Tip:
Highlight text to annotate it
X
قسمت 4 : فصل XXII چشمه مقدس
زائران انسان شدند. در غیر این صورت آنها را داشته عمل کرده
متفاوت است.
آنها یک سفر طولانی و دشوار آمده بود و در حال حاضر زمانی که سفر نزدیک به
به پایان رسید ، و آنها متوجه شدند که اصلی ترین چیزی که آنها را برای آمده بود متوقف شده بود.
وجود دارد ، آنها به عنوان اسب یا گربه نیست و یا
زاویه ، کرم ها احتمالا انجام می شود -- به عقب بازگردیم و در چیزی سودآور -- نه ،
اضطراب به عنوان آنها قبل از شده بود برای دیدن چشمه معجزه آسا ، آنها تا آنجا که
چهل بار به عنوان اضطراب در حال حاضر به دیدن مکانی که در آن مورد استفاده قرار گیرد.
هیچ حسابداری برای انسان وجود دارد.
ما ساخته شده هم خوب است ؛ و چند ساعت قبل از غروب آفتاب بر بالا ایستاد
محدوده دره از تقدس ، و چشم ما را فرا گرفت از پایان برای پایان دادن و اشاره کرد آن
ویژگی های.
است که ، ویژگی های زیادی آن است. این سه جرم ساختمان شدند.
آنها از راه دور و جدا temporalities shrunken به ساخت و ساز اسباب بازی
در زباله تنها از آنچه یک بیابان به نظر می رسید -- و.
چنین صحنه همیشه غمگین کننده است ، آن را تا impressively هنوز هم ، و به نظر می رسد تا ارگنکن در
مرگ است.
اما صدا اینجا که قطع سکون تنها برای اضافه کردن وجود دارد
سوگواری خود ، این صدا غش دور از زنگ tolling که شناور بود
fitfully به ما گذشت نسیم ، و
تا کمرنگ ، تا آرام ، که ما به سختی می دانستند که آیا ما آن را با گوش ما و یا با شنیده
ارواح ما.
ما صومعه قبل از تاریکی رسید و مردان وجود دارد خوابیدگی داده شد ، اما
زنان را به صومعه فرستاده شدند.
زنگ در دست نزدیک بودند در حال حاضر ، و موقر smote پررونق خود را بر گوش مانند
پیام از عذاب.
ناامیدی خرافی صاحب قلب هر راهب و خود را در خود را به چاپ
رنگ پریده چهره.
در همه جا ، این اشباح سیاه robed ، نرم sandaled ، پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکار میرود - visaged ظاهر شد ،
flitted مورد و ناپدید شد ، بی صدا به عنوان موجودات از یک رویای آشفته ، و به عنوان
خارق العا د ه.
شادی راهب بزرگ قدیمی برای دیدن من احساساتی بود. حتی به اشک ، اما او ریختن
خودش. وی گفت :
"تاخیر پسر ، نه ، اما رسیدن به صرفه جویی در کار تو.
ما را آب دوباره ، و به زودی ، ما را خراب ، و کار خوب
دو صد سال باید پایان یابد.
و ببینید که تو این کار را انجام با تبادل که مقدس باشد ، برای کلیسا تحمل نخواهد کرد
که کار در راه او با سحر و جادو شیطان انجام می شود. "
"زمانی که من کار می کنند ، پدر ، مطمئن باشید کار هیچ شیطان در ارتباط با آن وجود خواهد داشت.
من باید بدون هنر که از شیطان می آیند ، و هیچ به عناصر ساخته نشده دست استفاده کنید
خدا است.
اما مرلین کار به شدت بر روی خطوط متدین؟ "
او گفت : "آه ، او گفت که پسر من ، او را ، و در زمان ادای سوگند را به قول خود
خوب است. "
"خب ، در آن صورت ، به او ادامه دهید." "اما مطمئنا شما بیکار نخواهد نشست توسط ، اما
کمک "" پاسخ به مخلوط روش ، پدر؟ ؛
نه می شود آن را حسن نیت ارائه میدهد حرفه ای.
دو از تجارت باید یکدیگر را از همه کمتر قیمت دادن نیست.
ما نیز ممکن است کاهش نرخ بهره می شود و با آن انجام می شود ، آن را که در پایان برسید.
