Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل XXI خروج
مرگ ناگهانی برجسته عضو از جهان اجتماعی را به عنوان قاضی محترم
Jaffrey Pyncheon احساس (حداقل در محافل ایجاد بلافاصله
در ارتباط با مرحوم) که به سختی در این دو هفته کاملا فروکش کرد.
ممکن است اظهار داشت، با این حال، که از تمام حوادث تشکیل می دهند که یک فرد
زندگی نامه، به ندرت 1 - هیچ، قطعا از هر چیز مانند مشابه
اهمیت - که جهان که به راحتی خود را به تلفیق به عنوان مرگ او.
در بسیاری از موارد دیگر و احتمالات، فرد در میان ما حاضر است، مخلوط
با انقلاب روزانه امور، و در عین حال، affording یک نقطه قطعی برای مشاهده.
در مرگ خود است، تنها جای خالی، و یک جریان مخالف گذرا، وجود دارد - بسیار کوچک، به عنوان
در مقایسه با قدر ظاهری از جسم ingurgitated، - و یک یا دو حباب،
صعودی از عمق سیاه و سفید و ترکیدن در سطح است.
به عنوان Pyncheon قاضی در نظر گرفته، به نظر می رسید آن را محتمل است، در وهله اول، که حالت
خروج نهایی خود را ممکن است او را رواج بزرگتر و طولانی تر پس از مرگ از معمول
شرکت حافظه یک انسان پست است.
اما هنگامی که آن را از آن پرتو ها آمدند شود، درک بالاترین مقام حرفه ای
مگر برای برخی از ویژه بی اهمیت، دلالت اندک - رخداد طبیعی، و
شیوه ویژه هر نویسنده - به هیچ وجه یک فرم غیر معمول
مرگ و میر، مردم، با نشاط مرسوم خود، اقدام به فراموش کرد که او
تا کنون زیسته اند.
به طور خلاصه، قاضی محترم بود شروع به یک موضوع کهنه قبل از نیمی از
روزنامه های کشور پیدا کرده بود برای قرار دادن ستون های خود را در عزاداری، و انتشار خود را
بسیار وابسته به وفات eulogistic.
با این حال، خزنده بطور تاریکی را از طریق مکان هایی که این شخص بسیار عالی بود
خالی از سکنه در طول عمر خود، یک جریان پنهان بحث خصوصی وجود دارد، مانند آن را
را تکان تمام نجابت به صحبت با صدای بلند در خیابان و گوشه است.
بسیار فوق العاده است، که چگونه این واقعیت مرگ یک مرد اغلب به نظر می رسد به مردم
ایده صحت شخصیت خود را، که آیا برای خوب یا بد، از آنها که تا کنون برخوردار
در حالی که او در زندگی و عمل در میان آنها است.
مرگ واقعی واقعیت است که آن را مستثنی باطل، و یا خیانت پوچی آن است؛
سنگ محک است که ثابت می کند طلا و dishonors های فلزی baser.
رفتگان، هر کس که او ممکن است، در یک هفته پس از مرگ او بازگشت، او
تقریبا همواره خود را در یک نقطه بالاتر یا پایین تر از او بود که قبلا
اشغال شده، در مقیاس تقدیر عمومی.
اما صحبت می کنید، یا رسوایی، که ما در حال حاضر اشاره، اشاره به مسائل از هیچ کمتر
قدیمی تاریخ از قتل، سی چهل سال پیش، قرار است از اواخر قاضی
عموی Pyncheon.
نظر پزشکی با توجه به مرگ های اخیر و با ابراز تاسف خود را تقریبا به حال
به طور کامل برطرف ایده که قتل در مورد سابق مرتکب شد.
با این حال، به عنوان سابقه نشان داد، موقعیت irrefragably نشان می دهد وجود دارد که
دسترسی آپارتمان خصوصی Jaffrey Pyncheon، شخص به دست آورده بودند، در
یا نزدیک لحظه ای از مرگ او.
