Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 1 آن را ترک کنید به JEEVES
Jeeves -- مرد من ، شما می دانید -- واقعا اختتامیه جشنواره صنعت چاپ خارق العاده ترین.
بنابراین قادر است. راستش ، من نمی باید بدانید چه باید بکنید
بدون او.
در خطوط گسترده تر او ، مانند آنهایی که chappies که نشسته مشابه متاسفانه بیش از سنگ مرمر
battlements در ایستگاه پنسیلوانیا در محل مشخص شده اند همه پرسش است. "
شما می دانید Johnnies منظورم.
شما بروید به آنها و می گویند : "وقتی قطار در آینده Melonsquashville ، تنسی" و
پاسخ آنها ، بدون توقف به فکر می کنم ، "دو چهل و سه ، ده مسیر ، تغییر در سن
فرانسیسکو است. "
و آنها هم حق با شماست هر زمان. خوب ، Jeeves به شما می دهد فقط همان
تصور از علم لایتناهی.
به عنوان نمونه ای از آنچه منظور من ، من به یاد داشته باشید جلسه مونتی Byng در خیابان یک باند
صبح ، به دنبال آخرین کلمه در چک یک دست کت و شلوار خاکستری ، و من احساس من هرگز نمی باید
خوشحال تا من تا به حال مانند آن.
من حفر آدرس tailors از او ، و به حال آنها را بر روی چیزی کار
در داخل ساعت. "Jeeves ،" به من گفت آن شب.
"من یک دست کت و شلوار چک می خواهم که یکی از آقای Byng."
"بی خردانه ، آقا ،" او گفت بصورتی پایدار و محکم است. "این به شما تبدیل خواهد شد."
پوسیدگی مطلق!
این soundest چیزی که من برای سال زده است. "
"نامناسب برای شما ، آقا."
خوب ، بلند و کوتاه از آن بود که چیزی سر در گم به خانه آمد ، و من قرار داده
آن را در ، و وقتی که من چشم از خودم را در شیشه ای گرفتار من تقریبا swooned.
Jeeves بود کاملا درست است.
من نگاه متقابل بین کمدین سالن موسیقی و اعضا ارزان.
با این وجود جریمه مونتی در مطلقا همان مسائل نگاه کرده بود.
این همه چیز تنها رمز و راز زندگی ، که همه به آن وجود دارد.
اما نه تنها که قضاوت در مورد لباس Jeeves خطاپذیر ، هر چند ،
البته ، که واقعا چیزی اصلی است.
مرد می داند همه چیز. که نوک بر ماده وجود دارد
"Lincolnshire." من را فراموش کرده ام در حال حاضر چگونه من آن را کردم ، اما آن را به حال
از جنبه های واقعی ، قرمز گرم سس فلفلی تاباسکو.
"Jeeves ،" به من گفت ، برای من علاقه مرد ، و مانند او را به نوبه خود خوب انجام وقتی که من ،
"اگر شما مایل به ایجاد یک کمی از پول چیزی در Wonderchild برای
'Lincolnshire.' "
او سرش را تکان داد. "من می خواهم نه نه ، آقا."
"اما آن کالاها مستقیم. من قصد دارم برای قرار دادن پیراهن من در او. "
"من آن را توصیه نیست ، آقا.
حیوان در نظر گرفته شده است تا برنده شوید. جایگاه دوم این است آنچه که پایدار است پس از. "
حرف بیهوده زدن کامل ، I ، البته فکر. که چگونه دولو می تواند Jeeves می دانم هر چیزی
در مورد آن؟
در این حال ، شما می دانید چه اتفاقی افتاده است. Wonderchild منجر شد تا او تنفس در
سیم ، و سپس قطعه قطعه کردن موز آمد همراه و بینی او را.
من به خانه رفت راست و برای Jeeves زنگ زد.
"بعد از این ،" من گفتم ، "بدون مشورت شما گام دیگری برای من نیست.
از هم اکنون بر روی خودتان مغز استقرار در نظر بگیرند. "
"بسیار خوب است ، آقا.
من باید تلاش برای دادن رضایت است. "و او ، توسط ژوپیتر!
من کمی در مغز خودم ، لوبیا قدیمی به نظر می رسد ساخته شده
بیشتر برای زینت از برای استفاده می توانم شما را نمی دانند ، اما من پنج دقیقه را به صحبت
چیزی که بیش از با Jeeves ، و من بازی را به توصیه هیچ کس در مورد هر چیزی.
و به همین دلیل ، هنگامی که بروس Corcoran با مشکلات خود را به من آمد ، اولین عمل من بود
زنگ بل و آن را تا LAD پیشانی بر امده.
"ترک آن را به Jeeves ،" به من گفت.
من برای اولین بار به دانستن چوب پنبهای زمانی که من به نیویورک آمد.
او PAL Gussie پسر عموی من ، که با بسیاری از مردم پایین واشنگتن بود
میدان راه است.
من نمی دانم اگر من همیشه شما در مورد این موضوع صحبت کرد ، اما به این دلیل بود که چرا من را ترک انگلستان
چون من بیش از من عمه آگاتا فرستاده شد تا تلاش برای متوقف کردن جوان Gussie ازدواج با یک دختر
در مرحله واریته ، و من
همه چیز مخلوط است که من تصمیم گرفتم که این امر می تواند یک طرح صدا برای من برای متوقف کردن
در آمریکا برای کمی به جای رفتن به عقب و چت های طولانی دنج در مورد
چیزی که با عمه.
بنابراین من فرستاده Jeeves به پیدا کردن یک آپارتمان مناسب و معقول ، و پایین کمی حل و فصل
تبعید. من ملزم به گفتن نیست که York'sa با شکوه جدید
محل تبعید شوید.
همه بود awfully خوبی به من و به نظر می رسید به مقدار زیادی از چیزهایی در حال رفتن وجود دارد ، و
من پرنده ثروتمند ، بنابراین همه چیز خوب بود.
Chappies من معرفی chappies دیگر ، و غیره و غیره ، و هنوز مدت زیادی نبود
قبل از من می دانستم که جوخه مرتب کردن بر اساس راست ، برخی که در دلار در خانه نورد توسط
پارک ، و دیگر افرادی که با گاز زندگی می کردند
عمدتا در اطراف میدان واشنگتن تبدیل شده -- هنرمندان و نویسندگان و غیره.
coves بافکر. چوب پنبهای یکی از هنرمندان بود.
پرتره ، نقاش ، او خود را نامیده می شود ، اما او تا به حال هیچکدام از پرتره نقاشی شده است.
او بر روی خط جانبی با یک پتو بر سر شانه او نشسته بود ، انتظار برای
فرصتی برای به بازی.