مرلین قرارداد ؛ هیچ شعبده باز دیگر می تواند آن را تا او آن را می اندازد تا لمس ".
"اما من آن را از او ، آن است که یک اورژانس وحشتناک و عمل است در نتیجه
توجیه می شود.
و اگر آن را نه چندان ، که قانون به کلیسا به من بدهید؟
کلیسای giveth قانون برای همه و چه او بخواهد تا انجام ، که در آنصورت ممکن است وضعیت او را انجام دهید ، صدمه زدن به آنها آن
ممکن است.
من آن را از او ؛ شما باید پس از لحظه ای آغاز خواهد شد ".
"این نه ممکن است ، پدر.
بدون شک ، همانطور که شما می گویند ، که در آن قدرت عالی ، می توان به عنوان یکی را دوست دارد و انجام رنج می برند
بدون هیچ گونه آسیبی ، اما ما فقیر جادوگران هستند تا واقع نشده است.
مرلین جادوگر در یک راه کوچک بسیار خوب است ، و کاملا استانی شسته و رفته
شهرت.
او تلاش همراه ، انجام او می تواند ، و آن را نمی خواهد آداب معاشرت برای من
شغل خود را تا زمانی که خود آن را ترک. "
چهره راهب بزرگ روشن است.
"آه ، که ساده است. راه او را متقاعد به کنار گذاشتن وجود ندارد
است. "" بدون هیچ ، پدر ، این مهارت ها ، نه به عنوان این
مردم می گویند.
اگر او در برابر اراده او متقاعد شد ، او را بار است که به خوبی با مخرب
سحر که من تا که من پیدا کردم از راز آن طفره رفتن از.
این ممکن است در ماه است.
من می توانم راه اندازی سحر کمی از معدن که من اسمش تلفن ، و او می تواند
را پیدا کند راز خود را در صد سال. بله ، شما را درک ، او ممکن است من یک بلوک
آیا دوست دارید یک ماه در یک زمان خشک مثل این خطر است؟ "
"یک ماه! فکر صرف آن maketh مرا به
به خود میلرزد.
راه تو ، پسر من است. اما قلب من با این سنگین است
ناامیدی.
مرا ، و اجازه دهید روح من پوشیدن من با خستگی و انتظار ، حتی در حالی که من انجام داده اند
این ده روز طول ، جعل و تقلب در نتیجه چیزی است که به نام بقیه ، در معرض
بدنه نشانه ظاهری از سکون که در آن از درون هیچ است. "
البته ، این امر می شده است بهترین ، همه دور ، برای مرلین به چشم پوشیدن آداب معاشرت و
ترک و آن را نصف روز ، از او هرگز نخواهد توانست که آب را برای شروع ، برای او
شعبده باز واقعی از آن زمان بود که
می گویند ، معجزات بزرگ ، آنهایی که به او شهرت خود ، همیشه
شانس انجام شود زمانی که هیچ کس اما مرلین وجود داشت ، او نمی تواند شروع به این خوبی
با این همه جمعیت اطراف را ببینند ، جمعیت
برای معجزه شعبده باز در آن روز به بدی بود آن را به عنوان معجزه طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
در معدن ؛ حاصل کنید که به برخی از مشکوک بر روی دست به نوبه خود تا گاز بسیار مهم وجود دارد
لحظه ای و از بین بردن همه چیز.
اما من نمی خواستم مرلین را از کار بازنشسته آماده بود تا من را نگه دارید از
آن را به طور موثر به خود ، و من می توانم که تا زمانی که من چیز من از Camelot ،
و آن دو یا سه روز به طول خواهد انجامید.
حضور من داد راهبان امید و تشویق می کردند آنها را یک معامله خوب ؛ از انجاییکه که
آنها خوردن یک وعده غذای آن شب مربع برای اولین بار در ده روز است.
همانطور که به زودی به عنوان معده شان را به درستی با غذا تقویت شده بود ، روح خود را شروع
به سرعت افزایش یابد و هنگامی که مید شروع به رفتن دور آنها گل رز سریعتر.
در آن زمان همه نیمه دریاها بیش بود ، جامعه مقدس در وضعیت خوبی به
یک شب از آن ، بنابراین ما توسط هیئت مدیره می ماند و آن را از طریق در آن خط قرار داده است.
