Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دوم : تراژدی فصل XI.
قیل و قال در FEYDAU تئاتر
ترک میزبان خود به عنوان مختار خود را با دختر خانم دو عمل می کنند
Kercadiou ، و به او توضیح دهید که این پشیمانی عمیق خود را که مجبور بود
او را به ترک بدون در نظر گرفتن مرخصی رسمی
از او ، این دو خودرو به دور از Sautron در ابر از دل تنگی نورد.
بیست و چهار ساعت با لا بینه بیش از اندازه کافی برای یک انسان را از او شده بود
سلیقه مشکل پسند و فهیم.
او به عقب بر قسمت همراه با تهوع نگاه -- روانی اجتناب ناپذیر
واکنش -- marveling در خود که تا دیروز او را باید یافت او را تا
مطلوب ، و خودش را لعن که برای
خاطر که ارضاء بی دوام و بی ارزش او به طور جدی باید
به خطر انداختن شانس خود را برای برنده شدن دختر خانم دو Kercadiou به همسر است.
است ، بعد از همه وجود دارد ، هیچ چیز بسیار فوق العاده ای در قاب خود را از ذهن ، به طوری که
من نیاز به استادانه درست شده آن بیشتر نیست.
آن را از تضاد بین جانور و فرشته ای که به تشکیل می دهند که منجر
ترکیب هر مرد.
شوالیه د Chabrillane -- که در واقع نسبت به این دو خودرو را اشغال کردند
موقعیت شبیه به نجیب زاده ، در انتظار -- SAT مقابل او را در
عظیم سفر berline.
یک میز کوچک تاشو است بنا بود بین آنها ، و شوالیه های پیشنهادی
piquet. اما م مارکی لو در هیچ طنز
کارت.
افکار خود را به او جذب می شود. همانطور که آنها تند بیش از cobbles
خیابان نانت ، او به یاد وعده لا بینه شاهد عملکرد او را که
شب در "عاشق بی وفا است."
و اکنون او در حال اجرا بود را از او دور است. بگیرند ، اندیشهای نفرت انگیز به او روی دو
نمرات. او شکستن تعهد خود کلمه ، و او
اقدام مانند یک ترسو بود.
و بیش از آن وجود دارد.
او فاحشه مزدور کمی منجر شده بود -- به این ترتیب بود او او را در حال حاضر فکر ،
و با بعضی از عدالت -- به انتظار به نفع از او علاوه بر جوایز اسراف
که در حال حاضر او را به حال ساخته شده است.
چمدان تقریبا به دنبال تا به حال به درایو به یک «معامله با او برای آینده اش.
او بود تا او را به پاریس ، او را به مبلمان خود را قرار دهید -- به عنوان بیان فرار ،
و هنوز هم اجرا می شود -- و در زیر سایه حفاظت از قدرتمند خود را ببینید که درهای
تئاتر بزرگ پایتخت باید به استعدادهای خود را گشوده است.
او -- او سپاسگزار برای منعکس کردن -- دقیقا خود متعهد است.
اما نه به حال او قطعا به او خودداری کرد.
شد لازم در حال حاضر به آمدن به درک ، چرا که او مجبور شد
انتخاب بین شور و بی اهمیت خود را برای او - - اشتیاق فرو نشستن در حال حاضر -- و عمیق خود ،
تقریبا معنوی وقف به دختر خانم د Kercadiou.
او در نظر گرفته ، افتخار او ، خواست او را که او در یک بار باید خود را تحویل از
موقعیت نادرست است.
لا بینه که یک صحنه را البته ، اما او می دانست خاص مناسب به درخواست شما
هیستری از که طبیعت. پول ، بعد از همه ، کاربردهای خود را دارد.
بند ناف او کشیده.
کالسکه نورد متوقف و شاطر ظاهر شده در درب.
Feydau تئاتر ، گفت : "او. شاطر از بین رفته و berline نورد
در.
م د Chabrillane طلبانه خندید. "من شما را به سرگرم مشکل ،"
جامعی مارکی. "شما را نمی فهمید."
پس از آن او خود را توضیح داد.
این واگذاری به ندرت در او بود. اما ، سپس ، او نمی تواند تحمل شود
در چنین ماده اشتباه گرفته است. Chabrillane جدی در بازتابی از رشد
جدیت شدید مارکی '.
چرا نوشتن نیست؟ "وی پیشنهاد کرد. "من خودم را ، اقرار میکنم که من باید آن را پیدا
آسان تر است. "هیچ چیز بهتر می تواند نشان داد که M. لو
دولت مارکی از ذهن از جواب او.
"نامه موجب هر دو به سقط جنین و به misconstruction.
دو خطرات من را اجرا خواهد کرد. اگر او پاسخ دهد ، من هرگز باید بدانید
که متحمل شده بود.
و من هیچ صلح از ذهن تا زمانی که من می دانم که من آن را یک ترم به این امر داشته باشند.
berline می توانید صبر کنید در حالی که ما در تئاتر هستند.
ما در پس از آن.
ما تمام شب سفر خواهد کرد در صورت لزوم. "" Peste! "م د Chabrillane گفت : با
ادا و اصول. اما این تمام شد.
کالسکه سفر بزرگ را در پورتال چراغ دار Feydau خود جلب کرد ، و م.
مارکی لو پا.
او تئاتر را با Chabrillane وارد شده ، همه ناخودآگاه به ارائه خود را به
دست آندره لویی.
آندره لویی در حالت غضب تولید شده توسط غیبت طولانی Climene از
نانت در شرکت مارکی لو M. ، و تغذیه توسط خوشنودی غیر قابل بیان با
که م بینه که صورت واردات کاملا بی تردید در نظر گرفته است.
