Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 1
در نگاه کردن
در این زمان محلی شما با ما، هر چند در خصوص سال دقیق بدون نیاز وجود داشته باشد
دقیق، یک قایق از ظاهر کثیف و بد نام، با دو چهره در آن، شناور
بر روی رودخانه تیمز، بین Southwark پل
است که از آهن، و پل لندن است که از سنگ، به عنوان یک غروب پاییزی
فرو میپاشید.
آمار و ارقام در این قایق کسانی که از یک مرد قوی با مو پاره پاره grizzled و
یکشنبه browned صورت، و یک دختر نوزده یا بیست تاریک، به اندازه کافی او را دوست
به عنوان دختر خود را تشخیص باشد.
دختر rowed کشیدن جفت از sculls ها به راحتی مرد، با سکان خط
شل در دست او، و دست ها در بند تنبان خود را سست خود را، حفظ نگاه مشتاق.
او هیچ خالص، قلاب، یا خط، و او نمی تواند ماهیگیری، قایق خود را تا به حال هیچ کوسن
برای کسیکه در برابر پیکر نگار می نشیند، بدون رنگ، کتیبه، هیچ دستگاه به فراتر boathook فرسوده و
کویل از طناب، و او نمی تواند باشد
کسی که نزدیک اب یا در اب کار میکند، قایق خود را بیش از حد دیوانه و بیش از حد کوچک در محموله برای تحویل بود، و او
نمی تواند lighterman یا رودخانه حامل سرنخ به آنچه که او برای نگاه وجود دارد،
اما او چیزی به نظر می رسید، با قصد و نگاه جستجو.
جزر و مد، که یک ساعت قبل شده بود، در حال اجرا کردن، و چشمان او تماشا
هر نژاد کوچک و چرخ زدن در رفت و برگشت آن، گسترده ای به عنوان قایق ساخته شده کمی سر راه
در برابر آن، و یا سوار استرن قبل از هر چیز قبل از
آن، بر اساس او به عنوان دختر خود را با حرکت سر خود را.
او به تماشای چهره خود را به عنوان صادقانه او به تماشای رودخانه.
اما در شدت نگاه خود را لمس ترس یا وحشت وجود دارد.
متحد به پایین رودخانه به جای سطح، به دلیل از لجن و گل
و تراوش کنند که با آن پوشیده شده بود، و دولت جوشانده آن، این قایق و دو چهره
در آن را به وضوح چیزی است که در حال انجام
آنها اغلب نیز همین کار را انجام میدادند، و به دنبال آنها اغلب به دنبال.
نیمه وحشی به عنوان انسان، با بدون پوشش بر سر matted خود نشان داد، با قهوه ای خود را
بازوها، برهنه به میان آرنج و شانه با گره شل شل تر
چارقد کم دروغ بر سینه برهنه خود را در
بیابان ریش و شارب، با چنین لباس میپوشید نمایان می شود از آن ساخته شده
گل که قایق خود را begrimed، هنوز هم استفاده از کسب و کار مانند ثابت او وجود داشت
مات ومبهوت به آن می نگری.
بنابراین با هر عمل لاغر اندام دختر، با هر چرخش مچ دست خود را، شاید
همه با نگاه خود را از ترس یا وحشت، آنها چیزهایی استفاده شد.
او را نگه دارید، لیز.
جزر و مد قوی اجرا می شود. نگه داشتن او را به خوبی جلو رفت و برگشت از آن است.
اعتماد به مهارت دختر و بدون استفاده از سکان، او چشم جزر و مد آینده
توجه جذب می شود.
دختر او را به چشم.
اما، از آن اتفاق افتاد که در حال حاضر، SLANT نور از خورشید در حال غروب نگاه به
کف قایق، و، لمس کردن لکه فاسد وجود دارد که با مته سوراخ کردن برخی از شباهت به
نمای کلی از شکل مبهم انسان، رنگ آن را به عنوان اینکه با خون رقیق شده.
این لحظه چشم دختر، و او لرزیدند.
چه ails شما؟ گفت: "مرد، بلافاصله از آن آگاه است، هر چند قصد بر
پیشبرد آب می بینم هیچ چیز شناور.
نور قرمز رفته بود، لرزیدن رفته بود، و نگاه خود را، که پشت آمده بود.
قایق را برای یک لحظه، سفر به دور است.
هر جا که جزر و مد قوی ملاقات با مانع، نگاه خود را برای یک لحظه مکث.
در هر پهلوگیری زنجیره ای و طناب، در هر قایق لوازم التحریر و یا بارج است که تقسیم
در حال حاضر به گسترده، نوک پیکان، در آفست از piers از پل Southwark،
در تعطیل رودخانه steamboats به عنوان
آنها آب کثیف را مورد ضرب و شتم، در سیاهههای شناور از چوب، شلاق با هم دروغ کردن
wharves خاص، درخشش چشمان darted نگاه گرسنه.
پس از یک ساعت یک تیره یا بیشتر، به طور ناگهانی سکان خطوط را سخت تر در انتظار او، و او
به سمت ساحل سوری سخت سازی می شود.
همیشه تماشای چهره اش، دختر فورا به عمل در او جواب داد:
sculling، در حال حاضر قایق چرخش دور، به عنوان یک حرکت تند و سریع ناگهانی quivered و
نیمه بالای انسان بیش از استرن کشیده شد.
دختر کشیده هود ردای او پوشیده، بر سر او و بر چهره اش، و
به عقب به طوری که چین های جلو این هود از رودخانه رد شد، نگهداری می شوند
قایق در این مسیر قبل از جزر و مد.
تا حال حاضر، قایق به ندرت برگزار شده بود، خود، بود و در مورد یک نقطه hovered، اما
در حال حاضر، بانک های تغییر سریع، و به سایه ها عمیق تر و چراغ کیندلینگ
از پل لندن به تصویب رسید و از ردیف حمل و نقل در هر دو دست دراز شدند.
تا حالا نه که نیمه بالایی آن مرد را به قایق آمد.
اسلحه خود را مرطوب و کثیف بودند، و او آنها را بر طرف شسته.
در دست راست خود او برگزار شد، و او است که در رودخانه شسته است.
پول بود.
او آن chinked است یک بار، و او بر آن منفجر یک بار، و او بر آن تف کرد یک بار، - برای
شانس، او hoarsely گفت: - قبل از او آن را در جیب خود قرار داده است.
"لیز! '
دختر چهره اش نسبت به او با شروع تبدیل و در سکوت rowed.
چهره او بسیار کمرنگ است.
او یک مرد قلاب بینی بود، و با آن و چشم های روشن و سر ژولیده او، با مته سوراخ کردن
شباهت خاصی به roused پرنده شکاری است.
نگاهی که چیزی کردن صورت خود را.
او آن را قرار داده. 'در اینجا! و به من از sculls نگه دارید.
من بقیه طلسم. "نه، نه، پدر!
نه! من نه می تواند در واقع.
پدر - من نمی توانم بنشینم تا در نزدیکی آن، او به سمت او حرکت بود به تغییر مکان،
اما طعنه وحشت زده خود را به او متوقف شد و او صندلی خود را از سر گرفت.
چه صدمه دیده می تواند به شما آن را انجام دهد؟
"هیچ، هیچ. اما من می توانم آن را تحمل نمی کند.
این باور من است از تو متنفر نزد رودخانه بسیار است.
"من - من آن را دوست ندارم، پدر.
همانطور که اگر آن زندگی شما نیست! همانطور که اگر آن گوشت و نوشیدنی به شما نیست!
در آخر این کلمات دختر لرزیدند دوباره، و برای یک لحظه در او مکث
قایقرانی، زیبایی به نوبه خود ضعف کشنده.
این فرار توجه خود را، برای او بیش از استرن در چیزی است که زود گذر بود
قایق به حال در دو. چگونه می تواند به شما بود تا به بهترین خود را بیهوده
دوست، لیز؟
آتش بسیار است که شما گرم هنگامی که شما یک babby بودند، از رودخانه برداشت شد
در کنار barges زغال سنگ است. سبد بسیار است که شما در خواب، جزر و مد
روی ساحل آورده شده است.
بسیار راک است که من آن را بر گهواره از آن را به را، من از یک تکه از برش
چوب که از برخی از کشتی یا دیگر زیرفشار است. '
لیز دست راست او را از پارو زدن آن برگزار شد در زمان و لب خود را با آن لمس، و
برای یک لحظه آن برگزار عاشقانه نسبت به او: پس از آن، بدون صحبت کردن، او را از سر گرفت
پارو زدن او، به عنوان یکی دیگر از قایق های مشابه
ظاهر، هر چند نه بهتر تر و تمیز از یک مکان تاریک آمد و کاهش یافته است
آرام در کنار.
در شانس دوباره، آقا؟ "مرد با گوشه چشم نگاه کردن دچار دوبینی، که او را sculled و بود که گفت:
به تنهایی، به من know'd شما در شانس بود، پس خود را به شما می آیند.
پاسخ داد: «آه! دیگر، با خشگی.
پس شما، شما؟ "بله، pardner.
مهتاب مناقصه زرد بر روی رودخانه، و وارد حال حاضر وجود دارد، نگه داشتن 1/2
طول پسین از قایق، قایق خود را در مسیر خود را سخت مراقبت می کند.
"من به خودم می گوید، او رفت، به طور مستقیم شما را در نظر، آقا ان هاو، و در
شانس دوباره، توسط جورج اگر او نمی باشد! پارو زدن در آن است، pardner - don't خودتان اخم -
من او را لمس کرد.
این در پاسخ به یک جنبش بی تاب سریع در بخشی از آقا بود: سخنران
در همان زمان unshipping پارو زدن خود را در آن طرف، و تخمگذار دست خود را بر
لبه بالایی دیوار کشتی از قایق آقا و نگه داشتن به آن.
او تا به حال لمس به اندازه کافی می خواهم نه بیشتر، و نیز او را می کنم، آقا!
شده در مورد ضربه زدن با جزر و مد زیبا، او نمی pardner را؟
چنین است که من خارج از شانس راه، شما را ببینید!
او باید به من گذشت وقتی که او رفت تا آخرین باری که برای من در مواظب زیر پل بود
اینجا. a'most فکر می کنم شما مانند wulturs هستیم.
pardner، و بوی اونا.
او در صدا کاهش یافته صحبت کرد، و با بیش از یک نگاه لیز که در بیرون کشیده بود
هود او را دوباره. سپس هر دو مردان با نامقدس عجیب و غریب نگاه
علاقه در پی قایق آقا.
آسان می کند، میان ما. باید به او روی، pardner؟
نه، گفت: از سوی دیگر است.
تندخو و گستاخ تن که مرد بعد از خیره نگاه کردن خالی، آن را با اذعان کرد
تلافی: - Arn't خوردن چیزی به عنوان است
مخالفت با شما، شما را داشته باشد، pardner؟
گفت آقا: "چرا، بله، من،. من شده اند بلع بیش از حد از
کلمه، Pardner. من هیچ pardner شماست.
"از آنجا که شما pardner من، آقا Hexam آقا؟
از آنجا که شما را از لخت کردن یک مرد متهم شده بود. متهم به سرقت یک مرد زندگی می کنند! 'گفت:
آقا، با خشم بزرگ.
و چه می شود اگر من از لخت کردن یک مرد مرده، آقا شده بود و متهم؟
شما می توانید آن را انجام دهد. "ممکن نبود شما، آقا؟
'تعداد مرد مرده است و هر گونه استفاده برای پول؟
آیا ممکن است برای یک مرد مرده به پول؟
چه جهان یک مرد مرده متعلق به؟ جهان Tother.
چه جهان پول تعلق دارد؟
این جهان است. چگونه می توانید پول یک جسد؟
جسد خود، آن را می خواهم، صرف آن، آن را ادعا می کنند، آن را از دست؟
سعی نکن برای رفتن مداخلهگر حقوق و wrongs از چیزهایی که در راه است.
اما شایسته روح رخنه محروم می سازد که یک مرد زندگی می کنند.
"من شما را آنچه در آن است -
نه، تو نمی خواهد. من شما را به آنچه در آن است.
شما را با زمان کوتاه آن برای قرار دادن دست خود را در جیب
ملوان، یک ملوان زندگی می کنند.
بهترین استفاده را از آن کنید و فکر کنید که خودتان را خوش شانس، اما فکر نمی کنم بعد از آن برای آمدن
بیش ME با pardners شما.
ما در گذشته هم با هم کار می کرد، اما ما با هم کار می کنند بیشتر در حال حاضر زمان
نه هنوز آینده. ول کن بذار برم.
دور انداختن!
"آقا! اگر شما فکر می کنم برای خلاص شدن از شر من در این راه - است.
اگر من نمی خلاص شدن از شر این راه، من دیگری، سعی کنید و ریز ریز کردن شما بیش از انگشتان دست
با برانکارد، و یا انتخاب در سر خود را با قایق و قلاب.
دور انداختن!
از شما نگه دار، لیز. نگه دار به خانه، از شما نمی خواهد اجازه پدر شما
بکشید. لیز به ضرب گلوله های پیش رو، و قایق دیگر سقوط کرد
پسین.
پدر لیز، ساخت خود را به نگرش آسان از یکی که ادعا کرده بود
اخلاقیات بالا و موقعیت بی تردید به گرفته، به آرامی روشن لوله، و
دودی، و در زمان بررسی از آنچه که او در دو بود.
ولی آنچه را که در دو حال، خود را در او lunged گاهی اوقات در شیوه ای دردناک که قایق
بررسی شد و گاهی به نظر می رسید سعی کنید به آچار خود را از شما دور است، هر چند در اکثر موارد
بخشی از آن به دنبال submissively.
کاراموز ممکن است خیالی که امواج هنگام عبور از روی آن وحشتناک
مانند تغییرات ضعف بیان در چهره دیده نشده، اما آقا هیچ کاراموز بود
و بدون توهمات بود.
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 2
مرد از جایی
آقا و خانم Veneering سبوس جدید از مردم در خانه سبوس جدید در سه ماهه سبوس جدید
از لندن است. همه چیز در مورد Veneerings تر بود
و دهانه های جدید.
تمام مبلمان خود جدید بود، همه دوستان خود بودند، همه بندگان خود را
جدید، صفحه آنها بود، حمل خود بود، مهار خود جدید بود، خود را
اسب های جدید، عکس های خود جدید بود،
آنها خود را به جدید، آنها را به عنوان تازه ازدواج کرده بودند به عنوان قانونی سازگار بود
خود را با بچه دار شدن سبوس جدید، و اگر آنها راه اندازی شده بود بزرگ پدربزرگ، او
می توانست در خانه در بوریا از
Pantechnicon، بدون خراش بر او، فرانسه به تاج سر خود را جلا.
در ایجاد Veneering، از صندلی های سالن با پوشش جدید از سلاح،
به پیانو بزرگ با اقدام جدید، و در طبقه بالا دوباره به آتش
فرار، همه چیز را در یک کشور از لاک الکل زدن به بالا و لهستانی بودند.
و چه در مبلمان قابل مشاهده بود، در Veneerings قابل مشاهده بود -
سطح گداخته شدن کمی بیش از حد از کارگاه و بازیچه قرار دادن چسبنده بود.
قطعه بی گناه را از شام و مبلمان رفت که بر کاستورهای آسان و وجود دارد
بیش از حیاط اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسب های دیگران در دوک خیابان سنت جیمز، زمانی که استفاده نمی کنید، به نگهداری
آنها به Veneerings منبع از سردرگمی کور بود.
نام این مقاله Twemlow بود.
در حال عمو زاده به پروردگارش Snigsworth، او را در درخواست های مکرر بود، و در بسیاری از
خانه ها می توان گفت به نمایندگی از میز ناهار خوری در حالت طبیعی آن است.
و آقای Veneering خانم، به عنوان مثال، تنظیم شام، عادت با آغاز شده است
برگها در Twemlow، و سپس او را، و یا اضافه نمودن مهمان به او.
گاهی اوقات، جدول شامل Twemlow و نیم یک دوجین برگ، گاهی اوقات،
Twemlow و برگ ده ها و گاه Twemlow به نهایت حد خود کشیده شد
20 برگ است.
آقا و Veneering در موارد مراسم خانم یکدیگر در مرکز مواجه
هیئت مدیره، و در نتیجه موازی هنوز برگزار شد، برای، همیشه اتفاق افتاده است که بیشتر
Twemlow کشیده شد، بیشتر از اون چیزی که
خود را از مرکز، و نزدیکتر به میز کاری که در یک انتهای اتاق، و یا
پرده از پنجره از طرف دیگر. اما، آن بود که ارگنکن
روح ضعیف از Twemlow در سردرگمی است.
این او را مورد استفاده قرار گرفت، و می تواند soundings را.
مغاک که او می تواند بدون پایین، که از آن شروع به بیرون جاذب
و تورم رو به سختی زندگی خود را، نامحلول به این سوال که آیا او بود
قدیمی ترین Veneering دوست، و یا جدید ترین دوست.
برای excogitation از این مشکل، نجیب زاده بی ضرر بسیاری از اضطراب اختصاص داده شده بود
ساعت، هر دو در مسافرخانه خود را بیش از اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسب های دیگران حیاط، و در تاریکی سرد،
مطلوب به مراقبه، میدان سنت جیمز.
به این ترتیب.
Twemlow برای اولین بار شناخته شده بود Veneering در باشگاه خود را، که در آن Veneering پس از آن می دانستم که هیچ کس اما
مردی که آنها را به کس دیگری شناخته شده، که به نظر می رسید به صمیمی ترین دوست
او در جهان بود، و آنها او شناخته شده بود
دو روز - باند اتحادیه بین روح خود را، رفتار نابکار از
کمیته احترام به پخت فیله گوساله، به طور تصادفی
سمان در آن تاریخ است.
بلافاصله پس از این، Twemlow دریافت دعوت به ناهار خوردن با Veneering، و
dined شد: مردی که از حزب بودن.
بلافاصله پس از آن، Twemlow دریافت دعوت به ناهار خوردن با مرد، و dined:
Veneering بودن حزب.
در انسان بود یک عضو، یک مهندس، پرداخت کننده خارج از بدهی های ملی، یک شعر
شکسپیر، شکایت، و یک دفتر عمومی، که به نظر می رسد به غریبه مطلق
به Veneering.
و در عین حال بلافاصله پس از آن، Twemlow دریافت دعوت به ناهار خوردن در
Veneerings، به صراحت به ملاقات عضو، مهندس، پرداخت کننده خاموش ملی
بدهی، شعر، شکسپیر،
شکایت و اداره عمومی، و، ناهار خوری، کشف کردند که همه آنها
دوستان صمیمی ترین Veneering در جهان است، و همسران تمام
آنها (که با تمام وجود) اشیاء
Veneering خانم عاطفه متعهد و اعتماد به نفس مناقصه ها و مزایده.
بنابراین در مورد آمده بود، که آقای Twemlow بود در مسافرخانه او به خود گفت، خود را با
دست به پیشانی اش: "من فکر می کنم نباید از این.
این به اندازه کافی برای نرم کردن مغز هر انسان، - و در عین حال همیشه به آن فکر، و
می تواند یک نتیجه گیری تشکیل می دهد. این شب Veneerings به یک مهمانی است.
یازده برگها در Twemlow را 14 در شرکت گفت.
چهار کبوتر سینه نگهدارنده در لباس شخصی در راستای در سالن ایستاده اند.
نگهدارنده پنجم، ادامه راه پله با هوا سوگوار - به عنوان که
باید گفت، 'در اینجا یکی دیگر از موجودی رنجور را به شام آمده، چنین است زندگی! -
اعلام کرد، اشتباه منوده Twemlow! '
خانم Veneering استقبال Twemlow آقای شیرین خود.
آقای Veneering استقبال Twemlow عزیز خود است.
Veneering خانم که آقای Twemlow می تواند در مراقبت از طبیعت برای انتظار نیست
چیز بی مزه نوزادان، اما قدیمی یک دوست لطفا در کودک نگاه کنید.
"آه! شما دوستان خانواده خود را بهتر می دانید، Tootleums، می گوید: آقای
Veneering، تکان عاطفی که در آن مقاله جدید، زمانی که شما شروع به گرفتن اخطار.
سپس او التماس را به Twemlow عزیز خود را به دو نفر از دوستان خود، آقای چکمه و آقای شناخته شده آبجو
و به طور واضح هیچ ایده مشخصی است که است که.
اما در حال حاضر شرایط ترس رخ می دهد.
اشتباه منوده و اشتباه SUS Podsnap عزیز من، می گوید: آقای Veneering به خانم
Veneering، با هوای علاقه بسیار دوستانه، در حالی که درب باز می ایستد،
Podsnaps.
بیش از حد، بیش از حد خندان مرد بزرگ، با طراوت کشنده بر او ظاهر می شود با همسرش،
فورا بیابان همسر و دارت خود را در Twemlow با:
چگونه می توانم شما انجام دهد؟
خوشحالم که می دانید. خانه دلربا که شما باید در اینجا.
من امیدوارم که ما دیر نیست. خوشحالم از این فرصت، من مطمئن هستم!
وقتی که شوک اول بر او افتاد، Twemlow دو بار خود را در کفش های شسته و رفته کوچک قلم
و شسته و رفته جوراب های ابریشمی خود را کمی از مد گذشته، تا اگر impelled به کبیسه بیش از
مبل را پشت سر گذاشت، اما آن مرد بزرگ با او بسته شد و بیش از حد قوی ثابت کرد.
اجازه بدهید، می گوید: مرد بزرگ، در تلاش برای جلب توجه همسر خود را در
از راه دور، لذت بردن از ارائه خانم Podsnap به میزبان خود دارند.
او خواهد بود، در طراوت کشنده خود او به نظر می رسد برای پیدا کردن سبزی دائمی و ابدی
جوانان در عبارت، او خوشحال خواهد شد تا از فرصت، من مطمئن هستم!
در این میان، خانم Podsnap، قادر به سرچشمه اشتباه در حساب خود او،
چرا که Veneering خانم تنها بانوی دیگر وجود دارد این است، آیا خود را در راه
سخاوتمندانه حمایت از همسرش،
به دنبال به سمت آقای Twemlow با لغات محزون و به اظهار خانم Veneering
در مرحله اول، به صورت احساس، که او نگران او بوده است نه صفراوی را از اواخر سال،
و دوم، که کودک در حال حاضر بسیار شبیه او.
