Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل هشتم
در صبح یک روز خوب ماه ژوئن اولین بچهای که مورد مواظبت قرار میگیرد کمی قوی و زیبا ، و آخرین
باستان سهام Earnshaw ، متولد شد.
ما با یونجه را در یک میدان دور دست مشغول بودند ، زمانی که دختر که بتواند معمولا به ارمغان آورد
صبحانه ما آمد در حال اجرا یک ساعت بیش از حد به زودی در سراسر چمنزار و تا خط ،
تماس من به او زد.
'اوه ، چنین بچه بزرگ!' او panted از. بهترین LAD است که تا کنون تنفس!
اما دکتر می گوید missis باید برود : او می گوید : او در مصرف این بسیاری بوده است
ماه می باشد.
من شنیده ام آقای Hindley به او بگو : و در حال حاضر او چیزی برای او نگه دارد ، و او خواهید بود مرده
قبل از زمستان. شما باید خانه برمی گردند به طور مستقیم.
شما به پرستار آن هستید ، نلی : به غذا آن را با شکر و شیر ، و مراقبت از آن روز و
شب. ای کاش من به شما بود ، دلیل آن می تواند تمام
مال شما زمانی که هیچ missis وجود دارد!
اما او بسیار بیمار است؟ "پرسیدم ، flinging با چنگک جمع کردن من و بستن من
کلاه سر گذاشتن.
"من حدس می زنم او است ، اما او شجاعانه به نظر می رسد ، پاسخ داد : دختر ، و او صحبت می کند که اگر او
تصور از زندگی برای دیدن یک مرد رشد آن است. او از سر شادی ، آن را چنین
زیبایی!
اگر من او بودند من مطمئنم که من نباید مرد : من باید بهتر دید لخت از
آن ، در وجود کنت. من نسبتا دیوانه او بود.
آرچر بانو به ارمغان آورد و فرشتگان اسمانی بصورت بچه بالدار به استاد ، در خانه ، و صورت او نه تنها
شروع به نور تا زمانی که غار غار کننده مراحل رو به جلو ، و می گوید او -- "Earnshaw ، آن را
نعمت همسر شما بخشوده شده است تا به شما این فرزند ترک.
وقتی که او آمد ، من احساس متقاعد ما باید طولانی خود را حفظ کند ، و در حال حاضر ، من باید
به شما بگویم ، زمستان احتمالا او به پایان برسد.
را در ، و اخم در مورد آن بیش از حد : آن را نمی توان کمک کرد.
و علاوه بر این ، شما باید شناخته شده بهتر از چنین عجله از زن جوان را انتخاب کنید! '
و چه پاسخ استاد؟ "
من نپرسید. "من فکر می کنم او قسم می خورد : اما من او را ذهن نیست ،
من زور زدن به بچه بود ، و او شروع دوباره آن را توصیف rapturously.
من ، به عنوان خودش را به عنوان متعصب ، مشتاقانه به خانه عجولانه به تحسین ، من به سهم خود ، هر چند که من بود
بسیار غم انگیز برای خاطر Hindley.
او جایی در قلب او تنها به مدت دو بت به حال -- همسرش و خود او در doted
هر دو ، و ستایش یک ، و من نمی توانستم تصور که چگونه او را از دست دادن خرس.
هنگامی که ما به ارتفاعات نظرات او ایستاده ، در درب جلو وجود دارد و به عنوان من گذشت
من پرسید : «کودک چگونه بود؟" تقریبا آماده اجرا در مورد ، نل! 'او
پاسخ داد : قرار دادن بر روی یک لبخند شاد.
؟ و معشوقه "من جرأت به پرس و جو ؛' دکتر می گوید :
she's -- ''! لعنت به دکتر او قطع کرد ،
قرمزی.
'فرانسیس کاملا درست است : او خواهید بود به خوبی در این زمان در هفته آینده است.
آیا قصد دارید تا از پله ها؟ شما به او را که من آمده است ، اگر او شما قول نمی
صحبت کنید.
من او را چرا که او زبان خود را نگه ندارد و او باید -- ارسال آقای کنت ایشان
می گوید که او باید آرام باشد.
من این پیام را به خانم Earnshaw ؛ او روحیه دمدمی مزاج به نظر می رسید ، و پاسخ
خوش ، من به سختی صحبت کرد یک کلمه ، الن ، و او وجود دارد رفته از دو بار ، گریه است.
خب ، می گویند قول می دهم من صحبت خواهد کرد : اما این بدان من متصل او را به خنده نیست '!
روح پور!
تا ظرف یک هفته از مرگ او که قلب همجنسگرا هرگز او را شکست خورده و شوهرش
پافشاری سرسختانه ، نه ، خشمگینانه ، در تایید سلامتی اش بهبود هر روز.
هنگامی که کنت به او هشدار داد که داروهای خود را در این مرحله از بیماری بی فایده شد.
و او نیاز به قرار دادن او را به هزینه بیشتر توسط شرکت او نیست ، او retorted ، "من می دانید
لازم نیست -- او است -- او می کند حضور هر بیشتر از شما می خواهم!
او در مصرف بود هرگز.
تب بود و رفته است : نبض او را به عنوان کند به عنوان معدن در حال حاضر ، و گونه خود را به عنوان
سرد است.
او به همسرش گفت : همان داستان ، و او از باور به او به نظر می رسید ، اما یک شب ، در حالی که
با تکیه بر شانه خود ، در عمل گفت : او در فکر او باید قادر به
مناسب سرفه که در زمان بلند شدن به ، فردا ،
او -- یک بسیار کم بود -- او را در آغوش خود بزرگ و او دو دست خود را در مورد خود را قرار دهید
گردن ، او را چهره تغییر می کند ، و او مرده بود. همانطور که دختر پیش بینی شده بود ، کودک
Hareton تماما به دست من سقوط کرد.
آقای Earnshaw ، ارائه شده او را دیدم او را سالم و شنیده هرگز او را به گریه بود ، رضایت ، به عنوان
تا آنجا که او را در نظر گرفته است. برای خودش ، او از جان گذشته رشد : غم و اندوه خود را
از این نوع است که ضجه و زاری نمی.
او نه گریه و نه دعا. او فحش میدادند و به مبارزه طلبیده : execrated خدا و انسان ، و به
خود را تا اتلاف بی پروا.
بندگان می تواند رفتار استبدادی و شر او را تحمل نمی کند طولانی : Joseph و من
تنها دو است که می ماند.
من تا به حال قلب ترک به اتهام من ، و علاوه بر این ، شما می دانید ، من خود را پرورش بوده است
خواهر ، و رفتار خود را آسانتر از غریبه که معاف است.
جوزف به هکتور بیش از مستاجران و کارگران باقی مانده و به دلیل آن حرفه خود را بود
به جایی که او تا به حال مقدار زیادی از شرارت به ملامت کردن.
راه های بد کارشناسی ارشد و همراهان بد تشکیل یک مثال زیبا کاترین و
Heathcliff. درمان او از دومی بود به اندازه کافی برای
ادم بسیار شریر یک قدیس.
و ، واقعا ، به نظر می رسید که اگر LAD بودند شیطانی چیزی در برخوردار
آن دوره.
او خوشحال به شاهد Hindley تحقیر آمیز خود رستگاری گذشته و روزانه شد
قابل توجه برای sullenness وحشی و درنده تر است.
من نیمی از نمی توانست بگوید چه دوزخی خانه ما بود.
معاون کشیش بخش خواستار کاهش یافته است و هیچ کس مناسب و معقول در نزدیکی ما آمدند ، در گذشته ، مگر اینکه ادگار
بازدیدکننده داشته است لینتون به خانم کتی ممکن است یک استثنا است.
او در پانزده ملکه این کشور در سمت بود و او تا به حال هیچ همکار و او
به نوبه خود از موجودی مغرور ، لجباز!
من خود من او را دوست ندارد ، پس از دوره شیرخوارگی گذشته بود و من او را vexed غالبا با تلاش
تکبر او را پایین آورد : او گریزی به من در زمان هرگز ، هر چند.
او ثبات عجیب وشگفت انگیز به فایل ضمیمه قدیمی : حتی Heathcliff نگه داشته نگه خود
در عواطف او unalterably و لینتون جوان ، با تمام برتری خود ، آن را در بر داشت
مشکل را به تصور به همان اندازه عمیق است.
است که پرتره اش را بیش از شومینه است : او استاد مرحوم من بود.
از آن استفاده بر روی یک طرف آویزان ، و همسرش از سوی دیگر ، اما... او برداشته شده است ، و یا
دیگری که شما ممکن است چیزی از آنچه او را ببینید.
آیا شما می توانید که؟
خانم دین مطرح شمع ، و من تشخیص چهره برجسته نرم ، بسیار
شبیه بانوی جوان در ارتفاعات ، اما افسرده تر و مهربان در بیان.
این یک تصویر شیرین را تشکیل دادند.
مو بلند نور کمی در معابد فر ، چشم های بزرگ و جدی بودند ؛
این رقم تقریبا بیش از حد برازنده است.
من مارول چگونه کاترین Earnshaw می تواند دوست اول خود را برای چنین را فراموش کرده ام
فردی است.
من بسیار شگفت زده که چگونه او با ذهن متناظر با شخص او ، می تواند علاقه داشتن به من
ایده کاترین Earnshaw. 'پرتره بسیار مطبوع ،' من مشاهده
خانه و حافظ.
؟ است ، درست مانند "بله ، او پاسخ داد ؛' اما او نگاه بهتر
زمانی که او متحرک بود ؛ است که لقاء روزمره او : او روح به طور کلی می خواستم.
کاترین آشنایی او با Lintons نگه داشته بود پس از اقامت او را پنج هفته
در میان آنها ، و او تا به حال هیچ وسوسه به سمت خشن خود را در شرکت خود را نشان می دهد ، و
تا به حال حس شرمنده که بی ادب
جایی که او به تجربه حسن نیت ارائه میدهد از جمله ثابت ، او ناخواسته در تحمیل
بانوی پیر و نجیب زاده توسط صمیمیت دارای قوه ابتکار او را به دست آورد تحسین
ایزابلا ، و قلب و روح او
برادر : جمع آوری است که او را از اولین flattered -- برای او پر بود از
جاه طلبی -- و به رهبری او را به اتخاذ یک شخصیت دوگانه بدون دقیقا قصد
فریب هر یک.
در جایی که او شنیده Heathcliff نامید 'گردن کلفت جوان مبتذل ،' و بدتر
نسبت به حیوان ، او در زمان مراقبت مانند او عمل نمی کنند ، اما در خانه او کوچک بود
تمایل به تمرین ادب که
تنها در توان خندید ، و مهار طبیعت سرکش یا طغیانگر زمانی که آن را آوردن او
نه اعتباری و نه ستایش. آقای ادگار به ندرت mustered شجاعت را ببینید
بلندی های بادگیر آشکارا.
او وحشت شهرت Earnshaw ، و از مواجهه با او را منقبض شده و هنوز
خود استاد : او همیشه با بهترین تلاش ما در مدنیت دریافت
اجتناب متخلف او را ، دانستن اینکه چرا او از آن پرتو ها آمدند ؛
و اگر او نمی تواند بخشنده ، از راه نگه داشته است.
من نه فکر می کنم ظاهر خود را به کاترین ناخوشایند بود ، او نمی
نیرنگ باز ، زن عشوه گر ایفا می کرد هرگز ، و به حال آشکارا اعتراض به دو دوست او
ملاقات در همه ، برای زمانی که Heathcliff
تحقیر بیان لینتون در حضور او ، نیمی از او نمی توانست همزمان به عنوان
او در غیاب او انجام داد و زمانی که لینتون انزجار و نفرت و بیزاری به evinced
Heathcliff ، او جرأت خود را درمان نیست
احساسات با بی تفاوتی ، که اگر استهلاک از همبازی او بودند
به ندرت هر نتیجه به او.
من بسیاری از خنده در perplexities او و مشکلات بی حد و حصر ، که او بیهوده به حال
کوشید تا از مسخره من پنهان است.
این برای تلفن های موبایل بدطبیعت : اما او تا افتخار بود واقعا غیر ممکن به ترحم شد
distresses او ، تا او باید به تواضع بیشتر chastened.
او خودش آورد ، و در نهایت ، به اعتراف ، و برای اعتماد داشتن به در من : روح وجود ندارد
دیگری که او ممکن است مد را به مشاور.
آقای Hindley از خانه رفته بود یک بعد از ظهر ، و Heathcliff مفروض برای دادن
خود یک روز تعطیل در قدرت از آن.
او از شانزده سالگی رسیده بود پس از آن ، من فکر می کنم ، و بدون داشتن ویژگی های بد ، و یا
کمبود عقل ، او ساختگی برای انتقال احساس به سمت داخل و
repulsiveness بیرون که جنبه حال حاضر هیچ اثری از خود را حفظ است.
در وهله اول ، او تا به حال در آن زمان ، به نفع آموزش و پرورش در اوایل خود را از دست داد :
کار سخت مداوم ، آغاز به زودی و در اواخر به این نتیجه رسیدند ، هر خاموش بود
کنجکاوی او یک بار در پیگیری از صاحب
دانش ، و هر عشق به کتاب و یا یادگیری است.
دوران کودکی اش از حس برتری را به او القا شده به نفع قدیمی
آقای Earnshaw ، دور پژمرده شد.
او تلاش طولانی به نگه دارید تا برابری با کاترین در مطالعات خود ، و به همراه داشت
با تند و تلخ اگر چه تاسف سکوت : اما او به همراه داشت به طور کامل و شد وجود ندارد
حاکم بر او را یک گام در راه
در حال حرکت به سمت بالا ، وقتی که او کشف کرد که او باید ، لزوما ، در زیر سطح سابق خود غرق.
سپس ظاهر شخصی با زوال ذهنی همدردی : او به دست آورد
slouching راه رفتن و نگاه بد گوهر ، به طور طبیعی این سایت متعلق به خود را منش بود
اغراق آمیز به بیش تقریبا ساده لوحانه
moroseness گریزان از اجتماع ، و او در زمان لذت شوم ، ظاهرا ، در هیجان انگیز
بیزاری و نه از عزت آشنایی چند او.
کاترین و او همراهان ثابت هنوز در فصل خود را از مهلت از
کار ، اما او برای ابراز علاقه خود را برای او به عبارت متوقف شده بود ، و عقب کشیدم
با سوء ظن عصبانی از دختر وار او
caresses ، اگر آگاهانه می تواند بدون ارضاء در lavishing علائم چنین
محبت در او.
به مناسبت قبل از نام او را به خانه آمد ، اعلام قصد خود را از
انجام هیچ چیز ، در حالی که من به کمک خانم کتی به ترتیب لباس او : او نداشته
برشمرده در او آن را با توجه به سر خود را به
غیر فعال می شود و تصور او را تمام محل را به خود داشته باشند ، او موفق ، توسط
برخی از این معنی ، به اطلاع آقای ادگار غیبت برادرش شد و پس از آن آماده
برای دریافت او را.
کتی ، شما مشغول این بعد از ظهر؟ پرسید : 'Heathcliff.
او جواب داد : 'آیا قصد دارید در هر نقطه؟' '، آن است که باران ،'.
"چرا شما که نیم تنه دامن بلند ابریشمی ، پس از آن؟" او گفت.
هیچ کس از آمدن به اینجا ، من امیدوارم که؟ '' نه این که من ، می دانم 'stammered خانم : ولی
شما باید در این زمینه در حال حاضر ، Heathcliff.
شام ساعت گذشته است : من فکر کردم شما رفته است.
مشاهده پسر : 'Hindley می کند اغلب ما را آزاد از حضور او ملعون و مطرود ،'.
"من نمی خواهید کار هر به روز : من با شما خواهم ماند."
'اوه ، اما جوزف خواهد بگوید ، وی پیشنهاد شده است.' شما بهتر است! "
'جوزف در حال بارگذاری است آهک در سمت بیشتر از Crags Penistone ، او را تا را
تاریک ، و او هرگز می دانم. "بنابراین ، گفتن ، او را به آتش lounged ، و نشست
پایین.
کاترین منعکس های فوری ، با ابرو کشباف -- او آن را به نا گزیر
صاف کردن راه را برای نفوذ.
ایزابلا و ادگار لینتون صحبت از فراخوانی این بعد از ظهر ، '، در گفت
نتیجه گیری از یک دقیقه سکوت.
عنوان آن باران ، من به سختی آنها را انتظار دارند ، اما ممکن است آنها آمده ، و اگر آنها انجام دهید ، شما را اجرا
خطر بودن برای خوب scolded.
الن سفارش شما درگیر ، کتی ، او همچنان ادامه داشت. 'من روشن نیست
برای کسانی که رقت انگیز ، دوستان احمقانه از شما! من در نقطه هستم ، گاهی اوقات ، از شکایت
که آنها -- اما من -- '
که چه؟ "گریه کاترین ، زل زده او را با تشویق کردن مشکل است.
'اوه ، نلی!' وی افزود : petulantly ، حرکات تند و سریع سر خود را دور از دستان من ، شما خار
مو من کاملا خارج از حلقه!
که به اندازه کافی ، اجازه بدهید من به تنهایی. چه چیزی شما را در نقطه از شکایت
مورد ، Heathcliff؟ '
'هیچ چیز -- فقط نگاه almanack در آن دیوار ؛' او با اشاره به ورق حلق آویز قاب
در نزدیکی پنجره و ادامه داد : «صلیب برای شب شما باید صرف
با Lintons ، نقطه برای کسانی که با من صرف.
می بینید؟ مشخص شده هر روز من است.
'بله -- بسیار احمقانه است : اگر من در زمان متوجه پاسخ کاترین ، در لحن تند مزاج.
"و در جایی که حس؟' 'نشان می دهد که من را متوجه ، گفت : ،'
Heathcliff.
و باید همیشه با شما نشسته؟ او تقاضا در حال رشد بیشتر تحریک شده است.
خوب چه چیزی را دریافت کنم؟ نظر شما در مورد صحبت کردن؟
شما ممکن است گنگ ، و یا یک کودک است ، برای هر چیزی که می گویند به من مات و متحیر کردن ، یا برای هر چیزی شما
انجام ، چه! "
'شما به من گفت هرگز قبل از اون من خیلی کم صحبت کردیم ، یا این که شرکت من شما را دوست نداشت ،
کتی! 'Heathcliff گفت ، در بی قراری بسیار.
این هیچ شرکت در همه ، هنگامی که مردم می دانند که هیچ چیز و می گویند هیچ چیز ، 'muttered.
همدم او افزایش یافت ، اما او تا به حال هم برای بیان احساسات خود بیشتر نیست ، برای
پا اسب بر روی پرچم شنیده می شد ، و داشتن زدم به آرامی ، جوان لینتون
وارد شد ، چهره اش را درخشان با لذت در غیر منتظره احضار او به حال دریافت کرده است.
بدون شک کاترین مشخص شده اند ، به عنوان یکی از در آمد و تفاوت بین دوستان خود
دیگر بیرون می رفت.
کنتراست شبیه آنچه شما را در تبادل تاریک و دلگیر ، پر از تپه ، زغال سنگ برای کشور
دره حاصلخیز زیبا و صدا و تبریک خود را به عنوان مخالف خود را به عنوان
جنبه.
او شیرین ، شیوه ای کم صحبت و تلفظ لغات خود را به عنوان شما : که کمتر
ناهنجار تر از صحبت ما در اینجا ، و نرمتر است.
؟ من نمی آیند خیلی زود ، من او گفت ، ریخته گری به من نگاه کن : من برای از بین بردن شروع شده بود
بشقاب ، و برخی از زیر شلواری مرتب در پایان دور در میز کشودار واینه دار.
نه ، جواب داد : 'کاترین.
من جواب دادم : "چه کار می کنید وجود دارد ، نلی؟" کار من ، خانم ، '.