با این حال با او ممکن است قاب ذهن stoics ، تحت تاثیر قرار دهند و به دنبال قضاوت با
یک بخش کامل در قلب و روح او آندره لویی را شکنجه شد و
شورش کردند.
این بود Climene او مقصر شناخته است. او در او اشتباه بوده است.
او فقط یک رگ ضعیف ضعیف بی اراده با نفس اول رانده شد ، با این حال
ناپاک ، که پیشرفت او را وعده داده است.
او را از طاعون از حرص و آز رنج می برد و او خود را بر داشتن تبریک گفت
آن را قبل از او همسرش ، کشف شده است. او برای هیچ چیز در حال حاضر او اما یک معامله از احساس
ترحم و برخی از تحقیر.
حیف شد مولد از عشق او به تازگی به او الهام گرفته بود.
این ممکن است به باقی مانده از عشق تشبیه ، همه که بعد از شراب قوی باقی ماند
آن خشک شده بود.
خشم او او برای پدرش و گمراه کننده خود محفوظ است.
افکار که تکان دهنده به او شد که صبح روز دوشنبه ، زمانی که آن کشف شد
که Climene به حال از گشت خود را از روز قبل هنوز رتبهدهی نشده است در مربی بر می گردد
M. مارکی لو ، در حال حاضر ستمکار بودند
به اندازه کافی بدون ترغیب آنها از Leandre پریشان دریافت کرد.
تا کنون نگرش هر یک از این مردان نسبت به دیگر یکی از متقابل شده است
تحقیر.
این پدیده در حال غالبا در مواردی مانند مشاهده شده است.
در حال حاضر ، آنچه به نظر می رسد به بدبختی مشترک آنها را به نوعی به ارمغان آورد
اتحاد.
بنابراین ، حداقل ، آن را به Leandre به نظر می رسید زمانی که او در تلاش آندره لویی رفت ، که با
آشکار بی علاقگی به سیگار کشیدن یک لوله بر اسکله بلافاصله رو مسافرخانه.
"نام یک خوک! گفت :" Leandre.
"چگونه می تواند به سهولت و دود خود شما را در چنین زمان؟"
عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی بررسی آسمان. "من پیدا نمی کنید آن را بیش از حد سرد ، گفت :" او.
"خورشید در حال درخشیدن است.
من خیلی خوب است. "" آیا من صحبت از آب و هوا؟ "
Leandre بود بسیار هیجان زده است. "از آنچه پس از آن؟"
"Climene ، البته."
"آه! بانوی متوقف به من علاقه ، "او دروغ گفته است.
Leandre مستقیما در مقابل او ایستاده بود ، یک شخصیت خوش تیپ که سخاوتمندانه در این لباس
روز ، موهای خود را به خوبی پودر ، جوراب ساق بلند خود را از ابریشم است.
چهره اش رنگ پریده بود ، چشم بزرگ خود را بزرگتر از حد معمول نگاه.
"متوقف شد به شما علاقه؟ آیا شما با او ازدواج؟ "
آندره لویی اخراج ابری از دود است.
شما نمی توانید بخواهند به توهین آمیز است. با این وجود شما تقریبا نشان می دهد که من در دیگر زندگی می کنند
ته مانده مردان است. "" خدای من! "گفت : Leandre ، غلبه بر ، و او
خیره چندی.
سپس او پشت سر هم از نو. "آیا شما کاملا بی عاطفه؟
آیا شما همیشه عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی است؟ "
"چه شما انتظار دارید من انجام دهم؟" پرسید : آندره لوئیس ، evincing تعجب به نوبه خود به خود ،
اما کمرنگ. "من انتظار نداریم که به شما اجازه دهید او برود بدون
مبارزه. "
اما او رفته است در حال حاضر. "آندره لویی کشیده در لوله خود را در یک لحظه ،
چه زمانی Leandre گره و دست خود را در خشم ناتوان unclenched.
"و به چه هدف مبارزه علیه اجتناب ناپذیر؟
آیا شما مبارزه وقتی که من او را از شما گرفت؟ "" او معدن را از من گرفته شود.
من اما آرزو ، و شما برنده مسابقه است.
اما حتی آن شده بود در غیر این صورت که در آن مقایسه است؟
این یک چیز در افتخار بود و این -- این جهنم است ".
احساسات او نقل مکان کرد آندره لویی.
او در زمان بازو Leandre. "شما در یک شخص خوب ، Leandre.
من خوشحالم من دخالت شما را از سرنوشت خود را ذخیره کنید. "
"اوه ، شما او را دوست ندارد!" گریه از سوی دیگر ، شور و حرارت است.
"شما هرگز انجام ندادند. شما نمی دانید که آنچه به این معنی به عشق ، و یا
شما نمی خواهم مثل این صحبت.
خدای من! اگر او affianced همسرم شده بود و اتفاق افتاده ، من باید کشته اند
مرد -- او را کشتند! آیا شما را میشنوند؟
اما شما...
اوه ، شما ، شما بیرون می آیند اینجا و دود ، و هوا ، و صحبت خود را به عنوان دیگر
ته مانده انسان. من تعجب می کنم که من شما را برای آن کلمه به اعتصاب نیست. "
او دستش را از چنگال دیگر پاره ، و نگاه تقریبا به عنوان اگر او را او را اعتصاب
در حال حاضر. "شما باید آن را انجام داده ، گفت :" آندره
لوییس.
