Tip:
Highlight text to annotate it
X
تاریخ ژولیوس سزار توسط یعقوب ابوت فصل نهم.
CAESAR در مصر.
سزار میدان نبرد را پس از پیروزی Pharsalia بررسی، و نه با
احساس وجد و سرور است که ممکن است در یک ژنرال پیروز انتظار می رود، اما
با شفقت و غم و اندوه را برای گفت و گوی
سربازان که مرده بدن را پوشانده بود و زمین بود.
پس از نگران متاسفانه و در سکوت بر صحنه برای یک زمان، او گفت: "آنها که
آن، "و در نتیجه از ذهن خود اخراج همه احساس مسئولیت خود را
برای عواقب آن گرفت.
او تحت درمان در بدن بسیار زیاد از زندانیان بود که به دست خود را با بزرگ افتاده
بخشش، بخشی از آن از انگیزه های طبیعی از وضع خود را، که همیشه
سخاوتمندانه و نجیب، و تا حدی از سیاست،
که او ممکن است آنها را تمام افسران و سربازان مصالحه، به رضایت در آینده خود را
حکومت کردن است.
او سپس بازگردانده بخش زیادی از نیروی خود را به ایتالیا و با در نظر گرفتن بدن
سواره نظام از بقیه، به منظور است که او ممکن است با حداکثر ممکن پیشبرد
سرعت، او از طریق Thessaly و Macedon در تعقیب دشمن فراری خود را تعیین می کنند.
او نیروی دریایی در فرمان او بود، و او بر این اساس بر زمین نگه داشته است.
علاوه بر این، او، با حرکت از طریق این کشور را در سر نیروهای مسلح خواست،
ایجاد یک تظاهرات است که باید هر گونه تلاش که ممکن است در هنرنما
ربع به تجمع و یا تمرکز قدرت به نفع پومپه.
او Hellespont عبور، نقل مکان کرد و در سواحل آسیای صغیر.
یک معبد بزرگ در افسوس به دیانا وقف شده است، وجود دارد که ثروت خود را و
شکوه بوده است، تعجب جهان.
مقامات مسئول خود، از روش سزار آگاه نیست، تا به حال
نتیجه گرفت که خروج گنجینه های از معبد و قرض آنها را به پومپه، به
بازپرداخت زمانی که او باید سوراخ زیر زمینی خود را بازیافته اند.
مونتاژ مطابق با آن برگزار شد تا شاهد تحویل این گنجینه، و
توجه داشته باشید از ارزش خود را، که در مراسم بود که با تشریفات بزرگ انجام شود
و رژه، هنگامی که آنها آموخته است که سزار
عبور Hellespont بود و به نقاشی نزدیک است.
کل مجموعه مقالات در نتیجه دستگیر شده بود، و گنجینه حفظ شد.
سزار گذشت به سرعت از طریق آسیای صغیر، بررسی و مقایسه، به عنوان او
پیشرفته، شایعات مبهم که به طور مستمر آینده در توجه به
جنبش پومپه.
او در طول آموخته است که وی به قبرس رفته بود، او فرض است که مقصد خود را
مصر بود، و او بلافاصله حل و فصل خود را با یک ناوگان را فراهم، و به دنبال
او را از طریق دریا به آنجا.
با گذشت زمان، و خبر از شکست پومپه و پرواز، و در سزار
دستیابی به پیروزی او تبدیل شد به طور کلی توسعه یافته و تایید شده، قدرت های مختلف
حاکم در آن منطقه از جهان
رها شده، یکی پس از دیگری نا امید کننده علت و شروع به پایبندی به سزار.
آنها به او پیشنهاد منابع و کمک های او ممکن است تمایل.
او، با این حال، توقف ناوگان بزرگی به سازماندهی و یا برای جمع آوری ارتش.
او، مانند ناپلئون وابسته، در تمام جنبش های زیادی از عمر خود را، و نه در
عظمت آماده سازی، اما در تندی از عمل.
او در رودز سازماندهی یک ناوگان کوچک اما بسیار موثر ده galleys، و،
آغاز بهترین نیروهای خود را در آنها، او بادبان برای سواحل مصر ساخته شده است.
پومپه در Pelusium فرود آمده بود، در مرز شرقی، که شنیده است که
جوان شاه و دربار او بودند به ملاقات و مقاومت در برابر تهاجم کلئوپاترا.
سزار، با این حال، با جسارت مشخصه و انرژی را از شخصیت او،
اقدام به طور مستقیم به اسکندریه، پایتخت.
