدف سلاح خود را در تام ، گفت : در صدای کم ، که می توانست نه شنیده شده است
راننده واگن یونجه :
"کند تا دستگاه خود را ، فلر جوان! ما می خواهیم با شما صحبت می کنند ، و نمی کنید
ایجاد سر و صدا با صدای بلند ، یا آن را برای شما سالم خواهد بود! "
"چرا از همه ،" آقای دیمون آغاز شد ، اما یکی دیگر از footpads درست اسلحه خود
در خارج از مرکز growled مرد : "خشک شدن ، اگر شما نمی خواهید برای گرفتن شات!"
آقای دیمون فروکش کرد.
صلاحدید سادگی بخشی از شجاعت بهتر بود.
تام بسته به حال جریان است. بار از یونجه در پیش رو ادامه داد.
تام فکر شاید راننده آن ممکن است که در تبانی با دزدان بوده است ، به
موجب خودکار به آهسته کردن.
"شما با ما چه می خواهید؟" مخترع جوان خواست ، از تلاش برای صحبت با آرامش ، اما
پیدا کردن آن سخت کار ، با یک هفت تیر به او اشاره کرد.
بانگ زد : "شما می دانید آنچه ما می خواهیم ،" رهبر ، در صدای کم.
"ما می خواهیم که نقدی شما را از این بانک ، و ما قصد داریم به آن را دارند!
بیا ، در حال حاضر ، پوسته خارج! "و او را به سمت خودرو پیشرفته.
>
XX فصل در زمان
نزدیک در سراسر خودکار الکتریکی شلوغ اعضای باند نگه دارید تا.
چشمان خود را به نظر می رسید از طریق سوراخ هایی در ماسک سیاه و سفید خود را تابش خیره کننده است.
فورا تام فکر به مناسبت دیگر در زمانی که او توسط چهره های نقابدار متوقف شد.
این ، با هر امکان ، افراد مشابه؟
این ترفند از اندی Foger و cronies او چیست؟
تام به سوراخ از طریق پنهان تلاش کردند. واضح است که افراد مرد بودند -- پسر نه -- و
آنها به تن لباس ژنده از tramps است.
همچنین ، هوا از تعیین یک دنده در مورد آنها وجود دارد.
"خب ، شما رفتن به پوسته خارج؟" خواست رهبر و گرفتن یک گام نزدیکتر "، و یا خواهد شد
ما باید آن را؟ "
"برکت بسیار وجود من! شما معنی نیست که می گویند که شما در حال رفتن به
پول -- منظور من چگونه می دانید ما هیچ پولی "و آقای دامون عجله؟
اصلاح خود.
"آنچه حق شما به ما در این راه متوقف؟
مگر نمیدانید که هر شمارش دقیقه؟ ما در عجله هستند. "
شکل نقاب پیشرو با خنده سخن گفت : "من آن را می دانم".
"من می دانم که شما پول قابل توجهی در آن تعبیه کرده اند ، و من می دانم آنچه شما امیدواریم که برای انجام
با آن ، جلوگیری از اجرا در بانک ملی Shopton است.
اما ما نیاز داریم که پول به همان اندازه به عنوان برخی از افراد دیگر ، و بیشتر آنچه که ما قصد داریم
آن را! در تاریخ آمده ، پوسته خارج! "
"اوه ، چرا ما نمی آوردن اسلحه!" آقای دامون در یک صدای کم به تام افسوس می خورد.
"وجود ندارد هر چیزی که ما می توانید انجام دهید؟ آیا می توانید یک شوک الکتریکی را به آنها بدهید ،
تام؟ "
"من نمی ترسم. اگر آن را برای واگن یونجه نبود ما می توانیم
به نوبه خود در جریان و یک اجرا برای آن را. اما ما فقط می خواهم به خندق اگر ما سعی
پاس در حال حاضر است. "
بار یونجه بود پایین جاده ، اما همان طور که تام نگاه او متوجه یک چیز کنجکاو.
به نظر می رسید به نزدیکتر از آن بود که حمله مردان نقابدار آمد.
از واگن در واقع به نظر می رسید که حمایت کردن.
یک بار دیگر به فکری به مغزش خطور LAD که احتمالا بار از علوفه ممکن است یکی از
عوامل که دزد شمارش.
آنها ممکن است آن را مورد استفاده قرار گیرد را به توقف خودکار و مرد ، یا مرد ، بر روی آن
احتمالا در تبانی با footpads.
بدون شک در مورد آن وجود دارد ، بار یونجه آینده نزدیکتر ، پشتیبان گیری به جای
در حال دور شدن است. تام می تواند از آن را درک نمی کنند.
او یک نگاه سریع در دزدان.
به حال ظاهر متوجه نشده ، یا اگر آنها به حال ، آنها هیچ نشانه ای داد.
، زمزمه : ":" سپس ما می توانیم هر چیزی را انجام نمی آقای دیمون.
"من نمی بینیم که ما می توانیم" پاسخ داد : مخترع جوان در یک صدای کم.
و پول ما مشغول به کار سخت برای به دست آوردن هر بانک انجام نمی شود ، "و آقای دامون
آهی کشید.
"این شانس دشوار ، موافقت کرد :" تام. "آمده اکنون ، بیش از آن نقدی چنگال!" نامیده می شود
رهبر ، از پیشرفت باز هم نزدیکتر می کند. "هیچ یک از که بحث بین شما وجود دارد.
اگر شما فکر می کنید شما می توانید برخی از فوت و فن کار بر ما اشتباه می کنید.
ما مردان از جان گذشته ، و ما به خوبی مسلح.
نشان می دهد برای اولین بار از مقاومت شما را ، و ما شلیک -- دریافت کنید که فلو "او را به ارسال
پیروان او را ، و آنها راننده سرشونو تکون دادن ظالمانه است.
"خب ، آقای دامون با هوا از تسلیم اظهار ،" من فقط می خواهم به شما هشدار می دهند که
اقدام غیر قانونی ، و که شما در حال ارتکاب جرم از جان گذشته است. "
، پاسخ داد : "اوه ، ما می دانیم که همه حق" یکی از این مردان ، و تام داد شروع.
او مطمئن بود او که صدای قبل از شنیده بود. او سعی کرد آن را به یاد داشته باشید -- سعی به نفوذ
تغییر قیافه -- اما او نمی توانست.
"من به شما ده ثانیه بیشتر به دست بیش از این کیف پول بدهد ،" رفت و در
رهبر. "اگر شما ، و نه می کنیم و مقداری از
شما ممکن است در این روند صدمه دیده است. "
به نظر می رسید هیچ چیز دیگری برای انجام وجود دارد. با چهره ای سفید ، اما با خشم نشان دادن
در چشم او ، آقای دیمون رسید خورجین.
تام چنگال خود را از فرمان و اهرم شروع حفظ کرده بود.
او امیدوار بود ، در آخرین لحظه ، او ممکن است فرصتی برای فاصله دور ، و فرار را ببینید ، اما این
بار یونجه بود در مسیر.
او اشاره کرد که در آن بود حال حاضر بسیار نزدیک است ، اما سارقان بدون توجه به آن پرداخت.
تام ممکن است قدرت معکوس و رو به عقب ماشین خود را فرستاد ، اما او نمی توانست
برای هدایت آن را اگر او در این جهت رفت و او به زودی به خندق رفته است.
هیچ ربطی به جز به دست بیش از پول نقد وجود دارد ، به نظر می رسید.
آقای دامون به حال کیسه بزرگ از ماشین ، و رهبر دزد رسیدن بود
برای آن ، هنگامی که یک وقفه ناگهانی آمد.
از بار یونجه صدا شلیک متوالی از عکس تپانچه وجود دارد ، ترک خوردگی از
با viciousness.
فورا ظاهر از سه مرد که در حال اجرا بود
از سراسر بار یونجه ، پایین جاده به سمت دزد است.
هر مرد به اجرا درآمد یک چنگال ، و آنها زد ، یکی از سه نفر فریاد زد :
"در' EM ، پسران! ضربت با مشت یونجه چنگال خود را تمیز از طریق
الواط!
توسط هک ، من حدس می زنم خواهیم نشان می دهد 'EM ما می دانیم چگونه T' مقابله با باند نگه دارید و همچنین به عنوان
همکار بعد! راست 'EM در حال حاضر!
شارژ EM '!
استیک چنگال خود حق را از طریق 'EM!" باز هم صدا تیرباران تپانچه وجود دارد
عکس. دزد تبدیل شده به عنوان یک مرد ، و نگاه
در امداد رسانی به طوری غیر منتظره نزدیک است.
آنها یک نگاه در سه کشاورزان تعیین شده به دنبال داد ، با نوک تیز خود ،
pitchforks پر زرق و برق ، و سپس ، بدون یک کلمه ، آنها تبدیل شده و فرار کرد ، جهش به
بوته که جاده را به انتظارنشسته بودند.
درخت کوچک روینده در زیر درخت بعد از آن بسته شد و آنها را از دید پنهان شد.
در آمد سه کشاورزان ، با تکان دادن سلاح مؤثر خود ، عکس های تپانچه هنوز
زنگ خارج از بار یونجه.
تام می تواند آن را درک نمی کند ، و می تواند هیچ شلیک یکی را ببینید -- می تواند بدون دود را تشخیص.
"آیا آنها از بین رفته اند؟ آیا آنها به آنچه راب؟ "پرسید : در درجه نخست از
سه نفر ، زبر و خشن ، کشاورز grizzled.
