Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 1 -- قسمت 3 اقتصاد
در حالت وحشی در هر خانواده صاحب یک سرپناه به خوبی به عنوان بهترین و کافی
درشت آن و ساده می خواهد ، اما من فکر می کنم که من در محدوده صحبت می کنند وقتی می گویم
که ، هر چند از پرندگان هوا
لانه خود را ، و روباه سوراخ های خود را ، و وحشی wigwams خود را ، در مدرن
جامعه متمدن بیش از یک نیمی از خانواده های خود را در پناه بزرگ
شهرها و شهرها ، که در آن تمدن
به خصوص غالب ، تعدادی از کسانی که خود یک پناهگاه کسری بسیار کوچک است
کل استراحت پرداخت مالیات سالانه برای این پوشاک در خارج از همه ، تبدیل به
تابستان و زمستان ضروری ، که
روستای wigwams هندی ، خرید ، اما در حال حاضر کمک می کند تا به فقیر نگه داشتن آنها را تا زمانی که آنها
زندگی می کنند.
من معنی نیست که به اصرار اینجا ضرر استخدام در مقایسه با
داشتن ، اما آشکار است که وحشیانه صاحب سرپناه خود را به دلیل هزینه
کمی ، در حالی که انسان متمدن استخدام خود
معمولا زیرا او نمی تواند به استطاعت آن را خود. و نه می تواند او را در دراز مدت ، هر بهتر
استطاعت به استخدام اما ، پاسخ ، صرفا به پرداخت این مالیات ، مرد فقیر متمدن
حفظ اقامت است که در مقایسه با یک قصر با در وحشیانه.
اجاره سالانه از بیست و پنج تا صد هزار دلار (این کشور
امتیازات) او را به حق به نفع بهبود قرن ، جادار
آپارتمان ، رنگ تمیز و کاغذ ، Rumford
آتش جای خود ، پشت گچ کاری ، ونیزی پرده ، پمپ مس ، قفل بهار ،
انبار های جادار ، و خیلی چیزهای دیگر.
اما چگونه این اتفاق می افتد که او که گفته شده است برای لذت بردن از این چیزها طوری که معمولا فقیر
انسان متمدن ، در حالی که وحشیانه ، که آنها را نه به عنوان وحشی غنی است؟
اگر آن ادعا شده است که تمدن پیشرفت واقعی در وضعیت انسان است -- و من
فکر می کنم که در آن است ، گرچه تنها عاقلانه بهبود مزایای خود را دارند -- بلکه باید نشان داده شده است
که آن را تولید کرده است مسکن بهتر
بدون اینکه آنها را بیشتر و با هزینه و هزینه چیزی است که مقدار از آنچه که من
زندگی مورد نیاز است که برای آن رد و بدل می شود ، بلافاصله و یا در تماس بگیرید
دراز مدت است.
خانه به طور متوسط در این محله شاید هزینه هشت صد هزار دلار ، و به وضع
تا این مبلغ را از ده تا پانزده سال از زندگی کارگر را ، حتی اگر او
با یک خانواده encumbered -- برآورد
ارزش نقدی اصل کار هر مرد در یک دلار در روز ، اگر برخی از دریافت بیشتر ،
دیگران دریافت کمتر -- به طوری که او باید صرف بیش از نیمی از عمر خود را معمولا
قبل از خیمه خود را به دست آورده خواهد شد.
اگر ما فرض او را به پرداخت اجاره به جای آن ، این اما یک انتخاب تردید از شر است.
وحشیانه عاقلانه به تبادل خیمه خود را برای کاخ در مورد این اصطلاحات شده اند؟
ممکن است حدس زده که من را کاهش می دهد تقریبا تمام مزیت برگزاری این اضافی
مالکیت به عنوان یک صندوق در فروشگاه علیه آینده ، تا کنون به عنوان فرد
، نگران و عمدتا به defraying
هزینه های مراسم تشییع جنازه اما شاید یک مرد لازم است تا خود را دفن.
با این وجود این اشاره به یک تمایز مهم بین انسان متمدن و
وحشیانه و بدون شک ، آنها طرح را بر ما به نفع ما ، در ساخت
زندگی یک ملت متمدن
نهاد ، که در آن زندگی فرد است تا حد زیادی جذب ،
به منظور حفظ و کاملی می باشد که از نژاد.
اما ای کاش در چه یک قربانی نشان می دهد این مزیت است که در حال حاضر به دست آمده ، و به
نشان می دهد که ما احتمالا ممکن است تا زندگی را به عنوان مزیت بدون درد و رنج ایمن
هر یک از ضرر آنچه معنی
گفت که فقرا خداوند همواره با شما ، و یا که پدران ترش خورده شده
انگور ، و دندان فرزندان در لبه؟
"همانطور که من زندگی می کنند ، میگوید خداوند خدا ، آنچه باید مناسبت داشته باشند بیشتر به استفاده از این
ضرب المثل در اسرائیل
"بنگر تمام روح معدن هستند ، به عنوان روح پدر ، پس نیز روح پسر می باشد
معدن : روح که sinneth ، آن را نخواهد مرد ".
وقتی که من در نظر همسایگان من ، کشاورزان کنکورد ، که حداقل به عنوان و به عنوان
کلاس های دیگر ، پیدا کنم که بخش اعظم آنها شده اند زحمتکش بیست ، سی ،
یا چهل سال است که آنها ممکن است تبدیل به
صاحبان واقعی از مزارع خود را ، که معمولا آنها را با encumbrances به ارث برده ، و یا
دیگری با پول استخدام خریداری شده است -- و ما ممکن است یک سوم از این کار پر زحمت را به عنوان هزینه در نظر
خانه خود را -- اما معمولا آنها را نداشته باشند
پرداخت برای آنها در عین حال درست است ، encumbrances گاهی اوقات بیشتر از ارزش
از مزرعه ، به طوری که مزرعه خود را یک مانع بزرگ می شود ، و هنوز هم
انسان آن را به ارث می برند ، به خوبی با آن آشنا ، به عنوان او می گوید.
در مورد اعمال به assessors ، من تعجب به یاد بگیرند که آنها می توانند در یک بار
نام یک دوجین در شهر است که مزارع خود را آزاد و روشن خود را.
اگر شما که تاریخ از این homesteads را می دانید ، در بانکی که آنها پرس و جو
هستند مرتهن.
