Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 8 عمه و تنبل و کند
حالا که آن را بیش از همه ، من نیز اذعان دارند که یک زمان در طول نه وجود داشت
ماجرای خنده دار از Rockmetteller تاد که من فکر کردم که Jeeves که قرار بود به من اجازه
پایین.
مردی به حال ظاهر شدن بافل است.
Jeeves مرد من ، شما می دانید.
رسما او در دستمزد هفتگی خود برای فشار دادن لباس های من و تمام است که نوع کشد
چیز ، اما در واقع او بیشتر شبیه به چه جانی شاعر به نام برخی از پرندگان او
آشنایی که APT بود به تجمع دور او را
در زمان نیاز -- راهنمای ، می توانم شما را نمی دانند ، فیلسوف ، اگر من به یاد داشته باشید به درستی ، و --
بلکه علاقه داشتن به -- دوست. من او را در هر نوبت تکیه می کنند.
بنابراین به طور طبیعی ، زمانی که راکی تاد من در مورد عمه خود گفت ، من دریغ نکنید.
Jeeves در چیزی که از همان آغاز بود. امر راکی تاد شکست اولیه سست
یک روز صبح بهار.
من در بستر بود ، از احیای بافت های خوب قدیمی با حدود نه ساعت از
dreamless ، هنگامی که درب باز به پرواز در آمد و کسی به من در دنده های پایین تر prodded و
شروع به لرزش bedclothes.
بعد از پلک زدن بیت و کشیدن به طور کلی خودم با هم ، من راکی واقع شده است ، و من
برداشت اول این بود که برخی از آن رویای زشت بود.
سنگی که می بینید ، در لانگ آیلند زندگی می کردند در جایی ، مایل دورتر از نیویورک ، و
نه تنها این ، اما او به من گفت که به حال خود بیش از یک بار که او هرگز تا قبل از
دوازده ، و به ندرت زودتر از یک.
قانون اساسی laziest شیطان جوان در امریکا ، او در یک پیاده روی در زندگی است که برخورد کرده بود
او را قادر ساخت برای رفتن از حد مجاز در این مسیر است.
او یک شاعر بود.
حداقل ، او نوشت : شعر وقتی که او چیزی ، اما بیشتر وقت خود را ، تا آنجا که من
می تواند از او در نوعی از ترنس گذراند.
او به من گفت یک بار که او می تواند روی نرده ها نشسته ، به تماشای یک کرم و تعجب آنچه که
در روی زمین بود ، برای ساعت ها در کشش است.
او طرح خود از زندگی کار کرده بود به یک نقطه خوب است.
درباره یک بار در ماه او را سه روز به نوشتن چند شعر ، سه تن دیگر از
صد و بیست و نه روز از سال به او استراحت.
نمی دانستم به اندازه کافی پول در شعر به حمایت chappie وجود دارد ، حتی در
روشی که در آن راکی زندگی می کردند ، اما به نظر می رسد که ، اگر شما به تشویق های به جوان چوب
مردان به رهبری زندگی شدید و
پرتاب در هر قافیه ، سردبیران آمریکا برای مبارزه با این مسائل.
راکی به من نشان داد یکی از چیزهایی او یک بار. از آن آغاز گردید :
موجود باش! موجود باش!
گذشته مرده است. به ، فردا متولد نشده است.
به روز سایت
به روز! با هر عصب ،
با هر عضله ، با هر قطره های قرمز خون شما!
موجود باش!
بود در مقابل نمای سر در یک مجله با نوعی دور اسکرول آن چاپ شده ،
و یک عکس در وسط chappie نسبتا - برهنه ، با عضلات حالت مانع از ، دادن
خورشید رو به افزایش خوشحالم چشم.
راکی گفت : به او صد دلار برای آن ، و او در بستر تا چهار در ماند
بعد از ظهر برای بیش از یک ماه است.
همانطور که در نظر گرفته آینده او بسیار سخت ، به علت به این واقعیت که او تا به حال moneyed
عمه جمع دور جایی در ایلینوی ، و ، به عنوان او به نام شده بود Rockmetteller
پس از او ، و برادرزاده تنها او بود ، موضع خود را بسیار صدا بود.
او به من گفت که وقتی او به پول آمده بود او به معنای به انجام هیچ کار در همه ، به جز
شاید شعر گاه به گاه توصیه مرد جوان را با زندگی باز قبل از او ،
با تمام امکانات پر زرق و برق آن ، به
نور در لوله و پرتاب پا خود را بر گچ بری دور بخاری.
و این مرد بود که من prodding در دنده ها در سپیده دم خاکستری بود!
"این ، Bertie!"
من فقط می تواند بود که او با تکان دادن یک نامه یا چیزی به همان اندازه ناپاک در من را ببینید
مواجه خواهند شد. "از خواب بیدار و خواندن این!"
من قادر به خواندن قبل از من چای صبح من و سیگار است.
من برای زنگ groped. Jeeves آمد در به دنبال به عنوان تازه به عنوان مرطوب
بنفش.
اتمام حجت رمز و راز به من که او چگونه آن را ندارد. "چای ، Jeeves."
"بسیار خوب است ، آقا."
او در سکوت ، از اتاق سرازیر شد -- او همیشه به شما می دهد این تصور بودن
برخی از ماده مایع وقتی که او حرکت می کند و من پیدا کردم که راکی بود فزاینده دور با او
نامه وحشی دوباره.
"آن چیست؟" به من گفت.
"آنچه در زمین مهم است؟" "آن را بخواند!"
"من نمی تواند.
من چای من نیست. "" خب ، گوش دادن و سپس. "
"چه کسی آن را از؟" "عمه من است."
در این مرحله من خوابش برد.
من از خواب به گوش او گفت : "پس چه بر روی زمین من را به انجام"
Jeeves با سینی trickled ، مانند برخی از جریان سکوت meandering بیش از باتلاقی آن
تخت و من دیدم نور روز.
"آن را بخوانید ، راکی ، بالا قدیمی ،" به من گفت. "من می خواهم Jeeves به آن را بشنود.
عمه آقای تاد نوشته است به او و نه نامه رامی ، Jeeves ، و ما می خواهیم خود را
مشاوره. "
"بسیار خوب است ، آقا." او در وسط اتاق ایستاد ،
ثبت نام ارادت به علت ، و راکی دوباره آغاز شده است :
"ROCKMETTELLER گرامی MY.-- من شده فکر کردن چیز برای مدتی طولانی ، و
من به این نتیجه رسیده که من آن را بسیار ناشی از بی فکری به صبر کردن تا زمانی
قبل از انجام آنچه که من ذهن من را ساخته اند تا هم اکنون به انجام است. "
"چه شما از آن ، Jeeves؟"
"کمی مبهم به نظر می رسد در حال حاضر ، آقا ، اما بدون شک آن را می شود در بعد پاک
نقطه در ارتباط است. "" آن را می شود روشن به عنوان گل گفت : "راکی.
champing نان و کره "ادامه ، طلایه دار قدیمی ،" من گفتم.
"شما می دانید چگونه تمام زندگی من هنوز حسرت دارم به نیویورک و ببینید که برای خودم
زندگی شگفت انگیز گی که من را خوانده ام بسیار.
من می ترسم که در حال حاضر آن را برای تحقق رویای من برای من غیر ممکن خواهد شد.
من های قدیمی و فرسوده است. من به نظر می رسد که هیچ قدرت در من باقی مانده است. "
"غمگین ، Jeeves ، چه؟"
"فوق العاده ، آقا." "غم هیچ چیز! گفت :" راکی.
"این تنبلی محض. من رفتم برای دیدن آخرین کریسمس خود و او
سرشار از سلامت بود.
دکتر به او گفت من خود را که هیچ چیز با هر چیز دیگری او را اشتباه وجود دارد.
اما او اصرار دارند که she'sa نا امید کننده نامعتبر ، تا او با او موافق است.
او یک ایده ثابت است که سفر به نیویورک ، او را بکشد ، پس ، هر چند آن بوده است
جاه طلبی او تمام زندگی خود را به اینجا می آیند ، او باقی می ماند که در آن او است. "
"و نه مانند chappie که قلب در ارتفاعات تعقیب گوزن ،'
Jeeves؟ "" مورد در برخی موارد موازی ،
آقا.
"انجام ، راکی ، پسر عزیز." "بنابراین من تصمیم گرفته اند که ، اگر من نمی توانم لذت ببرید
همه شگفتی از شهر خودم ، من حداقل می توانید آنها را لذت بردن از طریق شما.
من ناگهان از این روز گذشته پس از خواندن یک شعر زیبا در یکشنبه فکر
مقاله در مورد یک مرد جوان که تمام زندگی خود را برای یک چیز خاص را مدت زمان طولانی تر بود و برنده آن را در
در پایان تنها زمانی که او خیلی قدیمی بود از آن لذت ببرید.
