Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 10
عقد ازدواج
هیجان در قصر Veneering وجود دارد.
بانوی جوان بالغ به ازدواج می شود (پودر و تمام) به بالغ
آقا، جوان است و او را از خانه Veneering ازدواج و
Veneerings به صبحانه.
تجزیه، که به عنوان یک اصل مهم به همه چیز رخ می دهد که بر روی اشیاء
محل، لزوما اشیاء به مسابقه، اما رضایت خود را در معرض تلف شده است.
و بهار ون در حال انتقال بار خود را از
گیاهان گلخانه ای در خانه، در جهت است که جشن به فردا را ممکن است تاج با
گل. بانوی جوان بالغ، یک خانم است.
اموال.
نجیب زاده بالغ جوان نجیب زاده اموال است.
او سرمایه گذاری اموال خود.
او می رود، در راه مهربان اماتوروار را، به شهر، شرکت در جلسات
مدیران، و با ترافیک در سهام است.
همانطور که به خوبی به دانا در نسل خود شناخته شده است، ترافیک در سهام است
چیزی که برای به انجام این کار در این جهان.
آیا بدون سابقه، بدون شخصیت تاسیس، بدون کشت، هیچ ایده، هیچ
رفتار، سهام داشته باشند.
سهام به اندازه کافی به انجمن جهت هم با حروف بزرگه، در این سو به ان سو افتادن
کسب و کار مرموز بین لندن و پاریس و بزرگ است.
او از کجا آمده است؟
سهام است. از کجا می خواهد بکند؟
سهام است. سلیقه خود را چه هستند؟
سهام است.
آیا او هر اصول؟ سهام است.
چه چیزی به او فشار به پارلمان؟ سهام است.
شاید او هرگز از خود به موفقیت در هر چیزی، سرچشمه هرگز
هر چیزی، هر چیزی که تولید شده هرگز؟ پاسخ کافی به تمام. سهام.
ای سهام توانا!
برای تنظیم آن دسته از تصاویر blaring به حدی زیاد است، و به علت تماس با ما کوچکتر حشرات موذی، تحت
نفوذ از بنگ دانه یا تریاک، به گریه کردن، شب و روز، ما تسکین پول ما،
پراکندگی آن برای ما، ما خرید و فروش، خراب کردن
ما، تنها ما التماس رتبه شما در میان قدرت از زمین، و بر ما فربه کردن "!
در حالی که دوست دارد و زینت شده اند تهیه این مشعل برای پرده بکارت، است که به
و فردا افروخته آقای Twemlow است در ذهن خود رنج می برد.
به نظر می رسد که هر دو بانوی بالغ و جوان نجیب زاده جوان بالغ باید
indubitably قدیمی ترین Veneering دوستان باشد. بخش او، شاید؟
با این حال است که به ندرت می توان آنها مسن تر از خودش.
Veneering است در اعتماد به نفس خود را در سراسر شده است، انجام داده است و آنها را طعمه یا چیز جالبی که سبب عطف توجه دیگری شود
به محراب.
او را ذکر نموده است به Twemlow چگونه او را به Veneering خانم گفت، "Anastatia، این باید
مطابقت داشته باشد.
او را ذکر نموده است به Twemlow که او چگونه در مورد Sophronia Akershem (بانوی جوان بالغ)
در نور یک خواهر و آلفرد Lammle (آقا بالغ جوان) در نور
یک برادر.
Twemlow از او پرسید که آیا او به مدرسه به عنوان یک تاریخ و با آلفرد رفت؟
او جواب داد: "نه دقیقا. چه Sophronia اتخاذ شد خود را
مادر؟
او جواب داد: نه دقیقا. دست Twemlow به پیشانی اش رفته
با یک هوا از دست داده است.
اما، دو یا سه هفته پیش، Twemlow، نشستن بیش از او در روزنامهها، و بیش از او
خشک نان برشته و چای ضعیف، و بیش از پایدار حیاط در دوک خیابان سنت جیمز،
بسیار معطر cocked کلاه و
طغرا از خانم Veneering، entreating آقای T. عزیزترین او را، اگر نه به خصوص درگیر
آن روز، برای آمدن به مانند یک روح جذاب و چهارم در شام با جناب آقای
Podsnap، برای بحث در مورد
موضوع خانواده جالب، سه مضاعف underlined را میدهد و با یک اشاره
توجه تحسین است.
و Twemlow پاسخ، 'درگیر نیست، و بیشتر از خوشحال، می رود، و این طول می کشد
مکان:
: 'Twemlow عزیزم، می گوید: Veneering، پاسخ آماده خود را به بی نزاکت Anastatia
دعوت واقعا مهربان است، و مانند یک دوست قدیمی.
شما می دانید Podsnap دوست عزیز ما؟
Twemlow باید بدانند Podsnap دوست عزیز که او را بسیار تحت پوشش
گیجی، و او می گوید می دانم که او، و reciprocates Podsnap.
ظاهرا، Podsnap شده است بنابراین بر در یک زمان کوتاه ساخته، به عنوان به این باور که او
صمیمی در خانه بسیاری، سالها بوده است.
او در دوست به شیوه ای خود را کاملا ساخت در خانه با پشت خود را به
آتش، از اجرای تندیس عظیم در رودز.
Twemlow قبل از راه ضعیف خود را چگونه به زودی مهمان Veneering می شوند متوجه می
آلوده با داستان Veneering. با این حال، که او دارای کمترین مفهوم
آن می شود به صورت خود.
'دوستان، آلفرد و Sophronia، به دنبال Veneering پیامبر محجبه: "ما
دوستان آلفرد و Sophronia، خوشحالم به گوش شما خواهد بود، همراهان عزیز من، در حال رفتن به
ازدواج می شود.
همانطور که من و همسرم آن را به امور خانواده تمام جهت که ما بر را
خودمان، البته اولین قدم ما این است که این واقعیت را به خانواده ما
دوستان. '
(اوه! فکر می کند Twemlow، با چشمان خود را بر روی Podsnap، تنها دو نفر از ما وجود دارد،
و او از سوی دیگر است.)
من انجام داد امید، Veneering می رود، به حال Tippins بانوی دیدار تو، اما او
همیشه در درخواست است، و متاسفانه درگیر شده است. "
(اوه! فکر می کند Twemlow، با چشمان خود را سرگردان، و سپس سه نفر از ما وجود دارد، و
او از سوی دیگر است.)
'مورتیمر نوعی درخت اقاقیا،' از سر گرفته Veneering، چه کسی به شما هر دو می دانیم، این است که خارج از شهر رفت، اما او
می نویسد، در شیوه ای غریب خود را، که ما او را به بهترین داماد مرد هنگامی که
این مراسم می گیرد، او نمی خواهد
رد، اگر چه او نمی بیند آنچه را که او با آن انجام دهد.
(اوه! فکر می کند Twemlow، با چشمان او نورد، سپس چهار نفر از ما وجود دارد، و
او از سوی دیگر است.)
"چکمه و آبجو، در مشاهده Veneering است، چه کسی به شما همچنین می دانیم، از من خواسته به
روز، اما من آنها را رزرو به مناسبت ".
(پس، فکر می کند Twemlow، با چشمان خود را بسته، هستند SI وجود دارد - اما در اینجا فرو می ریزد
و نه به طور کامل بهبود می یابند تا شام به پایان رسیده است و تحلیلی بوده است
درخواست برای کناره گیری کند.)
می گوید: "ما در حال حاضر آمده، Veneering، نقطه، نقطه، خانواده کوچک ما
مشاوره. Sophronia داشتن از دست داده، هر دو پدر و
مادر، هیچ کس به او به دور است.
Podsnap "به او را دور خود را،" می گوید. عزیزم Podsnap، نه.
به سه دلیل.
اولا، چون نمی تواند خیلی بر خودم وقتی که من از خانواده محترم
دوستان به یاد داشته باشید. ثانیا، چرا که من بیهوده به عنوان
فکر می کنم که من نگاه بخشی.
ثالثا، به دلیل Anastatia کمی خرافاتی در مورد این موضوع و احساس
مخالف را به من دادن دور کسی تا نوزاد به اندازه کافی برای ازدواج است.
چه اتفاقی خواهد افتاد اگر او؟
Podsnap هرگونه پرسش از Veneering خانم.
عزیزم آقای Podsnap، آن را بسیار احمقانه می دانم، اما من باید غریزی
عقیده قبلی نسبت بچیزی که اگر همیلتون دور داد کسی دیگری را برای اولین بار، او هرگز به من بدهید
دور نوزاد.
بنابراین Veneering خانم با دست های باز خود را با هم فشرده، و هر یک از 8 او
انگشتان عقابی به دنبال بسیار شبیه به بینی 1 عقابی او که سبوس جدید جواهرات
بر روی آنها به نظر می رسد برای به خاطر تمایز لازم است.
اما، Podsnap عزیز من، quoth Veneering، یکی از دوستان سعی کردم از خانواده ما وجود دارد که
من فکر می کنم و امیدوارم شما خواهد با من Podsnap موافق، دوست بر روی آنها این است
وظیفه حاضر تقریبا به طور طبیعی devolves.
آن دوست، گفت: در صورتی که شرکت حدود یک صد و پنجاه در
تعداد، در حال حاضر در میان ما است. که دوست Twemlow است.
"بدیهی است!
از Podsnap. آن دوست، Veneering تکرار با
بیشتر استحکام، و Twemlow عزیز ما خوب است.
و من به اندازه کافی به شما نمی تواند بیان Podsnap عزیز من، لذت من در آن احساس
با داشتن این افکار معدن و Anastatia، که به آسانی توسط شما تایید شود، که دیگر
به همان اندازه آشنا و تلاش دوست که
می ایستد در جایگاه افتخار - من که با افتخار در جایگاه می ایستد - یا من باید
نه می گویند، که، مکان Anastatia و خودم را در موقعیت خود افتخار
در موقعیت ساده است - ایستاده است. پدرخوانده کودک
و، در واقع، Veneering است در ذهن از بین برد که برای پیدا کردن Podsnap خیانت ندارد
حسادت از ارتفاع Twemlow.
بنابراین، آن را به تصویب که بهار ون strewing به گل ها در ساعت گلگون و
بر روی راه پله، و Twemlow است که نقشه برداری زمین که در آن او را به بازی
بخش برجسته خود را به-فردا.
او در حال حاضر به کلیسا بوده است، و توجه داشته باشید از موانع مختلف در گرفته
راهرو، تحت نظارت بیوه بسیار دلتنگ کننده که باز می شود pews،
و که دست چپ به نظر می رسد در
دولت از روماتیسم حاد، اما در واقع به صورت داوطلبانه دو برابر شده و به عنوان یک عمل پول
جعبه.
و در حال حاضر Veneering شاخه از مطالعه در جایی که او عادت کرده اند، زمانی که
تفکری، به ذهن خود را به کنده کاری و تذهیب از زائران رفتن
به کانتربری، به منظور نشان دادن Twemlow
کمی او برای ترومپت مد آماده شده است، توصیف چگونه است که در شکوفایی
لحظه هفدهم، در کلیسای سنت جیمز، خالی خالی کشیش، کمک
کشیش داش داش، متحد در
اوراق قرضه از ازدواج، آلفرد Lammle آقا، خیابان Sackville، Piccadilly،
Sophronia، دختر تنها هوریشیو Akershem مرحوم، آقا، از یورک شایر.
همچنین چگونه عروس عادلانه از خانه هامیلتون Veneering، آقا ازدواج کرده بود،
Stucconia، و به دور توسط Twemlow ملوین، آقا، از دوک خیابان، خیابان داده شد
جیمز، پسرعموی دوم به پروردگار Snigsworth، به پارک Snigsworthy.
در حالی که بررسی دقیق است که ترکیب، Twemlow باعث می شود برخی از رویکرد کدر به درک
که اگر خالی خالی کشیش و کشیش داش داش بعد از این شکست،
مقدمه، برای تبدیل شدن به ثبت نام در
لیست را Veneering عزیزترین و قدیمی ترین دوستان، آنها را به جز خودشان
تشکر کنم برای آن است.
پس از آن، به نظر می رسد Sophronia (آنها Twemlow دو بار در طول عمر خود دیده می شود)،
تشکر Twemlow برای جعل مرحوم آقا هوریشیو Akershem، بطور گسترده از
یورکشایر.
و پس از او آلفرد (آنها Twemlow است یک بار در طول عمر خود دیده می شود)، به نظر می رسد، برای انجام
همان و به مرتب کردن بر اساس خمیری از زرق و برق، به عنوان اگر او نور شمع ساخته شد
و اجازه شده است به نور روز از سوی برخی از اشتباه بزرگ بود.
و پس از آن، Veneering خانم می آید، در دولت pervadingly عقابی شکل، و
با دستگیره کمی شفاف بر روی خلق و خوی او، مانند دستگیره کمی شفاف
پل بینی خود، نگرانی پوشیده
و هیجان، او به عنوان عزیز آقای Twemlow او می گوید، و با اکراه با احیا
curacoa توسط تحلیلی.
و پس از آن، bridesmaids شروع به راه آهن از بخش های مختلف
کشور، و آمد مانند استخدام شایستگی داوطلب خدمت سربازی توسط گروهبان وجود ندارد، برای، در
ورود آنها در انبار Veneering، در بازداشتگاه غریبه هستند.
بنابراین، Twemlow می رود خانه به دوک خیابان سنت جیمز را به یک بشقاب گوشت گوسفند براث
با دنده در آن است، و نگاهی به ازدواج خدمات، در جهت است که او ممکن است کاهش
در مکان مناسب برای، فردا، و او است
کم احساس می کند، و آن را کسل کننده بیش از اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسب های دیگران حیاط است و مجزا از آگاه
زور در قلب خود، ساخته شده توسط شایان ستایش ترین bridesmaids شایان ستایش است.
برای نجیب زاده فقیر کمی بی ضرر یک بار تا به حال علاقه داشتن به او، مثل بقیه از ما،
و او جواب نمی دهد (به عنوان او اغلب نمی کند)، و او فکر می کند ساقدوش عروس شایستگی
مثل این است که علاقه داشتن به او بود (که
او نه در همه)، و در صورتی فانتزی تا به حال برخی از کس دیگری برای پول ازدواج نمی کند،
اما او به خاطر عشق ازدواج کرده بود، و او بوده است خوشحال (که آنها را نمی
بوده است)، و او را دارای حساسیت
برای او هنوز هم (در حالی که سختی او ضرب المثل است).
Brooding بیش از آتش، خود را با سر خشک شده کمی در دست کمی خشک شده خود را، و
آرنج ها کمی خشک خود را بر روی زانو های خود را کمی خشک شده، Twemlow سودا است.
بدون شایستگی به تحمل شرکت در اینجا! 'او فکر می کند.
"هیچ شایستگی در باشگاه! زباله، زباله، زباله، Twemlow من! '
و قطره خواب است، و گالوانیکی که شروع می شود بیش از همه او.
صبح روز بعد در اولین فرصت، بانوی پیر که وحشتناک Tippins (باقی مانده از مرحوم سر توماس
Tippins، شوالیه در اشتباه برای کسی دیگری توسط اعلیحضرت پادشاه جورج سوم،
که، در حالی که انجام این مراسم بود،
لطف خوشحال به رعایت، "چه، چه، چه؟
چه کسی، چه کسی، چه کسی؟ چرا، چرا، چرا؟ ') شروع به رنگ و
varnished برای به مناسبت جالبی است.
او دارای رتبه های معروفیت برای دادن حساب های هوشمند از چیزهایی، و او را باید در
این افراد در اوایل، عزیز من، از دست دادن چیزی از لذت.
حدود تقریبی در پشت پرده و پارچه فروشی را با نام خود اعلام کرد، هر قطعه
زن واقعی می تواند پنهان شود، شاید به خدمتکار او شناخته شده، اما شما به راحتی می تواند خرید
همه شما از او می بینیم، در باند خیابان و یا شما
ممکن است سر خود را، و پوست او را، و با کهنه چیزی ساییدن یا پاک او، و دو Tippinses بانوی از
او را، و به این مقاله واقعی هنوز نفوذ.
او طلا چشم شیشه ای بزرگ است، بانوی Tippins، به بررسی مجموعه مقالات با.
اگر او تا به حال در هر چشم، ممکن است که دیگر افتادگی درب نگه دارید، و هر چه بیشتر
یکنواخت.
اما جوانان چندساله است که در گل های مصنوعی خود، و خود را از دوستداران پر است.
'مورتیمر، شما بدبخت، بانوی Tippins می گوید، عطف شیشه عینک و در مورد
است که در آن اتهام خود، داماد؟
شما افتخار من برمی گرداند مورتیمر، من نمی دانم و اهمیتی نمی دهند.
"چه بد! این است که راه انجام وظیفه خود را؟
"فراتر از تصور است که او را به نشستن بر زانو می شود و در برخی از نقطه دوم
از solemnities، مانند اصل در مشت زنی حرفهیی، من به شما اطمینان دهم هیچ مفهوم
مورتیمر آنچه وظیفه من است، برمی گرداند.
یوجین هم در حضور و غیاب، با هوا بر او ثاقب داشتن
مسلم فرض مراسم تشییع جنازه، و در حال ناامید.
صحنه اتاق دعا اتاق کلیسای سنت جیمز، با تعدادی از قدیمی چرمی
ثبات در قفسه، که ممکن است در Tippinses بانوی محدود شده است.
اما گوش دادن!
حمل در دروازه، و مرد مورتیمر می رسد، و نه مانند جعلی
شیطان و عضو تایید نشدهی از خانواده که آقا.
چه کسی بانوی Tippins، نقشه برداری از طریق او چشم شیشه ای، در نظر یک مرد خوب، و کاملا
بگیرد و از آنها مورتیمر اظهارات، در پایین ترین ارواح، او به عنوان رویکرد، "من
معتقدم که این همکار من است، او خوارکننده!
واگن در دروازه و در حقیقت، بقیه از شخصیت ها.
چه کسی Tippins بانوی ایستاده بر روی کوسن، نقشه برداری از طریق چشم شیشه ای، در نتیجه
چک کردن.
عروس، پنج و چهل اگر یک روز، سی شیلینگ حیاط، حجاب پانزده پوند،
دستمال جیبی حال حاضر است.
Bridesmaids برای ترس عروس outshining، پایین نگه داشته، به تبع آن دختران نیست،
گل دوازده و شش پنسی حیاط Veneering است، پهن بینی یکی نه کاملا اما
جوراب ساق بلند به او خیلی آگاهانه، bonnets سه پوند 10.
Twemlow آزادی پر برکت را برای انسان عزیز اگر او واقعا دختر او بود، عصبی
حتی تحت این ادعا که او، او ممکن است.
خانم Veneering دیدم هرگز مخملی مانند، می گویند دو هزار پوند را به عنوان او می ایستد، مطلق
پنجره طلا و جواهر، پدر باید مرتهن بوده است، و یا چگونه می تواند این افراد انجام
آن؟
همراه ناشناخته، ادا و اصول.
مراسم انجام شده است، ثبت نام امضا، خانم Tippins از بنای مقدس همراهی
Veneering، واگن نورد به Stucconia، بندگان با نفع و
گل ها، خانه Veneering رسید، نقاشی، اتاق مجلل ترین.
در اینجا، Podsnaps انتظار خوشحال حزب آقای Podsnap، خود را با مو و برس ساخته شده
بیشتر که امپراتوری، تاب اسب خانم Podsnap، شکوه لاسی.
در اینجا، بیش از حد، چکمه و آبجو و دو بافر دیگر، هر بافر با
گل خود را در سوراخ دکمه، موهای خود را فر و دستکش خود را دکمههای تنگ،
ظاهرا آماده می آیند، اگر هر چیزی بود
به طور اتفاقی به داماد، بلافاصله ازدواج.
در اینجا، بیش از حد، عمه عروس و ارتباط، یک بیوه زن مدوزا
مرتب کردن بر اساس، در یک کلاه stoney، خودنمایی میکند تحجر در خود شخص موجودات.
در اینجا، بیش از حد، امانت عروس، یک سبک oilcake تغذیه از کسب و کار، آقا، با دیوانه
عینک، و هدف از بهره بسیار.
Veneering راه اندازی خود را بر این امانت را به عنوان قدیمی ترین دوست خود (که باعث می شود
هفت، Twemlow فکر)، و محرمانه بازنشستگی با او به هنرستان،
قابل درک است که Veneering خود شرکت است.
امانت، و آنها را تنظیم در مورد ثروت است.
بافر حتی شنید زمزمه Thir-TY تو شن و ماسه Pou-امنیت ملی! با صدا غذا خوردن و
لذت بردن از مطرح بسیار بهترین صدف.
مجهول گرفته، شگفت زده به پیدا کردن و تنگاتنگی آنها Veneering، دل و جرات
روح، برابر سلاح های خود را، و شروع به او را قبل از صبحانه در تضاد است.
