Tip:
Highlight text to annotate it
X
ماجرای مردان رقص
هلمز برای چند ساعت است نشسته در سکوت به حال با او بلند ، باریک پشت خمیده
بیش از یک رگ شیمیایی که در آن او بود دم کردن محصول به خصوص بد بو.
سرش بر سینه خود غرق بود ، و او از نظر من مثل یک نگاه
عجیب ، پرنده ، نحیف با بال و پر خسته و کسل به رنگ خاکستری و سیاه و سفید بالای گره.
"بنابراین ، اما واتسون ، گفت :" او ، به طور ناگهانی ، "شما پیشنهاد نیست که در آفریقای جنوبی سرمایه گذاری
اوراق بهادار؟ "من به آغاز حیرت.
عادت کرده اند که من به دانشکده کنجکاو هلمز بود ، این نفوذ ناگهانی به من
صمیمی ترین افکار کاملا غیر قابل توضیح بود.
"چگونه بر روی زمین آیا می دانید که؟"
از او خواستم. او چرخ دور بر مدفوع خود را ، با
بخار تست لوله در دست دارد ، و سوسو زدن از سرگرمی در خود عمیق مجموعه چشم.
"حالا ، اما واتسون ، اعتراف خود را کاملا ناگهان ،" او گفت.
"من هستم." "من باید به ایجاد یک کاغذ امضا شما به آن
اثر. "
"چرا؟" "از آنجا که در پنج دقیقه به شما خواهند گفت که
آن تمام شود پس absurdly ساده است. "" من مطمئن هستم که من باید چیزی از گویند
نوع. "
"ببینید ، عزیز من اما واتسون ،" -- او خود را تست لوله در دندانه دار کردن لبه پنجره رساند ، و شروع به سخنرانی
با هوا از استاد پرداختن به کلاس های خود -- "آن واقعا دشوار است و نه
ساخت یک سری از استنتاج ، هر
وابسته به سلف خود و هر ساده در خود دارد.
اگر بعد از انجام این کار ، یکی به سادگی می زند همه از استنتاج و ارائه مرکزی
مخاطب با یک نقطه شروع و پایان ، یکی ممکن است تولید
شگفت انگیز ، اگر چه احتمالا زرق و برق دار و بد ، اثر.
در حال حاضر ، آن واقعا دشوار نیست ، با بازرسی از شیار بین سمت چپ شما
سبابه و شست ، احساس اطمینان حاصل کنید که شما پیشنهاد بود برای سرمایه گذاری های کوچک خود را
سرمایه در زمینه های طلا. "
"من هیچ اتصال." "به احتمال بسیار زیاد نیست ، اما من به سرعت می تواند نشان
شما نزدیک اتصال. در اینجا گم شده از لینک بسیار
ساده زنجیره ای : 1.
شما تا به حال با گچ خط کشیدن بین انگشت چپ و انگشت شست خود را هنگامی که شما را از باشگاه برگشته آخرین پست
شب. 2.
شما قرار داده گچ وجود دارد زمانی که شما بازی بیلیارد ، ثابت به نشانه.
3. شما هرگز جز با بازی بیلیارد
Thurston.
4. شما به من گفت ، چهار هفته پیش ، که Thurston
حال گزینه در برخی از اموال آفریقای جنوبی که می تواند در یک ماه به پایان و
که او مورد نظر شما برای به اشتراک گذاشتن با او.
5. بررسی کتاب شما این است که در کشو من قفل شده ، و
شما برای کلید از او خواسته نشود. 6.
شما نمی پیشنهاد پول خود را به این روش سرمایه گذاری. "
"چگونه absurdly ساده است!" من گریه.
"کاملا پس!" گفت که او ، کمی nettled.
"هر مشکل می شود بسیار کودکانه که یک بار آن را به شما توضیح داده.
در اینجا یکی از غیر قابل توضیح است. ببینید چه چیزهایی میتوانید از آن ، دوست را
واتسون. "
او پرتاب یک ورق کاغذ را روی میز ، و روشن یک بار دیگر به مواد شیمیایی خود را
تجزیه و تحلیل. من با حیرت در نگاه پوچ
hieroglyphics بر کاغذ.
"چرا ، هولمز ، آن است که نقاشی کودک ،" من گریه.
"اوه ، که ایده شما!" "چه چیز دیگری باید بود؟"
"این چیزی است که آقای هیلتون Cubitt ، از سواری تورپ مانور ، نورفولک ، بسیار مشتاق
می دانم.
این معمای کوچک آمد اولین پست ، و او بود که توسط آینده دنبال
قطار. حلقه There'sa در زنگ ، واتسون.
من نباید خیلی تعجب در صورتی که این او بود. "
گام های سنگین بر پله ها شنیده بود ، و یک لحظه بعد در آنجا وارد شده قد بلند ،
سرخ کردن ، پاک shaven نجیب زاده ، که چشمان روشن و گونه ها پوشیده از گل گفت : از زندگی به رهبری
دور از fogs از خیابان بیکر.
به نظر می رسید او را به دروغ در چیزی گفتن از قوی خود ، تازه ، نشاط انگیز ، از شرق به ساحل هوا با او را به عنوان
او وارد شده باشد.
داشتن دست زده با هر یک از ما ، او در مورد نشستن ، هنگامی که چشم او استراحت بر
مقاله با نشانه گذاری های کنجکاو ، که من فقط به حال و بر سمت چپ مورد بررسی قرار
جدول.
"خب ، آقای هولمز ، چه چیزی شما را از این؟" خواند.
"آنها به من گفتی که مایل به اسرار عجیب و غریب ، و من فکر نمی کنم شما می توانید پیدا کنید
یکی queerer از آن.
من فرستاده شده در مقاله پیش رو ، به طوری که شما ممکن است وقتی را برای این مطالعه قبل از من آمده اند. "
"این است که قطعا به جای تولید کنجکاو ، گفت :" هولمز.
"در نگاه اول به نظر می رسد برخی از کودکانه به شوخی.
از این تعداد از چهره های پوچ کمی رقص در سراسر مقاله تشکیل شده که بر اساس آن
آنها کشیده شده است.
چرا باید هر گونه اهمیت شما به خیلی چیز عجیب و غریب ویژگی شی؟ "
"من هرگز نباید ، آقای هولمز. اما همسر من انجام می دهد.
این ترس او را به اعدام محکوم کرد.
او می گوید هیچ چیز ، اما من می توانم رعب و وحشت در چشمانش ببینید.
به همین دلیل من می خواهم به غربال کردن موضوع را به پایین. "
هولمز برگزار شد تا کاغذ به طوری که نور خورشید میدرخشید کامل بر آن.
این صفحه پاره شده از یک نوت بوک بود. نشانه گذاری در مداد انجام شد ، و فرار
در این راه :
گرافیک هولمز آن را برای برخی از زمان مورد مطالعه ، و سپس ،
تاشو آن را به دقت بالا ، او آن را در کیف بغلی خود قرار داده است.
"این وعده داده می شود مورد جالب ترین و غیر معمول ،" او گفت.
"تو به من خاص چند در نامه خود ، آقای هیلتون Cubitt ، اما من باید
خیلی خیلی ممنون اگر شما با مهربانی که بیش از آن را به همه دوباره به نفع من
دوست ، دکتر واتسون. "
"من خیلی از داستان گوی نه ، گفت :" ما به بازدید کننده ، عصبی و clasping unclasping
او بزرگ ، قوی دست. "تو فقط به من بخواهید هر چیزی را که من نمی
روشن سازد.
من در زمان ازدواج من از سال گذشته آغاز خواهد شد ، اما من می خواهم بگویم که اول از همه ،
هر چند من یک مرد ثروتمند نیست ، مردم من را در سواری تورپ برای ماده پنج شده است
قرن ها است ، و بهتر وجود دارد خانواده شناخته شده در شهرستان نورفولک.
سال گذشته من پیش آمد ، به لندن برای جشن ، و من در شبانه روزی خانه متوقف شد
در میدان راسل ، چون پارکر ، قائم مقام از اهل محله ما ، ماندن در آن بود.
بود بانوی جوان آمریکایی وجود دارد -- Elsie پاتریک -- پاتریک نام بود.
در برخی از راه ما شد دوستان ، تا قبل از ماه من بود تا من به همان اندازه در عشق به عنوان
مرد می تواند باشد.
ما بی سر و صدا در اداره ثبت ازدواج کرده بودند ، و ما به نورفولک بازگشت wedded
زوج.
شما فکر می کنم که بسیار از جا در رفته ، آقای هلمز ، که انسان را از خانواده های خوب قدیمی باید ازدواج
زن در این مد ، دانستن چیزی از گذشته اش و یا از مردم بود ، اما اگر شما را دیدم
او می دانست و او ، آن را به شما کمک کند تا درک کنند.
"او بسیار مستقیم در مورد آن بود ، Elsie شد.
من نمی توانم بگویم که او بود به من هر فرصتی از بیرون آمدن از آن نیست اگر من آرزو به
انجام آن است.
'من بعضی از انجمن های بسیار ناپسند در زندگی من بود ، اون گفت : من آرزو
برای فراموش کردن همه چیز در مورد آنها. من نه هرگز به گذشته مربوط بودن به ،
برای آن است که بسیار دردناک به من.