این سؤال مطرح است که آیا هر مردی کاملا ادویه که برای هر انسان دیگر اشتباه گرفته است؛
اما، آقای Veneering داشتن این شب بسیار راه اندازی پیراهن جلو جوانان
Antinous در جدید مشغول به کار قمیص فقط می آیند
خانه است، در تمام تعریف تصور می شود Twemlow، که خشک و
weazen و حدود سی سال بزرگتر است. خانم Veneering به همان اندازه متنفر
بستن از همسر Twemlow.
همانطور که به Twemlow، بنابراین معقول بودن یک مرد بسیار بهتر تربیت از Veneering، که او
به نظر او مردی بزرگ الاغ توهین آمیز است.
در این معضل پیچیده، آقای Veneering نزدیک مرد بزرگ با دست دادن
و smilingly مطمئن می سازد که شخصیت اصلاح ناپذیر می شود که او خوشحال است او را ببیند:
که در طراوت کشنده خود را فورا پاسخ:
"با تشکر از شما.
من شرمنده می گویند که من می توانم در این لحظه به یاد ما که در آن ملاقات کرد، اما من
خوشحالم از این فرصت، من مطمئن هستم!
سپس در pouncing را بر Twemlow، را عقب نگه میدارد که با تمام قدرت ضعیف خود است، او است او را haling
به او ارائه به عنوان Veneering، به خانم Podsnap، هنگام ورود از مهمانان
unravels اشتباه است.
که بر روی ان، داشتن دست ها با Veneering به عنوان Veneering دوباره متزلزل، او دوباره دست
با Twemlow به عنوان Twemlow، و باد آن را تمام به او رضایت کامل خود را با
گفت: برای آخرین نام، 'فرصت مسخره - اما خیلی خوشحال شدم از آن، من مطمئن هستم!
در حال حاضر، Twemlow پس از این تجربه فوق العاده ای قرار گرفته و پس از نیز اشاره کرد
تلفیقی از چکمه در آبجو و آبجو در چکمه و داشتن بیشتر مشاهده شده است که از
هفت باقی مانده مهمان چهار گسسته
صفات با چشم های سرگردان را وارد کنید و به طور کامل کاهش یافته است تا خود را به متعهد
است که Veneering، تا Veneering آنها را در درک خود را دارد؛ - Twemlow داشتن سود
این مطالعات، مغز او می یابد
wholesomely سخت شدن را به عنوان او نزدیک می توان نتیجه گرفت که او واقعا Veneering است
قدیمی ترین دوست، هنگامی که مغز خود را دوباره نرم و تماما از دست داده است، از طریق چشمان او
از مواجهه Veneering و مرد بزرگ
با هم به عنوان برادران دوقلو را در پشت اتاق رسم در نزدیکی هنرستان مرتبط
درها، و از طریق گوش خود را به اطلاع او را در تن خانم Veneering که همان
مرد بزرگ است به پدرخوانده کودک.
'شام روی میز است! بنابراین نگهدارنده سودا، که باید
گفت، پایین آمده و مسموم می شود، شما بچه های ناراضی از مردان!
Twemlow، بدون داشتن خانم به او اختصاص داده شده، پایین می رود در عقب، با دست خود به او
پیشانی. چکمه و آبجو، فکر او را منزجر کننده،
زمزمه انسان ضعف.
تا به حال بدون ناهار. اما او تنها خراشیده
مشکل unvanquishable از وجود خود.
احیا سوپ گفتمان Twemlow خفیف بخشنامه دادگاه با چکمه و
آبجو.
درخواست کرد، در مرحله ماهی از ضیافت، Veneering، در مورد مناقشه
سوال که آیا خداوند Snigsworth پسر عموی خود را در داخل و یا خارج از شهر؟
می دهد آن است که پسر عموی خود را به خارج از شهر است.
'در پارک Snigsworthy؟ Veneering هرگونه پرسش.
در Snigsworthy، Twemlow rejoins.
چکمه و آبجو با توجه به این به عنوان یک انسان به کشت و Veneering روشن است که او
مقاله پاداشی است.
در ضمن نگهدارنده دور می رود، مانند یک شیمیدان تیره تحلیلی: همیشه زیبایی
می گویند، نوعی شراب سفید، آقا؟ "پس از - شما می توانید اگر شما می دانستم آنچه در آن ساخته شده است.
به دنبال بزرگ شیشه ای در بالای میز کناری، نشان دهنده جدول و
شرکت می باشد.
بر تاج Veneering جدید، در طلا و افزودن نقره، مات و نیز گرم،
شتر از همه کار.
کالج بانگ جد در مبارزه برای Veneering که با مته سوراخ کردن شتر در
سپر خود را (و یا ممکن است آن را انجام داده اگر او از آن فکر کرده بود)، و یک کاروان شتر
نگاهی به اتهام میوه ها و گل و
شمع، و زانو به پایین با نمک پر شده است.
بازتاب Veneering چهل سالگی، موجی با موهای تیره، رسیدگی به این تنومندی، حیله گر،
مرموز، فیلم مانند - نوع اندازه کافی خوب به دنبال محجبه پیامبر (ص)
prophesying.
نشان دهنده خانم Veneering عادلانه، بینی عقابی و انگشت، بسیار، مو نیست نور
او ممکن است داشته باشد، زرق و برق دار در جامه و جواهرات، مشتاق، وابسته به تسکین یا دلجویی،
آگاه است که گوشه ای از حجاب همسر خود را بیش از خودش است.
Podsnap بازتاب prosperously غذا خوردن، کمی نور به رنگ بال های سیمی، یکی در
دو طرف از دیگری سر طاس خود، به دنبال مانند برس های موی خود را به عنوان مو خود را،
حل از نظر دانه های قرمز خود را در
پیشانی، کمک هزینه زیادی از مچاله پیراهن یقه پشت.
بازتاب Podsnap خانم، اون زن خوب برای استاد، مقدار استخوان، گردن و
سوراخ های بینی مانند اسب گهواره ای، ویژگی های سخت، با شکوه سر و لباس که در آن
Podsnap تا به دار آویخته ارائه طلایی.
بازتاب Twemlow، خاکستری، خشک، مودب، در معرض باد شرق، اول جنتلمن
در اروپا یقه و کراوات، گونه ها کشیده در اگر او به عنوان تلاش زیادی را برای ساخته شده بود
بازنشسته به خود را چند سال پیش، بود و تا کنون بود و هرگز دورتر.
نشان دهنده بالغ جوان خانم، قفل کلاغ سیاه و رنگ روشن که تا به خوبی زمانی که
پودر - آن را به عنوان - حمل قابل توجهی در اسارت بالغ
نجیب زاده جوان با بینی بیش از حد خود را در
صورت، زنجبیل بیش از حد در سبیل خود را، نیم تنه بیش از حد در جلیقه خود را، بیش از حد
درخشش در ناودانی او، چشم او، دکمه های او، بحث خود را، و دندان او.
بازتاب Tippins جذاب بانوی پیر از حق Veneering؛ با بی حس بسیار زیاد
یکنواخت و خسته کننده چهره، مستطیل مانند یک چهره در یک قاشق و یک پیاده روی طولانی رنگ تا بالا
سر او را، به عنوان عمومی مناسب
رویکرد به دسته ای از مو نادرست در پشت، به سرپرستی Veneering خانم
مخالف، که خوشحال می شود patronized.
بازتاب خاص 'مورتیمر'، یکی دیگر از قدیمی ترین دوستان Veneering است که هرگز
در خانه قبل از و به نظر می رسد نمی خواهم دوباره، که نشسته پریشان
Veneering خانم در سمت چپ، و بود که در
inveigled توسط Lady Tippins (یکی از دوستان بچگی خود را) برای آمدن به این مردم و
صحبت می کنید، که نمی خواهد صحبت.
بازتاب یوجین، دوست مورتیمر، در پشت صندلی خود را زنده به خاک سپرده شد، در پشت
شانه - با پودر اپل بر روی آن - بانوی جوان بالغ، و gloomily
توسل به جام شامپاین هر زمان که توسط شیمیدان تحلیلی وارائه.
در نهایت، به دنبال شیشه منعکس کننده چکمه و آبجو، و دو تن دیگر از بافر پر شده
interposed بین بقیه شرکت ها و حوادث احتمالی است.
شام Veneering شام عالی - و یا افراد جدید خواهد آمد - و
همه به خوبی می رود.
قابل ذکر است، خانم Tippins یک سری آزمایش بر عملکرد گوارشی او ساخته شده، به طوری
بسیار پیچیده و شجاعانه، که اگر آنها را می توان با نتایج خود را منتشر
ممکن است نژاد بشر بهره مند شوند.
پس در مقررات از تمام نقاط جهان گرفته شده است، این رزمناو مقاوم قدیمی
تاریخ و زمان آخرین لمس در قطب شمال، در زمانی که، به عنوان یخ صفحات حذف شده،
پس کلمات را از او قرار می گیرند:
"من به شما اطمینان دهم عزیز من Veneering - (دست پور Twemlow را نزدیک خود
پیشانی، آن را در حال حاضر به نظر می رسد، که Tippins بانوی رفتن به قدیمی ترین دوست.)
"من به شما اطمینان دهم، Veneering عزیز من، آن است که oddest امر!
مانند خیلی از افراد تبلیغات، من نپرسید تو به من اعتماد بدون ارائه
مرجع محترم.
به مورتیمر وجود دارد، مرجع من است، و همه چیز در مورد آن می داند.
مورتیمر را افزایش می دهد افتادگی خود را پلک، و کمی دهان خود را باز می کند.
اما لبخند ضعف می کند، بیانگر استفاده چه خبر! "بر چهره اش می گذرد، و او
قطره پلک خود را و دهان خود خاموش است.
حالا، مورتیمر، بانوی Tippins می گوید، رپ چوب فن سبز بسته او را بر
پنجه دست چپ خود را - که به خصوص غنی در پنجه، من تأکید می کنم
بر خود را به گفتن است که انسان را از جامائیکا گفته شود.
شما افتخار من هر انسان را از جامائیکا شنیده هرگز، به جز مرد که بود به
برادر، 'پاسخ مورتیمر.
توباگو، پس از آن. 'و نه از توباگو.
مگر، یوجین اعتصاب در: بنابراین به طور غیر منتظره که بانوی جوان بالغ،
است که همه چیز در مورد او، فراموش شده با شروع طول می کشد اپل از راه خود
مگر دوست ما که مدت طولانی در زندگی می کردند برنج
پودینگ و سریشم، تا در طول به چیزی یا دیگر او، پزشک او گفت:
چیز دیگری، و پا از گوشت گوسفند به نحوی را در daygo به پایان رسید.
تصور احیای می رود، دور میز که یوجین در حال بیرون آمدن است.
برداشت نشده، برای او در می رود دوباره.
در حال حاضر، Veneering خانم عزیز من، بانوی Tippins quoth، من به شما تقاضای تجدید نظر این است که آیا
basest رفتار که تا کنون در جهان شناخته شده نیست؟
من حمل دوستداران در مورد، دو یا سه در یک زمان، به شرط که آنها بسیار
مطیع و فداکار و قدیمی ترین عاشق من، در رئیس، سر همه بندگان من است،
پرتاب کردن وفاداری خود را قبل از شرکت
و در اینجا است که یکی دیگر از عاشقان من، Cymon خشن در حال حاضر قطعا، اما از آنها
انتظارات ترین امیدوار خود را تبدیل به خوبی در این دوره از زمان،
وانمود کردن این که او می تواند به قافیه مهد کودک خود را به یاد داشته باشید!
هدف من آزار، او می داند که چگونه من را بر آنها doat!
داستان های وحشتناک کمی در باره دوستداران او نقطه بانوی Tippins را.
او همیشه حضور یک یا دو عاشق، نگه می دارد و او یک لیست کوچک از دوستداران او،
و او همیشه به رزرو عاشق جدید، و یا قابل توجه معشوق قدیمی، یا قرار دادن یک
عاشق در لیست سیاه خود، و یا ترویج
عاشق به لیست آبی خود، و یا اضافه کردن دوستداران او، و یا در غیر این صورت ارسال کتاب او.
Veneering خانم طنز مفتون شده، و بنابراین Veneering.
شاید آن است که توسط بازی به رنگ زرد خاصی در گلو بانوی Tippins را، افزایش یافته است مانند
پاهای خارش مرغ.
بدبخت کاذب طرد کردن از این لحظه، و او را به حمله به من از Cupidon من
(نام من برای از لجر من، عزیز من،) این شب.
اما من به حل و فصل به حساب انسان را از جایی و من از شما خواهش
استخراج آن برای من، عشق من، به خانم Veneering، که من خود من از دست داده اند
موثر باشد.
آه، شما مرتکب جنایت یا جنحه مرد! این مورتیمر، با سر و صدا از طرفداران خود را.
"ما همه بسیار علاقه مند در انسان را از جایی، Veneering مشاهده است.
سپس چهار بافر، به دست گرفتن قلب از فضل هر چهار در یک بار، می گویند:
'عمیقا علاقمند است!' کاملا هیجان زده! "
'نمایشی'
مرد از یک جایی، شاید! '
و به سپس Veneering خانم - wiles برنده Tippins بانوی مسری -
برابر دست خود را در صورت یک کودک دعا، تبدیل به سمت چپ او
همسایه، و می گوید: "کسی را دست انداختن. پرداخت! مرد از Tumwhere!
که در آن چهار بافر، دوباره به طرز مرموزی هر چهار در یک بار نقل مکان کرد.
توضیح دهد، "شما نمی تواند مقاومت در برابر!
پس از زندگی من، مورتیمر languidly می گوید، "من آن را بسیار شرم آور به
چشم از اروپا بر من تا این حد، و دلداری من این است که شما تمام خواهد شد
شما مکروهداشتن Tippins بانو در راز خود را
قلب زمانی که شما پیدا کنید، شما ناگزیر خواهد، انسان را از جایی مته سوراخ.
با عرض پوزش به عاشقانه از بین بردن او را با قرارگاه محلی تعمیر، اما او را از می آید
مکان، که نام آن به من فرار میکند، اما خود را به بقیه پیشنهاد کنید.
جایی که آنها را از شراب.
یوجین نشان می دهد و روز مارتین '، که نه، برمی گرداند بی حرکت
مورتیمر، جایی که آنها را در بندر. مرد من می آید از این کشور که در آن
را شراب کیپ.
اما در اینجا نگاه کنید شخص مسن، خود را در تمام آماری و نه عجیب و غریب است.
قابل توجه آن است که همیشه در جدول Veneerings، که هیچ انسان مشکلات خود را
بسیاری مورد خود Veneerings، و هر کسی که هر چیزی برای گفتن دارد،
به طور کلی آن را می گوید به کسی دیگری در اولویت است.
آن مرد، 'مورتیمر می رود، پرداختن به یوجین، که نام آنها است هارمون، تنها پسر بود
حقه بازی فوق العاده ای که پول خود را با گرد و غبار.
velveteens قرمز و زنگ؟ هرگونه پرسش یوجین تیره.
و نردبان و سبد اگر دوست دارید.
این بدان معناست که یا توسط دیگران، او به عنوان یک پیمانکار گرد و غبار غنی رشد و زندگی می کردند در یک توخالی
در یک کشور پر از تپه است که به طور کامل از گرد و غبار تشکیل شده است.
املاک و کوچک خود خانه بدوش growling قدیمی انداخت تا خود را رشته کوه،
مثل یک آتشفشان قدیمی، و شکل گیری زمین شناسی آن گرد و غبار بود.
گرد و غبار ذغال سنگ، سبزیجات، گرد و غبار، گرد و غبار استخوان، کاسه های سفالی گرد و غبار، گرد و غبار زبر و sifted گرد و غبار، -
همه شیوه های گرد و غبار است. '
یاد عبور از Veneering خانم، در اینجا باعث مورتیمر بعدی خود را به آدرس
نیم دوجین از کلمات به او، و پس از آن او دوباره دور سرگردان، سعی می کند Twemlow می یابد و
وی جواب نمی دهد، در نهایت طول می کشد تا با
بافر، که او را با شوق و ذوق را دریافت.
انسان اخلاقی - من باور دارم که عبارت سمت راست - این فرد نمونه،
بالاترین لذت خود را از anathematizing نزدیکترین روابط او و مشتق
تبدیل آنها از درب.
پس (به عنوان طبیعی بود) با ارائه این توجه به همسر از سینه خود را آغاز کرده،
او بعد از خود را در اوقات فراغت یافت، به سبب به رسمیت شناختن مشابه بر ادعای خود
دختر.
او شوهر را برای او انتخاب کرد، به طور کامل به رضایت خود و نه در به
مخصوص اوست، و اقدام به بر او حل و فصل، به عنوان بخش ازدواج من نمی دانم چقدر
گرد و غبار، اما چیزی بسیار زیاد است.
در این مرحله از این ماجرا دختر فقیر به احترام intimated که او
مخفیانه به درگیر است که شخصیت محبوب آنها رمان و versifiers ها تماس
دیگر، و این که چنین ازدواج
ایجاد گرد و غبار از قلب او و گرد و غبار از زندگی خود را - به طور خلاصه، او را تعیین می کنند، بسیار
در مقیاس گسترده ای، در کسب و کار پدرش.
بلافاصله، پدر و مادر محترم - در شب سرد زمستان، آن گفته شده است -
مردود شدن و تبدیل او.
در اینجا، شیمی تحلیلی (که آشکارا تشکیل یک نظر بسیار پایین است
داستان مورتیمر) تصدیق نوعی شراب قرمز کمی به بافر، که، باز هم به طرز مرموزی
چهار در یک بار نقل مکان کرد، به آرامی آن پیچ
به خود را با پیچ های عجیب و غریب از لذت، همان طور که در کر گریه، دعا بروید
در.
منابع مالی دیگر، به عنوان آنها معمولا هستند، بسیار محدود است.
طبیعت.
من معتقدم که من بیش از حد قوی یک عبارت با استفاده از زمانی که من می گویند که یکی دیگر از سخت بود
است.
با این حال، او دختر جوان ازدواج کرد، و آنها در خانه فروتن زندگی می کردند، احتمالا
دارای یک ایوان تزیین شده با پیچ امین الدوله و twining یاسمن زرد، تا زمانی که او
درگذشت.
من باید شما را به ثبت منطقه ای که در آن خانه فروتن بود مراجعه کنید
، واقع گواهی علت مرگ و میر، اما غم و اندوه و اضطراب در اوایل ممکن است داشته
برای انجام با آن، هر چند که آنها ممکن است ظاهر می شود در صفحات رد و اشکال چاپ شده است.
مسلم این مورد با دیگر بود، برای او بود تا با از دست دادن برش
از همسر جوان خود را که اگر او را outlived سال آن را تا آنجا که او بود.
این است که وجود دارد در مورتیمر تنبل، است که به نظر می رسد به اشاره است که اگر خوب جامعه
ممکن است در هر حساب اجازه می دهد خود را به حساس، او، یکی از جامعه خوب، ممکن است
ضعف به آنچه که او در اینجا در ارتباط با تحت تاثیر قرار دارند.
این است که با درد بزرگ پنهان شده است، اما آن را به او است.
یوجین تیره بیش از حد، بدون لمس قوم و خویشی نیست، برای، هنگامی که آن وحشتناک
بانوی Tippins اعلام کرد که اگر دیگر جان سالم به در برده بود، او باید در رفته
سر خود را از دوستداران - و همچنین زمانی که
بانوی جوان بالغ shrugs epaulettes او را، و می خندد در برخی از خصوصی و
نظر محرمانه از نجیب زاده بالغ جوان - عمیق تر غم و اندوه خود را به آن درجه
که او چيز جزئي کاملا ferociously با دسر و چاقو خود.
درآمد حاصل از مورتیمر.
"ما باید هم اکنون به عنوان رمان نویسان می گویند، بازگشت و همانطور که همه ما آرزو می کنم که به مرد
از جایی بگیرد.
به عنوان یک پسر بچه چهارده، ارزان در بروکسل تحصیل خواهر خود را اخراج
فرود آمد، برخی از آن زمان کمی بود قبل از او از آن شنیده می شود - احتمالا از خودش، برای
مادر مرده بود، اما من نمی دانم.
بلافاصله، او absconded و آمد اینجا.
او باید یک پسر از روح و منابع، برای متوقف
کمک هزینه از پنج ساحل رودخانه هفته، اما او این کار را کرد به نحوی، و او در پدر خود را پشت سر هم،
و گفته است علت خواهرش.
پدر و مادر محترم به سرعت به anathematization تفریحی، و تبدیل او را.
شوکه و وحشت زده پسر پرواز، به دنبال بخت خود را، کشتی می شود،
در نهایت تبدیل به خشکی در میان شراب کیپ: مالک کوچک، کشاورز،
رشد - هر آنچه که شما می خواهم به آن تماس بگیرید.
در این برهه بر زدن در سالن شنیده می شود، و بهره برداری در شنیده ناهار خوری
درب اتاق.
شیمی تحلیلی می رود به درب اعطا، با عصبانیت با دق الباب کننده نهان، به نظر می رسد
برای تبدیل شدن به mollified توسط descrying دلیل در بهره برداری، و می رود.
بنابراین او کشف شد تنها چند روز پس از در مورد expatriated
چهارده سال است.
بافر، به طور ناگهانی حیرت انگیز دیگر، جدا خود، و دفاع از
فردیت، هرگونه پرسش: چگونه کشف شده، و چرا؟
"آه! تا مطمئن شوید.
با تشکر از شما برای به یاد من. پدر و مادر محترم می میرد.
بافر همان، جسارت به موفقیت، می گوید: «چه وقت؟
«روز دیگر.
ده یا دوازده ماه پیش. بافر همان هرگونه پرسش با smartness، چه
از؟
اما در اینجا یک مثال سودا perishes سه بافر دیگر در نظر گرفته
با خیره سنگی، و جلب توجه بیشتر از هر فانی.
ارجمند پدر و مادر، تکرار مورتیمر با گذشت یاد که وجود دارد
Veneering در جدول، و برای اولین بار پرداختن به او را - می میرد.
