Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم : تراژدی فصل III.
میوز کمدی
ورود شرکت به شهرستان Guichen ، اگر دقیقا نمی نصرت ، به عنوان بینه
تمایل است که باید آن را ابراز کرده بود ، حداقل به اندازه کافی تکان دهنده و
بدصدا به مجموعه rustics خمیازه.
موجودات از دیگر -- به آنها این موجودات خارق العاده در واقع آنها بودند - - به ظاهر
جهان است.
اول رفت و بزرگ سفر کالسکهپست ، creaking و اعتراضگر در راه آن ، کشیده شده توسط
دو تن از اسب فلاندرز.
این دلقک که آن را راند ، دلقک چاق و عظیم در دست کت و شلوار محکم بود
قرمز مایل به زرد در زیر تخت بلند قهوه ای لباس شب ، لقاء خود را با مقوا عظیم آراسته
بینی.
در کنار او بر روی جعبه دلقک را در روپوش زنانه سفید نشسته ، با آستین که به طور کامل
تحت پوشش به دست او ، شلوار سفید ، گشاد و سیاه و سفید جمجمه - CAP است.
او صورت خود را با آرد سفید ، و او صداهای شنیع با ترومپت ساخته شده است.
بر روی پشت بام از مربی Polichinelle ، عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ، لوده مونتاژ شدند ، و
Pasquariel.
Polichinelle در سیاه و سفید ، نوعی یل یا نیم تنه او در مد از یک قرن قطع
پیش ، با humps قبل و پشت ، حاشیه دوختن بر سفید و دور گردن او و یک ماسک سیاه بر
نیمه بالای چهره اش ایستاده بود در
میانه ، پای خود را کاشته گسترده ای برای ثابت او را رسما و وحشیانه banging بزرگ
درام.
سه تن دیگر از هر یک در یکی از گوشه های سقف ، پاهای خود نشسته بودند
آویزان بر.
عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ، همه در سیاه و سفید در مد اسپانیایی در قرن هفدهم ، خود را
چهره آراسته با یک جفت mostachios ، jangled گیتار discordantly.
حقه بازی ، ژنده و وصله در هر رنگ رنگین کمان با چرم او
کمربند و شمشیر توفال کوبی کردن ، نیمه بالای چهره اش آغشته به دوده درگیر شدند یک جفت از
سنج به طور متناوب.
Pasquariel ، به عنوان داروساز در جمجمه کلاه نقاب دار و صحن سفید ، هیجان زده شوق و شعف
تماشاچیان توسط اماله قلع او عظیم است ، که ساطع پمپ محنت زا
جیر جیر.
در داخل خود کالسکهپست ، اما نشان دادن خود را آزادانه در ویندوز ، و
تبادل quips با townsfolk ، شنبه سه بانوان شرکت.
Climene ، amoureuse ، زیبایی gowned در ساتن گل ، خوشه خود را
حلقه های باریک پنهان در زیر کلاه گیس به شکل کدو تنبل ، نگاه بسیار بانوی مد
که شما ممکن است تعجب آنچه او در آن اراذل و اوباش فوق العاده انجام شد.
مادام ، به عنوان مادر ، نیز با زرق و برق لباس پوشیده بودم ، اما اغراق آمیز برای رسیدن به
مسخره است.
او عمامه ساختار هیولا بود که با گل آراسته شد ، و تحمیل شده توسط
کمی plumes شترمرغ.
کلمباین شنبه با آنها مواجه بودند ، او را به اسب ، به دروغ فروتن ، در کلاه سر گذاشتن شیرو فروش زن
از پارچه سفید ، و لباس راه راه سبز و آبی است.
تعجب بود که کالسکهپست قدیمی ، که در روزهای ایام خوب گذشته خود ممکن است مجبور به خدمت کرده است
حمل برخی از خواجه کلیسا ، بنیانگذار به جای صرفا اعتراضگر تحت
که بار بیش از حد و بد دهن است.