"نیم تنه دکمه های من ، اما من حدس می زنم ما skeered' Em All عرضه حق! "
: "برکت دکمه کفش من ، اما شما قطعا!" گریه آقای دیمون ، تعداد مشاهدات با نظم : صعودی با نظم : نزولی از
خودرو ، و wringing دست کشاورز ، در حالی که تام ، کیسه پول محوری
زیر پاهای او و منتظر پیشرفت های دیگر.
عکس تپانچه تا زمانی که یکی از مردان به نام رنگ :
"که شما انجام دهید ، باشگاه! ما skeered 'EM گربه حیوان خانگی خانم Zenoby!
شما نیاز به کرک آن شلاق هر گونه نیست. "" شلاق! "گریه تام.
"این بود که یک شلاق؟"
"، توضیح داد :" این چیزی است که آن کشاورز پیشرو است.
"باشگاه آرمسترانگ ، برادرزاده من ، می توانید آن را به ضرب و شتم گروه TH' کرک ، "و اگر در اثبات این
ظهور از پشت بار از یونجه یک پسر کوچک وجود دارد ، حمل شلاق بزرگ ، که
او به ترک محاکمه چند ، مانند عکس تپانچه ، تا اگر برای نشان دادن توانایی های خود.
"این همه حق است ، باشگاه ، عمویش به او اطمینان.
"ما ساخته شده است :' EM اجرا شود. "
اما من دقیقا نمی دانند ، سخن گفت : "آقای دیمون.
"من فکر می کردم شما را در لیگ با آن دزد بودند ، متوقف کردن ما به شما به عنوان با شما
بار بزرگ. "
"هم من ،" اعتراف تام. "هکتار! هکتار! "خندید کشاورز.
"That'sa شوخی خیلی خوب است. ببخشید "laughin.
لیون نام من ، پوره ای از جترو لیون ، سالینا شهرستان ، 'این دو پسر ، آده و
برت. ببینید ما در راه ما را به Shopton هستید ، 'من
برادرزاده ، باشگاه ، همراه او رفتم.
ما فکر کردیم که به شما برخی از آنها را fellers sassy خودرو در ابتدا هنگامی که شما
hollered ما به شما می خواستم به تصویب است.
پس از آن هنگامی که ما نگاه به عقب ، ما دیده می شود آنها را سارق goin 'T' از شما بدزدد ، حداقل که
آنچه که ما suspicioned ، "و او suggestively متوقف شد.
تام گفت : "که در آن بود ،.
"Wa'al ، زمانی که ما دیده می شود که ، ما یک نوع مشاوره در بار thet از یونجه برگزار شد ، که در آن
آنها می توانند ما را نمی بینم. آنقدر بزرگ بود که می دانید ، "او بدون آنکه نیاز باشد
توضیح داد.
"Wa'al ، ما calcalated ما می تواند به شما کمک کند ، بنابراین من بذله گویی بی سر و صدا حمایت کردن ، تا زمانی که ما در نزدیکی
کافی است.
من گفت : باشگاه را به شلاق بلند ، آن را کرک برای همه او wuth بود ، بنابراین آن را صدا
مانند تقویت approachin با اسلحه ، او آن را انجام می شود. "
او قطعا آن را انجام داده ، افزود : "برت.
"Wa'al ،" از سر گرفت آقای لیون ، "و سپس به من پسر من بذله گویی کردن جلوی تضعیف
صندلی ، آمده runnin با pitchforks ما.
من آنها را برشمرده سارق را اجرا زمانی که ما آنها را مشاهده کنید 'شنیده ما ، آنها انجام می شود
تا. "" بله ، آنها کار را انجام دهید "، افزود : آده ، مانند
اکو.
من می توانم به شما بگویم تا چه حد موظف ما به شما ، گفت : "آقای دیمون.
"ما شصت هزار دلار در این چمدان ، و آنها که آن را به حال در
یکی دیگر از دقیقه و بانک شکست خورده اند. "
"شصت هزار دلار!" gasped آقای لیون ، و پسر و برادر زاده اش در واقع همان تکرار کلمات.
آقای دامون به طور خلاصه در مورد پول توضیح داد ، و او و مخترع جوان دوباره
تشکر : نجات خود را ، که بطور غیر منتظره ، و در چنین شیوه ای رمان ،
قرار دادن دزد به پرواز.
Shopton دستگاه گوارش T 'قبل از سه ساعت با پول نقد thet شما T کردم"؟ پرسید : "آقای
لیون. ، پاسخ داد : "به آنچه که ما امیدوار به انجام تام
"اما من می ترسم ما اکنون نه.
ساعت دو و نیم ، و -- "آیا کلمه ای دیگر می گویند ، قطع کرد :" آقای
لیون. "من می دانم آنچه.
یونجه من در جاده است.
اما اجازه ندهید که نگرانی هیچ یک نویسنده. من بیرون بکشد راه خود را در یک لحظه ، یک "
اگر ما را در TH 'خندق ، به همین دلیل ما می توانیم دور انداختن بخشی از بار TH' ، روشن امین '
واگن ، "بیرون بکشد.
شما دارید 'بزور وادار کردن اگر آنچه دستگاه گوارش' T Shopton توسط سه ساعت است. "
"من می توانم آن را با یک جاده روشن ،" اعلام کرد تام ، با اطمینان.
"سپس ye'll جاده روشن TH ،" آقای لیون به او اطمینان.
"بیا پسر ، اجازه دهید دستگاه گوارش هفتم' هی T 'یک طرف." کشاورزان کشیده شده را به خندق.
از آنجا که به حال ترس از واگن رفت تقریبا در به هاب ، اما آنها مهم نیست ، و
حتی به عنوان تام و آقای دامون شات گذشته آنها ، آنها سقوط کرد به کار جای خود غلت بزنید کردن بخشی از
علوفه ، به روشن کردن واگن است.
مخترع جوان و همدم او دست تکان دادند وداع سپاسگزار از آنها به عنوان آنها نسبتا
پاره گذشته ، تام ، تقریبا در جریان کامل تبدیل شده بود.
"آیا شما فرض کنید که باند هری خوشحال بود ، و یا برخی از اعضای آن بودند که
دستگیر و به زندان فرستاده شده است؟ پرسید : "آقای دیمون.
"من باور نمی کنم ،" پاسخ LAD ، تکان دادن سر خود را.
"شاید آنها واقعا نمی خواهم به ما راب. شاید آنها فقط می خواستند به ما تاخیر بنابراین ما
نمی خواهد به بانک در زمان است. "
"برکت گره بالا ، شما ممکن است! گریه :" آقای دیمون.
مکالمه بیشتر شد دشوار است ، به عنوان آنها رخ داد بخشی خشن از جاده ، که در آن
وسیله نقلیه تحت تأثیر و به درجه هشدار دهنده jolted.
اما تام سرعت slackened هرگز.
و بر روی آنها با عجله ، آقای دیمون غالبا در تماشا کرد.
"ما باید بیست دقیقه ترک وی بیان کرد :" آنها در صاف آمد
کشش از جاده ، که مستقیما به Shopton رهبری است.
سپس تام تمام قدرت ذخیره را به موتور تبدیل.
ماشین آلات تقریبا تشکر به عنوان جریان به سیم رسید ، اما آن را در زمان
بار ، و ماشین های الکتریکی ، swaying بیش از هر زمان ، جلوتر با شاخص بار خود را نقش برآب
ثروت.
در حال حاضر آنها در شهر بودند ، در حال حاضر سرعت پایین خیابان منجر به بانک است.
یک یا دو پلیس فریاد زد : پس از آنها ، برای آنها نقض قوانین سرعت ، اما
هیچ زمانی برای آن متوقف شد.
و در آنها نقش برآب است. آنها در نزد بانک آمد.
صف طولانی از افراد هنوز هم در مقابل بود.
آنها هیجان زده تر به نظر می رسید از در صبح ، برای سه ساعت بود
نزدیک ، و آنها می ترسید بانک درهای خود را بسته و هرگز آنها را مجددا باز است.
اجرا است که هنوز در ، مشاهده شده : "آقای دیمون.
اما به زودی خواهد شد ، پیش بینی : "تام.
برخی از اخبار مربوط به ماموریت از خودرو باید نفوذ جمعیت ، به عنوان تام
چرخش در گذشته در ورودی جلو به بانک ، به بالا برود کوچه پشتی او استقبال شد
با تشویق.
«آنها پول نقد!" یک مرد گریه. "من در حال حاضر راضی هستم.
انجام قرعه کشی سپرده ام. "" من می خواهم برای دیدن پول نقد قبل از من باور
آن ، گفت : "دیگر.
تام آهسته تا به نوبه خود به کوچه می باشد.
او تا او را در سرتاسر خیابان به بانک جدید نگاه.
در پنجره Foger اندی ایستاده بود و پدر او.
یک نگاه از تعجب در چهره آنها وجود دارد به عنوان شاهد ورود قدرتمند
ماشین ، و تام خیالی ، نگاه از غم وغصه.
بازگشت به کوچه رفت و ماشین ، پلیس نگه داشتن جمعیت از زیر.
پورتر در درب.
بنابراین ، آقای Pendergast و آقای سویفت بود ، در حالی که برخی از افسران دیگر
گروه بندی در پشت آنها. "آیا شما پول؟" gasped
رئيس جمهور.
تام جواب داد : "ما". "آیا ما در زمان ، پدر؟"
"در زمان ، پسر من! آنها پرداخت آخرین نقدی
در حال حاضر!