مرد است که در واقع برای مزرعه اش با کار بر روی آن پرداخت می شود آنقدر نادر است که هر
همسایه می تواند به او شک دارم اگر سه مرد در کنکورد است وجود دارد
شده است گفت : از بازرگانان ، که بسیار
اکثریت بزرگی ، حتی نود و هفت در صد ، مطمئن نیستند که به شکست است ، درست به همان اندازه
کشاورزان با توجه به تجار ، با این حال ، یکی از آنها می گوید :
pertinently که بخش بزرگی از آنها
شکست واقعی شکست نقدی نیست ، بلکه صرفا شکست را به انجام برسانند
تعاملات آنها ، به دلیل آن ناخوشایند است ، که شده است ، آن را اخلاقی است
شخصیت که موجب شکسته شدن اما این قرار می دهد
چهره بی نهایت بدتر در ماده ، و نشان می دهد ، در کنار ، که احتمالا حتی
سه تن دیگر از موفقیت در صرفه جویی در روح خود ، اما اتفاقا در ورشکسته
حس بدتر از آنها هستند که شکست صادقانه
ورشکستگی و انکار springboards که از آن بسیاری از
vaults تمدن و چرخش somersets آن ، اما غرفه های وحشیانه در
تخته unelastic از قحطی.
اما نمایش گاو میدلسکس خاموش می رود در اینجا با روشنی خیره کننده سالانه ، به عنوان اگر تمام مفاصل
از ماشین کشاورزی suent شد.
کشاورز در تلاش است به حل مشکل امرار معاش از طریق فرمول
پیچیده تر از مشکل به خودی خود است. او برای به دست آوردن shoestrings خود را در حدس
گله گاو.
با استفاده از مهارت و کمال او تا به دام خود را با بهار مو را برای گرفتن آسایش و
استقلال ، و پس از آن ، به عنوان او تبدیل شده به دور ، پای خود را در آن است.
این دلیل او ضعیف است و به دلیل مشابه ، ما همه فقیر در احترام
به هزار آسایش وحشیانه ، هر چند توسط تجملات احاطه شده است.
به عنوان چاپمن آواز می خواند ،
"جامعه نادرست از مردان -- -- برای عظمت دنیوی
همه آسمانی تسلی rarefies به هوا می باشد. "
و زمانی که کشاورز کردم تا به خانه اش ، او ممکن است غنی اما فقیر برای
آن ، و آن را خانه ای است که به او کردم.
همانطور که من آن را درک کنند ، که اعتراض معتبر توسط Momus در برابر خانه خواسته شد
که الهه ساخته شده ، که او "به حال ساخته شده آن متحرک ، که به معنی بد
محله ممکن است اجتناب شود "؛ و ممکن است
هنوز هم خواسته می شود ، برای خانه های ما از جمله ملک سنگین است که ما اغلب
زندانی به جای مستقر در آنها ، و محله های بد را به اجتناب شود ما
selves اسکوربوت خود من می دانم که یک یا دو
خانواده ها ، حداقل ، در این شهر ، که نزدیک به یک نسل ، شده اند که مایل به
فروش خانه خود در حومه و حرکت به روستا ، اما نتوانسته اند به
انجام آن ، و تنها مرگ آنها را آزاد مجموعه.
مسلم است که اکثریت می توانند در گذشته یا به خود و یا استخدام در خانه مدرن با
همه بهبود آن.
در حالی که تمدن بهبود خانه های ما شده است ، آن را به همان اندازه نمی بهبود مردان
که به آنها ساکن آن را ایجاد کرده کاخ ، اما پس از آن بود آسان برای ایجاد
اشراف و پادشاهان و در صورتی که متمدن
تحصیل انسان worthier از را وحشیانه است ، اگر او به کار بیشتر
بخشی از عمر خود را در به دست آوردن necessaries ناخالص و همینطور نوه ها صرفا ، چرا باید
او یک خانه بهتر از سابق؟
اما چگونه می توانم کرایه اقلیت فقیر؟ شاید از آن خواهد شد نشان داد که تنها در
نسبت به عنوان برخی از آنها در شرایط ظاهری بالاتر از وحشیانه قرار می گیرد ،
دیگران شده اند در زیر او را تخریب است.
لوکس یک کلاس با تنگدستی از دیگر counterbalanced شده است.
از یک طرف کاخ است ، در دیگر نوانخانه و "فقیر ساکت است."
به myriads که ساخته شده است اهرام مقبره فراعنه در تغذیه شدند
سیر ، و ممکن است بودند آبرومندانه نیست خود به خاک سپرده شد.
میسون که پس از اتمام گچ بری بالای دیوار زیر سقف کاخ گرداند در اتفاقا شب به کلبه
نه به عنوان یک مسکن خوب این یک اشتباه فرض کنید که در یک کشور که در آن معمول
شواهد تمدن وجود دارد ،
وضعیت بدن بسیار زیادی از ساکنان نیست که ممکن است به عنوان تخریب
وحشی. من به فقرا تخریب اشاره ، نه به حال
غنی تخریب.
این را بداند که من نباید نیاز به نگاه دورتر از shanties که
در همه جا مرز خطوط راه آهن ، که بهبود در تمدن ما ، جایی که من در را ببینید
پیاده روی روزانه من انسان زندگی در
sties ، و تمام زمستان را با درب باز ، به خاطر نور ، بدون هیچ گونه قابل مشاهده ،
چوب اغلب قابل تصور ، شمع ، و اشکال از هر دو پیر و جوان هستند به طور دائمی
قرارداد توسط عادت طولانی از کاهش
از سرما و بدبختی ، و توسعه همه اندام های خود و دانشکده ها
بررسی می شود.
مطمئنا منصفانه است که در آن کلاس که توسط نیروی کار این نسخهها کار میکند که تمایز
این نسل هستند انجام می شود.
چنین بیش از حد ، به میزان بیشتر یا کمتر است ، به شرط از عمال از هر
فرقه در انگلستان ، که کارخانه بزرگ جهان است.
یا من می تواند شما را به ایرلند ، است که به عنوان یکی از سفید و یا روشن مشخص شده اند مراجعه کنید
لکه ها بر روی نقشه کنتراست شرایط فیزیکی ایرلندی که از
سرخپوستان آمریکایی شمالی ، و یا دریای جنوبی
جزایر ، و یا هر نژاد دیگر وحشیانه قبل از آن از طریق تماس با تنزل یافته بود
انسان متمدن.
با این وجود من هیچ شکی نیست که حاکمان که مردم به عنوان عاقلانه به عنوان به طور متوسط
حاکمان متمدن شرایط خود را تنها ثابت می کند squalidness ممکن است با شامل
تمدن من به سختی نیاز به مراجعه در حال حاضر به
کارگران در ایالات جنوبی ما که صادرات اصلی این کشور تولید می
و خود به تولید مواد خام از جنوب.
اما خودم را محدود به کسانی که گفته در شرایط متوسط است.
اکثر مردان به نظر می رسد که در نظر گرفته چه خانه است هرگز ، و در واقع هر چند
بدون آنکه نیاز باشد فقیر تمام زندگی خود را به خاطر آنها فکر می کنند که آنها باید چنین یک
به عنوان همسایگان خود داشته باشد.
همانطور که اگر به پوشیدن هر نوع پوشش که خیاط را برای او ممکن است کاهش یا
به تدریج ترک کردن برگ نخل کلاه یا کلاه از پوست موش خرمای کوهی امریکا ، در زمان های سخت شکایت
چرا که او نمی تواند به استطاعت او را تاج خرید!