در بخشی خود را "با Leandre تضرع روشن خود را
پاشنه پا برای رفتن. آندره لویی دستگیر عزیمت خود.
"لحظه ای ، دوست من.
تست من توسط خودتان. آیا می خواهید ازدواج او در حال حاضر؟ "
"من؟" چشم مرد جوان با شور تبحر.
"من؟
اجازه بدهید او را می گویند که او با من ازدواج خواهد کرد ، و من برده او هستم. "
"برده کلمه حق -- یک برده در جهنم" "هرگز جهنم را به من جایی که او
بود ، هر آنچه او انجام داده بودند.
من او را دوست دارم ، مرد ، من شما را دوست ندارد. من او را دوست دارم ، به من می شنوید؟ "
من آن را برای برخی از زمان شناخته شده ، گفت : "آندره لویی.
"من مشکوک نیست حمله خود را از این بیماری به آنقدرها خشن.
خوب ، خدا می داند من او را دوست ، بیش از حد ، کاملا به اندازه کافی برای به اشتراک گذاشتن تشنگی خود را برای کشتن.
برای خودم ، خون آبی لا تور D' Azyr را به سختی و این تشنگی را فرو نشاند.
من باید برای اضافه کردن این مایع کثیف است که در رگهای ناگفتنی جریان
بینه. "
احساسات او برای یک ثانیه از دست شده بود ، و او نشان داد در Leandre
تن خورنده از آن چیزی تاریخ و زمان آخرین کلمات از آتش سوزی است که به آتش کشیده زیر یخ زده خود را
بیرونی.
مرد جوان او را به دست گرفتار. "من می دانستم که شما اقدام ، گفت :" او.
"احساس می کنید -- شما احساس می کنید که من." "ببین ما ، همراهان در viciousness.
من خودم خیانت کرده اند ، به نظر می رسد.
خوب ، و چه در حال حاضر؟ آیا شما می خواهید برای دیدن این مارکی زیبا پاره
اندام از اندام؟ من ممکن است شما عینک را تقبل کنند. "
Leandre خیره شد ، تعجب این بود یکی دیگر از cynicisms عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی است.
واقعا دشوار است که ارائه نشده است من کمک.
من فقط کمی نیاز به.
آیا شما آن را به من قرض بدهید؟ "" هر چیزی که بخواهید ، "Leandre منفجر شد.
"زندگی من اگر شما به آن نیاز داشته باشد." آندره لوئیس دستش را گرفت دوباره.
او گفت : "اجازه دهید ما راه رفتن ،.
"من به شما. دستور" وقتی که آنها آمدند این شرکت در حال حاضر
در وعده شام است. مادموازل هنوز رتبهدهی نشده است بازگشته است.
در جدول Sullenness ریاست.
کلمباین و مادام عینک عبارات مضطرب است.
واقعیت این بود که روابط بین بینه و گروه تئاتر او در روز در حال رشد شد
تیره و تار.
آندره لوئیس و Leandre رفت هر کدام خود را به محل عادت کرده اند.
و چشم کمی بینه آنها را با سوسو زدن های مخرب به دنبال ، لبها ضخیم خود را pouted به
لبخند کج.
"شما دو بزرگ شوند بسیار دوستانه و ناگهانی ، او را مسخره است."
عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ، نفرت سرد صدای او گفت : "شما یک مرد از بصیرت ، بینه ،
خود توهین.
شاید دلیل شما تشخیص؟ "" است به آسانی تشخیص است. "
"سور دادن این شرکت با آن" او التماس و منتظر.
"چیست؟
شما دریغ؟ آیا این امکان وجود دارد که محدودیت هایی وجود دارد
shamelessness خود را؟ "بینه سر بزرگ خود را پرورش داده است.
"آیا شما می خواهید با من ، عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی نزاع؟"
تندر rumbling در صدای عمیق خود بود. "نزاع؟
شما می خواهید به خنده.
انسان با موجودات مثل شما نزاع نیست.
همه ما می دانیم در عزت عمومی توسط شوهران خود راضی برگزار شد.
اما ، در نام خدا ، چه جای این وجود دارد در تمام برای پدران خود راضی؟ "
بینه به خودش heaved ، توده بزرگ قوی از مردانگی است.
خشونت او را تکان داد از طرف ضابط از دلقک که سمت چپ او نشسته در.
"هزار شیاطین" او roared "در صورتی که تن شما را با من ، من از هر شکستن
استخوان در بدن کثیف خود را. "
"اگر شما به وضع انگشت بر من ، بینه ، شما را تنها تحریک را به من بدهد من
هنوز هم نیاز شما را بکشند. "آندره لوئیس به عنوان آرام به عنوان افراد بود ، و
بنابراین شوم.
زنگ هشدار هم زده شرکت می باشد. او از جیب خود برآمده لب به لب از
تپانچه -- تازه خریداری شده. "من برو مسلح ، بینه.
عادلانه اینست که به شما هشدار.
به تحریک من به عنوان شما پیشنهاد کرده اند ، و من شما را با هیچ پشیمانی بیش از من کشتن
باید کشتن ضربت سنگین زدن به ، که بعد از همه چیزی که شما بیشتر شبیه است -- مثل حلزون حرکت ، بینه ؛
چربی ، بدن لزج ، foulness بدون روح و بدون هوش.
وقتی که من به آن فکر می کنم من نمی تواند رنج می برند در جدول نشستن با شما.
به نظر می رسد معده من است. "
او تحت فشار قرار دادند دور پلاتر خود را و برخاست. "من در عادی زیر بروید و غذا خوردن
از پله ها "پس از آن تا شروع به پریدن کرد کلمباین.