ببینید ، گرفتن در مورد پرتره و نقاشی - - من را به چیزی که کمی نگاه -- این است که
شما نمی توانید شروع به نقاشی پرتره تا مردم آمده است همراه و از آنها بخواهید شما را به ، و آنها
نمی خواهد آمد و از شما بخواهند تا وقتی که شما رنگ زیادی برای اولین بار.
این باعث می شود آن را دشوار برای chappie نوع می شود.
چوب پنبهای موفق به گرفتن همراه با رسم تصویر گاه به گاه برای مقالات کمیک -- او
هدیه ای برای چیزهای خنده دار بود و نه زمانی که او یک ایده خوب -- و bedsteads انجام و
صندلی و چیزهایی برای تبلیغات.
منبع اصلی درآمد او ، با این حال ، از گاز گرفتن گوش از غنی مشتق شده بود
عمو -- یک الکساندر Worple ، که در کسب و کار جوت.
من کمی به چه جوت مه آلود است ، اما ظاهرا چیزی مردم است
بسیار مشتاق ، برای آقای Worple کاملا پشته indecently بزرگ از آن ساخته شده بود.
در حال حاضر ، بسیاری از همراهان بزرگ فکر می کنم که داشتن عموی ثروتمند ، یک ضربه محکم و ناگهانی بسیار نرم است ، اما
با توجه به چوب پنبهای ، چنین مورد نمی باشد. دایی چوب پنبهای مرتب سازی بر اساس قوی یارو بود ،
که می خواهم برای همیشه زندگی می کنند مراقبت می کند.
او پنجاه و یک بود ، و آن را به نظر می رسید که اگر او ممکن است به همتراز برو.
آن نیست ، با این حال ، چوب پنبهای قدیمی که مضطرب فقیر ، برای او متعصب نیست و
اعتراض به مرد در زندگی نداشت.
چوب پنبهای لگد در راه Worple بالا استفاده می شود به او هری بود.
دایی چوب پنبهای که می بینید ، نمی خواست او را یک هنرمند می شود.
او فکر نمی کنم او را به هر استعداد در این جهت بود.
او همیشه خواسته بود او را به چاک هنر و به کسب و کار جوت و شروع به در
پایین و کار و راه خود را تا.
جوت بود ظاهرا نوعی از وسواس با او تبدیل شده.
او به نظر می رسید تقریبا اهمیت معنوی به آن وصل کنید.
و آنچه چوب پنبهای گفت این بود که ، در حالی که او نمی دانست چه آنها در پایین
کسب و کار جوت ، غریزه به او گفت که آن چیز را بیش از حد حیوان صفت برای کلمات بود.
چوب پنبهای ، علاوه بر این ، بر این باور در آینده خود را به عنوان یک هنرمند.
او گفت ، برخی از روز ، او را ضربه.
در همین حال ، با استفاده از نهایت درایت و متقاعد کنندگی ، او القا عمویش
به سرفه بسیار بی میلی کمک هزینه سه ماهه کوچک.
او نمی توانست این در صورتی که عموی خود را به حال یک سرگرمی بود.
آقای Worple عجیب و غریب در این رابطه بود.
به عنوان یک قاعده ، از آنچه که من مشاهده کرده ایم ، کاپیتان آمریکا صنعت انجام نمی
هر چیزی در خارج از ساعات اداری.
وقتی او قرار داده است گربه و قفل شده دفتر برای شب ، او فقط عود
به حالت کما که از آن او پدیدار تنها برای شروع به کاپیتان صنعت
دوباره.
اما آقای Worple در اوقات فراغت خود را به آنچه به عنوان یک پرنده شناس شناخته شده است.
او یک کتاب به نام پرندگان آمریکایی نوشته بود ، و نوشتن دیگری ، به
به نام پرندگان بیشتر آمریکایی است.
وقتی او که به پایان رسید بود ، فرض این بود که او یک سوم آغاز خواهد شد ، و حفظ
در تا عرضه پرندگان آمریکایی داد.
چوب پنبهای استفاده می شود برای رفتن به او در مورد هر سه ماه یکبار و اجازه دهید او در مورد صحبت
پرندگان آمریکایی.
ظاهرا شما می توانید آنچه که شما با Worple قدیمی دوست اگر شما به او سر خود را برای اولین بار
در موضوع حیوان خانگی خود را ، این چت کمی استفاده می شود تا کمک هزینه چوب پنبهای همه حق
برای هم بودن.
اما این بسیار فاسد برای فقیر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ بود. در حال تعلیق ژیان وجود دارد ، که می بینید ،
و جدا از آن ، پرندگان ، به جز زمانی که broiled و در جامعه سرد
بطری ، حوصله او را سفت.
برای تکمیل شخصیت مطالعه Worple آقای ، او یک مرد بسیار نامشخص بود
خلق و خوی ، و گرایش کلی او بود که فکر می کنم که چوب پنبهای کنده فقیر بود و
هر گام او در هر جهت در زمان
به حساب خودش بود ، فقط یکی دیگر از اثبات حماقت ذاتی خود را.
من باید تصور Jeeves احساس بسیار مشابه در مورد من.
بنابراین ، هنگامی که چوب پنبهای trickled به آپارتمان من یک بعد از ظهر ، shooing دختر در مقابل
او را ، و گفت ، "Bertie ، من می خواهم شما را به دیدار با نامزدم من ، خانم سینگر ،" جنبه ای از
مهم نیست که به من رسید برای اولین بار دقیقا یکی که او به من مشورت در مورد آمده بود.
اولین کلماتی که من با آنها گفتگو شد ، "چوب پنبهای ، چگونه اطلاعات مربوط به عموی خود را؟"
فقرا اختتامیه جشنواره صنعت چاپ یکی از کسانی که می خندد سیاه داد.
او را به دنبال مضطرب و نگران است ، مثل یک مرد که قتل را انجام داده است همه حق است ، اما
می توانید فکر می کنم آنچه دولو تا به همراه بدن نیست.
دختر گفت : ":" ما خیلی ترسیده ، آقای Wooster.
"ما امیدوار بودیم که شما ممکن است راهی برای شکستن آن را به او نشان می دهد."
موریل خواننده یکی از کسانی که بسیار آرام ، دختران جذاب که راه را از دنبال بود
شما با چشم های بزرگ خود را به عنوان اگر آنها فکر شما بزرگ ترین کاری که در
زمین و تعجب است که شما تا به حال به آن نشده است خودتان.
او وجود دارد در نوع راه کاهش نشسته ، نگاه من به عنوان اگر او بودند گفت : به
خودش ، "اوه ، من امیدوارم که این مرد بزرگ قوی است که قصد ندارم به من صدمه دیده است."
او به یک شخص یک نوع محافظ احساس ، او را می خواهید به سکته مغزی دست او
و می گویند : "وجود دارد ، وجود دارد ، یکی کوچک!" یا کلمات که اثر.
او باعث شد که من احساس که چیزی برای او نمی خواهد انجام وجود دارد.