مصر، در آن روزها بود، متحد رومی ها، به عنوان عبارت، که شده است،
کشور، هر چند آن را حفظ و فرم خود را از سازمان مستقل خود را
خانواده سلطنتی، هنوز به روم متحد شد
لیگ صمیمی، به طوری که به شکل بخشی جدایی ناپذیر از امپراتوری بزرگ.
سزار، در نتیجه، در ظاهر می شود در آنجا با نیروهای مسلح، به طور طبیعی خواهد بود
دریافت شده به عنوان یک دوست.
او در بر داشت فقط پادگان که دولت بطلمیوس در مسئول شهر را ترک کرده بودند.
در ابتدا افسران از این پادگان به او پذیرایی ظاهر دوستانه، اما
آنها خیلی زود شروع به جرم را در هوا از قدرت و فرمان است که او را به عهده گرفت،
که به نظر می رسید به آنها را به نشان می دهد
روح تجاوز در حاکمیت شاه خود را.
گاهی اوقات احساس بیگانگی عمیق نشسته و دشمنی ظاهری خود را پیدا
بیان در مسابقات در مورد چیزهایی ذاتا از اهمیت بسیار کمی است.
بنابراین در این مورد بود.
کنسول رومی به استفاده از یک نشان خاصی از قدرت به نام عادت
قدرت مجازات. این بسته نرم افزاری را از میله های شامل، محدود
در اطراف دسته تبر.
هر زمان کنسول در ملاء عام ظاهر شد، او قبل از دو افسر به نام بود
lictors، که هر یک از آنها قدرت مجازات را به عنوان نمادی از قدرت واگذار شد که در انجام
شخصیت برجسته که آنها را به دنبال.
افسران مصری و مردم این شهر با سزار در حساب کج خلقی
خود را در حال حرکت در میان آنها در دولت امپریالیست خود، همراه با محافظ زندگی، و
قبل از lictors.
مسابقات بین نیروهای خود و کسانی که از پادگان رخ داده است، و بسیاری از
اختلال در خیابان های این شهر ایجاد شد.
اگر چه هیچ برخورد جدی صورت گرفت، سزار آن را محتاطانه به تقویت خود
زور، و او فرستاده به اروپا برای سپاه اضافی برای آمدن به مصر و
ملحق شود.
بشارت ده مرگ پومپه است به سزار در اسکندریه آمد، و با آنها
سر مرد به قتل رسیده، که توسط دولت از بطلمیوس فرستاده شد، آنها فرض
که این امر می تواند هدیه ای قابل قبول به سزار.
به جای اینکه با آن راضی، سزار تبدیل از منظره تکان دهنده در
وحشت.
پومپه، برای سال های بسیاری در حال حاضر، همکار و دوست سزار رفته بوده است.
او پسرش را در قانون بوده است، و به این ترتیب به او پایدار بود بسیار نزدیک و عاطفی
ارتباط.
در این مسابقه که تا به حال در متاسفانه بوجود آمده، پومپه بدون انجام داده بود
اشتباه یا به سزار و یا به دولت در رم است.
او حزب آسیب دیده بود، تا کنون به عنوان یک حق و یک اشتباه چنین نزاع وجود داشت.
و در حال حاضر، پس از شکار از طریق نیمی از جهان توسط دشمن پیروز خود، او تا به حال
شده خائنانه توسط مردان تظاهر به او را به عنوان یک دوست دریافت خواهید کرد به قتل رساندند.
حس طبیعی از عدالت، که در اصل خیلی قوی صفت در را سزار را تشکیل
شخصیت، هنوز به طور کامل خاموش است.
او می توانست اما احساس پشیمانی افکار دوره طولانی از خشونت و
اشتباه است که او در برابر قهرمان و دوست قدیمی خود را دنبال کرده و منجر شده است که در
آخرین به طوری وحشتناک پایان.
به جای اینکه با جایزه نفرت انگیز خوشحال است که مصری ها به او فرستاده می شود، او
سوگواری مرگ رقیب بزرگ خود را با غم و اندوه و صمیمی و بی پیرایه، و
پر از خشم در برابر قاتلان او.
پومپه انگشتر را بر انگشت خود را در زمان ترور او، که
توسط ماموران مصر گرفته و انجام دور به بطلمیوس، همراه با
مقالات دیگر از ارزش که بر شخص او در بر داشت شده بود.