این بسیار غم انگیز بود ، و آن را به من لمس است. "
"چیزی ، درون یابی راکی به تلخی" که من قادر به انجام نشده است در ده
سال. "
"همانطور که می دانید ، شما پول من وقتی من رفته اند ، اما تا به حال من شده اند هرگز
قادر به دیدن من به شما کمک هزینه.
من در حال حاضر تصمیم به انجام این کار -- در یک وضعیت است.
من به یک شرکت وکلا در نیویورک نوشته شده است ، به آنها دستورالعمل ها را به شما پرداخت
کاملا مبلغ قابل توجهی در هر ماه.
یک شرط من این است که شما در نیویورک زندگی می کنند و لذت بردن از خودتان را به عنوان من همیشه
آرزو به انجام است.
من می خواهم شما را به عنوان نماینده من ، این پول برای من صرف که من باید انجام دهید
خودم. من می خواهم شما را به شیرجه رفتن به همجنس گرا ،
زندگی منشوری نیویورک.
من می خواهم شما را به جان و روح و احزاب شام درخشان.
"بالاتر از همه ، شما می خواهید -- و در واقع ، من بر این اصرار دارند -- به من نامه نوشتن حداقل یک بار در
هفته به من یک توضیح کامل از تمام شما انجام می دهند و تمام است که در
این شهر ، به طوری که ممکن است در دوم لذت ببرید
دست چه سلامت رنجور من مانع لذت بردن من برای خودم.
به یاد داشته باشید که من باید انتظار داشت جزئیات کامل ، و هیچ جزییاتی را بیش از حد و بی اهمیت است
علاقه.-- خاله محبت شما ،
"ROCKMETTELLER ایزابل" و "چه در مورد آن؟" گفت : راکی.
"آنچه در مورد آن؟" به من گفت.
"بله.
آنچه در زمین من رفتن کاری انجام دهید؟ "
تنها پس از آن بود که من واقعا به نگرش رامی بسیار از
chappie ، در نظر از این واقعیت است که در ظروف سرباز یا مسافر کاملا غیر منتظره از چیزهای راست بود
ناگهان او را از آسمان آبی فرود.
به ذهن من آن را فرصتی برای لبخند بشاش و فریاد شادی بود ؛ رتبهدهی نشده است
مرد اینجا بود ، به دنبال و صحبت کردن که اگر سرنوشت در شبکه خورشیدی خود را در چرخش بود.
این من را شگفت زده است.
: : "آیا شما نمی bucked؟" به من گفت.
"Bucked!" "اگر من در جای خود بودند من باید
frightfully آماده است.
به نظر من این خیلی به شما نرم است. "او نوع از جیغ زدن ، به من خیره
لحظه ای ، و سپس شروع به در نیویورک صحبت در راه است که من را از جیمی ماندی [ix] به یاد ،
chappie اصلاح طلب.
جیمی به حال فقط در مبارزه ضربه - - دنباله به نیویورک آمده و من در ظهور بود
باغ چند روز قبل ، برای نیم ساعت یا بیشتر ، او را بشنوند.
او مطمئنا گفته بود نیویورک ، برخی از چیزهایی کاملا مستقیم در مورد خود ، داشتن
ظاهرا دوست نداشتن به محل گرفته ، اما ، می دانید ، توسط ژوپیتر عزیز قدیمی راکی
او را مانند یک عامل تبلیغاتی برای metrop قدیمی نگاه کنید.
"خیلی نرم!" او گریه. "آمده و در نیویورک زندگی می کنند!
کلبه کوچک من به ترک کرده و گرفتگی ، بد بو ، بیش از حد گرم سوراخ
آپارتمان در این بهشت ، رها است ، چرکین جهنم.
شب پس از شب را با اراذل و اوباش که فکر می کنم که زندگی نوعی از سنت مخلوط
رقص ویتوس ، و تصور کنید که آنها هم خوب است زیرا آنها به ما قول میدهید که
سر و صدا به اندازه کافی برای شش و نوشیدن بیش از حد به مدت ده.
من نفرت داشتن از نیویورک ، Bertie. من نمی آمد در نزدیکی محل اگر من تا به حال
موفق به دیدار سردبیران گاهی.
بلایت There'sa بر روی آن. هذیان خمری اخلاقی است.
این حد است. ماندن بیش از یک روز فکر
در آن من را مریض می سازد.
و با شما تماس این چیز خیلی نرم برای من! "
من نه مثل دوستان لوط احساس باید انجام هنگامی که در یک چت آرام کاهش یافته است
و میزبان خوش مشرب خود شروع به انتقاد از شهرهای دشت.
من تا به حال هیچ ایده قدیمی راکی می تواند تا سخنور.
"این من که در نیویورک زندگی می کنند ، کشتن ،" او در ادامه.
"برای داشتن هوا به اشتراک گذاشتن با شش میلیون نفر!
مجبور به پوشیدن یقه های سفت و لباس مناسب و معقول در همه زمان ها!
---- "آغاز کرد.
"پروردگار خوب! گمان می کنم من باید برای شام لباس
در بعد از ظهر. چه مفهوم رنگ پریده! "
من شوکه شده بود ، کاملا شوکه شده است.
"عزیزم اختتامیه جشنواره صنعت چاپ" به من گفت reproachfully.
"آیا شما لباس برای شام هر شب ، Bertie؟"
"Jeeves ،" به من گفت بطور سرد.
مرد هنوز هم مانند مجسمه توسط درب ایستاده بود.
"چند لباس از لباس شب به من؟" "ما سه لباس پر از لباس شب ،
آقا ، دو کت شام ----
"سه" "برای اهداف عملی تنها دو ، آقا.
اگر شما را به یاد داشته باشید ما می توانیم سوم پوشیدن نیست. ما همچنین هفت waistcoats سفید قرار دارد. "
و پیراهن؟ "
"از چهار دوجین ، آقا." "و روابط سفید؟"
دو مورد اول از قفسه های کم عمق در قفسه سینه از زیر شلواری به طور کامل با ما پر
سفید روابط ، آقا. "
من به راکی تبدیل شده است. "می بینید؟"
chappie writhed مانند یک فن الکتریکی است. "من آن را انجام نمی
من می توانم آن را ندارند!
من به دار آویخته اگر من آن را انجام دهید! چگونه بر روی زمین می تواند مانند آن لباس؟
آیا شما متوجه است که در بیشتر روزهای من می کنید از لباس خواب های من تا پنج تن در
بعد از ظهر ، و پس از آن من فقط بر روی یک ژاکت قدیمی قرار داده؟ "
من دیدم Jeeves خود را لرزاندن و تکان دادن ، فقیر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ!
این نوع از وحی شوکه بهترین خود احساسات.
"سپس ، آنچه می خواهید در مورد آن انجام دهید؟" به من گفت.
"این چیزی است که می خواهم بدانم."
"شما ممکن است بنویسند و به عمه خود را توضیح دهد." "من ممکن است -- اگر از او خواستم تا به دور
وکیل او در دو جهش سریع و برش را از او خواهد شد. "
من تو را دیدم نقطه نظر اوست.
"نظر شما نشان می دهد ، Jeeves؟" به من گفت.
Jeeves گلو پاک شده خود را با احترام.
"مسئله دشوار از این موضوع به نظر می رسد می شود ، آقا ، که آقای تاد موظف
شرایطی که تحت آن پول را به تملک خود را تحویل داده به نوشتن دوشیزه
Rockmetteller نامه طولانی و مفصل
مربوط به جنبش او ، و تنها روش که این می تواند انجام ،
اگر آقای تاد پایبند به قصد بیان خود را از باقی مانده در این کشور است ،
آقای تاد به القاء برخی از حزب دوم به
جمع آوری تجارب واقعی که از دست خواسته Rockmetteller گزارش به او ، و
برای انتقال این که او را در شکل یک گزارش دقیق ، که بر روی آن خواهد بود
ممکن است برای او ، با کمک او
تخیل ، به پایگاه مکاتبات پیشنهاد شده است. "
داشتن رو که خاموش دیافراگم قدیمی ، Jeeves سکوت کرده بود.
راکی من در مرتب کردن بر اساس درمانده از راه نگاه.
او شده است تا در Jeeves آورده بودند که من ، و او است بر روی منحنی خود نیست.
"می تواند او آن را کمی واضحتر ، Bertie قرار داده؟" او گفت.
"من در آغاز آن را حس فکر کردم ، اما این نوع flickered.
ایده؟ "
"عزیزم پیر مرد ، کاملا ساده. من می دانستم که ما می توانیم بر روی Jeeves ایستاده.
شما برای انجام این است که کسی به دور شهر را برای شما و چند
یادداشت ها ، و پس از یادداشت های شما کار می کنید به حروف.
که در آن است ، نیست ، Jeeves؟ "
دقیقا ، آقا. "نور امید gleamed در چشم های راکی.
او در Jeeves در راه مبهوت نگاه ، خیره شده توسط عقل قریب به اتفاق انسان است.
"اما چه کسی آن را انجام دهید؟" او گفت.
