Tip:
Highlight text to annotate it
X
"Rikki - Tikki - Tavi"
در چاله ای که در آن او در قرمزی چشم نامیده می شود پوست چروک رفت.
شنیدن آنچه کمی قرمزی چشم میگوید : "ناگ ، آمد تا با مرگ و رقص!"
چشم به چشم و سر به سر (نگه داشتن اندازه گیری ، ناگ.)
این باید پایان ، زمانی که یکی مرده است (در لذت تو ، ناگ.)
به نوبه خود و پیچ و تاب برای تاب را روشن کنید. -- (اجرا و پنهان کردن تو ، ناگ.)
Hah! مرگ روپوش دار از دست رفته است!
(وای بر تو اتفاق افتادن ، ناگ!)
در این داستان جنگ بزرگ که Rikki - tikki - tavi جنگیدند تک دست است ،
از طریق اتاق حمام را از خانههای ییلاقی بزرگ در اردوگاه Segowlee.
Darzee Tailorbird ، او را کمک کرد ، و Chuchundra ، مشک ، موش صحرایی ، که می آید هرگز
را به وسط کف ، اما همیشه خزد دور توسط دیوار ، به او
مشاوره ، اما Rikki - tikki جنگ واقعی است.
او میمون پوزه دراز بود ، و نه مانند یک گربه کمی در خز و دم او ، اما کاملا مانند
جانوران پستاندار شبیه راسو در سر و عادات او.
چشم او و پایان بینی بیقرار خود صورتی بودند.
او می توانست خود را در هر نقطه با هر پا ، جلو یا پشت خوشحال خراش ، که
او تصمیم گرفت تا استفاده.
او می تواند کرک تا دم خود را تا آن را مانند قلم مو بطری نگاه کرد ، و فریاد جنگی خود را به عنوان او
scuttled از طریق چمن طولانی بود : "Rikk - tikk - tikki - tikki - tchk!"
یک روز ، یک سیل در تابستان بالا او را شسته از نقب زدن در جایی که او با او زندگی می کردند
پدر و مادر ، و او را به اجرا درآمد ، لگد زدن و clucking ، پایین خندق کنار جاده ای.
بصورت حلقه در اوردن کمی از چمن شناور وجود دارد ، او متوجه شد و چسبیده به آن ، تا او از دست داده خود را
حواس.
هنگامی که او را احیا کرد ، او در خورشید داغ دروغ در وسط مسیر باغ ، بسیار
draggled در واقع ، و یک پسر کوچک بود و گفت : "مرده Here'sa میمون پوزه دراز.
اجازه دهید یک تشییع جنازه ".
"نه ، گفت :" مادرش ، "اجازه دهید او را و او را خشک.
شاید او واقعا مرده است. "
آنها او را به خانه انجام گرفت ، و یک مرد بزرگ او را بین انگشت و شست خود را برداشت
و گفت : او مرده بود اما نیمی از خفه.
از همین رو آنها او را در پنبه پیچیده شده ، و او را بیش از یک آتش سوزی کوچک گرم ، و او
چشمهایش را باز کرد و عطسه.
"در حال حاضر ، گفت :" این مرد بزرگ (او انگلیسی که فقط به منتقل شده بود
خانههای ییلاقی) ، "آیا ترساندن او نیست ، و خواهیم دید که آنچه که او خواهید انجام دهید."
این سخت ترین چیز در جهان برای ترساندن میمون پوزه دراز است ، چرا که او خورده
از بینی تا دم با کنجکاوی.
شعار همه خانواده میمون پوزه دراز است "اجرای و پیدا کردن" و Rikki - tikki
درست میمون پوزه دراز.
او در پشم پنبه نگاه کرد ، تصمیم گرفت که خوب بود برای خوردن نیست ، در تمام طول فرار
جدول ، شنبه به بالا و قرار دادن خز خود را در نظم ، خراشیده خود ، شروع به پریدن کرد و در کوچک
شانه پسر.
"آیا نمی شود وحشت زده ، تدی ، گفت :" پدرش.
که راه خود را از پیدا کردن دوستان است. "" آخ!
او ترفندستان | Tarfandestan Forums زیر چانه ام ، گفت : "تدی.
Rikki - tikki بین یقه و گردن پسر نگاه کرد ، snuffed در گوش او ، و
صعود به طبقه ، جایی که او شنبه مالیدن بینی او.
"خوب بخشنده ، گفت :" مادر تدی "، و that'sa موجودی وحشی!
گمان می کنم او تا اهلی است چرا که ما به او مهربان شده ام. "
همه mongooses مانند آن ، گفت : "شوهر خود باشد.
"اگر تدی می کند او را انتخاب نمی دم ، و یا سعی کنید به او را در قفس قرار داده ، او در اجرا
و خارج از خانه در تمام طول روز است.
بیایید به او چیزی برای خوردن. "آنها به او یک تکه کوچک از گوشت خام است.
Rikki - tikki آن را فوق العاده دوست داشت ، و هنگامی که آن را به پایان رسید او را به ایوان رفت
SAT و در آفتاب و fluffed تا خز خود را به آن را به ریشه خشک است.
سپس او احساس بهتر.
بیشتر چیزهایی که برای پیدا کردن در این خانه وجود دارد ، "او به خودش گفت :" از تمام
خانواده ام در تمام زندگی خود را می تواند در پیدا کردن.
من قطعا باید باقی بماند و پیدا کردن. "
او تمام آن روز را صرف رومینگ بیش از خانه است.
او نزدیک به خود را در وان حمام غرق شدند ، بینی خود را به جوهر بر روی یکی از نوشته های قرار داده
جدول ، و آن را در انتهای سیگار برگ مرد بزرگ به آتش کشیده ، برای او در بزرگ صعود
دامان انسان چگونه نوشتن انجام شد.
در شب هنگام او را به مهد کودک تدی دوید به تماشای چگونه لامپ نفت سفید روشن شد ، و
وقتی تدی رفت به رختخواب Rikki - tikki صعود بیش از حد.