چه زمان Veneering خانم، حمل کودک لباس ساقدوش عروس، flits در مورد در میان
شرکت، چشمک می زند ساطع از رعد و برق بسیاری از رنگ از الماس، زمرد،
و یاقوت قرمز درخشندگی.
تحلیلی، در طول زمان برای دستیابی به آنچه که او احساس می کند به دلیل خود را در
آوردن به نزاع نتیجه چندین وقار او در دست است
مردان pastrycook، صبحانه را اعلام کرد.
ناهار خوری، اتاق کمتر با شکوه تر از طراحی اتاق جداول فوق العاده شتر
، و همه مملو از. کیک های پر زرق و برق، تحت پوشش با Cupids، نقره،
و درست دوستداران گره.
دستبند پر زرق و برق تولید شده توسط Veneering قبل از پایین رفتن، و بر بازو در آغوش گرفت
عروس.
با این حال هیچ کس به نظر می رسد فکر می کنم خیلی بیشتر از Veneerings از اگر آنها قابل تحمل بود
موجر و زن مهمانخانه دار انجام چیزی که در راه کسب و کار در سر.
عروس و داماد بحث و بخندید از هم جدا، که همواره رفتار خود را، و
بافر کار می کنند راه خود را از طریق ظروف با پشتکار سیستماتیک، به عنوان است
همیشه رفتار خود را و ادا و اصول
ناشناخته هستند، بسیار خیرخواه در دعوت نامه نسبت به یکدیگر را به لیوان
شامپاین اما Podsnap خانم، arching یال او را و گهوارهای بزرگترین او است، دور
مخاطب احترام بیشتری نسبت به خانم
Veneering و Podsnap همه افتخارات است.
یکی دیگر از شرایط ملال انگیز است، که Veneering، داشتن Tippins های فریبنده
در یک طرف او و عمه عروس از سوی دیگر، می یابد آن را فوق العاده دشوار است
حفظ صلح است.
، مدوزا، علاوه بر unmistakingly خودنمایی میکند تحجر در Tippins جذاب،
زیر هر سخن گفتن پر جنب و جوش ساخته شده است که توسط موجودی عزیز، با خروپف قابل شنیدن:
ممکن است منتسب به یک سرماخوردگی مزمن در
سر، بلکه ممکن است منتسب به خشم و تحقیر باشد.
و این خروپف به طور منظم در تولید مثل خود را، در طول می آید و به
انتظار می رود توسط شرکت، که شرم آور مکث زمانی که آن را در حال سقوط به علت،
و انتظار برای آن، ارائه آن تاکید بیشتر وقتی که می آید.
عمه stoney نیز مضر از رد تمام ظروف مراتب بانوی
Tippins partakes: با صدای بلند گفت: هنگامی که آنها به او اتمام حجت، "نه، نه، نه، نه برای
من
آن را دور!
همانطور که با یک هدف مجموعه ای از دلالت بر سوء تفاهم است که در صورت تغذیه بر مشابه
گوشت، او ممکن است می خواهم که افسونگر باشد، که می تواند کشنده باشد
consummation.
دشمن خود آگاه، Tippins بانوی جوان تلاش می کند سالی یا دو، و سعی می کند چشم
شیشه ای، اما، از کلاه غیر قابل نفوذ و زره خرناس از عمه stoney همه
سلاح دوباره بجای اول برگشتن ناتوان است.
یکی دیگر از شرایط قابل اعتراض است، که زندان مجهول حمایت از یکدیگر در
بودن unimpressible.
آنها در شتر طلا و نقره که نه وحشت زده باقی ماند، و آنها را در بعضی جزئیات
با هم به نادیده گرفتن استادانه تعقیب یخ ظرف.
آنها حتی به نظر می رسد در برخی از گفته های مبهم احساسات متحد که
موجر و زن مهمانخانه دار خواهد کرد که سود بسیار خوبی از این را، و آنها تقریبا
حمل خود را مانند مشتریان.
است، و نه نفوذ جبران در bridesmaids شایان ستایش، برای، داشتن بسیار
علاقه چندانی به عروس، و هیچ یک در همه در یک دیگر، این موجودات دوست داشتنی
تبدیل شده است، هر یک از حساب خود را،
depreciatingly متفکرانه حال حاضر کلاهدوزی؛ در حالی که داماد
مرد، خسته، در پشت صندلی خود را، به نظر می رسد بهبود به مناسبت
penitentially فکر اشتباه
او تا به حال انجام داده است تفاوت بین او و دوستش یوجین،
دوم، در پشت صندلی خود را، به نظر می رسد فکر اشتباه او را
دوست - به خصوص به شرکت حاضر.
که در آن امور، مراسم معمول به جای افسرده و مایوس شدن و پرچم، و
کیک پر زرق و برق که توسط دست عادلانه عروس را قطع کرده است، اما هضم
ظاهر.
با این حال، همه چیز ضروری است گفته شود گفت، و همه چیز
ضروری که باید انجام شود انجام می شود (از جمله از خمیازه خانم Tippins، سقوط
خواب و بیداری نامحسوس)، و در آنجا
آمادگی برای سفر عروسی به جزیره شخص هول هولکی و خارجی
هوا teems با باندهای برنج و تماشاگران.
در دید کامل از آنها، ستاره بدخیم تحلیلی از پیش مقدر است که
درد و تمسخر باید به او رسید.
برای او ایستاده در doorsteps ها به فضل خروج، ناگهان گرفتار ترین
با صدای تلپ تلپ زدن یا راه رفتن شگرف در سمت سر خود را با کفش سنگین، که بافر در
سالن، شامپاین، برافروخته و وحشی از هدف،
در خار از لحظه ای از دربان pastrycook قرض گرفته، پس از بازیگران
خروج جفت به عنوان فال فرخنده.
به طوری که آنها همه دوباره به زرق و برق دار طراحی اتاق - همه آنها را سرخ
صبحانه، به عنوان داشتن تب مخملک sociably - و در آنجا ترکیب مجهول
انجام کارهای بدخیم با پاهای خود را به
عثمانی، و را به عنوان مقدار به عنوان باید از مبلمان پر زرق و برق.
و به این ترتیب، Tippins خانم، کاملا مشخص است که آیا امروز، روز قبل از دیروز،
یا روز بعد از به روز بعد یا هفته بعد از بعد، محو و مورتیمر
نوعی درخت اقاقیا و یوجین محو و Twemlow
میره، و عمه stoney را از بین می رود - او کاهش می یابد به محو، اثبات سنگ به
گذشته - و حتی ناشناخته به آرامی تیره و تار کردن، و آن را بیش از همه است.
بیش از همه، که است که می گویند، برای هم بودن.
اما، زمان دیگری وجود دارد، و آن را در حدود دو هفته می آید، و آن را به می آید
آقا و خانم Lammle در ماسه در Shanklin، در جزیره موجود زنده.
آقا و خانم Lammle برای مدتی بر روی شن Shanklin راه رفته است، و ممکن است با دیدن
رد پا های خود را که آنها در دست هم در بازو نه راه رفته است، و آنها که رفته
در یک مسیر مستقیم، که آنها
راه می رفت در طنز مودی، بانوی کوچک spirting سوراخ در مرطوب prodded
شن و ماسه را پیش از او با سایبان او، و آقا چوب خود را بعد از او تریلد.
اگر او از خانواده شیطان در واقع، بود و با افتادگی راه می رفت
دم. آیا منظور شما به من بگویید، پس از آن، Sophronia -
به این ترتیب او پس از یک سکوت طولانی، زمانی که Sophronia چشمک می زند به شدت شروع می شود و تبدیل بر
او. آیا آن را بر من قرار داده است، آقا.
از تو می پرسم، آیا شما به من بگویید؟
آقای Lammle دوباره خاموش می افتد، و آنها را به عنوان قبل از راه رفتن است.
خانم Lammle باز می دارد، سوراخ های بینی او و گزش او را زیر لب، آقای Lammle gingerous خود طول می کشد
سبیل در دست چپ او، و آنها را به یکدیگر نزدیک می کنند، frowns furtively در خود
معشوق، از جورج بوش gingerous ضخیم.
آیا من بگویم! Lammle خانم بعد از تکرار زمان، با
خشم. "قرار دادن آن بر من!
disingenuousness unmanly!
آقای توقف Lammle، آزاد سبیل خود را، و به نظر می رسد به او.
"چه؟" خانم Lammle haughtily پاسخ
توقف و بدون نگاه به عقب است.
خسیسی. او در کنار او است و مجددا در یک یا دو سرعت،
و او retorts، چیزی است که شما را اعلام نکرده است. شما را گفت disingenuousness است.
چه اگر من؟
است نه "اگر" در مورد وجود دارد. شما.
من، پس از آن. و آنچه از آن؟
چه از آن می گوید: آقای Lammle.
آیا چهره به کلمه به من نگو؟
صورت بیش از حد! 'پاسخ خانم Lammle، خیره در او را با تمسخر سرد.
«دعا کنید، حال شما چطور جرات، آقا، کلمه به من نگو؟
"من هرگز.
از آنجا که این اتفاق می افتد درست باشد، خانم Lammle منبع زنانه گفتن انداخته،
"من اهمیتی نمی دهند آنچه شما بر زبان و یا انجام مطلق نیست.
پس از راه رفتن کمی بیشتر و کمی بیشتر سکوت، آقای Lammle دومی را می شکند.
شما باید در راه خود را ادامه دهید. شما ادعا می کنند حق از من بپرسید می توانم به معنی
به شما بگویم.
آیا من به شما چه؟ بگو که تو یک مرد اموال؟
'تعداد' سپس شما ازدواج بر اساس ادعاهای واهی؟
پس از آن باشد.
بعد می آید آنچه به شما بگویم. آیا به شما بگویم شما یک زن
اموال؟ 'شماره'
سپس شما من بر اساس ادعاهای واهی ازدواج کرد.
اگر شما به طوری کسل کننده بودند، شکارچی ثروت است که شما خود را فریب خورده، و یا اگر شما به طوری
حریص و بتواند که شما بیش از حد مایل به ظاهر فریب،
تقصیر من، شما ماجراجو؟ مطالبات بانوی با خرق بزرگ است.
من پرسیدم: Veneering، و او به من گفت که شما غنی بودند.
'Veneering با تحقیر بزرگ است.
و چه می کند Veneering در مورد من می دانم! "امانت تو نیست؟
'تعداد من بدون متولی، اما یکی از شما در روز هنگامی که شما تقلب ازدواج را دیدم
من
و اعتماد او بسیار دشوار است، برای آن است که فقط سالیانه یک صد و
پانزده پوند. من فکر می کنم برخی از از شیلینگ فرد وجود دارد و یا
پنس، اگر شما بسیار خاص است.
آقای Lammle عطا به هیچ وجه دوست داشتن نگاه بر شریک شادی ها و غم خود را،
و او mutters چیزی، اما خود را چک می کند.
سوال سوال.
نوبت به من دوباره، خانم Lammle. شما فرض کنید من یک مرد
ملک؟ "تو باعث شدی که من به شما فرض کنید.
شاید شما را انکار است که شما همیشه خود را در آن ارائه شده به من
شخصیت؟ 'اما از شما خواسته کسی، بیش از حد.
بیا، خانم Lammle، بستری برای پذیرش.
شما کسی را خواست؟ '' من می خواست Veneering.
و Veneering زیادی از من می دانستند که او از شما می دانستند، و یا به عنوان کسی می داند که از او است.
پس از راه رفتن ساکت، عروس کوتاه متوقف می شود، تا در صورت پرشور می گویند:
"من Veneerings هرگز ببخش!
نه من، داماد را بر می گرداند.
با استفاده از آن، آنها دوباره راه رفتن او، ساخت آن spirts عصبانی در شن و ماسه، او،
کشیدن که دم نژند. جزر و مد کم است، و به نظر می رسد را به پایین پرتاب
آنها را با هم در ساحل برهنه.
ادم سادهلوح و زود باور در می آید جارو سر خود را و flouts آنها.
یک سطح طلایی بر روی صخره های قهوه ای وجود دارد، اما در حال حاضر، و بناگاه آنها را تنها در
مرطوب زمین.
غرش متلک می آید از دریا و دور از غلطک بر یکدیگر سوار شدن، به
نگاه impostors گیرافتاده، و برای پیوستن به در gambols شیطان و شاد.
آیا شما وانمود به این باور، خانم Lammle سوانح، sternly، زمانی که شما از من صحبت می کنید
ازدواج شما برای مزایای دنیوی، که آن را در داخل مرزهای معقول بود
احتمال قوی است که شما برای خودتان ازدواج کرده؟ "
'باز هم به سوال خانم Lammle دو طرف وجود دارد.
شما چه تظاهر به اعتقاد داری؟
پس شما برای اولین بار من و فریب و سپس به من توهین! گریه می کند خانم، با آغوش و تاب.
در تمام نشده است. من هیچ چیز نشات گرفته اند.
سوال دو لبه با شما بود.
"مال من بود! تکرار عروس، و سایبان خود را می شکند در دست خشم خود.
رنگ او به رنگ سفید خاکستری رنگ تبدیل شده است، و علامت شوم به نور در مورد او آمده اند
بینی، که اگر انگشت شیطان خود در عرض چند لحظه آخرین بود،
لمس آن را اینجا و آنجا.
اما او دارای قدرت سرکوبگر، و او هیچ است.
دور انداختن آن، او با خونسردی به عنوان سایبان توصیه؛ شما را ساخته اند آن را بی فایده و شما
نگاه مضحک با آن است.
که بر روی ان او را می نامد، در خشم خود، تبه کار، عمدی و غیره ریختگی
چیزی شکسته از او که او اعتصاب در حال سقوط است.
علامت انگشت سفیدتر چیزی برای لحظه، اما او را در کنار او راه می رود.
او به اشک ترکیدن، اعلام خودش wretchedest، فریب خورده،
بدترین استفاده می شود، از زنان است.
سپس او می گوید که اگر او تا به حال شجاعت کشتن به خودش، او آن را انجام دهد.
سپس او او فریبکار تاخت وتاز می نامد.
سپس او را می پرسد، چرا، در ناامیدی از حدس و گمان پایه خود، او
زندگی خود را با دست خود را ندارد، تحت شرایط حال حاضر مطلوب است.
سپس او گریه می کند.
سپس از او خشمگین است دیگر، و باعث می شود برخی از اشاره کلاهبرداران.
در نهایت، او می نشیند گریه در یک بلوک از سنگ، و در همه شناخته شده و ناشناخته است
humours جنس خود را در یک بار.
در انتظار تغییرات خود را، آن دسته از علائم فوق در چهره اش آمده اند و رفته اند، در حال حاضر در اینجا
در حال حاضر وجود دارد، مانند گام های سفید از یک لوله که در آن مجری شیطانی ایفا کرده است
لحن.
لب کبود او در گذشته هم جدا شدند، اگر او با دویدن نفس بودند.
با این حال او نمی باشد. در حال حاضر، بلند شوید، خانم Lammle، و اجازه دهید ما صحبت می کنند
منطقی است.
او بر روی سنگ او نشسته است، و نه از او توجه طول می کشد.
"بلند شو، من به شما بگویم. بالا بردن سرش، او به نظر می رسد تحقیر
در چهره اش و تکرار، به من بگویید!
به من بگو، قطعا! او را تحت تاثیر قرار نمی دانند که چشمان او
بسته خود را به عنوان او droops سر او را دوباره، اما شکل کامل خود را نشان می دهد که
او داند uneasily.
"به اندازه کافی ای از این. بیا!
آیا می شنوید؟ بلند شوید.
بازده به دست خود او افزایش می یابد، و آنها را دوباره راه رفتن، اما این بار با چهره خود را
تبدیل به سوی محل اقامت خود را از. خانم Lammle، ما هر دو فریب،
و ما هر دو فریب.
ما هر دو گاز گرفتن، و ما هر دو گاز.
در پوسته مهره، دولت از این پرونده وجود دارد.
"شما به من به دنبال - '
"اوه! اجازه دهید ما را با آن انجام می شود. ما می دانیم که خیلی خوب بود.
چرا باید من و تو در مورد آن صحبت می کنید، هنگامی که من و شما می توانید آن را پنهان کنیم؟
ادامه دهید.
من نا امید شده و قطع یکی از چهره های فقیر "من هیچ کس؟"
یکی - و من به شما بود، اگر شما تا به حال منتظر یک لحظه.
شما، بیش از حد، نا امید و کاهش رقم فقیر است. "
رقم زخمی! '
'شما در حال حاضر به اندازه کافی سرد شود، Sophronia، برای دیدن است که شما می توانید بدون بودن من زخمی نمی شود
به همان اندازه زخمی و که در نتیجه کلمه صرف به هدف نیست.
وقتی که نگاه می کنم، من تعجب می کنم چگونه می توانم این چنین یک احمق به عنوان شما را آنقدر بزرگ است
تا چه حد بر اعتماد و وقتی که من نگاه می - فریاد عروس،
قطع.
و زمانی که شما نگاه کنید، شما تعجب کنید که چگونه می شده اند - you'll بهانه کلمه؟
مسلما، با دلیل بسیار است. - احمق به من را آنقدر بزرگ
تا چه حد بر اعتماد.
اما حماقت است که در هر دو طرف متعهد شده است. من از شما نمی توانند از شر شما نمی توانید به خلاص شدن از شر
از من. آنچه در پی؟
شرم و بدبختی، 'عروس به تلخی پاسخ.
"من نمی دانم. درک متقابل شرح زیر است، و من فکر می کنم
ممکن است ما را از طریق ادامه می دهند.
در اینجا من تقسیم گفتمان (من، بازو Sophronia خود را)، به سه سر، تا
کوتاه و plainer به.
در مرحله اول، آن را به اندازه کافی برای انجام شده است، بدون ریاضت که به شناخته شده
انجام شده است. بنابراین ما موافقت خود را با نگه داشتن این حقیقت به خودمان.
شما توافق می کنید؟
اگر ممکن است، من انجام دهد. "
ما به خوبی به اندازه کافی به یکدیگر وانمود شده است.
می تواند به جهان ما، متحده، نه تظاهر؟
به توافق رسیدند. ثانیا، ما، مدیون Veneerings کینه،
و ما نسبت به همه مردم دیگر کینه مایل آنها را به در گرفته شده، همانطور که ما
خودمان گرفته شده اند شوید.
توافق 'بله. به توافق رسیدند.
ما آمده ایم به نرمی سوم. شما را به نام من ماجراجو،
Sophronia.
پس من هستم. به زبان انگلیسی ساده و بی تعارف، پس من هستم.
بنابراین شما، عزیز من. بنابراین بسیاری از مردم است.
ما موافقت خود را حفظ راز خود ما، و به همکاری با یکدیگر در پیشبرد خود ما
طرح های 'چه طرح؟
هر برنامه است که به ما پول را.
با طرح های خود ما، منظورم این است که منافع مشترک ما است.
موافقت کرد؟ "او پاسخ، پس از یک تردید کوچک، من
فرض کنید به طوری.
به توافق رسیدند. "در یک بار انجام می شود، می بینید!
در حال حاضر، Sophronia، تنها نیمی از کلمات یک دوجین بیشتر.
ما می دانیم که دیگر کاملا.
به twitting من با علم به گذشته است که شما از من وسوسه نمی شود، زیرا
آن را با دانش گذشته است که من از شما یکسان است، و در twitting من، شما
آمار به خودتان، و من نمی خواهم که به گوش شما آن را انجام دهد.
با استفاده از این درک خوبی برقرار شده بین ما، بهتر است که هرگز انجام نداده است.
به باد: - خلق و خوی شما نشان داده اند، Sophronia.
را به انجام این کار دوباره نه خیانت، چرا که من یک شیطان خلق و خوی خودم. "
بنابراین، این جفت ارز، شاد، با این قرارداد امیدوار ازدواج در نتیجه امضا شده، مهر و موم شده، و
تحویل، تعمیر homeward به.
اگر در هنگام علائم کسانی که دوزخی انگشت بر روی لغات سفید و تنگی نفس از
آلفرد Lammle، آقا، به آنها نشان داده است که او تصور هدف از subduing خود را
عزیز همسر خانم آلفرد Lammle، در یک بار
جدایی او را از هر گونه واقعیت اندک و یا تظاهر به اعتماد به نفس، هدف
به نظر می رسد در حال حاضر اجرا شده است.
بانوی جوان بالغ است، در حال حاضر، نیاز به توانا و کمی پودر صورت ویرانی خود،
او را اسکورت در نور خورشید در حال غروب به منزل خود را از سعادت است.
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 11
PODSNAPPERY
آقای Podsnap بود به خوبی انجام دهید، و ایستاده در نظر آقای Podsnap را بسیار بالا است.
در آغاز با یک ارث خوب، او را به ارث خوب ازدواج کرده بود، و کامیاب شده بود
بسیار در راه بیمه دریایی، و کاملا راضی بود.