آقا: میزش و زیر شلواری خصوصی، در یک اتاق به هم پیوسته را به شبستان خود، بوده است.
غارت پول و مقاله ارزشمند از دست رفته دست چاپ خونین وجود دارد
کتانی پیرمرد و قدرت
زنجیره جوش داده شده از شواهد استقرایی یا قیاسی، جرم سرقت و قتل آشکار
کلیفورد شده بود ثابت، و سپس ساکن با عمویش در مجلس هفت
شیروانی.
Whencesoever منشاء، در حال حاضر به وجود آمد یک نظریه وجود دارد که بر عهده گرفت تا به حساب
این شرایط برای رد ایده آژانس کلیفورد.
بسیاری از افراد تأیید کرد که تاریخ و روشنسازی حقایق، طولانی
مرموز، توسط daguerreotypist شده است به دست آمده از یکی از این
seers mesmerical که، امروزه، به طوری
عجیب گیج کردن جنبه امور بشر، قرار داده و چشم انداز طبیعی همه
به سرخ شدن، از شگفتی های که آنها را با چشمان خود را بسته است.
با توجه به این نسخه از داستان، Pyncheon قاضی، نمونه را به عنوان ما
او را در روایت ما را به تصویر کشیده شده بود، در جوانی، ظاهرا درست نشدنی
ادم بی پروا و بی ملاحظه است.
بی شعور، غرایز حیوانی، به عنوان است که اغلب مورد، توسعه یافته شده بود در اوایل
از کیفیت فکری و نیروی شخصیت، که او بود
پس از آن قابل توجه است.
او خود را نشان داده بود وحشی، از بین می رود، معتاد به لذات کم، کمی کوتاه
ruffianly در طرفین نسبت به خود، و بی پروا گران، بدون
منابع از فضل عمویش.
این دوره از رفتار محبت لیسانس قدیمی بیگانه بود، یک بار به شدت
بر او ثابت است.
در حال حاضر از آن است که averred - اما چه بر قدرت موجود در یک دادگاه عدالت،
سعی نکن وانمود به بررسی، - که مرد جوان توسط وسوسه شد
شیطان، یک شب، به جستجو او را عمو
زیر شلواری خصوصی، که او تا به حال به معنای ناپیدا دسترسی است.
در حالی که در نتیجه با عنوان جرم جنایی را اشغال کرد، او از افتتاح اتاق مبهوت شد.
درب.
ایستاده بود Pyncheon قدیمی Jaffrey وجود دارد، در لباس خواب خود را!
تعجب از چنین کشف، اضطراب، زنگ و وحشت، به ارمغان آورد
بحران از اختلال که لیسانس بود مسئولیت موروثی، او
به نظر می رسید که با خون خفه، و سقوط بر
کف، قابل توجه معبد خود را ضربه ای سنگین در مقابل گوشه ای از یک جدول است.
چه بود که باید انجام شود؟ پیر مرد بود قطعا مرده!
کمک خیلی دیر خواهد آمد!
چه بدبختی، در واقع، باید آن را خیلی زود، از احیای خود آگاهی
خاطره از جرم مفتضح که او مشهود خود را به ارمغان بیاورد
برادرزاده در عمل بسیار از ارتکاب!
اما او هرگز دوباره زنده.
با جسارت سرد که همیشه به او مربوط است، مرد جوان ادامه داد:
جستجوی خود را از زیر شلواری، و اراده، از تاریخ اخیر، به نفع
کلیفورد، - که او را نابود کردند، - و
مسن تر 1 به نفع خود، که او رنج می برد به باقی می ماند.
اما قبل از بازنشستگی، bethought Jaffrey خود را از شواهد و مدارک، در این غارت
زیر شلواری، که برخی از یکی از اتاق با اهداف شیطانی سفر کرده بود.
سوء ظن، مگر اینکه برطرف شده است، ممکن است بر مجرم واقعی ثابت.
در حضور مرد مرده، در نتیجه، او پیریزی یک طرح که باید
آزاد خود را در هزینه کلیفورد، رقیب خود را که شخصیت او به حال در
یک بار تحقیر و مخالفت.
