Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 8. NAZA! NAZA! NAZA!
یک روز انتظار در فورت Chippewayan بود. تنها و بیکس ، دور شمالی خلیج هادسون
تجارت پست به ندرت شاهد زندگی مانند.
Tepees بانک ها از رودخانه برده خال خال و خطوط هندی پوشانده رژه خود را
سواحل.
نزدیک فرود قایق گروهی از فرماندهان ، چیز عجیب و غریب در نیمه وحشیانه ، نیمه متمدن
شکوه و جلال ، اما سیاه browed ، تیره رنگ چشم ، در شأن وحشیانه با سلاح تاشده ایستاد
سر بالا نگه داشته شود.
Lounging در بانک پوشیده از چمن مردان سفید پوست ، معامله گران ، تله و مقامات
ارسال ها.
همه چشم بر روی منحنی دور از رودخانه که در آن ، به عنوان خود را از دست داده بودند خوب
خم حاشیه سبز تیره ، سفید glinting امواج رقصید و fluttered.
آسمان خرداد ماه در جریان با شکوه آبی دراز ژنده ، نیزه صدر ، انبوه درختان سبز
فراوان را به آب و فراتر از گل رز با حروف درشت ، طاس قبه دار تپه ، در بنفش از راه دور
امدادی.
بازوی بلند هند در جنوب کشیده شده است. چشم انتظار ذره سیاه و سفید در تشخیص
سبز ، و تماشا به رشد آن است. flatboat ، با مردی ایستاده.
oars ، با مته سوراخ کردن سریع.
دست قرمز ، و نه یک سفید ، ارائه ، برای کمک به ویجر در فرود دشوار است.
مستطیلی شکل ، دست و پا چلفتی ، به شدت مملو از قایق رسید و با جریان و حوض را تصویب کرد
با وجود تلاش قایقرانی.
او هنر و صنعت خود را در زیر بر اساس یک نوار چرخش و roped آن را به سرعت به یک درخت.
سرخپوستان بالاتر از او را در بانک شلوغ است.
قایقرانی مطرح فرم قدرتمند خود را سیخ شده ، لغو چهره bronzed که در مجموعه ای به نظر می رسید
سختی craggy ، و بازیگران از چشم های باریک مشتاق ، خنک نگاه کسانی که در بالا.
سوسو زدن نقره ای در مو منصفانه خود به خبرنگاران گفت : از سال.
سکوت ، قابل توجه به عنوان آن شوم بود ، شکست تنها به تق تق کردن از کمپینگ
متعلقات ، که ویجر به سطح ، نیمکت پوشیده از چمن در بانک انداخت.
بدیهی است این بازدید کننده ناخوشایند از دور سفر کرده بود ، و قایق خود را ، غرق
به عمق آب با بار خود را از بشکه ها ، جعبه ها و کیسه های ، نشان داد که
سفر تنها آغاز کرده بود.
قابل توجه بیش از حد بودند ، یک زن و شوهر از تفنگ وینچستر طولانی درخشان در برزنتی.
جمعیت سرد رو هم زده و جدا برای اجازه عبور از خاکستری بلند ، باریک ،
شخصیت تحمل رسمی ، در یک کت نظامی پژمرده.
"آیا شما شکارچی و گاو نر مشک؟" او ، در تن که فاقد استقبال پرسید.
قایقرانی این مخاطب بی چون و چرا با یک خنده سرد مواجه می گردد -- عجیب و غریب
خنده ، که در آن عضلات صورت خود را به نظر می رسد نه بازی.
"بله ، من مرد هستم ،" او گفت.
رؤسای قبایل برده Chippewayan و بزرگ شده اند از خود را مطلع
آینده. آنها شورا برگزار شد و در اینجا به
با شما صحبت می کنند. "
در یک حرکت از فرمانده ، خط از سر دسته انباشت اشیاء بدست آمده را به نیمکت سطح
و یک نیم دایره قبل از VOYAGER شکل گرفته است.