او می تواند چرا همه را کاملا راضی بود، و او احساس آگاهانه
که او یک نمونه درخشان اجتماعی را در خصوص به خوبی راضی با اکثر تنظیم
اشیاء، و مهمتر از همه چیزهای دیگر، با خود.
بنابراین با خوشحالی خود را با شایستگی و اهمیت خود را آشنا، آقای Podsnap حل و فصل است که
هر چه او پشت سر او قرار داده است او از وجود قرار داده است.
برای اضافه کردن یک راحتی بزرگ - ها - در این راه conclusiveness وقار وجود داشت
خلاص شدن از disagreeables که در جهت ایجاد آقای Podsnap خود را در انجام داده بود
محل بلند رضایت آقای Podsnap را.
"من نمی خواهم در مورد آن بدانند؛ من را انتخاب کنید به بحث در مورد آن، من آن را قبول نیست!
آقای Podsnap بود حتی عجیب و غریب از دست راست خود را شکوفا در اغلب پاکسازی به دست آورد
جهان خود را با سخت ترین مشکلات، با گسترده آنها را در پشت او (و
در نتیجه خالص دور) با این واژه ها و چهره سرخ.
آنها او affronted.
بود جهان آقای Podsnap در جهان بسیار بزرگ نیست، از نظر اخلاقی و نه، و نه حتی
از لحاظ جغرافیایی: روزی است که اگر چه کسب و کار خود را بر تجارت پایدار
کشورهای دیگر، او در نظر گرفته دیگر
کشورها، با که رزرو مهم، یک اشتباه، و رفتار و آداب و رسوم خود را
می قطعی مشاهده، 'انگلیسی' در زمانی که تند! با شکوفا بازو،
و خیط و پیت کردن صورت، آنها دور غرق شدند.
در جای دیگر، جهان در هشت کردم، نزدیک به یک ربع گذشته تراشیده، breakfasted
نه، ده به شهر رفت، خانه در نیمه گذشته 5 آمد، و در هفت dined.
مفاهیم های آقای Podsnap از هنر در تمامیت خود را ممکن است به این ترتیب اعلام شده است.
ادبیات، بزرگ، با احترام توصیفی در هشت، اصلاح
نزدیک به سه ماهه گذشته، breakfasting نه، رفتن به شهر، ده، به خانه می آیم
در نیمه گذشته، 5، و ناهار خوری را در هفت.
نقاشی و مجسمه سازی، مدل ها و پرتره به نمایندگی از اساتید
در هشت، اصلاح نزدیک به سه ماهه گذشته، breakfasting با داشتن نه، رفتن
شهر در ده و آمدن به خانه در نیمه گذشته، 5، و ناهار خوری را در هفت.
موسیقی، احترام عملکرد (بدون تغییرات) در زهی و بادی
ابزار، sedately در هشت، اصلاح نزدیک به یک چهارم رسا
گذشته، breakfasting با داشتن نه، رفتن به
شهر ده، به خانه می آیم در نیمه گذشته، 5، و ناهار خوری را در هفت.
هیچ چیز دیگری می شود به همان کسانی که آواره هنر، مجاز بر درد
تکفیر.
هیچ چیز دیگری می شود - هر کجا! به عنوان یک مرد برجسته محترم، آقای
Podsnap بود معقول از آن که از او لازم را به مشیت در زیر خود
حمایت می کند.
در نتیجه او همیشه می دانستم که دقیقا همان چیزی است که مشیت به معنای.
مردان تحتانی و احترام کمتر ممکن است سقوط از آن علامت، اما آقای Podsnap شد
همیشه به آن.
و این بسیار قابل توجه بود (و باید بسیار راحت شده است) که چه مشیت
به معنای، همواره آنچه آقای Podsnap به معنای.
این ممکن است گفته شده مقالات ایمان و مدرسه که در حال حاضر
فصل طول می کشد آزادی فراخوانی، پس از مرد نماینده آن کشور، Podsnappery.
آنها در محدوده نزدیک محدود می شد، به عنوان رئیس خود آقای Podsnap شده توسط خود را محدود شد
پیراهن یقه و آنها با پمپ صدایی که smacked از، اعلام شد
creaking از چکمه های خود آقای Podsnap.
Podsnap خانم وجود دارد. و این جوان اسب گهواره ای شد
آموزش دیده در هنر مادر خود را از prancing به شیوه ای با شکوه تا کنون که بدون گرفتن در.
اما عمل بالا والدین بود به او هنوز افاضه، و در حقیقت او بود، اما
دوشیزه، کوچکتر با شانه بالا، روحیه پایین، آرنج سرد، و rasped
سطح بینی، که به نظر می رسید را به
بسیار سرد پوشیده از شبنم یخ زده گاه به گاه peeps از دوران کودکی به زنانگی، و کوچک شدن دوباره،
غلبه بر مادرش سر و لباس پدر و او از سر تا پا - خرد شده توسط
فقط مرده وزن از Podsnappery را.
نهاد خاصی در ذهن آقای Podsnap را که او به نام "فرد جوان ممکن است
در نظر گرفته شده اند در Podsnap خانم، دختر او گنجانده شده است.
این موسسه ناخوشایند و سخت بود، به عنوان نیاز همه چیز را در
جهان واصل و به آن نصب شده است.
سوال در مورد هر چیز و همه چیز بود، سرخ شدن آن را به گونه های جوانان
فرد؟
و ناراحتی از فرد جوان بود، آن، به گفته آقای Podsnap، او
به نظر می رسید همیشه مسئول انفجار به blushes بدون نیاز در همه وجود دارد.
به نظر می رسد هیچ خط فاصل بین بیش از حد فرد جوان وجود دارد
بی گناهی، و guiltiest دانش فرد دیگری است.
نگاهی کلمه آقای Podsnap، و ته soberest را از یکنواخت و خسته کننده، سفید، یاس بنفش، و
خاکستری، تمام قرمز به این گاو سخت از یک فرد جوان شعله ور بود.
Podsnaps در زاویه سایه مجاور پورتمن میدان زندگی می کردند.
آنها یک نوع از افراد خاصی را در سایه ساکن، در هر کجا که ساکن بودند.
زندگی خانم Podsnap، از اولین حضور خود در این سیاره بوده است، در مجموع
نظم سایه، جوان آقای Podsnap، به احتمال زیاد از کمی خوب بود
ارتباط با افراد جوان دیگر،
بنابراین از نه چندان مشرب مسن تر را به مصاحبت محدود
افراد، و با مبلمان عظیم است.
نمایش Podsnap خانم اوایل زندگی اساسا از تفکرات مشتق شده است
آن را در چکمه های پدرش و در جدول گردو و چوب بلسان بنفش کم طراحی
اتاق، و در غول سبزه رو خود را از
به دنبال، عینک، از بازیگران غم انگیز و شگفت انگیز نیست که در حال حاضر، زمانی که او
در اکثر روزهای رسما ابزارکاری از طریق پارک در کنار مادرش در یک بزرگ
یکجور شیرینی یا فرنی بلند رنگ درشکه چی، او نشان داد
بالاتر از صحن از این خودرو مانند یک فرد نژند جوان نشسته در رختخواب به
نگاهی مبهوت همه چیز به طور کلی، و به شدت میخواهم به سرش
دوباره تحت روتختی.
گفت آقای Podsnap به به خانم Podsnap، Georgiana تقریبا هجده است.
خانم گفت: Podsnap به آقای Podsnap، assenting، تقریبا هجده است.
آقای Podsnap گفت: در مرحله بعد به خانم Podsnap، واقعا من فکر می کنم ما باید برخی از مردم داشته باشند
تولد Georgiana.
خانم Podsnap گفت: در مرحله بعد به آقای Podsnap، را قادر خواهد ساخت که ما برای روشن شدن همه کسانی که
افرادی که به علت.
پس از آن به تصویب رسید که آقای و خانم Podsnap درخواست افتخار شرکت
هفده دوستان از روح خود را در شام و که آنها را جایگزین دوستان دیگر
روح خود را برای از هفده
دوستان اصلی روح خود را عمیقا پشیمان است که تعامل قبل از مانع
داشتن افتخار ناهار خوری با خانم و آقای Podsnap، در ادامه از نوع خود
خانم Podsnap دعوت و گفت:
تمام این شخصیت های تسلی ناپذیر، او آنها را با یک مداد را در لیست خود چک،
، در هر سوال شد، و از شر؛ و آنها با موفقیت خوب دفع
بسیاری از دوستان از روح خود را در این راه، و احساس و وجدان خود را بسیار روشن است.
هنوز هم دوستان دیگر از نفس خود بودند که حق ندارد به خواسته
شام، اما تا به حال ادعا می شود دعوت به عمل می آیند و می گرده گوسفند بخار
حمام در نیمه گذشته 9.
به خاموش پاکسازی این worthies به، خانم Podsnap افزود: شب کوچک و اوایل
شام، و در فروشگاه موسیقی نگاه را از پیش سفارش دادن ماشین به خوبی انجام شده به
و بازی quadrilles های برای رقص فرش.
آقای و Veneering خانم و آقا و Veneering خانم سبوس جدید عروس و داماد،
از شرکت شام بودند، اما استقرار Podsnap به حال هیچ چیز دیگری مشترک
Veneerings.
آقای Podsnap می تواند طعم و مزه یک مرد قارچ که نیاز به آن نوع ایستاده بود را تحمل
از چیزی که بود، اما به مراتب بالاتر از آن خود. استحکام شنیع ویژگی بود
صفحه Podsnap.
هر آنچه که به دنبال آن می تواند به عنوان سنگین ساخته شده بود، و را به عنوان اتاق به اندازه
امکان پذیر است.
همه چیز boastfully، گفت: 'در اینجا شما باید از من به همان اندازه در زشتی من به عنوان اگر من
فقط منجر شود، اما من اونس بسیاری از فلزات گرانبها به ارزش، بسیار اونس؛ -
نمی خواهید به من ذوب؟
فربه از تجاری epergne، blotched بیش از همه که اگر آن را در شکسته بود
فوران و نه تزئین، این آدرس را از کریه تحویل
پلت فرم نقره ای در مرکز میز است.
چهار نقره شراب کولر، هر مبله با چهار سر خیره، هر سر
obtrusively حمل یک حلقه نقره ای بزرگ در هر یک از گوش خود، منتقل احساس
و پایین جدول، و دست به نقره ای شکم گنده نمک زیرزمینهای.
همه قاشق چنگال نقره ای بزرگ و گشاد دهان این شرکت به صراحت برای
هدف از thrusting احساس گلو پایین خود را با هر لقمه خوردند.
اکثریت از مهمانان بود مانند بشقاب، و شامل چندین مقاله سنگین
وزن به بسیار بنابراین در همیشه.
اما یک جنتلمن خارجی در میان آنها وجود دارد: آنها آقای Podsnap پس از دعوت کرده بود
بحث های زیادی با خود - باور در سراسر قاره اروپا در فانی باشد
اتحاد در برابر فرد جوان - و
یک وضع مسخره امیز وجود دارد، نه تنها در بخش از آقای Podsnap اما همه
دیگری، به درمان او را به عنوان اگر او یک کودک است که از شنیدن سخت بود.
به عنوان یک امتیاز ظریف به این خارجی متولد شده متاسفانه، آقای Podsnap،
او در دریافت، همسر خود را ارائه کرده بود مادام Podsnap؛ همچنین دختر خود را به عنوان
"مادموازل Podsnap، با برخی از
تمایل به اضافه کردن کارشناسی ارشد fille، که در آن سرمایه گذاری جسورانه، با این حال، او خود را چک.
Veneerings که در آن زمان تنها واردان دیگر، او اضافه شده بود (در
condescendingly توضیحی شیوه ای)، موسیو، Vey نایر-reeng و پس از آن بود
فروکش را به زبان های انگلیسی.
چگونه لندن دوست دارید؟ آقای Podsnap در حال حاضر از ایستگاه خود را از پرس و جو
میزبان، به عنوان اگر او به اداره چیزی در طبیعت از یک پودر یا معجون به
کودک ناشنوا، لندن، Londres، لندن؟ '
نجیب زاده های خارجی آن را ستوده اند. شما در پیدا کردن آن بسیار بزرگ است؟ آقای Podsnap گفت:
spaciously. نجیب زاده های خارجی آن را بسیار بزرگ است.
و بسیار غنی است؟
نجیب زاده های خارجی آن را در بر داشت، بدون شک، enormement رسیده است.
فوق العاده غنی، ما می گویند، 'بازگشت آقای Podsnap، در شیوه ای مهربان.
قیود انگلیسی ما در مونگ فسخ نشده، و ما تلفظ "CH" را به عنوان اگر وجود دارد
"T" قبل از آن. ما می گوییم Ritch.
: 'Reetch، اظهار داشت: نجیب زاده های خارجی.
و آیا شما، آقا، دنبال کرد: "آقای Podsnap، با وقار، شواهد بسیاری وجود دارد که اعتصاب
شما به قانون اساسی بریتانیا در خیابان های کلانشهر جهان، لندن،
Londres، لندن؟ '
آقای خارجی خواسته می شود عفو، اما در مجموع نه انجام
را درک کنید.
'Britannique قانون اساسی، آقای Podsnap توضیح داد، تا اگر او در تدریس
مدرسه نوزاد.
انگلیس، ما می گوییم اما شما بگو Britannique، شما می دانید "(بخشش، اگر که
تقصیر او). قانون اساسی، آقا.
نجیب زاده های خارجی گفت: Mais: yees های من می دانم EEM.
آقا نسبتا جوان sallowish در عینک، با پیشانی سنگین، در حالت نشسته
در صندلی تکمیلی در گوشه ای از میز، در اینجا باعث احساس عمیق توسط
گفت: در صدا مطرح شده، ESKER، و پس از آن متوقف کردن مرده.
"Mais oui، گفت: آقا خارجی، چرخش به سمت او.
'EST-CE رای؟
Quoi donc؟ اما نجیب زاده با پیشانی موج دار
پس برای زمان خود را که او در پشت توده خود، آشکارا سخن گفت تحویل
زمان نه بیشتر.
شد پژوهنده، آقای Podsnap گفت، از سرگیری موضوع گفتمان خود را از
این که آیا شما در خیابان های ما وجود ما باید گفت، به محض Pavvy ما را به عنوان شما
می گویند، هیچ نشانه -
نجیب زاده، خارجی را با حسن نیت ارائه میدهد بیمار عفو را entreated؛ اما چه بود
؟ مارکس، tokenz 'آقای Podsnap گفت؛ علائم، شما می دانید،
ظاهر - رد ".
"آه! Orse؟ نجیب زاده پرسید: خارجی.
ما به آن اسب، آقای Podsnap گفت، با شکیبایی.
در انگلستان، Angleterre.، انگلستان، ما از حلق اداء کردن "H" و ما می گوییم "اسب.
فقط کمتر کلاسهای بگو "Orse" '' ببخشید، گفت: نجیب زاده خارجی؛ من
alwiz اشتباه است! '
زبان ما، آقای Podsnap گفت: با آگاهی بخشنده بودن همیشه
سمت راست، دشوار است. ماست زبان فراوان است، و تلاش برای
غریبه.
من به سوال من را دنبال کنید. اما آقا، ناصاف تمایلی به دادن
آن بالا، باز هم دیوانه وار گفت، "ESKER، و دوباره آشکارا سخن گفت نه بیشتر.
آقای Podsnap توضیح داد، با احساس مالکیت شایسته آن را صرفا، با اشاره '
'به قانون اساسی ما، آقا. ما انگلیسی ها از ما بسیار افتخار
قانون اساسی، سر.
این پس ما به مشیت اعطا شده است. هیچ کشور دیگری در این مورد علاقه
کشور. '
و کشورهای ozer - نجیب زاده خارجی شروع شد، زمانی که آقای Podsnap
او را دوباره درست شد.
ما Ozer می گویند نه، ما دیگر می گویند: حرف "T" و "H" شما می گویید تای و
Aish، شما می دانم (هنوز هم با بخشش). صدای "هفتم" - "هفتم!"
و دیگر کشورها، گفت: نجیب خارجی.
آنها چگونه؟
آنها این کار، آقا، 'بازگشت آقای Podsnap، بشدت تکان دادن سر خود انجام می دهند - من هستم
ببخشید که مجبور به آن می گویند - که انجام می دهند.
خاص مشیت، گفت: آقا خارجی، خنده، برای
مرز بزرگ است "بدون شک، 'موافقت آقای Podsnap؛ اما پس
آن است.
این منشور از این سرزمین بود. این جزیره مبارک، آقا، به مستقیم
خروج از کشورهای دیگر - که ممکن است اتفاق می افتد وجود دارد باشد.
و اگر همه ما در حال حاضر انگلیسی، باید بگویم، آقای Podsnap، به دنبال دور
بر هموطنان خود، و صدایی قاطعانه با موضوع خود را، که در وجود دارد
انگلیسی ترکیبی از کیفیت،
عفت، استقلال، مسئولیت پذیری، سکون، همراه با فقدان
همه چیز محاسبه وهله تماس بگیرید به گونه یک فرد جوان، که یکی از
به دنبال بیهوده در میان ملل کره زمین.
پس از تحویل این خلاصه کمی، چهره آقای Podsnap را سرخ، که او این فکر
از راه دور امکان وجود آن در همه واجد شرایط توسط هر شهروند متعصبانه از هر
کشور دیگری، و با مورد علاقه خود را
راست بازوی شکوفا، او را به بقیه اروپا و کل آسیا، آفریقا، و
هیچ جا امریکا.
مخاطبان بسیار این قطعه از کلمات edified شد و آقای Podsnap، احساس
که او در نیروی نه قابل توجه بود به روز شد، لبخند زدن و محاوره.
دارد چیزی بیشتر شنیده شده است، Veneering، او پرسید: «موصی له خوش شانس؟
نه چیزی بیشتر، 'بازگشت Veneering، از آن او را به در اختیار داشتن این
اموال.
به من گفته شود مردم در حال حاضر او را رفتگر طلایی می نامند.
من به شما ذکر چند وقت پیش، من فکر می کنم، که بانوی جوان که در نظر گرفته شده شوهر
به قتل دختر به منشی من است؟
بله، شما به من گفت، گفت: Podsnap؛ و خداحافظی، من آرزو می کنم شما می توانید دوباره آن را بگویم
در اینجا، برای تصادف it'sa کنجکاو - کنجکاو که اولین خبر
کشف باید راست آورده شده است
به جدول خود را (زمانی که من آنجا بودم)، و کنجکاو است که یکی از افراد خود را باید
بنابراین تقریبا در آن علاقه مند بوده است. درست است که ارتباط، به شما؟
Veneering بیش از آماده را به انجام آن بود، برای او بسیار بر رونق بود
قتل هارمون، و به حال تبدیل تمایز اجتماعی آن را بر او اعطا
حساب چندین آغوش سبوس جدید دوستان.
در واقع، چنین یکی دیگر از ضربه خوش شانس تقریبا به راه می افتاد او را در راه است که او را به
رضایت.
بنابراین، خود را با پرداختن به مطلوب ترین از همسایگان خود، در حالی که خانم
Veneering امن بعد از مطلوب ترین، او را به صورت سقوط، و برآمده از
بیست دقیقه بعد از آن با مدیر بانک در آغوش او.
در این زمان، Veneering خانم به آب برای ثروتمند شیرجه کشتی
بروکر، و او را آورده بود، سالم و امن، مو است.
سپس خانم Veneering به حال به ارتباط، به یک دایره بزرگتر، چگونه او را به دیدن بوده است
دختر، و او بود که واقعا زیبا، و با توجه به ایستگاه خود را ارائه.
و این او را با چنین نمایش موفقیت آمیز از او هشت انگشت عقابی و
محاصره جواهرات خود را، که او با خوشحالی گذاشته برگزاری یک افسر عمومی دست خوش پیشامد میشه،
همسر و دختر خود را، و نه تنها
ترمیم انیمیشن خود را که به حالت تعلیق تبدیل شده بود، اما آنها را پر جنب و جوش دوستان
ظرف یک ساعت.
اگر چه آقای Podsnap در راه عمومی به شدت از اجساد در رودخانه رد
به عنوان موضوعات فاقد شرایط لازم با اشاره به گونه فرد جوان، او به عنوان یکی
ممکن است بگویند، یک سهم در این امر ساخته شده است که او را صاحب بخشی.
همانطور که بازده آن فوری، بیش از حد، در راه از راه های محدود شرکت از
تفکر لال از شراب، کولر، پرداخت می شود، و او راضی شد.
و در حال حاضر گرده گوسفند بخار حمام پس از دریافت تزریق دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد، و چند
لمس شیرینی و قهوه، کاملا آماده بود، و bathers آمد، اما نه
قبل از ماشین با احتیاط کرده بودند
در پشت میله های پیانو موسیقی میز، و در آنجا ظاهر از ارائه
بیحال شدن اسیر در زندان گل سرخ چوب.