مکان فعلی شما در زمان هستید ، تشکر ثروت! "
>
فصل بیست و یکم را به مسابقه بزرگ
از کار خود را از توزیع پول به سپرده گذاران مشتاق ، خسته پیشگویان
نگاه به عنوان تام و آقای دامون وارد با چمدان بزرگ پر از پول کهنه.
این ، باز شد و بسته نرم افزاری از صورت حساب بر روی یک جدول تبدیل است.
"شاید شما بهتر است اعلام به جمعیت ، آقای Pendergast ،" پیشنهاد
آقای سویفت.
"به آنها بگویید ما در حال حاضر پول نقد به اندازه کافی برای پاسخگویی به همه مطالبات و بانک نگهداری می شود
باز کردن تا زمانی که هر یک پرداخت شده است. "" من ، موافقت کرد : "رئیس جمهور سالمندان است.
اعلام او با تشویق دریافت کرده بود ، و دقیقا اثر مخترع
امیدوار است آن را.
بسیاری از یادگیری این است که بانک امن ، و آنها می توانند پول خود را هر زمان اند
آنها آن را می خواست ، به این نتیجه رسید به آن را قطع کند ، در نتیجه صرفه جویی در بهره.
نمرات در جمعیت انتظار خط تبدیل شده و به خانه رفت.
مثال آنها مسری ، و ، هر چند بسیاری هنوز برای گرفتن سپرده های خود را ،
اجرا شکسته شد.
تنها بخشی از شصت هزار دلار تام و آقای دامون به حال از طریق پس از به ارمغان آورد
مسابقه با زمان بود ، مورد نیاز است.
اما تا به حال آن را برای اثر اخلاقی از پول نقد از ورود آن را به عنوان انجام داد ، این بانک نشده است
شکست خورده اند.
"شما باید یک ماشین بزرگ ، تام سویفت ،" قدردانی آقای Pendergast ، هنگامی که
هیجان تا حدودی سرد بود ، و داستان را نگه دارد تا گفته شده بود.
"من فکر می کنم تا خودم ، موافقت کرد :" مخترع جوان به میزان متوسطی است.
"من باید آماده شدن برای مسابقات در حال حاضر." "و برای آن دسته از کشاورزان ، من فکر می کنم من
آنها پاداش ، "رفت و بر روی رئیس جمهور است.
"آنها سزاوار چیزی برای مشکل آنها با بار یونجه بود.
من قطعا باید آنها را پاداش "، که او ، و یکی از قابل توجهی ارسال ، بیش از حد.
البته نگه دارید ، تا در یک بار را به پلیس گزارش شده پس از اجرا آرام بود
پایین ، اما رئیس Simonson تام با گفتن این که او آن را انتظار داشتند شگفت زده کرد.
"باند که شما برگزار شد ، گفت :" افسر پلیس ، "فرار از آن بود
زندان ، در حدود بیست مایل دورتر.
من نوک بعد از اینکه شما در سمت چپ ، که در آنها از شما بدزدد ، در برخی از راه ، آنها
آموخته شده در مورد پول شما و آقای دیمون از بانک به ارمغان بیاورد.
بخش ناگوار آن این بود که نوک من به اثر که نگه بالا بود
که محل درست در خارج از کلیتون.
من با تلفن به پلیس وجود دارد ، درست بعد از اینکه شما را ترک و آنها گفته اند که می خواهم ارسال
کردن نیروی اجتماعی است.
اما این باند طرح های خود را تغییر داده و برگزار شد ، شما را تا نزدیکی اینجا ، جایی که من انتظار داشتم نیست
آن. اما من 'EM هنوز دریافت کنید."
رئیس Simonson این باند دستگیر نیست ، اما بعضی از افسران پلیس دیگر بود ، و آنها
بازگشت به زندان گرفته شد.
آنها برای سرقت از تام و محاکمه شدند ، به عنوان آن در نظر گرفته شد
دشوار است برای رفع گناه بر روی آنها ، اما آنها چنین طولانی اضافی دریافت
حکم صادره برای شکستن زندان ، که سالهای زیادی از آن خواهد شد قبل از آنها منتشر می شوند.
وقتی که تام به خانه رسید آن شب او برخی از نامه ها را از مقامات تفریحی در بر داشت
انجمن آمریکا.
این اثر بود که مقدمات را برای مسابقه بزرگ شده بود ، و
است که اتومبیل های رقابت باید بر روی زمین تا ماه سپتامبر برای اولین بار باشد.
است که به دو هفته هنوز ، فکر قهرمان ما است.
او در ادامه از مقررات پوشش نژاد خواندم.
هر خودرو باید از شهر و یا شهر از صاحب ادامه ، و رفتن به مسیر
تحت قدرت خود را دارد.
این مقررات جدید ، آن را اظهار داشت شد و بهتر توسعه تصویب شد
صنعت ساخت اتومبیل الکتریکی.
دو مسافر ، و یا یکی در علاوه بر این به راننده ، باید به اجرا درآمد ، اظهار داشت شد و
این یکی نیز که انتظار می رود به در ماشین در طول کل مسابقه است.
با توجه به نژاد مناسب آن اعلام شد که در ابتدا تصمیم گرفته شده بود را به
آن را بیست و چهار ساعت مسابقه استقامت است ، اما به دلایل خاصی این بود که
تغییر ، آن را به عنوان یافت که ذخیره سازی چند
باتری می تواند این طول زمان را بدون تعدادی از rechargings بروید.
بنابراین نژاد می شود یکی برای از راه دور -- پانصد مایل ، بر روی جدید
آهنگ لانگ آیلند ، و خودرو برای اولین بار پوشش آن از راه دور را برنده شوید.
ماشین برای تغییر باتری های خود را اغلب به عنوان آنها نیاز به اجازه داده شد ، اما تمام دوران
از دست رفته را در برابر آنها حساب کند. سایر قوانین و مقررات وجود دارد
اهمیت جزئی.
"خب ، اظهار داشت تام ، به عنوان او را از طریق بخشنامه ،" من باید ماشین من در شکل دریافت کنید.
این کاملا یک سفر به لانگ آیلند ، و من فکر می کنم بهترین من طرح می شود برای رفتن مستقیم
به کلبه ما تا به حال زمانی که ما در حال ساخت زیردریایی ، و از آنجا اقدام به
می نماید.
که با رعایت قوانین ، من فکر می کنم. اما چه کسی دریافت می کنم به با من؟
گمان می کنم آقای دیمون یا آقای شارپ خواهد بود مایل.
من آنها را بخواهید "
او این موضوع را به دو دوست خود را مطرح آن شب ، و هر دو آنها توافق کردند برای رفتن به
لانگ آیلند در ماشین ، هر چند فقط آقای شارپ تام در رقابت ها همراهی.
دو هفته بعد ، آنهایی که شلوغ برای تام شد.
او شب و روز را بر اتومبیل خود کار می کرد ، گرفتن آن را در شکل برای رویداد بزرگ است.
مخترع جوان ساخته شده برخی از تغییرات در باتری خود ، و همچنین یک دنده جدید ، که به تصویب رساند
سرعت بیشتر را به من بدهید.
او همچنین قسمت بیرونی خودرو ، دادن آن کتهای های مختلفی از رنگ بنفش و
لاک الکل زدن به ، به طوری که زمانی که بود به پایان رسید ، هر چند آن را از اغلب در شکل متفاوت بود
اتومبیل ، آن را به عنوان جریمه به ماشین ظاهر شدن به عنوان یک نفر می تواند آرزو.
او مرتب به حمل دو چرخ اضافی ، با لاستیک باد ، و ، در زیر صندلی های عقب ،
یا tonneau ، او آن را به نام تام برازش ساز و برگ کامل تایر تعمیرات.
آقای شارپ موافقت کرد به سوار وجود دارد ، و در صورت نیاز به استفاده از بیش از دو یدکی
چرخ ها در طول مسابقه ، کفش لاستیکی و یا لوله های درونی می تواند mended در حالی که ماشین
نوسانی در اطراف مسیر بود.
آقای دیمون با تام در مقابل سوار بر سفر متقابل کشور ، و گاهی اوقات
تسکین او را در فرمان ، و یا کمک خواهد کرد برای مدیریت اتصالات الکتریکی.
فیوزهای یدکی و لوازم جانبی ، قطعات اضافی ، سیم و چیزهای مختلفی به او فکر می کرد ممکن است نیاز ،
مخترع جوان در اتومبیل خود ذخیره می شود.
او همچنین وسیله ای برای نصب باتری کوچک ذخیره سازی اضافی ، برای دادن اضافه شده
قدرت در صورت اضطراری.
تام آموخته از مسئولان مسابقه که اگر او سفر از Shopton به
کلبه در ساحل ، نزدیک شهر آتلانتیس ، و بعد از آن از آنجا به سفر
آهنگ ، آن را از شرایط مسابقه را تحقق بخشد.
در نهایت همه در آمادگی و یک روز صبح بود ، با صرف بخشی بهتر از
شب رفتن بیش از ماشین خود ، برای دیدن که او هیچ چیز را فراموش کرده بود ، تام دعوت
آقای دیمون و آقای شارپ را وارد کنید ، و آماده شدن برای سفر به لانگ آیلند.
، اظهار داشت : "خوب ، تام ، من قطعا امیدواریم که که نژاد برنده شدن شما" خانم Baggert ، او ایستاده بود
در راهرو ، با تکان دادن یک خداحافظی است.