بعد از خانه ای بر روی چهار چرخ آمد ، به رهبری بلند ، لاغر Rhodomont ، که daubed او
چهره قرمز ، و وحشت از آن توسط یک جفت از mostachios نیرومند افزایش.
او در طولانی ران چکمه و چرم نیمتنه چرمی بود ، عقبی شمشیر عظیم از
قرمز سیر baldrick.
او عینک کلاه گسترده ای با یک پر draggled احساس ، و او به عنوان پیشرفته او مطرح شده خود را
صدا و roared از سرپیچی ، و تهدید از خون curdling دکان قصابی می شود
انجام شده از همه و گوناگون است.
بر روی سقف این خودرو سه شنبه Leandre به تنهایی.
او در ساتن آبی بود ، با ruffles شمشیر کوچک ، مو پودر ، تکه و جاسوسی
شیشه ، و کفش پاشنه بلند قرمز : کامل ندیم ، به دنبال بسیار خوش تیپ.
زنان از Guichen او را ogled coquettishly.
او در زمان ogling به عنوان ادای احترام مناسب به موقوفات شخصی خود ، و بازگشت آن
با بهره.
او مانند Climene ، خارج از محل در میان راهزنان که باقی مانده از آن تشکیل شده است نگاه
شرکت می باشد.
پرورش عقب آمد منجر آندره لوئیس دو الاغ که کشیده
اموال و سبد.
او پس از فرض بینی کاذب اصرار کرده بود ، به نمایندگی برای تزیین که
که او برای تغییر قیافه در نظر گرفته شده است. برای بقیه ، او خود را حفظ کرده بود
پوشاک.
هیچ کس پرداخت هر گونه توجه به او به عنوان همراه در کنار الاغ خود را trudged ،
ناچیز گارد عقب ، که او به خوبی محتوا به.
آنها تور از شهر ساخته شده ، که در آن فعالیت های در حال حاضر بالاتر از نرمال بود
در آماده سازی برای نمایشگاه هفته آینده است.
در فواصل آنها را متوقف ، صدای ناهنجار و خشن به طور ناگهانی متوقف و Polichinelle
در یک صدای رسا اعلام که در پنج ساعت آن شب در قدیم
بازار ، M. بینه شرکت معروف
improvisers یک کمدی جدید در چهار اعمال حق ، انجام "پدر قسی القلب."
بنابراین در گذشته آنها به بازار قدیمی آمد ، که groundfloor سالن شهر بود ،
و باز به چهار باد دو archways در هر طرف از طول آن ، و یک گذرگاه طاقدار
در هر طرف از وسعت آن است.
این archways ، با دو استثناء ، سوار شده بود.
از طریق این دو ، که داد پذیرش آنچه در حال حاضر تئاتر خواهد بود ،
ragamuffins از شهر ، و niggards بودند که تمایلی به صرف لازم
sous برای به دست آوردن بستری مناسب ، ممکن است حد یک نگاه اجمالی دزدکی از عملکرد گرفتن.
بعدازظهر همان روز ترین شدید از زندگی آندره لوئیس "، unaccustomed به عنوان او
به هر نوع کار کتابچه راهنمای کاربر.
در صرف احداث و آماده مرحله در یک انتهای بازار سالن شد و او
شروع به تحقق بخشیدن به سختی به دست آمده است به پانزده livres ماهانه خود.
در ابتدا چهار نفر از آنها به کار وجود دارد -- و یا واقعا سه ، برای دلقک ندارد
بیش از جهت داد و بیداد کردن.
از زر و زیور خود را قالب بندی نشده این مطلب هستید ، Rhodomont و Leandre آندره لوئیس در آن کمک
carpentering. در همین حال چهار نفر در شام
با خانمها.
هنگامی که یک نیم ساعت یا بیشتر بعد از آنها آمدند تا در کار حمل ، آندره لوئیس و
اصحاب می رفت تا به نوبه خود آنها شام خوردن ، ترک Polichinelle مستقیم
عملیات و همچنین در کمک به آنها.