و کسی که در حال حاضر آنچنان دلنشین و یا به عنوان آقا و خانم آلفرد Lammle همه فن حریف، که او تمام
درخشش، او همه قناعت، بخشنده هر دو در فواصل گاه به گاه تبادل نظر می رسد
مانند همکاران در کارت که یک بازی را در برابر همه انگلستان بازی.
جوانان زیادی در میان bathers وجود ندارد، اما هیچ جوانان وجود دارد (فرد جوان
همیشه) جز در مقالات Podsnappery.
bathers طاس تاشو بازو هایشان و صحبت به آقای Podsnap در hearthrug؛ براق
bathers، مودار با کلاه را در دست خود، lunged در خانم Podsnap و عقب نشینی؛
با تکاپو bathers، رفت و به دنبال
جعبه ها و کاسه های زینتی اگر آنها به عنوان سوء ظن سرقت بخشی از
Podsnaps، و انتظار می رود برای پیدا کردن چیزی که در پایین دست داده بود؛ bathers.
مهربان جنس سکوت نشسته و در مقایسه با شانه عاج.
در تمام این مدت و همیشه فقیر کمی، خانم Podsnap، که تلاش های کوچک (اگر او تا به حال
ساخته شده باشد) در شکوه از گهواره مادر بلعیده شد، نگهداری
خودش را به عنوان خارج از دید و ذهن به عنوان
او می تواند، و به نظر می رسد شمارش را بر بازده بسیار ملالآور روز.
به نوعی، به درک به عنوان یک مقاله مخفی در proprieties دولت
Podsnappery که هیچ چیز در مورد روز باید گفت.
در نتیجه پیدایش این دوشیزه جوان تا ساکت بود و نگاه بر این، اگر آن را به عنوان
در تمام دست به توافق رسیدند که آن را بهتر خواهد بود که او تا به حال هرگز متولد شده است.
Lammles علاقه Veneerings عزیز بودند که آنها برای برخی نمی توانست
زمان جدا کردن خود از آن دوستان عالی، اما در طول، یا باز
لبخند در بخش آقای Lammle را، و یا بسیار مخفی
ارتفاع یکی از gingerous خود را ابروها--مطمئنا یکی یا دیگری - به نظر می رسید به
گفتن به خانم Lammle، چرا بازی نمی کنی؟
و به این ترتیب، به دنبال اطلاعات مربوط به او، او را دیدم دوشیزه Podsnap، و ظاهری می گویند responsively
که کارت؟ و جواب داد: بله، رفت و نشست کنار خانم Podsnap.
Lammle خانم به یک گوشه ای برای بحث کمی آرام فرار بسیار خوشحال شد.
این وعده داده شده به یک بحث بسیار آرام، خانم Podsnap پاسخ در فلوتر، اوه!
در واقع، از شما بسیار مهربان، اما من می ترسم من حرف نمی زنند.
اجازه بدهید ابتدا ما را، گفت: Lammle خانم زیرک، با او از بهترین
لبخند می زنی. اوه! من می ترسم شما پیدا کنم خیلی کسل کننده است.
اما مذاکرات کارشناسی ارشد! '
که به سادگی دیده می شود، برای ما صحبت و سپس در چهار نعل معمول خود، با
سر و یال قوسی، چشم و سوراخهای بینی باز.
علاقه خواندن شاید؟
: بله. حداقل من - ذهن don't که آنقدر، 'بازگشت دوشیزه Podsnap.
"بهت موسیقی.
پس حیله گر خانم Lammle بود که او نیم یک دوجین به کلمه قبل از کردم او
آن. من عصبی حتی اگر من می توانم به بازی نیست.
ما بازی می کند.
(در دقیقا همان سلانه سلانه راه رفتن، و با ظاهر شکوفایی خاصی انجام
چیزی، کارشناسی ارشد، در واقع، گاهی اوقات سنگ بر ابزار است. را)
البته شما را دوست دارم رقص؟
اوه نه، من نه، گفت: دوشیزه Podsnap. 'نه؟ با جوانان و جاذبه های خود را؟
به راستی، عزیزم، من شما را شگفت زده!
من نمی توانم بگویم "مشاهده دوشیزه Podsnap، پس از تردیدهای قابل ملاحظه ای، و سرقت
ترسو چند به نظر می رسد در صورت خانم Lammle با دقت چیده شده است، چگونه ممکن است
دوست من بوده است - شما آن را اشاره نمی کند، آیا شما؟
عزیز من هرگز!
نه، من مطمئن هستم شما خواهد شد.
پس از آن من نمی توانم بگویم چگونه من باید آن را دوست داشت، اگر من دودکش، رفت و برگشت بوده است می
روز 'بخشنده! تعجب بود که
شگفتی مشخص از خانم Lammle.
وجود دارد! من می دانستم که تعجب شما می خواهم.
اما شما آن را اشاره نمی کند، شما را؟
پس از سخن من، عشق من، خانم Lammle گفت، "شما را به من ده برابر بیشتر خواهان، در حال حاضر من
با شما صحبت کنم، شما می دانید که به خوبی از من بود وقتی که من بیش از ان نشسته به دنبال شما.
ای کاش ما می تواند دوست واقعی!
سعی کنید من به عنوان یک دوست واقعی. بیا!
آیا تصور من شلخته زن متاهل، عزیز من، من ازدواج کرده بود اما روز دیگر،
شما می دانید، من به عنوان یک عروس با لباس در حال حاضر، شما را ببینید.
دودکش نوردد؟
"ساکت باش! Ma'll بشنوند.
او نه می تواند بشنود از جایی که او نشسته است. 'آیا شما بیش از حد مطمئن،' گفت: دوشیزه
Podsnap، در صدای کمتر است.
خوب، منظورم این است، که آنها به نظر می رسد از آن لذت ببرید.
و که شاید شما از آن لذت بردم، اگر شما یکی از آنها بوده است؟
خانم Podsnap راننده سرشونو تکون داد.
پس شما از آن لذت ببرید در حال حاضر؟ "چگونه ممکن است؟ خانم Podsnap گفت.
"آه از آن چنین چیزی وحشتناک است! اگر من به ستمکاران به اندازه کافی - و به اندازه کافی قوی بود -
برای کشتن هر کسی، باید آن را شریک زندگی من است.
این چنین یک دیدگاه کاملا جدیدی از از هنر Terpsichorean به عنوان اجتماعی با تجربه بود،
که خانم Lammle نگاه دوست جوان خود را در برخی از شگفتی است.
دوست جوان او نشسته به عصبی twiddling انگشتان خود در یک نگرش pinioned شده، به عنوان اگر
او در تلاش بودند برای مخفی کردن آرنج خود را.
اما این شیء دوم آرمانگرا (در لباس های آستین کوتاه) همیشه به نظر می رسد بزرگ
هدف بی ضرر از وجود او. آن را برای تلفن های موبایل و نفرت انگیز، مگه نه؟ 'گفت: دوشیزه
Podsnap، با چهره وابسته به طلب مغفرت و ندامت است.
Lammle خانم، به خوبی برای دانستن اینکه چه چیزی برای پاسخ دادن به، خودش را به یک نگاه از حل و فصل
خندان تشویق. اما از آن است، و آن را همواره بوده است،
به دنبال خانم Podsnap، چنین محاکمه به من!
من خوف افتضاح بودن. و این خیلی بد است!
هیچ کس می داند آنچه که من مادام در Sauteuse رنج می برد، جایی که من یاد گرفته به رقص و
را ارائه curtseys، و سایر چیزهای وحشتناک - یا حداقل جایی که آنها
سعی کردم به من آموخت.
خانم Lammle گفت: ما می تواند آن را انجام دهند "در هر حال، عشق من،
، 'بازگشت دوشیزه Podsnap soothingly، که بیش از "بله، آن را بیش از
اما چیزی به دست آورده توسط آن وجود دارد.
این بدتر، نسبت به خانم عزیز Sauteuse. کارشناسی ارشد بود، وجود دارد و ما در اینجا، اما پا نبود
و شرکت وجود داشت وجود ندارد، و شرکای واقعی وجود نداشت.
آه که ما وجود دارد صحبت کردن با مرد در پیانو
آه که ما وجود دارد تا کسی! آه من می دانم که او به او را به من!
خواهش کار را انجام ندهید، انجام نشده است، لطفا اینکار را نکنید!
آه دور نگه دارید، نگه داشتن دور، دور نگه دارید!
این انزال پارسا خانم Podsnap ادا با چشمان خود را بسته و سرش را
تکیه به عقب در برابر دیوار.
اما غول پیشرفته تحت خلبانی از کارشناسی ارشد و کارشناسی ارشد گفت: "Georgiana، Grompus آقای،
و دیو چنگ قربانی خود را با مته سوراخ و او را به قلعه خود را در زن و شوهر بالا.
سپس ماشین با احتیاط که زمین خود را بررسی کرده بود، با بازی blossomless
'تعیین می کنند، نارسا و شانزده شاگردان Podsnappery رفت و از طریق چهره -
1، در هشت و اصلاح نزدیک به
یک ربع - 2، Breakfasting با داشتن نه 3 - رفتن به شهر ده - 4، در آینده
خانه در نیمه گذشته 5 - 5، ناهار خوری را در هفت، و زنجیره ای بزرگ.
در حالی که این solemnities در حال پیشرفت بودند، آقای آلفرد Lammle (اکثر دوست داشتنی از شوهر)
با نزدیک شدن به صندلی خانم آلفرد Lammle (بیشتر عشق از همسران) و خم شدن بیش از
پشت آن، برای برخی از چند ثانیه با دستبند خانم Lammle trifled.
کمی در تضاد با این روح مختصری toying، ممکن است توجه کرده باشید برخی از
توجه تیره و تار در مقابل خانم Lammle او گفت: برخی از کلمات با چشمان خود را بر روی آقای
جلیقه Lammle، و در بازگشت به دریافت برخی از درس به نظر می رسید.
اما انجام شد، به عنوان یک نفس از آینه عبور می کند.
و در حال حاضر، زنجیره بزرگ به لینک آخرین پرچ شده، ماشین با احتیاط متوقف شد.
و شانزده، دو و دو، در زمان قدم زدن در میان مبلمان است.
و در اینجا بیهوشی Grompus اوگر خوش آشکار بود، برای،
که هیولا از خود راضی، و اعتقاد داشتند که او به خانم Podsnap درمان طولانی مدت
به کشش حداکثر احتمال
حساب مشائی نشست تیراندازی با کمان؛ در حالی که قربانی خود، عنوان صفوف
16 عنوان آن را به آرامی دور، مانند یک مراسم تشییع جنازه گردان، چشم او را بزرگ هرگز
به جز یک بار به سرقت یک نگاه در خانم Lammle، بیان ناامیدی شدید است.
در طول صفوف با ورود خشونت جوز منحل شد، قبل از
که درب اتاق نقاشی منعکس باز که اگر آن توپ توپ بودند و در حالی که
مقاله های معطر، از طریق چندین پراکنده
لیوان آب رنگی گرم، رفتن به دور از جامعه، خانم Podsnap بازگشت
به صندلی خود با دوست جدید خود می باشد. اوه من خوبی، خانم Podsnap گفت.
که بیش از
من امیدوارم که شما به من نظر نمی آید. "عزیز من، چرا که نه؟
آه من همه چیز در مورد خودم را می شناسم، گفت: دوشیزه Podsnap.
"من به شما بگویم چیزی است که من در مورد شما می دانید، عزیز من، خانم Lammle او در بازگشت
برنده شدن در راه، و آن این است، شما بیشتر خجالتی بی ارزش.
گفت: "ما نمی باشد، دوشیزه Podsnap.
- من از شما متنفر هستند! به همراه!
این هدف گلوله قرار گرفت زیر لب او در Grompus دلیر برای اهدای وارد شده
زیرک لبخند بر او در عبور از.
ببخشید من اگر به ندرت می بینیم، خانم Podsnap عزیز من، خانم Lammle بود زمانی که
بانوی جوان interposed.
اگر ما می خواهیم را به دوستان واقعی (و گمان می کنم ما، شما تنها کسی که
که تا کنون آن را پیشنهاد) اجازه ندهید که ما افتضاح است.
این افتضاح به اندازه کافی به دوشیزه Podsnap، بدون اینکه به نام بنابراین.
خانم Lammle شروع تماس با من Georgiana. عزیزترینم Georgiana،
دوباره.
خانم Podsnap گفت: '،' با تشکر از شما. "عزیزترینم Georgiana، من عفو اگر من به ندرت
، عشق من، چرا ماما شما خجالتی بودن نیست، به همین دلیل شما باید باشد.
آیا شما واقعا می بینیم که؟ خواسته دوشیزه Podsnap، و برداشت در انگشتان خود را در
مشکل شیوه ای، و furtively ریخته گری چشمان او در حال حاضر در خانم Lammle، در حال حاضر بر روی زمین است.
پس شاید نه؟
«عزیزترین من Georgiana، خیلی به آسانی به نظر فقیر من تسلیم.
در واقع آن است که حتی یک نظر، عزیزم، برای آن است که تنها اعتراف من
کندی. '
آه تو کسل کننده نیست، 'بازگشت دوشیزه Podsnap.
«من کسل کننده هستم، اما شما می توانید به من صحبت کنی اگر شما.
برخی از لمس کمی از وجدان در پاسخ به این درک داشتن خود را به دست آورد
هدف، به نام شکوفه به اندازه کافی به صورت خانم Lammle به آن نگاه روشن تر به عنوان
او نشسته خندان او لبخند بر عزیز او
Georgiana، و تکان دادن سر خود را با بازیگوشی مهربان است.
نه این که آن را به معنای هر چیزی است، اما Georgiana به نظر می رسید به آن را می خواهم.
دنبال Georgiana: بدین معنا، '،' است که ما تا با awfulness وقف و پا
بنابراین با awfulness وقف، و awfulness زیادی وجود دارد در همه جا - منظورم این است،
حداقل، در همه جا جایی که من هستم - شاید
باعث می شود من که هستم بنابراین کمبود در awfulness، و در آن وحشت - من آن را بسیار بد -
من نمی دانم که آیا شما می توانید درک منظورم چیست؟
کاملا، عزیزترین Georgiana!
خانم Lammle در ادامه با هر اغوا اطمینان بخش بود، هنگامی که سر از آن
جوان بانوی ناگهان دوباره برمیگردند مقابل دیوار رفت و دوباره و چشمان بسته اش.
اوه که ما وجود دارد که با کسی با یک شیشه در چشم او را افتضاح!
آه من می دانم که او تصمیم دارد او را به اینجا آورده است. آه او را، او را ندارد!
آه، او شریک زندگی من با شیشه ای خود را در چشم خود خواهید بود!
آه، چه کار باید بکنم!
این Georgiana زمان انزال خود را با شیپور خاموشی از پاهای خود را به همراه بر
کف و در مجموع در یک وضعیت کاملا ناامید بود.
اما، هیچ راه فراری از تولید Podsnap خانم شکوه ambling وجود دارد
غریبه، با یک چشم به انقراض و دیگر قاب و لعاب پیچ،
که، پس از آن ارگان نگاه
اگر او به عنوان دوشیزه Podsnap در پایین برخی از محور عمود بر descried، به ارمغان آورد
او را به سطح، و با او ambled.
و پس از آن اسیر در پیانو بازی یکی دیگر از مجموعه، بیان سوگوار خود را
آرمان بعد از آزادی، و شانزده دیگر رفت و از طریق سودا سابق
حرکات و یورغهرو در زمان خانم Podsnap
برای پیاده روی مبلمان، تا اگر او را زده تا به حال مفهوم اصلی به طور کامل.
در این زمان شخصیت ولگرد رفتار خاضع بود که سرگردان به
hearthrug و رو در میان سران قبایل مونتاژ شده وجود دارد در کنفرانس با آقای
Podsnap، حذف تراز آقای Podsnap و
شکوفایی توسط اظهار بسیار unpolite؛ کمتر از اشاره به شرایط
که برخی از مردم نیم دوجین به تازگی در خیابان ها، از گرسنگی مرده بود.
آن بود به روشنی نا بهنگام بعد از شام.
به گونه فرد جوان اقتباس شده است.
در طعم خوب بود. آقای Podsnap گفت: "من آن را باور نمی کنم،
قرار دادن آن را پشت سر او.
مرد با حوصله بود ترس ما باید آن را به عنوان ثابت کرد، زیرا Inquests وجود دارد و
بازده ثبت نام. سپس آن را تقصیر خود بود، گفت: آقای
Podsnap.
بزرگان Veneering و دیگر قبایل، تقدیر این راه خارج از آن.
در یک بار یک برش کوتاه و جاده وسیع.
مرد با حوصله رفتار intimated که واقعا آن را از واقعیت به نظر می رسد، اگر به عنوان
گرسنگی بر مجرمان در سوال شده بود مجبور - به عنوان اگر خود را در
شیوه ای رنجور، ضعیف ساخته شده بود
اعتراضات علیه آن - که اگر آنها را گرفته اند آزادی از رفع آن اگر
می تواند - در صورتی که ترجیح می دهند که نه بر اساس کل گرسنگی، اگر کاملا
حاضر به همه طرف ها.
وجود ندارد، گفت: آقای Podsnap، گرگرفتگی عصبانیت، در یک کشور وجود ندارد
جهان، سر، که در آن شریف ارائه شده است برای فقرا در این کشور ساخته شده است.
مرد بردبار بود کاملا مایل به بپذیریم که، اما شاید این موضوع ارائه شده
حتی بدتر، به عنوان نشان دادن وجود دارد که باید چیزی appallingly اشتباه در جایی.
"کجا؟" آقای Podsnap گفت.
مرد بردبار اشاره کرد آیا آن را نمی خوبی را امتحان کنید، بسیار جدی است، برای پیدا کردن جایی؟
آه! آقای Podsnap گفت. 'آسان به جایی می گویند، نه چندان آسان به گفتن نیست
که در آن!
اما می بینم شما در حال رانندگی در. من آن را از اول می دانستند.
تمرکز. شماره: هرگز با رضایت من.
انگلیسی نیست
سوفل تصویب برخاسته از سران قبایل، عنوان کرد و گفت، وجود دارد شما او را!
وی!
او آگاه (مرد با حوصله از خود مشاهده کنید) که او در هر رانندگی شد
شدن است. او تا به حال هیچ شدن های مورد علاقه که او می دانست
از.
اما او قطعا بیشتر این ظهور وحشتناک بود مبهوت از او بود
نام، هر چند هجا بسیاری از. ممکن است از او بپرسید، مرگ را از فقر و
غفلت لزوما انگلیسی؟
شما می دانید آنچه را که مردم لندن است، گمان می کنم، آقای Podsnap گفت.
مرد با حوصله قرار است او، اما قرار بود که مطلقا هیچ ربطی به با آن،
اگر قوانین خود را به خوبی اجرا شد.
و شما می دانید و حداقل من امیدوارم که شما می دانید؛ آقای Podsnap گفت، با شدت، که
پراویدنس اعلام کرده است که شما باید به فقرا همیشه با شما داشته باشند؟ '
مرد با حوصله همچنین امیدوار است او می دانست که.
"من خوشحالم که آن را بشنود، آقای Podsnap با هوا بدشگون گفت.
"من خوشحالم که آن را بشنود. ارائه به شما محتاط چگونه شما را در پرواز
چهره از مشیت.
در اشاره به آن عبارت پوچ و بی ادب متعارف، مرد خاضع گفت:
که Podsnap آقای مسئول نیست، او مرد با حوصله به حال هیچ ترس از انجام هر کاری
بنابراین غیر ممکن است، اما -
اما آقای Podsnap به احساس کردند که زمان برای گرگرفتگی و شکوفایی این مرد با حوصله آمده بود
پایین را برای همیشه. بنابراین او گفت:
"من باید به دنبال کاهش این بحث دردناک.
به احساسات من لذت بخش است، آن را متناقض با احساسات من است.
من همواره گفته ام که من این چیزها را قبول ندارد.
من همچنین گفت که اگر آنها می تواند رخ دهد (در این نیست که من به آن اقرار)، گسل نهفته است با
افراد مبتلا به خود را.
این برای ME' است - آقای Podsnap اشاره کرد: "من به زور، به عنوان با اضافه کردن مفهوم هر چند
ممکن است به خوبی برای شما - آن است که برای من برای رد کردن کار
پراویدنس است.
من می دانم که بهتر از آن، اعتماد، و من ذکر کرده اند مقاصد
پراویدنس هستند.
علاوه بر این، گفت: آقای Podsnap، گرگرفتگی بالا میان، قلم موهای خود را، با قوی
آگاهی از بی حرمتی های شخصی، موضوع بسیار ناپسند است.
من تا کنون به عنوان می گویند که یکی از نفرت انگیز است.
این یکی در میان زنان ما و افراد جوان معرفی می شود، و من - او
به پایان رسید که شکوفا از بازوی خود را که بیشتر expressively از هر
کلمات، و آن را از روی زمین حذف کنم.
