Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 1
Selden متوقف شد در تعجب است. در عجله بعد از ظهر مرکزی بزرگ
ایستگاه چشم خود را نزد خانم لیلی بارت بوده است تجدید شده است.
روز دوشنبه در اوایل ماه سپتامبر بود ، و او شد بازگشت به کار خود را از عجولانه
شیب به داخل کشور است ، اما آنچه خانم بارت در شهر انجام شد که در آن فصل؟
اگر او به ابتلا قطار ظاهر بود ، او ممکن است استنباط است که او در آمده بود
خود را در عمل انتقال بین یک و یکی دیگر از کشور خانه که
حضور او پس از نزدیک مورد مناقشه
فصل نیوپورت ، اما هوا را درهم و برهم خود را درمانده او را.
او جدا از جمعیت ایستاده بود ، اجازه دادن به آن را توسط او را به پلت فرم و یا خیابان رانش ،
و پوشیدن هوا از بی عزمی که ممکن است ، به عنوان او بر این گمان ، ماسک از
بسیار قطعی هدف.
او را در یک بار که او برای برخی از انتظار بود رخ داد ، اما او به سختی می دانستند به همین دلیل
ایده او را بازداشت.
چیز جدیدی در مورد لیلی بارت وجود دارد ، با این حال او می تواند او را بدون ضعف هرگز
حرکت مورد علاقه : مشخصه او بود که او همیشه roused حدس و گمان ،
که ساده خود اعمال ناشی از نیت های گسترده به نظر می رسید.
ضربه از کنجکاوی باعث شد که به نوبه خود او را از خط مستقیم خود را به درب ، و قدم زدن
گذشته او.
او می دانست که اگر او مایل نیست که دیده می شود او را تدبیر به او طفره رفتن و از آن
او خوشحال به قرار دادن مهارت خود را به آزمایش فکر می کنم.
"آقای Selden -- چه خوب شانس ".
جلو آمد خندان و مشتاق تقریبا ، در او حل و فصل به او رهگیری.
یک یا دو نفر ، در مسواک زدن در گذشته آنها را ، lingered به نگاه و برای خانم بارت بود
شکل حتی مسافر برون شهری با عجله به قطار گذشته خود را به دستگیری.
Selden ندیده بود او در ادامه تابشی.
سر واضح او ، رها در برابر tints کسل کننده از جمعیت ، بیشتر او را
آشکار نسبت به یک توپ اتاق ، و او در زیر کلاه تاریک و حجاب خود را به دست آورد
صافی دختر وار ، خلوص رنگ ،
بود که او شروع به از دست دادن پس از یازده سال از ساعات اواخر و خستگی ناپذیر ،
رقص.
واقعا یازده سال ، Selden در بر داشت خود را بدانم ، و به حال او در واقع
تولد رسید نه و بیستم است که رقبای خود را به او اعتبار؟
چه شانس! "او تکرار.
: "چه خوب شما را به آمدن به نجات من!" او در پاسخ شادی فراوان است که به انجام این کار او بود
ماموریت در زندگی ، و پرسید که چه نجات را تشکیل می دهند ، برداشته شده است.
"اوه ، تقریبا هر نوع -- حتی به روی نیمکت نشسته و صحبت کردن به من.
یکی نشسته نوعی رقص دو نفری -- به همین دلیل نشستن قطار؟
این هیچ کمی داغتر از هنرستان خانم ون Osburgh -- و برخی از
زنان زشت کمی نیست. "
او قطع ، خنده ، که توضیح می دهند که او را از لباس مخصوص مهمانی رسمی به شهر آمده بودند ، در او
راه به گاس Trenors در Bellomont ، و قطار سه پانزده تا از دست رفته بود
Rhinebeck.
»و دیگری تا نیمه گذشته پنج وجود ندارد."
او دیده بان نگین دار کمی در میان laces او مشورت شود.
"فقط دو ساعت صبر کنید.
و من نمی دانم چه با خودم انجام دهد.
خدمتکار من آمد تا امروز صبح به انجام برخی از خرید برای من ، و بر روی
Bellomont در یک ساعت ، و خانه عمه من بسته است ، و من یک روح در نمی دانم
شهر. "
او plaintively در مورد ایستگاه نگاه. "این است که داغتر از خانم وان عزیز Osburgh ،
بعد از همه. اگر شما می توانید به اوقات فراغت ، انجام
جایی برای تنفس از هوا. "
او خود را اعلام کرد به طور کامل در اختیار او : ماجراجویی او را زده به عنوان
منحرف.
به عنوان تماشاگر ، او همیشه برخوردار بودند لیلی بارت ، و البته او تا کنون از او غیر روحانی
مدار که آن او را سرگرم تا برای یک لحظه به صمیمیت ناگهانی کشیده شده است که او را
پیشنهاد ضمنی.
"باید به بیش از شری برای یک فنجان چای؟"
به او لبخند زد assentingly ، و پس از آن دهن کجی اندک ساخته شده است.
"افراد بسیاری در آمد تا به شهر دوشنبه -- یکی از مطمئن است برای دیدار با بسیاری از bores.
من به قدمت تپه ، البته ، و آن را باید داشته باشد ، اما اگر
من به اندازه کافی سن ، شما نه ، "او اعتراض پر زرق و برق.
"من مرگ برای چای -- اما نه یک مکان ساکت تر وجود دارد؟"
او جواب لبخند او را ، که او استراحت در وضوح.
discretions او به او علاقه مند تقریبا به اندازه imprudences او : او پس مطمئن شوید که
که هر دو بخشی از طرح همان دقت ، به تفصیل شرح داده شد.
او همیشه در قضاوت خانم بارت ، ساخته شده بود استفاده از "استدلال از طراحی است."
"منابع نیویورک هستند و نه ناچیز است ،" او گفت : "اما من درشکه دو چرخه
اول ، و سپس ما چیزی. اختراع "
او خود را از طریق ازدحام بازگشت تعطیلات سازان ، دختران در گذشته درخت بید رو به رهبری
کلاه های مضحک ، و تخت chested زنان مبارزه با بسته نرم افزاری کاغذ و برگ نخل
طرفداران.
آیا امکان دارد که او متعلق به همان نژاد؟
دودی رنگی ، ناپختگی این بخش به طور متوسط از حس زنانگی او احساس چگونه
بسیار تخصصی او بود.
دوش سریع هوا سرد بود ، و ابرها هنوز refreshingly بیش از آویزان
مرطوب خیابان. "چگونه خوشمزه!
اجازه دهید کمی راه رفتن ما ، "او گفت : آنها از ایستگاه ظهور.
آنها را به خیابان مدیسون تبدیل شده و شروع به قدم زدن در شمال.
همانطور که او در کنار او نقل مکان کرد ، با گام بلند نور او ، Selden از مصرف آگاهانه بود
لذت لوکس در نزدیکی او : در مدل سازی از گوش کم کم به او ، ترد
موج رو به بالا از موهایش -- تا کنون تا
کمی روشنتر هنر -- و کاشت ضخیم سیاه راست خود ضربه شلاق است.
همه چیز در مورد او در یک بار شدید و بدیع ، در یک بار قوی و خوب است.
او تا به حال حس اشتباه گرفته شود که او باید هزینه زیادی را به ، که بزرگ
بسیاری از مردم مبهم و زشت باید در برخی از راه مرموز ، به قربانی
تولید او.
او آگاه بود که کیفیت تشخیص او را از گله ای از جنس خود
عمدتا خارجی بودند : هر چند به عنوان لعاب خوبی از زیبایی و موشکافی شده است
اعمال شده به خاک رس مبتذل.
اما قیاس او را ناراضی ، برای بافت درشت پایان بالا را ندارد ؛
و آن امکان پذیر نیست که مواد خوب بود ، اما این شرایط بود
آن را به شکل بیهوده از مد افتاده؟
همانطور که وی در این نقطه در گمانه زنی خود رسید ، خورشید بیرون آمد ، و او را
برداشته سایبان قطع لذت بردن او است. یک یا دو لحظه بعد او همراه با یک متوقف شد
آه.
"آه ، عزیزم ، من خیلی داغ و تشنه -- و چه زشت نیویورک است!"
او نگاه despairingly بالا و پایین شاهراه دلتنگ کننده است.
شهرهای دیگر خود را در بهترین لباس در تابستان قرار دهید ، اما نیویورک به نظر می رسد تا در آن بنشینم
shirtsleeves. "چشم او سرگردان یکی از طرف
خیابان.
کسی تا به حال بشریت به چند بوته درختان بیش از وجود دارد.
اجازه بدهید ما را به سایه. "
"من خوشحالم خیابان من در دیدار با تایید شما Selden ، گفت :" آنها تبدیل
گوشه. "خیابان شما؟
آیا شما اینجا زندگی می کنند؟ "
او با علاقه در امتداد آجر و سنگ آهک خانه ، جبهه نگاه ،
فوق العاده در اطاعت به این اشتیاق آمریکا برای تازگی بسیار متنوع است ، اما تازه و
دعوت با چتر خود و جعبه گل.
"آه ، بله -- به مطمئن شود : نوداماد. چه خوب به دنبال یک ساختمان.
من فکر نمی کنم من همیشه قبل از آن دیده می شود. "
او در سراسر خانه در آپارتمان با ایوان سنگ مرمر و شبه گرجستان نگاه
نما. "از کدام پنجره های خود را؟
کسانی که با چتر به پایین؟ "
"در طبقه بالا -- بله" "و آن بالکن خوب کمی با شما است؟
چه سرد به نظر می رسد وجود دارد! "او متوقف شد یک لحظه.
"آمد تا کنید و ببینید ،" او پیشنهاد شده است.
"من می تواند به شما یک فنجان چای در هیچ زمان به من بدهید -- و شما هر bores برآورده نشده است."
رنگ او عمیق تر -- او هنوز هنر از سرخ شدن در زمان مناسب -- اما او در زمان
پیشنهاد به عنوان آرامی آن را به عنوان ساخته شده بود.
"چرا که نه؟ خیلی وسوسه انگیز است -- I'll خطر ، "او
اعلام شده است. او گفت : "اوه ، من خطرناک نیست"
همان کلید.
در حقیقت ، او به حال او را دوست داشت هرگز و همچنین در آن لحظه است.
او می دانست که او بدون چاره اندیشی موقت را پذیرفته است : او هرگز می تواند یک عامل در
محاسبات او ، و تعجب ، تقریبا رفع خستگی بود ، در خودانگیختگی
موافقت او.
او در آستانه متوقف شد یک لحظه ، احساس برای کلید کلون در او می شود.
"هیچ کس در اینجا وجود دارد ، اما من بنده که قرار است در صبح می آیند ،
و آن را فقط ممکن است او ممکن است قرار داده اند چیز چای و ارائه برخی از کیک. "
او را به لغزش سالن طلیعه با چاپ قدیمی آویزان است.
او متوجه نامه ها و یادداشت ها بر روی میز در میان دستکش ها و چوب های خود را نشانه رفته و پس از آن
او خودش را در یک کتابخانه کوچک ، تاریک ، اما شاد در بر داشت ، با دیواره های خود را از کتاب ،
خوش پژمرده ترکیه قالیچه ، آشغال
میز و مثل او پیشگویی ، سینی چای را روی یک میز پایین در نزدیکی پنجره.
نسیم فنر بود ، swaying به سمت داخل پرده های پارچه ، و آوردن عطر تازه
یکجور گل میخک و petunias از جعبه گل در بالکن.
لیلی با آه را به یکی از صندلی های چرم نخ نما غرق شد.
"چگونه خوشمزه مثل این همه به خود!
چه بدبختی چیز آن است که به یک زن است. "
او را در یک لوکس نارضایتی تکیه. Selden rummaging در یک کمد بود
کیک.
"حتی زنان ،" او گفت ، "شناخته شده است ، برای لذت بردن از امتیازات تخت."
"اوه ، سرخانه -- یا بیوه. اما دختران -- فقیر نیست ، بدبختی ،
دختران ازدواج! "
"من حتی یک دختر که در یک خانه آپارتمانی زندگی می کند. می دانم" او با تعجب نشسته.
"شما؟" "من ،" او را اطمینان ، در حال ظهور از
کمد با کیک پی ، برای.
"آه ، من می دانم -- منظور شما Gerty نور. او لبخند زد :" کمی unkindly.
"اما من ازدواج گفت : -- و علاوه بر این ، او تا به جای نفرت انگیز کوچک ، و هیچ خدمتکار ، و
از جمله چیزهای عجیب و غریب به غذا خوردن.
آشپز او شستشو و سلیقه های غذایی از صابون.
من باید که نفرت ، شما می دانید. "" شما نباید در شستن روز ناهار خوردن با او ، "
گفت Selden ، برش کیک.
آنها هر دو خندیدند ، و او جدول زانو زد ، به نور لامپ زیر کتری ،
در حالی که او از اندازه گیری چای را در قوری چای کمی لعاب سبز.
همانطور که وی دست خود را به تماشا ، به عنوان یک بیت از عاج قدیمی خود را با ناخن های بلند و باریک صورتی ، جلا ،
و دست بند یاقوت کبود لغزش بیش از مچ دست او را ، او با طنز زده شد
پیشنهاد به چنین زندگی خود را به عنوان پسر عموی خود را گرترود نور انتخاب شده بود.
او آشکارا قربانی تمدن که او تولید کرده است که
لینک دستبند او به نظر می رسید مانند زنجیری شدن این manacles او را به سرنوشت خود است.
او به نظر می رسید به خواندن فکر او.
او با ندامت جذاب گفت : "از من نفرت انگیز بود که Gerty می گویند ،".
"من او پسر عموی خود را فراموش کرده بود. اما ما خیلی متفاوت هستیم ، شما می دانید که : او را دوست دارد
خوب بودن ، و من دوست دارم که خوشحال است.
و علاوه بر این ، او آزاد است و من نه. اگر من ، من با جرات گفتن من می تواند مدیریت شود
حتی در تخت او خوشحال است.
لازم به سعادت خالص مبلمان به ترتیب فقط به عنوان یکی دوست دارد ، و به همه
وحشت به خاکستر انسان. اگر من تنها می تواند بیش از عمه ام را انجام رسم ،
اتاق من می دانم که من باید یک زن بهتر است. "
"آیا آن را بسیار بد؟" او پرسید : غمخوارانه است.
او در او در سراسر چای گلدان بود که او از برگزاری تا پر شود لبخند زد.
"این نشان می دهد که چگونه به ندرت شما آمده است وجود دارد.
چرا شما آمده oftener؟ "و" وقتی که من نمی آیند ، آن را در خانم به نظر نمی آید
مبلمان Peniston. "" مزخرف "او گفت.
"شما نمی آیند در تمام -- و در عین حال ما در را به خوبی زمانی که یکدیگر را ملاقات کنیم."
"شاید و این دلیل ، او بی درنگ پاسخ داد.
"من می ترسم من هر گونه کرم نیست ، شما می دانید -- شما باید یک برش از لیمو ذهن به جای؟"
"من باید آن را بهتر می خواهم." او منتظر در حالی که او را قطع لیمو و
یک صفحه نازکی به فنجان خود را کاهش یافته است.
"اما این دلیل نیست ، او اصرار دارد." "دلیل برای چه؟"
"برای آمدن شما هرگز." او به جلو با سایه ای از خم
سرگشتگی در چشم فریبنده او.
"ای کاش من می دانستم که -- ای کاش من می تواند شما را خارج ساخت.
البته من می دانم که مرد هستند که من دوست ندارم وجود دارد -- می توان در یک نگاه بگویید.
و دیگران که از من می ترسند وجود دارد : آنها فکر می کنم من می خواهم به آنها ازدواج کنند.
او در او لبخند زد رک و پوست کنده. "اما من فکر نمی کنم من دوست نداشتن شما -- و شما
می تواند احتمالا فکر می کنم من می خواهم به شما ازدواج کند. "
"-- من به شما اعلام بی تقصیری کردن از آن ،" او به توافق رسیدند. "خب ، پس ----؟"
او خود را در جام شومینه انجام داده بود و ایستاده بود تکیه در برابر تکه دودکش
و نگاه کردن به او را با هوای تفریحی تنبل.
تحریک در چشم او افزایش تفریحی خود را -- او تا به حال او را قرار نیست
ضایعات پودر خود را در مورد بازی چنین کوچک ، اما شاید او تنها نگه داشتن دست خود را در ؛
و یا شاید یک دختر از نوع خود تا به حال هیچ گفتگو ، اما از نوع شخصی است.
در هر حال ، او شگفت آور بسیار بود ، و او را به چای خواسته بود و باید به
تعهدات خود را.
"خب ، پس ،" او با غوطه گفت : "شاید به این دلیل است."
"چی؟" "این واقعیت که شما نمی خواهید به من ازدواج است.
شاید من آن را به عنوان چنین انگیزه قوی برای بروید و ببینید شما در نظر نیست. "
او لرز خفیف پایین ستون فقرات خود را احساس او جرأت این ، اما خنده او اطمینان
او.
"جناب آقای Selden ، که شایسته شما نیست.
این احمق از شما را به عشق به من ، و آن را دوست ندارم به شما می شود احمقانه است. "
او به عقب تکیه داد ، sipping چای خود را با هوا enchantingly قضایی است که ، اگر آنها
در نقاشی ، اتاق عمه اش شده بود ، او تقریبا ممکن است محاکمه به رد او
کسر.
"آیا شما نمی بینید ،" او ادامه داد ، "که مردان به اندازه کافی برای گفتن چیزهای دلپذیر به وجود دارد
من ، و آن چه من می خواهم یک دوست که نمی خواهد ترس می گویند آنهایی که نامطبوعی است
وقتی که من به آنها نیاز دارید؟
گاهی اوقات من خیالی شما ممکن است این باشد که دوست -- من نمی دانم چرا ، به جز که شما
نه ایرادگیر و نه bounder ، و من باید با شما وانمود و یا
در سپاه پاسداران بر علیه شما. "
صدای او توجه داشته باشید از جدی کاهش یافته بود ، و او زل زده شنبه در او
با گرانش مشکل یک کودک است. شما نمی دانید که چقدر من باید چنین
دوست ، "او گفت.
"عمه من پر از بدیهیات کتاب های کپی ، اما همه آنها به معنای به درخواست برای انجام
اوایل دهه ی پنجاه.
من همیشه احساس است که برای زندگی به آنها که شامل کتاب پوشیدن پارچه با ژیگو
آستین.
و در طرف دیگر زنان -- بهترین دوستان من -- خب ، من از آن استفاده میکنند و یا سوء استفاده من ، اما آنها نمی
مراقبت از کاه به من چه اتفاقی می افتد.
من در مورد بیش از حد طولانی شده است -- مردم از من خسته ، آنها شروع به
گفتن این که من باید به ازدواج است. "
مکث لحظه وجود دارد ، که در طی آن Selden مدیتیت یک یا دو ارسال پاسخ را ندارید
محاسبه شده برای اضافه کردن خوش مزه کردن لحظه ای به این وضعیت ، اما او آنها را به نفع رد کرد
از این سوال ساده است : "خب ، چرا شما نه؟"
او رنگ و خندید.
"آه ، من می بینم شما دوستان بعد از همه ، و آن این است یکی از چیزهایی که نامطبوعی من
درخواست. "" این به معنای نه به نامطبوعی ، "او
بازگشت دوستانه.
ازدواج حرفه خود را ندارد؟ آیا آنچه را که شما برای به ارمغان آورد؟ "
آهی کشید. "گمان می کنم.
چه چیز دیگری وجود دارد؟ "
"دقیقا. و به این ترتیب چرا شیرجه رفتن را ندارد و آن را
بیش از؟ "او ، شانه او.
"شما به عنوان اگر من باید برای ازدواج با مرد اول که همراه صحبت می کنند."
من معنی نیست که به این مفهوم را میرسانند که شما به عنوان سخت به آن که قرار.
اما باید وجود داشته باشد برخی از یکی از مدارک لازم است. "
او سرش را تکان داد wearily.
"من دور انداختیم یک یا دو شانس خوب وقتی که من برای اولین بار بیرون آمد -- گمان می کنم هر دختر
می کند و شما می دانید من به طرز وحشیانه ای فقیر -- و بسیار گران است.
من باید مقدار زیادی از پول است. "
Selden برای سیگار بر روی جعبه گچ بری دور بخاری برسد تبدیل شده بود.
: : "چه خبر از Dillworth تبدیل؟" او پرسید.
"آه ، مادر او وحشت زده بود -- او بود هراس من باید تمام آن قسمت از جواهرات خانواده
دوباره تولید کنید. و او از من خواست به وعده که من
نمی خواهد بیش از اتاق رسم. "
چیزی که بسیار مورد ازدواج با شما! "" دقیقا.
بنابراین او را بسته بندی کردن به هند "" شانس هارد -- اما شما می توانید انجام دهید بهتر از
Dillworth. "
او پیشنهاد جعبه ، و او در زمان سه یا چهار سیگار ، قرار دادن یکی بین او
لب ها و لغزش دیگران را به صورت طلا کمی متصل به زنجیره طولانی مروارید او.
"من هم؟
فقط یک صدای پف حرکت دادن ، و سپس گفت : "او تکیه به جلو ، برگزاری نوک او
سیگار به او.
همانطور که او ، او ، با لذت بردن کاملا غیر شخصی اشاره کرد ، که چگونه به طور مساوی سیاه و سفید
ضربه شلاق در درب سفید صاف او کشیده شد ، و چگونه سایه ای متمایل به رنگ ارغوانی در زیر آنها را
ذوب به pallour خالص از گونه.
او شروع به پرسه زدن در مورد اتاق ، بررسی قفسه بین پاف
او سیگار ، دود.
برخی از حجم tints رسیده شکل دهی خوب و قدیمی مراکش ، و چشم او
lingered بر روی آنها caressingly ، و نه با تقدیر از کارشناس ، اما با
لذتی است که در زنگ های دلپذیر و بافت
که یکی از حساسیت درونی او بود.
ناگهان بیان او را از لذت بردن درهم و برهم به حدس فعال تغییر ،
و او تبدیل به یک پرسش Selden.
"شما جمع آوری کرده ، آیا شما -- شما در مورد نسخه اول و چیزهایی می دانم؟"
"تا آنجا به عنوان یک انسان ممکن است که پول برای خرج کردن ندارد.
و پس از آن انتخاب کنید تا چیزی در پشته زباله و بروم و به دنبال در
فروش بزرگ. "
او دوباره خودش را خطاب به قفسه ها است ، اما چشم او در حال حاضر آنها را جاروب
inattentively ، و او را دیدم که او با یک ایده جدید مشغول شد.