اگر من شما را ، هیلتون ، شما یک زن که هیچ چیزی که او لازم را
شخصا شرمنده ، اما شما باید محتوا را با کلمه من برای آن می شود ، و به
به من اجازه می دهد که سکوت را برای همه باشد که تا با گذشت زمان وقتی که من مال تو شد.
اگر این شرایط خیلی سخت است ، سپس به نورفولک بری و و من به تنهایی
زندگی که در آن شما به من در بر داشت. '
این تنها روز قبل از عروسی ما بود که او گفت : این واژه ها خیلی به من.
من بهش گفتم که من در محتوا به خود در شرایط خود را ، و من به عنوان خوب بوده است
به عنوان سخن من.
"خوب ما شده اند در حال حاضر برای یک سال ازدواج کرده ، و ما بسیار خوشحال شده اند.
اما حدود یک ماه پیش ، در پایان ماه ژوئن ، من برای اولین بار نشانه هایی از مشکل را دیدم.
یک روز همسرم به دریافت نامه ای از امریکا است.
من تو را دیدم تمبر آمریکایی است. او تبدیل کشنده سفید ، خواندن نامه ،
و آن را به آتش انداخت.
او ساخته شده است بدون اشاره به آن پس از آن ، و من به هیچ ، برای یک وعده است وعده ،
اما او تا ساعت آسان از آن لحظه شناخته شده است هرگز.
همیشه پای یک نگاه از ترس بر چهره او -- نگاه تا اگر او بودند و در انتظار
انتظار. او را انجام دهد بهتر است به من اعتماد دارند.
او را پیدا کنید که من بهترین دوست او بود.
اما تا زمانی که او صحبت می کند ، من می توانم چیزی بگویم. ذهن شما ، او زنی راستگو ، آقای است
هولمز ، و هر آنچه مشکل ممکن است وجود دارد در زندگی گذشته او شده است از آن شده است هیچ تقصیر
از مخصوص اوست.
من فقط ساده ارباب نورفولک ، اما مرد در انگلستان وجود ندارد که صفوف خود را
خانواده افتخار بسیار بیشتر از من. او آن را به خوبی می داند ، و او آن را می دانستند و
قبل از او با من ازدواج کردی.
او هرگز هرگونه لکه بر آن -- که من مطمئن هستم.
"خب ، حالا من به بخش عجیب و غریب داستان من آمده است.
حدود یک هفته پیش -- بود سهشنبه هفته گذشته -- من در یکی از پنجره یافت می شود ،
sills تعدادی از چهره های پوچ کمی رقص هایی از این دست بر کاغذ.
آنها را با گچ scrawled شد.
من فکر کردم که آن را پایدار پسر که آنها را کشیده بود ، اما پسر بچه سوگند یاد او می دانست
هیچ چیزی در مورد آن. به هر حال ، آنها وجود دارد در آمده بود
شب.
من به حال آنها را شسته ، و من فقط ذکر موضوع را به همسرم پس از آن.
با تعجب من ، او در زمان آن بسیار جدی ، و خواهش کرد که من اگر هر بیشتر آمد به او اجازه
آنها را ببینید.
هیچ کدام به مدت یک هفته آمد ، و سپس صبح روز گذشته که من پیدا کردم این مقاله دروغ
در ساعتهای آفتابی در باغ. من آن را نشان داد به Elsie ، و پایین او کاهش یافته است
در مرده ضعف.
از آن زمان تا به او مانند یک زن در خواب ، نیمی از خیره نگاه کرد و با ترور همیشه
کمین در چشمان او. این بود که من نوشتم و ارسال مقاله
به شما ، آقای هولمز.
این بود چیزی که من می توانم به پلیس را ، برای آنها می توانست به من نمی خندید ،
اما شما به من بگویید چه باید بکنید.
من یک مرد ثروتمند نیست ، اما اگر هیچ خطری تهدید زن کوچک من وجود دارد ، من می
صرف مس آخرین کار من به او سپر. "
او موجودی بسیار خوب ، این مرد از خاک قدیمی بود انگلیسی -- ساده ، مستقیم ، و آرام ،
با بزرگ او ، چشم آبی جدی و گسترده ، چهره خوش منظر.
عشق او به همسر و اعتماد خود را در درخشید او را در ویژگی های او.
هلمز به حال گوش به داستان خود را با نهایت توجه ، و در حال حاضر او برای برخی از شنبه
زمان در فکر سکوت.
"آیا شما فکر نمی کنم ، آقای Cubitt ،" او گفت ، در گذشته ، "که به بهترین وجه خود را طرح خواهد بود تا
درخواست مستقیم به همسر خود ، و به او بپرسید راز او را با شما در میان بگذارم؟ "
هیلتون Cubitt سر بسته عظیم او.
"وعده وعده ، آقای هولمز است. اگر Elsie خواست به من بگویید او را.
اگر نه ، آن را برای من به زور اعتماد به نفس او نیست.
اما من در گرفتن خط خود من توجیه -- و من ".
"سپس من شما را با تمام قلب من کمک کند.
در وهله اول ، شما را از هر غریبه شنیده بودن در شما دیده می شود
محله؟ "" نه ".
"من فرض آن است که جایی بسیار آرام.
هر چهره تازه خواهد نظر؟ علت "" در محله فوری ، بله.
اما ما باید چند کوچک آبیاری - اماکن نه چندان دور.
و کشاورزان در lodgers کنند. "
"این hieroglyphics را آشکارا به معنی.
اگر این یکی کاملا خودسرانه ، ممکن است غیر ممکن است برای ما تا آن را حل کند.
اگر ، از سوی دیگر ، آن است که نظام ، من هیچ تردیدی نداشته باشید که ما باید به دریافت
پایین آن است.
اما این نمونه خاص است به قدری کوتاه است که من کاری بر نمی آید ، و حقایق که شما
آورده اند من آنقدر نامحدود است که ما هیچ مبنایی برای بررسی است.
من می خواهم نشان می دهد که شما را به نورفولک ، که شما را نگه دارید مواظب مشتاق بازگشت ، و به شما که
گرفتن کپی دقیق از هر رقص مردان تازه که ممکن است ظاهر می شود.
این هزار pities این است که ما باید تولید مثل از کسانی که در انجام نشده بود
گچ بر پنجره طوفان یا گرداب شدید. پرس و جو را نیز به عنوان احتیاط به هر
غریبه ها در محله.
هنگامی که شما جمع آوری برخی شواهد تازه ، به سوی من دوباره.
بهترین توصیه این است که من می توانم شما ، آقای هیلتون Cubitt می بخشد.
اگر هر گونه تحولات تازه فشار وجود دارد ، من باید همیشه آماده است تا
فرسوده و ببینید شما در منزل شما نورفولک. "
مصاحبه چپ شرلوک هلمز بسیار با ملاحظه ، و چندین بار در بعدی
چند روز من او را دیدم را لغزش خود را از کاغذ را از نوت بوک خود را و نگاه بلند و
واقعی آنها در ارقام کنجکاو محاط بر آن.
او ساخته شده است بدون اشاره به این ماجرا ، با این حال ، تا این که یک بعد از ظهر دو هفته یکبار و یا پس
بعد.
من که قرار بود از زمانی که او به من به نام پشت. "شما بهتر است اینجا بمانند ، اما واتسون."
"چرا؟" "از آنجا که من تا به حال یک سیم از هیلتون Cubitt
این صبح است.
شما به یاد داشته باشید هیلتون Cubitt ، از مردان رقص؟
او برای رسیدن به خیابان لیورپول در 1-20.
او در اینجا ممکن است در هر لحظه.
من از سیم خود را که جمع آوری شده اند وجود دارد برخی از حوادث جدید از اهمیت. "
ما تا به حال به صبر طولانی نیست ، برای ما ملاک عمده نورفولک آمد مستقیما از ایستگاه به عنوان
سرعت درشکه دو چرخه می تواند او را به ارمغان بیاورد.
به دنبال او نگران بود و افسرده ، با چشمانی خسته و پیشانی به انتظارنشسته بودند.
"این شدن بر روی اعصاب من ، این کسب و کار ، آقای هولمز ،" او گفت ، که او ، مانند غرق
مرد ، خسته به یک مبل دسته دار.
"این به بد به اندازه کافی احساس می کنید که شما توسط نهان ، قوم ناشناخته احاطه شده است ، که
که به نوعی از طراحی بر شما ، اما زمانی که ، علاوه بر آن ، شما می دانید که آن را
فقط به قتل همسر خود را با اینچ ، سپس
از آن می شود تا آنجا که گوشت و خون می تواند تحمل کند.
او سایش تحت آن -- فقط با پوشیدن دور قبل از چشم من است ".
"آیا او گفت هر چیزی رتبهدهی نشده است؟"
"نه ، آقای هلمز ، او را پیدا نکرده است. و با این حال وجود داشته اند زمانی که فقیر
دختر است می خواستم به صحبت می کنند ، و در عین حال کاملا نمی توانست خودش را به شیرجه رفتن را.
من سعی کردم به او کمک کند ، اما من جرات گفتن من ناشیانه این کار را کرد ، و او را از آن می ترسم.
او در مورد خانواده قدیمی من سخن گفته اند ، و شهرت ما در شهرستان ها ، و غرور ما در
unsullied افتخار ما ، و من همیشه احساس آن بود که منجر به این نقطه ، اما باز هم این
خاموش کردم قبل از ما وجود دارد. "
"اما شما متوجه چیزی برای خودتان ارسال شود؟"
"معامله خوب است ، آقای هولمز.
