Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل سوم. چوب وحشی
به مول طولانی می خواست به حال را به آشنایی از دوره گرد.
او ، همه به حساب به نظر می رسید ، به چنین شخصیت مهم است و ، هر چند به ندرت
قابل مشاهده ، به نفوذ در نهان خود احساس توسط هر کسی در مورد محل.
اما هر زمان که مایل مول ذکر خود را به موش آب او همیشه خود را در بر داشت
خاموش است. "این همه حق ،" در موش می گویند.
'Badger'll نوبه خود تا چند روز دیگر -- او همیشه تبدیل کردن -- و سپس به من معرفی
شما. بهترین همراهان!
اما شما باید نه تنها او را به عنوان او را پیدا کنید ، اما وقتی که شما او را پیدا کنید. '
"آیا شما از او بخواهید در اینجا شام و یا چیزی؟" گفت که مول.
"او نمی خواهد آمد ، پاسخ موش به سادگی.
"دوره گرد نفرت جامعه ، و دعوت ، و شام ، و همه آن نوع چیزی.
"خب ، پس ، فرض کنیم و او را؟" پیشنهاد مول.
'O ، من مطمئن هستم که او را که دوست ندارد در همه ، گفت : موش صحرایی ، کاملا آگاهند.
"او بسیار خجالتی ، او می خواهم مطمئن شوید که به جرم.
من هرگز جرأت به او را در خانه خود خودم ، هر چند که من او را تا
است. علاوه بر این ، ما نمی تواند.
این کاملا از این سوال است ، چرا که در خیلی از چوب وسط وحشی زندگی می کند. "
"خوب ، فرض او ، گفت : مول. "شما به من گفت از چوب وحشی بود همه حق است ،
شما می دانید. "
'O ، من می دانم ، می دانم ، پس از آن ، پاسخ موش evasively.
اما من فکر می کنم ما نمی خواهد فقط در حال حاضر وجود دارد. فقط هنوز رتبهدهی نشده است.
اتمام حجت راه طولانی ، و او نمی خواهد در خانه در این زمان از سال به هر حال ، و او می شود
آینده همراه برخی از روز ، اگر شما صبر بی سر و صدا.
به مول تا به حال به این مطالب.
اما هرگز در طول دوره گرد آمدند ، و هر روز در آورده سرگرمی های آن ، و آن نیست
تا تابستان بود داشت ، و سرما و یخ زدگی و راه های لجنی نگه داشته و آنها را در داخل خانه بسیار ،
و رودخانه متورم شتافت گذشته در خارج از
ویندوز خود را با سرعت که تمسخر در قایقرانی از هر نوع یا نوع ، که او در بر داشت
خانه افکار خود را دوباره با اصرار در انفرادی خاکستری دوره گرد ،
که زندگی خود را توسط خود زندگی می کردند ، در سوراخ خود را در وسط چوب وحشی.
در زمستان را در خواب موش صحرایی یک معامله بزرگ ، بازنشستگی زود هنگام و افزایش دیر است.
در طول روز کوتاه او گاهی اوقات scribbled شعر و یا به دیگر مشاغل کوچک داخلی
در مورد خانه و ، البته ، همیشه وجود دارد حذف در حیوانات برای چت ، و
در نتیجه یک معامله خوب وجود دارد
داستان و مقایسه یادداشت ها در تابستان گذشته و تمام doings است.
چنین فصل غنی آن ، شده بود ، زمانی که یکی به نگاه در آن همه!
بنابراین با تصاویر متعدد و بسیار بسیار رنگی!
این نمایش از بانک رودخانه به حال به طور پیوسته در طول راهپیمایی ، آشکار خود را در صحنه
که هر یک از تصاویر دیگر در جریان باشکوه موفق شد.
loosestrife بنفش وارد اولیه ، تکان دادن قفل انبوه درهم در امتداد لبه
از چه رو آینه چهره خود را پشت در آن خندید.
بید ، گیاه ، حساس و دقیق ، مانند یک ابر غروب صورتی ، کند بود به پیروی نمی کنند.
Comfrey ، بنفش دست در دست با رنگ سفید ، رخنه کرد چهارم به جای خود را در
خط ؛ و در یک روز صبح محجوب و به تأخیر انداختن سگ گل رز ظرافت در پا
مرحله ، و یکی می دانستند ، تا اگر رشته موسیقی
آن را در آکورد باشکوه که منحرف را به یک نوعی رقص سریع فرانسوی اعلام کرده بود ، که در ژوئن گذشته
در اینجا بود.