"این که نوعی خیلی هوشمند مرد ، یک مرد که بود چیزهایی را متوجه باشد."
"Jeeves!" به من گفت.
Jeeves آن را انجام دهد. "
"اما او؟" "شما می توانید آن را انجام دهد ، نمی خواهد شما را ، Jeeves؟"
برای اولین بار در ارتباط طولانی مدت ما من مشاهده Jeeves تقریبا لبخند.
گوشه ای از دهان او کج شده کاملا یک چهارم اینچ ، و برای یک لحظه خود را
چشم متوقف به ماهی مراقبه نگاه کنید.
"من باید بتواند کمکی بکند ، خوشحال ، آقا.
به عنوان یک ماده در واقع ، من در حال حاضر برخی از مکان های نیویورک مورد علاقه من بازدید
شب ، و این امر می تواند لذت بخش ترین عمل پیگیری را. "
"خوب!
من می دانم که دقیقا چه عمه خود را میخواهد در مورد ، راکی را بشنود.
او می خواهد بازگوی خبر از مسائل کاباره. جایی است که شما باید برای رفتن به اولین ، Jeeves ،
Reigelheimer است.
در خیابان چهل و دوم است. هر کسی به شما راه را نشان می دهد. "
Jeeves سر خود را تکان داد. "من را عفو کنند ، آقا.
مردم دیگر رفتن به Reigelheimer.
در حال حاضر Frolics روی پشت بام است. "
"می بینید؟"
من به راکی گفت. "آن را ترک Jeeves.
او می داند. "
این است که اغلب نیست که شما کل گروه ، انسان خود را همکار خوشحال در این
جهان ، اما دایره کوچک ما بود قطعا نمونه ای از این واقعیت که آن می تواند انجام شود.
ما همه پر از دانه است.
همه چیز کاملا حق با شماست از شروع رفت.
Jeeves خوشحال بود ، تا حدودی هم به دلیل اینکه او را دوست دارد به ورزش مغز بزرگ خود ، و تا حدی
چرا که او در داشتن یک زمان خیلی خوب در میان چراغ های روشن.
من او را دیدم یک شب در Revels نیمه شب.
او در یک میز نشسته بود روی لبه از کف رقص ، انجام کار خود قابل ملاحظه ای
به خوبی با سیگار برگ چربی و یک بطری از بهترین.
من هرگز می خواهم تصور او می تواند نگاه نزدیک به انسان است.
چهره اش به تن بیان نیکخواهی تند و تلخ ، و او یادداشت را در یک
کتاب کوچک.
همانطور که برای بقیه از ما ، من احساس بسیار خوب ، چون من علاقه راکی قدیمی بود و
خوشحالم که بتوانند که او را یک به نوبه خود خوب انجام دهید.
راکی کاملا رضایت بود ، چرا که او هنوز قادر به در خود را بر روی نرده ها نشسته بود
لباس خواب و کرم دیده بان. و ، همانطور که برای عمه ، او به نظر می رسید tickled به
مرگ است.
او در برادوی در بسیار دوربرد ، اما به نظر می رسید آن را به او ضربه فقط
درست است. من خواندن یکی از نامه هایش به راکی ، و آن را
پر از زندگی بود.
اما بعد ، نامه های راکی ، بر اساس یادداشت Jeeves ، به اندازه کافی به جفتک انداختن کسی بودند.
این رامی بود زمانی که شما از آن پرتو ها آمدند به آن فکر می کنم.
بود من وجود دارد ، با محبت زندگی ، در حالی که اشاره صرف به آن داد راکی خسته
احساس ، در عین حال در اینجا نامه من به PAL معدن در لندن نوشت :
"عزیز فردی ، -- خب ، من در نیویورک هستم.
این جای بدی نیست. من هم بد داشتن است.
همه چیز خیلی خوب.
کاباره بد نیست. نمی دانم وقتی که من باید نیست.
چگونه این همه؟ تشویق - O -- شما ،
"PS.-- قدیمی تد به تازگی؟" که من در مورد تد مراقبت نشده ، اما اگر من تا به حال
کشیده او را در من می تواند چیزی سر در گم را بر روی صفحه دوم نمی کردم.
حالا در اینجا دقیقا همان موضوع قدیمی راکی :
"عزیزترین عمه ایزابل ، -- چگونه می توانم از شما تشکر می کنم به اندازه کافی برای دادن به من فرصت برای
زندگی در این شهرستان حیرت انگیز!
نیویورک به نظر می رسد هر روز شگفت. "خیابان پنجم در بهترین حالت آن است ، البته ،
فقط در حال حاضر. لباس های با شکوه! "
Wads از مسائل در مورد لباس.
من نمی دانستم Jeeves چنین اقتدار بود. "من با برخی از جمعیت بود
Revels نیمه شب شب دیگر.
ما در نشان می دهد در زمان اول ، پس از صرف شام در یک محل جدید در چهل و سوم
خیابان. ما کاملا یک حزب همجنسگرا است.
Georgie Cohan در حدود نیمه شب نگاه کرد و یکی از خوب در مورد ویلی کالیر.
سنگ فرد تنها می تواند یک دقیقه باقی بماند اما داگ.
فیربنکس همه نوع مانع از و ما غرش.
الماس جیم برادی وجود دارد ، به طور معمول ، و Laurette تیلور با یک حزب نشان داد.
نشان می دهد در Revels کاملا خوب است.
من پیوستی برنامه است. "شب گذشته چند تن از ما به دور
Frolics در سقف ---- "و غیره و غیره ، یارد از آن است.
گمان می کنم آن را خلق و خو یا چیزی هنری است.
آنچه منظور من ، آن را آسان تر برای chappie که به نوشتن شعر استفاده می شود و آن مرتب سازی بر اساس
حرف مفت به قرار دادن بیت از پانچ را به یک نامه از آن را برای chappie مثل من است.
به هر حال ، شکی نیست که مکاتبات راکی چیزهای گرم وجود دارد.
من به نام Jeeves و به او تبریک گفت. "Jeeves ، شما تعجب!"
"متشکرم ، آقا."
"چگونه شما متوجه همه چیز را در این مکان به من می تپد.
من نمی توانستم به شما چیزی که در مورد آنها بگویم ، به جز اینکه من به حال هم خوب است. "
"این فقط یک صدای شلاق ، آقا."
"خب ، نامه آقای تاد باید تجدید و احیای روحیه خانم Rockmetteller همه حق است ، چه؟"
"بدون شک ، آقا ،" موافقت Jeeves. ، توسط ژوپیتر ، آنها به هیچ وجه!
آنها مطمئنا ، توسط جورج!
چیزی که من معنی برای گفتن است ، من در آپارتمان یک بعد از ظهر نشسته بود ، حدود یک ماه
پس از چیزی که آغاز شده بود ، سیگار کشیدن سیگار و استراحت لوبیا قدیمی ، هنگامی که
درب را باز و مانند یک بمب صدا از Jeeves سکوت پشت سر هم.
این بود که او با صدای بلند صحبت کرد.
او یکی از کسانی که نرم و صداهای تسکین دهنده است که اسلاید از طریق اتمسفر مانند
توجه داشته باشید از یک گوسفند دور. این بود آنچه که او گفت : مرا مانند یک جهش
جوان غزال.
"خانم Rockmetteller!" و در آمد زن جامد و بزرگ ،.
وضعیت floored. من آن را منکر نشده است.
هملت باید احساس آنجا که من هنگامی که شبح پدر او bobbed
fairway.
من آمدن به عمه راکی به عنوان چنین دوام در خانه خود او است که آن را نداشت
به نظر می رسد ممکن است که او واقعا در اینجا می تواند در نیویورک است.
من به او خیره شد.
سپس من در Jeeves نگاه. او ایستاده وجود دارد در نگرش
جدا وقار ، تکه بزرگ ، زمانی که ، اگر تا کنون او باید محوری دور
استاد جوان ، هم اکنون توسط آن.
عمه راکی نگاه کمتر مانند نامعتبر از هر یک من تا کنون دیده ام ، به جز خاله من
آگاتا. او یک معامله خوب عمه آگاتا در مورد
او ، به عنوان یک ماده در واقع.
او نگاه به عنوان اگر او ممکن است deucedly خطرناک اگر بر اساس قرار داده و چیزی به نظر می رسید
به من بگویید که او قطعا خود توجه و بر قرار اگر او همیشه متوجه
بازی که فقیر قدیمی راکی در او کشیده شده بود.
"بعد از ظهر بخیر ،" من برای گفتن. چگونه می توانم انجام دهم؟ "او گفت.
"آقای Cohan؟ "
"ER -- نه." "آقای فرد سنگ؟ "
"نه کاملا. به عنوان یک ماده در واقع ، Wooster اسم من است --
Bertie Wooster. "
او به نظر می رسید نا امید کرد. نام قدیمی جریمه Wooster به نظر می رسد
معنی چیزی را در زندگی خود. خانه Rockmetteller نه؟ "او گفت.