من عکس چند رقص مردان تازه را برای شما به سؤال ، و چه تر است
مهم است ، من را دیده اند ، رفیق. "" چه ، مرد که آنها را ترسیم؟ "
"بله ، من او را در محل کار خود را دیدم.
اما من به شما همه چیز را بگویید منظور. زمانی که من پس از بازگشت سفر من به تو کردم ،
بسیار اولین چیزی که من دیدم صبح روز بعد محصول تازه از مردان می رقصید.
آنها در گچ کشیده شده است بر درب چوبی سیاه و سفید از ابزار خانه ، که مخفف بود
در کنار چمن را در مشاهده کامل متن از پنجره جلو هستند.
من در زمان یک کپی دقیق ، و در اینجا آن است. "
او گشوده شد و آن کاغذ را روی میز گذاشته.
اینجا است که یک کپی از hieroglyphics : گرافیک
"عالی! گفت :" هولمز.
"عالی! دعا کنید ادامه خواهد داد. "
"زمانی که من کپی گرفته شده بود ، من مالیده از علائم ، اما ، دو صبح بعد ، تازه
کتیبه بود ظاهر شد.
من یک نسخه از آن را در اینجا : "گرافیک
هلمز در اثر مالش دست و دست هایش را با لذت.
"مواد ما این است که به سرعت در حال جمع آوری ،" او گفت.
"سه روز بعد یک پیام بود سمت چپ scrawled بر کاغذ ، و قرار داده شده تحت
ریگ بر ساعت آفتابی.
در اینجا به آن می باشد. شخصیت ها ، به عنوان را می بینید ، دقیقا
همان یکی از آخرین.
پس از آن من مصمم به در منتظر دروغ ، بنابراین من از آنجا خارج هفت تیر من و من نشسته در من
مطالعه ، که مشرف به باغ و چمن.
درباره دو و من در صبح بود کنار پنجره ، همه در حال تاریک برای نجات نشسته
زیر نور مهتاب ، در خارج ، وقتی شنیدم مراحل پشت سر من ، و همسر من در او وجود داشت
سس گوجه فرنگی ، لباس شب.
او به من التماس برای آمدن به رختخواب. من بهش گفتم که رک و پوست کنده که من آرزو ببینید که چه کسی
از آن بود که چنین کلاهبرداری های پوچ بر ما ایفا کرده است.
او جواب داد که برخی از آن شوخی بی معنی عملی بود ، و من نباید را
هر گونه اطلاع از آن را.
"' اگر واقعا شما annoys ، هیلتون ، ما ممکن است بروید و سفر ، من و شما ، و بنابراین جلوگیری از این
ازار. '" 'چه ، خارج شدن از خانه خود رانده شده توسط
بذله گو عملی؟ 'گفت : I.
'چرا ما باید همه را خنداند در شهرستان ما داشته باشد'
"' خب ، بیا به تخت خوابم ، 'گفت که او ، و ما می توانیم آن را در صبح روز صحبت کنید.'
"ناگهان ، او به عنوان سخن گفت ، من تو را دیدم چهره سفید او رشد سفیدتر رتبهدهی نشده است در زیر نور مهتاب ، و
دست او را محکم بر شانه ام. چیزی در حال حرکت در سایه بود
ابزار خانه.
من تو را دیدم تیره ، خزنده شکل که crawled دور گوشه و squatted در مقابل
درب.
تصرف تپانچه من ، من عجله خارج شد ، زمانی که همسر من انداخت اسلحه خود را به من دور برگزار شد و من
با قدرت تشنج. من سعی کردم به او پرتاب کردن ، اما او چسبیده به
من به شدت بیشتر.
تاریخ و زمان آخرین در من روشن است ، اما در آن زمان من در باز شد و به حال رسیده خانه
موجودی رفته بود.
او از حضور خود را ردیابی ، با این حال ، برای وجود دارد در خانه بود را ترک کرده بودند بسیار
ترتیب همان مردان رقص که تا به حال در حال حاضر دو بار ظاهر شد ، و که من
کپی شده در آن مقاله است.
هیچ نشانه ای دیگر از هموطنان در هر نقطه وجود دارد ، گرچه من فرار در سراسر
زمینه.
و در عین حال چیز شگفت انگیز است که او باید وجود داشته است تمام وقت ، برای وقتی که من
مورد بررسی قرار درب دوباره در صبح ، او تا به حال scrawled برخی بیشتر از ورود او
زیر خط که من قبلا دیده بود. "
"که شما این رسم تازه؟" "بله ، آن بسیار کوتاه است ، اما من ساخته شده را کپی کنید
از آن ، و در اینجا آن است. "دوباره او را تولید کاغذ.
رقص جدید در این فرم :
گرافیک "به من بگو ، گفت :" هولمز -- و من می تواند با مراجعه کنید
چشمان او که او خیلی هیجان زده شد -- "این بود صرف علاوه بر اولین و یا آن را
به نظر می رسد کاملا جدا؟ "
"این در پانل مختلف از درب شد." "عالی!
این به مراتب مهم تر از همه برای هدف ما است.
به من پر امید.
در حال حاضر ، آقای هیلتون Cubitt ، لطفا ادامه جالب ترین بیانیه خود را. "
"من چیزی بیشتر برای گفتن ، آقای هلمز ، با این تفاوت که من عصبانی بود با همسر من است که
شب به خاطر داشتن من برگزار می شود به زمانی که من ممکن است گرفتار ادم حقه باز skulking.
او گفت که او می ترسیدند که من ممکن است رسیدن به آسیب برساند.
برای یک لحظه به فکر من عبور کرده بود که شاید آنچه او واقعا می ترسید این بود که او
ممکن است آمدن به آسیب رساندن ، برای من نمی تواند شکی نیست که او می دانست که این مرد بود ، و آنچه که او
توسط این نشانه ها به معنای عجیب و غریب.
اما یک تن در صدای همسر من ، آقای هلمز ، و نگاه در چشمان او وجود دارد که
شک را منع ، و من مطمئن هستم که آن را در واقع امنیت خود من بود که در ذهن او.
در مورد کل وجود دارد ، و اکنون من می خواهم خود را به عنوان مشاوره به آنچه که من باید انجام دهد.
تمایل خود من این است که برای قرار دادن نیم دوجین از lads مزرعه من در بوته زار ، و هنگامی که
این شخص می آید دوباره به او چنین پنهان کردن را که او ما را ترک برای صلح
آینده است. "
"من از ترس آن را خیلی عمیق مورد برای راه حل هایی ساده است ، گفت :" هولمز.
"چه مدت می تواند شما را در لندن بمانم؟" "من باید برگردم به روز.
من می خواهم همسر من به تنهایی ترک کند تمام شب برای هر چیزی.
او بسیار عصبی ، و خواهش کرد که من باز می گردد. "
"من با جرات گفتن حق با تو باشه.
اما اگر شما می توانید از را متوقف کرده اند ، من احتمالا ممکن شده است که قادر به بازگشت با شما
در یک یا دو روز.
در ضمن شما به من این مقالات را ترک کند ، و من فکر می کنم که آن را بسیار محتمل است که من
باید بتواند به شما در مدت کوتاهی تعداد دفعات پرداخت و به پرتاب برخی از نور بر پرونده خود. "
شرلوک هلمز حفظ آرامش خود را شیوه ای حرفه ای تا به حال بازدید کننده ما
سمت چپ ما ، اگر چه آسان بود برای من ، که او را به خوبی می دانست ، که برای دیدن او بود
عمیقا هیجان انگیز است.
لحظه ای که پشت گسترده هیلتون Cubitt را از طریق درب ناپدید شده بود رفیق من
با عجله به جدول ، گذاشته از تمام ورقه های کاغذ حاوی رقص مردان در مقابل
او را ، و خود را به محاسبات پیچیده و مفصل انداخت.
به مدت دو ساعت من او را به تماشای او به عنوان ورق پس از ورق کاغذ را با چهره های پوشیده و
نامه ها ، تا به طور کامل در کار خود را جذب می شود که او ظاهرا فراموش کرده بود من
حضور.
گاهی اوقات او پیشرفت و سوت کشید و سنگ در محل کار خود و گاه او
، متعجب و متحیر شده بود و می نشستن برای جادوها است طولانی ، با furrowed ابرو و چشم خالی.
در نهایت او را از صندلی خود را با گریه از رضایت شکلی ناگهانی ظهور ، و راه رفته را بالا و پایین
اتاق مالش دست خود را با هم. بعد از آن او تلگراف طولانی بر کابل نوشت
فرم.
"اگر جواب من به این امید است که من ، شما یک مورد خیلی زیبا برای اضافه کردن به شما را داشته
مجموعه ، اما واتسون ، "او گفت.
"من انتظار دارم که ما باید قادر به رفتن به پایین نورفولک فردا ، و به گرفتن دوست ما
بعضی از اخبار خیلی قطعی به عنوان راز دلخوری خود را. "
اینجانب اعتراف میکنم که من با کنجکاوی پر شده بود ، اما من آگاه بود که هلمز را دوست داشت
آشکار سازهای خود را در زمان خود و در راه خود ، پس من صبر کردم تا زمانی که باید کت و شلوار
او را نزد من را به اعتماد به نفس خود را.
اما تاخیر در پاسخ دادن به تلگراف آن ، و دو روز از بی صبری بود
به دنبال ، که در طی آن هولمز pricked تا گوش خود را در هر حلقه از زنگ.