او نه مثل یکی از آن دسته از نوشیدنی های بی گناه را مزه آمریکایی که خزش بود
imperceptibly را به سیستم خود را به طوری که ، قبل از اینکه شما می دانید آنچه شما انجام ، شما
با شروع از برای اصلاح جهان با توسل به زور
در صورت لزوم و pausing در راه خود را که به این مرد بزرگ در گوشه ای از آن ، اگر
او در شما می خواهم که به نظر می رسد ، شما سر او بد گویی کردن.
آنچه منظور من است ، او به من احساس هوشیاری و بی باک ، مانند قدیمی نشاط دلاور حادثه جوی سیار
چیزی از این نوع. احساس کردم که من با او در این چیزی بود
محدود می کند.
"من نمی بینم که چرا دایی تان نباید بیشتر awfully bucked ،" من به چوب پنبهای گفت.
"او فکر می کنم همسر ایده آل برای شما خانم خواننده."
چوب پنبهای کاهش یافته است به تشجیع کردن.
"شما او را نمی دانم. حتی اگر او مانند موریل او نمی
اعتراف آن. مرتب کردن بر اساس او از پسر سر خوک است.
این امر می تواند یک اصل مهم با او به پا زدن.
همه او را در نظر این خواهد بود که من رفته بود و گام مهمی بدون
درخواست مشاوره خود را ، و او را به طور خودکار قابیل افزایش است.
او همیشه آن را انجام داده است. "
من تیره و تار لوبیا قدیمی برای دیدار با این اورژانس.
"شما می خواهید به کار می کند به طوری که او را می سازد آشنایی خانم خواننده بدون دانستن اینکه
شما او را می دانیم.
سپس شما به همراه ---- آمده "،" اما چگونه می توانم کار آن است که راه؟ "
من تو را دیدم نقطه نظر اوست. این گرفتن بود.
"تنها یک چیز برای انجام وجود دارد ،" به من گفت.
"چه؟" "ترک آن را به Jeeves."
و من زنگ زد زنگ. "آقا؟" Jeeves ، نوع آشکار گفت :
خودش.
یکی از چیزهایی رامی در مورد Jeeves ، این است که ، مگر اینکه شما مثل یک شاهین ، شما را تماشا
بسیار به ندرت او را به یک اتاق می آیند را ببینید.
او مانند یکی از کسانی که chappies عجیب و غریب در هند که خود را به هوای رقیق حل
و سرمازدگی از طریق فضا در نوع راه disembodied و مونتاژ قطعات
دوباره تنها جایی که آنها می خواهند.
پسر عموی من که آنچه که آنها را اهل عرفان و او می گوید : او اغلب نزدیک به
کار می کرد چیزی که خود را ، اما می تواند کاملا آن را خاموش ، احتمالا به خاطر
در بچگی خود را در گوشت حیوانات در خشم و پای مقتول تغذیه شده است.
لحظه ای که دیدم مردی ایستاده وجود دارد ، ثبت نام توجه احترام ، وزن
به نظر می رسید به رول کردن ذهن من است.
من می خواهم یک کودک از دست رفته که لکه های پدر خود را در اینده نزدیک احساس می شود.
چیزی در مورد او که به من اعتماد به نفس وجود دارد.
Jeeves یک مرد نسبتا بلند است ، با یکی از کسانی که تیره ، چهره زیرک.
چشم او gleams با نور هوش خالص است.
"Jeeves ، ما می خواهیم راهنمائی شما."
"بسیار خوب است ، آقا." من آب پز کردن پرونده دردناک چوب پنبهای را به یک
کلمات چند به خوبی انتخاب شده. بنابراین شما می بینید آن را به مقدار ، Jeeves.
ما می خواهیم به شما نشان می دهد برخی از راهی که آقای Worple می تواند خانم خواننده را
آشنایی بدون گرفتن به این واقعیت که آقای Corcoran در حال حاضر او را می داند.
می فهمید؟ "
"کاملا ، آقا." "خب ، سعی کنید به چیزی فکر می کنم."
"من از چیزی فکر در حال حاضر ، آقا." "شما!"
"طرح من پیشنهاد نمی تواند شکست موفقیت است ، اما آن را تا به آنچه که ممکن است به شما به نظر می رسد
اشکال ، آقا ، که در آن نیاز به مبلغ سرمایه گذاری مالی برخی شده است. "
او به معنی "من به چوب پنبهای ترجمه" است که به او کردم pippin از یک ایده است ، اما این رفتن
چهره به هزینه کمی است. "به طور طبیعی فقیر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، کاهش یافته است
این به نظر می رسید که کل آن به دیش.
اما من هنوز هم تحت تاثیر خیره نگاه کردن ذوب دختر بود و من تو را دیدم که این
جایی که من به عنوان یک دلاور حادثه جوی سیار آغاز شده است. "شما می توانید بر روی من برای همه است که مرتب کردن بر اساس تعداد دفعات مشاهده
چوب پنبهای ، چیز ، "به من گفت.
"فقط بیش از حد خوشحالم. ادامه بده ، Jeeves. "
"من این موضوع را مطرح ، سر ، که آقای Corcoran امکان استفاده از دلبستگی آقای Worple
به پرنده شناسی است. "
"چگونه بر روی زمین آیا می دانستید که او پرندگان علاقه بود؟"
"این راه این آپارتمان های نیویورک ساخته شده ، سر است.
کاملا بر خلاف خانه های ما در لندن است.
پارتیشن بین اتاق flimsiest طبیعت هستند.
با هیچ میخواهد بشنود ، من گاهی اوقات شنیده Corcoran آقای بیان خود را با
قدرت سخاوتمندانه در مورد این موضوع که من ذکر کرده اند. "
"آه!
خوب؟ "" چرا باید بانوی جوان ارسال
حجم کوچک ، به حق باشد -- اجازه بدهید به ما می گویند -- کتاب های کودکان پرندگان آمریکایی ، و
اختصاص آن به آقای Worple!
نسخه محدود می تواند در هزینه شما ، سر منتشر شده است ، و مقدار زیادی از
کتاب ، که البته ، لازم است به اظهارات eulogistic مربوط به آقای Worple داده
رساله بزرگتر خود را در همان موضوع.
من باید به اعزام از کپی ارائه توصیه به آقای Worple ،
بلافاصله در نشر ، به همراه نامه ای که در آن بانوی جوان می پرسد می شود
اجازه را به آشنایی یکی از آنها به او مدیون بسیار است.
این ، من فانتزی ، تولید نتیجه مورد نظر است ، اما من می گویم ، هزینه نقش دارند
خواهد بود قابل توجه است. "
من می خواهم مالک از یک سگ انجام مرحله واریته احساس بچه شیطان و موذی
به تازگی کشیده خاموش حقه خود را بدون مانع است.
