Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 45
Elinor ، برای برخی از زمان بعد از او را به سمت چپ ،
برای مدتی حتی بعد از صدای او
کالسکه دور مرده بود ، باقی مانده است بیش از حد
مظلوم توسط جمعیت از ایده ها ، به طور گسترده
متفاوت به خود بر خوردارند ، اما از آن
غم نتیجه کلی بود ، به فکر می کنم
حتی از خواهر او.
Willoughby ، او ، آنها فقط نیمی از یک ساعت پیش
او را به عنوان بی ارزش بیشتر از حال abhorred
مردان ، Willoughby ، به رغم تمام خود را
گسلها ، هیجان زده درجه ای از ترحم
برای رنج های تولید شده توسط آنها ، که
ساخته شده خود را از او فکر می کنم به عنوان در حال حاضر برای جدا
همیشه از خانواده اش ، با حساسیت به لمس ،
پشیمانی ، نه در نسبت ، به عنوان او به زودی
اذعان درون خودش -- به خواسته های خود را
نسبت به شایستگی خود را.
او احساس کرد که نفوذ خود را بر ذهن او
بود که توسط شرایط باید به اوج
نه دلیلی برای وزن داشته باشند ؛ که توسط
فرد از جاذبه های غیر معمول ، که باز ،
مهربان ، پر جنب و جوش و شیوه ای که در آن
و توسط که هنوز است ، هیچ شایستگی داشتن بود
عشق سرسخت برای ماریان ، که آن را نبود
حتی بی گناه به افراط.
اما او احساس کرد که پس از آن بود ، طولانی ، طولانی
قبل از او می تواند تاثیر و نفوذ او کمتر احساس می کنم.
پس از اینکه در آخرین او به بازگشت
ناخودآگاه ماریان ، او در بر داشت او فقط
awaking ، شاداب ، بنابراین طولانی و شیرین
خواب به اندازه امیدوار کرد.
قلب Elinor بود کامل.
گذشته ، حال ، آینده ،
تعداد دفعات Willoughby 's، ایمنی ماریان ، و
او و مادرش از ورود انتظار می رود ، او را انداخت
روی هم رفته به اضطراب از ارواح
که حفظ کردن هر نشانه ای از خستگی ،
ساخته شده و او را تنها ترس از خیانت
خودش را به خواهر شوهرش.
کوتاه آن زمان بود ، با این حال ، که در آن است که
ترس می تواند او را تحت تاثیر قرار در کمتر از نیم
ساعت پس از Willoughby 'sترک خانه ،
او دوباره نامیده می شد پایین پله ها توسط
صدای دیگری حمل.-- با اشتیاق به نجات
مادر او را از هر لحظه ای غیر ضروری است
در حال تعلیق وحشتناک ، او فرار بلافاصله به
سالن ، رسید و درب بیرون فقط
در زمان دریافت و پشتیبانی خود را به عنوان او
وارد آن.
خانم Dashwood ، که ترور به عنوان آنها را کشید
در نزدیکی خانه تقریبا تولید کرده است
محکومیت ماریان بودن نه بیشتر ، به حال
هیچ صدایی برای پرس و جو پس از او ، هیچ صدای
حتی برای Elinor ؛ اما او ، نه در انتظار
برای سلام و نه پرسش ، فورا داد
شاد امداد ؛ -- و مادرش ،
ابتلا به آن را با تمام گرمای معمول بود ، بود
در یک لحظه به اندازه های غلبه بر او
شادی ، تا او را به حال قبل از اینکه توسط او شده است
ترس.
او به طراحی اتاق مورد حمایت قرار گرفت
بین دخترش و دوست او ؛ -- و
وجود دارد ، ریختن اشک شوق ، هر چند هنوز
قادر به صحبت می کنند ، در آغوش گرفت و دوباره Elinor
دوباره ، چرخش از خود را در فواصل به
دست مطبوعات سرهنگ براندون ، با نگاه
سخن گفت که در یک بار قدردانی او را ، و او
محکومیت به اشتراک گذاری خود را با خودش در
سعادت از لحظه ای.
او آن را به اشتراک گذاشته ، با این حال ، حتی در سکوت
بزرگتر از خودش.
به محض این که خانم Dashwood حال بهبود
خودش ، برای دیدن ماریان بود او را برای اولین بار
میل ، و در دو دقیقه او با او بود
فرزند محبوب ، مهم تر به او ارائه شده از
تا کنون توسط عدم وجود ، بدبختی ، و خطر است.