برای مردی که قبل از ترسناک بول نشسته و نجیب تندر سیاه سو ایستاده بود ،
و با آن روبرو جرونیمو شاهین چشم ، و نگاه بیش از مناظر تفنگ در
زرق و برق دار ، پرنده ، وحشی ، آزاد Comanches ،
این دایره نیمه وحشی -- لرد از شمال -- مقایسه متاسفم بود.
Bedaubed و betrinketed ، خمیده و ژولیده ، این روسای کم statured belied
در ظاهر خود را تمسخر و تحقیر چشم روشن و قیافه های بلند.
آنها ساخته شده یک گروه غمگین است.
که در زبان نامفهوم صحبت کرد ، نورد صدای پرطنین و پر افاده ، بیش از
بسیاری گوش دادن.
وقتی که او تا به حال به پایان رسید ، از نژاد مختلف مفسر ، در لباس یک مرد سفید پوست ،
در یک سیگنال از فرمانده سخن گفت. "او می گوید : گوش دادن به سخنور بزرگ
Chippewayan.
او به احضار تمام رؤسای قبایل جنوب دریاچه برده بزرگ است.
روز برگزار شورای شده او است. حیله گری از چهره رنگ پریده است ، که می آید به
گاو مشک ، به خوبی شناخته شده است.
بگذارید چهره رنگ پریده بازگشت شکارچی خود شکار ، زمینه ، چهره اش را روشن او را از
شمال. هرگز روسای اجازه مرد سفید
را به مشک گاو زنده را از کشور خود را.
Ageter ، مشک ، گاو نر ، خدای خود است. او به آنها غذا و خز.
او هرگز دوباره اگر او دور گرفته شده است ، و گوزن شمالی از او پیروی خواهد کرد.
سران و مردم آنها را از گرسنگی مردن.
شکارچی چهره رنگ پریده برای رفتن به عقب فرمان آنها.
Naza گریه آنها! Naza!
Naza! "
"بگو : برای هزار مایل شنیده ام که کلمه Naza!" بازگشت شکارچی ، با
کنجکاوی مخلوط و انزجار.
"در ادمونتون دونده هند آغاز شده جلوتر از من ، و هر روستا را لرزاند
ردسکینز که جمعیت من گرد و رئیس قدیمی را در من صدای بلند نطق کردن ، و حرکت من
در پشت ، و نقطه شمال با Naza!
Naza! Naza!
به چه معنی است "،" هیچ مردی سفید می داند ، هیچ هند خواهد شد بگویید "؟
پاسخ مترجم.
"معامله گران فکر می کنم به این معنی برده بزرگ ، ستاره شمال ، روح شمال ،
باد شمال ، چراغ شمال و مشک خدا ، گاو نر است. "
"خب ، به فرماندهان می گویند که به Ageter من چهار قمر در راه پس از چند بوده است
از Ageters کمی او ، و من رفتن به نگه داشتن بعد از آنها است. "
، را شکست : "هانتر ، شما غیر عاقلانه ترین" در فرمانده ، در صدای فضول خود.
"سرخ پوستان هرگز به شما اجازه خواهد داد مشک گاو زنده از شمال به را.
آنها او را ستایش ، دعا به او.
این تعجب شما نشده اند متوقف شده است. "" که شما به من متوقف؟ "
"سرخپوستان. آنها به شما اگر شما به نوبه خود کشتن
.
"علامت تعجب! برای گفتن plainsman آمریکایی که! "
این شکارچی متوقف شد یک لحظه ثابت ، با باریک شدن پلک خود را بیش از شکاف آتش آبی.
"هیچ قانونی را برای من نگه دارید ، هیچ چیز اما خرافات هند و Naza گرامی!
و حرص و طمع از مردم خلیج هادسون است. من روباه قدیمی ، توسط زیبا فریب خورده
طعمه.
برای سالها ، ماموران این شرکت تجارت خز سعی کرده اند برای حفظ از کاشفان.