تکرار Veneering احساس خشنودی کند، به شدت، می میرد، و برابر اسلحه خود را، و موسیقی
پیشانی خود را به گوش آن به شیوه ای قضایی، هنگامی که او خود را میبیند دوباره
ترک در جهان در معرض باد سرد.
خواست او یافت می شود، گفت: مورتیمر، ابتلا به چشم خانم Podsnap در گهواره ای اسب.
این است که خیلی زود پس از پرواز، پسر مورخ.
این برگ پایین ترین طیف وسیعی از کوه گرد و غبار، با نوعی از خانه
خانه در پای خود را، به بنده که مجری انحصاری است، و همه بقیه
ملک - که بسیار قابل توجه است - به پسر.
او خود را با مراسم خاص غیر عادی به خاک سپرده شود و
اقدامات احتیاطی در برابر خود را به زندگی، با این که من لازم نیست با مته سوراخ شما، و این
همه - جز - و این داستان به پایان می رسد.
شیمی تحلیلی در بازگشت، همه به نظر می رسد به او.
نه به خاطر کسی می خواهد او را ببیند، بلکه به این دلیل است که نفوذ نامحسوس در طبیعت
impels که بشریت را در آغوش کوچکترین فرصت نگاه
هر چیزی، و نه از کسی که آن را به آدرس.
- به جز اینکه ارث بردن پسر ساخته شده است مشروط خود را در ازدواج با یک دختر، که در
تاریخ اراده، یک کودک چهار یا پنج ساله بود، و کسی که در حال حاضر
ازدواج زن جوان.
تبلیغات و پرس و جو پسر مرد از جایی را کشف کرد، و در
حال، او در راه خانه خود را از آنجا است - بدون شک، در یک کشور بزرگ
حیرت - به ثروت بسیار بزرگ موفق شدن، و به همسر.
خانم Podsnap هرگونه پرسش که آیا فرد جوان است که یک فرد جوان از شخصی
فریبندگی؟
مورتیمر قادر است به گزارش. آقای هرگونه پرسش Podsnap کرد که از
ثروت، بسیار بزرگ در این رویداد از وضعیت ازدواج به نه برآورده؟
پاسخ مورتیمر، که با بند ویژه وصیت نامه آن را به رفتن
بنده پیر ذکر شده در بالا، هنگام عبور از روی و به جز پسر نیز، که اگر
پسر نشده بود زندگی می کنند، همان قدیمی
بنده می شده اند تنها موصی له موصی له.
Veneering خانم در Tippins بانوی بیداری به تازگی موفق به از خروپف توسط کاربران آنلاین
شانت قطار از بشقاب ها و ظروف را در پنجه خود را در سراسر جدول، زمانی که
هر مورتیمر خود می شود
که شیمی تحلیلی است، در صورت شبح مانند، ارائه او را خورده
کاغذ. کنجکاوی بازداشت خانم Veneering چند
لحظات.
مورتیمر، در وجود همه هنرها از داروخانه، placidly خود را تازه با
شیشه مادیرا، و ناخودآگاه سند که به طور کلی engrosses باقی می ماند
توجه، تا زمانی که بانوی Tippins (که دارای یک
عادت از بیدار شدن کاملا نامحسوس)، داشتن یاد که در آن او است، و بهبود
درک از اشیاء اطراف، می گوید: "مرد Falser از دون خوان کنی چرا نمی
توجه داشته باشید از commendatore؟
که بر اساس آن، شیمیدان پیشرفت آن را در زیر بینی مورتیمر، که به نظر می رسد دور
او را، و می گوید: "این چیست؟
خم شیمی تحلیلی و زمزمه است.
"WHO می گوید: مورتیمر.
شیمی تحلیلی دوباره خم و زمزمه می کنه.
خیره میشود و مورتیمر در او، و کاغذ را گستراند.
بار مطالعه شده است، می خواند آن را دو بار، آن را تبدیل به نگاه در خارج از خالی، آن را می خواند یک سوم
زمان.
می گوید: "این در شیوه ای فوق العاده مناسب می رسد، مورتیمر و سپس،
با دور صورت تغییر جدول: این است که نتیجه داستان
مرد یکسان است.
در حال حاضر ازدواج کرده؟ حدس بزند. 'کاهش می یابد به ازدواج؟ دیگر حدس بزند.
'Codicil در میان گرد و غبار؟ "یکی دیگر از حدس بزند. "چرا، نه، می گوید: مورتیمر؛ قابل توجه
چیز، همه شما اشتباه است.
داستان completer و به جای هیجان انگیز تر از من قرار است.
مرد غرق شده!
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 3
یک مرد دیگر
همانطور که دامن انقراض بانوان صعود پله Veneering، مورتیمر،
پس از آنها را که از اتاق غذاخوری، تبدیل به یک کتابخانه کتاب های سبوس جدید، در
سبوس اتصالات آزادانه طلاکاری شده، و
درخواست پیامبر که در این مقاله آورده بود.
او یک پسر پانزده بود.
مورتیمر نگاه پسر، و پسر در حجاج سبوس جدید در نگاه
دیوار، با رفتن به کانتربری در قاب طلا بیشتر از صفوف، و بیشتر کنده کاری
از کشور است.
"که نوشتن؟" من، آقا.
چه کسی به شما گفته به آن را بنویسید؟ 'پدر من، جسی Hexam.
اوست که بدن را در بر داشت؟
"بله، آقا 'پدر شما چیست؟
پسر تردید، reproachfully به در زائران به نظر می رسید که اگر آنها او را درگیر کرده بود و در
یک مشکل کوچک، و سپس گفت: تاشو تاه زدن در پای راست شلوار او، او
می شود زندگی خود را در امتداد ساحل.
آیا این است؟ 'است که به مراتب از پسر پرسید، پس از خود را
محافظت، و دوباره بر جاده به کانتربری.
'پدر شما؟'
'It'sa کشش نسبتا خوب، آقا. من می آیند تا در تاکسی و تاکسی که در انتظار
پرداخت می شود. ما می توانیم در آن قبل از اینکه شما آن را پرداخت،
اگر شما را دوست داشت.
رفتم برای اولین بار به دفتر خود، و با توجه به جهت از مقالات موجود در
جیب، و در آنجا می بینم هیچ کس اما اختتامیه جشنواره صنعت چاپ در مورد سن و سال من که مرا فرستاد، در اینجا. '
مخلوط کنجکاو در پسر، وحشیگری ناتمام وجود دارد، و ناتمام
تمدن.
صدای او خشن و درشت بود، و چهره اش درشت بود، و شکل کوتاه او بود
درشت، اما او نسبت به پسران دیگر از نوع خود پاک بود و نوشتن خود را، هر چند بزرگ
و گرد، خوب بود، و او در نگاه
پشت کتاب، با کنجکاوی بیدار شده که رفت و زیر اتصال.
هیچ کس که قادر به خواندن، تا به حال در یک کتاب به نظر می رسد، حتی در یک قفسه باز نشده، مانند کسی است که
نمی تواند.
'هر وسیله گرفته شدند، آیا شما می دانید، پسر، معلوم اگر ممکن بود برای بازگرداندن
زندگی؟ 'مورتیمر پرسید، او را برای او به دنبال
کلاه.
شما نمی بخواهید، آقا، اگر شما دولت خود را می دانستند.
بسیاری فرعون که در دریای سرخ غرق شد، فراتر از بازگرداندن به
زندگی است.
اگر لازاروس، تنها نیمی که تا آنجا پیش نرفته بود، که از بزرگترین معجزات بود.
Halloa! 'گریه مورتیمر، تبدیل دور با کلاه خود را بر سر او، به نظر می رسد
در خانه را در دریای سرخ، دوست جوان من؟ '
دفعات بازدید از آن را با معلم در مدرسه، گفت: "پسر.
و لازاروس "بله، و او را بیش از حد.
اما آیا شما به پدرم!
ما باید نه صلح را در محل داشته باشند، در صورتی که پس از لمس کردم.
این خواهر من است contriving. "شما به نظر می رسد به یک خواهر خوب.
او نصف بد نیست، گفت: "پسر، اما اگر او می داند نامه اش آن را بیشتر از او
می کند - و آنها را من به او آموخته است.
یوجین، تیره را با دست های خود را در جیبش بود، قدم و کمک در
بخش دوم گفت و گو؛ که پسر این سخنان را slightingly خود
خواهر، او را در زمان تقریبا به اندازه کافی چانه، و تبدیل شده تا چهره اش به آن نگاه کنم.
! خب، من مطمئن هستم، آقا گفت: "پسر، مقاومت در برابر؛ من امیدوارم که شما دوباره به من می دانیم.
یوجین vouchsafed پاسخ، اما این پیشنهاد به مورتیمر، من با شما، اگر
دوست دارید؟
بنابراین، آنها هر سه رفت با هم در وسیله نقلیه که پسر آورده بود؛
دو نفر از دوستان (یک بار پسر با هم در یک مدرسه دولتی) در داخل، سیگار سیگار کشیدن؛
رسول در کادر کنار راننده.
گفت: "بگذار من را ببینید، مورتیمر، آنها رفت و همراه من بوده اند، یوجین، بر
رول محترم از وکلای دادگاه عالی مقام یا وظیفه صدارت عظمی، و وکلای مدافع در مشترک
قانون، پنج سال، و - به جز انداخته
دستورالعمل ها، به طور متوسط یک بار در دو هفته برای اراده Tippins خانم که
هیچ چیز را ترک کنند - هیچ قراضه از کسب و کار اما این کسب و کار عاشقانه داشته اند.
و من، گفت: "یوجین، 'شده اند" به نام "هفت سال، و تا به حال هیچ کسب و کار در
همه، و هر گونه باید هرگز. و اگر من تا به حال، من باید بدانید که چه کاری انجام دهید
آن است.
بازگشت مورتیمر: "من به دور از روشن به آخرین خاص هستم، با بزرگ
خونسردی، که من مزیت زیادی بر شما.
نفرت من، گفت: "یوجین، قرار دادن پاهای خود را روی صندلی مقابل من نفرت من
حرفه ای. 'باید به شما دست پاچه کردن، اگر من مال من قرار داده تا
؟ بازگشت مورتیمر.
"با تشکر از شما. من مال من از آنها بدم میاید.
آن را بر من مجبور شد، گفت: یوجین غم انگیز، به دلیل آن را فهمیده شد که ما
وکیل مدافع در خانواده می خواستم.
در حال حاضر یکی از با ارزش است. "آن را بر من مجبور شد، گفت: مورتیمر،
به دلیل آن است که ما می خواستیم یک وکیل در خانواده قابل درک شد.
و ما باید یکی از با ارزش است.
"چهار نفر از ما وجود دارد، با نام ما را در یک پست درب در سمت راست یک نقاشی
سیاه چاله به نام مجموعه ای از اتاق، گفت: "یوجین. و هر یک از ما یک چهارم است
کارمند - کاظم بابا، در غار دزد -
و کاظم تنها عضو احترام این حزب است.
من یکی خودم، یکی، گفت: 'مورتیمر، بالا پله افتضاح فرماندهی
دفن زمین، و من یک کارمند تمام به خودم، و او هیچ ربطی به اما نگاه
در زمین دفن، و آنچه او تبدیل خواهد شد
از زمانی که در بلوغ وارد شده است، من نمی توانم تصور است.
چه، در لانه آن رخ کهنه، او همیشه توطئه خرد، یا توطئه قتل؛
آیا او رشد خواهد کرد، پس از brooding انفرادی بسیار، به روشنگری خود را همکار
موجودات، و یا آنها را مسموم است
ذره از علاقه خود به نظر حرفه ای من.
آیا شما به من نور می دهد؟ تشکر از شما.
پس احمقها صحبت می کنید، گفت: "یوجین، تکیه به عقب، خم آغوش او، سیگار کشیدن خود را با
چشم بسته، و صحبت کردن کمی از طریق بینی خود را از انرژی است.
اگر کلمه در فرهنگ لغت وجود دارد تحت هیچ نامه ای از A تا Z که من نفرت،
انرژی است. این چنین خرافات مرسوم است،
ناشمرده حرف زدن طوطی مانند!
چه شیطان!
PM من به عجله کردن را به خیابان ها، یقه مرد اول ظاهر ثروتمند را که
دیدار با من، او را شدیدا تکان بدهم، و گفت، "برو به قانون پس از نقطه، سگ، و من را حفظ، و یا من
مرگ شما "؟
هنوز این امر می تواند مصرف انرژی است. "دقیقا به نظر من این پرونده، یوجین.
اما برای من فرصت خوبی نشان می دهد، به من چیزی نشان می دهد واقعا ارزش بودن انرژی
و من به شما انرژی نشان می دهد.
و به همین ترتیب خواهم، گفت: "یوجین.
و از آن به احتمال زیاد به اندازه کافی است که ده هزار از مردان جوان، را در داخل محدوده
لندن تحویل دفتر پست شهر، نکته امیدوار کننده در این دوره از
همان شب است.
چرخ نورد، و بنای یادبود و برج نورد و
اسکله ها توسط Ratcliffe، و Rotherhithe. پایین که در آن انباشته تفاله
بشریت به نظر می رسید از بالاتر شسته شوند
زمینه، مانند فاضلاب بسیار اخلاقی، و به این مساله تا زمانی که وزن خود را مجبور کرد
بانک و غرق شده در رودخانه است.
در داخل و خارج در میان عروق است که به نظر می رسید کردم در ساحل، و خانه است که به نظر می رسید به
رو شناور - در میان تعظیم در انشعابات خیره به پنجره، و پنجره ها خیره به
کشتی - چرخ نورد، تا زمانی که
در گوشه ای تاریک متوقف شده است، رودخانه شسته شده و در غیر این صورت در همه شسته نیست، که در آن پسر
alighted و درب را باز کرد. 'شما باید استراحت، راه رفتن آقا؛ بسیاری از
متری. '
او در شماره منحصر به فرد صحبت می کرد، به استثنای بیان یوجین.
این است که confoundedly خارج از راه مکان، گفت: "مورتیمر، لغزش بیش از
سنگ و ساحل رد، به عنوان پسر تبدیل گوشه های تیز.
'در اینجا پدرم، آقا؛ که در آن نور است.
این ساختمان به پایین نگاه داشتن یک بار شده است یک کارخانه است.
زگیل فاسد شده از چوب را بر پیشانی آن بود که به نظر می رسید به نشان می دهد که در آن
سیر می کند، بوده است، اما کل بسیار indistinctly در گمنامی دیده می شد
شب.
پسر چفت درب را برداشته و آنها در یک بار به بخشنامه کم گذشت
اتاق، که در آن یک مرد قبل از آتش قرمز ایستاده بود، نگاه کردن به آن، و دختر نشسته
درگیر در سوزن دوزی.
آتش در منقل زنگ زده بود، به اتشدان نصب شده و یک لامپ معمولی، شکل
مانند ریشه سنبل، دودی و در گردن بطری سنگ روی میز بالا گرفت.
تختخواب سفری و یا اسکله چوبی در گوشه وجود دارد، و در دیگر گوشه های چوبی
پله که منجر به بالا - آنقدر دست و پا چلفتی و تند است که آن را کمی بهتر بود از یک نردبان است.
دو یا سه sculls و oars ایستاده در برابر دیوار، و در برابر بخش دیگری از
از دیوار کمد های کوچک، نشان می دهد یدکی از شایع ترین مقالات
وسایل آشپزی و پخت و پز و عروق است.
سقف اتاق به دیوار نیست، اما از کف اتاق تشکیل شد
بالا کلیک کنید.
این، بسیار قدیمی است، گره دار، seamed و مخابره شده است، جنبه کاهش داد
اتاق. و سقف و دیوارها، و کف، به طور یکسان فراوان در اسمیر های قدیمی آرد،
قرمز سرب (و یا برخی از لکه هایی که آن را به حال
احتمالا در انبارداری به دست آورد)، و مرطوب، به طور یکسان بود نگاه از تجزیه است.
"آقا، پدر. '
این رقم در آتش سرخ تبدیل شده است، سرش را بلند ژولیده آن، و شبیه یک پرنده
شکار. تو آقا مورتیمر نوعی درخت اقاقیا.
شما، آقا؟
مورتیمر نوعی درخت اقاقیا نام من است. چه چیزی شما را در بر داشت، گفت: مورتیمر، زود گذر
نه shrinkingly به سمت تختخواب سفری است که اینجا هستید؟
'' Tain't می گویند در اینجا، اما نزدیک.
من انجام reg'lar همه چیز است.
من اطلاع giv از circumstarnce را به پلیس، و پلیس در زمان
در اختیار داشتن آن را. هیچ زمان نشده است، از دست رفته بر روی هر دست.
پلیس به چاپ قرار داده در حال حاضر، و در اینجا آنچه را که چاپ می گوید از آن است. "
بطری با لامپ در آن، او آن را در نزدیکی یک کاغذ بر روی دیوار برگزار شد، با
عنوان پلیس، بدن یافت می شود.
این دو نفر از دوستان اعلانی که بدست مردم میدهند که آن را در مقابل دیوار گیر کرده، و آقا به عنوان خوانده شده
آنها را به عنوان او برگزار شد، نور است.
فقط مقالات در مرد تاسف می بینم، گفت: "نوعی درخت اقاقیا، زود گذر از
شرح از آنچه به یاب یافت می شد.
فقط مقالات. '
دختر به وجود آمد با کار خود را در دست او، و در خانه رفت.
اما سکه سه پنی "در یکی از دامن و جیب '؛' بدون پول، 'مورتیمر دنبال
سه.
پنی * است. ، قطعات آقا Hexam گفت: در بسیاری از
جملات. شلوار خالی به سوراخ می اندازد، و تبدیل
داخل.
آقا Hexam راننده سرشونو تکون دادن. اما شایع است.
این که آیا آن را شستشو از جزر و مد است یا نه، من نمی توانم بگویم.
در حال حاضر، در اینجا، حرکت نور خود را به دیگری اعلان مشابهی، 'جیبش پیدا شد
خالی، و پشت ورو.
و در اینجا، حرکت نور خود را به دیگری، جیب او خالی پیدا شد، و تبدیل
داخل. و به این ترتیب این یکی بود.
و به طوری که یک بود.
من نمی توانم بخوانم، و نه من آن را می خواهم، من می دانم که اونا محل خود را بر روی دیوار.
این یک ملوان بود، با دو مجریان و پرچم و GFT در بازوی خود را.
نگاه کنید و ببینید که آیا او warn't آن.
کاملا حق با 'این یک زن جوان در خاکستری بود
چکمه و کتانی مشخص شده با یک صلیب. نگاه کنید و ببینید که آیا او warn't آن.
کاملا درست است.
این است که او را به عنوان یک برش های تند و زننده بر روی چشم.
این کار به آنها دو خواهر جوان چه خودشان را با handkecher با هم گره خورده است.
این پیر مست اختتامیه جشنواره صنعت چاپ، در یک جفت دمپایی لیست و مشروب قبل از خواب، WOT
ارائه شده - پس از آن بیرون می آید - برای ایجاد یک سوراخ در آب برای نان بوزن چهار پوند از رم
aforehand ایستاده بود، و به کلام او برای بار اول و آخر را در زندگی خود را نگه داشته است.
آنها به خوبی مقالات اتاق، شما، اما من می دانم 'Em All عرضه.
من دانشمند هستم و بس!
نور بیش از همه او دست تکان داد، تا اگر به نور علمی خود را با نمونه مشخص کردن
هوش، و سپس آن را پایین قرار داده و روی میز ایستاد و به پشت آن را مشتاقانه دنبال
در بازدیدکنندگان او.
او ویژگی های خاص از برخی از پرندگان شکاری که زمانی که او کشباف خود را
ابرو، ایستاده بود تاج ژولیده خود را در بالاترین. شما همه این خودتان را پیدا کند، انجام داد
؟ پرسید: یوجین.
پرنده شکاری را که به آرامی دوباره، و چه اتفاقی ممکن است نام شما باشد، در حال حاضر؟
این دوست من است، مورتیمر نوعی درخت اقاقیا interposed؛ 'آقای یوجین Wrayburn.
آقای یوجین Wrayburn، آن است که؟
و آنچه ممکن است آقای یوجین Wrayburn از من پرسید؟ "
"من از شما خواسته، به سادگی، اگر شما این همه به خودتان؟
"من پاسخ شما، به سادگی، بیشتر در اونا.
آیا شما گمان خشونت و سرقت شده است وجود دارد، از قبل، در میان
این موارد؟ '' من در تمام فرض کنید در مورد آن، 'بازگشت
آقا.
"من یکی از مرتب کردن بر اساس فرض نمی باشد. اگر می خواهید زندگی خود را به حمل و نقل در خارج از
رودخانه هر روز از زندگی شما، شما ممکن است بسیار به فرض داده می شود.
من برای نشان دادن راه؟
همانطور که او در را باز کرد، در ادامه اشاره از نوعی درخت اقاقیا، به شدت رنگ پریده و
آشفته صورت ظاهر در ورودی - چهره مرد بسیار آشفته شد.
؟ بدن گم شده 'از آقا Hexam خواست، توقف کوتاه یا بدن؟
کدام یک؟ "من گم شده ام!" مرد پاسخ، در هول هولکی
و نحوه مشتاق.
"فراموش کرده اید؟ '' من - من - هستم یک غریبه، و آیا نمی دانند
راه. من - من - می خواهم برای پیدا کردن جایی که من می توانم
مشاهده آنچه که در اینجا شرح داده شد.
ممکن است که من ممکن است آن را می دانم او فرآیند له له زدن، و می تواند به سختی صحبت می کنند.
، اما او نشان داد که یک کپی از لایحه به تازگی چاپ شده بود که هنوز مرطوب بر دیوار.
شاید تازگی خود را، یا شاید دقت خود را به طور کلی خود را مشاهده کنید
نگاه کنید، آقا هدایت به نتیجه آماده است. این آقا، آقای نوعی درخت اقاقیا، در آن
کسب و کار. '
آقای نوعی درخت اقاقیا؟ "در طی یک وقفه، مورتیمر و غریبه
مواجه یکدیگر. نه دیگر می دانستند.
"من فکر می کنم، آقا، گفت: 'مورتیمر، شکستن سکوت بی دست و پا با روح او خود
در اختیار داشتن، که شما به من افتخار این را دارد به ذکر نام من؟ '
من آن را تکرار، بعد از این مرد.