ممکن است که به اختراع یک خانه هنوز هم راحت تر و لوکس تر از ما ،
که هنوز تمام اعتراف که انسان نمی تواند به استطاعت پرداخت هزینه برای.
باید ما همیشه مطالعه به دست آوردن بیشتر از این چیزها ، و گاهی نمی شود
محتوا را با کمتر؟
باید شهروند محترم در نتیجه به شدت ، با قاعده و مثال ، آموزش
ضرورت مرد جوان ، فراهم آوردن تعداد معینی از اضافی تب و تاب بودن ، کفش ،
و چتر ، و اتاق های مهمان برای مهمانان خالی خالی ، قبل از او می میرد؟
چرا باید مبلمان ما نباید به عنوان ساده به عنوان عرب و یا هند؟
هنگامی که من از خیرخواهان نژاد فکر می کنم ، که ما آنها را به عنوان apotheosized
رسولان از آسمان ، حامل هدیه الهی به انسان ، من در ذهن من نمی بینم هر
حشم در پاشنه آنها ، هر یک بار کامیون مبلمان شیک.
یا چه می شود اگر من اجازه می دهد -- آن را مجاز مفرد -- که مبلمان ما
باید پیچیده تر از عرب ، در نسبت به عنوان ما از نظر اخلاقی و
فکری مافوق!
در حال حاضر خانه ما ریخته و پلید با آن ، و یک زن خانه دار خوب بود
از این سو بان سو حرکت دادن بخش بیشتری را به سوراخ گرد و غبار ، و ترک کار خود را صبح
کار صبح و امکان لغو آن!
blushes آرورا و موسیقی Memnon ، آنچه که باید کار صبح مرد.
در این دنیا؟
من تا به حال از سه قطعه سنگ آهک روی میز من ، اما من برای پیدا کردن وحشت زده بود که آنها
لازم به dusted روزانه ، زمانی که مبلمان ذهن من همه undusted بود
هنوز هم ، و آنها را دور انداخت پنجره در انزجار.
پس چگونه می تواند یک خانه مبله من؟
من ترجیح می دهند که در هوای آزاد نشسته ، بدون هیچ گرد و غبار بر روی چمن جمع آوری ، مگر آن که در آن مرد
زمین شکسته است.
لوکس و تلف شده که مجموعه ای از مد که گله پشتکار است
به دنبال مسافر که در بهترین خانه ها ، به اصطلاح توقف می کند ، به زودی کشف این ، برای
publicans فرض او را به یک
Sardanapalus ، و اگر او دادن خود استعفا داد به رحمت مناقصه خود او به زودی خواهد بود
کاملا اخته شده است.
من فکر می کنم که در ماشین راه آهن ما تمایل به صرف بیشتر در مورد لوکس نسبت به
ایمنی و راحتی ، و آن را تهدید بدون رسیدن به این تبدیل شدن به بهتر
از نقاشی مدرن اتاق ، با آن
divans ، و عثمانی ، و با خورشید سایه ها ، و صد چیز دیگر شرقی ، که ما
غرب با ما ، برای خانمها از اختراع حرمسرا و زن صفت
متولدین امپراتوری آسمانی که
جاناتان در شرم به نام از من و نه بر روی کدو تنبل نشسته باید
و آن را همه به خودم از روی کوسن مخمل شلوغ من ترجیح می دهند که سوار
زمین در سبد خرید گاو نر ، با آزاد
گردش خون ، از رفتن به بهشت در ماشین فانتزی قطار گشت و تنفس
مالاریا تمام راه را.
سادگی و عریانی از زندگی انسان در سنین ابتدایی این مفهوم را میرسانند این
استفاده ، حداقل ، که آنها او را ترک هنوز اما ادم سیار در طبیعت هنگامی که او
با غذا و خواب ، او تجدید شد
مداقه سفر خود او ساکن آن بودند ، در یک چادر در این جهان ، و
یا نخ دره ، یا عبور از دشت ها ، یا بالا رفتن از
کوه ، تاپس اما حقیقت! مردان تبدیل به ابزار از ابزارهای خود را.
مردی که به طور مستقل plucked میوه ها زمانی که او گرسنه است تبدیل به یک
کشاورز و او که زیر یک درخت پناه ایستاده بود ، یک خانه دار.
ما در حال حاضر هیچ اردوگاه دیگر به عنوان را برای یک شب است ، اما بر روی زمین مستقر شده و فراموش شده
آسمان ما را اتخاذ کرده اند مسیحیت صرفا به عنوان یک روش بهبود یافته از شیمی فرهنگ ما
ساخته شده برای این جهان عمارت خانواده ، و برای آینده آرامگاه خانواده.
بهترین آثار هنری بیان مبارزه انسان آزاد خود را از این
شرط است ، اما اثر هنر ما صرفا به این دولت کم راحت
و آن ایالت بالاتر به فراموشی سپرده شود
است که در واقع وجود ندارد در این روستا برای کار از هنرهای زیبا ، در صورت وجود آمده بود
برای ما ، برای ایستادن ، برای زندگی ما ، خانه ها و خیابان های ما ، دارای اثاثه کردن ندارد مناسب
برای روی پایه قرار آن.
برای چسبیدن به یک تصویر بر روی ناخن ، و نه یک قفسه برای دریافت مجسمه نیم تنه یک قهرمان وجود ندارد
یا یک قدیس هنگامی که من گمان می کنم که چگونه خانه های ما ساخته شده و پرداخت هزینه ، یا برای که حقوق و مزایای خود را دریافت نکرده ،
و اقتصاد داخلی خود مدیریت و
پایدار ، من تعجب می کنم که طبقه زیر بازدید کننده نمی دهد در حالی که او
توصیف gewgaws بر گچ بری دور بخاری ، و اجازه دهید او را از طریق به انبار ،
برخی از پایه محکم و صادقانه هر چند خاکی.
من می توانم اما نه درک است که این به اصطلاح زندگی غنی و تصفیه شده است ، یک چیز شروع به پریدن کرد در ،
و من در لذت بردن از هنرهای زیبا که آن را با زر و زیور اراستن ، توجه من
که به طور کامل اشغال شده با پرش ، برای من
به یاد داشته باشید که که بزرگترین جهش اصیل و واقعی ، به دلیل به ماهیچه های انسان به تنهایی ، در تاریخ ثبت شده است ،
که برخی از عرب های سرگردان ، که گفت که بیست و پنج پا در پاک
سطح زمین بدون حمایت ساختگی ،
انسان مطمئن است برای آمدن دوباره به زمین و فراتر از آن دور است.
