Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب ششم. فصل چهارم.
اشک برای یک قطره از آب.
این کلمات ، به تعبیری ، نقطه اتحاد و یگانگی دو صحنه ، که تا به حال ، تا آن
زمان ، در خطوط موازی در همان لحظه ، هر در خاص خود
تئاتر ، یک ، که خواننده تا
فقط در سوراخ موش صحرایی ، perused دیگر ، که او به خواندن ، در نردبان
قاپوق.
اولین شاهدان تنها سه زن که با آنها به خواننده به تازگی ساخته شده بود
آشنایی و دوم برای تماشاگران همه مردم که ما را دیده اند ، در بالا ،
جمع آوری در محل د Greve ، در سراسر قاپوق و چوبه دار.
آن جمعیت که چهار sergeants در 9:00 در صبح در چهار
گوشه از قاپوق با امید از نوعی از اعدام ، هیچ الهام گرفته بود
شک ، حلق آویز ، اما شلاق ،
برداشت از گوش ها ، چیزی ، در کوتاه مدت ، -- که جمعیت به سرعت افزایش یافته بود
چهار پلیس ، بیش از حد نزدیک محاصره بودند مناسبت به "مطبوعات" آن ، به عنوان
بیان و سپس فرار ، بیش از یک بار ،
ضربات صدای شلاق خود را ، و haunches اسب خود را.
این مردم ، نظم در انتظار اعدام در ملاء عام ، آشکار بسیار نیست
بی صبری بسیار.
خود را با تماشای قاپوق ، بسیار ساده از نوعی بنای تاریخی ، تشکیل شده از سرگرم
یک مکعب از سنگ تراشی حدود شش فوت ارتفاع و توخالی در درون است.
راه پله ، بسیار تند از unhewn سنگ ، که تمایز "نامیده می شد
نردبان "، منجر به پلت فرم بالا ، که بر اساس آن قابل رویت بود چرخ افقی
بلوط جامد.
قربانی بر این چرخ ، محدود بر روی زانو خود را با دستان خود را پشت سر خود را.
شفت چوبی ، که مجموعه ای در حال حرکت چرخ تسمه پنهان در درون
عمارت کوچک ، یک حرکت چرخشی به چرخ imparted ، که همیشه حفظ آن
افقی موقعیت ، و در این روش
چهره مرد محکوم به همه چهارم مربع در جانشینی ارائه شده است.
این بود آنچه به "چرخش" مجرم نامیده می شد.
همانطور که خواننده درک ، قاپوق Greve به دور از ارائه تمام شد
ابزارهای تفریح قاپوق Halles. معماری هیچ چیز ، هیچ چیز به یاد ماندنی.
بدون سقف به صلیب آهن ، هیچ فانوس هشت ضلعی ، نه ضعیف ، ستون های بلند و باریک
پخش بر روی لبه پشت بام را به پایتخت برگ کنگر و گل ، هیچ
waterspouts واهی و هیولا ، در
حک شده درودگری ، هیچ مجسمه خوب ، عمیقا در سنگ غرق شده است.
آنها مجبور شدند خود را با کسانی که چهار امتداد کار آوار محتوا ، مورد حمایت
با ماسه سنگ و چوبه دار سنگ رنجور ، ناچیز و برهنه ، در یک طرف.
سرگرمی می شده اند اما یکی از ضعیف برای علاقمندان به معماری گوتیک است.
درست است که هیچ چیز تا کنون کمتر کنجکاو در نمره معماری نسبت به
gapers ارزشمند از قرون وسطی ، و که آنها بسیار کمی برای زیبایی مراقبت
قاپوق.
قربانی در نهایت وارد شدند ، ملزم به دم سبد خرید ، و هنگامی که او شده بود ،
برافراشتند بر پلت فرم ، جایی که او می تواند از تمام نقاط محل دیده می شود ، موظف
با کابل و تسمه بر چرخ
قاپوق ، بوق زدن شگرف ، مخلوط با خنده و acclamations ، پشت سر هم جلو بر
محل. آنها Quasimodo به رسمیت شناخته شده بود.