من در Jeeves در تمام طول betted بود ، و من که او را به من اجازه نمی دهد شناخته شده بود.
آن را به من می زند گاهی اوقات به همین دلیل یک مرد با نبوغ خود را راضی به اطراف فشار آویزان
لباس و فلان چیز من.
اگر من تا به حال نیمی از مغز Jeeves ، من باید خنجر بزنند ، نخست وزیر بودن و یا
چیزی. "Jeeves ،" به من گفت ، "است که مطلقا
پاره!
یکی از تلاش های بسیار بهترین خود را. "" متشکرم ، آقا. "
دختر اعتراض. "اما من مطمئن هستم که من می توانم یک کتاب در مورد نوشتن نیست
هر چیزی.
من حتی نمی تواند نوشتن نامه های خوب است. "" استعداد موریل ، گفت : "چوب پنبهای ، با
سرفه کمی "دروغ بیشتر در جهت از درام ، Bertie.
من آن را قبل از اشاره نمی کند ، اما یکی از دلایل ما برای بازیچه قرار دادن به عنوان به عصبی بودن
عمو اسکندر دریافت خواهد کرد این خبر این است که موریل در گروه کر که
نمایش خروج خود را در منهتن را انتخاب کنید.
absurdly غیر منطقی است ، اما ما هر دو احساس می کنید که این واقعیت ممکن است دایی را افزایش دهد
گرایش طبیعی الکساندر به پا زدن مانند هدایت است. "
من تو را دیدم آنچه منظور او.
خوبی می داند که بود سر و صدا وجود دارد در خانواده ما به اندازه کافی وقتی که من سعی کردم به موسیقی ازدواج
کمدی چند سال پیش.
و خاطراتی از نگرش من عمه آگاتا در ماده Gussie و
دختر واریته در ذهن من هنوز تازه بود.
من نمی دانم چرا از آن است -- یکی از این نوک دار روانشناسی می تواند آن را توضیح دهید ، من
فرض کنید -- اما عمه ها و عمه ها ، خاله ها ، به عنوان یک کلاس ، همیشه مرده را در برابر درام ،
مشروع یا در غیر این صورت.
آنها به نظر نمی رسد قادر به آن را در هر قیمت چوب.
اما Jeeves به حال راه حل است ، البته.
"من علاقه داشتن به این امر می تواند یک موضوع ساده ، سر ، برخی از نویسنده تهی دست بود که برای پیدا کردن
خوشحالم که از ترکیب بندی واقعی از حجم برای هزینه های کوچک.
تنها لازم است که نام بانوی جوان باید در عنوان صفحه ظاهر می شود. "
چوب پنبهای "، گفت :" این درست است. "سام پترسون آن را برای صد
دلار است.
او می نویسد : داستان کوتاه ، سه داستان کوتاه ، و ده هزار کلمه از یک سریال را برای یک
از همه داستانی مجلات تحت نامهای مختلف هر ماه انجام شد.
چیزی که کمی شبیه به این خواهد بود چیزی به او.
من بعد از او حق دور است. "" زیبا! "
"همان خواهد بود همه ، آقا؟" گفت : Jeeves.
"بسیار خوب است ، آقا. از شما متشکرم ، آقا. "
من همیشه فکر می کنم که ناشران تا به حال به اهریمنی همراهان هوشمند ، لود شده
پایین با ماده خاکستری ، اما من تعداد آنها در حال حاضر است.
یک ناشر به انجام به نوشتن چک در فواصل زمانی ، در حالی که بسیاری از
مستحق و کوشا chappies دور تجمع و کار واقعی است.
من می دانم ، چون من یکی خودم.
من به سادگی در آپارتمان با قلم چشمه تنگ شنبه ، و در فصل به علت
شکوه ، کتاب براق آمد همراه است.
من اتفاق افتاد به پایین در محل چوب پنبهای است که اولین نسخه از کتاب کودکان
پرندگان آمریکایی bobbed.
موریل خواننده وجود دارد ، و ما از چیزهایی صحبت می کردند به طور کلی زمانی که وجود داشت
انفجار در درب و بسته تحویل داده شد.
قطعا برخی از کتاب.
این پوشش قرمز با مرغان بعضی از گونه ها بر روی آن ، و در زیر دختران
نام با حروف طلا. من یک کپی در تصادفی باز می شود.
"اغلب از صبح بهار" ، آن را در بالای صفحه بیست و یک گفت : "به عنوان شما سرگردان
از طریق مزارع ، شما شیرین صدای زیر ، سردستی جریان چهچه زدن می شنوید
مرغ کتان بنفش سهره وانواع ان.
هنگامی که شما مسن تر هستند شما باید همه چیز را در مورد او را در شگفت انگیز آقای الکساندر Worple خوانده شده
کتاب -- پرندگان آمریکا "ببینید.
تقویت برای عموی حق دور.
و فقط چند صفحه بعد در آنجا در محل موردتوجه وتماشای عموم بود دوباره در ارتباط با
زرد صورتحساب فاخته. این چیزهای بزرگ بود.
هر چه بیشتر خواندم ، بیشتر تحسین اختتامیه جشنواره صنعت چاپ که آن را نوشته بود و نبوغ Jeeves
در قرار دادن ما را به خس خس. من نمی بینم که چگونه عموی می تواند به شکست
قطره.
شما می توانید تماس بگیرید بزرگترین قدرت جهان در فاخته زرد ثبت شده در صورتحساب یا لیست اختتامیه جشنواره صنعت چاپ
بدون محرک گرایش خاصی به سمت chumminess به او.
"CERT اتمام حجت!"
من گفتم. "کاری که با سهولت انجام شود مطلق گفت :" چوب پنبهای است.
یک یا دو روز بعد او meandered خیابان به خانه من و به من بگوید که همه
بود.
عموی موریل نوشته شده بود نامه ای تا چکیدن با شیر محبت انسان
که اگر او تا به حال شناخته شده نیست چوب پنبهای دست خط آقای Worple را مجبور به رد
اعتقاد او را به نویسنده آن است.
هر زمان آن را مناسب خانم سینگر تماس بگیرید ، گفت : دایی ، او خواهد بود به خوشحال
آشنایی او را تهیه کنید. مدت کوتاهی پس از این من تا به حال برای رفتن به خارج از شهر.
غواصان ورزشکاران صدا از من دعوت کرده بود به پرداخت بازدیدکننده داشته است به مکان های کشور خود ، و آن را
برای چندین ماه بود که من در این شهر حل و فصل دوباره.
شده است تعجب به حال بسیاری ، البته ، در مورد چوب پنبهای ، اعم از آن همه معلوم شد
راست ، و غیره ، و شب اول من در نیویورک اتفاق می افتد به آرام پاپ
مرتب کردن بر اساس رستوران کمی که من برای رفتن
وقتی که من احساس نمی تمایل برای چراغ های روشن ، که من پیدا کردم موریل خواننده وجود دارد ،
نشسته شده توسط خودش در یک جدول در نزدیکی درب.