(آقای Hindley به من داده بود جهت را به شخص ثالث در هر بازدیدکننده داشته است خصوصی
لینتون انتخاب به پرداخت است.)
او پشت سر من پا و crossly زمزمه ، از خود و dusters خود را "نگاهی
خاموش ؛ زمانی که شرکت در خانه هستند ، بندگان انجام پشم شویی اغاز نیست و
تمیز کردن در اتاق به جایی که آنها هستند! '
من جواب داد : اتمام حجت ، در حال حاضر فرصت خوبی است که استاد دور ، 'و با صدای بلند :" او متنفر مرا به
بی قراری بیش از این چیزها را در حضور او.
من مطمئن هستم که آقای ادگار من بهانه ای.
بانوی جوان گفت : 'من نفرت شما را به بی قراری در حضور من ،
آمرانه ، اجازه می دهد نه زمان مهمان خود را به صحبت می کنند : او به بازیابی او شکست خورده بود
قضاوت منصفانه از اختلاف کمی با Heathcliff.
من متاسفم برای آن ، خانم کاترین ، 'پاسخ من بود و من پشتکاری قابل ملاحظه با اقدام
شغل.
او فرض ادگار می تواند او را نمی بینم ، پارچه را از دست من ربوده و
pinched من ، با آچار ، طولانی مدت بسیار spitefully در بازو.
من گفت : من او را دوست ندارد ، و نه لذت mortifying غرور خود را در حال حاضر و
و سپس : علاوه بر این ، او به من صدمه دیده است بسیار ، بنابراین من از زانو های من شروع شده است ، و فریاد زد بیرون ،
'اوه ، خانم ، ترفند that'sa تند و زننده!
شما هیچ حق سرمازدگی من ، و من قصد ندارم به آن تحمل است. "
"من شما را لمس کرد ، شما دروغ گفتن مخلوق!' او گریه ، احساس سوزن سوزن شدن انگشتان دست او را به تکرار
عمل می کنند ، و گوش او را با خشم قرمز.
او قدرت را به پنهان کردن شور و شوق او را به حال هرگز ، همیشه رنگ کامل خود را در یک مجموعه
جار زدن. 'است که ، پس از آن؟
من retorted ، نشان دادن شاهد بنفش تصمیم گرفت به او رد.
او پای خود مهر ، wavered یک لحظه ، و پس از آن ، بسیار شیطان impelled
روح درون او ، به من بر گونه سیلی زد : ضربه گزش ایجاد می کنند که پر هر دو چشم با
آب است.
"کاترین ، عشق! کاترین! 'interposed لینتون ، تا حد زیادی
شوکه در گسل دو دروغ و خشونت که بت خود را به حال متعهد است.
'خروج از اتاق ، الن!' او تکرار ، لرزش بیش از همه.
Hareton کوچک ، که من به دنبال همه جا ، و نزدیک من نشسته بود روی زمین ، در
دیدن اشک من شروع به گریه خود را ، و sobbed شکایت علیه "شریر
عمه کتی ، که خشم خود را به خود جلب کرد
تیره بخت سر او را مصادره شانه خود را تکان داد و او را تا کودک فقیر کبود waxed
و ادگار فکر گذاشته نگه دارید از دست هایش را به او تحویل.
در یک لحظه بود واپیچیدن آزاد است ، و مرد جوان شگفت زده شده بودم ، احساس اعمال بیش از
گوش خود را در راهی است که می تواند برای استهزاء کردن اشتباه نمی شود.
او در بهت و حیرت خود جلب کرد.
من Hareton در آغوش من برداشته ، و راه می رفت به آشپزخانه با او ، از خروج از درب
ارتباطات باز ، برای من کنجکاو را به تماشای آنها چگونه خود را حل و فصل
اختلاف نظر است.
بازدید کننده توهین به نقطه مورد نقل مکان کرد جایی که او کلاه خود را ، کم رنگ گذاشته بود و با
لرزش لب. "درست است!
من به خودم گفتم.
'نگاهی هشدار دهنده و خارج شو! مهربانی اتمام حجت به شما اجازه نگاه اجمالی
از وضع واقعی خود. '" از کجا می خواهید؟ خواستار کاترین ،
پیشروی به درب.
او به کنار swerved ، و تلاش برای تصویب. 'شما باید برود!" او گفت ،
انرژی. "من باید و نباید!' او در تسخیر کرده در پاسخ
صدا.
نه ، او همچنان ادامه داشت ، بتواند دسته ؛ 'نشده است ، ادگار لینتون : نشستن ، شما باید
ترک من در آن خلق و خوی. من باید پر از بدبختی تمام شب ، و من
نمی تواند بدبخت کننده باشد برای شما! '
آیا من می توانم اقامت بعد از اینکه شما به من زده اند؟ پرسید : 'لینتون.
کاترین بود لال. 'شما ساخته ام من ترس و شرم از شما ،'
او ادامه داد : "من نمی خواهم به اینجا می آیند دوباره!'
چشم او شروع به برق زدن و درب خود را به چشمک زدن.
و شما به ناراستی عمدی گفت :! 'او گفت.
! من نه 'او گریه ، دوره نقاهت سخنرانی خود ،" من هیچ چیز به عمد.
خوب ، برو ، اگر شما لطفا کنید -- دور! و حالا من گریه -- I'll خودم گریه بیمار!
او را بر روی زانو های خود را توسط یک صندلی کاهش یافته است ، و مجموعه را به گریند به صورت جدی جدی.
ادگار استقامت در قطعنامه خود را تا آنجا که به دادگاه ، او lingered وجود دارد.
من را حل و فصل او را تشویق کند.
'دوشیزه dreadfully خیره سر ، سر ،' من به نام.
'به عنوان بدی که هر کودک خدشه دار : شما بهتر است سوار شود ، و یا دیگری او را بیمار می شود ،
فقط به ما اندوهگین. '
چیزی که با چشم حقارت نرم از طریق پنجره نگاه کرد : او صاحب قدرت را به ترک به عنوان
به اندازه یک گربه دارای قدرت به ترک نیم ماوس کشته ، و یا نیمی پرنده خورده است.
آه ، من فکر کردم ، خواهد شد بدون او را صرفه جویی در : او محکوم به فنا ، و مگس ها به سرنوشت او وجود دارد!
و به این ترتیب بود : او به ناگهان تبدیل شده ، به خانه عجله دوباره بسته درب پشت
او و زمانی که من در حالی که رفت و بعد از آنها اطلاع Earnshaw به خانه آمده بود
هار مست ، آماده به جلو و کل محل
در مورد گوش ما (قاب عادی خود را از ذهن در آن حالت) ، من تو را دیدم نزاع بود
صرفا تاثیر صمیمیت نزدیک -- outworks از بزدلی و ترسویی جوان شکسته بود ،
و فعال آنها را به رها کردن لباس مبدل از دوستی ، و خود را عاشقان اعتراف.
اطلاعات ورود آقای Hindley لینتون سوار به سرعت به اسب خود ، و کاترین
به اتاق خود.
رفتم Hareton کمی ، برای مخفی کردن و گرفتن شات از مقطع کارشناسی ارشد fowling تکه ،
که او بازی با هیجان دیوانه او علاقه مند بود ، به خطر
جان هر که برانگیخت ، و یا حتی
جذب اطلاع خود را بیش از حد ، و من پس از طرح از بین بردن آن برخورد کرده بود ، که او
ممکن است انجام شرارت کمتر اگر او به طول شلیک تفنگ.
>
فصل نهم
او وارد vociferating سوگندهای بسیار ناراحت کننده را بشنوند و من در عمل stowing گرفتار
پسرش یک فاجعه را در کمد آشپزخانه.
Hareton با ترور سالم و بی خطر از مواجهه با یا وحشی خود را تحت تاثیر قرار شد
علاقه جانور یا خشم دیوانه خود او در یکی از زد شانس بودن فشرده
و به مرگ بوسید ، و در دیگر
در حال وارد شدن به آتش پرتاب شود ، یا نقش برآب در برابر دیوار ، و چیزی که فقیر
باقی مانده کاملا آرام هر جا را انتخاب کردم او را.
آن جا ، من از آن در تاریخ و زمان آخرین! 'گریه Hindley ، به عقب کشیدن من توسط پوست من
گردن ، مانند یک سگ است. بهشت و جهنم ، شما بین سوگند یاد کرد
شما را به قتل که فرزند!
من می دانم که چگونه از آن است ، در حال حاضر ، که او همیشه از راه من است.
اما ، با کمک شیطان ، من باید شما را کنده کاری ، چاقو بلع ، نلی!
شما نیاز به خنده ، برای من فقط کنت ، سر downmost ، در اسب سیاه کهنه
مرداب و دو به عنوان یکی همان است -- و من می خواهم برای کشتن برخی از شما : من نباید هیچ
استراحت تا من! '
اما من کنده کاری ، چاقو ، آقای Hindley دوست ندارم ، من در پاسخ ، از آن شده است برش
شاه ماهی قرمز. من ترجیح می دهم به ضرب گلوله کشته می شود ، اگر شما لطفا. "
! شما ترجیح می توان سر در گم "او گفت ، و بنابراین شما باید.
هیچ قانون در انگلستان می توانند یک مرد را از نگه داشتن خانه خود را مناسب و معقول مانع و معدن
منفور!
دهان خود را باز کرده است. 'او معتقد چاقو در دست او ، و تحت فشار قرار دادند
نقطه آن بین دندان های من : اما من به سهم خود ، من بسیار از ترس خود را هرگز
vagaries.
من تف کرد و تأیید آن طعم detestably -- من آن را بر روی هر
حساب.
! آه گفت : او آزاد من ، من می بینم که تبه کار شنیع کمی Hareton : من
فرمودید ، نل.
اگر آن را ، او شایسته سلاخی زنده برای در حال اجرا نیست به من خوش آمد ، و برای جیغ کشیدن به عنوان
اگر من جن بود. توله غیر طبیعی ، می آیند اینجا!
من تو را به پدر مهربان ، فریب خورده تحمیل تدریس.
در حال حاضر ، فکر نمی کنید LAD handsomer توان بریدن؟
این کار باعث fiercer سگ ، و من عاشق چیزی شدید -- من قیچی --
چیزی شدید و تر و تمیز!
علاوه بر این ، آن تکبر شیطان صفت -- بینی شیطان صفت آن است ، گرامی می ما
گوش -- سنجش اندازه کافی we're بدون آنها. صدا در نیاوردن ، کودک ، صدا در نیاوردن!
خب پس ، آن است که عزیزم! wisht ، خشک تو چشم -- شادی there'sa ؛ به من بوسه.
چه! آن را نه؟ بوسه من ، Hareton!
تو لعنت ، به من بوسه!
خدا ، تا اگر من چنین یک هیولا را عقب! به عنوان مطمئن شوید که من هستم زندگی ، من شکستن
گردن بچه بداخلاق و لوس. '
پور Hareton squalling و لگد زدن به در آغوش پدرش با همه ممکن است خود ، و
مضاعف yells خود را هنگامی که او به اجرا درآمد تا پله ها و او را بیش از نردهء پلکان بلند.
من گریه که او کودک را متناسب با ترساندن و فرار او را نجات.
همانطور که رسیدن به آنها ، Hindley خم شدن به جلو بر روی ریل برای گوش دادن به سر و صدا در زیر ؛
تقریبا فراموش کردن آنچه که او در دست او بود.
"چه کسی است که او پرسیده می شود ، شنیدن برخی از نزدیک شدن به پا stairs'.
خم شدن به جلو نیز ، هدف از امضای به Heathcliff ، که قدم من
به رسمیت شناخته شده ، می آیند بیشتر و ، در یک لحظه که چشم من quitted Hareton ، او
خود را تحویل داد بهار ناگهانی ،
از درک بی دقتی است که او را برگزار کرد ، و سقوط.
به ندرت وجود دارد زمان را تجربه هیجان از وحشت قبل از ما دیدیم که
بدبخت کمی امن بود.
Heathcliff زیر فقط در لحظه ای بحرانی وارد شده و توسط یک ضربه طبیعی او
بازداشت تبار او ، و تنظیم او را بر پاهای خود نیست ، سرم را بالا گرفتم کشف نویسنده
حادثه.
خسیس است که با یک بلیط قرعه کشی خوش شانس به مدت پنج شیلینگ یکدیگر جدا شدند ، و بعد می یابد
روزی که او معامله در پنج هزار پوند از دست داده ، می تواند blanker را نشان نمی دهد
لقاء نسبت به او beholding رقم آقای Earnshaw بالا انجام داد.
این بیان ، plainer از کلمات می تواند انجام دهد ، intensest غم و اندوه در داشتن ساخته شده
خود ابزار خنثی کردن انتقام خود را.
آن تیره ، من با جرات گفتن او تلاش کرده اند برای اصلاح اشتباه توسط فوق العاده
جمجمه Hareton در مراحل ؛ اما ، ما شاهد نجات او و من بود
در حال حاضر زیر را با اتهام گرانبها فشار به قلب من.
Hindley فرود آرام تر ، sobered و abashed.
است تقصیر شما ، الن ، او گفت : 'شما باید او را نگه داشته خارج از دید شما
باید او را از من گرفته شده! آیا او مجروح در هر نقطه؟
'مجروح!'
من گریه عصبانیت ، اگر او کشته نشود ، او خواهید بود ادم سفیه و احمق!
آه! من تعجب می کنم که مادرش می کند که از یک گور خود را افزایش نیست برای دیدن او به شما استفاده از.
شما بدتر از بت پرست --! درمان گوشت خود و خون خود را در آن به شیوه ای "
او اقدام به لمس کودک ، که در پیدا کردن خود را با من ، sobbed خاموش خود را
ترور به طور مستقیم.
در اولین انگشت پدرش بر او گذاشته ، با این حال ، او shrieked دوباره بلندتر از
قبل ، و تلاش به عنوان اگر او را به تشنج برود.
'شما نباید دخالت با او!'
من ادامه داد. او شما را متنفر است -- همه آنها نفرت دارید -- که
حقیقت! خانواده شاد داشته باشید و یک کشور زیبا
شما می آیند! "
مرد گمراه را خندید : "من باید به زیباتر و در عین حال ، نلی ،' ، دوره نقاهت خود را
سختی. در حال حاضر ، انتقال خود و او را دور.
و گوش دادن به شما ، Heathcliff! روشن شما بیش از حد کاملا از دسترس و شنوایی من.
من شما را به شب قتل نیست ، مگر ، شاید ، من مجموعه ای از خانه هایی که در آتش : اما
که به عنوان علاقه داشتن به من منتقل می شود.
در حالی که گفت او یک بطری پاینت براندی از میز کشودار واینه دار در زمان و ریخت برخی از
به لیوان. "نه ، نه!"
من entreated.
آقای Hindley ، هشدار می برد. رحمت بر این پسر مایه تاسف است ، اگر شما
مراقبت از هیچ چیز برای خودتان! '' هر یک را انجام خواهد داد برای او بهتر از من
باید او پاسخ داد.
رحمت بر روح خود را من گفتم ، تلاش برای ربودن شیشه
از دست او است.
'من! نشده در مقابل ، من باید لذت بزرگ در ارسال آن به ضلالت به
مجازات ساز آن ، گفت : 'کفرگو.
'در اینجا راه نفرین دلچسب آن است!
او نوشید ارواح و بی صبرانه در bade ما بروید ؛ فسخ فرمان خود را با
عاقبت از imprecations زشت بیش از حد بد به تکرار و یا به یاد داشته باشید.
: 'ترحم اتمام حجت او می تواند خود را با نوشیدنی کشتن ،' مشاهده Heathcliff ، سخن زیر لب
اکو از لعنت به عقب زمانی که درب بسته شده بود. او انجام خود نهایت ، اما او
قانون اساسی به او سرپیچی است.
آقای کنت می گوید : او مادیان او که او هر انسان را در این سمت بیشتر زنده بودن از شرط بندی کننده
Gimmerton ، و به قبر سفید مایل به خاکستری گناهکار ؛ مگر اینکه برخی از فرصت شاد
دوره مشترک به او رخ دادن است. "
من به آشپزخانه رفت ، و به ارامش بره کوچک من به خواب نشستم.
Heathcliff ، به عنوان من فکر کردم ، راه می رفت را از طریق انبار.
معلوم شد پس از آن که او تنها تا آنجا به عنوان طرف دیگر حل و فصل ، زمانی که
او خود را بر روی یک نیمکت دیوار پرتاب شود ، از آتش برداشته و سکوت.
من تاب Hareton روی زانوی من ، و زمزمه ترانه که شروع شد ، --
دور در شب بود ، و بزرگ ، mither bairnies زیر mools شنیده
که هنگامی که خانم کتی ، که تا به حال گوش به داد و بیداد از اتاق او قرار داده ، سر او را در ،
و زمزمه ، -- 'آیا شما به تنهایی ، نلی؟'
"بله ، خانم ، من جواب دادم. او وارد شد و با نزدیک شدن به کوره فولاد سازی دهان.
I ، فرض او بود که چیزی برای گفتن ، نگاه کردن.
بیان چهره اش آشفته به نظر می رسید و مضطرب.
لب های او نیمی از سوا بودند ، تا اگر او به معنای به صحبت می کنند ، و او نفس کشید ، اما آن
فرار در یک آه به جای یک جمله.
من ترانه من را از سر گرفت و نداشتن رفتار اخیر خود را فراموش کرده است.
را Heathcliff؟ "او گفت ، قطع خود من.
در مورد کار خود را در ثبات ، 'پاسخ من است.
او در تناقض نیست ، شاید او را به چرت زدن افتاده بود.
به دنبال یکی دیگر از مکث طولانی ، که در طی آن من درک یک قطره یا دو چکه
از گونه کاترین به پرچم. آیا او با عرض پوزش برای رفتار شرم آور خود را --
پرسید : خودم.
این تازگی اما او ممکن است به نقطه ای می آیند -- او خواهد شد -- من sha'n't به او کمک کند!
نه ، او احساس مشکل کوچک در مورد هر موضوع ، نگرانی های خود او را نجات.
'اوه ، عزیز!" او در تاریخ و زمان آخرین گریه.
مشاهده I. : "من بسیار ناراضی هستم! ترحم ،'
'شما در حال سخت به لطفا ؛ بسیاری از دوستان و تا چند مراقبت ، و می تواند خود را ندارد
محتوا! '
نلی ، راز شما را نگه دارید برای من؟ "او پیگیری می کند ، دو زانو به پایین به من ، و بلند کردن اجسام سنگین
چشم خود را با مسرت و خوشی را به صورت من با آن نوع نگاه که خلق و خوی بد را خاموش ، حتی
زمانی که یکی تمام حق در جهان به آن افراط.
است آن است که ارزش نگه داشتن؟ من نپرسید ، کمتر sulkily.
"بله ، و آن را به من نگرانی ها ، و من باید آن را اجازه!
من می خواهم به دانستن آنچه که من باید انجام دهید. به روز ، ادگار لینتون از من خواست تا ازدواج
او را ، و من به او جواب.
در حال حاضر ، قبل از من به شما بگوید که آیا رضایت یا انکار بود ، من به شما بگویم که آن را
باید بوده است. "واقعا ، خانم کاترین ، چگونه می تواند من می دانم؟"
من جواب دادم.
'برای اطمینان ، با توجه به این نمایشگاه شما را در حضور او انجام این بعد از ظهر ،
من ممکن است بگویند که این امر می تواند عاقلانه به او امتناع از او شما را پس از آن پرسیده می شود ، او باید
یا به طرز ناامید کننده ای احمق یا احمق با تهور باشد. '
peevishly افزایش 'اگر شما صحبت می کنید ، من به شما بگویم هیچ ،' بازگشت
فوت او.
"من او را پذیرفت ، نلی. سریع ، و می گویند که آیا من اشتباه بود! '
'شما او را پذیرفته! سپس خوب چه چیزی است که بحث در مورد ماده؟
شما کلمه خود را متعهد شده اند ، و نمی تواند عقب. "
'اما می گویند که آیا من باید کار را انجام دهید -- آیا!' او را با لحن تحریک گفت ؛
عرق گزی دست او با هم ، و frowning.