بطلمیوس ارسال این مهر و موم برای تکمیل اثبات است که صاحب خود را به سزار
نه بیشتر.
سزار این بنای یادبود با مشتاق گرچه لذت سوگوار، و او را حفظ
آن را با دقت فراوان است.
و در بسیاری جهات، در طول تمام باقی مانده عمر خود را، او تجلی هر ظاهری
نشانه ای از cherishing بیشترین احترام را به حافظه پومپه.
می ایستد تا به امروز وجود دارد، در میان ویرانه های اسکندریه، ستون زیبا،
حدود یک صد فوت است که در تمام دوران مدرن به عنوان پومپه شناخته شده
ستون.
از سنگ تشکیل شده است، و در سه بخش است.
یک سنگ پایه، یکی دیگر از محور، و یک سوم سرمایه را تشکیل می دهند.
زیبایی از این ستون، کمال کار خود را، که همچنان ادامه دارد
در حفظ و نگهداری عالی، و قدمت آن، آنقدر بزرگ است که تمام مجزا
سابقه ای از منشاء آن از دست داده است، ترکیب شده اند
آن را برای سنین بسیاری از حیرت و تحسین از مردم است.
اگر چه هیچ سابقه منشاء آن است به ما می آیند، سنت تبار است که
سزار آن را در طول اقامت خود در مصر ساخته شده است، به مناسبت نام پومپه؛
اما اینکه آیا آن را پیروزی خود را بیش از
شخصیت خود پومپه، یا پومپه و شهرت نظامی که در آن ساختار بود
در نظر گرفته شده با علامت ابلاغ کردن که به بشریت تحمیل شده، در حال حاضر نمی تواند شناخته شود.
حتی برخی از شک و تردید که آیا آن توسط سزار بنا شده بود و در همه حال وجود دارد.
در حالی که سزار به اسکندریه، بسیاری از افسران پومپه بود، در حال حاضر که کارشناسی ارشد خود را
مرده بود، و دیگر هیچ امکان تجمع آنان دوباره تحت
هدایت و فرمان او، در آمد و خود را به او تسلیم شد.
او آنها را با مهربانی زیادی را دریافت، و به جای مراجعه به آنها با هر گونه مجازات
پس از جنگ علیه او، او مفتخر وفاداری و شجاعت آنها بود evinced
خدمات خود را از استاد سابق خود است.
سزار، در واقع، نشان داده شده بود، سخاوت به سربازان ارتش پومپه
که او زندانیان در نبرد از Pharsalia گرفته شده بود.
در پایان جنگ، او دستور داده که هر یک از سربازان خود را باید
اجازه برای نجات یکی از دشمن.
هیچ چیز کاملا می تواند نمونه سخاوت و تدبیر است که
به طور شخصیت فاتح بزرگ نسبت به این حادثه است.
نفرت و انتقام که دشمن پیروز خود را در جنگ متحرک بود و
در تعقیب، بلافاصله با اجازه به رحم و شفقت و حسن نیت تغییر شد.
سربازان وحشی در یک بار از لذت بردن از شکار discomfited خود را تبدیل
دشمنان را به مرگ، که به حفاظت و دفاع از آنها و راه آماده شد
خود را به خدمات خود را دریافت،
و با بقیه از ارتش خود را به عنوان دوست و برادر گنجانیده شده است.
سزار به زودی خود را در یک موقعیت خیلی قوی در اسکندریه، که او تعیین
به اعمال قدرت خود را به عنوان کنسول روم اختلاف در رابطه با حل و فصل به
جانشینی تاج مصر.
بدون مشکل در پیدا کردن بهانه ای برای دخالت در امور مصر وجود دارد.
در وهله اول، وجود دارد، که او ادعا، هرج و مرج و سردرگمی در
اسکندریه، در نظر گرفتن طرف های مختلف در بحث با fierceness چنین به عنوان
برای ارائه آن غیر ممکن است که خوب
دولت و نظم عمومی باید ترمیم شود تا زمانی که این سوال بزرگ بود
حل و فصل است.
وی همچنین ادعا کرد بدهی به دلیل از سوی دولت مصر، که Photinus،
وزیر بطلمیوس در اسکندریه، تاخیری در پرداخت بود.
این منجر به دشمنی ها و اختلافات، و، در نهایت، سزار در بر داشت، و یا وانمود به
پیدا کردن، شواهدی وجود دارد که Photinus تشکیل توطئه علیه عمر خود را.
در طول سزار مشخص بر مصرف اقدام تصمیم گرفت.
