Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب سوم : آهنگ از طوفان
فصل سوم.
سایه
یکی از ملاحظات اول که به وجود آمد
در ذهن کسب و کار از زمانی که آقای کامیون
ساعت کسب و کار آمد دور ، این بود : -- که
او تا به حال حق ندارد به مخاطره Tellson را توسط
پناه همسر زندانی مهاجر
زیر یک سقف بانک.
اموال خود او ، ایمنی ، زندگی ، او را
اند hazarded برای لوسی و بچه اش ،
بدون استثنا قائل شدن لحظه ، اما بزرگ
اعتماد او برگزار شد خود او ، و نه به عنوان به
که به اتهام کسب و کار او یک مرد دقیق شد
کسب و کار.
در ابتدا ، ذهن خود را واگردانی به Defarge ، و
او از پیدا کردن شراب مغازه فکر
دوباره و گرفتن مشاوره با استاد خود را در
اشاره به خانه امن ترین محل در
دولت پریشان از شهرستان.
اما ، همان که در نظر گرفتن پیشنهاد
او ، او را repudiated ، او در زندگی بیشتر
یک چهارم خشونت ، و بی تردید بود
نفوذ وجود دارد ، و در اعماق آن
فعالیت های خطرناک است.
ظهر آینده ، و بازگشت دکتر نیست ،
و هر دقیقه تاخیر در رسیدگی به
سازش Tellson ، آقای کامیون توصیه
با لوسی.
او گفت که پدر او سخن گفته بود
استخدام مسکن برای کوتاه مدت ، در آن
چهارم ، در نزدیکی بانکداری خانه.
همانطور که هیچ اعتراضی به این کسب و کار وجود داشت ،
و او به عنوان گیراندم که حتی اگر تمام شد
به خوبی با چارلز ، و او شد به
منتشر شد ، او نمی تواند امید به ترک
شهرستان ، آقای کامیون در طلب چنین رفت
محل سکونت ، و متوجه شد یکی از مناسب ، بالا بالا
در حذف شده توسط - خیابانی که در آن بسته
پرده در تمام پنجره های دیگر از بالا
سودا مربع از ساختمان ها مشخص شده
ترک خانه.
برای این که او یک بار در محل سکونت حذف لوسی
و بچه اش ، و خانم Pross : به آنها دادن
چه راحتی او می تواند ، و بسیاری دیگر از
او خودش را کرده بود.
او جری با آنها چپ ، به عنوان یک رقم به
پر راهرو که خرس قابل توجه
ضربه زدن بر روی سر ، و به حفظ خود
مشاغل خود است.
ذهن آشفته و حزین او به ارمغان آورد
خرس بر آنها ، و به آرامی و به شدت
عقب مانده در روز با او.
این خود از عینک و عینک او را با
آن ، تا زمانی که بانک بسته شده است.
او دوباره به تنهایی در اتاق خود را از
شب گذشته ، با توجه به آنچه به انجام
بعد ، زمانی که او پا بر پله شنیده می شود.
در چند لحظه ، مرد بودند ، در خود
حضور ، که با نگاه ناظر keenly
در او ، او را با نام خود را خطاب.
"بنده شما ، گفت :" آقای کامیون.
"آیا می دانید به من؟"
او به شدت مرد ساخته شده با هوا تاریک بود
پیچش یا حلقه زنی مو ، 45-50
سال سن داشتند.
برای پاسخ به او ، بدون هیچ گونه تغییر مکرر
تاکید ، واژه ها :
"آیا می دانید به من؟"
"من شما را جایی دیده می شود."
"شاید من در شراب مغازه؟"
بسیار علاقه مند و آشفته ، آقای کامیون
گفت : "شما از دکتر Manette آمده است؟"
"بله. من از دکتر Manette آمده است. "
"و آنچه که او می گوید؟
چه نشانی از من او ارسال کنم؟ "
Defarge داد به دست اضطراب خود ، باز
ضایعات کاغذ.
این مته سوراخ کلمات موجود در نوشتن پزشک :
"چارلز امن است ، اما من با خیال راحت نمی تواند ترک
این محل نشده است.
من به دست آمده به نفع که حامل
توجه داشته باشید تا به کوتاه از چارلز به همسرش بفرستد.
اجازه حامل دیدن همسر خود را. "
این بود از لا نیروی مورخ در ساعت می باشد.
"آیا من همراه شما ، گفت :" آقای کامیون ،
شادی بعد از خواندن این یادداشت را برطرف
با صدای بلند ، "به جایی که همسرش ساکن؟"
"بله ،" بازگشت Defarge.
توجه به ندرت به عنوان رتبهدهی نشده است ، در چه
جالب و مکانیکی این سایت متعلق به راه
Defarge صحبت کرد ، آقای کامیون را در کلاه خود و
آنها را به حیاط رفت.
وجود دارد ، آنها دو زن ، یک ، بافتنی.