"و من با شما اومد ، عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی!" گریه او.
آن را مانند یک سیگنال عمل. تا به حال چیز هماهنگ شده است آن را نمی توانست
افتاده اند بیشتر یکنواخت است.
بینه ، در واقع ، از توطئه متقاعد شد.
در پی از کلمباین رفت Leandre ، در پی Leandre ، Polichinelle و
سپس همه با هم ، تا بینه بقیه خود نشسته و به تنهایی در راس
جدول خالی در یک اتاق خالی -- بد
متزلزل مردی که خشم می تواند او را هیچ پشتیبانی در برابر وحشت که او استطاعت
به طور ناگهانی مورد تاخت و تاز.
او نشستم فکر می کنم چیز ، و او هنوز در آن اشغال سودا بود که
شاید نیم ساعت بعد دخترش وارد اتاق بازگشت ، در گذشته از او
گشت.
او نگاه رنگ پریده ، حتی یک کمی ترسیده -- در واقع بیش از حد خود آگاه در حال حاضر که
مصیبت رو به همه شرکت او را در انتظار.
دیدن هیچ کس اما پدرش در اتاق ، او را در آستانه بررسی می شود.
"کجاست همه؟" او ، در صدا پرسید : با تلاش رندر طبیعی است.
M. بینه سر بزرگ خود را پرورش داده و تبدیل بر چشم او را که خون تزریق شد.
او scowled ، لب به ضخامت خود را منفجر کردن و صداهای خشن در گلو او ساخته شده است.
او سهام از او گرفت ، بسیار برازنده و خوش منظر و به دنبال تا به طور کامل بانوی
مد در طولانی خود را خز کمرنگ کت سفر سبز بطری ، خیط و پیت کردن او
و کلاه گسترده خود را آراسته توسط گازدار
سنگ مصنوعی بیرنگ و براق دست و پنجه نرم بالاتر از او مو adorably coiffed قهوه ای.
بدون نیاز به ترس از آینده ، در حالی که او صاحب چنین یک دختر ، اجازه دهید عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی بازی چه
کلاهبرداری های او را.
وی با بیان ، با این حال ، هیچ یک از این تفکرات آرامبخش.
بنابراین شما احمق در گذشته ، کمی ، "او در تبریک growled.
"من شروع به خودم بپرسید که آیا ما باید از انجام این عصر است.
آن را تا حد زیادی نیست که من جای تعجب نیست اگر شما در زمان بازگشته بود.
در واقع ، از آنجا که شما را انتخاب کرده اند به بازی دست خوب شما را در راه خود را برگزار و
scorning توصیه من ، هیچ چیز نمی تواند من را متعجب "
او عبور از اتاق به میز و تکیه بر علیه آن ، بر او نگاه کرد
تقریبا disdainfully. او گفت : "من چیزی برای پشیمانی".
"پس هر احمق می گوید : در ابتدا.
و نه آن را به شما اعتراف اگر شما تا به حال. شما می خواهم که هستند.
شما راه خود را با وجود مشاوره را از سر مسن تر.
مرگ از زندگی من ، دختر ، چه چیزی شما را از مردان می دانند؟ "
"من گله ای نیست ،" او را یادآور شد.
"نه ، اما شما در حال حاضر ممکن است ، زمانی که شما کشف کنند که شما را بهتر به انجام
توسط پدر قدیمی خود را هدایت شده اند.
تا زمانی به عنوان مارکی خود را برای شما حال ورشکستگی بود ، هیچ چیز نمی توانست انجام شود وجود دارد
با احمق.
تا زمانی که به شما اجازه او را بیش از نوک انگشتان خود را به بوسه... آه ، نام
نام! که زمان برای ساخت آینده خود بود.
اگر شما زندگی می کنند به هزار شما چنین فرصتی هرگز دوباره ، و شما
از دست دادن آن ، برای چه؟ "مادموازل نشست.--" شما کثیف "
او با انزجار گفت.
"خسیس هستم؟" لب های ضخیم او به فر دوباره.
"من داشته اند به اندازه کافی از باقی مانده از زندگی ، و بنابراین من باید فکر کردم که با شما است.
شما در دست که موفق به کسب ثروت ، اگر شما آن را بازی کرده بود که من به شما bade.
خوب ، شما آن را ایفا کرده است ، و جایی که ثروت؟
ما می توانیم برای آن به عنوان سوت ملوان برای باد سوت.
و بهشت ، ما نیاز به سوت در حال حاضر اگر آب و هوا در گروه تئاتر
ادامه آن را به عنوان مجموعه ای شوید.
این رذل عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی در ترفندهای میمون خود را با آنها بوده است.
آنها ناگهان تبدیل اخلاقی است. آنها نمی خواهند سر میز نشستن با من هیچ است. "
او بین خشم و نشاط وابسته به زهرخنده spluttering شد.
"این دوست شما بود عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی نمونه ای از آن را به مجموعه ای از آنها است.
او تهدید زندگی من در واقع.
تهدید زندگی ام! به نام من...
آه ، اما چه چیزی است؟
آنچه مهم است این است که چیزی که بعد از اتفاق می افتد برای ما خواهد بود که گروه تئاتر بینه
کشف می تواند بدون M. بینه و دختر خود را مدیریت است.
این حرامزاده scoundrelly من دوست تا کم کم من را به سرقت می رود
همه چیز.
