Tip:
Highlight text to annotate it
X
حس و حساسیت
توسط جین آستن (1811)
فصل 36
در عرض چند روز پس از این دیدار ،
روزنامه ها اعلام کرد به جهان ، که
بانوی توماس پالمر ، Esq. بود با خیال راحت
تحویل از یک پسر و وارث ؛ بسیار
جالب و رضایت بخش بند ، در
حداقل به همه کسانی که ارتباط صمیمی
می دانستم که آن را قبل از.
این واقعه ، بسیار مهم است که خانم
شادی جنینگز است ، تولید به طور موقت
دگرگونی در اختیار هم او را ، و
، تحت تاثیر در درجه مانند ،
درگیری از دوستان جوان خود ، برای عنوان
او آرزو می شود تا آنجا که ممکن است با
شارلوت ، او رفت تا آنجا هر روز صبح
به محض او ، لباس بود و نبود
بازگشت تا دیر وقت در شب و
دوشیزه Dashwoods ، به درخواست خاص
از Middletons ، صرف کل از هر
روز در خیابان لوله.
برای راحتی خود آنها را بسیار
به جای باقی مانده است ، حداقل همه
صبح ، در خانه خانم جنینگز است ، اما آن را
بود چیزی که می شود در برابر خواست نه
خواسته های همه.
ساعت ساخته شده بودند بنابراین آنها را به
میدلتون خانم و دو خانم استیل ، توسط
آنها شرکت خود ، در واقع به عنوان کوچک
ارزش ، آن را به عنوان professedly دنبال شد.
آنها تا به حال احساس بیش از حد به مطلوب
اصحاب به سابق و توسط دومی
آنها با چشم حسود در نظر گرفته شد ، به عنوان
مزاحم بر روی زمین خود ، و به اشتراک گذاشتن
مهربانی است که آنها می خواستند انحصار.
اینکه هیچ چیز می تواند بیش از مودب
رفتار بانوی میدلتون به Elinor و
ماریان ، او واقعا نمی خواهم آنها را در
تمام.
از آنجا که آنها نه خودش و نه flattered
فرزندان او ، او می تواند آنها را باور نمی کند
خوب مزاج - ؛ و از آنجا که آنها مایل به
خواندن ، او آنها را خیالی طنز :
شاید دقیقا بدون دانستن آنچه در آن بود
به طنز ، اما این معنی نیست.
آن را در استفاده مشترک سرزنش بود ، و به راحتی
داده شده است.
حضور آنها خویشتنداری هر دو در بود او
و لوسی.
این بیهودگی از یک علامت زده شود ، و
کسب و کار های دیگر.
بانوی میدلتون شرمنده شد از انجام هیچ چیز
پیش از آنان ، و چاپلوسی که لوسی
افتخار داشتم به فکر و مدیریت در
بار دیگر ، او می ترسید که آنها نفرت داشتن
او را برای ارائه.
دوشیزه استیل بود حداقل از discomposed
سه ، با حضور خود و آن را در
قدرت خود را به او آشتی به آن
به طور کامل.
آیا هر کدام از آنها را تنها به او داده اند
شرح کامل و دقیقه از این ماجرا کل
بین ماریان و آقای Willoughby ، او
می توانست خودش فکر عمیقا پاداش
برای قربانی از بهترین مکان های
آتش بعد از شام ، که از ورود آنها
occasioned.
اما این مصالحه موافقت نشد ، برای
هر چند او اغلب دور انداخت از عبارات
ترحم برای خواهر خود را به Elinor ، و بیشتر
از یک بار انعکاس در dropt
تلون مزاج از زیبا قبل از ماریان ، هیچ
اثر ، تهیه شده است اما از نگاه
بی تفاوتی از سابق ، و یا از نفرت
در دومی است.
تلاش حتی ممکن است در عین حال سبک ساخته اند
او را دوست خود.
آیا آنها فقط در خندیدند خود را در مورد
دکتر!
