Tip:
Highlight text to annotate it
X
جلد دوم
فصل پنجم
قلب کوچک هریت برای دیدار کرده بود.
فقط نیم ساعت قبل از دوستان خود را برای او در خانم گودارد نامیده می شود ، ستاره های شیطانی او
او را به نقطه بسیار منجر شده بود که در آن ، در آن لحظه ، یک تنه ، به کشیش
فیلیپ التون ، سفید هارت ، حمام ، به
دیده شده تحت عملیات در حال وارد شدن به سبد خرید قصاب برداشته ، که به
انتقال آن به که مربیان گذشته و هر چیز در این جهان ، به استثناء که
تنه و جهت ، در نتیجه خالی است.
او رفت ، و هنگامی که به مزرعه رسید ، و او قرار داده می شود ، در
پایان پیاده روی شسته و رفته و گسترده ، ماسه ، که منجر بین چوب بندی جهت تربیت نهال میوه سیب درختان به
درب جلو ، دید از هر چیزی
که بسیار او لذت داده بود پاییز قبل ، شروع به احیای
کمی محلی بی قراری و زمانی که آنها یکدیگر جدا شدند ، اما مشاهده شده که او را به دنبال
در اطراف با نوعی از ترس کنجکاوی ،
که تعیین اجازه می دهد او را به سفر سه ماهه ارائه شده از یک ساعت تا تجاوز.
او در خودش رفت ، برای دادن آن بخش از زمان به بنده که متاهل بود ،
و در Donwell حل و فصل شده است.
چهارم از یک ساعت او را به ارمغان آورد punctually دوباره به سمت دروازه سفید و
خانم اسمیت احضاریه خود را دریافت ، با او بدون تاخیر بود ، و بدون مراقبت توسط هر
مرد جوان هشدار دهنده است.
او solitarily پایین پیاده روی شن آمد -- دوشیزه مارتین فقط ظاهر در درب و
فراق با او به ظاهر با تمدن پای بند تشریفات وتعارف.
هریت خیلی زود نمی توانست بدهد حساب فهم.
او احساس بیش از حد ، اما در تاریخ و زمان آخرین اما جمع آوری شده از به اندازه کافی او را به درک
مرتب کردن بر اساس نشست و مرتب کردن بر اساس درد آن ایجاد.
او فقط خانم مارتین و دو دختر را دیده بود.
او دریافت کرده بود doubtingly ، اگر نه با خونسردی و هیچ چیزی فراتر از merest
امری عادی شده است صحبت کرده بود تقریبا تمام وقت -- تا تنها در گذشته ، زمانی که خانم مارتین
گفت ، ناگهان ، که او فکر
خانم اسمیت ، رشد موضوع را جالب تر آورده بود ، و به شیوه ای گرمتر است.
در آن اتاق بسیار او اندازه گیری شده بود در سپتامبر گذشته ، با دو دوست او.
علامت های با مداد و یاداشت های با چوب پوشانیدن توسط پنجره وجود دارد.
او آن را انجام داده بود.
همه آنها به نظر می رسید به خاطر داشته باشید روز ، ساعت ، حزب ، به مناسبت -- احساس
آگاهی همان ، همان پشیمانی -- به آماده شود برای بازگشت به خوب همان
درک و آنها فقط در حال رشد بودند
دوباره خود ، (هریت ، اما باید مشکوک مانند ، به عنوان به عنوان بهترین آنها را آماده
صمیمی و شاد می شود) هنگامی که کالسکه دوباره ظاهر ، و تمام شد.
سبک سفر ، و تنگی آن ، پس از آن احساس می شد به تعیین کننده است.
چهارده دقیقه می شود به کسانی که با آنها او خوشبختانه پشت سر گذاشته بودند و شش هفته توجه به
نه شش ماه قبل -- اما می تواند اما نه تصویر آن همه ، و چگونه عادلانه آنها احساس
ممکن است خشمگین شدن ، چگونه به طور طبیعی هریت باید رنج می برند.
این یک کسب و کار بد بود.
یک معامله بزرگ به او داده اند ، و یا تحمل زیادی داشته
مارتینز در رتبه بالاتری از زندگی است.
آنها مستحق ، که کمی بالاتر باید به اندازه کافی : اما آن را به عنوان
بود ، چگونه می تواند او انجام داده اند در غیر این صورت -- غیر ممکن است -- او نه می تواند توبه.