یکی از اعضای این شرکت هنوز در انتظار. چوپان پسر برای پوره به
وو ، اسب برای آنها منتظر خانم ها در پنجره ، شاهزاده بود که به بوسه
تابستان خواب به زندگی و عشق است.
اما وقتی چمن زار ، شیرین ، شاد و بودار در کهربا نیمتنه چرمی ، نقل مکان کرد و به لطف او
در گروه ، پس از آن آماده بود تا بازی آغاز خواهد شد.
و چه چیزی یک بازی آن را به حال شده است!
حیوانات خواب آلود ، در حفره های گرم و نرم خود را در حالی که باد و باران ضرب و جرح در آنها
درب ، به یاد می آورد هنوز هم مشتاق صبح ، یک ساعت قبل از طلوع آفتاب ، هنگامی که ابهام سفید ،
هنوز undispersed ، از نزدیک در کنار چسبیده
سطح آب و سپس شوک از سقوط اولیه ، همراه بانک گریز ،
و انتقال تابشی از زمین ، هوا ، و آب ، که ناگهان یکشنبه شد
با آنها را دوباره ، و خاکستری بود طلا و
رنگ و متولد شده از زمین را پیمود ، یک بار دیگر.
آنها به یاد می آورد خواب نیمروز پژمرده گرم از اواسط روز ، عمیق در زیر گیاه سبز ، خورشید
قابل توجه از طریق در شفت کوچک و نقاط طلایی است ، قایقرانی و حمام کردن از
بعد از ظهر ، rambles همراه خطوط گرد و خاکی
و از طریق رنگ زرد cornfields و طولانی ، شب سرد در گذشته ، زمانی که بسیاری از
موضوعات را جمع آوری شد ، بنابراین بسیاری از دوستی های گرد شده و بسیاری از ماجراهای
برنامه ریزی برای فردا.
شد و مقدار زیادی به بحث در مورد آن روز در زمستان کوتاه زمانی که حیوانات یافت وجود دارد
خود را به دور آتش ، با این حال ، مول یک معامله خوب از اوقات فراغت در دست او بود ،
و یک بعد از ظهر ، هنگامی که موش در خود
ARM - صندلی قبل از شعله به تناوب dozing بود و تلاش بیش از قافیه که نیست
مناسب ، او را تشکیل دادند که این قطعنامه به توسط خود و بررسی چوب وحشی ، و
شاید تا به اعتصاب آشنایی با آقای دوره گرد.
این یک بعد از ظهر سرد هنوز هم با آسمان بالای سر سخت سخت بود ، زمانی که او خارج از
سالن گرم و به هوا باز است.
این کشور وضع کاملا لخت و بی برگ در اطراف او ، و او فکر کرد که او
هرگز تا کنون و نزدیک را به داخل از چیزهایی که در روز زمستانی که
زمانی که طبیعت عمیق در خواب او را سالانه و به نظر می رسید به لگد کردن لباس.
Copses ، dells ، معادن و تمام مکان های مخفی ، که برای معادن مرموز شده بود
اکتشاف در تابستان برگ دار ، در حال حاضر در معرض از خود و اسرار خود را pathetically ،
و به نظر می رسید از او بخواهید خود را به چشم پوشی
فقر نخ نما در حالی که ، تا که می تواند شورش در لباس مبدل در امدن غنی مانند قبل ، و
ترفند و جلب او را با فریب است.
این رقت انگیز در راه بود ، و در عین حال تشویق -- حتی هیجان انگیز.
او خوشحال است که او دوست داشت از کشور undecorated ، سخت ، و ساده از آن
زر و زیور.
او را به استخوان لخت از آن من بود ، و آنها را خوب و قوی و ساده است.
او گرم شبدر و بذر چمن از بازی می خواهید نیست ، از صفحه نمایش
ولیک ، به پارچه فروشی باد کرده از راش و نارون به نظر می رسید بهترین دور و با بزرگ
طرب از روح او در سمت تحت فشار قرار دادند
چوب وحشی ، که به وضع قبل از او کم و تهدید ، مانند یک صخره سیاه و سفید در بعضی از
دریا هنوز هم در جنوب. هیچ چیز به او زنگ در ابتدا وجود دارد
ورود.
شاخه های کوچک زیر پای خود را crackled ، سیاهههای مربوط به او را tripped ها ، قارچ ها در stumps شبیه
کاریکاتورهای ، و او را برای لحظه ای شباهت های خود را شگفت زده را به چیزی
آشنا و دور ، اما که تمام لذت و هیجان انگیز بود.