و آمریکا -- آمریکا شما جمع آوری؟ "
Selden خیره شد و خندید. "نه ، که نه از خط من است.
من واقعا نمی جمع آوری ، شما می بینیم و من به سادگی به نسخه های خوبی از
کتاب های من علاقه است. "
او ادا و اصول خفیف ساخته شده است. و آمریکا به طرز وحشیانه ای کسل کننده هستند ، من
فرض کنید "" من باید فانتزی -- جز به
مورخ.
اما کلکتور واقعی خود ارزش چیزی برای نادر بودن آن است.
من فرض کنید نه خریداران از آمریکا می نشینند تا خواندن آنها تمام شب -- قدیمی جفرسون
Gryce قطعا نه. "
او با توجه مشتاق گوش دادن بود. "و در عین حال قیمت های افسانه واکشی ، نمی
آنها؟
به نظر می رسد های عجیب و غریب به می خواهم تا حد زیادی به چاپ کتاب به شکل بدی برای زشت پرداخت که یکی هرگز
رفتن به خواندن و نوشتن! و گمان می کنم بسیاری از صاحبان
آمریکانا مورخان هستند یا نه؟ "
"نه ، تعداد بسیار کمی از مورخان توانیم به آنها را خرید.
آنها مجبور به استفاده از آن در کتابخانه های عمومی و یا در مجموعه های خصوصی.
به نظر می رسد به نادر بودن صرف است که جذب کلکتور به طور متوسط است. "
او خود را در بازوی صندلی نزدیک که او ایستاده بود نشسته بود ، و او
ادامه داد او را مورد سوال ، درخواست که حجم نادرترین بودند ، چه
جفرسون Gryce مجموعه واقعا
بهترین در جهان است ، و آنچه را که بزرگترین قیمت بود که تا کنون توسط ذهن
حجم تنها.
پس از آن بود دلپذیر برای نشستن تا در او وجود دارد به عنوان او بلند در حال حاضر یک کتاب و سپس
یکی دیگر از قفسه ها ، تکان و لرزش بال صفحات بین انگشتان او ، در حالی که او را
افتادگی مشخصات علیه خلاصه شده
پس زمینه گرم اتصالات قدیمی ، که او در بدون pausing به تعجب در او صحبت کردیم
علاقه ناگهانی در unsuggestive موضوع.
اما او هرگز می تواند زمانی را با او بدون تلاش برای پیدا کردن دلیلی برای آنچه او
انجام می دهند ، و او به عنوان جایگزین چاپ اول خود را از لا Bruyere و تبدیل شده به دور از
bookcases ، او شروع به از خود بپرسد که او چه شده است رانندگی در.
سوال بعدی که او از طبیعت به او روشن نشده بود.
او قبل از او با یک لبخند که به نظر می رسید در یک بار به او اعتراف به او متوقف شد
آشنایی ، و به او یادآوری از محدودیت های آن را تحمیل کرد.
او پرسید : "آیا شما همیشه ذهن نیست ،" ناگهان "که نمی ثروتمند به اندازه کافی برای خرید کتاب
شما می خواهید؟ "او به دنبال نگاه او در مورد اتاق ، با
مبلمان فرسوده و نخ نما دیوار.
"آیا من نه فقط؟ آیا شما مرا برای یک قدیس بر روی یک ستون؟ "
و نیاز به کار -- که شما ذهن؟ "" اوه ، کار به خودی خود بد نیست -- I'm
و نه علاقه از قانون است. "
"نه ، اما بودن گره خورده پایین : روزمره -- آیا شما تا به حال می خواهم به دور نیست ، برای دیدن جدید
مکان ها و مردم "و" به طرز وحشیانه ای -- به ویژه هنگامی که می بینم تمام من
دوستان عجله به بخار پز. "
او خود جلب کرد نفس دلسوز. اما آیا شما ذهن به اندازه کافی -- به ازدواج برای به دست آوردن
خارج از آن؟ "Selden شکست را به یک خنده.
"خدای ناکرده!" اعلام کرد.
او با آه افزایش یافت ، جای خود غلت بزنید سیگار خود را به میله های اهنی.
"آه ، تفاوت وجود دارد -- یک دختر باید یک مرد ممکن است اگر او را انتخاب است."
او به بررسی انتقادی.
"coat'sa شما کمی نخ نما -- اما چه کسی اهمیت میدهد؟
این مردم از شما خواسته است به شام خوردن حفظ کند.
اگر من نخ نما هیچ کس به من داشته باشد : یک زن خواسته را به عنوان مقدار برای لباس خود را
برای خودش.
لباس های پس زمینه ، قاب ، اگر دوست دارید : آنها موفقیت را ندارد ، اما
آنها بخشی از آن را است. چه کسی می خواهد یک زن تیره رنگ است؟
ما انتظار می رود زیبا و خوب لباس پوشیدن تا ما رها کردن -- و اگر ما نمی تواند نگه داشتن
آن را به تنهایی ، ما را به مشارکت برو. "
Selden با سرگرمی به او نگاه : آن غیرممکن بود ، حتی با چشم های دوست داشتنی خود را
التماس کنان او را مشاهده احساساتی از پرونده او.
"آه ، خب ، باید مقدار زیادی از سرمایه وجود دارد بر روی نگاه کردن برای چنین سرمایه گذاری.
شاید شما امشب سرنوشت خود را در "Trenors دیدار خواهد کرد."
او بازگشت و نگاه خود را interrogatively.
"من فکر کردم شما ممکن است وجود دارد -- اوه ، در این ظرفیت نیست!
اما بسیاری از مجموعه شما وجود دارد -- گوئن ون Osburgh ، Wetheralls ، بانوی Cressida
Raith -- و Dorsets جورج "
او یک لحظه قبل از نام خانوادگی متوقف شد ، و پرس و جو از طریق او ضربه شلاق شات ، اما او
باقی مانده تزلزل ناپذیر است.
"خانم Trenor من خواست ، اما من نمی تونم دور تا پایان هفته ؛ و کسانی که بزرگ
احزاب من با مته سوراخ است. "" آه ، پس آنها به من ، "او گفت.
"پس چرا برود؟"
"این بخشی از کسب و کار -- را فراموش کرده اید! و علاوه بر این ، اگر من نداشت ، من باید
بازی bezique با عمه من در چشمه Richfield است. "
او موافقت کرد : "که تقریبا به اندازه ازدواج Dillworth بد ، و هر دو آنها
خندید برای لذت خالص در صمیمیت ناگهانی خود را است.
او در ساعت نگاه.
"عزیز من! من باید خاموش است.
پس از پنج است. "
او قبل از گچ بری دور بخاری متوقف شد ، مطالعه خود در آینه ، در حالی که او تنظیم
حجاب او.
نگرش نشان دهنده شیب طولانی از اضلاع بلند و باریک خود را ، که داد یک نوع وحشی و
فضل چوب به رئوس مطالب خود را -- به عنوان اینکه او بودند عروس جنگل اسیر تسخیر کرده.
کنوانسیون از طراحی اتاق و Selden
منعکس شده است که آن را همان رگه آزادی پر درخت در طبیعت او بود که لنت چنین
مزه مزه کنیم به تصنع او.
او را در سراسر اتاق را به ورودی سالن به دنبال ، اما او در آستانه
برگزار شد دست خود را با ژست اجازه مرخصی.
"لذت بخش شده است و در حال حاضر شما خواهد شد که سفر من به بازگشت است."
اما آیا شما نمی خواهید من به شما به ایستگاه؟ "
"نه ، خوب خداحافظ اینجا پیاده کنید.
او دروغ دست او را در یک لحظه او به شما اجازه می دهد تا لبخند زدن او را adorably.
"خداحافظ ، پس از آن -- و شانس خوب در Bellomont" او گفت ، باز کردن درب برای
او.
در فرود او متوقف شد تا در مورد او را نگاه.
یک هزار شانس وجود دارد یکی در برابر هر کسی نشست خود را ، اما یک نفر می تواند
هرگز ، و او همیشه برای indiscretions نادر خود را توسط یک واکنش خشونت آمیز پرداخت می شود
حزم.
هیچ کس در چشم وجود دارد ، با این حال ، اما زن کاراکتر که مالش از پله ها بود.
خود شخص تنومند و اطراف آن را پیاده سازی انجام گرفت تا اتاق آنقدر که از لیلی ،
برای عبور خود ، مجبور به جمع آوری دامن و برس خود را در مقابل دیوار.
همانطور که او ، زن متوقف شد در کار او و نگاه کردن جالب ، استراحت او
مشت گره قرمز رنگ بر روی پارچه مرطوب او به تازگی از سطل خود را کشیده بود.
او تا به حال صورت گسترده ای زرد رنگ ، کمی با کوچک آبله حفره دار و نازک نی
مو رنگی که از طریق آن ، پوست سر او تاباند unpleasantly.
، گفت : "چی فرمودید؟" لیلی ، قصد ادب خود را برای انتقال به انتقاد از
شیوه ای دیگر.
زن ، بدون پاسخ دادن به ، تحت فشار قرار دادند سطل او را کنار بگذاریم ، و ادامه داد : به عنوان دوشیزه خیره
بارت جاروب شده توسط با سوفل لنت ابریشمی.
لیلی احساس خودش را زیر نگاه گرگرفتگی است.
چه موجودی را فرض کنید؟ یکی از ساده ترین ، بیشترین هرگز
بی ضرر چیزی ، بدون در معرض خود در یک به برخی حدس نفرت انگیز؟
نیمه راه را به پایین پرواز بعدی ، او لبخند زد فکر می کنم که خیره زن کاراکتر باید
بنابراین او آشفته است. احتمالا چیزی که فقیر چنین بود خیره شدن
ظهور غیر عادی است.
اما تجلی چنین بر روی پله ها Selden غیرمعتاد بودند؟
خانم بارت با کد اخلاقی از خانه ها مسطح لیسانس 'آشنا بود ، و او را
رنگ گل رز را دوباره در آن را به او رخ داده که زل زل نگاه کردن مداوم زن ضمنی
groping در میان اتحادیه های گذشته است.
اما او را کنار گذاشته فکر با یک لبخند در ترس خود را ، و عجله به سمت پایین ،
اگر او باید یک کابین کوتاه از خیابان پنجم.
او بر اساس ایوان گرجستان متوقف شد دوباره به خیابان که این کار را می کند ، اسکن برای درشکه دو چرخه.
هیچ در چشم بود ، اما او به عنوان پیاده رو رسید او در برابر فرار کوچک براق
به دنبال مردی با یاسمن در کت خود را ، که کلاه خود را با شگفت زده مطرح
علامت تعجب.
"خانم بارت؟ خوب -- از همه مردم!
این شانس ، "اعلام کرد و او چشمک زدن از روی کنجکاوی سرگرم بین خود را گرفتار
پیچ تا درب.
"اوه ، آقای Rosedale -- حال شما چطور است" او گفت ، درک است که دلخوری جلوگیری نکردنی
بر روی صورت خود را در صمیمیت ناگهانی از لبخند او منعکس شده بود.
آقای Rosedale ایستاد اسکن او را با علاقه و تصویب.
او مردی گلگون گوشتالو از نوع بور یهودی بود ، با لباس های لندن هوشمند او اتصالات
اثاثه یا لوازم داخلی ، و چشم های کوچک جانبی که به او هوا از مردم ارزیابی
در صورتی که از خرت و پرت.
او نگاه interrogatively در ایوان نوداماد.
"برای یک خرید کوچک به شهر بوده است ، گمان می کنم؟" او گفت ، در یک تن که تا به حال
آشنایی لمسی.
خانم بارت از آن کاهش اندکی و سپس خودش را به رسوب پرت
توضیحات. "بله -- من آمد تا من لباس ساز.
من فقط در راه من به گرفتن قطار "Trenors است."
"آه -- ساز لباس شما ، فقط چنین است ،" او گفت : blandly.
"من نمی دانستم هر سازندگان لباس در نوداماد وجود دارد."
"نوداماد؟" او نگاه به آرامی متعجب و متحیر شده است.
"این است که نام این ساختمان وجود دارد؟"
"بله ، که نام و نام خانوادگی : به اعتقاد من این یک کلمه قدیمی برای لیسانس است ، نه؟
من اتفاق می افتد که خود را به ساختمان -- این راه من می دانم ".
لبخند او عمیق تر به عنوان او با تضمین افزایش افزود : "اما شما باید به من اجازه
شما را به ایستگاه. Trenors در Bellomont قرار دارند ، البته؟
شما به سختی زمان گرفتن پنج چهل.
ساز لباس شما را منتظر گذاشتم ، گمان می کنم. "
لیلی stiffened تحت بذله گویی است.
"اوه ، به لطف" او stammered و در آن لحظه چشم او را گرفتار شناور درشکه دو چرخه
سمت پایین خیابان مدیسون ، و او آن را با یک ژست ناامید مورد ستایش قرار داد.
او گفت : "شما بسیار مهربان هستید. اما من نمی توانستم فکر می کنم مشکل شما ، گسترش خود را
دست به آقای Rosedale و بی پروا از اعتراضات خود ، او را به نجات شکلی ناگهانی ظهور
خودرو ، و به نام نظم نفس را به راننده.
>
فصل 2
در درشکه دو چرخه ، او را با آه تکیه. چرا باید یک دختر را پرداخت صمیم قلب برای دست کم او
فرار از معمول؟
چرا کسی می تواند یک چیز طبیعی و بدون نیاز به آن را در پشت یک صفحه نمایش هرگز
ساختار از استادی؟
او به ضربه در حال گذر در رفتن به اتاق لارنس Selden تسلیم کرده بود ، و آن را
بنابراین به ندرت بود که او می تواند خودش لوکس ضربه اجازه می دهد!
در هر صورت ، این یکی ، که قرار بود به هزینه او و نه بیشتر از او استطاعت.
او به که ، به رغم سال های بسیاری از هوشیاری ، او تا به حال blundered vexed شد
دو بار در عرض پنج دقیقه.
این داستان احمقانه در مورد ساز لباس او به اندازه کافی بد بود -- آن شده اند که بسیار ساده برای
ارسال به Rosedale که او مصرف چای با Selden!
بیانیه صرف این واقعیت که رندر آن بی ضرر است.
اما ، پس از اجازه دهید خودش را در یک دروغ را شگفت زده ، آن را مضاعف احمقانه بود
کلفت و کوتاه شاهد از ناراحت کردن او.
اگر او تا به حال تا به حال حضور ذهن اجازه دهید Rosedale او را به ایستگاه رانندگی ،
امتیازی ممکن است خریداری سکوت خود را.
او دقت نژاد خود را در ارزیابی از ارزش ها بود ، و به راه رفتن دیده می شود
پلت فرم در یک ساعت یک بعد از ظهر شلوغ در شرکت دوشیزه لیلی بارت را
پول در جیب او بوده است ، او ممکن است خود را از آن عبارت است.
او ، البته می دانستند ، که وجود داشته باشد یک خانه بزرگ حزب در Bellomont ، و
امکان اینکه برای یکی از مهمانان خانم Trenor گرفته شده بود بدون شک شامل در
محاسبات او.
آقای Rosedale هنوز در مرحله در صعود اجتماعی او بود که آن را از اهمیت به بود
تولید برداشت چنین.
بخش تحریک شده بود که لیلی می دانست این همه -- می دانستند چگونه از آن آسان شده است مجبور به
سکوت او را در نقطه ای می شود ، و چه دشوار ممکن است تا پس از آن.
آقای سیمون Rosedale مردی است که آن کسب و کار خود را به دانستن همه چیز در مورد هر
یکی که فکر نشان دادن خود را به در خانه در جامعه بود برای نشان دادن
آشنایی با عادات ناخوشایند
کسانی که با آنها او خواست به فکر صمیمی.
لیلی بود که ظرف بیست و چهار ساعت داستان او به دیدار او لباس ساز
در نوداماد را در گردش خون فعال در میان آقای Rosedale
آشنایان.
بدتر از آن بود که او همیشه و نادیده گرفته او را سرزنش کرده بود.
در اولین حضور خود را -- در زمانی که پسر عموی او را لا ابالی ، Stepney جک ،
به دست آمده برای او (در ازای امتیازات بیش از حد به راحتی حدس زد) کارت به یکی از گسترده
غیرشخصی ون Osburgh "crushes" -- Rosedale ،
با که ترکیبی از حساسیت هنری و زیرکی کسب و کار که مشخصه
مسابقه خود ، بلافاصله به سمت خانم بارت به حال جذب است.
او را درک انگیزه های خود ، برای دوره خود را به عنوان محاسبات خوبی هدایت.
آموزش و تجربه به او آموخته بود و به تازه واردان مهمان نواز باشد ، زیرا بیشتر
نومید کننده به بعد ممکن است مفید باشد ، و مقدار زیادی از OUBLIETTES در دسترس وجود دارد
آنها را بلع اگر آنها نبودند.
اما برخی مغایرت های بصری ، بهتر از سال نظم و انضباط اجتماعی ،
آقای Rosedale فشار او را به سیاه چال خود را بدون محاکمه.
او در پشت تنها موج تفریحی که فرستا دن سریع او را ترک کرده بودند
ناشی در میان دوستان او ، و هر چند بعدها (به تغییر در استعاره) او دوباره ظاهر پایین
پایین جریان ، آن را فقط در حد یک نگاه اجمالی زودگذر بود ، با submergences طولانی بین.
لیلی تا کنون دست نخورده توسط scruples شده بود.
در مجموعه ای کم کم به او آقای Rosedale تلفظ شده بود : "غیر ممکن" و جک Stepney
roundly برای تلاش خود را به پرداخت بدهی های خود را در دعوت نامه شام سرزنش کرده است.
حتی خانم Trenor ، که طعم برای انواع او را به برخی از خطرناک منجر شده است
آزمایش مقاومت تلاش جک برای پنهان کردن آقای Rosedale به عنوان تازگی و
اعلام کرد که او یهودی کمی مشابه بود
بود که در خدمت داشتند بالا و رد شده در هیئت مدیره اجتماعی دوازده بار در او
حافظه و در حالی که جودی Trenor لجوج بود شانس کوچکی از آقای Rosedale وجود دارد
نفوذ فراتر از برزخ بیرونی ون Osburgh crushes.
جک داد تا مسابقه ای با خنده "شما" ، و به او چسبیده manfully
اسلحه ، خود را با Rosedale در رستوران شیک نشان داد ، در شرکت با
شخصا واضح است اگر اجتماعی مبهم از خانم ها که در دسترس هستند برای اهداف.
اما تلاش تا کنون بوده است باطل ، و به عنوان Rosedale بدون شک برای پرداخت
مراسم شام ، خنده با بدهکار خود باقی ماندند.
آقای Rosedale ، دیده خواهد شد ، تا کنون نه عامل به ترس از -- مگر آن که یکی قرار دهید
یکی از خود در قدرت او است. و این دقیقا همان چیزی دوشیزه بارت
انجام می شود.
fib عبارتست از دست و پا چلفتی او بود به او اجازه دهید که او تا به حال چیزی برای پنهان کردن ، و او مطمئن بود که او
امتیاز به حل و فصل با او داشتند. چیزی در لبخند او به او گفت او
فراموش شده است.
او را از فکر با لرز کوچک تبدیل خواهد شد ، اما آن را در او آویزان تمام راه را به
ایستگاه ، و او را پایین پلت فرم را با دوام از آقای یک دنده
Rosedale خود.
او تنها وقت را به صندلی خود را قبل از قطار آغاز شده ، اما با مرتب
به خودش در گوشه ای خود را با احساس غریزی برای اثر که هرگز او را forsook ،
او در این امید از دیدن برخی از عضو دیگر حزب Trenors نگاه.
او می خواست از خودش دور و گفتگو تنها به معنی فرار بود
که او می دانستند.
جستجو او بود با کشف یک مرد جوان بسیار بور مایل به قرمز نرم پاداش
ریش ، که در انتهای دیگر از کالسکه ، به نظر می رسد dissembling
خود را پشت سر گشوده روزنامه.
چشم لیلی روشنتر ، و یک لبخند ضعف خطوط کشیده شده از دهان او آرام است.
به او میگفتند که آقای پرسی Gryce بود به در Bellomont شود شناخته شده بود ، اما او تا به حال در نه شمارش
شانس داشتن او را به خودش را در قطار و این واقعیت تبعید تمام perturbing
افکار آقای Rosedale.
شاید بعد از همه ، روز بود برای پایان دادن به مساعد تری از آن آغاز شده بود.
او شروع به برش صفحه از یک رمان ، tranquilly مطالعه طعمه خود را از طریق
سربزیری ضربه شلاق در حالی که او یک روش حمله را سازماندهی است.
چیزی در نگرش خود را جذب آگاهانه به او گفت که او آگاه بود
حضور او : هیچ کس تا کنون کاملا مجذوب شده در این مقاله شب بوده است!
او حدس زد که او بیش از حد خجالتی آمد تا به او بود ، و او می توانست به تدبیر
برخی از ابزار رویکرد باید ظاهر شود که نه یک پیشرفت در بخشی خود را به.
این سرگرم او را به فکر می کنم که هر یک به عنوان غنی به عنوان آقای پرسی Gryce باید خجالتی ، اما او
با گنجینه های از زیاده روی خصیصه های ذاتی چنین با استعداد ، و علاوه بر این ، او
بزدلی و ترسویی ممکن است در خدمت هدف خود را بهتر از اطمینان بیش از حد است.
او تا به حال هنر دادن اعتماد به نفس خجالت ، اما او به همان اندازه نیست
مطمئن قادر به اعتماد به نفس شرمسار.
او منتظر تا قطار از تونل پدید آمده بود و مسابقه بین بود
لبه های پاره پاره از حومه های شمالی.
سپس ، به عنوان آن را با سرعت خود را در نزدیکی Yonkers کاهش ، او را از صندلی خود بلند شد و زیرفشار به آرامی
پایین کالسکه.
همانطور که او به تصویب رساند آقای Gryce ، قطار به تلو تلو خوردن ، و او آگاه بود از دست بلند و باریک
آوردن پشت صندلی خود را.
او با شروع به افزایش یافت ، صورت صاف و ساده او به دنبال به عنوان اینکه آن را در غوطه ور شده بود
قرمز سیر : به نظر می رسد حتی رنگ مایل به قرمز در ریش خود را به عمق.
قطار تحت تأثیر دیگر ، تقریبا flinging خانم بارت را در آغوش او.
او خودش با خنده steadied و به عقب کشید ، اما او احاطه در عطر بود
لباس او ، و شانه خود را لمس فراری او را احساس کرده بود.