"اگر من می توانم به شما خرید یک جفت گوشواره الماس حلقه الماس من داد برای مطابقت با
شما از پول من از خراب کردم ، قول داد : "LAD با خنده.
"یو' EF 'می بیند DAT اندی Foger" ، افزود : ریشه کن کردن Sampson ، در حالی که او در اثر مالش طولانی
گوش بومرنگ ، قاطر او ، "ای اف یو او را می بیند ، بذله گویی ober اجرا او را یک بار یا دو بار FER
به خاطر ماه ، Mistah سویفت. "
"من آن را برای خود من انجام دهید ، بیش از حد ، موافقت کرد :" تام. جوانان دست در دست پدرش را تکان داد ، که
آرزو به او موفق باشید ، و سپس ، بعد از یک نگاه نهایی در ماشین خود ، او خود را به صعود
صندلی ، و در قدرت تبدیل شده.
همهمه کم از موتور وجود دارد و برق شروع به خاموش.
آیا بازگرداندن آن برنده یا بازنده مسابقه بزرگ؟
>
فصل XXII در خندق
از طریق خیابان های Shopton تام سریع و دوستان خود رفت.
اخبار این مسابقه بزرگ مخترع جوان بود برای شرکت در ، در حال گردش
در اطراف شهر بودند و مایل بسیاری وجود دارد او را موفق باشید آرزو.
LAD در پاسخ smilingly درسی او را دریافت.
از آنجا که تصویب این بانک ، NED نیوتن بر روی پله آمد.
"آرزو می کنم که قرار بود همراه" او نامیده می شود.
بنابراین من انجام دهید ، پاسخ داد : "تام. "چگونه همه چیز
آیا این بانک همه حق از زمان اجرا؟ "برای او تا به حال هم به توجه زیادی نداشته
نهاد از زمان مسابقه به یاد ماندنی خود را در برابر زمان ، به دریافت پول.
"قوی تر است و بهتر از همیشه" پاسخ NED ، به عنوان او را به محدود کردن ، که در آن تام آمد
آهسته تا.
: "می شنوم ، او در زمزمه افزود :" که همراهان دیگر در حال بیرون رفتن از کسب و کار --
Foger و جمعیت خود را می دانید.
آنها در یادداشت های نا امن پول قرض داده برای ساختن یک نمایش خوب ، و در حال حاضر آنها نمی توانند دریافت کنید
آن را به عقب اما ما همه حق است. امیدوارم که برنده مسابقه به شما. "
"من هم همین طور."
"چه خواهد شد یک شخص خاص انجام دهید در حالی که شما دور؟" رفت و در NED ، با یک چشمک.
"من نمی دانم منظور شما چیست ، پاسخ تام ، تلاش نمی سرخ شدن است.
"آیا شما به معنای پدر من یا Baggert خانم؟"
"نه ، شما منافق قدیمی شما! من به معنای دوشیزه مری نستور. "
"اوه ، به حال شما نمی شنید؟" نپرسید تام معصومانه.
"او رفتن به لانگ آیلند برای دیدن برخی از دوستان ، و او را در مسابقه خواهید."
"سگ خوش شانس ،" NED با خنده زمزمه ، به عنوان او را به بانک رفت.
یک بار دیگر خودکار الکتریکی شروع خاموش ، و به زودی در جاده کشور آرام بود ،
که در آن تام آن را شتاب متوسط.
او امیدوار می شود قادر به ایجاد تمام فاصله به کلبه ساحل تنها
مسئول جریان او را به باتری را در خانه قرار داده و به عنوان وجود ندارد
نیاز ویژه ای برای عجله ، او می خواست برای نجات قدرت خود است.
این دستگاه در حال اجرا هموار ، و به نظر می رسید قادر به ایجاد یک مسابقه طولانی در برابر
زمان است.
مسافران خوردن ناهار آن روز در پندلتون ، یک شهر دور از
Shopton. آنها بخش قابل توجهی از را تحت پوشش بود
سفر خود را.
پس از استراحت مختصر آنها شروع دوباره. تام به صرف دو روز و یک برنامه ریزی شده بود
شب در جاده ها ، امید می شود قادر به رسیدن به کلبه ساحل در غروب
روز دوم.
وجود دارد ، پس از شارژ باتری ، او را در شب ، صرف یا دو ، و اقدام به
آهنگ آماده برای مسابقه.
آنها دریافتند جاده ها نسبتا خوب ، با امتداد بد اینجا و آنجا ، که از آن ساخته شده
لازم آنها را به کم کردن سرعت است.
این کار به آنها با تاخیر ، و آنها سایه طول و تاریکی
نزدیک ، زمانی که هنوز چندین مایل فاصله از Burgfield ، جایی که آنها در نظر گرفته شده بودند
به خواب.
"آیا آن همه حق مسافرت در شب؟ پرسید :" آقای دامون ، کمی عصبی است.
آقای شارپ در مورد "چرا ، آیا شما فکر برگزار شده تا مردان؟" نپرسید.
"نه ، اما من در مورد وضعیت جاده ها نگران بود ،" پاسخ داد :
انسان خارج از مرکز. "ما نمی خواهیم به یک سنگ اجرا کنید ، و یا
برخورد با چیزی. "
"من حدس می زنم روشن جاده به اندازه کافی دور پیش ، به طوری که ما می توانید ببینید که در آن
ما می رویم ، "پیشنهاد تام ، او در قدرتمند الکتریکی تغییر جستجو
نور است.
اگر چه تیره به اندازه کافی برای روشن کردن بزرگراه ها به بهترین مزیت ،
سوسو زدن قدرتمند و خیره کننده ای در مقابل خودکار به سرعت در حال حرکت تاباند.
نظر داده شده balloonist : "من حدس می زنم که نشان خواهد داد تا هر نقش ونگار ریگی دادن در جاده ها ،.
"این بسیار قدرتمند است."
تام نور را خاموش ، و ، تا زمانی که تیره تر ، او می تواند به نفع بهتر ببینید
بدون کمک توسط آن است. او سرعت را آهسته تا حدودی ، اما شد
هنوز هم در یک میزان خوب است.
"پل There'sa در جایی در مورد اینجا ،" اظهار LAD ، هنگامی که در رفته بود
مایل بیشتر. "من به خاطر دیدن آن را بر روی نقشه راه من است.
خیلی قوی نیست ، و ما باید بیش از آن را اجرا کند. "
"برکت gizzard من ، من امیدوارم که ما را از طریق آن نه!" گریه آقای دیمون.
"آیا ماشین شما بسیار سنگین است ، تام؟"
"سنگین نه به اندازه کافی برای شکستن پل. آه ، آن وجود دارد.
حدس بزن من در نور به نوبه خود ، بنابراین ما می توانیم به آنچه که ما در حال انجام مراجعه کنید. "
درست پیش از آنها loomed ساختار فوق العاده از پل ، و تام تبدیل
سوئیچ افکن.
در یک لحظه او چنین است ، آیا او یک دست بر روی فرمان ثابت را حفظ کند
چرخ ، یا اینکه آیا خودکار رفت و به فحل شدن از آن می تواند تبدیل نمی
بلافاصله ، توسعه ، اما خودرو به طور ناگهانی
شات از جاده راست ، و swerved به یک طرف.
تلو تلو خوردن وجود دارد ، و چرخ های جلو را غرق کردن.
"به!
ما قصد داریم به رودخانه! فریاد کشیدند : "آقای دیمون.
تام ماجرا در ترمز و قطع جریان است.
خودکار به توقف ناگهانی آمد.
مخترع جوان تبدیل نور افکن را به سمت پایین ، به روشن کردن زمین به طور مستقیم
در جلوی ماشین. آقای شارپ در مورد "آیا ما در رودخانه؟" پرسید.
"نه ،" تام در غم وغصه بزرگ پاسخ.
"ما در خندق پر از گل هستیم. یکی در کنار جاده.
چرخ در بیش از هاب! باید وجود داشته است راه آهن گارد اینجا.
ما برای نمایشگاه گیر کرده! "
>
فصل XXIII POWER رفته
: "برکت overshoes من!" گریه آقای دیمون. "گیر کرده در گل ، EH؟"
"سخت و سریع ،" تام ، در انزجار. "آنچه که باید انجام شود؟ پرسش :" آقای شارپ است.
"من باید بگویم ما باید اینجا بمانید تا نور روز ، و برای برخی از خودکار دیگر صبر کنید به
آمده است همراه بکشید و به ما از نظر آقای دامون.
"ممکن است ناخوشایند ، بیش از حد ، برای به نظر می رسد وجود ندارد هر جا در اطراف اینجا
که در آن ما می توانیم شب را در هر نوع راحتی.
اگر ما تا به حال زیر دریایی یا بالون ، در حال حاضر ، آن را آنقدر مهم نیست. "
"نه ، و این یک معامله بزرگ مهم نیست ، اظهار داشت :" مخترع جوان به سرعت.
"ما به زودی خواهید از این باشد ، اما آن را به کار سخت است."
"نظر شما چیست؟ پرسید :" آقای شارپ است.
منظورم این است که ما باید خودمان را از این سوراخ گل بیرون بکشد ، توضیح داد : "LAD ،
کرد که آماده به فرود. "من ترس چیزی شبیه به این بود که
رخ می دهد ، بنابراین من آمد برای آن آماده است.
من طناب و قرقره را با من ، در خودرو.