چوب پنبهای ، من آن را در زمان ، از تلفن است.
رفتم و زمانی از روز را تصویب کرد. "خوب ، خوب ، خوب ، چه؟"
من گفتم. "چرا ، آقای Wooster!
چگونه می توانم انجام دهم؟ "
"چوب پنبهای در اطراف؟" "من فرمودید؟"
"شما در حال انتظار برای چوب پنبهای هستند ، شما نه؟" "اوه ، من را درک نمی کنند.
نه ، من برای او انتظار ندارد. "
به کوچک به نظر می رسید که نوعی از چیزی در صدای او ، نوع
همان ، شما می دانید. "من می گویم ، شما دارای یک ردیف با چوب پنبهای نداشته ،
آیا شما دارید؟ "
"یک ردیف؟" "تف کرد ، آیا شما نمی دانم -- کمی
سوء تفاهم -- گسل در هر دو طرف -- ER - - و همه نوع چیزی که به "
"چرا ، هر آنچه که باعث می شود شما فکر می کنید؟"
"اوه ، خب ، آن را به عنوان ، چه؟ آنچه منظور من است -- من فکر کردم شما معمولا می dined
با او قبل از اینکه شما به تئاتر رفت. "" من سمت چپ صحنه در حال حاضر است. "
ناگهان همه چیز بر من dawned.
من مدت ها من دور شده بود فراموش کرده بودم.
"چرا ، البته ، می بینم در حال حاضر! شما ازدواج کرده! "
"بله".
"چگونه کاملا با شکوه! من برای شما آرزوی همه نوع شادی است. "
"متشکرم ، خیلی. اوه الکساندر ، "او گفت ، به دنبال گذشته من ،
آقای -- "این یکی از دوستانم است. Wooster. "
من چرخید دور. chappie با تعداد زیادی از موهای خاکستری سفت و
مرتب کردن بر اساس قرمز صورت سالم ایستاده بود وجود دارد.
بلکه جانی نیرومند ، او نگاه کرد ، هر چند در حال حاضر کاملا صلح آمیز است.
"من می خواهم شما را به دیدار با همسر من ، آقای Wooster.
آقای Wooster دوست بروس ، الکساندر است. "
پسر های قدیمی درک دست من گرمی ، و این همه که من را از ضربه نگه داشته بود
طبقه در پشته.
محل تاب بود. قطعا.
"پس از برادرزاده من ، آقای Wooster شما می دانید ،" من شنیده ام او را می گویند.
"من آرزو می کنم شما می توانید سعی کنید احساس کمی به دست کشیدن به او و این ترک او
بازی در نقاشی است. اما من یک ایده است که او steadying
پایین.
من آن را برای اولین بار متوجه آن شب او آمد تا با ما شام ، عزیز من ، معرفی می شود
به شما. او به نظر می رسید در مجموع ساکت تر و بیشتر
جدی است.
چیزی به نظر می رسید به او sobered. شاید شما به ما لذت بردن از
شرکت خود را در شام به شب ، آقای Wooster؟
و یا به شما dined؟ "
من گفت : من تا به حال. چیزی که من نیاز پس از آن هوا ، نه شام بود.
من احساس کردم که من می خواستم به باز و فکر می کنم این چیز.
وقتی که من به آپارتمان من رسید من شنیده ام Jeeves حرکت در لانه خرگوش و غیره خود را.
من او را به نام. "Jeeves ،" به من گفت ، "اکنون زمان برای همه است
مردان خوب را برای آمدن به کمک حزب.
ب سفت و. اول از همه ، و پس از آن من بیت از اخبار برای شما است. "
او با یک سینی و یک لیوان بلند آمد. "یکی از خودتان بهتر است ، Jeeves.
شما آن را نیاز "
بعدها ، شاید ، از شما سپاسگزارم ، آقا. "" همه حق.
لطفا خودتان. اما شما قصد به دست آوردن یک شوک است.
شما را به یاد داشته باشید دوست من ، آقای Corcoran؟ "
"بله ، آقا." "و دختر بود که به اسلاید آرامی
به عزت عموی خود با نوشتن کتابی در مورد پرندگان؟ "
"کاملا ، آقا."
"خوب ، او داخل است و فقدان. عموی او ازدواج کرده است.
او آن را بدون پلک زدن صورت گرفت. شما می توانید Jeeves تلق تلق کردن نیست.
"این بود که همیشه توسعه می شود ترس از ، آقا."
"شما به این معنی نیست به من بگویید که شما از آن انتظار؟"
"این ذهن من به عنوان یک امکان عبور."
"این کار را کرد ، توسط ژوپیتر خب ، من فکر می کنم ، شما ممکن است به ما هشدار داد! "
"من به سختی دوست را به آزادی ، آقا."
البته همانطور که من تو را دیدم بعد از من تا به حال تا به حال نیش زدن به غذا خوردن و در یک قاب آرامتر از ذهن بود ،
چه به سرش آمده بود تقصیر من نیست ، اگر شما می آیند به آن است.
من نمی تواند انتظار می رود به پیش بینی که این طرح ، به خودی خود ترقه جک ،
ترمز ماشین را به خندق به عنوان آن را انجام داده بودند ، اما همان من ملزم به اعتراف است که من نمی
لذت بردن از این ایده از چوب پنبهای جلسه دوباره
تا زمان ، شفا دهنده بزرگ ، قادر به در یک بیت از کار تسکین دهنده بوده است.
من قطع واشنگتن میدان کاملا برای چند ماه آینده.
دادم آن را کامل از دست در رد کردن.
و سپس ، وقتی که من شروع به فکر می کنم من با خیال راحت ممکن است در آن پاپ
جهت و جمع آوری موضوعات کاهش یافته است ، پس به صحبت می کنند ، زمان ، به جای
کار خس خس کردن شفا ، رفت و افتضاح ترین استخوان کشیده و درب را بر روی آن قرار داده است.
باز کردن کاغذ یک روز صبح ، من که خانم الکساندر Worple خود را ارائه کرده بود
شوهر با یک پسر و وارث.
من تا سر در گم متاسفم برای چوب پنبهای فقیر قدیمی بود که من تا به حال قلب به لمس من نیست
صبحانه. من گفت : Jeeves به آن خود را می نوشند.
من بیش از دگرگون.
قطعا. این حد بود.
من به سختی می دانستند چه باید بکنید.
من می خواستم ، البته ، به عجله به میدان واشنگتن و گرفتن فقرا
blighter سکوت ، توسط دست ، و پس از آن ، فکر ، من تا به حال عصب نیست.
درمان نبود لمس به نظر می رسید.