"اوه ، آقای Gryce ، آن را به شما؟
من متاسفم -- من در تلاش بود برای پیدا کردن پورتر و گرفتن برخی از چای ".
او برگزار شد دست خود را به عنوان قطار عجله سطح خود را از سر گرفت ، و آنها ایستادند تبادل
چند کلمه ای در راهرو.
بله -- او رفتن به Bellomont. او شنیده بود او به حزب -- او
سردرپیش دوباره به عنوان او آن را اعتراف. و او به وجود داشته باشد برای کل یک هفته؟
چه لذت بخش!
اما در این نقطه ، یک یا دو مسافر از موقع گذشته از آخرین ایستگاه مجبور
راه خود را به حمل نقل ، و لیلی مجبور به عقب نشینی به صندلی اش.
"صندلی در کنار معدن خالی است -- آیا آن را ،" او بر شانه او را گفت و آقای
Gryce ، با خجالت قابل توجه ، موفق به موثر ارز که
او را قادر به حمل و نقل خود و کیسه اش را به سمت او.
"آه -- و در اینجا این است پورتر ، و شاید ما می توانیم برخی از چای
او از نشانه به آن مقام ، و در یک لحظه ، با سهولت که به نظر می رسید برای حضور در
تحقق تمام خواسته های خود ، یک میز کوچک تعیین شده بین صندلی بود ،
و او آقای Gryce پاداششان خواص encumbering خود را در زیر آن کمک کرده بود.
هنگامی که چای آمد او را در جذبه سکوت تماشا در حالی که دست هایش flitted بالا
سینی ، به طور معجزه آسایی خوب و بلند و باریک در مقابل چین درشت و
ناصاف نان.
این فوق العاده به نظر می رسید به او آن است که هر کس باید با سهولت چنین بی دقتی انجام
انجام وظیفه ای دشوار ساخت چای در ملاء عام در قطار lurching.
او هرگز جرأت آن را برای خود سفارش دهید ، تا مبادا او باید این اخطار را جذب
، مسافران خود را همکار ، اما ، در پناهگاه conspicuousness خود را امن ، او
پیش نویس تیره با یک حس خوشمزه از نشاط sipped.
لیلی ، با طعم چای کاروان Selden بر لب های او ، به حال هیچ فانتزی بزرگ به
غرق آن را در دم راه آهن که شهد چنین به نظر می رسید به همراه او ، اما ، به درستی
داوری که یکی از charms چای است
این واقعیت در کنار هم نوشیدن آن ، او اقدام به لمس آخرین به آقای
لذت Gryce با لبخند زدن به او در سراسر او را بلند فنجان.
؟ آیا کاملا درست -- را ساخته اند آن را بیش از حد قوی نیست "او پرسید solicitously و او
پاسخ با اعتقاد راسخ است که او تا به حال چای بهتر طعم هرگز.
"من با جرات گفتن آن درست است ،" منعکس شده ؛ و تخیل خود را با فکر از کار اخراج شد
که آقای Gryce ، که ممکن است صدا از اعماق زیاده روی پیچیده ترین ،
شاید در واقع مصرف سفر اول خود را به تنهایی با یک زن زیبا.
خود را به عنوان مشیتی است که او باید از ابزار شروع خود زده است.
بعضی از دختران که چگونه مدیریت به او شناخته شده است.
آنها که بیش از حد تاکید تازگی از ماجراجویی ، تلاش برای به او احساس
در آن شور و حرارت زیادی از فراراز زندگی دشوار است.
اما روش لیلی ظریف تر است.
به یاد او که پسر عموی او جک Stepney به حال یک بار آقای Gryce را به عنوان مرد جوان تعریف شده
که مادرش قول داده بود که هرگز بیرون رفتن در باران بدون overshoes او ؛
اقدام در این تذکر ، او را حل کرده برای بیان
هوا به آرامی های داخلی به صحنه ، در این امید که همراه او ، به جای احساس
که او در انجام کاری بی پروا یا غیر عادی ، صرفا که منجر به ساکن در
استفاده از همیشه داشتن یک همراه و همدم را به چای در یک در قطار.
اما به رغم تلاش های او ، گفتگو پرچم بعد از سینی خارج شده بود ،
و او را اندازه گیری تازه از محدودیت های آقای Gryce رانده شد.
این بود بعد از همه ، نه ، فرصت اما تخیل که او فاقد : او روان
کام که هرگز یاد بگیرند که به تمایز بین چای و شهد راه آهن.
بود ، با این حال ، یک موضوع ، او می تواند بر روی تکیه می کنند : یکی در بهار که او تا به حال تنها به
لمس ساده ماشین آلات خود را در حال حرکت به مجموعه.
او از دست زدن به آن خودداری چرا که آن را یک منبع گذشته بود ، و او تا به حال تکیه
بر روی هنرهای دیگر به تحریک احساسات دیگر ، اما به عنوان نگاه به حل و فصل
dulness شروع به خزش صادقانه خود را
ویژگی های او را دیدم که اقدامات شدید لازم بودند.
و چگونه ، "او گفت ، خم شدن به جلو ،" آیا شما با آمریکا خود را گرفتن؟ "
چشم او درجه کمتر مات شد : آن بود که هر چند یک فیلم بدوی بوده است
حذف از آن ، و او احساس غرور از اپراتور مدبر.
"من چند چیز جدید ، او گفت : با لذت عجین شده ، اما پایین آوردن او
صدا به عنوان اینکه او می ترسید او همکار مسافران ممکن است در لیگ به چپاول کردن
او.
او به پرس و جو دلسوز ، و به تدریج او در گرفته شد تا او صحبت
آخرین خرید.
این موضوع را قادر ساخت که او را به خود فراموش بود ، و یا به او اجازه داد ، و نه به
به یاد داشته باشید خود را بدون محدودیت ، چرا که او در خانه در آن بود ، و می تواند
ادعا برتری که چند اختلاف وجود دارد.
به سختی هر یک از آشنایان او مراقبت برای آمریکا ، یا هر چیزی در مورد آنها را می دانستند و
آگاهی از این جهل Gryce آقای دانش را به مطلوب انداخت
امدادی.
تنها مشکل این بود که برای معرفی موضوع و آن را نگه دارید به جلو ؛ ترین
مردم نشان داد هیچ تمایلی به جهل خود را کنار ، و آقای Gryce مانند
تاجر که انبارها با کالا unmarketable کهنه شده است.
اما خانم بارت ، به نظر می رسید ، واقعا می خواهید در مورد آمریکا ، و علاوه بر این ، او
در حال حاضر به اندازه کافی اطلاع به وظیفه آموزش دورتر را به آسانی به عنوان
دلپذیر بود.
او را مورد سوال هوشمندانه ، او را شنیده submissively و آماده برای
به دنبال رخوت که معمولا بیش از چهره شنوندگان او رخنه کرد ، او رشد فصیح
تحت زل زل نگاه کردن پذیرای او.
"نقطه" او تا به حال حضور ذهن به اینسو انسو جمع کردن از Selden ، در پیش بینی
این احتمالی بسیار بودند ، او را خدمت به چنین هدف خوب است که او شروع به
فکر او را به او luckiest حادثه روز شده بود بازدید.
او یک بار دیگر استعداد خود را برای بهره توسط غیر منتظره نشان داده شده است ، و خطرناک
نظریه ها به عنوان مطلوبیت چیزی بخاطرسودمندی ان از بازده به ضربه جوانه زدن تحت
سطح خندان توجه که او ادامه داد : در حال حاضر به همراه او.
احساس آقای Gryce ، اگر کمتر قطعی ، به همان اندازه مطلوب است.
او احساس غلغلک اشتباه گرفته شود که با آن موجودات پایین تر خوش آمدید
ارضاء نیازهای خود ، و همه حواس خود را با چالش روبرو مبهم رفاه ،
که از طریق آن شخصیت خانم بارت dimly اما خوش محسوس بود.
علاقه آقای Gryce در آمریکا را با خودش به حال منشأ آن غیر ممکن است
فکر می کنم از او را به عنوان در حال تکامل هر گونه طعم و مزه خود.
عموی او را ترک کرده بود این مجموعه در حال حاضر در میان bibliophiles توجه داشت ، وجود
مجموعه تنها این واقعیت است که تا کنون ریختن جلال بر نام Gryce بود ، و
برادرزاده غرور به همان اندازه خود را در زمان
وراثت به عنوان اینکه کار خود او بوده است.
در واقع ، او به تدریج آمد آن را به عنوان مثل در نظر گرفتن ، و احساس حس شخصی
خوشنودی از خود وقتی که او در هر مرجع به آمریکا Gryce chanced.
مضطرب او برای جلوگیری از اطلاع شخصی او ، در اشاره به چاپ او انجام گرفت
نام ، لذت نفیس و بیش از حد که آن را جبران برای او به نظر می رسید
کاهش از تبلیغات است.
برای لذت بردن از حس و اغلب به عنوان ممکن است ، او به تمامی به بررسی عضو هستید
خرید و فروش کتاب جمع آوری به طور کلی ، و تاریخ آمریکا به طور خاص ، و به عنوان
اشاره به کتابخانه اش زیاد بود در
صفحات این مجلات که خواندن تنها خود را تشکیل دادند ، او آمد تا توجه خود را به عنوان
بدانند برجسته در چشم های عمومی ، و برای لذت بردن از فکر منافع که
هیجان زده می شود در صورتی که افراد او در ملاقات
خیابان ، و یا در میان در سفر شنبه ، ناگهان گفته شود که او بود
صاحب آمریکا Gryce.
بیشتر timidities اند غرامت از جمله مخفی ، و خانم بارت فهیم
به اندازه کافی می دانیم که پوچی درونی است به طور کلی در نسبت بیرونی خود
استهلاک.
با استفاده از یک شخص با اعتماد به نفس او نمی توانست جرات به ساکن تا زمانی روی یک موضوع ،
یا برای نشان دادن علاقه و اغراق آمیز در آن ، اما او به درستی حدس زد که آقای
خودپرستی Gryce خاک تشنه بود ، نیاز ثابت پرورش از خارج ندارد.
خانم بارت به حال به هدیه ای از زیر پنهانی اندیشه در حالی که او ظاهر شد
به دریانوردی در سطح گفتگو و در این حالت ذهنی خود را
گشت در زمان به صورت یک نظرسنجی سریع
آینده آقای پرسی Gryce و با خود او ترکیب شده است.
Gryces از آلبانی ، و اما به تازگی به شهر بزرگ معرفی ، که در آن
مادر و پسر ، پس از مرگ جفرسون Gryce آمده بود ، به تصاحب
خانه اش در خیابان مدیسون --
خانه هولناک ، تمام سنگ های قهوه ای و بدون و گردو سیاه و سفید در داخل ، با Gryce
کتابخانه در ضمیمه ضد آتش که شبیه مقبره است.
لیلی ، با این حال ، می دانستم همه چیز در مورد آنها : ورود Gryce آقای جوان fluttered
سینه مادر از نیویورک ، و هنگامی که یک دختر تا مادر به تپیدن برای این خانم
باید نیازهای توان در هشدار برای خودش.
لیلی ، بنابراین ، نه تنها ساختگی خودش را در راه مرد جوان قرار داده است ، اما تا به حال
آشنایی Gryce خانم ، یک زن به یاد ماندنی با صدای منبر ساخته شده
سخنران و ذهن مشغول با
iniquities از بندگان خود را ، که آمدند گاهی اوقات به نشستن با خانم Peniston
آموختن از آن بانوی چگونه او موفق به جلوگیری از قاچاق خدمتکار آشپزخانه
خواربار خارج از خانه.
خانم Gryce نوع خیرخواهی غیرشخصی : موارد فرد او نیاز
در نظر گرفته با سوءظن می شود ، اما او به موسسات عضو هستید زمانی که گزارش های سالیانه خود
مازاد قابل توجه را نشان داد.
وظایف داخلی او چند برابر شد ، برای آنها از بازرسی نهانی از تمدید
اتاق خواب بندگان به descents سرزده به انبار ، اما او تا به حال هیچ گاه اجازه ندادند
خودش بسیاری از لذت.
هنگامی که ، با این حال ، او بودند یک نسخه خاص از حکومت Sarum چاپ شده در موضوع
و به هر روحانی در قلمرو اسقف ارائه و آلبوم طلایی که در آن خود
تقدیرنامه تشکیل زینت رئیس اتاق رسم جدول او چسبانده بودند.
پرسی آورده شده است در اصول که بسیار عالی یک زن بود مطمئن بود
تلقین کردن.
هر شکلی از احتیاط و سوء ظن در طبیعت شده بود پیوند زده اصل
اکراه و با احتیاط ، با این نتیجه که به نظر می رسید به سختی مایحتاج
برای خانم Gryce برای استخراج وعده اش را در مورد
overshoes ، بنابراین کمی به احتمال زیاد او را به خطر خود را در خارج از کشور در باران.
پس از رسیدن به اکثریت خود ، و به ثروت است که مرحوم آقای Gryce
از دستگاه ثبت اختراع برای هوای تازه ایران و منع آنها از هتل ها ، جوانان ساخته شده بود
مرد ادامه داد : با مادر خود زندگی می کنند در
آلبانی ، اما در مرگ جفرسون Gryce ، زمانی که یک خاصیت دیگر هم بزرگ گذشت را به او
دست پسر ، Gryce خانم تصور می کردند که آنچه او به نام "منافع" خود را خواستار او
حضور در نیویورک.
او بر این اساس خود را در خانه ، خیابان مدیسون و پرسی ، که نصب
حس وظیفه پایین تر از مادرش بود ، صرف تمام روز هفته خود را در
خوش تیپ دفتر خیابان گسترده ای که در آن دسته ای
از مردان رنگ پریده در معاشات کوچک خاکستری در مدیریت املاک و Gryce رشد کرده بود ،
و جایی که او با تبدیل شدن به احترام به همه جزئیات از هنر آغاز شد
تجمع.
تا آنجا به عنوان لیلی می توانند یاد بگیرند ، این تا کنون اشغال Gryce آقای تنها شده بود ،
و او ممکن است برای تفکر نه خیلی سخت کار به علاقه عفو
یک مرد جوان که در رژیم غذایی از جمله پایین نگه داشته شده بود.
در هر حال ، او به خودش احساس به طور کامل در فرماندهی از وضعیت که او
منجر به احساس امنیت است که در آن همه ترس از آقای Rosedale ، و از
مشکلات که در آن این است که ترس بود.
مشروط ، از میان رفت فراتر از لبه اندیشه.
توقف قطار در پادگان او را از این ندارد پریشان
افکار ، او گرفتار یک نگاه ناگهانی پریشانی در چشم همراه خود نداشته است.
کرسی خود مواجه به سمت درب و او حدس زد که او مزاحمت بود
رویکرد آشنایی ، یک واقعیت تایید شده توسط عطف سر و
حس عمومی و قال راه انداخته که او خود را
ورود به راه آهن ، حمل APT برای تولید.
او نشانه ها را در یک بار می دانستند ، و شگفت زده شد به یادداشت های بالا می شود مورد ستایش قرار داد
یک زن زیبا ، که وارد قطار به همراه خدمتکار ، سگ کوچک و گاو نر ، و
شاطر متناوب تحت بار از کیسه ها و موارد پانسمان.
"آه ، لیلی -- شما به Bellomont؟ سپس شما می توانید اجازه دهید من که صندلی خود را ، من
فرض کنید؟
اما من باید یک کرسی در این کالسکه -- پورتر ، شما باید یک مکان در یک بار به من پیدا کردن.
می توانید برخی از قرار داده می شود جای دیگری؟ من می خواهم با دوستانم است.
آه ، چگونه می توانم به شما ، آقای Gryce؟
آیا او را درک کنند که من باید یک صندلی در کنار شما و لیلی "
خانم جورج دورست ، صرف نظر از تلاش های خفیف مسافر با فرش کیسه ،
بود که در انجام خود را به اتاق را برای او با گرفتن از قطار ایستاده بود در
وسط راهرو ، انتشار اطلاعات مربوط به خود را
که حس کلی از غضب که یک زن زیبا در او سفر نیست
به ندرت از این داروها ایجاد.
او کوچکتر و نازک تر از لیلی بارت ، با قابلیت انعطاف بیقرار از برخواهد داشت ، تا اگر
او می تواند مچاله کردن و اجرا را از طریق یک حلقه ، مانند پارچه های دارای شیارهای موجی
متاثر می شود.
کوچک چهره رنگ پریده او تنظیمات صرفا یک جفت چشم های تیره اغراق آمیز ، به نظر می رسید
که نگاه رویایی جالب با لحن او خود پسند در تضاد و
حرکات و اشارات ، به طوری که ، به عنوان یکی از دوستان او
مشاهده شد ، او مانند یک روح disembodied که زمان زیادی از اتاق بود.
در نهایت کشف شده که صندلی مجاور خانم بارت را در اختیار او بود ،
او خودش آن را با جابه جایی دورتر از محیط اطراف خود برخوردار ،
توضیح در عین حال که او آمده بود
سراسر از کوه Kisco خود را در موتور خودرو است که صبح و لگد زدن به حال او را
کفش پاشنه بلند به مدت یک ساعت در پادگان ها ، حتی بدون کاهش سیگار ، او را
حیوان از شوهر نیاز به غفلت
دوباره پر کردن پرونده او قبل از یکدیگر جدا شدند که آن روز صبح.
و در این ساعت از روز من فرض کنید شما تنها یکی سمت چپ ، شما را داشته ،
لیلی؟ "او plaintively این نتیجه رسیدند.
خانم بارت نگاه مبهوت از آقای Gryce پرسی ، که لب های خود بودند هرگز گرفتار
پلید توسط توتون و تنباکو است.
"چه پوچ سوال ، برتا!" او گفت ، سرخ شدن در فکر
ذخیره او تا به حال در لارنس Selden گذاشته. "چرا ، نمی دود؟
از آنجا که زمانی که شما آن را داده؟
-- شما ---- و شما یا نه ، آقای Gryce هرگز؟
آه ، البته -- چگونه احمق از من -- من درک می کنم ".
و خانم دورست علیه بالشتک سفر او با یک لبخند که ساخته شده تکیه
لیلی آرزو هیچ صندلی خالی کنار خود او وجود داشته است.
>
فصل 3
پل در Bellomont معمولا تا ساعت کوچک به طول انجامید و زمانی که لیلی رفت به رختخواب که
شب او بیش از حد طولانی برای خود را بازی کرده بود.
او lingered احساس هیچ تمایلی برای خود ، صمیمیت و همدلی است که او را در اتاق خود در انتظار ،
در راه پله وسیع ، نگاه کردن به سالن زیر وارد نمایید ، که در آن آخرین کارت بازیکن
در مورد سینی لیوان های بلند گروه بندی شدند
و جوش نقره - collared که باتلر در جدول پایین در نزدیکی قرار داده شده بود
آتش است. سالن arcaded بود ، با گالری
در ستون ها از سنگ مرمر زرد کم رنگ پشتیبانی می شود.
توده بلند از گیاهان گلدار ، در مقابل پس زمینه تاریک را گروه بندی می شدند
شاخ و برگ در زاویه دیوارها.
فرش قرمز ، گوزن ، سگ تازی و دو یا سه spaniels dozed luxuriously قبل
آتش سوزی ، و نور از فانوس بزرگ مرکزی سربار ریخته روشنایی
در مو زنان و جرقه از جواهرات خود را زده حرکت آنها به.
لحظاتی وجود دارد که چنین صحنه خوشحال لیلی ، زمانی که آنها احساس خشنودی او
حس زیبایی و ولع مصرف خود را برای پایان خارجی زندگی ؛ شد دیگران وجود دارد
هنگامی که لبه واضح تر meagreness از فرصت های خود را داد.
این یکی از لحظاتی که حس مقابل بود بالاترین بود ، و او تبدیل
دور بی صبرانه به عنوان خانم جورج دورست ، پر زرق و برق در spangles مارپیچ ، جلب کرد
Gryce پرسی در او بیدار به گوشه محرمانه در زیر گالری.
این بود که خانم بارت بود از ترس از دست دادن نگه تازه به دست آورد خود را بیش از آقای
Gryce.
خانم دورست ممکن است از جا پریدن و یا خیره به او ، اما او تا به حال نه مهارت و نه
صبر به تاثیر اثر جذب او است.
او خود کاملا اشغال شده برای نفوذ recesses از کمرویی خود غلبه کرد ، و علاوه بر این ، چرا
باید از او مراقبت به خودش زحمت بدهد؟
در بیشتر آن را ممکن است مات و متحیر کردن او را به ورزش سادگی خود را برای شب -- پس از آن
او خواهد بود تنها یک بار به او ، و دانستن این ، او بسیار با تجربه
برای تشویق او.
اما فکر صرف آن زن دیگر ، که می توانند یک مرد را و پرت کردن او را کنار بگذارند
او ، بدون نیاز به او را به عنوان یک عامل احتمالی در برنامه های خود را در نظر اراده ، پر
لیلی بارت با حسادت.
او خسته شده همه بعد از ظهر توسط پرسی Gryce بود -- این فکر صرف نظر می رسید به
اکو از صدای droning خود -- را به بیدار شدن و اما او می تواند او را در روز بعد را نادیده بگیرد ، او
باید پیگیری موفقیت او را باید برای ارسال
خستگی بیشتر ، باید آماده با compliances و adaptabilities تازه ، و همه در
شانس لخت که او در نهایت ممکن است تصمیم به او افتخار خسته کننده او را انجام دهید
برای زندگی است.
این سرنوشت نفرت بود -- اما چگونه فرار از آن؟
چه انتخاب او بود؟ شود خودش را ، و یا نور Gerty.
او وارد اتاق خواب او ، خود را با چراغ نرمی - سایهدار ، توری او پانسمان
گان دروغ گفتن در سراسر روپوش تختخواب ابریشمی ، کم کم به او دوزی دمپایی قبل از
آتش ، یک گلدان از carnations پر کردن هوا
با عطر ، و آخرین رمان ها و مجلات دروغ جدا نشده بر روی یک میز در کنار
خواندن ، لامپ ، او به حال بینایی از خانم نور تخت تنگ ، با ارزان آن
راحتی و دیوار شنیع و مقالات.
نه ؛ او برای محیط های متوسط و نخ نما نمی شود ، ساخته شده بود برای مصالحه کثیف
فقر.
کل او که در یک فضای لوکس گشاد شده و پس زمینه او لازم بود ،
آب و هوا تنها او می تواند تنفس شوید اما لوکس از دیگران چیزی بود که نه او
می خواستم.