همزمان با این خاموشی آتش بی فایده مرد بردبار؛ Georgiana
یورغهرو یک خط از مبل سمت چپ، در شاهراه نه از پشت نقاشی اتاق،
برای پیدا کردن راه خود، به خانم Lammle آمدند.
و چه کسی باید با خانم Lammle، اما آقای Lammle باشد.
بنابراین علاقه او!
"آلفرد، عشق من، دوست من است. Georgiana، عزیزترین دختر، شما باید مانند من
بعد شوهرم به من.
آقای Lammle افتخار بود به زودی توسط این تقدیر ویژه مشخص
به خانم نفع Podsnap.
اما اگر آقای Lammle مستعد به حسادت از دوستی عزیز Sophronia او بود، او
خواهد بود حسادت احساس خود نسبت به خانم Podsnap.
بگو: «Georgiana، عزیزم، interposed همسرش.
نسبت به - باید -؟ Georgiana.
آقای Lammle ادا نام، با منحنی ظریف دست راست خود را، از لب های او
بیرون.
هرگز به من شناخته شده Sophronia (که مستعد likings ناگهانی نیست)
جذب شده و بنابراین او به عنوان گرفتار - باید یک بار دیگر -. Georgiana '
هدف از این بیعت نشسته uneasily به اندازه کافی در دریافت آن، و سپس گفت:
تبدیل به خانم Lammle، خیلی خجالت می کشم: "من تعجب می کنم آنچه شما از من خوشت میاد!
من مطمئن هستم که من نمی توانم فکر می کنم.
"عزیزترینم Georgiana، برای خودتان. تفاوت خود را از همه در اطراف شما است.
خوب! که ممکن است.
برای من فکر می کنم شما دوست من تفاوت خود را از همه دور و برم، Georgiana گفت:
لبخند تسکین.
ما باید با بقیه، مشاهده خانم Lammle، افزایش نمایش
عدم تمایل، به میان پراکندگی طور کلی است. ما دوست واقعی، Georgiana عزیز؟
'واقعی است.
شب خوب، دختر عزیز! '
او جاذبه کاهش بیش از ماهیت که بر اساس آن او را خندان دایر کرده بودند
چشم ها، ثابت شد برای Georgiana برگزار شد دست او در حالی که او در یک راز جواب داد: و
نیمه ترس لحن:
"منو فراموش نکن و زمانی که شما دور شده اند. و دوباره به زودی.
شب خوب!
جذاب برای دیدن آقا و خانم Lammle مرخصی تا آرامی، و رفتن به پایین
پله اخلاص و شیرینی.
نه آنقدرها جذاب به خندان خود را به سقوط چهره ها و نوزادان به عنوان آنها کاهش یافته است
moodily به گوشه های جداگانه ای از حمل کوچک آنها را.
اما مطمئن باشید که چشم در پشت صحنه بود، که هیچ کس را دیدم، که هیچ کس
برای دیدن بود.
برخی بزرگ، وسایل نقلیه سنگین، ساخته شده بر روی مدل صفحه Podsnap را بردند
مقالات سنگین مهمان وزن همیشه طوری و مقالات کم ارزش
پس از رفتار های مختلف خود را، و صفحه Podsnap به رختخواب قرار گرفت.
به عنوان آقای Podsnap ایستاده بود با بازگشت خود را به آتش اتاق نقاشی، کشیدن خود را
shirtcollar، مثل خروس های واقعی از پیاده روی به معنای واقعی کلمه خود pluming در میان
از اموال خود را، هیچ چیز مجبور
شگفت زده او را بیش از علامت که خانم Podsnap، و یا هر فرد دیگری جوان
متولد و تربیت مناسب، می تواند دقیقا نمی دور مانند بشقاب قرار داده، به ارمغان آورد
مانند بشقاب، جلا مانند
بشقاب، شمارش، وزن و ارزش مانند بشقاب.
که یک فرد جوان که احتمالا می تواند جای خالی مرضی در قلب
هر چیز کمتر از صفحه، و یا کمتر خسته کننده تر از بشقاب یا چنین
افکار شخص جوان می تواند به مقیاس
منطقه محدود در شمال، جنوب، شرق، و غرب، صفحه
تخیل هیولا که او را در نقطه ای به فضا رونق گرفت.
این شاید در نوعی از شخص آقای Podsnap، سرخ جوان به وجود آمد، به طوری
به صحبت می کنند، همه گونه در حالی است که امکان وجود دارد که ممکن است وجود داشته باشد افراد جوان
یک سازمان نسبتا پیچیده تر است.
اگر آقای Podsnap، کشیدن او پیراهن یقه، تنها می تواند شنیده ام که خود را به نام
هم میهنان عزیز در یک گفتگوی کوتاه، که بین آقا و خانم Lammle خود را در گذشت
گوشه مخالف حمل خود، آلیاژها خانه!
Sophronia، شما بیدار؟ "من به احتمال زیاد به خواب، آقا؟
به احتمال بسیار زیاد، من فکر می کنم باید پس از شرکتی که همکار.
توجه به آنچه که من می خواهم برای گفتن. "من به آنچه شما باید با حضور در حال حاضر
گفت: من؟
چه چیز دیگری به من همه را به شب. 'شرکت انجام شده است، من به شما بگویم، (در صدا مطرح)
"به آنچه من می خواهم برای گفتن. نگه داشتن نزدیک به آن دختر احمق.
نگه داشتن او را زیر انگشت شست خود را.
شما باید به سرعت خود را، و به او اجازه رفتن.
آیا می شنوید؟ 'شما می شنوم.
"من پیش بینی است که پول به خارج شدن از این ساخته شده وجود دارد، علاوه بر این که شخص پایین
میخ. ما مدیون هر پول دیگری، می دانید.
خانم Lammle کمی یادآوری winced است، اما فقط به اندازه کافی تکان بوی او و
اسانس ها از نو به جو حمل کوچک، به عنوان او خودش را حل و فصل
دوباره در گوشه تاریک خود او.
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 12
عرق پیشانی یک مرد شریف
آقای مورتیمر نوعی درخت اقاقیا و آقای یوجین Wrayburn در زمان شام قهوه خانه
با هم در دفتر آقای نوعی درخت اقاقیا. آنها به تازگی موافقت کرده است به راه اندازی مشترک
استقرار با هم.
آنها کلبه لیسانس در نزدیکی همپتون، در آستانه تیمز گرفته بود، با
چمن، خانه و یک قایق و تمام اتصالات چیزها، و با جریان شناور
از طریق تابستان و تعطیلات طولانی.
این بود تابستان هنوز رتبهدهی نشده است، اما، بهار، و آن بهار مهربان ethereally خفیف، به عنوان
در فصول تامسون، اما سرد بهار با باد شرق، به عنوان جانسون،
جکسون، دیکسون، اسمیت، و فصول جونز.
باد تیز و دلخراش اره به جای منفجر و آن را به عنوان اره، خاک اره چرخید
sawpit.
هر خیابان sawpit، و هیچ sawyers بالا وجود دارد، هر مسافر
زیر درخت ریشه کن شده و شناور، خیره کننده خاک اره او و خفگی او.
که پول کاغذی مرموز که در لندن به گردش در زمانی که باد،
gyrated اینجا و آنجا و در همه جا. از کجا می توانید از آن آمده است، کجا می توانید آن را؟
آن را در هر بوش، flutters ها در هر درخت آویزان است، گرفتار پرواز الکتریکی
سیم ها، ثابت شده است هر محوطه، نوشابه در هر پمپ، cowers در هر ساینده،
shudders بر هر توطئه چمن، به دنبال
بقیه در پشت انبوه ریل آهن بیهوده.
در پاریس، جایی که هیچ چیز به هدر می رود، از لحاظ مالی سنگین و از جنبه لوکس شهرستان اگر چه آن باشد، اما جایی که
شگفت انگیز مورچه ها انسان خزش خارج از چاله ها و انتخاب کنید تا هر قراضه، هیچ وجود ندارد
چیز.
وجود دارد، آن ضربات چیزی جز گرد و غبار است. وجود دارد، چشم های تیز و شکم تیز درو
حتی باد شرق، و چیزی خارج از آن.
باد اره و خاک اره می چرخید.
درختچه واپیچیدن دست بسیاری از آنها، bemoaning که آنها بیش از حد متقاعد شده بود
توسط خورشید به غنچه؛ برگ جوان pined شده. ی گنجشک های توبه اولیه خود
ازدواج، زن و مرد، رنگ
از رنگین کمان مشهود بود، نه در بهار گل، اما در چهره
افرادی که nibbled و باریکش. و همیشه باد اره و خاک اره
چرخید.
وقتی که شب های بهار بیش از حد طولانی و سبک به برونم، و از جمله آب و هوا
مملو، شهر که Podsnap آقای تبیینی به نام لندن، Londres،
لندن، در بدترین حالت آن است.
چنین یک شهر سیاه روشن، ترکیب ویژگی های یک خانه دودی و سرزنش
همسر شهرستان ریگ دار، یک شهر نا امید کننده است، با هیچ اجاره در تاج پوشش سربی رنگ
آسمان آن مانند شهر تحت محاصره، سرمایه گذاری
نیروهای مارش بزرگ از کنت و اسکس.
بنابراین دو schoolfellows قدیمی آن را به احساس، به، شام خود را انجام داده، آنها به سمت تبدیل
به آتش سیگار می کشید.
سوختگی جوان رفته بود، پیشخدمت قهوه خانه رفته بود، بشقاب و ظروف
رفته، شراب بود - اما نه در همان جهت است.
باد برای تلفن های موبایل در اینجا، quoth یوجین، تکان دهنده آتش، اگر ما به عنوان شد نگه داشتن
فانوس دریایی. ای کاش ما بودند.
آیا فکر نمی کنید آن را با مته سوراخ؟
نوعی درخت اقاقیا پرسید. 'بیش از هر جای دیگری نیست.
خواهد بود و مدار برای رفتن وجود ندارد. اما در نظر گرفتن that'sa خودخواه،
شخصی به من.
نوعی درخت اقاقیا "و به مشتریان آینده، افزود. نه این که در نظر گرفتن that'sa خودخواه در
شخصی به من.
اگر ما بر روی صخره های جدا شده در دریا طوفانی شد، گفت: "یوجین، سیگار کشیدن با چشم خود در
آتش Tippins خانم بتواند آن را مورد استفاده قرار به ما مراجعه کنید، و یا هنوز بهتر، ممکن است از سر باز کردن
و دریافت swamped.
مردم می توانند به صبحانه عروسی بپرسید.
خواهد بود وجود ندارد سوابق به چکش در، به جز سابقه ساده قایقرانی
نگه داشتن نور.
این امر می تواند هیجان انگیز برای wrecks.
اما در غیر این صورت، پیشنهاد نوعی درخت اقاقیا، ممکن است وجود داشته باشد یک درجه از هر دری سخنی در
زندگی است. '
من که فکر همچنین، گفت: یوجین، اگر او واقعا به حال شده است با توجه
موضوع در یاطاقان ¬ های مختلف آن را با یک چشم به کسب و کار، اما این امر می تواند تعریف شده
و یکنواختی محدود است.
آن را نمی خواهد گسترش فراتر از دو نفر است.
در حال حاضر، it'sa سوال با من، مورتیمر، اعم از یکنواختی است که با تعریف
دقت و محدود به آن حد، ممکن است تحمل پذیر تر از نامحدود
یکنواختی از یکی از همکاران، موجودات.
به عنوان نوعی درخت اقاقیا خندید و شراب را به تصویب رساند، او اظهار داشت: "ما باید فرصت داشته باشند،
در تابستان قایقرانی ما، از تلاش این سوال است.
یک ناقص، یوجین، با آه تن، اما ما باید.
من امیدوارم که ما ممکن است ثابت کند بیش از حد برای یکدیگر.
در حال حاضر، در مورد پدر محترم شما، گفت: "نوعی درخت اقاقیا، آوردن او به یک موضوع
آنها به صراحت منصوب شده بود به بحث: همواره از لغزنده ترین مارماهی مارماهی از
افراد به وضع نگه.
بله، در مورد پدر محترم من، موافقت یوجین، حل و فصل خود را در
ARM-صندلی.
"من ترجیح می دهند که پدر محترم من و شمع با نزدیک شدن، به عنوان یک موضوع
نیاز به یک brilliancy کمی مصنوعی، اما ما او را گرگ و میش، enlivened
با درخشش Wallsend '
او آتش را هم زده و دوباره به عنوان او سخن گفت، و پس از آن شعله را از سر گرفت.
پدر محترم من پیدا کرده است، در پایین محله پدر و مادر، همسر خود را نه
پسر به طور کلی احترام.
با مقداری پول، البته؟ با مقداری پول، البته، و یا او را
نه او را در بر داشت.
پدر محترم من - اجازه بدهید تکرار مواظب کوتاه با جانشین کردن آن در آینده
MRF، که برای تلفن های موبایل نظامی، و نه مانند دوک ولینگتون است. '
"چه پوچ همکار شما هستند، یوجین!
"نه در همه، من به شما اطمینان دهم.
از MRF داشتن همیشه در روشن ترین وجه (به عنوان او خواستار آن است) خود را ارائه
کودکان قبل و بعد از تنظیم ساعت از تولد هر یک، و گاهی از
قبل از آن دوره، چه کوچک اختصاص داده شده
تماس قربانی و البته در زندگی باید باشد، MRF پیش چیده شده برای خودم که من
بود وکیل مدافع من (با افزودن اندکی از عمل عظیم،
که تا به تعلق)، و همچنین مرد متاهل هستم. "
اول شما را اغلب به من گفت "اول من اغلب به شما گفته است.
با توجه خودم را به اندازه کافی نامتجانس در علو قانونی من، من تا به حال
سرکوب سرنوشت داخلی من است. شما می دانید MRF است، اما نه به خوبی من.
اگر شما او را می دانستند و همچنین من مات و متحیر کردن او به شما خواهد.
Filially صحبت، یوجین! '
کاملا بنابراین، به من ایمان آورده، و با هر احساس احترام محبت نسبت به
MRF اما اگر او amuses، من می توانید آن را کمک نمی کند.
هنگامی که فرزند ارشد برادرم در آن متولد شد، البته بقیه از ما می دانستند (منظورم این است که بقیه از ما
شناخته شده است، اگر ما در وجود بوده است) که او وارث به خانواده بود
Embarrassments - ما آن را قبل از شرکت املاک و خانواده.
اما وقتی برادر دوم من که قرار بود توسط و توسط متولد شده، "این" می گوید MRF "
یک ستون کوچک از کلیسا است. "
متولد شد و یکی از ستون های کلیسا شد، بسیار لرزان است.
برادر سوم من، بطور قابل توجهی در پیش از تعهد خود را به مادر من ظاهر شد، اما
MRF، همه را شگفت زده قرار داده، فورا اعلام کرد او Circumnavigator.
شد زمین چنگال مانند به نیروی دریایی است، اما تا به circumnavigated نیست.
من خودم را اعلام کرد و شد با نتایج بسیار رضایت بخش گنجانده شده دور ریخته می
قبل از شما.
هنگامی که برادر کوچکترش نیم ساعت قدیمی، آن را حل و فصل شده توسط MRF بود که او
باید یک نابغه مکانیکی داشته باشد. و غیره.
بنابراین من می گویند که MRF من amuses.
دست زدن به خانم، یوجین 'وجود دارد MRF متوقف می شود سرگرم کننده،
چرا که نیت من به دست زدن به خانم مخالف است. "
آیا او را می شناسید؟
نه در دست کم. 'اگر شما نیست بهتر است او را؟
"عزیزم مورتیمر، شخصیت من شما را مطالعه کرده اند.
من احتمالا پایین وجود دارد، برچسب "واجد شرایط.
در این دیدگاه، "و دیدار با خانم، مشابه برچسب؟
هر چیزی را به انجام ترتیبات MRF، من مطمئن هستم، با بزرگترین
لذت - به جز ازدواج. آیا می شود من از آن حمایت می؟
من، خیلی زود خسته، تا به طور مداوم، به طوری ضرب؟ '
اما شما یک شخص سازگار، یوجین نیست.
در استعداد ابتلا به خستگی، بازگشت که شایسته است، "من به شما اطمینان دهم من ترین
سازگار از مردم است. "چرا، بود اما اکنون که شما خانه
مزایای استفاده از یکنواختی از دو.
در یک فانوس دریایی است. آیا عدالت را به من به خاطر داشته باشید
بیماری است. در یک فانوس دریایی است.
مورتیمر دوباره خندید، و یوجین، داشتن بیش از حد برای اولین بار خندید، اگر او به عنوان
خود را در انعکاس و نه سرگرم کننده، مبتلا به عود به حد معمول خود را
تاریکی، و از روی خواب الودی گفت، که او لذت می برد او
سیگار برگ، نه، هیچ کمک برای آن وجود دارد، یکی از زایمان نبوی از MRF باید
برای همیشه برآورده نشده باقی می ماند. با هر وضع بتواند کمکی بکند، او، او
باید به شکست
این تیره تر رشد کرده بود به عنوان آنها صحبت کرد، و باد برش بود و خاک اره بود
چرخش خارج paler ویندوز.
کلیسا در زمینه ای در حال حاضر حل و فصل شد به سایه عمیق کم نور و سایه
خزنده تا به housetops که در میان آنها نشسته است.
همانطور که اگر گفت: "یوجین، که اگر ارواح کلیسا در حال افزایش بود.
او با سیگار خود را در دهان خود را به پنجره راه می رفت، به تمجید کردن از عطر و طعم خود را با
مقایسه خانگی با خارج، زمانی که او در نیمه راه بازگشت خود را به او متوقف شد و
بازو صندلی، و گفت:
'ظاهرا یکی از ارواح، راه خود را از دست داده، و کاهش در هدایت شود.
نگاهی به این فانتوم!
نوعی درخت اقاقیا، که پشت به سمت درب بود، سر خود را تبدیل، و در آنجا در تاریکی
ورود، چیزی مثل یک مرد ایستاده بود: چه کسی به او خطاب
بی ربط نیست پرس و جو، که شیطان شما؟
پاسخ داد: "من از بخشش خود را، فرمانداران، روح، خشن دو خمرهای شکل
زمزمه، اما ممکن است یا در نوعی درخت اقاقیا وکیل؟
چه می توانم شما را در درب ضربه زدن چیست؟ "خواستار مورتیمر.
پاسخ داد: "من از بخشش خود را، فرمانداران، شبح، مانند قبل، اما احتمال شما بود
آگاه نیست خود را درب باز ایستاده بود.
"چه می خواهید؟" بدین وسیله روح دوباره hoarsely پاسخ
در خمرهای شکل دو به شیوه ای خود را، "من از بخشش خود را، فرمانداران، اما ممکن است یکی از شما
نوعی درخت اقاقیا وکیل؟
صاحب این نام، گفت: یکی از ما می باشد.
کلیه حقوق این، فرمانداران هر دو، بازگشت روح، به دقت بسته شدن درب اتاق؛
'' کسب و کار تحریک کننده قمقمه کوچک است. '
مورتیمر شمع روشن است.
آنها نشان داد که بازدید کننده به بازدید کننده بد، به دنبال گوشه چشم نگاه کردن دچار دوبینی، که،
او سخن گفت، خرابکاری در کلاه خز قدیمی جوشانده، بیشکل و mangey، شبیه
خز مانند یک حیوان، سگ یا گربه، توله سگ یا بچه گربه، غرق شده و پوسیده.
در حال حاضر، گفت: "مورتیمر،" آنچه در آن است؟
فرمانداران هر دو، بازگشت انسان، در آنچه او به معنای به تن wheedling، که در
شما ممکن است نوعی درخت اقاقیا وکیل "هستم.
وکیل نوعی درخت اقاقیا، اجتناب او را با هوا دون، "من به عنوان یک مرد می شود زندگی من،
و به دنبال زندگی من، عرق از پیشانی من.
به خطر از عرق از پیشانی من انجام می شود، هر گونه احتمال، من باید آرزو
جلو رفتن بیشتر می شود سوگند یاد شوید. 'من swearer از مردم نیست، انسان است.
بازدید کننده، به وضوح هیچ چیز به جز متکی به این اطمینان، سرسختانه گفتم
آلفرد دیوید 'آیا این نام شما است؟ پرسید: "نوعی درخت اقاقیا.
اسم من؟ "بازگشت مرد است.
: نه، من می خواهم به دیوید آلفرد. (یوجین، سیگار کشیدن و فکر
او، عنوان استشهاد معنی تفسیر شده است.)
من به شما بگویم، همکار خوب من، گفت: "نوعی درخت اقاقیا، با خنده تنبل خود را، که من
یوجین توضیح داد: چیزی برای انجام این کار با ادای سوگند، او می تواند به تو قسم می خورم، '؛
و بنابراین می تواند اول
اما ما می توانیم برای شما انجام دهد نیست.