اما او یک همراه و همدم بیقرار بود ، چرا که او تا به حال به بلند شدن و حضور به هر سر و صدا همه
در طول شب ، و پیدا کردن آنچه که از آن ساخته شده.
مادر و پدر تدی در آمد ، آخرین چیزی که به پسر خود نگاه کنید ، و Rikki -
tikki بیدار بود روی بالش. من که دوست ندارم ، گفت : "مادر تدی.
"او ممکن است کودک را نیش می زنند."
او هیچ چیزی که چنین گفت : "پدر. "تدی امن تر با این جانور کوچک نسبت به
اگر او تا به حال کاراگاه به او تماشا. اگر یک مار را به کودکستان آمدند -- "
اما مادر تدی که فکر می کنم از هر چیز این مسئله خیلی بد است.
در اوایل صبح Rikki - tikki صبحانه اولیه در ایوان سوار بر آمد
شانه تدی ، و آنها به او موز و برخی از تخم مرغ آب پز.
او در تمام دور خود را یکی پس از دیگری نشسته ، زیرا هر خوبی آورده تا
میمون پوزه دراز همواره امیدوار است که به میمون پوزه دراز خانه برخی از روز و اتاق را به اجرا
در و مادر Rikki - tikki (او
مورد استفاده قرار گیرد در خانه به طور کلی در Segowlee زندگی می کنند) را با دقت گفته بود Rikki چه
اگر تا کنون در سراسر مردان سفید پوست آمد. سپس Rikki - tikki به باغ رفت
برای دیدن چه بود دیده می شود.
این باغ بزرگ ، تنها نیمی از کشت با بوته ، به بزرگی تابستان
خانه ، مارشال Niel رز ، درخت لیمو و پرتقال ، انبوهی از بامبو ،
بیشه از چمن بالا.
Rikki - tikki licked لب هایش را.
او گفت : "این است که زمین پر زرق و برق شکار ،" و و دم او بزرگ شد شبیه ماهوت پاک کن شیشه شیر در
فکر از آن ، و او scuttled بالا و پایین باغ ، snuffing اینجا و آنجا
تا او شنیده صدای بسیار پر غصه در بوته و خار.
Darzee Tailorbird ، و همسر او شد.
آنها لانه زیبا با کشیدن دو برگ بزرگ با هم و دوخت آنها ساخته شده بود
تا لبه های با الیاف و توخالی با پنبه و کرک پرزدار پر بود.
لانه تحت تأثیر پس وپیش ، آنها در لبه نشسته و گریه.
"آنچه مهم است؟" پرسید : Rikki - tikki. Darzee "، گفت :" ما خیلی بدبخت هستند.
"یکی از نوزادان ما از لانه کاهش یافت و دیروز و ناگ او را خوردند."
"H'm! گفت :" Rikki - tikki ، "است که بسیار غم انگیز است اما من اینجا یک غریبه.
چه کسی است ناگ؟ "
Darzee و همسر خود را تنها در لانه بدون پاسخ دادن به cowered ، برای از
ضخامت چمن در پای بوش آمد صدای خش خش پایین وجود دارد -- زشت صدا سرد است که
ساخته شده Rikki - tikki پرش دو پا روشن.
سپس توسط خارج اینچ از چمن اینچ افزایش یافت تا سر و گسترش هود ناگ ، بزرگ
سیاه و سفید کبرا ، و او از پنج فوت طول از زبان به دم بود.
زمانی که او یک سوم از خود به روشنی از زمین برداشته بود ، او در آنجا ماند متعادل به
و وپیش دقیقا به عنوان یک ته ریش قاصدک توازن در باد ، و او در نگاه
Rikki - tikki با چشم مار ستمکار
که بیان خود را تغییر دهید ، هر آنچه که مار ممکن است فکر.
"و چه کسی است ناگ؟" گفت که او. "من ناگ.
Brahm خدا بزرگ نشان خود را بر تمام مردم ما قرار داده ، زمانی که اولین کبرا گسترش خود
هود برای نگه داشتن خورشید خاموش Brahm او خوابید. نگاه کنید ، و ترس می شود! "
او هود خود را گسترش بیش از هر زمان دیگری ، و Rikki - tikki عینک Mark در تاریخ شاهد
و پشت آن را که به نظر می رسد دقیقا مانند بخش چشم از چفت و بست های قلاب و چشم.
او ترس را برای دقیقه بود ، اما این غیر ممکن است برای میمون پوزه دراز به ماندن بگیرید
وحشت برای هر طول زمان ، و هر چند Rikki - tikki به حال زندگی می کنند ملاقات هرگز
کبرا قبل ، مادرش او را در تغذیه
آنهایی که مرده است ، و او می دانست که تمام رشد کسب و کار میمون پوزه دراز در زندگی بود ، برای مبارزه با
و خوردن مار. ناگ می دانستند که بیش از حد و در پایین او
قلب سرد ، او نگران بود.
"خوب ، گفت :" Rikki - tikki ، و دم او شروع به کرک دوباره ، علامت یا بدون
علائم ، آیا شما فکر می کنم آن است که حق را برای شما به غذا خوردن fledglings از لانه؟ "
ناگ بود به فکر خود و تماشای حداقل جنبش کمی در چمن
پشت Rikki - tikki.
او می دانست که mongooses در باغ به معنای مرگ دیر یا زود برای او و او
خانواده ، اما او میخواست Rikki - tikki خاموش نگهبان خود.
به همین دلیل او سر خود را کمی کاهش ، و آن را در یک طرف قرار داده است.
او گفت : "اجازه بدهید ما صحبت". "غذا خوردن تخم مرغ است.
چرا باید من نمی خوردن پرندگان؟ "
"پشت سر شما! به دنبال پشت سر شما! خواند : "Darzee.
Rikki - tikki بهتر از اتلاف وقت در خیره می دانستند.
او را در هوا به عنوان بالا به شروع به پریدن کرد که او می تواند ، و فقط او را تحت whizzed توسط سر
Nagaina ، همسر ستمکاران ناگ. او پشت سر او چشم گیری راه یافته بود به عنوان او
صحبت کردن ، را به پایان او.