او بود ، در واقع.
تغییر مفرد بود.
Pilloried در مکان بسیار که در آن ، در روز قبل از ، وی در ادای احترام کرده بود ، تحسین ،
و اعلام پاپ و پرنس از جاهلان ، در ملتزمین دوک مصر ، شاه
Thunes ، و امپراتور شهرستان جلیل در فلسطین!
یک چیز مسلم است و آن این است که روح را در میان جمعیت وجود ندارد ، و نه حتی
خود ، هر چند به نوبه خود پیروز و مبتلا به ، که تعیین این ترکیب
به وضوح در فکر او.
Gringoire و فلسفه خود را از دست رفته در این نمایش بودند.
به زودی میشل Noiret ، ترومپت به پادشاه سوگند یاد کرد ، پروردگار ما ، سکوت را در تحمیل کردند
louts ، و اعلام این حکم ، مطابق با نظم و فرمان
مسیو شهردار.
سپس او در پشت سبد خرید خارج کرد ، با مردان خود را در surcoats رد و بدل است.
Quasimodo ، بیدرد ، خود را لرزاندن و تکان دادن نیست.
همه مقاومت ارائه شده است غیر ممکن است با آن نامیده می شد به او ، در
سبک صدارت جنایی ، تندی و قاطعیت می اوراق قرضه "که
بدان معنی است که احتمالا صندل سبک و زنجیر
برش را به گوشت او ، علاوه بر این ، آن است که سنت زندان و نگهبانان ، که دارای
نشده است از دست داده ، و که دستبند preciously هنوز هم در میان ما حفظ ،
متمدن ، ملایم ، انسانی مردم (galleys و گیوتین در پرانتز).
او خود را به رهبری اجازه داده بود ، تحت فشار قرار دادند ، به اجرا درآمد ، لغو ، محدود و ملزم دوباره.
هیچ چیز بود پس از لقاء او دیده می شود ، اما حیرت وحشیانه یا یک
ادم سفیه و احمق. او به کر شناخته می شد ، یکی ممکن است
تلفظ او را به چشم.
آنها او را بر روی زانو های خود را بر روی تخته دایره قرار داده و او بدون مقاومت است.
آنها را حذف پیراهن خود و نوعی یل یا نیم تنه تا آنجا که به کمربند خود ، او اجازه داد آنها به
راه خود را.
آنها گرفتار او را تحت یک سیستم تازه از صندل سبک و buckles ، او به آنها اجازه داد با اتصال به
و او را دست و پنجه نرم.
فقط از زمان به زمان او snorted noisily ، مانند یک گوساله که رئیس آن حلق آویز و
تداوم بیش از لبه سبد خرید قصاب.
"کله خر" ، گفت : Frollo Jehan از آسیاب ، به دوست خود رابین Poussepain (برای دو
دانش آموزان به دنبال مقصر بود ، عنوان شده است انتظار می رود) ، "او را درک
بیش از یک cockchafer در یک جعبه بسته! "
خنده های وحشی در میان جمعیت بود که آنها مشهود قوز Quasimodo ، او
پستان شتر ، سنگدلانه و مودار خود را شانه لخت گذاشته است.
در طول این gayety ، انسان را در رد و بدل از شهر ، کوتاه قد و قوی
قیافه پلت فرم ، نصب شده و خود را در نزدیکی قربانی قرار داده است.
نام او به سرعت در میان تماشاگران توزیع شده است.
این استاد Pierrat Torterue ، شکنجه رسمی به Chatelet شد.
