Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 23
در اوایل سال Jurgis پاییز برای شیکاگو مجموعه ای دوباره.
تمام لذت از tramping به زودی به عنوان یک انسان نمی تواند نگه داشتن گرم در یونجه رفت و ،
او مانند هزاران بسیاری از دیگران ، خود را با این امید که با آمدن اولیه فریب خورده
او می تواند از عجله اجتناب کنند.
او پانزده دلار با او به ارمغان آورد ، دور در یکی از کفش هایش پنهان ، مبلغ که تا به حال
از نگهبانان سالن ذخیره می شود ، توسط وجدان او آنقدر نیست ، که توسط ترس
که او در فکر از کار در این شهر در زمان زمستان پر شده است.
او بر راه آهن را با مردان دیگر سفر مخفی در واگن های باری در شب ،
و موجب می شود در هر زمان پرتاب ، بدون در نظر گرفتن سرعت از قطار.
هنگامی که او به این شهر رسید را ترک کرد بقیه ، برای او پول و آنها نداشت ، و او
به منظور خود را در این مبارزه را ذخیره کنید.
او آن را تمام مهارت است که عمل او را آورده بود ، و او را
ایستادن ، هر کس سقوط کرد.
در شب عادلانه او را در پارک و یا در یک کامیون یا یک بشکه خالی یا جعبه در خواب ،
و هنگامی که آن را سرد یا بارانی بود او خود را بر اساس یک قفسه در ده درصد پر کردن محل سکونت
خانه ، و یا پرداخت سه سنت برای
امتیازات "اقامت گزین در زمین غیر معمور" در راهرو آپارتمان.
او را در خوردن ناهار رایگان ، پنج سنت یک وعده غذایی ، و هرگز سنت -- بنابراین او ممکن است
زنده نگه داشتن به مدت دو ماه و بیشتر ، و در آن زمان او قطعا پیدا کردن یک شغل.
او برای خداحافظی به پاکیزگی تابستان او ، البته ، برای او خواهد آمد
از تسلیم شب اول با لباس های خود را با حشرات موذی زنده.
هیچ جایی در این شهر وجود دارد که در آن او می تواند حتی صورت خود را بشویید ، مگر آن که رفت
به پایین جلوی دریاچه -- و در آنجا آن را به زودی خواهد بود همه یخ.
اول او را به کارخانه فولاد و آثار برداشت رفت ، و متوجه شد که مکان خود را
پر شده بود مدتها پیش.
او مواظب بود که به دور از stockyards -- او تنها یک مرد بود در حال حاضر ، او
با خود گفت ، و منظور او به ماندن ، است که حقوق خود را برای خود او
کار.
او شروع کرد به بلند ، دور خسته از کارخانه ها و انبارها ، tramping در تمام طول روز ، از یک
پایان از شهر به طرف دیگر ، پیدا کردن همه جا ، از ده تا صد مردان جلوتر
از او.
او روزنامه ها را تماشا می کرد ، بیش از حد -- اما دیگر نمی شد و او را به در صاف گرفته شده
صحبت عوامل است. او از همه کسانی که کلاهبرداری شده بود گفت : در حالی که
"در جاده ها است."
در پایان آن را از طریق یک روزنامه بود که او یک شغل ، پس از نزدیک به یک ماه
به دنبال.
تماس برای صد کارگران بود ، و هر چند او معتقد بود که "جعلی" رفت
چرا مکان در نزدیکی بود.
او در بر داشت یک خط از مردان بلند بلوک ، بلکه به عنوان یک واگن chanced به بیرون آمدن از کوچه و
شکستن خط ، او را دیدم شانس خود را پیمود ، و برای به دست گرفتن یک مکان.
مردان او را تهدید و سعی کرد او را بیرون انداختن ، اما او فحش میدادند و یک اختلال
برای جذب یک پلیس ، که بر اساس آن آنها فروکش ، دانستن اینکه اگر دومی
مداخله آن خواهد بود به "آتش" همه آنها را.
و یا دو ساعت بعد ، او وارد یک اتاق و ایرلندی پشت یک میز بزرگ مواجه است.
"تا کنون در شیکاگو کار می کرد قبل از" انسان و پرسش ؛ و اینکه آیا آن فرشته خوبی بود
او بود که آن را به ذهن Jurgis ، و یا شهود از عقل خود را تیز
نقل مکان کرد و برای پاسخ به : "نه ، آقا."
"از کجا می توانم شما را از آمد؟" "کانزاس سیتی ، آقا."
"هر گونه مراجع؟" "نه ، آقا.
من فقط یک مرد غیر ماهر است.
اسلحه خوب من "" من می خواهم مردان برای کار سخت -- این همه
زیرزمینی ، حفر تونل برای تلفن.
شاید آن را به شما مناسب نیست. "
"من حاضر ، آقا -- هر چیزی برای من. پرداخت؟ "
«پانزده سنت در ساعت است." "من حاضر هستم ، آقا."
"همه حق رفتن به عقب وجود دارد و به نام خود."
بنابراین در داخل نیم ساعت او در محل کار بود ، به دور زیر خیابان های این شهر است.
تونل یکی از عجیب و غریب برای سیم تلفن بود و آن را حدود هشت فوت ارتفاع و
با کف سطح تقریبا به عرض.
این شاخه های بی حد و حصر -- تار عنکبوت کامل در زیر شهر ؛ Jurgis راه می رفت
بیش از نیم مایل با باند خود را به جایی که آنها به کار است.
عجیب تر از همه ، تونل با برق روشن شد ، و پس از آن دو گذاشته شد
راه آهن دنبال کرده ، باریک سنج! اما Jurgis وجود ندارد برای پاسخ به سئوالات ،
و او نمی دهد این موضوع فکر.
این نزدیک به یک سال پس از آن که او در نهایت به معنی از این مجموعه را می آموختند
امر است.
شورای شهر لایحه آرام و بی گناه کمی اجازه می دهد یک شرکت به منظور تصویب کرده بود
ساخت لوله های تلفن تحت خیابان های شهرستان و بر قدرت این ،
شرکت بزرگ را به تونل اقدام کرده بود
تمام شیکاگو با یک سیستم از راه آهن حمل و نقل ، مترو است.
در شهر بود ، ترکیبی از کارفرمایان ، به نمایندگی از صدها تن از
میلیون ها نفر از سرمایه ، و هدف از سرکوب اتحادیه های کارگری تشکیل شده است.
اتحادیه ارشد که مشکل آن teamsters بود و زمانی که این تونل حمل و نقل
تکمیل شد و اتصال تمام کارخانه های بزرگ و فروشگاه ها با راه آهن
انبار ، آنها را اتحادیه teamsters توسط گلو داشته باشد.
در حال حاضر و پس از آن شایعات و سوفل در هیئت Aldermen وجود داشت ، و یک بار وجود دارد
کمیته ای برای تحقیق بود -- اما هر بار یکی دیگر از ثروت کوچک پرداخت شد ،
و شایعات دور درگذشت ، تا در آخرین
شهرستان با شروع به پیدا کردن کار به پایان چشم گشودم.
یک رسوایی های فوق العاده ای البته وجود دارد که سوابق شهرستان شده بود ، پیدا شد
جعل و دیگر جرایم مرتکب شده است ، و برخی از سرمایه داران بزرگ در شیکاگو به
زندان -- شاید صحبت کردن.
aldermen اعلام کرد که آنها تا به حال هیچ تصوری از آن همه ، به رغم این واقعیت که
ورودی اصلی به کار در عقب سالن یکی از آنها شده بود.
آن را در تازه باز برش داده که Jurgis کار می کرد ، و بنابراین او می دانست که او تا به حال همه
کار در زمستان.
او خشنود بود که او خود را درمان به ولگردی و قانونی شکنی آن شب ، و با تعادل
او پول خود را در اتاق آپارتمانها را به استخدام خود ، جایی که او بر بزرگ خواب
خانگی کاه تشک همراه با چهار کارگران دیگر.
این یک دلار در هفته ، و او برای چهار بیشتر مواد غذایی خود را در boardinghouse
نزدیک کار خود را.
این او را چهار دلار اضافی در هر هفته ، مجموع غیر قابل تصور برای او ترک.
در ابتدا او را برای خود ابزار حفر پرداخت ، و همچنین به خرید یک جفت سنگین
چکمه ، از کفش خود را در حال سقوط به قطعه ، و یک پیراهن فلانل ، از یکی از
او تمام تابستان را در تکه تکه پوشیده بود.
او صرف مراقبه هفته یا نه او نیز باید پالتو بخرم.
وجود داشت متعلق به عبری دستفروش یقه را فشار دهید ، که در اتاق جان خود را از دست داده اند
در کنار او ، و زن مهمانخانه دار برگزاری برای اجاره او بود ، در پایان ، با این حال ،
Jurgis تصمیم گرفت که بدون آن ، به عنوان او
به زیرزمینی به روز و در رختخواب در شب.
این تصمیم یک تصمیم مایه تاسف بود ، با این حال ، برای آن او را سوار سریع تر از همیشه
به سالن.
از در حال حاضر در Jurgis از ساعت هفت تا نیمه گذشته پنج کار می کرد ، با نیمی از
ساعت برای شام ، به این معنا که او نور خورشید در روزهای هفته را دیدم هرگز.
بعد از ظهر بود هیچ جایی را برای او به جز یک بار یا پیاله فروشی وجود دارد ، هیچ جایی که در آن
نور و گرما وجود دارد ، که در آن او می تواند موسیقی های کوچک و یا شنیدن نشستن با یک همراه و همدم
و صحبت کنند.
او در حال حاضر هیچ خانه برای رفتن به او هیچ محبت در زندگی او باقی مانده بود -- تنها
مسخره رقت انگیز آن را در رفاقت از معاون.
در روزهای یکشنبه کلیساها باز شد -- اما کجا بود که در آن ، بیمار یک کلیسا وجود دارد
کارگران بو کردن ، با حشرات موذی خزنده بر گردن او ، می تواند بدون دیدن نشستن
مردم لبه دور و به دنبال اذیت؟
او ، البته بود ، گوشه ای خود را در نزدیک هر چند اتاق unheated ، با باز کردن یک پنجره
پس از یک دیوار خالی در فاصله دو پا ، و نیز او تا به حال در خیابان لخت ، با زمستان
gales فراگیر از طریق آنها ، علاوه بر این
او تنها سالن -- و ، البته ، او مجبور به نوشیدن در آنها باقی بماند.
اگر او نوشیدند در حال حاضر و پس از آن او آزاد بود تا خود را در خانه ، به قمار با تاس
و یا یک بسته کارت های چرب ، برای بازی در یک میز بیلیارد تیره رنگ برای پول ، و یا در یک نگاه
آبجو آغشته به رنگ صورتی "مقاله ورزشی ، با ورود قاتل و زنان نیمه برهنه.
برای لذت از این قبیل بود که او پول خود را صرف و چنین بود زندگی خود را
در طی شش هفته و نیم که او برای بازرگانان شیکاگو toiled ،
به آنها چنگ اتحادیه teamsters خود را فعال برای شکستن.
در یک کار به این ترتیب انجام ، نه فکر به رفاه داده شد
کارگران.
به طور متوسط ، تونل هزینه زندگی یک روز و manglings چند آن به ندرت ،
با این حال ، که بیش از یک دوجین یا دو مرد شنیده از هر یک حادثه.
این کار خسته کننده ماشین آلات جدید ، انجام شد و با انفجار به کمتر از
ممکن است ، اما وجود خواهد داشت در حال سقوط سنگ ها و حمایت های خرد شده ، و زودرس
انفجار -- و علاوه بر همه خطرات ناشی از railroading.
پس از آن که شب شد ، به عنوان Jurgis بود در راه خود با دارودسته اش ، موتور و
ماشین لود نقش برآب دور یکی از شاخه های بی حد و حصر زاویه راست زده و
او را بر شانه پرتاب او در برابر
دیواره های بتنی و بی معنی ضربه زدن به او.
هنگامی که او چشمهایش را باز کرد دوباره به clanging زنگ آمبولانس بود.
او در آن خوابیده بود ، تحت پوشش یک پتو ، و آن نخ راه خود را به آرامی از طریق
جمعیت تعطیلات ، خرید.
آنها او را به بیمارستان شهرستان ، که در آن یک جراح جوان دستش را گرفت و پس از آن او
شسته شده و پس از یک تخت خواب در یک بخش با یک امتیاز یا دو گذاشته معلول و mangled
مردان است.
Jurgis کریسمس خود را در این بیمارستان به سر برد ، و آن را pleasantest
کریسمس او در آمریکا داشته است.
هر سال رسوایی و تحقیقات در این نهاد وجود دارد ،
روزنامه های شارژ که پزشکان اجازه داده شد به منظور تلاش برای آزمایش های فوق العاده بر
بیماران ، اما Jurgis می دانستند ، چیزی از
این -- تنها شکایت او این بود که آنها استفاده می شود تا او را بر گوشت کنسرو غذا ، که هیچ مردی
که تا به حال در Packingtown کار کرده بودند را به سگ خود غذا.
Jurgis اغلب تعجب بود که کنسرو گوشت گاو corned و "رست بیف" می خوردند
stockyards در حال حاضر او شروع به درک -- آن است که آنچه که شما ممکن است تماس بگیرید "گرافت
گوشت ، "قرار داده تا به مردم فروخته
مسئولان و پیمانکاران ، و ملوانان و سربازان ، زندانیان و زندانیان خورده
نهادها ، "shantymen" و باندهای کارگران خطوط راه آهن.
Jurgis آماده به ترک بیمارستان در پایان از دو هفته بود.
این معنا نیست که بازویش قوی و که او قادر به بازگشت به کار بود ،
اما به سادگی که او می تواند همراه بدون توجه بیشتر ، و جای او بود
مورد نیاز برای برخی از بدتر شدن وضع نسبت به او.
که او کاملا درمانده بود ، و تا به حال به هیچ وجه خود را در زنده نگه داشتن
در این میان ، چیزی که نگرانی مقامات بیمارستان بود ، و نه هیچ
کس دیگر در این شهر است.
همانطور که chanced ، او در تاریخ دوشنبه شده بود آسیب دیده ، و فقط برای آخرین بار او را تا به حال پرداخت
هیئت مدیره هفته و اجاره اتاق خود ، و صرف نزدیک به تمام توازن خود را روز شنبه
پرداخت کنید.
او تا به حال کمتر از هفتاد و پنج سنت در جیب خود ، و یک دلار و نیم به علت او را
او برای کار در روز قبل از او صدمه دیده بود انجام داده بود.
احتمالا ممکن است از او شکایت کرد که شرکت ، و بعضی از خسارات وارده را برای صدمات خود ، اما
او این را نمی دانند ، و آن کسب و کار شرکت به او بگویید.
او رفت و حقوقش و ابزار خود را ، که او در یک بنگاه رهنی برای پنجاه ترک
سنت.
سپس او را به زن مهمانخانه دار خود ، که جای خود را اجاره کرده بود رفت و تا به حال هیچ دیگر برای او ؛
و سپس به حافظ boardinghouse او ، که او را نگاه و او را مورد پرسش است.
همانطور که او قطعا باید برای چند ماه درمانده می شود ، و در آنجا سوار بود
تنها شش هفته ، او تصمیم گرفت که به سرعت آن را نمی خواهد ارزش خطر را به نگه داشتن
او را در اعتماد.
بنابراین Jurgis را به خیابان ها رفتند ، در وحشتناک ترین وضع اسفناک است.
تلخی سرد بود و برف سنگین در حال سقوط بود ، ضرب و شتم را به چهره اش.
او بدون پالتو ، و هیچ جایی برای رفتن ، و دو دلار و شصت و پنج سنت را در خود بود
جیب ، با یقین است که او می تواند یکی دیگر از صد ماه ها کسب نمی.
برف به معنای هیچ شانسی به او در حال حاضر ، او باید به همراه راه رفتن و پارو کردن دیگران را ببینید ،
شدید و فعال -- و او با بازوی چپ خود را ملزم به طرف او!
او نمی تواند امید به خود جزر و مد بر شغل های عجیب و غریب از کامیون های بارگیری ، او نمی توانست
حتی روزنامه ها و یا فروش و حمل satchels ، چرا که او در حال حاضر در رحمت از هر
رقیب.
واژه ها می تواند رعب و وحشت که او را به عنوان او متوجه این همه رنگ نیست.
او مانند یک حیوان زخمی در جنگل بود و او مجبور شد تا با دشمنان خود را به رقابت
بر اساس شرایط نابرابر.
بدون توجه به او به دلیل ضعف او خواهد بود -- از آن بود هیچ کس
کسب و کار به او کمک کند در پریشانی از جمله ، مبارزه را به دست کم کمی آسان تر برای
او را.
حتی اگر او به التماس در زمان ، او را در یک نقطه ضعف می شود ، به دلایل که او را به بود
کشف در زمان مناسب.
در ابتدا او نمی تواند فکر می کنم از هر چیزی به جز گرفتن از افتضاح
سرد است.
او را به یکی از سالن های او معتاد به مکرر شده بود رفت و یک نوشیدنی خریده و
پس از آن ایستاده بود توسط آتش لرز و در انتظار دستور داده شود.