این او را در ، و او را به نور که در آن کمتر نفوذ ، و درختان دولا
نزدیکتر و نزدیکتر ، و حفره دهان زشت او را در هر دو طرف ساخته شده است.
همه چیز خیلی هنوز هم در حال حاضر.
غروب های پیشرفته بر روی او به طور پیوسته ، به سرعت ، جمع آوری در پشت سر و قبل از و
نور به نظر می رسید تخلیه دور مانند سیل آب است.
سپس به چهره آغاز شد.
این بیش از شانه اش بود ، و indistinctly ، که او برای نخستین بار فکر او را دیدم یک چهره ، یک
کمی بد گوه شکل صورت ، به دنبال در او را از یک سوراخ.
وقتی که او مواجه شد و آن ، چیزی که از بین رفته بود.
تندتر شد ، گفتن خوش خود را به شروع همه چیز تصور ،
و یا به سادگی وجود خواهد داشت بدون پایان دادن به آن است.
او به تصویب رسید یکی دیگر از سوراخ ، و دیگری ، و دیگری ، و پس از آن -- بله -- هیچ -- بله!
قطعا صورت کمی باریک ، با چشم های سخت ، برای یک لحظه از یک فلش به حال
سوراخ شد و رفته است.
او تردید -- braced خود را برای تلاش و strode در.
سپس به طور ناگهانی ، و اگر آن را به حال شده است تا تمام وقت ، هر سوراخ ، دور و نزدیک ، و
شد صدها نفر از آنها وجود دارد ، به نظر می رسید که دارای صورت است ، به سرعت در حال آمدن و رفتن ،
همه نگاهها به او ثابت از کینه توزی و نفرت : : تمام سخت چشم و بد و تیز.
اگر او تنها می تواند به دور از سوراخ در بانک ها ، که به تصور او ، می شود وجود ندارد
بیشتر مواجه است.
او در چرخش از راه و سقوط به مکان untrodden از چوب است.
پس از سوت آغاز شد.
واضح و روشن بود ، و دور پشت سر او ، زمانی که اولین بار آن را شنیده ، اما
به نحوی او را به عجله به جلو.
پس از آن ، هنوز هم بسیار کم نور و روشن ، این صدا به مراتب جلوتر از او ، و او را
تردید و می خواهید برای رفتن به عقب.
او در دو دلی را متوقف و آن را در هر دو طرف آغاز شد ، و به نظر می رسید و گرفتار
در طول تمام طول چوب به دورترین حد به آن منتقل می شود.
آنها و هشدار و آماده است ، بدیهی است ، هر کس آنها!
و او -- او به تنهایی ، و غیر مسلح ، و دور از هر گونه کمک و شب شد بسته شدن
سپس pattering آغاز شد. او فکر کرد که آن را تنها در حال سقوط بود و در برگ
اول ، خفیف و ظریف صدای آن بود.
سپس آن را به عنوان رشد آن را در زمان یک ریتم منظم ، و او آن را برای هیچ چیز دیگری می دانستند اما
پت و متوالی و متوالی از پا کمی هنوز هم بسیار دور است.
آن را در مقابل و یا پشت سر بود؟
این به نظر می رسید یکی از اولین ، و پس از آن دیگر ، پس از آن هر دو است.
آن بزرگ شد و آن را ، تا از هر ضرب چهارم که او مشتاقانه گوش ، تکیه
این راه و آن ، آن را به نظر می رسید بستن در بر روی او.
او هنوز هم به گوش ایستاده بود ، یک خرگوش آمد به او را سخت در حال اجرا از طریق درختان.
او منتظر ، انتظار آن را به کند کردن سرعت ، و یا از او را به یک دوره مختلف منحرف.
در عوض ، حیوانات ، تقریبا او را به خار آن را به عنوان نقش برآب گذشته ، مجموعه ای به صورت او و سخت ، خود را
چشم خیره.
"خارج شدن از این ، شما احمق ، خارج!' مول به گوش او را من من کردن او به عنوان چرخش دور
استامپ و ناپدید کردن یک تونل دوستانه است.
pattering تا آن را مانند تگرگ ناگهانی صدا در خشک برگ فرش افزایش یافته است
گسترش در اطراف او.
چوب در کل به نظر می رسید در حال اجرا در حال حاضر ، در حال اجرا سخت ، شکار ، تعقیب ، بسته شدن در دور
یا چیزی -- کسی؟ در وحشت ، او شروع به اجرای بیش از حد ، aimlessly ،
او می دانست کجا نیست.