"او کجا؟"
او از من با اولین گلوله بود. من نمی توانستم فکر می کنم از هر چیزی برای گفتن.
من می توانم به او نگویید که راکی در کشور بود ، از تماشای کرمها.
faintest فلوتر صدا در پس زمینه وجود دارد.
این سرفه احترام که با آن Jeeves اعلام کرد که او به صحبت می کنند
بدون نیاز صحبت شده است به.
"اگر شما را به یاد داشته باشید ، آقا ، آقای تاد در اتومبیل با یک حزب در رفت
بعد از ظهر "" او ، Jeeves ، پس او ، "من گفتم ،
به دنبال سازمان دیده بان من.
"او می گویند زمانی که او خواهد بود؟" "او به من داد به درک ، سر ، که او
خواهد بود تا حدودی در بازگشت اواخر "او از میان رفت ، و عمه گرفت صندلی
که من به او ارائه فراموش می خواهم.
او در من و نه راه رامی نگاه. این یک نگاه تند و زننده بود.
این به من احساس که اگر من چیزی سگ در آورده بود و در نظر گرفته شده را برای دفن کردن
بعدها ، زمانی که او تا به حال هم.
آگاتا عمه خود من ، در انگلستان است ، من دقیقا به همان شیوه بسیاری از نگاه
زمان ، اتفاق بیفتد و هرگز به ستون فقرات من حلقه.
"به نظر می رسید بسیار در خانه ، مرد جوان.
آیا شما یک دوست بزرگ Rockmetteller است؟ "" اوه ، بله ، نه! "
او دیده که اگر او چیزهای بهتر از قدیمی راکی انتظار داشتند.
او گفت : "خوب ، شما نیاز به ،" ، "راه شما تخت او را آن گونه که مایلید تغییر دهید درمان!"
من به شما سخن من ، این اسلم کاملا پیش بینی نشده به سادگی از قدرت دزدیدند
سخنرانی.
من به دنبال خودم در نور میزبان بی باک ، و ناگهان به
درمان به عنوان یک مزاحم من jarred.
بود ، علامت گذاری به عنوان شما ، نه به عنوان اگر او را در راه نشان می دهد که او در نظر گرفته سخن گفته بود من
حضور در محل را به عنوان یک تماس عادی اجتماعی.
بدیهی است که او در من به عنوان یک صلیب بین سارق و مرد لوله کش نگاه
آمده نشت در حمام ثابت. او صدمه دیده است -- که من وجود دارد.
در این برهه ، با گفتگو نشان دادن هر نشانه ای از بودن در مورد مرگ
agonies افتضاح است ، یک ایده به من آمد. چای -- خوب قدیمی دوام باتری (بدون استفاده).
"آیا شما برای مراقبت از یک فنجان چای؟"
من گفتم. "چای؟"
او که اگر صحبت کرد او از چیزهای هرگز شنیده بود.
"هیچ چیز مانند یک فنجان بعد از یک سفر" به من گفت.
"شما دیگران! قرار می دهد کمی از فایل های فشرده به شما.
آنچه منظور من است ، شما گرداند ، و به همین ترتیب ، می توانم شما را نمی دانند.
من بروید و بگویید Jeeves "من tottered عبور به Jeeves
لانه خرگوش و غیره.
مرد در حال خواندن مقاله شب به عنوان اگر او hadn'ta مراقبت در جهان است.
"Jeeves ،" به من گفت ، "ما می خواهیم برخی از چای است." "بسیار خوب است ، آقا."
"من می گویم ، Jeeves ، این است که کمی ضخیم است ، چه؟"
من می خواستم همدردی ، آیا شما را نمی دانند -- همدردی و محبت است.
مراکز عصبی قدیمی دولو یک شوک بود.
"او به فکر این محل متعلق به آقای تاد.
آنچه در زمین است که به سر او قرار داده است؟ "Jeeves کتری پر از دار
کرامت است.
"بدون شک به دلیل از نامه آقای تاد ، آقا ،" او گفت.
"این پیشنهاد من ، آقا ، اگر شما را به یاد داشته باشید که آنها باید خطاب
از این آپارتمان در نظم است که آقای تاد به نظر می رسد دارای مرکزی خوب
اقامت در این شهر است. "
من یاد می شود. ما آن را طرح خوش فکر در فکر بود
زمان. "خوب ، آن را bally بی دست و پا ، می دانید ،
Jeeves.
او بر من به عنوان یک مزاحم به نظر می رسد. توسط ستاره مشتری!
گمان می کنم او فکر می کند من کسی که در مورد اینجا آویزان است ، لمس کردن آقای تاد به صورت رایگان
غذا و قرض پیراهن او. "
"بله ، آقا." "این خیلی فاسد است ، می دانید."
"نگران کننده ، آقا." "و یک چیز دیگر وجود دارد : چه هستند که ما به
آیا در مورد آقای تاد؟
ما باید او را در اینجا به عنوان به زودی مثل همیشه ما می توانیم.
هنگامی که شما چای را به ارمغان آورد شما تا به حال بهتر از بروید و به او تلگراف ،
گفتن او آمد تا قطار بعدی. "
"من قبلا انجام داده است بنابراین ، آقا. من در زمان آزادی از نوشتن پیام
و ارسال آن توسط همراه بالابر. "" ژوپیتر ، شما از همه چیز ، Jeeves فکر می کنم! "
"متشکرم ، آقا.
نان تست buttered کمی با چای؟ فقط تا آقا.
از شما متشکرم. "رفتم به اتاق نشسته است.
او یک اینچ منتقل نشده است.
او هنوز ایستاده بر لبه صندلی خود پیچ آوردن چتر خود را مانند
چکش ، پرتاب کننده. او به من داد یکی دیگر از کسانی که به نظر می رسد به عنوان من
آمد شوید.
بدون شک در مورد آن وجود دارد ، برای برخی از دلیل او دوست نداشتن به من گرفته بود.
گمان می کنم چون من بود جورج M. Cohan. این سخت است کمی در مورد اختتامیه جشنواره صنعت چاپ شد.
"این جای تعجب است ، چه؟"
من ، پس از سکوت حدود پنج دقیقه آرام گفت : تلاش برای هندل گفتگو
تا دوباره. "تعجب چیست؟"
"شما از آمدن به اینجا ، آیا شما نمی دانم ، و غیره."
او مطرح ابرو او و من در بیتی از طریق عینک او را نوشیدند.
: "چرا تعجب آور است که من باید به برادرزاده تنها من مراجعه؟" او گفت.
بر همین منوال است که ، البته ، این کار را کرد به نظر می رسد معقول.
"اوه ، نه ،" من گفتم.
"البته! بدیهی است.
آنچه منظور من است ---- «Jeeves خود را به داخل اتاق با بینی
چای.
من خوشحال خوشحال بود تا او را ببیند. هیچ چیز مانند در اختیار داشتن کمی وجود دارد
کسب و کار ترتیب زمانی که یکی بعضی از خطوط فرد نیست.
با قوری به احمق با I احساس شادتر.
"چای ، چای ، چای -- چه؟ چیست؟ "
من گفتم.
این بود آنچه که من می گویند به معنای بود. ایده من به معامله خوب شده بود
رسمی ، و به همین ترتیب. با وجود این ، وضعیت را تحت پوشش قرار.
من او را ریخت از فنجان است.
او آن را sipped و فنجان را پایین با میلرزد قرار داده است.
"آیا منظور شما می گویند ، مرد جوان ، او گفت : frostily" که شما انتظار من برای نوشیدن
چیزهای؟ "
"و نه! دیگران شما را ، می دانید. "
"نظر شما را توسط عبارت به معنای" دیگران ، شما را تا؟ "
"خب ، باعث می شود شما از حبوبات کامل ، شما می دانید.
: شما صدای فش فش "" من می توانم در یک کلمه به شما می گویند را متوجه نمی شوید.
شما در زبان انگلیسی ، شما نیست؟ "من آن را اعتراف.
او یک کلمه می گویند نیست.
و به نوعی او آن را در راه ساخته شده است که از اگر او ساعت ها سخن گفته بود بدتر بود.
به نحوی آن را به خانه من آورده شد که او مثل انگلیسیهای نیست ، و اگر او تا به حال
برای دیدار با انگلیسی ، من به یکی از او می خواهم که انتخاب تاریخ و زمان آخرین بود.
مکالمه دوباره بعد از آن ورشکستگی بود.
بعد من سعی کردم دوباره. من بیشتر متقاعد شدن در هر لحظه
که شما می توانید یک سالن زنده و واقعی با یک زن و شوهر از مردم را ندارد ، به خصوص اگر یکی
از آنها به شما اجازه می دهد تا یک کلمه آن را در یک زمان.
"آیا شما در هتل خود را راحت را؟" به من گفت.
"که در آن هتل؟" "هتل شما اقامت."
"من در یک هتل اقامت نیست."