با توجه به قانون نانوشته ، خرید یک نوشیدنی شامل امتیاز از loafing
فقط تا زمانی و پس از آن یکی از مجبور به خرید یک نوشیدنی دیگر و یا حرکت بر روی.
که Jurgis مشتری قدیمی او تا حدودی متوقف دیگر برخوردار بود ، اما پس از آن او
شده بود ، به فاصله دو هفته ، و آشکارا "در ادم بیکاره و مهمل است."
او ممکن است لابه و بگویید "داستان شانس سخت ،" او اما که او را بسیار کمک خواهد کرد ؛
سالن حافظ که به چنین وسیله انتقال به زودی جای خود را به صورت شیب دار روی هم انباشته
درهای با "hoboes" در یک روز مثل این.
بنابراین Jurgis به جای دیگر رفت ، و دیگری نیکل پرداخت.
او تا گرسنه بود این بار که او می تواند خورش گوشت گاو داغ ، زیاده روی مقاومت نیست
که کوتاه اقامت خود زمان قابل توجهی کاهش داد.
وقتی که او دوباره گفته شد که به حرکت در تاریخ ، او راه خود را به محل "سختی" در "خاکریز"
منطقه ، که در حال حاضر و پس از آن او با برخی از چشم موش غیرمتعارف کارگران رفته بود
از آشنایی خود ، به دنبال یک زن است.
این امید عبث Jurgis که مالک به او اجازه دهید به عنوان یک باقی می ماند
"جانشینی".
در مکان های کم کلاس ، در خواب زمستانی فرو رفته ، سالن و نگهبانان اغلب اجازه خواهد داد که یک یا دو
bums درمانده به دنبال که می آمدند و در تحت پوشش همراه با بارش برف و یا خیس همراه با بارش باران به نشستن
آتش و نگاه پر از بدبختی به جذب سفارشی.
کارگران در آمده ، احساس شاد پس از کار روز خود شد ، و
آن را مشکل او را به شیشه خود را با چنین منظره ای در زیر بینی خود را و
بنابراین او به تماس از : "سلام ، باشگاه ، مهم نیست که چه؟
شما نگاه کنید که اگر شما می خواهم تا در برابر آن بوده است! "
و سپس از سوی دیگر شروع به پور کردن برخی از داستان بدبختی ، و مرد می گویند ،
"بیا یک لیوان ، و شاید که شما حایل brace است."
و به طوری که آنها با هم می نوشند ، و اگر با پا لگد کردن به اندازه کافی رنجور بود
به دنبال ، و یا به اندازه کافی خوب در "گپ زدن" آنها ممکن است دو داشته باشند ، و اگر آنها به
کشف کنند که آنها از همان
کشور ، و یا در همان شهر زندگی می کردند بود و یا مشغول به کار در تجارت مشابه ، آنها ممکن است بنشیند
پایین در یک جدول و یا دو ساعت را صرف در بحث -- و قبل از آنها را از طریق
سالن حافظ را در یک دلار گرفته است.
همه این ممکن است به نظر می رسد شیطانی است ، اما سالن حافظ بود در هیچ عاقل به سرزنش برای
آن.
او در همان وضع اسفناک را به عنوان سازنده است که به زنازاده بود و
اطلاعات نادرستی محصول او.
اگر او نمی کند ، برخی از کس دیگری و سالن حافظ ، مگر اینکه او نیز
نام مستخدمین شهرداری ، APT بدهی به برورز بزرگ ، و در آستانه بودن به فروش می رسد
خارج.
بازار "جانشین ها" که بعد از ظهر glutted بود ، با این حال ، و هیچ جایی وجود دارد
برای Jurgis.
در مجموع ، او مجبور به صرف شش نیکل در نگه داشتن یک سرپناه بیش از او که هراسان
روز ، و سپس آن را فقط تاریک بود ، و خانه های ایستگاه باز تا
نیمه شب!
در مکان و زمان آخرین ، با این حال ، یک متصدی بار که او را می دانستند و او را دوست وجود دارد ، و
اجازه بدهید او را در یکی از جداول چرت تا زمانی که رئیس آمد ؛ و همچنین ، به عنوان او که قرار بود
خارج ، مرد به او نوک -- بعدی
مسدود احیای دینی از نوعی وجود دارد ، با موعظه و آواز ، و
صدها نفر از hoboes وجود دارد که برای سرپناه و گرما.
Jurgis رفت و سر راست ، و دیدم یک علامت آویزان ، گفت که درب را باز
در هفت سی و پس از آن او راه می رفت ، و یا نیمی زد ، بلوک ، و مدتی در راهرو مخفی
و سپس دوباره زد ، و به همین ترتیب تا زمانی که ساعت.
در پایان او به همه اما یخ زده ، و مبارزه راه خود را در با بقیه
ازدحام (در خطر بازویش شکسته دوباره) ، و نزدیک به بزرگ
اجاق گاز است.
توسط هشت ساعت محل آن ، بنابراین شلوغ شده بود که سخنرانان باید شده اند
flattered ، راهرو نیمه پر شد ، و در مردان درب محکم بسته بندی شده بود
به اندازه کافی به راه رفتن بر.
سه جنتلمن سالمند در سیاه و سفید بر اساس پلت فرم وجود دارد ، و بانوی جوان که
پیانو در مقابل ایفا کرده است.
در ابتدا آنها خواند سرود ، و پس از آن ، یکی از سه مردی قد بلند ، صاف و تراشیده ، بسیار
نازک ، و پوشیدن عینک سیاه و سفید ، یک آدرس را آغاز کرد.
Jurgis شنیده smatterings از آن ، به این دلیل که ترور نگه داشته او را بیدار -- او می دانست
که او خروپف abominably ، و قرار داده شده اند تنها پس از آن که مانند بوده است
حکم مرگ به او.
کشیش موعظه بود "گناه و رستگاری ،" به لطف بی نهایت خدا و
عفو او برای نا استواری انسان است.
او بسیار به صورت جدی ، و او به معنای خوب ، اما Jurgis ، به عنوان گوش او ، در بر داشت خود را
روح با نفرت پر شده است.
چه او در مورد گناه و رنج می دانیم -- با صاف ، کت خود را سیاه و منظمی خود را
یقه رسمی ، گرم بدن او ، و شکم خود را کامل ، و پول در جیب خود -- و
مردان سخنرانی که خود را برای مبارزه بودند
زندگی می کند ، مردان را در مرگ با قدرت شیطان از گرسنگی و سرما دست و پنجه نرم -- این ،
البته ، ناعادلانه بود ، اما Jurgis احساس است که این مردان از لمس با زندگی
آنها مورد بحث ، که آنها را به unfitted شد
حل مشکلات آن ، نه ، آنها خود بخشی از مشکل شدند -- آنها بخشی از
نظم که خرد کردن مردان و ضرب و شتم آنها!
آنها صاحبان پیروز و خیره شد و آنها تا به حال سالن و آتش ،
و غذا و لباس و پول ، و به طوری که آنها ممکن است به مردان گرسنه موعظه ، و
مردان گرسنه باید فروتن و گوش دادن!
آنها در تلاش بودند برای نجات روح خود را -- و چه کسی اما یک احمق می تواند موفق به دیدن است که همه
بود که موضوع را با روح خود بود که آنها تا به حال شده است قادر به گرفتن مناسب و معقول نیست
وجود برای بدن آنها؟
در یازده جلسه بسته شد ، و مخاطبان متروک را به برف واصل ،
سخن زیر لب لعنت بر خائن چند که توبه کردم و در رفته
پلت فرم.
هنوز یک ساعت قبل از ایستگاه خانه را باز ، و Jurgis تا به حال هیچ پالتو -- و
از یک بیماری طولانی ضعیف بود. او در طول این ساعت نزدیک به جان سپردند.
او به اجرای سخت است نگه داشتن خون او در حال حرکت در همه موظف بود -- و پس از آن او آمد
به خانه ایستگاه و جمعیت مسدود کردن خیابان قبل از درب!
این در ماه ژانویه ، 1904 ، زمانی که کشور در آستانه "سخت بود
مرتبه ، حرف "و روزنامه ها گزارش بستن کارخانه ها در هر روز --
آن که یک میلیون و نیم تخمین زده می شد
مردان از کار قبل از بهار پرتاب شدند.
بنابراین تمام مکان های مخفی از شهر ، شلوغ شد و قبل از آن ایستگاه درب خانه
مردان جنگیدند و یکدیگر مانند جانوران وحشی پاره.
هنگامی که در گذشته محل و به صورت شیب دار روی هم انباشته می شد و آنها درها را بسته کردند ، نیمی از جمعیت بود هنوز
خارج و Jurgis ، با بازوی درماندگی خود را در میان آنها بود.
هیچ چاره ای وجود دارد و سپس ، اما برای رفتن به خانه محل سکونت و صرف دیگر سکه.
این واقعا قلب او را شکست برای این کار ، در نیمه دوازده ساعت گذشته ، پس از او تا به حال
شب را در این نشست و در خیابان ها هدر می رود.
او خواهد بود از محل سکونت ، خانه بی درنگ در هفت تبدیل -- آنها تا به حال قفسه
که به عنوان bunks آنقدر ساختگی است که آنها می تواند کاهش یافته ، و هر مردی که قرار بود
آهسته در مورد پیروی از دستورات را می تواند به طبقه سقوط است.
این عمل یک روز بود ، و طلسم سرد برای چهارده از آنها به طول انجامید.
در پایان از شش روز هر صد از پول Jurgis "رفته بود و سپس او رفت
در خیابان به گدایی برای زندگی خود است. او شروع به محض کسب و کار
این شهر در حال حرکت بود.
او سالی چهارم از سالن ، و پس از ساخت مطمئن شوید هیچ پلیس در آنجا بود
چشم ، هر فرد به احتمال زیاد به دنبال که او را به تصویب رساند ، رویکرد گفتن بد بخت خود را
داستان و شفاعت برای نیکل و یا یک سکه است.
پس از آن زمانی که او یکی ، او را نیزه گرد گوشه و بازگشت به پایگاه خود برای به دست آوردن
گرم و قربانی خود را را ، از دیدن او این کار را ، دور را بروید ، تعهد است که او هرگز
دادن یک سنت به یک گدا دوباره.
قربانی متوقف شد هرگز برای پرسیدن که در آن دیگری Jurgis می توانست در زیر رفته
شرایط -- که در آن او ، قربانی ، رفته اند.
در سالن Jurgis نه تنها می تواند بدست آوردن غذای بیشتر و بهتر مواد غذایی از آنچه او می تواند خرید
در هر رستوران برای پول همان است ، اما یک نوشیدنی در معامله به او گرم کردن.
همچنین او می تواند یک صندلی راحت توسط یک آتش ، پیدا کردن و گپ زدن با یک همراه و همدم تا
او به عنوان به عنوان نان برشته گرم. در سالن ، بیش از حد ، او را در خانه احساس.
بخشی از کسب و کار سالن حافظ بود ، برای ارائه یک خانه و تنقلات به گدا در
تبادل درآمد حاصل از foragings خود و در آنجا بود هر کس دیگر در
تمام شهر که می خواهند این کار را انجام دهند -- قربانی انجام داده اند از آن خود؟
پور Jurgis ممکن است انتظار می رود را به یک گدا موفق است.
او خارج از بیمارستان ، و به شدت به دنبال بیمار ، و با
درمانده بازو ، همچنین او بدون پالتو و pitifully لرزیدند.
اما افسوس ، آن را مجددا مورد بازرگان صادقانه که در می یابد که واقعی
و ماده مخلوط نشده است توسط تقلبی هنری به دیوار هدایت می شود.
Jurgis ، به عنوان یک گدا بود ، به سادگی یک آماتور blundering در رقابت با
علمی سازمان یافته و حرفه ای.
او از بیمارستان بود -- اما داستان مندرس پوشیده بود ، و چگونه می تواند او
اثبات آن؟
او بازوی او را در فلاخن بود -- و آن را یک وسیله پسر بچه کوچک یک گدا منظم بود
داشته تکبر.
او رنگ پریده و لرز بود -- اما آنها با لوازم آرایشی ساخته شده بودند ، و مطالعه کرده بود
هنر قروچه دندان های خود را.
همانطور که به او بدون پالتو ، در میان آنها شما را از مردان شما را می تواند سوگند یاد ملاقات بود
چیزی جز DUSTER کتانی پاره پاره و یک جفت شلوار پنبه -- به طوری هوشمندانه بود
آنها پنهان مناسب چند تن از لباس زیر تمام پشم زیر است.
بسیاری از این mendicants حرفه ای تا به حال خانه راحت ، و خانواده و
هزاران دلار در بانک ، برخی از آنها بر درآمد خود را بازنشسته کرده بود و
رفته را به کسب و کار اتصالات از و
doctoring دیگران ، یا کار کودکان در تجارت.
برخی که تا به حال هر دو دست خود را محکم به طرف خود موظف است ، و خالی می باشند وجود دارد
stumps در آستین خود ، و یک کودک بیمار از استخدام به حمل یک فنجان برای آنها.
برخی که تا به حال هیچ پاها وجود دارد ، و خود را بر اساس پلت فرم چرخ تحت فشار قرار دادند -- برخی
که با کوری شده بود مورد علاقه و توسط سگ بسیار کمی منجر شدند.
برخی کمتر خوش شانس خود مثله شده بود و یا به آتش کشیده خود ، و یا به حال
زخم وحشتناک بر خود را با مواد شیمیایی به ارمغان آورد ، شما به طور ناگهانی ممکن است روبرو می شوند
بر خیابان یک مرد برگزاری برای شما
انگشت فاسد و بی رنگ با گانگرن -- یا یکی با زخم کبود قرمز مایل به زرد
نیمی فرار از باند پلید خود میکردند.
اینها از جان گذشته باقی مانده از cesspools شهر بودند ، wretches که در شب مخفی شدند
در سردابهها خیس از باران tenements قدیمی لکنتی ، در "بیات آبجو غواصی"
و مفاصل تریاک ، با زنان رها شده در
تاریخ و زمان آخرین مراحل پیشرفت فاسد الاخلاق -- زنان که توسط Chinamen برده بودند و
در آخرین دور تبدیل به مرگ است.
هر روز خالص پلیس صدها نفر از آنها آن ها در خیابان ها بکشید ، و در
بیمارستان بازداشت شما ممکن است آنها را ببینید ، با هم در دوزخ مینیاتور herded ،
با چهره شنیع ، وحشی ، پف کرده و
جذام دار با بیماری ، خنده ، فریاد ، فریاد در تمام مراحل از مستی ،
پارس مانند سگ ، gibbering مانند میمون ، raving در و پاره شدن خود در هذیان است.
>
فصل 24
در چهره همه معلولیت خود ، Jurgis را به قیمت محل سکونت موظف شد ،
و از یک نوشیدنی در هر ساعت یا دو ، تحت مجازات از انجماد به مرگ است.
روز بعد از روزی که او در هوای سرد قطب شمال فرمانروایی کردند ، روح خود را پر پر از تلخی
و ناامیدی.
او را دیدم جهان از تمدن پس از آن بیشتر سادگی تر از همیشه او آن را دیده بود.
جهانی که در آن هیچ شمردند ، اما ممکن است وحشیانه ، ابداع شده توسط کسانی که
آن را برای انقیاد از کسانی که دارای.
او یکی از دومی بود و همه در خارج از منزل ، در تمام عمر ، به او یک زندان عظیم ،
که او مانند ببر مقید گام ، تلاش یک نوار پس از دیگری ، و پیدا کردن همه آنها را
فراتر از قدرت خود است.
او در نبرد شدید از حرص و طمع از دست داده بود و به همین ترتیب نابود محکوم شد ؛
از همه ، جامعه به او حکم فرار مشغول ساختم شد.
همه جا که او تبدیل میله های زندان ، و چشم دشمن پس از او ، به خوبی
تغذیه ، پلیس ، براق از که نگاههای او کاهش و که به نظر می رسید به چنگال باشگاه خود
سفت و سخت تر زمانی که او را دیدم ؛ سالن ،
محافظان ، که متوقف شده هرگز به او تماشا در حالی که او در مکان خود را بود ، که شد
حسادت در هر لحظه او lingered پس از او پول خود را پرداخت کرده بود ، جمعیت کثیری hurrying
بر خیابانها ، که به او ناشنوا بودند
entreaties ، بی اعتنا از او وجود -- و وحشیانه و تحقیر هنگامی که
او خود را بر آنها مجبور. آنها تا به حال امور خود ، و در آنجا بود
هیچ جایی برای او در میان آنها است.
هیچ جایی برای او در هر جایی وجود دارد -- هر جهت او را تبدیل زل زل نگاه کردن خود ، این واقعیت بود
اجباری بر او : خوابگاه : همه چیز به او تا آن را بیان ساخته شد
دیوارهای سنگین خود و درب پیچ و
پنجره های زیرزمین ، ممنوع شده با آهن ، انبار بزرگ پر از محصولات
از تمام جهان ، و توسط کرکره های آهن و دروازه های سنگین محافظت ، بانک با
میلیاردها غیر قابل تصور خود را از ثروت ، همه در سفس و vaults فولاد به خاک سپرده شده است.