این احتمال نیست، می شود آن را گفت، که او با هر منظور و مقصودی را درگیر عمل
کلیفورد در اتهام قتل.
دانستن که عموی خود را با خشونت مردن، آن را ممکن است به او داشته باشد، رخ نداده،
در عجله بحران، که چنین استنتاج ممکن است کشیده شده است.
اما، هنگامی که این امر در زمان این جنبه تیره تر، مراحل قبلی Jaffrey،
در حال حاضر او را متعهد به کسانی که باقی مانده است.
بنابراین craftily او تنظیم شده بود به شرایط، که در دادگاه کلیفورد،
پسر عموی خود را به سختی لازم به سوگند به هر چیزی نادرست، اما فقط به
خودداری توضیح تعیین کننده،
صرفنظر برای بیان آنچه او خود را انجام داده و شاهد است.
بنابراین جرم و جنایت باطنی Jaffrey Pyncheon، به عنوان در نظر گرفته کلیفورد بود، در واقع، سیاه و سفید
و لعنتی، در حالی که صرفا خود را نشان می دهد بیرون و پاداش مثبت کوچکترین بود
که احتمالا می تواند با یک گناه آنقدر بزرگ تشکیل شده است.
این فقط مرتب کردن بر اساس گناه که مرد احترام برجسته احساس می کند که ساده ترین
به دور از.
خارج از دید محو شدن رنج می برد و یا به شمار ماده قابل اغماض است، در محترم
طولانی در قاضی Pyncheon بررسی پس از آن زندگی خود را.
او به آن حوصلگی به کنار، در میان frailties فراموش شده و بخشوده از جوانان خود را، و
به ندرت فکر دوباره آن را. ما را ترک قاضی به سکون خود را.
او نمی تواند خوشبخت در ساعت مرگ مدل دهید.
ندانسته، او یک مرد بدون فرزند بود، در حالی که تلاش برای اضافه کردن ثروت بیشتری را به تنها او را
ارث فرزند.
به سختی یک هفته پس از مرگ او، یکی از بخار Cunard به ارمغان آورد هوش
مرگ، وبا، پسر قاضی Pyncheon، درست در نقطه ای از سوار خود را
سرزمین مادری.
این بدبختی کلیفورد ثروتمند شد و هم Hepzibah، پس به روستای کوچک ما
ازدواج، و از طریق او، که دشمن قسم خورده از ثروت و همه شیوه ای از محافظه کاری -
وحشی اصلاح طلب،. - Holgrave!
بود در حال حاضر بیش از حد در زندگی کلیفورد دیر افکار خوب از جامعه را به ارزش
مشکل و غم و اندوه از اثبات بیگناهی رسمی است.
چیزی که او نیاز به عشق بسیار کمی بود، تحسین، و یا حتی احترام،
ناشناخته های بسیاری است.
دومی احتمالا ممکن است برای او برنده شد، تا به حال کسانی که در آنها سرپرستی
رفاه خود تلقی توصیه به افشای کلیفورد به بدبختی افتاده بود
احیای ایده های گذشته، هنگامی که
شرایط هر آسایش او ممکن است انتظار داشت در آرامش فراموشی دراز.
پس از چنین اشتباه به او متحمل شده است، جبران خسارت وجود دارد.
مسخره رقت انگیز از آن، که جهان ممکن است به اندازه کافی آماده شده برای ارائه،
تا زمانی پس از عذاب بیشترین کار خود را انجام داده بود، می توانست جا فقط به
تحریک bitterer خنده از کلیفورد فقیر بود تا کنون قادر به.
این یک حقیقت است (و این امر می تواند یکی از بسیار غمگین به امید بالاتر است که آن را
نشان می دهد) که هیچ اشتباهی بزرگ، که آیا عمل و یا تحمل در حوزه فانی ما،
واقعا هرگز به حق مجموعه ای است.