آن را در قدرت خود را به روز به من راب از گروه تئاتر من ، و به اندازه کافی ناسپاس پست و حقیر
و ناپسندیده به اندازه کافی به استفاده از قدرت خود است. به او اجازه دهید ، گفت : "مادموازل
تحقیر.
"به او اجازه دهید؟" او مبهوت.
و چه چیزی به ما تبدیل شدن به؟ "" در هیچ موردی علاقه گروه تئاتر بینه
من بسیار طولانی ، "او گفت.
"من باید از رفتن به پاریس به زودی. بهتر تئاتر وجود دارد از وجود دارد
Feydau. در Mlle وجود دارد.
تئاتر Montansier Palais در رویال Comique Ambigu وجود دارد ، وجود دارد
Comedie Francaise ، حتی امکان وجود دارد ممکن است یک تئاتر را از من داشته باشند
را دارد. "
چشم او بزرگ شد برای یک بار بزرگ است. او کشیده از دست چربی ، و آن را قرار داده
در یکی از مال انزن. او متوجه شده است که آن لرزید.
"او وعده داده است که؟
او قول داده؟ "او در او را با سر خود را در یک نگاه
جانبی ، چشمان حیله گر و لبخند کمی عجیب و غریب بر لب بی نقص او.
"او امتناع نیست که من آن را پرسید ،" او ، با اعتقاد راسخ جواب داد که همه به عنوان
او آن را مورد نظر. BAH! "
او کناره گیری کرد دست خود را ، و heaved خود.
انزجار در چهره اش وجود داشت.
"او امتناع!" او را تمسخر و سپس با اشتیاق : "شما را به عنوان من عمل
توصیه شما ، او را راضی به هر چیزی که از شما خواسته ، و آنچه که بیشتر
او را فراهم کرده اند هر چیزی که شما
خواسته شده است -- هر چیزی را که به معنی درون خود دراز ، و آنها پایان ناپذیر است.
شما باید یک یقین به امکان تغییر می کند ، و نفرت امکانات -- خدا
خدا!
من در امکانات زندگی می کردند ، و infernally نزدیک بر روی آنها گرسنگی است. "
او از مصاحبه در حال وقوع در آن لحظه در شتو د Sautron شناخته شده
او می توانست با اطمینان کمتر در forebodings غم انگیز پدرش خندید.
اما او هیچ وقت نمی دانید به مقصد بود ، که در واقع cruellest مجازات از همه بود.
او بود که ویژگی همه بدی که ناگهان او را غرق می شود ، بسیار مخربی از
تمام آینده امیدوار است او پس از مارکی و از فروپاشی ناگهانی تاسیس کرده بود
گروه تئاتر بینه ، به دخالت شریر که عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی تبه کار.
او این توجیه بسیار است که احتمالا بدون هشدار از م د
Sautron ، مارکی که در حوادث آن شب در تئاتر یافت
Feydau دلیل کافی برای پایان دادن به
گرفتاری که بود مملو از شور و هیجان بیش از حد بسیار ناخوشایند ، در حالی که شکستن
گروه تئاتر بینه بود قطعا نتیجه کار آندره لوئیس '.
اما این نتیجه است که او در نظر گرفته شده و یا حتی گیراندم.
بسیار در این مورد که در فاصله بعد از عمل دوم ، او به دنبال
پانسمان اتاق مشترک توسط Polichinelle و Rhodomont.
Polichinelle بود در عمل در حال تغییر است.
"من نمی نباید نگرانی و مشکلی را تغییر دهید ،" او گفت. "قطعه ای است که به احتمال زیاد به فراتر از من نیست
باز کردن صحنه عمل آینده با Leandre. "
"نظر شما چیست؟"
"شما خواهید دید." او یک مقاله بر روی جدول Polichinelle در میان قرار داده
گریس رنگ ها. "کاربر به سایر نظرسنجی چشم خود را بر روی آن.
مرتب سازی بر اساس اراده و عهد و زمان آخرین اتمام حجت به نفع گروه تئاتر.
من یک وکیل بود یک بار سند به منظور.
من به همه شما سهم مشارکت من در این شرکت تولید شده توسط رها شدهاند. "
"اما شما به این معنی نیست که شما ما را ترک؟" Polichinelle در زنگ هشدار گریه ، در حالی که
خیره ناگهانی Rhodomont همین سوال را پرسید.
شانه را بالا انداختن عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی بود فصیح.
Polichinelle فرار gloomily : "البته که پیش بینی شده است.
اما چرا باید به شما یکی برای رفتن؟
این شما را که ما ساخته شده است ؛ و آن این است که شما سر واقعی و مغز هستند
گروه تئاتر ، آن است که شما آن را به یک شرکت واقعی تئاتر که مطرح شده است.
اگر هر کس باید برود ، اجازه دهید آن را بینه -- بینه و دختر دوزخی خود.
یا اگر شما بروید ، نام یک نام! همه ما با شما! "
"رای مثبت" ، افزود : Rhodomont ، "ایم به حال به اندازه کافی از آن ارقه چربی است."
من از آن ، البته فکر بود ، گفت : "آندره لویی.
"این غرور نیست ، برای یک بار ، آن را اعتماد در دوستی شما بود.
پس از به شب ممکن است ما دوباره آن را در نظر بگیرید ، اگر من زنده بماند. "
"اگر شما برای زنده ماندن؟" هر دو گریه.
Polichinelle کردم. "در حال حاضر ، چه جنون را در ذهن شما؟" او
پرسیده می شود.
"برای یک چیز من فکر می کنم من غرقه شدن Leandre ، برای یکی دیگر از من به دنبال قدیمی
نزاع "سه ضربه صدا به عنوان او صحبت کرد.