اهمیت رو می شود بسیار خوشحال است.
خوب از داستان های قدیمی سوال برانگیز ساخته شده است که اشک پایین می دوند و کاورنو گفته شد
دهان ایستاده گسترده و شکم گرد با خنده لرزش و آهنگ های سوال برانگیز
بودند در گروه کر توانا که غرق رونق زنگ tolling bellowed.
در گذشته من جرأت داستان خودم و گسترده موفقیت آن بود.
حق کردن ، البته ، برای بومی از آن جزایر می کند به عنوان یک قاعده ، نه ، حل
بر اساس برنامه های اولیه از چیزی که طنز آمیز ، اما پنجمین بار من آن را گفته اند ،
شروع به شکستن در مکان ، زمان هشت
گفت که ، آنها شروع به فرو ریختن و در تکرار دوازدهم سقوط کرد جدا در
تکه ؛ و در پانزدهم از هم پاشید ، و من جارو و جاروب
آنها را.
این زبان تمثیلی است.
کسانی که جزیره نشینان -- خوب ، آنها در ابتدا آهسته پرداخت ، در موضوع بازگشت برای شما
سرمایه گذاری تلاش است ، اما در پایان آنها را پرداخت از تمام کشورهای دیگر فقیر و
کوچک در مقابل.
من در صبح زود روز و بعد بود. مرلین وجود دارد ، دلربا دور مانند یک
بیش از حد ، اما رطوبت بالا بردن.
او در طنز دلپذیر بود و هر بار من اشاره کرد که شاید این قرارداد
سایه بیش از حد سنگین برای یک تازه کار او unlimbered بود زبان خود را لعن و نفرین و مانند
اسقف -- اسقف فرانسه روز ریجنسی ، منظورم این است.
اهمیت شد که من انتظار می رود آنها را پیدا کنید.
"چشمه" چاه معمولی بود ، آن را در راه عادی شده بود حفر ، و سنگسار
در راه عادی است. هیچ معجزه ای در مورد آن وجود دارد.
حتی دروغی است که شهرت خود را ایجاد کرده بود معجزه آسا نیست و من می توانستم
گفت که خودم ، با یک دست گره خورده پشت من.
به خوبی در یک اتاق تاریک ایستاده بود که در مرکز یک کلیسای کوچک برش سنگ ، که بود
دیوار با متدین از تصاویر طرز کار که کروموزوم های آویزان شدند
خوب احساس ، تصاویر به لحاظ تاریخی
یادبود از معجزات شفابخش که توسط آب به دست شده بود که هیچ کس
بود به دنبال.
به این معنا که هیچ کس اما فرشتگان ، آنها همیشه بر روی عرشه یک معجزه به وجود دارد
جلو -- تا که به در تصویر ، شاید قرار داده است.
فرشتگان به علاقه که به عنوان یک شرکت آتش ، نگاه استادان قدیمی است.
اتاق به خوبی dimly توسط لامپ روشن بود و آب با چرخ چاه کشیده شد
و زنجیره ای توسط راهبان و ریخت به فرورفتگی است که آن را به سنگ مخازن تحویل
خارج در کلیسای کوچک -- هنگامی که آب وجود دارد
به منظور جلب ، منظورم این است -- و هیچ اما راهبان می تواند به خوبی محفظه را وارد کنید.
من آن را وارد ، برای من تا به حال اقتدار به طور موقت برای انجام این کار ، توسط حسن نیت ارائه میدهد حرفه ای
برادر و تابع.
اما او تا به حال وارد نشده خود. او همه چیز ورد ، او هرگز
مشغول به کار عقل خود را.
اگر او در آنجا پا بود و با استفاده از چشم خود ، به جای ذهن بی نظم او ، او
می توانست به خوبی به وسیله طبیعی درمان ، و سپس آن را به یک معجزه در تبدیل
راه مرسوم ، اما نه ، او قدیمی بود
بیشعور ، یک شعبده باز که در سحر و جادو خود را معتقد بودند ؛ و هیچ شعبده باز می تواند که رشد
با خرافات مانند آن ناتوان هستند.
من تا به حال یک ایده است که چاه نشت فنر بود ؛ که برخی از سنگ های دیوار در نزدیکی
پایین و کاهش یافته بود و در معرض شقاق که اجازه می داد برای فرار از آب است.