لذت Elinor است ، چون او را دیدم هر آنچه احساس
در این نشست ، تنها با بررسی شد
هراس از سرقت از آن ماریان
دورتر خواب ، -- اما خانم Dashwood می تواند
آرام ، می تواند حتی محتاط ، زمانی که زندگی
یک کودک بود در خطر است ، و ماریان ،
راضی در شناخت او و مادرش بود در نزدیکی
او را ، و آگاه از بودن بیش از حد ضعیف برای
گفتگو ، به آسانی به ارسال
سکوت و آرام تجویز شده توسط هر پرستار
در اطراف او.
خانم Dashwood خواهد بنشیند تا همه با او
شب و Elinor ، در انطباق با او
التماس مادر ، به رختخواب رفت.
اما بقیه ، که یک شب به طور کامل
بی خوابی ، و چند ساعت از مهمترین
پوشیدن اضطراب به نظر می رسید را لازم ،
کردن با تحریک از ارواح نگه داشته شد.
Willoughby ، "فقیر Willoughby ،" او به عنوان اکنون
اجازه خودش او را به تماس ، بطور مستمر
در افکار خود ، او را نه اما
اثبات حقانیت خود را برای جهان شنیده می شود ، و
اکنون سرزنش ، در حال حاضر خودش را تبرئه کرد
داشتن او را در نظر گرفته تا به شدت قبل.
اما وعده او را از آن مربوط به او
خواهر بود همواره دردناک است.
او ترسیده عملکرد آن ، مخوف
چه اثر آن بر ماریان ممکن است ؛
شک که آیا پس از چنین توضیح
او همیشه می توانست خوشحال دیگری باشد ؛ و
برای یک لحظه آرزو Willoughby مرد زن مرده.
سپس ، به یاد سرهنگ براندون ، reproved
خودش ، احساس کردند که به درد و رنج خود و
ثبات خود را به مراتب بیشتر نسبت به رقیب خود ،
پاداش خواهرش به علت و
آرزو هر چیز به جای خانم
مرگ Willoughby است.
شوک ناشی از ماموریت سرهنگ براندون را در
بارتون بسیار ملایم تر شده است به خانم بود
Dashwood های خود را با زنگ قبلی خود ، برای پس
uneasiness بزرگ خود را در مورد ماریان بود ،
که او در حال حاضر مصمم به حال به مجموعه ای از
برای کلیولند در آن روز ، بسیار ، بدون
انتظار برای هر هوش بیشتر ، و
تا کنون او را قبل از سفر خود را حل و فصل
ورود ، که پس از آن انتظار می رود Careys شد
هر لحظه به بهانه مارگارت دور ، به عنوان او
مادر حاضر نبود او را می برد جایی که
ممکن است عفونت وجود دارد.
ماریان ادامه به ترمیم هر روز ، و
شادی درخشان از خانم
به نظر می رسد Dashwood و روح او را ثابت می
شود ، تا او را بارها و بارها خودش را اعلام کرد ، یک
از شاد ترین زن در جهان است.
Elinor می تواند اعلام نمی شنوند ، و نه
اثبات شهادت آن گاه بدون
بدانم که آیا مادرش همیشه
recollected ادوارد.
اما خانم Dashwood ، اعتماد به
حساب معتدل از ناامیدی خود
Elinor که او فرستاده شده بود ، دور رهبری می شد
سرزندگی از شادی او را به فکر می کنم تنها از
چه آن را افزایش می دهد.
ماریان بود از خطر به خود ترمیم
که در آن ، تا او را هم اکنون شروع به احساس ، خود
قضاوت اشتباه در تشویق
مایه تاسف است دلبستگی به Willoughby ، تا به حال
کمک به جای او ؛ -- و در او
بازیابی او تا به حال هنوز یک منبع از شادی
از unthought توسط Elinor.
این بود در نتیجه به او ، به محض هر گونه افاضه
فرصت کنفرانس بین خصوصی
آنها رخ داده است.
"در گذشته ما تنها هستند.
من Elinor ، شما هنوز نمی دانند همه من
شادی.
سرهنگ ماریان براندون را دوست دارد.
او به من گفت تا خود را. "
دختر او ، احساس شده توسط هر دو نوبت خوشحال
و pained ، شگفت زده و متعجب نمی کند ،
تمام توجه ساکت بود.
"شما من را به مانند هرگز ، Elinor عزیز ، و یا من
باید تعجب در ارامش شما در حال حاضر.
به حال من نشست تا برای هر امکان آرزو
خوب به خانواده ام ، من باید ثابت در
ازدواج با یک سرهنگ براندون از شما به عنوان
شی مطلوب بودند.