چند سال پیش آن را به حال او را بسنده : او خود را به روزانه از لذت مید گرفته شده بود
بدون مراقبت که در آن ارائه شده است.
او شروع به اوقات تلخی کردن به تعهدات آن اعمال کرد ، به خودش احساس
مستمری بگیران را صرف در شکوه و جلال که به نظر می رسید مجبور به تعلق به او.
حتی لحظاتی وجود دارد زمانی که او نیاز به پرداخت راه خود را آگاهانه بود.
او برای مدت زمان طولانی برای بازی پل را رد کرده بود.
او می دانست که او می تواند از آن را ندارند ، و او ترس از دستیابی آنقدر گران بود
طعم.
او خطر نمونه در بیش از یکی از همکاران او را دیده بود -- در جوان NED
Silverton ، به عنوان مثال ، پسر جذاب عادلانه در حال حاضر در خلسه خسیس در نشسته
آرنج از خانم فیشر ، مطلقه قابل توجه
با چشم و روپوش به عنوان قاطعانه به عنوان خطوط سر او را "مورد".
لیلی می تواند به یاد داشته باشید هنگامی که جوان Silverton به دایره خود را تصادفا به حال ، با
هوای ویندوز را تغییر دهید منحرف که chamung [توجه داشته باشید Updater را منتشر کرده است : جذاب] غزل
در مجله کالج او را.
از آن زمان به بعد او طعم برای خانم فیشر و پل ، و دومی در توسعه
حداقل او را در هزینه های که از آن او شده بود و از یک بار نجات دست داشته
خواهران قبل از ازدواج مورد آزار و اذیت ، که ارزشمند
غزل ، بدون قند موجود در چای را برای حفظ عزیزم خود را شناور رفت.
مورد NED آشنا بود به لیلی : او چشم های فریبنده خود را دیده بود -- که تا به حال خوب
مقابله شعر در آنها نسبت به غزل -- تغییر از تعجب به تفریح ، و از
تفریحی به اضطراب ، به عنوان او زیر تصویب کرد
طلسم خدای وحشتناک از شانس و او ترس از کشف همان بود
نشانه ها را در مورد خود او.
او در سال گذشته پیدا کرده بود که مهماندار او انتظار می رود او را به یک مکان در
کارت جدول.
این یکی از مالیات او تا به حال به مهمان نوازی طولانی مدت خود را پرداخت بود ، و برای
لباس و خرده ریز که گاهی دوباره پر می کمد لباس ناکافی خود را.
و از او بازی کرده بود به طور منظم شور و شوق را در او رشد کرده بود.
یک یا دو بار از اواخر او مبلغ زیادی را برنده شده بود ، و به جای آن از نگه داشتن آن در برابر
ضرر و زیان در آینده ، آن را در لباس یا جواهرات به سر برده بود و میل به جبران کردن این
بی تدبیری ، همراه با افزایش
نشاط از بازی ، سوار خود را به خطر سهام بالاتر در هر یک از سرمایه گذاری تازه است.
او تلاش خود را در دادخواست است که در مجموعه Trenor ، اگر یک بازی در بهانه ای
همه را یک یا باید بالای بازی و یا می شود به عنوان خود نما و یا ناشی از خست ، اما او می دانست
که شور قمار بر او ، و
که در محیط حضور او امید کوچکی از مقاومت در برابر آن وجود داشت.
امشب شانس مصرانه بد شده بود ، و کیف پول طلا کمی آویزان میان
خرده ریز خود را تقریبا خالی بود ، هنگامی که او را به اتاق خود بازگشت.
او قفل کمد لباس و گرفتن او گوهر مورد ، نگاه زیر سینی
رول از صورتحساب او که از آن کیف پول قبل از رفتن به پایین دوباره پر کرده بود
شام.
فقط بیست دلار چپ عبارتند از : کشف به طوری شگفت انگیز بود که برای یک
لحظه ای به او خیالی او باید مورد سرقت قرار گرفتم.
سپس او در زمان کاغذ و مداد و صندلی خود در نوشتن جدول ، سعی کردند تا
سنجیدن او در طول روز به سر برده بود.
سرش را با خستگی ضرباندار بود ، و او تا به حال برای رفتن بیش از این ارقام دوباره و
دوباره ، اما در آخرین به او روشن شد که او سه صد دلار از دست داده بود.
کارت.
او در زمان چک کتاب خود را به دیدن اگر تعادل خود را به بزرگتر از او به یاد بود ، اما
او در جهت دیگر اشتباه بود.
سپس او را به محاسبات خود بازگشت ، اما شکل او را ، او نمی توانست التماس کردن
پشت از بین رفته سه صد هزار دلار است.
این مبلغ او کنار گذاشته شده بود برای ساکت کردن لباس او ساز بود -- مگر اینکه او باید تصمیم بگیرد
برای استفاده از آن به عنوان ابگوشت به جواهر فروش.
در هر حال ، او تا به حال استفاده می کند بسیاری برای آن که ناشی از بی کفایتی آن بود او
بالا بازی در این امید از دو برابر آن است.
اما البته او از دست داده بود -- او که مورد نیاز هر پنی ، در حالی که برتا دورست ، که
شوهر پول در او باران حفره بیافتد ، باید حداقل پانصد و جودی
Trenor ، که می توانست به از دست دادن فراهم
هزار یک شب بود ، سمت چپ جدول محکم فشار مانند یک پشته از صورتحساب های که او
قادر به لرزش دست با مهمانان خود را زمانی که آنها bade شب خوب او.
دنیایی که در آن چنین چیزهایی می تواند یک محل پر از بدبختی به لیلی بارت به نظر می رسید ، اما
پس از آن او شده بود ، هرگز قادر به درک قوانین جهان که تا آماده بود
برای ترک او را از محاسبات خود را.
او به عریان و بدون زنگ برای خدمتکار او ، با او به رختخواب فرستاده بود آغاز شد.
او به اندازه کافی طولانی در اسارت داشتند به لذت افراد دیگر به ملاحظه شده است
از کسانی که در... او در گرو ، و در حالات تلخ او ، گاهی او را زده است که
او و خدمتکار خود را در همان موقعیت ،
به جز این است که دومی را دریافت دستمزد خود را به طور منظم است.
همانطور که او قبل از اینکه آینه مسواک زدن موهایش نشسته ، صورت خود را نگاه توخالی و رنگ پریده ، و
او توسط دو خط کوچک در نزدیکی دهان او ، نقص ضعف در منحنی صاف وحشت زده شد
گونه است.
"آه ، من باید متوقف شود نگران کننده است!" او بانگ زد. "مگر آن ---- نور الکتریکی" او
منعکس شده است ، springing تا از صندلی خود و نور شمع بر روی میز پانسمان.
او معلوم شد دیواری چراغ ها ، و خودش را میان شمع و شعله های آتش peered.
بیضی سفید چهره اش شنا با تزلزل از پس زمینه از سایه ،
نور نامشخص مات کدورت را دوست دارم ، اما این دو خط در مورد دهان
باقی مانده است.
لیلی گل رز برهنه و با عجله.
"این فقط به این دلیل من خسته شده اند و چنین چیزهایی نفرت انگیز را به فکر کردن در مورد" او
نگه داشته تکرار و بی عدالتی اضافه شده به نظر می رسید که مراقبت خرده باید ترک
ردیابی در زیبایی است که تنها دفاع خود را در برابر آنها بود.
اما چیزهای نفرت انگیز وجود دارد ، و با او باقی ماند.
او بازگشت wearily به فکر پرسی Gryce ، به عنوان یک سالک میدارد سنگین
toils بار و بعد از استراحت کوتاه.
او تقریبا مطمئن بود او "فرود آمد او را : کار چند روز و او خود را برنده
پاداش.
اما به نظر می رسد پاداش خود را نا مطلوبی محسوب فقط پس از آن او می تواند هیچ شور و حرارت زیادی از
فکر پیروزی است.
این امر می تواند بقیه از نگرانی ، نه بیشتر -- و چگونه کمی که به او به نظر می رسید
چند سال قبل! جاه طلبی های خود را به تدریج در منقبض شده بود
desiccating هوا شکست.
اما چرا او شکست خورده بود؟ تقصیر خود او و یا سرنوشت؟
او به یاد چگونه مادرش ، پس از آنها پول خود را از دست داده بود ، می گفت به او
با نوع vindictiveness شدید : "اما شما آن همه پشت -- you'll توانید آن را
پشت ، صورت خود را."... یاد
roused قطار کل انجمن ، و او را در تاریکی دراز بازسازی
از گذشته که در حال حاضر او بود رشد کرده است.
خانه ای که در آن هیچ کس در خانه dined بود مگر اینکه "شرکت" وجود دارد ؛ یک زنگ درب
دائمی زنگ سالن جدول با پاکت مربع که در گشوده شد باران
عجله و مستطیلی شکل پاکت نامه بود که
مجاز به جمع آوری گرد و غبار در عمق یک شیشه برنز ، یک سری از فرانسه و انگلیسی
خدمتکاران دادن هشدار در میان هرج و مرج از کمد عجله و غارت و لباس
پستو نشینی سلسله به همان اندازه تغییر
پرستاران و footmen ، نزاع در شربت خانه ، آشپزخانه و اتاق نقاشی ؛
رسوب سفر به اروپا ، و بازده با تنه gorged و روز از پایان نا پذیر
نامید ، بحث های نیمه سالانه به عنوان
که در آن تابستان باید صرف ، خاکستری interludes اقتصاد و درخشان
واکنش هزینه -- تنظیمات از خاطرات اولین لیلی بارت بود.
حاکم عنصر آشفته به نام خانه شکل شدید و مصمم بود
مادر هنوز جوان به اندازه کافی برای رقص او با توپ لباس ژنده پوش ، در حالی که مه آلود
رئوس مطالب یک پدر بی طرف رنگی پر
فضای میانی بین باتلر و مردی که آمد به باد ساعتهای.
حتی به چشم از مراحل ابتدایی ، خانم هادسون بارت جوان ظاهر شده بود ، اما لیلی نمی توانست
به خاطر هم زمانی که پدرش شده بود ، نه طاس و کمی دولا شدن ، با
رگه هایی از رنگ خاکستری موجود در موهای او ، و پیاده روی خسته.
این یک شوک به او را به یاد بگیرند پس از آن بود که او بود ، اما دو سال مسن تر از او را است
مادر.
لیلی به ندرت پدر خود را با نور روز دیدم. تمام روز او "پایین شهر" بود و در فصل زمستان
آن را به زمانی پس از شب هنگام بود که او شنیده قدم مانده خود را بر روی پله ها و دست خود را
بر روی درب اتاق مدرسه می باشد.
او او را در سکوت بوسه ، و از آنها بخواهید یک یا دو سوال از پرستار یا
حاکم زن خدمتکار خانم بارت و پس از آن خواهد آمد به او یادآوری می کنند که او بود ناهار خوری ، و
او دور عجله با سر اشاره به لیلی.
در تابستان ، زمانی که او آنها را برای روز یکشنبه در نیوپورت یا سوت هامپتون پیوست ، او حتی بیشتر بود
محو و خاموش از زمستان است.
به تایر او را به استراحت به نظر می رسید ، و او را برای ساعت ها خیره در خط دریا از نشستن
گوشه ای آرام از ایوان ، در حالی که صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب وجود همسرش رفت و در
توجهی نشد چند پا است.
به طور کلی ، با این حال ، خانم بارت و لیلی برای تابستان به اروپا رفت ، و قبل از
بخار پز نیمی از راه را بیش از آقای بارت در زیر افق غوطه ور کرده بود.
گاهی اوقات دخترش را شنیده ام او را برای داشتن غفلت را به جلو خانم بارت را محکوم کرد
وجوه ارسالی ، اما در بیشتر قسمت ها او ذکر شده و یا هرگز فکر تا خود را
بیمار دولا شدن شکل خود را ارائه شده در
جدید اسکله نیویورک به عنوان بافر بین بزرگی توشه همسرش و
محدودیت های آمریکایی سفارشی خانه.
در این زندگی درهم و برهم مد هنوز آشفته از طریق نوجوانان لیلی رفت و : ZIG - ZAG
البته خراب کردن که هنر و صنعت خانواده glided در جریان سریع تفریحی ،
نیاز به پول بیشتری -- در پاریز یک نیاز همیشگی tugged.
لیلی می تواند زمانی که پول وجود داشته است به اندازه کافی به خاطر آورید و در برخی از مبهم
راه پدرش به نظر می رسید همیشه برای کمبود مقصر است.
مطمئنا نمی توانست گسل خانم بارت ، که توسط دوستان او به عنوان یک سخن گفته شده بود
"مدیر عالی است."
خانم بارت معروف اثر نامحدود او در به معنی محدود بود و
به خانم و آشنایان او چیزی قهرمانانه در زندگی را به عنوان هر چند که یک وجود دارد
بسیار غنی تر از یک فرد از کتاب های بانک استفاده می شود.
لیلی به طور طبیعی افتخار استعداد مادر خود را در این خط بود : او آورده شده است
در ایمان است که ، هر آنچه که به آن هزینه ، یکی باید یک آشپز خوب ، و چه خانم
بارت به نام "آبرومندانه لباس می پوشد."
بدترین خانم بارت سرزنش به شوهرش شد از او بپرسم اگر او انتظار می رود او را به زندگی
مثل خوک "، و پاسخ خود را در منفی همواره به عنوان یک در نظر گرفته
توجیهی برای کابل کشی به پاریس برای
لباس اضافی و یا دو ، و تلفن را به جواهر فروش که او ممکن است ، بعد از همه ، ارسال
خانه دستبند فیروزه ای که خانم بارت در که آن روز صبح نگاه کرده بود.
لیلی می دانست که "مثل خوک زندگی می کردند ، و ظاهر و محیط اطراف خود را توجیه
مخالفت مادرش به آن شکل وجود.
آنها عمدتا عموزاده ، که خانه های تیره رنگ با حکاکی از کول مسکونی
سفر از حیات بر روی دیوار اتاق نقاشی و فاحشه وار سالن خدمتکاران که گفت : "من
بروید و نگاه کنید به "به بازدید کنندگان خواستار در یک ساعت
زمانی که همه افراد راست فکر هستند conventionally اگر نه در واقع از.
بخشی از آن منزجر کننده بود که بسیاری از این پسرعموهای غنی ، به طوری که لیلی
imbibed این ایده که اگر مردم مثل خوک زندگی می کردند آن را از انتخاب بود ، و از طریق
فقدان هر استاندارد مناسب از رفتار.
این به او احساس برتری منعکس شده ، و او خانم لازم نیست
نظرات بارت در frumps خانواده و misers به پرورش طعم طبیعی پر جنب و جوش او
برای شکوه و جلال است.
لیلی نوزده بود که شرایط سبب او را به تجدید نظر در دیدگاه خود از جهان است.
سال گذشته او اولین خیره کننده حاشیه رعد سنگین ابر ساخته شده بود
اسکناس.
نور اولین هنوز در افق lingered ، اما ابر ضخیم و قابل استفاده بود ؛
و ناگهان آن را شکست.
پشت سر افزوده شده به وحشت و هنوز هم وجود دارد زمانی که لیلی relived
با vividness دردناک تمام جزئیات از روزی که در آن ضربه سقوط کرد.
او و مادرش را در میز ناهار شده است ، بیش از CHAUFROIX و سرد نشسته بود
به ماهی قزل آلا از شام شب قبل : یکی از اقتصادهای چند خانم بارت بود به
مصرف در خصوصی باقی مانده گران از مهمان نوازی خود را.
لیلی شد احساس خستگی دلپذیر است که مجازات جوانان برای رقصیدن تا طلوع خورشید ؛
اما مادر او ، به رغم چند خط در مورد دهان و زیر امواج زرد رنگ
در معابد خود ، به عنوان هشدار ، تعیین
و پر رنگ است به عنوان اگر او از خواب untroubled افزایش یافته بود.
در مرکز میز ، بین MARRONS ذوب GLACES و قندی
گیلاس ها ، هرم از زیبایی های آمریکایی لغو ساقه شدید خود را برگزار می کردند
سر عنوان بالا به عنوان خانم بارت ، اما آنها خود را
گل سرخ رنگ به بنفش تلف تبدیل شده بود ، و حس لیلی از تناسب اندام بود
آشفته شده توسط ظهور دوباره خود را بر روی میز ناهار.
او گفت : "من واقعا فکر می کنم ، مادر ،" reproachfully ، "ما ممکن است تازه چند استطاعت
گل برای ناهار. تنها برخی jonquils یا نیلوفرهای از دره -
-- "
خانم بارت خیره شد. موشکافی خود چشم خود را بر ثابت
جهان ، و او اهمیتی نمی دهند چگونه میز ناهار نگاه که هیچ کس وجود دارد
در حال حاضر در آن اما خانواده.
اما او در معصومیت دخترش لبخند زد. "نیلوفرهای - دره ،" او گفت : آرامش ،
"دو دلار هزینه یک دوجین در این فصل است." لیلی بود تحت تاثیر قرار ندارد.
او می دانست بسیار کمی از ارزش پول است.
او استدلال کرد : "این بیش از شش ده را برای پر کردن نیست که کاسه".
"شش ده چی؟" از صدای پدرش را در درگاه ورودی خواست.
دو زن با تعجب نگاه کرد ، هر چند آن یک شنبه ، نزد آقای بارت در
ناهار یکی از غیر عادی بود.
اما نه همسرش و نه دخترش بود به حد کافی علاقمند به درخواست
توضیح.
آقای بارت کاهش یافته را به یک صندلی و نشست زل زده absently در قطعه مورد نظر از jellied
ماهی قزل آلا که باتلر قبل از او قرار داده بود.
«من فقط گفتن بود ،" لیلی آغاز شد ، که من از آنها بدم میاید برای دیدن گل پژمرده در ناهار و
مادر می گوید دسته ای از نیلوفرهای از دره ، بیش از دوازده دلار مقرون به صرفه نیست.
Mayn't گلفروش به ارسال چند هر روز بگویم؟ "
او با اطمینان نسبت به پدرش تکیه داد : او به ندرت رد هر چیزی او را ، و خانم
بارت به او آموخته بود تا با او لابه که entreaties خود را شکست خورده است.
آقای بارت شنبه بیحرکت است ، زل زل نگاه کردن او هنوز هم در ماهی آزاد ، ثابت شده و خود را فک پایین
کاهش یافته است. او نگاه حتی paler از حد معمول است و مو های نازک خود را با رگه های درهم و برهم در
پیشانی خود را.
ناگهان او در دخترش را نگاه کرد و خندید.
خنده بنابراین عجیب و غریب بود که رنگی لیلی زیر آن را : او را دوست نداشت از تمسخر ، و
پدرش به نظر می رسید ، به دیدن چیزی مسخره در درخواست.
شاید او فکر کردم آن احمقانه است که او باید او را در مورد چنین بازیچه قرار دادن مشکل است.
"دوازده دلار -- دوازده دلار در روز برای گل؟
اوه ، مطمئنا ، عزیز من -- او را برای دوازده صد می دهد ".
وی ادامه داد به خنده. خانم بارت به او یک نگاه سریع است.
"شما باید صبر کنید ، Poleworth -- من برای شما زنگ ، او به باتلر گفت.
باتلر به عقب بازگرداند با هوا مخالفت سکوت ، ترک باقی مانده است از
CHAUFROIX در میز کناری.
"ماده ، هادسون چه است؟ آیا شما بیمار شوید؟ "خانم بارت گفت : به شدت.
او تا به حال هیچ تحمل صحنه های که در ساخت خود را نمی شد ، و آن را نفرت انگیز به
او را که شوهرش را باید از خود نشان می دهد قبل از بندگان را.
"آیا شما بیمار است؟" او تکرار.
او گفت : "بیمار؟---- نه ، من خراب". لیلی ساخته شده صدای وحشت زده ، و خانم بارت
گل رز به فوت او.
؟ خراب ---- "او گریه ، اما در کنترل خودش فورا ، او تبدیل یک چهره آرام
به لیلی. او گفت : "در را بست شربت خانه ،".
لیلی اطاعت ، و هنگامی که او دوباره به اتاق تبدیل پدرش نشسته با هر دو بود
آرنج روی میز ، بشقاب ماهی آزاد بین آنها ، و سر خود را متمایل خود را در
دست.
خانم بارت بر سر او را با چهره ای سفید ساخته شده است که موهای خود را غیر طبیعی زرد ایستاده بودند.
او در لیلی نگاه به عنوان دومی نزدیک : نگاه خود را وحشتناک بود ، اما او
صدای مدوله شده بود به طرب رنگ پریده.
«پدر خود را به خوبی نیست -- او نمی داند که آنچه او می گوید.
این چیزی است -- اما شما بهتر بود طبقه بالا و به بندگان بحث ،
او افزود.
لیلی اطاعت او همیشه اطاعت هنگامی که مادرش در آن صدا صحبت کرد.
او سخنان خانم بارت نشده فریب : در یک بار او می دانست که آنها
خراب می شوند.
در ساعت های تاریک که به دنبال این حقیقت افتضاح را تحت الشعاع قرار حتی پدرش
مرگ آهسته و دشوار است.
او به همسرش دیگر شمارش : او منقرض شده تبدیل شده بود و زمانی که او را متوقف را به انجام برسانند او
هدف ، و او را در کنار خود با هوا موقت از مسافر که منتظر نشسته
برای استفاده از قطار دیرتر از موقع برای شروع.
احساسات لیلی نرمتر : او را در راه بی اثر وحشت زده pitied.
اما این واقعیت که او برای اغلب ناخودآگاه بخشی بود ، که توجه خود را ، زمانی که
او را به اتاق به سرقت برده ، دور از او پس از یک لحظه زیرفشار ، ساخته شده او را حتی بیشتر از یک
غریبه از در روز مهد کودک زمانی که او تا به حال هرگز پس از تاریک خانه تا.
او به نظر می رسید همیشه به او را از طریق تاری دیده می شود -- برای اولین بار از خواب آلودگی ، پس از
از راه دور و بی تفاوتی -- و در حال حاضر مه ضخیم شده بود تا او بود تقریبا
غیر قابل تشخیص است.
اگر او می توانست هر گونه خدمات کمی را برای او انجام می شود ، و یا با رد و بدل
او را به تعداد کمی از این واژه ها را تحت تاثیر قرار است که یک مطالعه گسترده ای از داستان او را به رهبری بود
ارتباط با موارد از جمله ، فرزندی
غریزه در او هم زده ممکن است ، اما ترحم او ، به پیدا کردن هیچ بیان فعال
باقی مانده در یک کشور spectatorship ، را تحت الشعاع قرار ترسناک مادر
خشم unflagging.