اما کمی بودند ، دیگر از
دیگران ، عابد به او کمکی بکند ، که اگر سر
جان dined از خانه ، او ممکن است صرف
تمام روز را بدون شنیدن هر
انتقاد در مورد این موضوع ، بیش از آنچه در او بود
نوع به اندازه کافی به سبب در خودش.
همه این jealousies و discontents ،
با این حال ، تا کاملا در unsuspected توسط
خانم جنینگز ، که او فکر
چیز لذت بخش برای دختران می شود
با هم و به طور کلی او را تبریک گفت
دوستان جوان هر شب ، بر روی داشتن
این شرکت از یک زن احمقانه های قدیمی فرار
تا زمانی.
او به آنها پیوستم گاهی اوقات در سر جان را ،
گاهی اوقات در خانه خود ، اما آن را هر کجا که
بود ، او همیشه در روحیه عالی آمد ،
پر از شوق و اهمیت ، نسبت دادن
شارلوت را به خوبی به مراقبت های خود انجام می دهند ، و
آماده ارائه به طوری دقیق ، به طوری دقیقه جزئیات
از وضعیت او ، به عنوان تنها خانم استیل بود
کنجکاوی به اندازه کافی به میل.
یک چیز وی را برهم زدن ، و از آن او
ساخته شده شکایت روزانه او.
آقای قمشه ای نگهداری می شود مشترک ، اما
نظر unfatherly در میان جنس خود ، از همه
نوزادان به طور یکسان بودن و هر چند او می تواند
وضوح درک ، در زمان های مختلف ،
قابل توجه ترین شباهت بین این بچه
و هر یک از روابط خود را در هر دو
دو طرف وجود نداشت متقاعد پدرش
از آن ؛ هیچ او را ترغیب به این باور که آن را
بود مانند هر کودک دیگر دقیقا نمی
همان سن و نه حتی می تواند او آورده
اذعان به گزاره ساده
که آن کودک بهترین در جهان است.
من آمده اکنون به ارتباط از بد شانسی ،
فرود آمد که در مورد این زمان خانم جان
از آن پس رخ داده است که در حالی که او دو خواهر
با خانم جنینگز اول خواستار شد در تاریخ
او را در خیابان هارلی ، یکی دیگر از او
آشنایی به حال dropt در -- شرایط
ظاهرا نه به خودی خود به احتمال زیاد برای تولید
بد به او.
اما در حالی که تصورات از افراد دیگر
انجام خواهد شد آنها را دور به فرم اشتباه
قضاوت رفتار ما ، و برای تصمیم گیری در
آن را با ظاهر خفیف ، خوشبختی در یک
باید در حدی باشد همیشه در رحمت
از شانس.
به عنوان مثال در حال حاضر ، این آخرین وارد
بانوی اجازه فانتزی خود را به تا کنون پیشی جستن
حقیقت و احتمالات ، که صرفا در
شنیدن نام Dashwoods خانم ، و
درک آنها را به آقای Dashwood 's
خواهران ، او بلافاصله آنها را به نتیجه
توان ماندن در هارلی استریت و این
misconstruction تولید در روز و یا
پس از آن دو ، کارت دعوت برای
آنها همچنین برای برادر خود را و
خواهر ، به یک حزب کوچک در موسیقی او
خانه.
نتیجه آن بود که خانم
جان Dashwood به ارائه نمی موظف شد
تنها به زحمت بسیار بزرگ
از ارسال کالسکه او را برای خانم
Dashwoods ، اما ، آنچه هنوز بدتر می کند ، باید
مشمول همه ناخوشنودی از
ظاهر شدن به آنها را با توجه درمان : و
که می تواند بگوید که آنها نمی تواند انتظار داشته باشد
به بیرون رفتن با هم او را دوم؟
قدرت آنها را ناامید کننده بود ،
درست است ، باید همیشه مخصوص اوست می باشد.