او در برابر همه چیز بود ، او بیش از همه چیز و همه چیز را به سقوط کرد ، او تحت darted
همه چیز و همه چیز دور dodged.
در گذشته او را در پناه تو خالی تاریک و عمیق از یک درخت راش قدیمی ، که در زمان ارائه
سرپناه ، پنهان کاری -- حتی شاید ایمنی ، اما چه کسی می تواند بگوید؟
به هر حال ، او بیش از حد خسته به اجرای هر بیشتر ، و فقط در بر گرفتن را به
برگ خشک که به توخالی اشاره شده بود و امیدواریم که او امن برای یک زمان.
و او به عنوان روحانی وجود دارد ، نفس نفس و لرزش ، و گوش به whistlings و
patterings خارج ، او آن را در گذشته می دانستند ، در تمام پری آن ، چیزی است که ترس که
دیگر ساکنان کمی در این زمینه و ردیف بوته های پرچین
اینجا مواجه شده بود ، و شناخته شده به عنوان تیره ترین لحظه خود را -- که چیزی که در آن موش صحرایی
حال بیهوده سعی کردند او را از سپر -- ترور از چوب وحشی!
همین حال ، موش صحرایی ، گرم و راحت ، dozed های خود پای بخاری.
مقاله او از نیمه تمام آیات تضعیف از زانو خود را ، پشت سر خود سقوط کرد ، خود را
دهان باز کرد ، و او توسط بانک سرسبز از خواب ، رودخانه ها سرگردان.
سپس تضعیف زغال سنگ ، آتش و crackled ارسال یک جهش از شعله ، و او با خواب
یک شروع.
به یاد آنچه که او بر درگیر شده بود ، او به پایین به طبقه برای خود
آیات ، بیش از آنها را برای یک دقیقه pored ، و سپس دور برای مول نگاه از او بپرسم
اگر او می دانست قافیه خوبی برای چیزی و یا دیگر.
اما مول بود وجود ندارد. او برای مدت زمان گوش.
خانه بسیار آرام به نظر می رسید.
سپس او به نام 'Moly!" چند بار ، و ، دریافت پاسخ ، بلند شده و رفت
به سالن. کلاه به مول را از دست رفته از آن بود
میخ عادت کرده اند.
goloshes او که همواره با چتر ایستادن غیر روحانی ، نیز از بین رفته بود.
موش از خانه خارج ، و با دقت به سطح آب گل آلود از زمین
در خارج ، به امید پیدا کردن آهنگ مول است.
آنها وجود دارد ، مطمئن شوید به اندازه کافی. goloshes شد جدید ، فقط برای خرید
زمستان ، و جوش در کف آنها تازه و تیز.
او می تواند imprints از آنها در گل ببینید ، در حال اجرا در امتداد مستقیم و هدفمند ،
منجر به طور مستقیم از چوب وحشی. موش نگاه بسیار جدی ، و ایستادگی در
عمیق فکر برای یک دقیقه یا دو.
سپس او وارد شده مجدد به خانه ، یک کمربند به دور کمر خود را بسته ، راندند محکم بسته از
اسلحه را در آن ، در زمان یک چوب زدن تنومند بود که در یک گوشه از سالن ، و مجموعه
کردن برای چوب وحشی در سرعت های هوشمند.
این در حال حاضر گرفتن بود به هنگام غروب وقتی که او به حاشیه اولین درختان و
سقوط بدون تردید به چوب ، به دنبال نگرانی در هر دو طرف برای هر
نشانه ای از دوست خود.
در اینجا وجود دارد و ستمکاران چهره کمی از سوراخ ظهور ، اما از میان رفت و بلافاصله در
چشم از حیوانات با ارزش ، اسلحه خود را ، زشت و چماق بزرگ در درک خود و
سوت زدن و pattering ، که او به حال
کاملا به سادگی در ورود اول خود شنید ، در گذشت و به دور متوقف شد ، و تمام شد
هنوز هم.
او راه خود را از طریق manfully طول چوب ، به دورترین لبه آن و پس از آن ،
دل کندن تمام راه ، او مجموعه خود را به گذشتن از آن ، laboriously کار بیش از
زمین کامل ، و در تمام مدت تماس از خوش ، 'Moly ، Moly ، Moly!
کجا؟ این من -- این موش های قدیمی!
او صبر را از طریق چوب برای یک ساعت یا بیشتر ، شکار کرده که در گذشته به او
شادی او به گوش فریاد پاسخ دادن به کم است.