ما به دستگاه طناب ببندید ، ضمیمه یک قرقره به پل ، یکی دیگر از به
ماشین ، و من حدس می زنم ما می توانیم از گل.
ما تلاش خواهیم کرد ، به هر حال. "
خوب ، من باید بگویم که شما نگاه بسیار به مراتب جلوتر است ، قدردانی کرد : "آقای دیمون.
از یک جعبه تحت تام tonneau گرفت طناب نازک اما قوی و دو ترکیب
قرقره ، که قادر به نیروی قابل توجهی به کار گرفته شوند.
آقای شارپ جدا یکی از چراغ نفتی قدرتمند و سه مسافران در زمان یک نگاه
خودکار.
در واقع در اعماق گل و آن را مانند یک کار نا امید کننده به نظر می رسید سعی کنید به آن را دریافت
بدون کمک.
اما تام اصرار داشت که آنها می توانند این کار را انجام ، و به زودی طناب متصل شده بود ، قلاب از یکی
قرقره حدود یک پرانتز از پل تضعیف شده است.
"در حال حاضر ، همه با هم!" گریه LAD ، به عنوان او و دوستانش درک طناب طولانی.
دادند بزرگ پارااسترنال. در ابتدا آن را مانند کشیدن بر روی سنگ به نظر می رسید
دیوار.
طناب تیره و تار و قرقره creaked. "من -- حدس بزنید -- ما -- -- کشیدن -- -- پل --
بیش از! gasped : "آقای شارپ است. "چیزی رو به راه بدهند!" puffed تام.
"در حال حاضر ، یک بار دیگر!
همه با هم! "ناگهان احساس طناب در حال حرکت است.
قرقره creaked هنوز هم بیشتر و نور لامپ ، آنها می توانند دید که
خودکار بود به آرامی در حال کشیده عقب ، از گل ، و بر روی جاده سخت است.
در چند دقیقه آن را آماده برای ادامه دوباره بود.
طناب و قرقره دور قرار گرفتند ، و پس از تام سؤال از ساخته شده بود
ماشین را که آن را بدون آسیب پایدار بود ، آنها خاموش دوباره ، و زمان مناسبی برای
هتل در Burgfield ، جایی که آنها شب را صرف.
آنها صبحانه اولیه ، و به عنوان تام رفت به انبار در اتومبیل خود نگاه کنید ، او
دیدم آن را با ازدحام عجیبی از مردان و پسران احاطه شده است.
یکی از پسران بود تبدیل برخی از دسته و اهرم.
"در اینجا! ترک که فریاد می کشید تام ، و meddlesome
LAD در وحشت همگانی روندی است.
"آیا شما می خواهید برای شروع ماشین و آن را به چیزی سر و صدا؟" خواستار جوان
مخترع. آلن وودز ، چیزی ، اتفاق افتاده ، "retorted LAD.
"من هر دسته بر روی آن کشیده ،" حرکت نمی کند. "
"خوب دلیل ،" زمزمه تام ، او را به احتیاط گرفته شده تا به حال برای حذف یک اتصال
پلاگین ، که بدون آن ماشین نمی تواند آغاز شده است.
این سه به زودی در راه بودند دوباره ، و مایل بسیاری را در سراسر کشور خوب تحت پوشش قرار
جاده ها ، شرایط آب و هوایی در حال لذت بخش است.
در تحقیق آنها دریافتند که با در نظر گرفتن بزرگراه ها به ندرت از این داروها استفاده می شوند ، آنها می توانند صرفه جویی
چند مایل است.
آن را که بر روی یک قسمت خالی از کشور ، و نه وحشی و متروک بود ، اما آنها نمی
خاطر داشته باشید که.
بودند صیقل با برس گردان همراه ، صحبت از شانس تام برای برنده مسابقه ، پس از
بالا رفتن درجه خفیف ، خودکار به یک توقف ناگهانی در اجلاس آمد.
"آنچه مهم است؟ پرسید :" آقای شارپ است.
پاسخ تعجب آور بود : "چرا توقف در اینجا ، تام؟" "من متوقف نمی شود ،" ،
و LAD اهرم شروع به جلو و عقب راندند.
اما هیچ پاسخ وجود دارد.
هیچ همهمه از موتور وجود دارد. دستگاه "مرده است."
مخترع جوان زمزمه : "این عجیب و غریب ،
"شاید یک فیوز منفجر کردن" پیشنهاد آقای دامون ، که ظاهری به شکل مورد علاقه خود را
از مشکلات. "اگر آن را به حال شما می خواهم که آن را شناخته شده است ، اظهار داشت :"
آقای شارپ.
"مقدار زیادی از جریان در باتری وجود دارد ، با توجه به سنج ثبت نام ،"
زمزمه LAD. "من می توانم آن را درک نمی کنم."
او معکوس جریان ، تفکر سیم عبور ممکن است تبدیل شده اند ، اما دستگاه
نه عقب نه به جلو حرکت خواهد کرد و در عین حال شماره گیری نشان داد که وجود داشت
قدرت کافی ذخیره می شود دور آن را صد مایل یا بیشتر ارسال.
پیشنهاد : شاید از طرف شماره گیری گرفتار ، تبدیل شده است "آقای شارپ.
"که گاهی اوقات بر روی سنج بخار اتفاق می افتد ، و فشار بالا را نشان می دهد که وجود دارد
هر گونه نیست. آمار آن را کمی ، و ببینید در صورتی که نوسانات دست
.
تام انجام این کار. در یک بار از سوی سقوط به صفر ، نشان می دهد
که آمپر چپ فعلی وجود ندارد.
باتری ، خسته بود ، اما این حقیقت سنج نشده نشان داد.
"من می بینم!" گریه تام. "این آن فلو در انبار هتل بود!
آنها با مکانیسم monkeyed ، کوتاه اتصال باتری و این ماجرا سنج
بنابراین من نمی تواند بگوید هنگامی که قدرت من رفته بود.
اگر من کافی بود تا ما را نمی شناخته شده بود من می توانستم باتری در شارژ
هتل.
اما من نمیفهمد که من تا به حال به اندازه کافی در حال حاضر برای تمام سفر ، و غیره که وجود دارد
شده است ، اگر آن را تا به حال به بیرون درز نمی دور. در حال حاضر ما در خیلی ترشی هستیم. "
: "برکت باند کلاه من!" گریه آقای دیمون.
"آیا این معنی ما نمی تواند حرکت کند؟" "حدس می زنم که در مورد آن ، پاسخ داد :" آقای
شارپ ، و تام راننده سرشونو تکون دادن.
"خب ، به همین دلیل می تواند به برخی از جایی که آنها به فروش برق ما نمی بروید ، و به اندازه کافی دریافت کنید
به ما که در آن ما می خواهیم؟ "از شخصیت عجیب و غریب ، ایده های که از ماشین آلات خواست
به قدری مه آلود است.
"تنها مشکل این است که ما می توانیم ماشین سنگین را با ما ادامه می دهند ، پاسخ داد :" تام.
"این را انتخاب کنید تا و را به یک ایستگاه شارژ بیش از حد بزرگ است."
"سپس ما رو صبر کنید تا برخی از یکی می آید همراه با یک گروه از اسب و tows
ما را در اظهار نظر : "آقای شارپ است. "و آن خواهد شد برخی از زمان ، در این تنهایی
جاده ها است. "
تام سرش را تکان داد despondently.
او بیش از همه ماشین رفت و دوباره ، اما به این نتیجه اول مجبور شده ، که
رزرو جریان دور ، به بیرون درز در نتیجه شوخی دخالت از بود
جوانان در هتل.
این وضعیت دور از لذت بخش بود ، و تاخیر به طور جدی با دخالت
خود برنامه.
ناگهان ، به عنوان تام بود به قدم زدن به بالا و پایین جاده ، او از دور شنیده می شود ، عجیب و غریب
زمزمه صدا. او متوقف شد به گوش دادن.
مشاهده : "اتوبوس برقی" آقای شارپ است.
"شاید یکی از ما در جایی می تواند بر روی واگن برقی و کمک دریافت کنند.
از آن است که وجود دارد ، "و او با اشاره به وسیله نقلیه الکتریکی ، حرکت همراه حدود نیم
مایل دور ، در پای یک شیب ملایم.
در نزد ماشین تام به زبان آمده فریاد است. "من آن را دارند!" او بانگ زد.
هیچ یک از ما نیاز به کمک! این حق در دست است! "
همراهان او نگاه مشکوکی ، به عنوان مخترع جوان با اشاره پیروزمندانه به
به سرعت برق ناپدید می شود.
>
فصل XXIV آهنگ
"نظر شما چیست؟ پرسید :" آقای دیمون. "آیا واگن برقی برق بکشید ما را به
شارژ ایستگاه؟ "" نه ، ما نمی لازم برای رفتن به یک ایستگاه ،
پاسخ جوانان.
"اگر ما می توانیم ماشین من به آهنگ واگن برقی من می توانم باتری من از آنجا به اتهام.
و من فکر می کنم ما می توانیم خودکار در نزدیکی به اندازه کافی فشار.
این پایین تپه ، و من یک سیم بلند ، بنابراین ما نمی خواهد که برای رفتن بیش از حد نزدیک است. "
"خوب!" گریه آقای شارپ است. "اما ضمیمه طناب به جلوی
ماشین ، تام.
آقای دیمون و من آن را بکشید. شما باید در آن از سوار شدن به آن هدایت کند. "
"ما می توانیم چرخش در سواری ،" پاسخ تام برای او همراهانش را نمی خواهم
برای انجام تمام کار.
