Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل LVIII. فرشته مرگ.
Athos در این بخش از چشم انداز عالی اش بود ، زمانی که جذابیت به طور ناگهانی شکسته شد
سر و صدای زیادی رو به افزایش از دروازه های بیرونی.
یک اسب galloping بیش از شن سخت از کوچه بزرگ شنیده بود ، و صدای
پر سر و صدا و انیمیشن مکالمات صعود به اتاق که در آن کنت بود
رؤیا.
Athos از جای او را اشغال کردند به هم بزنید ، او به ندرت سرش را تکان می
به سمت درب معلوم هر چه زودتر این صداها می تواند.
گام های سنگین صعود از پله ها ، اسب ، که به تازگی galloped به حال ،
به آرامی به سوی اصطبل رفتگان. تردید بزرگ ظاهر شد در مراحل ،
که درجه نزدیک محفظه.
دری باز شد و Athos ، چرخش کمی به سمت بخشی از اتاق
سر و صدا آمد ، در یک صدای ضعیف گریه : "این پیک از آفریقا است ، نه؟"
"نه ، مسیو لو کنت ،" پاسخ به یک صدای ساخته شده است که پدر رائول شروع
راست در بستر خود. "Grimaud!" زمزمه او.
و عرق شروع به فرو ریختن چهره اش.
Grimaud ظاهر در درگاه ورودی.
این دیگر Grimaud ما را دیده اند ، هنوز جوان با شجاعت و ارادت ، هنگامی که
او اول به قایق به مقصد شروع به پریدن کرد برای انتقال رائول د Bragelonne به
عروق از ناوگان سلطنتی.
Twas در حال حاضر یک مرد و کم رنگ و استرن ، لباس های خود را تحت پوشش با گرد و غبار و مو
سفید توسط سن.
او در حالی که تکیه در برابر درب قاب لرزید ، و در نزدیکی سقوط از دیدن ،
نور لامپ ، قیافه استاد خود.
این دو مرد که تا زمانی با هم در یک جامعه از هوش زندگی بود ،
و چشم که عادت به صرفه عبارات ، می دانست که چگونه می گویند بسیاری از چیزهای
سکوت -- دوستان قدیمی این دو ، یکی به عنوان
شریف به عنوان دیگر در قلب ، در صورتی که از نابرابری در ثروت و تولد است ، باقی ماند
زبان گره خورده است در حالیکه نگاه یکدیگر.
تبادل یک نگاه تک آنها تا به حال به پایین به عنوان خوانده شده یکدیگر
قلب.
مستخدم قدیمی پس از لقاء او این تصور را از غم و اندوه در حال حاضر ، با مته سوراخ کردن
کد رمز ی به خارج از آشنایی تلخ با وای.
او ظاهر شد که دیگر در استفاده بیشتر از یک نسخه واحد از اندیشه های او.
همانطور که قبلا او به سخن گفتن بسیار عادت کرده اند ، او در حال حاضر عادت کرده بود به لبخند
تمام.
Athos خواندن در یک نگاه تمام این سایه بر چهره خدمتکار وفادار خود ،
و به همان لحن او که استخدام شده و به صحبت در خواب خود را به رائول :
"Grimaud ، گفت :" او ، "رائول مرده است.
آیا این نیست؟ "پشت Grimaud بندگان دیگر گوش
نفس نفس زنان ، با چشمان خود را بر تخت استاد بیمار خود ثابت است.
سوال وحشتناک شنیدند و سکوت شکستن قلب به دنبال.
"بله" پاسخ داد : پیرمرد ، heaving یک هجا از قفسه سینه خود را با خشن ،
آه شکسته.
سپس به وجود آمد صدای زاری ، که تشکر بدون اندازه گیری ، و پر از
تاسف و دعاهای اتاق که در آن پدر agonized به دنبال با چشمان خود را
تصویری از پسرش.
این شد Athos شبیه به انتقال که منجر به رویای خود.
بدون uttering فریاد ، بدون ریختن اشک ، بیمار ، خفیف ، استعفا داد به عنوان یک شهید ،
او چشم خود را به سمت بهشت مطرح شده است ، در نظم وجود دارد را دوباره تماشا کنم ، رو به افزایش در بالا
کوه Gigelli ، سایه معشوق که
ترک او در لحظه ورود Grimaud.
بدون شک ، در حالی که به دنبال به سمت آسمان ها ، از سرگیری رویای عالی اش ، او
repassed توسط همان جاده که دید ، در یک بار آنقدر وحشتناک و شیرین بود ،
به رهبری او را قبل ، برای بعد از داشتن به آرامی
بسته چشم ، او آنها را بازگشایی و شروع به لبخند زدن : او فقط رائول ، که تا به حال دیده بود
لبخند زد بر او.