آنها عبور از میدان به مسافرخانه ارزان قیمت کمی که در آن آنها را گرفته بود و چهارم خود را.
در گذرگاه باریک آندره لویی آمد چهره به چهره با Climene پرهای ریز او
بازیگران ، و در حال حاضر به ظاهر طبیعی خود بازگردانده شده است.
و چگونه شما آن را انجام دهد؟ "او را پرسید : pertly.
او را در چشم ها مراقبت می کند.
"غرامت آن ، quoth او ، در آن لحن سرد کنجکاو که خود را یک
بدانم که آیا منظور او و یا آنچه که او به نظر می رسید به این معنی است.
او گره ابرو او.
"شما... شما احساس می کنید نیاز از غرامت در حال حاضر؟ "
«ایمان ، من آن را از همان ابتدا احساس می گفت :" او.
"این درک از آنها به من شیفتن."
آنها کاملا به تنهایی ، دیگران داشتن به اتاق جدا برای آنها تعیین شده رفته ،
که در آن غذا بود گسترش یافته است.
آندره لوئیس ، که همانطور که در زن unlearned بود که او در انسان آموخته شده بود ، نمی دانند ،
پس از احساس خود را به طور ناگهانی از زنانگی او فوق العاده آگاه ،
که از آن او بود که در برخی از شیوه ای غیر محسوس و نامحسوس است ، پس او را رندر شده.
"چه" او را پرسید : با demurest بی گناهی ، این غرامت است؟ "
او خود را بر آستانه مغاک گرفتار.
"پانزده livres ماه ، گفت :" او ، به طور ناگهانی.
یک لحظه ، او در او را سر در گم خیره شد.
او بسیار نگرانکننده بود. سپس او بهبود یافت.
"آه ، و تخت خواب و هیئت مدیره ،" گفت که او.
"آیا نمی شود ترک که از حساب ، همانطور که شما به نظر می رسد انجام می شود ، برای صرف شام خود را
خواهد شد سرد. شما نمی آید؟ "
شما نمی dined؟ "او ، فریاد و تعجب او بود او گرفتار توجه داشته باشید از
اشتیاق. "نه" او بر شانه او را پاسخ داده است.
«من صبر کردم."
برای چی؟ "quoth بی گناهی خود را ، امیدوارم. "من مجبور به تغییر ، البته ، لوده ،" او
پاسخ داده rudely.
پس از کشیده او ، او تصور ، به خرد کردن بلوک ، او نمی تواند خودداری از
سفت است. اما پس از آن او از کسانی که باید بود
سفت به عقب است.
"و شما رفتار خود را به طبقه بالا با بزرگ بانوی لباس خود را ، مادموازل.
من درک می کنم. "شعله قرمز مایل به زرد عجین صورت خود را.
او گفت : "شما بسیار گستاخ ،" lamely.
"من اغلب گفته شده است. اما من آن را باور ندارد. "
محوری او باز کردن درب برای او ، و رکوع با هوا که بر او تحمیل کرد ،
اگر چه آن را صرفا از فلوری از Francaise Comedie کپی شده بود ، بنابراین اغلب بازدید
در روز لویی لو گراند ، او دست تکان دادند شوید.
"پس از شما ، میلی آمپر لک لک" برای تاکید بیشتر او عمدا شکست
کلمه مورد نظر را دو قطعات و اجزای تشکیل آن.
"شما تشکر میکنم ، آقا ،" او جواب داد ، frostily ، به عنوان نزدیک sneering به عنوان امکان پذیر شد
جذاب ، و رفت ، و نه خطاب به او دوباره در سراسر غذا.
در عوض ، او خودش را با توجه و دقت مداوم غیر معمول و ویرانگر به وقف
Leandre suspiring ، که شیطان فقیر که با موفقیت نمی توانست بازی عاشق با
او را روی صحنه به دلیل اشتیاق خود را به آن بازی کنند در واقعیت.