"مزخرف! شما سوار ، گفت : "آقای دیمون.
"شما در حال سبک تر از ما ، و می تواند هدایت بهتر.
به جا خواهد بود هر گونه مشکل در تمام این ماشین به جلو و پایین تپه. "
این ثابت می شود کار آسانی است ، و در یک زمان کوتاه خودکار "مرده" بود در نزدیکی به اندازه کافی
به خط الکتریکی به اجازه تام شارژ سیم خود را به بیش از آن را اجرا کنید.
: "چرا برکت روح من!" گفت آقای دیمون ، دنبال کردن.
"هیچ سیم واگن برقی سربار وجود دارد. این خودرو باید در باتری ذخیره سازی اجرا شود. "
"ریل سوم ، بیشتر احتمال دارد" ، نظر آقای شارپ بود و پس از آن ثابت است.
تام اعلام کرد ، که بود : "من می توانم از دو ریل سوم یا سیم واگن برقی به اتهام"
عایق دست خود را در دستکش های لاستیکی و سیم خود را آماده است.
در یک زمان کوتاه ، او تا به حال ارتباط مناسب ساخته شده و بسیار مورد نیاز
فعلی که به زودی در جریان به باتری تخلیه می شود ، و یا باتری ، وجود داشت
چند مجموعه ، هر چند منبع تمام
قدرت انگیزه معمولا به عنوان یک اشاره "باتری ذخیره سازی شده است."
"چه مدت طول خواهد کشید؟ پرسید :" آقای دیمون. "درباره دو ساعت ، پاسخ داد :" LAD.
"ما احتمالا می خواهید به قطع سیم ها چندین بار ، هر زمان که یک اتوبوس برقی
می آید گذشته است. سیستم من می تواند باتری را شارژ
بسیار سریع.
"آیا شما فرض کنید از صاحبان از جاده هر گونه اعتراض را؟" balloonist خواست.
مخترع جوان توضیح داد : "من قصد دارم برای جریان استفاده کنم پرداخت".
"من یک متر است که می گوید که چه مقدار مصرف کنم."
همهمه یک ماشین نزدیک ، شنیده بود و تام سیم از ریل سوم انجام گرفت.
ماشین آمد به توقف مقابل خودرو ، سرنشینان می باشد ، و همچنین
خدمه ، به دنبال جالب در ماشین مسابقه عجیب و غریب است.
تام توضیح داد : به هادی چه می گذرد ، و پرسید کرایه - کلکتور به
اطلاع کسانی که مسئول ایستگاه برق که همه استفاده می شود جریان خواهد بود برای پرداخت.
هادی گفت : این امر و رضایت بخش ، او مطمئن بود ، و ماشین
اقدام ، تام از سرگیری شارژ باتری خود را.
اجازه دادن به مقدار زیادی از ذخیره قدرت به انباشت کند ، و مطمئن شوید که سنج
نمی چوب دوباره ، و فریب او را ، صاحب الکتریکی سریع به زودی آماده شد
برای ادامه دوباره.
آنها تاخیر شده کمی بیش از سه ساعت بود ، برای آنها تا به حال برای ایجاد شیفت چند ،
به عنوان اتومبیل های گذشته آمد.
آنها رسیده کلبه ساحل خود را در اواخر آن شب ، و بعد از دیدن که سر گردان
با خیال راحت در ریختن بزرگ که در آن زیر دریایی ساخته شده بود قفل شده بود ، همه آنها به رفت
تخت خواب ، برای آنها بسیار خسته ایم.
تام ارسال کلمه ، روز بعد ، به مدیران نژاد ، که او را در
دست در آن زمان تصریح شده ، و اعلام کرد که او بخشی از این سفر ساخته شده بود ، به عنوان
، مورد نیاز تحت قدرت خود خودکار.
روز بعد در تعمیرات اساسی ماشین آلات صرف شد ، سفت تا برخی از سست
بلبرینگ ، قطعات چرب گوشت های مختلف ، و بیشتر شارژ باتری.
لاستیک به نگاه بودند ، و آنهایی که در چرخ یدکی برای آماده شدن برای بیش از رفته بودند
هر موقعیت اضطراری که ممکن است بوجود می آیند در زمانی که مسابقه آغاز شده بود است.
در روز سوم ، تام ، آقای شارپ و آقای دامون ، ترک کلبه تکمیل
سفر به Havenford ، لانگ آیلند ، که در آن آهنگ جدید ساخته شده بود.
آنها به محل در مدت کوتاهی قبل از ظهر ، و اگر آنها غافل از این شده بود
محل سکونت آنها می توانست آن از دست رفته ، برای اتومبیل بسیاری از سرعت در امتداد وجود دارد
جاده به سمت صحنه از نژاد ، که روز بعد را می گیرد.
چندین اتومبیل های الکتریکی تام و دوستان او را به تصویب رساند ، صیقل با برس گردان سرعت با برنامه است ، اما جوانان
مخترع که قرار بود برای نشان دادن سرعت خود را تا آن زمان آمد.
علاوه بر این ، او نمی خواست برای اجرای هر گونه خطرات ناشی از یک حادثه.
اما برخی از شرکت کنندگان به نظر می رسید مضطرب برای بداهتا "برس" و بیش از یک
نامیده می شود به قهرمان ما به "سرعت بخشیدن و اجازه دهید ببینیم چه او می توانید انجام دهید."
اما تام لبخند زد و سرش را تکان داد.
شد و بسیاری از گازولین و برخی از اتومبیل بخار بیرون رفتن به مسیر جدید بود که وجود نداشت
قابل توجه در نظر گرفته قطعه ای از مهندسی است.
آن را در شکل هشت ضلعی بود ، و چرخش بسیار امن در نظر گرفته شد.
این آهنگ پنج مایل بود ، و برای تکمیل نژاد این امر می تواند لازم برای ساختن یک
صد مدارهای.
از طریق تعداد زیادی از اتومبیل های تام و دوستان خود رگه راه خود را ، مخترع جوان
حفظ مراقبت و مواظبت چشم در انواع مختلفی از دستگاه که با او به زودی مجبور به
به رقابت بپردازند.
انواع بسیاری وجود دارد. برخی از آنها بزرگتر و برخی کوچکتر از خود است.
بسیاری بدیهی است که انجام شده باتری های بسیار بزرگ است ، اما اینکه آیا آنها تا به حال سرعت
یا یکی دیگر از سوال نشده بود.
برخی ، در جهش ، به نظر می رسید به تام ، به طور کامل خود را سریع ، و او شروع به
برخی از شک و تردید که آیا او برنده مسابقه است.
"اما من قصد ندارم به رها کردن تا زمانی که مایل پنج صدم تمام شده است ،" او
فکر کردم ، ظالمانه است. آنها در حال حاضر در نزد مسیر بودند ، و
ذکر بسیاری از ماشین های سرعت در اطراف آن.
برو و سعی کنید ماشین ، تام ، خواست : "آقای شارپ.
"بله ، انجام دهید ،" افزود : آقای دیمون. بیایید ببینید که چگونه آن سفر. "
"من ، من بعد از اعلام آن به مقامات مناسب است که من وارد" تصمیم گرفت
LAD. تشریفات به زودی با پیروی است.
تام دریافت کارت ورود خود را ، پس از پرداخت هزینه ، ساخته شده استشهاد که او تا به حال
تکمیل کل سفر را تحت قدرت خود را از خانه ، برای کشش کمی صرفه جویی
زمانی که ماشین کشیده شد ، که نشد
تعداد علیه او شد و به زودی آماده است تا در مسیر بروید.
فقط اتومبیل های الکتریکی وجود دارد ، اجازه داده شد.
به عنوان مخترع جوان تلاش خود را در خط ماشین را بر روی بزرگ هدایت
پیگیری سوفل از تعجب از جمعیت کثیری وجود دارد.
"That'sa ماشین عجیب و غریب ،" به گفته یکی از.
"بله ، اما به نظر می رسد سریع" نظر دیگری بود.
ارسال یک سوم : "ماشین برای پول من وجود دارد ،" ، با اشاره به بزرگ قرمز الکتریکی که
مطمئنا در سراسر مسیر صیقل با برس گردان.
تام اشاره کرد خودرو قرمز است. پشت آن یکی سبز بود ، نیز در یک حرکت
نرخ سرعت سریع.
"کسانی خواهد شد نزدیک ترین من رقیب ،" فکر LAD ، به عنوان او اتومبیل خود را بر روی هدایت
می نماید.
لحظه ای بعد او ارسال خودکار پیش رو با سرعت متوسط ، در حالی که دیگر
مسابقه نگاه در ورود جدید ، تا اگر تلاش برای کشف اینکه آیا در آن آنها
یک رقیب خطرناک داشته باشد.
>
فصل XXV برنده این جایزه
تام پس از ساخت دو مدار از مسیر در سرعت متوسط ، تبدیل به قدرت بیشتر ،
تصمیم گیری برای دیدن دستگاه در چرخش رفتار ، رفتن در سرعت است.
آنچه که اتفاق افتاد او جعلی پیش فقط به عنوان ماشین بزرگ قرمز بود پشت سر او.
راننده از آن این کار را برای یک چالش گرفت و کنترل خود را مسئولیت رسیدگی به جلو انداخت.
"بیا!" او را به قهرمان ما گریه ، وقتی که حتی با او.