در شب دوم آمد نامه ای از Cubitt هیلتون وجود دارد.
همه آرام بود با او ، جز اینکه کتیبه طولانی که آن روز صبح بر ظاهر حال
پایه ستون از ساعت آفتابی.
او inclosed نسخه از آن را ، که در اینجا تکثیر :
گرافیک
خم هلمز را بر روی این کتیبه چیز عجیب و غریب برای چند دقیقه ، و سپس به طور ناگهانی به شکلی ناگهانی ظهور
پاهای خود را با تعجب از تعجب و ترس.
چهره او این بود نحیف با اضطراب.
"ما اجازه این امر به اندازه کافی ،" او گفت.
"آیا وجود دارد قطار به شمال Walsham به شب؟"
من تبدیل شده تا آن زمان جدول.
تاریخ و زمان آخرین فقط رفته بود. "پس ما باید صبحانه را زود هنگام و
بسیار در اول صبح ، گفت : "هولمز. "حضور ما این است که بیشتر به فوریت مورد نیاز است.
آه! اینجا تلگراف انتظار می رود ما است.
یک لحظه ، خانم هادسون ، ممکن است پاسخ دهد.
نه ، که کاملا به من انتظار داشتم.
این پیام می سازد آن را بیشتر ضروری است که ما باید یک ساعت در اجازه دادن به از دست دادن نیست
هیلتون Cubitt می دانم که چگونه مسائل ایستاده ، برای آن است مفرد و خطرناک در وب
عنوانی مثل اقا ما که ساده نورفولک است گرفتار ".
بنابراین ، در واقع ، آن را ثابت کرد ، و من به این نتیجه تیره و تار داستان که تا به حال به نظر می رسید آمده است
به من تنها بچه گانه و عجیب و غریب ، من تجربه یک بار دیگر ترس و وحشت
با من بود که پر شده است.
آیا ممکن است که من تا به حال پایان دادن به برخی روشن تر برای برقراری ارتباط به خوانندگان من ، اما این ها
تواریخ از واقع ، و من باید به بحران تیره را دنبال میکنند و زنجیره ای عجیب
حوادثی بود که برای چند روز ساخته سواری
تورپ مانور کلمه خانوار از طریق طول و وسعت انگلستان.
ما به سختی در شمال Walsham alighted به حال ، و ذکر نام مقصد ما ،
وقتی که ایستگاه - استاد با عجله به سمت ما.
"گمان می کنم که شما در حال کارآگاهان از لندن؟" او گفت.
نگاه از دلخوری بر چهره هلمز گذشت.
"چه چیزی باعث میشه که تو فکر می کنم چنین چیزی؟"
"از آنجا که بازرس مارتین از نورویچ به تازگی از عبور از.
اما شاید شما به جراحان. او مرده نیست -- یا با حساب آخرین نشده بود.
شما ممکن است در زمان وجود داشته باشد برای نجات او هنوز -- هر چند آن را برای پای چوبه دار می شود "
ابرو هلمز را تاریک بود با اضطراب.
"ما می رویم به سواری تورپ مانور ،" او گفت ، "اما ما بارها شنیده اید که هیچ چیز از آنچه تا به
منتقل شود. "" کسب و کار It'sa وحشتناک ، گفت : "
ایستگاه.
"آنها ضربه ، هر دو آقای هیلتون Cubitt و همسرش.
او به او ضربه و سپس خودش را -- تا بندگان می گویند.
او مرده و زندگی خود را از نومید شدند.
عزیزم ، عزیز ، یکی از قدیمی ترین خانواده ها در شهرستان نورفولک ، و یکی از مهمترین و
افتخار. "
بدون یک کلمه هلمز به کالسکه شتاب زده ، و در طول مدت هفت مایل '
درایو او هرگز دهان باز کرد او. به ندرت به من او را دیده بودند کاملا
پکر.
او مضطرب در طول همه ما در سفر خود از شهر شده بود ، و من که او تا به حال مشاهده کرده بودند
تحویل مقالات صبح با توجه مضطرب ، اما در حال حاضر این تحقق ناگهانی
از بدترین ترس او او را در سودا خالی باقی مانده است.
او دوباره در صندلی خود را ، از دست رفته در گمانه زنی های غم انگیز و خم.
با این حال به مراتب اطراف به علاقه ما وجود دارد ، برای ما از طریق به عنوان مفرد حال عبور بوده
حومه شهر به عنوان هر که در انگلستان ، که در آن کلبه چند پراکنده نمایندگی
جمعیت از به روز ، در حالی که در هر دست
عظیم مربع towered کلیسا تا از چشم انداز مسطح سبز bristled و گفت :
از شکوه و شکوفایی از قدیمی شرق آنجلیا.
در لبه تاریخ و زمان آخرین بنفش از اقیانوس آلمان ظاهر شد بر لبه سبز نورفولک
ساحل ، اشاره کرد و راننده با شلاق خود را به دو آجر قدیمی و شیروانی که الوار
پیش بینی شده از بیشه درختان.
"این مانور سواری تورپ ،" او گفت.
همانطور که ما سوار تا درب جلو porticoed ، من در مقابل از مشاهده آن ، در کنار
چمن تنیس ، سیاه و سفید ابزار خانه و ساعت آفتابی pedestalled که با ما بود از جمله
انجمن های عجیب و غریب.
مرد شیک ، با کمی سریع است ، شیوه ای هشدار و سبیل waxed ، تا به حال فقط
از تبار فطری سبد خرید.
او خود را به عنوان بازرس مارتین ، از نیروی شهربانی معرفی نورفولک ، و او بود
شگفت زده شده که بطور قابل توجهی را شنید ، به نام همدم من.
"چرا ، آقای هولمز ، تنها در سه جرم مرتکب شده بود امروز صبح.
چگونه می تواند شما را از آن را در لندن شنیدن و رسیدن به نقطه به محض من؟ "
"من آن را پیش بینی.
من به امید جلوگیری از این بیماری بود. "" سپس شما باید مدارک مهم داشته باشد ، از
که ما نادان ، برای آنها به یک زن و شوهر بیشتر متحد گفت شد. "
"من فقط شواهد از مردان رقص ، گفت :" هولمز.
"من موضوع را به شما بعدا توضیح خواهد داد.
در همین حال ، از دیگر خیلی دیر شد برای جلوگیری از این فاجعه ، من بسیار مشتاق است که من
باید دانش که من به منظور داشتن ، تا مطمئن شویم که عدالت انجام شود استفاده کنید.
آیا شما به من وابسته در تحقیقات خود ، یا به شما ترجیح می دهم که من
باید به طور مستقل عمل می کنند؟ "
"من باید افتخار احساس می کنید که ما با هم ، عمل ، آقای هلمز ، گفت :"
بازرس ، صادقانه.
"در آن صورت من باید خوشحال شواهد را بشنوید و به بررسی محل
بدون یک لحظه از تاخیر غیر ضروری است. "
بازرس مارتین به حال حس خوب دوست من اجازه می دهد تا به انجام کارهای خود را در
مد ، و قانع خود را با دقت با توجه به نتایج.
جراح محلی ، قدیمی ، سفید با موهای مرد ، به حال فقط از پایین خانم هیلتون می آیند
اتاق Cubitt ، و او گزارش داده است که آسیب های جدی او بودند ، اما نه لزوما
کشنده است.
گلوله از طریق جلوی مغز او را پشت سر گذاشته بودند ، و آن را احتمالا می تواند برخی از
زمان قبل از او می تواند آگاهی را بازیابند.
در این سوال که آیا او شلیک شده بود و یا به حال شات خودش ، او نمی
مبادرت به ابراز هر گونه نظر تعیین می شود. بدیهی است گلوله مرخص شده بود در
بسیار نزدیک چهارم.
تنها وجود یک تپانچه موجود در اتاق ، دو بشکه که تا به حال شده است
تخلیه. آقای هیلتون Cubitt شده بود از طریق شات
قلب.
این به همان اندازه قابل تصور بود که او را می کرد و سپس خود را ، یا این که او تا به حال شده است
، کیفری در هفت تیر پس از نیمه راه کف بین آنها فراهم میکند.
"تا به او منتقل شده است؟" خواسته هلمز.
"در حال حاضر هیچ چیز به جز بانوی نقل مکان کرد. ما نمی تواند ترکش زخمی بر دروغ
طبقه. "" چند وقت است شما اینجا بوده است ، دکتر؟ "
"از آنجا 4:00."
"هر کس دیگری را دارد؟" "بله ، پاسبان اینجا."
"و تو لمس کرده اند هیچ چیز؟" "هیچ چیز".
"شما با دادن اختیارات بزرگ عمل کرده است.
چه کسی فرستاده است؟ "" خدمتگزار ، ساندرز ".
"این بود که او داد زنگ؟" "او و خانم کینگ ، بپزد."
"کجا هستند آنها در حال حاضر؟"
"در آشپزخانه ، من باور دارم." "سپس من فکر می کنم ما بهتر گوش به حال خود
داستان در یک بار. "
سالن های قدیمی ، بلوط paneled و بالا پنجرهدار ، به دادگاه تبدیل شده بود
تحقیق.
هلمز نشست بزرگ ، صندلی کهنه پرست ، چشمان بی شفقت خود را gleaming از او
چهره نحیف.