"متوقف کردن با دوستان -- چه؟" "من به طور طبیعی با برادرزاده من توقف".
من آن را برای لحظه ای می کنید و پس از آن من آن ضربه.
"چه!
در اینجا؟ "من gurgled.
"بدیهی است! کجا دیگر باید بروم؟ "
وحشت کامل از وضعیت بیش از من به مانند یک موج نورد است.
من نمی توانستم چه بر روی زمین بود.
من نمی توانستم توضیح دهید که این آپارتمان های راکی بدون دادن قدیمی فقیر اختتامیه جشنواره صنعت چاپ به دور
طرز ناامید کننده ، چرا که او پس از آن از من بپرسید که در آن او زندگی می کنند ، و پس از آن او خواهد بود
درست در سوپ.
من در تلاش بود برای القاء لوبیا قدیمی برای بهبود یافتن از شوک و تولید برخی از
نتایج : از وقتی که او دوباره سخن گفت. "آیا شما با مهربانی بگویید برادرزاده من مرد
بنده به آماده سازی اتاق من؟
من آرزو می کنم به دراز بکشید. "" مرد بنده خواهرزاده شما؟ "
"مرد با شما تماس Jeeves.
اگر Rockmetteller برای سوار شدن اتومبیل رفته است ، بدون نیاز را برای شما به صبر برای وجود دارد
او. او به طور طبیعی می شود به تنهایی با من آرزو
وقتی که او برمی گردد. "
که من پیدا کردم از خودم tottering اتاق. چیزی که بیش از حد برای من بود.
من را به دن Jeeves رخنه کرد. "Jeeves!"
من زمزمه.
"آقا" "مخلوط به من ب و - S ، Jeeves.
من احساس می کنم ضعیف است. "" بسیار خوب است ، آقا. "
"این است ضخیم تر در هر دقیقه ، Jeeves."
"آقا"؟ "او فکر می کند شما مرد آقای تاد.
او فکر می کند او ، و همه چیز را در آن مکان کل.
من نمی بینیم چه شما به انجام ، به جز ماندن و نگه داشتن آن.
ما می توانیم هر چیزی را می گویند نیست و یا او خواهیم به همه چیز ، و من نمی خواهم به اجازه
آقای تاد پایین. به هر حال ، Jeeves ، او می خواهد شما را به
آماده سازی بستر خود. "
او نگاه زخمی شدند. "این است که به سختی جای من ، آقا ----
"من می دانم -- من می دانم. اما به عنوان یک نفع شخصی خود را به من.
اگر شما به آن آمده ، آن را به سختی جای من به از تخت مثل این پرت و
باید برای رفتن به هتل ، چه؟ "" آن قصد خود را برای رفتن به هتل ،
آقا؟
برای لباس چه به شما انجام دهم؟ ":" پروردگار خوب!
من که تا به حال فکر.
آیا می توانم شما چند چیز را در یک کیسه هنگامی که او به دنبال ندارد ، و دزدکی حرکت کردن را به من در
خیابان Aurea؟ "" من تلاش خواهد کرد برای این کار ، آقا. "
"خب ، من فکر نمی کنم چیزی بیشتر وجود دارد ، وجود دارد؟
ارسال آقای تاد که در آن من زمانی که او می شود در اینجا. "
"بسیار خوب است ، آقا."
من نگاه دور محل است. لحظه ای از فراق آمده بود.
من احساس غم.
تمام چیزی که من را از یکی از کسانی که melodramas به یاد جایی که آنها رانندگی chappies از
حیاط قدیمی به برف. "خداحافظی ، Jeeves ،" من گفتم.
"خداحافظی ، آقا."
و من مبهوت از. شما می دانید ، من نه فکر می کنم من با آن موافقم
شاعر و فیلسوف Johnnies که اصرار دارند که یک شخص باید به اهریمنی خوشحال
اگر او تا کمی از مشکلات است.
که همه چیزهای در مورد تصفیه شده که توسط درد و رنج ، می دانید.
رنج دادن اختتامیه جشنواره صنعت چاپ مرتب سازی بر اساس چشم انداز گسترده تر و دلسوز تر است.
این به شما کمک می کند تا به درک بدبختیهای مردم دیگر اگر شما را از طریق همین بوده است
چیزی که خودتان.
همانطور که من در اتاق تنهایی من در هتل ایستاده بود ، تلاش کراوات کراوات سفید من خودم ،
من برای اولین بار رخ داد وجود دارد که باید تمام جوخه های chappies در
جهان که تا به حال به همراه بدون یک مرد پس از آنها به دنبال.
من همیشه می خواهم از Jeeves به عنوان یک نوع از پدیده های طبیعی در نظر اما ، توسط ژوپیتر! از
البته ، هنگامی که شما به آن فکر می کنم ، باید بسیار زیادی از همنوعان که به
لباس های خود را فشار دهید از خود و
کسی به آنها چای را در صبح ، و غیره را ندارند.
این بود و نه فکر موقر ، آیا شما نمی دانند.
می خواهم بگویم ، از آن زمان تا به من شده است قادر به درک محرومیت هراسان
فقرا را به چوب. من به نوعی لباس شدم.
Jeeves به حال چیزی در بسته بندی خود را فراموش نکرده است.
همه چیز بود ، به گل میخ نهایی وجود دارد.
من مطمئن هستم که این را ندارد به من احساس بدتر نیست.
این کار به نوعی عمیقتر ترحم. چه کسی و یا سایر نوشته بود
در مورد لمس از یک طرف از بین رفت.
من تا به حال کمی از شام در جایی و نشان می دهد برخی از نوع رفت ، اما هیچ چیز به نظر می رسید
هر گونه تفاوت. من به سادگی به حال قلب برای رفتن به آن نیست
شام در هر نقطه.
من فقط مکیده پایین ویسکی و نوشابه در هتل اتاق سیگار کشیدن و رفت راست تا
تخت. من نمی دانم وقتی که من احساس تا فاسد شده است.
به طریقی من خودم در مورد اتاق در حال حرکت آرام ، اگر مرگ وجود داشته است
در خانواده است.
اگر من تا به حال کسی را به صحبت من باید آهسته صحبت کردیم ، در واقع ، هنگامی که
تلفن زنگ زنگ زد من در چنین غمگین ، صدای hushed پاسخ داد که شخص در
انتهای دیگر سیم گفت : "Halloa!" پنج بار ، از فکر او ندارند.
راکی بود. طلایه دار فقیر عمیقا آشفته شد.
"Bertie!
این است که شما ، Bertie! آه ، gosh؟
من با داشتن یک زمان! "" کجا هستند شما را از سخن گفتن؟ "
"Revels نیمه شب.
ما در اینجا یک ساعت ، و من فکر می کنم ما ثابت برای شب.
به من گفته عمه ایزابل من تماس بگیرید تا یکی از دوستان به ما ملحق رفته است.
او به یک صندلی ، چسب با این زندگی بیش از او نوشته شده است ، مصرف آن را در
از طریق منافذ. او آن را دوست دارد ، و من تقریبا دیوانه است. "
همه موارد با بالاترین قدیمی را به من بگویید ، "من گفتم.
"کمی بیشتر از این ،" او گفت ، "و من بی سر و صدا باید دزدکی حرکت کردن به رودخانه و
از همه پایان آن. آیا منظور شما می گویند شما از طریق این مرتب سازی بر اساس
از چیزی که هر شب ، Bertie ، و از آن لذت ببرید؟
این به سادگی دوزخی! من فقط ربودند چشمک خواب پشت
این لایحه از کرایه فقط در حال حاضر زمانی که حدود یک میلیون فریاد دختران swooped پایین ، با
بالن های اسباب بازی.
دو ارکستر در اینجا وجود دارد ، که هر کدام در تلاش برای دیدن اگر آن را بلندتر از بازی نمی
دیگر. روانی و جسمی من خراب است.
هنگامی که تلگراف خود را وارد من فقط دروغ بود را برای یک لوله آرام ، با احساس
صلح مطلق سرقت روی سر من. من تا به حال برای دریافت لباس و با حداکثر سرعت دویدن دو مایل
برای گرفتن قطار.
این تقریبا به من داد قلب شکست و در بالای آن من تقریبا تب مغز ابداع
دروغ به ارسال عمه ایزابل. و بعد من تا به حال به خودم را به این خودرا برای امتحان اماده
سر در گم لباس شب شما. "
من ناله شدید از عذاب داد. اما در هر حال من زده تا پس از آن که راکی
بسته به کمد لباس من بود او را از طریق.
"شما آنها را! خراب"
، گفت : "من امیدوارم" راکی ، در ناخوشایند ترین راه است.
مشکلات او به نظر می رسید به بدترین تاثیر را در شخصیت وی داشته است.
"من باید به عقب بر گردیم به آنها به نحوی آنها به من داده شده در زمان به اندازه کافی بد.
آنها حدود سه اندازه بیش از حد کوچک است ، و چیزی APT را در هر لحظه به من بدهید.