او شنیده صدای خش خش وحشیانه خود را به عنوان سکته مغزی از دست رفته.
او را تقریبا در سراسر پشت او آمد ، و اگر او میمون پوزه دراز قدیمی شده بود او را
شناخته شده است که پس از آن زمان برای شکستن پشت او را با یک گاز بود ، اما او از ترس بود
شلاق وحشتناک سکته بازگشت مار کبری.
او کمی ، در واقع ، اما گاز به اندازه کافی طولانی نیست ، و او شروع به پریدن کرد واضح و روشن از whisking
دم ، از ترک Nagaina زده و عصبانی.
"ماهواره ، Darzee ستمکار! گفت :" ناگ ، شلاق به عنوان بالا به عنوان او می تواند به سمت برسد
لانه در بوته و خار. اما Darzee آن را دور از دسترس ساخته بود
مارها ، و آن را تنها پس وپیش اثر گذار است.
Rikki - tikki احساس چشمان او قرمز و گرم در حال رشد (رشد چشم میمون پوزه دراز قرمز ، او
خشم) ، و او به عقب بر روی دم خود و پاهای عقبی مانند یک کانگورو کوچک نشسته ، و
نگاه همه دور او را ، و با خشم chattered.
اما ناگ و Nagaina به چمن ناپدید شده بود.
هنگامی که مار نتواند به سکته مغزی خود را ، آن چیزی می گوید و یا هرگز می دهد هر گونه نشانه ای از آنچه در آن
وسیله ای برای انجام آینده.
Rikki - tikki مراقبت نیست که آنها را دنبال کند ، برای او احساس نمی مطمئن شوید که او می تواند
مدیریت دو مار در یک بار. به همین دلیل او مماشات کردن به مسیر شن نزدیک
خانه و نشستم به فکر می کنم.
این یک موضوع جدی برای او بود.
اگر شما خواندن کتاب های قدیمی را از تاریخ طبیعی ، شما را پیدا خواهد کرد آنها می گویند که هنگامی که
خدنگ مار دعوا و اتفاق می افتد به دریافت گاز گرفته ، او را اجرا می کند خاموش می خورد و برخی از
گیاهانی است که درمان او را.
است که درست نیست.
ضربه مار -- پیروزی تنها یک موضوع از سرعت چشم و سرعت پا
در برابر انتخاب سریع یک میمون پوزه دراز -- و به عنوان چشم می تواند حرکت سر یک مار هنگامی که آن را دنبال
اعتصاب ، این باعث می شود چیزها خیلی بیشتر فوق العاده بیش از هر گیاه جادویی.
Rikki - tikki می دانستم که او یک میمون پوزه دراز جوان بود ، و از آن ساخته شده همه او را با خوشحالی به
فکر می کنم که او برای فرار از ضربه از پشت موفق شده بود.
به او اعتماد به نفس در خود ، و هنگامی که تدی آمد در حال اجرا کردن مسیر ، Rikki -
tikki بود آماده می شود petted.
اما فقط به عنوان تدی بود به دولا شدن ، چیزی را در گرد و غبار کمی wriggled ، و کوچک
صدا گفت : "مراقب باشید. من مرگ! "
Karait ، گرد و خاکی snakeling قهوه ای نهفته است که برای انتخاب بر روی زمین گرد و خاکی بود ؛
و نیش خود را به عنوان خطرناک است به عنوان مار کبری می باشد.
اما او آنقدر کوچک است که هیچ کس از او فکر می کند ، و بنابراین او آسیب بیشتری به
مردم است.
چشم Rikki - tikki رشد قرمز دوباره ، و او رقصید تا Karait با عجیب و غریب
تاب ، swaying حرکت است که او از خانواده اش به ارث برده بود.
این خیلی خنده دار به نظر می رسد ، اما آن را کاملا متعادل راه رفتن که شما می توانید پرواز کردن از
آن را در هر زاویه ای شما لطفا ، و در برخورد با مارها این مزیت است.
اگر Rikki - tikki تنها شناخته شده بود ، او در انجام یک چیز بسیار خطرناک تر از جنگ
ناگ ، برای Karait آنقدر کوچک است ، و می تواند به نوبه خود تا به سرعت ، که مگر آنکه Rikki کمی به او نزدیک
به پشت سر ، او را سکته مغزی بازگشت در چشم او و یا لب خود را دریافت کنید.
اما Rikki نمی دانستند.
چشمان او همه قرمز بودند ، و او را لرزاند به عقب و جلو ، به دنبال یک جای خوب برای
نگه دارد. Karait را لرزاند.
Rikki وری شروع به پریدن کرد و سعی به اجرا در ، اما سر خاکستری ستمکاران کمی گرد و خاکی
شلاق ظرف کسری از شانه خود را ، و او تا به حال به پرش را بر روی بدن ، و
سر به دنبال پاشنه او نزدیک است.
تدی فریاد زد : خانه : "آه ، در اینجا نگاه کنید! میمون پوزه دراز ما این است که کشتن یک مار است. "
Rikki - tikki شنیده جیغ از مادر تدی.
پدر او را با یک چوب زد ، اما او آمد ، Karait بود lunged از یک بار
بیش از حد ، و Rikki - tikki به حال فنر ، بر پشت مار شروع به پریدن کرد ، کاهش یافته است سر خود را دور
بین forelegs خود را گاز گرفته ، به عنوان بالا تا پشت او می تواند نگه دارید ، و به دور نورد.
آن نیش فلج Karait و Rikki - tikki فقط رفتن به غذا خوردن او را از دم ،
پس از رسم خانواده اش در شام ، زمانی که او به یاد داشته باشیم که یک وعده غذایی کامل می سازد
آهسته به میمون پوزه دراز ، و اگر او می خواست خود را
قدرت و سرعت آماده ، او باید به خود نازک است.
او دور برای حمام گرد و غبار تحت بوته روغن کرچک رفت ، در حالی که پدر تدی
ضرب و شتم Karait مرده.
"استفاده از آن چیست؟" فکر Rikki - tikki.