او با واریز در زاویه قاپوق یک ساعت یک سیاه شیشه ، لوب فوقانی آغاز شد
را که با شن و ماسه قرمز ، که آن را اجازه داد تا سرش را به پایین نهنج پر شده بود ؛
سپس او را حذف surtout رنگ های الوان خود را ،
و تبدیل شد قابل رویت وجود دارد ، از دست راست خود را معلق ، شلاق نازک و کاهش تدریجی
طولانی ، سفید ، درخشان ، گره دار ، صندل سبک plaited ، با ناخن های فلزی مسلح شده است.
او با دست چپ خود ، تسامح تاشو پشت پیراهن خود را در اطراف بازوی راست خود را ، به
بسیار زیر بغل.
در همین حال ، Frollo Jehan ، بالا بردن سر فرفری بلوند خود را بالاتر از جمعیت (او
بر شانه رابین Poussepain به منظور نصب شده بود) ، فریاد زد : "بیا
و نگاه ، آرام خانم ها و مردان! هستند
رفتن به peremptorily تاژکدار استاد Quasimodo ، bellringer برادر من ،
مسیو معاون اسقف Josas ، پست و حقیر از معماری شرقی ، که تا به پشت
مثل گنبد ، و پاها مثل ستون های پیچ خورده! "
و جمعیت پشت سر هم به خنده ، به خصوص پسران و دختران جوان است.
در طول شکنجه پای او را مهر.
چرخ شروع به نوبه خود. Quasimodo wavered زیر اوراق قرضه خود را.
شگفتی که به طور ناگهانی بر او صورت ناقص به تصویر کشیده شده بود ، ناشی از فوران
خنده به دو برابر در اطراف او.
همه در یک بار ، در حال حاضر زمانی که چرخ را در انقلاب خود را به استاد ارائه شده
Pierrat ، پشت خم از Quasimodo ، استاد Pierrat مطرح بازوی خود را ، خوب
صندل سبک به شدت از طریق هوا whistled ،
مانند تعداد انگشت شماری از آدرس ، و با خشم بر شانه بیوجدان سقوط کرد.
Quasimodo همگانی روندی هر چند با شروع بیدار.
او شروع به درک.
او را در اوراق قرضه خود را writhed انقباض خشونت آمیز از تعجب و درد تحریف
عضلات چهره اش است ، اما او به زبان آمده آه تنها نیست.
او صرفا تبدیل شده سر خود را عقب ، به سمت راست ، سپس به سمت چپ ، حفظ تعادل آن را به عنوان
گاو نر می کند که در پهلوها مزاحم stung.
ضربه دوم اول ، سپس یک سوم ، و دیگر و دیگر ، و هنوز هم به دنبال
دیگران است. چرخ بس نیست به نوبه خود ، و نه
ضربه به باران پایین.
به زودی خون پشت سر هم جلو ، و می تواند trickling در یک هزار تاپیک های پایین دیده می شود
شانه های سیاه و سفید کوهان دار و صندل سبک های بلند و باریک ، در حرکت چرخشی خود
اجاره هوا ، قطره از آن را بر جمعیت پاشیده.
Quasimodo ، به تمام ظاهر ، imperturbability اول خود را از سر گرفته شد.
او در ابتدا ، در راه آرام و بدون حرکت ظاهری بسیار تلاش کرده اند ، برای شکستن او
اوراق قرضه.
چشم او دیده می شود بوده است به نور تا ، عضلات خود را سفت ، اعضای خود را به
تمرکز نیروی خود را ، و تسمه کشش.
تلاش قدرتمند ، شگرف ، از جان گذشته بود ، اما اوراق قرضه چاشنی شهردار
مقاومت می کرد. آنها ترک خورده ، و که تمام شد.
Quasimodo سقوط خسته.
شگفتی داد راه ، بر روی ویژگی های او ، به احساس عمیق و تلخ
دلسرد شدن.
او تک چشم خود را بسته ، اجازه داد سر خود را به اب از دهان تراوش شدن بر سینه او ، و جعلی
مرگ است. از آن لحظه جلو ، او هم زده نه بیشتر.