او فرستاده سفارشات هر دو به بطلمیوس و به کلئوپاترا به منحل نیروهای خود، به
به اسکندریه، تعمیر و ذخیره کردن ادعاهای مربوطه خود را قبل از او برای خود
صدور حکم
کلئوپاترا پیروی با این احضار، و به مصر با در نظر گرفتن ارسال بازگشت
پرونده او به داوری سزار. بطلمیوس تعیین مقاومت در برابر.
او، نسبت به مصر است، اما آن را در سر از ارتش خود را، و با اراده
به درایو سزار و همه پیروان رومی او دور است.
هنگامی که کلئوپاترا وارد شدند، او در بر داشت که راههای رویکرد چهارم سزار
همه در اختیار دشمنان او بودند، به طوری که در تلاش پیوستن به او، او
خطر دچار شده از افتادن به دست خود را به عنوان یک زندانی است.
او به حیله جنگی متوسل شده، به عنوان داستان است، برای به دست آوردن پذیرش مخفی.
آنها به او نورد در مرتب کردن بر اساس عدل از بستر و یا فرش، و او اجرا شد
در این راه در پشت یک مرد، از طریق نگهبانان، که در غیر این صورت ممکن است
او را ره.
سزار بسیار با این دستگاه راضی بود و با نتیجه ای موفقیت آمیز
آن است.
کلئوپاترا، بیش از حد، جوان و زیبا بود، و سزار بلافاصله به درک قوی
اما دلبستگی گناه به او، که او به آسانی قابل بازگشت.
سزار حمایت علت، و تصمیم گرفت که او و بطلمیوس به طور مشترک باید اشغال
تاج و تخت. بطلمیوس و پارتیزان های او مشخص شد
به این جایزه را به تسلیم نیست.
در نتیجه، جنگ خشن و طولانی است.
بطلمیوس در آنچه که او در نظر گرفته فقط خود را محروم نه تنها خشم
حق را به عرصه، او نیز نصف در فکر خواهرش پریشان
ارتباط ننگین با سزار.
هیجان و پریشانی او، و exertions و تلاش است که آنها را برانگیخت
او، بیدار همدردی قوی در راه خود را در میان مردم، و به سزار در بر داشت
خود را در یک مسابقه بسیار جدی درگیر،
که در آن زندگی خود را بارها و بارها به خطر قریب الوقوع ترین آورده شد،
که به طور جدی تهدید نابودی کامل قدرت خود است.
او، با این حال، بی اعتنا به دشواری و خطرات، و بی پروا همچنان در
البته او، تحت تأثیر شیفتگی گرفته بود که در آن دلبستگی خود را به
کلئوپاترا به او برگزار شد، به عنوان یک طلسم.
جنگ که در آن سزار در نتیجه تلاش خود را به کلئوپاترا صندلی
با برادرش در تاج و تخت مصر است، در تاریخ جنگ Alexandrine نامیده می شود.
آن توسط بسیاری از حوادث عجیب و رمانتیک مواجه شد.
خانه نور وجود دارد، به نام فانوس دریایی در یک جزیره کوچک در مقابل بندر
اسکندریه، و آن چنان بود مشهور، هر دو در حساب از عظمت بزرگ
عمارت خود، و همچنین در حساب خود را
موقعیت در ورود به بزرگترین بندر تجاری در جهان، که آن را تا
با توجه به نام آن، به عنوان یک وجه تسمیه عمومی، به سازه های دیگر از نوع - هر
خانه نور در حال حاضر به نام فاروس، فقط
به عنوان هر مشکل جدی به نام یک گره کور.
فانوس دریایی، برج های بلند - حساب می گویند که آن را پانصد پا در
قد، ارتفاع زیادی برای چنین ساختار - و در یک
فانوس در نور درخشان بود
نگه داشته دائما در سوزش، که می تواند بیش از آب صد مایل دیده می شود.
برج در چندین داستان های پی در پی ساخته شده بود، هر که با تزئین
balustrades، گالری ها، و ستون، به طوری که شکوه و جلال معماری
روز rivaled brilliancy از تابش که از نشست شب برخورد.
دور و گسترده ای بیش از آبهای طوفانی از دریای مدیترانه در این شهاب سنگ پروتئین در برابر دعوت
و هدایت دریانوردان و هر دو استقبال آن و هدایت آن مضاعف باارزش شد
در آن روزهای کهن، هنگامی که وجود داشت
نه قطب نما و نه به یک ششم دایره که بر روی آنها می تواند تکیه می کنند.