دادم او را در امواج. اما پس از یک ماه یا بیشتر شروع به درنگ
دوباره.
این به من زده بود که آن بازی کمی کم پایین بر روی فقیر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، اجتناب از او
شبیه به این درست زمانی که او احتمالا می خواستم پالس (PALS) خود را به موج او را بیشتر دور.
من تصویر او را در استودیوی تنهایی خود را با هیچ شرکت اما افکار تلخ او نشسته ،
و ترحم از آن مرا به حدی که من مستقیم به یک تاکسی محدود
و راننده گفت برای رفتن همه را برای استودیو.
در عجله و چوب پنبهای وجود دارد ، در سه پایه قوز ، نقاشی ، دور ، در حالی که در
مدل تاج و تخت نشسته شدید به دنبال زن سن متوسط ، برگزاری یک نوزاد است.
یک شخص است که باید برای آن نوع از چیزی که آماده است.
"آه ، آه!" من گفتم و شروع به عقب.
چوب پنبهای نگاه بیش از شانه خود.
"Halloa ، Bertie. نمی رویم.
ما فقط برای روز به پایان رساندن.
خواهد شد که این همه بعد از ظهر ، او به پرستار گفت : که با نوزاد و
آن را به کالسکه بچه که ایستاده در fairway decanted.
"در همین ساعت به روز بعد ، آقای Corcoran؟"
"بله ، لطفا." "عصر شما بخیر."
"عصر شما بخیر."
چوب پنبهای ایستاد وجود دارد ، به دنبال در درب ، و سپس او به من تبدیل شده و شروع به آن را دریافت کند
خاموش قفسه سینه خود.
خوشبختانه ، او به نظر می رسید آن را مسلم است که من همه چیز در مورد آنچه بود می دانستند
اتفاق افتاد ، پس از آن به عنوان بی دست و پا ممکن است شده اند.
"این ایده عموی من ،" او گفت.
"موریل در مورد آن را می دانم هنوز رتبهدهی نشده است. پرتره به تعجب برای او در
او تولد. پرستار بچه طول می کشد که به ظاهر برای
مکی ، و آنها آن را مورد ضرب و شتم کردن اینجا.
اگر شما می خواهید نمونه ای از طنز سرنوشت ، Bertie ، با این آشنا.
در اینجا اولین کمیسیون من تا به حال به نقاشی پرتره ، و جانشینی است که
انسان تخم مرغ آب پز است که در butted منعکس و از ارث من.
آیا می توانید ضرب و شتم!
من اسمش آن را مالش چیز در انتظار من به صرف بعد از ظهر من زل زده به زشت
چهره بچه بداخلاق و لوس کمی که به تمام مفاهیم و اهداف تا به من ضربه با پشت گوش
بزور و با تهدید و swiped همه من صاحب هستم.
من نمی توانم رد پرتره به رنگ چون اگر من عموی من را متوقف خواهد کرد من
کمک هزینه ، هنوز هر بار نگاه کردن و گرفتن چشم خالی که بچه ، من رنج می برند
agonies.
من به شما بگویم ، Bertie ، گاهی اوقات وقتی که او به من یک نگاه سایه دار و سپس تبدیل به دور
و بیمار است ، که اگر آن را از او شورش کردند به من نگاه ، من درون ACE از اشغال می آیند
صفحه اول کل مقالات شب به عنوان آخرین احساس قتل.
لحظاتی که من تقریبا می توانید ببینید سرفصل وجود دارد : 'امید لوبیا هنرمند جوان
کودک را با Axe. '"
من بصورت تماسهای مکرر شانه خود را در سکوت. همدردی من برای دیده بانی فقیر قدیمی بود بیش از حد
عمیق برای کلمات است.
من دور از این استودیو برای برخی از زمان پس از آن نگه داشته ، به دلیل آن به نظر نمی رسد حق
من سرزده را در غم و اندوه chappie فقیر. علاوه بر این ، من می گویند که پرستار ملزم به
ترس من.
او به من یادآوری infernally از عمه آگاتا.
او همان نوع لوچ بود. اما یک بعد از ظهر چوب پنبهای من را در خواست
'تلفن.
"Bertie." "Halloa؟"
"آیا شما از انجام هر کاری این بعد از ظهر؟" "هیچ چیز ویژه ای است."
"شما نمی تواند پایین آمدن در اینجا ، می تواند شما را؟"
"چه مشکل؟ هر چیزی تا؟ "
"من به پایان رسید پرتره." "پسر خوب!
کار چاق و چله! "
"بله." صدای او صدا و نه تردید.
"حقیقت این است که Bertie ، آن را ندارد به نظر نمی آید کاملا حق به من.
چیزی در مورد آن وجود دارد -- عموی من در نیم ساعت آن را بازرسی و --
من نمی دانم چرا از آن است ، اما من به نوعی احساس من حمایت معنوی خود را می خواهم! "
من شروع به دیدن بود که من به خودم اجازه در چیزی.
دلسوز همکاری Jeeves به نظر می رسید به من نشان داده خواهد شد.
"شما فکر می کنم او قطع کردن خشن؟"
"او ممکن است." من ذهن من را به قرمز رو انداخت
chappie من در رستوران ملاقات کرده ، و سعی برای به تصویر او را برش تا خشن.
فقط بیش از حد آسان است.
من صحبت با تلفن بصورتی پایدار و محکم چوب پنبهای. "من آمده است ،" به من گفت.
"خوب!" "اما تنها در صورتی ممکن است Jeeves آورد!"
"چرا Jeeves؟
چه Jeeves کردم که با آن کار انجام دهید؟ Jeeves که می خواهد؟
Jeeves احمق که پیشنهاد طرح است که به رهبری ---- است "
"گوش دادن ، چوب پنبهای ، بالا قدیمی!
اگر شما فکر می کنید من می خواهم به چهره که عموی شما بدون پشتیبانی Jeeves ، شما
اشتباه گرفته شود. من می خواهم زودتر به دن حیوانات وحشی و
گاز شیر را در پشت گردن است. "
"اوه ، همه حق است ، گفت :" چوب پنبهای است. صمیمانه نشده ، اما او آن را گفت ، پس من زنگ زد
برای Jeeves ، و توضیح داد : وضعیت. "بسیار خوب ، آقا ، گفت :" Jeeves.
مرتب کردن بر اساس او از اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است.
شما می توانید او را تلق تلق کردن نیست. ما چوب پنبهای در نزدیکی درب ، به دنبال در
تصویر ، با یک دست بالا در مرتب سازی بر اساس دفاعی از راه ، اگر او فکر می
ممکن است نوسان بر روی او.
"حق شارژ که در آن شما ، Bertie ،" او ، بدون حرکت گفت.
"در حال حاضر ، به من بگویید صادقانه ، چگونه شما آن را اعتصاب؟"
نور از پنجره بزرگ سمت راست در تصویر سقوط کرد.