تام می دعوت به کاهش ، و نژاد بداهتا در راه بود.
به زودی خودروی سبز آمد عجله ، و به مدت دو مایل سه تقریبا در راستای نگهداری.
آشکار بود که نه سبز و نه رانندگان خودرو قرمز می خواست به "باز کردن ،
تا زمانی که دیدم تام انجام این کار است.
او آمادگی خود را برای ملزم آنها بود ، و به طور ناگهانی افزایش سرعت خود را.
آنها همان است ، و جلوتر از او رفت.
سپس تام روشن آب کمی بیشتر و سرب ، اما این دو نفر حق داشتند
پس از او ، و آنها شبیه به این به مدت دو مایل را ببینید ، با اره صاف شده است.
سپس ، با فریاد مرد در ماشین قرمز ، با یک انفجار ناگهانی از سرعت ، سمت چپ تام و
خودروی سبز پشت سر گذاشت. ماشین سبز بود به زودی به رقیب آن ، اما
تام تصمیم گرفت او را ناگهانی نیست.
LAD و دوستان او از اوایل شب در گیری نهایی به سر برد
بازرسی از ماشین آلات ، پیدا کردن آن را در نظم خوب است.
سپس ، با سر خود را با سند چشم انداز رقابت در تام فردا پر به رختخواب رفت.
او سوالات ، ساخته شده با تلفن بود ، از دوستان خانم نستور ، و یاد گرفتم که
او وارد شده بود.
تام احساس یک حس مشخص از ناامیدی است.
روز مسابقه نمی توانست بهتر شده است.
این آب و هوای ایده آل بود و شرایط در مسیر درست و مناسب بودند.
تام شد زود و بیش از هر اینچ از اتومبیل خود را با ترس عصبی رفت که او
ممکن است چیزی مهم را پیدا کنید.
جزئیات نهایی مسابقه ، تکمیل شد و به کسانی داده می شود خود را
اعداد و مکان است. تام خود جلب کرد موقعیت خوبی ، بهترین نیست ، اما
او هیچ دلیلی برای شکایت.
نیم ساعت قبل از شروع ، او دوباره تلفن اگر دوشیزه نستور بود
وارد شده است ، اما او نداشته است ، و آن را با افکار و نه غم انگیز بود که وارد LAD
اتومبیل خود ، که در آن آقای شارپ قبلا گرفته شده بود جای خود را.
آقای دامون به جایگاه رفت و به تماشای مسابقه است.
"من می خواستم مری به دیدن من برنده ، فکر قهرمان ما ، برای او ظالمانه قرار داده بودند و ذهن خود را بر روی
آینده در پیش رو است.
جمعیت زیادی در جایگاه تماشاگران وجود داشت و پراکندگی در مورد مسیر های بزرگ ، که
زمان در حد زیادی از خاک.
به رغم اندازه آن -- پنج مایل در اطراف -- به نظر می رسید آن را استوار برای کل بسته بندی شده
طول با خودروها ، شامل احزاب همجنسگرا که آمده بودند برای دیدن مسابقه الکتریکی.
باند بازی AIRS همجنسگرا وجود دارد ، به عنوان ماشین تام خود را از طریق ورودی هدایت
دروازه ، و بر روی مسیر است. قضات بازرسی نهایی آنها ساخته شده است.
بیست اتومبیل وارد شدند وجود دارد ، اما آشکار بود که برخی از آنها را نمی خواهد تاریخ و زمان آخرین
طولانی ، به عنوان ظرفیت باتری خود را به اندازه کافی بزرگ نیست.
صاحبان آنها ممکن است در شارژ اتکا است ، اما چگونه می توانند این کار را انجام دهند
تحت سیستم معمول آهسته ، و امید را به نفع خود ، تام نمی تواند دید.
او امیدوار به اجرای تمام فاصله را از اتهام تک ، اما اگر از سوی برخی از حادثه
بخشی از جریان خود را دور باید نشت ، باتری خود را می تواند در یک زمان کوتاه شارژ
با استفاده از سیستم جدید خود را ، به اجرا برای
فاصله قابل توجهی است ، یا می تواند جدید در حال حاضر به اتهام نصب کنید ، برای او دو
مجموعه در دست. تام نگاه بیش از اتومبیل او
رقبا.
آنها به دور در دسته ها ، امری که از یک که نقص فرستاده می شود ، با گذشت زمان
کمک هزینه برای خودروهای کوچکتر شده است. تام اشاره کرد که خودرو او و قرمز و
آنهایی که سبز در همین دسته بودند.
ماشین تام بنفش بود. "آیا شما آماده؟" خواسته استارت
گروه اول از نژادها. "آماده" ، پاسخ کم ابراز شد.
"نرم!" رفت تپانچه ، و پس از زمزمه کردن موتور به عنوان وجود دارد
فعلی تعیین مکانیزمی برای کار. جلو رفت و اتومبیل ، در بحبوحه سقوط
باند و احساسات از جمعیت است.
مسابقه بزرگ بود در دست راه است. "آیا شما احساس می کنید عصبی ، تام؟ پرسید :" آقای
شارپ. "یک کمی" LAD پاسخ :.
در اطراف و در سراسر مسیر پرواز برق سریع است.
این آشکار است که برگزاری یک دیدار صرفا برای خودروهای این شخصیت بود
بیرون آورده ایده های جدید زیادی که به نفع صنعت است.
برخی اتومبیل ها ، "انجمن" و دیگران بودند ، مانند تام ، نشان داد پیش متمایز بیش از
سبک های قبلی ساخت و ساز.
نژاد پنج صد مایل در اطراف یک مسیر است و نه امر یک نواخت است ، جز برای آنچه که
اتفاق می افتد ، و چیز خیلی زود شروع به در این مسابقه اتفاق می افتد.
همانطور که تام به حال انتظار می رود ، چند تن از ماشین آلات ، مجبور به عقب نشینی شدند.
مشکلات تایر درآورد برخی ، و دیگران نشان داد که آنها ناامید کننده ای از آن خارج می شد ، زیرا
از قدرت کم است ، و یا فقدان ظرفیت باتری.
تام مصمم به اجازه قرمز و یا خودرو سبز دست آوردن هر گونه سوء استفاده بیش از او ، و
بنابراین او به تماشای آن دو وسایل نقلیه محدود است.
از سوی دیگر ، قرمز و برق سبز بودند آشکارا ترس از یک
دیگر و از تام. آنها هر سه نگه داشته تا حد زیادی با هم
برای سی مایل است.
در این زمان مسابقه را به سخت کار کردن مداوم حل و فصل شده بود.
برخی از هیجان وجود دارد وقتی که چرخ دنده ی فرمان یک خودرو را شکست ، و آن را به سقوط
حصار ، از مجروح شدن راننده ، اما نژاد در ادامه.
مخترع جوان بود برگزاری خود را با او دو رقیب رئیس ، و احساس
بلکه افتخار از اتومبیل خود ، زمانی که از آن آمده گزارش مانند به ضرب گلوله کشته تپانچه وجود دارد.
"ضربه کنید!" فریاد کشیدند تام به شدت ، فرمان به یکی از تعمیر چندین
ایستگاه در سمت داخلی از مسیر. "با چرخ اضافی ، آقای شارپ آماده شود!"
"راست شما!" گریه balloonist.
به ندرت خودرو متوقف شد زمانی که او از همگانی روندی بود ، و به حال جک بلند کردن زیر
چرخ سمت چپ عقب ، جایی که تایر به بد رفته بود.
او و تام سخت مانند تروجان ها را به چرخ ، قرار داده و از سوی دیگر است.
آنها پنج دقیقه را از دست دادند ، و زمانی که آنها در راه دوباره به رنگ قرمز و سبز خودرو
سه چهارم از دامان پیش رو بودند.
"شما باید آنها را بگیرد!" اعلام شارپ بصورتی پایدار و محکم است.
اما قرمز و رانندگان خودرو سبز دیدم نفع خود شدند و به تعیین
برگزاری آن.
تام می تواند آنها را بدون رفتن را از حد خود را متوجه نشدم ، و او نمی خواست به انجام این فقط
نشده است. با این حال ، او تا به حال فرصت خود را هنگامی که در مورد
دو صد مایل پوشانده شده بود.
هر دو قرمز و خودروهای سبز مشکلات تایر داشتند ، اما یکی از قرمز به تعویق افتاد
به ندرت دو دقیقه عنوان سپاه مکانیک در دست خود را به پرواز
معیوب چرخ و دیگر قرار دهید.
هنوز هم تام از دست رفته خود را به دست آورد زمین و یک بار دیگر به رقابت بین این سه اتومبیل
حتی.
در عقب ماشین آقای شارپ تام بود مرمت تایر دمیده است ، هر چند وجود دارد
هنوز یک چرخ زاپاس در رزرو. تام ، در جلو ، با اشتیاق در مسیر peered.
نزدیک به در کنار قرمز شتافت و خودروهای سبز ، دومی تا حدی به
عقب. در سه صد و یک پنجاهم
مایل که تام به حال یکی دیگر از ضربه است.
این بار آن را در زمان کمی طولانی تر به تغییر چرخ و اتومبیل های قرمز و سبز
، یک دور کامل را بر روی او به دست آورد. آهنگ در حال حاضر تا گرد و خاکی که در آن بود
به سختی قابل دیدن اتومبیل رقابت.
بسیاری کاهش یافته است ، و در آستانه دادن بودند.
با احتمال علیه او ، تام شروع به پس گرفتن آن قسمت از زمین از دست داده است.