"من باید حل و فصل آن همه" و پس از آن مادر تدی او را برداشت تا از گرد و غبار و
در آغوش گرفته ، او را ، گریه که او تدی از مرگ نجات داد ، و پدر تدی گفت که او
بود پراویدنس ، و تدی با چشمان بزرگ ترس نگاه.
Rikki - tikki و نه در همه سر و صدا بود خوشحال است که ، البته ، او نمی
را درک کنید.
مادر تدی فقط ممکن است و همچنین تدی برای بازی در گرد و غبار petted.
Rikki کاملا لذت بردن از خود است.
آن شب در شام ، پیاده روی و وپیش در میان شراب و عینک روی میز ، او
ممکن است پر شده خود را سه برابر بیش از چیزهای خوبی که.
اما او به یاد ناگ و Nagaina ، و هر چند آن را بسیار دلپذیر می شود بصورت تماسهای مکرر
و petted توسط مادر تدی ، و به نشستن روی شانه تدی ، چشمان او قرمز
از زمان به زمان ، و او را به به
فریاد جنگی طولانی "Rikk - tikk - tikki - tikki - tchk!"
تدی او را به اجرا درآمد به رختخواب ، و در خواب Rikki - tikki زیر چانه اش اصرار داشت.
Rikki - tikki بیش از حد به خوبی تربیت شده بود به خراش یا نیش می زنند ، اما به محض تدی خواب بود او
برای دور پیاده روی خود را شبانه به خانه رفت ، و در تاریکی او زد تا در برابر
Chuchundra ، مشک ، موش صحرایی ، خزنده در اطراف دیوار.
Chuchundra وحش کمی دل شکسته است.
او whimpers و cheeps تمام شب ، در تلاش برای ایجاد تا ذهن خود را به اجرا
وسط اتاق. اما هرگز او می شود وجود دارد.
آیا کشتن من نیست ، گفت : "Chuchundra ، تقریبا گریند.
"Rikki - tikki ، من کشتن نیست!" "آیا شما فکر می کنم یک مار قاتل را می کشد
muskrats؟ گفت : "Rikki - tikki scornfully.
گفت Chuchundra : "کسانی که در کشتن مارها دریافت توسط مار کشته ، sorrowfully
تر از همیشه. "و من مطمئن باشید که ناگ
اشتباه من برای شما برخی از شب تاریک است؟ "
حداقل خطر وجود ندارد ، گفت : "Rikki - tikki.
"اما ناگ در باغ است ، و من می دانم که شما نمی وجود دارد."
"پسر عموی من Chua ، موش صحرایی ، به من گفت -- گفت :" Chuchundra ، و سپس او را متوقف.
"گفت : به شما چه؟" "H'sh!
ناگ در همه جا ، Rikki - tikki.
شما باید در باغ به Chua صحبت شده است. "
"I didn't -- بنابراین شما باید به من بگویید. سریع ، Chuchundra ، و یا من به شما نیش می زنند "
Chuchundra نشستم و گریه تا اشک نورد کردن سبیل خود را.
"من یک مرد هستم بسیار فقیر ،" او sobbed. "من روح به اندازه کافی برای اجرای به حال هرگز
وسط اتاق.
H'sh! من نباید به شما هر چیزی بگوید.
آیا می توانید شنیدن ، Rikki - tikki؟ "Rikki - tikki گوش.
این خانه هنوز هم به عنوان هنوز بود ، اما او فکر او فقط می تواند گرفتن faintest
خراش خراش در جهان -- سر و صدا به عنوان ضعف به عنوان که یک زنبور راه رفتن بر روی یک
پنجره پنجره سمت -- خشک خراش از مقیاس های مار بر روی آجر کار.
"که ناگ یا Nagaina ، او به خود گفت :" و او خزیدن به داخل حمام
از بند یا دریچه جاریشدن اتاق.
حق با شماست ، Chuchundra و من باید به Chua صحبت ".
او به اتاق حمام تدی به سرقت برده شد اما هیچ چیز وجود دارد ، و سپس به
حمام مادر تدی.
در پایین دیوار گچ صاف ، آجر وجود دارد بیرون کشیده را
از بند یا دریچه جاریشدن آب حمام ، و به عنوان Rikki - tikki در محدود کردن سنگ تراشی به سرقت برده که در آن
حمام قرار داده شده است ، او شنیده ام ناگ و Nagaina
زمزمه با هم در خارج در مهتاب.
"هنگامی که خانه را از مردم خالی شده است ، گفت :" Nagaina به شوهرش ، او را مجبور به رفتن
دور ، و سپس به باغ خود ما دوباره.
برو در بی سر و صدا ، و به یاد داشته باشید که این مرد بزرگ که به کشته شدن Karait یکی از اولین
نیش می زنند. سپس بیرون آمد و به من بگویید ، و ما را شکار
Rikki - tikki با هم. "
اما شما مطمئن شوید که هر چیزی وجود دارد که با کشتن مردم به دست آورده؟ گفت : "ناگ.
"همه چیز. هنگامی که شد مردم در خانههای ییلاقی وجود دارد ،
آیا ما باید هر میمون پوزه دراز در باغ؟
تا زمانی که خانههای ییلاقی خالی است ، ما شاه و ملکه از باغ و به یاد داشته باشید
که به محض اینکه تخم مرغ های ما در دریچه تخت خربزه (آنها ممکن است فردا) ، فرزندان ما
اتاق و آرام نیاز "
من که تا به حال فکر ، گفت : "ناگ. "من خواهد رفت ، اما هیچ نیازی نیست وجود دارد که ما
باید برای Rikki - tikki پس از آن شکار. من به این مرد بزرگ و همسرش ، کشتن و
کودک اگر من می توانم ، و بی سر و صدا دور می آیند.
خانههای ییلاقی خالی باشد ، و Rikki - tikki خواهد رفت. "
Rikki - tikki بیش از همه با خشم و نفرت در این tingled ، و پس از آن سر ناگ آمد
از طریق بند یا دریچه جاریشدن ، و پنج متر از بدن سرد خود آن را دنبال.