هیچ چیز می تواند جنبش را از زور او را.
نه خون خود را که به جریان بس ، و نه ضربات که در مضاعف
خشم ، نه خشم شکنجه گر ، که خود هیجان زده رشد و مست با
اعدام ، نه صدای
صندل سبک های وحشتناک ، تیز و سوت زدن از چنگال عقرب است.
در طول امین صلح یا قاضی از Chatelet ملبس به سیاه و سفید ، اسب سیاه و سفید ، که تا به حال نصب شده بر روی
در کنار نردبان از زمان آغاز اعدام مستقر شده ، گسترش داد او
ترکه آبنوس به سمت ساعت شیشه.
شکنجه متوقف شود. چرخ متوقف شد.
چشم Quasimodo به آرامی باز. موجب بلا بود به پایان رسید.
دو نوکران از شکنجه رسمی حمام شانه خونریزی بیمار ،
مسح آنها را با برخی از خمیر که فورا تمام زخم ها را بسته و
انداخت بر پشت خود یک نوع از لباس زرد ، در برش مثل لباده باشلق دار بلند است.
در ضمن ، Pierrat Torterue اجازه صندل سبک ، قرمز و gorged به خون ، به
چکه بر پیاده رو.
همه برای Quasimodo بیش از حد بود.
او هنوز تحت آن ساعت از قاپوق که استاد Barbedienne فلوریان
بنابراین عاقلانه به حکم Messire رابرت D' Estouteville اضافه شده ، همه به
شکوه بیشتر فیزیولوژیکی قدیمی و
بازی روانی بر کلمات ژان د Cumene ، Surdus absurdus : مرد ناشنوا
مضحک است.
بنابراین ساعت شیشه تبدیل شده بود یک بار دیگر ، و آنها را ترک کوهان دار محکم
به تخته ، به منظور است که عدالت ممکن است به پایان انجام است.
توده مردم ، به خصوص در قرون وسطی ، در جامعه آنچه را که کودک در
خانواده است.
تا زمانی که آن را در دولت خود را از جهل بدوی ، اخلاقی و باقی می ماند
اقلیت فکری ، می تواند آن را از آن به عنوان کودک گفت : --
'تیس سن بی رحم است.
ما قبلا نشان داده است که Quasimodo منفور به طور کلی ، برای بیش از یکی خوب بود
دلیل ، درست است.
سختی وجود دارد تماشاگر در آن جمعیت بود که نیست و یا که باور نداشت که او
دلیلی برای شکایت از پشت خم بدخواه از برگشتن - کدبانو.
لذت دیدن او به نظر می رسد به این ترتیب در قاپوق جهانی شده بود ؛ و خشن
مجازات است که او متحمل شده بود ، و وضعیت رقت انگیز که در آن چپ بود
او ، به دور از نرم شدن مردم
نفرت بیش از پیش خرابکارانه خود را با مسلح کردن آن با یک لمس از نشاط ارائه شده دارد.
از این رو ، "تحت پیگرد قانونی قرار عمومی" راضی ، به عنوان توازن قانون هنوز هم آن را بیان
در اصطلاحات مخصوص یک صنف خود ، به نوبه خود از یک هزار vengeances خصوصی آمدند.
در اینجا ، در سالن بزرگ ، زنان رندر خود را به ویژه برجسته.
همه برخی از کینه علیه او گرامی ، برخی برای کینه توزی خود ، دیگران برای زشتی او.
دومی بیشتر عصبانی شد.
"آه! ماسک ضد مسیح! "به گفته یکی از. "سوار بر دسته جارو!" گریه دیگری.
"چه خوب ادا و اصول غم انگیز" ، زوزه میکشیدند محکوم کنند یک سوم "و که می خواهند او را به پاپ
احمق ها اگر دیروز به روز شد؟ "
"" تیس است ، رخ داد : "در یک پیرزن. این ادا و اصول از قاپوق است.