سوال اول که من وسوسه برای قرار دادن به مالک بزرگ از جمله
بی مناسبتی است ، چه کسی شما را تقویت؟
آیا شما یکی از نود و هفت که شکست ، و یا سه که موفق می شوند؟
من این سوالات را جواب بدهد ، و پس از آن شاید ممکن است در bawbles خود را نگاه کنید و پیدا کردن آنها
زینتی سبد خرید قبل از اسب است نه زیبا و نه مفید قبل از اینکه ما می توانید
زینت دادن خانه های خود را با اشیاء زیبا
دیواره های قالب بندی نشده این مطلب هستید باید باشد ، و زندگی ما باید قالب بندی نشده این مطلب هستید ، و خانه داری زیبا و
زندگی زیبا می شود برای یک بنیاد گذاشته شده است : در حال حاضر ، طعم و مزه برای زیبا است
از درب کشت می شود ، جایی که هیچ خانه و خانه دار وجود ندارد
قدیمی جانسون ، در خود به نام "واندر - کار پراویدنس ،" سخن گفتن از اولین مهاجران
این شهر ، با آنها او معاصر بود ، به ما می گوید که "آنها نقب زدن
خود را در زمین برای اولین بار به خود
پناهگاه در زیر برخی از تپه ، و ، ریخته گری خاک در هوا بر الوار ، آنها را
آتش پر دود در برابر زمین ، در بالاترین سمت است. "
آنها نه "ارائه آنها را به خانه ، می گوید :" او ، "تا زمین ، توسط خداوند
برکت ، مطرح نان به آنها غذا ، "و محصول سال اول بود
روشن است که "آنها مجبور شدند برای کاهش نان خود را برای یک فصل طولانی بسیار نازک است."
دبیر استان جدید هلند ، نوشتن در هلندی ، در سال 1650 ، برای
اطلاعات از کسانی که آرزو را به زمین وجود دارد ، تعداد بیشتری از ایالات به خصوص
که "کسانی که در هلند ، و
به خصوص در انگلستان ، که به هیچ وجه برای ساخت خانه روستایی در ابتدا
با توجه به خواسته خود ، حفر گودال مربع در زمین ، مد انبار ، شش یا هفت
فوت عمیق ، طولانی و به عنوان گسترده ای به آنها به عنوان
فکر می کنم مناسب ، مورد زمین داخل با چوب در تمام طول دیوار ، و خط چوب
با پوست درختان و یا چیز دیگری برای جلوگیری از غارنوردی در زمین ؛ طبقه
این دخمه با تخته ، و با چوب پوشانیدن آن
سربار برای سقف ، بالا بردن سقف spars روشن کردن و پوشش spars با
sods پوست یا سبز ، به طوری که آنها می توانند زندگی می کنند خشک و گرم در این خانه های خود را با
تمام خانواده ها برای دو ، سه ، و چهار
سال ، آن را درک است که پارتیشن از طریق آن دسته از زیرزمینهای است که عبارتند از اجرا
اقتباس شده را به اندازه خانواده مردان ثروتمند و اصلی در انگلستان ،
در آغاز از مستعمرات ، شروع
اول آنها خانه خانه در این مد به دو دلیل : اولا ، به منظور به
اتلاف وقت در ساختمان و نه غذا می خواهیم فصل بعد در مرحله دوم ، به منظور
به دلسرد کردن مردم فقیر رنجبر آنها
آنها بیش از در شماره ای از پدری در این دوره از سه یا چهار به ارمغان آورد
سال ، زمانی که کشور متناسب به کشاورزی شد ، آنها ساخته شده خود را خوش تیپ
خانه ، هزینه بر روی آنها از چند هزار است. "
در این دوره که اجداد ما در زمان نشان می دهد از احتیاط حداقل ، به عنوان وجود دارد
در صورتی که اصل خود را برای برآوردن بیشتر با فشار دادن می خواهد اما بیشتر
با فشار دادن راضی می خواهد در حال حاضر؟
هنگامی که کسب من برای خودم یکی از مسکن های لوکس ما فکر می کنم ، من منصرف ،
برای ، به تعبیری ، این کشور به فرهنگ انسان هنوز رتبهدهی نشده است اقتباس شده ، و ما هنوز
مجبور به برش نان معنوی ما به دور
نازک تر از نیاکان ما بود گندم گون خود را که تمام معماری
زینت است که حتی در rudest دوره مورد غفلت قرار گرفته ، اما اجازه دهید خانه های ما برای اولین بار باشد
با صفی از زیبایی ، جایی که آنها در می آیند
تماس با زندگی ما ، مانند آپارتمانها از صدف ، و با آن تزیین شده است.
اما افسوس! من در داخل یک یا دو نفر از آنها شده است ، و
می دانم آنچه را که آنها با به صف.
هر چند ما در حال انحطاط اما که ما احتمالا ممکن است در یک غار یا یک مسکن زندگی می کنند
و یا پوشیدن پوست امروز ، قطعا آن را بهتر است به قبول مزایای ، هر چند تا صمیم قلب
خرید ، که اختراع و صنعت
پیشنهاد نوع بشر در چنین محله ای به عنوان این تخته ها ، و زونا ، آهک و آجر ،
ارزان تر و آسان تر از غارها مناسب ، یا سیاهههای مربوط به کل ، و یا پوست درخت در به دست
مقدار کافی ، و یا حتی به خوبی خو رس یا سنگ های صاف.
من به صحبت understandingly در این موضوع ، برای من ساخته شده خودم را با آن آشنا
هم تئوری و هم عملا با بذله گویی کمی بیشتر ما ممکن است از این استفاده کنید
مواد برای تبدیل شدن به غنی تر از
ثروتمندترین در حال حاضر ، و تمدن ما برکت انسان متمدن است
با تجربه و عاقل تر و وحشیانه است. اما عجله برای آزمایش خود من.
نزدیک پایان ماه مارس ، 1845 ، من قرض تبر و رفت به جنگل والدن
تالاب ، نزدیکترین جایی که من در نظر گرفته شده برای ساخت خانه من ، و شروع به کاهش بعضی از قد بلند ،
سرتیز سنبه سفید ، هنوز هم در جوانی شان ،
برای الوار دشوار است بدون استقراض آغاز خواهد شد ، اما شاید آن است که
بنابراین بیشتر سخاوتمندانه البته به اجازه مردان شما هموطنان علاقه خود را در به
سرمایه گذاری صاحب تبر ، به عنوان او
منتشر نگه داشتن خود را بر آن گفت که سیب و چشم او بود ، اما من آن را بازگشت
واضح تر از آن را دریافت می تپه خوشایند که در آن مشغول به کار بود ، تحت پوشش قرار
با جنگل های کاج ، که از طریق آن بیرون را نگاه
بر روی تالاب ، و یک میدان باز کوچک در جنگل که در آن سنبه و hickories
springing تا یخ در استخر بود هنوز رتبهدهی نشده است حل شده ، هر چند برخی از باز وجود دارد
فاصله ، و آن همه رنگ تیره و اشباع شده با آب.