آنها باید از هم جدا شوند ، اما مقدار زیادی از درد در این فرآیند وجود دارد -- بسیار
در این زمان به خود ، که او به زودی احساس ضرورت یک دلداری کوچک و
حل و فصل در رفتن به خانه راه Randalls به تهیه آن است.
ذهن او بسیار بیمار آقای التون و مارتینز بوده است.
رفع خستگی از Randalls کاملا ضروری است.
این یک طرح خوبی بود ، اما در رانندگی به درب آنها شنیده ام که نه استاد و نه
معشوقه بود در خانه ، هر دو آنها شده است برخی از زمان ، مرد بر این باور بودند
رفته هارتفیلد.
گریه اما : : "این خیلی بد است ، است" ، چرا که آنها تبدیل به دور است.
و در حال حاضر ما فقط باید آنها را از دست ، بیش از حد تحریک -- من نمی دانم وقتی که من شده اند!
بنابراین نا امید کرد. "
و او در گوشه ای تکیه داد ، به افراط سوفل او ، و یا آنها را به دلیل
دور ، شاید کمی از هر دو -- از جمله شایع ترین روند نه بد ، دور ریخته می
ذهن داشته باشند.
در حال حاضر stopt کالسکه او نگاه کرد و آن را توسط آقا و خانم وستون stopt شد
که ایستاده به صحبت به او.
لذت های فوری در نزد آنها وجود دارد ، و هنوز هم بیشتر لذت بود
ابلاغ در صدا -- برای آقای وستون بلافاصله او را مواجه با
"D' نامه -- چگونه D' نامه -- ما شده اند با پدر خود نشسته -- خوشحالم که او را ببیند
تا به خوبی.
فرانک می آید تا ، فردا -- من تا به حال نامه ای صبح امروز -- ما او را به روز بعد توسط شام
زمان به یقین -- او در آکسفورد به روز ، و او را برای دو هفته تمام می آید.
می دانست که آن خواهد بود.
اگر او در کریسمس آمده بود ، او می تواند ثابت سه روز را نداشته باشند ، من همیشه خوشحال بود او
در روز کریسمس به وجود آمده ، در حال حاضر ما در حال رفتن به آب و هوای مناسب برای او ،
خوب ، آب و هوای خشک ، حل و فصل.
ما باید او را به طور کامل لذت بردن ، همه چیز تبدیل کرده است دقیقا همانطور که ما می تواند آرزو ".
هیچ خبری مقاومت در برابر چنین ، هیچ امکان اجتناب از نفوذ وجود دارد
چنین چهره ای شاد به عنوان آقای وستون ، تایید آن را به عنوان کلمات بود و
پشتیبانی کردن از همسرش ، کمتر و ساکت تر است ، اما به هدف و نه کمتر.
برای این که بدانید که او فکر برخی از آمدن او را به اندازه کافی به اما آن را در نظر بود
و صادقانه بود او در شادی آنها شاد.
این لذت بخش ترین reanimation ارواح خسته بود.
گذشته فرسوده در طراوت از چه بود غرق شد و در سرعت
نیمی از اندیشه یک لحظه ، او امیدوار است آقای التون در حال حاضر خواهد بود نه بیشتر صحبت کردیم.
آقای وستون او سابقه تعاملات در Enscombe ، که اجازه می داد او
پسر پاسخ به داشتن دو هفته تمام در فرمان او ، و همچنین به عنوان
مسیر و روش از سفر خود و
او گوش و لبخند زد و تبریک گفت.
"من به زودی پاک خواهد او را به هارتفیلد ،" گفت که او در نتیجه گیری.
اما می تواند تصور او لمس بازو در این سخنرانی را دیدم ، از همسرش.
"ما بهتر حرکت بود ، آقای وستون ، گفت :" او ، "ما بازداشت دختران است."
"خوب ، خوب ، من آماده هستم" -- و چرخش دوباره به اما ، "اما شما نباید در
انتظار چنین یک مرد جوان بسیار خوب ، شما فقط به حساب می دانید ، من به جرات می
می گویند او واقعا هیچ چیز فوق العاده ای است : "--
هر چند چشم درخشان خود را در حال حاضر اعتقاد بسیار متفاوت صحبت می کردند.
اما می تواند نگاه کاملا ناخودآگاه و بی گناه است ، و در شیوه ای که پاسخ
اختصاص هیچ چیز.