'بسیاری از چیزها در نظر گرفته شود قبل از آن سوال می تواند پاسخ داده شود وجود دارد
به درستی ، به من گفت ، sententiously. اولین و مهمترین ، آیا آقای شما را دوست
ادگار؟ '
که می توانید آن را کمک کند؟ البته من ، او پاسخ داد : '.
سپس او را از طریق تعلیم و دستور مذهبی زیر : برای یک دختر بیست و دو آن بود
غیر عاقلانه نیست.
؟ چرا او شما را دوست ، خانم کتی "مزخرف" ، من -- که کافی است.
به هیچ وجه ، شما باید بگویم چرا؟ "خوب ، چرا که او خوش تیپ است ، و دلپذیر
توان با. '
بد! 'تفسیر من است. و چون او جوان است و شاد است.
بد ، هنوز هم. و چون او من را دوست دارد.
'بی تفاوت ، در آینده وجود دارد."
و او خواهد شد غنی ، و من باید بزرگترین زن از محله ،
و من باید به داشتن چنین شوهر افتخار است. '
'بدتر از همه.
و اکنون ، می گویند چگونه شما او را دوست دارم "؟" همانطور که همه را دوست دارد -- احمقانه You're ، نلی "
نه در همه. -- جواب '
"من دوست دارم زمین زیر پای او ، و هوا بر سر او ، و همه چیز او
لمس ، و هر کلمه او می گوید. من عاشق همه به نظر می رسد خود را ، و تمام اعمال خود ،
و او را به طور کامل و در دسترس نباشد.
در حال حاضر! وجود ندارد 'و چرا؟
"نه ،] بلکه شما در حال بذله گویی از آن : از آن است که بسیار بد خلق!
این بذله گویی به من گفت : بانوی جوان ، scowling ، و تبدیل صورت خود را به آتش.
من جواب دادم : "من بسیار دور از jesting ، خانم کاترین ،'.
'شما دوست دارم آقای ادگار چرا که او خوش تیپ و جوان و شاد و غنی ، و
عاشق شما.
گذشته ، با این حال ، برای هیچ چیز می رود : شما می توانید او را بدون آن عشق ، احتمالا و
با آن شما را ، مگر اینکه او دارای چهار جاذبه های سابق است.
نه ، برای اطمینان نمی شود : من فقط باید به او ترحم -- نفرت او را ، شاید ، اگر او زشت ،
و یک دلقک است. '
اما چند دیگر خوش تیپ ، غنی مردان جوان در جهان وجود دارد : handsomer ،
احتمالا و ثروتمندتر از او است. چه باید به شما از عشق ورزیدن به آنها مانع؟ '
اگر می شود هر گونه وجود دارد ، آنها از راه من : من را دیده ام هیچ یک چون ادگار. "
'شما ممکن است برخی را ببینید و او همیشه نخواهد بود ، خوش تیپ و جوان ، و ممکن است همیشه نمی شود
غنی.
او در حال حاضر و من فقط به حال انجام است.
کاش عقلانی شما که صحبت می کنند "خوب ، که آن را حل و فصل : اگر شما تنها به
با حال حاضر ، ازدواج آقای لینتون. '
"من اجازه انجام این کار خود را برای آن می -- من باید با او ازدواج : و در عین حال شما را نداشته باشند
به من گفت که آیا من حق "کاملا راست ، اگر مردم حق
ازدواج فقط برای حال حاضر.
و اکنون ، اجازه دهید ما شنیدن آنچه که شما ناراضی هستند.
برادر شما خوشحال خواهد شد ، بانوی پیر و آقایی را نمی خواهد شی ، من فکر می کنم ، شما
فرار از خانه comfortless و نظم ، به یکی از ثروتمند ، و احترام و
شما عاشق ادگار ، و ادگار شما را دوست دارد.
همه صاف و آسان به نظر می رسد که مانع »است؟
'در اینجا! و در اینجا! 'پاسخ کاترین ، قابل توجه یک دست بر پیشانی او است ، و
دیگر در سینه اش : "در هر کدام مکان زندگی روح.
در روح من و در قلب من ، من اطمینان دارم اشتباه می کنم! "
که بسیار عجیب و غریب! من می توانم آن را ندارد. '
این راز من است.
اما اگر نمی خواهد به من مسخره ، من آن را توضیح دهید : من نمی تواند کار کند و مجزا ، اما
من به شما یک احساس من احساس می کنم به من بدهید.
او خودش توسط من نشسته دوباره : لقاء او بزرگ شد sadder و قلمزن ، و او
clasped دست لرزید.
'نلی ، آیا شما رویاهای عجیب و غریب رویا هرگز؟" او گفت ، به طور ناگهانی ، پس از چند دقیقه
انعکاس. بله ، در حال حاضر و پس از آن ، من در پاسخ.
و تا انجام I.
من در رویای زندگی من که با من همیشه باقی ماند پس از خواب ، و تغییر من
ایده ها : آنها که از طریق و از طریق من ، مانند شراب از طریق آب رفته و تغییر
رنگ ذهن من.
و این یکی است : من قصد دارم به آن بگویم -- اما مراقبت در هر بخشی از آن را به لبخند نیست.
'اوه! انجام نشده است ، خانم کاترین! 'من گریه.
ما بدون برآمده تا ارواح و سند چشم انداز به گیج کردن ما به اندازه کافی ملال انگیز است.
بیا ، بیا ، فراخ و مثل خود شما! نگاه کنید Hareton کمی!
او خواب هیچ چیز دلتنگ کننده است.
چگونه خوش او در خواب خود لبخند می زند ':' بله! و چگونه خوش لعنت پدر خود را در
تنهایی او!
شما او را به یاد داشته باشید ، من با جرات گفتن ، زمانی که او فقط چنین دیگر به عنوان چیزی که چاق :
تقریبا به جوان و بی گناه است.
با این حال ، نلی ، من باید ملزم شما را به گوش آن طولانی نیست و من هیچ قدرتی به
شود فراخ به شب "" من آن را نمی شنوند ، من آن را نمی شنوند! '
من تکرار ، عجله.
خرافاتی در مورد رویاها ، و هنوز هم ؛ و کاترین به حال غیر معمول
دل تنگی در جنبه های او ساخته شده است که من در وحشت چیزی که از آن من ممکن است شکل
نبوت ، و پیش بینی فاجعه ترس.
او ، vexed بود ، اما او ادامه نیست. ظاهرا مصرف یک موضوع دیگر ، او
recommenced در یک زمان کوتاه است.
اگر من در بهشت بود ، نلی ، من باید بسیار پر از بدبختی است. "
'از آنجا که شما متناسب نیست برای رفتن وجود دارد ،" من پاسخ داده شد.
'تمام گناهکاران در آسمان پر از بدبختی خواهد بود.'
اما آن را برای آن نمی باشد. من خواب یک بار بود که من وجود دارد. '
"من به شما بگویم من نمی خواهد گوش دادن به رویاهای خود ، خانم کاترین!
من به رختخواب بروید ، من دوباره قطع کرد.
او خندید و به من برگزار کردن ، برای من ساخته شده حرکت به ترک صندلی من.
این هیچ چیز ، 'گریه او :" من فقط رفتن به گفتن نیست که آسمان به نظر نمی رسد به
خانه من و قلب من با گریند تا دوباره به زمین شکست و فرشته بودند
اینقدر عصبانی است که آنها مرا پرت به
وسط هیث در بالای ارتفاعات نظرات ؛ جایی که من از خواب گریه شادی.
که راز من انجام خواهد داد به توضیح دهد ، و همچنین از سوی دیگر.
من هیچ کسب و کار بیشتر به ازدواج با ادگار لینتون از من در آسمان می شود و اگر
مرد شریر در آن وجود دارد ، بسیار پائین Heathcliff آورده ، من باید تصور
از آن است.
آن مرا به ازدواج Heathcliff در حال حاضر تنزل ، پس او باید بدانید که چگونه من او را دوست دارم :
و نه به این دلیل او خوش تیپ ، نلی ، بلکه به این دلیل او بیشتر خودم از من است.
هر چه روح ما از آن ساخته شده ، خود را و معدن همان ؛ و لینتون به عنوان
مختلف به عنوان پرتوماه از رعد و برق ، و یا مقاومت در برابر سرما از آتش.
قبل از اینکه این سخنرانی به پایان رسید من از حضور Heathcliff معقول شد.
پس از متوجه یک حرکت جزئی ، من سرش را تکان می ام ، و دیدم او را از مسند قضاوت ، افزایش ،
و سرقت noiselessly.
او گوش تا او شنیده ام کاترین می گویند آن را از او به ازدواج با او را تنزل ، و پس از آن
او در آنجا ماند به گوش نه بیشتر.
همدم من ، نشسته بر روی زمین ، پشت حل و فصل از جلوگیری شد
remarking حضور یا خروج خود را ، اما من شروع شده است ، و مخفی نگاه داشتن او bade!
"چرا؟" او پرسید ، زل زده عصبی گرد.
من پاسخ دادم : "جوزف است که در اینجا ، و ، از ابتلا به opportunely رول cartwheels او
جاده و Heathcliff خواهد آمد با او.
من مطمئن هستم که آیا او در درب این لحظه نیست.
'اوه ، او می تواند مرا در درب از فاصله دور شنیدن نیست!' گفت که او.
'من Hareton بدهد ، در حالی که شما شام را دریافت می کنید ، و زمانی که آماده است از من بپرسید به شام خوردن با
شما خواهد شد.
من می خواهم به تقلب وجدان ناراحت کننده من است ، و قانع شده باشند که
Heathcliff مفهوم از این چیزها را ندارد. او ، نه او؟
او نمی داند چه که در عشق است! '
"من هیچ دلیلی وجود ندارد که او نمی باید بدانید ، و همچنین شما ،" من بازگشت ، و اگر شما
انتخاب خود ، او خواهید بود مخلوق مایه تاسف است که تا کنون متولد شد!
به محض این که شما را تبدیل به خانم لینتون ، او دوست ، و عشق را از دست می دهد ، و همه!
آیا شما در نظر گرفته چگونه شما جدایی را تحمل ، و چگونه او را تحمل می شود کاملا
ترک در جهان؟
از آنجا که ، خانم کاترین -- '' او کاملا ترک! ما از هم جدا! 'او
با لهجه از خشم بانگ زد. 'چه کسی است که به ما از هم جدا ، دعا؟
آنها می خواهیم سرنوشت از میلو دیدار خواهد کرد!
تا زمانی که من زندگی می کنند ، الن : برای هیچ موجودی فانی است.
هر لینتون در چهره از زمین ممکن است به هیچ چیز ذوب قبل از من می تواند به رضایت
رها Heathcliff.
آه ، من قصد دارم -- این چیزی است که من معنی نیست!
من نمی باید خانم لینتون چنین قیمت خواستار شد!
او خواهید بود به من تا آنجا که او تمام عمر خود شده است.
ادگار باید لرزش نفرت و بیزاری خود را ، و تحمل او ، حداقل.
او ، زمانی که او احساسات واقعی من نسبت به او می آموزد.
نلی ، من در حال حاضر شما فکر می کنم من بیوجدان خودخواه ، اما آن را به شما حمله هرگز که اگر
Heathcliff و من ازدواج کرده ، ما باید گدا؟ در حالی که ، اگر لینتون ازدواج کنم ، من می توانم
کمک Heathcliff به افزایش است ، و محل او را از قدرت برادر من. '
با پول همسر شما ، خانم کاترین؟ '
از او پرسیدم.
'شما او نه چندان قابل انعطاف که شما پس از محاسبه و هر چند من به سختی
قاضی ، من فکر می کنم که بدترین انگیزه شما هنوز برای همسر داده می شود
لینتون جوان است. '
'نمی باشد. ،' retorted او ، آن است که بهترین دیگران رضایت از من بود
هوی و هوس و به خاطر ادگار است ، بیش از حد ، او را برآورده.
این است که برای خاطر یک comprehends که در شخص او به احساسات من به ادگار و
خودم.
من می توانم آن را بیان کنم ، اما مطمئنا شما و همه یک مفهوم است که یا
باید به وجود شما فراتر از شما است. استفاده از آفرینش من چه بود ، اگر من
به طور کامل موجود در اینجا؟
بدبختیهای بزرگ من در این جهان شوربختیها Heathcliff شده اند ، و من را تماشا کرده و
هر کدام از همان ابتدا احساس : فکر بزرگ من در زندگی خود.
اگر همه جان خود را از دست دیگری است ، و او باقی ماند ، من هنوز هم باید باشد ادامه خواهد داد و اگر همه
دیگری باقی مانده است ، و او نابود شد ، جهان را به یک غریبه توانا و به نوبه خود :
من نباید به نظر می رسد بخشی از آن را.-- عشق من برای
لینتون مانند شاخ و برگ در جنگل است : زمان آن را تغییر دهید ، به خوبی آگاه هستم ، به عنوان
زمستان تغییر درختان است.
عشق من برای Heathcliff شبیه به سنگ های ابدی زیر : منبع از کمی
لذت قابل مشاهده است ، اما ضروری. نلی ، من هستم Heathcliff!
او همیشه ، همیشه در ذهن من : نه به عنوان لذت ، هر بیشتری نسبت به من همیشه
لذت به خودم ، بلکه به عنوان خود من. پس وقت را در جدایی ما صحبت دوباره : آن
غیر عملی است ؛ و --
او متوقف شد ، و صورت خود را در چین گان من مخفی شدند ، اما من آن را *** به زور دور.
من از صبر با حماقت او بود!
اگر من می توانم هر حس مزخرف ، خانم ، من گفتم : «آن را تنها می رود به من متقاعد کردن
که شما از وظایف شما در ازدواج انجام نادان هستند ، یا دیگری که شما
ستمکار ، دختر بی مرام.
اما مشکل من با هیچ رازی بیشتر : من نمی خواهم به قول آنها را نگه دارید.
شما که نگه داشتن وی پرسیده می شود ، مشتاقانه. نه ، من نمی خواهم وعده ، 'من تکرار می شود.
او به اصرار ، زمانی که ورودی جوزف گفتگوی ما به پایان رسید و
کاترین حذف صندلی خود را به گوشه و nursed Hareton ، در حالی که من شام.
بعد از آن پخته شده است ، هم میهنان من بنده و من شروع به نزاع با که باید برخی از حمل
آقای Hindley و ما آن را حل و فصل نیست تا همه تقریبا سرد بود.
سپس ما به توافقنامه ای که ما می خواهیم به او اجازه دهید بپرسید ، اگر او می خواست هر آمد ، برای ما
می ترسید به خصوص به حضور او هنگامی که او برخی از زمان شده بود به تنهایی.
و چگونه است که nowt comed در وپیش میدان هفتم "، این زمان؟
چه او در مورد؟ seeght بیکار محاصره کردن! 'خواستار پیر مرد دور برای ، به دنبال
Heathcliff.
: 'من او تماس بگیرید ،' من جواب دادم. او در انبار است ، من هیچ شکی وجود ندارد. "
من رفتم و نامیده می شود ، اما هیچ پاسخ را کردم.
در هنگام بازگشت ، من به کاترین زمزمه که او را به عنوان بخشی از آنچه او گفت شنیده بود ،
من مطمئن بود و گفت که چطور من تو را دیدم او را ترک آشپزخانه درست مثل او از او گله و شکایت
رفتار برادر او را در مورد.
او در وحشت خوب شروع به پریدن کرد ، Hareton به حل و فصل پرت ، و به دنبال فرار
برای دوست خود مصرف نمی اوقات فراغت در نظر گرفتن که چرا او تا flurried بود ، و یا چگونه
صحبت های او می توانست او را تحت تاثیر قرار.
او غایب چنین در حالی که جوزف پیشنهاد ما باید صبر کنید دیگر.
او cunningly حدس زده بودند دور ماندن به منظور اجتناب از شنوایی اش
برکت طولانی.
آنها eneugh بیمار برای رفتار ony fahl ، 'تایید.
و از طرف خود وی افزود : آن شب دعا معمول سه ماهه از
تضرع ساعت قبل از گوشت ، و دیگر به پایان tacked
فضل بود ، در نه معشوقه جوان خود را شکسته
پس از او را با یک دستور عجولانه که او باید اجرا کردن جاده ها ، و ، در هر کجا
Heathcliff بود rambled ، پیدا کردن و او را دوباره وارد کنید به طور مستقیم!
او گفت : "من می خواهم با وی صحبت کند ، و من باید قبل از من به طبقه بالا ،'.
و دروازه باز است : او در جایی خارج از شنیدن ؛ برای او نمی توانست پاسخ ، هر چند
من در بالای برابر من می توانم با صدای بلند فریاد زد. "
جوزف اعتراض در ابتدا ، او به صورت جدی بیش از حد بود ، با این حال ، به رنج می برند
تناقض ، و در او کلاه خود را روی سر خود قرار داده ، و راه می رفت گله مند
چهارم.
در این میان ، کاترین گام به بالا و پایین طبقه ، exclaiming -- 'Iتعجب جایی که او -- من
تعجب جایی که او می تواند! چیزی که می گویم انجام داد ، نلی؟
من فراموش شده است.
او در طنز بد من بود vexed این بعد از ظهر؟
محترم! به من بگویید من به اندوهگین گفت : او را؟ من آرزو او می خواهم آمد.
من آرزوی او را! "
چه سر و صدا برای هیچ چیز! 'من گریه ، هر چند نه ناراحت خودم.
چه چیز جزیی به شما scares!
این قطعا بدون علت بزرگ از زنگ است که Heathcliff را باید به مهتاب پرسه زدن
moors ، و یا حتی بیش از حد دلخور به صحبت می کنند به ما در یونجه ، زیر شیروانی قرار دادن دروغ.
من درگیر او در آنجا کمین است.
اگر من او را سر و گوش آب از من ترک به تجدید من : : جستجو ، نتیجه آن
ناامیدی بود ، و تلاش جوزف در همان به پایان رسید.
ان یکی دیگر دوام می شود جنگ جنگ und! '- ورود مجدد مشاهده است.
او سمت چپ دروازه هفتم 'T' نوسان کامل و تسویه حساب خانم تا به گام زده dahn دو سکوهای O '
ذرت ، و از طریق ، raight ان طرف را به علفزار T 'plottered!
Hahsomdiver ، شیطان maister 'T T' ull بازی به - صبحدم ، و او weel را انجام خواهید.
او sich صبر itsseln WI بی دقتی ، دهانه offald -- itsseln صبر او!
جوانه او خواهید بود SOA allus -- yah را ببینید ، همه بر روی نویسنده!
Yah mun'n't او را درایو از heead خود را برای nowt! '
آیا شما یافت Heathcliff شما الاغ؟ قطع کرد کاترین.
'آیا شما به دنبال او ، به عنوان من دستور داد؟
وی پاسخ داد : "من شناسایی هر چه بیشتر این likker اسب TH' ، '.
'این' UD به حس بیشتر می شود.
جوانه من می تواند برای انسان نور اسب باد سرد شمالی loike neeght این نگاه -- به سیاه و سفید به عنوان 'T
chimbley! und Heathcliff noan T 'اختتامیه جشنواره صنعت چاپ در سوت من coom -- اتفاق می افتد او خواهید بود کمتر
سخت O 'شنیدن آنچه به WI' "
یک شب بسیار تاریک برای تابستان بود : ابرها به نظر می رسد تمایل به رعد و برق ،
و من گفت : ما بهتر همه نشسته بود و باران نزدیک می شود برخی برای آوردن
او را بدون مشکل بیشتر خانه.
با این حال ، کاترین را به آرامش نمی شود متقاعد.