بسیار discomfited این اطلاعات، بازدید کننده تبدیل سگ یا گربه غرق شده،
توله سگ یا بچه گربه، و، و نگاه از یکی از فرمانداران هر دو به
دیگر از فرمانداران هر دو، در حالی که او عمیقا در درون خود در نظر گرفته شده است.
در طول او تصمیم گرفت: «پس من باید در زمان پایین.
"کجا؟" پرسید: نوعی درخت اقاقیا.
'در اینجا، گفت: مرد است. "در قلم و جوهر.
اول، به ما اطلاع دهید کسب و کار خود را در مورد.
این مورد، گفت: انسان، به دست گرفتن یک گام به جلو، حذف صدای خشن خود را، و
سایه آن را با دست خود، آن را در مورد از پنج تا ده هزار پوند پاداش است.
به آنچه در آن است.
در مورد قتل است. این چیزی است که در مورد.
بیا نزدیکتر جدول. بنشینید.
یک لیوان شراب دارید؟
بله، من گفت: "مرد، و من شما را گول بزنند، فرمانداران.
که به او داده شد.
جاخالی به آرنج، او را به شراب به داخل دهان او ریخت، آن را به او کج
گونه راست، گفت: «چه چیزی شما را از آن فکر می کنم؟" آن را به گونه چپ او چرخیده است، به عنوان
گفت: نظر شما در مورد آن فکر می کنم؟ ***
آن را در معده خود را عنوان کرد و گفت: «چه شما از آن فکر می کنید؟
برای نتیجه گیری، smacked لب خود را، تا اگر هر سه پاسخ داد: ما فکر می کنیم به خوبی از آن.
دیگری دارید؟
بله، من، تکرار کرد، و من شما را گول بزنند، فرمانداران.
و همچنین تکرار دادرسی های دیگر است. در حال حاضر، آغاز نوعی درخت اقاقیا، 'نام و نام خانوادگی خود را چه؟
وجود دارد، چرا شما به جای سریع، نوعی درخت اقاقیا وکیل او، در remonstrant پاسخ
روش. 'آیا شما می بینید، وکیل نوعی درخت اقاقیا.
در آنجا شما به سرعت کمی است.
من قصد دارم از پنج تا ده هزار پوند به دست آورند عرق از پیشانی من و به عنوان
عدالت به عرق از پیشانی من، مرد فقیر به احتمال زیاد می تواند به بخشی استطاعت است
تا آنجا که نام من را بدون خود را در زمان پایین؟
تعویق انداختن به احساس مرد از قدرت الزام آور از قلم و جوهر و کاغذ، نوعی درخت اقاقیا
راننده سرشونو تکون دادن پذیرش از یوجین پیشنهاد کردم را به کسانی که جادوها در دست است.
یوجین، آوردن آنها به میز، به عنوان کارمند و یا دفتر اسناد رسمی نشست.
در حال حاضر، گفت: "نوعی درخت اقاقیا، 'نام و نام خانوادگی خود را چه؟ اما احتیاط بیشتر بود هنوز هم با توجه به
عرق از پیشانی این شخص صادق است.
"من باید آرزو، نوعی درخت اقاقیا وکیل او تصریح شده، که فرماندار دومی به
به عنوان شاهد من است که آنچه من می گفت که من گفتم.
در نتیجه، فرماندار دومی خیلی خوب به عنوان نام خود را چاک و جایی که او
زندگی؟ یوجین، سیگار را در دهان و قلم در دست،
او را به کارت خود را پرتاب.
پس از تلفظ آن را به آرامی، آن مرد آن را به یک حلقه کوچک ساخته شده، و به آن گره خورده است در
پایان دستمال گردن خود را هنوز هم آهسته تر.
در حال حاضر، گفت: "نوعی درخت اقاقیا، برای بار سوم، اگر شما را کاملا به اتمام مختلف خود را
آماده سازی، دوست من، و به طور کامل محقق که روح خود را سرد است و
به هیچ وجه هول هولکی، چه نام و نام خانوادگی خود را؟
Riderhood راجر 'مسکونی محل؟'
سوراخ Lime'us 'تلفن و یا شغل؟'
نه کاملا بنابراین با این پاسخ را به عنوان دو سلیس، Riderhood آقای داد در
هر تعریف، یک نویسه «کنار دریا. 'بر علیه شما؟'
یوجین بی سر و صدا را در او می نویسد.
در عوض baulked، Riderhood آقای evasively، با هوا بیگناه اظهار داشت، که او
اعتقاد فرماندار دومی از او خواسته بود summa't.
تا به حال در مشکل گفت: "یوجین.
'هنگامی که (ممکن است به هر کسی اتفاق می افتد، Riderhood آقای
اضافه شده است اتفاقا) 'به ظن -'.
از جیب ملوان، گفت که Riderhood آقای.
"به موجب آن در واقع بهترین دوست انسان، و به مراقبت از او تلاش کرد.
با عرق پیشانی خود را پرسید: "یوجین.
تا آن را مانند باران ریخت، گفت که Riderhood راجر.
یوجین به عقب روی صندلی خود تکیه داد، و دودی با چشمان خود را به تسامح تبدیل
خبرچین، و قلم خود را آماده به او را به نوشتن بیشتر را کاهش دهد.
نوعی درخت اقاقیا نیز دودی، با چشمان خود را به تسامح در خبرچین تبدیل شده است.
حالا اجازه بدهید زمان دوباره گفت: "Riderhood، زمانی که او غرق شده بود
مسیری نزولی و تحت، و آن خار بود راه خطا (اگر تا به حال راه حق) خود را با
آستین.
اطلاعات من را که مرد است که انجام قتل هارمون به آقا Hexam، مرد
که بدن را در بر داشت.
دست جسی Hexam، معمولا به نام آقا در رودخانه و در امتداد ساحل، است
دستی را که انجام داده است که عمل. دست خود را و هیچ دیگر. '
دو نفر از دوستانتان نگاه یکدیگر با چهره های جدی تر از آنها هنوز نشان داده بود.
مورتیمر نوعی درخت اقاقیا گفت: «به ما بگویید چه زمینه شما را به این اتهام، '.
بر این اساس، پاسخ داد: Riderhood، پاک کردن صورت خود را با آستین خود را، که من
pardner آقا بود، و از او بسیاری از روز و شب تاریک به بسیاری از مشکوک.
بر این اساس است که من knowed راه خود.
بر این اساس است که من شکست pardnership چون من خطر که من به شما هشدار می دهند
دخترش ممکن است به شما بگویم داستان دیگری در مورد آن، برای anythink می توانم بگویم، اما شما
بدانید که آنچه در آن خواهید بود ارزش، برای او می خواهم بگویم
به شما نهفته است، دور جهان و آسمان وسیع، برای نجات پدر او است.
بر این اساس که آن را همراه cause'ays به خوبی درک شده و از پله ها که او
انجام داده است.
بر این اساس که او افتادند، چرا که او آن را انجام داده.
بر این اساس است که من قسم، او آن را انجام داده است.
بر این اساس است که شما ممکن است به شما خواهد شد، و من به آن سوگند یاد.
من نمی خواهم به عقب از عواقب است.
من ساخته ذهن من است.
مرا anywheres. این همه هیچ چیز، گفت: نوعی درخت اقاقیا.
"هیچ چیز؟ به تکرار Riderhood، indignantly و amazedly.
"تنها چیزی.
نه بیشتر از آن می رود شما شک این مرد جرم است.
شما امکان چنین کاری با برخی از این دلایل، یا شما ممکن است با هیچ دلیلی وجود ندارد، اما او نمی تواند
محکوم در سوء ظن خود را.
"من نمی گفت - من به فرماندار در دومی به عنوان شاهد درخواست تجدید نظر - haven't من گفت:
لحظه به لحظه اول که من دهان من را در این باز به این جهان بدون پایان ابدی
صندلی '(او آشکارا استفاده می شود که به صورت
کلمات بعدی در نیروی به استشهاد)، 'بود که من حاضر به قسم می خورم که او انجام می شود
آن؟ من نمی گفت، به من و به من قسم خورده
آن؟
آیا من می گویند بنابراین در حال حاضر؟ شما می توانید آن را انکار کند، نوعی درخت اقاقیا وکیل؟
مطمئنا نه، اما شما تنها ارائه به سوگند به سوء ظن خود را، و من به شما بگویم آن نمی باشد.
به اندازه کافی به سوگند به سوء ظن خود را.
کافی نیست، آن است که نیست، نوعی درخت اقاقیا وکیل او با احتیاط خواستار است.
'مثبت نیست.' و من می گویم آن را به اندازه کافی؟
در حال حاضر، من به فرماندار دومی تجدید نظر شود.
در حال حاضر، منصفانه! آیا من می گویم؟
او قطعا گفته است که او تا به حال بیشتر برای گفتن، 'اوژن مشاهده شده در پایین
صدا، بدون نگاه کردن به او، هر کاری که به نظر می رسید به این مفهوم را میرسانند.
'Hah!' گریه خبرچین، پیروزمندانه درک است که سخن گفتن به طور کلی در
به نفع او، هر چند ظاهرا از نزدیک آن را شناخت.
Fort'nate برای من تا به حال شاهد!
«برو، سپس گفت:" نوعی درخت اقاقیا. بگو: «آنچه شما برای گفتن.
بدون بعد از تفکر است. اجازه بدهید در زمان پایین و سپس گریه
خبرچین، با اشتیاق و هیجان و نگرانی.
اجازه بدهید در زمان پایین، توسط جورج و من Draggin، آمدن به آن در حال حاضر!
آیا چیزی را از یک مرد صادقانه میوه عرق از پیشانی او را ندارند!
من به اطلاعات، و سپس، که او به من گفت که او آن را انجام داده است.
آیا این کافی است؟ "مراقبت از آنچه به شما می گویند، دوست من،
بازگشت مورتیمر.
"وکیل نوعی درخت اقاقیا، مراقبت، شما، آنچه من می گویم برای من قضاوت شما پاسخگو باشد
follering!
سپس، به آرامی و به یقین ضرب و شتم آن را با دست راست خود را در
کف دست چپ خود را "من، Riderhood راجر، سوراخ Lime'us، شخصیت کنار دریا، به
، وکیل نوعی درخت اقاقیا، که انسان جسی
Hexam، معمولا بر رودخانه نامیده می شود و در امتداد ساحل آقا، به من گفت که او انجام می شود
سند. علاوه بر این، او به من گفت با لب های خود را
که او انجام عمل است.
علاوه بر این، او گفت که او انجام عمل است. و من آن را! قسم می خورم
از کجا شما را بگویم؟
بیرون، 'پاسخ Riderhood، همیشه آن را ضرب و شتم، سر خود را مصمم
تنظیم با گوشهء چشم، و چشمان خود را watchfully تقسیم توجه خود را بین 2 حسابرسان خود،
در خارج از درب پرچم دزدان شش:
کمک هزینه های تحصیلی، نسبت به سه ماهه پس از دوازده ساعت در نیمه شب - اما من در من
وجدان متعهد به قسم ماده را به عنوان پنج دقیقه را جریمه میکند - در شب هنگام
او بدن را برداشت.
شش بورس پرچم دزدان دور را اجرا خواهد کرد. اگر آن را معلوم می کند که او در شش warn't آن
بورس در نیمه شب آن شب خوشحال، دروغگو هستم. "
"چه گفت؟
"من به شما (را همراه خودم ببرم، فرماندار دومی، سوال من بهتر بگویم).
او از اول، من از گذشته می آیند.
من ممکن است arter دقیقه او ممکن است از نیم دقیقه، ممکن است یک ربع
دقیقه نمی توانم به آن قسم می خورم، و بنابراین من نمی خواهد.
که با دانستن تعهدات دیوید آلفرد، آن را نه؟
«برو. '' من او را در حال انتظار با من صحبت کنه.
او به من می گوید، "سرکش Riderhood" - که به نام من بیشتر شده توسط نام - و نه
برای هر معنی در آن، برای معنی هیچ، اما به دلیل آن که شبیه به
راجر. '
که ذهن هرگز.'' Scuse ME، وکیل نوعی درخت اقاقیا، بخشی it'sa
حقیقت، و به همین دلیل من آن را در ذهن، و من باید آن را در ذهن و من آن را در ذهن.
"Riderhood سرکش" او می گوید: "واژه به تصویب رسید با ما در میان امشب رود."
که بودند از دخترش!
"من شما را تهدید می کرد،" او می گوید، "شما بیش از انگشتان دست ریز ریز کردن با برانکارد قایق من
هدف در مغز خود را با boathook من است.
من در حساب های خود را به دنبال بیش از حد سخت در آنچه که من در دو انجام داد، اگر به شما بود
مشکوک، و از برگزاری خود را بر روی لبه بالایی دیوار کشتی قایق من است. "
من به او می گوید: "آقا، من آن را می دانم."
او به من می گوید، "Riderhood سرکش، شما یک مرد در یک دوجین" - من فکر می کنم او در یک گفت:
نمره، اما از آن من مثبت نیست، به طوری که مقدار آن کمترین رقم، با ارزش باشد
تعهدات دیوید آلفرد.
"و،" او می گوید: "هنگامی که خود را همکار مردان است، لازم است آن جان خود را و یا می شود آن را
ساعت، تند و تیز است که هرگز کلمه ای با شما است. تا به حال به شما سوء ظن؟
من می گوید: "آقا، من تا به حال و چه، من را داشته باشد."
او یک لرزش می افتد، و او می گوید: "از چه؟" من می گوید: "بازی ناپاک است."
او بدتر تکان دادن می افتد، و او می گوید، "خباثت وجود دارد.
من آن را برای پول خود انجام می شود. آیا به من خیانت نیست! "
کسانی که کلمات همیشه او مورد استفاده قرار گرفته بودند.
سکوت، شکسته تنها با سقوط از خاکستر رنده وجود دارد.
فرصت که خبرچین توسط smearing خود را بر سر بهبود یافته و
گردن و صورت با کلاه غرق خود، و نه در بهبود ظاهر خود.
"چه؟" پرسید: نوعی درخت اقاقیا.
از او، D'شما، نوعی درخت اقاقیا وکیل 'از هر چیز به هدف است.
در حال حاضر، من خوشبخت اگر من شما را در درک، فرمانداران هر دو، گفت خبرچین، در
خزنده شیوه ای propitiating هر دو، هر چند فقط یکی بود سخن گفته است.
"چیست؟
آیا این کافی نیست؟ "او را از کسی می پرسید که او چگونه این کار را کرد، جایی که او
آن را، زمانی که او این کار را کرد؟ 'دور آن را از من، نوعی درخت اقاقیا وکیل باشد!
من در ذهن من مشکل شده بود، که من نمی knowed بیشتر، نه، نه
خلاصه که من انتظار دارم که از شما کسب درآمد عرق از پیشانی من، دو بار گفت.
من پایان به pardnership قرار بود.
من ارتباط را قطع کرده بود. من نمی توانستم خنثیسازی آنچه انجام شد، و هنگامی که او
التماس و نماز می خواند، "pardner قدیمی، بر روی زانوی من، آیا بر من از هم جدا نشدهاند!
من فقط باعث می شود پاسخ "کلمه ای دیگر به Riderhood راجر صحبت می کنند هرگز، و نه نگاه او را در
چهره! "و من shuns آن مرد است.
با توجه به این کلمات نوسان بالاتر آنها را سوار و به بیشتر،
Riderhood سرکش خود را ریخت و از دیگر لیوان unbidden شراب، و به نظر می رسید به جویدن
آن، با شیشه نیمه خالی را در دستش، او در شمع خیره شد.
مورتیمر در یوجین نگاه، اما یوجین نشسته glowering در مقاله خود، و به او بدهد
بدون نگاه جوابگو باشد.
مورتیمر دوباره به خبرچین تبدیل شده است، به چه کسی او گفت:
'شما شده اند در ذهن خود در یک مدت زمان طولانی، انسان دچار مشکل شده؟'
دادن شراب خود را نهایی جویدن، و بلع آن، خبرچین پاسخ داد: در
کلمه: "Hages! '
وقتی که بزنید ساخته شده بود، هنگامی که پاداش دولت ارائه شد، زمانی که
پلیس در آماده باش بودند، زمانی که کل کشور با جرم زنگ زد گفت:
مورتیمر، بی صبرانه است.
Hah! Riderhood آقای بسیار به آرامی و hoarsely
در chimed، با چندین گره به صورت گذشته نگر از سر خود را.
warn't آن من در ذهن من مشکل!
وقتی حدس زد وحشی، هنگامی که سوء ظن عجیب ترین شناور، زمانی که
نیم دوجین مردم بی گناه ممکن است در هر ساعت پاشنه گذاشته
روز گفت: "مورتیمر، تقریبا گرم شدن است.
'Hah Riderhood آقای chimed، مانند قبل.
warn't آن من در ذهن من از طریق آن همه مشکل!
اما او، نه گفت: "یوجین، نقاشی سر یک خانم پس از او نوشتن مقاله، و
دست زدن به آن را در فواصل زمانی، فرصت پس از بدست آوردن پول بسیار، شما را ببینید.
"فرماندار دومی برخورد ناخن، نوعی درخت اقاقیا وکیل!
این بود که من تبدیل شده است.
من تا به حال چند بار و باز هم تلاش می کرد تا خودم رفع مشکل در ذهن من،
اما من می توانم آن را دریافت کند نمی کردن.
من تا به حال یک بار بسیار نزدیک آن را کردم به دست ابی Potterson نگه می دارد که پرچم دزدان شش
بورس - ouse وجود دارد، آن را نمی اجرا خواهد شد دور، - زندگی می کند خانم وجود دارد، او نمی باشد.
به احتمال زیاد به مرده زده جلو شما وجود دارد - درخواست او - اما من می توانم آن را انجام دهد.
در گذشته، بیرون می آید این لایحه جدید را با نام خود را قانونی، وکیل نوعی درخت اقاقیا، چاپ
به آن، و پس از آن من می پرسد سوال از عقل خود من هستم، من به این مشکل
در ذهن من برای همیشه؟
من هرگز آن را دور انداختن. من همیشه به فکر می کنم بیشتر از آقا نسبت به
خود خود من؟ اگر او یک دختر است، من نمی
دختر؟ '
و اکو پاسخ داد: -؟ "یوجین پیشنهاد شده است.
"شما" گفت که Riderhood آقای، در تن شرکت.
«اتفاقا ذکر است، در همان زمان، سن او پرسید:" یوجین.
بله، فرماندار. دو و بیست اکتبر گذشته.
و بعد من آن را به خودم، "با توجه به پول.
این یک گلدان از پول است. "برای آن است یک قابلمه، گفت: آقای Riderhood، با
خلوص، و به همین دلیل آن را انکار می کنید؟
"بشنو از اوژن او را لمس نقاشی او است.
"این یک گلدان از پول است، اما آن گناه برای انسان کار که moistens هر پوسته
نان او را بدست آورده، با اشک خود - و یا اگر نه با آنها، با سرماخوردگی او در جلب
سر خود را - آن است که گناه است که برای انسان به آن کسب؟
می گویند هر چیزی است آن درآمد وجود دارد. "
این رو به خودم قرار داده است قوی، موظف، "چگونه می توان آن را بدون سرزنش گفت:
نوعی درخت اقاقیا وکیل برای ارائه آن را به دست آورد؟ "
و آن را برای من به نوعی درخت اقاقیا وکیل می دانند؟
شماره ''، 'گفت: یوجین.
بدیهی است، فرماندار، آقای Riderhood تن.
بنابراین من ساخته ذهن من برای گرفتن مشکل من خاموش ذهن من، و برای کسب شده توسط عرق از من
پیشانی آنچه به من برگزار شد.
و چه چیزی بیشتر، او اضافه کرد، ناگهان تبدیل خونخوار، منظورم به آن را دارند!
و در حال حاضر شما می گویم، یک بار و به دور، وکیل نوعی درخت اقاقیا، که Hexam جسی، معمولا
آقا، دست خود و بدون انجام عمل، در اعترافات خود را به من.
و او را من به شما، و من می خواهم او را گرفت.
در این شب!
پس از دیگری سکوت، تنها با سقوط از خاکستر رنده شکسته، که
جلب توجه خبرچین که اگر آن را chinking از پول، مورتیمر
نوعی درخت اقاقیا تکیه بر دوست خود، و در زمزمه گفت:
گمان می کنم من باید با این همکار را به دوستان خونسرد ما در پلیس
ایستگاه. '
گمان می کنم، گفت: "یوجین، هیچ کمک برای آن وجود دارد.
آیا شما به او اعتقاد داری؟ "به اعتقاد من او را به حقه بازی کامل است.
اما او ممکن است حقیقت، به هدف خود را، و فقط به این مناسبت است.
این کار مانند آن به نظر نمی آید. "او نمی کند، گفت: یوجین.