"وجود دارد ، من باید برود.
نگه داشتن آن رساله ، Polichinelle. پس از همه ، آن را نمی ممکن است لازم باشد. "
او رفته است. Rhodomont خیره Polichinelle.
Polichinelle خیره Rhodomont.
"شیطان است او از تفکر؟" quoth دومی.
"است که اغلب به آسانی محقق با رفتن به دیدن است ، پاسخ داد :" Polichinelle.
او با عجله به پایان تغییر ، و با وجود چه عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی گفته بود ؛ و سپس
پس از آن با Rhodomont. از آنجا که با نزدیک شدن به بال غرش
کف زدن آنها را ملاقات کرد که از مخاطبان است.
این کف زدن و چیز دیگری بود ؛ کف زدن توجه داشته باشید غیر معمول است.
همانطور که پژمرده دور شنیدند صدای زنگ از عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی به عنوان یک زنگ روشن :
"و به این ترتیب می بینید ، عزیز من ، M. Leandre ، که هنگامی که شما از املاک و سوم صحبت می کنند ، آن است که
لازم به صریح تر می شود. چه دقیقا املاک و سوم چیست؟ "
"هیچ چیز ، گفت :" Leandre.
بریده بریده نفس کشیدن از مخاطبان ، قابل شنیدن در بال وجود دارد ، و سپس به سرعت به دنبال
سوال بعدی این عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی است : "درست است.
افسوس!
Leandre گفت : اما چه باید آن را داشته باشد؟ "" همه چیز ".
مخاطبان roared acclamations آن ، خشن تر به دلیل unexpectedness
از این پاسخ است.
"درست است دوباره گفت :" عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی است. و مهمتر از آن ، که همان چیزی است که از آن خواهد شد ؛
است که آنچه در آن در حال حاضر است. آیا شما شک این؟ "
Leandre تحصیل "، گفت :" من امیدوارم.
"شما ممکن است آن را باور ، گفت :" عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ، و دوباره acclamations نورد را به رعد و برق.
Polichinelle و Rhodomont رد و بدل نگاههای : در واقع ، سابق نهایی ، نه
بدون نشاط.
"نام مقدس!" growled صدای پشت سر آنها است. "رذل در ترفندهای سیاسی خود را
دوباره؟ "آنها تبدیل به مقابله با M. بینه.
در حال حرکت با آن آج ساکت او ، او تا بی سابقه پشت سر آنها آمده بودند ، و وجود دارد
او در حال حاضر در دست کت و شلوار قرمز مایل به زرد خود را از دلقک تحت bedgown عقبی ایستاده بود ،
چشم کمی خودنمایی میکند از هر دو طرف بینی کاذب خود.
اما توجه خود را با صدای عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی برگزار شد.
او به جلوی صحنه پا کرده بود.
او : "او آن را شک و تردید ،" گفتن مخاطب است.
"اما سپس این Leandre M. خود را شبیه به کسانی که پرستش بت کرم خورده از
امتیاز ، و بنابراین او کمی ترس به این باور یک حقیقت است که در حال تبدیل شدن به آشکار است
به تمام جهان است.
آیا باید او را متقاعد کند؟
آیا باید به او بگوید که چگونه یک شرکت اشراف بندگان خود را در زیر بازو حمایت -- شش
صد مردان در همه -- به دنبال دیکته به املاک و سوم رن کوتاه چند
هفته پیش؟
باید به یاد او را به جلو رزمی است که در آن مناسبت املاک و سوم نشان داده شده است ،
و چگونه آنها را فرا گرفت خیابان های تمیز که اراذل و اوباش از اشراف -- cette غوغا
نجیب... "
تشویق او را قطع کرد. عبارت خانه زده بود و گرفتار است.
کسانی که زیر که تعیین بدنام writhed از betters آنها افتاده در
این عطف از آن را در برابر خود اشراف.
"اما اجازه دهید به شما بگویم من از رهبر خود -- لو پین نجیب د cette غوغا ، OU bien لو
به علاوه غوغا د CES اشراف! شما او را -- که یکی است.
ترس بسیاری از چیزها ، اما صدای حقیقت او ترس بیشتر است.
با مانند او حقیقت فصیح گذشتگان را با فصاحت صحبت چیزی است فورا به
ساکت نمانده است.
به همین دلیل او marshalled همسالان خود و valetailles خود را ، و از آنها منجر به کشتار
این بورژوازی بدبختی که شهامت آنرا داشت که به بالا بردن صدا.
اما این همان بدبختی بورژوا را انتخاب کنید تا در خیابان های کشتار
رن.
آن را به آنها که از آنجا که اشراف فرمان می دهد که خون باید جریان رخ داده است ، آن ممکن است به عنوان
به خوبی خون را از اشراف باشد.
آنها خودشان را بیش از حد marshalled -- این اراذل و اوباش نجیب در برابر اراذل و اوباش از اشراف -- و
آنها خود را marshalled قدری خوب است که آنها سوار M. د لا تور D' Azyr و
جنگاوری زیر از میدان با سر شکسته و توهم را درهم شکست.
آنها سرپناه در دست Cordeliers به دنبال ؛ و shavelings آنها را داد
پناهگاه در صومعه خود -- کسانی که جان سالم به در برد ، در میان آنها افتخار خود بود
رهبر ، م. د لا تور D' Azyr.