اما این کافی نبود ؛ برای زمانی که مردم
بر نحوه رفتار که مشخص
آنها می دانند که به اشتباه ، که احساس می کنند زخمی شده توسط
انتظار از هر چیز بهتر از
آنها.
ماریان بود اکنون شده توسط درجه به ارمغان آورد ،
آنقدر به این عادت بیرون رفتن هر
روز ، که آن را از ماده تبدیل شد
بی اعتنایی او را به ، چه او رفت و یا
نه : و او آماده و بی سر و صدا
مکانیکی برای هر شب است
تعامل ، هر چند بدون انتظار
کوچکترین تفریحی از هر گونه ، و اغلب
بدون دانستن ، تا آخرین لحظه ،
که در آن بود به او را.
به لباس و ظاهر خود را با او کاشته شد
بنابراین کاملا بی تفاوت ، به عنوان سبب نیست
نیمی از در نظر گرفتن بر روی آن ، در طول
کل توالت او را ، که آن را دریافت شده از
استیل خانم در پنج دقیقه اول
آنها با هم بودن ، وقتی که بود به پایان رسید.
هیچ چیز فرار مشاهده بهش دقیقه و
به طور کلی کنجکاوی ، او را دیدم از هر چیز ، و
خواسته هر چیزی ؛ هرگز آسان تا او
می دانستم که قیمت هر بخشی از ماریان است
لباس ؛ می توانست حدس زده تعداد وی
لباس روی هم رفته با قضاوت بهتر از
ماریان خودش ، و بدون امید نمی شد
از پیدا کردن آنها قبل از جدا ، چقدر
هزینه شستن در هر هفته ، و چقدر او
به حال هر سال را صرف بر خودش.
گستاخی از این نوع
scrutinies ، علاوه بر این ، به طور کلی بود
نتیجه گیری با تعریف ، هر چند که
به معنای به عنوان شیرینی وظرافت رفتار خود ، با در نظر گرفته شد
ماریان به عنوان بزرگترین گستاخی از
همه ، برای پس از تحت معاینه
به ارزش و لباس شب را از او ،
رنگ کفش او را ، و ترتیب
مو او ، او بود تقریبا مطمئن بودن گفت
که بر اساس "واژه خود را با او نگاه بسیار
هوشمند ، و او را به جرات می گویم او را
بسیاری از فتوحات بزرگ. "
با تشویق مانند این ، او بود
اخراج به مناسبت حال حاضر ، به او
برادر کالسکه است ؛ که آنها آماده بودند
برای ورود به پنج دقیقه پس از آن متوقف شد در
درب ، دقت نه چندان مطلوب
خود را به خواهر شوهر ، که به حال قبل از
آنها را به خانه از آشنایی او را ، و
وجود داشت برای برخی از تاخیر امید در خود
بخشی را که ممکن است مزاحمت یا
خودش یا درشکه چی خود.
حوادث این شب شد خیلی
قابل توجه است.
حزب ، مانند احزاب دیگر موسیقی ،
درک مردم بسیار زیادی که تا به حال
طعم واقعی برای عملکرد ، و بزرگ
بسیاری دیگر که هیچ کدام در همه حال ، و
هنرمندان خود بودند ، به طور معمول ، در
برآورد خود ، و از خود
دوستان فوری ، اولین خصوصی
هنرمندان در انگلستان است.
به عنوان Elinor بود نه موسیقی ، نه
تحت تاثیر قرار می شود تا او ساخته شده است بدون تردید از
چرخش چشم او را از پیانو بزرگ ،
هر زمان که او مناسب ، و بی بند و بار
حتی با حضور چنگ ، و
ویولنسل ، آنها را در لذت حل در
هر جسم دیگر در اتاق.
در یکی از این بی ربط او glances
درک در میان یک گروه از مردان جوان ،
بسیار او ، که آنها را داده بود در سخنرانی
خلال دندان ، در موارد گری.