عصبانی بود ، Rikki - tikki خیلی خیلی وحشت کرده بود که او را دیدم اندازه بزرگ
کبرا.
ناگ خود مارپیچ ، سر خود را مطرح ، و نگاه به دستشویی در تاریکی و
Rikki می تواند زرق و برق چشم او را ببینید.
"در حال حاضر ، اگر او کشتن من اینجا ، Nagaina می دانید و اگر او مبارزه در طبقه آزاد ،
احتمال به نفع خود هستند. من کاری انجام دهید؟ گفت : "Rikki - tikki - tavi.
ناگ پس وپیش ، دست تکان دادند و سپس Rikki - tikki شنیده ام او را از بزرگترین آب آشامیدنی
شیشه که برای پر کردن حمام مورد استفاده قرار گرفت. مار گفت : "این خوب است ،".
"اکنون ، زمانی که Karait کشته شد ، این مرد بزرگ تا به حال چوب.
او ممکن است که چوب را هنوز ، اما زمانی که او در می آید به حمام در صبح ، او را
چوب.
من در اینجا باید صبر کنید تا او می آید. Nagaina -- آیا شما را میشنوند -- من در اینجا باید صبر کنید
در سرد تا در طول روز است. "پاسخ از خارج وجود دارد ، بنابراین Rikki -
tikki دانستند Nagaina دور رفته بود.
ناگ خود را حلقه ، حلقه شده توسط سیم پیچ ، برآمدگی در پایین از آب ، گرد
JAR ، و Rikki - tikki هنوز هم به عنوان مرگ در آنجا ماند. او پس از یک ساعت شروع به حرکت ، عضله
عضلانی ، به سمت شیشه.
ناگ خواب بود و Rikki - tikki نگاه پشت های بزرگ او ، تعجب خواهد بود که
بهترین مکان برای نگه دارید خوب. "اگر من پشت خود را در اولین شکستن
پرش ، گفت : Rikki ، "او هنوز می تواند مبارزه.
و اگر او دعوا -- O Rikki "او در ضخامت گردن نگاه
در زیر کاپوت ، اما بیش از حد برای او شد ، و گزش در نزدیکی دم تنها
را وحشیانه ناگ.
"باید سر او در آخر گفت :" سر بالاتر از هود است.
و وقتی که من هنگامی که وجود دارد ، من نباید اجازه رفتن. "
سپس او شروع به پریدن کرد.
سر دروغ بود روشن کمی از شیشه آب ، در زیر منحنی آن ، و به عنوان
دندان های خود را ملاقات نمود ، Rikki پشت خود را در برابر برآمدگی از سفال قرمز به آماده
پایین نگه داشتن سر.
این خرید فقط یک ثانیه را به او داد ، و او بیشتر از آن.
سپس او را به وپیش کتک بود به عنوان یک موش توسط یک سگ متزلزل شده است -- پس وپیش روی زمین ،
بالا و پایین ، و اطراف آن در محافل بزرگ ، اما چشمان او قرمز شد و او به عنوان برگزار شد
بدن سبد خرید شلاق بر کف ، ناراحت کننده
دب اکبر قلع و ظرف صابون و برس گوشت ، و ضرب دیده در برابر قلع به حساب می آید
طرف حمام.
همانطور که وی برگزار شد ، بسته فک خود را تنگ تر و تنگ تر ، برای او ساخته شده مطمئن او خواهد بود
ضرب دیده به مرگ ، و برای افتخار خانواده اش ، او ترجیح داد تا با او یافت می شود
دندان ها قفل شده است.
او بود سرگیجه ، درد و احساس را به تکه های متزلزل زمانی که چیزی مانند یک رفت
غرش رعد درست پشت سر او. باد گرم زدم او را بی معنی و قرمز
آتش امضاء خز خود را.
مردی بزرگ سر و صدا شده بود wakened ، و هر دو بشکه تفنگ ساچمهای را از کار اخراج بود
ناگ پشت هود به. Rikki - tikki با چشم هایش را بسته برگزار شد ، برای
در حال حاضر او کاملا مطمئن بود مرده بود.
اما سر انجام حرکت نیست ، و این مرد بزرگ او را برداشت و گفت ، "این میمون پوزه دراز
دوباره ، آلیس کمی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، نجات داده است زندگی ما در حال حاضر. "
سپس مادر تدی را در با چهره ای بسیار سفید بود ، و دیدم چه ناگ باقی نمانده بود ،
و Rikki - tikki خود را کشیده تا اتاق خواب تدی و نیمی از باقی مانده از آن را صرف
شب خود را برای پیدا کردن لرزش tenderly
آیا او واقعا به چهل قطعه شکسته شد ، به عنوان او خیالی.
هنگامی که صبح از ورودش به ایالات متحده ، بسیار سفت بود ، اما به خوبی با کردم و بعد زدم زیر گریه او خوشحال است.
"حالا من Nagaina به حل و فصل با ، و او را بدتر از پنج Nags ، و وجود دارد
بدون دانستن زمانی که تخم او سخن میگفت ، هاشور زدن.
خوبی!
من باید برود و Darzee را ببینید ، "او گفت. بدون انتظار برای صبحانه ، Rikki - tikki
فرار به بوته خار که در آن Darzee بود آواز آهنگ از پیروزی در بالای او
صدا.
خبر مرگ ناگ سراسر باغ بود ، برای رفتگر بدن پرتاب کرده بود
زباله - پشته. "آه ، شما ریش بزی احمق از پر!" گفت :
Rikki - tikki عصبانیت.
"آیا این هم به آواز خواندن؟" "ناگ مرده است -- مرده است -- مرده است» خواند!
Darzee. "شجاع Rikki - tikki او را گرفتار
سر و برگزار شد سریع.
مرد بزرگ به ارمغان آورد و صدای بلند ، چوب ، و ناگ در دو قطعه کاهش یافت!
او بچه ها من خوردن هرگز دوباره. "" که به اندازه کافی درست.