حتی سر جان فرانکلین ، انگلیسی ، می تواند غذا را از آنها بخرند.
سیاست این شرکت این است که طرف با سرخپوستان ، برای حفظ تجار و
تله.
چرا؟ بنابراین آنها می توانند در تقلب وحشی فقیر از لباس و غذا از طریق تجارت
چند خرده ریز و پتو ، توتون و تنباکو و رم کمی برای میلیون ها دلار
ارزش از پوست خزدار.
من شکست خوردم به استخدام انسان را پس از انسان ، هند پس از هند ، نمی دانند که چرا من نمی تونم
یاور؟
آیا من ، plainsman ، آمده هزار مایل به تنهایی توسط شما می ترسم ، یا بسیاری از
سرخپوستان ترسو
آیا من خواب از مشک ، گاو را برای چهل سال ، به گام های دزدکی جنوب در حال حاضر ، حتی وقتی که من شروع به
احساس شمال؟ I. نشده "
عمد هر رئیس ، با صدای مار صدای خش خش ، کشمکش در صورت شکارچی.
او ایستاده غیر منقول در حالی که آنها مرتکب خشم ، سپس گونه خود را به آرامی پاک ،
و در عجیب و غریب ، صدای او سرد ، خطاب به مترجم.
"به آنها بگویید بنابراین آنها کیفیت واقعی خود را نشان می دهد ، در شورای توهین.
به آنها می گویم آنها روسای نیست ، اما سگ است. به آنها می گویم که آنها حتی نمی squaws ، تنها
فقیر ، بدبخت گرسنگی سگ است.
به آنها بگویید من به نوبه خود پشت من بر روی آنها. به آنها می گویم نژاد سفید پوست مبارزه کرده است
رؤسای ، شدید ، جسورانه ، مانند عقاب ، و او پشت خود را بر روی سگ را می چرخاند.
به آنها می گویم او کسی است که می تواند آنها را به منظور بالا بردن مشک و گاو آموزش و
گوزن های شمالی ، و برای حفظ از سرما و گرگ.
اما آنها کور هستند.
به آنها می گویم شکارچی شمال می رود. "از طریق شورای از سران زد پایین
موتر ، تا جمع آوری رعد. به کلمه او درست ، شکارچی تبدیل شده خود را
دوباره روی آنها.
او توسط خار ، چشم خود را گرفتار وحشیانه لاغر لغزش از قایق.
در تماس استرن شکارچی ، هند همگانی روندی در ساحل ، و شروع به اجرا.
او پاکت را به سرقت برده بود ، و در eluding صاحب آن ، اما برای موفق
مانع پیش بینی نشده ، به عنوان قابل توجه به عنوان آن غیر منتظره بود.
مرد سفید قد عظیم در تصویب این دزد پا بود ، و دو بزرگ گذاشته
دست در او.
فورا پاکت پرواز از هند ، و او در هوا چرخید و به سقوط
رودخانه با چلپ چلوپ صدایی. Yells ، حاکی از تعجب و زنگ
ناشی از این حادثه غیر منتظره.
هند دیوانه وار به ساحل شنا کرد.
لهذا قهرمان غریبه در یک سرزمین بیگانه لغو یک کیسه ، که داد چهارم
جلنگ جلنگ صدا کردن موسیقی از فولاد ، و پرتاب آن را با مقالات اردوگاه روی نیمکت پوشیده از چمن ،
او تمدید بزرگ ، دست دوستانه.
"اسم من است REA ،" ، در ، زنگ کاورنو و عمیق گفت.
"معدن جونز ،" شکارچی پاسخ ، به سرعت او چنگال پیشنهادی
دست.
او در REA شاهد غول ، او از آنها بود ، اما یک سایه نیافتگی است.
شش و نیم فوت REA ، شانه ها ، با حیاط وسیعی هالک از استخوان و گوشت ایستاد.
سنگین ، سر و کرک شده او استراحت در پشت گردن گاو نر.