برخی از وزش ناگهانی باد اندکی از برف در طول روز است که من مشغول به کار در آنجا وجود دارد ، اما
در اکثر موارد وقتی که من به راه آهن آمد ، در راه خانه من ، ماسه زرد خود را
پشته کشیده دور gleaming در مه آلود
اتمسفر ، و ریل ها در نور خورشید بهاری تاباند ، و من شنیده ام شوخی کردن و چیز کوچک و جزئی
و پرندگان دیگر در حال حاضر می آیند برای شروع یک سال دیگر با ما است.
آنها روز بهار دلپذیر شد ، که در آن زمستان نارضایتی انسان بود ذوب
و همچنین زمین و زندگی که بی حس lain بود شروع به باز شدن به خودی خود یکی از
روز ، هنگامی که تبر من آمده بود و من تا به حال قطع
چوب گردوی امریکایی سبز برای یک قطعه ، آن را رانندگی با یک سنگ و تمام قرار داده بود
خیس کردن در حوضچه و سوراخ به منظور متورم چوب ، دیدم که یک مار راه راه را به اجرا
آب ، و او در پایین دراز ، ظاهرا
بدون ناراحتی ، تا زمانی که من در آنجا ماند ، وجود دارد و یا بیش از یک چهارم از یک ساعت ؛
شاید چون او تا به حال هنوز رتبهدهی نشده است نسبتا بیرون آمدن از حالت خوابیده به من ظاهر شد
که برای دلیل مانند مردان در آنها باقی می ماند
وضعیت موجود کم و بدوی ، اما در صورتی که باید از نفوذ از احساس
بهار چشمه به آنها برانگیزانندهتر ، آنها را از ظهور ضرورت به بالاتر و بیشتر
زندگی اثیری.
من قبلا مارها در صبح سرد در مسیر من با بخشهایی از آنها دیده می شود
بدن هنوز بی حس و انعطاف ناپذیر ، در حال انتظار برای خورشید به آب شدن یخ زدگی آنها.
در آوریل 1 بارید و ذوب یخ ، و در اوایل روز ،
که بسیار مه آلود بود ، من شنیده ام غاز ولگرد groping در مورد بیش از حوضچه و cackling به عنوان
اگر از دست داده ، و یا مانند روح از مه.
بنابراین من برای بعضی از روز های برش و hewing الوار رفت ، و نیز به ناودانی ها و rafters ،
همه را با تبر باریک من ، نداشتن بسیاری از مسری و یا افکار مانند محقق ،
آواز خواندن به خودم ، --
مردان می گویند می دانند که بسیاری از چیزها ، اما حقیقت! آنها بال خود را گرفته اند --
هنر و علوم ، و یک هزار و لوازم ؛
باد که ضربات تمام است که هر بدن می داند.
من چوب اصلی شش اینچ مربع hewed ، بسیاری از ناودانی ها در دو طرف تنها و
و چوب کف rafters در یک طرف ، خروج از بقیه از پوست درخت ، به طوری که
آنها فقط به عنوان راست و خیلی
قوی تر از آنهایی که اره هر چوب به دقت mortised یا tenoned بیخ و بن آن ،
برای من از ابزارهای دیگر در این زمان قرض گرفته بود.
روز من در جنگل بسیار بلند هستند و در عین حال من معمولا حامل شام من از
نان و کره ، و خواندن روزنامه که در آن پیچیده شده بود ، در ظهر ، نشسته در میان
boughs سبز کاج که من قطع شده بود ،
و نان من برخی از رایحه و عطر خود را imparted بود ، برای دستان من با پوشش داده شد
کت ضخیم قیر قبل از من انجام داده بودند من بیشتر دوست از دشمن از
درخت کاج ، هر چند که من را پایین بیاورید تا به حال برخی از
آنها ، داشتن بهتر است با آن آشنا تبدیل شده است.
گاهی اوقات یک ولگرد در چوب جذب صدای تبر من بود ، و ما
خوش بیش از تراشه های که من تا به حال ساخته شده گفتگو
در اواسط ماه آوریل ، برای من ساخته شده هیچ عجله در کار من ، بلکه بیشتر از آن ،
خانه من قاب شده بود و آماده برای بالا بردن.
من قبلا خریده بود و کلبه جیمز کالینز ایرلندی که مشغول به کار در
راه آهن Fitchburg ، به تخته.
کلبه جیمز کالینز "یکی از غیر زیبا در نظر گرفته شد و زمانی که من به نام برای دیدن
او در خانه نبود.
من در مورد خارج راه می رفت ، در ابتدا unobserved از درون پنجره بود
عمیق بالا و این ابعاد کوچک بود ، با سقف کلبه اوج خود رسید ، و بسیار نیست
دیگری دیده می شود ، خاک مطرح پنج
پا همه اطراف که اگر آن را پشته کمپوست شد.
سقف soundest بخش بود ، هر چند معامله خوب تاب برداشته warped throats و ساخته شده شکننده شده توسط
خورشید.
Doorsill هیچ ، اما عبور همیشگی برای مرغ های تحت هیئت مدیره درب وجود دارد.
خانم C به درب آمد و از من خواست تا آن را از داخل مشاهده است.
مرغ در روش من رانده شدند.
تاریک بود ، و یک کف خاک در بیشتر قسمت ها ، مرطوب و سرد ، و مرطوب ، و aguish بود ، تنها
در اینجا هیئت مدیره وجود دارد و یک هیئت مدیره که حذف تحمل نیست.
او یک چراغ روشن به داخل سقف و دیوارها را به من نشان می دهد ، و همچنین که
طبقه هیئت مدیره گسترش زیر تخت ، هشدار مرا به دخمه به گام ، به نوعی
سوراخ گرد و غبار در دو متر عمق به عبارت خود او ،
آنها "خوب تابلوهای بالاسری ، تخته خوب همه جا ، و یک پنجره خوب" --
دو مربع کامل در اصل ، تنها گربه تصویب کرده بود که راه به تازگی.
اجاق گاز ، تخت ، و جایی برای نشستن ، نوزاد در خانه که در آن وجود دارد
متولد شد ، سایبان ابریشم ، قاب درجه به دنبال شیشه ، و یک ثبت اختراع آسیاب قهوه میخ
به نهال بلوط ، همه گفت.
معامله به زودی منعقد شد ، برای جیمز در بازگشت در عین حال به حال است.
من به پرداخت چهار دلار و بیست و پنج سنت امشب ، او را به تخلیه در پنج فردا
صبح ، از فروش به هیچ کس دیگری در این حین من به تصاحب در شش بودند ،
او گفت ، وجود دارد اوایل و پیش بینی
گم اما به طور کامل برخی ادعاهای ناعادلانه در نمره اجاره زمین و سوخت این
او اطمینان من تنها مانع بود. در شش من به او و خانواده اش در گذشت
جاده ها است.