اما کجا Nagaina؟ گفت : "Rikki - tikki ، به دنبال به دقت او را دور.
"Nagaina به بند یا دریچه جاریشدن حمام آمد و به نام برای ناگ ،" Darzee در ادامه ، "و ناگ
در پایان از چوب آمد -- رفتگر او را برداشت تا در پایان از چوب و
او را بر پشته زباله انداخت.
بیایید در مورد بزرگ ، چشم قرمز Rikki - tikki آواز بخواند! "
و Darzee گلو را پر کرد و خواند. "اگر من می توانم تا لانه خود را ، من می خواهم رول
نوزادان خود را به خارج گفت : "Rikki - tikki.
"شما نمی دانید که هنگامی که به انجام کار درست در زمان مناسب.
شما به اندازه کافی امن در لانه خود وجود دارد ، اما جنگ آن را برای من در اینجا.
توقف آواز خواندن یک دقیقه ، Darzee. "
برای بزرگ ، به خاطر زیبا Rikki - tikki من متوقف خواهد شد ، گفت : "Darzee.
"آن ، قاتل O ناگ وحشتناک؟" "کجاست Nagaina ، برای بار سوم است؟"
"روی پشته های زباله توسط اصطبل ، عزاداری برای ناگ.
بزرگ Rikki - tikki با دندان های سفید است. "" زحمت دندان های سفید من!
آیا تا کنون شنیده ام جایی که او را نگه می دارد تخم مرغ خود را؟ "
"در بستر خربزه ، در پایان نزدیکترین دیوار ، که در آن خورشید اعتصاب تقریبا در تمام طول روز است.
او آنها را مخفی هفته قبل است. "
و شما فکر می کنید که ارزش آن را در حالی که به من بگویید؟
پایان نزدیکترین دیوار ، شما گفت؟ "" Rikki - tikki ، شما نمی خواهید به خوردن او
تخم مرغ؟ "
"غذا خوردن نیست دقیقا. نه. Darzee ، اگر شما یک دانه حس به شما
پرواز کردن را به اصطبل و طوری وانمود کنیم که بال خود را شکسته است ، و اجازه دهید Nagaina
تعقیب شما دور به این بوش.
من باید به خربزه بستر ، و اگر من آنجا رفتم حالا او می خواهم به من مراجعه کنید. "
Darzee پر مغز یک شخص کمی که می تواند بیش از یک ایده در نگه هرگز
هم در سر خود را.
و فقط به خاطر اینکه او می دانست که کودکان Nagaina را در تخم مرغ می خواهم خود را به دنیا آمده اند ، او
فکر نمی کنم در ابتدا که این عادلانه بود تا آنها را بکشند.
اما همسرش یک پرنده معقول بود ، و او می دانست که تخم مرغ کبرا به معنای کبرای جوان
در مراحل بعدی.
بنابراین او را از لانه پرواز کرد ، و از سمت چپ Darzee به گرم نگه داشتن نوزادان و
ادامه آهنگ خود را در مورد مرگ ناگ. Darzee بود بسیار مانند یک مرد در برخی از روش های است.
او در مقابل Nagaina توسط پشته زباله fluttered و گریه ، "آه ، بال من است
شکسته! پسر در خانه یک سنگ در من انداخت
و آن را شکست. "
سپس او به شدت بیشتری از هر زمان دیگری fluttered.
Nagaina سرش را بلند بالا و hissed ، به شما هشدار داده Rikki - tikki زمانی که من را کشته اند
او.
در واقع و حقیقتا ، شما انتخاب کردهاید و بد را به لنگ شوید. "
و او نسبت به همسر Darzee نقل مکان کرد ، لغزش همراه بیش از گرد و غبار.
"پسر آن را با سنگ شکست!" shrieked همسر Darzee.
"خب!
ممکن است برخی از دلداری به شما زمانی که شما مرده می دانم که من باید حل و فصل
حساب با پسر.
شوهر من نهفته است بر روی پشته زباله این صبح ، اما قبل از شب پسر در
خانه دروغ بسیار هنوز. استفاده از فرار چیست؟
من مطمئن هستم برای شما بگیرد.
احمق کوچولو ، به من نگاه کن! "همسر Darzee می دانستند بهتر نسبت به انجام این کار ،
برای یک پرنده که به نظر می رسد در چشم مار می شود به طوری وحشت زده است که او نمی تواند حرکت کند.
همسر Darzee fluttered ، لوله کشی sorrowfully ، می روم و هرگز زمین ،
و Nagaina تندتر او.
Rikki - tikki شنیده ام تا آنها را به رفتن راه از اصطبل ، و او را برای پایان شتافت
پچ خربزه در نزدیکی دیوار.
وجود دارد ، در بستر گرم بالاتر از خربزه ، بسیار cunningly پنهان ، متوجه شد که بیست و پنج
تخم مرغ ، در مورد اندازه تخم مرغ خروس جنگی ، اما با نزدیک به سفید پوست به جای از پوسته است.
"من یک روز خیلی زود ، او گفت ، برای او می تواند کبرای نوزاد تا داخل فر را ببینید
پوست ، و او می دانست که دقیقه از آنها می توانند هر یک از کشتن یک مرد و یا از تخم در آمده بودند
میمون پوزه دراز.
او کمی تاپس از تخم مرغ ها به همان سرعتی که او می تواند ، مراقبت به درهم شکستن جوان
کبرای ، و تحویل بستر از زمان به زمان برای دیدن اینکه آیا او از دست رفته بود
هر.
در گذشته تنها سه تخم مرغ سمت چپ وجود دارد ، و Rikki - tikki شروع به خندیدن به
خود را ، زمانی که او شنیده همسر Darzee جیغ :
"Rikki - tikki ، I Nagaina به سمت خانه منجر شد ، و او را به ایوان رفته ،
-- آه ، آمد به سرعت -- او به معنای کشتن "!
Rikki - tikki شکست دو تخم مرغ ، و به عقب پایین تخت خربزه با سوم سقوط
تخم مرغ را در دهان او ، و به ایوان را سخت scuttled او می تواند قرار دادن پا.