هدایت خود را با صدای او راه خود را از طریق تاریکی به جمع آوری ساخته شده
پای درخت راش قدیمی ، با یک سوراخ در آن ، و از از سوراخ آمد ضعیف
صدا ، گفت : "موش وار!
آیا این واقعا به شما؟ "موش رخنه کرد به توخالی ، و در آنجا
پیدا مول ، خسته و هنوز هم لرزش است.
"موش O!' او ، فریاد "من وحشت زده شده ، شما نمی توانید فکر می کنم!"
'O ، من کاملا درک کنند ، گفت : موش صحرایی soothingly.
"شما واقعا باید نمی رفته اند و انجام آن ، مول.
من بهترین من شما را از آن را نگه دارید. ما رودخانه بانکداران ، ما به ندرت به اینجا می آیند
توسط خودمان.
اگر ما به ، ما در زوج آمده ، حداقل و پس از آن ما به طور کلی همه حق است.
علاوه بر این ، صد ها چیزهایی است که بدانید ، که ما درک می کنیم و همه چیز در مورد وجود دارد
شما ، نه به عنوان است.
من کلمه عبور ، و علائم ، و گفته است که قدرت و اثر ، و گیاهان شما
حمل در جیب شما ، و شما را تکرار آیات ، و dodges و جواب شما عمل.
همه به اندازه کافی ساده زمانی که شما آنها را می دانیم ، اما
آنها باید شناخته شود اگر شما کوچک ، و یا شما خود را در مشکل پیدا کنید.
البته اگر شما و یا سمور دوره گرد بودند ، این امر می تواند کاملا موضوع دیگری.
"قطعا آقای شجاع وزغ نمی خواهد ذهن آمدن به اینجا را توسط خود ، که او؟ پرسش
مول. "وزغ قدیمی؟" گفت که موش صحرایی ، خنده
صمیمانه.
"او چهره اش را نشان نمی دهد در اینجا تنها برای hatful کل guineas طلایی ، وزغ ، نه
که نیست. "
به مول را تا حد زیادی با صدای خنده بی دقت موش صحرایی است ، و همچنین بود تشویق می کردند.
توسط چشم از چوب و اسلحه خود را gleaming ، و او را متوقف و شروع به لرز
احساس bolder و بیشتر خود را دوباره.
حالا پس از آن ، گفت : در حال حاضر در موش صحرایی ، "ما واقعا باید خودمان را با هم بکشید و
یک شروع برای خانه در حالی که هنوز نور کمی به سمت چپ.
هرگز آن را انجام خواهد داد در شب به صرف در اینجا ، شما را در درک.
بیش از حد سرد ، برای یک چیز.
"عزیز موش مانند ، گفت : مول فقیر ،" من dreadfully متاسفم ، اما من به سادگی ضرب و شتم مرده
و واقع that'sa جامد.
شما باید به من اجازه دهید بقیه در اینجا در حالی که دیگر ، و من به قدرت ، اگر من به
صفحه اصلی در همه. '' O ، همه حق است ، گفت : موش مهربان ،
"بقیه دور.
خیلی نزدیک به زمین تیره در حال حاضر ، به هر حال ، و باید کمی از یک ماه وجود دارد
بعد از آن.
بنابراین مول کردم و به برگ های خشک و کشیده از خود ، و در حال حاضر
خاموش را به خواب کاهش یافته است ، هر چند از نوع خراب و مشکل ، در حالی که موش صحرایی تحت پوشش
خود را ، بیش از حد ، به عنوان بهترین او ممکن است ، برای
گرما ، محبت ، صبر و ذخیره کردن ، با سلاح کمری خود را در پنجه.
هنگامی که در آخرین مول بیدار شد ، بسیار معمول و در روح خود را تجدید ، در موش صحرایی
گفت : "در حال حاضر پس از آن!
من فقط یک نگاه به خارج و ببینید که آیا همه چیز آرام ، و پس از آن ما واقعا باید
خاموش است. "او به ورود خود را به عقب نشینی شد
قرار داده و سر خود را.
سپس به او گفت شنیده مول بی سر و صدا به خود ، 'سلام! سلام! در اینجا -- است -- -- برو!
"چه شده ، موش وار؟" خواست مول. "برف است ، پاسخ داد : به طور خلاصه موش صحرایی ، و یا
نه ، DOWN.
برف می آید سخت است. 'The Mole در آمد و در کنار او دولا ، و ،
دنبال کردن ، دیدم که تا چوب وحشتناک او را در یک جنبه کاملا تغییر شده است.