یکی از این بسته نرم افزاری بزرگ برگزار شد خود را تمام -- تخت ، آسیاب قهوه ، به دنبال شیشه ای ، مرغ -- همه
گربه او را به جنگل گرفت و یک گربه وحشی تبدیل شد ، و یاد گرفتم بعد از آن ، گام زد
در یک دام برای woodchucks تعیین می کنند ، و به همین ترتیب یک گربه مرده در تاریخ و زمان آخرین شد.
من در زمان این خانه همان صبح ، طراحی ناخن ، و آن را به حذف
حوضچه سمت توسط cartloads کوچک ، گسترش تخته روی چمن ها وجود دارد به سفید کننده و
پیچ و تاب به عقب دوباره در مقابل نور خورشید است.
یکی از برفک اوایل به من داد یک یا دو توجه داشته باشید که من در امتداد مسیر وودلند راند.
من خائنانه توسط پاتریک جوان مطلع شد که همسایه Seeley ، ایرلندی ،
در فواصل حمل ، انتقال ، هنوز هم قابل تحمل است ، راست ،
و ناخن ، کالاهای اساسی ، و سنبله به drivable
جیب خود ، و سپس ایستاد وقتی که من برگشتم به عبور زمان از روز ، و نگاه تازه
تا ، بی عرقه ، با افکار بهار ، در ویرانی وجود دارد که کمبود
کار ، به او گفت :.
او برای نشان دادن spectatordom ، و کمک به این به ظاهر ناچیز
رویداد یکی با حذف از خدایان تروی است.
من انبار من در کنار یک تپه شیب دار به جنوب ، که در آن یک موش خرمای کوهی امریکا به حال حفر
قبلا حفر نقب زدن خود را از طریق ریشه سماق و توت سیاه ، و کمترین
لکه از پوشش گیاهی ، شش فوت مربع توسط
هفت عمیق ، به شن ریز که در آن سیب زمینی نمی منجمد در هر زمستان دو طرف
قفسه بندی سمت چپ بود ، و سنگسار نیست ، اما خورشید که بر روی آنها هرگز تاباند ، شن و ماسه
هنوز جایگاه خود را نگه می دارد.
بود ، اما کار به دو ساعت من لذت خاصی را در این شکستن در زمان
زمین ، در تقریبا تمام مردان عرض های جغرافیایی را به زمین برای درجه حرارت ثابت حفاری
بر اساس پر زرق و برق ترین خانه در شهرستان
هنوز هم به انبار یافت می شود که ریشه هایشان در آنها ذخیره به عنوان قدیمی ، و مدت ها پس از
روبنا ناپدید شده است اظهار آیندگان دندانه آن در زمین
خانه هنوز هم ، اما نوعی ایوان در ورودی یک تونل
در طول ، در آغاز ماه مه ، با کمک برخی از آشنایان من ،
بلکه برای بهبود خیلی خوب به مناسبت برای همسایگی از هر گونه ضرورت من
راه اندازی قاب خانه من است.
هیچ مردی تا کنون بیشتر در شخصیت پرورش دهندگان خود را نسبت به I. افتخار
آنها به مقصد ، اعتماد ، کمک در بالا بردن ساختارهای loftier یک روز است.
من شروع به اشغال خانه من در ژوئیه 4 ، به محض آن سوار شد و مسقف ،
تخته با دقت پر لبه و lapped ، به طوری که آن را کاملا
غیر قابل نفوذ به باران ، اما قبل از سوار شدن من
پایه و اساس یک دودکش در یک سر گذاشته ، از آوردن دو cartloads سنگ تا
تپه از تالاب در آغوش من است.
من دودکش را پس از hoeing من در پاییز ساخته شده است ، قبل از آتش تبدیل شد لازم برای
گرما ، انجام پخت و پز من در در عین حال از درها بر روی زمین ، در اوایل
صبح به خیر : که حالت من هنوز هم فکر می کنم در
برخی از جهات راحت تر و دلپذیر تر از یکی از معمول هنگامی که آن را قبل از هجوم
نان من پخته بود ، من چند تخته بیش از آتش ثابت ، و نشست در زیر آنها را به تماشا
قرص نان من ، و چند ساعت دلپذیر را در آن راه به تصویب رساند.
در آن روزها ، هنگامی که دستان من بسیار مشغول به کار شدند ، من بخوانم ولی کمی است ، اما دست کم
فرستادن اسکرپ کاغذ که بر روی زمین دراز ، دارنده من ، یا رومیزی ، من به عنوان فراهم
تفریح و سرگرمی ، در واقع پاسخ به این هدف همان ایلیاد.
این امر می تواند ارزش در حالی که برای ساخت هنوز به عمد نسبت به من ، با توجه به ،
به عنوان مثال ، چه بنیاد درها ، پنجره ، انبار ، اطاق زیر شیروانی ، در
طبیعت انسان و شاید بالا بردن هرگز
هر روبنا تا زمانی که ما دلیلی برای آن بهتر از ضروریات تمپورال ما
حتی برخی از تناسب اندام در ساختمان یک مرد وجود دارد خانه خود را که وجود دارد
در پرنده ساختن لانه خود آن است.
چه کسی می داند اما اگر مردان مسکن خود را با دست خود ساخته ، و
غذا برای خود و خانواده به اندازه کافی ساده و صادقانه شاعرانه
دانشکده خواهد بود جهانی ، توسعه یافته به عنوان
پرندگان جهان زمانی که آنها مشغول آواز خواندن؟
اما افسوس! ما مانند cowbirds و cuckoos ، که تخم مرغ های خود را در لانه باقی که دیگر
پرندگان ساخته شده است ، و هیچ مسافر با قروچه و unmusical یادداشت های خود را تشویق.
باید ما برای همیشه لطفا برای استعفا لذت بردن از ساخت و ساز به نجار؟
چه مقدار معماری در تجربه جمعی از مردان است؟
من هرگز در تمام طبقات جامعه در سراسر مردی درگیر در بسیار ساده و طبیعی آمد
اشغال به عنوان ساختمان خانه اش. ما به جامعه تعلق دارند.
خیاط به تنهایی بخش نهم از یک مرد که نیست ، آن را به عنوان واعظ ،
و تاجر ، و کشاورز. کجاست این تقسیم کار برای پایان دادن به است؟ و
چه شیء می کند آن را در نهایت در خدمت؟
بدون شک یکی دیگر نیز ممکن است برای من فکر می کنم ، اما از آن است که در نتیجه مطلوب نیست که او
باید انجام این کار به حذف تفکر من برای خودم.
درست است ، معماران در این کشور نامیده می شود وجود دارد ، و من از یکی شنیده
دست کم با این ایده از ساخت زیور آلات معماری دارا هسته ای
حقیقت ، یک ضرورت است ، و از این رو زیبایی ، به عنوان
اگر آن را وحی به او خیلی خوب شاید از نقطه نظر خود را از این دیدگاه ، اما
تنها کمی بهتر از dilettantism مشترک.