و من اعتقاد دارم ماریان خواهد ترین
با او خوشحال از این دو. "
Elinor نیم مایل بود برای پرسیدن دلیل او
برای تفکر چنین است ، چرا که مطمئن شود که
هیچ کدام تاسیس در نظر بی طرف
از سن ، شخصیت ، و یا احساسات ،
می تواند داده شود ؛ -- ولی مادرش همیشه باید
دور توسط تصورات خود را در انجام هر
موضوع جالب توجه ، و در نتیجه به جای
از پرس و جو ، او آن را با گذشت کردن
لبخند بزنید.
"او باز قلب همه اش به من دیروز
همانطور که ما سفر کرد.
از آن بیرون آمد ناگهان کاملا ، کاملا
undesignedly.
من ، شما هم ممکن است ، باور می تواند صحبت از
چیزی جز فرزند من ، من -- او نمی تواند پنهان
پریشانی او ، من دیدم که equaled من
خود ، و شاید او ، این فکر که صرف
دوستی ، به عنوان جهان در حال حاضر می رود ، می
توجیه نیست خیلی گرم همدردی -- و یا به جای ،
نه تفکر در همه ، گمان می کنم -- راه دادن
به احساسات غیر قابل مقاومت ، از من ساخته شده است
آشنایی با جدیت تمام ، مناقصه او ،
ثابت ، محبت برای ماریان.
او او را دوست داشتم ، Elinor من ، از زمانی که
لحظه اول از دیدن او. "
در اینجا ، با این حال ، Elinor درک شده ، -- نه
زبان ، نه حرفه ای از سرهنگ
براندون ، اما embellishments طبیعی
علاقه داشتن به فعال مادرش ، که از مد افتاده
هر چیزی لذت بخش به او آن را به عنوان انتخاب کرد.
"از نظر او برای او ، بی نهایت فراتر
هر چیزی را که همیشه احساس یا Willoughby
مصنوعی ، به همان اندازه بیشتر گرم ، تا بیشتر صادق
یا ثابت -- که تا کنون ما به آن تماس بگیرید --
در همه دانش subsisted
عزیز تعصب ناراضی ماریان برای
که مرد جوان بی ارزش -- و بدون
خودخواهی -- بدون تشویق امید! --
می تواند او را دیده اند ، شاد خود را با دیگری --
چنین ذهن نجیب -- مانند باز بودن ، از جمله
صداقت -- هیچ کس را نمی توان به او فریب ".
"براندون شخصیت سرهنگ است ، گفت :" Elinor ،
"را به عنوان یک مرد بسیار عالی است ، بخوبی اثبات شده است."
"من می دانم از آن است ،" -- پاسخ داد : مادرش
به طور جدی ، "یا بعد از آن چنین هشدار دهنده ، من
باید تاریخ و زمان آخرین برای تشویق چنین
محبت ، و یا حتی به توان با آن راضی است.
اما در آینده برای من که او انجام داد ، با چنین
فعال ، از جمله دوستی آماده شود ، کافی است تا
اثبات او را یکی از worthiest از مردان است. "
"شخصیت او ، با این حال ،" پاسخ داد : Elinor ،
"آیا در یک عمل محبت استراحت نیست ، به
که محبت خود را برای ماریان ، شد
از انسانیت از صورت ، می توانست
او را برانگیخت.
برای خانم جنینگز ، به Middletons ، او
طولانی شده است و نزدیک شناخته شده است ، آنها
به همان اندازه احترام و عشق او و حتی من
دانش خود را از او ، هر چند به تازگی
به دست آورد ، بسیار قابل توجه و تا
بسیار می توانم ارزش و عزت نفس او را ، که اگر
ماریان خوشحال می تواند با او ، من باید
به عنوان آماده به عنوان خودتان را به فکر می کنم ما
اتصال بزرگترین نعمت برای ما در
جهان است.
چه پاسخ او را به شما بدهد -- آیا شما
اجازه می دهد او را به امید؟ "
"اوه! عشق من ، من آن را از امید نمی توانست صحبت
به او و یا به خودم.
ماریان ممکن است در آن لحظه در حال مرگ باشد.
اما او برای امیدواری نیست و یا از
تشویق.
او اعتماد به نفس غیر ارادی بود ،
تجمع غیر قابل جلوگیری به تسکین دهنده
دوستان -- درخواست برای پدر و مادر نیست.