من به خوبی آن را می خواهید ، و به من فرصتی برای نفس کشیدن به من بدهید.
من از نیمه گذشته هفت تنفس نیست.
تشکر از بهشت ، Jeeves موفق به بدست آوردن و من یقه که نصب شده ، خرید ، و یا من باید
جسد خفه شده در حال حاضر! آن را لمس بود و رفتن تا گل میخ شکست.
Bertie ، این عالم اسفل خالص است!
عمه ایزابل را نگه می دارد به اصرار من به رقص است. رقص زمانی که من نمی دانم که چگونه بر روی زمین می توانم
روح را به رقص با؟ و عفریت چگونه می تواند ، حتی اگر من می دانستم که
هر دختر در محل؟
این طرح در حال شانس بزرگ حتی در این شلوار حرکت می کند.
من تا به حال به او بگویم من صدمه دیده مچ پا ام.
او را نگه می دارد پرسش از من در زمانی که Cohan و سنگ در حال رفتن به نوبه خود ، و آن را به سادگی
سوال از زمان قبل از او کشف آن سنگ نشسته است دو جدول به دور است.
چیزی رو که باید انجام شود ، Bertie!
شما رو به فکر می کنم برخی از راه به دست آوردن من از این ظروف سرباز یا مسافر.
این شما بود که مرا به آن را کردم. "" من!
نظر شما در چیست؟ "
"خب ، Jeeves ، سپس. این همان است.
این شما این بود که پیشنهاد خروج از آن ، به Jeeves.
این کسانی که نامه من را از یادداشت های خود را که شرارت نوشت بود.
من آنها را خیلی خوب ساخته شده! عمه من فقط به من گفتن در مورد آن است.
او می گوید که او خودش را به پایان دادن به زندگی خود او استعفا کرده بود ، و پس از آن نامه من
شروع به توصیف دنبال لذت پیروزی و نیویورک می رسند ، و آنها او را تحریک به چنین
به حدی که او خودش را کشیده کنار هم ساخته شده و سفر.
او به نظر می رسد فکر می کنم او را به حال برخی از نوع های معجزه آسا از درمان ایمان است.
من به شما بگویم من می توانم آن ایستاده ، Bertie!
آن برای پایان دادن به "Jeeves از هر چیزی فکر می کنم؟"
"نه. او فقط آویزان دور گفت : "بیشترین
اخلال ، آقا! "
زیادی چربی کمک است! "" خب ، قدیمی LAD ، "من گفت :" بعد از همه ، آن
برای من به مراتب بدتر از آن را برای شما می باشد. شما دارید یک خانه راحت و Jeeves.
و شما صرفه جویی در مقدار زیادی از پول است. "
"صرفه جویی در پول؟ به نظر شما چه معنی -- صرفه جویی در پول "؟
"چرا ، مجاز عمه خود را به شما دادن.
گمان می کنم او پرداخت تمام هزینه ها در حال حاضر ، او نه؟ "
"مطمئنا او است ، اما او متوقف مجاز است.
او نوشت وکلا به شب.
او می گوید که ، در حال حاضر او در نیویورک است ، ضرورت آن را در وجود دارد ، همانطور که ما
باید همیشه با هم ، و آن را ساده تر برای او پس از آن پایان آن را نگاه کنید.
من به شما بگویم ، Bertie ، من بررسی ابر سر در گم با یک میکروسکوپ ، و اگر آن را
پوشش نقره ای آن را برخی از dissembler کمی! "
"اما ، راکی ، بالا قدیمی ، آن را بیش از حد bally افتضاح!
شما هیچ مفهوم آن چیزی که من رفتن را از طریق در این هتل جانوروار ، بدون Jeeves.
من باید به تخت. "" آیا در نزدیکی تخت نمی آمدند. "
"اما این آپارتمان خود من است."
"من می توانم کمک. عمه ایزابل شما را دوست ندارم.
او از من پرسید آنچه شما برای یک زندگی.
و زمانی که من به او گفت شما کاری انجام نمی او گفت که او فکر به همان اندازه ، و است که شما
نمونه نوعی از اشرافیت بی فایده و فاسد شد.
بنابراین اگر شما فکر می کنید شما را ساخته اند یک ضربه ، آن را فراموش کرده ام.
حالا من باید که ، یا او خواهید بود بیرون می آید پس از من است.
خداحافظی. "
Jeeves صبح روز بعد گرد آمد. این بود تا در منزل مانند وقتی که او شناور
noiselessly به اتاق که من تقریبا خراب شد.
"صبح به خیر آقا ،" او گفت.
"من یک تعداد کمی از وسایل شخصی خود را آورده است."
او شروع به از بند یا تسمه رها کردن کت و شلوار مورد او حمل.
"شما هیچ مشکل sneaking آنها را دور؟"
"آسان می کند ، آقا بود. من تا به حال به تماشای شانس من است.
دوشیزه Rockmetteller بانوی هشدار قابل ملاحظه ای است. "
"شما می دانید ، Jeeves ، می گویند آنچه می خواهید -- این است که کمی ضخیم است ، نه؟"
"این وضعیت است که قطعا یکی است که در زیر اطلاع من قبل از هرگز ، آقا.
من کت و شلوار خلنگ مخلوط را به ارمغان آورده اند ، به عنوان شرایط آب و هوایی هم مشرب.
به ، فردا ، اگر جلوگیری نشود ، من تلاش خواهد کرد به اضافه کردن سالن قهوه ای با
ضعف پارچه جناغی بافتن سبز "" نمی تواند به -- این نوع از چیزی که به --
Jeeves. "
"ما باید برای بهترین امید ، آقا." "آیا می توانم شما را از هر چیزی به انجام فکر می کنم؟"
"من به فکر ماده قابل توجهی ، سر ، و اما تا کنون بدون موفقیت.
من قرار دادن سه پیراهن ابریشم -- کبوتر رنگ آبی روشن ، و قفایی --
اولین کشو بلند ، آقا. "" شما معنی نیست که می گویند شما نمی توانید فکر می کنم از
هر چیزی ، Jeeves؟ "
برای لحظه ای ، آقا ، نه. شما دستمال ده و
جوراب قهوهای مایل به زرد در کشو بالایی در سمت چپ است. "کت و شلوار او بسته به مورد و آن را در یک قرار
صندلی.
"بانوی کنجکاو ، Rockmetteller خانم ، آقا." "شما به آن حقیقت را اظهار نکردن Jeeves."
او meditatively از پنجره gazed.
"از بسیاری جهات ، آقا ، خانم Rockmetteller مرا به یاد عمه من که ساکن
در بخش جنوب شرقی لندن. temperaments آنها بسیار به طور یکسان.
عمه من ، دارای طعم و مزه مشابه لذت از شهر بزرگ است.
این اشتیاق با او به سوار شدن در کابین درشکه دو چرخه ، آقا.
هر گاه خانواده را چشم خود را خاموش او ، او از خانه فرار و خرج می کند
روز سوار در کابین.
او در موارد متعدد به بانک را پس انداز کودکان خراب به امن
وسیله ای برای او این میل را فعال تا احساس لذت است. "
"من دوست دارم به این چت کمی با شما در مورد بستگان زن خود را ، Jeeves ،" من
بطور سرد ، گفت : من احساس است که انسان به حال به من اجازه دهید ، و من با او خورانده شد.
"اما من نمی بینم آنچه را که همه این را با مشکل من است."
"چی فرمودید؟ ، آقا.
من می روم طبقه بندی های کوچکی از کراوات در گچ بری دور بخاری ، آقا ، برای شما انتخاب
با توجه به اولویت خود را. من باید آبی را با قرمز توصیه
الگوی یکی از مهره های بازی دومینو ، آقا. "
سپس او imperceptibly به سمت درب جاری و سرازیر سکوت بیرون.
من اغلب شنیده ام که chappies ، پس از چند شوک بزرگ و یا از دست دادن یک عادت ، پس از
آنها که روی زمین در حالی که تعجب آنها برخورد شده است ، از چیدن
خود و چیدمان خود
با هم ، و مرتب سازی مصرف غلغله در شروع یک زندگی جدید است.
زمان ، شفا دهنده بزرگ ، و طبیعت ، تنظیم خود ، و غیره و غیره.
There'sa زیادی در آن است.
من می دانم ، چرا که در مورد خود من ، پس از یک یا دو روز از آنچه که شما ممکن است سجود تماس بگیرید ،
من شروع به بهبود می یابند.
از دست دادن هراسان شده از Jeeves هر فکر لذت بیشتر یا کمتر ، مسخره ،
اما حداقل من پیدا کردم که من قادر به داشتن یک خط تیره در لذت بردن از زندگی دوباره بود.
آنچه منظور من ، من تا حدی داره دور کاباره بار دیگر آماده است ، بنابراین
به عنوان تلاش برای فراموش کردن است ، اگر فقط برای لحظه ای.
