Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل L : مرگ تیتان است.
در لحظه ای که Porthos ، بیشتر عادت به تاریکی نسبت به این افراد ، که از
نور روز باز ، به دنبال دور از او بود اگر از طریق این Aramis نیمه شب مصنوعی
ساخت نیست که او برخی از سیگنال ، او احساس
دستش را به آرامی لمس و صدای کم به عنوان یک نفس زمزمه در گوش او ، "بیا."
"آه! گفت :" Porthos. "صدا در نیاوردن!" گفت : Aramis ، در صورت امکان ، هنوز بیشتر
ملایم.
و در میان سر و صدا از تیپ سوم ، که ادامه داد : برای پیشبرد ،
imprecations از نگهبانان هنوز زنده سمت چپ ، خفه ناله از در حال مرگ ،
Aramis و Porthos نهان را در امتداد دیوار گرانیت از غار glided.
Aramis Porthos به آخرین محفظه اما یکی به رهبری ، و به او نشان داد ، در یک توخالی از
دیوار سنگی ، بشکه پودر با وزن 70-80 پوند ، که او
متصل فیوز.
"دوست من ، گفت :" او به Porthos ، "شما این بشکه ، بازی که من
رفتن به آتش زدن و پرتاب آن را در میان دشمنان ما می تواند به شما این کار را "؟
"! Parbleu" پاسخ Porthos و او را به هر بشکه را با یک دست بلند.
آن نور! "
"توقف" گفت : Aramis ، "تا همه آنها فراوان با هم ، و آن وقت به بعد ، مشتری من ، پرت کردن
صاعقه خود را در میان آنها است. "" آن نور ، به تکرار Porthos.
من به سهم خود ، "ادامه داد : Aramis ،" من Bretons ما ، پیوستن و کمک به آنها برای بدست آوردن
قایق رانی به دریا. من برای شما در ساحل صبر کنید ، راه اندازی آن
به شدت ، و ما را تسریع می بخشند. "
Porthos ، بار سوم گفت : "نور" است. اما آیا شما را در درک من؟ "
"Parbleu! گفت :" Porthos دوباره با خنده که او نه حتی به تلاش
مهار ، "زمانی که چیزی به من توضیح داده من آن را درک کنند ؛ خارج شو و به من بدهد
نور است. "
Aramis مسابقه در حال سوختن به Porthos ، که برگزار شد از بازوی خود را به او داد ، دست او
در حال درگیر است.
Aramis فشار بازوی Porthos با هر دو دست ، و سقوط به خروجی
غار که در آن سه rowers او در انتظار است.
Porthos ، سمت چپ به تنهایی ، اعمال جرقه شجاعانه به بازی.
جرقه -- جرقه ضعیف ، اولین اصل از آتش -- تاباند در تاریکی
مانند یک کرم شب تاب ، سپس در برابر بازی که آن را به آتش کشیدند ، Porthos deadened شد
روح شعله با نفس خود.
دود بود کمی پراکنده شده است ، و توسط نور از اشیاء مسابقه گازدار
ممکن است ، برای دو ثانیه ، قابل تشخیص است.
این عینک کوتاه اما پر زرق و برق ، که این غول ، رنگ پریده ، خونین ، خود را
لقاء روشن آتش بازی سوزش در اطراف تاریکی!
سربازان او را دیدم ، آنها را دیدم در هر بشکه که در دست او برگزار شد -- آنها در یک بار
فهمیدم چه اتفاقی خواهد افتاد.
سپس ، این مردان ، در حال حاضر با وحشت در نزد آنچه انجام شده بود خفه ،
پر از رعب و وحشت در فکر آنچه در مورد انجام شد ، داد از
جیغ زدن به طور همزمان از عذاب.
برخی از تلاش برای پرواز ، اما آنها مواجه تیپ سوم ، که ، ممنوع
عبور کنند ، دیگران مکانیکی در زمان هدف و تلاش برای آتش تخلیه شده خود را
muskets و دیگران به طور غریزی بر زانو خود سقوط کرد.
دو یا سه افسر گریه به Porthos به او آزادی خود را وعده اگر او
یدکی زندگی خود را.
ستوان از تیپ سوم مردان خود را به آتش فرمان ، اما سپاه پاسداران
قبل از آنها اصحاب وحشت زده خود را ، که به عنوان حصار زندگی برای Porthos.