اصلاح طلب احساساتی در معماری ، او در گچ بری بالای دیوار زیر سقف آغاز شد ، نه در
پایه و اساس این تنها نحوه قرار دادن هسته حقیقت در درون زیور آلات ، که هر
اب نبات ، در واقع ، ممکن است بادام یا
دانه زیره سیاه در آن -- هر چند که من نگه که بادام سالم و بی خطر ترین و بدون
شکر -- و نه ساکن ، indweller ، واقعا ممکن است به ساخت داخل و
بدون ، و اجازه دهید زیور آلات مراقبت از
خود را انسان منطقی فرض کرد که زیور آلات چیزی شد
سکوت در بیرون و صرفا در پوست -- که لاک پشت پوسته خود را منقوط ، یا
پوسته ماهی tints آن مادر o' مروارید ،
چنین قراردادی به عنوان ساکنان کلیسای ترینیتی برادوی خود را؟
ولی یک مرد بیشتر با سبک معماری خانه اش از
لاک پشت ها با آن از پوسته آن : و نه نیاز به سرباز تا بیکار به عنوان سعی کنید به رنگ
رنگ دقیق از فضیلت خود را بر روی استاندارد خود را.
دشمن آن را از پیدا کردن او ممکن است به نوبه خود کم رنگ وقتی که محاکمه می آید.
این مرد به نظر می رسید به من به بیش از گچ بری بالای دیوار زیر سقف بدون چربی ، و timidly زمزمه حقیقت ناتنی خود
به اشغال بی ادب که واقعا بهتر از او آن را می دانستند.
چه زیبایی معماری من در حال حاضر ، من می دانم که به تدریج از درون رشد
در خارج ، از ضروریات و شخصیت indweller ، است که تنها
سازنده -- از برخی از ناخودآگاه
صداقت ، راستگویی و nobleness ، تا کنون که بدون فکر برای ظاهر و هر چه
زیبایی های اضافی از این نوع است مقصد به تولید خواهد شد مانند قبل
زیبایی ناخودآگاه از زندگی بیشتر
مسکن های جالب در این کشور ، به عنوان نقاش می داند ، ترین ها هستند
ساده ، ماهتاب وارد شوید فروتن و کلبه فقرا به طور معمول ، آن زندگی است
ساکنان که پوسته آنها هستند ، و نه
هر صفت عجیب و غریب در سطح خود را صرفا ، که آنها را زیبا می سازد و به همان اندازه
جالب خواهد بود جعبه برون شهری شهروندان ، زمانی که عمر خود را باید به عنوان ساده و
به عنوان حاضر به تخیل ، و وجود دارد
کمی پس از اثر در سبک خانه او زور زدن.
نسبت بزرگ زیور آلات های معماری هستند به معنای واقعی کلمه توخالی ، و
سپتامبر گیل آنها را خاموش نوار ، مانند plumes قرض گرفته شده ، بدون صدمه به
substantials.
آنها می توانند بدون معماری انجام دهید که هیچ زیتون و نه شراب در انبار.
چه می شود اگر یک ADO برابر در مورد زیور آلات سبک در ادبیات ساخته شده بودند ، و
معماران bibles ما هم به همان اندازه در مورد پیش امدگی لبه بام خود را به عنوان معماران صرف
کلیساها ما کاری انجام دهید؟
بنابراین ساخته شده هستند belles - ادبی زیبا و هنری و ادم هنر و استادان خود را.
مقدار از آن مربوط به یک مرد ، الحق ، چگونه چند چوب بیش از او و یا او را تحت نقطه ،
و آنچه که رنگ ها daubed بر جعبه خود را تا حدودی که دلالت ، اگر ، در هر جدی
معنا ، او از آنها نقطه و daubed آن را ، اما
روح داشتن از مستاجر ترک ، آن را با ساخت یک قطعه است
تابوت خود را -- معماری قبر -- و "نجار" جز نام دیگر
"تابوت ساز" یک مرد می گوید ، در او
ناامیدی و یا بی تفاوتی به زندگی ، را تا تعداد انگشت شماری از زمین در پاهای خود را ، و
رنگ خانه خود که رنگ او از خانه خود گذشته و باریک فکر؟
بازی شیر یا خط کردن مس برای آن و فراوانی از اوقات فراغت باید!
چرا شما را تا یک مشت خاک است؟
بهتر است خانه خود را رنگ رنگ را آن گونه که مایلید تغییر دهید و اجازه دهید آن را به نوبه خود کم رنگ یا سرخ شدن برای
شما خواهد شد. سازمانی برای بهبود سبک
معماری کلبه!
هنگامی که شما باید زیور آلات من آماده ، من آنها را می پوشند
قبل از زمستان من ساخته شده است دودکش ، و به shingled طرف خانه من ، که بودند
در حال حاضر غیر قابل نفوذ باران ، با زونا ناقص و ضعیف ساخته شده از تکه اول
ورود به سیستم ، که لبه های من با هواپیما به راست موظف شد
بنابر این من یک خانه تنگ shingled و گچ بری ، ده فوت عرض پانزده طولانی ، و
هشت پا ، با برج دیده بانی و یک گنجه ، یک پنجره بزرگ در هر طرف ، دو
درب تله ، یک درب در پایان ، و
آجر شومینه در مقابل هزینه های دقیق خانه من ، پرداخت قیمت معمول برای چنین
مواد که من استفاده می شود ، اما شمارش کار نیست ، همه از آن توسط خودم انجام شد ،
به شرح زیر است و به جزئیات به دلیل
بسیار کمی قادر به بگویید دقیقا چه خانه هایشان هزینه ، و تعداد کمتری هنوز ، در صورت وجود ،
هزینه های جداگانه ای از مواد مختلف که آنها را تشکیل : --
انجمن دلار 8.03 - 1 / 2..... عمدتا تخته کلبه.
نمیخواهد زونا برای طرف پشت بام... 4.00 Laths............................ 1.25
دست دوم پنجره..... با شیشه.................. 2.43
یک هزار آجر........... 4.00 دو casks از آهک................ 2.40
..... بالا بود.
مو..............................31..... بیشتر از من نیاز.
گوشته درخت آهن................. 0.15 ناخن........................... .3.90
لولا و پیچ................ 0.14
چفت............................ 0.10 گچ................... ......... 0.01
حمل و نقل................... 1.40..... من انجام بخشی خوب بر روی پشت من.
در تمام......................$ 28.12 - 1 / 2
این ها همه مواد ، مگر چوب ، سنگ ، و شن و ماسه ، که من ادعا کردم
حق اقامت گزین در زمین غیر معمور.