زمین.
تدی و مادر و پدرش وجود دارد در صبحانه زود هنگام بود ، اما Rikki - tikki دیدم
که آنها هر چیزی خوردن نیست. آنها شنبه سنگ هنوز هم ، و چهره خود را
سفید.
Nagaina بود تا بر روی حصیر صندلی تدی مارپیچ در داخل قابل توجه آسان
فاصله پا برهنه تدی ، و او بود swaying و فرو ، آواز آهنگ
پیروز میشود.
"پسر این مرد بزرگ که به کشته شدن ناگ ، او hissed ،" ماندن هنوز.
من هنوز آماده نیستند. صبر کن کمی.
نگه دارید بسیار هنوز هم ، همه شما سه!
اگر شما حرکت می کند اعتصاب ، و اگر شما حرکتی را انجام نمی اعتصاب.
اوه ، احمقانه مردم ، که به کشته شدن ناگ من! "
چشمان تدی بر پدرش ثابت شدند ، و تمام پدرش را میتواند انجام دهد به زمزمه ،
"هنوز هم می نشینند ، تدی. شما نمی باید حرکت می کند.
تدی ، حفظ هنوز. "
سپس Rikki - tikki آمد و گریه ، "دور زدن ، Nagaina.
روشن و مبارزه! "" همه در زمان مناسب ، "گفت که او ، بدون
حرکت چشم او.
"من به حساب من با شما حل و فصل در حال حاضر.
دوستان خود را نگاه کنید ، Rikki - tikki. آنها هنوز هم و سفید.
آنها می ترسند.
و آنها نه جرات در آن حرکت می کنند ، و اگر شما به یک گام نزدیکتر من اعتصاب است. "
"نگاه کنید تخم مرغ ها را ، گفت :" Rikki - tikki ، "در بستر خربزه در نزدیکی دیوار.
برو و نگاه کنید ، Nagaina! "
این مار بزرگ تبدیل نیمی از اطراف ، و تخم مرغ را بر روی ایوان را دیدم.
AH - ساعت! هدیه دادن آن به من ، "او گفت.
Rikki - tikki یکی از پنجه های خود را در هر طرف از تخم مرغ قرار داده ، و چشم های او خون قرمز است.
"چه قیمت برای تخم مرغ یک مار؟ برای یک مار کبری جوان؟
برای کبرا پادشاه جوان؟
برای آخرین بار -- خون ریزی بسیار کشد؟ مورچه ها غذا خوردن دیگران
بستر خربزه. "Nagaina چرخید دور روشن ، فراموش
همه چیز را برای به خاطر از یک تخم مرغ است.
Rikki - tikki دیدم پدر تدی شلیک یک دست بزرگ ، گرفتن تدی توسط شانه ، و
کشیدن او را در سراسر جدول کمی با فنجان چای ، امن و دور از دسترس از Nagaina.
"فریب!
فریب! فریب!
Rikk - TCK - TCK! "chuckled Rikki - tikki.
پسر بی خطر است ، و آن من -- من -- من که گرفتار ناگ هود شب گذشته در
حمام. "سپس او شروع به پرش به بالا و پایین ، همه چهار
پا با هم ، سر خود را نزدیک به کف.
"او انداخت پس وپیش ، اما او می تواند مرا تکان نمی کردن.
او مرده بود قبل از این مرد بزرگ ، او را در دو منفجر.
من از این کار را کرد!
Rikki - tikki - TCK - TCK! بیا پس از آن ، Nagaina.
بیایید و با من مبارزه با. شما نمی خواهد یک بیوه طولانی است. "
Nagaina دیدم که او شانس خود را از قتل تدی را از دست داده بود ، و تخم مرغ دراز بین
پنجه های Rikki - tikki. "تخم مرغ را به من بدهد ، Rikki - tikki.
او گفت : من آخرین تخم مرغ من بدهد ، و من دور خواهد رفت و هرگز بازنمی گردند. "
کاهش هود او. "بله ، شما دور خواهد شد ، و شما هرگز
باز می گردد.
برای شما به پشته زباله با ناگ.
مبارزه ، بیوه! مرد بزرگ برای تفنگ خود را رفته است!
مبارزه با! "
Rikki - tikki محدوده تمام Nagaina گرد ، نگهداری از رسیدن به سکته مغزی او ،
چشم های کوچک خود را مانند زغال گرم. Nagaina خودش را جمع و پرت
او.
Rikki - tikki پرید بالا و عقب مانده است. دوباره و دوباره و دوباره او اصابت کرد ، و
هر بار سرش را با ضربت سخت زدن بر روی حصیر از ایوان آمد و او جمع شده بودند
خودش هم مثل بهار دیده بان.
سپس Rikki - tikki رقصید در یک دایره در پشت سر او ، و Nagaina چرخید دور نگه دارید
سر به سر خود ، به طوری که خش خش صدا از دم خود را بر روی حصیر مانند خشک
برگ همراه باد دمیده است.
او تخم مرغ را فراموش کرده بود.
هنوز هم در ایوان دراز ، و Nagaina آمد نزدیکتر و نزدیکتر به آن ، تا در ،
در حالی که Rikki - tikki رسم نفس بود ، او آن را در دهان او گرفتار ، تبدیل به
گام های ایوان ، و مانند یک پیکان رو به پایین مسیر پرواز ، پشت سر او با Rikki - tikki.
وقتی مار کبری برای زندگی خود اجرا می شود ، او می رود ، مثل شلاق زدن flicked در سراسر اسب
گردن.
Rikki - tikki می دانستند که او باید او را گرفتن ، و یا همه زحمت دوباره آغاز خواهد شد.
او مستقیم برای چمن طولانی توسط بوش خار به رهبری ، و به عنوان او در حال اجرا
Rikki - tikki شنیده Darzee هنوز هم آواز آهنگ احمقانه خود را کمی از پیروزی است.
اما همسر Darzee ، عاقلانه تری است.
او پرواز کردن لانه اش را به عنوان Nagaina آمد همراه ، و flapped بال او در مورد
سر Nagaina.