من در زمان یک نگاه خوبی در آن است. سپس به من منتقل کمی نزدیکتر و در زمان
دیگر نگاه.
سپس رفتم به جایی که من در ابتدا بوده است ، چرا که آن را به حال به نظر می رسید نه آنقدرها
از آنجا بد است. "خب؟" گفت : چوب پنبهای ، نگرانی.
من کمی تردید.
"البته ، پیر مرد ، من فقط دیدم یکی از بچه ها یک بار ، و پس از آن فقط برای یک لحظه ، اما -- اما
مرتب سازی بر اساس زشت از بچه بود ، آن نیست ، اگر من به درستی به یاد داشته باشید؟ "
"به عنوان به عنوان زشت؟"
دوباره نگاه کردم ، و صداقت مجبور من به Frank.
"من نمی بینم چگونه آن را می توانست ، قدیمی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است."
پور قدیمی چوب پنبهای انگشتان خود را از طریق مو خود را در مرتب کردن بر اساس خویی از راه زد.
او تشکر شده است. "حق با شماست کاملا ، Bertie.
مشکلی با چیزی سر در گم رفته است.
خصوصی تصور من این است که ، بدون دانستن آن ، من کار کرده که شیرین کاری که
سارجنت و کسانی که از همراهان کشیدن -- نقاشی روح جانشینی.
من از طریق صرف ظاهر به بیرون کردم ، قرار داشته اند و روح کودک
روی بوم. "" اما می تواند یک کودک که سن روح
است که می خواهم؟
من نمی بینیم که او چگونه می توانست آن را در زمان مدیریت.
شما چه فکر میکنید ، Jeeves؟ "" من شک دارم ، آقا. "
"-- انواع leers در شما ، این طور نیست؟"
"شما متوجه شده ام که ، بیش از حد است؟ گفت :" چوب پنبهای است. "من نمی بینیم که چگونه یک نفر می تواند کمک متوجه است."
"من سعی کردم به انجام دادن حیوان کمی بیان شاد.
اما ، آن را به عنوان کار می کرد ، او به نظر می رسد مثبت پراکنده شده است. "
"فقط آنچه که من بود که نشان می دهد ، پیر مرد.
او به نظر می رسد که اگر او در وسط از ولگردی و قانونی شکنی عظیم بودند ، و با بهره گیری از هر دقیقه
از آن است. آیا شما فکر می کنید ، Jeeves
"او به هوا قطعا inebriated ، آقا."
چوب پنبهای بود شروع به گفتن نیست چیزی زمانی که باز شد ، و عموی آمد شوید.
برای حدود سه ثانیه همه شادی ، خوشی ، و حسن نیت بود.
پسر های قدیمی با من دست تکان داد ، چوب پنبهای در پشت سیلی زد ، گفت که او نمی
فکر می کنم او تا کنون دیده به حال چنین یک روز خوب و پا خود را با چوب خود را سرنگون می شوند.
Jeeves خود را در زمینه پیش بینی شده بود ، و او او را متوجه نیست.
"خب ، بروس ، پسر من ، به طوری عمودی است که واقعا به پایان رسید ، آن است -- واقعا به پایان رسید؟
خوب ، آن را.
بیایید با هم نگاهی به آن است. این تعجب فوق العاده برای شما خواهد بود
عمه. کجاست؟
Let's ----
و سپس او آن را کردم -- در ناگهان ، زمانی که او برای پانچ نشده بود تعیین و او را لرزاند
دوباره روی پاشنه خود. "Oosh!" او بانگ زد.
و شاید یک دقیقه یکی از scaliest سکوت من تا کنون اجرا وجود داشت
در برابر.
"آیا این یک شوخی عملی؟" او در آخرین گفت ، در راه است که مجموعه ای در مورد شانزده
پیش نویس های برش را از طریق اتاق در یک بار. من فکر می کردم بود تا مرا به تجمع گرد
چوب پنبهای قدیمی.
"شما می خواهید برای ایستادن کمی دورتر از آن ،" به من گفت.
شما کاملا حق با شماست! "او snorted. "من!
من می خواهم برای ایستادن تا کنون و به دور از آن را که من می توانم چیزی را با تلسکوپ نمی بینم! "
او بر روی چوب پنبهای مانند untamed ببر از جنگل که به تازگی یک تکه واقع تبدیل
گوشت.
و این -- این -- همان چیزی است که به شما شده است به هدر رفتن زمان و پول خود را من برای همه
این سال ها! نقاش!
من اجازه نمی دهد به خانه از معدن رنگ شما!
من به شما این کمیسیون ، تفکر است که شما یک کارگر صالح بودند ، و این --
-- این عصاره از مکمل های رنگی کمیک نتیجه است "!
او به سمت درب چرخش ، شلاق دم خود را و growling به خود است.
"این از آن به پایان می رسد!
اگر شما مایل به ادامه این foolery تظاهر به هنرمند چون شما می خواهید
بهانه ای برای بطالت ، به خودتان لطفا. اما اجازه بدهید من به شما بگویم این.
مگر در مواردی که شما در دفتر من در صبح روز دوشنبه گزارش ، آماده به رها کردن این همه
حماقت و شروع به در در پایین از کسب و کار راه خود را به کار ، شما باید
نیم از ده سال پیش انجام داده اند ، نه
یکی دیگر از صد -- دیگر نه صد -- و نه دیگر -- Boosh "!
سپس درب بسته شده و او دیگر با ما بود.
و من از پناهگاه bombproof crawled شده است.
"چوب پنبهای ، بالا قدیمی!" من زمزمه کمرنگ است.
چوب پنبهای ایستاده بود خیره در تصویر است. چهره اش بود تنظیم شده است.
نگاه شکار در چشم او وجود دارد.
"خب ، که آن را پس از اتمام!" او muttered brokenly.
"چه می خواهید کاری انجام دهید؟" "آیا؟
چه کاری می توانم انجام دهم؟
من نمی توانم چوب در اینجا اگر او خاموش تامین برش.
شما شنیده آنچه او گفت. من باید به دفتر
روز دوشنبه است. "
من نمی توانستم فکر می کنم یک چیز می گویند. من می دانستم که دقیقا چگونه او در مورد احساس
دفتر. من نمی دانم وقتی که من بوده ام تا infernally
ناراحت کننده باشد.
مانند دور حلق آویز در تلاش برای ایجاد گفتگو به PAL که شده بود
تا بیست سال زندان محکوم شده است. و سپس یک صدای تسکین دهنده را شکست
سکوت.
"اگر من ممکن است یک پیشنهاد را ، آقا!" Jeeves بود.
او از سایه ام افت کرده بود و زل زده به شدت در تصویر است.