سزار در این دوره از مسابقه با مصر، در زمان در اختیار داشتن
فانوس دریایی اشاره شده، و از این جزیره که در آن ایستاده بود و به عنوان فانوس دریایی در نظر گرفته شد
به عنوان یکی از هفت عجایب جهان،
شهرت از بهره برداری، هر چند که احتمالا هیچ چیز قابل توجه در ارتش
از نقطه نظر، به سرعت در سراسر جهان گسترش یافته است.
و در عین حال، هر چند جذب نور خانه فتح بسیار فوق العاده بود.
در این دوره از مسابقات در بندر است که با آن متصل می شدند سزار
بسیار باریک فرار از مرگ.
در تمام مبارزات، او همیشه عادت کرده اند را شخصا سهم کامل خود را از
قرار گرفتن در معرض و خطر است.
در بخشی از حرارت طبیعی و تب و تاب از شخصیت او،
که همیشه تحریک شده بودند به دو برابر شدت عمل هیجان
جنگ، و بخشی از آن از ایده های
وظیفه نظامی فرمانده که در آن روزها غالب.
علاوه بر این وجود دارد، در این مورد، انگیزه بیشتری برای به دست آوردن شکوه
سوء استفاده از فوق العاده، در میل سزار به جسم از کلئوپاترا
تحسین، که تمام حرکات خود را تماشا،
و که مضاعف با دلاوری و شجاعت او خشنود شد، از او دیدم که آنها
که به خاطر او و در راه او اعمال شده است.
فانوس دریایی بر جزیره، که با اسکله یا پل متصل می شد ساخته شده بود
زمین اصلی.
در این دوره از حمله بر این پل، سزار، با حزب خود را
پیروان، به عقب رانده شده و در بدن دشمن که آنها را احاطه hemmed،
در چنین جایی است که حالت تنها
فرار به نظر می رسید به یک قایق، که ممکن است آنها را به نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی همسایه می باشد.
آنها آغاز شد، بنابراین، تمام جمعیت به داخل قایق در سردرگمی، و به همین ترتیب پربار آن
که آن را به وضوح در معرض خطر قریب الوقوع بودن ناراحتی یا از غرق شدن بود.
ناراحت کننده یا غرق شدن قایق غیرمنتظره به ارمغان می آورد تخریب قریب به یقین بر
بسیاری از مسافران، که آیا شناگران است یا نه، به عنوان هر یک دیگری آنها را تصاحب خود را در
ترور، و به پایین به طور جدایی ناپذیری گرفتار
با هم، هر یک با دیگران در درک تشنج برگزار شد که با غرق شدن مردان
همیشه به آنچه در دسترس خود را چسبیده.
سزار، پیش بینی این خطر را به دریا همگانی روندی شنا و کشتی.
او برخی از مقالات ارائه شده در دست خود را در زمان--برنامه بود، شاید از آثاری که او بود
assailing.
این او در بالای آب با دست چپ خود را برگزار کرد، در حالی که او با حق شنا است.
و به صرفه جویی در گوشته و یا ردای بنفش خود را، مظهر کرامت امپریالیستی خود را، که او
تصور دشمن مشتاقانه به دنبال به عنوان جایزه به دست آورد، او آن را کشف و ضبط
گوشه بین دندان های خود، آن را به خود جلب کرد و پس از
او را از طریق آب را به عنوان او را به سمت نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی شنا.
قایق که او به این ترتیب به زودی پس از فرار رفت، با تمام هیئت مدیره بر روی.
در طول پیشرفت این جنگ Alexandrine یک فاجعه بزرگی رخ داده است، که دارای
با توجه به مسابقه مشهور ترین سودا در تمام سنین پس از آن:
فاجعه نابودی کتابخانه اسکندریه بود.
مصریان برای یادگیری خود را جشن گرفته می شدند، و تحت بخشنده
حمایت از برخی از پادشاهان خود، مردان آموخته اسکندریه ساخته شده بود
مجموعه عظیمی از نوشته ها، که
محاط، به عنوان سنت در آن روزها، در رول های کاغذ پوست بود.
تعداد رول و یا جلد به هفت صد هزار گفته شده بود و هنگامی که ما
در نظر بگیرید که هر یک با دقت فراوان نوشته شده است شخصیت های زیبا، با
قلم، و در هزینه های گسترده از آن نمی باشد.
تعجب آور است که این مجموعه تحسین جهان بود.