چه زمانی باید که از چوبه دار داشته باشد؟ "
"وقتی شما coiffed با زنگ بزرگ خود را به صد متر زیر زمین ، لعنت
bellringer؟ "" اما TIS شیطان که حلقه Angelus! "
"آه! مرد ناشنوا! موجود یک چشم! پشت قوز! هیولا! "
"چهره به یک زن بهتر از تمام مواد مخدر و داروهای خیط و پیت شدن!"
دو استاد ، Jehan DU مولن ، و رابین Poussepain ، در بالای خود را خواند
ریه ها ، خودداری باستان ، --
"Une هارت پور لو pendard! کونی پور سازمان ملل متحد لو magot! "*
* طناب برای پرنده چوبه دار! دسته هیزم برای میمون.
هزار توهین دیگر بر او بارید و hoots و imprecations ، و
خنده ، و در حال حاضر و پس از آن ، سنگ.
Quasimodo ناشنوا بود اما چشم او روشن بود ، و خشم عمومی قرار گرفته بود نه کمتر
انرژی بر روی چهره خود را نسبت به کلمات خود را به تصویر کشیده می شود.
علاوه بر این ، ضربات از سنگ توضیح می دهد که انفجار از خنده.
در ابتدا او بر سر موضع خود است.
اما کم کمی که صبر که زیر تازیانه متحمل شده بود
شکنجه گر ، به همراه داشت و راه را قبل از تمام این نیش حشرات داد.
گاو نر از آستوریاس که شده است اما کمی حملات picador نقل مکان کرد
رشد می کند تحریک شده با سگ ها و banderilleras.
او برای اولین بار در اطراف ، یک نگاه آن را کند می کند از نفرت را بر جمعیت ، رای دادند.
اما محدود بود ، نگاه خود را ناتوان از راندن آن مگس که بود
گزش ایجاد زخم خود.
سپس او در اوراق قرضه خود نقل مکان کرد ، و exertions خشم او چرخ کهن
قاپوق جیغ زدن بر محور آن است. این همه تنها افزایش تمسخر و
hooting.
سپس مرد رنجور ، قادر به شکستن یقه خود را می خواهم که از یک جانور وحشی زنجیر ،
آرام بار دیگر شد و تنها در فواصل آه از خشم heaved چالهها
قفسه سینه خود.
نه شرم و نه قرمزی در چهره اش وجود دارد.
او بیش از حد از دولت از جامعه بود ، و بیش از حد نزدیک به دانستن دولت از طبیعت
چه شرم آور بود.
علاوه بر این ، با چنین درجه ای از ناهنجاری ، رسوایی چیزی که می تواند احساس می شود؟
اما خشم ، نفرت ، ناامیدی ، به آرامی بیش از آن چهره شنیع کاهش ابر که بزرگ شد
تا کنون بیشتر و بیشتر غم انگیز ، همیشه بیشتر و بیشتر به اتهام برق ، که پشت سر هم
مندرج در هزار چشمک زن رعد و برق از چشم غول یا پهلوان یک چشم.
با این حال ، که ابر دور برای لحظه ای پاک ، در عبور از قاطر که
طی شدن جمعیت ، تحمل یک کشیش است.
به دور او می تواند آن قاطر و آن کشیش را ببینید ، هیدراتاسیون قربانی فقیر بزرگ شد
ظریفتر است.
خشم به آن شده بود ، توسط یک لبخند عجیب و غریب پر از دنبال شد
شیرینی ، نجابت ، و حساسیت شخص غیر قابل توصیف.
نسبت به عنوان کشیش نزدیک ، که به لبخند روشن تر شد ،
متمایز ، درخشنده تر است. مانند ورود یک نجات دهنده بود ، که
مرد ناراضی بود تبریک.