من می توانم در آنها هدف تعیین خواندن زندگی خود را وقف این تلاش تا
مشتری که او برای نجات شکست خورده بود که در آخرین انتقام باشد.
تر و تمیز بازرس مارتین ، قدیمی ، خاکستری دکتر سر کشور ، خودم ، و بی عاطفه
پلیس روستا ساخته شده تا بقیه که شرکت عجیب و غریب.
دو زن گفت : داستان خود را به وضوح به اندازه کافی.
آنها از خواب شان تحریک شده توسط صدای انفجار ، که تا به حال شده است
به دنبال یک دقیقه بعد توسط یک ثانیه.
آنها در اتاق مجاور خوابیده و خانم کینگ به ساندرز با عجله بود.
آنها با هم به حال فرود از پله ها. درب از مطالعه باز بود ، و
شمع روشن را روی میز بود.
استاد آنها را بر چهره او در وسط اتاق دراز.
او کاملا مرده است. نزدیک پنجره بود crouching همسرش ، او را
سر تکیه بر دیوار.
او به طرز وحشیانه ای مجروح شده بود ، و طرف صورت خود را با خون سرخ بود.
او تنفس به شدت ، اما ناتوان از اینکه چیزی بگوید.
گذشت ، و همچنین اتاق ، پر از دود و بوی پودر.
پنجره بسته شد و قطعا بر بسته داخل.
هر دو زن بودند مثبت بر این مدعا است.
آنها در یک بار برای دکتر فرستاده و برای پاسبان بود.
سپس ، با کمک از داماد و پایدار پسر ، آنها تا به حال منتقل زخمی خود را
معشوقه به اتاق او.
هر دو او و همسرش تخت اشغال شده بود.
او در لباس خود را پوشیده بود -- او در سس گوجه فرنگی ، لباس شب خود را ، بیش از او به شب لباس.
هیچ چیز در مطالعه شده بود نقل مکان کرد.
تا جایی که آنها می دانستند ، تا به حال شده است وجود دارد هرگز از دعوا بین زن و شوهر.
آنها همیشه بر آنها را به حال نگاه به عنوان یک زن و شوهر بسیار متحده است.
این نکات اصلی از شواهد بندگان بودند.
در پاسخ به بازرس مارتین ، آنها روشن است که هر دری بر بسته شد
در داخل ، و با هیچ کس می توانست از خانه فرار کرد.
در پاسخ به هولمز ، آنها هر دو از یاد برد که آنها آگاهانه از بوی
پودر از لحظه ای که آنها را از اتاق خود را بر طبقه بالا دوید.
"این واقعیت که من ستایش را به دقت توجه شما را به ، گفت :" هولمز به حرفه ای او
همکار.
"و حالا من فکر می کنم که ما در یک موقعیت برای انجام معاینه کامل از
اتاق. "
مطالعه نشان داد که این اتاق کوچک ، صف در سه طرف با استفاده از کتاب ، و با
نوشتن جدول روبرو پنجره معمولی ، که کردن بر باغ نگاه کرد.
توجه برای اولین بار ما به بدن از عنوانی مثل اقا تاسف ، که بزرگ قاب داده شد
دراز کشیده در اتاق. لباس نظم او نشان داد که او تا به حال
شده است با عجله از خواب برانگیخته است.
گلوله به او از کار اخراج شدند از جلو بود ، و تا به حال در بدن او باقی مانده است ، پس از
نافذ قلب. مطمئنا مرگ او شده بود آنی
و بدون درد است.
هیچ پودر مارک یا پس از پانسمان ، لباس شب خود را یا در دست او وجود دارد.
با توجه به جراح کشور ، بانوی لکه ها بر چهره اش بود ، اما هیچ کدام بر او
دست.
"شرایطی که دومی یعنی هیچ چیز ، هر چند حضور آن ممکن است همه چیز را معنی ،"
هولمز گفت.
"مگر در مواردی که از پودر کارتریج بدی رخ می دهد اتصالات به جهش رو به عقب ، یک
ممکن است بسیاری از عکس بدون ترک نشانه آتش است. من می خواهم نشان می دهد که جسد آقای Cubitt ممکن است
اکنون حذف شده باشد.
گمان می کنم ، دکتر ، شما باید گلوله زخمی که بهبود بانوی نیست؟ "
"عملیات جدی ضروری خواهد بود قبل از آن می تواند انجام شود.
اما هنوز هم وجود دارد چهار کارتریج در هفت تیر.
دو کار اخراج شده اند و دو زخم های وارده ، به طوری که هر یک از گلوله را می توان
برای محاسبه ".
"بنابراین به نظر می رسد ، گفت :" هولمز. "شاید شما همچنین می توانید حساب کاربری برای
گلوله ای که تا به وضوح زده لبه پنجره است؟ "
او به طور ناگهانی تبدیل شده بود ، و بلند مدت ، انگشت خود را نازک بود با اشاره به سوراخ که تا به حال
درست بوده است را از طریق پایین پنجره ارسی ، حفر حدود یک اینچ بالاتر از
پایین.
"با جورج!" گریه بازرس. "چگونه یک نفر از تو ببینم کار را انجام داد؟"
"از آنجا که من برای آن را نگاه کرد." "شگفت انگیز!" گفت : دکتر کشور است.
"شما قطعا حق ، آقا.
سپس ضربه سوم از کار اخراج شدند ، و در نتیجه شخص سوم باید شده اند
حاضر. اما چه کسی می تواند که شده اند ، و چگونه می تواند
او را دور کردم؟ "
"این است که مشکل ما در حال حاضر در مورد حل ، گفت :" شرلوک هلمز.
"شما به یاد داشته باشید ، بازرس مارتین ، زمانی که بندگان گفت که در اتاق خود را ترک
آنها در یک بار آگاهانه از بوی پودر شد ، من اشاره کرد که نقطه بود
یکی بسیار مهم است؟ "
"بله ، آقا ، اما من اعتراف من کاملا شما را دنبال کنید."
"این پیشنهاد که در زمان شلیک ، پنجره و درب
اتاق باز شده بود.
در غیر این صورت دود از پودر نمی توانست تا به سرعت از طریق دمیده
خانه. پیش نویس در اتاق لازم بود برای
که.
هر دو درب و پنجره شد فقط برای یک مدت زمان کوتاهی باز ، با این حال ".
"چگونه می توانم به شما ثابت کند که؟" "از آنجا که شمع بود guttered نیست."
"سرمایه!" گریه بازرس.
"سرمایه!
"احساس اطمینان حاصل کنید که پنجره باز در زمان فاجعه شده بود ، من تصور
که ممکن است وجود داشته شده است سوم شخص در این ماجرا ، که ایستاده بود در خارج از این
باز کردن و از طریق آن کار اخراج شدند.
هر شات به کارگردانی در این شخص ممکن است حمایل نظامی و غیره رسید.
من نگاه کرد و حتما به اندازه کافی وجود دارد ، علامت گلوله بود! "
"اما این کار چگونه آمد پنجره را بسته و بسته؟"
"غریزه اول زن خواهد بود به تعطیل و بستن پنجره.
اما ، halloa!
این چیست؟ "این خانم در دست کیسه ایستاده است که بر بود
مطالعه جدول -- تر و تمیز کمی از پوست تمساح و نقره کیف دستی.
هولمز آن را باز و روشن از مطالب.
2050 پوندی یادداشت از بانک انگلستان برگزار شد ، با هم در هند وجود داشت ،
لاستیک باند -- هیچ چیز دیگری.
"این باید حفظ شود ، برای آن را در دادگاه چهره ، گفت :" هولمز ، او به عنوان دست
کیسه با محتویات آن به بازرس.
"در حال حاضر ضروری است که ما باید سعی کنید برخی از نور بر این گلوله سوم به پرتاب ،
که به وضوح ، از انشعاب از چوب ، از کار اخراج شدند از داخل اتاق.
من باید می خواهم برای دیدن خانم کینگ ، آشپز ، دوباره.
شما گفتید ، خانم کینگ ، که تو را با انفجار با صدای بلند بیدار شد.
وقتی به شما گفت که ، منظور شما را انجام داد آن را به شما به نظر می رسید بلندتر از دوم
یکی؟ "" خب ، آقا ، آن را به من از خواب من wakened ، بنابراین
آن هم سخت باشد به قضاوت خواهند کرد.
اما این طور به نظر می رسد با صدای بسیار بلند. "" شما فکر نمی کنم که ممکن است شده اند
دو عکس تقریبا در همان لحظه اخراج؟ "
"من مطمئن هستم من نمی توان گفت ، آقا".
"من باور دارم که بدون شک پس از آن بود. من نه فکر می کنم ، بازرس مارتین ، که ما
در حال حاضر خسته است که تمام این اتاق می تواند به ما می آموزند.
اگر شما با مهربانی به قدم دور با من ، ما باید ببینیم که چه چیزی شواهد تازه باغ
برای عرضه دارد. "
گل تخت تمدید تا پنجره مورد مطالعه ، و همه ما را به شکست
علامت تعجب تا ما آن را نزدیک.
گل را زیر پا گذاشته شد ، و خاک را با نرم افزاری در سراسر حک شد
footmarks. بزرگ و مردانه پا بودند ، با
peculiarly بلند ، تیز پا.
در مورد هولمز در میان چمن شکار و برگ مانند سگ مخصوص یافتن شکار و مجروحین پس از مجروح
پرنده.