چاله ، حفره ، استخر ، مشکلات ، و دیگر menaces سیاه و سفید به سالک شد
ناپدید شدن سریع ، و یک فرش gleaming از جن وپری بود springing تا در همه جا ، که
نگاه بیش از حد حساس به گام زده بر پا شده توسط خشن.
پودر پر از هوا و گونه با یک احساس سوزش در تماس خود را caressed ، و
boles سیاه و سفید از درختان در یک نور است که به نظر می رسید در زیر آمده را نشان داد.
"خوب ، خوب ، آن را نمی توان کمک کرد ، گفت : موش صحرایی ، پس از تعمق.
"ما باید یک شروع ، ایجاد و شانس ما ، گمان می کنم.
بدترین از آن است ، من دقیقا نمی دانند که در آن ما هستند.
و اکنون این برف باعث می شود همه چیز را نگاه بسیار متفاوت است. "
این بود در واقع.
به مول نمی شناخته شده است که آن را چوب همین بود.
با این حال ، آنها مجموعه ای از شجاعانه ، و در زمان که خط به نظر می رسید که بیشتر امیدوار کننده ، نگه داشتن در
به یکدیگر و با سرور وانمود کنند که شکست ناپذیر
یک دوست قدیمی به رسمیت شناخته شده در هر تازه
درخت که ظالمانه و سکوت آنها را به استقبال ، و یا دهانه ، فاصله ، مسیر یا با یک دید
آشنا به نوبه خود در آنها ، در رفع خستگی از فضای سفید و سیاه که تنه درخت
خودداری متفاوت است.
یک ساعت یا دو بعد -- که همه آنها تعداد از زمان از دست داده بود -- آنها کشیده است ، dispirited ،
خسته و ناامید کننده ای در دریا ، و پایین در تنه درخت کاهش یافته است شنبه به بهبود خود
نفس و در نظر گرفتن آنچه که باید انجام شود.
آنها با خستگی و کبود با بلغزد درد شد ، آنها را به چند کاهش یافته بود
سوراخ کردم و مرطوب از طریق ، از برف بود تا گرفتن عمیق است که آنها به سختی می تواند کشیدن
پاها کمی خود را از طریق آن ، و درختان
ضخیم تر بود و بیشتر شبیه به هر یک از دیگر تر از همیشه.
به نظر می رسید بدون پایان دادن به این چوب ، و بدون آغاز ، و تفاوت در آن وجود دارد ، و ،
بدتر از همه ، هیچ راه است.
"ما نمی توانیم نشستن در اینجا بسیار طولانی ، گفت : موش صحرایی.
"ما باید یکی دیگر از فشار برای آن را ، و یا انجام کاری دیگر.
سرما بیش از حد افتضاح است برای هر چیزی ، و از برف به زودی بیش از حد عمیق برای ما به اب راه رفتن
از طریق. او در مورد او و peered نظر گرفته شود.
'در اینجا نگاه کنید ،" او ، "این چیزی است که رخ می دهد به من.
There'sa مرتب کردن بر اساس دل را در اینجا در مقابل از ما ، که در آن زمین به نظر می رسد همه پر از تپه و
اخمو و hummocky.
ما راه ما را به پایین را به آن ، و تلاش و پیدا کردن برخی از پناهگاه ، یک غار یا
سوراخ را با یک کف خشک به آن ، از برف و باد ، وجود دارد و ما یک اند
استراحت خوب قبل از ما دوباره سعی کنید ، برای ما هر دو از ما خیلی ضرب و شتم مرده است.
علاوه بر این ، ممکن است برف را ترک کردن ، و یا چیزی ممکن است. "
بنابراین یک بار دیگر آنها را در پای خود کردم ، و دل را به تلاش ، جایی که آنها
اطلاعات مربوط به یک غار و یا برخی از گوشه بود که خشک شکار و حفاظت از باد مشتاق
و چرخش برف.
آنها به بررسی یکی از بیت hummocky موش صحرایی از سخن گفته بود ، که ناگهان
مول tripped به بالا و رو به جلو بر روی صورت خود را با جیغ سقوط کرد.
'O پای من! او گریه.
'O ساق پا فقیر من!" و او در برف نشست و پای خود را در هر دو پنجه های جلویی خود را nursed.
'مول پور قدیمی!" گفت که موش صحرایی با مهربانی. 'شما نظر نمی رسد که شانس زیادی می شود که به
روز ، شما؟
اجازه دهید یک نگاهی به پا. بله ، او در ادامه ، رفتن زانو زد
به نگاه ، 'شما قطع ساق پا خود را ، به اندازه کافی مطمئن شوید.