"فکر می کنم از من ، فردا ، اما عزیز من ، ساعت حدود چهار ،" فراق خانم وستون
دستور ، با برخی از اضطراب سخن گفته است ، و تنها برای او به معنای.
"ساعت چهار صبح -- بستگی دارد بر آن او خواهد بود توسط سه" آقای سریع وستون
اصلاح و به همین ترتیب به پایان رسید رضایت بخش ترین نشست.
ارواح اما کاملا به شادی سوار شدند و همه چیز متفاوت به تن
هوا ، جیمز و اسب او نیمی از تا مانند قبل تنبل به نظر می رسید نیست.
زمانی که او در هجز نگاه ، او فکر بزرگان حداقل به زودی باید بیرون می آید ؛
و زمانی که او تبدیل به دور هریت ، او چیزی شبیه به یک نگاه بهار دیدم ،
مناقصه ها و مزایده لبخند حتی در آنجا.
"آیا آقای فرانک چرچیل عبور از حمام و به عنوان آکسفورد؟" -- یک سوال بود ،
با این حال ، که شگون نه چندان.
اما نه جغرافیا و نه آرامش دست می آید در یک بار ، و اما در حال حاضر در
شوخ طبعی برای حل و فصل است که آنها باید هر دو در زمان آمده است.
صبح روز جالب وارد شدند ، و شاگرد وفادار خانم وستون نداشت
فراموش یا در ده یا یازده یا دوازده ساعت ، که او بود او فکر می کنم در
چهار.
"عزیزم ، دوست گرامی اضطراب" -- گفت که او ، در تک گویی ذهنی ، در حالی که راه رفتن
طبقه پایین از اتاق خود او ، "همیشه برای راحتی هر بدن overcareful اما
را آن گونه که مایلید تغییر دهید می بینید که در حال حاضر در کوچک خود را
fidgets ، از رفتن دوباره و دوباره به اتاق او ، به اطمینان حاصل کنید که همه حق است. "
ساعت رخ داد دوازده به عنوان او را از طریق سالن به تصویب رساند.
"تیس دوازده ؛ من نباید فراموش نکنید که به شما فکر می کنم چهار ساعت از این رو و در این زمان
به فردا ، شاید ، و یا کمی بعد ، من امکان از آنها ممکن است فکر کردن
تمام فراخوانی کنید.
من مطمئن هستم به زودی خواهند او را به ارمغان بیاورد. "او به درب اطاق پذیرایی را باز ، و دو شاهد
آقایان با پدرش نشسته -- MR. وستون و پسرش.
آنها وارد شده بود تنها چند دقیقه ، و آقای وستون به ندرت به پایان رسید حال او
توضیح فرانک که یک روز قبل از زمان او و پدر بزرگوارشان هنوز در
میان استقبال بسیار مدنی خود و
تبریک می گویم ، هنگامی که او ظاهر شد ، به سهم خود را از تعجب ، مقدمه ، و
لذت.
فرانک چرچیل تا زمانی صحبت کردیم ، به حدی زیاد در منافع ، در واقع پیش از او بود --
او را به او ارائه شده بود ، و او فکر نمی کنم بیش از حد شده است در ستایش او گفته بود ؛
او بسیار خوب به دنبال مرد جوان بود ؛
ارتفاع ، هوا ، آدرس ، همه بی عیب بودند ، و تشویق کردن او به حال
مقدار زیادی از روح و حیات را از پدر خود ؛ او نگاه سریع و معقول است.
او احساس می کرد او بلافاصله که باید او را دوست و سهولت به خوبی تربیت شده وجود دارد
روش ، و آمادگی برای صحبت می کنید ، که او را متقاعد او آمده است که قصد به
آشنا با او ، و که آشنایی آنها به زودی باید.
او Randalls رسیده بود و شب قبل از.
او با اشتیاق وارد که طرح خود را تغییر دهید او ساخته شده بود خوشحال بود ،
و سفر قبل از آن ، بعد ، و سریع ، که او ممکن است دست آوردن نصف روز.
"من به شما گفت : دیروز ،" آقای وستون با وجد و سرور گریه گفت : "من از همه شما که او
در اینجا خواهد بود قبل از زمان نامگذاری. من به یاد آنچه که من به خودم.