اندازه گیری زنجیره -- 98 فوت است.
سپس من در یک زن و شوهر از راهبان به نام ، قفل درب ، در زمان یک شمع ، ساخت و آنها را
من در سطل پایین تر است.
هنگامی که زنجیره پرداخت شد ، شمع را تایید گمان من ، قابل توجه
بخش از دیوار ، رفته بود و افشای شقاق بزرگ خوب است.
من تقریبا پشیمان که نظریه در مورد مشکل چاه من درست بود ، چون من تا به حال
یکی دیگر که زرق و برق دار دو نقطه یا در مورد آن ها را برای یک معجزه بود.
من به یاد کردم که در آمریکا ، قرن ها بعد ، زمانی که یک چاه نفت به متوقف
جریان ، آنها استفاده از آن را انفجار با اژدر دینامیت.
اگر من باید این توضیح را به خوبی خشک و بدون را از آن پیدا کنید ، من می توانم متعجب ساختن این
اکثر افراد خوب با داشتن یک شخص هیچ ارزش خاص رها کردن بمب دینامیت را به
آن.
این ایده من بود به منصوب مرلین شده است. با این حال ، آن را ساده که وجود ندارد
فرصتی برای بمب. کسی نمی تواند همه چیز را راه او را
آن را دوست دارم.
یک مرد تا به کسب و کار به ناامیدی ، به هر حال افسرده ، او باید را تشکیل می دهند
ذهن خود را برای بدست آوردن حتی. این همان چیزی است که که من.
من به خودم گفتم ، من در هیچ عجله ، من می توانم صبر کنید ، هنوز که بمب خوب خواهد آمد.
و این کار را کرد ، بیش از حد.
وقتی که من بالاتر از زمین بود دوباره ، من معلوم شد راهبان ، و اجازه می کردن ماهی خط ؛
خوب شد که یک صد و پنجاه متر عمق ، و چهل و یک پا از آب در آن وجود دارد.
من در یک راهب به نام و پرسید :
تا چه عمقی است چاه است؟ "" که آقا ، من شوخ طبعی ، نباشد هرگز
گفت : "چگونه آب معمولا در آن ایستاده است؟"
"نزدیک به بالا ، در این دو قرن ، به عنوان goeth شهادت ، به ارمغان آورد به ما
از طریق پیشینیان ما. "
درست بود -- به زمان های اخیر حداقل -- برای شاهد وجود دارد به آن ، و بهتر
شاهد از یک راهب ، تنها در حدود بیست یا سی فوت از زنجیره نشان داد فرسایش و
استفاده کنید ، بقیه از آن کهنه نشده بود و زنگ زده است.
چه زمانی که چاه داد از آن زمان دیگر اتفاق افتاده بود؟
بدون شک برخی از شخص عملی همراه آمده بود و mended نشت ، و پس از آن
آمده بود و راهب بزرگ او تا به حال کشف شده توسط فال گفت که اگر گناهکار
حمام چاه را دوباره به جریان تخریب بود.
نشت دوباره پا افتادهی به حال در حال حاضر ، و این کودکان به دعا و
processioned و زنگ های خود را برای یاری آسمانی tolled تا همه آنها خشک و
دور منفجر ، و هیچ بی گناه از همه آنها را
که همیشه فکر رها کردن خط ماهی به چاه و یا پایین رفتن در آن و پیدا کردن
واقعا مهم بود. عادت قدیمی از ذهن یکی از سخت ترین است
همه چیز را به دور از در جهان.
خود را مانند شکل فیزیکی و ویژگی های انتقال و برای یک مرد ، در آن روزها ، به
ایده که اجداد خود را به حال به حال داشته اند ، که او را تحت سوء ظن به ارمغان آورد
در حال نامشروع است.
من به راهب گفت : "این یک معجزه دشوار برای بازگرداندن آب
در یک چاه خشک ، اما ما سعی خواهد کرد ، اگر برادرم مرلین نتواند.
برادر مرلین هنرمند بسیار قابل قبول است ، اما تنها در خط اطاق نشیمن ، سحر و جادو ، و او
ممکن است موفق ، در واقع ، به احتمال زیاد موفق نیست.