من همچنین انبار الوار و چوب کوچک مجاور ، عمدتا از چیزهای بود که سمت چپ ساخته شده
پس از ساخت خانه
من قصد دارم به من خانه ای که هر بر خیابان اصلی در کنکورد پیش افتادن ساخت
در عظمت و مجلل ، و به زودی آن را به عنوان خشنود به من به همان اندازه و به من نه بیشتر هزینه
از یک حضور من.
من نتیجه در بر داشت که دانش آموز برای یک سرپناه که بخواهد می تواند یکی برای یک عمر دست آوردن
در هزینه بیشتری نسبت به اجاره که او در حال حاضر می پردازد سالانه نیست اگر من به نظر می رسد
به رخ کشیدن بیش از در حال تبدیل شدن به ، بهانه ای من
که من برای بشریت با تکبر راه رفتن و نه برای خودم ؛ و کاستی های من و
تناقضات حقیقت بیانیه من تاثیر نمی گذارد.
با وجود نمی بسیار و ریاکاری -- کاه که من آن را دشوار برای جدا کردن
از گندم من است ، اما برای من با عرض پوزش به عنوان هر انسان -- من آزادانه تنفس و
کشش خودم در این رابطه ، آن را به گونه ای است
کمک به هر دو سیستم اخلاقی و جسمی ، و من هستم حل و فصل است که من
از طریق فروتنی تبدیل شدن به وکیل مدافع شیطان.
من تلاش خواهد کرد یک کلمه خوب را به حقیقت در کمبریج کالج صرف صحبت می کنند
اجاره اتاق دانشجویی ، که تنها کمی بزرگ تر از خود من است ، سی
دلار در هر سال ، هر چند شرکت
استفاده از ساختمان سی و دو در کنار هم و زیر یک سقف ، و
سرنشینان رنج می برد ناراحتی بسیاری از همسایگان و پر سر و صدا ، و شاید
اقامت در داستان چهارم من می تواند و نه
فکر می کنم که اگر ما خرد درست در این جهات ، نه تنها کمتر آموزش و پرورش
مورد نیاز خواهد بود ، زیرا بتحقیق ، در حال حاضر می شده اند به دست آورد ، اما
هزینه نقدی از گرفتن آموزش و پرورش در یک اقدام بزرگ محو شود.
آن راحتی که دانش آموز نیازمند در کمبریج و یا جاهای دیگر هزینه او
یا کسی دیگری ده برابر بزرگ یک قربانی زندگی آنها را با مناسب
مدیریت بر روی هر دو طرف.
آن چیزهایی که بیشتر پول است خواستار ، چیزهایی که هرگز
دانش آموزان بیشتر می خواهد کمک درسی ، به عنوان مثال ، یک آیتم مهم در این لایحه مدت ،
در حالی که برای آموزش و پرورش به مراتب با ارزش تر
که او بوسیله ی مرتبط با بسیاری از معاصران خود کشت بدون پرداخت هزینه می شود
ساخته شده است.
نحوه تاسیس یک کالج است ، معمولا ، برای گرفتن یک اشتراک از
دلار و سنت ، و پس از آن ، کورکورانه به دنبال اصول تقسیم
کار شدید آن -- اصل که
هرگز نباید به دنبال اما با احتیاط -- در یک شرکت پیمانکار تماس بگیرید
می سازد این موضوع از حدس و گمان ، و او استخدام ایرلندی ها و یا عملیات های دیگر
در واقع به وضع بنیادها ، در حالی که
دانشجویانی که به گفته می شود خود اتصالات برای آن ، و برای این
سهل انگاری نسل های پی در پی مجبور به پرداخت.
من فکر می کنم که این امر می تواند بهتر از این ، برای دانش آموزان ، و یا کسانی که تمایل به
بهره مند شده توسط آن ، حتی به وضع پایه و اساس خود را.
دانشجویی که از اوقات فراغت آرزو و بازنشستگی خود را با نظام مند shirking
هر کار لازم را برای انسان بدست می آورند اما اوقات فراغت فرومایه و بی ثمر ،
defrauding خود را از تجربه است که به تنهایی می تواند اوقات فراغت را پر ثمر.
"اما ،" می گوید : یکی ، "شما معنی نیست که دانش آموزان باید با دست خود کار می کنند
به جای سر خود را؟ "
من این معنا نیست که دقیقا ، اما منظور من چیزی که او ممکن است فکر می کنم یک معامله خوب
می خواهم که ، منظورم این است که آنها باید زندگی بازی نیست ، یا آن را صرفا مطالعه ، در حالی که
جامعه آنها را پشتیبانی در این گران
بازی است ، اما صادقانه آن را از آغاز برای پایان دادن به زندگی چگونه می تواند جوانان بهتر است برای یادگیری
نسبت به زندگی می کنند را در یک بار تلاش آزمایش از زندگی؟
بنظرم چنین میرسد که ذهن خود را به همان اندازه به ورزش به عنوان ریاضیات اگر من آرزو یک پسر بچه به
می دانیم چیزی در مورد علم و هنر ، به عنوان مثال ، من مشترک را دنبال نکنند
البته ، که صرفا به او ارسال به
محله برخی از استاد ، که در آن هر چیزی استادانی و تمرین است ، اما
هنر زندگی -- به نظر سنجی دنیا را از طریق تلسکوپ و یا میکروسکوپ ، و هرگز با
چشم طبیعی خود ، به مطالعه شیمی ، و
یاد بگیرند که چگونه نان او ساخته شده است ، یا مکانیک کنید و یاد بگیرید چگونه آن را به دست آورده است ؛
ماهواره جدید به نپتون کشف و تشخیص نیست motes در چشم او ، و یا به
چه خانه بدوش او خود یک ماهواره است ، یا
بلعیدم که باید توسط هیولا که ازدحام در اطراف او ، در حالی که فکر
هیولاها در یک قطره سرکه.
که اغلب در پایان ماه های پیشرفته -- پسر که او ساخته شده بود
بازو بسته شونده خود را از سنگ معدن که او و ذوب حفر شده بود ، خواندن و اندازه خواهد بود
لازم برای این -- یا پسری که به حال
سخنرانی در متالورژی در موسسه در در عین حال حضور داشتند ، و به حال
قلمتراش راجرز از پدرش دریافت کرد؟
خواهد بود که به احتمال زیاد به قطع انگشتان دست خود را؟ حیرت من شد
اطلاع در مورد ترک کالج که من به ناوبری را مطالعه کرده بود -- به همین دلیل ، اگر من تا به حال گرفته
و یک دور گرداندن بندر من باید بیشتر در مورد آن شناخته می شود.
حتی مطالعات دانش آموزان فقیر و تدریس اقتصاد سیاسی ، در حالی که اقتصاد
از زندگی است که مترادف با فلسفه است و حتی صادقانه استادانی نیست
در کالج ما نتیجه است ، که
در حالی که او در حال خواندن آدام اسمیت ، ریکاردو ، و می گویند ، او را اجرا می کند پدر خود را در بدهی
irretrievably.