او نگه داشته سرگردان پس وپیش ، از دروازه درب ، در یک حالت بی قراری
که اجازه هیچ سکون و در طول زمان یک وضعیت دائمی در یک طرف
دیوار ، در نزدیکی جاده : که در آن ، بی پروا
expostulations من و تندر growling ، و قطره های بزرگ که شروع شد
صدای چلپ چلوپ ایجاد کردن در اطراف خود ، او باقی ماند ، در فواصل خواست ، و پس از آن گوش دادن ، و پس از آن
گریه بی درنگ.
او مورد ضرب و شتم Hareton ، و یا هر کودک ، در مناسب پرشور خوب از گریه.
درباره نیمه شب ، در حالی که ما هنوز شنبه ، طوفان آمد تند بیش از ارتفاعات را در
خشم کامل.
باد خشونت آمیز ، و همچنین رعد و برق وجود دارد ، و یا یک یا تقسیم دیگر
سقوط درخت خاموش در گوشه ای از ساختمان : تنه درخت بزرگ در سراسر سقف ، و
زدم پایین بخشی از دودکش شرق
پشته ، ارسال جغ جغ یا تلق تلق کردن سنگ و دوده به داخل آشپزخانه آتش.
ما فکر کردیم پیچ در وسط ما کاهش یافته بود ؛ و جوزف وضع روانیش را به زانو خود را ،
beseeching خداوند به خاطر داشته باشید پیشگامان نوح و لوط ، و در سابق
زمان محلی یدکی صالح ، هر چند او smote خدا نشناس.
احساس کردم برخی از احساسات است که باید آن را قضاوت بر ما نیز.
یونس ، در ذهن من ، آقای Earnshaw و دسته دن او را تکان داد که من
ممکن است معلوم اگر او هنوز زندگی می کرده اند.
او با صدای رسا در پاسخ به اندازه کافی ، در مد ساخته شده که با صدای بلند ادا کردن همدم من ،
clamorously تر از قبل ، که تمایز گسترده ای ممکن است میان قدیسین کشیده
دوست خود و گناهکاران مانند استاد خود است.
اما داد و بیداد را در بیست دقیقه گذشت و ترک ما تمام آسیبی نرساند ؛ استثناء
کتی که کاملا خیس برای سرکشی او در امتناع را به پناهگاه ، و
ایستاده bonnetless و شال کمتر به عقب
به عنوان آب آنجا که او می تواند با مو ها و لباس های خود به.
او در آمد و در مورد حل و فصل دراز ، همه خیس او بود ، تبدیل صورت خود به
پشت ، و قرار دادن دستان خود را قبل از آن.
خوب ، خانم "من بانگ زد ، دست زدن به شانه او ؛ شما
در گرفتن مرگ خود را خم نه ، شما؟
آیا می دانید چه ساعت است؟
نیمه گذشته دوازده. ، رسیدن به رختخواب! بدون استفاده از انتظار وجود دارد
دیگر هیچ در آن پسر احمقانه : او خواهید بود به Gimmerton رفته ، و او در آنجا می مانم
در حال حاضر.
او حدس بزند ما نباید برای او صبر کنید تا این اواخر یک ساعت یک : حداقل ، او حدس بزند که
تنها آقای Hindley بالا خواهد بود و او ترجیح می دهم اجتناب از داشتن درب باز
استاد. '
جوزف "گفت : نه ، نه ، او noan در Gimmerton ،'.
"من تعجب می کنم niver ، اما او در t' bothom باتلاق - hoile.
این worn't ملاقات برای nowt wod ، و من 'آنچه به نگاه کردن ، دوشیزه -- yah muh T' HEV
بعدی. Hivin را شکر برای همه!
togither warks برای gooid به آنها به عنوان chozzen است ، و piked rubbidge 'امین' وپیش
Yah knaw عمل تیز کردن بوسیله مالش کتاب مقدس SES T '.'
و او شروع به نقل از متون چند ارجاع ما به فصل ها و آیه که در آن
ممکن است ما آنها را پیدا کنید.
من ، داشتن بیهوده التماس دختر عمدی به ظهور و حذف چیزهای مرطوب او ، سمت چپ او
موعظه و لرز او را ، و خودم betook به رختخواب با کمی Hareton ، که
خوابیده به همان سرعتی که اگر هر کس به خواب دور او را.
من شنیده ام جوزف برای مطالعه بیشتر در حالی که پس از آن ، پس من متمایز گام آهسته خود را بر روی
نردبان ، و پس از آن من به خواب کاهش یافته است.
فرو می ریزند تا حدودی دیرتر از حد معمول ، I ، توسط نورهای پر سر و صدا chinks شاهد
کرکره ، خانم کاترین هنوز هم در نزدیکی شومینه نشسته اید.
خانه درب نیمه بسته نگهداشته شده بود ، بیش از حد نور وارد شده از پنجره unclosed آن Hindley آمده بود
، و ایستاده بود در کوره فولاد سازی دهان آشپزخانه ، دارای چشمان فرو رفته و کسل کننده است.
"چه ails شما ، کتی؟" او گفت زمانی که من وارد شد : "شما نگاه به ملال انگیز به عنوان غرق
بچه هرنوع حیوان گوشتخوار است. چرا شما را مرطوب و رنگ پریده ، کودک است؟ "
او پاسخ داد : من شده است مرطوب ، با اکراه ، و من سرد ، این همه. "
'اوه ، او شیطان است!" من گریه ، درک کارشناسی ارشد می شود
tolerably هوشیار.
"او در حمام از عصر روز گذشته ارگنکن کردم ، و او وجود دارد شنبه شب
از طریق ، و من نمی تواند غالب در مورد او را به هم بزنید. '
آقای Earnshaw در ما در تعجب خیره شد.
'شب از طریق تکرار ،'. چه او را نگه داشته؟ تندر ترس نیست ،
قطعا؟ که بیش از ساعت از زمان. "
هیچ کدام از ما آرزو به ذکر است عدم وجود Heathcliff ، تا زمانی که ما می توانیم
پنهان آن ، بنابراین من پاسخ داد : من نمی دانستم چگونه او آن را به سر او صورت گرفت تا بنشیند و
او گفت : هیچ چیز نیست.
صبح تازه و سرد بود و من انداخت شبکه ، و در حال حاضر اتاق
پر از بوی شیرین از باغ ، اما کاترین به نام peevishly به من ،
«الن ، بسته پنجره.
من گرسنه و دندانهای او chattered او به عنوان کاهش
نزدیک به embers تقریبا خاموش شده.
او بیمار است ، گفت : Hindley ، گرفتن مچ دست خود را ، گمان می کنم که دلیل او
رفتن به رختخواب. لعنت آن!
من نمی خواهم با بیماری بیشتر مشکل اینجا است.
آنچه شما را به باران گرفت؟ "
در حال اجرا پس از T 'بیابان ، به عنوان usuald!' croaked جوزف ، ابتلا به یک فرصت از ما
تردید به رانش به زبان شر او.
اگر من جنگ yah ، maister ، من فقط می خواهم با شدت بهم زدن T 'تخته من چهره خود را بر روی' EM ، مهربان
ساده است!
در روز هرگز UT yah're ، اما لینتون ان گربه O 'می آید اینجا sneaking و دوشیزه
نلی ، زن جوان shoo'sa خوب! چخ نشسته تماشای برای آشپزخانه 'T' نامه من و به عنوان
و ، سپس ، wer بزرگ بانوی می رود معاشرت داشته از کنار او!
این رفتار قوی و زیبا ، کمین زمینه amang T '، پس از دوازده O' 'شب ، WI' T که
fahl ، divil flaysome یک کولی ، Heathcliff!
آنها فکر می کنند من دارم کور ، اما من noan : soart nowt UT T '-- بذر جوان لینتون boath!
آمدن و رفتن ، و yah دانه (کارگردانی گفتمان خود را به من) ، 'yah gooid
خز nowt ، ساحره slattenly! سرمازدگی و پیچ
به خانه TH '، T' yah دقیقه شنیده T 'maister اسب مناسب به صدای بهم خوردن اشیایی مثل بشقاب جاده T'. '
! سکوت ، eavesdropper 'گریه کاترین ، هیچیک از بی احترامی خود را قبل از من!
ادگار لینتون دیروز توسط شانس ، Hindley آمد و آن را به من بود که گفت : او را به
خاموش : از آنجا که من می دانستم که شما می خواهم که او را ملاقات نمود که شما '.
تو هم دراز بکش ، کتی ، بدون شک ، 'پاسخ برادر او ، و شما سر در گم
ساده لوح! اما لینتون در حال حاضر ذهن هرگز به من بگویید ،
شما با Heathcliff شب گذشته؟
حقیقت صحبت می کنند ، در حال حاضر.
شما نیاز به ترس از آسیب رساندن به او را ندارد : هر چند من از او متنفرم و آنجا که همیشه او
من به نوبه خود یک زمان کوتاه پس از آن مناقصه وجدان من شکستن او را
گردن.
برای جلوگیری از آن ، من باید او را در مورد کسب و کار خود را ارسال این صبح بسیار و پس از او
رفته است ، من می خواهم همه شما را به نگاه تیز توصیه : من فقط باید طنز بیشتر برای شما.
"من Heathcliff دیدم هرگز شب گذشته ، پاسخ داد :" کاترین ، شروع به گریه
تلخی : "و اگر شما به نوبه خود او را درب ، من با او بروم.
اما ، شاید ، به شما فرصت هرگز : شاید او رفته.
در اینجا او را به غم و اندوه غیر قابل کنترل پشت سر هم ، و باقی مانده از کلمات او بود
درست ادا نشده است.
Hindley بر روی تورنت خود را از سوء استفاده scornful دل بازی صرف خرید و bade او را به خود را دریافت کنید
اتاق بلافاصله ، و یا او نباید گریه برای هیچ چیز!
من او را موظف به اطاعت و از یاد نخواهم برد چه یک صحنه او عمل هنگامی که ما
به اتاق خود رسید : از من وحشت زده است. من فکر کردم او که قرار بود از جا در رفته ، و من التماس
جوزف به اجرا برای پزشک.
این را اثبات هذیان : آقای کنت ، در اسرع وقت او را دیدم ، تلفظ
او خطرناکی بیمار ، او تا به حال تب.
او را خون دادند ، و او به من گفت که اجازه دهید او بر آب پنیر و آب حریره زندگی می کنند ، و مراقبت او
خودش را به طبقه پایین و یا از پنجره پرتاب و پس از آن را ترک کرد : برای او
به اندازه کافی برای انجام در بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا ، که در آن دو یا
سه مایل فاصله معمولی بین کلبه و کلبه بود.
گرچه من نمی توانم بگویم من یک پرستار مهربان ، و جوزف و استاد بهتر بود ،
و هر چند بیمار ما به عنوان خسته کننده و لجباز بود به عنوان یک بیمار می تواند ، او
اب و هوای آن را از طریق.
خانم قدیمی لینتون پرداخت بازدیدکننده داشته است چند ، تا مطمئن شوید ، و مجموعه چیزهایی به حقوق و
scolded و دستور داد همه ما ، و زمانی که کاترین بود نقاهت ، او اصرار داشت
انتقال او را به خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی Thrushcross : که رستگاری ما بسیار سپاسگزار بودند.
اما بیبی فقرا به حال دلیلی برای توبه از مهربانی او : او و شوهرش هر دو در زمان
تب ، و در عرض چند روز از یکدیگر درگذشت.
بانوی جوان ما به ما بازگشت SAUCIER و پرشور تر ، و haughtier از هر زمان دیگری است.
Heathcliff شده بود ، هرگز از شب رعد و برق ، طوفان شنیده ، و ، یکی
روز ، من تا به حال بدبختی ، زمانی که او به من بسیار برانگیخته بود ، به وضع سرزنش
ناپدید شدن خود را در او : که در آن در واقع به آن تعلق دارد ، به عنوان او به خوبی آگاه است.
از آن دوره ، برای چند ماه ، او را متوقف به برگزاری هر گونه ارتباط با من
صرفه جویی در رابطه از بنده صرف.
جوزف تحت ممنوعیت کاهش یافت : او ذهن خود را ، سخن گفتن و سخنرانی او تمام
همان که اگر او یک دختر کوچک بودند ، و او که خود یک زن و معشوقه ما محترم ،
و فکر است که بیماری اخیر خود را داد
ادعای خود را با در نظر گرفتن درمان می شود.
سپس دکتر گفته بود که او نمی خواهد تحمل عبور از حد ، او باید به او را
خود راه و آن چیزی کمتر از قتل در چشم او برای هر یک تصور بود
به ایستادن و او را در تناقض.
از آقای Earnshaw و همراهانش او دور نگه داشته و tutored در توسط کنت ، و
تهدیدهای جدی مناسب است که اغلب با حضور با شدت گرفتن او ، برادرش او اجازه داده شد
هر چه او با خوشحالی به تقاضا ، و
به طور کلی اجتناب شود تشدید خلق و خوی آتشین او.
او بود و نه بیش از حد زیاده در humouring caprices او و نه از محبت ، اما از
غرور : او آرزو صادقانه به افتخار به ارمغان بیاورد او را به خانواده را با اتحاد با
Lintons ، و تا زمانی او به او اجازه دهید
تنهایی او ممکن است بر ما و مانند بردگان پایمال ، برای هیچ چیز از او مراقبت!
ادگار لینتون ، به عنوان انبوه قبلا بوده است و خواهد بود پس از او ،
احمقانه و اعتقاد خود را شادترین انسان زنده در روز او را منجر به
Gimmerton چپل ، سه سال بعد از مرگ پدرش.
بیشتر در برابر تمایل من ، من را ترک ارتفاعات نظرات متقاعد شد و
همراه او را در اینجا.
کوچک Hareton نزدیک به پنج سال بود ، و من فقط تدریس او را آغاز کرده بود خود را
نامه. ما غم فراق ؛ اما کاترین
اشک بودند قوی تر از مال ما است.
وقتی که من برای رفتن خودداری کرد ، و او رفت و هنگامی که او در بر داشت entreaties او من حرکت ،
lamenting است به شوهر و برادر او.
سابق به من پیشنهاد دستمزد بخشنده ؛ دوم دستور داد مرا به بسته تا : او می خواست بدون
زنان در خانه ، او گفت ، اکنون که هیچ معشوقه وجود دارد و به عنوان Hareton ،
معاون کشیش بخش باید او را در دست ، و.
و بنابراین من بود ، اما یک انتخاب سمت چپ : به من دستور داده بود.
استاد گفت او از همه مردم شرافتمند تنها برای اجرا به تباهی کمی سریع تر از شر ؛
من بوسید Hareton ، گفت : خوب شده توسط ؛ و از آن زمان به بعد او شده است یک غریبه : و آن را بسیار
عجیب و غریب به آن فکر می کنم ، اما من بدون شک او تا به
به طور کامل فراموش کرده همه چیز در مورد الن دین ، و بود که او تا کنون بیش از همه
جهان را به او و به او!
در این نقطه از داستان خانه دار او chanced به سمت نگاه زمان
قطعه ای بیش از دودکش و در شگفتی از دیدن اندازه گیری دقیقه دست بود
نیمه گذشته.
او نمی خواهد بشنود ماندن یک ثانیه دیگر : در حقیقت ، من احساس و نه به دفع
عاقبت از روایت او خودم را تسلیم.
و اکنون که او استراحت او از بین رفته ، و من مدیتیت برای یک ساعت و یا
دو ، من باید شجاعت به رفتن نیز ، احضار به رغم از درد تنبلی از سر و اندام.
>
X فصل
مقدمه ای جذاب به زندگی یک زاهد گوشه نشین! شکنجه چهار هفته ، جای خود غلت بزنید ، و بیماری!
اوه ، این تاریک و دلگیر ، باد و تلخ آسمان شمال ، و جاده های صعب العبور و بطی
جراحان کشور!
و آه ، این کمبود از منظر انسان! و بدتر از همه ،
علامت وحشتناک از کنت که من نیاز به انتظار نیست از درب تا بهار!
آقای Heathcliff فقط با یک تماس به من افتخار است.
حدود هفت روز پیش او فرستاده من آکولادی باقرقره -- آخرین فصل.
رذل!
او در مجموع بی گناه در این بیماری من و که من تا به حال بزرگ
ذهن به او بگویید.
اما افسوس! چگونه می تواند یک مرد بود که خیریه به اندازه کافی در کنار بستر من بنشیند رنجاندن من
یک ساعت یک خوب است ، و صحبت در برخی از موضوع به غیر از قرص ها و پیش نویس ها ، تاول و
زالو؟
این کاملا در یک بازه ی زمانی آسان است. من بیش از حد ضعیف به خواندن ، هنوز احساس می کنم که اگر من
می تواند چیزی جالب لذت ببرید. چرا نیست که خانم دین را به پایان برساند او
داستان؟
من می توانم حوادث رئیس آن ، در بحر تفکر غوطهور شدن تا آنجا او رفته بود.
بله : من به یاد داشته باشید قهرمان خود را اجرا کرده بود ، و هرگز به مدت سه سال شنیده و
زنی که قهرمان داستان بود ازدواج کرد.
من زنگ : از او خواهید بود خوشحال برای پیدا کردن من از صحبت کردن با شادمانی قادر.
خانم دین آمد. این بیست دقیقه ، آقا ، می خواهد به مصرف
دارو ، 'به کار کرد.
! دور ، دور با آن "من در پاسخ ،" من تمایل به -- "
پزشک می گوید شما باید پودر را رها کنید. '
با تمام قلب من!
آیا قطع من نیست. بیایید و صندلی خود را در اینجا.
نگه داشتن انگشت خود را از آن انگشت تلخ از ویال.
رسم خود را بافندگی از جیب خود -- که انجام خواهد داد -- در حال حاضر سابقه از آقای ادامه خواهد داد
Heathcliff ، از جایی که شما را ترک کردن ، تا به امروز.
آیا پایان او تحصیلات خود را در این قاره ، و دوباره آقایی؟ یا
آیا محل sizar او در کالج ، و یا فرار به امریکا ، و کسب افتخارات توسط
رسم خون از شرکت Foster - کشورش؟ یا
ثروت را بی درنگ در بزرگراه انگلیسی؟ '
او ممکن است انجام داده اند کمی در همه این مشاغل ، آقای منکیلر ، اما من می توانم
دادن کلمه من برای هر.
من قبل از اظهار داشت که نمی دانستم که او چگونه پول خود را به دست آورد ؛ نه من از آگاه
معنی او در زمان به منظور بالا بردن ذهن خود را از جهل وحشیانه را که غرق شده بود :
اما ، با مرخصی خود را ، من در من ادامه
مد خود ، اگر شما فکر می کنید آن را مات و متحیر کردن و خسته نه شما.
آیا شما احساس بهتر امروز صبح؟ '' زیاد است. "
'این خبر خوبی است.
من دوشیزه کاترین و خودم به Thrushcross خانه ابرومند رعیتی و دلپذیر من
ناامیدی ، او رفتار بی نهایت بهتر از من جرات کرده ام به انتظار.
او تقریبا به نظر می رسید بیش از حد علاقه آقای لینتون ، و حتی به خواهرش او نشان داد که مقدار زیادی از
محبت. آنها هر دو بسیار توجه به او
راحتی ، قطعا.
بود خار خم شدن به honeysuckles نیست ، اما honeysuckles
در آغوش خار است.
بدون سازش متقابل وجود دارد : یکی از سیخ ایستاده بود ، و دیگران به همراه داشت و چه کسی می تواند
بدسرشت و بد خو نه مخالفت آنها روبرو می شوند و نه
بی تفاوتی؟
من مشاهده کردم که آقای ادگار ترس عمیق از ruffling شوخ طبعی خود را داشتند.
او آن را از او پنهان ، اما اگر تا کنون او شنیده ام به من پاسخ دادن به شدت ، و یا شاهد هر نوع دیگر
بنده رشد ابری در برخی از نظم آمرانه از... او ، او را مشکل خود را با نشان می دهد
اخم از نارضایتی که در حساب خود را تاریک هرگز.