شما باید از این مارکی شجاع ، این خدای بزرگ از مرگ و زندگی را شنیده است؟ "
گودال داد و بیداد در یک لحظه. آرام دوباره همانطور که عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی ادامه داد :
"اوه ، این منظره خوبی بود برای دیدن این شکارچی توانا scuttling به مانند پوشش
خرگوش ، رفتن به زمین در صومعه Cordelier.
رن تا او را ندیده.
رن می خواهم به او را ببیند دوباره. اما اگر او با ارزش است ، او نیز با احتیاط.
و در جایی که می توانم به شما فکر می کنم او پناه ، این اشراف زاده بزرگ که می خواستم برای دیدن گرفته است
خیابان های رن شسته در خون از شهروندان خود ، این مرد چه کسی می توانست
butchered خوار پیر و جوان
غوغا برای ساکت کردن صدای عقل و آزادی است که فرض برای زنگ از طریق
فرانسه به روز؟ کجا شما فکر می کنید او خودش را پنهان کرده و ابزارهای رومیزی را؟
چرا ، در اینجا در نانت است. "
باز هم داد و بیداد وجود دارد. "چه چیزی به شما می گویند؟
غیر ممکن؟
چرا ، دوستان من ، در این لحظه او در این تئاتر -- skulking وجود دارد که در آن
جعبه. او بیش از حد خود را نشان می دهد خجالتی -- اوه ، بسیار
نجیب زاده متواضع.
اما او در پشت پرده وجود دارد. آیا شما خودتان را به دوستان خود نشان نمی دهند ،
م د لا تور D' Azyr ، موسیو لو مارکی که در نظر فصاحت بسیار خطرناک
هدیه؟
ببینید ، آنها را کلمه با شما می خواهم ، آنها من را باور نداری زمانی که آنها را بگویم که شما
اینجا قرار دارد. "
در حال حاضر ، هر کاری که ممکن است شده اند ، و هر گونه دیدگاه ها در مورد این موضوع برگزار شد
آندره لویی ، م د لا تور D' Azyr مطمئنا نه ترسو.
می گویند که او در نانت مخفی بود درست نیست.
او آمد و رفت و آشکارا و بی شرم.
با این حال ، این اتفاق افتاد ، که Nantais نادان تا این لحظه حضور او بودند
در میان آنها است.
اما بعد او را عار شمرده به به آنها را از آن مطلع فقط به عنوان او
عار شمرده که آن را از آنها پنهان است.
چالش در نتیجه ، با این حال ، و با وجود شیوه ای شوم که در آن بورژوازی
عنصر در مخاطب به درخواست تجدید نظر عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی به احساسات خود را پاسخ داده بودند ،
با وجود تلاش Chabrillane تا ساخته شده
مهار او ، این دو خودرو به جاروب کنار پرده در سمت جعبه و
ناگهان خود را نشان داد ، رنگ پریده ، اما خود شامل و scornful او بررسی برای اولین بار
عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی جسورانه و سپس آن دسته از
دیگر افرادی که در معرض دید او زبان به خصومت خود را داده بود.
Hoots و yells هزینههای او ، مشت او را متزلزل شد ، ساقه ها brandished
menacingly.
"قاتل! رذل!
بزدل! خائن! "
اما او braved طوفان ، لبخند زدن بر آنها تحقیر شخص غیر قابل توصیف او.
او برای سر و صدا به بس منتظر بود ، در حال انتظار برای پرداختن به آنها را به نوبه خود او است.
اما او در بیهوده منتظر ، به عنوان او خیلی زود درک.
تحقیر او مشکل نیست به خشکه مقدس ، اما به مهمیز آنها را در خدمت کرده است.
در دوزخ از گودال در حال حاضر مواج بود.
ضربات آزادانه رد و بدل شد scuffling گروه ها ، و اینجا و آنجا
شمشیر کشیده می شدند ، اما خوشبختانه مطبوعات را بیش از حد متراکم بود به آنها اجازه
اینکه به طور موثر استفاده شود.
کسانی که زنان با آنها و ترسو از طبیعت بود ، با عجله به ترک
خانه که شبیه تبدیل شدن به کابین خلبان ، که در آن صندلی که شکست به ارائه
اسلحه ، و بخش هایی از لوستر در حال حاضر به عنوان موشک استفاده می شود.
یکی از این دست آقایی در یکی از جعبه ها دقت پرتاب
از دست رفته عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی که در آن او ایستاده ، به دنبال در نوعی از پیروزی ترسناک بر
ویران کردن که کلمات خود را به حال به شکل دراورده شده.
اطلاع از مواد قابل اشتعال از مخاطبان تشکیل شده بود ، او تا به حال به عمد
در میان آنها را پرت مشعل نورانی از اختلافات ، به تولید این آتش است.
او را دیدم مردان در حال سقوط به سرعت به نماینده گروه از یک طرف و یا دیگر
این نزاع که در حال حاضر شروع به تحریک تمام فرانسه.
فریاد محوری آنها زنگ را از طریق تئاتر شد.
"مرگ بر غوغا!" از برخی از. "مرگ بر ممتاز از دیگران است.
و سپس بالاتر از کلی DIN یکی فریاد از شدت و مصرانه زنگ زد :
"به جعبه! مرگ بر قصاب از رن!
مرگ به لا تور D' Azyr که آمریکا جنگ را بر مردم! "
عجله برای یکی از درهای گودال که باز بر راه پله وجود دارد
منجر به جعبه.
و اکنون ، در حالی که نبرد و گسترش سردرگمی با سرعت آتش ، سرشار از
تئاتر را به خود در خیابان ، لا تور D' جعبه Azyr's ، که اصلی تبدیل شده بود
هدف از حمله بورژوازی ،
تا به حال نیز تبدیل به زمین محوری برای آقایان چنین در حال حاضر بودند
تئاتر و برای کسانی که بدون بودن مردان تولد خود را ، با این وجود
متصل به حزب اشراف.