و بعد یک روز فرود آمد Jurgis ماجراجویی وجود دارد یکی از زندگی اش را.
بود در اواخر شب ، و او را به قیمت محل سکونت شکست خورده بود.
برف در حال سقوط بود ، و او شده بود و تا زمانی که او با آن پوشیده شده بود ، و
به استخوان سرد.
او در میان جمعیت های تئاتر مشغول به کار بود ، flitting اینجا و آنجا ، به دست گرفتن بزرگ
شانس با پلیس ، در نیمی یاس و نومیدی خود را امید کرده است بازداشت شود.
هنگامی که او را دیدم یک کت آبی شروع به سمت او ، با این حال ، قلب او او شکست خورد ، و او
نقش برآب پایین سمت خیابان و فرار زن و شوهر از بلوک است.
وقتی که او دوباره متوقف شد او با مردی را دیدم که که به سمت او می آیند ، و خود را در مسیر خود قرار داده است.
"لطفا ، آقا ،" او در فرمول معمول آغاز شد : "شما را به قیمت یک را به من بدهید
محل سکونت؟
من یک بازوی شکسته ، و من نمی توانند کار کنند ، و من در جیب من یک سنت نیست.
من صادقانه کار مرد ، آقا ، و من هرگز قبل از التماس!
تقصیر من ، سر نه -- "
Jurgis معمولا تا زمانی که قطع شد رفت ، اما این مرد نداشت
وقفه ، و غیره در گذشته او را به توقف نفس آمد.
دیگر ، متوقف کرده و Jurgis ناگهان متوجه شد که او ایستاده بود کمی unsteadily.
"Whuzzat به شما می گویند؟" او ای query به طور ناگهانی در یک صدای ضخیم.
Jurgis شروع دوباره ، صحبت آهسته تر و به طور مشخصی قبل از او نیمی از از طریق
از سوی دیگر دست خود را و آن را بر شانه خود استراحت.
"ضعیف chappie اوله!" او گفت.
شده -- HIC -- تا -- در برابر آن ، سلام "سپس او به سمت Jurgis lurched ، و دست
بر شانه اش شد بازوی در مورد گردن او.
"و در مقابل آن را خودم ، ورزش اوله ،" او گفت.
"She'sa سخت جهان اوله." آنها نزدیک به lamppost و Jurgis
نگاهی اجمالی دیگر. نه بسیار بیش از -- او یک شخص جوان بود
هجده ، با چهره جوان خوش تیپ.
او عینک کلاه ابریشمی و پالتو نرم ثروتمند با یقه خز و او را در Jurgis لبخند زد
با همدردی خوش خیم است. "من به سختی بالا ، بیش از حد ، fren' ماده چسبنده و لزج من ، "او گفت.
"من کردم پدر و مادر بی رحمانه ، و یا من می خواهم به شما راه اندازی.
Whuzzamatter whizyer؟ "" من در بیمارستان بوده است. "
"بیمارستان" بانگ زد! هموطنان جوان ، هنوز هم به خوش خندان "thass خیلی بد!
HIC -- -- همین من عمه پولی من عمه پولی در بیمارستان ، بیش از حد -- اوله auntie شده است.
havin "دوقلوها! Whuzzamatter غژغژ کردن شما؟ "
"من یک بازوی شکسته --" Jurgis آغاز شد.
"بنابراین ، گفت :« از سوی دیگر ، غمخوارانه. "است که چندان بد نیست -- شما بیش از آن است.
من آرزو می کنم somebody'd شکستن بازوی من ، chappie اوله -- damfidon't!
سپس آنها می خواهم به من درمان بهتر -- HIC -- سوراخ من ، ورزش اوله!
Whuzzit شما wamme کاری انجام دهید؟ "" من گرسنه ام ، آقا ، گفت : "Jurgis.
"گرسنه!
چرا نمی کنید شام hassome؟ "" من هیچ پول ، آقا. "
"هیچ پولی! هو ، هو -- کمتر chums ، اوله پسر -- جس مانند
من!
هیچ پول ، یا -- a'most busted! چرا شما به خانه ، پس از آن ، همان به من؟ "
من هیچ خانه ای نیست ، گفت : "Jurgis. "هیچ خانه!
غریبه در شهر ، سلام؟
خدا گو '، thass بد! ویز بهتر می آیند خانه من -- بله ، توسط هری ،
thass ترفند ، شما آمد خانه شام hassome -- HIC -- ویز من!
افتضاح تنها و بیکس -- خانه هیچ کس!
Guv'ner رفته در خارج از کشور -- ماه عسل Bubby در -- دوقلوها پولی havin '-- هر روح لعنتی رفته
دور! Nuff -- HIC -- nuff به درایو فلر برای نوشیدن ،
من می گویم!
فقط ژامبون اوله standin توسط passin 'بشقاب -- damfican خوردن مانند آن ، نه آقا!
باشگاه برای من در هر زمان ، پسر من ، من می گویند.
اما سپس آنها را خواب lemme وجود ندارد -- سفارشات guv'ner ، توسط هری -- صفحه اصلی هر
شب ، آقا! همیشه anythin می خواهم که بشنود؟
هر mornin 'کاری انجام دهید؟"
من او را پرسید. نه ، آقا ، هر شب ، و یا هیچ کمک هزینه در
همه ، آقا 'Thass guv'ner من --'nice به عنوان ناخن توسط Harry!
اوله هام Tole به من دیده بان ، بیش از حد -- بندگان spyin بر من -- whuzyer فکر می کنم که ، fren من "؟
خوب ، آرام -- HIC -- goodhearted فلر جوان مثل من ، بابا او نمی تواند به
اروپا -- hup -- او را ترک در صلح و صفا!
که نه شرم آور است ، آقا؟ 'من gotter به خانه هر evenin" از دست "
همه سرگرم کننده ، توسط هری! Thass whuzzamatter در حال حاضر -- thass چرا اینجا هستم!
Hadda آمده دور یک ترک بچه گربه -- cryin HIC -- چپ خود ، بیش از حد -- whujja که فکر می کنم ، اوله
ورزش؟ 'Lemme برو ، بچه گربه ها ، می گوید : I --'come اولیه
"اغلب -- بروم که در آن وظیفه -- HIC -- من می نامد.
وداع ، وداع ، عشق حقیقی من -- وداع ، farewehell ، من -- خود واقعی -- عشق '"
این آخرین آهنگ بود ، و صدای نجیب زاده جوان گل رز غمگین و
ندبه ، در حالی که او بر گردن Jurgis چرخش است.
دومی نظر اجمالی در مورد عصبی بود ، تا مبادا برخی از کس نباید رویکرد است.
آنها هنوز به تنهایی ، با این حال.
"اما من آمد همه حق است ، همه حق است ، ادامه داد :" نوجوان ، به شدت ، "من
-- HIC -- من می توانم راه خود من وقتی که من آن را می خواهم ، توسط هری -- فردی جونز مردی سخت
که مسئولیت رسیدگی به زمانی که او می شود goin '!
نه ، آقا ، می گوید که من ، با رعد و برق ، و من goin هر کسی نیاز ندارد 'صفحه اصلی با من ، یا --
whujja را من برای ، سلام؟ فکر می کنم من مست dontcha ، سلام -- من می دانید!
اما من هیچ مست تر از شما هستند ، بچه گربه ها ، می گوید : من به او.
و سپس می گوید او ، 'Thass درست باشد ، فردی عزیز (she'sa هوشمند یک بچه گربه) ، اما
من stayin در تخت ، یک شما goin 'به سرد ، شب سرد!"
می گوید : اول : آن را در بچه گربه های شفت دار ، هسته دار و دوست داشتنی '
بدون jokin '، فردی ، پسر من ، به او می گوید. 'Lemme تماس کابین در حال حاضر ، مانند dear' خوب --
اما من می توانم کابین خود من تماس بگیرید ، dontcha خودتان احمق -- و من می دانم من doin '، شما
شرط می بندم!
بگو : fren من '، whatcha می گویند -- willye به خانه' من را ببینید ، 'شام hassome؟
بیا بلند مانند فلر خوب -- don't باشد متکبر!
شما در مقابل آن ، مشابه من ، که 'شما می توانید unerstan فلر ، قلب خود را در
محل ، راست شده توسط هری -- آمده طولانی ، chappie اوله ، 'خواهیم نور از خانه ،'
برخی از صدای فش فش ، 'بالا بردن جهنم خواهیم ، ما -- فریاد لا!
در S'long من داخل خانه من می تواند انجام دهد هستم که من لطفا -- سفارشات بسیار خود guv'ner ،
b'God!
هیپ! باسن! "آغاز شده بود خیابان ، بازو در
بازو ، مرد جوان با هل دادن Jurgis همراه ، نیمی از خیره شدن است.
Jurgis در تلاش بود تا فکر می کنم چه باید بکنید -- او می دانست که او می تواند هر مکان شلوغ عبور نمی
با آشنایی های جدید خود را بدون جلب توجه و متوقف شدن.
این تنها به دلیل بارش برف که مردم که گذشت در اینجا متوجه شد
هر چیزی اشتباه است. ناگهان ، بنابراین ، Jurgis متوقف شد.
"آیا خیلی دور؟" او نپرسید.
"نه بسیار ، گفت :" از سوی دیگر ، "خسته شده اند ، شما ، هر چند؟
خب ، خواهیم سوار -- whatcha می گویند؟ خوب!
کابین تماس بگیرید! "
و سپس ، آوردن Jurgis تنگ با یک دست ، عضو جوان شروع به جستجو او
جیب با دیگری. "با شما تماس ، ورزش اوله ، یک" من پرداخت ، "او
پیشنهاد شده است.
"چگونه است که ، سلام؟" و او از جای رول بزرگ کشیده
اسکناس.
این پول بیشتر از Jurgis تا کنون در زندگی خود را پیش از به حال دیده بود ، و او را به آن خیره شد
با چشمان شگفت زده است. "به نظر می رسد مانند بسیاری ، سلام؟ گفت :" استاد
فردی ، بی مهارت با آن است.
"شما احمق ، هر چند ، اوله chappie -- سازند همه آنهایی که کمی!
کلمه افتخار -- من در یک هفته ، چیزی که مطمئن busted.
'صد بیشتر تا اول -- HIC -- سفارشات guv'ner -- HIC -- نه صد ،
هری! Nuff به مجموعه فلر دیوانه ، آن را.
من فرستاده او یک کابل ، این af'noon -- thass یکی از دلایل بیشتر به همین دلیل من goin 'صفحه اصلی.
'Hangin در آستانه گرسنگی ،' من می گوید -- و 'forافتخار خانواده -- HIC --
سن من و برخی از نان است.
گرسنگی وادار خواهد کرد که من به شما عضویت -- فردی '
Thass آنچه که من او را سیمی ، توسط هری ، "من به معنی -- I'll فرار از مدرسه ، b'God ،
اگر او به سن 'به من."
پس از این مد نجیب زاده جوان ادامه داد : به حرف مفت زدن در -- و ضمن
Jurgis لرزش با هیجان بود.
او ممکن است که نمد صورتحساب و با شتاب و خارج از دید در تاریکی قبل از دیگر
می تواند عقل خود را جمع آوری کند. او این کار را انجام دهید؟
چه بهتر بود او را به امید ، اگر او منتظر دیگر؟
اما Jurgis به حال یک جرم و جنایت در زندگی اش را مرتکب شده هرگز ، و در حال حاضر او تردید نیم
دوم بیش از حد طولانی است.
"فردی" یک بیل شل ، و پس از آن پر شده را تا بازگشت به شلوار خود را '
جیب. "در اینجا ، مرد اوله ،" او گفت ، "شما آن را."
او از آن برگزار شد از تکان و لرزش بال است.
آنها در جلوی سالن بودند ؛ و توسط نور از پنجره Jurgis دیدم که بود
لایحه صد دلاری! "آن را به شما ، از سوی دیگر تکرار است.
"پرداخت cabbie تغییر حفظ -- I've کردم -- HIC -- بدون سر برای کسب و کار!
Guv'ner می گوید تا hisself ، guv'ner می داند -- guv'ner یک سر برای
کسب و کار ، شما شرط می بندم!
کلیه حقوق ، guv'ner ، 'من به او گفتم ، شما را نشان می دهد ، و من بلیط!"
بنابراین او عمه پولی به من دیده بان -- HIC -- 'خاموش در حال حاضر پولی در بیمارستان havin'
دوقلوها ، 'من خارج کشمش قابیل!
میهمان گرامی ، وجود دارد! هی!
! او را "یک تاکسی به رانندگی توسط و Jurgis شکلی ناگهانی ظهور و
نامیده می شود ، و آن را به محدود کردن چرخش دور.
استاد فردی با برخی از مشکل clambered و Jurgis آغاز شده بود.
دنبال کند ، زمانی که راننده فریاد زد : "سلام ، وجود دارد!
خارج -- شما "!
Jurgis تردید ، و نیمی از اطاعت ، اما همراه خود را شکست : "Whuzzat؟
ویز Whuzzamatter طرح ، سلام؟ "و cabbie فروکش کرد ، و Jurgis صعود
وارد
سپس فردی به یک شماره بر روی درایو ساحل دریاچه ، و کالسکه دور آغاز شده است.
جوانی تکیه به عقب و به Jurgis snuggled تا ، contentedly زمزمه ، در نیمی از
دقیقه صدای خواب بود ، Jurgis شنبه لرز ، بینی که آیا او
ممکن است هنوز هم قادر به نگه رول صورتحساب.
او هراس سعی کنید از طریق جیب همراه خود بود ، با این حال ، و علاوه بر
cabbie ممکن است در دیده بان باشد.
او امن صد ، و او را از محتوا با آن می شود.
در پایان از نیم ساعت یا تا کابین متوقف شد.
آنها را در اسکله بودند ، و از شرق به گیل انجماد بود منفجر کردن
دریاچه یخ. ، به نام : "در اینجا ما" cabbie ، و
Jurgis بیدار همدم او.
استاد فردی با شروع نشسته است. "سلام!" او گفت.
"ما کجا هستند؟ Whuzzis؟
شما کی هستید ، سلام؟
اوه ، بله ، مطمئن nuff! MOS 'شما را فراموش کرده -- HIC -- chappie اوله!
صفحه اصلی ، آیا ما؟ اجاره نشین!
BR - RR -- آن سرد است!
بله -- آمد بلند -- خانه we're -- آن را تا کنون به طوری -- HIC -- فروتن "!
قبل از آنها loomed توده عظیم گرانیت ، مجموعه ای از خیابان وجود دارد ،
و اشغال یک بلوک کامل است.
نور لامپ پارکینگش Jurgis را می دید که آن را به حال برج و بزرگ
gables ، مانند یک قلعه قرون وسطایی.
او تصور می کردند که بچه های جوان باید اشتباه را ساخته اند -- آن را غیر قابل تصور بود به او
که هر کسی می تواند یک خانه همانند یک هتل یا سالن شهر را داشته باشد.
اما او در سکوت به دنبال ، و آنها بالا رفت پرواز طولانی از مراحل ، بازو در بازو.
"را فشار دهید There'sa ، ورزش اوله ، گفت :" استاد فردی.
"سوراخ بازوی من در حالی که من او را پیدا کنید!
ثابت ، در حال حاضر -- آه ، بله ، در اینجا او! نجات داد! "
زنگ زنگ زد ، و در چند ثانیه درب باز شد.
مردی در جامه آبی نگه داشتن آن ، و زل زده قبل از او ، سکوت به عنوان یک مجسمه ایستاده بود.
آنها برای لحظه ای پلک زدن در نور ایستاد.
سپس Jurgis احساس همراه خود را کشیدن ، و او در پا ، و ماشین خودکار آبی
بسته درب.
قلب Jurgis ضرب و شتم ها شدید ، آن چیز جسورانه برای او به انجام بود -- به چه عجیب
عجیب و غریب او جسارت او تا به حال هیچ ایده قرار دهید.
علاءالدین ورود به غار خود را نمی توانست بیشتر هیجان زده بوده است.
جایی که او ایستاده dimly روشن بود ، اما او می تواند یک سالن وسیع ، با ستون
محو شدن را به تاریکی بالا ، و باز کردن راه پله بزرگ در انتهای آن.
طبقه از سنگ مرمر tesselated بود ، صاف به عنوان شیشه ای ، و از اشکال دیواره های عجیب و غریب
loomed ، بافته شده را به portieres عظیم در رنگ های هماهنگ و غنی ، ، یا gleaming از
نقاشی های فوق العاده ، و مرموز ، به دنبال
در نیمه سبک ، بنفش و قرمز و طلایی ، مانند glimmers غروب آفتاب در سایه
جنگل.
مرد در رد و بدل سکوت به سمت آنها نقل مکان کرده بود ، استاد فردی در زمان کلاه خود و
دست آن را به او ، و پس از آن ، رها بازوی Jurgis '، سعی کردم به او
پالتو.
بعد از دو یا سه تلاش او انجام این کار ، با کمک نوکر ، و ضمن
مرد دوم ، با نزدیک شدن به شخصیت بلند و چاق و چله ، موقر به عنوان جلاد.