'شما گفت که شما یک غریبه در لندن بودند؟ "غریبه مطلق است.
آیا شما به دنبال هارمون آقای "شماره
پس به اعتقاد من می تواند به شما که شما در ماموریت بی ثمر هستند اطمینان، و
پیدا کردن آنچه شما می ترسند برای پیدا کردن. آیا شما با ما آمده است؟
کمی سیم پیچ از طریق برخی از کوچه های گل آلود است که ممکن است آخرین سپرده
جزر و مد، بد چشیده آنها را به لامپ دریچه دروازه و روشن از یک پلیس
ایستگاه، جایی که آنها در شب
بازرس، با قلم و جوهر، و حاکم، ارسال کتاب های خود را در whitewashed
دفتر، به عنوان جدیت به عنوان اگر او در صومعه ای در بالای یک کوه بودند، و هیچ
زوزه خشم یک زن مست
کوبیدن خودش را در برابر درب سلول را در حیاط پشت در آرنج خود را.
با هوای همان دور به مطالعه داده، او از کتاب هایش را به desisted
عطا اشاره بدگمان از به رسمیت شناختن بر سر عمله، به سادگی واردات، آه! ما
می دانم همه در مورد شما، و شما آن را بیش از حد انجام دادن
برخی از روز و به اطلاع آقای مورتیمر نوعی درخت اقاقیا و دوستان، او را به حضور
آنها را فورا.
سپس، او به پایان رسید حاکم بر کار او در دست بود (که ممکن است شده اند روشن
کتاب دعا، او خیلی آرام)، در شیوه ای بسیار شسته و رفته و روشمند، از نشان دادن نیست
کوچکترین آگاهی از زن که
خودش کوبیدن با افزایش خشونت، و فریاد میکشند ترین terrifically
برای کبد برخی از زن دیگر. شب، بازرس گفت: «تیری که بهدف اصابت کند،،،
مصرف کلید خود را.
کدام ماهواره ای احترام است. در حال حاضر، آقایان.
او با یکی از کلیدهای خود، یک غار سرد در انتهای حیاط باز شود، و همه آنها رفت
وارد
آنها به سرعت بیرون آمد، هیچ زبان یکی از یوجین: که اشاره کرد به
مورتیمر، در زمزمه، بسیار بدتر از Tippins بانوی. '
بنابراین، به به کتابخانه whitewashed صومعه - که با کبد هنوز در
مصادره فریاد میکشند، آن را به عنوان بلند شده بود، در حالی که آنها در سکوت نگاه
نزد آنها آمده بود تا ببیند - و در آنجا از طریق
شایستگی های مورد توسط راهب بزرگ خلاصه شده است.
هیچ سرنخی که چگونه بدن را به رودخانه می آمدند. در اغلب موارد بدون نشانه بود.
خیلی دیر شده برای خاص بداند، اعم از آسیب های دریافت شده قبل یا پس از مرگ؛
یک نظر بسیار عالی عمل جراحی گفت، قبل از دیگر افکار جراحی عالی
گفت: پس از.
مباشر کشتی که در آن آقا آمد مسافر خانه، گرد شده بود به نمایش، و
می تواند به هویت قسم می خورم. به همین ترتیب می تواند به لباس قسم می خورم.
و سپس می بینید، شما تا به حال مقالات، بیش از حد.
چگونه بود آن او را ترک کشتی کاملا ناپدید شده بود، تا در رودخانه در بر داشت؟
خب! شاید بر برخی از بازی کوچک بوده است.
احتمالا فکر آن را یک بازی بی ضرر بود، به چیزهایی نیست، و معلوم شد که منجر به مرگ
بازی ها. استنطاق به فردا، و بدون شک باز
حکم.
به نظر می رسد به دوست خود را بر زد - او را به طور کامل خاموش پاهای خود را زدم،
آقای بازرس متوجه است، هنگامی که خود را جمعبندی به پایان رسانده است.
'داده است او به نوبه خود بد تا مطمئن شوید!'
گفت: صدای بسیار کم بود، و با نگاه جستجو (برای اولین بار بود.
بازیگران) غریبه. آقای نوعی درخت اقاقیا توضیح داد که آن را نداشت
دوست او نیز بود.
؟ در واقع، آقای بازرس گفت، با توجه گوش؛ که در آن او را انتخاب می کنید؟
آقای نوعی درخت اقاقیا بیشتر توضیح داد.
آقای بازرس در جمع خود را تحویل داده بود، و این واژه، اضافه شده است با آرنج خود بود
با تکیه بر روی میز کار خود را، و انگشتان دست و انگشت شست دست راست خود را، خود اتصالات
به انگشتان دست و شست چپ خود است.
آقای بازرس نقل مکان کرد چیزی جز چشم او، که او در حال حاضر افزود: بالا بردن صدای او:
'مبدل شما کم نور، آقا! به نظر می رسد شما به این نوع از عادت نیست
کار می کند؟
غریبه، که با تکیه بر نمای بخاری با افتادگی سر، نگاه
گرد و جواب داد: خیر. It'sa دید وحشتناک!
شما انتظار می رود را شناسایی کرده، به من گفته، آقا؟
"بله." آیا شما شناسایی است؟ "
'تعداد It'sa دید وحشتناک. O! چشم وحشتناک، وحشتناک! '
شما فکر می کنید که در آن ممکن است؟ "پرسید: آقای بازرس.
ما شرح بده، آقا. شاید ما می تواند به شما کمک کند.
نه، نه، گفت: "غریبه" این امر می تواند کاملا بی فایده است.
خوب شب.
آقای بازرس بود نقل مکان کرد، و بدون هیچ ترتیب داده بود، اما ماهواره ای تضعیف خود را
در مقابل باجه، و دست چپ خود را در امتداد بالای آن گذاشته، و با حق خود
دست تبدیل تیری که بهدف اصابت گرفته بود
از رئیس خود را - در کاملا به صورت گاه به گاه - به سمت غریبه.
شما از دست رفته یک دوست، شما می دانید و یا دشمن شما از دست رفته، شما می دانید و یا شما
آمده اند، می دانید.
خب، پس، آن است که نه معقول بپرسید، بود که در آن؟
بنابراین، آقای بازرس. 'شما باید من به شما گفتن بهانه است.
هیچ طبقه ای از انسان می تواند درک بهتر از شما، ممکن است که خانواده ها را انتخاب کنید تا
انتشار اختلافات و بدبختیهای خود را، جز بر لزوم گذشته است.
من مرددم که وظیفه خود را تخلیه شما در این سوال از من خواست به شما خواهد شد
اعتراض نه حق من به دریغ از پاسخ.
خوب شب.
او به سمت باجه تبدیل شده است، که در آن ماهواره، با چشم خود را بر رئیس خود را،
مجسمه گنگ باقی مانده است. حداقل، گفت: آقای بازرس، به شما خواهد شد
اعتراض به کارت خود را ترک کند، آقا؟
"من نباید اعتراض، اگر من تا به حال، اما من ندارم.
او قرمز و بسیار اشتباه گرفته شد که او پاسخ داد.
حداقل، گفت: آقای بازرس با هیچ تغییر صدا و یا شیوه ای، به شما خواهد شد.
اعتراض به نوشتن نام و آدرس خود را؟
نه در همه.
آقای بازرس قلم در دوات خود را غوطه ور، و ماهرانه آن را بر روی یک تکه کاغذ گذاشته
در کنار او بسته و پس از آن نگرش سابق خود را از سر گرفت.
این غریبه پا به میز، و نوشت: در یک دست و نه لرزش - MR
بازرس توجه وری از هر تار موی سر خود را هنگامی که آن را برای خم شد.
هدف - آقای جولیوس Handford، محاسبات قهوه خانه، محوطه کاخ وست مینستر است. '
'ماندن وجود دارد، من فرض را، آقا؟ "ماندن وجود دارد.
در نتیجه، از کشور؟
'؟ بله - از کشور '' خوب شب، آقا.
ماهواره بازوی خود را حذف و دریچه را باز، و ژولیوس Handford آقای رفت
است.
رزرو! گفت: "آقای بازرس. مراقبت از این تکه کاغذ، او را
در نظر بدون دادن جرم، معلوم می شود که او در آنجا اقامت، و پیدا کردن
هر چیزی که شما می توانید در مورد او. '
ماهواره رفته بود و آقای بازرس، تبدیل شدن به یک بار دیگر آبوت آرام آن
صومعه، قلم خود را در جوهر خود غوطه ور و آثار او را از سر گرفت.
دو نفر از دوستانتان که او را تماشا کرده بود، با شیوه ای حرفه ای از سرگرم
تردید آقای جولیوس Handford و، نپرسید خروج خود را قبل از مصرف بیش از حد که آیا
او معتقد بود هر چیزی را که واقعا در اینجا بد نگاه وجود دارد؟
آبوت با سکوت، جواب داد: نمی توان گفت.
اگر یک قتل، هر کسی ممکن است آن را انجام داده است.
دزدی یا جیب، چیدن می خواستم "prenticeship.
بنابراین، قتل است. ما همه از ما تا آن.
دیده بود تعداد زیادی از مردم می آیند برای شناسایی، و دید و هرگز یک نفر رخ داد که در آن
راه بخصوصی. ممکن است، با این حال، معده و نه
ذهن داشته باشند.
اگر چنین است، معده رم. اما مطمئن باشید همه چیز رم وجود دارد.
ترحم بود یک کلمه از حقیقت در آن خرافات در مورد بدن خونریزی زمانی که وجود ندارد
لمس از طرف شخص راست؛ شما نشانه ای خارج از بدن است.
تو سطر به اندازه کافی از او این - او برای تمام شب خوب در حال حاضر (اشاره در اینجا
به خواسته های کوبیدن برای کبد)، اما شما هیچ چیز خارج از بدن اگر آن را
همیشه.
وجود دارد که چیزی بیشتر که باید انجام شود تا زمانی استنطاق روز بعد برگزار شد، دوستان
هم رفت و آقا Hexam و پسر او رفت و راه جداگانه خود را.
اما، پس از رسیدن به آخرین گوشه، آقا بده پسر خود به خانه در حالی که او را به یک تبدیل خواهد شد
قرمز curtained میخانه، که ایستاده dropsically محدب بر روی جاده،
نیمه کوچک. '
پسر بلند لچ او برداشته بود، و خواهر او دوباره نشسته
قبل از آتش سوزی در محل کار او است. که سر خود را بر آینده خود را در افزایش و
درخواست:
شما کجا رفتید؟، لیز؟ "من در تاریکی رفت.
'ضرورت آن وجود دارد. این بود همه درست به اندازه کافی.
"یکی از آقایان، که صحبت می کنند در حالی که من وجود دارد، سخت به من نگاه کرد.
و من ترسیدم او ممکن است بدانید که چهره من بود.
اما وجود دارد!
آیا من مهم نیست، چارلی! من تمام در لرزیدن از نوع دیگری بود که
به شما پدر صاحب شما می توانید از کمی نوشتن.
"آه! اما من باور نوشتم تا بد، که آن را شانس بود که اگر هر کس قادر به خواندن
آن است.
و هنگامی که من نوشت کمترین و آغشته، اما با انگشت من، پدر بهترین
خشنود است، او به دنبال بیش از من ایستاده بود. "
دختر کار خود را کنار گذاشته، و طراحی صندلی اش نزدیک به صندلی خود را با آتش،
گذاشته شد بازوی خود را به آرامی روی شانه هایش. شما از وقت خود را،
تقصیر شما نیست.
"نمی خواهم؟ بیا! من دوست دارم که. آیا؟ "بله، چارلی، بله.
شما در یادگیری خود را سخت کار می کنند، من می دانم.
و من کار کوچک، چارلی، و طرح و تدبیر (بیدار از خواب
contriving گاهی)، چگونه کنار هم قرار گرفتن شیلینگ در حال حاضر، و شیلینگ، که
باید پدر را فکر می کنید که شروع به کسب زندگی ولگرد در امتداد ساحل.
'شما مورد علاقه پدر، و می تواند هر چیزی باور او.
"ای کاش می توانستم، چارلی!
اگر من می توانم او را بر این باورند که یادگیری چیز خوبی بود، و ما
ممکن است به زندگی بهتر منجر شود، من باید محتوای a'most برای مردن.
آیا مسائل صحبت در مورد مرگ، لیز نیست.
او دست هایش را در یک دیگر را بر روی شانه خود قرار داد، و تخمگذار گونه قهوه ای غنی از او
در برابر آنها را به عنوان او را در آتش نگاه کرد، رفت و بر روی ملاحظه:
یک شب، چارلی، هنگامی که شما در مدرسه، و father's -
در شش باربرها یاران پرچم دزدان، پسر رخ داد، با اشاره به عقب خود
سر به سوی خانه های عمومی.
: بله. سپس به عنوان من نشسته، به دنبال در آتش، به نظر می رسد در سوختن زغال سنگ - مانند
که در آن است که تب و تاب بودن -
، گفت: "این گاز، که پسر، بیرون آمدن از یک بیت از یک جنگل است که
شده در زیر گل که در زیر آب را در روز نگاه نوح Ark. اینجا بود!
پوکر - - حفاری -
آیا آن را مزاحم نشوید، چارلی، یا آن را به صورت همه در شعله.
که درخشش کسل کننده در نزدیکی آن است، با آمدن و رفتن، که منظور من است.
وقتی که من در آن شب، آن را مانند عکس به من می آید، چارلی.
تماس با ما نشان می دهد، گفت: "پسر.
به ما بگویید که به کجا نگاه کنند. "آه! چشمان من آن را می خواهد، چارلی.
برش دور آن به بعد، و چشم خود را از آن را به ما بگویید.
"چرا، من و تو، چارلی وجود دارد، زمانی که شما کاملا یک نوزاد که هرگز نمی دانستند
مادر - '
آیا نمی گفت من مادر هرگز نمی دانستند، interposed پسر، من می دانستم که کمی
خواهر است که خواهر و مادر هر دو بود.
دختر با خنده delightedly، و چشم خود را با اشک های لذت بخش پر شده است، که او را هر دو
اسلحه خود را دور کمر او را و به همین ترتیب او برگزار شد.
"من و تو، چارلی وجود دارد، زمانی که پدرش در محل کار دور بود و قفل شده است و ما را،
از ترس در حال سوختن ما باید خودمان را تنظیم کنید و یا سقوط از پنجره، نشستن در خانه، طوفان یا گرداب شدید
در مرحله دیگر درب نشسته، نشسته بر روی
بانک رودخانه، سرگردان از زمان.
شما نه سنگین حمل، چارلی، و من اغلب مجبور به استراحت است.
گاهی اوقات ما در حال خواب آلودگی و خواب رفتن با هم در یک گوشه، گاهی اوقات ما بسیار
گرسنه است، گاهی اوقات ما یک کمی وحشت زده است، اما آنچه سخت oftenest است بر
به ما سرد است.
شما را به یاد داشته باشید، چارلی؟ "به یاد دارم، گفت:" پسر، با فشار دادن او را به
او دو یا سه بار، که من در زیر شال کوچک snuggled و گرم وجود دارد.
بعضی وقتها باران می آید، و ما تحت یک قایق خزش و یا مانند آن که: گاهی اوقات
تاریک، و میان gaslights دریافت کنید، نشستن تماشای مردم به آنها
در امتداد خیابان ها.
در گذشته، می آید پدر و طول می کشد ما را. و خانه به نظر می رسد چنین سرپناه پس از خارج از
درها!
پدر و کفش من می کشد خاموش، و خشک پاهای من در آتش است و من به او نشستن
در حالی که او سیگار لوله خود را مدت ها پس از عابد و توجه داشته باشید که پدر بزرگ است
دست اما هرگز سنگین آن را لمس
من و پدر یک صدای خشن اما هرگز عصبانی هنگامی که آن را به من صحبت می کند.
بنابراین، رشد و کمی پدر کمی به من اعتماد می کند و همراه او به من، و،
اجازه دهید او قرار داده می شود که او ممکن است، هرگز به من برخورد.
پسر گوش دادن به خر خر کردن در اینجا، تا آنجا که می گویند: "اما او به من حمله هر چند!
"اینها برخی از عکس ها از آنچه گذشته است، چارلی.
برش دور دوباره می کنند! این پسر گفت: "و ما یک تفال و یک آینده.
خوب!
من وجود دارد، با پدر و برگزاری به پدر، زیرا پدر مرا دوست دارد.
و من دوست دارم پدر.
من تا آنجا که می تواند خواندن یک کتاب، چرا که، اگر رو فرا گرفته بود، پدر می توانست فکر می کردم
او رها است، و من باید نفوذ من را از دست داده است.
نفوذ من می خواهم به من، من می توانم برخی از چیزهایی وحشتناک من سعی می کنم متوقف نمی شود
متوقف کردن، اما من در این امید و اعتماد که هم خواهد آمد.
در عین حال می دانم که در برخی از چیزهایی اقامت به پدر، و اگر من
به او وفادار نیست، او را - که در انتقام نیست مانند، و یا در ناامیدی، و یا هر دو -
وحشی و بد.
"ما یک لمس تصاویر تفال در مورد من را به من بدهید.
"من در حال عبور بر روی آنها، چارلی، گفت: دختر، بود که نگرش او تغییر نکرده است
از او آغاز شد، که در حال حاضر mournfully سرش را تکان داد؛ دیگران بودند
منتهی.
شما وجود دارد - "من کجا هستم، لیز!
هنوز در به در پایین توخالی شعله است.
'به نظر می رسد شیطان و همه در پایین توخالی با شعله ور شدن وجود دارد، گفت: "پسر،
زود گذر را از چشم خود را به منقل بود، که در نگاه اسکلت وحشتناک آن
پاهای بلند و باریک.
شما وجود دارد، چارلی، کار راه خود را، در نهان از پدر، در مدرسه و
شما دریافت جوایز و شما را در بهتر و بهتر و به شما می آیند به یک - چی بود
شما آن را به نام وقتی تو به من که گفت؟
'هکتار، هکتار! تفال به نام نمی دانم! 'گریه
پسر، نمایان می شود و نه با این پیش فرض بر روی بخشی از توخالی کردن است، رها
شعله ور شدن است.
دانش آموز به معلم. 'شما آمده است به دانش آموز، معلم، و شما
هنوز هم بهتر و بهتر، و شما به یک استاد کامل یادگیری و افزایش
احترام است.
اما راز دانش پدر مدت ها پیش از، و آن را تقسیم
شما را از پدر، و از من. 'نه!
"بله آن را دارد، چارلی.
می بینم، به دشت دشت می تواند، که راه خود را به ما نیست، و حتی اگر پدر
می تواند رو به بخشش و عفو خود را از آن مصرف (که او هرگز نمی توان)، در آن راه
مال شما خواهد بود از طریق ما تیره شده است.
اما من می بینیم بیش از حد، چارلی - هنوز هم به عنوان ساده به عنوان ساده می تواند باشد، لیز؟
پسر پرسید: شوخی. "آه! هنوز.
که آن را یک کار بزرگ این است که شما را بریده از زندگی پدر و به
جدید و خوب از آغاز است.
پس من، چارلی، به تنهایی با پدر را ترک کرد، نگه داشتن او را به عنوان راست من می توانم،
برای تماشای نفوذ بیشتری نسبت به من، و امیدوار است که از طریق برخی از خوش شانس
شانس، یا وقتی که او مریض است، یا وقتی که - من نمی
می دانم - من ممکن است او مایل به انجام کارهای بهتر روشن کنید.
'شما گفت که شما می توانید یک کتاب، لیز نمی خواند. کتابخانه کتاب پایین توخالی است
شعله ور شدن، من فکر می کنم.
"من باید بسیار خوشحالم که قادر به خواندن کتاب واقعی است.
احساس می کنم می خواهم من از یادگیری بسیار، چارلی.
اما من باید آن را بیشتر احساس کنید، اگر من نمی دانستم آن یک کراوات بین من و پدر باشد. -
و گوش دادن! آج پدر!
در حال حاضر نیمه شب گذشته، پرنده شکار رفت و مستقیما به لانه مرغ.
در اواسط روز بعد او در شش باربرها یاران پرچم دوباره در
شخصیت، به او نیست، شاهد قبل از هیئت منصفه قانونی است.
آقای مورتیمر، علاوه بر حفظ شخصیت از یکی از شاهدان، نوعی درخت اقاقیا
بخشی که با وکیل برجسته که تماشا دادرسی در دو برابر
از طرف نمایندگان
مرده اند، بموقع در روزنامه ثبت شده بود.
آقای بازرس را تماشا رسیدگی بیش از حد، نگه داشته و به او نزدیک، ناظر به خود است.
آقای جولیوس Handford که با توجه به آدرس سمت راست او، و در حلال
شرایط به عنوان لایحه ای خود را، اگر چه چیزی بیشتر از او در هتل محل اقامت خود شناخته می شود
این تفاوت که راه خود را از زندگی بود
بازنشسته، تا به حال هیچ احضاریه ای به نظر می رسد، و صرفا موجود در سایه از آقای
ذهن بازرس.
مورد جالب را به عموم مردم است، ساخته شده توسط شواهد آقای مورتیمر نوعی درخت اقاقیا
دست زدن به شرایطی که تحت آن مرحوم، آقای جان هارمون، برگشته بود.
انگلستان، منحصر به فرد مالکیت خصوصی
که در آن شرایط تا در جدول شام برای چند روز راه اندازی شد،
Veneering، Twemlow، Podsnap، و تمام بافرها: که همه آنها را در رابطه با
irreconcilably با یکدیگر، و خود را در تضاد است.
این نیز جالب توسط شهادت شغلی Potterson ساخته شده، کشتی
مباشر، و یک آقای یعقوب Kibble، یک شخص مسافر، که مرحوم آقای جان هارمون
را آوردند، در دست و جامه دان که با آن
او از کشتی در اوردن، از مجموع متوجه شدم فروش اجباری اموال فرود آمد و کوچک او،
و که مجموع پول آماده بیش از هفت صد پوند است.
آن را بیشتر ساخته شده بود جالب توجه است، با تجربیات قابل توجهی از جسی Hexam در
پس از رودخانه تیمز تا بسیاری از اجساد کشته شدگان را نجات دهند و برای که سود هیجان انگیز
ستاینده اشتراک خود را به یک دوست
دفن (شاید کسیکه کفن و دفن مرده را بعهده میگیرد)، فرستاده شده در حال حاضر 18 تمبر پستی، و پنج
سر این سردبیر بار.