نمی تواند پس از یک سفر خزش ، می تواند کمک گرفتن در سریع تر از یک است
برنامه ریزی و لذت بردن از آینده در بر دوستان یکی قبل از نگاه کردن آغاز می شود ،
ارزش یک معامله بزرگ بیش از هر اعمال کمی به آن نیاز دارد. "
"این یک لذت بزرگ که در آن می توان در آن افراط ، مرد جوان گفت :" هر چند
خانه های بسیاری که من باید تصور تا کنون وجود ندارد ، اما در خانه آینده من
احساس کردم ممکن است هر چیزی را انجام دهد. "
صفحه اصلی کلمه ساخته شده ، پدرش او را با خوشنودی تازه.
اما به طور مستقیم مطمئن بود که او می دانست که چگونه به خود را سازگار ، این اعتقاد راسخ ،
تقویت توسط چه به دنبال.
او بسیار با Randalls خوشحال بود ، فکر می ستودنی ترین خانه ای مرتب
به سختی اجازه می دهد که آن را حتی می شود بسیار کوچک ، تحسین این شرایط ، راه رفتن به
هایبوری ، هایبوری به خودی خود ، هنوز هم هارتفیلد
بیشتر ، و خود را استادانی که همیشه مرتب کردن بر اساس علاقه در کشور احساس می
که جز کشور خود می دهد و بزرگ ترین کنجکاوی به آن مراجعه است.
که او هرگز قادر به افراط مهربان احساس قبل از به تصویب رسید
به طرز مشکوکی از طریق مغز اما ، اما هنوز هم ، اگر آن را باطل بود ، آن بود
دلپذیر و خوش رفتار است.
شیوه ای او تا به حال هیچ هوایی از مطالعه و یا اغراق است.
او واقعا و به دنبال صحبت می کنند که اگر در یک کشور عدم بهره مندی مشترک.
نفر آنها به طور کلی چنین به عنوان متعلق به آشنایی باز.
او در کنار سوالات ، -- "او horsewoman -- سواری دلپذیر -- دلپذیر
پیاده روی -- آنها یک محله بزرگ -- هایبوری ، شاید ، جامعه فراهم
به اندازه کافی -- چند خیلی زیبا بودند وجود دارد
خانه ها و در مورد آن.-- توپ -- آنها توپ -- آیا یک جامعه موسیقی "؟
اما هنگامی که در تمام این نکات راضی و آشنایی خود را proportionably پیشرفته
او ساختگی برای پیدا کردن یک فرصت ، در حالی که دو پدران خود با هر درگیر شدند
دیگر ، معرفی مادرش در قانون ،
و صحبت از او با ستایش بسیار خوش تیپ ، بسیار گرم و تحسین بسیار
قدردانی برای شادی او به پدر خود را حفظ ، و پذیرش از نوع او بسیار
خود ، به عنوان اثبات های اضافی او بود
دانستن اینکه چگونه -- و او مطمئنا به آن فکر ارزش در حالی که به سعی کنید لطفا
او.
او یک کلمه از ستایش فراتر از آنچه او می دانست کاملا سزاوار پیشرفت نیست
خانم وستون ، اما بدون شک او می تواند بسیار کمی از ماده می دانیم.
او می دانست چه خواهد بود ، او می تواند از دیگری کمی مطمئن.
"ازدواج پدر او ،" او گفت ، "خردمندترین اندازه گیری شده بود ، هر دوست باید
شادی در آن ، و خانواده او از آنها چنین برکت را دریافت کرده بود همیشه باید
به عنوان داشتن اعطا بالاترین تعهد بر او در نظر گرفته است.
او به عنوان نزدیک که او می تواند او را سپاسگزار برای شایستگی خانم تیلور ، بدون ظاهری
کاملا برای فراموش کردن است که در دوره مشترک از چیزهایی بود که به جای قرار که
خانم تیلور دوشیزه Woodhouse تشکیل داده بود
شخصیت ، از خانم Woodhouse خانم تیلور.
و در آخرین ، تا اگر حل و فصل واجد شرایط نظرات خود را به طور کامل برای سفر دور به
شی آن ، زخم او آن همه با حیرت در جوانان و زیبایی از او
شخص.