او راست پایین بر Jurgis ، که کاهش دور به حالتی عصبی با مته سوراخ و او را تصرف کردند
بازو بدون یک کلمه ، و به سمت درب با او آغاز شده است.
سپس ناگهان آمد صدای استاد فردی ، "همیلتون!
fren من "ویز من باقی خواهد ماند." مرد متوقف شد و نیم بعد آزاد Jurgis.
"بیا" chappie طولانی اوله ، گفت : «از سوی دیگر ، و Jurgis نسبت به او آغاز شده است.
"استاد فردریک!" گفت مرد.
: "ببینید که cabbie -- HIC -- پرداخت شده است ، پاسخ دیگر بود ، و او مرتبط بازویش
در 'Jurgis. Jurgis بود برای گفتن ، "من پول
برای او ، اما او خود را مهار.
مرد تنومند در لباس و نشانه های دیگر ، که در ادامه به کابین ، در حالی که او
به دنبال Jurgis و استاد جوان او. آنها رفت سالن بزرگ ، و پس از آن
تبدیل شده است.
قبل از آنها بودند ، دو درب بزرگ شده است. "همیلتون" ، استاد فردی گفت.
"خب ، آقا؟" گفت. "Whuzzamatter wizze درب اتاق dinin'؟"
"هیچ چیز مهم است ، آقا."
"پس چرا dontcha openum" مرد آنها را لوله شده پشت ، یکی دیگر از ویندوز ویستا
خود را در تاریکی از دست داد.
"چراغ فرمان استاد فردی و باتلر فشار یک دکمه ، و سیل
افروختگی درخشان جریان از بالا ، نیمه کور کننده Jurgis.
او خیره شد و کم کم او به آپارتمان بزرگ با سقف گنبدی
که از آن نور ریخت ، و دیوار که یک نقاشی عظیم بودند -- پوره و
dryads رقص در یک فضای میان جنگل گل اطراف پراکنده --
دیانا با hounds او و اسب ها ، بی باک بی پروا را از طریق یک نهر کوچک کوه --
گروهی از maidens حمام کردن در استخر جنگل -- به اندازه تمام عمر ، و آنقدر واقعی که Jurgis
تصور می کردند که آن را برخی از کارهای سحر ، که او را در قصر رویای بود.
سپس چشم خود را به جدول طولانی در مرکز سالن ها گذشت و یک میز سیاه را به عنوان
آبنوس ، و gleaming ، با نقره و طلا به شکل دراورده است.
در مرکز آن یک کاسه carven بزرگ ، با سوسو زدن و درخشان از سرخس ها و
قرمز و بنفش از مناسبتهای فرهنگی نادر ، درخشان از نور در جایی خود را در پنهان
میان.
مشاهده شده : "این اتاق dinin" ، "استاد فردی.
"چگونه شما را دوست دارم ، هی ، ورزش اوله؟"
او همیشه در پاسخ به اظهارات او اصرار داشت ، تکیه بیش از Jurgis و
لبخند زدن به چهره اش. Jurgis آن را دوست داشتم.
"محل رامی اوله برای تغذیه در تمام منفرد' ، هر چند "نظر فردی بود --" رامی.
جهنم! Whuzya فکر می کنم ، سلام؟ "
سپس یکی دیگر از ایده رخ داده است به او و او در رفت ، بدون انتظار : "شاید شما هرگز
HIC -- -- مثل این جلو 'anythin دیدم؟ با سلام ، chappie اوله؟ "
"نه ، گفت :" Jurgis.
"بیا از کشور ، شاید -- هی" "بله ، گفت :" Jurgis.
"AHA! من thosso! مردمی Lossa از کشور چنین دید هرگز
محل.
Guv'ner به ارمغان می آورد 'EM -- رایگان نشان می دهد -- HIC -- reg'lar سیرک!
برو به خانه بگوید مردمی در مورد آن است. محل اوله مرد جونز -- جونز عدل بند --
گوشت گاو ، اعتماد مرد.
ساخته شده آن را از خوک خود محافظت ، بیش از حد ، ادم پست اوله لعنتی.
در حال حاضر ما را ببینید که در آن سکه ما رفتن -- تخفیف ، 'خطوط ماشین شخصی -- HIC -- هری!
محل قلدر ، هر چند -- ارزش seein '!
همیشه شنیدن جونز بستهبند ، سلام ، chappie اوله؟ "
Jurgis غیر ارادی آغاز شده بود ، دیگر ، که چشم های تیز از دست رفته هیچ چیز ،
خواهان : "Whuzzamatter ، سلام؟
شنید از او "و Jurgis موفق به لکنت از :" من
او را در حیاط مشغول به کار شد. "" چه! "گریه استاد فردی ، با فریاد زدن.
"شما! در حیاط؟
هو ، هو! چرا ، می گویند ، خوب thass!
لرزش دست ها بر روی آن ، مرد اوله -- هری! Guv'ner باید در اینجا -- خوشحالم که می بینید.
بزرگ fren با مردان ، guv'ner -- کار سرمایه ، commun'ty int'rests F '
همه که -- HIC! کارهای خنده دار اتفاق می افتد در این جهان ، کار را انجام ندهید
آنها مرد اوله؟
همیلتون ، lemme interduce شما -- fren خانواده -- اوله fren guv'ner's -- آثار در
حیاط. بیا ویز شب من ، همیلتون به صرف --
زمان گرم داشته باشند.
fren 'آقای -- نام whuzya ، chappie اوله؟ نام خود را به ما بگویید. "
"Rudkus -- Jurgis Rudkus." "fren من' ، آقای Rednose ، همیلتون -- لرزش
هان است. "
باشکوه باتلر متمایل شدن سر خود را ، اما نه صدا و ناگهان استاد فردی
انگشت مشتاق در او اشاره کرد. "من می دانم ویز whuzzamatter شما ، همیلتون -- ذخیره کردن
شما یک دلار من می دانم!
شما فکر می کنم -- HIC -- شما فکر می کنید من هستم مست! با سلام ، در حال حاضر؟ "
و باتلر مجددا متمایل شدن سر خود را.
"بله ، آقا ،" او گفت ، که در آن استاد فردی محکم بر گردن Jurgis آویزان و
رفت و به تناسب از خنده.
"هامیلتون ، شما لعنتی اوله رذل" او roared ، "من" شما را برای گستاخی scharge ،
F می بینید 'من را ندارند! هو ، هو ، هو!
من مست!
هو ، هو! "دو منتظر تا زمانی که مناسب خود را صرف
به خودی خود ، برای دیدن آنچه که هوی و هوس جدید او را تصاحب.
"Whatcha wanta انجام دهید؟" او ای query به طور ناگهانی.
"Wanta نگاه کنید به محل ، chappie اوله؟ Wamme بازی guv'ner -- roun 'نشان می دهد؟
سرو خارجه -- Looee قوطی -- Looee Sez -- صندلی هزینه سه هزار هر کدام.
چای Maryanntnet اتاق -- تصویر رقص چوپان -- Ruysdael -- بیست و سه thousan '!
سالن رقص -- ستون balc'ny -- کشتی HIC -- وارداتی -- ویژه -- شصت و هشت thousan '!
'Ceilin در رم نقاشی -- نام فلر whuzzat ، همیلتون -- Mattatoni؟
پاستا؟ سپس این مکان -- کاسه نقره -- Benvenuto
Cellini -- رامی حتما منظورش demo اوله!
یک ارگان -- سی thousan 'دلار ، سر -- بالاتر استارتر ، همیلتون ، اجازه دهید آقای Rednose
شنیدن آن. -- ذهن هرگز -- تمیز را فراموش کرده -- می گوید او
گرسنه ، همیلتون -- کمتر برخی از شام.
فقط -- HIC -- don't کمتر آن را در اینجا -- آمد تا به جای من ، ورزش اوله -- خوب دنج '.
به این ترتیب -- ثابت در حال حاضر روی زمین لغزش نیست.
همیلتون ، خواهیم گسترش کول ، 'برخی از صدای فش فش -- don't ترک از صدای فش فش ، توسط
هری. خواهیم برخی از 1830
مادیرا.
را میشنوند ، آقا؟ "" بله ، آقا ، گفت : "باتلر ،" اما ، کارشناسی ارشد
فردریک ، پدر شما را ترک سفارشات -- "و استاد فردریک خود جلب کرد تا یک
ارتفاع شکوه.
"دستورات پدر من به من واگذار شد -- کتیبه -- به شما را ندارد ،" او گفت.
سپس ، clasping Jurgis محکم گردن ، او از اتاق مبهوت ، در راه
ایده دیگر رخ داده است به او ، و از او خواست : "هر -- HIC -- پیام کابل برای من ، همیلتون"
"نه ، آقا ، گفت :" باتلر.
"Guv'ner باید travelin'. 'چگونه دوقلوها ، همیلتون؟"
آنها انجام می دهند خوب ، آقا. "
"خوب" استاد فردی گفت و افزود : شور و شوق : "خدا بیامرزد' EM ، کمی
بره! "
آنها بالا رفت و راه پله بزرگ ، یک گام در یک زمان و در بالای آن وجود دارد gleamed
در آنها از سایه شکل پوره خیزان توسط یک فواره ، یک رقم
ravishingly زیبا ، گوشت گرم و درخشان با رنگ زندگی.
بالا بود دادگاه بزرگ ، با سقف گنبدی ، آپارتمان های مختلف باز کردن به آن.
زیر باتلر متوقف بود ، اما چند دقیقه برای دادن سفارشات ، و سپس به دنبال
آنها در حال حاضر او فشار یک دکمه ، و تبحر سالن با نور است.
او درب را قبل از آنها باز شود ، و سپس فشار دیگری را فشار دهید ، چرا که آنها مبهوت
به آپارتمان است. این به عنوان یک مطالعه نصب شده بود.
در مرکز میز چوب ماهون ، تحت پوشش با استفاده از کتاب ، و پیاده سازی سیگاری ها ؛
دیوارها را با غنائم کالج و رنگ تزئین شده بودند -- پرچم ها ، پوسترها ، عکس ها و
knickknacks -- مثل راکت تنیس ، قایق رانی تعطیل ، گلف ، چوب چوگان و.
سر گوزن عظیم ، با شاخ شش پا سراسر ، سر بوفالو در مواجه
دیوار مخالف ، در حالی که پوست خرس و ببر را پوشش کف جلا.
صندلی lounging و سفس ، صندلی پنجره تحت پوشش با بالشتک نرم وجود دارد
طرح های فوق العاده ، یک گوشه در مد فارسی نصب شده بود وجود دارد ، با یک بزرگ
سایبان و لامپ نگین دار زیر.
فراتر از آن ، درب باز پس از یک اتاق خواب ، و فراتر از آن بود استخر.
ناب ترین مرمر ، که حدود چهل هزار دلار هزینه کرده بود.
استاد فردی برای یک لحظه یا دو ایستادند ، نگاه می کنیم در مورد او و پس از آن از اتاق بعدی
یک سگ ظهور هیولا ، بول داگ ، شنیع ترین شی که Jurgis بود تا کنون
چشم گذاشته بر.
او yawned ، باز کردن دهان مانند است اژدها ، و او را به سمت مرد جوان آمد ، wagging
دم خود را. "سلام ، دیویی!" گریه استاد خود است.
"بوده havin' چرت زدن ، پسر اوله؟
خب ، -- سلام ، whuzzamatter وجود دارد "(سگ snarling در Jurgis بود.)
"چرا ، دیویی -- این" fren من ، آقای Rednose -- اوله fren guv'ner!
آقای Rednose ، دریاسالار دیویی ؛ لرزش han's -- HIC.
آیا او یک گل مروارید ، هر چند -- روبان آبی در جدید نشان می دهد نیویورک -- هشتاد و پنج صد در
کلیپ!
چگونه است که ، سلام؟ "سخنران غرق به یکی از بزرگ
صندلی ، و دریاسالار دیویی دولا در زیر آن ، او دوباره دندان قروچه کردن نیست ، اما او
خاموش Jurgis چشمان او هرگز در زمان.
او کاملا هوشیار بود ، دریاسالار شد. باتلر درب بسته شده بود ، و او
ایستاده بود توسط آن ، به تماشای Jurgis هر ثانیه است.
در حال حاضر آمد صدای پای وجود دارد در خارج ، و او در را باز کرد یک مرد در رد و بدل وارد
حمل یک میز تاشو ، و پشت سر او ، دو مرد با سینی های تحت پوشش.
آنها مانند مجسمه ایستاده بود در حالی که اولین جدول پخش شده و مجموعه ای از مطالب
از سینی بر آن است.
pates سرد ، و برش های نازک از گوشت ، نان کوچک و ساندویچ کره با وجود دارد
پوسته قطع ، یک کاسه هلو قطعه قطعه شده و کرم (در ماه ژانویه) ، کمی از کیک های فانتزی ،
صورتی و سبز و زرد و سفید و نیمی از یک دوجین یخ سرد بطری شراب.
"Thass مسائل را برای شما!" گریه استاد فردی ، exultantly ، او آنها را جاسوسی.
"بیا طولانی ، chappie اوله ، حرکت رو به بالا."
و او خود را در جدول نشسته و خدمتکار کشیده چوب پنبه ، و او در زمان
بطر و سه لیوان محتویات آن را در جانشینی پایین گلو خود می ریختند.
سپس او به یک آه بلند کشیده ، گریه و دوباره به Jurgis به صندلی خود را.
باتلر برگزار صندلی در طرف مقابل از جدول و Jurgis آن فکر
او را نگه دارید از آن بود ، اما در نهایت او درک کند که آن دیگری
قصد آن ، آنرا به او و تا او نشست ، با احتیاط و mistrustingly.
استاد فردی متوجه شد که ملازمان او را خجالت زده ، و او اظهار
با سر اشاره کردن به آنها ، "شما نمی توانید بروید."
همه آنها رفت ، صرفه جویی در باتلر. او گفت : "شما نیز ممکن است ، همیلتون".
"استاد فردریک --" مرد آغاز شد. "برو!" گریه نوجوان ، عصبانیت است.
"لعنت به شما ، آیا شما نمی مرا بشنود؟"
مرد رفت و درب را بسته ؛ Jurgis ، بود که به عنوان نوک تیز به او به عنوان مشاهده
که او در زمان خارج کلید قفل ، به منظور است که او ممکن است از طریق همکار
میکروسکوپی (keyhole surgery).
استاد فردریک تبدیل به جدول دوباره. "در حال حاضر ،" او گفت ، "به دنبال آن."
Jurgis gazed در او doubtingly. "بخورید!" گریه.
"شمع در ، chappie اوله!"
"آیا شما می خواهید هر چیزی نیست؟" Jurgis پرسید.
"بود" گرسنه نیست ، پاسخ -- فقط تشنه.
زن سبک و جلف و من تا به حال بعضی از آب نبات -- شما برو ".
بنابراین Jurgis ، بدون مذاکره درباره صلح موقت بیشتر آغاز شد.
او به عنوان با دو بیل ، چنگال خود را در یک دست و چاقو خود را در دیگری می خوردند ، وقتی که او
یک بار او گرگ با گرسنگی بهتر از او را آغاز کردم ، و او را متوقف نمی
نفس تا او را به هر بشقاب پاک کرده بود.
"صدای تیز و تند هی گفت :" دیگر ، که مشغول تماشا بود او را در جای تعجب.
سپس او برگزار شد Jurgis بطری.
"اجاره نشین شما در حال حاضر نوشیدن ، او گفت : و Jurgis در زمان بطری و تبدیل آن به او
دهان ، و وجد زیبا و عجیب و غریب مایع ریخت پایین گلو او ، ترفندستان | Tarfandestan Forums
هر عصب از او ، هیجان او را با شادی.
او آخرین قطره از آن را نوشید ، و سپس او به دریچه دراز کشیده "آه!
"خوب ، سلام گفت :« فردی ، غمخوارانه او پشت در تکیه
صندلی های بزرگ ، از قرار دادن بازوی خود را پشت سر خود را و زل زده در Jurgis.
و Jurgis پشت در او را gazed.
او در لباس شب بی عیب ملبس بود ، فردی ، و نگاه بسیار خوش تیپ است -- او بود
پسر ، زیبا با موهای طلایی و رئیس Antinous نور.
او در Jurgis confidingly لبخند زد ، و پس از آن شروع به صحبت دوباره ، با سعادتمند خود
بی قیدی.
این بار او را به مدت ده دقیقه در یک کشش صحبت کردیم ، و در این دوره از سخنرانی او
گفت Jurgis همه از سابقه خانوادگی او.
برادر بزرگ او چارلی در عشق با قبل از ازدواج بی تزویر که ایفا کرد بخشی از
"کوچولو روشن چشم" در Kaliph از Kamskatka. "
او در آستانه ازدواج با او را یک بار شده بود ، تنها "guv'ner" قسم خورده بود
از اری محروم کردن او ، و او را با مبلغ که تخیل را تلو تلو خوردن ارائه کرده بود ،
و موجب مبهوت کرده بود "کوچولو روشن چشم."
حالا چارلی به حال ترک از دانشگاه ، و دور در خودرو خود را در آینده رفته بود
بهترین چیز برای ماه عسل.