زمان، فراز و نشیب زندگی مستمر از شرایط، و ثابت
inopportunity از مرگ، ارائه آن را غیر ممکن است.
اگر پس از گذشت سال های طولانی از سمت راست به نظر می رسد در قدرت ما باشد، ما بدون تو رفتگی در دیوار
تنظیم شوید.
درمان بهتر است برای فرد مبتلا به به تصویب، و ترک آنچه که او یک بار فکر خود را
جبران ناپذیر به مراتب پشت سر او خراب کردن.
شوک مرگ قاضی Pyncheon است، نیرو به طور دائم و در نهایت
اثرات مفید آن در کلیفورد. آن مرد قوی و سنگین شده بود
کابوس کلیفورد.
هیچ نفس آزاد کشیده شود وجود دارد، در درون حوزه بنابراین بدخواه
موثر باشد.
اولین اثر از آزادی، همانطور که ما در پرواز بی اراده کلیفورد را شاهد بود
نشاط لرزش. نشست از آن، او را در خود غرق کنید
بی تفاوتی فکری سابق.
او به نزدیک به اندازه گیری کامل از آنچه ممکن است، درست است، هرگز به دست آمده
دانشکده های خود را.
اما او بهبود به اندازه کافی از آنها تا حدی به نور تا شخصیت خود را به نمایش برخی از
طرح از فضل موجود شگفت انگیزی است که نافرجام در آن بود، و او را به جسم
کمتر عمیق، علاقه اگر چه کمتر سودا از پیش از این.
او آشکارا خوشحال بود.
آیا ما مکث تصویر دیگری از زندگی روزمره خود، با تمام لوازم
در فرمان به خشنود و راضی کردن غریزه خود را برای زیبا، صحنه های باغ، که به نظر می رسید
خیلی شیرین به او، متوسط و بی اهمیت به نظر می رسد در مقایسه با.
خیلی زود پس از تغییر خود را از ثروت، کلیفورد، Hepzibah، و قمر کوچک، با
تصویب هنرمند، نتیجه گرفت که از خانه های قدیمی ملالآور حذف
هفت شیروانی، و اقامت خود را برای
در حال حاضر، در کشور زیبا و ظریف صندلی اواخر Pyncheon قاضی است.
خروسک و خانواده اش در حال حاضر حمل و نقل شده بود به آنجا، که در آن دو مرغ بود
فورا شروع یک فرآیند خستگی ناپذیر تخم مرغ تخمگذار، با یک طراحی مشهود، به عنوان یک
ماده وظیفه و وجدان، به ادامه
نژاد برجسته خود را تحت نظارت بهتر از گذشته قرن.
بر روی مجموعه ای از روز را برای خروج خود را، شخصیت اصلی داستان ما،
از جمله خوب عمو Venner، در اطاق نشیمن جمع شدند.
"خانه در این کشور است که قطعا بسیار خوب، تا آنجا که این طرح می رود،" مشاهده شده
Holgrave، به عنوان حزب مورد بحث در مورد ترتیبات آینده خود است.
"اما من تعجب می کنم که قاضی در اواخر - به طوری مجلل، و با چشم انداز معقول
انتقال ثروت خود را به فرزندان خود - نباید احساس قواعد متداو ل و مرسوم رفتار و اداب سخن
تجسم عالی قطعه ای از
معماری داخلی در سنگ، و نه در چوب.
سپس، هر نسل از خانواده ممکن است تغییر کرده اند کشور را با توجه به خود را
طعم و راحتی در حالی که قسمت بیرونی، از طریق گذشت سال، ممکن شده است
اضافه کردن venerableness اصلی آن
زیبایی، و در نتیجه دادن که تصور تداوم که به نظر من ضروری به
شادی از هر لحظه. "
"چرا،" جیغ و قمر، نگاه به چهره هنرمند با شگفتی بی نهایت، "چگونه
زیبا و ایده های خود را تغییر می شوند! خانه ای از سنگ، در واقع!