او بسیاری از صحبت کرد sternly به من در مورد pertness من و averred که خنجر بزنند از
چاقو می تواند اضطراب سخت و ناگهانی بدتر از او در دیدن بانوی خود vexed رنج می برد تحمیل نیست.
نه به سرند استاد نوع ، یاد گرفتم زود رنج کمتر می شود و برای فضای نصف
یک سال ، باروت دراز به عنوان شن و ماسه به عنوان بی ضرر است ، چرا که هیچ آتش آمد نزدیک به منفجر
آن.
کاترین فصل از دل تنگی و سکوت در حال حاضر و پس از آن بود : آنها با احترام بودند
هواداری سکوت توسط شوهرش ، که آنها را به تغییر در او نسبت داده
قانون اساسی ، تولید شده توسط خطر ناک او
بیماری ، به عنوان منوط به افسردگی از ارواح قبل از او هرگز.
بازگشت تابش آفتاب در پاسخ به نور خورشید را از او استقبال قرار گرفت.
من معتقدم که من ممکن است ادعا کند ، که آنها واقعا در اختیار داشتن عمیق بود و در حال رشد
شادی. به پایان رسید.
خب ، ما باید برای خودمان در دراز مدت ، خفیف و سخاوتمندانه تنها
عادلانه از تحکم آمیز خودخواه و از آن به پایان رسید زمانی که شرایط ناشی از هر
احساس می کنید که به نفع یکی از نه
در نظر گرفتن ارشد در افکار دیگر.
در یک غروب دلپذیر در ماه سپتامبر ، من از باغ ها با سبدی سنگین بود
سیب که من جمع آوری شده بود.
این هوای گرگ و میش شده بود و ماه را نگاه بیش از دیوار بالا از دادگاه ، باعث
سایه تعریف نشده در خفا انجام دادن در گوشه و کنار از بخش های متعددی طرح ریزی.
ساختمان.
من بار من را در خانه ، مراحل به درب آشپزخانه تعیین می کنند ، و lingered به استراحت و
در چند نفس بیشتر ، هوا از نرم و شیرین خود جلب کرد ، چشمان من بر روی کره ماه بودند ، و من
برگشت به ورودی ، وقتی شنیدم صدای پشت من می گویند ، -- نلی ، که شما؟ '
یک صدای عمیق و خارجی در لحن است ؛ هنوز چیزی در نحوه وجود داشت
تلفظ نام من است که به آن صدای آشنا.
تبدیل به کشف که صحبت کرد ، ترس و درها بسته بودند ، و من
هیچ کس در نزدیک شدن به مراحل دیده بود.
چیزی هم زده در ایوان و در حال حرکت نزدیکتر ، من متمایز یک مرد قد بلند لباس پوشیدن
در لباس های تیره ، با چهره و موی تیره.
او خم شدن در برابر طرف ، و انگشتان خود را بر روی لچ برگزار شد که اگر قصد
برای خودش ها باز. چه کسی می تواند باشد؟ '
من فکر می کردم.
آقای Earnshaw؟ اوه ، نه!
صدا هیچ شباهتی به او دارد.
"من منتظر اینجا یک ساعت یک ، او از سر گرفت ، در حالی که من همچنان خیره ؛' و کل
از آن زمان ، همه دور تا هنوز هم به عنوان مرگ شده است.
من جرأت را وارد کنید.
شما من را نمی دانند؟ نگاه کنید ، من یک غریبه نیست! "
سقوط اشعه بر روی ویژگی های او ، گونه ها زرد رنگ شد ، و نیمی از تحت پوشش با رنگ سیاه
سبیل ، ابرو کاهش ، چشم های عمیق تنظیم و منحصر به فرد است.
من به یاد چشم.
'!' من ، فریاد می نامشخص است که آیا به در نظر گرفتن او به عنوان
بازدید کننده دنیوی ، و من دستان من در شگفتی بزرگ است.
'! شما باز گردند؟
آیا واقعا شما؟ آن است؟
بله ، Heathcliff ، او در پاسخ ، نظر اجمالی از من به پنجره ، که بازتاب
امتیاز قمر های پر زرق و برق ، اما هیچ چراغ از درون نشان داد.
'آیا از آنها در خانه؟ کجاست او؟
نلی ، شما خوشحالم نه! شما لازم نیست به طوری مختل شده است.
آیا او که اینجا هستید؟ صحبت!
من می خواهم به یک کلمه با او -- معشوقه خود را.
برو ، و می گویند برخی از فرد از تمایلات Gimmerton به او مراجعه کنید. '
چگونه آن را او می کشد؟ '
من بانگ زد. چه او انجام خواهد شد؟
تعجب به من bewilders -- از آن خواهد او را از سرش قرار داده!
و شما Heathcliff!
اما تغییر! نه ، هیچ آن را درک وجود دارد.
آیا شما برای یک سرباز؟ '' برو و پیام من را حمل ، 'او قطع کرد ،
بی صبرانه.
"من در جهنم هستم تا شما را انجام دهید!' او بلند محکم نگاه داشتن ، و من وارد شد ، اما
وقتی که من به اطاق نشیمن که در آن آقای و خانم لینتون کردم ، من نمی توانستم متقاعد کردن
خودم را برای ادامه.
در طول بر بهانه ای برای پرسیدن اگر آنها را شمع روشن حل و فصل ،
و من را باز کرد.
آنها با هم در یک پنجره که شبکه آن به عقب در برابر دیوار دراز نشسته و نمایش داده شده ،
فراتر از درختان باغ ، و وحشی سبز پارک ها ، دره Gimmerton ، با بلند
خط غبار سیم پیچ نزدیک به بالای آن (برای
خیلی زود پس از عبور کلیسای کوچک ، به عنوان شما ممکن است متوجه شده ، صدای زمزمه یا آه اجرا می شود که از
باتلاق می پیوندد بک که به شرح زیر خم از گلن).
بلندی های بادگیر بالای این بخار نقره ای افزایش یافت ، اما خانه قدیمی ما نامرئی بود ؛
نه نرخهای پایین پایین در طرف دیگر.
هر دو اتاق و ساکنان آن ، و صحنه آنها در gazed ، نگاه wondrously
صلح آمیز است.
من با اکراه از انجام ماموریت من کاهش و در واقع رفتن به دور ترک
ناگفته ، پس داشتن سوال من در مورد شمع قرار داده ، زمانی که احساس حماقت من
من مجبور به بازگشت ، و جویده سخن گفتن ، '
نفر از Gimmerton بخواهد به شما را ببینید چیه خانوم.
او مایل است چه؟ پرسید : "خانم لینتون. 'من او را زیر سوال ، من پاسخ داده شد.
'خوب ، بستن پرده ، نلی ،' او گفت ؛ 'و آوردن چای است.
من دوباره به طور مستقیم او quitted آپارتمان ، آقای ادگار
پرسش ، سردستی ، که آن را بود.
برخی از معشوقه یک انتظار ندارد ، من جواب دادم.
که Heathcliff -- شما او را در بحر تفکر غوطهور شدن آقا -- که استفاده می شود به آقای Earnshaw زندگی می کنند. '
'! کولی -- ploughboy او گریه.
"چرا شما می گویید نمی بنابراین به کاترین؟' صدا در نیاوردن! شما باید او را توسط کسانی که تماس بگیرید
نام ، کارشناسی ارشد ، 'من است. "او می شود متاسفانه در غم آنها شریک می شنوید.
او نزدیک به دل بود زمانی که او فرار کردن.
من حدس می زنم بازگشت او روز شادی به او را.
آقای لینتون به یک پنجره در سمت دیگر اتاق است که نادیده گرفته دادگاه راه می رفت.
او آن را unfastened ، و از خم شدن.
گمان می کنم آنها در زیر ، برای او به سرعت گفت : "آیا وجود دارد ایستادن نیست ، عشق!
آوردن فرد ، اگر آن را هر کسی خاص است. '
قبل از اینکه طولانی ، من شنیده ام کلیک محکم نگاه داشتن ، و کاترین پرواز کرد و از پله ها ، تنگی نفس
و وحشی بیش از حد هیجان زده برای نشان دادن خوشحالی : در واقع ، صورت خود را ، شما ترجیح می دهند داشته باشند
گمان فاجعه افتضاح است.
'اوه ، ادگار ، ادگار! وی panted ، flinging سلاح خود را دور گردن خود.
'اوه ، ادگار دارلینگ! Heathcliff دوباره -- او است!
و او تنگ تر او را به فشار در آغوش.
خوب ، خوب ، 'گریه شوهرش ، crossly ،" آیا من برای آن خفه نمی
او به عنوان چنین گنج شگفت انگیزی به من هرگز رخ داد.
بدون نیاز به کوره در رفته باشد وجود دارد! '
او پاسخ داد : "من می دانم که شما او را دوست ندارم ،' ، سرکوب کمی شدت از او
لذت. 'با این حال ، به خاطر من ، شما باید دوستان در حال حاضر.
باید بگویم او آمد تا؟
'در اینجا ،' او گفت : «به اطاق پذیرایی؟' 'از کجا دیگری؟" او پرسید.
او vexed نگاه ، و آشپزخانه به عنوان یک محل مناسب تر برای او پیشنهاد.
خانم لینتون او را با بیان لودگی کردن چشم -- نیمی عصبانی ، نیمی از خنده در
موشکافی او. نه ، وی ، بعد از مدتی اضافه شده است ؛ "من نمی تواند
نشستن در آشپزخانه.
تنظیم دو جدول در اینجا ، الن : یکی برای استاد و خانم ایزابلا ، اصیل بودن.
دیگر برای Heathcliff و خودم ، از دستور پایین تر است.
می خواهد که شما لطفا ، عزیز؟
یا باید آتش روشن در جاهای دیگر من؟ اگر چنین است ، را جهت.
من پایین می دوند و امن مهمان من. من می ترسم شادی بیش از حد بزرگ می شود
واقعی است!
او به نیزه کردن دوباره ، اما ادگار خود بازداشت.
'شما پیشنهاد او را گام تا ،' او گفت ، پرداختن به خود من ، و ، کاترین ، سعی کنید به
خوشحالم ، بدون بودن پوچ.
کل خانواده باید شاهد نزد شما استقبال بنده فراری
به عنوان یک برادر.
من فرود آمد ، و متوجه شد Heathcliff انتظار تحت ایوان ، آشکارا پیش بینی
دعوت را وارد کنید.
او هدایت من بدون اتلاف کلمات دنبال کردند ، و من او را به حضور طلیعه
از استاد و معشوقه که سرخ گونه خیانت نشانه هایی از صحبت گرم.
اما بانوی میدرخشد با دیگری احساس که دوست خود را در درب ظاهر شد : او
پیمود ، به جلو ، در زمان هر دو دست خود را صورت گرفت ، و به رهبری او به لینتون ، و پس از آن او را تصرف کردند
انگشتان تمایلی لینتون و آنها را به او خرد.
در حال حاضر ، به طور کامل توسط آتش و نور شمع نشان داد ، I ، شگفت زده شد بیش از هر زمان دیگری ،
به ناگهان تحول Heathcliff است.
او قد بلند ، ورزشی ، مرد خوش ترکیب با در کنار آنها استاد من به نظر می رسید کاملا رشد کرده بود ؛
بلند و باریک و جوانان مانند. کالسکه نشسته او پیشنهاد ایده
او در ارتش بوده است.
قیافه او در بیان و تصمیم گیری از ویژگی های نسبت به آقای بسیار قدیمی تر بود
لینتون ، آن را نگاه هوشمند ، و بدون هیچ نشانی از تخریب سابق را حفظ است.
درنده نیمه متمدن هنوز در ابرو افسرده و چشمان پر از سیاه و سفید lurked
آتش ، اما آن را تسخیر کرده بود ، و شیوه ای خود را حتی وقار بود : کاملا واگذار شده از
زبری ، هر چند استرن خاطر موهبت.
تعجب من مساوی یا بیش از معدن : او برای یک دقیقه در از دست دادن باقی مانده
برای این که به ploughboy ، به عنوان او را نامیده بود.
Heathcliff دست اندک خود را کاهش ، و ایستاده بود نگاه او با خونسردی تا او را انتخاب
به صحبت می کنند. بنشینید ، سر ، او گفت ، در طول.
'خانم لینتون ، یادآوری زمان محلی قدیمی ، که من به شما پذیرش صمیمی ؛ و
البته ، من احساس خشنودی وقتی که هر چیزی اتفاق می افتد به او لطفا. "
و من هم ، 'پاسخ Heathcliff ، به خصوص اگر آن را هر چیزی باشد که در آن من
بخشی داشته باشند. من باید یک ساعت یا دو میل و علاقه باقی بماند. '
او در زمان یک صندلی مقابل کاترین ، که به او زل زل نگاه کردن او را ثابت نگه داشته تا اگر او به او می ترسید
را محو شد او به آن را حذف کند.
او خود به او را افزایش نمی دهد اغلب به : یک نگاه سریع در حال حاضر و پس از آن بسنده ، اما آن
فلش به عقب ، هر بار با اطمینان بیشتری لذت undisguised او از مال انزن نوشیدند.
آنها بیش از حد در شادی متقابل خود را به رنج می برند خجالت جذب شدند.
بنابراین آقای ادگار : او بزرگ شده کم رنگ با دلخوری خالص : احساس که رسید آن
اوج زمانی که بانوی او افزایش یافت ، و در سراسر فرش پله ، کشف و ضبط دست Heathcliff
دوباره ، و مانند علاوه بر خودش خندید.
"من باید به آن فکر می کنم یک رویا به - فردا!' او گریه.
"من نمی قادر خواهد بود به این باور که من را دیده اند و لمس و صحبت شما را یک بار
بیشتر.
و در عین حال ، Heathcliff بی رحمانه! شما شایسته این استقبال است.
شود وجود ندارد و به مدت سه سال سکوت ، و من فکر می کنم هرگز! '
کمی بیشتر از شما از من ، او زمزمه.
"من از ازدواج شما شنیده می شود ، کتی ، از مدت ها نیست ؛ و در حالی که انتظار در حیاط
در زیر ، من مدیتیت این طرح -- فقط به یک گوشه ای از صورت خود را ، خیره نگاه کردن
شاید تعجب ، و لذت بردن وانمود ؛
پس از آن نمره من با Hindley را حل و سپس جلوگیری از قانون با انجام اعدام
در خودم.
قابلی ندارد تا به این ایده ها را خارج از ذهن من قرار داده ، اما مراقب باشید از ملاقات من با یکی دیگر از
ساعت هم جنبه آینده! نه ، شما من رانندگی نمی کردن دوباره.
شما واقعا متاسفم برای من بود ، شما بودند؟
خوب ، علت وجود دارد. من از طریق یک زندگی تلخ از آنجایی که من مبارزه
تاریخ و زمان آخرین شنیده ام صدای شما را و شما باید من را ببخش من فقط برای شما تلاش!
کاترین ، مگر اینکه ما به چای سرد ، لطفا برای آمدن به میز ، 'قطع کرد
لینتون ، تلاش برای حفظ لحن عادی خود ، و یک اقدام به علت از ادب است.
آقای Heathcliff پیاده روی طولانی ، هر جا که او ممکن است به شب تسلیم را داشته باشند و من
تشنه.
او پست خود را قبل از گلدان در زمان و خانم ایزابلا آمد ، توسط زنگ احضار و پس از آن ،
داشتن دست صندلی خود را به جلو ، سمت چپ اتاق.
غذا را به سختی تحمل ده دقیقه.
فنجان کاترین پر شده بود : او نه می تواند غذا خوردن و نه نوشیدنی.
ادگار پساب اشپزخانه وامثال ان در بشقاب او ساخته شده بود ، و به ندرت بلع لقمه.
مهمان خود اقامت خود دراز کردن نیست که عصر بالاتر از یک ساعت دیگر.
پرسیدم ، به عنوان ترک او ، اگر او به Gimmerton رفت؟
نه ، به بلندی های بادگیر ، او پاسخ داد : 'آقای Earnshaw از من دعوت کرد ، زمانی که من به نام
امروز صبح آقای Earnshaw از او دعوت کرد! و او به نام
آقای Earnshaw!
من بمب دردناکی در این حکم ، پس از او رفته بود.
آیا او تبدیل از یک بیت از منافق ، و آمدن به داخل کشور به کار شرارت
در زیر عبا؟
من mused در : من احساس وقوع امری از را در ته قلب من بود که او بهتر داشته
باقی مانده دور.
حدود نیمه شب بود ، من از خواب نیمروز من توسط خانم لینتون wakened
هواپیمای بی موتوری پرواز را به اتاق من ، به دست گرفتن کرسی در کنار بستر من ، و کشیدن مو
بهیجان در اوردن من.
"من نمی توانم استراحت ، الن ،" او گفت ، از طریق عذرخواهی.
و من می خواهم برخی از موجودی زنده برای من شرکت در شادی من نگه دارید!
ادگار دلخور است ، چرا که من خوشحالم از چیزی که او جالب نیست : او را به امتناع
باز کردن دهان خود ، به جز به مطلق بد اخلاق ، سخنرانی و احمقانه و او تأیید من بی رحمانه
و خودخواه مایل به بحث در زمانی که او بسیار بیمار و خواب آلود بود.
او همیشه contrives به بیمار می شود در حداقل متقابل!
من چند جمله از تقدیر به Heathcliff داد ، و او ، یا برای یک سردرد
یا اضطراب سخت و ناگهانی از حسادت ، شروع به گریه : پس بلند شدم و سمت چپ او.
چه استفاده از آن ستایش Heathcliff به او؟ "
من پاسخ داده شد.
به عنوان بیابان بودند گریزی به یکدیگر ، و Heathcliff نفرت فقط به عنوان
زیادی به شنیدن او را ستود : این طبیعت انسان است.
اجازه دهید آقای لینتون به تنهایی در مورد او را ، مگر اینکه شما به نزاع باز بین آنها می خواهم. "
اما آن را نشان ضعف بزرگ نیست؟ "او دنبال کرد.
من حسادت : من در روشنایی مو زرد ایزابلا احساس هرگز صدمه دیده است و
سفیدی پوست او ، در ظرافت هر چیز ظریف و عالی خود را ، و این علاقه در تمام خانواده
این نمایشگاه برای او.
حتی به شما ، نلی ، اگر ما یک اختلاف گاهی اوقات ، شما در یک بار ایزابلا و من
عملکرد مانند یک مادر احمقانه : من او را عزیزم ، و تملق گفتن او را به خوب
خلق و خوی است.
این را خوشنود برادر خود را به دیدن ما صمیمی ، و این که من را خوشنود است.
اما آنها تا حد زیادی به طور یکسان : آنها کودکان لوس ، و علاقه داشتن به جهان بود
ساخته شده برای اقامت خود ، و هر چند من طنز هر دو ، من فکر می کنم عذاب هوشمند
ممکن است بهبود آنها همه یکسان است.
اشتباه می کنید ، خانم لینتون ، گفت : آنها به شما طنز I. ': من می دانم که آنچه وجود دارد که
به انجام اگر آنها نداشت.
شما به خوبی می تواند به افراط هوی و هوس عبور خود را تا زمانی استطاعت به عنوان کسب و کار خود را
به پیش بینی همه خواسته خود را.
شما ممکن است ، با این حال ، سقوط ، در گذشته ، بیش از چیزی از نتیجه مساوی به هر دو
طرف ، و سپس کسانی که شما مدت ضعیف بسیار قادر بودن به عنوان معاند به شما به عنوان '.
'و سپس ما باید به مرگ مبارزه با ، sha'n't ما ، نلی؟ او بازگشت ، خنده.
'هیچ! من به شما بگویم ، من ایمان را در عشق لینتون ، که به اعتقاد من ممکن است کشتن
او ، و او نمی توانست بخواهند به مقابله به مثل.
من توصیه او را به او بیشتر به محبت او ارزش.