صورت گسترده او ، با پیشانی پایین آن ، بولدوگ نزدیک بسته خود را در زیر فک ، بزرگ خود را ،
چشم مات ، رنگ پریده و بی رحمانه به عنوان کسانی که از جگوار ، مشخص شده او انسان را از حیوان وحشتناک
زور است.
"آزاد معامله گر!" فرمانده نامیده می شود "بهتر است فکر می کنم دو بار قبل از شما ملحق
بخت و اقبال با شکارچی مشک گاو نر است. "" با شما به جهنم "rantin خود را ، سگ
ردسکینز گوش دار! "گریه REA.
"من agin انسان را در نوع خود ، انسان را از کشور خود من ، من goin' با او اجرا شود. "
او با استفاده از این رانش کنار برخی از تجاوز ، خمیازه هندی تا unconcernedly و
ungently که آنها بر چمن sprawled.
به آهستگی جمعیت نصب شده و یک بار دیگر صف بانک.
جونز متوجه شدم که از سوی برخی از سکته مغزی در اواخر چرخش ثروت ، او با کاهش یافته بود
یکی از معدود آزاد معامله گران استان است.
این تجارت آزاد ، از ماهیت از تماس آنها بود که به مقابله با خطر خز
شرکت ، و برای به دام انداختن و معامله بر روی حساب خود -- کلاس هاردی و بی باک
مردان است.
ارزش REA به جونز بیش از مردان ده عادی.
او می دانست که راه شمال ، زبان قبایل ، عادات حیوانات ،
دست زدن سگ ، استفاده از مواد غذایی و سوخت است.
علاوه بر این ، آن را به زودی به نظر می رسد که او نجار و آهنگر بود.
او گفت : "کیت من وجود دارد ،" آزادسازی محتویات کیف خود را.
یک دسته از تله فولاد ، برخی از ابزار ، تبر شکسته ، یک جعبه شامل
چیزهای متفرقه مانند تله استفاده می شود ، و چند مقاله از جامه فلانل یا پشمی.
Thievin 'ردسکینز او در تبیین فقر خود افزود.
"ساز و برگ نه چندان. اما من این مرد را برای شما است.
علاوه بر این ، من تا به حال PAL onct که شما را بر روی دشت می دانستند ، به نام شما از چرم گاومیش 'جونز است.
قدیمی جیم خم او بود. "" من بحر تفکر غوطهور شدن جیم جونز ، گفت : ".
"او را در اتهام و زمان آخرین کاستر رفت.
بنابراین شما PAL جیم شد. که توصیه می شود اگر شما مورد نیاز
یکی است. اما راه را به شما chucked هند
دریا شدم. "
REA به زودی خود را به عنوان یک مرد از چند کلمه ای و اقدام بسیار آشکار می شود.
با قطعه هست جونز به حال در هیئت مدیره ، او به اوج می رسد استرن و تعظیم از قایق به
دور نگه داشتن این امواج ضرب و شتم در رپیدز ، او فرمان چرخ دنده و کمتر از مد افتاده
مجموعه ای بی دست و پا oars ، و منتقل محموله ، تا که به ایجاد فضای بیشتر در هنر و صنعت.
"چرم گاومیش ، ما در یک طوفان هستیم. تنظیم برزنتی "را آتش.
ما به اردوگاه به شب وانمود.
این هندی ها نمی رویای ما می خواهم سعی کنید از رودخانه به اجرا پس از تاریک ، و خواهیم لغزش
تحت پوشش است. "
خورشید بیش از لعاب ، ابرها را از شمال نقل مکان کرد ، باد سرد جاروب راهنمایی
spruces ، و باران شروع به رانندگی در gusts.
در آن زمان تاریک بود هند خود را نشان داد.
آنها از طوفان مستقر شد. چراغ twinkled در teepees و بزرگ
ورود به سیستم کابین شرکت بازرگانی.