هر نگاه و عمل خانم بارت به نظر می رسید گفت : "شما متاسفانه برای او در حال حاضر -- اما شما
متفاوت خواهد شد احساس زمانی که می بینید آنچه که او برای ما انجام می شود. "
امداد رسانی به لیلی بود که پدرش فوت کرد.
سپس زمستان طولانی می شوید.
پول کمی به سمت چپ وجود دارد ، اما به خانم بارت به نظر می رسید آن را بدتر از چیزی -- صرف
مسخره از آنچه او به حق بود. استفاده از زندگی چه بود اگر کسی تا به حال به
مثل خوک زندگی می کنند؟
او را به نوعی بی تفاوتی خشمگین ، دولت از خشم بی اثر علیه سرنوشت غرق.
دانشکده او را برای "مدیریت" او را ترک ، و یا او دیگر غرور کافی در آن زمان
برای اعمال آن.
بود و به اندازه کافی به "مدیریت" هنگامی که با انجام این کار یک نفر می تواند حمل خود نگه داشتن ؛
اما زمانی که یکی از بهترین در تدبیر این واقعیت که یکی تا به حال برای رفتن بر روی پنهان ندارد
پا ، تلاش دیگر ارزش ساخت.
لیلی و مادرش سرگردان از جایی به جای دیگر نقل مکان کرده ، در حال حاضر پرداخت بازدیدکننده داشته است طولانی به روابط
خانه نگه داشتن که خانم بارت را مورد انتقاد قرار ، و این واقعیت که او اجازه لیلی که قلبش به درد
صبحانه در رختخواب زمانی که دختر تا به حال هیچ
چشم انداز پیش از او ، و در حال حاضر در پناهگاه ها قاره ارزان ، که در آن خانم بارت vegetating
برگزار شد خودش را به شدت دور از صرفه چای جداول از اصحاب خود را در بدبختی است.
او به خصوص دقت برای جلوگیری از دوستان قدیمی او و صحنه های سابق خود
موفقیت.
است ضعیف به نظر می رسید به چنین اعترافات خود را از شکست است که آن را به رسوایی بالغ ؛
و او تشخیص داده توجه داشته باشید از مدارا در دوستانهترین پیشرفت است.
تنها یک گمان بردند که او consoled ، که تفکر زیبایی لیلی بود.
او آن را با یک نوع از اشتیاق مطالعه قرار گرفت ، اگرچه برخی از آن سلاح او تا به حال به آرامی
برای انتقام او را از مد افتاده است.
این آخرین دارایی در بخت و اقبال خود را بود ، هسته که در اطراف زندگی خود شد
بازسازی شود.
او آن را تماشا حسد ، مثل اینکه آن اموال خود را و لیلی صرف آن شد
نگهبان و او سعی به دومی کم کم تزریق کردن احساس مسئولیت که
چنین به اتهام دخیل است.
او در تخیل حرفه ای از زیبایی های دیگر ، با اشاره به او
دختر چه ممکن است از طریق چنین هدیه ای به دست آورد ، و خانه در افتضاح
هشدار کسانی که ، به رغم آن ، تا به حال
شکست خورده به آنچه آنها می خواستند : به خانم بارت ، تنها حماقت می تواند توضیح دهد
شرایطی به هیچ وجه از آنجا برخی از نمونه های خود.
او بالاتر از تناقض سرنوشت شارژ نشده بود ، به جای خودش ، با
بدبختیهای خود او ، اما او تا acrimoniously در مقابل عشق سازگارش که inveighed
لیلی که ازدواج خود را خیالی
شده بود که طبیعت ، به حال خانم بارت نه اغلب او اطمینان داد که او شده بود ،
"صحبت به آن -- توسط چه کسانی ، او هرگز روشن ساخته شده است.
لیلی بموقع قدر فرصت های خود را تحت تاثیر قرار گرفته بود.
دودی رنگی از زندگی کنونی خود را انداختند به تسکین دلربا وجود
که او احساس خودش را با عنوان.
کمتر نورانی هوش خانم عزیز بارت مشاوره ممکن است خطرناک ؛
اما لیلی را درک کرد که زیبایی تنها مواد خام از فتح و به
تبدیل آن را به هنر موفقیت های دیگر مورد نیاز است.
او می دانست که به خیانت هر حس برتری شکل زیرکانه و از
حماقت مادر او را محکوم کرد ، و آن را خود به سفر می برد زمانی که زیبایی را به یاد بگیرند
نیاز به تدبیر بیش از صاحب مجموعه ای به طور متوسط از ویژگی های.
جاه طلبی های او به عنوان نفت خام به عنوان خانم بارت نیست.
در روزهای اولیه ، قبل از -- در میان نارضایتی که خانم که شوهرش شده
او خیلی خسته بودم -- شب خود را در آنچه او مبهم به عنوان "خواندن توصیف هدر رفته بود
شعر "، و در میان اثرات بسته بندی
به حراج پس از مرگ او یک امتیاز و یا دو تا از حجم دودی رنگ است که به حال تلاش بودند
وجود در میان چکمه و بطری های دارو در قفسه های اتاق پانسمان او است.
در لیلی وجود دارد رگ احساسات ، شاید از این منبع منتقل شده است ، که
داد لمس idealizing کسل کننده ترین اهداف خود است.
او دوست به زیبایی او را به عنوان یک قدرت برای خوب فکر می کنم ، به عنوان دادن او این فرصت را به
رسیدن به یک موقعیت در جایی که او به باید نفوذ خود را در اشاعه مبهم احساس
پالایش و طعم خوب.
او علاقه از تصاویر و گل و داستان احساساتی بود ، و او نمی توانست
تفکر است که در اختیار داشتن چنین سلیقه ennobled تمایل خود را برای دنیوی
مزایای.
او در واقع نمی مراقبت به ازدواج یک مرد بود که تنها به غنی : او مخفیانه
شرمنده از شور خام مادرش برای پول.
ترجیح لیلی که برای یک نجیب زاده انگلیسی با جاه طلبی های سیاسی بوده است
و گسترده املاک ، یا ، برای انتخاب دوم ، شاهزاده ایتالیایی با یک قلعه در
Apennines و دفتر ارثی در واتیکان.
را فراموش کرده علل جذابیت رمانتیک برای او ، و او دوست داشت به خودش تصویر به صورت
ایستاده دور از مطبوعات مبتذل در Quirinal ، و به خطر انداختن لذت خود را به
ادعای یک سنت بسیار قدیم....
چه مدت قبل و دور آن همه به نظر می رسید! کسانی که جاه طلبی های سختی بیهوده و
کودکانه نسبت به آنهایی که قبل از آن که در مورد داشتن یک فرانسوی محور بود
عروسک دارای مفصل کاذب با موهای واقعی.
آیا تنها ده سال پس از او در تخیل بین ارل انگلیسی و wavered بود
شاهزاده ایتالیایی؟ خستگی ناپذیر ذهن خود را بر روی بیش از سفر
دلتنگ کننده فاصله....
پس از دو سال از خانم بارت ، رومینگ گرسنه ، فوت شده بودند ---- انزجار عمیق درگذشت.
او چرکی متنفر بود ، و آن سرنوشت او بود به تیره رنگ است.
سند چشم انداز خود را از ازدواج درخشان برای لیلی پس از سال اول پژمرده شده بود.
"مردم می تواند به شما ازدواج نمی کنند اگر آنها شما را نمی بینم -- و شما چگونه می توانید آنها را مشاهده کنید در این
سوراخ که در آن ما گیر کرده؟ "
این بار از ضجه و زاری کردن او بود ، و التماس او را به دخترش بود به
فرار از چرکی اگر او می تواند. "آیا اجازه نمی دهد آن را خزش بر شما و شما را بکشید
پایین.
راه خود را از آن مبارزه با نوعی -- you're جوان و می تواند آن را انجام دهد ، او اصرار دارد. "
او در یکی از بازدیدکننده داشته است کوتاه خود را به نیویورک جان خود را از دست داده اند ، و لیلی در یک بار وجود دارد
مرکز شورای خانواده متشکل از اقوام ثروتمند شد آنها او
مثل خوک زندگی می کنند آموزش داده شده است تا به حال به خوار شمردن.
ممکن است که آنها تا به حال اگاهی از احساسات که در آن او اقامه شده بود
تا برای هیچ یک از آنها تمایل بسیار پر جنب و جوش برای شرکت خود را آشکار و در واقع ،
سوال تهدید حل نشده باقی می ماند تا
خانم Peniston با آه اعلام کرد : "من او را برای یک سال را امتحان کنید."
هر کس ، شگفت زده شد و همه تعجب خود را پنهان ، مبادا خانم
Peniston باید آن را دوباره تصمیم او آگاهند.
خانم Peniston خواهر بیوه آقای بارت بود ، و اگر او به هیچ معنی
ثروتمندترین گروه خانواده ، دیگر اعضای آن با این وجود دلایل زیاد بود
به همین دلیل او به وضوح توسط مشیت الهی بود به مقصد به عهده مسئول لیلی.
در وهله اول او به تنهایی ، و این امر می تواند جذاب را برای او به یک جوان
همدم.
سپس او گاهی اوقات سفر و آشنایی با آداب و رسوم خارجی لیلی -- قلبش به درد آمده
به عنوان یک بدبختی توسط بستگان محافظه کارانه تر او را -- حداقل را قادر می سازد که او را به عمل
به عنوان یک نوع از پیک.
اما به عنوان یک ماده در واقع خانم Peniston حال این ملاحظات بوده است نمی شود.
او دختر را گرفته بود به سادگی به خاطر هیچ کس دیگری به او ، و چون او
نوع HONTE MAUVAISE اخلاقی که باعث می شود نمایش عمومی از خودخواهی
دشوار است ، هر چند آن را با زیاده روی خصوصی آن دخالت نمی کنیم.
این غیر ممکن است برای خانم Peniston قهرمانانه در جزیره ی صحرایی ،
اما با چشم از دنیای کوچک خود را بر او ، او در زمان یک لذت خاصی در عمل او.
او پاداش که disinterestedness است به عنوان رسید ، و در بر داشت
همدم دلپذیر در خواهر زاده اش.
او برای پیدا کردن لیلی لجباز ، انتقادی و "خارجی" انتظار می رود -- برای حتی خانم
Peniston ، هر چند او گهگاه به خارج رفته اند ، ترس خانواده
خارجی -- اما دختر نشان داد دمدمی مزاجی ،
که به ذهن نفوذ بیشتری نسبت به او عمه ، ممکن است کمتر اطمینان بخش بوده است
از خودخواهی باز از جوانان است.
لیلی بدبختی انعطاف پذیر به جای سخت شدن او ساخته شده بود ، و یک ماده قابل انعطاف
کمتر آسان به نسبت یک سفت شکستن. خانم Peniston ، با این حال ، آیا رنج می برند نه از
سازگاری خواهرزاده اش.
لیلی به حال به هیچ وجه قصد سوء استفاده از طبیعت خوب عمه خود.
او در حقیقت پناه به او سپاسگزار بود : خانم Peniston مجلل
داخلی را خارج نمی تیره رنگ بود.
اما دودی رنگی با کیفیت که فرض تمامی شیوه های پنهان و لیلی به زودی
که آن را به عنوان در روال گران قیمت از زندگی عمه اش نهفته بود به عنوان در
وجود موقت از حقوق بازنشستگی قاره.
خانم Peniston یکی از افراد episodical که به صورت بالشتک از زندگی بود.
غیر ممکن بود به این باور که او تا به حال خودش تا کنون شده است تمرکز فعالیت ها.
واضح ترین چیزی که در مورد او این واقعیت که مادر یزرگ او وان شده بود
Alstyne.
این رابطه با سهام به خوبی تغذیه و کوشا از اوایل نیویورک
خود را در neatness یخبندان از خانم Peniston نقاشی اتاق و در را نشان داد
برتری غذاهای او.
او متعلق به کلاس نیویورکی قدیمی جدید که همیشه به خوبی زندگی می کردند ، لباس پوشیدن
expensively ، و کمی دیگری انجام و به این تعهدات به ارث برده خانم Peniston
صادقانه مطابقت.
او همیشه به یک تماشاچی در زندگی داشت ، و ذهن او شبیه یکی از کسانی که کمی
آینه ها که اجداد هلندی خود را به اضافه نمودن به پنجره بالای آنها عادت کرده اند ،
به طوری که از عمق غیر قابل نفوذ
رام شدگی آنها ممکن است ببینیم که چه چیزی اتفاق می افتد در خیابان بود.
خانم Peniston صاحب یک کشور در نیوجرسی بود ، اما او هرگز
از زمان مرگ شوهرش زندگی می کردند -- یک رویداد از راه دور ، که به نظر می رسد ساکن در
حافظه خود را عمدتا به عنوان نقطه تقسیم
خاطراتی شخصی که جزء اصلی مکالمه او را تشکیل دادند.
او یک زن است که به یاد تاریخ با شدت بود ، و می تواند بگوید در لحظه ای
توجه کنید که آیا پرده های نقاشی اتاق قبل یا بعد از آقای تمدید شده بود
بیماری تاریخ و زمان آخرین Peniston.
خانم Peniston فکر این کشور تنها و درختان مرطوب ، و گرامی ترس مبهم
ملاقات با یک گاو نر است.
برای محافظت در برابر احتمالات از جمله او روزانه تعداد آبیاری بیشتری پرجمعیت
مکان ، جایی که او به خودش نصب impersonally در خانه استخدام و نگاه در
در زندگی از طریق صفحه بوریا از ایوان او.
در مراقبت از چنین نگهبان ، آن را به زودی به لیلی روشن شد که او برای لذت بردن از
فقط مزایای مواد غذای خوب و لباس های گران قیمت ، و ، هر چند دور
از underrating این ، او که با خوشحالی می پذیریم
آنها را برای آنچه خانم بارت به او آموخته بود که به عنوان فرصت در نظر رد و بدل شده است.
آهی کشید فکر می کنم آنچه انرژی شدید مادرش را داشته انجام ،
بود آنها با منابع خانم Peniston همراه شده است.
لیلی فراوان انرژی از خود را داشتند ، اما آن را با ضرورت های تطبیق محدود بود
خودش را به عادات عمه.
او را دیدم که او در همه هزینه ها باید به نفع خانم Peniston تا نگه داشتن ، به عنوان خانم بارت
که آن عبارت ، او می تواند بر روی پاهای خود او ایستاده.
لیلی هیچ ذهن برای زندگی خانه بدوش از رابطه فقیر بود ، و خودش خود را سازگار به
خانم Peniston او بود ، تا حدی ، به فرض نگرش منفعل که بانوی.
او در ابتدا خیالی بود که این امر می تواند آسان عمه خود را به غلغله از او رسم
خود فعالیت است ، اما یک نیروی ثابت در خانم Peniston وجود دارد که در برابر او را
تلاش خواهر زاده خود را بیهوده به سر برد.
به تلاش او را به ارتباط فعال با زندگی را به مانند عمل کشیدن در
قطعه ای از مبلمان است که به طبقه پیچ.
او ، نه در واقع ، انتظار می رود لیلی باقی بماند به همان اندازه غیر منقول : او تا به حال آمریکا
زیاده روی نگهبان برای بی ثباتی از جوانان.
او به حال زیاده روی همچنین برای برخی از عادات دیگر از خواهر زاده خود را.
به طبیعی خود به نظر می رسید که لیلی باید تمام پول خود را در لباس را صرف ، و او
درآمد نازل دختر توسط "ارائه خوش تیپ" گاه به گاه به معنای تکمیل
اعمال شده به هدف همان است.
لیلی ، که به شدت عملی بود ، ترجیح داده اند کمک هزینه ثابت ، اما خانم
Peniston دوست عود دوره ای از قدرشناسی برانگیخته توسط چک های غیر منتظره و
شاید زیرک به اندازه کافی برای درک آن
چنین روش از دادن در خواهرزاده او حس سودمند از وابستگی زنده نگه داشته شود.
فراتر از این ، خانم Peniston به حال احساس نمی خواست به انجام هر کاری برای اتهام او :
او به سادگی ایستاده بود کنار گذاشته و اجازه دهید که میدان را به او است.
لیلی آن ، گرفته شده در ابتدا با اعتماد به نفس از possessorship اطمینان داد ، و سپس
با به تدریج باریک مطالبات ، تا کنون او خودش را در واقع برای مبارزه
جای پای در فضای گسترده ای بود که زمانی خود را برای پرسیدن به نظر می رسید.
چگونه از آن اتفاق افتاد که هنوز نمی دانند.
گاهی اوقات او معتقد بود که چون خانم Peniston انفعال بیش از حد شده بود ، و دوباره
نگران بود چرا که او خودش منفعل نشده بود به اندازه کافی.
اگر او اشتیاق نشان داده شده است در مدت زمان معقول
فصل 4
صبح روز بعد ، بر روی سینی صبحانه اش ، خانم بارت توجه داشته باشید از میزبان خود را در بر داشت.
"عزیزترین لیلی ، آن را زد ،" اگر آن را بیش از حد از مته سوراخ می شود توسط ده ،
آمدن به اتاق من نشسته به من با برخی از کارهای خسته کننده کمک کند؟ "
لیلی پرتاب کنار توجه داشته باشید و بر روی بالش خود را با آه فروکش.
بود با مته سوراخ می شود توسط ده -- یک ساعت در Bellomont به عنوان مبهم در نظر گرفته
همزمان با طلوع خورشید -- و او می دانست و به خوبی ماهیت چیز خسته کننده در
سوال.
دوشیزه Pragg ، وزیر امور خارجه ، به نام شده بود دور و یادداشت ها وجود نخواهد داشت و شام
کارت برای نوشتن ، از دست رفتن آدرس برای شکار کردن ، و برای انجام سایر کارهای شاق اجتماعی.
این که خانم بارت باید شکاف در مواقع اضطراری از جمله پر درک بود ، و او
معمولا به رسمیت شناخته شده تعهد بدون سوفل.
امروز ، با این حال ، آن را تجدید حس از بردگی که بررسی شب قبل
چک ، کتاب خود را به حال تولید می شود. همه چیز در محیط او ministered
به احساس سهولت و ملایمت.
پنجره باز ایستاده بود به تازگی درخشان از صبح روز سپتامبر ، و
بین boughs زرد او گرفتار یک چشم انداز هجز و parterres پیشرو
درجه کاهش تشریفات به undulations آزاد از پارک.
خدمتکار او در یک آتش سوزی کوچک در کوره فولاد سازی دهان مشتعل بود ، و آن را ادعا خوش با
نور خورشید که در سراسر فرش خزه سبز نقطه و به caressed طرف منحنی
میز تزئين با چوب و گوش مای قدیمی است.
در نزدیکی تخت ایستاد جدول برگزاری سینی صبحانه خود ، با هماهنگ
ظروف و نقره ، تعداد انگشت شماری از بنفشه را در یک لیوان بلند و باریک ، و کاغذ صبح
تاشو در زیر نامه هایش.
چیز جدیدی به لیلی در این نشانه های لوکس مورد مطالعه وجود دارد ، اما ، هر چند
آنها بخشی از فضای خود را تشکیل دادند ، او حساسیت او را به خود را از دست داد هرگز
افسون.
نمایش صرف او را با حس تمایز برتر چپ ، اما او احساس
میل به تمام مظاهر زیرکانه و ثروت است.
احضار خانم Trenor ، با این حال ، به طور ناگهانی ، دولت او را از وابستگی به یاد می آورد ، و او
بلند شد و لباس پوشیدن و در خلق و خوی از تحریک پذیری که او معمولا بیش از حد محتاطانه
افراط.
او می دانست که احساسات از جمله ترک خطوط بر روی صورت و همچنین در شخصیت ، و
او را به توسط چین های کوچک که بررسی نیمه شب او را به حال به معنای هشدار دهنده بود
نشان داد.
تن ماده به دوره های تبریک خانم Trenor تحریک او را عمیق تر.
اگر یکی خود را از رختخواب بیرون می کشیدن در چنین یک ساعت ، و پایین آمدن تازه و
تابشی به یکنواختی از توجه داشته باشید ، نوشتن ، برخی از به رسمیت شناختن ویژه از فداکاری
به نظر می رسید اتصالات.
اما لحن خانم Trenor هیچ آگاهی از این واقعیت را نشان داد.
"آه ، لیلی ، که خوب از شما ،" او صرفا در سراسر هرج و مرج از نامه ها ، صورتحساب آهی کشید
و دیگر اسناد داخلی که به لمس incongruously تجاری به
ظرافت بلند و باریک از او نوشتن جدول.
او افزود : "بسیاری از وحشت امروز صبح وجود دارد ،" ، پاکسازی فضا در
مرکز سردرگمی و افزایش عملکرد صندلی خود را به خانم بارت.
خانم Trenor یک زن قد بلند ، عادلانه و منصفانه که ارتفاع تنها او را از افزونگی را نجات داد.
blondness گلگون او حدود چهل سال فعالیت بیهوده بدون نشان دادن جان سالم به در برده بود
ردیابی بسیاری از سوء استفاده به جز در یک بازی از دست رفته از ویژگی های.
این سخت بود که او را فراتر از گفت که او تنها به عنوان یک وجود دارد به نظر می رسید به تعریف
میزبان ، نه از هر غریزه اغراق آمیز از مهمان نوازی بسیار ، زیرا او
می تواند زندگی به جز در یک جمعیت را حفظ.
ماهیت جمعی از منافع خود او را از رقابت های عادی معاف
جنسی او ، و او بدون احساسات شخصی تر از آن است که نفرت را برای زن می دانستند
که اصل بر دادن شام بزرگتر و یا طرف خانه سرگرم کننده تر از خودش.
به عنوان استعدادهای اجتماعی خود ، مورد حمایت آقای Trenor حساب بانک ، تقریبا همیشه
اطمینان پیروزی نهایی خود را در چنین مسابقاتی ، موفقیت در او ایجاد شده بود
طبیعت بی پروا خوب نسبت به بقیه
از جنسی او ، و در طبقه بندی سودمندگر خانم بارت از دوستان او ، خانم Trenor
رتبه بندی به عنوان زن بود که حداقل به احتمال زیاد ، "برو عقب" در او.
"Pragg اکنون به سادگی بر خلاف انسانیت و شئون بشری بود ،" خانم Trenor ، به عنوان دوست خود را اعلام کرد
خودش را در میز نشسته است.
"او می گوید که خواهرش در حال رفتن به یک نوزاد -- مثل این که آن هر چیزی به خاطر داشتن
خانه حزب! من مطمئن هستم که من باید بیشتر به طرز وحشیانه ای مخلوط
وجود خواهد داشت برخی از ردیف افتضاح است.