اما به محض به عنوان قاطر به اندازه کافی به نزدیک قاپوق اجازه می دهد تا از سوار آن
به رسمیت شناختن قربانی ، کشیش کاهش یافته است چشم خود ، به ضرب و شتم یک عقب نشینی شتابزده ، موجب
با دقت ، به عنوان اینکه در عجله به شر
خود را از تجدید نظر تحقیر آمیز ، و نه در همه آرزومند که ادای احترام کردند و
به رسمیت شناخته شده توسط یک شخص فقیر در چنین مخمصه است.
این کشیش معاون اسقف دم کلود Frollo شد.
ابر blackly بیشتری از هر زمان دیگری بر پیشانی Quasimodo فرود.
لبخند هنوز هم با آن مخلوط شده بود برای یک زمان ، اما تلخ ، دلسرد ،
عمیقا غم انگیز است. گذشت زمان بر است.
او در آنجا شده بود حداقل یک ساعت و نیم ، پاره ، maltreated ، تمسخر
متصلا ، و تقریبا سنگسار.
همه در یک بار او دوباره در زنجیره خود را با ناامیدی مضاعف نقل مکان کرد ، که ساخته شده
چارچوب کل است که او را با مته سوراخ مرتعش شدن و شکستن سکوت است که او تا به حال
obstinately حفظ تاکنون ، او را در گریه
خشن شدن صدا و خشمگین ، که شبیه پوست درخت به جای فریاد انسان ، و کدام
در سر و صدا از hoots غرق شد -- "بنوشید!"
این علامت تعجب از زجر ، به دور از شفقت هیجان انگیز ، تنها ارسال تفریحی
به مردم خوب پاریس که در محاصره نردبان ، و که ، باید آن را
اعتراف گرفته شده در جرم و به عنوان یک
بسیاری شد و سپس هیچ کمتر ظالمانه و وحشیانه نسبت به قبیله وحشتناک از سارق مسلح
در میان آنها ، ما در حال حاضر انجام خواننده ، و بود که به سادگی پایین
قشر از مردم.
نه صدا در اطراف مقتول ناراضی مطرح شد ، به جز در تشنگی او سخن مسخره امیز گفتن.
این مسلم است که در آن لحظه او مشمئز کننده و دافعه نسبت به رقت انگیز بود ،
با کف و ارغوانی چهره خود چکیدن ، چشم خود را وحشی ، دهان خود را با خشم و درد ،
و زبان او لولینگ بوده نیمی از.
همچنین باید اعلام شود که اگر روح خیریه ، بورژوا یا bourgeoise در
اراذل و اوباش ، به همراه یک لیوان آب به آن موجودی رنجور در عذاب تلاش کرده بودند ،
رفتند در اطراف گام های بدنام
قاپوق چنین تعصب از شرم و خواری ، که آن را بسنده به
دفع سامری خوب.
و در پایان از چند لحظه ، Quasimodo نگاه ناامید بر کاربر به سایر نظرسنجی
جمعیت ، و تکرار در صدا هنوز هم بیشتر heartrending : "بنوشید!"
و همه شروع به خنده.
: "بنوشید این!" گریه رابین Poussepain ، پرتاب در چهره اش یک اسفنج که تا به حال
در قطره قطره شدن خیس شده است. "وجود دارد ، شما ناشنوا تبه ، من بدهکار خود را."
یک زن یک سنگ را در سر خود پرتاب --
"که شما به ما در شب از خواب بیدار با صدای گوشخراش دادن خود را از روح dammed تدریس.
"او ، خوب است ، پسر من!" زوزه میکشیدند محکوم کنند فلج ، و تلاش او را با رسیدن به خود را
دوشاخه زیر چیزی گذاشتن ، "شما بازیگران هر جادوها بیشتر در مورد ما از بالای برج برگشتن
مادام؟ "
"فنجان آشامیدنی Here'sa!" chimed در یک مرد ، flinging کوزه شکسته در سینه خود.