آندره لویی شاه ماهی خود را و نان سیاه و سفید را با اشتها خوب با این وجود می خوردند.
این کرایه فقیر بود ، اما پس از آن فقیر کرایه مشترک بسیاری از مردم فقیر در آن بود
زمستان از گرسنگی ، و چون او تا به حال در بخت و اقبال خود را با یک شرکت که کاربر به سایر نظرسنجی
امور شکوفایی بودند ، او باید
پذیرفتن شر از وضعیت فلسفی.
"آیا شما یک نام؟
بینه از او خواست یک بار در این دوره از آن ضیافت و در طول مکث در
گفتگو. "این اتفاق می افتد که من آن را ، گفت :" او.
"من فکر می کنم آن است که Parvissimus."
"Parvissimus؟" quoth بینه. "این است که نام خانوادگی؟"
"در چنین یک شرکت ، که در آن تنها رهبر برخوردار امتیاز از نام خانوادگی ،
مانند ناخوشایند حداقل آن عضو خواهد بود.
پس به نام که به بهترین وجه در من می شود من را. و من فکر می کنم آن است که Parvissimus -- بسیار
دست کم. "بینه خوشحال بود.
این مزاح بود و آن را نشان داد که علاقه داشتن به آماده.
اوه ، تا مطمئن شوید ، آنها باید با هم کار کنند در آن متنها.
من باید آن را به carpentering ترجیح می دهند ، گفت : "آندره لوئیس.
با این وجود او را به بازگشت به آن است که بعد از ظهر ، و قاطعانه به کار تا
چهار ساعت ، هنگامی که در آخرین بینه استبدادی اعلام کرد خود را با راضی
آمادگی و اقدام ، باز هم با
کمک به آندره لوئیس ، آماده سازی چراغ ها ، که تا حدودی پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکار میرود عرضه شد
شمع ها و تا حدی توسط لامپ سوختن روغن ماهی.
در پنج ساعت است که عصر سه ضربه ، صدا بودند و پرده افزایش یافت
در "پدر بی عاطفه است."
از جمله وظایف توسط آندره لوئیس از فلیسین رفتگان به ارث برده را بخواهد
جایگزین ، این بود که از دربان.
این وظیفه او در لباس Polichinelle مرخص لباس و پوشیدن
بینی مقوا. این ترتیب دو طرف حاضر به بود
M. بینه و خودش.
M. بینه -- که احتیاط بیشتر حفظ آندره لوئیس "خود را گرفته بود
پوشاک -- در نتیجه در برابر خطر از آخرین absconding استخدام خود را محافظت شده با
takings.
آندره لوئیس ، بدون توهمات در نمره شی واقعی دلقک ، به آن موافقت کردند
میل و علاقه به اندازه کافی ، از آن او را از احتمال به رسمیت شناختن توسط هر محافظت
آشنایی که احتمالا ممکن است در Guichen باشد.
عملکرد در هر غیر جذاب حس ناچیز مخاطب و
unenthusiastic.
نیمکت های ارائه شده در نیمه اول از بازار شامل حدود بیست و هفت
افراد : یازده در بیست sous سر و شانزده در دوازده.
پشت این اراذل و اوباش در شش sous هر کدام از سی نفر دیگر ایستاده بود.
بنابراین takings ناخالص دو لویی ، ده livres ، و دو sous بودند.
در آن زمان M. بینه برای استفاده از بازار ، چراغ او ، و هزینه ها پرداخت می شود
شرکت خود را در کاروانسرا بیش از یکشنبه ، به احتمال زیاد بسیار چپ بود وجود ندارد
نسبت به دستمزد بازیکنان خود.
تعجب آور نیست ، بنابراین ، که بینه M. 'خوش خلقی ورفتار دلپذیر باید بازیچه قرار دادن
بیشتر ابری آن شب.