با دست او بر سینه او پیوستند ، صورت خود را تبدیل به سوی پنجره ، حمام
هوای تازه از شب ، که موجب بر بال خود را عطر گل ها و
وودز ، Athos وارد ، هرگز دوباره آمد
خارج از آن ، به تفکر از آن بهشت است که زندگی را ببینید هرگز است.
خدا می خواست ، بدون شک ، برای باز کردن این منتخب گنجینه های از برکت ابدی ، در این
یک ساعت یک زمانی که مردان دیگر با این ایده که به شدت از سوی خداوند دریافت کرده رعشه و
چسبیدن به این زندگی آنها می دانند ، در وحشت
زندگی دیگر که از آنها دریافت کنید اما merest حد یک نگاه اجمالی توسط مشعل تیره ملال انگیز
مرگ است.
Athos بود روح هدایت روح خالص بی سر و صدا از پسرش ، که آرزو می شود مانند
روح پدری.
همه چیز برای این مرد تنها بود ملودی و عطر در روح جاده ناهموار را به
بازگشت به کشور آسمانی.
پس از یک ساعت از این وجد ، Athos نرمی دست خود را به عنوان سفید به عنوان موم مطرح لبخند
لب هایش را ترک نکرد و او زمزمه کم کم به عنوان ندرت قابل شنیدن ، این
سه کلمه خطاب به خدا و یا به رائول :
"در اینجا من هستم!" و دست او سقوط کرد به آرامی ، به عنوان اینکه او
خود آنها را بر روی تخت گذاشته بود. مرگ مهربان و خفیف تا این نجیب شده بود
مخلوق.
که به او در امان بود ، عذاب شکنجه ، تشنج از خروج آخرین ؛
با انگشت زیاده دروازه های ابدیت را به آن روح نجیب باز.
خدا بدون شک دستور داده است که آن را به این ترتیب که یاد متدین از این مرگ باید
باقی می ماند در قلب کسانی که در حال حاضر ، و در حافظه از مردان دیگر -- مرگ که
باعث می شود عبور از این دوست
زندگی به دیگر توسط کسانی که وجود بر این زمین منجر می شود آنها را به وحشت
تاریخ و زمان آخرین قضاوت.
تزئین -- Athos ، حتی در خواب ابدی ، که به لبخند متین و صادقانه حفظ
بود که به همراه او به آرامگاه.
سکون و آرامش از ویژگی های خوب خود را از بندگانش برای یک شک مدت طولانی ساخته شده
آیا او واقعا زندگی quitted بود.
مردم کنت آرزو به حذف Grimaud ، که از راه دور ، بلعیدم
چهره در حال حاضر به سرعت در حال رشد سنگ مرمر ، رنگ پریده ، و رویکرد نه از ترس مومن از
آوردن به او نفس از مرگ است.
اما Grimaud ، خسته بود ، حاضر به ترک اتاق.
او خود را بر آستانه نشست ، تماشای کارشناسی ارشد خود را با هوشیاری
نگهبان ، حسادت یا اولین نگاه بیداری خود و یا تاریخ و زمان آخرین آه در حال مرگ خود را برای دریافت.
صداهای آرام در خانه بودند -- هر یک چرت زدن از خود احترام
خداوند است.
اما Grimaud ، با نگرانی گوش ، احساس است که کنت دیگر
می شود.
او خود را با دست های خود را با تکیه بر زمین مطرح شده است ، را بررسی کردند تا در صورت وجود نداشت
به نظر می رسد برخی از حرکت در بدنه کارشناسی ارشد خود را.
هیچ چیز!
ترس او را تصرف کردند ، او به طور کامل افزایش یافت و در حال حاضر بسیار شنیده ام برخی از
آمدن از پله ها.
سر و صدا از ضربه زدن اسپرز در برابر یک شمشیر -- صدا جنگاوری را به گوش او آشنا --
متوقف شد او را به عنوان او به سمت بستر Athos.
صدای پرطنین تر از برنج یا فولاد resounded ظرف سه قدم از او.
"Athos! Athos! دوست من! "گریه این صدا ،
حتی به اشک آشفته است.
"موسیو لو شوالیه D' Artagnan ، با شک و تردید :" از Grimaud.
"او کجا؟ او کجا؟ "تفنگ دار را ادامه دادند.
Grimaud بازوی خود را در انگشتان دست استخوانی اش را تصرف کردند و با اشاره به بستر ، بر ورق
که tints کبود مرگ در حال حاضر نشان داد.