پس از شواهد adduced شده قبل از آنها، از داوران، که بدن آقای جان هارمون
کشف شده بود، شناور در رودخانه تیمز، در یک کشور پیشرفته از فروپاشی و
مجروح و به گفته آقای جان هارمون
مرگ خود را تحت شرایط بسیار مشکوک بود، هر چند که
عمل می کنند و یا در چه شیوه ای دقیق بود هیچ مدرکی دال بر پیش از این داوران برای نشان دادن وجود ندارد.
و آنها را به رأی خود را اضافه، یک توصیه به وزارت کشور (که آقای
بازرس بسیار معقول به نظر می رسد فکر می کنم)، ارائه پاداش برای
راه حل از رمز و راز.
در عرض چند ساعت هشت و چهل، پاداش صد پوند اعلام شد، با هم
با عفو آزاد به هر شخص و یا اشخاص نه مجرم یا مجرمان،
و به همین ترتیب مندرج در فرم به علت است.
این اعلامیه ارائه شده آقای بازرس علاوه بر زحمت کش، و او را ناشی از به
، ایستاده مراقبه بر روی رودخانه پله و causeways ها و خزه در مورد
قایق ها، از قرار دادن این و آن با هم.
اما، با توجه به موفقیت که با آن شما را از این و آن با هم، شما
زن و یک ماهی از هم جدا، یا یک پری دریایی در ترکیب است.
و آقای بازرس می تواند به نوبه خود از هیچ چیز بهتر از یک پری دریایی که هیچ قاضی و
هیات داوران خواهد باور شوید.
بنابراین، مانند جزر و مد که در آن دانش از مردان متحمل شده بود، هارمون
قتل - آن را به عنوان به دست می آمد محبوب به نام - بالا و پایین رفت، و زوال یافت و جریان، در حال حاضر
در شهر، در حال حاضر در کشور، در حال حاضر در میان
کاخ، در حال حاضر در میان hovels، در حال حاضر در میان اربابان و بانوان و خاصان، در حال حاضر در میان
کارگران و hammerers ها و بالاست، heavers، تا در آخر، پس از مدت طولانی
فاصله از آب شل کردن آن را به دریا و به دور زیرفشار.
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 4
خانواده WILFER R.
رجینالد Wilfer نام و نه با صدای بزرگ است، نشان می دهد در اولین
آشنایی برنجی در کلیساهای کشور، کتیبه ها در رنگ آمیزی، و
به طور کلی Wilfers د که با فاتح آمد.
، این یک واقعیت قابل توجه در شجره نامه که هیچ د هر آنهایی که تا کنون بود با بیش از
کس دیگری.
اما خانواده Wilfer رجینالد استخراج چنین امری عادی و حرفه
که نیاکان خود را برای نسل های که میزان متوسطی در اسکله subsisted، مالیات کالاهای داخلی
دفتر، و خانه سفارشی، و موجود R. Wilfer، یک کارمند فقیر بود.
فقیر کارمند، هر چند داشتن حقوق و دستمزد محدود و نامحدود خانواده، که او
در عین حال هرگز به دست آمده جسم نسبتا کمی از جاه طلبی او که بود، به پوشیدن جدید کامل
کت و شلوار از لباس، کلاه و چکمه، در یک زمان گنجانده شده است.
کلاه سیاه و سفید او بود قهوه ای قبل از اینکه او می تواند یک کت استطاعت، pantaloons کرد سفید در
درز و زانو او می تواند قبل از خرید یک جفت چکمه، چکمه های خود را پوشیده بود
قبل از اینکه او می تواند خود را به جدید درمان
pantaloons، و در زمان او کار می کرد به دور کلاه دوباره، که مدرن درخشان
مقاله مسقف، در نابودی باستانی از دوره های مختلف.
اگر کروب مرسوم، همیشه می تواند رشد و لباس می شود، او ممکن است عکس
به عنوان پرتره از Wilfer.
چاق او، صاف، معصوم ظاهر دلیلی برای او که همیشه با درمان بود
مدارا هنگامی که او قرار داده است.
یک غریبه وارد خانه ضعیف خود را در ساعت ساعت حدود ده ممکن است
شگفت زده به او نشسته تا شام.
پس پسرانه او در منحنی و نسبت او بود، که مدرسه قدیمی خود
ملاقات با او در Cheapside، ممکن است قادر به مقاومت در برابر وسوسه
caning او را در نقطه ای.
به طور خلاصه، او کروب مرسوم بود، پس از شلیک جازده
ذکر شد، به جای خاکستری، با نشانه هایی از مراقبت بر بیان خود، و در قطعا
شرایط ورشکسته.
او خجالتی، و تمایلی به خود را به نام رجینالد، به عنوان بیش از حد مشتاق و
نام خود پسند.
او در امضای خود استفاده می شود فقط R. اولیه، و افاضه آنچه که واقعا ایستاده بود،
به جز انتخاب دوستان، تحت مهر و موم از اعتماد به نفس.
از این عادت هیجان در محله های اطراف خرد کردن بوجود آمده بود
لین از ساخت نام های مسیحی برای او صفت و بن با شروع
R.
برخی از این بیشتر یا کمتر مناسب: به عنوان زنگ زده، کناره گیر، گلچهره،
دور، رسیده، مسخره، نشخواری. دیگران، نقطه خود را از آنان می خواهند مشتق
کاربرد: به عنوان مواج، نظامی، خروش، بی ارزش است.
اما، نام محبوب او بود در Rumty، که در لحظه ای از الهام بخش اعطا شده بود
بر او یک نجیب زاده از عادات جشنی در ارتباط با قاچاق مواد مخدر، بازار، به عنوان
شروع کر اجتماعی، خود منجر
در اعدام است که این آقا به معبد مشاهیر منجر شده بود، و
که کل بار بیانی زد:
iddity Rumty ردیف داو داو، بخوان toodlely teedlely، تعظیم وق وق. '
بنابراین او به طور مداوم بود، خطاب حتی در یادداشت جزئی در کسب و کار، به عنوان «Rumty گرامی؛
او در پاسخ که sedately خود را امضا کردند، ارادتمند شما، R. Wilfer.
او در قاچاق مواد مخدر، خانه از Chicksey را کارمند بود، Veneering و Stobbles.
Chicksey و Stobbles، اربابان سابق خود، هر دو تبدیل به جذب در Veneering، یک بار
مسافر یا کمیسیون خود را عامل: که الحاق خود را به مقام معظم چراغدار
قدرت با آوردن به کسب و کار
مقدار بشقاب شیشه پنجره و پارتیشن فرانسوی جلا رنگ قهوهای مایل به قرمز، و gleaming
و پلاک روی در بسیار زیاد است.
R. Wilfer قفل شده است و روی میز کار خود را در یک بعد از ظهر، و قرار دادن دسته خود را از کلید های خود را در
جیب که اگر آن را خود PEG-بالا، ساخته شده برای خانه بودند.
خانه او در منطقه شمال هالووی لندن، و پس از آن توسط تقسیم
رشته ها و درختان.
بین نبرد پل و به بخشی از منطقه هالووی که او در آن ساکن بود
دستگاه حومه صحرا، که در آن کاشی و آجر سوخته بودند، استخوان پخته،
فرش ضرب و شتم بودند، زباله، به ضرب گلوله کشته شد سگ
مبارزه شدند و گرد و غبار توسط پیمانکاران انباشته شده بود.
Skirting مرز این صحرا، توسط او انجام گرفت، هنگامی که نور از آن کوره
آتش لام های رنگ پریده در مه ساخته شده، R. Wilfer آهی کشید و سرش را تکان داد.
آه من! گفت: "او، آنچه ممکن است همان چیزی است که نیست!
که با آن تفسیر در زندگی انسان، نشان می دهد تجربه ای از آن را نمی
منحصرا خود او ساخته شده، بهترین راه خود را به پایان سفر وی است.
خانم Wilfer، البته، یک زن قد بلند و زاویه ای.
پروردگار خود از بودن cherubic، او لزوما با شکوه بود، با توجه به
اصل که matrimonially متحد می سازد تضاد است.
او به گره زدن سر خود را در جیب، دستمال، با توجه به گره دار تحت
چانه.
این سر دنده، در رابطه با یک جفت دستکش پوشیده شده در درون درها، او به نظر می رسید به
در نظر بگیرید که در یک بار یک نوع از زره پوش در برابر بدبختی (همواره آن را با فرض
روحیه پایین و یا مشکلات)، و به عنوان یک گونه از لباس کامل.
بنابراین با برخی از غرق شدن روح بود که شوهرش او را در نتیجه مشهود
به قهرمانانه attired، قرار دادن شمع خود را در سالن کوچک و فرو می ریزند
doorsteps از طریق دادگاه جلوی کوچک برای باز کردن دروازه برای او.
مشکلی با درب خانه رفته بود، برای رضا Wilfer در مراحل متوقف
خیره در آن، و فریاد می زد:
"هال کالاها؟: بله، خانم Wilfer گفت،" آن مرد آمد
خود را با یک جفت از انبر، و آن را در زمان خاموش، و در زمان آن را دور.
او گفت که او هیچ انتظار همیشه که برای آن پرداخت، و به عنوان او
برای مدرسه دیگری خانمها درب صفحه بهتر بود (جلا بالا)
منافع همه احزاب است. '
شاید بود، عزیز من، چه شما فکر می کنید؟
همسرش "استاد هستند، RW، 'بازگشت.
این است که شما فکر می کنم، نه به عنوان انجام است.
شاید ممکن است بهتر اگر مرد درب را گرفته بود؟ "
عزیز من، ما می توانیم بدون درب نیست انجام می شود. "
'می تواند به ما نیست؟
"چرا، عزیز من! آیا ما میتوانیم؟
است که فکر میکنید، RW، به عنوان و نه من.
با این واژه ها تسلیم، مطیع همسر او را قبل از چند پله به
کمی زیرزمین جلو اتاق، نیمی از آشپزخانه، نیمی از سالن، که در آن یک دختر در حدود
نوزده، با رقم بسیار زیبا
و صورت، اما با بیان بی حوصله و زود رنج هم در چهره اش و در
شانه هایش را (که در رابطه جنسی خود و در سن او بسیار رسا نارضایتی)، نشست
بازی پیش نویس با یک دختر جوان، که جوانترین مجلس از Wilfer بود.
این صفحه گفتن خاموش Wilfers در جزئیات و ریخته گری آنها را به دست و پای کسی را گرفتن
ناخالص آن است که به اندازه کافی برای حال حاضر که بقیه چیزی است که "به نام در
جهان، در شیوه های مختلف، و آنها بسیاری از.
بنابراین بسیاری، که وقتی یکی از بچه ها مواظب خود را به نام او را ببیند، R. Wilfer
به طور کلی به نظر می رسید را به خود می گویند، پس از کمی حساب ذهنی، آه! در اینجا
یکی دیگر از اونا! قبل از اضافه کردن با صدای بلند، چگونه
د انجام این کار، جان، و یا سوزان، به عنوان مورد ممکن است.
خوب Piggywiggies، گفت: RW، چگونه د به شب؟
من فکر کردم، عزیز من، به خانم Wilfer، در حال حاضر در گوشه ای با نشسته
دستکش خورده بود، که به ما اجازه طبقه اول ما را به خوبی، و همانطور که ما در حال حاضر
هیچ جایی که در آن شما می توانید از دانش آموزان حتی اگر دانش آموزان تدریس - '
شیر گفت: او از دو خانم جوان از بالاترین احترام می دانستند که
در جستجوی استقرار مناسب بودند، و او در زمان کارت، interposed خانم Wilfer
با یکنواختی شدید، تا اگر او بودند خواندن قانون مجلس با صدای بلند.
بگو پدر شما آیا دوشنبه گذشته بود، بلا.
اما ما بیشتر از آن هرگز نشنیده، کارشناسی ارشد، گفت: بلا، دختر بزرگتر.
علاوه بر این که، عزیزم، شوهر او خواست، اگر شما هیچ جایی برای قرار دادن
دو نفر جوان به - '
ببخشید من دوباره خانم Wilfer interposed؛ آنها افراد جوان بودند.
دو خانم جوان از بالاترین احترام.
بگو پدر شما، بلا، چه شیر گفت.
عزیز من، آن است که همان چیزی که "نه نه، خانم Wilfer گفت، با
همان چشمگیر یکنواختی.
ببخشید "منظورم این است که، عزیز من، این همان چیزی است
به فضا است. به فضا است.
اگر شما هیچ فاصله ای که در آن برای قرار دادن دو جوان همکار و موجودات، با این حال
برجسته قابل احترام است، که من شک نکنید، که در آن کسانی که همکار جوان
موجودات به جایگزین شود؟
من آن را حمل بیشتر از آن.
تنها و تنها به دنبال آن، گفت: شوهر او، و شرط را در یک بار در
افتخاری، و جر و بحث لحن آشتی جویانه، - که من مطمئن هستم که به شما خواهد شد
موافق، عشق من - از نقطه-موجود از این دیدگاه، همکار عزیزم.
من چیزی بیشتر برای گفتن، 'بازگشت خانم Wilfer، با یک عمل های خاضع renunciatory از
دستکش های خود را.
است که فکر میکنید، RW، به عنوان و نه من.
در اینجا، huffing خانم بلا و از دست دادن سه تن از مردان خود را در از بین بردن،
تشدید توسط تاج حریف، منجر به حرکات تند و سریع است که دختر جوان
پیش نویس هیئت مدیره و قطعات خارج از جدول:
که خواهر خود را بر روی زانوی خود را انتخاب کنید تا رفت.
پور بلا! خانم Wilfer گفت. و فقیر Lavinia، شاید، عزیز من؟ '
پیشنهاد RW
ببخشید من خانم Wilfer گفت: «نه!
این یکی از تخصص های زن شایسته بود که او تا به حال یک قدرت شگفت انگیز
از humours لذت بخش طحالی یا دنیا پرست خود را با ستایش خانواده خود را:
که او در نتیجه، در مورد حاضر اقدام به انجام این کار است.
نه، RW Lavinia دادگاه که بلا شناخته شده شناخته شده نیست.
محاکمه که دختر بلا دستخوش است، شاید، بدون موازی،
شده است و به عهده من خواهد گفت، خوب است.
هنگامی که دختر بلا شما را در لباس سیاه و سفید او، که او به تنهایی از همه
خانواده می پوشد، و هنگامی که شما را به یاد داشته باشید شرایط که منجر به پوشیدن او
آن، و وقتی می دانید که چگونه آن
شرایط پایدار، پس از آن، RW، سر خود را بر بالش خود را گذاشته و می گویند،
"Lavinia پور!" '
در اینجا، دوشیزه Lavinia، از وضعیت دو زانو خود را زیر میز، قرار داده که در آن او
نمی خواست می شود، و یا هر کس دیگری توسط PA poored '.
من مطمئن هستم شما، عزیز من، بازگشت مادرش، برای شما شجاع خوب
روح است.
و شما خواهر سیسیلیا یک روح شجاع خوب از نوع دیگری، یک روح خالص
از خود گذشتگی، روح کمال TI-عظیم!
از خود گذشتگی از سیسیلیا نشان می دهد یک شخصیت پاک و زنانه، بسیار به ندرت
مساوی، پیشی گرفته هرگز.
من در حال حاضر در جیب من نامه ای از شما خواهر سیسیلیا، صبح امروز -
دریافت سه ماه پس از ازدواج، کودک فقیر - که در آن او به من می گوید که او را
شوهر به طور غیر منتظره باید پناه زیر سقف آنها کاهش می یابد او عمه.
"اما من به او درست باشد، ماما،" او touchingly می نویسد، "من او را ترک خواهد کرد، من
نباید فراموش کرد که او هم شوهر من است.
اجازه دهید عمه اش می آیند! "اگر این احساساتی نیست، در صورتی که این نمی باشد.
از خود گذشتگی زن - '
بانوی خوب، دستکش خود را در حس عدم امکان گفتن بیشتر دست تکان داد، و
جیب، دستمال سر خود را در گره های سخت تر در زیر چانه اش گره خورده است.
بلا، که در حال حاضر بر روی فرش نشسته به خودش گرم، با چشمان قهوه ای او را در
آتش سوزی و تعداد انگشت شماری از فر قهوه ای اش را در دهان خود، خندیدند و سپس pouted
و نیم گریه کردم.
من مطمئن هستم، گفت که او، هر چند شما هیچ احساسی نسبت به من، PA، من یکی از مهمترین
دختران تاسف که تا کنون زیسته است.
شما می دانید چه فقیر ما (احتمال او، داشتن برخی از این دلایل آن را می دانم!)
و آنچه اجمالی از ثروت است. من بود، و چگونه آن را ذوب دور، و من در
این عزاداری مسخره - که من نفرت - نوع بیوه که هرگز ازدواج کرده بود.
و در عین حال شما برای من احساس نمی کند - شما، بله شما.
این تغییر ناگهانی صورت پدرش occasioned شد.
به او جلو و از صندلی خود را در یک نگرش بسیار مطلوب به متوقف
اختناق، و به او یک بوسه و پت یا دو گونه است.
اما شما باید برای من احساس می کنم، شما می دانید، PA.
عزیز من، من انجام دهد. "بله، و من می گویم شما باید.
اگر آنها را ترک کرده بود من به تنهایی و به من گفت: هیچ چیزی در مورد آن، آن را مهم
بسیار کمتر است.
اما آقای نوعی درخت اقاقیا که تند و زننده احساس وظیفه خود را به عنوان او می گوید، برای نوشتن و به من بگویید چه
در ذخیره برای من، و پس از آن من مجبور به خلاص شدن از شر جورج قم.
در اینجا، Lavinia، افزایش به سطح با draughtman آخرین نجات، interposed،
شما برای جورج قم، بلا هرگز مراقبت.
و من می گویم من از دست؟
سپس، بیتوجه به محیط درمانگاه دیگر، با فر در دهان او، جورج قم از من بسیار علاقه مند بود،
و تحسین بسیار زیاد است، و با همه چیز به او انجام داد، قرار داده است.
'شما خشن به اندازه کافی به او بودند، Lavinia دوباره interposed.
و من می گویم من بود، نه خانم؟ من تنظیم نشده تا احساساتی در مورد
جورج قم.
من فقط می گویند جورج قم بهتر از هیچ چیز بود.
"تو او را نشان می دهد که شما فکر می کنید که حتی همین، Lavinia دوباره interposed.
بازگشت بلا: 'شما سخن چینی و ادم سفیه و احمق کوچولو،'، 'شما چنین را ندارد
سخنرانی دالی. آنچه شما انتظار دارند من به انجام این کار؟
صبر کنید تا شما یک زن، و صحبت در مورد آنچه شما را درک نمی کنند.
شما فقط نشان می دهد جهل خود را!
سپس، گریه ی این دختربچه دوباره، و در فواصل زمانی فر را گاز گرفتن، و متوقف کردن نگاه کنید که چگونه
خیلی گاز گرفته شد، شرم It'sa! هرگز چنین مورد سخت وجود دارد!
من نمی باید مراقبت بسیار اگر خیلی مسخره بود.
مسخره به اندازه کافی به یک غریبه های آینده را به من ازدواج بود، آیا او را دوست
یا نه.
این مسخره بود به اندازه کافی می دانم که چه شرم آور جلسه آن خواهد بود، و چگونه
ما می توانیم هرگز تظاهر به تمایل از خود ما، هر کدام از ما.
به اندازه کافی مضحک بود من باید او را دوست ندارم - چگونه می تواند او را دوست دارم،
در خواست به او سمت چپ، مانند یک دوجین از قاشق، همه چیز را با قطع و خشک
از قبل، مانند تراشه های نارنجی.
بحث در گلهای نارنجی واقعا! من اعلام می کنم دوباره شرم it'sa!
آن نقاط مسخره شده اند پول هموار، برای من تورو دوست دارم
پول و پول می خواهم - می خواهید آن را وحشتناک.
من نفرت را به فقیر، و ما فقیر degradingly، offensively فقیر، به طرز ناراحت کننده ای فقیر،
وحشی فقیر.
اما در اینجا من با همه بخش های مضحک از وضعیت باقی مانده را ترک کرد، و
به همه آنها اضافه شده، این لباس مسخره!
و اگر حقیقت، شناخته شده بود و زمانی که قتل هارمون در سراسر شهر بود، و مردم
حدس زده خودکشی بودن آن، من جرات آن wretches را گستاخ می گویند
باشگاه ها و مکان ها ساخته شده جوک ها در مورد
موجود بدبخت داشتن قبر آبکی به من ترجیح داده.
این احتمال وجود دارد به اندازه کافی در زمان آزادی از جمله صورت گرفت، نباید تعجب کنم!
اعلام it'sa مورد بسیار سخت در واقع، من یک دختر بیشتر مایه تاسف است.
ایده از نوع بیوه، و هرگز ازدواج!
و این ایده به عنوان فقیر مثل همیشه بعد از همه، و رفتن به سیاه و سفید، علاوه بر این، برای
مرد من دیدم هرگز، و باید منفور - تا آنجا که او بود - اگر من تا به حال دیده
مراثی بانوی جوان در این مرحله بررسی توسط یک بند انگشت، ضربه زدن در
درب اتاق نیمه باز است. بند انگشت دو یا سه بار زدم
در حال حاضر، اما تا به حال شنیده نشده است.
"چه کسی است؟ خانم Wilfer گفت: در قانون از پارلمان به شیوه ای خود را.
'را وارد کنید!'
آقا، خانم بلا، با یک علامت تعجب های کوتاه و تیز، درهم کردن
اتشدان فرش و متعدد فر گزیده ها با هم در جای مناسب خود را بر گردن او است.
دختر خدمتکار کلید خود را در خانه من آمد، مرا به این اتاق و کارگردانی،
به من گفتن من بود انتظار می رود. من می ترسم من باید او را به خواسته
اعلام به من.
خانم Wilfer "ببخشید، 'بازگشت. در تمام نشده است.
دو تا از دختران من است. RW، این آقایی که گرفته است
اول طبقه.
او خیلی خوب بود به عنوان یک قرار ملاقات برای به شب، هنگامی که شما را در منزل باشد.
نجیب زاده و تاریک. سی در حد اعلی.
رسا، ممکن است خوش تیپ، صورت می گویند.
به شیوه ای بسیار بد است. در آخرین درجه محدود، محفوظ است،
محجوب، مشکل.
چشم خود را بر روی خانم بلا برای یک لحظه بود، و پس از آن در زمین به او نگاه
خطاب به استاد از خانه.
"دیدن که من کاملا راضی، آقای Wilfer، با اتاق ها، و خود را با
وضعیت، و با قیمت خود را، گمان می کنم یک یادداشت تفاهم بین ما دو یا سه
خطوط، و پرداخت، مقرون به صرفه اتصال؟
من مایل به مبلمان ارسال بدون تاخیر.
دو یا سه بار در طول این آدرس کوتاه، خطاب به بچه قشنگ ساخته شده بود
حرکات چاق نسبت به یک صندلی.
آقا در حال حاضر آن را در زمان، تخمگذار دست مردد در گوشه ای از میز،
و با یکی دیگر از دست مردد بلند کردن تاج کلاه خود را به لب خود را، و
طراحی آن را قبل از دهان او.
آقا، RW، خانم Wilfer گفت، این پیشنهاد را به آپارتمان خود را با
چهارم. اخطار سه ماهه در دو طرف است. '
"باید به ذکر است، آقا، 'insinuated صاحبخانه، انتظار آن به عنوان یک دریافت می شود
بدیهی است که به صورت یک مرجع؟
من فکر می کنم، بازگشت آقا، بعد از یک مکث، که یک مرجع لازم نیست؛
نه، می گویند که حقیقت است، آن را راحت است، برای من غریبه ای در لندن.
من نیاز به هیچ مرجع از شما، و بنابراین، شاید شما هیچ نیاز
از من. عادلانه در هر دو طرف خواهد بود.
در واقع، من نشان می دهد که اعتماد به نفس بیشتری از این دو، برای من در پیش پرداخت هر
لطفا، و من می خواهم به اعتماد مبلمان من در اینجا.
در حالی که، اگر شما در شرایط خجالت بود - این است که صرفا
جازده -
وجدان باعث، R. Wilfer به رنگ خانم Wilfer، از یک گوشه (او همیشه به رو
گوشه و کنار با شکوه) برای نجات عمیق باب روز بود در کاملا.
- پس چرا من - ممکن است آن را از دست بدهند
خوب! 'به مشاهده R. Wilfer، خوش، پول و کالا قطعا بهترین
مراجع.
آیا شما فکر می کنم آنها بهترین، PA؟ پرسید: خانم بلا، در صدا کم، و بدون
به دنبال بیش از شانه خود او به عنوان پای خود را بر روی سپر گرم.
در میان بهترین، عزیز من.
من باید فکر خودم، پس از آن بود آسان برای اضافه کردن نوع معمول یکی گفت:
بلا از فر او، با پرت کردن.
آقا به او، با چهره ای را از توجه قابل ملاحظه، هر چند او نه
سرم را بالا گرفتم و نه تغییر نگرش خود است.
او نشسته بود، و هنوز هم ساکت و آروم، تا صاحبخانه آینده خود را پذیرفته پیشنهادات خود را، و
آورده مصالح نوشتن برای تکمیل کسب و کار.
او نشسته، هنوز و ساکت و آروم، در حالی که صاحبخانه نوشت.
هنگامی که توافق نامه آماده در دو نسخه (موجر آن را مانند برخی از کار کرده بود
کاتب cherubic، در آنچه که مرسوم به نام مشکوک، که به معنی نه همه
تردید، کارشناسی ارشد)، آن را به امضا رسید
طرفین قرارداد، بلا به دنبال به عنوان شاهد تکبر.
طرفهای متعاهد، R. Wilfer، و جان Rokesmith آقا بودند.
هنگامی که آن به نوبه خود بلا آمد به ثبت نام در نام او، آقای Rokesmith، که ایستاده بود، او به عنوان
بود، با دست مردد روی میز نشسته، نگاه به او stealthily شده، اما
دقت.
او به شکل زیبا نگاه کرد خم شدن بر روی کاغذ و گفت: من
رفتن، PA؟ در اینجا، در این گوشه؟
او در زیبا موهای قهوه ای، سایه چهره طناز نگاه در نگاه
فاصله آزاد امضا، که یکی از جسورانه برای یک زن بود، و سپس آنها
نگاه یکدیگر.
"بخش عمده ای از شما سپاسگزارم، دوشیزه Wilfer. 'موظف؟'
"من به شما داده شده مشکل بسیار است." امضای نام من؟
بله، قطعا.
اما من دختر صاحبخانه خود را، آقا.
بود چیزی بیشتر انجام دهید، اما پرداخت هشت شهریاران و به صورت جدی از معامله وجود دارد،
حفره توافق، تعیین زمان برای ورود مبلمان و خود را،
و رفت، آقای Rokesmith انجام داد که به عنوان نامناسب
آن را به عنوان ممکن است انجام شود، و به همراه صاحبخانه خود را به هوا بیرونی.
هنگامی که رضا Wilfer بازگشت، شمعدان در دست، به آغوش خانواده اش، او در بر داشت
آغوش آشفته.
بهبهان، گفت: بلا، ما باید یک قاتل بعد از ارتکاب به قتل مستاجر.
بهبهان، گفت: Lavinia، ما باید غارتگر "برای دیدن او را برای زندگی خود قادر به نگاه
کسی در چهره! 'گفت: بلا.
هرگز چنین نمایشگاه وجود دارد. "عزیزان من، گفت: پدر خود، او را به عنوان
آقا محجوب، و من باید بگویم که در جامعه دختران
سن شما.
"مزخرف، سن ما! 'گریه بلا، بی صبرانه.
چه که با او انجام دهد؟ "علاوه بر این، ما از هم سن و سال هستند: -
که سن؟ "خواستار Lavinia.
تو هرگز ذهن، Lavvy، retorted بلا؛ شما صبر کنید تا شما را از سن به درخواست
از جمله پرسش ها است. بهبهان، نشانه گذاری کلمات من!
بین من و آقای Rokesmith، انزجار طبیعی و بی اعتمادی عمیق وجود دارد و
چیزی از آن آمده است!
بچه قشنگ و بزرگ خاندان، بین آقای Rokesmith و به من گفت: "عزیز من، و دختران،،
ماده هشت شهریاران وجود دارد، و چیزی برای شام باید از آن آمده است، اگر
شما بر این مقاله، به توافق برسند.
این به نوبه خود شسته و رفته و شاد را به این موضوع بود، رفتار نادر در Wilfer
خانواده، که در آن ظاهر یکنواخت هلندی پنیر در ده ساعت در شب
شده بود و نه اغلب توسط از شانه dimpled خانم بلا نظر.
در واقع، هلندی متواضعانه خود به نظر می رسید آگاه می خواهید خود را از انواع، و
به طور کلی قبل از خانواده در دولت از عرق شرمندگی آمد.
بعد از چند بحث و گفتگو در مزیتهای نسبی گوشت گوساله، کتلت، لوزالمعده، و
خرچنگ دریایی، تصمیم به نفع-کتلت گوشت گوساله تلفظ شد.
سپس خانم Wilfer قاطعانه خود را از دستمال و دستکش او واگذار شده، به عنوان یک
فداکاری اولیه برای آماده سرخ کردن ماهی تابه و RW خود را به ادامه
خرید گوشت.
او به زودی بازگشت، تحمل در برگ کلم تازه، که در آن coyly در آغوش گرفت
یک قسمت از ژامبون.
اصوات ملودیک طولانی در افزایش از سرخ کردن، ماهی تابه را روی آتش بود، و یا در
زیبایی، به عنوان دختر در کنار نور آتش رقصید در سالن دلپذیر از یک زن و شوهر از بطری های کامل
جدول، بازی رقص، موسیقی مناسب است.
پارچه Lavvy گذاشته شد.
بلا، به عنوان تزئین اذعان خانواده، هر دو دست خود را در ارائه استخدام
موهایش یک موج اضافی در حالی که در ساده ترین صندلی نشسته، و گاهی اوقات
انداخت در جهت دست زدن به شام:
به عنوان، خیلی قهوه ای، کارشناسی ارشد؛ و یا به خواهر خود، نمکدان را راست، خانم، و
آیا می شود چهره بی عرضه کم است.
در ضمن پدرش از، chinking طلا آقای Rokesmith را به عنوان او نشسته و انتظار
بین چاقو و چنگال خود را اظهار داشت که شش نفر از کسانی که شهریاران و درست در زمان
برای صاحبخانه خود را، و آنها را در یک ایستاد
شمع کمی روی رومیزی سفید نگاه کنید.
من نفرت صاحبخانه ما گفت: "بلا.
اما، مشاهده سقوط در مقابل پدرش، او رفت و او را در میز نشسته،
و شروع به دست زدن به موی خود را با دسته چنگال.
این یکی از راه های دختر فاسد می شود همیشه تنظیم موی خانواده بود - شاید
زیرا خود او بسیار زیبا بود و بسیار از توجه خود را اشغال است.
شما شایستگی این را به خانه خود را؛ آیا شما نیست، فقیر PA؟
من سزاوار نیست از دیگری بهتر است، عزیزم.
در هر حال، یک، می خواهم آن را نسبت به دیگری، گفت: بلا، نگه داشتن او توسط
چانه، او به عنوان گیر مو کتانی خود را در پایان، و کینه من این پول را از رفتن به
هیولا که چلچله ها بسیار، هنگامی که همه ما می خواهند - همه چیز.
و اگر به شما می گویند (که شما می خواهید برای گفتن، من می دانم شما می خواهید بگویید، PA) "که نه این
صادقانه و نه معقول، بلا، "و سپس پاسخ دادن به،" شاید PA، - به احتمال بسیار زیاد - اما
یکی از عواقب ناشی از فقیر بودن،
و کاملا نفرت و detesting فقیر باشد، و پرونده من است. "
در حال حاضر، نگاه دوست داشتنی، PA، چرا شما نه همیشه موهای خود را شبیه به آن؟
و کتلت!
اگر آن را بسیار قهوه ای، کارشناسی ارشد، من می توانم آن را بخورم نیست، و باید کمی قرار داده که باید انجام شود
به صراحت.
با این حال، آن را به عنوان قهوه ای، حتی به طعم بلا بود، بانوی جوان بزرگواری از فعال داشتید
بدون reconsignment به سرخ کردن، ماهی تابه، و همچنین، در موعد مقرر، از مطالب
دو بطری شیشه ای: مراتب بالا بود، برگزار شد، آل اسکاچ و رم دیگر است.
عطر، دوم با کمک پرورش از آب جوش و لیمو، پوست، منتشر
خود را در سراسر اتاق، و بسیار در اطراف گرم متمرکز شد
پای بخاری، که باد در حال عبور از کنار بیش از
سقف خانه باید خاموش با صدای پف حرکت دادن خوشمزه از آن به اتهام عجله، پس از وزوز
مثل یک زنبور بزرگ در آن chimneypot خاص.
بهبهان، گفت: بلا، sipping مخلوط معطر و گرم شدن مچ پا مورد علاقه خود را؛
هنگامی که قدیمی آقای هارمون مانند یک احمق از من (و نه خود را به ذکر است، او مرده است)
چه چیزی شما را فرض کنید که او این کار را کرد؟
غیر ممکن است به گفتن نیست، عزیزم. همانطور که گفته اند در وقت شما از تعداد از
اراده خود را به نور آورده شد، من شک دارم من تا کنون یک صد کلمه قدیمی رد و بدل
آقا.
اگر هوی و هوس خود را به ما را شگفت زده بود، هوی و هوس خود موفق شد.
او قطعا آن را انجام داد.
و من زنی پا و جیغ، زمانی که او برای نخستین بار در زمان اطلاع از وجود من شد؟
بلا، گفت: فکر مچ پا که قبلا ذکر شد.
شما زنی پا کوچک خود را، عزیز من، جیغ و فریاد و با صدای ضعیفی از خود را،
و تخمگذار با کلاه سر گذاشتن کوچک خود را، که شما را برای ربوده شده بود به من
هدف، 'بازگشت پدرش، تا اگر
یاد داد رغبت به رم شما انجام این کار یک روز یکشنبه صبح وقتی که من
در زمان شما را، چون من راه دقیق به شما می خواستم، زمانی که آقای مسن رفتن نیست،
در نزدیک صندلی نشسته، گفت: "That'sa
خوب دختر that'sa دختر بسیار زیبا، یک دختر امیدوار کننده "!
و به این ترتیب به شما بود، عزیز من. و سپس از او پرسید: اسم من، او، PA؟
بعد از آن او نام خود را، عزیز من، و معدن پرسید، و در صبح یکشنبه، هنگامی که ما
راه می رفت راه او، ما او را دیدم دوباره، و - و واقعا این همه.
همانطور که همه رم و آب بیش از حد، و یا به عبارت دیگر، به عنوان RW ظرافت
مدلول که شیشه اش خالی بود، با پرتاب پشت سر خود را و ایستاده
شیشه ای وارونه و بینی و بالا
لب، آن را ممکن خیریه در خانم Wilfer بوده است نشان می دهد دوباره پر کردن است.
اما که قهرمان به طور خلاصه نشان می دهد به جای "خواب"، بطری قرار
دور، و خانواده بازنشسته و او cherubically، مانند برخی از اسکورت شدید
سنت در نقاشی، و یا صرفا زن شوهردار انسان مثلا درمان می شود.
و در این زمان به-فردا، گفت: Lavinia هنگامی که دو دختر به تنهایی خود را در
اتاق، ما باید آقای Rokesmith داشته باشد، و باید در انتظار به گلو ما
را کاهش دهد.
شما باید بین من و شمع بایستد که برای همه نیست، 'به بلا retorted.
این یکی دیگر از عواقب ناشی از ضعیف بودن است!
ایده از یک دختر با سر بسیار خوب مو، نیاز به آن را با یک شمع صاف
و چند اینچ به دنبال شیشه ای! 'جورج قم با آن گرفتار آمده، بلا،
به عنوان وسیله خود را از پانسمان آن بد هستند.
'شما چیزی کم پایین. جورج قم با آن گرفتار!
در مورد جلب مردم صحبت نکنید، از دست، تا زمان خود را برای ابتلا - به عنوان شما
تماس - می آید '.
گفتم Lavvy: شاید آن آمده است، با پرت کردن سر خود است.
"شما چه می گویند؟ خواسته بلا، بسیار شدید است.
چه به شما می گویند انجام داد، از دست دادهاید؟
Lavvy کاهش به همان اندازه به تکرار و یا تا توضیح دهد، بلا به تدریج در طول او منقضی
مو سس را به گفتگو با خود را در بدبختی بودن فقیر، به عنوان نمونه در
داشتن هیچ چیز به انجام دادن، چیزی برای بیرون رفتن
، چیزی به لباس، تنها یک جعبه تند و زننده به لباس به جای سودمند
سس میز، و موظف به در مستاجران مشکوک را.
در شکایت گذشته به عنوان نقطه اوج خود، او گذاشته استرس بزرگ - و ممکن است گذاشته
بیشتر، از او شناخته شده بود که اگر آقای جولیوس Handford و برادر دوقلو بر زمین، آقای
جان Rokesmith مرد بود.
>
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 5
باغ BOFFIN از
بیش از لندن در مقابل خانه، خانه گوشه ای نه چندان دور از کاوندیش میدان، یک مرد با
پای چوبی برای چند سال، نشسته و با پا باقی مانده خود را در یک سبد در آب و هوای سرد،
برداشت تا زندگی در این عاقلانه است: - هر
صبح ساعت هشت، او را به گوشه ای متوقف کرد، حمل یک صندلی، لباس اسب،
جفت از trestles ها، هیئت مدیره، یک سبد و چتر، همه کمبود با هم.
جدا از این، هیئت مدیره و trestles مقابله شد، سبد عرضه
چند مقدار زیادی میوه و شیرینی است که او را برای فروش بر آن ارائه شد و پا
گرمتر، گشوده لباس اسب
به مجموعه انتخاب تصنیف halfpenny را نمایش داده و یک صفحه نمایش تبدیل شد، و مدفوع
کاشته در درون آن پست خود را برای بقیه روز شد.
همه هوازده مرد در پست را دیدم.
این است که در یک حس دوگانه پذیرفته می شود، برای او ساختگی برگشت به چوبی خود را
مدفوع، با قرار دادن آن در برابر لامپ پست.
زمانی که هوا مرطوب بود، او قرار داده تا چتر خود را بر سهام خود را در تجارت، بیش از نه
خود را هنگامی که هوا خشک بود، او furled آن مقاله پژمرده، گره خورده است آن را دور
با یک تکه نخ، و گذاشته آن عبور
عاقلانه تحت trestles ها: جایی که آن را مثل کاهو-اجباری unwholesomely نگاه که
در رنگ و crispness آنچه از دست رفته آن را در اندازه به دست آورده بودند.
او حق خود را به گوشه ای دایر کرده بودند، نسخه غیر قابل مشاهده است.
او زمین خود را متفاوت هرگز اینچ، اما تا به حال در آغاز diffidently گرفته
گوشه ای که بر اساس آن طرف خانه داد.
زوزه گوشه در زمستان، گوشه خاکی در فصل تابستان،
گوشه نامطلوب در بهترین زمان است.
تکه های بی پناه از نی و کاغذ طوفان گردان وجود دارد، زمانی که
خیابان اصلی در صلح بود و آب، سبد خرید، انگار مست بودند و یا کوته بینانه،
آمد سرگردان و jolting دور آن، آن را گل آلود زمانی که همه چیز بود پاک.
در مقابل فروش، هیئت مدیره خود را آویزان اعلان کوچک، مانند یک کتری دارنده،
تحمل کتیبه خود را در متن خود را کوچک:
Errands با Delity فی رفته
خانمها و آقایان من باقی می ماند Servt فروتن: Wegg سیلاس
او نه تنها آن را با خود در طول زمان حل و فصل است که او ماموریت قدم بود
انتصاب به خانه در گوشه (هر چند او موفق به دریافت کمیسیون از جمله
شش بار در سال، و سپس تنها
به عنوان معاون برخی از بنده است)، اما همچنین نشان داد که او یکی از نگهدارنده خانه بود و بدهکار
بیعت به آن و به لیل و علاقه وفادار در آن محدود شده بود.
به همین دلیل، او همیشه از آن به عنوان سخن گفت خانه ما، و اگر چه دانش خود را از
امور آن بیشتر سوداگرانه بود و همه اشتباه، ادعا کرد که در اعتماد به نفس خود باشد.
به دلایل مشابه او در هر یک از پنجره های آن اهل بیت هرگز مشهود اما او
لمس کلاه او.
با این حال، او کمی در مورد زندانیان می دانست که او نام خود را به آنها داد
اختراع: به عنوان "خانم الیزابت '،' جورج استاد '،' خاله جین '،' عمو پارکر -
بدون داشتن هر چه اقتدار را برای هر گونه از جمله
نامگذاریهای، اما به ویژه تاریخ و زمان آخرین - که به عنوان یک نتیجه طبیعی، او گیر
با لجاجت بزرگ است.
در طول خود به خانه، او را به همان قدرت خیالی را بر آن اعمال
ساکنان و امور آنها.
او در آن بوده است، طول تکه ای از سیاه و سفید چربی لوله آب که تریلد
خود را به بیش از ناحیه درب به دفع سنگ مرطوب بود و به جای هوا از زالو
در خانه که گرفته شده، بود زیبا؛
اما این هیچ مانعی برای خود آن را تنظیم با توجه به طرح خود بود.
این خانه بزرگ تیره رنگ با یک مقدار از پنجره سمت تاریک و محل های پشت خالی بود،
و آن جهان از مشکل هزینه ذهن خود را به آن وضع به حساب به خاطر هر چیز و همه چیز
در ظاهر خارجی آن.
اما، این را یک بار انجام، کاملا رضایت بخش بود، و او را متقاعد استراحت، که
او راه خود را در مورد چشم بسته خانه می دانستند: از garrets محروم در سقف بالا
به دو خاموش آهن قبل از
درب اصلی - که به نظر می رسید به درخواست بازدید کنندگان زنده مهربانی برای قرار دادن به
خود را، قبل از ورود.
مطمئنا، این غرفه سیلاس Wegg سخت ترین غرفه کمی از سترون بود
اصطبل کمی در لندن.
آن را به صورت درد در سیب خود را نگاه کنید، درد معده که به دنبال خود
پرتقال، دندان درد به آجیل خود را نگاه.
کالا دوم او که همیشه پشته کمی ترسناک، که در آن کمی دراز
اندازه گیری های چوبی که داخل مشهود است، و به نمایندگی از در نظر گرفته شد
penn'orth توسط Charta مگنا منصوب شد.
چه از باد بیش از حد یا شرق - غرفه - شرق گوشه بود
سهام، و حافظ، به عنوان صحرای خشک بودند.
Wegg مرد پیچیده بود، و دارای الیاف یا بلورها و یا ساختمان ظریف و بهم پیوسته، با چهره بسیار سخت حک شده
مواد، که بازی فقط به همان اندازه بیان را به عنوان سر و صدا نگهبان بود.
وقتی او خندید، تالارهای خاصی در آن رخ داده است و سر و صدا فنر.
راستی می گویند، او را به چوبی مرد این بود که او به نظر می رسید به پای چوبی خود را گرفته اند
به طور طبیعی، و نه به ناظر خیالی پیشنهاد، که او ممکن است
انتظار می رود - اگر توسعه خود را دریافت کرد
بررسی نا به هنگام - به طور کامل با یک جفت از پاهای چوبی در حدود شش مجموعه
ماه می باشد.
آقای Wegg فرد مراقب بود، و یا خود او گفت، "در زمان دید قدرتمند
توجه کنید:.
او ادای احترام تمام رهگذران توسط به طور منظم خود را هر روز، به عنوان او را در مدفوع خود را توسط حمایت نشسته
لامپ پست و شخصیت سازگار از این ادای احترام او به شدت
plumed خود.
بنابراین، به پیشوا، او خطاب به تعظیم، احترام غیرروحانیان مرکب، و اندکی
لمس مدیتیشن مقدماتی مشکوک در کلیسا، به پزشک، محرمانه
تعظیم، به عنوان آقا که آشنایی
با درون خود را به او التماس با احترام به اذعان او، قبل از کیفیت
خوشحالم که خود را پست کردن و برای عمو پارکر، که در ارتش (حداقل، به طوری
او آن را حل و فصل بود)، او را دست باز خود را به
طرف کلاه خود، به شیوه ای نظامی که که خشم چشم دکمههای بالا
آقای مسن به التهاب رو به نظر می رسد اما ناقص به درک.
تنها در این مقاله که در آن سیلاس برخورد، که سخت نیست، شیرینی زنجفیلی بود.
در یک روز خاص، برخی از نوزادان رنجور با خریداری مرطوب و شیرینی زنجفیلی اسب
(ترس از وضعیت)، و چسب پرنده در قفس، که در معرض شده بود
برای فروش روز به او یک جعبه قلع گرفته بود
از تحت مدفوع خود را به تولید رله از این نمونه ها بسیار ناراحت کننده، و قرار بود به
در درب، زمانی که او به خودش گفت: این مساله: "آه!
در اینجا شما دوباره!
کلمات با اشاره به گسترده، دور شانه، یک طرفه شخص مسن در
عزاداری، آینده comically ambling نسبت به این گوشه میمیره، لباس پوشیدن و در نخود بیش از کت و
حمل یک چوب بزرگ.
میپوشید کفش ضخامت، و چرم ضخیم gaiters، و دستکش های ضخیم مانند طفره رو.
هر دو به لباس او و به خود، او را از با هم تداخل دارند کرگدن ساخت بود، با
برابر خود را در گونه ها و پیشانی اوست، و چشمهایش را به لب داشت، و گوش او؛
اما با روشن، مشتاق، کودکانه
پرسوجو، چشم خاکستری، زیر ابرو پاره پاره خود را، و وسیع brimmed کلاه.
بسیار عجیب و غریب به دنبال یک شخص در دسترس نباشد. آقای Wegg '،' در اینجا شما دوباره تکرار
غرق در افکار.
و چه چیزی شما را در حال حاضر؟ آیا شما در Funns، و یا در کجا قرار دارند؟
آیا شما به تازگی در این محله حل و فصل شوند، و یا آیا شما خود را به دیگری
محله؟
آیا شما در شرایط مستقل، یا آن را به هدر رفتن حرکت تعظیم بر شما؟
من تعظیم در شما سرمایه گذاری کند.
آقای Wegg، پس از جایگزین جعبه قلع او، بر این اساس انجام داد، او به طعمه خود افزایش یافت
شیرینی زنجفیلی برای برخی از نوزاد دیگر اختصاص داده شده به دام می اندازند.
سلام با اذعان شد:
«صبح، آقا! صبح!
! صبح "('خواهان من سر آقای Wegg، به خود گفت؛
او جواب خواهد داد.
تعظیم رفته!) صبح صبح صبح. '
"به نظر می رسد به جای خروس متظاهر به هنر قدیمی، بیش از حد است، گفت:" آقای Wegg، مانند قبل، خوب
صبح به شما، آقا. '
آیا شما به من به یاد داشته باشید، پس از آن؟ "خواسته آشنایی های جدید خود را از توقف در راهوار بودن خود را، یکی
طرفه، قبل از اخور، و صحبت کردن در راه کوبنده، هر چند با بزرگ خوب
شوخ طبعی است.
"من متوجه شما گذشته خانه ما، آقا، چند بار در این دوره از آخرین
هفته یا بیشتر. خانه ما، تکرار کرد.
: بله، گفت: آقای Wegg، تکان، به عنوان دیگر با اشاره انگشت شهادت دست و پا چلفتی از حق خود
دستکش در گوشه خانه.
اوه! در حال حاضر، چه، دنبال شخص مسن، در شیوه ای کنجکاو، حمل منگوله دار خود را
چوب در بازوی چپ خود را به عنوان یک کودک بودند، چه آنها شما در حال حاضر اجازه می دهد؟
این کار کار است که من برای خانه ما، بازگشت سیلاس، خشگی، و با سکوت؛
آن را به کمک هزینه دقیق هنوز به ارمغان آورد. '
اوه! این کمک هزینه دقیق هنوز نمی آورد؟
نه! این کمک هزینه دقیق هنوز نمی آورد.
آه - صبح، صبح به صبح "!
فکر کردم: "به نظر می رسد به جای خروس ترک خورده قدیمی، سیلاس، مقدماتی سابق خود
نظر، به عنوان دیگر ambled. اما در یک لحظه او دوباره با
سوال:
چگونه پای چوبی خود را به شما؟ آقای Wegg پاسخ (tartly به این شخصی
پرس و جو)، در یک تصادف است. 'آیا شما آن را دوست دارید؟
خوب!
من هیچ وقت بگذارید تا گرم بماند، آقای Wegg پاسخ، در یک نوع ناامیدی
occasioned تکینگی سوال.
او، نه »را تکرار کرد دیگر به چوب گره دار خود را به عنوان او به آغوش او
ندارم - هکتار - هکتار - تا گرم بماند! آیا شما تا به حال نام Boffin شنوید؟
نه، گفت: آقای Wegg، که در حال رشد نا امن شد که در زیر این معاینه.
"من هرگز بشنوید از نام از Boffin را. 'آن را دوست داری؟
"چرا، هیچ، 'retorted آقای Wegg، دوباره نزدیک شدن به ناامیدی." من می توانم بگویم نه
انجام دهد. "چرا شما آن را دوست دارید؟
من نمی دانم که چرا من نمی retorted آقای Wegg، دیوانگی نزدیک، اما من نمی
تمام.
غریبه گفت: "در حال حاضر، من به شما بگویم چیزی است که تو را مجبور میکنم که متاسفم، '،
لبخند بر لب. 'Boffin اسم من است.'
"من می توانید آن را کمک نمی کند! بازگشت آقای Wegg.
دلالت به صورت خود علاوه بر توهین آمیز، و اگر من می توانم، من می خواهم.
اما یکی دیگر از فرصت برای شما وجود دارد، گفت: آقای Boffin، خندان، 'آیا شما دوست دارید
نام از Nicodemus را؟
به آن فکر کنید. نیک، یا ساده دل '
است، نه آقا، آقای Wegg دوباره، به عنوان او را روی چهارپایه اش نشسته، با هوای
استعفای آرام، همراه با خلوص مالیخولیا؛ آن نام که من نمی باشد.
می تواند هر گونه که من تا به حال احترام آرزو
برای من را (برای دفاع از خودش) صدا می زنه، اما ممکن است در افراد وجود دارد که آن را با دیدن آن را ندارید
اعتراض های مشابه - من نمی دانم چرا، آقای Wegg افزود: پیش بینی یک سؤال دیگر.
ساده لوح Boffin، گفت که آقا.
"ساده دل. این نام من است.
ساده لوح - نیک - Boffin. نام شما چیست؟؟
'Wegg سیلاس - من انجام نشده است، گفت: آقای Wegg، bestirring خود را به همان
احتیاط به عنوان قبل از، "من چرا سیلاس را نمی دانند و من نمی دانم چرا Wegg.
در حال حاضر، Wegg، گفت: آقای Boffin، بغل کردن و یا چوب خود را نزدیک تر، من می خواهم یک نوع
ارائه به شما. آیا شما به یاد داشته باشید زمانی که شما برای اولین بار من را ببینید؟
Wegg چوبی با چشم مراقبه در او نگاه کرد، و همچنین با نرم
هوا به عنوان descrying امکان سود. اجازه دهید من فکر می کنم.
من کاملا مطمئن نیست، و در عین حال من به طور کلی دید قوی از اطلاع، بیش از حد است.
آن را در صبح روز دوشنبه، زمانی که پسر قصاب بود به خانه ما شده
سفارشات، و یک تصنیف از من، که، با لحن unacquainted شده، من آن را اجرا کنید
به او؟
راست، Wegg، درست است! اما او خریداری بیش از یک است.
بله، مطمئن باشید، آقا، او خریداری چندین و مایل به پخش کردن پول خود را به
در بهترین حالت، او در زمان به نظر من برای هدایت به انتخاب خود، و ما رفت و بیش از این مجموعه
با هم.
مطمئن باشید که کردیم.
از اینجا بود که او آن را به عنوان ممکن است، و در اینجا خودم بود که ممکن است، و شما وجود دارد،
آقای Boffin شما یکسان هستند، با خود به همان چوب خود را در زیر خود را همان
بازو و پشت همان خود را نسبت به ما.
- باشد - مطمئن، افزود: آقای Wegg، به دنبال کمی دور آقای Boffin، او را در
عقب، و شناسایی این تصادفی آخرین فوق العاده، پشت خود را به همان wery!
"شما چه فکر میکنید من انجام شده بود، Wegg؟
"من باید قضاوت، آقا، شما ممکن است زود گذر چشم خود را پایین خیابان.
نه، Wegg. من گوش دادن بود.
شما بود، در واقع؟ آقای Wegg گفت، طرز شک برانگیزی.
در راه بیشرمی، Wegg، دلیل این که شما خواندن را به قصاب بود و شما
را به یک قصاب در خیابان آواز خواندن نیست، شما می دانید.
آقای Wegg گفت: آن اتفاق افتاد که من هنوز به یاد من،
با احتیاط. اما ممکن است آن را انجام دهد.
یک مرد نمی توان گفت آنچه که او ممکن است بخواهید بعضی از روز و یا دیگر انجام دهد.
(این، نه آزاد هیچ مزیت کمی او ممکن است مشتق از اعتراف آقای Boffin را.)
خوب، 'به تکرار Boffin، "من گوش دادن به شما و به او بود.
و چه چیزی شما - شما یکی دیگر از مدفوع، شما باید؟
من نه ضخامت در نفس من است.
من دیگری ندارم، اما به این قابلی ندارد، گفت: Wegg، استعفا داد.
'It'sa درمان به من برای ایستادن.
'گوشت خوک! بانگ زد آقای Boffin، در یک تن از لذت های بزرگ، که او خود را حل و فصل
پایین، هنوز هم مراقبت از چوب خود را مثل یک کودک، it'sa مکان خوشایند، این!
و پس از آن در هر طرف، بسته با این تصنیف مثل بسیاری از کتاب برگ
blinkers! چرا، لذت خود را!
اگر اشتباه نکنم، آقا، آقای Wegg ظرافت اشاره کرد، استراحت دست خود را در
غرفه، و خم شدن بیش از Boffin استدلالی، شما را به برخی از پیشنهاد اشاره و یا
دیگری که در ذهن شما بود؟
من آمدن به آن را! بسیار خوب.
من را به آن!
من که قرار بود به گفتن نیست که زمانی که من گوش که آن روز صبح، من با hadmiration گوش
مقدار به دست چپ رفتن. با خودم فکر کردم، "مرد Here'sa با
پای چوبی - مرد با ادبی - "'
'N - دقیقا نه چندان، آقا، آقای Wegg گفت.
"چرا، شما می دانید هر یک از این آهنگ ها با نام و لحن، و اگر شما می خواهید به عنوان خوانده شده
و یا خواندن هر یک بر روی 'EM مستقیم، شما تنها بر روی عینک شما شلاق و
کار را انجام دهید! 'گریه آقای Boffin.
"من تو را در آن!" خب، آقا، 'بازگشت آقای Wegg، با
تمایل آگاهانه از سر ما می گویند ادبی، پس از آن.
"یک مرد ادبی - با پا های چوبی - و تمام نسخه قابل چاپ را به او باز است."
با خودم فکر کردم، که آن روز صبح، دنبال آقای Boffin، علاقه شدید به چیزی
به جلو برای توصیف، uncramped clotheshorse، به عنوان بزرگ یک قوس به عنوان حق خود را
بازو می تواند تمام نسخه قابل چاپ را به او باز است! "
و این است، آن است که نیست؟
، واقعا چرا، آقا، آقای Wegg، با فروتنی اقرار؛ من معتقدم که شما می توانید به من نشان نمی دهد
قطعه ای از چاپ انگلیسی، که من نمی برابر به collaring و پرتاب خواهد بود. '
در نقطه ای؟ آقای Boffin گفت.
در نقطه ای. 'من آن را know'd
سپس این در نظر بگیرند. من، یک مرد بدون پا های چوبی و
هنوز همه نسخه قابل چاپ به من بسته شده است. "
در واقع، آقا؟ آقای Wegg با افزایش اعتماد به نفس
خوشنودی است. آموزش و پرورش مورد غفلت قرار گرفته؟ "
'منفی - جمع آوری' به تکرار Boffin، با تأکید.
هیچ کلمه ای را برای آن نمی باشد.
من معنی نیست برای گفتن، اما اگر شما B را به من نشان داد، من تا کنون می تواند شما را برای تغییر
آن، به عنوان پاسخ Boffin.
بیا، می آیند، آقا، گفت: آقای Wegg، پرتاب در یک تشویق کوچک، که
، "پاسخ داد: چیزی، بیش از حد. 'این چیزی آقای Boffin، اما
من سوگند من آن را بسیار نمی کنند.
شاید تا آنجا که می تواند آرزو توسط یک ذهن پژوهنده، آقا، آقای Wegg
پذیرفته شده اند. در حال حاضر، در اینجا نگاه کنید.
من از کسب و کار بازنشسته می شود.
من و خانم Boffin - Henerietty Boffin - که نام پدرش بود Henery، و او را
نام مادر Hetty بود، و به همین ترتیب شما می توانید آن را ما در compittance زندگی می کنند، تحت اراده
فرماندار بیمار.
انسان مرده آقایان، آقا؟ "هنوز زنده ام، می توانم به شما بگویم؟
بیمار فرماندار؟
در حال حاضر، این برای من خیلی دیر شروع به پارو کردن و الک در alphabeds و
کتاب گرامر زبان. من به یک پرنده های قدیمی، و من می خواهم
آن را آسان.
اما من می خواهم برخی از خواندن - خواندن جسورانه برخی خوب، برخی از کتاب پر زرق و برق در gorging
پروردگار-Mayor's نشان می دهد wollumes (احتمالا معنی زرق و برق دار است، اما گمراه انجمن
ایده ها)،، 'as'll سمت راست پایین تر از مقدار متوسط خود را از برسد، و زمانی را برای شما بروید.
چگونه می تواند که در خواندن من، Wegg؟
، او را با ضربه زدن روی پستان با سر چوب به ضخامت خود را، پرداخت یک مرد
واقعا واجد شرایط برای این کار، بسیار از یک ساعت (مثلا مبلغ دو پنس) و انجام آن است. "
'سجاف! Flattered، آقا، من مطمئن هستم، گفت: Wegg، شروع به خود را کاملا در نظر
نوری جدید است. "قطع کردن! این پیشنهاد شما ذکر شده است،
آقا؟ '
: بله. آن را دوست داری؟ "من توجه به آن، آقای Boffin.
من نمی گفت: "Boffin، در صورت دست آزاد، 'می خواهم به یک مرد ادبی - با یک کراوات
پای چوبی - پایین بیش از حد تنگ است.
halfpenny ساعت باید بین ما جدایی نیست. ساعت خود را انتخاب کنید، پس از
شما برای روز خانه خود را در اینجا انجام می شود.
من بیش از راه دوشیزه خط زندگی می کنند - خارج جهت هالووی - و تو فقط به شرق
و شمال هنگامی که شما به پایان رسید اینجا، و شما وجود دارد.
مبلغ دو پنس halfpenny ساعت، گفت: Boffin، به دست گرفتن یک تکه گچ را از جیب خود و
پیاده شدن از مدفوع به کار جمع در بالا از آن را در راه خود؛ دو long'uns
و short'un - halfpenny مبلغ دو پنس، دو
short'uns long'un است و دو 2 long'uns به چهار long'uns - ساخت 5 long'uns؛ 6
شب در هفته در پنج long'uns شب، نمره همه آنها را به پایین به طور جداگانه، و شما
تا سوار شدن تا سی long'uns.
round'un! نیم تاج! '
وی با اشاره به این نتیجه به عنوان یک بزرگ و رضایت بخش، آقای Boffin آن را آغشته از
خود را با دستکش مرطوب، و بر روی بقایای نشست.
گفت: Wegg، مراقبه: "نیم تاج.
: بله. (آن را بسیار نیست، آقا.) نیم تاج.
در هر هفته، شما می دانید. "در هر هفته.
بله.
همانطور که به مقدار فشار بر عقل در حال حاضر.
تو بود در همه شعر فکر؟ آقای Wegg پرسید، غرق در افکار.
آیا آن را مهم تر می آیند؟
آقای Boffin ازش پرسید. آقای Wegg بازگشت: "مهم تر می آیند،.
هنگامی که یک فرد می آید، عمل خرد کردن یا اسیاب کردن شب شعر بعد از شب، آن است، اما حق
او باید انتظار داشت که برای اثر تضعیف آن در ذهن او پرداخت می شود.
گفت: Boffin: "برای شما Wegg حقیقت را بگو، '،' من شعر فکر نیست، جز در چنین
خز به عنوان: - اگر شما در حال حاضر و پس از آن اتفاق می افتد خود را در ذهن احساس به من نوک
و خانم Boffin یکی تصنیف شما، پس چرا ما باید به شعر رها کنید.
من به شما به دنبال، آقا، گفت: Wegg.
اما نه حرفه ای به طور منظم موسیقی بیزار، من باید به تعامل با
خودم را برای آن، و در نتیجه هنگامی که من به شعر کاهش یافته است، من باید بخواهد که باشد
در نظر گرفته تا خز، در نور از یک دوست است. "
در این، چشم آقای Boffin را به برق زد، و او را تکان داد سیلاس صادقانه دست:
که در اعتراض به آن از او خواسته بود، و او آن را در زمان بسیار مهربانی
در واقع.
چه شما از لحاظ فکر می کنم، Wegg؟ آقای Boffin پس از آن، با unconcealed خواستار
اضطراب.
سیلاس که این اضطراب ذخیره دیسک خود را از روش تحریک کرده بود و شده بود
شروع به درک انسان خود را به خوبی پاسخ با هوا، به عنوان اگر او بودند گفت:
چیزی فوق العاده سخاوتمندانه و بزرگ:
'آقای Boffin، من هرگز مقرون به صرفه است.' پس من باید از شما فکر می کنید! 'گفت:
Boffin، ضمن ستایش از شخصیت
«نه، آقا. من 'aggle را و من هرگز' هرگز aggle.
در نتیجه شما در یک بار ملاقات، آزاد و عادلانه، با -، به مدت دو برابر پول انجام
با آقای Boffin کمی آماده نشده برای این نتیجه گیری به نظر می رسید، اما، با موافقت
سخن گفتن، 'شما می دانید که چه بهتر آن را باید به بیش از من، Wegg، و دوباره تکان داد دست
را با او بر آن است.
آیا می توانید تا شب شروع شود، Wegg؟ او سپس خواستار است.
"بله، آقا، گفت: آقای Wegg، مراقب باشید به ترک تمام اشتیاق به او.
بدون مشکل می بینم اگر شما آن را آرزو.
شما با پیاده سازی نیازمند ارائه شده - یک کتاب، آقا؟
گفت: "او را در فروش خرید، آقای Boffin. 'هشت wollumes.
سرخ و طلا.
روبان بنفش در هر wollume، از نگه داشتن محل جایی که شما را ترک کردن.
آیا او را می دانید؟ "نام کتاب: قربان، پرسید:" سیلاس.
'،' گفت: من فکر کردم شما ممکن است او را بدون آن know'd آقای Boffin کمی
نا امید کرد. نام او انحطاط و سقوط خارج از-
روشن و امپراتوری.
(آقای Boffin رفت و بیش از این سنگ ها به آرامی و با احتیاط بسیار است.)
'آی واقعا! آقای Wegg، گفت: تکان سر خود را با هوا از به رسمیت شناختن دوستانه.
'شما او را می شناسند، Wegg؟
آقای Wegg ساخته شده است: "من نشده اند و می گویند حق با کف دست زدن از طریق او، بسیار به تازگی، '
پاسخ شده است با داشتن otherways استخدام، آقای Boffin.
اما او را می دانید؟
قدیمی کاهش آشنا و سقوط روشن؟
در عوض، آقای محترم! از زمانی که من به عنوان چوب خود را به حدی زیاد بود.
از زمانی که فرزند ارشد برادرم از خروج از کلبه ما را به ارتش ثبت نام کند.
که در آن به مناسبت، به عنوان اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود که در مورد آن ساخته شده بود شرح:
در کنار درب کلبه که آقای Boffin، دختر بر روی زانوی او بود او برگزار شد در هوا
روسری پوشیده از برف، سر، که فرزند ارشد برادرم متوجه fluttered
در نسیم.
او نماز برای او، آقای Boffin نفس، نماز او coold
hear.And بزرگتر من برادر lean'd بر شمشیر خود، آقای Boffin
و پاک اشک.
بسیار تحت تأثیر این شرایط خانواده و نیز وضع دوستانه از آقای
Wegg، به عنوان نمونه در او خیلی زود به شعر حذف آقای Boffin دوباره تکان داد
دست در دست که های واضح ligneous، و besought او را به نام ساعت خود را.
آقای Wegg نام هشت. جایی که من زندگی می کنند، گفت: آقای Boffin، 'نامیده می شود
باوئر.
الاچیق Boffin نام خانم Boffin تعمید هنگامی که ما به آن به عنوان یک
اموال.
اگر شما باید در ملاقات با هر کسی که آن را با این نام را نمی دانند (که به ندرت کسی
انجام می دهد)، زمانی که شما نزدیک پس از حدود یک مایل عجیب و غریب کردم، و یا می گویند و یک چهارم اگر دوست دارید،
تا لین ازدواج، نبرد پل، برای زندان هارمونی بپرسید، و شما قرار داده می شود.
من باید به شما، به انتظار Wegg، گفت: آقای Boffin، کف زدن او را بر روی شانه
بیشترین شور و شوق، بیشتر شادمان.
من هیچ صلح و صبر تا شما آمده است.
نسخه قابل چاپ در حال حاضر باز جلوتر از من.
در این شب، یک مرد ادبی - با یک پای چوبی - او عطا توصیف نگاه بر
که دکوراسیون، تا اگر آن را تا حد زیادی افزایش یافته است رغبت attainments آقای Wegg - 'خواهد شد
شروع به من منجر به یک زندگی جدید!
مشت من دوباره، Wegg. صبح، صبح به صبح!
به تنهایی در غرفه خود باقی مانده به عنوان دیگر ambled، آقای Wegg فروکش را به روی صفحه نمایش خود را،
کوچک جیبی دستمال شخصیت penitentially، شستشو، و در زمان
خود بینی با جنبه متفکر.
همچنین، در حالی که او هنوز هم درک این قابلیت، او کارگردانی به نظر می رسد چند متفکر پایین
خیابان، پس از رقم بازنشستگی آقای Boffin.
اما، گرانش شدید به سیما Wegg نشسته بر مسند نشانده است.
، در حالی که او در درون خود در نظر گرفته است که این عضو قدیمی نادر بود
سادگی، که این فرصت به بهبود بود، و در اینجا است که ممکن است پول
فراتر از محاسبات حاضر کردم، هنوز هم
او خود را به هیچ پذیرش خطر بیافتد که تعامل جدید خود را در همه از او بود
راه، و یا شامل دست کم عنصر مضحک است.
آقای Wegg حتی نزاع خوش تیپ با هر یک که باید برداشت
آشنایی عمیق خود را با این هشت جلد از کاهش فوق الذکر را به چالش کشید و
قرار می گیرند.
گرانش او غیر معمول، فال بد، و بی اندازه، چرا که او اعتراف نمی
شک از خود، اما چون او درک آن لازم ممانعت از هر گونه شکی
خود را در دیگران است.
و در اینجا او با این کلاس بسیار متعددی از impostors محدوده که کاملا
به عنوان تعیین شده برای حفظ ظاهر به خود، به همسایگان خود است.
علی خاصی، به همین ترتیب، در زمان داشتن آقای Wegg؛ مهربان
حس بودن در درخواست به عنوان یک مفسر رسمی از رمز و راز.
او را به عظمت تجاری حرکت می کند نیست، بلکه به littleness
از انجاییکه که اگر آن را تا به حال در امکانات از چیزهایی چوبی بوده است
اندازه گیری به نگه داشتن مهره های کمتر از حد معمول، آن را انجام داده اند به طوری که روز است.
اما، هنگامی که شب آمد، و با چشمان محجبه خود را مشهود او stumping به سمت در Boffin
الاچیق، او هم سوال است.
باوئر به عنوان مشکل بود برای پیدا کردن، به عنوان نمایشگاه Rosamond بدون نشانه است.
آقای Wegg، رسیده است با داشتن سه ماهه نشان داد، پرسید: برای باوئر نیم
چندین بار بدون موفقیت، تا به یاد او برای هماهنگی بخواهد
زندان است.
این occasioned تغییر سریع در روح نجیب زاده خشن و خر
که او بسیار بهت زده.
چرا، yer قدیمی هارمون، yer؟ گفت: آقا خشن، بود که رانندگی خود را
خر در یک کامیون، با هویج شلاق است.
چرا yer niver می گویند؟
Eddard و من می رویم توسط او است! انتخاب شوید.
آقای Wegg پیروی، و نجیب زاده خشن دعوت توجه خود را به شخص سوم
در شرکت، در نتیجه؛
در حال حاضر، شما را در گوش Eddard نگاه کنید. چه بود آن را به عنوان نخواستی، agin این؟
نجوا. آقای Wegg زمزمه باوئر Boffin.
'Eddard!
(yer سلام در گوش خود نگه دارید) بریده به الاچیق Boffin!
ادوارد، با دروغ گفتن پشت گوش خود را، immoveable باقی مانده است.
'Eddard!
(نگه داشتن yer سلام در گوش خود) بریده قدیمی هارمون.
ادوارد فورا آغشته به گوش های خود را به نهایت قدرت خود، و در چنین rattled
سرعت که گفتگو آقای Wegg را از او در یک کشور بیشتر جابجا jolted شد.
بود،-Ev-verajail؟ از آقای Wegg خواست، نگه داشتن.
"زندان مناسب نیست، WOT شما را و من را به متعهد، 'بازگشت اسکورت خود را؛
آنها giv آن نام، در حساب هارمون قدیمی زندگی انفرادی وجود دارد. '
و به همین دلیل، انجام آنها callitharm Ony؟ خواسته Wegg.
'در حساب خود را با موافقت هیچ کس هرگز.
مانند سخنرانی از کاه.
زندان هارمون، زندان هارمونی. کار آن را به دور مانند.
Doyouknow-مه-Erboff در خواست Wegg. من فکر می کنم باید!
همه در مورد در اینجا.
Eddard او می داند. (yer سلام را گوش کرد.)
ساده لوح Boffin، Eddard! '
اثر از این نام بسیار نگران کننده بود، در رابطه با ایجاد موقت
ناپدید شدن سر ادوارد، ریخته گری hoofs عقبی خود را در هوا، تا حد زیادی تسریع می بخشد.
سرعت و افزایش jolting، که
آقای Wegg به وقف توجه خود را به طور انحصاری به نگه داشتن در نا چار شد، و به
واگذاری میل خود را از ascertaining که آیا این بیعت را به Boffin بود
تعریف و یا رو به عقب در نظر گرفته است.
در حال حاضر، ادوارد متوقف در دروازه، و Wegg پنهانی در هیچ زمان و در لغزش از دست داد
در پشت کامیون.
لحظه ای که فرود آمده بود، راننده در اواخر خود را با موجی از هویج، گفت: "شام،
Eddard و او hoofs عقبی، کامیون، و ادوارد، به نظر می رسید به پرواز در هوا
با هم، در نوعی از ستایش اغراق امیز است.
با کنار زدن دروازه، که ایستاده بود نیمه بسته نگهداشته شده، Wegg نگاه به فضای محصور در خشکی که در آن برخی از
بلند تپه تیره در آسمان بالا در برابر افزایش یافت، که در آن مسیر به الاچیق
نشان داد، زیر نور مهتاب، بین دو خط از کاسه های سفالی شکسته در خاکستر نشان داد.
رقم سفید پیشروی در امتداد این مسیر، به اثبات می شود هیچ چیز بیشتر از آقای شبح مانند
Boffin، به راحتی برای دستیابی به دانش attired، در جامه عریان کوتاه
روپوش زنانه، لباس اسموکینگ سفید.
پس از دوست ادبی خود را با صمیمیت بزرگ دریافت کرده اید، او را به منظور
داخلی باوئر و در آنجا به او ارائه به خانم Boffin: - بانوی چاق و چله از
جنبه های سرخ رنگ و شاد، لباس پوشیدن (به
بهت و حیرت آقای Wegg) در شب کم لباس ساتن سی بل، و سیاه و سفید بزرگ
کلاه مخملی و پر. خانم Boffin، Wegg، گفت: Boffin، است
highflyer در مد.
و او را به گونه ای است که او آن را اعتبار می کند.
به خودم من هنوز رتبهدهی نشده است به عنوان Fash'nable عنوان من ممکن است باشد.
Henerietty، بانوی پیر، این that'sa آقا رفتن به کاهش و سقوط است
روشن امپراتوری. و من مطمئن هستم که من امیدوارم که شما هر دو کار را انجام
خوب، خانم Boffin گفت.
این queerest اتاق بود، نصب شده و بیشتر شبیه یک آماتور لوکس مبله
شیر اتاق را بیش از هر چیز دیگری در درون کن سیلاس Wegg.
وجود دارد دو چوبی آتش، یکی در هر دو طرف از آن، با حل و فصل
جدول مربوط به قبل از هر.
در یکی از این جداول، هشت جلد به صورت مسطح، دامنه را در یک ردیف بودند، مانند گالوانیک
باتری و در مورد دیگر، برخی از چمباتمه زدن بطری ظاهر دعوت به نظر می رسید به
ایستادن روی نوک پا راه رفتن برای تبادل نگاه با آقای
Wegg بیش از یک ردیف جلو tumblers و حوضه شکر سفید.
با دندانه ماشین و غیره بریدن یک کتری بخار پز شده، در کوره کشتی، گربه reposed.
در مواجهه با آتش بین حل و فصل، مبل، صندلی و یک میز کوچک،
تشکیل یک محور اختصاص داده شده به خانم Boffin.
در طعم و رنگ آنها شعله ور بود، اما گران قیمت طراحی اتاق
مبلمان بود که نگاه بسیار عجیب و غریب در کنار حل و فصل و چراغ گاز شعله ور
اویخته از سقف.
فرش گل بر روی زمین وجود دارد، اما، به جای رسیدن به پای بخاری،
پوشش گیاهی کوتاه درخشان خود را در عسلی خانم Boffin را متوقف و به جای به
منطقه از شن و ماسه و خاک اره.
آقای Wegg همچنین، با توصیف چشم متوجه شد، که در حالی که سرزمین گل و بلبل چنین نمایش داده می
تزئینات توخالی به عنوان پر پرندگان و میوه های ساخته شده از موم تحت شیشه سایه وجود دارد،
، در منطقه ای که پوشش گیاهی
متوقف، قفسه های جبرانی که در آن بهترین بخش یک پای بزرگ و نیز از
مشترک سرد به سادگی قابل تشخیص در میان سایر مواد جامد بود.
خود اتاق بزرگ بود، هر چند کم و فریم های سنگین به سبک قدیمی خود
پنجره ها، و پرتوهای سنگین در سقف کج خود، به نظر می رسید نشان می دهد که آن را به حال
یک بار خانه برخی از علامت ایستاده به تنهایی و در این کشور بوده است.
آیا شما آن را دوست دارم، Wegg؟ خواسته آقای Boffin، و خود را در شیوه ای در pouncing.
"من آن را تحسین تا حد زیادی، آقا، گفت: Wegg.
"آرامش عجیب و غریب در این پای بخاری، آقا." آیا شما را در درک، Wegg؟ '
"چرا، در راه عمومی، آقا، آقای Wegg بود شروع به آرامی و آگاهانه، خود را با
سر در یک طرف گیر، گریزان از مردم را شروع، زمانی که دیگر او را قطع کوتاه:
آیا آن را درک نیست، Wegg، و من آن را توضیح دهید.
این ترتیبات می شود با رضایت متقابل بین من و خانم Boffin ساخته شده است.
خانم Boffin، به عنوان اشاره کرده ام، highflyer در مد، در حال حاضر من نیستم.
من بالاتر از آسایش و راحتی از نوعی که من در برابر لذت
از.
خب پس. به کجا می خواهد باشد خوب خانم Boffin و
من بیش از آن نزاع؟
ما نزاع هرگز، قبل از ما به الاچیق Boffin به عنوان یک ملک می آیند، به همین دلیل نزاع
هنگامی که ما به الاچیق Boffin به عنوان یک ملک می آیند؟
بنابراین خانم Boffin، او را نگه می دارد تا او را از اتاق، در راه خود را نگه دارید تا من
اتاق را در معدن.
در نتیجه ما در یک بار، قابل معاشرت بودن (من باید به سودا دیوانه
بدون خانم Boffin)، مد، و آسایش.
اگر من توسط درجه بیشتر بروشور در مد، سپس خانم Boffin توسط درجه
آمده for'arder.
اگر خانم Boffin همیشه باید کمتر از یک با چیز نرمی کسی را زدن یا نوازش کردن در مد از او در حال حاضر است،
سپس فرش خانم Boffin را back'arder بروید.
اگر ما باید هر دو continny ما، پس چرا در اینجا ما هستند، و تماس با ما بوسه قدیمی
بانوی. '
خانم Boffin که همواره لبخند بر لب، و با نزدیک شدن به دست محکم افتادن یا افکندن او کشیده شد از طریق
پروردگار خود، میل و علاقه پیروی.
مد، در قالب کلاه مخملی سیاه و سفید و پر تلاش برای جلوگیری از آن، اما
شایسته در تلاش خرد کردم.
بنابراین در حال حاضر، Wegg، گفت: آقای Boffin، پاک کردن دهان خود را با هوا از رفع خستگی بسیار، 'شما
شروع به ما می دانیم که ما. این یک نقطه جذاب، الاچیق است، اما
شما باید به درجه apprechiate.
It'sa نقطه برای پیدا کردن امتیازات کم کم، و new'un هر روز.
serpentining There'sa راه رفتن هر یک از تپه است که به شما حیاط و
محله تغییر هر لحظه.
هنگامی که شما را به بالا، مشاهده there'sa از ساختمان و محوطه همسایه، نمی شود
پیشی گرفته است.
محل پدر مرحوم خانم Boffin (تجارت ارائه سگ)، شما نگاه کردن
را، در صورتی که خود شما بود.
و از تپه بالا تاج با آربور کار شبکه، که در آن، اگر
شما را نمی خواند با صدای بلند بسیاری از کتاب در تابستان، برای همیشه، و به عنوان یک دوست، رها کردن بسیاری از
زمان به شعر بیش از حد، آن را نمی خواهد بود تقصیر من است.
در حال حاضر، آنچه به شما در خواندن؟
تشکر از شما، آقا، بازگشت Wegg، اگر هیچ چیز جدیدی در خواندن خود را در وجود دارد
تمام. من به طور کلی این کار را در جین و آب است.
"نگه می دارد، مرطوب اندام، آیا، Wegg؟ از آقای Boffin خواست، با اشتیاق بی گناه است.
N-، آقا، 'پاسخ Wegg، خونسردی، "من به سختی باید آن را توصیف چنین است، آقا.
باید بگویم، mellers آن.
Mellers آن، واژه باید استخدام، آقای Boffin است.
غرور چوبی و حرفه خود را سرعت دقیق با انتظارات خوشحال خود را نگه داشته
قربانی.
چشم انداز رو به افزایش قبل ذهن مزدور خود را، از راه های بسیاری است که در آن این
ارتباط بود به حساب تبدیل شده، این ایده قبل از هر چیز طبیعی به پنهان هرگز
یک مرد اجازه تندروی به کسل کننده، که او باید خود را بیش از حد ارزان.
مد خانم Boffin را، به عنوان خدای بی شفقت کمتر از بت معمولا پرستش
تحت این نام، منع او را برای مهمان ادبی او مخلوط کردن، و یا پرسیدن اگر او
پیدا نشد نتیجه را به میل خود.
در بازگشت او پاسخ بخشنده و جای خود را در آثار ادبی، حل و فصل، آقای
Boffin شروع به خود را به عنوان یک شنونده آهنگسازی، در مقابل حل و فصل است، با
چشمان شاد.
با عرض پوزش به شما محروم از لوله، Wegg به او گفت، پر کردن خود، اما شما نمی توانید انجام دهید
هر دو با هم. آه! و یک چیز دیگر من را فراموش کرده به نام!
هنگامی که شما در یک شب می آیند و نگاه دور شما، و چیزی بر روی یک
قفسه که اتفاق می افتد برای گرفتن تصور کنید، آن را اشاره نمود.
Wegg، که شده بود به عینک خود را قرار دهید، بلافاصله آنها را گذاشته،
با مشاهده نشاط: "شما افکار من، آقا.
آیا چشمانم مرا فریب داد، و یا آن شی وجود دارد - پای؟
این نمی تواند یک پای.
بله، it'sa پای، Wegg آقای Boffin در جواب، با یک نگاه برخی از ناراحتی کوچک
در انحطاط و سقوط است. "من بوی من برای میوه ها از دست داده، و یا آن را
پای سیب، آقا؟ "خواسته Wegg.
آقای Boffin گفت: '،' It'sa گوشت گوساله و ژامبون پای. 'آیا این در واقع، آقا؟
و این امر می تواند سخت باشد، آقا، به نام پای است که پای بهتر از سعادت و
چکش، گفت: آقای Wegg، تکان سر خود را از لحاظ عاطفی.
'برخی Wegg؟
تشکر از شما، آقای Boffin، من فکر می کنم من در دعوت خود را.
من در هر طرف دیگر نیست، در برهه حاضر، اما در شماست، آقا - و!
گوشتی بیش از حد ژل، به ویژه هنگامی که کمی نمک، که است که ژامبون وجود دارد،
mellering به اندام، بسیار به ارگان mellering.
آقای Wegg را نداشتم که بگویم چه ارگان، اما با کلی شاد صحبت کرد.
بنابراین، از پای در آورده بود، و شایسته آقای Boffin ورزش صبر و شکیبایی خود را
تا Wegg، در ورزش از چاقو و چنگال خود را، ظرف را تمام کرد: تنها
منفعت از طریق فرصت برای اطلاع رسانی به Wegg
که با وجود آن که به شدت مد بود برای نگه داشتن محتویات یک
دولابچه در نتیجه در معرض مشاهده او (آقای Boffin) در نظر گرفته آن را نواز، به این دلیل،
که به جای گفت، در مقایسه با
بی معنی شیوه، به بازدید کننده، edibles چنین و چنان پایین پله ها وجود دارد، شما را
بازیگران: هر چیزی تا شما در زمان دوره عملی جسورانه گفتن، چشم خود را
در طول قفسه ها، و، اگر هر چیزی که می خواهم وجود دارد، آن را داشته باشد.
و در حال حاضر، آقای Wegg در طول تحت فشار قرار دادند دور بشقاب خود قرار داده و بر روی عینک خود را، و آقای
Boffin روشن لوله و با چشم درخشان را به جهان باز نگاه قبل از
او را، و خانم Boffin در reclined
شیوه ای مد روز بر روی مبل خود را به عنوان بخشی از مخاطبان اگر او در بر داشت که خواهد بود
او می تواند، و به خواب نیست اگر او در بر داشت او می تواند.
'سجاف!' آغاز شد Wegg، این، آقای Boffin و خانم، فصل اول از اولین
wollume افول و سقوط - در اینجا به سختی او در این کتاب نگاه کرد و متوقف شد.
"هر چه، Wegg؟
چرا، آن را به ذهن من می آید، آیا می دانید که، آقا، گفت: Wegg با هوا از حیله گر
صداقت (1 دوباره به سختی در این کتاب نگاه)، که شما ساخته شده است کمی
اشتباه امروز صبح، که من به معنای بود
مجموعه شما را در سمت راست، تنها چیزی قرار داده آن را از سرم بیرون کنم.
من فکر می کنم شما روشن امپراتوری، آقا گفت: 'این است که روشن است آن را نمی Wegg؟؟
«نه، آقا.
روم. روم. '
چه تفاوت، Wegg 'تفاوت، آقا؟'
آقای Wegg شد متزلزل و در معرض خطر شکستن، هنگامی که یک روشن فکر
فلش بر او. تفاوت، آقا؟
در آنجا به من شما محل در یک مشکل، Boffin آقای.
کافی است برای مشاهده، که تفاوت بهتر است به برخی از مناسبت های دیگر به تعویق افتاد
هنگامی که خانم Boffin ما با شرکت او افتخار نیست.
در حضور خانم Boffin، آقا، ما تا به حال بهتر است آن را قطره
آقای Wegg بنابراین از نقطه ضعف خود را کاملا به هوا بلند همت بود، و نه فقط
است، اما با زور تکرار با ظرافت مردانه، در حضور خانم Boffin را، آقا،
ما تا به حال بهتر تبدیل رها کردن آن!
ضرر در Boffin، که احساس کردند که او خود را در یک بسیار دردناک متعهد شده بود
روش.
سپس، آقای Wegg، در راه خشک و ثابت قدم، وارد شده بر روی کار خود، مستقیما در سراسر
کشور در همه چیز که پیش از او، تمام کلمات سخت، زندگینامه
جغرافیایی؛ شدن و نه متزلزل
Hadrian، Trajan و Antonines سکندری در Polybius (تلفظ پولی
Beeious، و قرار توسط آقای Boffin به باکره روم و توسط Boffin خانم به
برای آن ضرورت حذف
آن). شدت unseated توسط تیتوس Antoninus پیوس دوباره و galloping هموار با
آگوستوس در نهایت بر روی زمین به خوبی با Commodus: چه کسی، تحت
وجه تسمیه جادار، توسط آقای برگزار شد
Boffin به منشاء انگلیسی خود را کاملا نالایق، و نه عمل
نام خود را در دولت خود را از مردم روم است.
با مرگ این شخصیت، آقای Wegg را متوقف خواندن اولین بار او را مدتها قبل از
که consummation چندین مجموع گرفتگی شمع های خانم Boffin در پشت سیاه و سفید خود را
دیسک های مخملی، بسیار نگران کننده بوده است.
اما به این دلیل که به طور منظم با بوی قوی از قلم سوخته همراه هنگامی که او را
پر گرفت آتش سوزی، که عمل به عنوان ترمیمی و او را به هوش آمد.
آقای Wegg، داشتن ایده های صدای موج و متصل شده به عنوان چند که ممکن است به عنوان خوانده شده
متن، از برخورد تازه بود، اما، آقای Boffin، که به زودی گذاشته بود خود را
ناتمام لوله، و از زمانی که نشسته بود
مشتاقانه خیره با چشمان و ذهن خود را در enormities مداخلهگر رومی ها،
شد تا به شدت مجازات که او به سختی می تواند آرزو دوست ادبی خود را خوب شب،
و بیان، فردا.
جادار،. آقای Boffin، خیره در ماه، پس از اجازه دادن به Wegg در gasped
دروازه و چفت و بست آن: دعوا جادار که وحشی و جانور نشان می دهد، هفت صد و
سی و پنج بار، در یکی از شخصیت ها!
همانطور که اگر بود که خیره کننده به اندازه کافی نیست، 100 شیرها را به همان وحشی تبدیل شده
جانور نشان می دهد همه در یک بار!
در صورتی که به اندازه کافی خیره کننده بود، جادار، در یکی دیگر از شخصیت نیست، می کشد 'EM
همه خاموش در صد می رود!
همانطور که اگر بود که خیره کننده به اندازه کافی نیست، Vittle ما (و به نام) شش میلیون می خورد،
ارزش، پول انگلیسی، در هفت ماه! Wegg طول می کشد آسان می کند، اما بر من، روح به
پرنده های قدیمی مثل خودم این باعث ترس است.
و حتی در حال حاضر که جادار خفه شده است، من می توانم در یک راه برای bettering ما را نمی بیند
خودمان.
آقای Boffin افزود: او به عنوان مراحل افسرده خود را به سمت الاچیق ها را روشن و سرش را تکان داد،
"من فکر نمی کنم این صبح بود باعث ترس نیمه بسیاری از در چاپ وجود دارد.
اما من در آن هستم در حال حاضر!
>