دقت او را تماشا برق خود را.
به آرامی او را دیدم آن را رها کردن. آیا او به اندازه کافی از چپ را به پایان برساند از
نژاد؟ او می ترسید.
ساعت عبور بودند.
هنوز صد مایل بود هنوز وجود دارد به به بیست مدارات از مسیر است.
برخی از تماشاگران خسته شدن و ترک.
گروه ایفا می کرد spasmodically.
ناگهان تام شاهد شاخساره ماشین قرمز را به یک طرف از مسیر ، نسبت به شارژ
ایستگاه ، ماشین سبز به دنبال.
این نشانه ما! "گریه مخترع جوان گفت :" ما باید کمی بیشتر "آب" است و هم اکنون
آن زمان به آن را دریافت کنید. "
LAD فرار میریزند که در آن به شارژ سیم بودند ، و آنها در یک متصل شدند
با طناب بستن.
او بیست و پنج دقیقه برای شارژ ، اجازه داد ، او با بهبود خود می دانستند
باتری او می تواند به اندازه کافی در حال حاضر در آن زمان این مسابقه را به پایان برساند.
قبل از قرمز و سبز رانندگان خودرو نصب باتریهای جدید به پایان رسید بود ، برای آنها
نمی تواند شارژ به سرعت می تواند قهرمان ما ، تام بود در مسیر دوباره.
اما ، در حالی که کمی او دو رقیب بعد از او بودند.
در حال حاضر یک مسابقه دیدنی و جذاب است. در اطراف و اطراف آن را فرا گرفت سه خودرو بزرگ است.
همه دیگران عملا خارج از آن شد.
جمعیت AIRS پر جنب و جوش شد. مایل بعد از مایل کردن انتخاب شوند شده بود.
روز در حال عبور بود. خسته و پوشیده از گرد و غبار ناشی از آهنگ ،
تام هنوز در فرمان نشسته است.
"دو دور!" گریه آقای شارپ ، به عنوان تپانچه استارتر این هشدار را داد.
"آیا می توانید به دور از' EM ، تام؟ "قرمز و خودروهای سبز شد پس از
از نزدیک.
مخترع جوان نگاه به عقب و راننده سرشونو تکون دادن. او در قدرت بیشتر تبدیل خواهد شد ، تقریبا به
محدود -- است که او برای جهش نهایی صرفه جویی شد.
اما پس از او هنوز هم آمد دو اتومبیل بزرگ است.
ناگهان ماشین قرمز شات پیش رو ، فقط به عنوان آخرین دامان بود.
سبز به دنبال تلاش ، اما فلش از آتش ، گزارش صدای بلند وجود دارد ، و تام می دانستند
فیوز دمیده بود.
هیچ زمانی برای رقیب خود را برای قرار دادن در یک وجود ندارد.
نژاد در حال حاضر بین تام و ماشین قرمز بود.
آیا LAD گرفتن و با تصویب آن را؟
آنها در حال حاضر تنها یک مایل دورتر از پایان است. ماشین قرمز سه طول جلوتر بود.
با یک حرکت سریع تام تبدیل شده در آخرین بیت از قدرت است.
به نظر می رسید به سر و صدا از موتور و تیرباران اتومبیل خود جلوتر می آیند وجود دارد.
آن را در شرایط حتی با ماشین قرمز می تام شده است از ترس بود برای پنج بود
دقیقه اتفاق افتاد : فیوز خود را منفجر کردن است.
"بیش از حد بد! در آن را همه تا با ما! "گریه آقای شارپ است.
"نه!" تام در یک صدای زنگ گریه. "من فیوز اضطراری را آماده کردم!"
او جامعی سوئیچ در محل قرار به کمیسیون دیگر فیوز.
موتور که سرعت از دست داده بود آغاز شد ، آن را انتخاب کنید تا دوباره.
تام به عقب کشیده تا به حال دسته کنترلر ، اما او در حال حاضر آن را راندند به جلو دیگر ، درجه یک
توسط بریدگی ، تا آن را در حد بود.
او از اتومبیل قرمز افتاده بود ، و اشغال آن ، با فریاد زدن
پیروزی آماده برای عبور از خط برنده است.
اما ، مانند یک اسب مسابقه که اعصاب خود را برای آخرین جهش ناامید ، ماشین تام
نسبتا همگانی روندی جلوتر است.
با دست خود آوردن لبه چرخ فرمان ، تا زمانی که به نظر می رسید که
استخوان ها از انگشتان دست خود را برآمده ، تام فرستاد خودرو خود را مستقیما برای به پایان رساندن
نوار.
فریاد زدن از تماشاگران وجود دارد. مرد بودند ایستاده و تکان دادن کلاه خود و
فریاد می کشیدند. زنان نسبتا جیغ شد.
آقای دیمون برکت همه چیز را در داخل چشم شد.
آقای شارپ ، در شور و هیجان خود را ، در پشت صندلی های جلو هل دادن به عنوان اگر به
پرتاب خودرو پیش رو است.
سپس ، به عنوان تپانچه نزدیک از نژاد ، ماشین تام را اعلام کرد ، با آنچه به نظر می رسید
جهش توانا و مانند یک شکارچی پاکسازی خندق ، جعلی پیش رو ، و عبور از خط
در طول پیش از اتومبیل قرمز.
تام سویفت به حال به دست آورد. در میان تشویق جمعیت آهسته LAD
بالا ، و در جهت قضات ، چرخ به ایستاده ، به دریافت
جایزه.
چک گواهی شده برای سه هزار دلار به او تحویل داده شد ، و او موفق به دریافت
تبریک می گویم از مقامات مسابقه. راننده از ماشین قرمز نیز سخاوتمندانه
ستایش او.
"شما دقیق و عادلانه پیروز ، او گفت ، دست دادن با تام.
مخترع جوان و دوستان او سوار خودرو خود را به بیرون ریختن آنها.
همانطور که تام شد نزولی ، خسته و با گرد و غبار begrimed او شنیده صدای درخواست :
Mayn't به من تبریک می گویم شما نیز؟ "او چرخ در اطراف ، به مقابله با مری نستور ،
کاملا تر و تمیز در لباس شب تابستان.
"چرا -- چرا ،" او stammered. "من -- من فکر کردم شما به وجود آمده باشد."
"اوه ، بله من ،" او جواب داد ، خنده است. "من آن را برای هر چیزی از دست رفته است.
من دیر رسیدند ، اما من تو را دیدم کل نژاد.
آن شکوه. من خوشحالم از اینکه موفق به کسب است! "
تام بود بیش از حد ، در حال حاضر ، اما او کاهش هنگامی که دوشیزه نستور برگزار شد هر دو ظریفانه دستکشهایش ریخته
دست در دست او.
دستهای خود را با روغن و گرد و خاک پوشیده شده بود. "همانطور که اگر من برای دستکش من مراقبت!" او گریه ،
و او در زمان در اختیار داشتن دست خود ، اقدام به که تام هیچ چیز بیزار بود.
"آیا شما رفتن به مسابقه هر؟" او پرسیده می شود ، او به عنوان همراه در کنار او راه می رفت ، به دور
از جمعیت جمع آوری است. "من نمی دانم ،" او جواب داد.
ماشین من این است که سریعتر نسبت به من فکر می کردم آن بود.
شاید ممکن است آن را در رقابت های دیگر را وارد کنید. "
اما آنچه تام سویفت بعدا خواهد شد در یکی دیگر از حجم گفته می شود به نام "تام
سریع و پیام های بی سیم او ؛ یا Castaways از جزیره زلزله "-- عجیب و غریب
داستان کشتی خراب و رمز و راز.
اجرا صفحه بدون حادثه انجام شده است ، برای زنجیره ای شکسته را ذخیره کنید ، به راحتی
تعمیر ، روز بعد از مسابقه ، و تام بعد از دریافت تعداد دعوتنامه
نمایشگاه از سرعت.
تولید کنندگان خودرو چند می خواستم برای تضمین حقوق مربوط به دستگاه خود ، اما او
گفت که او مورد نظر را به در نظر گرفتن این موضوع قبل از اقدام.
او وعده خود را به خانم Baggert فراموش نکنید ، در مورد گوشواره الماس ،
و از او خریداری بهترین جفت او می تواند.
تام ، یک هفته یا بیشتر پس از مسابقه بزرگ : "بیایید برای یک پیشنهاد : : :" در تاریخ آمده ، آقای شارپ ، "
چرخش در بالون.
می خواهم ببینم چگونه آن را احساس می کند در میان ابرها بار دیگر "، و آنها به زودی
سر به فلک کشیده در بالای زمین است. بانک جدید ، آغاز شده توسط آقای Foger ، نمی
شکوفا طولانی.
درهای خود را در کمتر از شش ماه بسته است ، اما نهاد های قدیمی بود
قوی تر از همیشه.
آقای برگ ناپدید شد ، و تام آموخته که آیا عامل واقعا مرد بود او تا به حال
تعقیب می کردند ، و سازمان دیده بان که افسون او را پاره سست ، هر چند او همیشه سوء ظن خود را.
نه آن که عبور سیم های برق توسعه ، به طوری که تام بود تا نزدیک به
ضرب شوکه شده است.
اندی Foger را دوست نداشت قهرمان داستان ما بیش از هر زمان دیگری ، و در موارد متعدد به او باعث
نه یک مشکل کمی است ، اما تام قادر به پس از خود نگاه کنند.
پایان
>