صبر کنید تا من در دستمال من ، و من آن را برای شما کراوات.
"من باید بیش از یک شاخه مخفی و یا یک استامپ tripped ، گفت : مول طرز ناراحت.
'O ،! من
O ، من '' اتمام حجت بسیار تمیز را کاهش دهد ، گفت : موش صحرایی ،
بررسی دوباره آن را با دقت. "که توسط یک شاخه یا هرگز انجام شد
بیخ و بن.
به نظر می رسد که اگر آن را توسط یک لبه تیز از چیزی در فلز ساخته شده است.
خنده دار! او بمب مدتی ، و مورد بررسی قرار humps
و دامنه است که آنها را احاطه کرده است.
"خوب ، ذهن هرگز به آنچه در آن انجام شود ، گفت : مول ، فراموش دستور زبان خود را در درد خود را.
"درد فقط همین ، هر کاری که انجام می شود."
اما موش صحرایی ، پس از دقت در گره زدن تا پا با دستمال او ، او را ترک کرده بود و
خراش دادن مشغول در برف بود.
او خراشیده و shoveled و بررسی ، هر چهار پا کار busily ، در حالی که
بی صبرانه منتظر مول ، remarking در فواصل زمانی ، 'O ، در ، موش صحرایی است!'
ناگهان گریه موش صحرایی "هورا!" و سپس "هورا ، دیگه دیگه اشعه اشعه اشعه دیگه!" سقوط کرد و به
اجرای ضعیف جست و خیز کردن در برف. "چه در بر داشت ، موش وار؟" پرسید :
مول ، هنوز پرستاری پای او.
"بیایید و ببینید!' گفت که خوشحال موش صحرایی ، به عنوان او در jigged.
به مول به نقطه hobbled و تا به حال نگاه خوب است.
"خوب ،" او در آخرین گفت ، به آرامی ، من آن را درست به اندازه کافی.
بازدید همان چیزی که قبل از ، مقدار زیادی از بار.
آشنا شی ، من آن تماس بگیرید.
درب ، لیسه! خوب ، چه از آن؟
چرا jigs رقص در اطراف درب لیسه؟
اما نمی کنید ببینید چه به این معنی ، شما -- شما کسل کننده به ذهن حیوانات 'گریه موش صحرایی
بی صبرانه. 'البته من آنچه به این معنی ،' پاسخ
مول.
'این بدان معناست که یک فرد بسیار بی دقت و فراموشکار را ترک کرده است خود را درب
لیسه در مورد دروغ گفتن در وسط چوب وحشی ، تنها جایی که مطمئن شوید که برای سفر
همه است.
خیلی فکر از او ، من آن را. وقتی که من به خانه من برو و شکایت
در مورد آن به -- به کسی و یا دیگر ، ببینید که آیا من «!
'O ، عزیز!
O ، عزیز! 'گریه ، موش صحرایی ، در یاس و ناامیدی در خیره سری خود را.
'در اینجا ، متوقف کردن و استدلال می آیند و خراش!' و او را به کار دوباره و ساخته شده از برف
پرواز در تمام جهات در اطراف او.
پس از رنج بیشتر تلاش های او ، پاداش بودند و یک نخ نما درب حصیر دراز
در معرض است. وجود دارد ، چه شما به من؟ "گفت
موش صحرایی در پیروزی بزرگ است.
'هیچ هر آنچه ،' پاسخ مول ، با صداقت کامل است.
'خوب در حال حاضر ،" او ، 'شما به نظر می رسد کشف کرده اند یکی دیگر از قطعه ای از بستر داخلی ،
برای انجام شده و دور ریخته ، و من فرض کنید که شما کاملا خوشحالم.
بهتر است جلو بروید و جست و خیز کردن دور رقص خود را که اگر شما به ، و آن را بیش از ، و
پس شاید ما می توانیم در زباله نیست و هر زمان بیشتر بر انبوه زباله ،.
آیا ما می توانیم مصرف حصیر یا فرش جلو؟ خواب و یا در زیر یک درب حصیر؟
یا نشستن در یک خانه درب و حصیر سورتمه در برف بر روی آن ، شما جوندگان طاقت فرسا؟
"آیا -- شما -- متوسط -- به -- مثلا ،' گریه موش هیجان زده ، که این درب حصیر به شما نمیگوید که
هر چیزی را؟ "
واقعا ، موش صحرایی ، "گفت که مول ، کاملا pettishly ،' من فکر می کنم می خواهم به اندازه کافی از این حال
حماقت. چه کسی از درب حصیر گفتن هر کسی شنیده
هر چیزی؟
آنها به سادگی آن را انجام دهند. آنها که مرتب سازی بر اساس نیست.