در مرحله بعد با گریه از رضایت ، او به جلو خم شده و برداشت کمی بی پروایی نشان دادن
سیلندر.
"من فکر کردم تا ،" او گفت ، "هفت تیر به حال به لحاظ قطر داخلی ، و در اینجا است سوم
ماشین های اداری. من واقعا فکر می کنم ، بازرس مارتین ، که ما
پرونده تقریبا کامل است. "
چهره بازرس کشور تعجب شدید خود را در سریع و نشان داده است
پیشرفت استادانه از تحقیقات هولمز است.
در ابتدا برای او به اثبات وضع و موقعیت خود را نشان داده است ، اما در حال حاضر او
با غلبه بر تحسین ، و آماده و بدون سوال هر جا دنبال هلمز
منجر شده است.
"چه کسی را به شما مظنون هستید؟" از او پرسید. "من به رفتن که بعدا تلاش نمایید.
هستند چند نکته وجود مشکل در این است که من نتوانسته اند به توضیح وجود دارد
شما نشده است.
حالا که من کردم تا کنون ، من تا به حال بهترین خطوط خود من اقدام ، و پس از آن روشن
کل ماده تا یک بار و برای همه است. "" همانطور که می خواهید ، آقای هولمز ، تا زمانی که
ما دریافت کنید ما مرد. "
"من هیچ علاقه ای به ساختن اسرار ، اما این غیر ممکن است در لحظه ای از اقدام به
ورود به توضیحات طولانی و پیچیده است. من از تاپیک های این امر در همه من
دست.
حتی اگر این خانم باید آگاهی بازیابی هرگز ، ما هنوز هم می تواند بازسازی
وقایع شب گذشته و مطمئن شویم که عدالت انجام شود.
اول از همه ، ای کاش بدانند که آیا هر کاروانسرا در این محله به نام وجود دارد
؟ 'Elrige را" بندگان بودند متقابل را مورد پرسش ، اما
هیچ کدام از آنها از چنین جایی شنیده بود.
پایدار پسر نور بر ماده با یادآوری پرتاب کرد که یک کشاورز از آن
نام چند مایل زندگی می کردند خاموش ، در جهت شرق Ruston.
"آیا این مزرعه تنهایی می کنی؟"
"خیلی تنهاست ، آقا." "شاید آنها شنیده ام هنوز رتبهدهی نشده است از همه
که در اینجا در طول شب رخ داده است؟ "" شاید آقا ، و نه ".
هولمز کمی فکر و سپس لبخند کنجکاو بازی بیش از چهره اش.
"زین اسب ، پسر بچه من ،" او گفت. "من باید آرزو شما را به توجه به
مزرعه Elrige است. "
او از جیب خود ورقه های مختلف از رقص مردان انجام گرفته است.
با این در مقابل او ، او را برای برخی از زمان در مطالعه جدول کار کرده است.
بالاخره او دست به پسر توجه داشته باشید ، با دستورات آن را به دست قرار داده است
شخص را به آنها از آن ، بررسی شد و به خصوص برای پاسخ به سوالات بدون هیچ
مرتب کردن بر اساس که ممکن است به او قرار داده است.
من تو را دیدم در خارج از توجه داشته باشید ، خطاب در عقب مانده ، شخصیت های نامنظم ، بسیار
بر خلاف هلمز را دست معمول دقیق. آن را به آقای آبه Slaney سپرده شد ،
مزرعه Elriges ، Ruston شرق ، نورفولک.
"من فکر می کنم ، بازرس ،" هولمز اظهار کرد ، "که شما به خوبی انجام به تلگراف برای
اسکورت ، به عنوان ، اگر محاسبات من درست به اثبات می شود ، شما ممکن است به خصوص
زندانی خطرناک را به به زندان شهرستان انتقال.
پسر بچه ای که طول می کشد این توجه داشته باشید بدون شک می تواند به جلو تلگراف شما.
اگر قطار بعد از ظهر به شهر ، اما واتسون وجود دارد ، من فکر می کنم ما باید به خوبی انجام را
آن ، به عنوان من یک تجزیه و تحلیل شیمیایی از برخی از منافع را به پایان برساند ، و این تحقیق
تساوی به سرعت به نزدیک است. "
زمانی که جوانان با توجه اعزام شده بود ، شرلوک هلمز داد دستورالعمل خود را
به بندگان.
اگر هر یک بازدید کننده بودند به تماس درخواست خانم هیلتون Cubitt ، اطلاعات باید
داده می شود تا به شرایط او ، اما او نشان داده شود در یک بار به طراحی اتاق.
او بر این نقاط آنها را با earnestness بیشترین تاثیر قرار گرفتن.
سرانجام او به رهبری راه را به نقاشی اتاق ، با سخن گفتن است که کسب و کار شد
اکنون از دست ما ، و ما در حالی که باید دور هم به عنوان بهترین ما ممکن است تا
ما می توانیم ببینیم که چه چیزی در فروشگاه برای ما بود.
دکتر به حال رفتگان به بیماران خود ، و تنها بازرس و خودم باقی مانده است.
"من فکر می کنم که من می توانم به شما کمک کند به تصویب در ساعت جالب و سود آور
روش ، گفت : "هولمز ، نقاشی صندلی خود را تا میز ، گسترش و در مقابل
او مقالات مختلف که بر اساس آن antics از رقص مردان ثبت شد.
"همانطور که به شما ، دوست واتسون ، من مدیون شما هر کفاره برای داشتن اجازه شما طبیعی
کنجکاوی باقی می ماند تا زمانی سیر نشده.
برای شما ، بازرس ، کل حادثه ممکن است به عنوان مطالعه قابل توجه حرفه ای تجدید نظر شود.
من باید به شما بگو اول از همه ، جالب توجه در رابطه با شرایط
مشاوره قبلی که آقای هیلتون Cubitt با من را در حال بیکر
خیابان. "
او سپس مدت کوتاهی recapitulated واقعیت که در حال حاضر ثبت شده است.
"من در اینجا در جلوی من این محصولات منحصر به فرد ، که در آن ممکن است یک لبخند ، تا به حال
آنها خود را نشان داد که پس از پیشگامان وحشتناک فاجعه می باشد.
من نسبتا آشنا با تمام اشکال از نوشته های مخفی ، و من خودم هستم نویسنده
از امضاء با یک حرف پوچ بر موضوع ، که در آن من تجزیه و تحلیل 160
ciphers جداگانه ، اما من اعتراف باشد که این کاملا جدید به من.
هدف از کسانی که اختراع سیستم ظاهرا به این که پنهان
شخصیت های انتقال پیام ، و به دادن ایده که آنها صرفا تصادفی
طرح از کودکان.
"پس از یک بار به رسمیت شناخته شده ، با این حال ، که نماد ایستادگی برای نامه ها ، و داشتن
اعمال مقررات که راهنمای ما در تمامی اشکال از نوشته های مخفی ، راه حل بود
به اندازه کافی آسان.
اولین پیام ارسال شده به من خیلی کوتاه که آن را غیر ممکن بود برای من برای انجام
بیش از می گویند ، با اعتماد به نفس ، که نماد *** ایستاده بود برای E.
همانطور که اطلاع دارید ، ارسال نامه شایع ترین الفبای انگلیسی است ، و آن
مسلط به خیلی ها مشخص شده که حتی در حد یک جمله کوتاه که انتظار می رود
آن را پیدا کنید در اغلب موارد.
از نمادهای پانزده در اولین پیام ، چهار بودند همان ، پس از آن بود
منطقی می توان این را به عنوان E.
درست است که در برخی از موارد رقم تحمل پرچم ، و در برخی موارد نیست ،
اما بود و احتمالی ، از راهی که در آن پرچم های توزیع شده بود ، که آنها
استفاده می شود برای شکستن این حکم تا به کلمات.
من این را به عنوان یک فرضیه پذیرفته شده ، و اشاره کرد که به نمایندگی ارسال شده توسط *** شد.
"اما اکنون آمد مشکل واقعی از پرس و جو.
منظور از حروف انگلیسی پس از ارسال به هیچ وجه به خوبی مشخص شده ، و هر
مزیت که ممکن است در به طور متوسط از یک ورقه چاپ نشان داده شده است ممکن است معکوس شود
در یک جمله کوتاه تک.
صحبت تقریبا ، تی ، ، ای ، من ، ازت ، س ، ح ، ر ، د ، و ل هستند نظم عددی است که در آن
نامه ها رخ می دهد ، اما تی ، ای ، و من بسیار نزدیک به پهلو به پهلو از یکدیگر ، و این امر می
توان بی پایان کار را امتحان کنید تا زمانی که هر ترکیب به معنی در وارد شد.
به همین دلیل من برای مواد تازه صبر کردم.
در مصاحبه دوم من با آقای هیلتون Cubitt او توانست به من دو نفر دیگر را
جملات کوتاه و یک پیام ، که ظاهر شد -- از هیچ پرچم وجود داشته است -- به
کلمه.
در اینجا نمادها. در حال حاضر ، در کلمه من در حال حاضر کردم
نامه دو آمدن دوم و چهارم در یک کلمه از پنج حرف.
این ممکن است به 'جدا ،' می شود یا «اهرم ،» یا «هرگز.'
تواند وجود داشته باشد شکی نیست که دومی به عنوان یک پاسخ به درخواست تجدید نظر به مراتب بیشتر
احتمالی ، و با اشاره به شرایط آن می شود به پاسخ نوشته شده توسط خانم.