پس از کلمه من ، من نمی تواند به شما ایده بهتری از اثر بسیار مخربی از چوب پنبهای را
عمو اسکندر هنگامی که در عمل نسبت به گفت که او کاملا ساخته شده بود به من
فراموش کرده ام برای لحظه ای که Jeeves آنجا بود.
"من تعجب می کنم که اگر من تا کنون اتفاق افتاده به ذکر است به شما ، آقا ، آقای Digby
Thistleton ، که با آنها من یک بار در خدمت بود؟
شاید شما او را ملاقات نمود؟
او یک سرمایه گذار بود. او در حال حاضر خداوند Bridgnorth.
گفت : مورد علاقه او است که همیشه یک راه وجود دارد.
اولین بار که من شنیده ام بیان استفاده از او بود پس از شکست
ثبت اختراع داروی ازاله مو که او را ترویج "" Jeeves ، "به من گفت ،" آنچه در زمین شما
صحبت کردن در مورد؟ "
"اشاره کردم آقای Thistleton ، آقا ، چرا که او بود در برخی موارد مورد به موازات
یکی وجود دارد. داروی ازاله مو او شکست خورد ، اما او نبود
ناامیدی.
او آن را در بازار قرار دهید تا دوباره تحت نام مو Ø ، تضمین شده برای تولید یک
محصول پر از مو در چند ماه.
آگهی بود اگر شما را به یاد داشته باشید ، آقا ، عکس طنز آمیز از یک بیلیارد توپ
قبل و بعد از مصرف ، ساخته شده و چنین ثروت قابل توجهی که آقای Thistleton
بلافاصله بعد از آن به مقام سناتوری برای خدمات به حزب او بالا.
به نظر من این به نظر می رسد که اگر آقای Corcoran به نظر می رسد به این موضوع ، او را پیدا خواهد کرد ، مانند آقای
Thistleton ، است که همیشه یک راه وجود دارد.
آقای Worple خود پیشنهاد راه حل مشکل است.
در گرما از حال حاضر او در مقایسه با پرتره به عصاره از رنگ
مکمل کمیک.
به نظر من پیشنهاد بسیار ارزشمند است ، آقا.
پرتره آقای Corcoran ممکن است آقای Worple به عنوان یک شباهت او راضی نیست
تنها فرزند ، اما من هیچ تردیدی نداشته باشید که سردبیران کمال مسرت آن را مد نظر قرار گرفتن به عنوان یک
پایه و اساس یک سری از نقاشی های طنز آمیز.
اگر آقای Corcoran را به من پیشنهاد به شما این امکان را می دهد ، استعداد خود را همواره شده است
شوخ طبع.
چیزی است که در مورد این تصویر وجود دارد -- چیزی جسورانه و شدید ، که بازداشت
توجه. من احساس می کنم این امر می تواند بسیار محبوب است. "
چوب پنبهای در تصویر خودنمایی میکند می شد ، و ساخت یک نوع خشک ، مکیدن سر و صدا با
دهان او. او کاملا عصبی به نظر می رسید.
و سپس ناگهان او شروع به خنده در راه وحشی.
"چوب پنبهای ، پیر مرد!" به من گفت ، او را با ماساژ tenderly.
من می ترسید blighter فقیر بود هیستریک.
او شروع به تلو تلو خوردن در مورد بیش از کف.
وی می افزاید : "او بر حق! مرد کاملا حق با شماست!
Jeeves ، شما یک محافظ زندگی!
شما در بزرگترین ایده سن ضربه! گزارش را در دفتر روز دوشنبه!
شروع در کسب و کار کار ، از قسمت زیرین! من به کسب و کار اگر من می خواهم آن را احساس خود را خریداری کنید.
من می دانم اجرا می شود که بخش کمیک از ستاره یکشنبه.
او می خواهیم این چیزی که خوردن. او به من گفتن فقط روز دیگر چگونه
سخت بود برای یک سری جدید و خوب.
او هر چیزی من برنده واقعی مثل این می پرسند را به من بدهد.
من طلا ، معدن. کلاه من کجاست؟
من درآمد برای زندگی!
از کجا که کلاه سر در گم است؟ به من fiver قرض بدهید ، Bertie.
من می خواهم برای گرفتن یک تاکسی برای پارک به صورت سطری! "Jeeves پدری لبخند زد.
یا بهتر است بگویم ، او یک نوع از اسپاسم عضلانی پدری در مورد دهان ، که بود
نزدیکترین او که تا کنون خندان می شود.
"اگر من ممکن است این پیشنهاد ، آقای Corcoran -- برای یک عنوان از سری که
در ذهن دارید -- ماجراهای 'TheBlobbs کودک" است.
چوب پنبهای و من نگاه تصویر ، و سپس در هر یک از دیگری در راه استقبال بهت زده.
Jeeves درست بود. می تواند وجود ندارد عنوان دیگر.
"Jeeves ،" به من گفت.
چند هفته بعد بود ، و من فقط به پایان رسانده و به دنبال در بخش کمیک
ستاره یکشنبه. "من خوشبین هستم.
من همیشه شده اند.
مسن تر دریافت می کنم ، بیشتر من با شکسپیر و کسانی که Johnnies شاعر در مورد موافقت
همیشه قبل از طلوع و پوشش نقره there'sa تاریکترین و آنچه شما از دست دادن
در نوسانات شما را تشکیل می دهند در roundabouts.
نگاه آقای Corcoran ، به عنوان مثال. یک شخص وجود دارد ، یکی را گفته اند ،
روشن کردن ابرو در سوپ.
همه ظواهر او آن را در گردن.
اما در او نگاه کنید. آیا شما دیده می شود این تصاویر؟ "
"من در زمان آزادی از یک نظر اجمالی به آنها قبل از آوردن آنها به شما ، آقا.
فوق العاده منحرف است. "" آنها یک ضربه بزرگ را ساخته اند ، می دانید. "
"من آن را پیش بینی ، آقا."
من در برابر بالش تکیه. "شما می دانید ، Jeeves ، شما یک نابغه هستید.
شما باید به رسم یک کمیسیون در این چیزها است. "
"من چیزی برای شکایت در آن احترام ، آقا.
آقای Corcoran شده است سخاوتمندانه ترین من قرار دادن از کت و شلوار قهوه ای ، آقا. "
"نه ، من فکر می کنم من آبی با راه راه ضعف قرمز می پوشند."
"نه با راه راه قرمز کم نور آبی ، آقا."
"اما من نه خودم فانتزی در آن است."
"نه با راه راه قرمز کم نور آبی ، آقا."
"اوه ، همه حق است ، آن را راه خود را." "بسیار خوب است ، آقا.
از شما متشکرم ، آقا. "
البته ، من می دانم آن را به عنوان بد بودن henpecked ؛ اما پس از آن Jeeves همیشه درست است.
رو در نظر بگیرید که شما می دانید. چیست؟