اما این باید چیزی برای بی اعتبار کردن خود ، مردی است که می تواند این نوع از
معجزه می داند به اندازه کافی برای نگه داشتن هتل است. "" هتل؟
من ذهن را شنیده -- "
"هتل؟ آنچه شما تماس خوابگاه.
مردی که می تواند این معجزه را انجام می توانند خوابگاه را نگه می دارد.
من می تواند این معجزه را انجام دهد ؛ من باید این معجزه را انجام دهید و هنوز من سعی نکنید برای پنهان کردن از
شما که آن را یک معجزه به مالیات بر قدرت غیبی به آخرین سویه است. "
"هیچ knoweth که حقیقت را بهتر از اخوان ، در واقع ، برای آن است ثبت
که پیش تر آن را بسیار دشوار بود و در زمان یک سال.
Natheless ، خدا شما موفقیت خوب فرستاد ، و به آن پایان خواهد دعا کنیم. "
به عنوان یک ماده از کسب و کار آن را یک ایده خوب را به تصور در اطراف که چیزی بود
دشوار است.
بسیاری از چیز کوچک شده است بزرگ توسط نوع راست از تبلیغات ساخته شده است.
که راهب با دشواری از این سرمایه گذاری پر بود ، او را پر
دیگران است.
در دو روز نگرانی خواهد بود پررونق است.
در راه خانه من در ظهر شنی ، آشنا شدم. او نمونه برداری شده بود hermits.
گفتم :
"من می خواهم که خودم را انجام دهید. چهارشنبه است.
آیا برنامه یاجشن بعدازظهر وجود دارد؟ "" که شما ، لطفا ، آقا؟ "
"برنامه یاجشن بعدازظهر.
آیا بعد از ظهر باز آنها را نگهداری کرد؟ "" چه کسی؟ "
"hermits ، البته." "را باز نگه؟"
"بله ، را باز نگه.
که به اندازه کافی ساده است نه؟ آیا آنها از کار دست کشیدن در ظهر است؟ "
"دست کشیدن؟" "از کار دست کشیدن -- بله ، دست کشیدن.
است موضوع را با دست کشیدن؟
من چنین بیشعور شاهد نبوده است ، می تواند شما را نمی دانند که هر چیزی در همه؟
در دشت ، آنها بسته تا فروشگاه ، قرعه کشی بازی ، بانک آتش سوزی -- "
"خفه کردن مغازه ، کشیدن --"
"، ذهن هرگز اجازه دهید وجود آن ، شما را به من خسته.
شما نمی توانید به نظر می رسد ساده ترین چیز به درک. "
"من ممکن است من به تو ، لطفا آقا ، و آن را به من دل و غم و اندوه که من شکست ،
البته sith من اما از هیچ یک دوشیزه ساده و تدریس ، از گهواره
unbaptized در آن آب های عمیق یادگیری
که روغن مالی کردن با حاکمیت او را که partaketh از آن نجیب ترین ایین دینی ،
سرمایه گذاری او را با دولت کشیش به چشم روانی فانی فروتن که توسط نوار
و فقدان آن seeth تقدیس بزرگ
در املاک و خود او unlearned اما نماد آن نوع دیگر از فقدان و از دست دادن است که مردان
انتشار به چشم دلسوزی نسبت با مظاهر پلاس روی چه چیز خاکستر
غم و اندوه انجام دروغ bepowdered و bestrewn ، و
بنابراین ، هنگامی که از جمله باید در تاریکی ذهن خود روبرو می شوند این عبارات طلایی بالا
رمز و راز ، این مغازه ها بسته ، و قرعه کشی ، بازی ، و بانک آتش ، آن را اما در
فضل خدا است که او برای غبطه نمی پشت سر هم
ذهن است که می تواند تولید کردن ، و زبان است که می تواند به قدری بزرگ و دلپذیر ، صدایی تحویل
معجزات بیان ، و اگر انجام enSue در وجود دارد سردرگمی در ذهن humbler که ، و شکست
الهی به معانی از این شگفتی ها ،
سپس اگر می شود بنابراین این miscomprehension بیهوده اما راستگو و درست نیست ، خداوند شوخ طبعی به خوبی از آن است
ماده از اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه عزیز شایسته احترام و به آرامی ممکن است misprized ،
نه ، تا به حال خداوند به حال ذکر این
رنگ چهره را از خلق و ذهن و درک است که که من ، نه من می توانم و
من نمی ممکن است ، و نه هنوز و نه ممکن است و نه می تواند و نه ممکن است و نه و نه می تواند و نه ،
ممکن است مزیت مورد نظر تبدیل
، و بنابراین من دعا به شما رحمت تقصیر من ، و آنچه از مهربانی شما را و شما
موسسه خیریه آن را ببخشد ، خوب استاد من و عزیز ترین پروردگار است. "
من نمی توانستم آن را به همه -- است که ، جزئیات -- اما من این ایده عمومی و
به اندازه کافی از آن ، بیش از حد ، شرمنده.