تنفس خفه ، در مقابل به یک فریاد تیز ، دارای عقاید گلو
D' Artagnan.
او بر روی نوک پای پیشرفته ، لرزش ، وحشت زده در سر و صدای پاهای او ساخته شده در
طبقه اجاره قلب خود را با عذاب بی نام.
گوش خود را به پستان Athos او قرار داده ، صورت خود را به دهان کنت.
نه سر و صدا ، و نه نفس! D' Artagnan به عقب کشید.
Grimaud ، که او را با چشمان خود را دنبال کرده بود ، و برای آنها هر یک از جنبش های خود را
وحی شده بود ، آمد timidly خود را در پای تخت نشسته ، چسب و
لب هایش را به ورق که توسط پا stiffened استاد او بزرگ شد.
سپس قطره های بزرگ شروع به از چشم های قرمز خود را جریان است.
این پیر مرد در یاس و ناامیدی شکست ناپذیر ، که گریستم ، بدون uttering کلمه دو برابر افزایش یافته و خم ،
ارائه ترین عینک لمس است که D' Artagnan ، در زندگی را با پر
احساسات ، همیشه با ملاقات کرد.
کاپیتان ایستاده در تفکر از سر گرفته قبل از آن مرد مرده لبخند بر لب ،
که به نظر می رسید که صیقل فکر گذشته خود را ، برای دادن بهترین دوست خود ، مرد
او در کنار به رائول دوست داشتنی بود ، بخشنده ، حتی فراتر از زندگی خوش آمدید.
و برای پاسخ به آن چاپلوسی با شکوه مهمان نوازی ، D' Artagnan رفت و بوسید
Athos شور و شوق بر روی پیشانی ، و با انگشتان لرزان چشم هایش را بسته است.
سپس او خود را با بالش بدون ترس از آن مرد مرده است ، که تا به حال نشسته
خیلی مهربان و با محبت به او به مدت پنج و سی سال است.
او تغذیه روح خود را با remembrances چهره نجیب از کنت
در جمعیت به ذهن او به ارمغان آورد -- برخی از شکوفه دهی و جذاب که لبخند -- برخی از
تاریک ، ملال انگیز ، و یخ زده به عنوان است که هیدراتاسیون با چشم خود در حال حاضر به تمام ابدیت بسته.
همه در یک بار سیل تلخ که نصب شده از یک دقیقه به دقیقه به قلب او حمله کرد ،
و دارای عقاید پستان خود را تقریبا به ترکیدن.
ناتوان از تسلط بر احساسات خود ، او به وجود آمد ، و پاره شدن خود را با خشونت از
اتاق جایی که او به تازگی پیدا کرده بود و مرده او را چه کسی به او آمد به گزارش خبر
مرگ Porthos ، او به زبان آمده sobs تا
جانسوز است که بندگان ، که به نظر می رسید تنها برای انفجار از غم و اندوه صبر کنید ،
توسط clamors حزن انگیز خود ، و سگ ها از اواخر کنت به آن توسط خود را پاسخ داده
howlings از آنجا.
Grimaud تنها که بلند کردن صدای او بود.
حتی در تشنجات از غم و اندوه خود را او را به بی حرمتی کردن مرده یا نه جرأت
اولین بار قصد بر هم زدن چرت زدن از اربابش.
اگر Athos نه همیشه bidden او گنگ است؟
در سپیده دم D' Artagnan ، که سرگردان در مورد سالن پایین تر ، گاز گرفتن انگشتان دست خود را به
خفه کردن صدای آه او -- D'Artagnan رفت تا یک بار دیگر و تماشای لحظاتی که Grimaud
سر خود را نسبت به او تبدیل شده است ، او را
ثبت نام برای آمدن به او ، که بنده مومن بدون نویز گیری را بیشتر اطاعت
از یک سایه.
D' Artagnan رفت دوباره ، به دنبال Grimaud و هنگامی که او به دست آورده بود.
هشتی ، گرفتن دست پیر مرد ، "Grimaud ، گفت :" او ، "من را دیده اند که چگونه
پدر فوت کرد و حالا من در مورد پسر ".
Grimaud کشید از پستان او نامه ای بزرگ ، بر پاکت است که بود
رد این آدرس Athos.
او نوشتن م د بیوفورت ، به رسمیت شناخته شده مهر و موم را شکست و شروع به
خواندن ، در حالی که در مورد راه رفتن در اولین اشعه های فولادی لرز از سپیده دم ، در کوچه تاریک
لیمو قدیمی ، مشخص شده توسط صدای پای کنت که فقط جان خود را از دست داده اند هنوز هم قابل مشاهده است.