آن است، اما دو یا سه هفته پیش که به نظر می رسید به آرزو مردم را به زندگی در چیزی
به عنوان شکننده و موقت به عنوان یک لانه نظر کلی!
ق، قمر، من به شما گفت که چطور به آن خواهد بود! "گفت: این هنرمند، با نیمه، سودا
بخندی. "شما به من که یک محافظه کار در حال حاضر!
کمی من فکر می کنم که تا کنون تبدیل شدن به یکی.
در این خانه از بدبختی ارثی بسیار به خصوص unpardonable است،
و تحت چشم پرتره ان مدل محافظه کار، که، در آن بسیار
شخصیت، خود را ارائه شده و تا زمانی که سرنوشت بد از نژاد او. "
"این تصویر! گفت:« کلیفورد، زیبایی از نگاه استرن خود را کوچک.
"هر زمان که من در آن نگاه می کنی، خاطره های قدیمی رویایی شکار من وجود دارد، اما
نگه داشتن فراتر از درک ذهن من است. ثروت، به نظر می رسد برای گفتن - بی کران
ثروت - ثروت غیر قابل تصور!
من می توانم تصور که، زمانی که من کودک، و یا جوانان بود که پرتره صحبت کرده بود، و گفت:
من راز ثروتمند، و یا چهارم را در بر گرفته بود و دست خود را، با سابقه کتبی پنهان
ناز و نعمت.
اما کسانی که مسائل قدیمی با من بسیار کم است، امروزه!
می تواند این رویا چه بوده است؟ "" شاید من می توانم آن را به یاد می آورند، پاسخ داد: "
Holgrave.
"ببینید! صد شانس به یک وجود دارد که هیچ شخص، unacquainted با
مخفی، هرگز لمس در بهار امسال است. "" بهار راز "کلیفورد گریه:.
"آه، من به یاد داشته باشید در حال حاضر!
من آن را کشف کند، یک بعد از ظهر تابستان، وقتی که من معطل ماندن و رویا در مورد
خانه، طولانی، چندی پیش. اما رمز و راز از من فرار است. "
هنرمند انگشت خود را بر روی تدبیر به او مراجعه کننده قرار داده است.
در روزهای گذشته، اثر احتمالا بوده است به علت شروع به تصویر
رو به جلو.
اما، در دراز مدت پنهان، ماشین آلات از طریق شده بود خورده
زنگ، به طوری که در فشار Holgrave در، پرتره، قاب و سقوط به طور ناگهانی
از موضع خود و ذخیره کردن صورت رو به پایین بر روی زمین است.
زنگ تفریح در دیوار بود به این ترتیب به نور به ارمغان آورد، که در آن ذخیره کردن یک شی تحت پوشش
با گرد و غبار یک قرن است که بلافاصله آن را نمی توانست به عنوان یک ورقه تاشده به رسمیت شناخته شده
از پوست است.
Holgrave آن را باز کرد و نمایش داده شده عمل باستان با hieroglyphics امضا
از sagamores چند هند، و انتقال به سرهنگ Pyncheon و وارثان او، برای همیشه،
وسعت سرزمین در شرق.
"این پوست بسیار، تلاش برای بازیابی هزینه آلیس زیبا
Pyncheon شادی و زندگی او، گفت: "هنرمند، با اشاره به افسانه ای خود است.
"این همان چیزی است که به دنبال Pyncheons بیهوده، در حالی که آن را با ارزش بود و اکنون که آنها
پیدا کردن گنج، آن را مدت طولانی است که بی ارزش است. "
"پسرخاله Jaffrey پور!
این است آنچه او را فریب خورده، بانگ زد: "Hepzibah.
"وقتی جوان بودند با هم، کلیفورد احتمالا یک نوع پری داستان از این
کشف.
او همیشه در خواب می دیدم اینجا و به آنجا در مورد خانه، و نور تاریک خود را
گوشه و کنار با داستان های زیبا.
و فقیر Jaffrey، که در زمان برگزاری هر چیز و همه چیز به عنوان اگر واقعی بود، فکر من
برادر ثروت عموی خود پیدا کرده است. او با این توهم را در ذهن او درگذشت!