جونز دور تا شب سیاه قیرگون scouted ، هنگامی که انجماد ، ریختن انفجار فرستاد
او را به حفاظت از تارپولین پوشاندن برگشت.
هنگامی که او در آنجا متوجه شد که REA آن گرفته شده بود و در انتظار او است.
"خاموش" گفت : معامله گر آزاد و بدون سر و صدا بیش از پر شناور قایق
وضع روانیش به جریان و glided پایین تا برق زده آتش سوزی دیگر برجسته
تاریکی.
رودخانه در شب ، مشترک با تمام رودخانه های سریع ، تا به حال یک صدای عبوس و
زمزمه عجله خود ، خویشتن داری خود را ، تهدید آن ، به معنی آن است.
دو قایق مردان ، یکی در چرخدنده ی فرمان ، یکی در oars با باران عصبانی و
تماشای کم نور ، خط تیره از درختان است. هنر و صنعت داخل است و فقدان noiselessly به بعد به
دل تنگی.
و به گوش جونز ، بالاتر از طوفان ، ریخت دیگری صدا ، ثابت ، خفه
رامبل ، مانند رول چرخ ارابه غول.
به غرش آشنا به او ، و چیزی است که تنها ، در عمر طولانی خود آمده بود
از خطر ، تا کنون فرستاده بود سرما ، سوزن سوزن شدن ، تنگ بیش از گرم خود میلرزد
پوست می شود.
چند بار در Athabasca که رامبل رپیدز خطرناک و مخوف presaged بود.
«جهنم خم رپیدز! فریاد زد :" REA. "آب بد ، اما هیچ سنگ."
رامبل را گسترش داد تا غرش ، غرش به رونق است که هوا را با سنگینی متهم ،
با مته سوراخ کردن رویایی.
تمام جهان گم به نظر می رسد در حال حرکت به تازیانه باد ، به صدای
باران ، به غرش رودخانه.
قایق شات پایین و سمت در هوا ، شوک شوک ملاقات کرد ، جهش سینه سفید کم نور
امواج ، و توخالی ، ترکیب عجیب و غریب از صداهای آبکی ، سوار و بر روی buffeted ،
پرتاب ، تن به تن را به هرج و مرج سیاه و سفید است که هنوز با کفن گمنام نور gleamed.
سپس جریان تشنج shrieked سرپیچی گذشته ، تغییر دوره خود را به طور ناگهانی
برای آرام کردن و غرق صدای رپیدز در muffling از راه دور.
یک بار دیگر به هنر و صنعت را فرا گرفت در هموار ، به درایو باد و عجله از
باران است. تا نیمه شب طوفان پاکسازی شده اند.
ابر تیره تقسیم درخشان ، ستاره های آبی به رنگ سفید را نشان می دهد و ماه ، حملهای که
silvered قلل spruces و گاهی مانند gleaming را مخفی می کردند و سیاه
اوج رگه در پشت شاخه های تیره.
جونز ، plainsman تمام روز خود را ، به wonderingly تماشای ماه blanched
آب است.
او آن سایه و تیره در زیر سایه دیوار سنگ گرانیت دیدم ، که در آن با عقاید
آهنگ و غرغره کردن توخالی. او شنید دوباره سر و صدا دور کردن ، ضعف در
شب.
بانک های صخره بالا ظاهر شد ، دیواره خارج دلپذیر ، نور ، و رودخانه به طور ناگهانی
تنگ شده است.
خمیازه کشیدن سوراخ ، گرداب از ثانیه ، با مکیدن gurgling باز شده و شتافت با
قایق. در هنر و صنعت پرواز کرد.
به مراتب جلوتر ، هواپیما بلند ، رو به کاهش از امواج یخ زده پریدن بازی تیره و سفید
با moonbeams.
برده سقوط آزادی خود ، پایین خود riven ، سنگ شدت افزایش تخت ، دانستن هیچ بیماری
گردابی و سفید wreathed سنگهای براق تیره خود را در کف و اسپری.