محل York'sa کوچک که آن را به بخشی از آن است که از خواب بیدار درست همان طور که می آید
بقیه از رفتن به رختخواب ، و هنوز مدت زیادی نبود قبل از آهنگ من شروع به عبور قدیمی
راکی عزیز.
من او را دیدم یک بار در در Peale ، و دوباره در Frolics روی پشت بام.
کسی با او وجود ندارد هر دو زمان به جز عمه و ، هر چند او در تلاش بود
آید که اگر او زندگی ایده آل زده بود ، آن را برای من دشوار نیست ، دانستن
شرایط ، که در زیر ماسک فقرا اختتامیه جشنواره صنعت چاپ بود رنج می برد.
قلب من خون داده برای هموطنان است. حداقل ، آنچه وجود دارد از آن بود که نبود
خونریزی برای خودم برای او خون داده است.
او تا به حال هوا بود که در مورد تحت فشار کرک.
به نظر من این به نظر می رسید که خاله به دنبال کمی ناراحت است.
من آن را در زمان او بود که شروع به تعجب زمانی مشهور به موج
دور ، و آنچه به طور ناگهانی از تمام کسانی که وحشی ، ارواح بی دقتی های راکی استفاده می شود تا تبدیل شده بود
مخلوط با در نامه خود.
من او را سرزنش نیست.
من تا به حال تنها یک زن و شوهر از نامه هایش ، خواندن ، اما آنها قطعا به این تصور که
فقیر قدیمی راکی بود از طریق توپی از زندگی شبانه نیویورک ، و اگر به هر
شانس او نتوانست برای نشان دادن در یک کاباره ،
مدیریت گفت : "چه چیزی استفاده قرار داده و کرکره.
دو شب بعد من در سراسر آنها نمی آیند ، اما شب پس از آن من بود
نشسته شده توسط خودم در پیر Maison که کسی به من بر روی شانه تیغه شنود گذاشته باشند ،
و من در کنار من ایستاده راکی در بر داشت ، با
مرتب کردن بر اساس بیان مخلوط wistfulness و سکته در چهره اش است.
چگونه chappie ساختگی برای پوشیدن لباس های شب من در بسیاری از مواقع بدون
فاجعه رمز و راز به من بود.
او بعد از جلب اعتماد که در اوایل دادرسی او شکاف نیم تنه یا ژیلت
پشت و که که کمی کمک کرده بود.
برای یک لحظه من تا به حال این ایده که او موفق شده بود به دور از عمه خود را برای
شب ؛ ، اما به دنبال گذشته او ، من دیدم که او دوباره بود.
او در یک جدول بر دیوار بود ، به دنبال من که اگر من چیزی بود
مدیریت باید در مورد شکایت.
"Bertie ، طلایه دار قدیمی ، گفت :" راکی ، در آرام ، مرتب کردن صدای له : "ما همیشه
شده است پالس (PALS) ، ما نمی؟ منظورم این است ، شما می دانید من می خواهم به شما یک به نوبه خود خوب است اگر انجام دهید
شما از من پرسید؟
LAD قدیمی عزیز من ، "من است. مرد به من منتقل شده بود.
"سپس ، به خاطر بهشت است ، بیا و بیش از نشستن سر میز ما برای بقیه از شب است."
خوب ، می دانید ، محدودیت های به ادعای مقدس دوستی وجود دارد.
"عزیزم اختتامیه جشنواره صنعت چاپ" به من گفت ، "شما می دانید من می خواهم هر چیزی را به دلیل انجام ، اما ----
"شما باید آمد ، Bertie.
باید عشقت رو. چیزی رو که باید انجام شود به منحرف او
ذهن داشته باشند. او brooding در مورد چیزی است.
او که برای دو روز گذشته بوده است.
من فکر می کنم او شروع به شک. او نمی توانند درک کنند چرا ما به نظر می رسد هرگز به
دیدار با هر کسی که من در این اتصالات می دانند. چند شب پیش اتفاقی به اجرا را به دو
مرد روزنامه به دانستن نسبتا خوب.
که مرا در حالی که برای رفتن. من به آنها معرفی به عمه ایزابل به عنوان دیوید
Belasco و جیم کوربت ، و آن را خوب پیش رفت. اما اثر فرسوده خاموش در حال حاضر ، و او
شروع به تعجب دوباره.
چیزی که باید انجام شود ، و یا او را پیدا خواهد کرد از همه چیز ، و اگر او می کند من می خواهم
نیکل برای شانس من از گرفتن صد از بعد او را در.
بنابراین ، برای عشق از مایک ، می آیند در سراسر به میز ما و کمک کند که کارها همراه است. "
رفتم همراه. یکی به تجمع گرد PAL در پریشانی.
عمه ایزابل بود نشسته پیچ به راست ، به طور معمول.
مطمئنا به نظر می رسد که اگر او کمی از شور و حرارت زیادی که با او آغاز شده بود از دست داده بود
برای کشف برادوی.
او نگاه به عنوان اگر او شده بود یک معامله خوب است در مورد چیزهایی نه ناخوشایند است.
"شما ملاقات Bertie Wooster ، ایزابل عمه ام گفت :" راکی.
"من داشته باشد."
چیزی در چشم او که به نظر می رسید برای گفتن وجود دارد :
"از یک شهر از شش میلیون نفر ، چرا شما بر روی من انتخاب کنید؟"
"نگاهی به صندلی ، Bertie.
چه شما داشته باشد؟ گفت : "راکی. و به این ترتیب حزب و پیشواز سال آغاز شد.
این یکی از آن خوشحال ، شاد ، نان و شکننده احزاب که در آن شما سرفه دو بار بود
قبل از اینکه شما صحبت می کنند ، و پس از آن تصمیم می گیرید برای بیان کردن نیست بعد از همه.
پس از یک ساعت از این اتلاف وحشی ، عمه ایزابل گفت : او می خواست
به خانه می رویم در پرتو آنچه راکی گفتن بود
من ، این رخ داد من به عنوان شوم.
من که در آغاز سفر خود به او تا به حال تا به حال به خانه با کشیده جمع شده بودند
طناب می باشد. باید ضربه راکی به همان شیوه ، برای او
به من نگاه شفاعت است.
"شما همراه شما می آیند ، به شما نیست ، Bertie ، و یک نوشیدنی در تخت؟"
من تا به حال احساس که این کار را در قرارداد نبود ، اما هر چیزی می شود وجود ندارد
انجام می شود.
این بی رحمانه به نظر می رسید به ترک فقیر به تنهایی با زن اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، بنابراین رفتم همراه.
درست از همان آغاز ، از لحظه ای که ما را به تاکسی پا ، احساس شروع به
رشد می کنند که چیزی در مورد شکستن شل بود.
سکوت عظیم غالب در گوشه ای که عمه نشسته ، و ، هر چند راکی ،
متعادل خود را بر روی صندلی کمی در مقابل ، خود را به عرضه گفت و گو ، ما
weren'ta وراج حزب.
من تا به حال یک نگاه اجمالی Jeeves به عنوان ما به تخت رفت ، نشسته در لانه خرگوش و غیره خود را ، و من آرزو
من می توانستم به او نامیده می شود برای جلب دور است. چیزی به من گفت که من در مورد نیاز به
او.
چیزهای روی میز در اتاق نشسته بود.
راکی در زمان تنگ است. "بگو وقتی که ، Bertie."
"ایست!" barked عمه ، و او از آن کاهش یافته است.
من گرفتار چشم راکی را به عنوان او stooped را انتخاب کنید تا خرابه.
چشم که می بیند آن آینده بود. "ترک آن را در وجود دارد ، Rockmetteller! گفت :" عمه
ایزابل و راکی سمت چپ وجود دارد.
او گفت : "زمان آن رسیده است به صحبت می کنند ،". "من نمی توانم ایستاده idly و یک مرد جوان را ببینید
رفتن به فنا! "
پور قدیم راکی داد مرتب سازی بر اساس شرشر ، نوع صدا و نه مانند ویسکی بود
ساخته شده در حال اجرا از تنگ بر روی فرش من است.
"EH؟" او گفت ، چشمک می زند.
عمه اقدام است. "گسل ،" او گفت ، "مال من بود.
من تا به حال پس از آن نور دیده است. اما در حال حاضر چشم من باز است.
من اشتباه شنیع من را ساخته اند.
من در فکر اشتباه من به شما انجام داد ، Rockmetteller خود میلرزد ، با اصرار شما را به
تماس با این شهرستان شریر است. "من تو را دیدم راکی دستمالی feebly برای جدول.
انگشتان دست او را لمس ، و نگاه از امداد رسانی به صورت chappie فقیر آمد.
من در درک احساسات خود.
"اما وقتی من نوشت : شما آن نامه ، Rockmetteller ، دستور شما را به به برو
شهرستان و زندگی خود را ، من تا به حال افتخار شنیدن آقای ماندی [ix] صحبت نداشته
موضوع نیویورک. "
"جیمی ماندی [ix]!" من گریه.