"اما"، گفت: قمر، جدا به Holgrave، "چگونه شما را به دانستن راز آمد؟"
"عزیزترینم قمر، گفت:« Holgrave، "چگونه آن را لطفا شما به نام به عهده
Maule؟
همانطور که برای مخفی، آن را به تنها توارث است که برای من آمده است
اجداد من است.
شما باید هر چه زودتر شناخته شده اند (که من ترس از ترس شما دور بود) که،
در این درام طولانی از اشتباه و مجازات، من نماینده جادوگر های قدیمی،
هستم و احتمالا به همان اندازه یک جادوگر مثل همیشه بود.
از پسر از اعدام متی Maule، در حالی که ساخت این خانه، در زمان
فرصت برای ساخت این زنگ تفریح، و پنهان کردن سند هند، که در آن
وابسته به زمین بسیار زیاد ادعای Pyncheons ها.
بنابراین آنها را مبادله شرقی قلمرو خود را برای باغ Maule زمین. "
"و اکنون" در عمو Venner گفت: "گمان می کنم ادعای خود را به ارزش یک مرد
به اشتراک گذاشتن در ان مزرعه من "!
"عمو Venner،" جیغ و قمر، گرفتن دست فیلسوف وصله را، "شما هرگز نباید
صحبت بیشتر در مورد مزرعه خود را! شما هرگز نباید وجود داشته باشد، تا زمانی که شما
زندگی می کنند!
یک کلبه در باغ ما وجود دارد، - زیباترین کمی رنگ زرد مایل به قهوه ای کلبه
شما تا به حال دیدم و جایی است که شیرین ترین نگاه، به نظر می رسد به همان اندازه اگر ساخته می شد
شیرینی زنجفیلی، - و ما در حال رفتن به آن جا و تزیین آن، بر روی هدف برای شما.
و شما باید چیزی جز آنچه شما انتخاب می کنید، انجام دهد و به عنوان شاد خواهد بود که روز به روز
طولانی، و باید پسرخاله کلیفورد در روح با حکمت و pleasantness را نگه دارید
است که همیشه از لب های خود را حذف!
"آه! فرزند عزیزم، "quoth خوب عمو Venner، کاملا، غلبه بر" اگر شما به
صحبت با یک مرد جوان که شما به یکی از قدیمی انجام دهید، شانس خود را از نگه داشتن قلب او
یک دقیقه ارزش از دکمه های جلیقه من نخواهد بود!
و - روح زنده - که آه بزرگ، جایی که شما به من تقلا کردن، پشت سر هم بسیار
آخرین آنها!
اما، ذهن هرگز! شادترین آه من همیشه تقلا کردن بود؛
و به نظر می رسد که اگر من باید در قورت دادن نفس آسمانی کشیده شده است، به آن را.
خوب، خوب، خانم قمر!
آنها به من در باغ از دست hereabouts، و دور درب پشت و Pyncheon
خیابان، من می ترسم، به سختی بدون عمو Venner، که
به یاد آن با یک میدان زده بشه در یک
سمت و باغ هفت شیروانی از سوی دیگر است.
اما در هر صورت من باید به صندلی خود را در کشور بروید، یا شما باید به مزرعه من آمده است، - که یکی از
بعضی چیزها و من تو رو انتخاب کنید که "!
"اوه، با ما می آیند، همه به معنی، Venner عمو!" کلیفورد، بود که گفت:
لذت بردن از روح پیرمرد مهربان، آرام، ساده و قابل توجه.
"من می خواهم شما همیشه به کمتر از پنج دقیقه باشد، از صندلی من پرسه زدن.
شما تنها فیلسوف من همیشه می دانستند که عقل است نه تلخ قطره
جوهر در پایین! "
"عزیز من!" گریه عمو Venner، تا حدی شروع به تحقق بخشیدن به چه شیوه ای انسان
بود. "و در عین حال مردمی مورد استفاده برای پیاده کردن در میان
آنهایی که ساده، در روز جوان!