"شما Twas ساخته شده است که همسر من صرفا به این دلیل او را در نزدیکی شما به تصویب رساند ، وضع حمل به
کودک با دو سر! "
و گربه من بارور شدن یک بچه گربه با شش پنجه! "yelped عجوزه قدیمی ، راه اندازی
آجر در او. "بنوشید!" تکرار فرآیند له له زدن Quasimodo ، و
برای سومین بار.
در آن لحظه او مشهود جمعیت راه بدهند.
دختر جوان ، فوق العاده لباس ، از ازدحام.
او توسط یک بز سفید کمی با شاخ های طلاکاری شده به همراه بود ، و به مرحله اجرا دایره زنگی
در دست او است. چشم Quasimodo برق زد.
این کولی آنها او را برای حمل در شب قبل تلاش کرده بودند ، بدکرداری بود
که او dimly آگاه بود که او در آن لحظه بسیار گرفتارشد ؛
که در حداقل مورد بود ، از سال
او را فقط برای بدبختی که ناشنوا بود تنبیه ، و از داشتن
شده یک مرد ناشنوا قضاوت شده است.
او شک داشتند که او برای انتقام انتقام او نیز آمده بود و برای مقابله ضربه او
مثل بقیه. او را مشهود ، در واقع ، استقرار (mount) نردبان
به سرعت در حال.
خشم و وجود او را خفه.
او دوست داشت قاپوق را به ویرانه فرو ریختن ، و اگر رعد و برق
چشم او می توانست برخورد مرگ ، کولی شده اند به پودر قبل از کاهش می یابد
او پلت فرم رسید.
او ، بدون uttering یک هجا با نزدیک شدن ، قربانی که در بیهوده writhed
تلاش او را فرار می کنند ، و جدا شدن یک کدو از کمربند خود را ، او آن را مطرح و به آرامی به
خشک لب از مرد بدبخت.
سپس ، از آن چشم که تا آن لحظه شده بود ، خشک و سوزش ، اشک بزرگ
به سقوط و رول به آرامی پایین که تغییر شکل چهره مدت قرارداد با دیده شد
ناامیدی.
این اولین بار بود ، به احتمال قوی ، که مرد تأسف ریخته بود.
در همین حال ، او برای نوشیدن ، فراموش کرده بودم.
کولی لب ولوچه را جمع کردن کم کم به او ساخته شده ، از بی صبری ، و فشار فواره زدن اب.
ماه tusked Quasimodo ، با لبخند. او با پیش نویس های عمیق نوشید.
تشنگی او سوزش.
وقتی که او تا به حال به پایان رسید ، خیره چشم لب سیاه و سفید او ، بدون شک ، با جسم برآمده
از بوسیدن دست زیبایی که فقط succoured او را.
اما دختر جوان که بود ، شاید تا حدودی بدگمان است ، و چه کسی به یاد
تلاش های خشونت آمیز شب ، دست خود را با ژست وحشت زده به عقب بازگرداند
کودکی که ترس از گاز گرفته شدن توسط یک جانور است.
سپس مرد فقیر ناشنوا در او ثابت نگاه پر از سرزنش و غم غیر قابل بیان است.
آن شده اند که یک عینک لمس کردن در هر نقطه ، -- این زیبا و تازه ، خالص ، و
دختر جذاب است ، که در همان زمان به حدی ضعیف شده بود ، در نتیجه به تسکین از تا شتاب
بدبختی زیاد است ، بدشکلی و شرارت.
در قاپوق ، منظره والا بود. مردم بسیار شیفتهی آن شدند ،
و شروع به کف زدن دست خود را ، گریه ، -- "نوئل!
نوئل! "
در آن لحظه بود که دور افتاده گرفتار دید ، از پنجره خاک رس او ،
کولی در قاپوق ، و او را لعن شیطانی او پرتاب شده است ، --
"ملعون و مطرود می شود تو ، دختر مصر!
ملعون! نفرین شده! "