"guv'ner« تهدید به عاق کردن یکی دیگر از فرزندان او نیز ساخته شده بود ،
خواهر Gwendolen ، که مارکی ایتالیایی با یک رشته از عنوان ازدواج کرده بود و
یک رکورد دوئل.
آنها در قلعه او زندگی می کردند ، و یا نه به حال ، تا زمانی که به شلیک صبحانه گرفته بود
ظروف در خود و سپس او برای کمک کابلی بود ، و آقایی قدیمی بیش از رفته بود
پیدا کردن شرایط گریس خود را چه شد.
از همین رو آنها فردی را ترک کرده بودند همه به تنهایی ، و او با کمتر از دو هزار دلار خود را در
جیب.
فردی تا در آغوش بود و به معنای کسب و کار جدی ، به عنوان آنها را در پایان پیدا -- اگر
هیچ راه دیگری برای آوردن آنها به شرایط او خود را "بچه گربه" سیمی که وجود دارد
او در مورد او ازدواج می کنند ، و آنچه در آن موقع رخ داد.
بنابراین جوانی شاد rattled ، تا زمانی که خسته شده بود.
او با لبخند شیرین ترین لبخند خود را در Jurgis ، و سپس او بسته چشم خود ، sleepily.
سپس او آنها را دوباره گشوده شده ، و بار دیگر لبخند زد ، و در نهایت آنها را بسته و فراموش کرده
باز کردن آنها.
برای چند دقیقه Jurgis شنبه کاملا بیحرکت است ، تماشای رشد او ، و reveling در
احساس عجیب شامپاین.
هنگامی که او بر انگیخت ، و سگ growled و پس از آن ، او شنبه تقریبا نگه داشتن نفس خود را --
تا پس از یک در حالی که درب اتاق باز آرام و باتلر آمد شوید.
او بر نوک پا راه رفتن به سمت Jurgis راه می رفت ، scowling او و Jurgis افزایش یافت تا و
عقب نشینی scowling به عقب.
بنابراین تا زمانی که در برابر دیوار بود ، و سپس باتلر آمد نزدیک ، و با اشاره به سمت
درب. "گم شو از اینجا!" او زمزمه.
Jurgis تردید ، دادن یک نگاه در فردی بود که خروپف ملایم است.
"اگر این کار را بکنید ، شما را از یک پسر --" hissed باتلر ، "من خمیر را در صورت خود را برای شما
قبل از اینکه شما از اینجا! "
و Jurgis wavered اما یک لحظه بیشتر. او را دیدم "دریاسالار دیویی" در پشت
مرد و growling ملایم ، تهدیدات خود را به عقب.
سپس به او تسلیم شد و به سمت درب شروع شده است.
آنها بدون صدا رفت ، و به پایین راه پله بزرگ طنین بخشیدن به ، و از طریق
سالن تاریک.
در درب جلو او متوقف شد ، و باتلر strode نزدیک به او است.
"نگه دارید تا دستان خود را ،" او snarled. Jurgis قدم به عقب در زمان ، عقد یکی از خود
خوب مشت.
"چه" او گریه و سپس با علم به این که هموطنان به پیشنهاد
جستجو او را ، او پاسخ داد : "من شما را در جهنم را ببینید برای اولین بار است."
"آیا شما می خواهید برای رفتن به زندان است؟" خواستار باتلر ، menacingly.
"من پلیس --"! "داشتن" EM "roared Jurgis ، با شدید
اشتیاق.
"اما شما دستان خود را در من قرار نیست تا شما!
من هیچ چیز در خانه لعنت خود را لمس نیست ، و من نمی خواهم مرا لمس کن! "
بنابراین باتلر ، که مبادا ارباب جوان خود باید از آن بیدار شدن وحشت زده شده بود ، پا به طور ناگهانی
به درب ، و آن را باز کرد.
"از اینجا" او گفت ، و پس از آن به عنوان Jurgis از طریق باز و بسته شدن به تصویب رساند ، او به
به او ضربه سبع است که او را به پایین پله های سنگی بزرگ در اجرا فرستاده می شود ، و او را به زمین نشست
وسیع در برف در پایین.
>
فصل 25
Jurgis کردم ، وحشی را با خشم ، اما درب بسته شد و قلعه بزرگ تاریک بود و
غیر قابل تسخیر است. سپس دندان یخی کمی انفجار به
او ، و او تبدیل شده و به دور در یک اجرا رفت.
وقتی که او دوباره متوقف شد چرا که او با آمدن به خیابان ها روزانه تعداد و این کار را نکرد
مایل به جلب توجه. به رغم آن تحقیر تاریخ و زمان آخرین ،
قلب thumping سریع با پیروزی است.
او به جلوتر در آن معامله آمده بود! او دست خود را در جیب شلوار خود قرار داده
در هر حال حاضر و پس از آن ، مطمئن شوید که لایحه صد دلاری گرانبها هنوز
وجود دارد.
او در یک مخمصه -- مخمصه کنجکاو و حتی وحشتناک ، زمانی که او به این درک رسیدم
آن. او نه صد تک اما این لایحه یکی!
و او به حال برای پیدا کردن بعضی سرپناه که شب او تا به حال به آن را تغییر دهید!
Jurgis صرف نیم ساعت پیاده روی و بحث مشکل است.
هیچ کس او می تواند برای دریافت کمک رجوع وجود دارد -- او مدیریت آن را به تنهایی.
برای به دست آوردن آن را در خانه محل سکونت تغییر خواهد بود زندگی خود را در دست او را -- او را
تقریبا به طور قطع دزدیدند باشد ، و شاید ، به قتل قبل از صبح است.
او ممکن است به برخی از هتل و یا انبار راه آهن بروید و بخواهید که آن را تغییر ؛ اما چه اتفاقی خواهد
آنها فکر می کنند ، از دیدن یک ادم بیکار و تنبل "مانند او با صد دلار؟
او احتمالا بازداشت می شود اگر به آن سعی و چه داستان می تواند به او بگوید؟
در روز بعد فردی جونز از دست دادن او ، کشف و خواهد بود وجود دارد شکار برای
او ، و او پول خود را از دست بدهند.
این طرح تنها او می تواند از فکر می کنم در سالن را امتحان کنید.
او ممکن است آنها را به آن را تغییر دهید پرداخت ، اگر آن را نمی تواند انجام شود در غیر این صورت.
او شروع به مکانهای مشابه او راه می رفت ، او به عنوان بیش از حد شلوغ گذشت چندین --
سپس در نهایت ، chancing بر یکی که متصدی بار تنها بود ، او گریبانگیر خود
دست در قطعنامه ناگهانی و رفت شوید.
"آیا می توانید به من لایحه صد دلاری را تغییر دهید؟" او خواستار است.
متصدی بار بزرگ ، محقق ، نیرومند و درشت هیکل با فک جنگنده جایزه بود ، و سه
کزل هفته مو بر آن.
او در Jurgis خیره شد. چه این youse را می گویند؟ "او خواستار است.
"به من گفت ، می تواند شما را به من لایحه صد دلاری را عوض کنم؟"
"youse Where'd آن را دریافت کند؟" او نپرسید incredulously.
"نباید از نظر دور ، گفت : Jurgis" من آن را کردم ، و من می خواهم آن را تغییر است.
من به شما اگر شما آن را انجام دهد پرداخت. "
دیگر خیره در او سخت است. "Lemme آن را ببینید ،" او گفت.
"آیا شما آن را تغییر دهید؟" Jurgis خواستار آوردن آن را محکم در او
جیب.
"چگونه جهنم می تواند من می دانم که اگر آن را خوب یا نه؟" retorted متصدی بار است.
"Whatcher من را ، سلام؟"
سپس Jurgis به آرامی و با احتیاط به او نزدیک او در زمان این لایحه ، و آن را خرابکاری
برای یک لحظه ، در حالی که مرد در او را با چشم دشمن در سراسر مقابله خیره.
سپس در نهایت او آن را تحویل داده است.
دیگر آن را در زمان و شروع به امتحان آن ، او آن را بین انگشتان خود را صاف و
برگزار شد آن را به نور او آن را تحویل داده و وارونه و edgeways.
جدید بود و نه سفت و ساخته شده است که به او مشکوک است.
Jurgis تماشای او مانند گربه تمام وقت است.
"پیف" او گفت ، در نهایت ، و gazed در غریبه و آشنا ، از اندازه او را -- پاره پاره ، بد
بوییدن با پا لگد کردن ، با هیچ پالتو و یک بازو در یک رسن -- و لایحه ای صد دلار!
می خواهید برای خرید هر چیزی؟ "او خواستار است.
"بله ، گفت :" Jurgis ، "من یک لیوان آبجو را."
"بسیار خوب ، گفت :« از سوی دیگر ، "من آن را تغییر دهید."
و او این لایحه را در جیب خود قرار دهید ، و Jurgis یک لیوان آبجو ریخت ، و مجموعه
آن را در مقابله.
سپس او به ثبت نام نقدی تبدیل شده است ، و پانچ پنج سنت ، و شروع به جلو و
پول خارج از کشو. در نهایت ، او با آن روبرو Jurgis ، شمارش آن را --
دو dimes ، سه ماهه ، و پنجاه سنت.
"،" او گفت. برای Jurgis دوم منتظر ، انتظار به
برای دیدن او به نوبه خود دوباره. من نود و نه دلار ، "او گفت.
"چه نود و نه دلار؟" خواستار متصدی بار است.
"تغییرات من" او گریه -- "بقیه صد من!"
"به در ، گفت : متصدی بار ،" شما دیوانه! "
و Jurgis او را با چشمان وحشی خیره شد.
به دلیل وحشت از طریق مسنجر رفتند به او -- سیاه و سفید ، فلج ، وحشت افتضاح است ، محکم فشار
او را در قلب و پس از آن آمد خشم فزاینده ، سیل خیره کننده است -- او فریاد زد
با صدای بلند ، و توقیف شیشه و آن را در سر دیگر پرتاب.
ducked مرد ، و آن او را به نیم اینچ از دست رفته ، او دوباره افزایش یافت و با آن روبرو Jurgis ،
که در طول نوار vaulting با یک بازو او را به خوبی ، و برخورد او یک ضربه فوق العاده در
صورت ، او را به عقب پرتاب بر کف.
سپس ، Jurgis درهم به پا خود را دوباره و شروع به دور شمارنده پس از او ، او
در بالای صدای خود را فریاد زد ، "راهنما! کمک کنید! "
Jurgis کردن شمارنده یک بطری را مصادره به او زد و به عنوان متصدی بار کبیسه او
این موشک در او با تمام نیروی خود پرتاب میشوند.
این فقط قرق سر خود را ، و به هزار قطعه در مقابل پست از لرزیدند
درب. سپس Jurgis آغاز شده ، عجله در
مرد دوباره در وسط اتاق.
این زمان ، در دیوانگی کور خود ، او بدون یک بطری آمد ، و آن همه
متصدی بار می خواستم -- او در نیمه راه ملاقات کرد و floored او را با یک درایو با پتک زدن
بین چشمها.
یک لحظه بعد درب صفحه نمایش پرواز باز ، و دو مرد با عجله در -- درست به عنوان Jurgis
شد به پا خود را دوباره ، کف در دهان با خشم ، و تلاش به پارگی خود
شکسته بازو از باند های آن است.
"نگاه کنید!" فریاد زد : متصدی بار است. او چاقو! "
سپس ، دیدن که این دو برای پیوستن به نزاع دور ریخته می شدند ، او ساخته شده عجله دیگری در
Jurgis و زدم کنار دفاع از ناتوان او و فرستاده او را غلت دوباره و
این سه نفر خود را بر او پرتاب شود ، نورد و لگد زدن در مورد محل.
یک ثانیه بعد یک پلیس نقش برآب ، و متصدی بار یک بار دیگر فریاد زد -- "نگاه از
برای چاقو او! "
Jurgis خود جنگیده بودند نیمی از به زانو خود را ، زمانی که پلیس یک جهش را در آن ساخته شده
او ، و او را در سراسر چهره را با باشگاه خود را ترک خورده.
اگر چه ضربه ای به او مبهوت ، دیوانگی وحشی و جانور هنوز در او تبحر ، و او
به پا ، lunging خود را به هوا.
سپس دوباره باشگاه فرود ، پر بر سر او ، و او مانند ورود به سیستم کاهش یافته است
طبقه.
پلیس دولا بیش از او را ، محکم فشار چوب خود ، در حال انتظار برای او و سعی کنید به افزایش
دوباره و ضمن باده فروش ، قرار داده و دست خود را به سر او.
"مسیح" او گفت ، "من فکر می کردم من برای آن زمان انجام می شود شد.
آیا او قطع من؟ "" هر چیزی ، جیک نمی بینم ، گفت : "
پلیس.
"چه ماده با او چیست؟" "فقط مست دیوانه ، گفت :« از سوی دیگر است.
"اردک لنگ ، بیش از حد -- اما او بیشتر مرا تحت نوار کردم.
Youse بهتر واگن ، بیلی تماس بگیرید "
"نه ، گفت :" افسر. "او هیچ مبارزه در او ، من حدس می زنم --
و او تنها از یک بلوک برای رفتن است. "او دست خود را در یقه Jurgis پیچ خورده و
*** او.
دستگاه گوارش در اینجا ، شما! "او فرمان.
اما Jurgis حرکت نیست ، و متصدی بار رفت و در پشت نوار ، و پس از stowing
صد دلاری بیل دور در یک مکان مخفی امن ، آمد و یک لیوان آب ریخت
بیش از Jurgis.
سپس ، به عنوان دومی شروع به زاری feebly ، پلیس او را به پای او و
کشیده او را از آنجا بیرون.
خانه ایستگاه فقط در اطراف گوشه ، و بنابراین در چند دقیقه Jurgis شد
در یک سلول است.
او صرف نصف شب دروغ گفتن ناخودآگاه ، و ناله تعادل در عذاب ، با
خیره کننده سردرد و تشنگی racking. در حال حاضر و پس از آن او با صدای بلند برای یک نوشیدنی گریه
آب ، اما هیچ کس او را بشنوند وجود دارد.
دیگران را در آن خانه ایستگاه همین کار را با سر جدا از هم و تب وجود داشت ؛ وجود دارد
صدها نفر از آنها در شهر بزرگ ، و دهها هزار نفر از آنها در بزرگ
زمین ، و هیچ کس برای شنیدن هر یک از آنها وجود دارد.
در صبح Jurgis یک فنجان آب و یک تکه نان داده شد ، و پس از آن
hustled به واگن گشت ، هدایت و به نزدیکترین دادگاه پلیس.
او در قلم با یک امتیاز از دیگران نشسته تا نوبت او است.
متصدی بار -- که ثابت می شود یک مشت زن شناخته شده -- به توده نامیده می شد.
او در زمان ادای سوگند و داستان زندگی او را را گفت.
زندانی را به سالن خود را به حال بعد از نیمه شب می آیند ، مبارزه با مست ، و دستور داده بود
شیشه آبجو و یک اسکناس یک دلاری در پرداخت مناقصه.
او داده شده بود تغییر نود و پنج سنت ، و نود و نه خواسته بود
دلار بیشتر ، و قبل از شاکی حتی می تواند به شیشه پاسخ در پرتاب بود
او و سپس او را با یک بطری bitters حمله کردند و نزدیک به محل شکسته تشبیه.
سپس زندانی قسم خورده بود -- یک شی بی کس ، نحیف و unshorn با بازو
در پانسمان کثیف ، صورت ، گونه و سر بریده و خونین ، و یک چشم متمایل به رنگ ارغوانی انجام می شود
سیاه و به طور کامل بسته شده است.
"آنچه به شما برای خودتان می گویند؟" ای query دادرس.
"افتخار شما Jurgis ، گفت :" ، "من به جای او رفت و از مرد خواست اگر او می تواند تغییر
من لایحه ای صد دلار.
و او گفت که اگر من یک نوشیدنی خریده. من این لایحه را به او داد و سپس او نمی
برای من تغییر می دهد. "دادرس خیره در او بود در
سرگشتگی.
"شما به او لایحه ای صد دلار!" او بانگ زد.
"بله ، افتخار خود را ، گفت :" Jurgis. "کجا می شوید؟"
"یک مرد آن را به من ، احترام و افتخار شما است."
"یک مرد؟ چه مرد و چه؟ "
"مرد جوان بر خیابان ملاقات کرد ، احترام و افتخار شما است.
من گدایی بود. "
خندیدن در دادگاه وجود دارد و افسر بود که برگزاری Jurgis قرار داده تا خود را
دست به پنهان کردن یک لبخند ، و دادرس ، بدون تلاش برای پنهان کردن آن لبخند زد.
"درست ، احترام و افتخار شما!" گریه Jurgis ، شور و حرارت است.
"شما شده است آشامیدنی و همچنین التماس شب گذشته ، به حال شما که نه؟" نپرسید
دادرس.
"نه ، افتخار خود را --" اعتراض Jurgis. "من --"
"شما تا به حال هر چیزی برای نوشیدن نداشته؟" "چرا ، بله ، افتخار خود را ، من تا به حال --
"چه شما وجود دارد؟"
"من تا به حال یک بطری از چیزی -- من نمی دانم آنچه در آن بود -- چیزی که به آتش کشیدند --
دوباره وجود دارد دور خنده دادگاه ، توقف به طور ناگهانی به عنوان
دادرس نگاه کردن و دیده است.