در واقع، کل بدن را از ادبیات کهن ثبت شد.
سزار آتش به برخی از galleys مصر، که در نزدیکی ساحل دراز کشیده که باد
منفجر جرقه و شعله بر ساختمان در اسکله.
گسترش آتش سوزی در میان کاخ ها و دیگر edifices با شکوه که بخشی از
شهرستان، و یکی از ساختمان های بزرگ است که در آن کتابخانه ذخیره شده بود رسید
و نابود شده است.
هیچ مجموعه ای دیگری در جهان وجود دارد و در نتیجه از این مصیبت
بوده است، آن است که تنها جدا و عایق قطعاتی از ادبیات کهن
و علم است که به زمان ما رسیده است.
جهان را متوقف خواهد کرد از دست دادن جبران ناپذیری را به سوگواری.
با وجود حوادث مختلف ناخواسته که در جنگ حضور داشتند در
اسکندریه در طول پیشرفت آن، سزار، به طور معمول، فتح در پایان.
بطلمیوس پادشاه جوان، شکست خورد، و در تلاش برای فرار خود را در سراسر
شاخه ای از رود نیل، او غرق شد.
سزار پس از آن در نهایت حل و فصل پادشاهی بر کلئوپاترا و یک برادر جوانتر، و،
پس از باقی مانده برای برخی از زمان طولانی در مصر، او در بازگشت خود را به رم.
ماجراهای پس از آن کلئوپاترا عاشقانه به عنوان نام خود را داده اند
بسیار گسترده ای مشهور است.
زندگی گذر با فضیلت هموار و با خوشحالی دور، اما داستان، هنگامی که به گفته
دیگران، دارای کم بهره و یا جاذبه، در حالی که کسانی که از ستمکاران،
روز است که صرف نفرت تمام برادر و
ناامیدی، و در نتیجه پر از بدبختی به خود بازیگران هستند، به بقیه استطاعت
انسان درجه بالایی از لذت بردن، از منافع قابل توجهی از داستان.
کلئوپاترا باعث شد زندگی از گناه پر زرق و برق، و، البته، از بدبختی های پر زرق و برق.
او سزار در رم پس از بازگشت خود به آنجا سفر کرده بود.
سزار او را دریافت کرد بی نقص، و او تمام افتخارات ممکن را پرداخت، اما مردم
رم خود را با تباهی های قوی محسوب می شود.
هنگامی که برادر جوان او، آنها سزار شریک زندگی خود را در تاج و تخت ساخته شده بود، قدیمی بود
این ادعا به اندازه کافی به سهم خود، او را مسموم.
پس از مرگ سزار، او از اسکندریه به سوریه رفت و به دیدار با آنتونی، یکی از
جانشین سزار، در نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی یا بارج، که بسیار غنی است، بنابراین پر زرق و برق بود، به طوری
نقص مبله و آراسته شده است، که
آن را در سراسر جهان به عنوان بارج کلئوپاترا مشهور است.
بزرگ بسیاری از کشتی های زیبا از همین نام نامیده می شود.
کلئوپاترا خود را با آنتونی، که شیفته زیبایی او شد و وصل
فریبندگی های مختلف خود را به عنوان سزار بوده است.
پس از یک طیف بزرگ از ماجراهای عاشقانه، آنتونی در جنگ شکست خورد
توسط Octavius رقیب بزرگ خود، و فرض است که او توسط کلئوپاترا خیانت شده بود، او
به دنبال او به مصر، قصد او را بکشد.
او خودش را در مرقد مخفی، انتشار گزارش که او خودکشی کرده است، و
سپس آنتونی خود را در برازش ندامت و ناامیدی چاقو.
قبل از او فوت کرد، او یاد گرفته که کلئوپاترا زنده بود، و او ایجاد می شود خود را به
انجام شده را به حضور او و در آغوش او درگذشت.
کلئوپاترا و سپس به دست Octavius، که در نظر گرفته شده تا او را به رم سقوط کرد
به فضل پیروزی خود را.
خودش را نجات دهد از این تحقیر، و خسته با یک زندگی که پر از گناه آن را به عنوان
شده بود، مجموعه ای ثابت از رنج بود، او مصمم است تا مرگ.
بنده در ASP برای او به ارمغان آورد، پنهان در یک گلدان گل، در بزرگ
ضیافت.
او خزنده سمی بر روی بازوی برهنه خود را گذاشته، و بلافاصله از نیش که فوت کرد
آن وارد است.