قبول آن به عنوان درست است ، ما در حال حاضر قادر به می گویند که نمادهای ایستاده بود برای
ازت ، پنجم ، و آر.
"حتی در حال حاضر من در مشکل در خور توجه بود ، اما من فکر کردم خوشحال از در اختیار قرار داده است
چند نامه دیگر.
این برای من رخ داده است که اگر این درخواست ، که من انتظار می رود ، از یک نفر آمد که تا به حال
شده است صمیمی با خانم در اوایل زندگی خود ، ترکیب که شامل دو آدرس است
با سه حرف میان خیلی خوب ممکن است برای نام ایستاده 'ELSIE.'
در معاینه متوجه شدم که چنین ترکیبی شکل ختم
پیام بود که سه بار تکرار شده است.
این بود قطعا برخی از درخواست تجدید نظر به 'Elsie.' در این روش من تا به حال کردم من ل ، ، و در اول
اما آنچه که درخواست تجدید نظر می تواند از آن باشد؟ تنها چهار حرف در کلمه وجود داشت
که 'Elsie ،' قبل از آن و در E. پایان رسید
مطمئنا کلمه باید آمده. 'من سعی کردم تمام چهار پایان نامه های دیگر در نامه ،
اما می تواند هیچ کدام را به تناسب مورد پیدا کنید.
بنابراین در حال حاضر من در اختیار داشتن سی ، ای ، و م بود ، و من در یک موقعیت بود برای حمله به اول
پیام یک بار دیگر ، تقسیم آن به کلمات و قرار دادن نقطه برای هر نماد که بود
هنوز معلوم نیست.
بنابراین درمان ، آن را در این مد کار می کرد :.. م.. قبل از ارسال SL.NE.
"در حال حاضر تنها می تواند اولین نامه ، که کشف از کاربردی ترین ، به از آن رخ می دهد
هیچ کمتر از سه بار در این جمله کوتاه ، و ارتفاع نیز آشکار در
کلمه دوم.
در حال حاضر از آن می شود : اینجا هستم ئه SLANE.
یا ، در پر کردن جای خالی آشکار به نام :
اینجا هستم آبه SLANEY.
من تا به حال بسیاری از نامه ها در حال حاضر که من می توانم با اعتماد به نفس قابل توجهی به ادامه
پیام دوم ، که در این مد کار می کرد :
ELRI A..
بنیادی.
در اینجا من تنها می تواند حس با قرار دادن تی و گرم برای نامه های گم شده را ، و
فرض است که نام این بود که از برخی از خانه یا کاروانسرا که در آن نویسنده شد
اقامت. "
بازرس مارتین و من با علاقه گوش نهایت مجبور به کامل و روشن
حساب از نتایج چگونه دوست من به حال تولید شده که به خیلی کامل منجر شده است
فرمان بیش از مشکلات ما است.
"چه کار پس از آن ، آقا؟" خواسته بازرس.
"من تا به حال هر دلیلی برای فرض کنید که این Slaney آبه بود آمریکا ، از آبه است
انقباض آمریکایی ، و از نامه ای از امریکا با شروع از نقطه شده بود
همه مشکل.
من تا به حال نیز به هر علت فکر می کنم که برخی از راز کیفری در ماده وجود داشته است.
اشارات بانوی به گذشته او ، و امتناع او را به شوهر او را به او
اعتماد به نفس ، هر دو اشاره در این جهت.
به همین دلیل من برای دوست من ، ویلسون Hargreave ، از اداره پلیس نیویورک cabled ،
است که بیش از یک بار ساخته شده است استفاده از دانش من از جرم و جنایت لندن.
من از او پرسیدم که آیا نام آبه Slaney به او شناخته شده بود.
در اینجا پاسخ خود : 'خطرناک ترین کلاه بردار در شیکاگو'
در شب بسیار که بر اساس آن پاسخ خود من تا به حال ، هیلتون Cubitt فرستاده من آخرین
پیام از Slaney. کار با نامه ها شناخته می شود ، آن را در زمان این
فرم :
ELSIE. RE.ARE برای دیدار با تو رفت.
علاوه بر این از فسفر و توسعه تکمیل یک پیام که به من نشان داد که ادم حقه باز شد
اقدام از اجبار به تهدید ، و دانش من از crooks شیکاگو
آماده شده برای پیدا کردن من که او ممکن است بسیار به سرعت در حال قرار دادن کلمات او را به عمل است.
من در یک بار به نورفولک با دوست و همکار من ، دکتر اما واتسون ، اما ، unhappily آمد ،
فقط در زمان برای پیدا کردن که در حال حاضر بدترین اتفاق افتاده بود. "
"این یک امتیاز با تو باشم در دست زدن به یک مورد همراه ، گفت :"
بازرس ، گرمی. "شما به من ، بهانه ای با این حال ، اگر من صحبت می کنند
رک و پوست کنده به شما خواهد شد.
شما فقط به پاسخگوئی به خودتان ، اما من برای پاسخ به مافوق من است.
اگر این Slaney آبه ، زندگی در Elrige است ، در واقع قاتل ، و اگر او ساخته شده است که خود را
فرار در حالی که من اینجا نشسته ، من حتما باید به مشکل جدی گرفتن. "
"شما لازم نیست را مضطرب میکند.
او نمی خواهد سعی به فرار کنند. "" چگونه می دانید؟ "
"به پرواز خواهد بود اقرار و شواهد." "پس بیا برویم دستگیری او."
"من از او انتظار اینجا هر لحظه."
"اما چرا باید از او آمده است." "از آنجا که من نوشته ام و از او پرسید."
"اما این باور نکردنی است ، آقای هولمز! چرا باید به او آمده است دلیل این که شما خواسته
او را؟
آیا چنین درخواستی نمی کند و نه از خواب بیدار شدن او و باعث سوء ظن او را به پرواز؟ "
"من فکر می کنم من که شناخته می شود چگونه به فریم نامه ، گفت :" شرلوک هلمز.
"در واقع ، اگر من خیلی اشتباه نیست ، در اینجا نجیب زاده خود آمدن است
رانندگی کنید. "striding مرد بود تا راهی است که منجر به
درب.
او قد بلند ، خوش تیپ ، به شخص سبزه رو ، کت و شلوار پوشیده در جامه فلانل یا پشمی از خاکستری بود ، با
کلاه پاناما ، bristling ریش سیاه و سفید ، و بزرگ ، پرخاشگری ، و بینی در دام ، و
شکوفایی عصا راه می رفت تا او.
او swaggered تا مسیر تا اگر به عنوان اگر محل متعلق به او است ، و ما او را شنیده
پر سر و صدا ، هیاهو و غوغا کردن اعتماد به نفس در بل.
"من فکر می کنم ، آقایان ، گفت :" هولمز ، بی سر و صدا ، "که ما بهترین را تا به حال موضع ما
پشت درب. هر احتیاط لازم است که خرید و فروش
با چنین رفیق.
شما دستبند خود را ، بازرس نیاز دارند. شما می توانید ترک صحبت کردن به من. "
ما در سکوت برای یک دقیقه صبر کردم -- یکی از آن دقیقه که هرگز یک نفر نمی توانم فراموش کنم.
سپس در باز شد و مرد پا شوید.
در هولمز فوری clapped تپانچه به سرش ، و مارتین تضعیف دستبند
بیش از مچ دست خود را.
این همه انجام شد تا به سرعت و deftly که شخص درمانده بود قبل از او می دانست که
او مورد حمله قرار گرفت. او از یکی به دیگری از ما با glared
یک جفت چشم سیاه فروزان.
سپس او را به خنده تلخ پشت سر هم. "خب ، آقایان ، شما باید قطره بر من
این زمان. من نظر می رسد که در مقابل چیزی زدم
سخت است.
اما من در اینجا در پاسخ به نامه ای از خانم هیلتون Cubitt آمد.
آیا به من بگویید که او در این است ، نه؟ بهم نگو که او کمک کرد تا به مجموعه تله
برای من؟ "
"خانم هیلتون Cubitt به شدت مجروح شد و در دم مرگ است".
مرد داد گریه خشن از غم و اندوه ، که از طریق رنگ خانه.
"تو دیوانه!" خواند ، به شدت.
"این بود که او ، صدمه دیده بود او نمی. چه کسی می توانست کمی Elsie صدمه دیده است؟
ممکن است من را تهدید او -- خدا مرا ببخشد -- ، اما من می خواهم که نه حتی لمس میشوند مو از او
سر زیبا هستند.
پسش می گیرم -- شما! بگو که اون درد نکنه! "
"او به شدت مجروح شده ، در بر داشت در کنار شوهر مرده اش بود."
او با ناله عمیقی بر نیمکت غرق و صورت خود را در دست manacled خود به خاک سپرده شد.
برای پنج دقیقه سکوت کرد. بعد از آن او مطرح شده چهره اش یک بار دیگر ، و
این نشست با ارامش سرد ناامیدی.
"من چیزی برای پنهان کردن از شما ، آقایان ،" او گفت.
"اگر من شات انسان را به حال شات خود را در من ، و هیچ قتل وجود دارد در آن.
اما اگر شما فکر می کنید من می توانستم صدمه دیده آن زن ، پس از آن شما یا من می دانم که نیست و یا
او. من به شما بگویم ، هرگز در انسان وجود دارد این
جهان عاشق یک زن بیش از من او را دوست داشتند.