درب تشک می دانم که جای خود. '
حالا در اینجا نگاه کنید ، شما -- شما ضخیم سر جانور ، 'پاسخ ، موش صحرایی ، واقعا عصبانی ،
"این باید متوقف شود.
دیگر نه کلمه ، اما خراش -- خراش و خش و حفاری و شکار دور ، به ویژه
در دو طرف از hummocks ، اگر می خواهید به خواب خشک و گرم به شب ، برای آن
آخرین شانس ما!
موش برف بانک در کنار آنها را با تب و تاب حمله ، کاوش خود را با چوب زدن
در همه جا و پس از آن حفر با خشم و مول خراشیده busily بیش از حد ، مجبور به
از موش به هر دلیل دیگر ، برای خود
به نظر این بود که دوست او بود گرفتن سبک سر.
کار سخت از ده دقیقه ، و نقطه از چوب زدن موش را مورد حمله قرار چیزی است که
صدا توخالی.
او کار می کرد تا او می تواند یک پنجه از طریق دریافت و احساس و پس از آن به نام مول به و
کمک کند او را.
سخت در آن رفت و دو جانوران ، تا در آخرین نتیجه کارگران خود را کامل بود
از نظر مول شگفت زده و تا کنون دیر باور.
در کنار آنچه که به یک بانک از برف به نظر می رسید حال بود کمی جامد ، به دنبال
درب ، رنگ سبز تیره.
طناب زنگ آهن آویزان شده توسط طرف ، و زیر آن ، بر روی یک صفحه کوچک برنج ، منظمی
حکاکی با حروف بزرگ مربع ، آنها می توانند با کمک از مهتاب MR بخوانید.
دوره گرد.
به مول به عقب در برف از تعجب و لذت محض سقوط کرد.
"موش! او در طلب مغفرت گریه ،' شما تعجب!
تعجب واقعی ، این چیزی است که شما می شوند.
من از آن دیدن همه در حال حاضر!
شما از آن استدلال کرد ، گام به گام ، در عاقلانه است که رئیس شما ، از لحظه
که من سقوط کرد و قطع ساق پا من ، و شما را در برش نگاه کرد ، و در یک بار ذهن خود را با شکوه
به خود گفت ، "درب لیسه!"
و سپس شما را به تبدیل و متوجه شد که خیلی درب لیسه که آن را انجام داده!
آیا شما آنجا متوقف شد؟ شماره
بعضی از مردم می شده اند کاملا راضی است ، اما شما نیست.
عقل شما در ادامه کار. "اجازه بدهید من فقط پیدا کردن یک خانه گیر ،" می گوید
شما را به خودتان ، "و تئوری من ثابت شده است!"
و البته شما را در بر داشت خود را درب حصیر. شما خیلی باهوش ، من معتقدم که شما می توانید از پیدا کردن
هر چیزی که دوست داشتم. "در حال حاضر ، می گوید :" شما "، که درب وجود دارد ، به عنوان
ساده به عنوان اگر من آن را دیدم.
هیچ چیز دیگری باقی می ماند که باید انجام شود ، اما برای پیدا کردن آن وجود دارد! "
خوب ، من که در مورد مرتب کردن بر اساس چیزی که در کتاب ها را بخوانید ، اما من در آن آمده پیش از این هرگز
در زندگی واقعی.
شما باید برای رفتن به جایی که شما به درستی قدردانی است.
شما به سادگی هدر رفته در اینجا ، در میان ما همراهان.
اگر من تنها بود ، سر خود را ، موش وار ---- '
"اما شما نه ،' قطع موش صحرایی ، نه unkindly ، "من فرض کنید شما به
نشستن در تمام شب برف و صحبت کنید تا در یک بار و دادن به که شما طناب زنگ
مشاهده وجود دارد ، و حلقه های سخت ، به سختی می توانید ، در حالی که من چکش! '
در حالی که موش با چوب درب او حمله شود ، مول تا در طناب زنگ خاست ،
چنگ آن و چرخش وجود دارد ، هر دو پا به خوبی در خارج از زمین ، و کاملا از راه طولانی
کمرنگ کردن آنها می تواند یک زنگ عمیق صدای زیر پاسخ بشنوند.