وقتی که من در لباس مخصوص مهمانی رسمی بود من از بسیاری از مردم برای هفته آینده خواست ، و من mislaid
لیست و نمی تواند به یاد داشته باشید که در حال آمدن است.
و این هفته به شکست سهمناک بیش از حد -- و گوئن ون Osburgh خواهد رفت
به عقب و به مادرش بگویید که چگونه حوصله افراد.
من معنی برای پرسیدن Wetheralls -- که یک اشتباه بزرگ از گاس بود.
آنها از حمل فیشر مخالف ، شما می دانید. همانطور که اگر یک نفر می تواند کمک به داشتن حمل فیشر!
این احمقانه از او دریافت که طلاق دوم -- حمل چیزها همیشه overdoes --
او گفت : تنها راه برای گرفتن از پنی از فیشر بود ، او را طلاق و او را به پرداخت
نفقه.
و حمل ضعیف در نظر گرفتن هر دلار است.
این واقعا مضحک از آلیس Wetherall را به چنین سر و صدا در مورد ملاقات با او را ، هنگامی که
یکی از آنها از راه از آنچه که جامعه در حال آمدن است فکر می کند.
برخی از یکی از آنها گفت روز دیگر که بود طلاق و یک مورد آپاندیسیت در وجود دارد
هر یک خانواده می داند.
علاوه بر این ، حمل تنها فردی که می تواند گاس در یک طنز خوب نگه دارید که ما باید
bores در خانه. آیا شما متوجه شده باشید که همه شوهران دوست
او چیست؟
همه ، منظور من ، به جز خود او. این موضوع تا حدودی هوشمندانه از او ساخته اند
تخصص اختصاص خود به افراد کسل کننده -- زمینه چنین یکی از بزرگ است ، و
او آن را عملا به خودش است.
او غرامت می یابد ، بدون شک -- من می دانم که او قرض پول از گاس -- اما پس از آن من می خواهم پرداخت
او را به او را در یک طنز خوب ، بنابراین من نمی توانم شکایت ، بعد از همه است. "
خانم Trenor برای لذت بردن از منظره از تلاش های خانم بارت به هم باز کردن او متوقف شد
مکاتبات درهم. اما تنها Wetheralls و حمل "
او با توجه داشته باشید تازه از ضجه و زاری از سر گرفته است.
«حقیقت این است ، من awfully در بانوی Cressida Raith ناامید شده است."
"نا امید؟ اگر پیش از او شناخته شده دارید؟ "
"رحمت -- تا دیروز او را هرگز دیدم.
بانوی Skiddaw او را فرستاده شده بیش از نامه به Osburghs وان ، و من شنیده ام که ماریا
ون Osburgh بود به یک حزب بزرگ برای این مورد درخواست برای دیدار با او در این هفته ، بنابراین من فکر کردم این امر می تواند سرگرم کننده
برای گرفتن او دور ، و ، جک Stepney ، که او را در هند می دانستند ، آن را برای من موفق.
ماریا خشمگین بود ، و در واقع به حال گستاخی را به گوئن خودش دعوت ،
به طوری که آنها نباید کاملا خارج از آن -- اگر من می خواهم شناخته شده بانوی Cressida بود مانند ،
آنها می توانستند او را به حال و خوش آمدید!
اما من فکر کردم هر دوست 'Skiddaws مطمئن شود سرگرم کننده بود.
شما را به یاد داشته باشید آنچه را که سرگرم کننده بانوی Skiddaw بود؟ زمانی که من به سادگی به حال برای ارسال وجود دارد
دختران خارج از اتاق است.
علاوه بر این ، بانوی Cressida دوشس خواهر Beltshire است ، و من به طور طبیعی
مثلا قرار بود او مرتب کردن بر اساس همان بود ، اما شما در این خانواده انگلیسی هرگز نمی تواند بگوید.
آنها آنقدر بزرگ هستند که برای همه انواع اتاق وجود دارد ، و معلوم می شود که Cressida بانوی
یکی از اخلاقی -- ازدواج یک روحانی و مرد کار میسیونری در انتهای شرقی.
فکر می کنم از من گرفتن چنین مقدار زیادی از مشکلات در مورد همسر یک روحانی ، که می پوشد هند
طلا و جواهر و botanizes!
او گاس را به او از طریق شیشه های خانه ها دیروز و زحمت او را به
مرگ با درخواست او را به نام از گیاهان.
علاقه داشتن به درمان گاس که اگر او را به باغبان شد! "
خانم Trenor به ارمغان آورد که در اوج خشم.
"اوه ، خب ، شاید بانوی Cressida Wetheralls به جلسه آشتی حمل
فیشر ، گفت : "خانم بارت pacifically. "من مطمئن هستم که من امیدوارم!
اما او خسته کننده است همه افراد به طرز وحشیانه ای ، و اگر او را به دستگاه پخش طول می کشد ، به عنوان من
شنیدن او می کند ، از آن خواهد شد بیش از حد افسرده می باشد. بدتر از آن است که او می شده اند
در زمان مناسب بسیار مفید است.
شما می دانید که ما باید به اسقف یک بار در سال ، و او را داده اند فقط
لحن حق به چیزهایی.
من همیشه شانس زشت در مورد بازدیدکننده داشته است بیشاپ ، افزود : "خانم Trenor ، که
بدبختی حاضر که توسط جزر و مد به سرعت در حال افزایش از خاطره تغذیه "در سال گذشته ،
هنگامی که او آمد ، گاس همه چیز در مورد خود را فراموش کرده
بودن در اینجا ، و به خانه آورد Wintons NED و Farleys -- پنج طلاق و
شش مجموعه از کودکان بین آنها! "" هنگامی که بانوی Cressida رود؟ "
لیلی نپرسید.
خانم Trenor بازیگران چشم خود را در ناامیدی. "عزیزم ، اگر کسی تنها می دانستند!
من در چنین عجله او را به دور از ماریا بود که من در واقع فراموش کرده به نام
تاریخ و گاس می گوید او گفت : برخی از او به معنای به اینجا توقف تمام زمستان را. "
"برای متوقف کردن اینجا؟
در این خانه "" آیا می شود نه احمقانه -- در امریکا.
اما اگر هیچ کس دیگری به او می پرسد : -- شما می دانید آنها به هتل ها هرگز ".
"شاید گاس فقط گفت آن را به شما را بترساند."
"نه -- من شنیده ام برتا دورست به او را که او تا به حال برای قرار دادن در حالی که شش ماه او
شوهر بود که درمان را در Engadine.
باید از شما را دیده اند ، برتا نگاه خالی!
اما بدون شوخی ، می دانید -- اگر او باقی می ماند اینجا همه پاییز او خواهیم از بین بردن
همه چیز ، و ماریا ون Osburgh به سادگی خواهد شد. شادی کردن "
در این دیدگاه موثر بر صدای خانم Trenor با ترحم بخود لرزید.
"اوه ، جودی -- که اگر هر کس در Bellomont خسته شد"
خانم بارت tactfully اعتراض.
"شما به خوبی می دانیم که اگر خانم ون Osburgh برای دریافت تمام مردم حق
و شما را با تمام آنهایی که اشتباه ، شما می خواهم مدیریت را به چیز رفتن ، و او
خواهد بود. "
چنین تضمین معمولا ترمیم داشته خوشنودی خانم Trenor ، اما در
به این مناسبت آن را ابری از پیشانی او را تعقیب نمی.
او افسوس می خورد که : "این است که نه تنها بانوی Cressida".
"همه چیز افتاده است در این هفته است. من می توانم بفهم که برتا دورست خشمگین است
با من. "
خشمگین با شما؟ چرا؟ "
"از آنجا که من به او گفت که لارنس Selden بود ، اما او بعد از همه ، و
او کاملا بی دلیل به اندازه کافی فکر می کنم تقصیر من است. "
خانم بارت را قلم او و نشست absently زل زده در توجه داشته باشید که او آغاز شده بود.
"من فکر کردم که بیش از همه بود ، او گفت :." "پس از آن است ، در سمت خود است.
و البته برتا بیکار کرده است از سال شده است.
اما من علاقه داشتن به او را از کار فقط در حال حاضر -- و برخی از اشاره به من داد که من
بهتر است بپرسید لارنس.
خب ، من از او بخواهید -- اما من نمی توانستم او آمده و در حال حاضر گمان می کنم او خواهیم آن را
از من که کاملا تند و زننده به هر یک دیگر است. "
"آه ، او ممکن است آن را از او کاملا جذاب بودن -- به برخی از کس دیگری است."
خانم Trenor سرش را تکان داد dolefully. "او می داند او نمی خواهد ذهن.
و چه کس دیگری وجود دارد؟
آلیس Wetherall لوسیوس اجازه نمی دهد از بینایی خود را.
NED Silverton می تواند چشمان خود را خاموش حمل فیشر -- پسر فقیر!
گاس توسط برتا بی حوصله ، جک Stepney او را به خوبی می داند -- و -- خوب ، تا مطمئن شوید ،
پرسی Gryce وجود دارد! "او شنبه خندان در فکر است.
قیافه خانم بارت لبخند را منعکس نمی کند.
"آه ، او و آقای Gryce خواهد بود به احتمال زیاد به آن ضربه خاموش است."
"شما به معنای آن است که او می خواهم او را شوک و او می خواهم او را با مته سوراخ؟
خب ، که چنین شروع بد نیست ، شما می دانید.
اما من امیدوارم که او آن را به سر او را به خوبی به او ، برای من در اینجا از او خواست در
هدف را برای شما خواهد شد. "لیلی خندید.
"تعریف DU MERCI!
من حتما باید هیچ نشان می دهد در مقابل برتا داشته باشد. "
"آیا شما فکر می کنم من هستم بی تعارف؟ من واقعا نمی ، می دانید.
هر کس می داند که شما هزار بار handsomer و باهوشتر از برتا ، اما
سپس شما تند و زننده نیست. و برای همیشه گرفتن آنچه او در می خواهد
دراز مدت ، ستایش من به یک زن تند و زننده است. "
خانم بارت خیره در reproval متاثر از. "من فکر می کردم شما علاقه برتا بودند."
"آه ، من -- آن را به مراتب امن تر می شود علاقه مردم خطرناک است.
اما او خطرناک است -- و اگر من او را دیدم به شرارت در حال حاضر است.
من می توانم با شیوه ای فقیر جورج بگویید. آن مرد بارومتر کامل است -- او همیشه
می داند وقتی برتا رفتن به ----
"به سقوط؟" خانم بارت پیشنهاد.
"آیا نمی شود تکان دهنده! شما می دانید او در او بر این باور هنوز هم.
و البته نمی گویم هیچ آسیبی واقعی در برتا وجود دارد.
فقط او در ساخت به مردم بدبخت دلخوشیها ، و به ویژه فقرا جورج. "
"خوب ، او به نظر می رسد برای بخشی برش -- من تعجب او دوست دارد بیشتر شاد
مصاحبت. "اوه ، جورج به عنوان ملال انگیز است که شما فکر می کنید نیست.
اگر برتا نگران او او خواهد بود کاملا متفاوت است.
یا اگر او می خواهم او را به تنهایی ترک کند ، و اجازه دهید زندگی خود را ترتیب او را به عنوان بخواهد.
اما او جرات نیست از دست دادن او را نگه دارید از او در حساب از پول ، و به همین ترتیب وقتی او
حسادت است که او وانمود می شود "
خانم بارت در ادامه نوشتن در سکوت ، و میزبان او نشسته زیر قطار خود را از
فکر با frowning شدت.
"آیا شما می دانید ، او پس از یک مکث طولانی گفت :" من اعتقاد دارم من تماس بگیرید تا لارنس در
تلفن و به او بگوید او به سادگی باید آمد؟ "
، گفت : "آه ، نمی" لیلی ، با اشباع رنگ سریع.
وهله او را شگفت زده تقریبا به اندازه آن را به عنوان میزبان او ، که ، هر چند نه
معمولا ناظر تغییرات صورت ، خیره در او را با چشم متعجب و متحیر شنبه.
"بخشنده خوب ، لیلی ، چقدر خوش تیپ شما!
چرا؟ آیا شما دوست نداشتن او را بسیار گران است؟ "
"نه در همه ، من او را دوست.
اما اگر شما قصد خیرخواه حفاظت از برتا actuated --
فکر می کنم من نیاز به حفاظت از خود نیست. "Trenor خانم با تعجب نشسته.
"لیلی!---- پرسی؟
آیا شما بگویم شما در واقع آن را انجام داده؟ "
خانم بارت لبخند زد. «من فقط بگویم که من و آقای Gryce
به دوستان بسیار خوب است. "
"H'm -- نگاه کنید به" خانم Trenor چشم ربودهشده را بر او ثابت است.
"شما می دانید که آنها می گویند او تا هشتصد هزار نفر در سال -- و به خرج می کند هیچ چیز ، به جز
در برخی از کتاب های قدیمی بی ارزش است.
و مادر او دارای بیماری قلبی و ترک او خیلی بیشتر است.
آه ، لیلی ، DO به آرامی پیش بروید "، دوست وی به او adjured.
خانم بارت همچنان بدون دلخوری لبخند.
"من باید به عنوان مثال ، نه ،" او اظهار داشت ، "در هیچ عجله به او بگویید که او
بسیاری از کتاب های قدیمی بی ارزش است. "
"نه ، البته که نه ، من می دانم که شما فوق العاده در مورد بلند شدن : :.
اما او به طرز وحشیانه ای خجالتی است ، و به راحتی شوکه شده ، و -- و ----
"چرا شما نمی آن می گویند ، جودی؟
من شهرت دارند که در شکار شوهر ثروتمند؟ "
خانم Trenor گفت : "اوه ، من انجام این کار معنی نیست ، او آن را از شما باور -- در ابتدا ،" ،
با shrewdness پرده.
"اما شما می دانید همه چیز هستند و نه در زمان های پر جنب و جوش در اینجا -- من باید به جک و گاس یک اشاره --
و اگر او فکر شما مادرش تماس سریع -- آه ، خوب ، شما می دانید چیزی است که من
متوسط.
آیا پوشیدن قرمز مایل به زرد کرپ - DE - مهره استخوان پشت جانوران برای شام ، و سیگار نکشید اگر شما می توانید به آن کمک نمی کند ،
لیلی عزیز "لیلی تحت فشار قرار دادند کنار کار به پایان رسید او را با یک
لبخند خشک.
"شما بسیار مهربان هستید ، جودی : من قفل سیگار من و پوشیدن لباس که در سال گذشته
شما امروز صبح برای من فرستاده است.
و اگر شما واقعا در حرفه من علاقه مند هستند ، شاید شما نوع کافی نیست
بازی پل دوباره در این شب ، از من بپرسید. "
"پل؟
آیا پل ذهن او ، بیش از حد؟ آه ، لیلی ، افتضاح زندگی شما منجر شود!
اما البته من won't -- چرا به من تذکر دادن شب گذشته؟
هیچ چیز نمی خواهد انجام دهد ، شما اردک فقیر ، برای دیدن شما شاد وجود دارد! "
و خانم Trenor ، درخشان با اشتیاق جنسی خود برای صاف کردن البته از درست
عشق ، لیلی احاطه در آغوش طولانی.
او افزود : "شما کاملا مطمئن" solicitously ، به عنوان دومی extricated
خودش ، که شما به من تلفن لارنس Selden را دوست ندارند؟ "
"کاملا مطمئن است ، گفت :" لیلی.
سه روز آینده نشان داد تا توانایی خود را کامل رضایت او خانم بارت
برای اداره امور خود را بدون کمک های خارجی به حساب می.
او ، در عصر شنبه نشست ، بر روی تراس در Bellomont ، او لبخند زد
ترس خانم Trenor که او ممکن است با سرعتی بیش از حد.
اگر چنین هشدار تا کنون بوده است مایحتاج ، سال از او آموخته بود درس درودی ،
و او خودش flattered که او در حال حاضر می دانست که چگونه برای انطباق با سرعت او را به جسم
پیگیری.
در مورد آقای Gryce او آن را پیدا کرده بود به خوبی به فلوتر پیش رو ، از دست دادن خودش
elusively و luring او را از عمق به عمق صمیمیت ناخودآگاه.
جو اطراف مساعد بود به این طرح از اظهار.
خانم Trenor ، درست کلمه خود را ، هیچ نشانه ای از لیلی انتظار نشان داده شده بود پل
جدول و تا به حال حتی به دیگری اشاره کرد کارت بازیکن که آنها را به خیانت نه
تعجب در فرار غیر عادی او.
در نتیجه از این اشاره ، لیلی در بر داشت خود مرکز است که زنانه
اندیشه که یک زن جوان در فصل جفت گیری را پوشاند.
تنهایی برای او تلویحا به وجود شلوغ از Bellomont ایجاد گردید ، و او را
دوستان نمی توانست نشان داده شده آمادگی بیشتری برای خود افاسمان او
wooing با تمام ویژگی های عاشقانه آراسته شده است.
در مجموعه ای لیلی این رفتار ضمنی درک سمپاتیک انگیزه های او ،
و آقای Gryce گل رز در عزت نفس او را به عنوان شاهد در نظر او الهام بخش است.
تراس در Bellomont در یک بعد از ظهر سپتامبر نقطه مساعد به
گزارشات و احساساتی ، و به عنوان دوشیزه بارت ایستاد تکیه علیه نرده بالا
باغ ، غرق شده در فاصله کمی از
گروه انیمیشن در مورد چای جدول ، او ممکن است در mazes از دست رفته
غیر ملفوظ شادی.
در حقیقت ، افکار او بودند پیدا کردن گفته قطعی در آرام
تکرار رشد و نمو از نعمت در فروشگاه برای او.
از جایی که او ایستاده بود ، او می تواند آنها را در فرم Gryce آقای گنجانده شده ، که در
پالتو نور و صدا خفه کن ، تا حدی ناراحتی روی لبه صندلی خود نشسته ، در حالی که
حمل فیشر ، با تمام انرژی از چشم
و ژست که با طبیعت و هنر در ترکیب به حال به او چیزی را وقف کردن ، فشار بر او
وظیفه شرکت در کار اصلاحات شهرداری.
خانم فیشر سرگرمی اصلاحات شهرداری بود.
توسط تعصب و غیرت برابر برای سوسیالیسم ، که به نوبه خود شده بود ، قبل از جایگزین
حمایت پرانرژی علوم مسیحی.
خانم فیشر کوچک ، آتشین و دراماتیک بود و دست و چشم او را قابل تحسین بودند
ابزار در خدمت هر چه باعث می شود او اتفاق افتاد به حمایت.
او ، با این حال ، گسل مشترک به علاقه مندان از نادیده گرفتن هر گونه شلی
پاسخ بر روی بخشی از hearers او ، و لیلی با بیهوشی خود را از سرگرم شد
مقاومت در هر زاویه نگرش آقای Gryce نمایش داده می شود.
لیلی خودش را می دانستند که ذهن خود را بین ترس از ابتلا به سرما تقسیم شده بود اگر او
درب باقی مانده بیش از حد طولانی در آن ساعت ، و ترس که اگر او عقب نشینی به
خانم فیشر ، خانه ، ممکن است او را پیگیری با یک کاغذ امضا شود.
آقای Gryce دوست نداشتن قانون اساسی به آنچه که او "خود را متعهد" ، و
tenderly به عنوان او به پاس سلامت خود را ، او آشکارا به این نتیجه رسیدند که در آن بود مطمئن تر
اقامت در خارج از دسترس قلم و جوهر تا
شانس او را از toils خانم فیشر منتشر شد.
در همین حال او نگاهها agonized در جهت خانم بارت کاربر به سایر نظرسنجی ، که تنها پاسخ
بود را به نگرش انتزاعی بیشتر برازنده غرق.
او ارزش کنتراست در پرتاب charms خود را به تسکین را آموخته بود ، و
تا چه حد که چرب زبانی خانم فیشر به افزایش خود را به طور کامل آگاه از
سکون.
او از گزارشات و او roused رویکرد پسر عموی او جک Stepney بود که ، در
سمت گوئن ون Osburgh ، بازگشت در سراسر باغ بود از زمین تنیس است.
این زوج در مورد در نوع همان داستان عاشقانه که در آن لیلی نمیفهمد مشغول بودند ،
و دومی یک دلخوری خاصی در فکر احساس به نظر می رسید به او
کاریکاتوری از وضعیت خود را.
جک Stepney : خانم ون Osburgh دختر بزرگ با سطوح صاف و بدون چراغ بالا بود
به حال یک بار از او گفت که او به عنوان قابل اعتماد به عنوان گوشت گوسفند کباب شده بود.
طعم خود او بود در خط جامد کمتر و بیشتر رژیم غذایی بسیار چاشنی زده ، اما گرسنگی
می کند هر خوش طعم کرایه ، و بار وجود داشته است وقتی که آقای Stepney شده بود
به پوسته کاهش می یابد.
لیلی در نظر گرفته شده و با علاقه در بیان چهره خود : دختر
تبدیل به سوی همدم او مثل بشقاب خالی برگزار شد تا به پر شود ، در حالی که مرد
lounging در کنار او در حال حاضر خیانت
تجاوز خستگی که در حال حاضر کرک روکش نازک از لبخند او.
"چگونه مردان بی تاب هستند!" لیلی منعکس است.
"جک به انجام هر آنچه را که او می خواهد به نگه داشتن آرام و اجازه دهید که دختر
ازدواج با او را ، در حالی که من باید برای محاسبه و تدبیر ، و عقب نشینی و پیشرفت ، اگر من به عنوان
رفتن را از طریق رقص پیچیده بودند ،
که در آن یک misstep که از من ناامید کننده ای از زمان پرتاب است. "
همانطور که می کشید نزدیکتر او whimsically نوع شباهت خانوادگی بین زده بود
خانم ون Osburgh و پرسی Gryce.
هیچ شباهتی از ویژگی وجود دارد.
Gryce خوش تیپ بود در راه آموزشی -- او مثل رسم یک دانش آموز باهوش از نگاه
گچ بازیگران -- در حالی که قیافه گوئن مدل سازی نه بیشتر از یک چهره در یک نقاشی
بالون اسباب بازی.
اما میل بی تردید عمیق تر شد : این دو تا به حال همان تعصبات و آرمان ،
و همان کیفیت ساخت استانداردهای دیگر غیر موجود با نادیده گرفتن آنها.
این ویژگی مشترک را به مجموعه ای لیلی بود : آنها تا به حال یک نیروی از نفی
حذف همه چیز فراتر از محدوده خود را از ادراک.