من تا به حال حق را به او. او چندین سال پیش بود به من قول داد.
کی بود این انگلیسی که او باید بین ما آمده است؟
من به شما بگویم که من تا به حال حق اول به او ، و این ادعا که من فقط خود من بود.
"او را شکست دور از نفوذ خود را هنگامی که او در بر داشت مردی که شما هستند ، گفت :"
هولمز ، sternly.
"او از امریکا فرار به شما اجتناب کنند ، و او ازدواج یک آقای محترم در
انگلستان است.
تو هم ، ازش سر سخت و به دنبال او و ساخته شده است زندگی خود را به بدبختی خود ، به منظور
شوهر او را وادار به چه کسی او را دوست داشت و احترام به منظور پرواز با به کنار گذاشتن
شما ، که او ترسیدم و متنفر بودم.
شما باید با آوردن اطلاعات مربوط به مرگ یک مرد شریف و رانندگی همسر خود را به پایان رسید
خودکشی.
که رکورد خود را در این کسب و کار ، آقای آبه Slaney است ، و شما برای آن به پاسخ
قانون است. "" اگر Elsie می میرد ، من چیزی در این مراقب چیزی که می شود
از من ، گفت : "آمریکا است.
او باز یکی از دست او ، و نگاه توجه داشته باشید تا در کف خود مچاله.
"در اینجا ببینید ، آقا! او ، با سوسو زدن از سوء ظن در چشمان او گریه ، "شما نیست
تلاش برای من بیش از این ترس ، شما؟
اگر خانم به عنوان بد صدمه دیده است به عنوان به شما می گویند ، که از آن بود که این را نوشتهاید توجه داشته باشید؟ "
او آن را به جلو پرتاب بر روی میز است. "من آن را نوشته است ، به شما جا می آورند."
"شما آن را نوشته است؟
بود هیچ کس بر روی زمین در خارج از مشترک می دانستند که راز رقص مردان وجود دارد.
چگونه می آمد به آن را بنویسید؟ "" آنچه که انسان می تواند اختراع دیگری می تواند
کشف ، گفت : "هولمز.
یک تاکسی از آمدن به شما ابلاغ به نورویچ ، آقای Slaney وجود دارد.
اما در عین حال ، شما هم به برخی کوچک برای تعمیر آسیب شما
نرم بدست میآوردند.
آیا شما آگاه باشید که خانم هیلتون Cubitt دارد خودش را تحت سوء ظن قبر واضح
قتل شوهر او را ، و بود که تنها از حضور من در اینجا ، و دانش که من
رخ داده است داشتن ، که او را از اتهام نجات داد؟
دست کم است که شما را مدیون او این است که آن را به تمام دنیا روشن است که او در هیچ بود
راه ، به طور مستقیم یا غیر مستقیم ، مسئول پایان غم انگیز است. "
"من از هیچ چیز بهتر است ، گفت :" آمریکا است.
"من حدس می زنم در مورد بهترین من می توانم برای خودم است حقیقت مطلق برهنه".
گفت : "این وظیفه من به تو هشدار می دهند که از آن خواهد شد بر علیه شما استفاده می شود ،" جیغ و بازرس ،
با بازی جوانمردانه با شکوه از قوانین بریتانیا جنایی.
Slaney شانه ای بالا انداخت شانه های او را.
"من که شانس ،" او گفت. "اول از همه ، من به شما آقایان می خواهید
می دانند که من شناخته شده این بانوی از او کودک بود.
هفت نفر از ما را در یک باند در شیکاگو وجود داشت ، و پدر Elsie 'sرئیس شد
مشترک. او یک مرد باهوش بود ، قدیمی پاتریک شد.
هم او بود که اختراع که نوشتن ، که می تواند به عنوان خط خطی کردن کودک مگر اینکه شما تصویب شد
فقط اتفاق افتاده که کلید به آن.
خب ، Elsie آموخته برخی از راه ما ، اما او می تواند کسب و کار ایستاده است ، و او
حال کمی پول صادقانه از خود است ، بنابراین او به ما همه لغزش کردم و به دور
لندن.
او به من مشغول بودهاند ، و او می توانست با من ازدواج کردی ، به اعتقاد من ، اگر من گرفته شده بود
بیش از دیگر حرفه ای ، اما او که هیچ ربطی به هیچ چیز بر روی صلیب داشته باشد.
این بود که تنها پس از ازدواج خود را به انگلیسی این بود که من قادر به پیدا کردن
جایی که او بود. من به او نوشتم ، اما کردم جوابی داده نشد.
پس از آن من آمد ، و به عنوان حرف نداشت استفاده من قرار داده است پیام من که در آن او
قادر به خواندن آنها. "خب ، من در اینجا یک ماه در حال حاضر.
من در آن مزرعه ، جایی که من تا به حال اتاق پایین زندگی می کردند ، و می تواند دریافت در داخل و خارج هر
شب ، و هیچ کس عاقلانه تری. من سعی کردم همه به من می تواند به دور محور Elsie.
من می دانستم که او خواندن پیام ها ، برای یک بار هم او جواب زیر یکی از آنها را نوشت.
سپس من به خلق و خوی بهتر از من ، و من شروع کردم به او تهدید کند.
او فرستاده یک نامه به من پس از آن ، التماس من به دور ، و گفت که آن را شکستن او
قلب اگر هر رسوایی باید بر شوهر خود آمده است.
او گفت که او خواهد آمد پایین که همسر او در خواب در سه صبح بود ،
و صحبت با من از طریق پنجره پایان ، اگر من دور خواهند رفت و پس از آن او را ترک
در صلح است.
او آمد و پول را با او به ارمغان آورد ، در تلاش برای رشوه دادن به من برای رفتن.
این گفته من عقل و هوش ، و من گرفتار بازوی او در دادگاه محاکمه و به خود را از طریق پنجره بکشید.
در آن لحظه در عجله شوهر با هفت تیر خود را در دست دارد.
Elsie کردن بر طبقه غرق شده بود ، و ما چهره به چهره.
من پاشنه بلند هم ، و من برگزار شد تا تفنگ من به او ترساندن کردن و به من اجازه دور.
او از کار اخراج و از دست رفته من. من کشیده کردن تقریبا در همان لحظه ،
و پایین او کاهش یافته است.
دور در سراسر باغ ساخته شده است ، و من رفتم ، شنیده پنجره بسته پشت سر من.
این حقیقت خدا ، آقایان ، هر کلمه ای از آن را ، و من شنیده ام که بیشتر در مورد آن تا
پسر بچه که آمد سوار با توجه داشته باشید که به من راه رفتن در اینجا ، مثل جی ، و هدیه دادن
خودم را به دست شما. "
کابین تا حرکت داده بود در حالی که آمریکا شده است صحبت کرده بود.
دو شنبه پلیس لباس شخصی در داخل. بازرس مارتین بلند شد و او را لمس کرد.
زندانی در شانه.
"وقت آن است که ما را به رفتن است." "آیا می توانم ببینم اول خود را؟"
"نه ، او آگاه نیست.
آقای شرلوک هلمز ، من فقط امیدواریم که که اگر هرگز دوباره من یک مورد مهم است ، من
باید از فرصت خوبی است برای شما در کنار من. "
ما در پنجره ایستاده بود و تماشا درایو کابین دور.
همانطور که من پشت ، چشم من گرفتار گلوله از کاغذ که در آن زندانی پس از پرتاب به حال
جدول.
این توجه داشته باشید که با آن هولمز او را decoyed بود.
"ببینید می توانید آن را بخوانید اما واتسون ،" او گفت ، با لبخند.
آنها حاوی هیچ کلمه ای است ، اما این خط کمی از مردان رقص :
گرافیک
"اگر شما با استفاده از کد که من توضیح داد ، گفت :" هولمز ، "شما را پیدا خواهد کرد
که آن را به سادگی به معنای 'در اینجا در یک بار بیا.'
من متقاعد شده است که آن را یک دعوت نامه که او نمی خواهد رد شد ، چرا که او می تواند
تصور کنید که هرگز آن را از هر کسی می تواند اما بانوی آمده است.
و به این ترتیب ، واتسون عزیز من ، ما باید با تبدیل مردان به رقص خوب وقتی که آنها به پایان رسید
به طوری که اغلب عوامل شر ، و من فکر می کنم که من آن را تحقق وعده من
دادن به شما چیزی غیر عادی برای نوت بوک شما.
چهل و سه قطار ما است ، و من تصور ما پشت باید در خیابان بیکر برای صرف شام. "
فقط یک کلمه از خاتمه.
آمریکایی ، آبه Slaney ، محکوم به اعدام شد در زمستان assizes در نورویچ ، اما
مجازات او با در نظر گرفتن به بردگی کیفری از کاهش تغییر
شرایط ، و به یقین که هیلتون Cubitt شات اول از کار اخراج شده بود.
خانم هیلتون Cubitt من فقط می دانم که من شنیده ام او به طور کامل بهبود یافتند ، و این که
او هنوز هم باقی می ماند بیوه ، وقف تمام زندگی او را به مراقبت از فقرا و به
دولت از املاک و شوهرش.
سی سی نثر ccprose ادبیات کلاسیک رایگان videobook audiobook صوتی و تصویری کتاب خواندن librivox بسته نوشتن شرح تصاویر و لینک دائم زیرنویسها انگلیسی ترجمه زبان های خارجی