"من ، او پاسخ داد ، اما او باید متوسل به ناله برای چيز جزئي.
است کودکانه و به جای ذوب به اشک چون من گفت که Heathcliff شد
در حال حاضر در خور توجه کسی را ، و آن را افتخار آقایی اولین بار در کشور
به دوست خود ، او باید به آن گفت :
برای من ، و از همدردی خوشحال شده است.
او باید به او عادت کرده اند ، و او نیز ممکن است او را : با توجه به نحوه
Heathcliff دلیلی برای اعتراض به او ، من مطمئن هستم که او رفتار خوبی!
چه چیزی شما را از او رفتن به ارتفاعات نظرات فکر می کنم؟ "
من نپرسید.
او از هر لحاظ اصلاح شده ، ظاهرا : کاملا مسیحی : ارائه
دست راست از کمک هزینه تحصیلی به دشمنان خود را همه جا! '
'او آن را توضیح داد ، وی پاسخ داد.
من تعجب می کنم که به اندازه شما است.
او گفت که او به نام به جمع آوری اطلاعات در مورد من از شما ، فرض شما
هنوز اقامت وجود دارد ، و جوزف Hindley ، که بیرون آمد و سقوط کرد گفت :
سوال او را از آنچه او انجام شده بود ،
و چگونه او زندگی کرده بود ؛ و در نهایت ، مورد نظر او را به وارد راه رفتن
برخی از افراد نشسته در کارت وجود دارد. Heathcliff به آنان پیوستند و برادرم را از دست داد
مقداری پول به او ، و یافته های او plentifully عرضه شده ، او درخواست که او
دوباره خواهد آمد در شب : که او رضایت.
Hindley به بیش از حد بی پروا به آشنایی خود را انتخاب کنید عاقلانه : او مشکل نیست
خود را به منعکس علل که او ممکن است برای mistrusting یکی از آنها او را تا به basely
مجروح شدند.
اما Heathcliff تأکید دلیل اصلی خود را برای از سرگیری ارتباط با باستانی خود
ازار دهنده است آرزوی خود را در چهارم در راه رفتن از راه دور از نصب
خانه ابرومند رعیتی ، و دلبستگی به خانه
جایی که ما زندگی می کردند با هم و به همین ترتیب امیدواریم که که من باید فرصت های بیشتری داشته باشند
از دیدن او را از من می توانستم اگر او در Gimmerton حل و فصل است.
او به معنی ارائه پرداخت لیبرال برای اجازه به تسلیم در ارتفاعات و
بدون شک طمع برادرم او را به قبول شرایط بی درنگ او
همیشه حریص ، هر چند آنچه که او با یک دست grasps ، او را با دیگر دور flings '.
'اتمام حجت خوب برای یک مرد جوان به تعمیر مسکن خود را در! گفت :' I.
آیا بدون ترس از عواقب ، خانم لینتون؟ "
هیچ یک برای دوست من ، او پاسخ داد : 'سر قوی خواهد کرد او را از خطر نگه دارید ؛
کمی برای Hindley : اما او می تواند ساخته شده از نظر اخلاقی بدتر از او است ، و من ایستاده
بین او و آسیب بدنی.
این رویداد از این شب به من به خدا و انسانیت آشتی!
من در قیام عصبانی در برابر مشیت الهی افزایش یافته بود.
آه ، من بسیار ، بسیار تلخ را تحمل بدبختی ، نلی!
در صورتی که موجودی می دانستند که چگونه تلخ ، او می خواهم شرمنده به ابر حذف آن با بیکار
زود رنجی.
مهربانی برای او القا شده است که من آن را تحمل تنهایی بود : به حال من ابراز عذاب من
اغلب احساس ، او را برای رفع آن به طولانی تدریس و ardently به عنوان
I.
با این حال ، بیش از ، و من هیچ انتقام حماقت او را ، من می توانم به استطاعت
رنج می برند هر چیزی آخرت!
باید از meanest چیز زنده من بر گونه سیلی ، من فقط می خواهم نه به نوبه خود از سوی دیگر ، اما
من می خواهم برای تحریک آن عفو بپرسید ، و به عنوان یک اثبات ، من صلح من با ادگار
فورا.
خوب شب! من یک فرشته!
در این اعتقاد راسخ خود راضی او ترک و موفقیت برآورده او
قطعنامه در روز بعد آشکار بود : آقای لینتون به حال نه تنها abjured peevishness خود
(گرچه روح او هنوز هم به نظر می رسید مقهور
سرزندگی کاترین از نیروی حیاتی) ، اما او جرأت هیچ اعتراضی را به مصرف او
ایزابلا با او را به بلندی های بادگیر در بعد از ظهر ؛ و او را با پاداش
تابستان از شیرینی و محبت در
بازگشت به عنوان خانه بهشت برای چند روز ، هر دو استاد و کارمندان
بهره از آفتاب همیشگی.
Heathcliff -- MR. Heathcliff من باید در آینده می گویند -- آزادی از بازدید در مورد استفاده قرار
Thrushcross خانه ابرومند رعیتی با احتیاط ، و در ابتدا به نظر می رسید او به برآورد تا چه حد صاحب آن
خرس نفوذ او.
کاترین ، همچنین تلقی از آن عاقلانه به متوسط عبارات خود را از لذت در
دریافت او را و او به تدریج تاسیس حق خود را به انتظار می رود.
او حفظ مقدار زیادی از ذخیره که بچگی خود قابل توجه بود و
در خدمت سرکوب تمام تظاهرات های شگفت انگیز از احساس است.
تشویش های من ارامش را تجربه کرده است ، و اطلاع دیگری در مورد آن را به منحرف
یکی دیگر از کانال برای فضا است.
منبع جدید خود را از مشکلات از بدبختی پیش بینی نه ایزابلا شکلی ناگهانی ظهور
لینتون evincing یکی از جاذبه های ناگهانی و غیر قابل مقاومت نسبت به مهمان از تحمل شده است.
او در آن زمان بود بانوی جوان جذاب هجده ؛ کودکانه در رفتار ، هر چند
برخوردار از شوخ طبعی مشتاق ، احساسات مشتاق ، و خلق و خوی مشتاق ، بیش از حد ، اگر تحریک است.
برادر او ، که او را دوست داشتم tenderly ، در این اولویت فوق العاده وحشت زده شد.
ترک کنار تخریب اتحاد با یک مرد بی نام و
واقع ممکن است که اموال خود ، به طور پیش فرض از وراث مرد ، ممکن است به مانند یک عبور
قدرت ، او حس به درک
منش Heathcliff : بدانید که ، هر چند بیرونی خود را تغییر داده بود ، ذهن او
غیر قابل تغییر و بدون تغییر بود.
و او مخوف که ذهن : که به او شورش کردند : او forebodingly از این ایده از کاهش
ایزابلا متعهد به نگه داشتن آن است.
او را عقب کشیدم هنوز او شده بود آگاه که دلبستگی او افزایش یافت
ناخواسته ، و از آن جایی که بیدار هیچ عمل متقابل از احساسات اعطا شد ؛
دقیقه وجود آن که او کشف کرد او
سرزنش در Heathcliff طراحی عمدی را بنا نهاد.
ما همه ، در طول مدتی اظهار داشت ، که دوشیزه لینتون مضطرب و pined بیش از
چیزی.
او بزرگ متقابل و خسته کننده ، خوراکی و اذیت کردن کاترین به طور مداوم ، در
خطر قریب الوقوع طاقت فرسا صبر محدود خود.
ما او را معاف ، تا حدودی ، در دادخواهی بد سلامت او رو به کاهش و
محو شدن قبل از چشم ما.
اما یک روز ، هنگامی که او peculiarly خیره سر شده بود ، رد صبحانه خود ،
شکایت که بندگان انجام آنچه او به آنها گفت ، که معشوقه
هیچ چیز در خانه به او اجازه دهد ، و
ادگار او را مورد غفلت قرار گرفته ، که او یک سرماخوردگی با درهای سمت چپ باز شدن گرفتار شده بود ، و ما
آتش سالن بیرون رفتن بر روی هدف به رنجاندن او ، با صد در عین حال بیشتر بیهوده و بیمعنی
اتهامات خانم لینتون peremptorily
اصرار داشت که او باید به رفتن به رختخواب ، و به او ، داشتن scolded صمیمانه ، تهدید به
ارسال برای پزشک.
اشاره کنت او باعث شده تا از روی تعجب فریاد زدن ، بلافاصله ، که سلامت او کامل شد ، و
تنها خشونت کاترین که او را ناخشنود ساخته شده است.
چگونه می تواند به شما می گویند که من خشن ، شما شیطان نوازش کردن؟ گریه معشوقه ، شگفت زده در
ادعای بی دلیل است. 'شما مطمئنا از دست دادن دلیل خود.
وقتی که به من شده است هش ، به من بگویید؟ '
دیروز ، sobbed ایزابلا ، 'و در حال حاضر!' 'دیروز!' گفت خواهرش در قانون است.
'در چه مناسبت؟'
در پیاده روی ما در طول اهل شمال افریقا : شما به من گفت که به سخن بی ربط جایی که من خوشحال ، در حالی که شما sauntered
با آقای Heathcliff! و که مفهوم خود را از خشونت؟ گفت :
کاترین ، خنده.
'هیچ اشاره ای بود که شرکت خود را بیهوده بود؟
ما اهمیتی نمی دهند که آیا شما با ما و یا نه نگه داشته و من صرفا فکر بحث Heathcliff
هیچ چیز سرگرم کننده برای گوش خود را داشته '
اوه ، نه ، 'گریستم بانوی جوان ؛ شما از من آرزو دور ، چرا که شما می دانستم که من دوست می شود
'' آیا او سالم است؟ "پرسید : خانم لینتون ، جذاب
به من.
'من گفتگوی ما ، تکرار کلمه به کلمه ، ایزابلا ؛ و شما از هر گونه جذابیت
می توانست آن را برای شما داشته است. '' من گفتگو ذهن نیست ، وی
پاسخ داد : "من می خواستم با --'
"خب؟" کاترین گفت ، درک او تردید برای تکمیل این حکم است.
با او : و من خواهد شد نه همیشه اخراج! 'او ادامه داد ، کیندلینگ تا.
شما یک سگ در آخور ، کتی ، و خواهان هیچ کس را دوست داشت اما خودتان! "
'شما میمون کمی بی ربط!' گفت خانم لینتون ، تعجب.
اما من این idiotcy را باور نمی!
این غیر ممکن است که شما می توانید تحسین از Heathcliff طمع به چیزی داشتن -- که شما در نظر
او یک فرد دلپذیر! من امیدوارم که شما به من به اشتباه گرفته ، ایزابلا؟
دختر احمقانه گفت : "نه ، شما نه ،'.
"من او را دوست تر از همیشه شما را دوست ادگار ، و او ممکن است من عشق اگر شما اجازه
او!
! نمی خواهد شما را برای پادشاهی ، سپس 'کاترین اعلام کرد ، مؤکدا : و او
به نظر می رسید صحبت صادقانه. 'نلی ، به من کمک کند تا او را از او متقاعد کردن
جنون.
او چه Heathcliff است : موجودی unreclaimed ، بدون پالایش ، بدون
کشت بیابان خشک اولکس فرنگی و whinstone.
من به عنوان می خواهم به زودی قرار داده که قناری کوچک را به پارک در روز در زمستان ، به شما توصیه
اعطا قلب خود را بر روی او!
این جهل اسفناک شخصیت ، فرزند او ، و هیچ چیز دیگری ، است که
می سازد که خواب سر خود را وارد کنید.
دعا کنید ، تصور نکنید که او عمق از خیرخواهی و محبت را در زیر پنهان
استرن بیرونی!
او الماس خشن نیست -- صدف مروارید حاوی یک روستایی : he'sa
شدید ، بی رحم ، انسان گرگ صفت.
من به او می گویند : "هرگز اجازه دشمن این یا آن به تنهایی ، زیرا این امر می تواند بی گذشت و یا
بی رحمانه به آنها آسیب برساند ، "من می گویم :" اجازه دهید آنها به تنهایی ، چون من باید نفرت آنها را به
ستم : "و او می خواهم از شما مثل له شدن
تخم مرغ اسپارو ، ایزابلا ، اگر متوجه شد که به شما اتهام مزاحم.
من می دانم او می تواند یک لینتون را دوست ندارد ، و در عین حال او می شود کاملا قادر به ازدواج با شما
ثروت و انتظارات : بخل در حال رشد است با او را به گناه حمله پی در پی.
عکس من وجود دارد : و من دوستش -- به طوری که او تصور می شد که به طور جدی به
گرفتن شما ، من باید ، شاید ، زبانم برگزار ، و اجازه دهید شما را به دام خود را در پاییز. "
دوشیزه لینتون خواهرش در قانون با خشم در نظر گرفته است.
برای شرم! برای شرم! او تکرار شود ، عصبانیت.
شما بدتر از بیست دشمنان ، به شما دوست سمی! "
"آه! شما به من اعتقاد ندارند ، و سپس گفت : "کاترین.
"شما فکر می کنم من از ستمکاران خودخواهی صحبت می کنند؟'
retorted ایزابلا : "من مطمئنم که شما باید انجام دهید ،' ؛ 'و من در شما میلرزد!"
خوب! 'گریه.
"سعی کنید برای خودتان در صورتی که روح خود را : من انجام داده اند ، و عملکرد این استدلال را به شما
ادعای بیخود پر رو. -- و من باید برای خودپسندی او را رنج می برند 'او!
sobbed ، به عنوان خانم لینتون سمت چپ اتاق.
'همه ، همه علیه من : او دلداری تنها من رنگ باخته است.
اما او زبان آمده دروغ ، آیا او نمی؟
آقای Heathcliff شیطان نیست : او تا به روح بزرگوار ، و یکی از واقعی ، و یا چگونه
می تواند او را به یاد داشته باشید او را؟ '' تبعید او را از افکار خود ، خانم ، من
گفت.
'پرنده He'sa فال بد : بدون همسر برای شما. خانم لینتون صحبت کرد و به شدت ، و در عین حال نمی توانم
تناقض او.
او بهتر است با قلبی خود را نسبت به من ، یا هر یک علاوه بر آشنا و او هرگز
او به عنوان بدتر از او را نمایندگی کند. صادقانه از مردم انجام عمل خود را پنهان نمی کند.
چگونه به او شده است زندگی می کنند؟ چگونه او غنی؟ چرا او در نظرات ماندن
ارتفاعات ، به خانه یک مرد را بخواهد abhors؟ آنها می گویند آقای Earnshaw بدتر و بدتر
از او آمدند.
آنها می نشینند تا تمام شب با هم به طور مستمر و Hindley شده است قرض گرفتن پول خود را در
زمین ، و هیچ کاری نمی کند اما بازی و نوشیدنی : من شنیده ام فقط یک هفته قبل -- جوزف بود که
به من گفت -- من او را در Gimmerton ملاقات کرد : "نلی ،"
او گفت : "ما hae crowner تلاش enow در مردمی AHR.
یکی در "EM' a'most getten انگشت خود را قطع 'hauding T' WI دیگر وپیش 'stickin'
hisseln loike cawlf.
که maister ، بله knaw ، 'در' SOA تا O 'tuh T' اندازه بزرگ است.
noan او می ترسید قضات 'T' نیمکت O O '، باد سرد شمالی پل ، پیتر نور ، نور جان ، نور
متی ، و نه noan در 'EM ، او نه!
او دوست دارد عادلانه است -- او به مجموعه EM brazened او چهره agean langs!
و ان یکی دیگر قوی و زیبا LAD Heathcliff ، ذهن yah ، he'sa نادر سازمان ملل متحد '.
او می تواند خنده به عنوان onybody چاه در بذله گویی raight divil girn.
آیا او niver nowt زندگی خوب خود را با amang ما می گویند ، زمانی که او را به خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی T 'می رود؟
این راه را بر روی 'T T است : -- در آفتاب پایین : تاس ، براندی ، کرکره cloised ، und can'le -
نور تا روز بعد در ظهر : پس از آن ، باندهای t'fooil ممنوعیت und raving در cham'er او ،
makking dacent fowks حفاری انگشتان پنجشنبه '
جای خز varry پنجشنبه شرم ، سازمان ملل متحد پست و حقیر ، به همین دلیل او می تواند برنج خود را caint ، سازمان ملل متحد می خوردند ، 'سازمان ملل متحد
خواب ، خارج از سازمان ملل متحد به همسایه خود را به همسر شایعات WI 'T' است.
البته من ، او می گوید کدبانو کاترین چگونه goold fathur خود را اجرا می کند به جیب خود و
پسر fathur خود گالوپ پایین جاده گسترده T '، در حالی که او فرار جلو oppen T'
پیکس! "
در حال حاضر ، خانم لینتون ، جوزف ادم حقه باز قدیمی ، اما هیچ دروغگو است ؛ و اگر حساب خود را از
رفتار Heathcliff درست باشد ، هرگز به شما که فکر می کنم از آرزوی چنین شوهر ،
نظر شما؟
شما با بقیه leagued ، الن! 'او جواب.
من نمی خواهم گوش دادن به slanders شما.
چه شرارت شما باید مایل به متقاعد کردن من که هیچ شادی در وجود دارد
جهان! '
که آیا او را بیش از این فانتزی کردم اگر به خودش سمت چپ ، و یا استقامت در
پرستاری آن دائمی ، من نمی می توان گفت : او زمان کمی برای منعکس کردن.
روز پس از آن ، عدالت و نشست در شهر بعدی بود ، استاد من موظف شد
حضور و آقای Heathcliff ، از غیبت او آگاه است ، به نام و نه زودتر از معمول.
کاترین و ایزابلا در کتابخانه نشسته بودند ، در شرایط خصمانه ، اما سکوت :
دوم احساس خطر در بی ملاحظگی های اخیر او ، و افشای او از او ساخته شده بود
احساسات مخفی در مناسب گذرا از
شور ؛ سابق ، در نظر گرفتن بالغ ، واقعا جرم با او
همدم ، و ، اگر او دوباره در pertness او خندید ، تمایل به آن است که هیچ خنده
موضوع را به او.
او خنده بود او را دیدم Heathcliff عبور پنجره.
من جارو کوره فولاد سازی دهان ، و من متوجه یک لبخند موذی بر لب های او.
ایزابلا ، در تاملات خود را جذب ، و یا یک کتاب ، باقی ماند تا درب باز کرد و آن را
خیلی دیر شده بود به تلاش فرار ، که او در کمال مسرت انجام داده اند آن را به حال شده است
عملی.
"بیا این در ، درست است!' گفت معشوقه ، پر زرق و برق ، کشیدن صندلی به
آتش است.
'در اینجا دو نفر متاسفانه در نیاز به یک سوم به گرم شدن یخ میان آنها ؛ و شما
بسیار یک ما باید هر دو از ما را انتخاب کنید.
Heathcliff ، من افتخار می کنم به شما نشان دهد ، در گذشته ، کسی است که dotes شما بیش از
خودم. من انتظار دارم شما را به احساس flattered.
نه ، نلی نیست ، به او به نظر نمی آید!
فقیر کمی من خواهر در قانون در حال شکستن قلب خود را با تفکر صرف شما
زیبایی جسمی و اخلاقی. آن را در قدرت خود نهفته است. ادگار
برادر!
نه ، نه ، ایزابلا ، شما sha'n't را خاموش او ادامه داد ، بازداشت ، با جعلی
بازیگوشی ، دختر نفرین شده ، که indignantly افزایش یافته بود.
ما نزاع مثل گربه ها در مورد شما ، Heathcliff بودند و من نسبتا در مورد ضرب و شتم قرار
اعتراضات از خود گذشتگی و تحسین ، و علاوه بر این ، من اطلاع داده شد که اگر من
بود ، اما رفتار به ایستادن کنار ،
رقیب من ، به عنوان او باید خودش را به ، شفت را به روح خود شلیک که
شما برای همیشه حل و ارسال تصویر من را به فراموشی ابدی! '
"کاترین گفت : ایزابلا ، فراخوانی کرامت او ، و disdaining به مبارزه از
درک تنگ است که او برگزار شد ، "من می خواهم شما را به پایبندی به حقیقت و افترا نمی تشکر
من ، حتی در شوخی!