او تصور او را به زودی پس از آن به دنبال
در خودش ، و سخن گفتن به او آشنا
برادر ؛ و تا به حال فقط مصمم به پیدا کردن
از نام خود را از دوم ، زمانی که آنها
هر دو به سمت او آمد ، و آقای Dashwood
معرفی او را به خود را به عنوان آقای رابرت
Ferrars.
او خود را با مدنیت آسان خطاب ، و
سر خود را به تعظیم که مطمئن پیچ خورده
خود را به عنوان سادگی می تواند به عنوان کلمات انجام داده اند ،
که او دقیقا شخص خودنما و نادان او تا به حال
شنیده ام او به توصیف شده توسط لوسی می باشد.
چه خوش برای او شده بود ، اگر توجه خود را
برای ادوارد کمتر در خود وابسته بود
شایستگی ، نسبت به شایستگی خود را به نزدیکترین
روابط!
و سپس برای تعظیم برادرش باید داده اند
سکته مغزی در پایان به چه بد طنز
از مادر و خواهر او را آغاز کرده اند.
اما در حالی که او در تعجب از تفاوت
دو مرد جوان ، او بود که را پیدا کند
پوچی از غرور از یک قرار دهید
از او از همه موسسه خیریه با عفت و
ارزش دیگر.
چرا آنها متفاوت بود ، رابرت با خوشحالی گفت :
به او خود را در این دوره از یک چهارم
از گفتگو یک ساعت ، برای ، صحبت از
برادر او ، و lamenting افراطی
خام دستی که او واقعا او را نگه داشته معتقد
از مخلوط کردن در جامعه مناسب ، او رک و راست
و سخاوتمندانه آن را بسیار کمتر نسبت به
هر گونه کمبود طبیعی ، نسبت به
بد شانسی از آموزش خصوصی ، در حالی که او
خود را ، هر چند احتمالا بدون
خاص ، هیچ برتری مواد توسط
طبیعت ، تنها از استفاده از
مدارس دولتی ، شد و همچنین مجهز به مخلوط در
جهان به عنوان هر انسان دیگر.
"پس از روح من ،" او افزود : "به اعتقاد من آن است
نه چیزی بیشتر ، و برای همین من اغلب بگویید من
مادر ، هنگامی که او غمگین است در مورد آن.
'عزیزم خانم ، من همیشه به او می گویند ،' شما
باید خودتان را آسان.
شر در حال حاضر چاره نا پذیر ، و آن را تا
شده است به طور کامل خود را انجام می دهند.
چرا شما با عموی من ، آقا را متقاعد
رابرت ، علیه حکم خود ، به محل
ادوارد تحت خصوصی کمک درسی ، و در بسیاری از
زمان بحرانی از زندگی اش را؟
اگر شما تا به حال فقط او را به عنوان فرستاده وست
و خودم ، به جای او ارسال به
آقای پرات ، همه این می شده اند
جلوگیری می شود. '
این راهی که در آن من همیشه در نظر است
ماده ، و مادر من کاملا
متقاعد از خطا او. "
Elinor که به نظر او مخالفت نمی کند ،
چرا که ، هر آنچه ممکن است به طور کلی او
برآورد مزیت عمومی
مدرسه ، او نمی تواند فکر می کنم از ادوارد
اقامت در خانواده آقای پرات ، با هر
اجرا شده است.
"شما در Devonshire اقامت ، من فکر می کنم ،" -- بود
مشاهدات بعدی او ، "در کلبه نزدیک
Elinor او را به عنوان مجموعه ای حق به وضعیت آن ؛
و آن را تعجب آور به نظر می رسید و نه به او که
کسی می تواند در Devonshire زندگی می کنند ، بدون
زندگی در نزدیکی Dawlish.
او عطا موافقت صمیمانه خود را با این حال
در گونه خود را از خانه.
"به نوبه خود من ،" او گفت ، "من هستم
بیش از حد مایل به کلبه ؛ وجود دارد
همیشه خیلی راحت ، آنقدر ظرافت
در مورد آنها.