لا تور D' Azyr جلوی جعبه برای دیدار با کسانی که آمدند تا به او ملحق quitted شده بود.
خشم و هم اکنون در گودال یک گروه از آقایان ، در تلاش برای رسیدن به مرحله
در سراسر ارکستر خالی ، به طوری که آنها ممکن است با کمدین بی پروا که معامله
مسئول این انفجار بود ، در بر داشت
خود را مخالف و برگشت توسط گروه دیگری متشکل از مردان برگزار شد که احساسات
آندره لوئیس بیان داده بود.
ادراکی این ، و به یاد آوردن لوستر ، او به Leandre ، که تا به حال تبدیل شده
باقی مانده در کنار او. "من فکر می کنم ، گفت :" وقت آن است که توان رفتن او.
Leandre ، به دنبال رنگ پریده زیر رنگ او ، وحشت زده از طوفان که تا کنون بیش از
هر چیزی که در مغز unimaginative او می توانست حدس زده ، gurgled غیر ملفوظ
توافق نامه بود.
اما این نگاه همانطور که اگر از قبل آنها خیلی دیر شده بود ، در آن لحظه به آنها هزینههای
از پشت.
M. بینه به حال در گذشته در شکستن گذشته Polichinelle و Rhodomont موفق شده است ، که در
نمایی از خشم قاتل او بوده است تلاش بود او را مهار.
نیم دوجین آقایان ، habitues از اتاق سبز ، گرد آمده بودند به مرحله به
روده در اوردن از پست و حقیر که این شورش را ساخته بود ، و آنها آن را که کنار پرت شده بود
آن دو کمدین که آویزان بر بینه.
پس از او آنها آمدند در حال حاضر ، شمشیر خود را ، اما پس از تشکیل گرفته و آنها را دوباره آمد Polichinelle ،
Rhodomont ، لوده ، دلقک ، Pasquariel و باسک هنرمند ، با چنین مسلح
این پیاده سازی به عنوان آنها عجله می تواند قاپ زنی ،
و قصد بر صرفه جویی در مردی که با آنها به رغم همه همدردی ، و در
آنها در حال حاضر تمام امید خود را در مرکز است.
خوبی پیش رو نورد بینه موافق نبود ، در حال حرکت سریعتر از هر برنامه تا کنون دیده بود او را حرکت و نوسانی
بدست آمده از نیشکر و زمانی که از آن دلقک جدایی ناپذیر است.
"بدنام رذل!" او roared.
"شما به من خراب! اما ، نام نام ، شما باید پرداخت! "
آندره لوئیس تبدیل به چهره او را. "شما اشتباه علت با اثر ، گفت :" او.
اما او هیچ دورتر...
بدست آمده از نیشکر و بینه ، وحشیانه رانده می شود ، فرود و بر شانه او را شکست.
اگر او را به سرعت به کنار به عنوان ضربه سقوط کرد باید او را در سراسر گرفته
سر ، و احتمالا او را حیرت زده کرد.
همانطور که وی نقل مکان کرد ، او دست خود را کاهش به جیب خود ، و سریع بر کراکینگ
بدست آمده از نیشکر و شکستن بینه را ترک تپانچه که با آندره لویی پاسخ آمد.
"شما تا به حال هشدار دهنده خود را ، شما را به واسطه کار بد کثیف!" او گریه.
و در کلمه او را از طریق بدن به ضرب گلوله کشته است.
بینه رفت و فریاد ، در حالی که Polichinelle شدید ، fiercer از هر زمان دیگری در
که لحظه ای از واقعیت های شدید ، به سرعت به گوش آندره لوئیس "صحبت کرد :
"احمق!
بنابراین بسیار لازم بود! دور با شما در حال حاضر ، و یا شما را ترک شما
پوست در اینجا! دور با شما! "
آندره لوئیس فکر مشاوره خوب است ، و آن زمان است.
آقایان که بینه در آن عجله تنبیهی بر صحنه بود ، تا حدودی
در چک توسط سلاح های بداهه از بازیکنان برگزار شد ، تا حدودی مرعوب
تپانچه دوم که عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی نیز ارائه شده ، به او اجازه دهید.
او به دست اورد بال ، و در اینجا خود را توسط یک زن و شوهر از sergeants از با آن روبرو
تماشا ، بخشی از پلیس که در حال حاضر مهاجم تئاتر با در نظر گرفتن
بازگرداندن نظم است.
نزد آنها او را به یاد unpleasantly که او چگونه باید در قبال قانون برای ایستادن
کار این شب ، و به خصوص برای آن گلوله در جایی در بینه را تسلیم
بدن چاق.
او تپانچه او رونق گرفت. "راه ، و یا من مغز شما دچار آفتاب سوختگی!" او
تهدید آنها ، و مرعوب ، خود را بدون سلاح گرم ، آنها سقوط کرد به عقب
و او را عبور دهید.
او توسط درب از اتاق سبز تضعیف ، که در آن بانوان از شرکت بسته بود
خود را در تا زمانی که طوفان باید بیش و خیابان را پشت سر بدست آورد
تئاتر است.
آن خالی است. پایین او در اجرا رفت ، قصد
رسیدن به کاروانسرا برای لباس ها و پول ، از آن غیر ممکن است که او را باید
جاده در لباس عروسک دلقک نمای خیمه شب بازی.