ظریف ، رفتار مطلوب ، من برای آماده شد ، گفت که او "اما اقرار میکنم که
در نظر گرفتن همه چیز ، من تا به حال انتظار نمی رود که بیش از یک بسیار tolerably خوب ، به دنبال
زن از سن معینی ، من که نمی دانم
من برای پیدا کردن یک زن جوان زیبا در خانم وستون. "
شما می توانید کمال بیش از حد در خانم وستون برای احساسات من نمی بینم ، گفت : "اما."
شما حدس بزنید او به هجده ، من باید با لذت گوش دادن ؛ اما او خواهد بود
آماده به نزاع با شما با استفاده از واژه هایی است.
اجازه ندهید که او را تصور کنید که شما خود را به عنوان یک زن بسیار جوان صحبت کرده است. "
وی پاسخ داد : "من امیدوارم که من باید بدانید بهتر ،" "نه ، بر آن بستگی دارد ، (با تعظیم متعارف وخوش زبان درپیش زنان ،)
که در پرداختن به خانم وستون من باید درک که من ممکن است بدون هیچ گونه ستایش
خطر بودن در شرایط من فکر عجیب است. "
اما تعجب که آیا همان سوء ظن از آنچه ممکن است از دانستن آنها انتظار می رود
یکدیگر ، که در اختیار داشتن قوی از ذهن او گرفته شده بود ، تا کنون عبور کرده
خود ، و آیا دانی خود را به
در نظر گرفته شده به عنوان علامت رضایت ، یا اثبات تمرد.
او باید بیشتر از او به درک راه خود را در حال حاضر او فقط احساس آنها
دلپذیر.
او تا به حال بدون شک از آنچه آقای وستون اغلب فکر مربوط به.
چشم کوتاه خود او شناسایی دوباره و دوباره نظر اجمالی نسبت به آنها با خوشحال
بیان ، و حتی ، زمانی که او ممکن است مصمم به نظر نمی آید ، او با اعتماد به نفس
که او اغلب با گوش دادن بود.
معافیت کامل پدر خود را از هر گونه اندیشه از نوع ، کمبود کل
در او را از همه نوع از جمله نفوذ یا سوء ظن ، راحت ترین بود
شرایط.
خوشبختانه او از تصویب ازدواج از پیش بینی آن دورتر نمی.-- اگرچه
او همیشه اعتراض به هر ازدواج بود که مرتب ، رنج می برد هرگز از قبل از
هراس از هر گونه به نظر می رسید آن را به عنوان اگر او
نمی تواند فکر می کنم تا بیمار از درک هر دو نفر را به عنوان فرض کنید آنها را به معنای
ازدواج تا آن را علیه آنها به اثبات رساند. او برکت کوری طرفدار.
او می توانست در حال حاضر ، بدون اشکال گمان تنها ناخوشایند ، بدون یک نگاه
به جلو در هر خیانت احتمالی در مهمان خود را ، راه را برای همه نوع طبیعی خود را
مدنیت دل در سوالات دلواپس
پس از اقامت آقای فرانک چرچیل در سفر خود ، از طریق اعمال شیطانی غم انگیز
خواب دو شب در جاده ها ، و بیان اضطراب بسیار واقعی و خالص
می دانیم که او قطعا فرار کرده بود نواز
سرما -- که ، با این حال ، او نمی توانست اجازه می دهد او را به احساس کاملا مطمئن از خود را تا
پس از دیگری شب. مراجعه معقول پرداخت می شود ، آقای وستون آغاز شد
به حرکت می کند.-- "او باید رفتن.
او کسب و کار در تاج در مورد یونجه او بود ، و errands بزرگی برای بسیاری از خانم وستون در
فورد ، اما او عجله هر بدن دیگری نیست. "
پسر او ، به خوبی تربیت اشاره به شنیدن ، بلافاصله نیز افزایش یافت ، گفت ،
"همانطور که می خواهید دورتر در کسب و کار ، آقا ، من فرصت پرداخت
بازدید ، که باید پرداخت می شود برخی از روز یا دیگر ، و در نتیجه ممکن است به عنوان به خوبی پرداخت می شود
در حال حاضر.
من افتخار از آشنا شدن با همسایه شما (تبدیل به اما)
بانوی ساکن در هایبوری و یا در نزدیکی یک خانواده به نام فرفکس.
من هیچ مشکل ، گمان می کنم ، در پیدا کردن خانه ، هر چند فرفکس ، من
باور دارند ، نام مناسب نیست -- بلکه باید بگویم بارنز ، یا بیتس.