Gryce و خانم ون Osburgh ، در کوتاه مدت بود ، ساخته شده برای هر یک از دیگر هر قانون اخلاقی
و مکاتبات ---- فیزیکی "با این حال آنها نمی خواهد نگاه یکدیگر ،" لیلی mused در ،
"آنها هرگز.
هر یک از آنها می خواهد موجودی از نژاد های مختلف ، از نژاد جک و معدن ،
با همه انواع شهودهای ، احساسات و درک است که آنها حتی نمی حدس بزنید
وجود.
و آنها همیشه آنها چه می خواهند. "
او ایستاده بود به صحبت با پسر عموی او و خانم ون Osburgh ، تا ابر آرام در
ابرو دومی او توصیه کرد که حتی امکانات رفاهی cousinly منوط به
سوء ظن ، و خانم بارت ، و آگاه از
ضرورت enmities هیجان انگیز در این نقطه بسیار مهم از زندگی حرفه ای اش ، کاهش یافته است کنار
در حالی که زن و شوهر خوشحال به سمت میز چای اقدام است.
صندلی خود در مرحله بالاتر از تراس ، لیلی سرش را در مقابل خم
honeysuckles wreathing در نرده.
عطر شکوفه های اواخر تجلی از صحنه آرام به نظر می رسید ،
چشم انداز به آخرین درجه از شکوه و عظمت روستایی tutored در.
در پیش صحنی میدرخشد tints گرم باغ.
فراتر از چمن ، با maples هرمی آن کمرنگ طلا و دپو مخملی ، sloped
مراتع با گاو خال خال ؛ است و از طریق یک خیابان یا کوچه جنگل طولانی رودخانه گسترده تر مانند یک دریاچه
در زیر نور نقره ای ماه سپتامبر.
لیلی آیا می خواهید نه دایره در مورد چای جدول پیوستن.
آنها به نمایندگی آینده او را انتخاب کرده و او محتوای با آن بود ، اما در هیچ
عجله به پیش بینی به دنبال لذت پیروزی آن.
یقین که او می تواند پرسی Gryce زمانی که او خوشحال ازدواج سنگین برداشته است
بار از ذهن او ، و مشکلات پول خود را بیش از حد اخیر برای حذف آنها به نه
ترک یک حس امداد که کمتر
هوش فهیم ممکن است برای شادی گرفته شده است.
مراقبت مبتذل او به پایان رسیده بودند.
او را قادر به ترتیب زندگی خود را به عنوان او خشنود ، به که عرش از افزایش یابد
امنیتی که در آن طلبکاران نمی تواند نفوذ.
او را دقیق روپوش از جودی Trenor ، و دور ، به مراتب بیشتر جواهرات از
برتا دورست.
او آزاد خواهد بود برای همیشه از شیفت ، مصلحت ، تحقیر از
نسبتا فقیر است.
به جای نیاز به تملق گفتن ، او را flattered باشد ، به جای سپاسگزار بودن ، او
که به لطف دریافت. نمرات قدیمی او می تواند پرداخت کردن وجود دارد
همچنین مزایای قدیمی او می تواند بازگشت.
و او هیچ شک و تردید وجود ندارد به عنوان میزان قدرت او بود.
او می دانست که آقای Gryce از نوع کوچک با احتیاط و دقیق ترین دور از دسترس به ضربههای
و احساسات.
او نوعی از شخصیت است که در آن احتیاط است و منکرات و مشاوره خوب
خطرناک ترین مواد مغذی است.
اما لیلی این گونه شناخته شده بود قبل از او آگاه بود که چنین طبیعت محافظت می باید
پیدا کردن یکی از خروجی های بسیار عظیمی از خودپرستی ، و او مصمم است تا به او آنچه آمریکا خود را
حال تا کنون شده است : در اختیار داشتن یکی در
که او در زمان غرور کافی برای صرف پول در آن است.
او می دانست که این سخاوت به خود یکی از اشکال خسیسی است ، و او
تا به خود با غرور شوهرش شناسایی که خشنود و راضی کردن خواسته های خود را حل و فصل
خواهد بود به او نفیس ترین شکل از افراط.
این سیستم ممکن است در ابتدا ضرورت توسل به برخی از شیفت های بسیار و
مصلحت که از آن او آن را در نظر گرفته شده باید او را آزاد ، اما او احساس اطمینان حاصل کنید که در
یک زمان کوتاه قادر به بازی در بازی در راه و روش خود خود او خواهد بود.
چگونه باید او بی اعتماد بود قدرت خود را؟
زیبایی او خود را نه صرفا در اختیار داشتن بی دوام آن ممکن است در آن قرار گرفته بود
دست ها از بی تجربگی : مهارت خود را در بالا بردن آن ، مراقبت از او از آن زمان ،
استفاده او از آن ساخته شده ، به نظر می رسید به آن نوع از تداوم می دهد.
او احساس می کرد او می تواند آن را به او را تا پایان ادامه می دهند اعتماد.
و در پایان ، در مجموع ، ارزشمند بود.
زندگی مسخره او آن را تصور می شد که سه روز پیش نیست.
اتاق را برای او وجود دارد ، بعد از همه ، در این دنیای شلوغ خودخواه از چه رو لذت ،
به قدری کوتاه زمان از سال ، فقر او ، او را محروم به نظر می رسید کرده بود.
این افراد آنها او را به سخره گرفتند و در حال غبطه می خوردند خوشحال بودند را به یک جایی برای او در
دایره مفتون توضیح می دهند که تمام خواسته های او می گشت.
آنها به صورت خشن و به خود مجذوب او خیالی بود -- یا نه ، از آن
نخواهد است لازم باشد برای تملق گفتن و شوخ طبعی آنها را ، که طرف از طبیعت خود
کمتر آشکار شد.
جامعه بدن گردان است که با توجه به محل خود را در هر مورد قضاوت قرار APT
آسمان مرد و در حال حاضر آن تبدیل چهره نورانی خود را به لیلی.
در تب و تاب بودن گلگون آن منتشر اصحاب او پر از کیفیت مهربان به نظر می رسید.
او دوست ظرافت خود ، سبکی ، عدم خود را از تاکید : حتی خود
اطمینان که در زمان های پس مانند خیره سری بود در حال حاضر نشانه طبیعی به نظر می رسید
تفوق اجتماعی.
آنها اربابان جهان تنها او را برای مراقبت بودند ، و آنها آماده بودند به او اعتراف به
صفوف خود و اجازه پروردگار او آن را با آنها.
در حال حاضر او را در خود احساس وفاداری سرقت به استانداردهای خود ،
پذیرش محدودیتهای خاص خود را ، شک در آنها نمی
باور ، ترحم تحقیر برای
افرادی بودند که قادر به زندگی آنها زندگی می کردند.
اوایل غروب slanting در سراسر پارک بود.
او از طریق boughs خیابان طولانی فراتر از باغ گرفتار فلش
چرخ ها ، و divined که بازدید کننده بیشتر نزدیک است.
پشت سر او ، پراکندگی از مراحل و صدای یک جنبش وجود دارد : آن بود
آشکار است که حزب در مورد چای جدول بود شکستن.
در حال حاضر از او شنیده آج پشت سر او بر روی تراس.
او فرض کرد که آقای Gryce به حال در تاریخ و زمان آخرین بدان معنی یافت برای فرار از مخمصه خود ،
و او در اهمیت آمدن او لبخند زد تا او را به جای ضرب و شتم
عقب نشینی فوری به سمت آتش.
او تبدیل به او را استقبال که دلاوری چنین مستحق بدهد ، اما تبریک او
wavered را به یک وهله از تعجب ، برای مردی که او را با نزدیک شدن به حال لارنس Selden بود.
او گفت : "ببینید من بعد از همه آمد ،" ، اما قبل از او تا به حال هم برای پاسخ به خانم دورست ،
شکستن دور از مذاکره مرده با میزبان خود ، بین آنها را با یک پا
ژست کمی از تخصیص بودجه.
>
فصل 5
این مراسم روز یکشنبه در Bellomont و عمدتا "در ظاهر وقت شناس بود
اتوبوس هوشمند به مقصد به انتقال خانواده به کلیسا کم کم به در
گیتس.
این که آیا هر یک را به اتوبوس و یا یک موضوع از اهمیت ثانویه نیست ، زیرا
ایستاده وجود دارد آن را نه تنها شهادت به مقاصد ارتدوکس از خانواده ،
اما خانم Trenor احساس ، زمانی که وی در نهایت
شنیده درایو دور ، که او تا به حال به نحوی ساخته شده vicariously استفاده از آن.
این نظریه خانم Trenor که دختر خود را در واقع به کلیسا می روند و هر
یکشنبه ، اما اعتقادات حاکم فرانسوی خود ، او را به fane رقیب تماس ،
و خستگی از هفته نگه داشتن خود
مادر در اتاق خود را تا ناهار ، به ندرت وجود دارد هر حال حاضر به منظور بررسی این واقعیت است.
و پس از آن ، در یک انفجار اسپاسمودیک فضیلت -- هنگامی که به خانه بیش از حد شده است
پر سر و صدا در طول شب -- گاس Trenor فله خوش مشرب خود را به کت نیم تنه دامن بلند تنگ - اجباری و
دختران خود را از slumbers خود را روت ؛
اما عادت ، به عنوان لیلی توضیح داد : به آقای Gryce ، این وظیفه پدر و مادر فراموش شد
تا کلیسا زنگ ها زنگ در سراسر پارک و اتوبوس را حرکت داده بود
خالی می باشد.
لیلی به آقای Gryce اشاره کرده بود که این غفلت از مشاهدات مذهبی
متناقض با سنت های اولیه خود ، که در طی بازدیدکننده داشته است او را به او Bellomont
به طور منظم موریل و هیلدا به کلیسا همراه است.
این شمارش با اطمینان ، نیز محرمانه imparted که داشتن هرگز
بازی پل قبل از او بوده است "را در آن کشیده شده" در شب ورود او ، و
مقدار هولناک از پول از دست داده بود
نتیجه جهل خود را از این بازی و قوانین شرط بندی.
آقای Gryce بدون شک لذت بردن از Bellomont.
او دوست سهولت و زرق و برق زندگی ، و درخشش او در حال اعطا
عضو این گروه از مردم ثروتمند و آشکار است.
اما او فکر آن یک جامعه بسیار مادی و بار وجود دارد زمانی که او بود
هراسان از صحبت از مرد و به نظر می رسد از خانمها ، و او خوشحال به
پیدا کردن که خانم بارت ، برای همه سهولت او و
در خانه خود در اختیار داشتن ، نه در ابهام جو بود.
به همین دلیل او به ویژه شده بود با خوشحالی به یاد بگیرند که او را معمول به عنوان
شرکت Trenors جوان صبح روز یکشنبه به کلیسا ، و او به عنوان گام شن
رفت و برگشت قبل از درب ، پالتو نور او
بر روی بازوی او و کتاب او نماز در یک سو دقت دستکشهایش ریخته ، او را منعکس
agreeably بر استحکام شخصیت است که نگه داشته درست خود را به آموزش زود هنگام او
در محیط به طوری مخصوصا به اصول مذهبی است.
برای مدت طولانی آقای Gryce و اتوبوس رفت و برگشت شن را به خود ، اما ،
به دور از پشیمان این بی تفاوتی اسفناک را بر روی بخشی از دیگر
مهمان ، متوجه شد که خودش تغذیه امیدواریم که که خانم بارت ممکن است بدون همراه.
دقیقه گرانبها بود پرواز ، با این حال ، شاه بلوط بزرگ pawed زمین و
طرف بی تاب خود را با فوم بهمراه رگه های سورچی به نظر می رسید به آرامی متحجر کننده
بر روی جعبه و داماد در آستان و هنوز بانوی نمی آیند.
ناگهان ، با این حال ، صدای صداها و خش خش دامن در وجود داشت
راهرو ، و آقای Gryce ، بازسازی سازمان دیده بان خود را به جیب خود ، با شروع عصبی تبدیل شده ؛
اما تنها برای پیدا کردن خود توزیع خانم Wetherall به کالسکه بود.
Wetheralls همیشه به کلیسا رفت.
آنها متعلق به گروه گسترده ای از ماشین های انسان که از طریق زندگی بدون برو
غفلت از انجام یک از حرکات اجرا شده اعدام توسط اطراف
عروسک.
درست است که عروسک Bellomont به کلیسا رفتن نیست ، اما برخی دیگر به همان اندازه
مهم -- و آقای و خانم Wetherall دایره آنقدر بزرگ بود که خدا شامل شد
در بازدید از آنها فهرست.
بنابراین ، آنها ظاهر شد ، وقت شناس و با هوا از مردم محدود برای استعفا داد
هیلدا و موریل کسل کننده "در خانه" ، و پس از آنها عقب افتاده ، خمیازه کشیدن و دباره سنجاقکردن هر
حجاب دیگر و روبان به عنوان آنها آمدند.
آنها لیلی قول داده بود با او برای رفتن به کلیسا ، اعلام کرد ، و لیلی چنین بود
عزیز اردک های قدیمی که آنها ذهن نیست انجام آن را به او لطفا ، اگر چه آنها می توانند
علاقه داشتن به آنچه ایده در سر او قرار داده بود ،
و هر چند به نوبه خود آنها بسیار جای که بازی تنیس روی چمن با
جک و گوئن ، اگر او تا به حال به آنها گفته او بود.
نتواند Trenor توسط Lady Cressida Raith ، فرد آب و هوا مورد ضرب و شتم در پیگیری شدند
ابریشم آزادی و خرده ریز های قومی ، که از دیدن اتوبوس ، ابراز خود
تعجب آور نیست که آنها را در سراسر به راه رفتن
پارک ، اما در خانم Wetherall اعتراض به وحشت انداخت که کلیسا یک مایل فاصله گرفت ،
سرکار علیه او ، پس از یک نگاه در ارتفاع پاشنه دیگر ، acquiesced در
ضرورت رانندگی ، فقیر و آقای Gryce
خود نورد بین چهار خانمها که رفاه معنوی او احساس
حداقل نگرانی نیست.
ممکن است فراهم او برخی دلداری می تواند او شناخته شده است که خانم بارت
واقعا به معنای رفتن به کلیسا است. او حتی زودتر از حد معمول در افزایش یافت
اعدام از هدف خود است.
او تا به حال ایده که نزد او در یک روپوش خاکستری برش عبادتی ، با او
معروف ضربه شلاق drooped بالاتر از یک کتاب دعا ، لمسی به پایان رساندن قرار داده به آقای
انقیاد Gryce ، و رندر اجتناب ناپذیر
حادثه خاصی که او به حال حل و فصل باید بخشی از پیاده روی آنها را به شکل
را با هم بعد از ناهار.
نیت او در کوتاه شده بود ، هرگز بیشتر قطعی ، اما فقرا لیلی ، برای همه سخت
لعاب بیرونی او ، از درون به عنوان چکش خوار به عنوان موم بود.
دانشکده او را برای تطبیق خود ، برای ورود به خلق و احساسات دیگران ، اگر
آن را به او خدمت در حال حاضر و پس از آن در احتمالات کوچک ، او را در قاطع مختل
لحظات زندگی.
او مانند آب گیاه را در شار از جزر و مد و امروز کل جریان کرد
خلق و خوی او بود او را حمل به سمت Selden لارنس.
چرا او آمده بود؟
آیا برای دیدن خودش یا برتا دورست؟ این سوال آخر بود که ، در آن
لحظه ، باید او را مشغول کرده است.
او بهتر ممکن است خودش را با فکر است که او به سادگی پاسخ داده بودند رضایت
به احضار از مأیوس شدن از میزبان خود ، اضطراب او را بین خودش را در میان امدن
و ستیزگی از خانم دورست.
اما لیلی به حال استراحت تا او از خانم Trenor متوجه شدند که Selden آمده بود
بر خود او است. "او حتی به من سیم -- او فقط اتفاق افتاد
برای پیدا کردن دام در ایستگاه.
شاید با برتا نه بعد از همه بیش از حد ، "خانم Trenor musingly این نتیجه رسیدند ؛
رفت به ترتیب مطابق با کارت خود شام است.
شاید بود و لیلی را منعکس نمی کند ؛ اما به زودی باید باشد ، مگر اینکه او خود را از دست داده بود
حیله گری. اگر Selden در تماس خانم دورست آمده بود ،
آن را در خود او بود که او می ماند.
بسیار شب قبل به او گفته بود.
خانم Trenor ، درست به اصل ساده او را از دوستان متاهل خود را خوشحال بود
قرار داده Selden و خانم دورست در کنار یکدیگر در وعده شام ، اما ، در اطاعت از
زمان افتخار سنت های بازی
ساز ، او Gryce لیلی و آقای جدا شده بود ، ارسال در سابق با جورج
دورست ، در حالی که آقای Gryce با گوئن ون Osburgh همراه شد.
بحث جورج دورست با طیف وسیعی از افکار همسایه خود دخالت نمی کنیم.
او دارای اختلال هاضمه ماتمزده بود ، قصد در پیدا کردن مواد زیان آور
هر ظرف و از این مراقبت تنها با صدای صدای همسرش را منحرف.
در این گردهمایی ، با این حال ، خانم دورست در زمان هیچ بخشی در گفتگو عمومی.
او داشت در سوفل کم صحبت ش با Selden ، و عطف تحقیر و denuded
شانه به سمت میزبان او ، که به دور از resenting خروج او ، فرو
افراط منو با بی مسئولیتی شادی یک مرد آزاد.
آقای دورست ، با این حال ، نگرش همسرش یک موضوع از نگرانی های چنین آشکار بود که ،
هنگامی که او از سس ماهی خود را خراش دادن نیست ، یا scooping - خرده نان مرطوب
از درون رول او ، او شنبه
زور زدن گردن نازک خود را برای یک نگاه اجمالی از او بین چراغ.
خانم Trenor ، آن را به عنوان chanced ، زن و شوهر در طرف مقابل قرار داده بود
جدول و لیلی در نتیجه قادر به رعایت خانم دورست نیز بود ، و حمل
نگاه او را چند پا دورتر ، به راه اندازی یک
مقایسه سریع بین لارنس Selden و آقای Gryce.
این است که مقایسه ای بود که در حال لغو او بود.
چرا دیگر به حال او ناگهان علاقه مند به رشد در Selden؟
او به مدت هشت سال یا بیشتر شناخته شده بود : از زمان بازگشت وی به آمریکا به او
تشکیل یک بخشی از پس زمینه خود را.
او همواره بوده است و خوشحالم به نشستن در کنار او در شام ، او را دلپذیر یافت
از بسیاری از مردان ، و مبهم آرزو بود که او دارای کیفیت های دیگر مایحتاج به
تعمیر توجه خود را ، اما تا کنون او بود
بیش از حد مشغول امور خود را به او به عنوان بیش از یکی از دلپذیر در نظر
لوازم جانبی زندگی.
خانم بارت خواننده مشتاق از قلب خود او بود ، و او خود شاهد بود که او را ناگهان
اشتغال ذهنی با Selden توجه به این واقعیت بود که حضور او نور تازه ای بر ریخته
محیط اطراف خود.
نه این که او به طور قابل ملاحظه درخشان یا استثنایی در حرفه خود بود
پیشی گرفته توسط بیش از یک مرد که لیلی را از طریق بسیاری از شام خسته خسته بود.
که به جای او تا به حال حفظ شده بود یک بخش خاص اجتماعی ، هوا خوشحال از
مشاهده عینی نشان می دهد ، داشتن نقاط تماس در خارج از طلایی بزرگ
که قفس در آن همه آنها برای اوباش به نگاه خیره با دهان باز در نشسته بودند.
چگونه جذب می کند که جهان خارج از قفس به نظر می رسد لیلی ، او به عنوان درب آن را شنیده ام
صدای جرنگ جرنگ در او!
در واقع ، به عنوان او می دانستند ، درب clanged هرگز آن را همیشه باز ایستاد ، اما بسیاری از
اسرا مثل مگس در بطری بود ، و داشتن یک بار در پرواز ، هرگز نتوانست
دست آوردن مجدد آزادی آنها.
این تمایز Selden بود که او تا به حال راه را فراموش هرگز.
این راز راه خود را از تنظیم مجدد بینایی خود را بود.
لیلی ، چرخش چشم خود را از او ، خودش را اسکن دنیای کوچک خود را از طریق
شبکیه خود را : از آن بود که هر چند لامپ صورتی بسته شده بود و نور روز گرد و خاکی
اجازه شوید.
او نگاه کردن جدول طولانی ، مطالعه سرنشینان خود را یک به یک ، از گاس Trenor ،
با او سر سنگین گوشتخوار غرق میان شانه های خود ، به عنوان او در شکار
ابچلیک jellied ، به همسرش ، در
انتهای مخالف بانک طولانی از مناسبتهای فرهنگی ، مطرح ، با خودنمایی میکند او خوب به نظر می رسد ،
یک پنجره جواهر فروش را با برق روشن است. و میان این دو ، چه کشش طولانی از
پوچی!
چگونه دلتنگ کننده و بی اهمیت این افراد بودند!
لیلی آنها را با بی صبری scornful بررسی : حمل فیشر ، با او
شانه ها ، چشم او ، طلاق او را ، هوا به طور کلی خود را از تجسم تند "
بند "؛ جوان Silverton ، که به حال به معنای
برای زندگی در اثبات خواندن و نوشتن حماسه و که در حال حاضر در دوستان خود زندگی می کردند و به حال
تبدیل به بحرانی قارچ ؛ آلیس Wetherall ، انیمیشن بازدید از لیست ، که
بیشتر مشتاق اعتقادات روشن
بیان دعوت نامه و حکاکی شام کارت ؛ Wetherall با دائمی خود را
با سر اشاره عصبی رضایت ، هوای خود را از موافقت با مردم ، قبل از او می دانست که چه
آنها می گفتند ، جک Stepney ، با او
لبخند و چشم ها اضطراب اعتماد به نفس ، نیمی از راه بین کلانتر و اری برنده زن ؛ گوئن
ون Osburgh ، با تمام اعتماد به نفس بی تزویر از یک دختر جوان که همواره
گفته شده است که هیچ کس ثروتمندتر از پدرش وجود دارد.
لیلی در طبقه بندی خود را از دوستان او لبخند زد.
چقدر متفاوت آنها را به او به نظر می رسید تا به حال چند ساعت پیش!
سپس آنها آنچه او در به دست آوردن سمبل بود ، در حال حاضر آنها برای آنچه او ایستاد
دادن تا.