آقای Heathcliff ، نوع به اندازه کافی به پیشنهاد این دوست شما رها من : او را فراموش
که من و شما آشنایان صمیمی نیست ؛ و آنچه amuses او
دردناک من فراتر از بیان است.
به عنوان مهمان جواب داد هیچ چیز ، اما در زمان صندلی خود را ، و نگاه کاملا بی تفاوت
چه احساسات او گرامی او را در مورد ، او تبدیل شده و با جدیت تمام زمزمه
درخواست تجدید نظر برای آزادی به زجر دهنده او.
به هیچ وجه! خانم لینتون در پاسخ گریه. "من نمی خواهد به نام یک سگ در آخور
دوباره. شما باید اقامت : در حال حاضر پس از آن!
Heathcliff ، چرا شما نمی نشان دادن رضایت در اخبار خوشایند من؟
ایزابلا سوگند که ادگار عشق برای من هیچ چیز که او را برای سرگرم
شما خواهد شد.
من مطمئن هستم که او ساخته شده برخی از سخنرانی از نوع و آیا او ، نه الن؟
و او تا به حال از روز قبل از پیاده روی دیروز روزه ، از غم و اندوه و
خشم است که من او را despatched از جامعه خود را تحت این ایده که آن
غیرقابل قبول است.
گفت Heathcliff : "من فکر می کنم شما او را دروغگو درامدن ،' ، چرخاندن صندلی خود را به آنها مواجه شوند.
"او آرزوهای خود را به جامعه من در حال حاضر ، در هر حال!
و او سخت در جسم گفتمان خیره ، به عنوان یکی ممکن است در عجیب و غریب انجام
حیوانی دافعه : پرپا از هند ، به عنوان مثال ، که کنجکاوی منجر
برای بررسی به رغم بیزاری از آن را بالا می برد.
چیزی که فقیر می تواند آن را تحمل نمی کند و او سفید و قرمز در حرکت سریع رشد ، و
در حالی که اشک beaded او ضربه شلاق ، خم شدن قدرت انگشتان دست های کوچک خود را برای نرم کردن
کلاچ شرکت از کاترین و درک
که به سرعت او به عنوان یک انگشت کردن بازوی او دیگر بزرگ تعطیل ، و او می تواند
حذف کل با هم ، او شروع به ساختن استفاده از ناخن او و هشیاری خود را
در حال حاضر آراسته شده نگهداری با هلال قرمز است.
ببرماده There'sa! گفت : 'خانم لینتون ، از تنظیم آزاد او ، و تکان دادن دست خود را با
درد می شود.
خارج شو ، به خاطر خدا ، و پنهان کردن چهره زن شرور خود را!
چه احمقانه به فاش کردن آن talons به او. آیا می توانید علاقه داشتن به نتیجه گیری او رسم نیست؟
نگاه کنید ، Heathcliff! آنها ابزار است که اعدام خواهد شد -- شما باید خود را مراقب باشید
چشم. '
'من آچار آنها را خاموش انگشتان دست او ، در صورتی که تا کنون مرا تهدید ،' او جواب داد ، وحشیانه ،
زمانی که درب پس از او بسته شده بود. اما چه شد که شما را با اذیت کردن معنی
مخلوقی را که در آن روش ، کتی؟
شما حقیقت سخن نمی گویند ، شما؟ "" من به شما اطمینان دهم من بود ، او بازگشت.
"او در حال مرگ برای چندین هفته به خاطر و raving در مورد شما امروز صبح ،
و ریختن چهارم سیل از سوء استفاده ، چرا که من شکست خود را در نمایندگی
نور ، ساده هدف از کاهش ستایش او.
اما آیا به آن توجهی نمی بیشتر : من آرزو به مجازات sauciness او ، که همه.
من او را دوست دارم بیش از حد ، Heathcliff عزیز من ، به شما اجازه می مطلقا تصاحب و بلعیدن او
تا.
و من می خواهم او را بیش از حد بیمار به آن تلاش گفت که او ، به جز در یک بسیار فرومایه
مد.
شما می خواهم از چیزهای عجیب و غریب بشنود اگر من به تنهایی با آن ، چهره ساخته شده از موم و کسل کننده زندگی :.
عادی خواهد بود نقاشی بر روی آن سفید رنگ از رنگین کمان ، و عطف
چشمان آبی سیاه و سفید ، هر روز یا دو : آنها detestably شبیه لینتون '.
'Delectably! مشاهده :' کاترین. "آنها چشم کبوتر -- فرشته!"
"او وارث برادر او است ، او نمی؟' او ، پس از یک سکوت کوتاه خواسته.
بازگشت همدم او : "من باید با عرض پوزش فکر می کنم تا ،'.
نیم دوجین برادرزاده باید عنوان خود را ، پاک کردن لطفا به آسمان!
خلاصه ذهن خود را از موضوع در حال حاضر : شما بیش از حد مستعد ابتلا به طمع به چیزی داشتن خود
مغازه همسایه ؛ به یاد داشته باشید کالاهای این همسایه معدن هستند.
«اگر آنها به معدن شد ، آنها می شود هیچ کمتر از آن ، گفت : Heathcliff ؛' اما
هر چند ایزابلا لینتون ممکن است احمقانه ، او به ندرت از جا در رفته و به طور خلاصه ، خواهیم اخراج
ماده ، همانطور که شما را راهنمایی کند. '
از زبان خود آنها اخراج و کاترین ، احتمالا ، از افکار خود.
دیگر ، من احساس خاص ، آن را به یاد می آورد که اغلب در این دوره از عصر است.
من دیدم او به خودش لبخند -- پوزخند نه -- و مرور را به غرق در افکار شوم هر وقت خانم
لینتون مناسبت از آپارتمان غایب بود.
من مصمم به تماشای حرکات او.
قلب من همواره به مقطع کارشناسی ارشد ، شکاف در ترجیح به کاترین
سمت : همراه با دلیل من تصور ، برای او مهربان بود ، و اعتماد ، و محترم ، و
او -- او می تواند نمی شود به نام مخالف
اما او به نظر می رسید عرض چنین گسترده ای را به خودش اجازه می دهد که من ایمان کمی در خود داشت
اصول ، و هنوز هم همدردی کمتری برای احساسات او.
من می خواستم چیزی برای رخ می دهد که ممکن است اثر آزادی هر دو نظرات را داشته باشند
ارتفاعات و خانه ابرومند رعیتی آقای Heathcliff بی سر و صدا ؛ ترک ما به عنوان ما قبل از شده بود
ظهور او.
بازدیدکننده داشته است او یک کابوس مداوم به من و به من مظنون ، به کارشناسی کارشناسی ارشد من نیز.
اقامت او در ارتفاعات گذشته ظلم و ستم توضیح بود.
احساس کردم که خدا گوسفند ولگرد رها شده بود وجود دارد به wanderings ستمکار خود آن ،
و جانور بد prowled بین آن و برابر ، زمان انتظار خود را به فصل بهار و
از بین ببرد.
>
فصل یازدهم
گاهی اوقات ، در حالی که مراقبه در این چیزها را در تنهایی ، من در ناگهانی کردم
ترور ، قرار داده و بر روی کلاه سر گذاشتن من برای رفتن به چگونه همه در مزرعه بود.
ام متقاعد وجدان من است که آن را یک وظیفه بود به او هشدار می دهند که چگونه مردم صحبت کرد
در مورد در راه او ، و پس از آن من recollected تایید عادات بد خود ، و ،
ناامید از بهره او ، flinched
از دوباره وارد خانه دلتنگ کننده ، شک اگر من می تواند به خرس در کلمه من گرفته شود.
یک زمان من دروازه های قدیمی به تصویب رساند ، از بیرون رفتن از راه من ، در سفر به Gimmerton.
در مورد دوره بود که روایت من رسیده است : یک بعد از ظهر سرد روشن ؛
زمین لخت ، و جاده های سخت و خشک.
من به سنگ آمد که در آن شاخه های اتوبان خاموش به اهل شمال افریقا در سمت چپ شما
دست ؛ ناهموار شن و ماسه ستون ، با حروف WH برش در سمت شمال آن ، در شرق ،
G. ، و در جنوب غرب ، TG
آن را به عنوان یک راهنمای پست به یک خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی ، ارتفاعات و روستا خدمت می کند.
خورشید زرد بر سر خاکستری خود تاباند ، یادآوری من از تابستان ؛ و من نمی توانم بگویم
چرا ، اما همه در یک بار از احساس کودک تراوش سرازیر شد به قلب من.
Hindley و من برگزار شد بیست سال قبل از آن یک نقطه مورد علاقه.
من مدت ها در بلوک آب و هوا فرسوده gazed و ، دولا شدن پایین ، احساس یک سوراخ در نزدیکی
پایین هنوز پر از حلزون ، صدف و سنگریزه ، که ما علاقه ذخیره سازی
با چیزهای فاسد شدنی بیشتر وجود دارد و به عنوان
تازه به عنوان واقعیت ، به نظر می رسید که من مشهود همبازی اوایل من نشسته پژمرده
چمن : تاریک ، مربع سر خود را خم به جلو ، و دست کوچک او scooping زمین
با تکه ای از تخته سنگ است.
Hindley پور! 'من گفت ، غیر ارادی است.
شروع کردم : چشم من بدن را به یک باور لحظه ای که کودک را بلند فریب خورده بود آن
چهره و مستقیم درون معدن خیره!
آن را در برق زده از بین رفت ، اما بی درنگ احساس کردم آرزوی مقاومت ناپذیر به در
ارتفاعات. خرافه من خواستند تا مطابق با این
ضربه : فرض او باید باشد مرده!
من فکر کردم -- و یا به زودی باید بمیرد -- فرض آن را نشانه ای از مرگ بود!
نزدیکتر به خانه ، بزرگ شدم ، بیشتر آشفته و در ابتلا به نزد
من در هر اندام لرزید.
خیال من پیشی گرفته بود : آن ایستاده بود به دنبال عبور از دروازه.
این اولین ایده من در رعایت جن ، قفل شده ، چشم قهوه ای پسر تنظیم گلچهره او بود
لقاء علیه میله های زندان.
انعکاس بیشتر پیشنهاد این موضوع باید در Hareton ، Hareton من ، تا حد زیادی تغییر نمی
از آنجایی که من او را ترک کرد ، ده ماه از سال است. 'خدا به تو برکت دهد ، عزیزم!'
من گریه ، فراموش کردن آنی ترس احمقانه من.
'Hareton ، آن را نلی نلی ، پرستار تو. '
او از طول بازو ، عقب نشینی ، و سنگ چخماق بزرگ را برداشت.
اضافه کردم : من می آیند به دیدن پدر تو ، Hareton ، '، حدس زدن از عمل است که نلی ،
اگر او را در حافظه خود را در همه زندگی می کردند ، به عنوان یکی با من به رسمیت شناخته نشده بود.
او مطرح موشک خود را به آن لگد ، من شروع یک سخنرانی تسکین دهنده است ، اما نمی توانست
ماندن دست خود را : سنگ نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه من زده و پس از آن ، از لب stammering گرفت
از بچه کوچک ، یک رشته از لعنت ،
که ، آیا او آنها را درک یا نه ، با تاکید تمرین تحویل داده شدند و
ویژگی های کودک خود را بیان تکان دهنده از بدطینتی تحریف شده است.
شما ممکن است برخی این موضوع را بیشتر غصه دار تر از من خشم.
متناسببا به گریه ، من یک پرتقال از جیب من گرفت ، و پیشنهاد آن را به او تسکین دادن.
او تردید ، و سپس آن را از نگه من ربوده اند ، اگر او به عنوان خیالی من فقط به منظور
او را دچار وسوسه کردن و نا امید. من نشان دادم دیگر ، نگه داشتن آن از او
برسد.
"چه کسی آموخته است شما این واژه های زیبا ، بچه من؟'
من نپرسید. معاون کشیش بخش؟ "
لعنت به معاون کشیش بخش ، و تو!
او پاسخ : من که Gie ، '. به ما بگویید که در آن شما درس خود را ، و
شما باید آن را داشته باشد ، گفت : 'I.' چه کسی در مقطع کارشناسی ارشد خود را؟ "
'شیطان بابا ، پاسخ او بود.
و چه چیزی شما را از بابا یاد بگیرند؟ "من ادامه داد :.
او در این میوه شروع به پریدن کرد و من بزرگ آن بالاتر است. "چه چیزی را به او تدریس؟'
از او پرسیدم.
'هیچ' ، گفت که او ، بلکه برای حفظ از راه رفتن او.
بابا می تواند به من در انتظار ماندن نیست ، چرا که من در او سوگند. '
"آه! و شیطان به شما می آموزد که در بابا قسم می خورم؟
مشاهده شده است. AY -- نه ، او drawled.
که ، پس از آن؟
'Heathcliff.' 'من پرسید که آیا او دوست آقای Heathcliff.'
'AY!' دوباره او پاسخ داد.
تمایل به دلایل خود را برای شهوت و میل او ، من فقط می تواند به این احکام را جمع آوری -- 'I
known't : او می پردازد پدر پشت آنچه که او به من گیز -- او لعنت بابا برای لعن من است.
او می گوید من MUN که من خواهد شد. '
و معاون کشیش بخش آموزش شما را به خواندن و نوشتن ، و سپس؟ '
من دنبال کرد.
نه ، من معاون کشیش بخش باید خود - - دندانها نقش برآب کردن او گفته شد -- گلو ، اگر او
پا بیش از آستانه -- Heathcliff که قول داده بود!
من پرتقال را در دست خود قرار داده ، و bade او به پدرش که یک زن به نام نلی
دین منتظر بود تا با او صحبت می کنند ، توسط دروازه باغ.
وی افزود : پیاده روی ، و وارد خانه ، اما ، به جای از Hindley ، Heathcliff
ظاهر شده بر روی درب و سنگ ، و من تبدیل به طور مستقیم و فرار کردن جاده ها به عنوان سخت به عنوان
همیشه من می توانم نژاد ، بدون توقف تا من
راهنمای پست ، به دست آورد و احساس به عنوان ترس به عنوان اگر من جن را مطرح کرده بود.
با امر خانم ایزابلا بسیار متصل نیست به جز اینکه آن را از من خواست
به حل و فصل بیشتر در نصب نگهبان هوشیار ، و انجام تمام تلاش من به گونه
گسترش نفوذ از جمله بد در خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی :
حتی اگر من باید یک طوفان داخلی ، با خنثی کردن لذت خانم لینتون بیدار.
دفعه بعد Heathcliff آمد بانوی جوان من chanced به برخی از کبوتر در تغذیه
دادگاه.
او تا به حال یک کلمه به خواهرش در قانون به مدت سه روز صحبت هرگز ، اما او تا به حال به همین ترتیب
اخمو او شکایت ، کاهش یافته است و ما متوجه شدیم آن را به بزرگ راحتی.
Heathcliff به حال عادت از اهدای تمدن های غیر ضروری تنها در خانم لینتون ،
من می دانستم.
در حال حاضر ، همانطور که به زودی به عنوان او به او مشهود ، احتیاط اول خود را به یک نظرسنجی گسترده از
خانه جلو. من از پنجره آشپزخانه ایستاده بود ، اما من
خارج از دید خود جلب کرد.
او سپس در سراسر پیاده رو قدم گذاشت تا او را ، و چیزی گفت : او به نظر می رسید خجالت ،
و آرزومند دور شدن ، برای جلوگیری از آن ، او دست خود را روی بازوی خود گذاشته است.
او برطرف چهره او : او ظاهرا با قرار دادن برخی از سوال که او تا به حال هیچ ذهن
پاسخ دهد.
یکی دیگر از نگاه سریع به خانه وجود دارد ، و فرض خود را غیب و
رذل بود گستاخی او را در آغوش. "یهودا!
خائن! '
انزال. 'شما منافق هستند ، بیش از حد ، شما؟
فریب عمدی. '
؟ است ، نلی صدای کاترین در آرنج من گفت : من بیش از حد مصمم شده بود
تماشای این جفت ارز در خارج برای علامت گذاری به عنوان ورودی او.
"دوست بی ارزش شما!'
من در پاسخ ، به گرمی : "sneaking انسو حقه بازی.
آه ، او گرفتار یک نگاه اجمالی ما -- او در حال آمدن است در!
من تعجب می کنم او قلب عذر موجه برای عشق از دست بدهد ،
هنگامی که او به شما گفت از اون متنفر بودم؟ "
خانم لینتون دیدم ایزابلا پاره خودش را آزاد ، و اجرا را به باغ و یک دقیقه
پس از آن ، Heathcliff در را باز کرد.
من نمی توانستم خودداری دادن برخی از شل به خشم من ، اما کاترین عصبانیت اصرار
در سکوت و تهدید به من سفارش از آشپزخانه ، اگر من به جرأت می شود
مغرور به عنوان قرار دادن در زبان غراب من.
به گوش شما ، مردم ممکن است فکر می کنم شما معشوقه! 'او گریه.
شما می خواهید در جای مناسب خود را!
Heathcliff ، آنچه شما در مورد بالا بردن این هم بزنید؟
به من گفت که شما باید به تنهایی اجازه ایزابلا -- من التماس شما خواهد شد ، مگر اینکه شما از بودن خسته شده
دریافت و مایل لینتون را به منظور جلب پیچ و مهره بر علیه شما! '
خدای ناکرده است که او باید سعی کنید! 'پاسخ تبه کار سیاه و سفید.
من او را منفور فقط پس از آن. خداوند حفظ او را با حوصله و صبور!
من هر روز رشد می کنند با روناس رنگ زدن بعد از فرستادن او به بهشت! "
صدا در نیاوردن! گفت : کاترین ، بستن درب داخلی
"آیا من رنجاندن نیست.
چرا که شما نادیده درخواست من؟ آیا او می آیند در سراسر شما را بر روی هدف؟
چه آن را به شما؟ "او growled. "من حق او را بوسه ، اگر او
را انتخاب ، و شما هیچ حق به شیء.
من شوهر شما هستم : شما نیاز به حسادت از من نیست!
، پاسخ داد : "من از شما حسادت" معشوقه "من برای شما حسود هستم.
پاک کردن صورت خود را : شما sha'n't به من اخم!
اگر شما دوست ایزابلا ، شما باید او ازدواج کند. اما شما او را دوست؟
به حقیقت ، Heathcliff! وجود دارد ، شما نمی خواهد پاسخ دهد.
من مطمئنم که شما نمی کنند. "
"و آقای لینتون خواهر خود را با ازدواج با آن مرد قبول؟'
من نپرسید. آقای لینتون باید تایید ، 'بازگشت من
بانوی ، قاطعانه.
او ممکن است خود را دچار مشکل یدکی ، گفت : Heathcliff : 'من می توانم بدون او را نیز انجام
استصوابی. و به عنوان شما ، کاترین ، من ذهن دارند به
چند کلمه ای صحبت می کنند در حال حاضر ، در حالی که ما در آن هستند.
من می خواهم شما آگاه باشید که من می دانم شما از من درمان infernally -- infernally!
آیا می شنوید؟
و اگر شما خود را تملق گفتن که من این کار را درک نیست ، شما یک احمق هستند و اگر شما
فکر می کنم من می توانم consoled توسط کلمات شیرین ، شما ادم سفیه و احمق : و اگر شما علاقه داشتن به من رنج می برند
unrevenged ، من شما را از خلاف متقاعد کند ، در بسیار کمی در حالی که!
در این میان ، متشکرم برای گفتن خواهر راز خود را در قانون به من : من قسم می کنم من
بیشتر از آن.