"شما همیشه قبل از دستگیر شده است؟" او پرسید : به طور ناگهانی.
سوال در زمان به عقب Jurgis صورت گرفت. "من -- من --" او stammered.
: : "حقیقت را به من بگو ، در حال حاضر!" فرماندهی از سوی دیگر ، sternly.
"بله ، افتخار خود را ، گفت :" Jurgis. "هر چند وقت یکبار؟"
"تنها یک بار ، افتخار خود را."
"برای چی؟" "برای ضربه زدن رئیس من ، افتخار شما.
من در stockyards کار بود ، و او -- "" من می بینم ، گفت : "افتخار او" من حدس می زنم که خواهد شد
را انجام دهد.
شما باید برای متوقف کردن نوشیدن اگر شما می توانید خودتان را کنترل نمی کند.
ده روز و هزینه های. مورد بعدی. "
Jurgis داد دریچه به یک فریاد بی میلی ، قطع به طور ناگهانی توسط پلیس ، که تصرف کردند
او یقه.
او از راه *** بود ، به یک اتاق با زندانیان ، محکوم ، جایی که او شنبه
و گریستم مانند یک کودک در خشم ناتوان اش.
این هیولا به نظر می رسید به او که پلیس و قضات باید عزت حرف خود را به عنوان
هیچ چیز در مقایسه با Jurgis bartender's - - فقرا نمی توانستند بدانند که صاحب
سالن پرداخت پنج دلار در هر هفته
پلیس به تنهایی برای دسترسی یکشنبه و به نفع عمومی -- و نه که
مشت زن متصدی بار یکی از سرسپردگان اعتماد ترین رهبر دموکرات بود
منطقه ، و تنها چند کمک کرده بود
ماه قبل از فشار دادن رای رکورد شکنی را به عنوان گواهی نامه به
بازپرس پرونده که ساخته شده بود و هدف از اصلاح طلبان نفرت انگیز بچه دستکشهایش ریخته است.
Jurgis برای بار دوم به زندان رانده شد.
او در خود را در اطراف غلت بازویش صدمه زده بودند دوباره ، و بنابراین نمی تواند کار است ، اما تا به حال به
با حضور پزشک.
همچنین سر و چشم او تا به حال به گره خورده است -- و بنابراین او یک شیء زیبا به دنبال
روز دوم وقتی که ، بعد از ورود او ، او را به دادگاه ورزش رفت و
مواجه می شوند -- جک Duane!
همکار جوان خوشحالم که Jurgis که او تقریبا او را در آغوش گرفته ، بود.
"از طرف خدا است ، اگر آن شخص نفرت انگیز!" او گریه.
و آنچه در آن است -- شما را از طریق دستگاه سوسیس بوده است؟ "
"نه ، گفت :" Jurgis ، "اما من در خراب کردن راه آهن و مبارزه بوده است."
و سپس ، در حالی که برخی از زندانیان دیگر جمع آوری گرد گفت : داستان وحشی خود را ؛ ترین
از آنها بی اعتقاد است ، اما Duane می دانست که Jurgis می تواند هرگز در چنین
نخ به عنوان آن.
"سخت شانس ، پیر مرد ،" او گفت ، وقتی که آنها به تنهایی بودند "اما شاید آن را تدریس شما
درس است. "" برخی از چیزهایی که من آموخته ام زمانی که من شما را دیدم
تاریخ و زمان آخرین ، گفت : "Jurgis mournfully.
سپس او توضیح داد که چگونه او را تابستان گذشته به سر برده بود ، "hoboing آن ،" را به عنوان عبارت بود.
"و شما؟" او پرسید : بالاخره. "آیا شما شده است در اینجا از زمان؟"
"پروردگار ، نه! گفت :« از سوی دیگر است.
"من فقط در روز قبل از دیروز آمد. این دومین بار است که آنها به من فرستاده شده ام تا در
اتهام ساختگی -- I've شانس سخت داشتند و می توانید آنها را پرداخت نمی کند آنها چه می خواهند.
چرا شیکاگو با من شما نمی ترک ، Jurgis؟ "
، گفت : "من هیچ جایی برای رفتن" Jurgis ، متاسفانه. پاسخ داد : "نه من ، دیگر ،
خنده به آرامی.
"اما ما صبر تا ما را دریافت کنید و ببینید." در Jurgis زندان ملاقات چند که تا به حال
شده وجود دارد آخرین بار با یکدیگر ملاقات کردند ، اما او دهها نفر دیگر ، پیر و جوان ، دقیقا
همان مرتب سازی بر اساس.
مانند قطع کننده بر ساحل و آب جدید وجود دارد ، اما موج نگاه تنها
مشابه دارد.
او در مورد قدم و با آنها صحبت کرد ، و بزرگترین آنها را به داستان خود را گفت :
دلاوری ، در حالی که کسانی که ضعیف تر و یا جوان و بی تجربه بود ، جمع شده بودند دور
و در توصیف سکوت گوش.
آخرین بار او وجود داشت ، Jurgis کم ، ولی خانواده اش فکر کرده بود ؛ اما در حال حاضر
او آزاد بود برای گوش دادن به این مردان ، و درک کنند که او یکی از آنها بود -- که خود را
نقطه نظر نقطه نظر خود را از بود ، و
که راه خود را در جهان زنده نگهداری آنها راه منظور او این کار را در
آینده است.
و به این ترتیب ، زمانی که او از زندان تبدیل شده بود دیگر ، بدون یک پنی در جیب خود ، او
رفت و مستقیما به جک Duane.
او سرشار از فروتنی و قدردانی رفت ، برای Duane نجیب زاده بود ، و یک مرد با
حرفه ای -- و آن را قابل توجه بود که او باید مایل در بسیاری خود را با پرتاب
کارگران فروتن ، که حتی شده بود یک گدا و با پا لگد کردن.
Jurgis نه می تواند آنچه او می تواند به او کمک کند ، اما او را درک نمی کنند که
انسان مانند خود را -- که می تواند مورد اعتماد خود قرار دهد تا به توسط هر یک که به او بود نوع ایستادن --
که نادر در میان مجرمان به عنوان میان هر طبقه دیگر از مردان است.
آدرس Jurgis بود یک اتاق برج دیده بانی در منطقه محله یهودی نشین ، خانه زیبا بود
کمی دختر فرانسوی ، معشوقه Duane ، که در تمام طول روز ، و sewed eked از زندگی خود را با
فاحشه گری.
او در جای دیگر رفته بود ، گفت : او به Jurgis -- او نگران بود به ماندن وجود دارد ، در حساب
پلیس.
آدرس جدید شیرجه انبار ، که مالک گفت که او تا به حال نشنیده بود
Duane ، اما پس از او Jurgis از طریق تعلیم و دستور مذهبی قرار داده بود او نشان داد او را از پله ها پشت
که به یک "حصار" در عقب از رهبری
فروشگاه مرتهن ، و پس از ان به تعداد اتاق های واگذاری ، در یکی از آنها Duane
بود پنهان شده است.
Duane بود خوشحالم که او را ببیند ، او بدون درصد از پول بود ، او گفت ، و به حال شده است
انتظار برای Jurgis برای کمک به برخی از او.
او توضیح داد که طرح خود را -- در واقع او را به روز در تخمگذار لخت به دوست خود صرف
جهان جنایی از شهر ، و در نشان دادن او را که او چگونه ممکن است خود زندگی کسب درآمد در
آن.
در زمستان آن سال او هم به سختی ، در حساب بازوی خود را ، و چون از
غیرمعتاد مناسب از فعالیت پلیس ، اما تا زمانی که او به آنها ناشناخته بود او
امن باشند اگر او مواظب بودند.
در اینجا او در "پاپا" هانسون (به طوری که آنها به نام پیر مرد که شیرجه رفتن را نگه داشته) ممکن است در حالت استراحت
سهولت ، برای "پاپا" هانسون "مربع" -- ایستادن در توسط او زمانی که او پرداخت ، و به
او متوجه یک ساعت اگر حمله پلیس وجود دارد.
همچنین Rosensteg ، مرتهن ، هیچ چیزی را از او برای یک سوم از ارزش خود را خرید ،
و تضمین به نگه داشتن آن برای یک سال مخفی است.
اجاق گاز نفت در کمد کوچک یک اتاق وجود داشت ، و آنها را به حال برخی از
شام و پس از آن حدود یازده ساعت در شب آنها sallied چهارم با هم ،
ورود عقب به محل ، Duane مسلح با تیرکمان بچه گانه.
آنها به منطقه اقامت آمد ، و او بر خاست تا lamppost و منفجر کردن
نور ، و سپس از هر دو dodged به پناهگاه از مرحله منطقه و در سکوت مخفی می کردند.
خیلی زود مرد وارد شد ، کارگران -- و به آنها اجازه دهید او بروم.
سپس پس از یک فاصله طولانی آج سنگین یک پلیس آمد و برگزار می کردند خود را
نفس تا او رفته بود.
اگرچه نیمه منجمد شده ، آنها منتظر سه ماهه کامل یک ساعت پس از آن -- و پس از آن
دوباره آمد جای پای ، پیاده روی سریع است. Duane nudged Jurgis ، و از طریق مسنجر
مرد به آنها گل رز را گذرانده بودند.
Duane به سرقت برده و در سکوت به عنوان سایه ، و یک ثانیه بعد Jurgis شنیده ام تپ تپ و
خفه گریه می کنند.
او تنها زن و شوهر از پا در پشت ، و او همگانی روندی برای متوقف کردن دهان مرد ، در حالی که Duane
برگزار شد او به سرعت توسط بازوها ، آنها تا به حال مورد توافق است.
اما مرد لنگی بود و نشان داد که تمایل به سقوط ، و به همین ترتیب Jurgis به حال تنها به او را نگه دارید
توسط یقه ، در حالی که از سوی دیگر ، با انگشت سریع ، از طریق جیب او رفت -- پاره
باز ، برای اولین بار پالتو او ، و سپس خود را
کت ، و پس از آن جلیقه خود ، از جستجو در داخل و خارج ، و انتقال محتویات
را در جیب خود.
در گذشته ، پس از احساس از انگشتان دست انسان و کراوات خود را ، Duane زمزمه ،
"این همه!" و آنها او را کشیده میشوند ، به این منطقه کاهش یافته و او شوید.
سپس Jurgis رفت و یک راه و دوستش از سوی دیگر ، پیاده روی سریع است.
دومی وارد اول ، و Jurgis او را بررسی "کوله پشتی."
یک ساعت مچی طلا وجود دارد ، برای یک چیز ، با زنجیره ای و locket و نقره وجود دارد
مداد ، و matchbox ، و تعداد انگشت شماری از تغییرات کوچک ، و در نهایت یک کارت مورد.
این Duane تاریخ و زمان آخرین باز feverishly -- نامه ها و چک وجود دارد ، و دو تئاتر
بلیط ، و آخرین در ، در قسمت پشت ، نمد صورتحساب.
او آنها را شمارش -- بیست وجود دارد ، پنج ده ، چهار سپاس ، و سه نفر است.
Duane جلب کرد یک نفس طولانی. "این به ما امکان می دهد!" او گفت.
پس از بررسی بیشتر ، آنها را سوزاند کارت مورد و محتوای آن ، همه آنها به جز
صورتحساب ، و به همین ترتیب تصویری از یک دختر کوچک در locket.
سپس Duane در زمان تماشا و طبقه پایین خرده ریز ، و با شانزده آمد
دلار است. رذل سالخورده مورد
پر شده است ، "او گفت.
"دروغ اتمام حجت است ، اما او می داند من می خواهم پول است."
آنها تقسیم غنایم ، و Jurgis رو به عنوان سهم خود ، پنجاه و پنج دلار و برخی از
را تغییر دهید.
او اعتراض کرد که این بیش از حد بود ، اما از سوی دیگر به تقسیم حتی موافقت کرده است.
این مسافت های خوبی بود ، او گفت ، بهتر از حد متوسط است.
هنگامی که آنها در صبح ، Jurgis به خارج فرستاده شد به خرید کاغذ ؛ یکی از
لذت ارتکاب جرم خواندن درباره آن را پس از آن بود.
"من تا به حال PAL که همیشه این کار را کرد ، Duane اظهار داشت ، خنده --" تا زمانی که یک روز او به عنوان خوانده شده
که او سه هزار دلار در جیب داخل پایین تر از جلیقه حزب خود را ترک کرده بودند! "
حساب نیمه ستون از سرقت وجود دارد -- آن آشکار بود که باند
عامل در محله ، گفت : کاغذ ، برای آن یک سوم در عرض یک هفته بود ،
و پلیس ظاهرا ناتوان بودند.
قربانی نماینده بیمه بود ، و او که یک صد و ده دلار که به از دست داده بود
به او تعلق ندارد.
او که نام خود را بر روی پیراهن خود علامت گذاری chanced بود ، در غیر این صورت او را نداشته اند
شناسایی رتبهدهی نشده است.
ضارب او به او برخورد کرده بود بیش از حد سخت ، و او از تکان مغزی از مغز رنج می برند ؛
و همچنین او نیمه منجمد شده بود در صورت یافت ، و سه انگشت خود را از دست بدهند
دست راست.
خبرنگار روزنامه مشاغل تمام این اطلاعات به خانواده اش گرفته شده بود ،
و گفت : آنها چگونه آن را دریافت کرده بود.
از آنجا که اولین تجربه Jurgis بود ، این جزئیات به طور طبیعی باعث شد که او برخی از
پریشانی ، اما از سوی دیگر خندید خونسردی -- این راه را از این بازی بود ، و وجود ندارد
کمک به آن است.
قبل از اینکه طولانی Jurgis بیشتر از آن از آنچه که در یارد از ضربه زدن فکر می کنم
یک گاو نر اخته است.
"مورد اتمام حجت ما و یا دیگر ، و من می گویند هموطنان دیگر ، هر زمان ،" او
مشاهده شده است. "با این حال ، گفت :" Jurgis ، تاملی ، "او
هرگز ما آسیب برساند. "
"او این کار را انجام به عنوان سخت به کسی که او می تواند ، می توانید مطمئن باشید که ، گفت :" او
دوستان
Duane در حال حاضر به Jurgis توضیح داده شده است که اگر یک مرد تجارت خود شناخته شده بودند او را
تمام زمان برای برآوردن خواسته های پلیس به کار.
بنابراین آن را بهتر است برای Jurgis در خفا باقی بماند و در ملاء عام دیده هرگز
با PAL خود. اما Jurgis به زودی بسیار خسته از ماندن
در خفا.
او در چند هفته بود احساس قوی و شروع به استفاده از بازوی خود را ، و پس از آن او
می تواند از آن ایستاده دیگر هیچ نیست.
Duane ، که یک کار نوعی توسط خود او انجام داده بود ، و آتش بس با قدرت های ساخته شده ،
بیش از ماری ، دختر فرانسوی ، کمی خود را برای به اشتراک گذاشتن با او به ارمغان آورد ، اما حتی نمی
فایده را برای مدتی طولانی ، و در پایان ، او تا به حال به
تسلیم استدلال ، و در Jurgis خارج و او را به سالن ها معرفی و ورزشی
خانه "بود که در آن کلاهبرداران بزرگ و" مردان قفه "آویزان از.
و به این ترتیب Jurgis کردم گوشه ای از جهان با طبقه بالا جنایی شیکاگو.
این شهر که متعلق به توسط یک الیگارشی از مردان کسب و کار بود ، اسمی توسط حکومت
مردم ، ارتش عظیمی از گرافت لازم برای هدف موثر بود
انتقال قدرت.
دو بار در سال ، در بهار و پاییز انتخابات ، میلیون ها دلار شد
توسط مردان کسب و کار مبله و صرف شده توسط این ارتش و جلسات برگزار شد و باهوش
سخنرانان استخدام شدند ، باند بازی و
راکت sizzled تن اسناد و مخازن نوشیدنی های توزیع شده ، و
ده ها هزار نفر از آرا به جای پول نقد خریداری شد.
و این ارتش گرافت ، البته ، برای حفظ شود که در طول سال است.
aldermen و -- رهبران و سازمانگران توسط مردان کسب و کار به طور مستقیم نگهداری شدند
قانون گذاران با استفاده از رشوه ، مقامات حزب از بودجه مبارزات انتخاباتی ،
لابی و وکلای شرکت در
شکلی از حقوق ، پیمانکاران با استفاده از مشاغل ، رهبران اتحادیه کارگری توسط یارانه و
صاحبان روزنامه ها و سردبیران توسط تبلیغات.
رتبه و فایل ، با این حال ، یا بر شهر بودند foisted ، و یا دیگری زندگی کردن
جمعیت به طور مستقیم.
اداره پلیس ، آتش و آب بخش ، و کل وجود نداشت
توازن لیست مدنی ، از از meanest پسر دفتر به سر از یک شهر
بخش و برای گروه ترکان و مغولان است که می تواند
پیدا کردن هیچ جایی در این جهان از معاون و جرم و جنایت وجود داشت ، مجوز وجود دارد.