ما گفته اند که نور تولید شده توسط جرقه و بازی بیش از
دو ثانیه ، اما در طول این دو ثانیه ، این همان چیزی است که در آن illumined : در اول
مکان ، غول بزرگ در تاریکی ؛
پس از آن ، در ده قدم خاموش ، پشته خونریزی از بدن ، خرد ، ، مثله در میان
که برخی هنوز در عذاب گذشته heaved ، بلند کردن اجسام جرم به عنوان آخرین تنفس
باد طرف برخی از هیولای مرگ در شب.
هر نفس از Porthos ، در نتیجه vivifying مسابقه ، نسبت به این پشته از بدن ارسال
اورا شب تاب ، مخلوط با رگه ای از بنفش.
علاوه بر این گروه اصلی در مورد غار پراکنده ، به عنوان شانس
از مرگ یا تعجب آنها را کشیده بودند ، بدن های جدا شده به نظر می رسید به ساخت رنگ پریده
نمایشگاه از زخم های خمیازه خود را.
بالاتر از زمین ، bedded در استخر خون ، افزایش یافت ، سنگین و درخشان ، کوتاه ، ضخیم
ستون از غار ، که سایه به شدت مشخص شده را دور انداخت
ذرات نورانی.
و این همه توسط نور لرزش یک مسابقه متصل به بشکه دیده شد
پودر ، که است که می گویند ، یک مشعل که ، در حالی که پرتاب نور را در گذشته مرده ،
نشان داد مرگ های آینده است.
همانطور که گفته اند ، این نمایش بالا به دو ثانیه نیست.
در طول این فضای کوتاه از زمان افسر تیپ سوم با هم هشت مرد
مسلح با muskets ، و از طریق باز کردن ، دستور داد آنها را به پس از Porthos آتش.
اما آنها که به منظور آتش می لرزید به طوری که سه نفر از نگهبانان را کاهش یافت
تخلیه و پنج توپ باقی مانده بر روی تراشه گنبد hissed ، شخم زدن
زمینی ، و یا تو رفتگی ستون غار.
پشت سر هم از خنده پاسخ به این رگبار و پس از آن بازوی غول چرخش دور و پس از آن
چرخش از طریق هوا ، مانند یک ستاره در حال سقوط ، قطار آتش دیده می شد.
در هر بشکه ، پرتاب فاصله سی پا ، مانع شدن از بدن مرده را پاک ،
و سقوط در میان گروهی از سربازان shrieking ، که خود را بر روی خود را انداخت
مواجه است.
مامور قطار درخشان در هوا دنبال کرده بود و او را به تلاش
تسریع خود را بر هر بشکه و پارگی از مسابقه پیش از رسیدن به
پودر آن را شامل است.
بی فایده!
هوا شعله متصل به هادی فعال تر ساخته شده بود ، مسابقه ، که در
بقیه ممکن است سوخته پنج دقیقه ، در سی ثانیه مصرف می شد ، و
کار شیطان صفت منفجر شد.
vortices شد آتشین گوگرد و نیترات سدیم ، shoals بلعیدن از آتش گرفتار است که هر
شی ، رعد و برق وحشتناک از انفجار ، این چیزی دوم است که
پس در آن غار از وحشت فاش شده است.
سنگ مانند قطعه هست معامله زیر تبر تقسیم می شود.
جت را از آتش ، دود ، و زباله های بر خاست از وسط غار بزرگ به عنوان
آن نصب شده است.
دیواره های بزرگ از سنگ چخماق tottered و سقوط بر شن و ماسه ، و شن و ماسه به خودی خود ،
ابزار درد زمانی که از بستر سخت خود ، سرند چهره با هزاران راه اندازی شد
برش اتم است.
Shrieks ، imprecations ، زندگی انسان ، بدن های مرده -- همه در یکی فوق العاده فرا گرفته شد
سقوط.
سه محفظه اول یک سینک حزن انگیز را به که سقوط ظالمانه شد
پشت ، منظور از وزن خود را ، هر گیاهی ، معدنی ، و یا قطعه انسان است.
سپس شن و ماسه سبک و خاکستر به نوبه خود آمد ، کشش مانند ورق پیچ در پیچ و
سیگار کشیدن بیش از صحنه ملال انگیز است.
و اکنون ، در این مقبره سوزش ، این آتشفشان قنات ، دنبال ، پادشاه
نگهبانان با کتهای آبی خود را laced با نقره.
دنبال افسر ، درخشان در طلا ، به دنبال سلاح که بر اساس آن ، آنها را برای وابسته
دفاعی آنها است.
یک مرد تنها از همه آن چیزهایی هرج و مرج بیشتر اشتباه گرفته ساخته شده ،
بی ریخت ، وحشتناک تر از هرج و مرج که قبل از خلقت از وجود داشته است
جهان است.