و ایستادگی شما کنار! '' چه فاز جدیدی از شخصیت خود است؟
گفت خانم لینتون ، در شگفتی. "من شما را درمان infernally -- و شما
انتقام!
چگونه آن را می کنید ، حیوان ناسپاس؟ چگونه به من درمان شما infernally؟ '
پاسخ Heathcliff : "من به دنبال هیچ انتقام بر شما ،' ، کمتر به تندی.
'این طرح نیست.
مستبد grinds پایین برده و آنها را در برابر او را روشن نکنید ، کسانی که له شدن آنها
در زیر به آنها.
شما به من شکنجه به مرگ برای تفریح شما ، تنها من مات و متحیر کردن اجازه می دهد
خودم را کمی به همان سبک ، و خودداری از توهین به عنوان حد شما
قادر.
پس از وارد کاخ من ، یک خانه رعیتی احداث و complacently تحسین را آن گونه که مایلید تغییر دهید
خیریه در به من است که برای یک خانه. اگر من تصور شما واقعا می خواست مرا به ازدواج
ایزابل ، من می خواهم به گلو من! کاهش دهد '
'اوه ، بد است که من حسود نیست ، است؟" گریه کاترین.
خوب ، من پیشنهاد من از همسر تکرار : آن را به عنوان بد به عنوان ارائه شیطان روح از دست رفته.
سعادت شما نهفته است ، مانند او ، در تحمیل بدبختی.
آن را ثابت کنید.
ادگار از خلق و خوی بد او به راه در آینده خود را دوباره بازسازی شد ، من شروع می شود
امن و آرام و شما ، بیقرار به ما در صلح می دانم ، به نظر می رسد در حل و فصل
هیجان انگیز نزاع.
نزاع با ادگار ، اگر شما لطفا Heathcliff ، و خواهر او را فریب شما
ضربه بر روی دقیقا روش کارآمد ترین revenging خود را بر من.
گفتگو متوقف شد.
خانم لینتون ، توسط آتش ، برافروخته و غم انگیزی نشسته.
روح است که او را خدمت مقاوم در حال رشد بود : او نه می تواند وضع و نه
کنترل آن.
او در کوره فولاد سازی دهان با آغوش تاشده ایستاد ، brooding روی افکار شیطانی او ، و در این
موقعیت را ترک کردم آنها را به دنبال استاد بود که تعجب آنچه که کاترین نگه داشته در زیر
حد طولانی است.
«الن ، گفت : او وقتی وارد ،' شما دیده می شود معشوقه خود را؟ "
"بله ، او در آشپزخانه ، آقا ،" من پاسخ داد.
"او متاسفانه از رفتار آقای Heathcliff قرار داده و ، در واقع ، من فکر می کنم که
زمان به ترتیب بازدید داشته است خود را بر روی دیگری جای پای.
آسیب در در خیلی نرم بودن وجود دارد ، و در حال حاضر آن را به این می آیند --
و من صحنه را در دادگاه مربوط ، و به عنوان نزدیک به من جرات کرده ام ، پس از آن کل
اختلاف.
من خیالی آن می تواند بسیار مخاطره اندازد ، به خانم لینتون ، مگر اینکه او ساخته شده آن را به طوری
پس از آن ، با فرض دفاعی را برای مهمان خود را.
ادگار لینتون اشکال در شنوایی من نزدیک.
اولین کلمات او نشان داد که او همسر خود را سرزنش مشخص نیست.
این غیر قابل تحمل است! 'او بانگ زد.
این ننگین است که او باید او را برای دوست خود ، و نیروی شرکت خود را در من!
تماس با من دو مرد به خارج از سالن ، الن.
کاترین باید معطل دیگر با ادم بی شرف پایین استدلال -- مزاج او
به اندازه کافی.
او فرود ، مناقصه خدمتکاران در گذرگاه منتظر ، رفت ، و پس از من ،
آشپزخانه.
اشغال خود قرار داده بود recommenced بحث عصبانی : خانم لینتون ، حداقل ،
چوبکاری با قدرت تجدید Heathcliff به پنجره نقل مکان کرده بود ، و سر او را آویزان
تا حدودی توسط رتبه های خشونت آمیز خود را در ظاهرا cowed.
استاد برای اولین بار او را دیدم ، و یک حرکت شتابزده است که او باید سکوت ؛ که او
اطاعت ، ناگهان ، در کشف علت علامت او.
؟ چگونه است که این گفت لینتون ، پرداختن به او ، چه مفهوم اختصاصی باید شما را مجبور به
در اینجا باقی می ماند ، پس از زبان که شده است که بددهنی کردن را به شما برگزار؟
گمان می کنم ، چرا که آن بحث عادی خود شما فکر می کنم هیچ چیز از آن شما معتاد
به فرومایگی خود ، و ، شاید ، تصور کنید من می توانم به آن استفاده می شود بیش از حد! '
آیا گوش دادن در درب ، ادگار؟ معشوقه خواست ، در یک تن
به خصوص محاسبه را تحریک شوهرش ، دلالت هر دو بیدقتی و
تحقیر از سوزش خود.
Heathcliff ، که چشم خود را در سخنرانی سابق مطرح شده بود ، به خنده sneering در
دوم ، بر روی هدف ، به نظر می رسید آن را ، به منظور جلب توجه آقای لینتون به او.
او موفق شد ، اما ادگار معنی نیست که او را با هر پرواز بالای سرگرم
اشتیاق.
من تا کنون بردبار با شما ، آقا ، 'او گفت : بی سر و صدا ، که نه من
نادان بدبخت ، شخصیت خود را تخریب است ، اما من احساس شما فقط تا حدی
مسئول آن ، و کاترین که مایل
برای آشنایی شما ، من acquiesced - - ابلهانه.
حضور شما سمی اخلاقی است که بیشتر با فضیلت آلوده است : برای آن
سبب شود ، و برای جلوگیری از عواقب بدتر ، من باید شما آخرت را به پذیرش را انکار
این خانه ، و در حال حاضر که من نیاز به خروج فوری شما متوجه است.
سه دقیقه تاخیر در ارائه آن را غیر ارادی و مفتضح است.
Heathcliff ارتفاع و وسعت سخنران را با یک چشم پر از اندازه گیری
تمسخر. 'کتی ، این بره از شما را تهدید می مانند
گاو نر! 'او گفت.
آن را در معرض خطر تقسیم جمجمه خود را در برابر بند انگشتان من است.
خدا! آقای لینتون ، من mortally متاسفم که شما ارزش ضربه زدن پایین نیست! "
استاد من نگاه نسبت به تصویب و امضاء من واکشی مردان : او تا به حال هیچ
قصد hazarding برخورد شخصی.
من اشاره اطاعت ، اما خانم لینتون ، چیزی مشکوک ، به دنبال ، و وقتی که من
اقدام به آنها زنگ بزنید ، او به من عقب ، درها را به ناودان ، و آن را قفل شده است.
نمایشگاه بدان معنی است! 'او ، در پاسخ به نگاه شوهرش از تعجب عصبانی گفت.
اگر شما شجاعت به او حمله ، عذرخواهی ، یا اجازه می دهد خودتان را به
مورد ضرب و شتم.
این شما را از feigning شجاعت بیشتری از شما را داشته درست باشد.
نه ، من کلید قبل از اینکه شما باید آن را دریافت فرو برد!
من و لذتبخش برای مهربانی من به هر پاداش!
پس از زیاده روی ثابت طبیعت ضعیف ، و یکی از بد دیگر ، من برای کسب درآمد
با تشکر از دو نمونه از ناسپاسی کور ، احمق به پوچی!
ادگار ، من دفاع از شما و مال شما ، و من آرزو می کنم Heathcliff شلاق زدن ممکن است شما مریض ، برای
شجاعانه به افکار شیطانی من فکر می کنم! 'این رسانه از شلاق به نیاز ندارد
تولید آن اثر در کارشناسی ارشد.
او سعی کرد بزور قاپیدن و غصب کردن کلید از درک کاترین ، و برای ایمنی او آن را به پرت
داغترین بخشی از آتش ، که در نتیجه ان آقای ادگار با اعصاب لرزش گرفته بود ،
و قیافه خود را رشد کشنده رنگ پریده است.
غم و اندوه و تحقیر مخلوط : برای زندگی خود او که بیش از احساسات جلوگیری نمی
غلبه او را به طور کامل. او در پشت صندلی خم شدن ، و
تحت پوشش چهره اش.
'اوه ، آسمان! در روزهای قدیمی این سلحشوری برنده شدن! '
گفت خانم لینتون. ما مغلوب! ما مغلوب!
Heathcliff به زودی بلند انگشت شما به عنوان پادشاه ، ارتش خود را در ماه مارس
در برابر یکی از کلنی های موش. اخمهات را باز کن! شما sha'n't صدمه دیده است!
نوع بره ، بچهء خرگوش یکساله مکیدن اتمام حجت نمی باشد.
"من برای شما آرزوی شادی از شیر ترسو زاده ، کتی!' گفت که دوست او.
"من شما تعریف سلیقه شما.
و این slavering ، لرز چیزی که شما به من ترجیح است!
من او را با مشت من به اعتصاب نیست ، اما من می خواهم او را با پای من و پا زدن ، و تجربه
رضایت قابل توجهی.
به او گریند ، یا او را به ضعف از ترس؟
همکار نزدیک و صندلی که در آن لینتون استراحت فشار داد.
او بهتر است نگه داشته اند فاصله خود : استاد من به سرعت پیمود ، راست میشود ، و او را لرزاند
کامل در گلو ضربه ای که وارد یک مرد slighter.
این نفس خود را برای یک دقیقه انجام گرفت و در حالی که او خفه ، آقای لینتون توسط راه می رفت
پشت درب به حیاط ، و از ان جهت ورود به جبهه است.
'وجود دارد! شما با آمدن به اینجا انجام می شود ، 'گریه کاترین.
'دور ، در حال حاضر ، او با یک حایل brace تپانچه و نیم دوجین از دستیاران بازگشت.
اگر او بشنود ما ، البته او می خواهم شما را ببخشد هرگز.
شما من به نوبه خود بیمار ، Heathcliff بازی! اما برو -- را با عجله!
من ترجیح می دهم ادگار در سرخ مایل به قرمز تر از شما را ببینید. '
'آیا شما فرض کنید من قصد دارم با آن ضربه سوزش در نای من؟" او thundered.
نوشته شده توسط جهنم ، نه! من دنده خود را در له شدن مثل یک فاسد درخت فندق
مهره پیش از آستانه عبور!
اگر من کف او نیست ، من باید او را برخی از زمان قتل ، پس ، همانطور که شما ارزش خود را
وجود ، اجازه دهید من در او را دریافت کنید! 'او در حال آمدن است ،' من interposed فریم
کمی از دروغ.
درشکه چی و دو باغبان وجود دارد ، شما قطعا شما و نه صبر می شود
به جاده ها توسط آنها محوری!
هر کدام از این کتک زدن و استاد خواهد شد ، به احتمال بسیار زیاد ، تماشای از اطاق پذیرایی
ویندوز که دستورات او را تحقق بخشد. "
باغبان و سورچی وجود دارد : اما لینتون با آنها بود.
آنها در حال حاضر دادگاه گرفت.
Heathcliff ، در افکار دوم ، حل و فصل برای جلوگیری از مبارزه علیه سه
underlings : او را مصادره پوکر ، شکست قفل درب داخلی ، ساخته شده و خود را
فرار از آنها به عنوان tramped شوید.
خانم لینتون ، که بسیار هیجان زده بود ، bade او را همراهی کنم تا از پله ها.
، او در کمک به اختلال به سهم خودم را می دانم که نیست ، و من مشتاق بود
نگه داشتن او در جهل.
من نزدیک به پریشان ، نلی! 'او گفت ، پرتاب خودش را روی مبل.
چکش هزار اسمیتس ضرب و شتم در سر من!
ارسال ایزابلا به من اجتناب ، این داد و بیداد به او را دارا است و باید به او و یا هر کس
دیگری تشدید خشم من در حال حاضر ، من باید وحشی.
و ، نلی ، گفتن این سخن به ادگار ، اگر شما او را دوباره به شب ، که من در معرض خطر بودن هستم
به طور جدی بیمار است. کاش آن ممکن است اثبات درست.
او مبهوت و مضطرب من تکان دهنده ای!
من می خواهم او را بترساند.
علاوه بر این ، او می آیند و شروع یک رشته از سوء استفاده و یا complainings ؛ من مطمئنم که من
دعوای متقابل طرح کردن ، و خدا می داند که در آن ما باید در نهایت!
آیا شما این کار را ، نلی خوب من؟
شما آگاه باشید که من هیچ راهی مقصر در این زمینه است.
چه صاحب او را به نوبه خود شنونده؟
بحث Heathcliff ظالمانه بود ، بعد از اینکه شما به ما چپ ، اما من به زودی می توانست او را منحرف
از ایزابلا ، و بقیه به معنای چیزی است.
در حال حاضر تمام اشتباه است نقش برآب ، ولع مصرف احمق به شنیدن شیطانی خود ، که haunts
برخی از افراد مثل یک دیو! ادگار مکالمه ما جمع شده بودند ،
او بدتر از آن هرگز شده است.
در واقع هنگامی که او بر من در آن لحن غیر معقول از نارضایتی افتتاح شد بعد از من
Heathcliff scolded کرده بود تا من برای او خشن بود ، من اهمیتی نمی دهند به سختی چیزی است که آنها
به یکدیگر ، به خصوص که من احساس
که با این حال صحنه بسته ، همه ما باید رانده شود سوا برای هیچ کس نمی داند که چگونه
بلند!
خب ، اگر من می توانم Heathcliff برای دوست من را حفظ کند -- اگر ادگار متوسط و حسادت خواهد شد ،
من سعی کنید برای شکستن قلب خود را با شکستن خود من است.
این راه سریع برای به پایان رساندن همه ، وقتی که من به اندام تحت فشار قرار دادند!
اما سند اتمام حجت به امید درمانده محفوظ می باشد و من می خواهم لینتون را ندارد
تعجب با آن.
او به این نقطه تا به احتیاط در dreading به من تحریک شده است ، شما باید نمایندگی
خطر ترک که سیاست ، و به یاد او را از خلق و خوی پرشور من ،
verging ، زمانی که در دیوانگی ، مشتعل.
من آرزو می کنم شما می توانید که بی تفاوتی از اخراج که قیافه و نگاه کنید و نه بیشتر
نگران من است.
بی حسی بود که من موفق به دریافت این دستورالعمل ، هیچ شکی وجود ندارد ، و نه
طاقت فرسا : برای آنها در صداقت کامل تحویل داده شدند ، اما من معتقد بودم یک فرد
است که می تواند عطف برنامه ریزی متناسب با خود را از
شور به حساب ، از قبل ، ممکن است توسط اعمال اراده خود ، مدیریت برای کنترل
خودش tolerably ، حتی در حالی که تحت تاثیر آنها ، و من مایل نیستید به ترساندن '
شوهرش او گفت ، و تکثیر خود را
نارضایتی برای هدف خدمت خودخواهی او.
بنابراین به من گفت : هیچ چیز زمانی که استاد به سمت سالن ملاقات کردم ، اما من
در زمان آزادی از پشت به گوش که آیا آنها که نزاع خود را از سر
با هم.
او شروع به صحبت اولین. او گفت : "هم چنان باقی است که در آن شما هستند ، کاترین ،' ؛
بدون هیچ گونه خشم و عصبانیت در صدای او ، اما با حزن بسیار پر غصه.
"من نخواهد ماند.
من نه به داد و بیداد آمده و نه می شود آشتی ، اما من آرزو می کنم فقط برای یادگیری
آیا ، پس از این حوادث شب ، شما قصد دارید به ادامه صمیمیت خود را با -- "
'اوه ، به خاطر رحمت است ، دچار وقفه معشوقه ، مهر زنی پای خود ، برای رحمت.
خاطر ، اجازه دهید بیشتر از آن در حال حاضر شنیدن ما!
خون سرد شما می توانید به تب کار کرده : رگهای شما پر از آب یخ ؛
اما معدن جوش هستند ، و نزد chillness چنین می سازد ، آنها را به رقص است. "
'استقامت : برای خلاص شدن از من ، پاسخ به سوال من ، آقای لینتون.
'شما باید آن پاسخ و است که خشونت می کند به من زنگ هشدار نمی.
من پیدا کرده اند که شما می توانید به stoical عنوان کسی ، هنگامی که شما لطفا.
آیا شما تسلیم Heathcliff آخرت ، و یا به شما بدهد تا من؟
این غیر ممکن است برای شما به دوست من و او در همان زمان ، و من
مطلقا لازم است بدانید که شما انتخاب می کنید. "
"من نیاز به چه رسد!' گفت کاترین ، خشمگینانه.
من آن را تقاضا! آیا شما نمی بینید من به ندرت می تواند ایستادن؟
ادگار ، شما -- من ترک '!
او زنگ زد زنگ تا آن را با صدای زه را شکست ، من وارد باهستگی.
کافی بود به منظور تلاش برای خلق و خوی از یک سنت ، از جمله بی معنی ، و با شدت گرفتن ستمکار!
او غیر روحانی وجود دارد بی پروا سر خود را در برابر بازوی مبل و مخرب دندانهای او ، بنابراین
که شما ممکن است علاقه داشتن به او آنها را به تراشه سقوط!
آقای لینتون ایستاده بود نگاه او را در رحم و ترس ناگهانی.
او به من گفت به واکشی مقداری آب است. او نفس را برای صحبت کردن نداشت.
من به ارمغان آورد یک لیوان پر ، و او نمی خواهد نوشیدنی ، من آن را بر روی صورت او پاشیده.
در چند ثانیه او خودش کشیده سفت ، و تبدیل شده تا چشم او ، در حالی که او را
گونه ها ، در یک بار blanched و کبود است ، از جنبه های مرگ را به عهده گرفت.
لینتون نگاه وحشت زده.
هیچ چیز در جهان ماده وجود دارد ، من زمزمه.
من نمی خواستم او را به عملکرد ، هر چند که من نمی تواند کمک کند ترس در قلب من.
"او تا به خون در لب های او!' او گفت ، مرتعش است.
ذهن هرگز! 'پاسخ ، tartly.
و من به او گفتم که او چگونه تا به حال حل و فصل قبلی به آمدن او را در برگزاری نمایشگاه مناسب
از دیوانگی است.
incautiously من داد حساب با صدای بلند ، و او به من شنیده ام ، برای او شروع -- موهایش
پرواز بر فراز شانه های او ، چشم او چشمک می زنند ، عضلات گردن و بازوها او
ایستاده از preternaturally.
من ساخته شده ذهن من برای شکستگی استخوان ، حداقل ، اما او تنها در مورد او glared
فوری ، و سپس از اتاق عجله.
استاد به من را به دنبال من ، به او اتاق درب : او به من مانع از
رفتن بیشتر با تامین امنیت آن را در مقابل من است.
همانطور که او ارائه هرگز به فرود به صبحانه صبح روز بعد ، رفتم بپرسم
که آیا او می توانست برخی از انجام تا. نه! 'او جواب داد : peremptorily.
همین سوال را در شام و چای تکرار شد و دوباره در روز بعد پس از و
همان جواب را دریافت.
آقای لینتون ، به نوبه خود ، وقت خود را در کتابخانه به سر برد ، و انجام پرس و جو در مورد
شغل همسر خود را.
ایزابلا و او مصاحبه یک ساعت به حال بود ، که در طی آن او تلاش هایی را برای استخراج
از برخی از احساسات های ترسناک مناسب برای پیشرفت Heathcliff : اما او می تواند
هیچ چیزی از پاسخ گریزان او ، و
برای بستن معاینه unsatisfactorily موظف شد ، افزود : با این حال ، موقر
هشدار دهنده ، که اگر او تا دیوانه بودند که برای تشویق که خواستگار بی ارزش ، این امر می
حل همه پیوندهای رابطه بین خود و او.
>