"مادام Defarge ، قطعا! گفت :" آقای کامیون ،
که او را در دقیقا همان را ترک کرده بودند
نگرش برخی از هفده سال پیش.
"این است که وی به" مشاهده شوهرش.
"آیا این خانم را با ما؟" پرسید : آقای
کامیون ، که از دیدن او نقل مکان به آنها منتقل شده است.
"بله. که او ممکن است قادر به تشخیص
چهره ها و افراد می دانم.
این برای امنیت آنها است. "
ابتدا به شیوه ای توسط Defarge را زده شود ،
آقای کامیون dubiously در او نگاه کرد و رهبری
راه.
هر دوی این زنان به دنبال ؛ زن دوم
در حال انتقام.
آنها از طریق خیابان دخالت گذشت
را در اسرع آنها ممکن است ، صعود
راه پله از اقامتگاه جدید ، شد
بستری شده توسط جری ، و متوجه شد لوسی گریه
تنهایی.
او را به حمل و نقل توسط پرتاب
مژده آقای کامیون خود را از شوهرش داد ،
clasped و دستی را که به او تحویل داده
توجه داشته باشید -- کمی فکر کردن آنچه آن را به حال شده است
انجام نزدیکی او را در شب ، و ممکن است ، اما
برای یک فرصت ، باید به او انجام می شود.
"عزیزترینم ، -- نگاهی شجاعت.
من به خوبی ، خود و پدر شما نفوذ کرده است
دور و بریام.
شما می توانید این را جواب ندهید.
بوسه کودک ما برای من. "
این همه نوشتن بود.
این بسیار بود ، با این حال ، به او که
دریافت آن ، که او را از Defarge تبدیل
به همسرش ، و یکی بوسید از دست
که knitted.
این بود پرشور ، با محبت ، خدا را شکر ،
اقدام در خور زنان است ، اما دست ساخته شده است هیچ
پاسخ -- کاهش یافته است سرد و سنگین ، و در زمان
به آن بافندگی دوباره.
چیزی بود در تماس خود را که دادی
لوسی را بررسی کنید.
او در عمل قرار دادن توجه داشته باشید متوقف
در آغوش او را ، و ، با دست خود در عین حال در
گردن او ، در خانم وحشت زده نگاه
خانم Defarge ملاقات ابروهای برداشته شده و
با پیشانی سرد ، خیره شدن پوست کلفت.
"عزیزم ، گفت :" آقای کامیون ، قابل توجه به
توضیح ؛ "هستند شورش مکرر وجود دارد در
خیابان ها ، و ، با وجود آن که احتمال زیاد نیست
آنها همیشه مشکل شما ، خانم Defarge
آرزوهای خود را به دیدن آن چه کسی او را تا به قدرت
محافظت در برابر چنین ، به پایان دادن به این
او ممکن است آنها را می دانیم -- که او ممکن است شناسایی
آنها.
من اعتقاد دارم ، گفت : "آقای کامیون ، و نه متوقف کردن
در کلمات اطمینان بخش خود ، به عنوان سنگی
شیوه ای از همه خود را تحت تاثیر قرار داد سه
بر او بیشتر و بیشتر ، "من دولت مورد ،
Defarge شهروند؟ "
Defarge gloomily در همسرش نگاه کرد و
هیچ پاسخ به غیر از صدای ناهنجار از داد
رضایت.
"شما بهتر است ، لوسی ، گفت :" آقای کامیون ،
انجام همه او می تواند به تسکین دادن ، با لحن
و شیوه ای ، "داشتن فرزند عزیز در اینجا ، و
خوب Pross ما است.
خوب Pross ما ، Defarge ، انگلیسی است
خانم ، و می داند که هیچ فرانسه است. "
بانوی مورد نظر ، که ریشه
اعتقاد راسخ ، که او بیش از یک بازی
برای هر خارجی ، این بود که نمی توان با متزلزل
تنش و ، خطر ، با ظاهر تاشو
اسلحه ، مشاهده و به زبان انگلیسی
انتقام ، که چشم او را برای اولین بار مواجه می شوند ،
"خب ، من مطمئن هستم ، Boldface!
من امیدوارم که _you_ خیلی خوبی! "
او همچنین سرفه بریتانیا در خانم عطا
Defarge ، اما ، هیچ یک از این دو در زمان بسیار
توجه از خود.
"است که فرزند خود را؟ گفت :" خانم Defarge ،
توقف در کار او را برای اولین بار ،
و با اشاره بافندگی - سوزن خود را در کمی
لوسی که اگر آن را با انگشت از سرنوشت شد.
"بله ، خانم" جواب داد : آقای کامیون ؛ "این
دختر عزیزم زندانی فقیر ما ، و
تنها فرزند ".
مسئول سایه های روی خانم Defarge و
حزب به نظر می رسید او را به سقوط تا تهدید و
تاریکی در کودکی است ، که مادر او
به طور غریزی بر روی زمین در کنار kneeled
او را ، و او برگزار شد به سینه اش.