با این حال پس از گذشت زمان من می گویند ، در ابتدا برای من
بود کاملا غلبه بر -- که اگر او ، که من زندگی می کردند
اعتماد او ممکن است ، بزرگترین خوشبختی من
دروغ را در ترویج ازدواج خود و
از زمان ورود ما ، از ما لذت بخش
امنیتی ، من آن را به او تکرار بیشتر
به طور کامل و داده اند او را هر تشویق
در قدرت من.
زمان ، زمان بسیار کمی ، من به او بگو ، خواهد شد
همه چیز را انجام دهد ؛ -- قلب ماریان است نه به
می شود برای همیشه در چنین مردی را به عنوان هدر
Willoughby میدهند.-- خود او باید به زودی
امن است. "
"برای قضاوت از روح سرهنگ است ،
با این حال ، شما هنوز از او ساخته شده به همان اندازه
خوش مشرب. "
"شماره -- او فکر می کند محبت ماریان خیلی
عمیقا برای هر گونه تغییر در آن را تحت یک ریشه دارد
طول بزرگ از زمان ، و حتی فرض
قلب او را دوباره آزاد است ، دارای عدم اتکاء بنفس بیش از حد از
خود را به این باور ، که با چنین
تفاوت سن و منش او می تواند
همیشه او را ضمیمه کنید.
، با این حال وجود دارد ، او کاملا در اشتباهند.
سن او بسیار فراتر از تنها مخصوص اوست به عنوان
می شود یک مزیت به عنوان به شخصیت او
و اصول ثابت ؛ -- و وضع خود را ،
من به خوبی متقاعد شده است ، دقیقا بسیار
یکی را به خواهر خود را خوشحال.
و شخص او ، رفتار او نیز ، همه در
به نفع او.
من نشانی از تعصب کور من نیست ، او
مطمئنا خیلی خوش تیپ به عنوان Willoughby نه
، اما در همان زمان ، چیزی است که وجود دارد
خشنود خیلی بیشتر در چهره او.--
بود که همیشه چیزی ، -- اگر شما
به یاد داشته باشید ، -- به چشم Willoughby را در زمان ،
که من دوست ندارم. "
Elinor نمی تواند آن را به یاد داشته باشید ؛ -- اما او
مادر ، بدون انتظار برای موافقت او ،
ادامه داد :
"و رفتار او ، رفتار سرهنگ هستند
نه تنها خشنود تر به من از
Willoughby تا کنون بود ، اما از آنها هستند
نوع من به خوبی می دانم که باید محکم تر
اتصال به ماریان.
لطافت آنها ، توجه واقعی خود را
به سایر افراد ، و مطالعه نشده خود مردانه
سادگی خیلی بیشتر مطابق با او
گرایش ، واقعی تر از نشاط --
اغلب مصنوعی ، و اغلب نا بهنگام از
از سوی دیگر.
من خیلی مطمئن خودم ، که تا به حال Willoughby
به عنوان واقعا مهربان تبدیل شده ، او به عنوان
ثابت خود را برعکس ، ماریان می
در عین حال هرگز با او خیلی خوشحال شده است ، به عنوان
او با سرهنگ براندون می باشد. "
او متوقف شد.-- دختر او نمی توانست کاملا
موافق با او ، بلکه مخالفت او نبود
شنیده می شود ، و در نتیجه بدون جرم داد.
"در Delaford ، او را در درون آسان شود
فاصله از من ، "اضافه شده است خانم Dashwood ،" حتی
اگر من در بارتون باقی می ماند و در همه
احتمالات ، -- برای من می شنوم آن بزرگ
روستا ، -- و در واقع وجود دارد قطعا بایستی
برخی از خانه های کوچک یا کلبه نزدیک ، که
کت و شلوار که ما کاملا و همچنین حاضر ما
موقعیت استفاده کنیم. "
Elinor پور -- در اینجا طرح جدید برای بود
گرفتن او را به Delaford -- اما روح او
خیره شد.
"ثروت خود را بیش از حد -- در مورد در وقت من از زندگی
شما می دانید ، هر کس که در مورد مراقبت ؛ -- و
هر چند که من نه می دانم و نه میل به دانستن ،
آنچه که واقعا هست ، من مطمئن هستم که باید باشد
یکی خوب است. "
در اینجا آنها توسط ورودی قطع شد
از شخص سوم ، و خارج به Elinor
فکر می کنم که بیش از همه در خلوت ، به آرزو
موفقیت را به دوست وی ، و در عین حال در قصد
آن ، احساس اضطراب سخت و ناگهانی برای Willoughby.
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه