Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوازدهم II
"اوه ، شما همه حق است ، شما همه حق است ،" او تقریبا بی صبرانه نامید ؛ او
بی صبری که علاوه بر این نه برای فشار خود را ، اما برای محظور اخلاقی او.
بیشتر و بیشتر متمایز به او لحن که او می توانست به حال ماده خارج
با چاد : بیشتر و بیشتر برای او این ایده که او عصبی به آنچه به عنوان شده بود همچنان زنده
او ممکن است قادر به "ایستاده است."
بله ، آن سوال شده بود اگر او "ایستاد" چه صحنه بر روی رودخانه
به او داده ، و هر چند مرد جوان بدون شک به نفع او بود opined
رمق تازه ، خود او حرف آخر را باید
بوده است که او باید احساس در دید برای خودش راحت تر است.
که در آن بود ، این پدیده ها ، او برای خودش شاهد بود.
ولی آنچه را که می تواند ایستاده بود در نتیجه ، در این لحظات ، در تعادل برای Strether که
منعکس شده است ، او به طور کامل از آن آگاه است ، که او به درستی باید خود را تجدید و احیای روحیه شد.
او می خواست به طور کامل به نظر می رسد برای ایستادن او ممکن است ، و یک دستور خاصی وجود دارد
وضعیت او را در این بسیار مایل به نگاه بیش از حد در دریا.
او با همه چیز آماده بود ، اما چنین است ، به اندازه کافی ، او است که او در یکی بود
نقطه نظر بیشتر از این دو آماده شده ، از انجاییکه برای همه هوش و ذکاوت او ، او
نمی تواند تولید در نقطه ای -- و آن شد
تعجب آور -- حساب انگیزه توجه داشته باشید او.
او این مزیت است که تلفظ خود را "همه حق" او را برای پرس و جو به.
"بپرسید ، خوشحال همانطور که من به آمده ، اگر شما آرزو می گویند چیز خاصی است؟"
او صحبت کرد که اگر او را دیده اند ، او بوده است منتظر بودند برای آن -- نه در واقع با
ناراحتی ، اما با بهره طبیعی است.
سپس او را دیدم که او کمی ناگهان بود ، حتی تعجب خودش را در
جزئیات او مورد غفلت قرار گرفته بود -- تنها کس هنوز به نحوی آن را به عهده گرفت او را می دانیم ،
را تشخیص ، بعضی چیز ها را نمی توان گفت ترک.
او در او نگاه کرد ، با این حال ، یک لحظه به عنوان اگر برای انتقال است که اگر او آنها را می خواستم ALL --!
"خودخواه و مبتذل -- این چیزی است که من باید به شما به نظر می رسد.
شما همه چیز را برای من انجام داده ام ، و من اینجا هستم که اگر من برای اطلاعات بیشتر درخواست شد.
اما این نیست ، "او در ادامه ،" چون من می ترسم -- هر چند که من البته ترس AM ، به عنوان یک
زن در سمت من همیشه است.
منظورم به این دلیل است یکی زندگی در ترور نیست -- آن را به دلیل که یکی نمی باشد.
خودخواه ، برای من آماده ام به شما کلمه من به شب که من اهمیتی نمی دهد ؛ چه اهمیتی نمی دهند
هنوز هم ممکن است رخ دهد و آنچه که من ممکن است از دست بدهند.
من از شما درخواست به منظور بالا بردن دوباره انگشت کوچک خود را برای من ، نه من آرزو می کنم بسیار به عنوان
شما اشاره به آنچه که ما از قبل از صحبت ، یا خطر یا امنیت من ، و یا خود را
مادر ، یا خواهر ، یا دختر او ممکن است
ازدواج می کنند ، و یا از بخت او ممکن است باعث شود و یا از دست ، یا درست یا اشتباه ، او از هر نوع ،
ممکن است انجام.
اگر پس از یک کمک از شما تا به حال یا نمی تواند مراقبت از خود و یا
به سادگی نگه زبان فرد ، باید همه ادعا یک شی از علاقه به نفی کرده است.
این نام از آنچه من انجام مراقبت در مورد من سعی کردم هنوز به نگه داشتن نگه از شما.
چگونه می توانم بی تفاوت ، او پرسید : "چگونه می توانم به شما به نظر می رسد؟"
و متوجه شد که خود را قادر بلافاصله گفت : "چرا ، اگر قصد دارید ، شما نیاز دارید ،
بعد از همه؟ آیا این غیر ممکن است شما باید بر روی ماندن -- تا
که یکی از mayn't شما؟ از دست دادن "
"غیر ممکن من باید با شما زندگی می کنند در اینجا به جای رفتن به خانه است؟"
"نه' با 'ما ، اگر شما را به آن شیء است ، اما نزدیک به اندازه کافی برای ما ، در جایی ، برای ما برای دیدن
-- خوب ، "او به زیبایی به ارمغان آورد ،" هنگامی که ما احساس می کنیم ما باید.
چگونه باید ما گاهی اوقات آن را احساس؟
من می خواستم ببینم شما اغلب وقتی که من می تواند ، نه "او پیگیری می کند ،" تمام این تاریخ و زمان آخرین
هفته است. چگونه باید پس از آن شما هم اکنون از دست ، با
حس شما برای همیشه رفته؟ "
سپس در صورتی که فشار از این تجدید نظر ، به دست گرفتن او آماده نشده ، آشکارا چپ او را
تعجب : "کجاست' صفحه اصلی 'خود را علاوه بر این در حال حاضر -- آنچه را که از آن شده است؟
من به تغییر در زندگی شما ، من می دانم من من همه چیز را در ذهن خود به عنوان ناراحت
به خوبی در درک خود را از -- آنچه در من تماس بگیرید -- تمام decencies و امکانات؟
این به من می دهد یک نوع نفرت -- "او کشیده تا کوتاه.
آه اما او می خواستند بشنوند. "نفرت از چه؟"
"همه چیز -- از زندگی است."
او خندید : "آه که بیش از حد" -- "یا خیلی کم!
"بیش از حد کوچک ، دقیقا" -- او مشتاق بود.
"آنچه من نفرت خودم است -- وقتی که من فکر می کنم که یکی را بسیار خوشحال می شود ، از
زندگی دیگران ، و که خوشحال است حتی پس از آن.
می کند ، آن را به فریب دادن خود و برای جلوگیری از دهان یکی است -- اما این تنها در بهترین
برای کمی. از خود رنجور است که همیشه وجود دارد ، همیشه
ساخت یکی نوعی اضطراب تازه است.
آنچه آن را به می آید این است که آن را ، نه آن که ، هرگز شادی ، هیچ شادی در
همه ، به. تنها چیزی که امن است که به.
این آنچه شما نقش کم نادرست است. "
جالب توجه است ، لمس کردن ، کاملا صادقانه او اجازه دهید این چیزها از او ، او می آیند
هنوز گیج و مشکل او را -- تا خوب بود لرزش و تحریر صدا در اواز ارامش او.
او احساس آنچه که او قبل با او احساس کرده بود ، که همیشه در پشت آنچه او وجود داشت
نشان داد ، و بیشتر و بیشتر دوباره در پشت آن است.
"شما می دانیم که چنین است ، حداقل ،" او اضافه کرد ، "که در آن شما هستند!"
"شما باید آن را می دانم در واقع پس از آن ، برای شما بوده ام دادن دقیقا همان چیزی نیست
به ارمغان آورده است ما با هم این راه؟
ساخت شما بوده ام ، من به طور کامل به شما اجازه می دانیم من احساس "Strether گفت ،"
گرانبها ترین حال حاضر من تا کنون دیده ام ساخته شده ، و اگر شما نمی توانید نشستن مسالمت آمیز در
که عملکرد شما هستند ، بدون شک به دنیا آمد و خود را عذاب.
اما شما باید "او زخم ،" می شود آسان است. "
"و شما مشکل نیست هیچ ، بدون شک -- شما نمی محوری حتی شگفتی و
زیبایی از آنچه من انجام داده ام و تنها اجازه کسب و کار ما توجه شما را به عنوان بیش از و بیش از ،
و ببینید که شما ترک در صلح که منطبق بر خود من؟
بدون شک ، بدون شک ، بدون شک ، "او با ناراحتی تکرار --" همه که من
آیا واقعا نمی وانمود من معتقدم که شما می توانید برای خودتان ، نه ، نه انجام داده اند چه
شما داشته باشد.
من وانمود نمی شما احساس می کنید خودتان را قربانی ، برای این آشکار است که راه این است
شما زندگی می کنند ، و آن چه -- we're موافقت -- بهترین راه است.
بله ، همانطور که گفتید ، "او پس از یک لحظه ادامه داد :" من باید آسان و بقیه بر روی من
کار می کنند. خب پس در اینجا من انجام این کار است.
من آسان AM.
شما آن را برای برداشت و زمان آخرین خود را داشته باشد. هنگامی که آن را به شما می گویند که شما بروید؟ "او با پاسخ به این پرسش
تغییر سریع است.
او در زمان برخی از زمان به شما پاسخ -- تاریخ و زمان آخرین تصور او بود بیشتر و بیشتر از آن مخلوط
یکی است.
آن را در او تولید ناامیدی مبهم ، یک قطره بود که حتی عمیق تر از سقوط
از رفعت او شب قبلی.
خوبی از آنچه که او انجام داده بودند ، اگر او بسیار انجام داده بود ، وجود ندارد او را روح بخشیدن
کاملا به نکته ای که می توانست ایده آل برای یکی از برجسته گی بزرگ بوده است.
زن بودند در نتیجه بی وقفه جذب ، و برای مقابله با آنها بود بر روی آب راه برود.
آنچه در پایین بود موضوع را با او ، قلاب دوزی کردن او ممکن است و او به عنوان انکار
ممکن است -- چه در پایین بود موضوع را با او شد به سادگی چاد خود.
آن را از چاد بود او پس از تمام renewedly ترس کرد ، قدرت عجیب و غریب از عشق او
قدرت از ترس او بود و او را به او چسبیده ، Strether لامبرت ، به عنوان
منبع ایمنی او ، مورد آزمایش قرار گرفته بود و
برازنده راستگو سخاوتمند او ممکن است سعی می شود ، نفیس او ، او مخوف
مدت از او در دسترس.
با استفاده از این بیشترین درک در عین حال ، آن را مانند لرز در هوا به او بود ، آن
تقریبا هولناک ، که موجودی زیبا می تواند باشد ، توسط نیروهای مرموز ، یک مخلوق
بنابراین بهره برداری است.
در پایان از همه چیز مرموز بود : او بود ، اما ساخته شده است چاد آنچه که او
-- پس چرا می تواند او فکر می کنم او را نامحدود ساخته شده بود؟
او ساخته شده بود بهتر است ، او ساخته شده بود بهترین حالت ، او ساخته شده بود و هر چیزی یک را ؛
اما آن را به دوست ما با مقام معظم غرابت آمد که او هیچ کدام کمتر تنها بود
چاد.
Strether تا به حال به این معنا که او ، کمی ، از او ساخته شده بود ؛ درک بالای خود را به حال
به عنوان آن می شدند ، کار خود را وقف این کار ، با این حال قابل تحسین بود ، با این وجود از
سخت انسان نظم ، و در کوتاه مدت بود
شگفت انگیزی است که همراه به دنبال لذت پیروزی و صرفا دنیوی ، آسایش ، انحراف
(با این حال یکی آنها را طبقه بندی شده) را در داخل تجربه مشترک بنابراین باید
transcendently باارزش است.
این ممکن است به صورت Strether گرم یا خجالتی ، چنین به عنوان اسرار دیگران به خانه آورد
گاهی اوقات ما را ، اما در او وجود دارد را توسط چیزی چنان سخت است که آن را نسبتا برگزار شد
شوم.
این پریشانی از شب گذشته ؛ که کاملا پشت سر گذاشته بودند -- از جمله
discomposures جزئیات و اجبار واقعی بود برای دیدن یک مرد ineffably ستایش است.
آن را در زمان آن وجود دارد دوباره -- آن را در زمان زنان ، زنان اگر به مقابله با آنها بود برای راه رفتن روی
آب چه جای تعجب است که آب گل رز؟ و آن را به حال قطعا افزایش یافته است هرگز به بالاتر از
گرد این زن.
او در حال حاضر در بر داشت خود مصرف یک نگاه طولانی از او ، و چیزی که بعد از او می دانست
او تا به حال زبان آمده تمام فکر او. "شما در حال ترس برای زندگی شما!"
این نگاه طولانی اش را جلب کرد ، و او به زودی به اندازه کافی دیدم که به همین دلیل است.
اسپاسم به وجود آمد چهره اش ، اشک او در حال حاضر شده بود قادر به پنهان کردن سرریز
در ابتدا در سکوت و پس از آن ، به عنوان صدا به طور ناگهانی از یک کودک می آید ، سریع به
gasps ، به sobs.
او نشست و صورت خود را با دست های خود را تحت پوشش قرار دادن تا تمام تلاش را به شیوه ای.
"من می بینید ، آن را چگونه به من می بینید -- او نفس خود را با آن گرفتار --" و آن را
که به من ، و من باید خودم را ، و البته مهم نیست. "
احساسات او در ابتدا نامنسجم است که او تنها وجود دارد می تواند ایستادن در از دست دادن ، ایستاده
با حس خود را از داشتن او را عصبانی می شوند ، هر چند از داشتن آن توسط حقیقت انجام می شود.
او به گوش دادن به او را در سکوت است که او از هیچ تلاشی فوری به رقیق ،
احساس خود را به مضاعف در میان تمام ظرافت او را کم نور منتشر اسفناک ، رضایت به آن به عنوان او
بود راضی به بقیه ، و حتی
برخی از طنز به سمت داخل مبهم در حضور چنین طیف آزاد زیبا از سعادت آگاه
و عدل.
او نمی توان گفت آن هیچ مهم نیست و برای او در خدمت او به پایان ، او در حال حاضر می دانستند ،
به هر حال -- کاملا تا اگر آنچه که او از او را به حال با آن هیچ ربطی به فکر است.
این در واقع علاوه بر این که اگر او از او فکر می کنم نه در همه ، که اگر او می تواند فکر می کنم
چیزی جز شور ، بالغ ، بی پایان ، رقت انگیز ، او نماینده و
امکانات او خیانت.
او مسن تر برای او به شب شد ، آشکارا کمتر معاف از لمس زمان ، اما او
تا آنجا که تا کنون بهترین و subtlest مخلوق ، شادترین ظهور ، آن را به حال
شده است به او داده می شود ، در تمام سال های خود ، برای دیدار ؛
و در عین حال او می تواند او را در آنجا به عنوان vulgarly مشکل ، در بسیار حقیقت ، به عنوان یک خدمتکار
گریه برای مرد جوان خود را.
تنها چیزی بود که او خودش را به عنوان خدمتکار نمی مورد قضاوت قرار ؛ ضعف
که خرد بیش از حد ، تجاوز کردن به عصمت از آن قضاوت ، به نظر می رسید ، اما او را غرق پایین تر است.
سقوط او ، با این حال ، بدون شک ، briefer بود و او را به شیوه ای بهبود
خودش قبل از او مداخله کرده است. "البته من می ترسم برای زندگی من است.
اما که هیچ چیز.
این است که "او سکوت کرده بود کمی طولانی تر نیست ، که اگر
تفکر آنچه در آن ممکن است. "چیزی است که من در ذهن وجود دارد که من
می تواند هنوز انجام است. "
اما او در آخرین پرتاب کنید ، با headshake SHARP غمگین ، خشک شدن چشم او ، آنچه که او می تواند
هنوز هم. "من برای آن اهمیتی نمی دهند.
البته ، همانطور که گفته ام ، شما بازیگری ، در راه فوق العاده خود را برای خودتان و
چه برای خودتان است نه بیشتر کسب و کار من هر چند که من ممکن است از رسیدن به دست نامقدس
ناشیانه آن را لمس کنید -- اگر آن را چیزی در Timbuctoo شد.
تنها که شما به سرزنش کردن من نیست ، همانطور که شما به حال پنجاه فرصت های به کار -- آن را تنها خود را
صبر زیبا است که باعث می شود رفتار یکی از فراموش یکی از.
با وجود صبر شما ، همان ، "او در ادامه ،" شما می خواهم هر چیزی به جای انجام دهید
با ما در اینجا ، حتی اگر که ممکن.
شما می خواهم همه چیز را برای ما انجام دهید اما می شود با ما مخلوط است -- که آن بیانیه شما می توانید
به راحتی به استفاده از رفتار های خود را پاسخ دهد.
شما می توانید می گویند : "استفاده از صحبت از چیزهایی است که در بهترین غیر ممکن چیست؟'
البته استفاده از؟ فقط کمی دیوانگی من است.
شما می خواهم صحبت اگر شما عذاب بودند.
و من در حال حاضر در مورد او معنا نیست. آه برای او --
مثبت ، عجیب ، تلخی ، به نظر می رسید آن را به Strether ، او داد : "او ،" برای
لحظه ، دور.
"شما اهمیتی به آنچه که من از شما فکر می کنید ، اما من اتفاق می افتد به مراقبت که از من چه فکر می کنم.
و آنچه شما ممکن است "، او اضافه کرد. "چه شما شاید حتی انجام داد."
او به دست اورد زمان.
"آنچه من انجام داد --" "آیا قبل از اینکه فکر می کنم.
پیش از این. DIDn't شما فکر می کنید --؟ "
اما او در حال حاضر متوقف شده بود ، او را.
"من هیچ فکر نمی کنم. من فکر می کنم هرگز یک گام فراتر از من
موظف به. "
"این کاملا نادرست است ، به اعتقاد من ،" او بازگشت -- "جز این که شما ممکن است ، بدون شک ،
اغلب بکشید تا زمانی که مسائل TOO زشت می شوند و یا حتی ، من می گویم ، به شما اعتراض نجات ،
خیلی زیبا است.
در هر حال ، حتی تا آنجا که به درست کرده ایم در شما ظاهر که شما در رانش
را به در و که در نتیجه تعهد خود را.
زشت یا زیبا -- مهم نیست که ما آنها را -- شما بدون
آنها ، و این جایی که ما در حال نفرت انگیز. ما شما را خسته -- که ما در آن هستیم.
و ما ممکن است به خوبی -- برای آنچه که ما به شما هزینه.
شما هم اکنون می توانید انجام دهید این است که اصلا فکر نمی کنم. و من که باید دوست به شما ، به نظر می رسد
خوب ، والا! "او می تواند تنها پس از یک لحظه دوباره اکو دوشیزه
Barrace.
"تو فوق العاده!" "من قدیمی و فرومایه و شنیع" -- او رفت
در تاریخ به عنوان بدون شنیدن او را. "خسیس از همه مهمتر است.
یا قدیمی بالاتر از همه.
وقتی که یکی از قدیمی که این بدترین است. من اهمیتی نمی دهند آنچه از آن می شود -- اجازه بدهید آنچه
آیا وجود دارد. اتمام حجت عذاب -- من آن را می دانم ؛ شما می توانید آن را نمی بینیم.
از من خودم انجام است.
چیزهایی که باید برای آنها اتفاق می افتد. "که آمد او را دوباره به آنچه که ،
چهره به چهره با او ، تا به حال کاملا شکسته شده است.
"البته شما می توانید ، حتی اگر ممکن است ، نیست و بدون توجه به آنچه که ممکن است برای شما اتفاق می افتد ،
در نزدیکی ما. اما فکر می کنم از من ، من فکر می کنم -- "
او آن را به هوا بازدم.
او در تکرار چیزی او در حال حاضر گفته بود پناه گرفت و او به حال ساخته شده
هیچ چیز از. "من معتقدم که من می توانم هنوز هم وجود دارد
انجام دهد. "
و او با قرار دادن دست خود را برای خداحافظی. او دوباره ساخته شده ، چیزی از آن ، او در رفت
با اصرار او. "است که به شما کمک کند.
هیچ چیز به شما کمک کند وجود دارد. "
"خوب ، ممکن است به شما کمک کند ،" او گفت. او سرش را تکان داد.
"یک دانه از یقین در آینده من وجود ندارد -- برای تنها یقین است که من
باید بازنده در پایان. "
او دست خود را گرفته ، اما او با او به درب نقل مکان کرد.
خندید : "این شاد ،" ، "برای بانی خیر خود را!"
"چه شاد برای من ،" او جواب داد : "این است که ما ممکن است من و شما شده اند
دوستان. که در آن است -- که آن را.
ببینید چگونه من می گویم ، من می خواهم همه چیز است.
من به شما می خواستم. "" آه ، اما شما به من HAD! "او اعلام شده در
درها ، با تاکید ساخته شده است که پایان.