آیا شما می دانید هر خانواده است که نام؟ "
"مطمئن باشید ما انجام می دهیم ،" گریه پدرش ؛ "خانم بیتز -- تصویب خانه او -- من تو را دیدم خانم
بیتس در پنجره.
درست است ، درست است ، شما با خانم فرفکس آشنا ، من به یاد داشته باشید شما به او می دانست در
Weymouth ، و یک دختر خوب او است. فراخوان بر او ، همه به معنی است. "
"، لازم نیست برای تماس من امروز صبح وجود دارد ، گفت :« مرد جوان »یک روز دیگر
انجام دهد ، اما این بود که درجه ای از آشنایی در Weymouth که وجود دارد -- "
"آه! برو به روز ، به روز.
آیا تسلیم آن را ندارد. راست است که باید انجام شود را نمی توان انجام بیش از حد
به زودی.
و علاوه بر این ، من باید شما یک اشاره ، فرانک می دهد ، هر گونه توجه می خواهید به او در اینجا
باید به دقت اجتناب شود.
شما او را با Campbells دیدم ، هنگامی که او در برابر هر بدن او با مخلوط بود ،
اما در اینجا او با مادر بزرگ فقیر قدیمی ، که به سختی به اندازه کافی برای زندگی است
در.
اگر شما تماس نمی گیرم زود از آن خواهد شد اندکی است. "
پسر نگاه متقاعد شده است.
"من شنیده ام او را به آشنایی صحبت می کنند ، گفت :" اما ، "او بسیار
ظریف زن جوان است. "
او به آن موافقت کرد ، اما با تا آرام "بله ،" را به عنوان او تمایل تقریبا به شک واقعی او
موافقت ، و در عین حال باید وجود داشته باشد نوعی ظرافت بسیار متمایز برای
جهان مد روز ، اگر جین فرفکس می تواند فکر و معمولا با آن را با استعداد است.
"اگر شما رفتار خود را قبل از به خصوص هرگز رخ داد ، گفت :" او ، "من فکر می کنم شما
به روز.
شما او را به نفع ببینید ؛ او و شنیدن او را -- نه ، من می ترسم شما نمی خواهد بشنود
در او ، برای او به عمه که هرگز زبان خود را نگه می دارد. "
شما با خانم جین فرفکس ، آقا آشنا هستند ، شما؟ "گفت : آقای Woodhouse ، همیشه
آخرین تا راه خود را در مکالمه "و سپس من را ترک اینجا این اطمینان را به شما می دهد که شما
او یک بانوی جوان بسیار مطبوع پیدا کنید.
او اقامت در اینجا را در سفر به grandmama و عمه او ، بسیار شایسته مردم ؛
شناخته شده به آنها در تمام زندگی من است.
آنها خواهد شد بسیار خوشحالم که می بینید ، من مطمئن هستم و یکی از بندگان من باید بروید
با شما به شما راه نشان "من آقا عزیز ، بر اساس نام کاربری خود در جهان است.
پدرم می تواند به من مستقیم "
"اما پدر شما رفتن تا کنون ، او فقط به تاج ، کاملا بر دیگر
طرف خیابان ، و بسیاری از خانه های بزرگ ، شما ممکن است بسیار در
از دست دادن ، و آن را پیاده روی بسیار کثیف است ، مگر اینکه
شما را بر روی پیاده رو نگه دارید ، اما درشکه چی من می تواند به شما بگویید که در آن شما بهترین صلیب بود
خیابان. "
آقای فرانک چرچیل هنوز هم آن کاهش یافته است ، به دنبال به عنوان جدی به او می تواند ، و
پدر پشتیبانی دلچسب خود را با فراخواندن داد : "دوست خوب من ، این کاملا
غیر ضروری ؛ فرانک می داند گل الود کردن آب
زمانی که او آن را می بیند ، و به عنوان خانم بیتس ، او وجود دارد ممکن است از تاج در هاپ ،
گام و پرش. "
آنها مجاز بودند که به تنهایی و با سر اشاره صمیمی از یک ، و یک تعظیم برازنده
از سوی دیگر ، دو آقایان در زمان ترک.
اما به خوبی باقی مانده است با این آغاز آشنایی خشنود است ، و می تواند
در حال حاضر درگیر از آنها فکر می کنم همه در Randalls هر ساعت از روز ، با اعتماد به نفس کامل
به راحتی خود را.