باقی ماند چیزی از سه محفظه وجود دارد -- چیزی که خدا می تواند
کاردست او به رسمیت شناخته اند.
همانطور که برای Porthos ، پس در هر بشکه میان دشمنان خود را از پودر پرتاب ، او تا به حال
فرار ، به عنوان Aramis او را مجبور به انجام ، و محفظه گذشته به دست آورده بود ، به که
هوا ، نور ، و نور آفتاب نفوذ از طریق باز کردن.
به ندرت او تبدیل شده بود زاویه که محفظه سوم را از هم جدا
چهارم در زمانی که او در صد قدم از او از رقص پوست بر روی این امواج درک.
دوستان خود را ، در آنجا آزادی است ، وجود دارد زندگی و پیروزی وجود دارد.
شش بیشتر از گام های نیرومند او ، و او خواهد بود از طاق ؛ از
طاق! یک دوجین از جهش شدید او و او به قایق رانی برسد.
ناگهان او احساس زانو خود را راه بدهند ؛ زانو خود را ناتوان به نظر می رسید ، پاهای خود را به عملکرد
در زیر او. "آه! ! "او زمزمه ،" من وجود دارد
ضعف من تصرف دوباره!
من جرأت نمی کنم بیشتر پیاده روی! این چیست؟ "
Aramis او را از طریق باز کردن درک ، و قادر به تصور آنچه که می تواند فرد را وادار به
در نتیجه او برای متوقف کردن -- "در تاریخ آمده ، Porthos! در تاریخ آمده ، گریه ، "آمده به سرعت"!
"آه" غول پاسخ ، و تلاشی که پیچشی عمل هر عضله بدن خود --
"آه! اما من می توانم. "
در حالی که گفت : این کلمات ، او بر زانو خود سقوط کرد ، اما با دست توانا و خود او چسبیده
به سنگها ، و خود را مطرح تا دوباره.
"سریع! سریع! "تکرار Aramis ، خم شدن به جلو به سمت ساحل ، تا اگر به منظور جلب
Porthos نسبت به او را با اسلحه خود را. stammered Porthos : "من اینجا هستم ،" ، جمع آوری
تمام قدرت خود را به یک قدم بیشتر.
"در به نام بهشت! Porthos ، را با عجله! هر بشکه خواهد ضربه
بالا! "
"را با عجله ، monseigneur!" فریاد زد : Bretons به Porthos ، بود که floundering به عنوان
در یک رویا.
اما هیچ زمانی وجود دارد ، انفجار thundered ، زمین gaped ، دود که
پرتاب از طریق شکاف پنهان آسمان و دریا سرازیر شد هر چند به عنوان رانده
انفجار شعله که از غار darted
تا اگر از فک از بعضی از خیال واهی آتشین غول پیکر ، ریفلاکس معده و مری در زمان پوست خارج
بیست toises ، سنگ جامد ترک خورده برای پایگاه خود ، جدا شده و مانند بلوک
زیر بهره برداری از گوه ؛
بخشی از گنبد به سمت آسمان انجام شد ، که اگر آن را از ساخته شده است
مقوا ، سبز و آبی و توپاز آتش و گدازه سیاه و سفید از
liquefactions درگیر شدند و به مبارزه
لحظه در زیر گنبد با شکوه از دود و پس از آن نوسان ، کاهش یافته است ، و سقوط کرد
متوالی توانا monoliths از سنگ که خشونت از انفجار بود
قادر به از تخت از سنین ریشه کن کردن ؛
آنها به یکدیگر مانند مردان قبر و سفت متمایل ، و سپس خود را سجده ،
وضع برای همیشه در آرامگاه غبارآلود خود.
این شوک وحشتناک به نظر می رسید برای بازگرداندن Porthos قدرت است که او از دست داده بود ، او
به وجود آمد ، به یک غول در میان غول های گرانیت.
اما در حال حاضر او میان پرچین دو فانتوم گرانیت پرواز بود ، این
دومی ، که دیگر توسط لینک های مربوطه بودند ، شروع به رول
پس و پیش رفتن دور تیتان ما ، که به عنوان اگر نگاه
رسوب از آسمان در میان سنگ که به او شده است راه اندازی.
Porthos زمین زیر پای او را احساس تبدیل شدن به ژله لرزش.
او کشش به هر دو دست خود را به دفع سنگ در حال سقوط است.
یک بلوک عظیم پشت هر یک از سلاح های توسعه یافته خود برگزار شد.