و من اعتراض ، اگر من به حال هیچ پولی به یدکی ،
من باید به زمین کوچک و خرید به ساختن یک
خودم ، در فاصله کوتاه از لندن ،
جایی که من ممکن است خودم را در هر درایو
زمان ، و جمع آوری دوستان چند در مورد من ،
و خوشحال باشید.
من توصیه بدن هر که می گذرد ، برای ساخت ،
برای ساختن یک کلبه.
دوست من پروردگار Courtland آمد تا به من
روز دیگر بر روی هدف به درخواست مشاوره من ، و
گذاشته قبل از من سه طرح مختلف
Bonomi است.
من بود تا بر روی بهترین آنها تصمیم می گیرند.
عزیزم Courtland ، 'من گفتم ، فورا
پرتاب همه آنها را به درون آتش ، 'نمی
برگزیدن هر یک از آنها ، اما در هر صورت
ساخت کلبه. '
و من که علاقه داشتن به ، خواهد بود که پایان آن است.
"بعضی از مردم تصور کنید که می تواند بدون وجود داشته باشد
تسهیلات ، هیچ فاصله ای در کلبه ، اما
این همه اشتباه است.
من ماه گذشته در دوست من الیوت بود ،
در نزدیکی Dartford.
بانوی الیوت آرزو را می رقصند.
؟ اما چگونه می توانید آن را انجام شود او (آن زن گفت : 'من
Ferrars عزیز ، به من بگو چگونه این است که
اداره می شود.
یک اتاق در این کلبه که وجود ندارد
برگزار می کند چند ده ، و از کجا می توانم
من بلافاصله دیدم که می تواند بدون وجود داشته باشد
مشکل در آن است ، بنابراین من گفت : عزیزم بانوی
الیوت ، آیا نمی شود را مضطرب میکند.
سالن ناهار خوری را قبول هجده
زن و شوهر با سهولت ؛ کارت جداول ممکن است قرار داده شده
در طراحی اتاق ؛ کتابخانه ممکن است
باز برای صرف چای و نوشیدنی های دیگر ، و
اجازه شام باشد که در سالن مجموعه. '
بانوی الیوت خوشحال بود
ما اندازه گیری ناهار خوری ، اتاق ، و آن را در بر داشت
را نگه دارید دقیقا هجده زن و شوهر ، و
امر دقیقا به ترتیبی داده شد تا پس از من
طرح.
به طوری که ، در واقع ، شما ببینید ، اما اگر مردم
می دانم که چگونه می توان در مورد آن ، هر راحتی ممکن است
به عنوان به خوبی در کلبه همانطور که در لذت می برد
بزرگ ترین خانه. "
Elinor توافق کردند که از آن همه ، برای او نداشت
فکر می کنم او سزاوار تعریف از
مخالفت منطقی.
همانطور که جان Dashwood به حال هیچ لذتی بیشتر در
موسیقی از بزرگترین خواهر او ، ذهن او بود
به طور مساوی در آزادی به تعمیر بر روی هر چیز
دیگر است ؛ و فکر او را در زده
شب ، که او به همسرش در ارتباط برقرار کردن ،
برای ستایش او ، زمانی که رفتند خونه.
در نظر گرفتن خانم دنیسون 's
اشتباه ، در فرض خواهران خود و خود را
مهمان ، اختصاصی یک پیشنهاد دادند
بودن آنها واقعا دعوت برای تبدیل شدن به چنین ،
در حالی که درگیری های خانم جنینگز نگه داشته او
از خانه.
هزینه خواهد بود هیچ چیز ،
زحمت نه بیشتر و آن بود
روی هم رفته توجه است که ظرافت
از وجدان خود را با اشاره به توان
لازم به امتیاز کامل آن
از وعده اش را به پدرش.
فانی در پیشنهاد مبهوت شدم.