اغوا کردن ، مغبون کردن و غارت و طعمه.
قانون منع نوشیدن یکشنبه ؛ و این نگهبانان سالن را تحویل داده بود.
دست پلیس ، و اتحاد بین آنها لازم است.
قانون منع فحشا ، و این "madames" را به این ترکیب را آورده بود.
همین کار را با حافظ قمار خانه و مرد اطاق شرط بندی مسابقه اسب دوانی بود ، و همان
با هر انسان دیگر و یا زن که وسیله ای برای گرفتن "پیوند" ، و حاضر به پرداخت
بیش از یک سهم از آن مرد سبز کالاها و
راهزن و سارق جاده ، جیب بر و دزد دزدکی حرکت کردن ، و گیرنده از به سرقت رفته
کالا ، فروشنده شیر تقلبی ، میوه و گوشت بیات بیمار ،
مالک از tenements غیر بهداشتی ،
دکتر جعلی و ربا خوار ، گدا و "مرد ارابه دستی ،" جنگنده جایزه و
مشت زن حرفه ای ، مسابقه آهنگ "صدای بلند انتشار دادن ،" دلال محبت ، برده سفید
عامل ، و گمراه کننده متخصص از دختران جوان است.
همه از این آژانس از فساد Banded است با هم بودند ، و leagued در خون
برادری با سیاستمدار و پلیس بیشتر از نیست که آنها یکی بودند
و همان شخص ، -- کاپیتان پلیس
به فاحشه خانه او وانمود به حمله خود ، سیاستمداری که مقر های خود را باز
در سالن خود.
"Hinkydink" و یا "حمام جان" و یا دیگران از آن نوع ، مالکان بیشتر بودند
غواصی بدنام در شیکاگو ، و نیز "گرگ خاکستری" از شورای شهر ، که داد
دور خیابان های این شهر به
کسب و کار مردان و کسانی که patronized مکان خود ، قماربازان و جایزه
مبارزان که در سرپیچی از قانون تعیین می کنند ، و سارق و مردان قفه که نگه داشته
شهر کل ، در ترور.
در روز انتخابات تمام این اختیارات معاون و جرم و جنایت یکی از قدرت بودند ، آنها می تواند بگوید
در عرض یک درصد رای از ناحیه خود خواهد بود و آنها می توانند آن را تغییر دهید
اخطار یک ساعت.
یک ماه قبل Jurgis به حال همه آنها به جز از قحطی و گرسنگی بر خیابان جان سپردند ؛ و در حال حاضر
ناگهان ، به عنوان هدیه ای از یک کلید سحر و جادو ، او را به جهانی که در آن پول و وارد بود
همه چیزهای خوب زندگی آزادانه آمد.
او دوست خود را به ایرلندی به نام "باک" Halloran که یک معرفی
سیاسی "کارگر" و در داخل از چیزهایی.
که این مرد را با Jurgis در حالی که صحبت کردیم ، و سپس به او گفت که او تا به حال یک برنامه کوچک
که مردی که شبیه کارگران ممکن است مقداری پول آسان را ایجاد کند ، اما آن
امری خصوصی ، و به حال آرام نگه داشته شود.
Jurgis خود را به عنوان مطلوب ابراز ، و از سوی دیگر او که بعد از ظهر (از آن بود
شنبه) را به یک جای که در آن کارگران شهرستان پرداخت شده بود. است.
سررشته دار شنبه در یک غرفه کوچک ، با توده ای از پاکت نامه را قبل از او ، و دو
پلیس ایستاده.
Jurgis رفت ، با توجه به جهات و داد به نام "مایکل O'Flaherty ،" و
دریافت پاکت ، که او در اطراف گوشه گرفت و به Halloran تحویل ، که
انتظار برای او در یک سالن بود.
سپس او رفت و دوباره و به نام "یوهان اشمیت" ، و یک بار سوم و
به نام "سرژ Reminitsky."
Halloran بود کاملا یک لیست از کارگران خیالی ، و Jurgis پاکت برای
هر یک.
برای این کار ، او موفق به دریافت پنج دلار ، و گفته شد که او ممکن است آن را هر هفته ،
تا زمانی که او آرام نگه داشته.
به عنوان Jurgis عالی در آرام نگه داشتن بود ، او به زودی موفق به کسب اعتماد "باک" Halloran ،
شد و به عنوان یک مرد که می تواند بر وابسته به دیگران معرفی.
این آشنایی به او مفید باشد در راه دیگری بود ، همچنین قبل از بلند Jurgis
کشف خود را از معنای «نگه دار" ، و درست به همین دلیل رئیس خود ، کانر ، و همچنین
متصدی بار مشت زن ، قادر شده بود او را به زندان بفرستد.
یک شب یک توپ داده بود ، "سود" از "یک چشم لری ،" یک مرد لنگ
که ویولن را در یکی از بزرگ "طبقه بالا" خانه فحشا در بازی
کلارک خیابان ، و تکان دادن و یک شخصیت محبوب در "خاکریز است."
این توپ در یک سالن رقص بزرگ برگزار شد و در یکی از موارد هنگامی که شهر
قدرت فسق خود را داد تا به جنون است.
Jurgis حضور داشتند و نیمی از دیوانه با نوشیدنی ، و شروع به نزاع بیش از یک دختر ؛
دستش را در آن زمان بسیار قوی بود ، و او مجموعه ای به کار تمیز کردن محل ، و
در یک سلول در ایستگاه پلیس پایان یافت.
Jurgis بود : این ایستگاه پلیس به درب شلوغ و متعفن با "bums"
لذت بردن از ماندن در آنجا به خواب مشروب خود ، و خبر برای Halloran ، که به نام
تا رهبر منطقه و به حال Jurgis
با تلفن را در چهار ساعت در صبح نجات.
هنگامی که او احضار همان که آن روز صبح ، رهبر منطقه در حال حاضر دیده بود
منشی دادگاه و توضیح داد که Jurgis Rudkus یک شخص مناسب و معقول ، که به حال بود
بی احتیاط شده است و به همین ترتیب Jurgis جریمه شد
ده دلار و جریمه "معلق" بود -- به این معنا که او به پرداخت هزینه برای
و هرگز به آن پرداخت ، مگر اینکه کسی تصمیم به آن را در برابر او
در آینده است.
در میان مردم Jurgis در حال حاضر پول ارزش شده بود زندگی می کردند با توجه به به طور کامل
استاندارد های مختلف از مردم Packingtown رتبهدهی نشده است ، عجیب و غریب به عنوان آن ممکن است
به نظر می رسد ، او معامله بزرگ کمتر آشامیدنی از او به عنوان کارگران بود.
او تا به حال تحریکات همان خستگی و ناامیدی نیست ؛ او در حال حاضر
چیزی برای کار ، به مبارزه برای.
او به زودی در بر داشت که اگر او عقل خود را در مورد او نگه داشته ، او را بر اساس جدید آمده
فرصت و به طور طبیعی انسان فعال ، او نه تنها نگه داشته هوشیار خود ،
اما کمک کرد تا دوست ثابت خود را ، که بود
معامله خوب fonder هر دو شراب و زنان نسبت به او.
یک چیز خود را به دیگری منجر شد.
در سالن جایی که Jurgis با "باک" Halloran او نشسته بود در اواخر یک شب با
Duane ، هنگامی که یک کشور "" مشتری (خریدار برای بازرگان خارج از شهر) در آمد ،
کمی بیش از نیمی از لوله کشی. "
در هیچ کس دیگر در جای اما متصدی بار وجود دارد ، و به عنوان مرد رفت دوباره
Jurgis و Duane او را به دنبال او رفت و گرد گوشه ، و در یک مکان تاریک ساخته شده
ترکیبی از ترن هوایی
و یک ساختمان unrented ، Jurgis همگانی روندی رو به جلو و هفت تیر را در زیر خود راندند
بینی ، در حالی که Duane ، با کلاه خود را بر چشمان او کشیده ، رفت و از طریق جیب مرد
با انگشتان رعد و برق.
آنها تماشا کرد و خود را "نمد" ، و گرد گوشه را دوباره و به سالن
قبل از اینکه او می تواند بیش از یک بار فریاد.
متصدی بار ، آنها را به حال نوک چشمک ، درب انبار باز برای آنها داشتند ،
و آنها از بین رفت ، ساخت راه خود را توسط ورودی سری به یک فاحشه خانه درب بعدی.
از سقف این دسترسی را به سه اماکن مشابه فراتر وجود دارد.
با استفاده از این معابر مشتریان هیچ یک مکان می تواند خارج از بدست
راه ، در مورد chanced سقوط با پلیس منجر به حمله ، و نیز آن
لازم برای راه گرفتن از دختر دسترس در صورت بروز یک موقعیت اضطراری است.
هزاران نفر از آنان به تبلیغات شیکاگو پاسخ دادن به برای "بندگان" و "کارخانه آمد
دست ها ، و خود را توسط آژانس های کاریابی جعلی به دام افتاده و در قفل شده است
فاحشه خانه.
به طور کلی به اندازه کافی را به تمام لباس های خود را از آنها دور بود ، اما گاهی اوقات آنها
را باید "دوپ و نگهداری زندانیان برای هفته ها ، و ضمن ممکن است پدر و مادر خود
telegraphing پلیس ، و حتی در آینده به همین دلیل هیچ چیز انجام شد.
گاهی اوقات هیچ راهی برای جلب رضایت آنها وجود دارد ، اما به محل جستجو آنها را به
که دختر ترسیم شده بود.
برای کمک خود را در این کار کوچک ، متصدی بار بیست از
صد و سی عجیب و غریب دلار که این جفت ارز را جلب و به طور طبیعی آنها را قرار داده
در شرایط دوستانه با او ، و چند روز
بعد ، او آنها را معرفی کمی "پر زرق و برق" نام گلدبرگر ، یکی از
"دونده" را از "خانه ورزشی" جایی که آنها پنهان شده بود.
پس از چند نوشابه گلدبرگر ، با برخی از تردید آغاز کرد ، داستانی را تعریف کردن که چگونه او را به حال به حال
نزاع بر سر بهترین دختر خود را با یک حرفه ای "قمارباز متقلب ،" که به او برخورد کرده بود
در فک است.
همکار غریبه در شیکاگو بود ، و اگر او را به برخی از شب را با سر خود را پیدا شد
ترک خورده خواهد بود هیچ کس به مراقبت های بسیار وجود دارد.
Jurgis ، که این زمان را با شادمانی ترک خورده سر از تمام قماربازان
در شیکاگو ، پرسش چه خواهد بود از آمدن به او ، که در آن یهودی هنوز هم بیشتر شد
محرمانه ، و گفت که او تا به حال برخی
راهنمایی در مورد نژادهای نیواورلئان ، که او مستقیم از کاپیتان پلیس
ولسوالی که او از خراش بدی رو بود ، و کسی که "بودند ، در" با یک بزرگ
سندیکای صاحبان اسب.
Duane این همه در یک بار صورت گرفت ، اما Jurgis تا به حال برای کل نژاد پیگیری وضعیت
توضیح داد : به او قبل از او متوجه اهمیت چنین فرصتی است.
مسابقه تراست غول پیکر وجود دارد.
قانونگذاران در هر دولتی که در آن انجام کسب و کار متعلق به آن حتی متعلق به برخی از
از روزنامه های بزرگ ، ساخته شده و افکار عمومی -- قدرت در این سرزمین وجود دارد
است که می تواند از آن مگر ، شاید ، به آن اعتماد اطاق شرط بندی مسابقه اسب دوانی در مخالفت با.
این پارک مسابقه با شکوه در سراسر کشور ساخته شده است ، و با استفاده از عظیم
دستی به آن جلب و جذب مردم را به آمده ، و سپس آن را به سازماندهی یک بازی پوسته غول پیکر ،
وسیله آن آنها را از صدها میلیون دلار در هر سال غارت شده است.
اسب مسابقه یک بار شده بود یک ورزش ، اما امروزه آن را یک کسب و کار بود ، یک اسب می تواند
"دوپ" و دستکاری ، undertrained یا overtrained ساخته شده از آن می تواند به سقوط در
هر لحظه -- یا راه رفتن آن می تواند توسط شکسته
شلاق آن را با شلاق ، که همه تماشاگران را به ناامید
تلاش در رهبری آن را نگه دارید.
نمرات از کلاهبرداری از جمله وجود دارد و گاهی اوقات صاحبان که آنها را بازی بود
و بخت و اقبال ساخته شده ، گاهی اوقات از آن بود jockeys و مربیان ، گاهی اوقات از آن بود
غیرخودی ، که به آنها رشوه -- اما بیشتر از آن زمان آن را رؤسای اعتماد بود.
در حال حاضر به عنوان مثال ، آنها را دارا بودند مسابقه در زمستان در نیواورلئان و سندیکای بود
تخمگذار از برنامه هر روز در پیش و عوامل آن در همه شهرهای شمالی
"شیر دوشی" poolrooms.
کلمه به تلفن از راه دور در کد رمزنگاری آمد ، تنها در حالی که کمی قبل از
هر نژاد و هر مردی که می تواند راز به حال به خوبی به عنوان یک ثروت است.
اگر Jurgis آن را باور نکن ، او می تواند آن را امتحان کنید ، گفت : یهودی کمی -- اجازه دهید آنها را در یک دیدار
خانه خاص بر روی فردا و آزمون.
Jurgis مایل بود ، و به همین ترتیب Duane بود ، و به طوری که آنها به یکی از طبقه بالا رفت
poolrooms که در آن دلالان و تجار قمار (با زنان جامعه در خصوصی
اتاق) ، و آنها قرار داده تا ده دلار در هر
بر اسب به نام "سیاه و سفید زن اخمو و پرحرف ، یک شش تا یک شات ، و برنده است.
یک راز است که می خواهم آنها را انجام داده اند بسیاری از sluggings خوب -- اما روز بعد
گلدبرگر به آنها اطلاع داد که قمار باز متخلف به حال باد چه بود آمدن به
او باشد ، و این شهر را نادیده بود.
نشیب و فراز زندگی را در کسب و کار وجود دارد ، اما همیشه زندگی وجود دارد ، در داخل
زندان ، اگر نه خارج از آن.
در اوایل در ماه آوریل از انتخابات شهر به خاطر و رفاه به معنای برای همه
قدرت ها گرافت.
Jurgis ، دور حلق آویز در غواصی و قمار خانه و فاحشه خانه ها ، با heelers
هر دو حزب ، و از گفتگوی خود ، او آمد به درک تمام
فهم و outs از بازی ، و به گوش
تعدادی از راه هایی است که در آن او می تواند خود را در مورد زمان انتخابات مفید.
"باک" Halloran "دموکرات" بود و به همین ترتیب Jurgis یک دموکرات نیز ، اما او
یکی از تلخ -- جمهوریخواهان همراهان خوبی بودند ، بیش از حد ، و قرار بود به توده ای از
پول در این کمپین بعد.
جمهوریخواهان در انتخابات گذشته چهار دلار پرداخت کرده بودند رای به دموکرات ها '
سه و "باک" Halloran شنبه یک شب بازی کارت با Jurgis و یک مرد دیگر ،
که گفت که چگونه Halloran با متهم شده است
کار رای دادن "دسته" ایتالیایی ها سی و هفت تازه فرود آمد ، و چگونه او ،
راوی ، کارگر جمهوری خواه بود که پس از باند همان ملاقات کرده بود ، و چگونه
سه معامله به اجرا درخواهد کرده بود ، به موجب آن
ایتالیایی ها برای رای دادن نیمی و نیم ، یک لیوان آبجو در هر کدام ، در حالی که تعادل
صندوق رفت و به توطئه گران!
طولانی نیست پس از این ، Jurgis ، خسته از خطرات و فراز و نشیب های متفرقه
جرم و جنایت ، به رها کردن شغل برای یک سیاستمدار منتقل شد.
در این زمان هنگامه فوق العاده ای در حال مطرح شده مربوط به این پیمان وجود داشت
بین مجرمین و پلیس است.
برای پیوند جنایی است که در آن مردان کسب و کار تا به حال هیچ قسمتی مستقیم بود -- از آن بود
آنچه که به نام "خط جانبی ،" انجام شده توسط پلیس.
"کاملا باز" قمار و هرزگی خشنود شهر ساخته شده برای "تجارت" ، اما
منازل به قصد سرقت و holdups نداشت.
یک شب از آن chanced است که در حالی که جک Duane حفاری امن را در لباس او ذخیره
دست قرمز توسط نگهبان شب گرفتار شد ، و تبدیل به یک پلیس ،
که chanced به او را خوب می شناسند ، و کسانی که در زمان
مسئولیت اجازه دادن به او را به فرار او.
چنین فریاد زدن از روزنامه ها به دنبال این است که Duane برای فداکاری میله میله بود ،
و به ندرت به خارج از شهر در زمان.
و درست در آن مقطع از آن اتفاق افتاد که Jurgis به مردی به نام هارپر معرفی شد
که او به عنوان نگهبان شب در براون ، که ابزاری شده بود به رسمیت شناخته شده
او شهروند آمریکایی ، در سال اول ورود خود را در حیاط.