اما نه شریک اواخر خود را، که او را تقبیح یک فرد prepossessing است.
شرکت برش گلو چوپان در ظاهر هر دو، است.
من باید می خواهم برای او یک چیز است.
موضوع این کنفرانس leering در خاکستر نشسته، در تلاش با تمام قدرت خود را به
از فاصله دور شنیدن آنچه گفته شد، اما feigning انتزاع به عنوان "والیان هر دو نگاه
به او.
شما اشاره کردید (دو بار، من فکر می کنم) دختر این Hexam، گفت: "یوجین، با صدای بلند.
شما معنی نیست که به این مفهوم را میرسانند که او تا به حال هیچ گونه دانش جرم از جرم و جنایت؟
مرد صادق، پس از در نظر گرفتن - شاید با توجه به نحوه پاسخ خود را ممکن است تحت تاثیر قرار
میوه ها را از عرق پیشانی خود را - در پاسخ، unreservedly، "نه، من نیست.
و هیچ فرد دیگری شما را گرفتار کردن؟
این همان چیزی است که من گرفتار کردن نیست، آن چیزی است که آقا دخیل، ترشرو بود و
تعیین پاسخ. من وانمود به دانستن بیشتر از آن خود
کلمات برای من این بود: "من آن را انجام داده است."
این کلمات او بود. "من باید این مورتیمر، 'زمزمه
یوجین، افزایش است. چگونه باید برود؟
اجازه دهید ما قدم بردارند، 'زمزمه نوعی درخت اقاقیا، و این زمان شخص به فکر می کنم از آن را بدهد.
پس از رد و بدل پرسش و پاسخ، آنها خودشان را برای بیرون رفتن آماده است، و
Riderhood آقای افزایش یافت.
در حالی که خاموش کردن شمع ها، نوعی درخت اقاقیا، کاملا به عنوان یک ماده البته در زمان
شیشه ای که از آن که آقا صادق، مست کرده بود و با خونسردی آن را در زیر انداختند
رنده، که در آن لرز را به تکه های آن سقوط کرد.
در حال حاضر، اگر شما خواهد سرب، گفت: "نوعی درخت اقاقیا، آقای Wrayburn و من به دنبال خواهد داشت.
شما می دانید به کجا بروید، من فرض کنید؟
گمان می کنم من، نوعی درخت اقاقیا وکیل 'نگاهی سرب، پس از آن.
شخصیت دریا غرق شده کلاه خود را بر گوش خود را با هر دو دست کشیده، و
خود را بیشتر دور شانه های از طبیعت او، کج خلق و ساخته شده توسط
دولا دولا راه رفتن مداوم است که با او رفت، رفت
پایین پله ها،، گرد کلیسای معبد در سراسر معبد به Whitefriars ها،
و به همین ترتیب در خیابان کنار دریا. گفت: نوعی درخت اقاقیا: به نظر می رسند در هوا آویزان سگ خود، '،
زیر است.
این به من برخورد و نه به عنوان یک هوا آویزان-MAN، 'به یوجین بازگشت.
او دارای مقاصد غیر قابل انکار است که راه آنها گفتند کمی دیگر که آنها دنبال میکنند.
او قبل از آنها رفت و به عنوان یک سرنوشت زشت ممکن است انجام داده اند، و آنها او را در نمایش نگهداری می شوند،
خوشحالم که به اندازه کافی برای از دست دادن چشم از او می شده اند.
اما او قبل از آنها رفت، همیشه در همان فاصله، و همان نرخ است.
اریبی در برابر آب و هوای سخت و کینه توز و باد خشن، او بیشتر می شود
به عقب رانده از هول هولکی رو به جلو است، اما در مثل سرنوشت پیشبرد برگزار شد.
آمد، هنگامی که در مورد نیمه راه در سفر خود، عجله سنگین تگرگ، که
در عرض چند دقیقه pelted خیابان روشن، و آنها را سفید.
این تفاوت به او.
زندگی انسان گرفته شود و قیمت آن، hailstones به بازداشت
هدف باید دروغ بزرگتر و عمیق تر از آن است.
او از طریق آنها سقوط کرد، ترک علائم با دوغاب پر سرعت ذوب که بود صرف
حفره های بی ریخت؛ ممکن است داشته باشد، خیالی، که مد
بشریت از پای خود را ترک کرده بود.
این انفجار رفت، و ماه را با ابرهای سریع پرواز ادعا، و وحشی
اختلال حاکم تا tumults های رقت انگیز در خیابان های بدون وجود دارد ساخته شده است
حساب.
این بود که باد همه brawlers به مکان هایی به منظور سرپناه به پا پیچ خورده نیست، همانطور که آن را به حال
جاروب تگرگ هنوز طولانی در انبوه در هر کجا پناه برای آن وجود دارد، اما
به نظر می رسید که اگر خیابان ها جذب شد
آسمان، و شب همه در هوا بودند.
اگر او تا به حال فکر می کنم از آن، گفت: "اوژن، او هم فکر می کنم بهتر بود
از آن - و یا متفاوت از آن، اگر بهتر است.
هیچ نشانه ای از عقب کشی در او وجود دارد، و این محل در بحر تفکر غوطهور شدن، ما باید
بر گوشه ای که در آن ما alighted آن شب بسته است.
در واقع، چند نوبت ناگهانی آنها را به سمت رودخانه، جایی که آنها تا به حال تضعیف
در میان سنگ و جایی که آنها در حال حاضر در بیشتر تضعیف، باد در برابر آنها
در آمپولها و نقص، در سراسر جزر و مد و
سیم پیچ رودخانه، در راه خشم است.
با که عادت به گرفتن تحت لی از هر پناهگاه که کنار دریا
به دست آوردن، شخصیت کنار دریا در حال حاضر در سوال رهبری راه را به سمت پناه دار کشتی
شش باربرها یاران پرچم دزدان قبل از او سخن گفت.
به نظر می رسند دور در اینجا، نوعی درخت اقاقیا وکیل، در پرده های قرمز.
این بورس، ouse "همانطور که گفتم شما نمی فرار.
است و آن را فرار؟
از خود این تایید قابل توجه است خبرچین تحت تاثیر قرار
شواهد، نوعی درخت اقاقیا پرسید: چه سایر کسب و کار آنها وجود دارد؟
ای کاش شما را به بورس برای خودتان، وکیل نوعی درخت اقاقیا، که شما ممکن است
قاضی که آیا دروغگو هستم و در حال حاضر من پنجره نیا برای خودم، که ممکن است ما
بدانید که آیا او در خانه است.
با استفاده از آن، دور او رخنه کرد. او دوباره به خواهم آمد، گمان می کنم؟ "زمزمه
نوعی درخت اقاقیا. "آی! و از طریق آن، زمزمه
یوجین.
او پس از یک بازه زمانی بسیار کوتاه در واقع آمد.
از آقا، و از قایق خود را. دختر او در خانه نشسته، به دنبال
در آتش است.
اما برخی از شام آماده وجود ندارد، لذا آقا انتظار می رود.
من می توانم پیدا کردن آنچه حرکت او بر، به اندازه کافی آسان است، در حال حاضر.
سپس او beckoned و منجر راه، و آنها را به ایستگاه پلیس آمد، هنوز هم به عنوان
تمیز و خنک و ثابت مانند قبل، صرفه جویی که شعله لامپ خود را - اما
چراغ شعله، و تنها به زور به عنوان یک خارجی - flickered در باد.
همچنین، در درون درب ها، آقای بازرس در مطالعات خود به عنوان از در گذشته بود.
او به رسمیت شناخته شده دوستان لحظه آنها را دوباره، اما ظهور خود را نداشت
اثر بر خونسردی خود را.
حتی در شرایطی که Riderhood هادی خود را منتقل شد او را، در غیر این صورت
از آن به عنوان او در زمان شیب از جوهر او، خود را در حل و فصل چانه اش به نظر می رسید
سهام، به مطرح کردن که به شخصیت،
بدون نگاه کردن به او، سوال، چه شما شده است تا، آخرین؟ '
مورتیمر نوعی درخت اقاقیا از او پرسید، به او خیلی خوب به عنوان نگاه در آن یادداشت ها
توزیع او را اوژن.
پس از خواندن چند خط اول، آقای بازرس نصب شده به آن (برای او)
زمین فوق العاده ای از احساسات است که او گفت: آیا هر کدام از شما دو نفر آقایان
اتفاق می افتد کمی انفیه در مورد او به؟
پیدا کردن که نه به حال، او کاملا به خوبی بدون آن انجام داد، و خواندن.
"شنیده اید این؟" او سپس از مرد صادقانه خواستار است.
نه، گفت: Riderhood.
پس شما تا به حال بهتر را بشنوند. و پس از آنها به عنوان خوانده شده با صدای بلند، در مقام
روش.
'آیا این یادداشت ها درست است، در حال حاضر، به اطلاعات شما را در اینجا و شواهد
منظور شما را به او پرسیده می شود، زمانی که او خواندن را به پایان رسانده است.
آنها هستند.
آنها به عنوان درست، 'بازگشت Riderhood آقای من.
من می توانم بیش از آن برای بیان کردن نیست. 'دریافت' من این مرد را خودم، آقا، گفت: آقای
بازرس به نوعی درخت اقاقیا.
سپس به Riderhood، "آیا او در خانه است؟ او کجاست؟
چه او انجام شده است؟ شما را ساخته اند آن کسب و کار خود را به تمام
در مورد او، شکی نیست. '
Riderhood گفت: آنچه که او نمی دانست و قول داد تا در چند دقیقه
او نمی دانست. 'توقف، گفت: آقای بازرس، تا نه بگویم
: ما نباید به نظر می رسد کسب و کار.
آیا شما 2 آقایان اعتراض به ساخت یک ادعای مصرف یک لیوان چیزی در
شرکت در بورس؟ خوب انجام خانه، و بسیار
زن مهمانخانه دار محترم.
آنها پاسخ داد که آنها خوشحال خواهد بود برای جایگزین کردن یک واقعیت برای این ادعا،
که، در اصلی، به نظر می رسد به عنوان یکی با معنی آقای بازرس.
"بسیار خوب، گفت:" او، به دست گرفتن کلاه خود را از میخ آن، و قرار دادن یک جفت دستبند
جیب خود را در صورتی که دستکش او بودند. "رزرو! '
رزرو ادای احترام.
شما می دانید که در آن برای من پیدا کنید؟ رزرو دوباره ادای احترام.
'Riderhood، هنگامی که شما در مورد آمدن او به خانه یافت شده است، بیا به دور
پنجره از Cosy، دو بار ضربه بزنید در آن، و صبر برای من.
در حال حاضر، آقایان.
به عنوان سه رفتیم بیرون با هم، و Riderhood کردن از زیر slouched
لرزش چراغ راه جداگانه خود، نوعی درخت اقاقیا افسر پرسید: آنچه که او از این فکر؟
آقای بازرس، با کلی دلیل و سکوت پاسخ داد، که آن را همیشه بیشتر بود
به احتمال زیاد است که انسان یک چیز بد تر از آن او انجام داده بود.
که خود او تا به حال چندین بار "حساب کردن" آقا، اما هرگز نتوانست به
او را به مجموع رضایت بخش جنایی. که اگر این داستان درست بود، فقط در
بخشی.
که این دو نفر، شخصیت های بسیار خجالتی، به طور مشترک می شده اند و کاملا به همان اندازه
در آن اما این مرد خال خال است از سوی دیگر، خود را ذخیره و دریافت
پول است.
و من فکر می کنم، افزود: "آقای بازرس، در نتیجه گیری، که اگر همه می رود و با
او، او را در راه تحمل گرفتن آن است.
اما این بورس ها، آقایان، که در آن چراغ هستند، توصیه میکنم حذف
موضوع.
شما نمی شوند در برخی از آهک علاقه مند می تواند انجام دهد در هر نقطه پایین در مورد کار می کند
Northfleet و تردید که آیا برخی از آهک خود را به شرکت بد نیست آن را به عنوان
می آید تا در barges.
"یوجین را می شنوید؟ گفت: نوعی درخت اقاقیا، بیش از شانه خود را.
شما عمیقا در آهک علاقه مند شده است. "
بدون آهک، 'بازگشت که بی حرکت وکیل مدافع در قانون، وجود من خواهد بود
unilluminated توسط یک اشعه از امید.
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 13
ردیابی پرنده شکاری
دو تجار آهک، با اسکورت خود، وارد قلمرو دوشیزه ابی
Potterson، به چه کسی اسکورت خود را (از ارائه آن و کسب و کار ساختگی خود را بیش از
نیمه درب از نوار، در محرمانه
راه) ترجیح درخواست تمثیلی خود را که یک لقمه از آتش ممکن است در روشن
Cosy.
خانم ابی بده که همیشه به خوبی متمایل به کمک به مقامات تشکیل شده،
باب Gliddery حضور آقایان به این عقب نشینی، و بی درنگ آن را روح بخشیدن با آتش
و گاز سوز.
این کمیسیون باب لخت مسلح، که منجر به راه را با جاروب کردن شعله ور
کاغذ، به سرعت خود را تبرئه، Cosy که به نظر می رسید به کبیسه از خواب تاریک و
آنها را به گرمی در آغوش گرفت، لحظه ای به آنها به تصویب lintels درب مهمان نواز آن است.
"شری سوزاندن آنها به خوبی در اینجا، گفت: آقای بازرس، به عنوان یک قطعه محلی
هوش.
شاید شما آقایان ممکن است یک بطری می خواهم
پاسخ به تمام معنی، باب Gliddery دستورالعمل خود را از آقای
بازرس، و در دولت در حال تبدیل شدن از نشاط شده توسط حرمت تولید شده رفتگان
عظمت از قانون.
It'sa واقع خاص، گفت: آقای بازرس، که این مرد را دریافت کرده اند
اطلاعات، نشان می دهد Riderhood با انگشت شست خود را بر شانه خود را برای
برخی از گذشته زمان با توجه به مرد دیگر بد
نام ناشی از barges آهک خود را، و آن مرد دیگر شده است اجتناب شود
نتیجه. من نمی گویم چه این معنی است که ثابت می کند، اما
it'sa واقعیت خاص.
من آن را برای اولین بار از یکی از جنس مخالف از آشنایی من بود، مبهم نشان می دهد
خانم ابی با انگشت شست خود را بر شانه خود را، پایین و دور از راه دور، بیش از
ان.
سپس احتمالا آقای بازرس برای بازدید خود را کاملا آماده نشده بود آن شب؟
نوعی درخت اقاقیا اشاره کرد. آقای بازرس گفت: "خوب می بینید، '،' بود
یک سوال از حرکت.
آن را بدون استفاده در حال حرکت اگر شما نمی دانید که چه حرکت شما می باشد.
شما تا به حال بهتر است تا حد زیادی آرام.
در ماده این آهک، من مطمئنا تا به حال یک ایده است که ممکن است به دروغ آن را میان این دو
مرد، من همیشه به حال این ایده است. هنوز هم مجبور به انتظار برای شروع شد، و
من خوش شانس بود نه به عنوان یک شروع است.
این مرد است که ما اطلاعات ما از دریافت، شروع، و اگر
او با یک چک او ممکن است در حال اجرا و در ابتدا آمده برآورده نمی کنند.
ممکن است به چیزی قابل توجهی برای او که می آید دوم،
و من اشاره نمی کند که ممکن است یا کسانی که ممکن است سعی کنید که در محل.
موظف به انجام این کار وجود دارد، و من باید آن را تحت هیچ شرایطی به بهترین من
حکم و توانایی 'صحبت به عنوان یک دریا نورد آهک - آغاز شد
یوجین.
که هیچ مردی حق بهتر از خودتان می دانید، گفت: آقای بازرس.
امیدوارم که نه، گفت: "یوجین؛ پدرم شرکت کشتیرانی آهک قبل از من بوده است.
و پدر بزرگ من قبل از او - در واقع ما یک خانواده به تاج غوطه ور
سر ما در آهک در طول چند
نسل - تمنا می کنم، التماس می کنم برای مشاهده است که اگر این آهک از دست رفته می تواند بدون نگه دارید
از بستگان زن جوان هر نجیب زاده نیست. درگیر در آهک
تجارت (که من گرامی به زندگی من)
حضور، من فکر می کنم ممکن است یک دادرسی حاضر به کمک به
تماشاگران، که است که می گویند، آهک مشعلها. '
من هم، گفت: "نوعی درخت اقاقیا، هل دادن دوست خود را کنار گذاشته با خنده، 'مقدار باید
ترجیح می دهم که.
انجام خواهد شد، آقایان، اگر آن را به راحتی می تواند انجام شود، گفت: آقای بازرس با
خنکی. 'آرزوی من به سهم خود منجر به هر وجود دارد
پریشانی در که در سه ماهه.
در واقع، من متاسفم برای این فصل است. "یک پسر که در سه ماهه وجود دارد، اظهار داشت: '
یوجین. او هنوز هم وجود دارد؟
: نه، گفت: آقای بازرس.
او تا به quitted آن آثار است. او در غیر این صورت از دور انداخته شوند. "
آیا او تنها بماند؟ پرسید: یوجین.
او باقی نخواهد ماند، گفت: آقای بازرس، به تنهایی.
ظهور باب با کوزه بخار شکست گفتگو.
اما هر چند کوزه بخار جلو یک عطر خوشمزه، محتویات آن را نداشته
دریافت که لمس آخرین خوشحال است که پایان فراتر از پرچم دزدان شش
باربرها یاران در موارد با اهمیت افاضه شده است.
باب در دست چپ خود انجام یکی از مدل های آهن که از کلاه قرص قند، قبل از
ذکر شد، که به او تخلیه کوزه، و در پایان اشاره کرد که او محوری عمیق
را به آتش، به طوری که آن ترک برای چند
لحظات در حالی که او و با 3-لیوان روشن نوشیدن را ناپدید شده و دوباره.
با قرار دادن این بر روی میز و خم شدن بیش از آتش، meritoriously حساس
تلاش طبیعت وظیفه خود، او را تماشا تاج های گل اهدا بخار، تا در ویژه
فوری از طرح او گرفتار آهن
رگ و به آن یک چرخش ظریف، و باعث آن را به بفرست یک صدای خش خش ملایم.
بعد از آن او دوباره محتویات به کوزه بر بخار کوزه برگزار شد، هر یک از
سه لیوان روشن در جانشینی، سرانجام پر از همه آنها را، و با روشن
وجدان منتظر کف زدن از او همکار موجودات است.
(آقای بازرس به عنوان احساسات مناسب را پیشنهاد اعطا شد
آهک تجارت! ') و باب عقب نشینی به گزارش commendations از مهمانان به خانم
ابی در نوار.
در اینجا ممکن است در اعتماد به نفس بستری که به اتاق نزدیک در غیاب خود را بسته،
بود به نظر می رسد وجود دارد نمی شود کوچکترین دلیلی برای نگهداری استادانه درست شده از
این داستان همان آهک.
تنها از آن توسط آقای بازرس در نظر گرفته به عنوان غیر رضایت بخش بود، و به همین ترتیب
پر با فضائل مرموز، که نه از مشتریان خود را به اصل بود
سوال آن است.
دو شیپور خاموشی در حال حاضر در خارج از پنجره شنیده شد.
آقای بازرس، با عجله خود را تقویت با یکی دیگر از شیشه، با قدم
پا بی صدا و سیما خالی است.
به عنوان یکی ممکن است به آب و هوا و به بررسی جنبه های کلی از اجرام آسمانی است.
این در حال تبدیل شدن ترسناک، مورتیمر، گفت: یوجین، در صدای کم.
من این را دوست ندارم.
نه من گفت: "نوعی درخت اقاقیا. ما باید برود؟
بودن در اینجا، به ما اجازه ماندن. شما باید آن را ببینید، و من را ترک خواهد کرد
شما خواهد شد.
علاوه بر این، تنها آن دختر با موهای تیره را اجرا می کند در سر من است.
کمی بیش از یک نگاه اجمالی ما از او بود که آخرین بار بود، و در عین حال من تقریبا
او را با آتش به شب انتظار.
آیا شما مانند یک ترکیب تاریک خائن و جیب احساس زمانی که شما فکر می کنم
آن دختر؟ '' 'بازگشت در عوض، نوعی درخت اقاقیا.
شما کاری انجام دهید؟
خیلی زیاد است. اسکورت آنها قدم دوباره، و
گزارش شده است.
واگذار شده از آهک های مختلف آن چراغ ها و سایه ها، گزارش خود را به اثر که رفت
نیا در قایق خود را به دور بود، قرار است در نگاه و قدیمی خود را که او شده بود
انتظار می رود تاریخ و زمان آخرین آب بالا که داشتن
آن را برای برخی از دلیل و یا دیگر از دست رفته، او با توجه به عادت معمول خود را در
شب، در آب بالا قبل از بعدی شمارش، یا آن را ممکن است یک ساعت یا بیشتر بعد.