و چه چیزی شما را از آن فکر می کنم "او پرسید : آندره لوئیس ، آنها راه رفتن به عقب
کاروانسرا پس از اجرا. "احتمالا می توانست بدتر ؛
احتمالا آن را نمی توانست ، گفت : "او.
در شگفتی محض M. بینه چک در گشاد گشاد راه رفتن او ، و تبدیل به در خود نگاه
همدم. "متعجب!" گفت که او.
"Dieu د Dien!
اما شما صادقانه است. "" فرم منفور خدمات در میان احمق ها ،
من می دانم. "" خب ، من احمق هستم ، گفت : "بینه.
"است که چرا من هستم فرانک.
پرداخت کنم شما تعریف فرض اطلاعاتی در شما ، M. بینه. "
"آه ، شما کاری انجام دهید؟" quoth M. بینه. و که شیطان شما را به فرض
هر چیزی؟
مفروضات شما مغرور ، آقا. "و با آن او را به سکوت خاطر برده و
کسب و کار تیره از ذهنی ریخته گری حساب خود را.
اما در جدول بیش از شام نیم ساعت بعد ، او را زنده کرد این موضوع است.
"ما آخرین استخدام ، M. Parvissimus بسیار عالی این ، او اعلام کرد ،"
چشم سفیدی به من بگویید که احتمالا کمدی ما می توانست بدتر است ، اما
احتمالا آن را می تواند. "
و او منفجر کردن گونه های گرد و بزرگ خود دعوت به عمل خنده در هزینه که
منتقد احمقانه. گفت : "این بد ، سبزه رو و وابسته به زهرخنده
Polichinelle.
او به عنوان قضاوت تلفظ Rhadamanthus قبر بود.
"این بد است.
اما آنچه بی نهایت بدتر است این است که مخاطب به حال گستاخی به
ذهن همان است. "" بسته نادان clods ، "sneered
Leandre ، با پرت کردن سر خوش تیپ خود.
"شما در اشتباه هستند ،" مضحک quoth. "شما برای عاشق به دنیا آمده اند ، عزیز من ، نه
انتقاد. "
Leandre -- سگ ، کسل کننده به عنوان شما خواهد شد که تصور -- نگاه تحقیر پایین بر
مرد کمی. "و شما ، چه شد شما را برای به دنیا آمد؟" او
تعجب است.
پذیرش صادقانه بود : "هیچ کس نمی داند ،". "نه هنوز چرا.
این در مورد بسیاری از ما ، عزیز من ، به من اعتقاد دارند. "
"اما چرا" -- M. بینه او را گرفت ، و در نتیجه فاسد آغاز بسیار زیبا
نزاع -- "چرا به شما می گویند که Leandre اشتباه است"
"به طور کلی ، زیرا او همواره غلط است.
برای اینکه به طور خاص ، چون من قضاوت مخاطبان Guichen به بیش از حد پیچیده
'پدر قسی القلب'. "
"شما می توانید آن را با خوشحالی قرار داده ، interposed :" آندره لوئیس -- که علت این بود
بحث و گفتگو -- "اگر شما گفت که پدر قسی القلب' بیش از حد ساده لوح است
برای مخاطبان Guichen. "
"چرا ، چه تفاوت؟ پرسید :" Leandre.
"من یک تفاوت این مفهوم را میرسانند. من صرفا پیشنهاد آن است که یک راه شادتر
برای بیان این واقعیت است. "
نجیب زاده است که ظریف ، sneered : "بینه.
"چرا شادتر؟" مضحک خواستار است.
"از آنجا که آن را آسان تر است را به پدر قسی القلب' را به پختگی
مخاطبان Guichen ، از مخاطبان Guichen به unsophistication '
پدر قسی القلب '."