دیگر در تصادف علاقه مند بود ، اما Jurgis به یاد داشته باشید --
او بیش از حد بسیاری از "آنهایی که سبز" به کار گرفته در زمان خود بود ، او گفت.
او در یک سالن رقص با Jurgis و Halloran تا یک یا دو نفر در صبح شنبه ،
تبادل تجربیات است.
او تا به حال یک داستان طولانی به نزاع خود با سرپرست بخش او بگویید ،
و چگونه او در حال حاضر کارگران ساده و مرد اتحادیه خوبی هم داشته.
تا چند ماه نشده بود پس از آن که Jurgis درک که نزاع با
سرپرست prearranged شده بود و که هارپر در واقعیت ترسیم حقوق و دستمزد
از بیست دلار در هفته جاری از هکرها
برای گزارش داخل دادرسی مخفی اتحادیه را شده است.
کارگاههای seething با تحریک شد تنها پس از آن گفت ، مرد ، صحبت کردن به عنوان یک عضو اتحادیه است.
مردم از Packingtown در مورد همه است که آنها را تحمل متحمل شده بود ، و آن نگاه به عنوان
اگر اعتصاب ممکن است شروع هر هفته.
پس از این بحث مرد ساخته شده سوالات مربوط به Jurgis ، و چند روز
بعد ، او به او را با یک پیشنهاد جالب آمد.
او کاملا مطمئن نیست ، او گفت ، اما او فکر میکرد که او می تواند او را به طور منظم
حقوق و دستمزد اگر او به Packingtown آمده و انجام به او گفته بود ، و نگه داشتن دهان خود را بسته است.
هارپر -- "بوش" هارپر ، او نامیده می شود -- یک مرد دست راست مایک اسکالی ،
رئیس دموکرات stockyards و در انتخابات آینده بود عجیب و غریب وجود دارد
وضعیت.
تا به حال به اسکالی یک گزاره وجود دارد نامزد آبجو غنی از برخی که زندگی می کردند
بر بلوار متورم که skirted منطقه ، و کسانی که آرزو نشان بزرگ و
"محترم" کدیور.
آبجو یک یهودی بود ، و تا به حال هیچ مغز ، اما او بی ضرر بود ، و قرار دادن یک
صندوق مبارزات انتخاباتی نادر است. اسکالی این پیشنهاد را پذیرفته بود ، و پس از آن
با یک پیشنهاد به جمهوری خواهان رفته است.
او مطمئن بود که او می تواند مدیریت "پر زرق و برق" و او اهمیت نداشت که به هر
شانس با منطقه خود ، اجازه دهید جمهوریخواهان نامزد گمنام خاص اما
دوست مهربان اسکالی ، که در حال حاضر
تنظیم tenpins در انبار از سالن Ashland خیابان ، و او اسکالی را انتخاب
او را با "پر زرق و برق پول ، و جمهوری خواهان ممکن است شکوه داشته باشند ، بود که
بیش از آنها در غیر این صورت دریافت کنید.
در عوض برای این جمهوری خواهان موافق برای قرار دادن هیچ یک از کاندیداها به شرح زیر است
سال ، زمانی که اسکالی خود را برای انتخاب مجدد به عنوان عضو انجمن شهر های دیگر از آمد
بخش.
به این جمهوریخواهان assented در یک بار بود ، اما جهنم از آن بود -- تا هارپر
توضیح داده شده -- که جمهوری خواهان همه آنها احمق -- یک مرد تا به حال به یک احمق می شود
این حزب در stockyards ، جایی که اسکالی کینگ.
و آنها به من نمی دانم که چگونه به کار ، و البته آن را نمی خواهد برای دموکرات
کارگران ، ردسکینز شریف از لیگ فریاد جنگ ، برای حمایت از جمهوری خواهان
علنی شد.
مشکل این می توانست آنقدر بزرگ نیست جز برای یکی دیگر از واقعیت بوده است -- وجود داشته است
توسعه غریبی در سیاست stockyards در یک یا دو سال گذشته ، یک حزب جدید
همگانی روندی به وجود است.
آنها سوسیالیست بودند و شیطان از ظروف سرباز یا مسافر بود ، گفت : "بوش" هارپر.
یک تصویر که کلمه "سوسیالیست" را به Jurgis کمی ضعیف بود
Tamoszius Kuszleika ، که خود یک نام بود ، و بیرون رفتن با یک زن و شوهر
مرد دیگر و یک جعبه صابون ، و فریاد خود را در گوشه خیابانی شب های شنبه خشن.
Tamoszius برای توضیح به Jurgis آنچه در آن همه چیز در مورد تلاش کرده بود ، اما Jurgis بود که
به نوبه خود تخیلی ، به حال کاملا هرگز آن را مستقیما در حال حاضر او محتویات صفحه این بود
با توضیح همراه خود را که
سوسیالیست دشمنان از موسسات آمریکایی بودند -- نمی توان آن را خرید ، و
نمی ترکیب و یا ایجاد هر نوع "تهاتر است."
مایک اسکالی ، بسیار بیش از این فرصت که آخرین معامله او را به بود نگران
آنها -- دموکرات stockyards خشمگین در ایده سرمایه داری ثروتمند برای خود بودند
نامزد ، و در حالی که آنها بودند در حال تغییر
آنها احتمالا ممکن است که یک نیمسوز سوسیالیست ترجیح داده شده به یک نتیجه گیری
ولگردی یا مفتخوری کردن جمهوری خواه است.
و به این ترتیب در اینجا شانس برای Jurgis را به خود در جهان بود ،
توضیح داد : "بوش" هارپر ، او یک مرد اتحادیه بوده است ، و او در حیاط به عنوان شناخته شده
او باید صدها تن از کارگران ؛
آشنایان ، و او تا به حال سیاست با آنها صحبت کردیم هرگز او ممکن است بیرون می آید به عنوان یک
جمهوری خواه در حال حاضر بدون هیجان انگیز دست کم سوء ظن.
بشکه پول برای استفاده از آن است که می تواند کالا را تحویل وجود دارد و
Jurgis ممکن است بر مایک اسکالی ، که در حال هرگز به عقب بر روی دوستی رفته حساب کند.
آنچه می تواند انجام دهد؟
Jurgis ، در برخی از سرگشتگی پرسیده می شود ، و از سوی دیگر توضیح داده شده در جزئیات است.
برای شروع ، او را برای رفتن به حیاط و کار ، و او ممکن است رغبت
که ، اما او به آنچه که او به دست آورده ، و همچنین بقیه که به او رسید.
او فعال در اتحاد دوباره ، و شاید سعی کنید یک دفتر را بگیرید ، به عنوان او ،
هارپر ، و او را به تمام دوستان خود را در نقاط خوب دویل ، جمهوری خواه
نامزد ، و آنهایی که بد از "پر زرق و برق" ؛
و سپس اسکالی که محل ملاقات ، کلسیم را تامین نماید و او را "جوان مردان شروع
، جمهوری خواه انجمن ، "و یا چیزی از آن مرتب سازی بر اساس ، و بهترین آبجو غنی
آبجو توسط hogshead ، و آتش بازی و سخنرانی ها ، درست مثل لیگ فریاد جنگ.
مطمئنا Jurgis باید صدها تن از مردان است که آن را مرتب سازی بر اساس سرگرم کننده می خواهم بدانند و وجود دارد
خواهد بود که رهبران جمهوری خواه به طور منظم و کارگران به او کمک کند ، و آنها
ارائه اکثریت به اندازه کافی بزرگ در روز انتخابات.
وقتی که او تمام این توضیح به پایان شنیده بود ، Jurgis خواستار : "اما من چگونه می توانم
کار در Packingtown چیست؟
من لیست سیاه "که در آن" بوش "هارپر خندید.
او گفت : "من که همه حق شرکت در". و دیگری پاسخ داد : "برو اتمام حجت ، سپس ؛
من مرد شما هستم. "
بنابراین Jurgis رفت بیرون دوباره به stockyards ، و به پروردگار سیاسی معرفی شده
منطقه ، رئیس شهردار شیکاگو است.
اسکالی بود که صاحب آجر محوطه ها و روگرفت و حوضچه یخ -- هر چند Jurgis
آن را می دانم.
اسکالی بود که قرار بود برای رفتن به خیابان unpaved که در آن کودک Jurgis سرزنش
شده غرق آن اسکالی که به دفتر قرار داده بود و دادرس بود که برای اولین بار بود
به زندان فرستاده Jurgis آن اسکالی بود که بود
سهامدار اصلی شرکت که او را فروخته بود آپارتمانها نامناسبی تشکیل می دادند ، و
سپس او را از آن محروم مانده اند.
اما Jurgis می دانستند هیچ یک از این چیزها -- بیش از او می دانست که اسکالی بود اما
ابزار و عروسک خیمه شب بازی از هکرها. به او اسکالی یک قدرت نیرومند بود ،
"بزرگترین" مرد او تا کنون ملاقات کرده بود.
او کمی خشک ایرلندی ، که دست تکان داد.
او یک بحث کوتاه با بازدید کنندگان خود ، تماشای او را با چشم ratlike خود ، و
ساخت تا ذهن خود را در مورد او ، و سپس او به او توجه داشته باشید به آقای هارمون ، یکی از
مدیران سر Durham's --
"حامل ، Jurgis Rudkus ، دوست خاصی از من است ، و من شما را به مانند
او را یک جای خوب پیدا کنید ، به دلایل مهم.
او یک بار بی ملاحظه است ، اما شما شاید خیلی خوب خواهد بود که به چشم پوشی است که. "
آقای هارمون نگاه inquiringly زمانی که این خواند.
چه او "بی احتیاط" چیست؟ "او پرسید.
من ، آقا لیست سیاه بود ، گفت : "Jurgis. که در آن دیگر دیده است.
"لیست سیاه؟" او گفت.
"نظر شما چیست؟" و Jurgis با خجالت قرمز تبدیل شده.
او فراموش کرده بودم که لیست سیاه وجود ندارد.
"من -- که -- من تا به حال دشواری در گرفتن یک مکان ،" او stammered.
؟ موضوع بود "" من به نزاع با سرکارگر -- و نه
رئیس خود من ، سر -- و او را لرزاند ".
"من می بینم ، گفت :« از سوی دیگر ، و برای چند لحظه مدیتیت.
"چه می خواهید کاری انجام دهید؟" او پرسید.
"هر چیزی ، آقا ، گفت :" Jurgis -- "تنها یک بازوی شکسته من تا به حال این زمستان ، و بنابراین من باید
مراقب باشید. "" چگونه شما آن را با توجه به شب
نگهبان؟ "
که انجام دهید ، آقا. من باید در میان مردان در شب باشد. "
"من می بینم -- سیاست. خب ، آیا شما آن را با توجه به قدم زدن خوک خود محافظت می؟ "
"بله ، آقا ، گفت :" Jurgis.
و آقای هارمون گاهنگهدار نامیده می شود و گفت : "این مرد به پت مورفی و به
او برای پیدا کردن اتاق را برای او به نحوی. "
و به این ترتیب Jurgis راهپیمایی به اتاق گراز قتل ، جایی که در آن ، در روز های رفته
او التماس برای یک کار آمده بود.
حالا او راه می رفت jauntily ، و به خودش لبخند زد ، دیدن اخم که به
صورت رئیس به عنوان کارمند ثبت اوقات ، گفت : «آقای هارمون می گوید برای قرار دادن این مرد. "
این گروه خود را بسیار شلوغ و فاسد رکورد او تلاش برای ایجاد -- اما او
گفت : یک کلمه به جز "همه حق است."
و به این ترتیب Jurgis کارگران شد یک بار دیگر و سر راست او به دنبال قدیمی خود
دوستان ، و اتحادیه پیوستند و شروع به "ریشه" برای "Scotty" دویل.
دویل او انجام داده بود به نوبه خود خوب یک بار ، او توضیح داد ، و در واقع یک قلدر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ؛
دویل کارگران خود شد ، و کارگران را نمایندگی -- چرا که آنها می خواهند
برای رای دادن برای یک میلیونر "پر زرق و برق" ، و
جهنم به حال مایک اسکالی تا به حال برای آنها انجام می شود که آنها باید از نامزدهای خود را برای بازگشت
تمام زمان؟
و ضمن اسکالی Jurgis داده شده تا به حال توجه داشته باشید به رهبر جمهوریخواه از بخش ، و
او رفته بود و به جمعیت بود به کار با ملاقات کرد.
در حال حاضر آنها یک سالن بزرگ با برخی از پول آبجو ، و هر شب استخدام کرده بود
Jurgis در اعضای جدید دوازده تن از "انجمن جمهوری خواه دویل آورده است."
خیلی زود آنها تا به حال یک شب افتتاح بزرگ و یک گروه برنج ، که راهپیمایی وجود دارد
از طریق خیابان ها و آتش بازی و بمب و چراغ قرمز در مقابل سالن ها ؛
شد و جمعیت عظیمی وجود دارد ، با دو
جلسات سرریز -- به طوری که نامزد رنگ پریده و لرزان بود به تلاوت سه
بار در طول سخنرانی کمی که یکی از سرسپردگان اسکالی به حال نوشته شده است ، و آنچه او
یک ماه در یادگیری توسط قلب شده بود.
بهترین از همه ، سناتور معروف و کاملی به Spareshanks ، ریاست جمهوری
نامزد ، در خودرو سوار به بحث در مورد امتیازات مقدس از آمریکا
شهروندی ، حفاظت و رفاه برای کارگران آمریکایی.
inspiriting او آدرس در تمام صبح را به میزان نیم ستون به نقل از
روزنامه ها ، که همچنین گفت که از آن می تواند بر اقتدار عالی اظهار داشت که
محبوبیت غیر منتظره توسعه یافته توسط دویل ،
نامزد جمهوریخواه برای کدیور ، دادن اضطراب بزرگ به آقای اسکالی ،
رئیس کمیته حزب دموکرات در شهر.
رئیس هنوز نگران وقتی هیولا وابسته به نور مشعل در صفوف منظم پیش آمد خاموش ،
با اعضای انجمن جمهوری خواه دویل در capes و کلاه قرمز و
آبجو مجانی برای هر رای دهندگان در بخش --
بهترین آبجو تا کنون در مبارزات سیاسی دور داده می شود ، به عنوان کل رای دهندگان
شهادت دادند.
در طول این رژه ، و در نشست های بی حد و حصر سبد خرید دم نیز ، Jurgis سخت
خستگی ناپذیر.
او هیچ سخنرانی را ندارد -- وکلا و کارشناسان دیگر برای آن وجود دارد -- اما او
کمک برای مدیریت کارها ، توزیع اعلامیه و ارسال پلاکارد و آوردن
از جمعیت میشود و وقتی که نشان می دهد بر روی او به آتش بازی و آبجو با حضور.
بنابراین در این دوره از مبارزات انتخاباتی او به کار گرفته صدها دلار از
پول عبری آبجو ، اداره آن را با ساده و بی تکلف و راحت و کاربر پسند لمس.
به سوی پایان ، با این حال ، او متوجه شدند که او با نفرت بقیه در نظر گرفته
"پسر ، چرا که او آنها را یا مجبور به نمایش فقیرتر از او و یا به انجام
بدون سهم خود را از پای.
پس از آن Jurgis بهترین خود را به آنها را لطفا ، و برای جبران زمان او تا به حال
از دست رفته قبل از او را کشف کرد bungholes اضافی در هر بشکه مبارزات انتخاباتی است.
او خوشحال مایک اسکالی ، نیز.
صبح روز انتخابات ، او در چهار ساعت بود ، "گرفتن رای" او تا به حال
کالسکه دو اسب سوار ، و او از خانه به خانه را برای دوستان خود رفت و
آنها را در پیروزی به پای صندوقهای رای همراهی می کردند.
او رای داده نیم دوجین بار خود و رای بعضی از دوستان او به عنوان اغلب ، او
دسته آورده پس از دسته ای از جدیدترین خارجی -- لیتوانیایی ها ، لهستانی ها ، Bohemians ،
اسلوواکها -- و هنگامی که او آنها را از طریق قرار داده بود
آسیاب او آنها را تبدیل به یک مرد دیگر را به محل رای گیری بعدی است.
وقتی Jurgis برای اولین بار مجموعه ای از کاپیتان حوزه به او صد دلار ،
و سه بار در طول روز او برای یکی دیگر از صد آمد ، و نه بیشتر از
بیست و پنج نفر از هر زیادی در جیب خود گیر کردم.
تعادل همه برای رای واقعی رفت ، و در یک روز از وقوع زمین لغزش های دموکراتیک آنها
"Scotty" دویل ، گذارنده سابق tenpin ، نزدیک به یک هزار کثرت انتخاب می شوند -- و
آغاز و در پنج ساعت در بعد از ظهر ،
و در پایان در سه صبح روز بعد ، Jurgis خود را درمان کرد تا نامقدس و
وحشتناک "چاک زدن."
تقریبا هر چیز دیگری یکی در Packingtown همان ، با این حال بود جهانی وجود دارد
وجد و سرور بیش از این پیروزی ، دولت مردمی ، این شکست سرکوب
پولدار متکبر توسط قدرت مردم عادی.
>