این عادلانه نیست تا بهار آن نکات فنی قرن نوزدهم بر زود باور
نوزاد از راه آهن ششم و سپس به او زیرا او می تواند رانش خود را دریافت کنید و
زمانی که او صادقانه بهترین درایو
در آن او می تواند ، بیش از حد ، و هیچ گسل از... او که او می تواند صفحه خانه واکشی و
بنابراین من عذرخواهی کرده است.
سپس ما خوش دور به سمت سوراخ زاهد گوشه نشین در صحبت خوش مشرب meandered
با هم ، و بهتر دوستان از هر زمان دیگری است.
من به تدریج در آینده به احترام مرموز و لرزان برای این دختر بود ؛
امروزه هر زمان که او از ایستگاه بیرون کشیده و قطار خود را نسبتا در آغاز شده
یکی از کسانی که قاره horizonless
جملات از... او ، آن را در بر من متحمل این بود که من در حضور افتضاح ایستاده بود
از مادر به زبان آلمانی است.
من با این تحت تاثیر قرار گرفته بود ، که گاهی اوقات هنگامی که او شروع به خالی کردن یکی از
این احکام بر من من ناخودآگاه در زمان نگرش بسیار تکریم و ایستاد
کشف ، و اگر واژه آب شده بود ، من غرق شده بود ، مطمئن شوید.
او دقیقا همان راهی آلمان ؛ هر آنچه در ذهن او تحویل داده شود ، چه
سخن گفتن صرف ، یا خطبه ، یا دائره المعارف ، یا تاریخ جنگ ، او می توانست آن را دریافت کند
به حکم واحد و یا می میرند.
هر گاه غواصی ادبی آلمانی را به یک جمله که می خواهید به
دیدن از او تا او در طرف دیگر اقیانوس اطلس خود را با ظهور خود را در فعل خود
دهان.
ما از زاهد گوشه نشین به پاهای عقب ان ناقص زیرفشار تمام بعد از ظهر.
این عجیب و غریب ترین جایگاه دام ودد بود.
تقلید اصلی در میان آنها به نظر می رسید ، برای دیدن که می تواند مدیریت شود
uncleanest و مرفه ترین با حشرات موذی.
شیوه و نگرش آنها بیان گذشته از خود راضی بودند خود
عدالت.
این غرور و افتخار یک راهب است به دروغ عریان در گل و اجازه دهید او را نیش حشرات و بود
تاول unmolested او را و آن دیگری در برابر سنگ بدون چربی ، در تمام طول روز ،
آشکار به تحسین از ازدحام
از زائران و دعا ، آن دیگری را برای رفتن برهنه و خزیدن در اطراف بر روی چهار دست و پا ؛
بود دیگر به کشیدن با او ، سال و از سال ، هشتاد پوند از آهن است ؛
بود دیگر به دروغ هرگز زمانی که او
خوابیده ، اما برای ایستادن در میان بوته های خار و خروپف هنگام شدند زائران وجود دارد در اطراف
به دنبال یک زن ، که به موی سفید به سن ، و هیچ پوشاک دیگر ، سیاه و سفید از
تاج به پاشنه پا با چهل و هفت سال قطع مقدس از آب.
گروه های زائران زل زده ایستاده بود در اطراف همه و هر یک از این اشیاء عجیب ، از دست رفته در
تعجب احترام ، و حسادت حرمت fleckless که این مومن
austerities به حال آنها را از آسمان سخت به دست آورد.
و با ما رفت و به یکی از آنهایی که supremely بزرگ.