: "اجازه دهید آن فکر می کنم ، تشکر Polichinelle ، و او سرش را به خود گرفت
اما از دم جدول آندره لویی Climene که آنجا نشسته به چالش کشیده شد
بین کلمباین و مادام. "شما فیلم کمدی ، تغییر می خواهید ، م.
Parvissimus؟ "او گریه.
او تبدیل به دفع کردن حمله حریف کینه توزی او. "من نشان می دهد که آن را تغییر داده می شوند ،" او
اصلاح ، میل سر خود را. و چگونه آن را به شما را تغییر می دهند ، آقا؟ "
"من؟
آه ، برای بهتر. "" البته! "
او sleekest طعنه زدن بود. و چگونه آن را به شما انجام دهم؟ "
"رای مثبت ، به ما بگویید که ،" roared محمد بینه ، و افزود : «سکوت ، من دعا از شما ، آقایان و
خانمها. سکوت برای M. Parvissimus. "
آندره لویی نگاه از پدر به دختر ، و لبخند زد.
"Pardi!" گفت که او. "من در میان با چماق زدن و قمه هستم.
اگر من با زندگی من فرار می کنند ، من باید خوش شانس.
پس چرا از من به شما پین به دیوار بسیار ، من به شما چیزی است که من باید انجام دهید بگویید.
من باید به اصل و خودم آزادانه تر از آن کمک کند. "
"اصل" را مورد سوال M. بینه -- نویسنده.
نامیده می شود و به باور من ، موسیو د Pourceaugnac ، و توسط مولیر نوشته شده بود. "
کسی tittered ، اما آن کسی بود م بینه.
او خام شده بود لمس ، و نگاه در چشمان کوچک او خیانت واقع
که تحت پوشش بیرونی خود را bonhomme هیچ چیز به اما bonhomme ،.
"من به اتهام سرقت ادبی ،" وی در آخرین گفت : "با filching ایده از مولیر."
آندره لوئیس ، ارام ، "جایگزین" گفت : "همیشه وجود دارد ، البته ،
امکان دو ذهن بزرگ کار بر خطوط موازی است. "
M. بینه مطالعه مرد جوان با دقت یک لحظه.
او متوجه شد او را شیرین و مطلوب و نفوذ ناپذیر ، و تصمیم گرفت او را پین کند.
"سپس شما بدین معنا نیست که من دزدی از مولیر شده اند؟"
"من به شما توصیه به انجام این کار ، مسیو" ، پاسخ نگرانکننده بود.
M. بینه شوکه شده بود.
"شما به من توصیه به انجام این کار! به شما توصیه من ، من ، آنتوان بینه ، به نوبه خود
دزد در سن و سال من! "" ظالمانه او ، گفت : "دختر خانم ،
indignantly.
"ظالمانه کلمه. متشکرم من برای آن ، عزیز من.
من شما را بر اساس اعتماد ، آقا.
شما در جدول من بنشینم ، شما باید این افتخار را در شرکت من گنجانده شده و به صورت من
شما جسارت به من مشاوره برای تبدیل شدن به یک دزد -- بدترین نوع از دزد
که قابل تصور است ، از چیزهای معنوی دزد ، دزد ایده ها!
تحمل ناپذیر ، غیر قابل تحمل است!
من شده اند ، من از ترس ، ریشه ای عمیق در شما ، مسیو اشتباه ، فقط به عنوان نظر می رسد که
در من اشتباه شده است.
من رذل من فرض کنید ، آقا ، و من در شرکت من یک مرد نیست
که جرأت نشان می دهد که من باید تبدیل به یکی.
ظالمانه! "
او خیلی عصبانی بود.
صدای او را از طریق اتاق کمی رونق گرفت و این شرکت نشسته hushed و چیزی
ترس ، چشم خود را بر آندره لوئیس ، که تنها به طور کامل بی حرکت شده توسط این بود
فوران خشم با فضیلت.
او گفت : "شما متوجه مسیو" ، بسیار بی سر و صدا "است که به شما توهین به حافظه
از مرده نامی است؟ "" EH؟ گفت : "بینه.