مسئول سایه های روی خانم Defarge و
حزب او به نظر می رسید و سپس به سقوط و تهدید
و تاریک ، در هر دو مادر و کودک.
"کافی است ، شوهر من ، گفت :" مادام
Defarge.
"من آنها را دیده.
ما ممکن است برود. "
اما ، شیوه ای سرکوب شده بود به اندازه کافی از
تهدید در آن -- قابل رویت نیست و ارائه شده است ،
اما تیره و نگاه داشت -- به زنگ لوسی
به گفته ، او به عنوان دست گذاشته جذاب او
در لباس خانم Defarge است :
"شما خوب خواهد بود به همسر بینوای من.
شما را انجام خواهد داد او را بدون آسیب برساند.
شما به من کمک کن تا او را ببیند اگر شما می توانید؟ "
"شوهر شما کسب و کار من نیست در اینجا ،"
بازگشت خانم Defarge ، نگاه کردن در
او با ارامش کامل است.
"این دختر از پدر خود را که است
کسب و کار من در اینجا. "
"به خاطر من ، پس از آن ، می شود به من مهربان است
شوهر.
به خاطر فرزندم!
او به دست او با هم و دعا قرار داده است
شما را به مهربان است.
ما بیشتر از ترس شما نسبت به این
دیگران است. "
خانم Defarge آن را به عنوان تعریف دریافت کرده اید ،
و نگاه شوهرش.
Defarge ، که uneasily شده بود خود را گاز گرفتن
انگشت شست ، ناخن و نگاه او ، جمع آوری شده
چهره اش را بیان sterner.
"آنچه در آن است که شوهر خود را می گوید که در
نامه کمی؟ "خواسته خانم Defarge ، با
لبخند کاهش.
"تاثیر ، او می گوید چیزی لمس کردن
نفوذ؟ "
"که پدر من ، گفت :" لوسی ، با عجله
مصرف کاغذ را از سینه خود ، اما با
چشمان نگران خود را در پرسشنامه خود و نه
بر روی آن ، "تا به آنجا نفوذ در اطراف او."
"مطمئنا از آن خواهد او را آزاد!" گفت : مادام
Defarge.
"بگذارید این کار را."
"به عنوان یک همسر و مادر ،" گریه لوسی ، بیشتر
صادقانه ، "من به شما التماس به مرحمت بر روی
به من و نه هر گونه اعمال قدرتی است که شما
صاحب ، علیه شوهر بی گناه من ، اما
برای استفاده از آن در طرف او.
ای خواهر زن ، از من فکر می کنم.
به عنوان یک همسر و مادر! "
خانم Defarge ، بطور سرد به عنوان افراد در نگاه ، در
ملتمس ، و گفت ، عطف به او
دوست انتقام :
"همسران و مادران ما استفاده شده است به
ببینید ، از آنجایی که ما به عنوان کمی تا این کودک ،
و بسیار کمتر شده اند نه به شدت
در نظر گرفت؟
در حال حاضر شناخته شده _their_ شوهران و پدران
حشره در زندان نگه داشته و از آنها ، اغلب
کافی است؟
همه زندگی ما ، ما را دیده اند ، همبستهی ما -
زنان رنج می برند ، در خود و در خود
کودکان ، فقر ، عریانی ، گرسنگی ،
تشنگی ، بیماری ، بدبختی ، ظلم و ستم و
غفلت از انواع؟ "
"ما را دیده اند ، هیچ چیز دیگری ،" بازگشت
انتقام.
"ما باید تحمل این مدت زمان طولانی ، گفت :"
خانم Defarge ، چرخش چشم او را دوباره بر
لوسی.
"تو قاضی!
آیا این احتمال وجود دارد که مشکل از یک زن
و مادر بیشتر خواهد شد اگر به ما در حال حاضر؟ "
او از سر گرفت و بافندگی خود را خاموش می شود.
به دنبال انتقام.
تاریخ و زمان آخرین Defarge رفت ، و بسته درب.
"شجاع ، عزیز من لوسی ، گفت :" آقای کامیون ،
او را به عنوان مطرح شده است.
"شجاعت ، شجاعت!
تا کنون همه می رود و با ما -- خیلی ، خیلی
بهتر از آن را از اواخر سال با بسیاری رفته است
روح فقیر.
چون بدبختی بزرگ و دل شاکر برخیزد. "
گفت : "من بیهوده نیست ، من امیدوارم ، اما
زن بسیار ناراحت کننده به نظر می رسد پرتاب سایه های روی
من و همه امید من است. "
! "اوه ، اوه گفت :" آقای کامیون ؛ "این چیست
غم در سینه کمی شجاع؟
سایه در واقع!
هیچ ماده در آن است ، لوسی ".
اما سایه ای از شیوه ای از این
Defarges تاریک بود بر خودش ، برای همه
آن ، و در ذهن خود آن راز مشکل
او را تا حد زیادی.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها لینک دائم زیرنویسها انگلیسی زبان خارجی ترجمه ترجمه