اما گمان می کنم من مانند خرمایی Roxbury هستم - یک معامله بزرگ بهتر است، دیگر من می توانم
نگه داشته شود.
بله، و کلمات حکمت، که شما و قمر به من بگو، طلایی
قاصدهایی است، که در ماه های گرم رشد می کنند هرگز، اما ممکن است دیده شود درخشان در میان
چمن پژمرده، و در زیر برگ های خشک، گاهی اوقات به عنوان ماه دسامبر در اواخر.
و شما خوش آمدید دوستان، به یک ظرف غذا من از قاصدهایی است، اگر دو برابر بسیاری وجود دارد! "
ساده، اما زیبا، سبز تیره نوعی درشکه چهار چرخه اکنون در مقابل ویرانگر کشیده
پورتال عمارت خانه قدیمی.
این حزب پیش آمدند، و (به جز عمو Venner خوب، چه کسی بود
پس در عرض چند روز) اقدام را به مکان خود.
آنها چت و خوش خنده خیلی با هم، و - به عنوان ثابت می شود
اغلب، در لحظاتی که ما باید با حساسیت تپیدن - کلیفورد و
Hepzibah بده وداع نهایی به مکان
پدران خود را با احساسات به سختی بیشتر از حالتی بود که اگر آنها آن را خود ساخته شده بود
آرایش به بازگشت به آنجا در وقت چای است.
چند فرزند شد به طوری غیر معمول عینک به نقطه را به عنوان نوعی درشکه چهار چرخه کشیده شده و
جفت اسب خاکستری.
Hepzibah شناخت کمی ند هیگینز در میان آنها، دست خود را در جیب خود قرار داده، و
خارپشت، اولین و ثابت قدم ترین مشتری خود را با نقره به اندازه کافی برای
مردم غار Domdaniel داخلی خود
با عنوان های مختلف در صفوف منظم پیش از چهارپا را به کشتی منتقل.
دو مرد در حال عبور بودند، به عنوان نوعی درشکه چهار چرخه سوار کردن.
"خب، Dixey، گفت:" یکی از آنها، چه چیزی شما را از این فکر می کنم؟
همسر من حفظ یک صد فروشگاه سه ماه و پنج دلار در مبلغ سرمایه گذاری خود را از دست داده است.
دمامه Pyncheon در تجارت فقط در مورد تا زمانی بوده است، و در او سوار
حمل با چند صد هزار، - حساب سهم خود، و
کلیفورد، و قمر - و برخی می گویند که دو برابر!
اگر شما انتخاب می کنید به آن شانس، آن است که همه در نظر گرفته شود، بسیار خوب، اما اگر ما آن را به عنوان
از پراویدنس، به همین دلیل، من دقیقا نمی توانند آن را درک عمق!
"کسب و کار بسیار خوب است" quoth Dixey بافراست - "کسب و کار خیلی خوب است!"
Maule است، در تمام این مدت، هر چند در تنهایی باقی مانده بود، پرتاب جانشینی
عکس های رنگارنگ، که در آن ممکن است چشم با استعداد را دیده اند، پیش بینی آینده
بخت و اقبال Hepzibah و کلیفورد، و
نسل از جادوگر افسانه ای، و دوشیزه روستا، بیش از آنها بود پرتاب
وب عشق جادوگری.
علم Pyncheon، علاوه بر این، با آنچه شاخ و برگ باد سپتامبر به بخشیده بود
آن، زمزمه نبوت ناخوانا.
و عاقل عمو Venner، به آرامی در حال عبور از ایوان خانمان برانداز، به نظر می رسید به گوش فشار
موسیقی و خیالی که Pyncheon آلیس شیرین - پس از شاهد این اعمال،
این وای بر گذشته و این خوشبختی حاضر،
فانی خویش و قوم خود را - یک خداحافظی لمس شادی روح بر او داده شده بود
هارپسیکورد، او به عنوان به آسمان از خانه هفت شیروانی شناور!