شما می دانید چگونه از آن است که گاهی اوقات هنگامی که همه چیز به نظر می رسد همه مخلوط کردن و شما
ناگهان سرنخ دریافت کنید.
وقتی که او اشاره جیمی ماندی [ix] من شروع به درک بیشتر یا کمتر چه به سرش آمده.
من می خواهم آن اتفاق می افتد قبل از.
من به یاد داشته باشید ، در انگلستان ، مرد من قبل از Jeeves بود مخفیانه به جلسه
شب را و آمد و مرا در مقابل یک جمعیت از chappies من بود را محکوم کرد
دادن کمی از شام به عنوان مبتلا به جذام اخلاقی است.
خاله به من داد پژمرده بالا و پایین. "بله! جیمی ماندی [ix]" او گفت.
"من در انسان را از مهر خود را از او شنیده شگفت زده کرد.
بدون موسیقی وجود ندارد ، بدون مردان مست ، رقص ، بدون بی شرمانه ، flaunting زنان وجود دارد
در جلسات خود ، پس برای شما آنها را بدون جاذبه داشته باشند.
اما برای دیگران ، کمتر در گناه مرده است ، او پیام او.
او آمده است برای نجات نیویورک از خود ، به زور آنرا -- در عبارت منظره خود را -- به
آمار دنباله.
سه روز قبل بود ، Rockmetteller ، که من برای اولین بار او را شنیده.
این یک تصادف بود که مرا به دیدار خود.
هر چند وقت یکبار در این زندگی یک تصادف محض ، ممکن است در آینده ما را شکل!
"شما به نام شده است به دور توسط پیام تلفنی که از آقای Belasco بود ، پس شما می توانید از
مرا به میدان اسب دوانی ، که ما تا به حال چیده شده.
من نوکر شما ، Jeeves ، خواست به من وجود دارد.
انسان دارای هوش بسیار کمی است. او به نظر می رسد من اشتباه گرفته است.
من سپاسگزار که او.
او به من در زمان به چیزی که من پس از آن آموخته در Madison Square Garden ، که در آن آقای ماندی [ix]
برگزاری جلسات خود را. او به من همراهی می کردند به یک صندلی و سپس سمت چپ من است.
و این بود تا این دیدار آغاز شده بود که من اشتباه را کشف کرد که تا به حال
ساخته شده است. صندلی من در وسط سطر.
من نمی توانستم بدون inconveniencing بسیاری از مردم بزرگ ترک ، بنابراین من باقی ماند. "
او gulped. "Rockmetteller ، من هرگز به طوری
سپاسگزار برای هر چیز دیگری.
آقای ماندی [ix] فوق العاده بود! او مانند برخی از پیامبر قدیمی بود ، موجب بلا
گناهان مردم است.
او در دیوانگی الهام بخش همگانی روندی تا من می ترسید او خود را انجام
جراحت.
گاهی اوقات او خودش را در شیوه ای تا حدودی عجیب و غریب بیان می شود ، اما هر کلمه ای به اجرا درآمد
محکومیت بجا آورد. او به من نشان داد نیویورک در رنگ های واقعی خود را.
او به من نشان داد بطالت و شرارت در haunts مطلا معاون نشسته ، غذا خوردن
خرچنگ دریایی هنگامی که افراد شایسته باید در بستر باشد
"او گفت که تانگو و روباه ، صدای یورتمه رفتن اسب دستگاه از شیطان به کشیدن مردم بودند
را به ته گودال است.
او گفت که گناه بیشتر در ده دقیقه با ارکستر بانجو سیاه پوست نسبت به
در تمام revels باستانی نینوا و بابل.
و زمانی که او روی یک پا ایستاد و درست در جایی که من نشسته بود اشاره کرد و فریاد زد ،
'این شما یعنی" من می توانستم از طریق کف غرق.
من آمد به دور یک زن تغییر است.
مطمئنا شما باید متوجه تغییر در من ، Rockmetteller؟
شما باید را دیده اند که من دیگر فرد ناشی از بی فکری و بی دقتی ، که به حال خواسته
شما را به رقص در آن مکان ها از شرارت است؟ "
راکی بود برگزاری در جدول اگر آن را به عنوان تنها دوست او بود.
"Y - بله ،" او stammered "من -- من فکر کردم چیزی اشتباه بود."
"اشتباه؟
چیزی درست بود! همه چیز راست بود!
Rockmetteller ، خیلی دیر شده برای شما ذخیره شود.
شما فقط از فنجان بد sipped.
شما آن را خشک نیست. در ابتدا دشوار خواهد بود ، اما شما را پیدا خواهد کرد
که شما می توانید آن را اگر شما با مبارزه با قلب تنومند در برابر زرق و برق و
شیفتگی از این شهرستان بسیار ناراحت کننده است.
آیا شما نیست ، به خاطر من ، سعی کنید ، Rockmetteller؟ آیا شما به بازگشت به کشور به - فردا
و شروع به مبارزه؟ کم کم ، اگر اراده ---- استفاده می کنید "
من نمی توانم کمک فکر آن شده اند که کلمه "اراده" است که عزیز قدیمی راکی roused
مانند ترومپت تماس بگیرید.
این باید خانه به او به ارمغان آورد و تحقق است که معجزه آمده بود و
او را از عمه ایزابل قطع نجات داد.
در هر صورت ، به او گفت : آن را به او perked ، اجازه دهید از جدول ، و مواجه شدند او را به
gleaming چشم. "آیا شما می خواهید مرا به بازگشت به کشور ،
عمه ایزابل؟ "
"بله." "در این کشور به زندگی می کنند؟"
"بله ، Rockmetteller." "در این کشور باقی بماند تمام وقت ، آیا شما
معنی است؟
به نیویورک می آیند هرگز "بله ، Rockmetteller؟ منظور من فقط این است که.
این تنها راه است. تنها می تواند به شما وجود دارد را از وسوسه در امان.
آیا انجام این کار ، Rockmetteller؟
آیا شما -- به خاطر من "راکی برداشت جدول دوباره.
او به نظر می رسید را به منظور جلب بسیاری از تشویق از آن جدول.
"من!" او گفت.
"Jeeves ،" به من گفت. روز بعد بود ، و من در قدیم بود
مسطح ، دروغ گفتن در قدیم ARM - صندلی ، با پاهای من بر اساس جدول خوب قدیمی.
من فقط از دیدن عزیز خارج از قدیمی راکی به کلبه کشورش آمده بود ، و یک ساعت
قبل از او عمه خود دیده بود به هر دهکده از آن بود که او نفرین شده بود ، پس
ما به تنهایی در تاریخ و زمان آخرین بودند.
"Jeeves ، هیچ جایی مثل خانه وجود دارد -- چه؟" "کاملا درست است ، آقا".
"نشاط قدیمی سقف درخت ، و همه نوع از چیزی که -- چه؟"
"دقیقا ، آقا."
من دیگر سیگار روشن. "Jeeves."
"آقا"؟ "آیا شما می دانید ، در یک نقطه در کسب و کار
من واقعا فکر کردم شما بافل شد. "
"در واقع آقا؟" و "چه زمانی ایده گرفتن دوشیزه شما
Rockmetteller به نشست؟ این نبوغ خالص بود! "
"متشکرم ، آقا.
به نظرم آمد کمی ناگهان ، یک روز صبح وقتی که من از عمه ام فکر می کرد ،
آقا. "" عمه شما؟
یکی از کابین درشکه دو چرخه؟ "
"بله ، آقا. من recollected که ، هر زمان که ما مشاهده
یکی از حملات خود در آینده در ، ما مورد استفاده برای ارسال روحانی از بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا.
ما همیشه در بر داشت که اگر او در حالی که او از چیزهایی بالاتر صحبت کردیم منحرف ذهن او
از کابین درشکه دو چرخه.
به من رخ داده است که همین درمان ممکن است در مورد خانم ثابت موثر
Rockmetteller "من توسط منابع مرد مبهوت بود.
من گفتم : "مغز" ، "مغز خالص!
چه چیزی شما را به مانند آن ، Jeeves؟ من معتقدم که شما باید تعداد زیادی از ماهی خوردن ، و یا
چیزی. آیا شما غذا خوردن بسیاری از ماهی ، Jeeves؟ "
"نه ، آقا."
"اوه ، خب ، آن زمان ، آن را فقط یک هدیه ، من آن را ، و اگر شما در راه است که متولد نشده وجود دارد
بدون استفاده از نگران کننده است. "" دقیقا ، آقا ، گفت : "Jeeves.
"اگر من ممکن است این پیشنهاد را ، آقا ، من نباید همچنان به پوشیدن حال خود را
کراوات. سایه سبز به شما می دهد یک کمی
هوا صفراوی.
من به شدت باید آبی با الگوی از مهره های بازی دومینو قرمز به جای دفاع کنند ، آقا. "
"همه حق Jeeves" به من گفت متواضعانه.
"شما می دانید!
پایان