آندره لویی توسعه sophistries خود.
"حافظه از مولیر شما توهین ، بزرگترین زینت مرحله ما ، یکی از
بزرگترین زیور آلات از ملت ما ، زمانی که شما نشان می دهد که خست در انجام این کار وجود دارد
که او هرگز تردید انجام دهید ، که هیچ نویسنده بزرگ هنوز تردید به انجام است.
شما نمی توانید فرض کنید که مولیر تا کنون به خود مشکل اصلی در
ماده ایده ها.
شما نمی توانید فرض کنید که داستان او در نمایشنامه های او می گوید هرگز گفته شده اند
قبل از.
آنها ، حذف شد که شما به خوبی می دانم -- هر چند شما به نظر می رسد لحظه ای داشته باشند
فراموش شده آن ، و از این رو لازم است که من باید به شما یادآوری -- آنها کشته ،
بسیاری از آنها ، از نویسندگان ایتالیایی ، که
خود آنها را حذف کرده بودند بهشت به تنهایی می داند که در آن است.
مولیر در زمان آن داستان های قدیمی را صورت گرفت و آنها را در زبان خود او روایت مجدد.
این دقیقا چیزی است که پیشنهاد من این است که شما باید انجام دهید.
شرکت شما یک شرکت improvisers.
شما عرضه گفت و گو به عنوان ادامه ، که است و نه بیش از مولیر تا کنون
تلاش.
شما ممکن است ، اگر شما آن را ترجیح می دهند -- هر چند آن را به من به نظر می رسد بازده به بیش از
محظور اخلاقی -- رفتن مستقیم به Boccaccio یا Sacchetti.
اما حتی پس از آن شما نمی توانید مطمئن باشید که شما رسیده اند منابع است. "
آندره لویی با رنگ پرواز پس از آن آمد.
ببینید چه مناظره به او از دست داده بود. زیرک او در هنر های سفید ساخت
نگاه سیاه و سفید.
این شرکت ، تحت تاثیر قرار گرفته بود و هیچ کس که م بینه ، که خود را عرضه
با یک استدلال خرد کردن در برابر کسانی که در آینده ممکن است او را با گستاخ مالیاتی
plagiarisms که او بدون شک مرتکب.
او در بهترین سفارش او می تواند از موضع او در ابتدا گرفته شده بود بازنشسته شد.
"به طوری که شما فکر می کنید ،" او در پایان از فوران طولانی توافق گفت : "شما فکر می کنید
که داستان ما را از «پدر قسی القلب' را می توان با فرو بردن به موسیو 'غنی
د Pourceaugnac ، 'که بر اعتراف
بازتاب که ممکن است برخی از شباهت سطحی؟ حال حاضر "
"من ، قطعا من -- همیشه فراهم است که شما تا عاقلانه.
زمان از مولیر تغییر شده است. "
آن را به عنوان یک نتیجه از این بود که بینه بازنشسته به زودی پس از آن ، مصرف آندره لوئیس با
او را.
این جفت ارز نشسته با هم در اواخر که شب و بار دیگر در صمیمیت و همدلی نزدیک شد در سراسر
کل از صبح روز یکشنبه است.
بعد از شام ، M. بینه ادامه به شرکت مونتاژ canevas اصلاح و تقویت
"پدر بی عاطفه" ، که او تا به حال اقدام بر توصیه M. Parvissimus
در دردهای بزرگ برای آماده سازی است.
این شرکت چند شک و تردید به نویسندگی واقعی بود که پیش از شروع به خواندن هیچ کدام در
همه وقتی که او تا به حال خوانده است.
زنده دلی ، چنگ در مورد این داستان وجود دارد ، و ، چه بود ، آن دسته از آنها که می دانستند
مولیر خود را که به دور از نزدیک شدن به اصلی بیشتر از نزدیک متوجه شدم ، این
canevas دورتر از آن کشیده شده بود.