او خم سر خود و توده گرانیت سوم فاصله ی بین شانه خود غرق است.
برای یک لحظه قدرت از Porthos به نظر می رسید او را شکست ، اما این هرکول جدید
متحد تمام نیروی خود را ، و دو دیوار از زندان که در آن او به خاک سپرده شده بود به پشت سقوط کرد
به آرامی و به او محل.
برای یک لحظه ، او ، در این چارچوب گرانیت ظاهر شد ، مانند فرشته هرج و مرج ، اما در
با عقب راندن سنگ جانبی ، او خود را از پشتیبانی را از دست داد ، برای یکپارچه که
وزن بر شانه های او ، و
بولدر ، فشار بر او را با تمام وزن خود ، به ارمغان آورد غول پایین بر او
زانو.
سنگ ، لترال ، برای یک لحظه به عقب رانده خود جلب کرد با هم دوباره ، و ارسال آنها
وزن به جرم سنگین که می شده اند کافی برای درهم شکستن ده مرد.
قهرمان بدون ناله سقوط کرد -- او سقوط کرد در حالی که پاسخ Aramis با کلمات
تشویق و امید ، برای ، به لطف قوس قدرتمند دستهای خود را ، برای یک لحظه
او بر این باور است که ، مثل انسلادوس ، او را به نقطه ای در دادن بار سه گانه موفق.
اما درجه Aramis مشهود نزول بلوک ، دست ها ، صحافی برای یک لحظه ،
سلاح های stiffened برای آخرین تلاش ، داد راه ، شانه تمدید غرق ، مجروح و
پاره شده ، و سنگ ادامه داد : به تدریج سقوط است.
"Porthos! Porthos! "گریه Aramis ، پاره شدن موهای خود است.
"Porthos! کجا هستند؟
صحبت! "" در اینجا ، اینجا ، "زمزمه Porthos ، با
صدای در حال رشد آشکارا ضعیف تر ، "صبر! صبر! "
به ندرت او را تلفظ این کلمات ، زمانی که ضربه از سقوط تکمیل شده
وزن ، سنگ عظیم غرق پایین ، فشرده توسط کسانی دیگر که از غرق
طرف ، و آن را به عنوان ، بلعیده بالا
Porthos در مقبره از سنگ های بد مفصل کاذب.
Aramis در شنیدن صدای مرگ دوست خود ، فنر به زمین بود.
دو تن از Bretons او را دنبال کردند ، با هر اهرم در دست داشت -- یکی بودن کافی
برای مراقبت از پوست. تلق تلق کردن مرگ پهلوان از جان گذشته شجاع
آنها را در لابلای خرابه های هدایت می شود.
Aramis ، متحرک ، فعال و جوان در بیست پیمود ، به سمت جرم سه گانه ، و
با دست خود ، به عنوان کسانی که از یک زن ظریف ، توسط یک معجزه از قدرت بزرگ
سنگ گوشه ای از این قبر بزرگ گرانیت است.
سپس او گرفتار یک نگاه اجمالی ، از طریق تاریکی از آن قبرستان خانه ، از
هنوز هم چشم درخشان از دوستان خود ، آنها بلند کردن اجسام گذرا از جرم ترمیم
تنفس لحظه ای.
دو مرد آمدند عجله کردن ، درک اهرم آهن خود را متحد قدرت سه گانه خود را ،
، نه تنها به افزایش است ، اما حفظ آن. تمام فایده ای نداشت.
آنها راه را با فریاد از غم و اندوه ، و صدای خشن از Porthos داد ، از دیدن آنها اگزوز
خود را در مبارزه بی فایده ، زمزمه در تن تقریبا شاد آن عالی
کلماتی که به لب هایش را با تنفس گذشته آمد ، "بیش از حد سنگین است!"
پس از آن چشمان او تیره و بسته شد ، چهره اش بزرگ شد خاکستری رنگ پریده ، دست
سفید و کلوسوس غرق بسیار پایین ، تنفس آه آخر او.
با او غرق سنگ ، که حتی در خود عذاب مرگ او هنوز هم برگزار شده بود.
سه مرد کاهش یافته است ، اهرم ها ، که بر سنگ tumulary نورد.
سپس ، از نفس افتاده ، رنگ پریده ، پیشانی خود را تحت پوشش با عرق Aramis گوش ، پستان او
ستمدیده ، قلب خود را آماده برای شکستن. چیزی بیشتر.
غول خواب خواب ابدی ، در دفن کردن که خدا به حال در مورد او ساخته شده است
اندازه گیری خود است.