اگر Darzee آنها ممکن است مجبور او تبدیل شده است ، کمک کرده بود ، اما Nagaina تنها کاهش هود او و
رفت.
در این حال ، تاخیر از طریق مسنجر به ارمغان آورد Rikki - tikki به او ، و به عنوان او فرو
موش سوراخ جایی که او و ناگ استفاده می شود زندگی می کنند ، دندان های سفید و کمی خود را به گره
در دم او ، و او را با او رفت -- و
مراقبت از تعداد کمی از mongooses ، با این حال عاقل و قدیمی که ممکن است ، یک مار کبری به دنبال به
سوراخ آن.
این در سوراخ تاریک بود و Rikki - tikki هرگز نمی دانستند ، در زمانی که آن را ممکن است باز کردن و دادن
اتاق Nagaina به نوبه خود و اعتصاب در او.
او در وحشیانه برگزار شد و گیر کردن پا خود را به عنوان ترمز عمل بر روی شیب تاریک
، زمین گرم و مرطوب است.
سپس چمن دهان سوراخ متوقف تکان دادن ، و Darzee گفت : "این همه
را با Rikki - tikki! ما باید آهنگ مرگ او آواز خواندن.
شجاع Rikki - tikki مرده است!
برای Nagaina مطمئنا او را به زیرزمینی را بکشند. "
به همین دلیل او خواند یک آهنگ بسیار غمگین کننده است که او بر روی خار از دقیقه ساخته شده ، و فقط
او به لمس ترین بخش ، چمن quivered دوباره ، و Rikki - tikki ،
با خاک پوشانده ، خود را کشیده از پا سوراخ پا ، لیس سبیل او.
Darzee متوقف شد با فریاد کمی. Rikki - tikki برخی از گرد و غبار از تکان داد
خز خود و عطسه.
"این است که بیش از همه ،" او گفت. "بیوه هرگز بیرون آمدن دوباره."
و مورچه های قرمز که بین علف زندگی می کنند سرچشمه می گیرد از او شنیده می شود ، و شروع به نیروهای نظامی
پایین یکی پس از دیگری تا ببینید که آیا او را به حقیقت سخن گفته بود.
Rikki - tikki خود را فر تا در چمن و خواب که در آن او بود -- خواب و خواب
تا آن را در اواخر بعد از ظهر بود ، برای او یک روز کار سخت را انجام داده بود.
"حالا" او گفت ، وقتی که او بیدار شد ، "من خواهد رفت به خانه.
ارسال مسگر ، Darzee ، و او باغ را که Nagaina مرده است بگویید. "
مسگر یک پرنده که باعث سر و صدا دقیقا مانند ضرب و شتم یک چکش کوچک
در گلدان مس و دلیل او همیشه ساخت آن است چرا که او شهر
جارچی به هر باغ هند ، و می گوید همه
اخبار به هر کسی که مراقبت به گوش دادن. همانطور که Rikki - tikki مسیر بالا رفت ، او شنیده ام
"توجه" او یادداشت ها مانند گونگ شام کوچک ، و سپس ثابت "دینگ ، دونگ - tock!
ناگ مرده است -- دونگ! Nagaina مرده است!
دینگ دونگ - tock! "
که مجموعه تمام پرندگان در آواز خواندن باغ ، و قورباغه croaking ، برای ناگ
و Nagaina استفاده می شود به خوردن قورباغه ها و پرندگان کوچک.
هنگامی که Rikki رو به خانه ، مادر تدی و تدی (او نگاه خیلی سفید
هنوز هم ، برای او غش شده بود) و پدر تدی بیرون آمد و تقریبا گریه
بیش از او را و آن شب او خوردند که
به او داده شد تا او می تواند بدون غذا خوردن و به رختخواب بر روی شانه تدی رفت ، جایی که
مادر تدی او را دیدم زمانی که وی از آن پرتو ها آمدند ، به نگاه در اواخر شب.
"او را نجات زندگی خود و زندگی تدی" ، او به شوهرش گفت.
فقط فکر می کنم ، او را نجات داد همه زندگی ما است. "Rikki - tikki با پرش از خواب ، برای
mongooses هستند نور خواب.
"آه ، آن را به شما ، گفت :" او. "آنچه شما را آزار؟
کبرای مرده است. و اگر آنها نبودند ، من اینجا هستم. "
Rikki - tikki به حال حق را به افتخار خود.
اما او رشد نیست خیلی افتخار است ، و او آن باغ را به عنوان یک میمون پوزه دراز نگه داشته باید آنها را نگه ،
با دندان و پرش و بهار و نیش می زنند ، تا کبرا هرگز جرأت نشان دادن سر آن
در داخل دیوار.
سرود یا اهنگ خواندن Darzee (خوانده شده در افتخار Rikki - tikki - tavi)
خواننده و خیاط هستم -- به دنبال لذت پیروزی و دو برابر است که من می دانم --
افتخار شعر نشاط انگیز خواندن من به آسمان افتخار از خانه که من دوختن --
بارها و تحت ، بنابراین بافت موسیقی های من -- تا بافت خانه که من دوختن.
بخوان به fledglings خود را دوباره ، مادر ، آه بلند سر شما!
شیطانی که گرفتار ما شده است مقتول ، مرگ در باغ نهفته است مرده است.
ترور که مخفی شدند در گل سرخ ناتوان افتاده در سرگین تپه و مرده است!
چه کسی ما را تحویل داده ، که؟ لانه او و نام او را به من بگویید.
Rikki ، شجاع ، صادق ، Tikki با کره چشم را از شعله ،
Rikk - tikki - tikki ، عاج دندان ، شکارچی با کره چشم از شعله!
او با تشکر از پرندگان ، رکوع با گسترش پرهای دم!
ستایش او را با کلمات بلبل -- نه ، من او را به جای ستایش است.
بشنو! من شما را ستایش از آواز خواندن بطری
Rikki ، دم با کرههای چشم قرمز! (در اینجا Rikki - tikki قطع شود ، و
بقیه این آهنگ از دست داده است.)