بخش اصلی مولیر -- نقش عنوان -- کاهش یافته به ناقابلی بود ، به
انزجار بزرگ Polichinelle ، به آنها آن سقوط کرد.
اما بخش دیگر تمام شده است به اهمیت ساخته شده است ، به استثنای
Leandre ، که مانند قبل باقی ماند.
دو نقش بزرگ در حال حاضر عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی در شخصیت جذاب
Sbrigandini ، و دلقک پدر.
شد ، نیز وجود دارد ، بخش خنده دار برای Rhodomont ، به عنوان قلدر خروشان استخدام
Polichinelle به قطع Leandre به روبان.
و در نظر اهمیت در حال حاضر از عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ، بازی rechristened شده بود
فیگارو ، عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی "این آخرین بدون معامله شده بود ،
مخالفت M. بینه.
اما همکار بی امان خود را ، که در واقع نویسنده واقعی -- نقاشی
شرمانه ، اما عملا در بر فروشگاه های بزرگ خود را از خواندن -- به حال overborne
او را.
"شما باید با زمان حرکت می کند ، آقا. Beaumarchais در پاریس است ، خشم است.
فیگارو "به روز در سراسر جهان شناخته شده است.
اجازه دهید کمی از شکوه و عظمت خود را قرض ما.
آن خواهد شد که از مردم داخل آنها خواهد آمد برای دیدن نیم فیگارو جلب زمانی که
آنها نمی خواهد آمد به دیدن پدران بی عاطفه از ده '.'
در نتیجه بازیگران ما گوشته از فیگارو بر برخی از یکی ، و اعلام آن را در ما
عنوان. "" اما به عنوان رئیس شرکت من... "
M. بینه آغاز شد ، ضعیف است.
"اگر شما خواهد شد کور به منافع خود ، شما در حال حاضر سر بدون
بدن است. و چه استفاده از این است که؟
آیا می توانم شانه از دلقک حمل گوشته از فیگارو؟
شما میخندند. البته به شما میخندند.
تصور مضحک است.
فرد مناسب برای تخم مرغ مانند گوشته فیگارو عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی است ، که به طور طبیعی در فیگارو
برادر دوقلو است. "
بنابراین tyrannized ، بینه جبار داد راه ، آرامش توسط بازتاب است که اگر او
درک هر چیزی در همه چیز در مورد تئاتر ، او به مدت پانزده livres بود یک ماه
به دست آورد چیزی خواهد بود که در حال حاضر درآمد او را به عنوان بسیاری از لوئیس.
پذیرش شرکت از canevas اکنون او را تایید کرد ، اگر ما به جز Polichinelle ،
که اذیت در داشتن نیمی از بخشی خود را در تغییرات خود را از دست داده ، اعلام جدید
سناریوی بی شعور.
"آه! کار من بی شعور با شما تماس ، آیا شما؟ "M. بینه او را hectored.
"کار خود را گفت :" Polichinelle ، تا با زبان خود را در گونه خود را اضافه کنید : "آه ، عفو.
من تا به حال متوجه نیست که شما نویسنده شد. "
"سپس آن را تحقق بخشند."
شما بسیار نزدیک با M. Parvissimus بیش از این نویسندگی ، گفت : "Polichinelle ،
با suggestiveness گستاخ. "و اگر من؟
شما چه معنی است؟ "
است که شما او را به قطع quills برای شما ، البته. "
"من گوش خود را برای شما کاهش دهد اگر شما در حال مدنی نیست ، با هجوم به خشم بینه.
Polichinelle کردم تا به آرامی و به خود کشیده است.
"Dieu د Dieu!" گفت که او. "اگر دلقک بازی Rhodomont ، من فکر می کنم
من شما را ترک کنید.
او در بخش سرگرم کننده نیست. "و او swaggered قبل از M. بینه به حال
از speechlessness خود را بازیافت.