که دختر خود را از طریق بررسی
پنجره، به نظر می رسد به او انتظار، برای شام پخت و پز نیست، بلکه مجموعه ای از
آماده پخته شده باشد، که این امر می تواند بالا آب در حدود یک و که هم اکنون توسط آن
به سختی 10 بود که چیزی وجود داشته باشد
انجام می شود اما مراقب و منتظر؛ که خبرچین حفظ تماشا در لحظه از آن
گزارش حاضر، اما این دو سر بهتر از یک (به ویژه هنگامی که دوم
آقای بازرس) و خبرنگار به معنای به اشتراک گذاشتن تماشا.
و از انجایی که تحت لی یک قایق کشیده تا زانو درآمده اند در یک شب زمانی که آن را منفجر
سرد و قوی، و زمانی که آب و هوا با انفجار از تگرگ در زمان های متفاوت، ممکن است
خسته کننده به آماتور، خبرنگار
با توصیه است که این دو آقایان باید باقی می ماند، در حالی که در هر بسته
سرعت، در چهارم موجود است، که آب و هوا تنگ و گرم بود.
آنها تمایلی به اختلاف این توصیه، اما آنها می خواستند بدانند او
جایی که آنها می توانند ناظران زمانی که دفع پیوستن.
به جای اعتماد به شرح شفاهی از محل، که ممکن است گمراه، یوجین
(با حس از مشکلات شخصی کمتر از او از او معمولا به حال)
بیرون رفتن با آقای بازرس، توجه داشته باشید که نقطه ای، و باز می گردد.
بانک قفسه بندی رودخانه ها، در میان سنگ های لزج از جاده - نه
جاده مخصوص شش پرچم دزدان بورس، که تا به حال فرود محل
خود را دارد، اما دیگر، کمی برداشته شود، و
بسیار نزدیک به آسیاب بادی قدیمی که انسان را محکوم خانه محل بود - چند
قایق، برخی، لنگر و در حال حاضر شروع به شناور، دیگران، بالاتر از دسترس کشیده
جزر و مد.
بر اساس یکی از این دومی، همراه یوجین ناپدید شد.
و زمانی که یوجین جایگاه خود را با اشاره به قایق دیگر مشاهده کرده بود، و به حال
مطمئن ساخته شده است که او می تواند آن را از دست ندهید، او چشم خود را بر ساختمان که در آن تبدیل شده، به عنوان
او گفته شده بود، تنها دختر با موهای تیره آتش نشسته است.
او می تواند نور را از آتش درخشان را از طریق پنجره ها را ببینید.
شاید او را کشید در نگاه شوید.
شاید او با قصد بیان آمده بود.
که بخشی از بانک با داشتن رتبه چمن در حال رشد بر روی آن، بدون مشکل در
نزدیک شدن، بدون هیچ سر و صدا قدم به قدم: آن شد، اما به تقلا کردن
چهره پاره پاره از گل زیبا سخت حدود سه
یا چهار پا بالا می آیند و بر چمن و به پنجره.
او به پنجره که به معنای آمد. او تا به حال هیچ نوری به غیر از نور
آتش است.
لامپ unkindled ایستاده بود روی میز. او بر روی زمین نشسته، به دنبال در
منقل، با صورت خود را با تکیه بر دست او است.
نوع فیلم یا سوسو زدن روی صورتش است که در ابتدا او را به عنوان وجود دارد
رعد و برق دمدمی، اما در نگاه دوم، او را دیدم که او اشک.
منظره غمگین و انفرادی، او را با رو به افزایش و در حال سقوط از آتش نشان داده شده است.
یک پنجره کوچک اما چهار قطعه از شیشه بود، و بود curtained نبود، او را انتخاب
به خاطر پنجره بزرگتر نزدیکی آن بود.
این اتاق را به او نشان داد، و صورتحساب بر دیوار احترام به افراد غرق شده
شروع کردن و عقب کشیدن توسط چرخش است. اما او به آنها کمی نگاه، هر چند او
طولانی و پیوسته به او نگاه کرد.
یک قطعه غنی عمیق از رنگ، با خیط و پیت قهوه ای از گونه خود و درخشش درخشان
موهایش را، هر چند غم و انفرادی، گریه رو به افزایش و کاهش
آتش است.
او آغاز شده است. او چنان بوده است در حال که او احساس مطمئن
هم او بود که او را آشفته کرده بود، به طوری که صرفا در خارج از پنجره ایستاد و به
در نزدیکی آن در سایه دیوار.
او در را باز کرد، و در لحن هشدار دهنده، گفت: «پدر، بود که تو مرا صدا می زنی؟
و دوباره، «پدر!" و یک بار دیگر، پس از گوش دادن، «پدر!
من فکر کردم که من شنیده ام من با شما تماس دو بار قبل!
پاسخ.
همانطور که او دوباره وارد در خانه، او را بیش از بانک کاهش یافته و ساخته شده راه خود را، در میان
تراوش کنند و در نزدیکی محل پنهان کردن، به مورتیمر نوعی درخت اقاقیا: چه کسی به او نگفته است که آنچه که او
دختر دیده می شود، و این که چگونه تبدیل شدن به بسیار ترسناک بود در واقع.
اگر مرد واقعی احساس گناه من است، گفت: "اوژن، او قابل ملاحظه ای است
ناراحت کننده باشد.
'تاثیر مکان به شکل مخفی و پنهان حفاظت و پیشنهاد نوعی درخت اقاقیا.
"من در همه موظف به آن برای منو Fawkes گای در گنبد هستم نیست و دزدکی حرکت کردن در
مساحت هر دو در یک بار گفت: "یوجین.
من بیشتر از چیزهای که به من بدهید. نوعی درخت اقاقیا به او کمک کرد تا بیشتر از آن
مسائل، اما آن خنک کننده بودند، و در حال حاضر پاسخ نه است.
ادم، گفت: "یوجین، تف کردن آن را در میان خاکستر.
"مزه مثل آب رودخانه است. 'آیا شما تا آشنای با عطر و طعم
ماشین از رودخانه؟
"من به نظر می رسد به شب. احساس می کنم که اگر من نیم است غرق شده بود، و
بلع گالن از آن است. "تاثیر محل، پیشنهاد
نوعی درخت اقاقیا.
شما توانا به شب یاد گرفته، شما و تأثیرات خود را، بازگشت یوجین.
چه مدت طول خواهد ما اینجا بمانم؟ چه مدت شما فکر می کنید؟
اگر من می توانم انتخاب کنید، من باید یک دقیقه می گویند، 'پاسخ یوجین، برای یاران پرچم دزدان
باربرها jolliest سگ من شناخته شده نیست.
اما گمان می کنم ما بهترین هستند تا ما آنها را با دیگر مشکوک
شخصیت ها، در نیمه شب. لذا او را آتش زده، و نشستم
در یک طرف از آن.
این رخ داد 11، و او به اعتقاد خود با صبر و حوصله نوشتن.
اما به تدریج او fidgets را در یک پا در زمان، و پس از آن در پای دیگر، و سپس در
یک بازو، و پس از آن در دست دیگر، و سپس در چانه اش، و سپس در پشت او، و
سپس در پیشانی اوست، و پس از آن در موهای او،
و سپس در بینی خود را و سپس به او کشیده شده خود را بر روی دو صندلی خوابیده و
موضوعات آغاز و پس از آن او شده است. "نامرئی حشرات از فعالیت های شیطانی
ازدحام در این مکان.
من غلغلک منقبض و بیش از همه. ذهنی، من در حال حاضر مرتکب سرقت شده
تحت meanest شرایط و myrmidons عدالت در پاشنه هستند.
من کاملا به بدی گفت: "نوعی درخت اقاقیا، نشسته روبرو او را، با سر سقوط؛
پس از رفتن را از طریق برخی از تحولات فوق العاده، که در آن سر خود بوده است.
پایین ترین بخش از او.
این بی قراری با من آغاز شد، مدتها پیش. زمانی که شما، مثل من احساس
گالیور با Lilliputians آتش بر او.
این را انجام خواهد داد، مورتیمر.
ما باید به هوا، ما باید دوست عزیز و برادر ما، Riderhood بپیوندید.
و اجازه دهید خودمان اسوده ما به جمع و جور.
دفعه بعد هم که (با در نظر گرفتن صلح ما را از ذهن) خواهیم ارتکاب جرم، مرتکب به جای
گرفتن جنایی. شما به آن قسم می خورم؟
"بدیهی است.
"سوگند یاد کرد! Tippins نگاه به آن.
زندگی او در خطر است.
مورتیمر زنگ زد زنگ به پرداخت نمره، و باب به نظر می رسد که کسب و کار داد و ستد کردن
با او: آنها یوجین، در زیاده روی بی دقتی خود پرسید که آیا او می خواهم
وضعیت در تجارت آهک؟
'Thankee آقا، آقا، گفت: باب. "من خوب sitiwation در اینجا، آقا.
اگر ذهن خود را تغییر دهید در هر زمان، بازگشت یوجین، بیاید و به من در کارهای من،
و شما همیشه می خواهید باز کردن در کوره آهک است.
Thankee آقا، گفت: "باب.
این است که شریک زندگی من است، گفت: "یوجین، که یک کتاب دارد و شرکت به دستمزد.
دستمزد روزانه عادلانه برای کار روزانه عادلانه است تا کنون شعار شریک زندگی من است.
و بسیار خوب "سازمان ملل متحد آن است، آقایان، گفت: باب، دریافت هزینه ی خود را، و رسم
با تعظیم خارج شدن سر خود را با دست راست خود را، بسیار او را کشیده تر از مقدار متوسط
آبجو از موتور آبجو.
"یوجین، 'مورتیمر به او apostrophized، خنده کاملا صمیمانه از وقتی که آنها
دوباره تنها، "چطور می توانم تو باشم اینقدر مسخره است؟
من در یک طنز مسخره هستم، quoth یوجین؛ من یک شخص مسخره است.
همه چیز مسخره است. بیا همراه!
آن را به ذهن مورتیمر نوعی درخت اقاقیا به تصویب رساند که تغییر برخی از مرتب کردن بر اساس، بهترین بیان
شاید به عنوان تشدید از همه که وحشی ترین و مسامحه کاری ها، سهل انگاری ها و بی پروا
در دوست او، بر او را در نیم ساعت یا بیشتر آمده است.
کاملا به او استفاده می شود که او بود، متوجه شد که چیزی جدید و تیرگی در او بود که
برای لحظه ای گیج کننده است.
این را به ذهن او گذشت و گذشت، مجددا به خارج، اما او آن را به خاطر پس از آن.
'جایی که او نشسته وجود دارد، می بینید، گفت: "یوجین، زمانی که آنها تحت ایستاده بودند
بانک، غرش و riven در باد.
نور آتش او وجود دارد. 'من یک جوانه زدن را از طریق پنجره را، گفت:
مورتیمر. "نه، نه!
اوژن او را توسط بازوی تله افتاده است.
بهترین، نشان می دهد از او را ندارد. بیا به دوستان صادقانه ما است.
او او را به پست سازمان دیده بان، و هر دو آنها کاهش یافته و تحت لی رخنه
قایق پناهگاه بهتر از آن را قبل از به نظر می رسید بود، که به طور مستقیم در تقابل
با وزش باد و شب برهنه.
آقای بازرس در صفحه اصلی 'زمزمه یوجین. من اینجا هستم، آقا.
و دوستان ما را از پیشانی عرق در گوشه ای دور وجود دارد؟
خوب است.
هر چیزی که اتفاق افتاده است؟ "دختر او بوده است، فکر او
شنیده ام او را خواستار، مگر آنکه آن را نشانه ای به او به خارج از راه بود.
ممکن است.
گفتم یوجین: ممکن است قانون انگلیس، '،' اما نبود.
مورتیمر! '!'
(از طرف دیگر آقای بازرس.)
دو سرقت در حال حاضر، و جعل! با استفاده از این نشانه ای از حالت افسرده خود را
از ذهن، یوجین خاموش افتاد. آنها برای مدتی طولانی ساکت.
همانطور که به سیل جزر و مد، و آب نزدیکتر آمد به آنها، سر و صدا بر روی رودخانه
شد مکرر، و آنها گوش بیشتر است.
عطف بخار تعطیل، به clinking زنجیره آهن، به creaking
بلوک، کار اندازه گیری شده از oars، گاه به گاه پارس خشونت آمیز برخی از
عبور سگ بر روی عرشه کشتی، که به نظر می رسید به عطر و بوی آنها را در محل خود را پنهان کردن دروغ گفتن است.
شب تاریک نیست بلکه علاوه بر چراغ پرواز در کمان و mastheads
پس وپیش، می تواند برخی از فله سایه تشخیص و در حال حاضر و پس از آن یک عکس شبح مانند
سبک با بادبان بزرگ تیره، مانند
بازوی هشدار، راه اندازی بسیار نزدیک آنها، تصویب، و ناپدید شدن است.
در این زمان سازمان دیده بان خود، نزدیک آب به آنها می شود اغلب توسط آشفته
برخی از ضربت آن را از راه دور داده شده است.
اغلب آنها معتقد بودند این ضرب و شتم و چلپ چلپ به قایق آنها در انتظار برای ذخیره کردن، در حال اجرا
در ساحل در و دوباره و دوباره آنها را شروع کرده اند، اما برای عدم تحرک
که با آن خبرچین، به خوبی به رودخانه استفاده می شود، آرام در جای خود نگه داشته است.
باد دور قابل توجه از بسیاری زیادی از ساعتهای شهرستان کلیسا،
کسانی که غیر روحانی به بادپناه از آنها، اما زنگ ها به بادگیر است که به آنها گفتم وجود دارد
خود که یک - دو - سه.
بدون کمک آنها شناخته شده اند که چگونه شب عینک، با سقوط از جزر و مد،
ثبت شده در ظاهر همواره گسترده نوار سیاه و سفید تر از ساحل، و
ظهور جاده آسفالت از رودخانه، پا پا.
همانطور که در زمان گذشته، این کسب و کار slinking مخاطره آمیز بیشتر و بیشتر شد
است.
به نظر می رسد که اگر مرد بود، برخی از علامت از آنچه در دست در برابر او بود،
یا وحشت گرفته بود؟
ممکن است حرکات او برنامه ریزی شده است که برای او به دست آورید، در گرفتن فراتر از خود را
برسد، استفاده از دوازده ساعت
انسان صادق که عرق پیشانی خود مصرف کرده بود ناراحت شد، و شروع به
شکایت با تلخی از احتمال ابتلا به انسان او را گول بزند - او را با سرمایه گذاری
شأن و منزلت کار!
عقب نشینی خود را به طوری انتخاب شد که در حالی که آنها می تواند این رودخانه را تماشا کنید، آنها می توانند به تماشای
خانه.
هیچ کس در را گذرانده بودند و یا خارج، از دختر او پدر را شنید
صدات می کنه. هیچ کس نمی تواند در تصویب و یا بدون
دیده می شود.
اما از آن خواهد شد نور در ساعت پنج، گفت: آقای بازرس، "و سپس ما باید دیده می شود.
به نظر می رسند در اینجا، گفت: Riderhood، چه چیزی شما را به این می گویند؟
او ممکن است lurking در داخل و خارج، و تنها با نگه داشتن میان خود دو یا سه
پل ها، برای ساعت ها به عقب. 'چه چیزی شما را از آن؟ "گفت:
بازرس.
Stoical، اما متضاد است. او ممکن است انجام این کار در این زمان حاضر است.
شما چه که گفت: "آقای بازرس.
قایق من در میان آنها قایق به در cause'ay.
و چه چیزی شما را از قایق خود را؟ "گفت: آقای بازرس.
اگر من در او قرار داده و دور نگاه؟
من می دانم که در راه او، و گوشه های به احتمال زیاد او به نفع است.
من می دانم که او می خواهم در زمان جزر و مد است، و جایی که او به چنین یکی دیگر از
زمان. من نمی pardner خود را؟
هیچ یک از شما باید نشان می دهد.
هیچ یک از شما نیاز به هم بزنید. من می توانم او را بدون کمک کردن پرتاب و به عنوان
من رو دیده می شود، من در مورد در همه زمان ها هستم.
شما ممکن است با توجه به نظر بدتر، 'گفت: آقای بازرس، پس از کوتاه
در نظر گرفتن. سعی کنید آن را.
'توقف یک بیت است.
اجازه دهید آن کار کند. اگر من تو را می خواهم، من می خواهم دور قطره
بورس و نوک سوت. '
فارسی اگر من تا کنون ممکن است تصور برای ارائه یک پیشنهاد به من بزرگوار و دلیر
دوست، که آگاهی از مسائل مربوط به نیروی دریایی دور می شود آن را از طرف من به استیضاح، یوجین
زده در با شور بزرگ، آن
خواهد بود، که تا نوک سوت رمز و راز برای تبلیغ و دعوت به حدس و گمان است.
دوست من محترم و دلیر خواهد شد، اعتماد کنم، مرا ببخشید، به عنوان یک عضو مستقل،
برای پرتاب یک سخن گفتن که من احساس می کنم به این دلیل به این خانه و این کشور است.
شد فرماندار دومی، و یا نوعی درخت اقاقیا وکیل؟ خواسته Riderhood.
برای آنها صحبت کرد، آنها به عنوان crouched، بدون دیدن چهره 1 یکی دیگر از ذخیره کردن.
در پاسخ به این سوال را من دوست محترم و دلیر، گفت:
یوجین، که در پشت خود دراز کشیده بود و با کلاه خود را بر لب داشت، به عنوان نگرش بسیار
بیانی از هوشیاری، 'من می توانم ندارند.
درنگ در پاسخ (عدم ناسازگار با خدمات عمومی)
آن لهجه لهجه فرماندار دومی بود.
تو چشم قابل تحمل خوبی است که شما نمی والی؟
شما همه چشم قابل تحمل است، نه؟ خواستار خبرچین.
همه.
پس اگر من ردیف تحت یاران و دراز وجود دارد، بدون نیاز به سوت زدن.
شما را به آن ذره there'sa از چیزی و یا دیگر وجود دارد، و شما بدانید
آن را به من است و شما پایین آمده که cause'ay به من.
درک؟ '
درک همه است. خاموش او پس از آن می رود!
در یک لحظه، با باد برش مشتاقانه او را یک وری، او متناوب به پایین
قایق خود را در چند لحظه او روشن بود، و خزنده رودخانه در زیر خود
ساحل آورد.
یوجین خود را بر روی آرنج خود را مطرح کرده بود بعد از او به تاریکی نگاه کنند.
او زمزمه: "من آرزو می کنم قایق من دوست محترم و دلیر، '، دراز کشیده
دوباره و صحبت کردن به کلاه خود، 'ممکن است با بشردوستانه وقف به اندازه کافی به نوبه خود
از پایین به سمت بالا و خاموش کردن او را - مورتیمر '.
دوست بزرگوار من. 'سه سرقت دو جعلی، و
ترور نیمه شب.
اما به رغم داشتن این وزن بر وجدان خود، یوجین تا حدودی enlivened شد
اواخر تغییر جزئی در مورد شرایط و چگونگی امور است.
2 اصحاب خود بودند.
آن در حال تغییر همه چیز شد. در حال تعلیق به نظر می رسید گرفته اند جدید
اجاره، و نو از تاریخ اخیر شروع شده است.
چیز های اضافی را به دنبال وجود دارد.
هر سه آنها به شدت بر هشدار، و کمتر توسط بدبخت deadened شده
تاثیر مکان و زمان.
بیش از یک ساعت گذشته بود و آنها حتی چرت زدن بودند، هنگامی که یکی از این سه نفر - هر
گفت: آن بود، و او بود dozed - ساخته شده از Riderhood در قایق خود را در نقطه
به توافق رسیدند.
آنها دوباره پیدا میشدند، از پناهگاه خود بیرون آمد و به او رفت.
هنگامی که او را دیدم به آنها را آینده، او را در کنار جاده کاهش یافته است به طوری که آنها،
ایستاده در تاریخ بزرگ، می تواند با او در زمزمه صحبت می کنند، تحت جرم پنهان است
شش باربرها یاران پرچم دزدان به سرعت به خواب.
مبارک اگر من می توانم آن را! "گفت که او، خیره در آنها.
"آنچه از؟
آیا شما او را دیده؟ 'شماره'
آیا شما تصویر می کنید؟ پرسید: "نوعی درخت اقاقیا. برای او در آن خیره شد در
عجیب ترین راه.
"من قایق او را دیده ام." خالی نیست؟ "
بله، خالی است. و چه چیزی، - شناور است.
و بیشتر است، - با یک پارو زدن رفته است.
و بیشتر، چه - با پارو زدن در دومی ماجرا در thowels ها و قطع کوتاه.
و چه چیزی، - سوار قایق تنگ atwixt جزر و مد، دو ردیف از barges.
و بیشتر آنچه که، - او را در شانس دوباره، توسط جورج اگر او نمی باشد!
>