او توانا و مشهور بود ، شهرت او تمام مسیحیت نفوذ کرده بود ، نجیب و
معروف سفر از سرزمین های دور افتاده در جهان به او احترام پرداخت.
موضع او در مرکز پهن ترین قسمت دره و آن را در زمان که
فضا برای برگزاری جمعیت خود. ایستاده او یک ستون به ارتفاع شصت پا بود ،
با پلت فرم گسترده ای در بالای آن است.
او در حال حاضر انجام شد آنچه که او انجام شده است به حال هر روز به مدت بیست سال وجود دارد -- رکوع
بدن خود را ceaselessly و به سرعت در حال تقریبا به پای او.
این راه خود را از دعا بود.
من او را با دیده بان توقف پایان رسیده است ، و او 1،244 انقلاب در 24 دقیقه و 46 ساخته شده
ثانیه صورت گرفت. این ترحم به همه این قدرت به نظر می رسید
رفتن به زباله است.
این یکی از مفید ترین حرکت در مکانیک ، حرکت پدال شده بود ، پس من ساخته شده
توجه داشته باشید در کتاب یادداشت من ، purposing برخی از روز به درخواست یک سیستم از کابل های الاستیک به
او و یک ماشین دوخت را با آن اجرا.
من پس از آن انجام شده است که طرح و پنج سال خدمات خوب را از او در
که در زمان او معلوم شد به سمت بالا از هجده هزار درجه دو - شرت کتانی ، که
بود ده روز.
من او را یکشنبه ها و همه کار می کرد ، او که قرار بود ، یکشنبه ها ، همان روز هفته ، و آن شد
بدون استفاده به هدر قدرت.
این پیراهن ها هزینه چیزی جز بازیچه قرار دادن صرفا برای مواد -- مبله
کسانی که خودم آن را ندارند شده است حق را به او انجام این کار -- و آنها دوست دارند به فروش می رسد
دود به زائران در یک دلار و نیم
هر کدام که قیمت پنجاه گاو یا اسب نژاد خون در Arthurdom بود.
آنها به عنوان یک حفاظت کامل در برابر گناه در نظر گرفته بودند ، و به عنوان مثل توسط من آگهی
شوالیه در همه جا ، با رنگ گلدان و بشقاب استنسیل - از انجاییکه که وجود ندارد
صخره یا یک تخته سنگ و یا یک دیوار مرده در
انگلستان اما شما می توانید بر روی آن در یک فاصله مایل به عنوان خوانده شده
"خرید تنها Stylite سنت واقعی ؛ patronized توسط اشراف.
ثبت اختراع کاربردی برای. "
شد پول بیشتری را در کسب و کار وجود دارد از یک می دانست که با انجام است.
همانطور که آن را گسترش داد ، من به ارمغان آورد از یک خط از کالاهای مناسب برای پادشاهان ، و یک چیز خیلی شیک
برای duchesses و آن مرتب سازی بر اساس ، با ruffles forehatch و چرخ دنده در حال اجرا
با کوک چپ و راست به بادپناه clewed
و سپس با یک بک - اقامت AFT برده و با نیمه نوبه خود در ایستاده triced
تقلب رو به جلو از آب و هوا واشر. بله ، این گل افتاب گردان بود.
اما در مورد آن زمان متوجه شدم که قدرت انگیزه به ایستادن بر روی یک گرفته بود
پا ، و من پیدا کردم که چیزی که موضوع را با یکی دیگر وجود دارد ، بنابراین من مواجه نگردند
کسب و کار و بدون بار ، به دست گرفتن Bors سر
د Ganis به اردوگاه مالی به همراه بعضی از دوستان او ، برای آثار
متوقف شده ظرف یک سال ، و سنت خوب به او استراحت او.
اما او آن را به دست آورده بود.
من می توانم برای او می گویند. وقتی که من تو را دیدم او را که نخستین بار -- با این حال ،
وضعیت شخصی او کاملا خرس توضیحات اینجا.
شما می توانید آن را در زندگی از پرستاران به عنوان خوانده شده.*
[* همه جزئیات مربوط به hermits ، در این فصل ، از Lecky -- اما
تا حد زیادی اصلاح شده است.
این کتاب در حال سابقه نیست اما فقط داستان ، اکثریت فرانک مورخ
جزئیات بیش از حد قوی برای تولید مثل در آن.-- تدوینگر]