بعدازظهر همان روز آنها تا به حال پر از کیفیت درخشان به نظر می رسید و در حال حاضر او را دیدم که آنها
صرفا کسل کننده بودند در راه با صدای بلند. زیر زرق و برق از فرصت های خود را
او شاهد فقر دستاوردهای خود را است.
این بود که او می خواست آنها را به بی غرض تر می شود ، اما او می توانست liked
آنها را به زیبا تر می شود.
و او تا به حال خاطراتی مایه شرمساری از راه که در آن ، چند ساعت از زمان ، او تا به حال
قوه جاذبه مرکز از استانداردهای خود را احساس است.
او چشم بسته خود را از طریق مسنجر و روال تهی از زندگی او تا به حال انتخاب
پیش از او مانند یک جاده سفید طولانی بدون شیب و یا عطف کشیده شده است : آن درست بود او بود
به رول بیش از آن را در کالسکه به جای
trudging آن را بر روی پا ، اما گاهی اوقات عابر پیاده برخوردار انحراف کوتاه
برش است که به کسانی که بر روی چهار چرخ را تکذیب کرد.
او توسط خندیدن که آقای دورست به نظر می رسید که از اعماق بیرون انداختن roused شد
گلو لاغر خود را.
تبدیل به خانم بارت با حزن انگیز "می گویند ، من به او نگاه کنید ،" او گفت
نشاط -- "من فرمودید ، اما این کار فقط در همسر من نگاه ساخت یک احمق که فقرا
شیطان بیش از وجود دارد!
واقعا او بر او رفته بود فرض کنید -- و این همه راه دور دیگر ، من
اطمینان شما. "
بنابراین adjured ، لیلی چشم خود را بر روی صحنه ای تماشایی بود که affording آقای دورست تبدیل
چنین عیش مشروع است.
مطمئنا ظاهر شد ، او گفت که خانم دورست از شرکت کنندگان فعال تر بود
در صحنه : همسایه او به نظر می رسید برای دریافت پیشرفت خود را با شور و حرارت زیادی معتدل
که او را از شام او منحرف.
نگاه طنز خوب لیلی ، ترمیم و دانستن تغییر قیافه عجیب و غریب که آقای
ترس تاهل دورست فرض ، پر زرق و برق او پرسید : "آیا شما به طرز وحشیانه ای حسادت
او چیست؟ "
دورست استقبال سالی با لذت است. "اوه ، abominably -- you've فقط آن را -- نگه می دارد
مرا بیدار در شب.
پزشکان به من بگویید که چه زدم تا به هضم من -- بودن infernally
حسادت او.-- من می توانم یک لقمه از این مسائل را مصرف نمی کنند ، می دانید ، "وی افزود : به طور ناگهانی ،
با عقب راندن بشقاب خود را با تیره و ابر آلود
لقاء و لیلی ، بدون استثنا با سازگار ، به جای توجه تابشی او
انصراف طولانی مدت خود را از آشپز دیگر از مردم ، با سخنرانی دراز وشدیداللحن تکمیلی
بر روی کیفیت های سمی کره ذوب.
اغلب که او آماده گوش و یک مرد نیز به عنوان یک
سوء هاضمه ، ممکن است که او نارضایتی خود را در آن ریخت او عاری از احساسات به
تقارن گلگون است.
در هر حال او درگیر به لیلی تا زمانی که شیرینی که صادر شد زمانی که وی به
یک عبارت را در سمت دیگر خود را گرفتار ، که در آن Corby محسوب دوشیزه ، زن کمیک شرکت ،
bantering جک Stepney در تعامل نزدیک شدن به او.
نقش خانم Corby محسوب شوخ بود : او همیشه گفتگو با وارد
معلق زدن بر روی دستها.
و البته شما Rosedale سیم کارت تالیا به عنوان بهترین مرد! "
لیلی شنیده ام او را پرت کردن به عنوان اوج prognostications او و Stepney
پاسخ داد ، که اگر زده : "ژوپیتر ، که یک ایده است.
thumping حاضر من خارج شدن از او! "
سیم کارت ROSEDALE!
نام کوچک خود را نفرت انگیز تر ، ساخته شده ، خود را لیلی obtruded
افکار مانند گوشه چشم نگاه کردن. برای یکی از بسیاری از متنفر ایستاد
امکانات معلق در هوا بر روی لبه زندگی.
اگر او پرسی Gryce ازدواج ، روز می آمد که او می توانست به مدنی
به مردان مانند Rosedale. اگر او او ازدواج نمی کنند؟
اما او به معنای ازدواج با او را -- او مطمئن شوید که از او و از خودش مطمئن بود.
او با لرز از مسیر لذت بخش است که در آن افکار خود جلب کرد
است ضلالت ، و مجموعه پاهای خود را یک بار دیگر در وسط جاده طولانی سفید....
هنگامی که او به طبقه بالا رفت آن شب او متوجه شد که اواخر پست او را آورده بود تازه
دسته ای از صورتحساب. خانم Peniston ، که با وجدان بود
زن ، آنها را فرستاده تا به حال همه به Bellomont.
خانم بارت ، بر این اساس ، صبح روز بعد با جدی ترین این اعتقاد افزایش یافت
که این وظیفه خود را برای رفتن به کلیسا.
او پاره خودش را از لذت بردن طولانی - سینی صبحانه او صبح زود زنگ زد به
لباس شب خاکستری خود را گذاشته ، و despatched خدمتکار او به قرض گرفتن یک کتاب دعا را از خانم
Trenor.
اما البته او بیش از حد کاملا معقول و منطقی به حاوی میکروب از شورش بود.
به محض آماده سازی او ساخته شده بودند ، نسبت به آنها roused احساس خفه
مقاومت.
یک جرقه کوچک به اندازه کافی برای تخیل روشن شدن لیلی بود ، و نزد خاکستری
لباس و کتاب قرض گرفته شده نماز نور مدت های طولانی سال های فلش.
او را برای رفتن به کلیسا با پرسی Gryce هر یکشنبه.
آنها پیو جلو در کلیسا در نیویورک گران ترین ، و نام او
سخاوتمندانه رقم در لیستی از موسسات خیریه بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا.
در چند سال ، وقتی که او بزرگ شده stouter ، او ساخته می شود سرپرست.
هنگامی که در زمستان پیشوا آمدن به شام خوردن ، و شوهرش به التماس او را به رفتن
بیش از این لیست و ببینید که هیچ مطلقه بودند ، به جز کسانی بود که نشان داد
نشانه هایی از توبه دوباره ازدواج کرده بسیار ثروتمند است.
بود هیچ چیز به ویژه دشوار در این دور از تعهدات دینی وجود دارد ، اما از آن
ایستاده بود برای کسری از آن حجم زیادی از خستگی که در سراسر مسیر خود را loomed.
که می تواند رضایت به چنین روز صبح بی حوصله؟
لیلی و خوابیده بود ، و در حمام خود را او با تب و تاب بودن لذت بخش بود که پر بود
becomingly در منحنی های روشنی از گونه او منعکس شده است.
در خط قابل رویت بود در این صبح ، و یا دیگری از این نوع شیشه در زاویه شادتر بود.
و روز به شریک یا معاون جرم از خلق و خوی او بود : آن روز برای ضربه و گریز بود.
هوا نور پر از طلا پودر به نظر می رسید ، در زیر شکوفه شبنمدار چمن
بیشه زار سردرپیش و smouldered و تپه ها در سراسر رودخانه شنا در آبی مذاب.
هر قطره از خون در وریدهای لیلی او را دعوت به شادی.
صدا از چرخ او را از این اندیشه هایش را roused ، و تکیه پشت کرکره هایش
او را دیدم اتوبوس حمل و نقل آن.
او خیلی دیر بود ، پس از آن -- اما این واقعیت را به او زنگ هشدار.
گوشه ای از چهره crestfallen آقای Gryce حتی پیشنهاد که او عاقلانه انجام داده بود
absenting خودش ، از ناامیدی به او صادقانه خیانت قطعا عمل تیز کردن بوسیله مالش
اشتها خود را برای پیاده روی بعد از ظهر.
که راه برود او معنی نیست که از دست یک نگاهی به صورتحساب او را به نوشتن جدول
کافی بود برای به خاطر ضرورت آن است.
اما در عین حال او به حال صبح به خودش ، و خوش الهه شعر و موسیقی می تواند در
دفع ساعت آن.
او آشنا به اندازه کافی با عادات Bellomont می دانیم که او به احتمال زیاد به
یک میدان آزاد تا ناهار.
او Wetheralls را دیده بود ، دختران Trenor و بانوی Cressida بسته بندی شده با خیال راحت به
اتوبوس و جودی Trenor مطمئن بود که به داشتن موهایش shampooed ؛ حمل فیشر بود
بدون شک انجام میزبان او را برای درایو ؛
NED Silverton احتمالا سیگار کشیدن سیگار از ناامیدی جوان در اتاق خواب خود را ؛
و کیت Corby محسوب خاصی به بازی تنیس با Stepney جک و خانم ون
Osburgh.
خانمها ، این تنها خانم دورست بحساب نیامده ، و خانم دورست آمد هرگز
پایین تا ناهار : پزشکان او ، او averred ، او را به افشای ممنوع بود
خودش را به هوا خام از صبح.
اعضای باقی مانده از لیلی حزب به هیچ فکر خاصی ، در هر کجا که
بودند ، آنها به احتمال زیاد با برنامه های خود را دخالت نیست.
این ، برای لحظه ای ، در زمان شکل فرض لباس تا حدی روستایی بیشتر و
summerlike در سبک نسبت به لباس او برای اولین بار انتخاب شده بود ، و rustling
طبقه پایین ، سایبان در دست ، با
هوا رها بانوی در تلاش ورزش.
تالار بزرگ خالی بود ، اما از گره های سگ توسط آتش ، که ، مصرف در
نگاه جنبه در فضای باز دوشیزه بارت ، بر او در یک بار با اسراف را ارائه می دهد
مصاحبت.
او را کنار گذاشته پنجه رمنج که این پیشنهادها را منتقل ، و اطمینان
داوطلبان مسرت بخشی که او در حال حاضر ممکن است استفاده برای شرکت خود ، sauntered در
از طریق نقاشی اتاق خالی به کتابخانه در پایان از خانه.
کتابخانه تقریبا تنها بخش باقی مانده از خانه های قدیمی مانور
Bellomont : اتاق جادار طولانی ، نشان دهنده سنت های مادر کشور در آن
کلاسیک سربار درب ، کاشی هلند
دودکش ، و استادانه درست شده با urns برنج خود را درخشان درپوش مناسب رنده.
پرتره خانواده چند فانوس جاوید آقایان در کراوات ، کلاه گیس ، و خانم ها با
بزرگ سر به لباس و بدن کوچک ، آویزان بین قفسه ها با صفی از خوش
نخ نما کتابها : کتاب بیشتر همزمان
با اجداد در سوال ، که پس از آن Trenors هیچ ساخته شده بود
شده محسوس.
کتابخانه در Bellomont در واقع برای خواندن استفاده می شود هرگز ، هر چند که برخی آن را به حال
محبوبیت آن ها به عنوان سیگار کشیدن اتاق و یا عقب نشینی آرام برای لاس زنی.
به لیلی رخ داده بود ، با این حال ، که این ممکن است به این مناسبت شده اند متوسل
به تنها عضو حزب در کمتر احتمال دارد آن را به استفاده اصلی آن است.
او noiselessly بیش از قالیچه متراکم و پراکنده با آسان صندلی پیشرفته ، و قبل از
او رسید وسط اتاق او را دیدم که او تا به حال نشده اشتباه است.
لارنس Selden در واقع نشسته در دورتر پایان آن بود ، اما چند کتاب خود را در دراز
زانو ، توجه خود را با آن نشده بود درگیر ، اما به یک خانم که توری ملبس به کارگردانی
شکل ، به عنوان او در مجاور تکیه
صندلی ، خود را با slimness اغراق آمیز در برابر چرم تاریک جدا شده
اثاثه یا لوازم داخلی.
لیلی متوقف شد تا او را گرفتار نزد این گروه ، برای یک لحظه او در مورد به نظر می رسید
را قطع کند ، اما تفکر بهتر از این ، او روش خود را توسط لرزش خفیف اعلام کرد
دامن خود را ساخته است که زن و شوهر بالا بردن
سر خود را ، دورست خانم با ظاهر نارضایتی فرانک ، و Selden با او
معمول لبخند آرام.
نزد خونسردی خود را به حال اثر اخلال در لیلی ، اما به مختل شده بود در
پرونده او را به تلاش بیشتر درخشان خود در اختیار داشتن.
"عزیز من ، من اواخر؟" او پرسیده می شود ، قرار دادن دست خود را در او به عنوان پیشرفته به او خوش آمد می گوید.
"اواخر برای چه؟ نپرسید :" خانم دورست tartly.
"برای ناهار نیست ، قطعا -- اما شاید شما تا به حال تعامل زودتر است؟"
لیلی confidingly گفت : "بله ، من تا به حال ،". "واقعا؟
شاید من در راه هستم ، و سپس؟
اما آقای Selden به طور کامل در اختیار شما است. "
خانم دورست بود با رنگ روشن و خلق و خوی ، و آنتاگونیست او احساس لذت خاصی در
طولانی زجر او.
"آه ، عزیزم ، -- انجام باقی بماند ،" او گفت : خوب humouredly.
"من در دست کم نمی خواهم به شما درایو دور."
"شما در حال awfully خوب ، عزیز ، اما من با تعاملات آقای Selden دخالت هرگز."
این گفته با مقدار کمی هوا از مالکیت از دست داده نه بر جسم آن زبان آمده بود ، که
سرخ شدن ضعف دلخوری دولا شدن به بلند کردن کتاب او کاهش یافته است پنهان
در رویکرد لیلی.
چشم دوم به گسترده تر charmingly کرده و او را به یک خنده نور شکست.
"اما من هیچ تعامل با آقای Selden! تعهد من این بود برای رفتن به کلیسا و من
ترس اتوبوس بدون من آغاز شده است.
تا به آن آغاز شده ، آیا می دانید؟ "او تبدیل به Selden ، که پاسخ داد که او
راندن برخی از زمان شنیده بود. "آه ، پس من باید مجبور به پیاده روی ، من قول داده
هیلدا و موریل را با آنها به کلیسا.
خیلی دیر به راه رفتن وجود دارد ، شما می گویند؟ خوب ، من باید اعتبار را به تلاش داشته باشد ، در
هر -- و استفاده از فرار بخشی از خدمات.
من برای خودم متاسفم نیست ، بعد از همه! "
و با سر اشاره ای روشن به زن و شوهر در آنها نفوذ او بود ، خانم بارت قدم
از طریق درهای شیشه ای و فضل rustling او را به پایین چشم انداز طولانی انجام شده
باغ به راه رفتن.
او راه خود را churchward ، اما در هیچ سرعت بسیار سریع ، واقع در یکی از دست رفته
ناظران خود ، که در راهرو به دنبال بعد از او با هوا از متعجب و متحیر شده بودند ، در
تفریحی.
حقیقت این است که او آگاهانه تا حدودی مشتاق از یک شوک ناامیدی بود.
تمام برنامه های خود را برای روز بر این فرض بنا شده بود ساخته شده است که آن را به او که
Selden به Bellomont آمده بود.
او ، انتظار می رود که او به طبقه پایین آمد ، او را در دیده بان برای او پیدا و او
به او پیدا کرده بود ، به جای آن ، در یک وضعیت است که به خوبی ممکن است معنی است که او شده بود
سازمان دیده بان برای دیگری بانوی.
این امکان ، بعد از همه ، که او برای برتا دورست آمده بود؟
دوم در این فرض به اندازه از ظاهر شدن در یک ساعت عمل کرده زمانی که وی به
نشان داد هرگز خودش را به فنا عادی ، و برای لحظه ای ، لیلی ، دیدم هیچ راهی برای
قرار دادن او را در اشتباه است.
این را به او رخ می دهد که Selden ممکن است شده اند صرفا توسط میل به actuated
صرف از روز یکشنبه شهر : زنان یاد بگیرند هرگز با احساساتی توزیع
انگیزه در قضاوت خود را از مردان.
اما لیلی به راحتی پاچه بود نیست ؛ مسابقه او را در فطرت او قرار داده ، و او
منعکس شده است که Selden ، اگر او را اعلام نمی شود هنوز هم در خانم
toils دورست ، نشان داد او را به
کاملا رایگان از آنها را که او ترس از نزدیکی او بود.
این افکار او را درگیر که او را به راه رفتن کاهش یافت و به سختی به احتمال زیاد او را حمل به
کلیسا قبل از خطبه ، و در طول ، که از باغ به تصویب چوب
فراتر از آن مسیر ، تا کنون قصد خود را به عنوان به سایت همیشگی باشد
را به یک صندلی روستایی غرق در خم از پیاده روی است.
نقطه جذاب بود و لیلی بود نامحسوس به جذابیت نیست ، یا به این واقعیت
که حضور او را آن افزایش یافته ، اما او عادت کرده اند نه به طعم لذت پیروزی و
تنهایی جز در شرکت ، و
ترکیبی از یک دختر خوش تیپ و یک صحنه عاشقانه او را زده به عنوان خیلی خوب می شود
هدر می رود.
هیچ کس ، با این حال ، به نظر می رسد از این فرصت سود ، و بعد از نیم ساعت
انتظار بی ثمر او بلند شد و سرگردان در.
او ، احساس سرقت خستگی او به عنوان راه می رفت ، درخشش از او جان خود را از دست داده اند ،
و طعم و مزه زندگی بر روی لب های او بیات بود.
او به سختی می دانستند که او چه شده است به دنبال بود ، یا اینکه چرا از شکست برای پیدا کردن پس از آن را به حال
خشک نور از آسمان او : او تنها از یک احساس مبهم از شکست آگاه بود ، از
انزوای درونی عمیق تر از تنهایی در مورد او.
footsteps او را پرچم ، و او ایستاده بود زل زده listlessly جلوتر ، حفر لبه سرخس دار
مسیر را با نوک چتر افتابی او.
همانطور که او یک گام صدا پشت سر او ، و او Selden در کنار او را دیدم.
چقدر سریع راه می روید! "وی بیان کرد. "من فکر می کردم من هرگز نباید عقب
شما خواهد شد. "
پر زرق و برق او پاسخ داد : "شما باید کاملا بی نفس!
من زیر آن درخت نشسته به مدت یک ساعت. "
"در انتظار برای من ، من امیدوارم که؟" او دوباره ؛ و او با خنده مبهم گفت :
"خوب -- در حال انتظار برای دیدن اگر شما خواهد آمد."
"تمایز تصرف است ، اما من این کار را مهم نیست ، از آنجا که انجام یکی از درگیر انجام
دیگر. اما شما نمی مطمئن است که من باید آمد؟ "
"اگر من منتظر به اندازه کافی طولانی -- اما می بینید که من تا به حال تنها یک مدت زمان محدود که به
آزمایش است. "" چرا محدود؟
محدود ناهار؟ "
"نه ؛ مشارکت دیگر من" "اشتغال خود را به رفتن به کلیسا
موریل و هیلدا "" نه؟ اما از کلیسا به خانه برمی گردند با
فرد دیگری. "
"آه ، من می بینم ، من ممکن است شما به طور کامل با جایگزین ارائه شد.
و فرد دیگری در آینده این راه به خانه است؟ "
لیلی خندید دوباره.
"این فقط به آنچه من نمی دانم و برای پیدا کردن آن ، کسب و کار من است که برای دریافت به کلیسا
قبل از سرویس به پایان رسیده است. "
"دقیقا ، و کسب و کار من برای جلوگیری از انجام خود را به طوری است ، که در آن صورت دیگر
شخص ، piqued شده توسط عدم وجود خود را ، حل و فصل ناامید از رانندگی در شکل
اتوبوس. "
لیلی با قدردانی تازه مزخرف او بود مانند متلاطم از او
خلق و خوی درونی. "آیا که آنچه شما می خواهد که در چنین انجام
اورژانس؟ "او نپرسید.
Selden در او را با هیبت نگاه. "من اینجا هستم برای اثبات به شما ،" او گریه ،
"آنچه من قادر به انجام آن در مواقع اضطراری!
"پیاده روی یک مایل در ساعت -- شما باید خود را که اتوبوس خواهد بود سریعتر!"
"آه -- اما شما او را در پایان؟ این آزمون تنها برای موفقیت است. "
آنها در هر یک از دیگری با لوکس همان لذتی که آنها در احساس شده بود نگاه کرد
تبادل بیهودگیهای جدول بیش از چای خود را ، اما ناگهان چهره لیلی تغییر ، و او
گفت : "خب ، اگر در آن است ، او موفق شده است."
Selden ، پس نگاه او ، حزب مردم پیشرفت به سوی آنها از درک
دورتر از مسیر خم.
Cressida بانوی آشکارا در راه رفتن به خانه بود اصرار و بقیه کلیسا
برانگیخت تا به حال فکر وظیفه خود را به او را همراهی نکرده.
همراه لیلی نگاه به سرعت از یک تا دیگر از این دو نفر از حزب ؛
Wetherall راه رفتن با احترام در کنار بانوی Cressida جانبی کوچک او
توجه عصبی و پرسی Gryce
پرورش عقب با خانم Wetherall و Trenors.
"آه -- در حال حاضر من می بینم که چرا شما آمریکا خود را!"
Selden گفت با توجه داشته باشید از آزادترین تحسین اما شرمنده شدن که با آن
سالی بررسی هر تفصیلات او به آن را به معنای دریافت شد.
که بارت لیلی باید اعتراض به بودن در مورد خواستگاران خود bantered ، و یا حتی در مورد
خود را از جذب آنها به این معنی است ، آنقدر جدید بود Selden که او تا به حال فلش گذرا از
تعجب ، که روشن تعدادی از
امکانات ، اما او افزایش یافت gallantly به دفاع از سردرگمی خود ، با گفتن ، به عنوان
جسم خود را نزدیک : "که چرا من برای شما در انتظار بود -- از شما تشکر کنم برای داشتن
به من داده تا بسیاری از نقاط! "
"آه ، شما به سختی می توانند انجام دهند عدالت به موضوع در چنین زمان کوتاه ، گفت :" Selden ،
به عنوان دختران Trenor گرفتار دید از خانم بارت ، و در حالی که او ، حاکی از پاسخ به
تبریک بلند و ناهنجار خود ، وی افزود :
سرعت : "آیا شما نمی وقف بعد از ظهر خود را به آن؟
شما می دانید من باید فردا صبح. خواهیم پیاده روی ، و شما می توانید به من در تشکر
اوقات فراغت خود را. "
>