"من نمی بینم چگونه آن را می تواند انجام شود ، گفت :"
او ، "بدون affronting بانوی میدلتون ،
برای آنها صرف هر روز با او ؛
در غیر این صورت من باید بسیار خوشحالم که در
انجام آن.
شما می دانید من همیشه آماده است تا حقوق به آنان پرداخت هر
توجه در قدرت من ، من آنها را به عنوان مصرف
از این shews شب.
اما آنها از مهمانان بانوی میدلتون است.
چگونه می توانم آنها را بخواهید دور از او؟ "
شوهر او ، اما با فروتنی بزرگ ، آیا
را نه به زور از به اعتراض پرداخت.
"آنها تا به حال در حال حاضر یک هفته در این صرف
شیوه ای که در خیابان لوله ، و بانو
میدلتون نمی تواند خشم خود را در
دادن به همان تعداد روز تا چنین نزدیک
روابط. "
فانی مکث لحظه ای ، و سپس ، با تازه
قدرت ، گفت :
"عشق من من می خواهم آنها را با من از همه
قلب ، اگر آن را در قدرت من بود.
اما من فقط به حال حل و فصل در درون خودم به درخواست
استیل خانم به صرف چند روز با
تماس با ما.
آنها به خوبی رفتار ، نوع خوب
دختران و من فکر می کنم توجه به علت
آنها ، به عنوان عموی خود بود بنابراین خیلی خوب شده توسط
ادوارد.
ما می توانیم برخی از خواهران خود را در سال دیگر بپرسید ،
شما می دانید ، اما استیل خانم ممکن است
در شهر بیشتر از.
من مطمئن هستم که شما آنها را مانند ؛ در واقع ، شما
را خیلی دوست دارم آنها را ، که می دانید ، خیلی در حال حاضر ،
و بنابراین آیا مادرم و آنها چنین
مورد علاقه های شما با هری! "
آقای Dashwood متقاعد شد.
او را دیدم ضرورت دعوت دوشیزه
استیل بلافاصله ، و وجدان او بود
آرام شده توسط قطعنامه از دعوت خود را
خواهر یک سال دیگر ، در همان زمان ،
با این حال ، slyly suspecting که یک سال دیگر
که بی نیاز دعوت ، را توسط
Elinor آوردن به شهر به عنوان سرهنگ
همسر براندون ، و ماریان به عنوان آنها
بازدید کننده.
فانی ، شادی در فرار او را ، و افتخار
از شوخ طبعی آماده است که آن را تهیه کرده بود ،
نوشت : صبح روز بعد به لوسی ، به درخواست
شرکت او و خواهرش را نگاه داشت ، برای برخی از
روز ، در هارلی استریت ، به محض بانوی
میدلتون می تواند آنها را یدکی.
این بود به اندازه کافی به لوسی واقعا و
منطقی شاد.
خانم Dashwood در واقع کار به نظر می رسید برای
او ، خودش ؛ cherishing تمام امید او را ، و
ترویج تمام نظرات او!
چنین فرصت بودن با ادوارد
و خانواده اش ، بالاتر از همه چیز بود ،
ترین مواد را به علاقه او را ، و از جمله
دعوت ترین لذت بخش به او
احساسات!
این مزیت است که نمی تواند بیش از حد بود
سپاسگزاری تصدیق کرد ، و نه خیلی به سرعت
ساخته شده با استفاده از و مراجعه به بانوی
میدلتون ، که تا به حال نه به حال قبل از هر
محدودیت های دقیق ، بلافاصله کشف شد به
همواره به معنای در دو روز پایان '
زمان.
توجه داشته باشید وقتی به Elinor نشان داده شد ، آن را به عنوان
ده بود در عرض چند دقیقه پس از ورود به آن ،
او آن را داد ، برای اولین بار ، برخی از سهم
در انتظارات از لوسی ؛ برای چنین
علامت محبت غیر معمول ، در vouchsafed تا
آشنایی کوتاه ، به نظر می رسید به اعلام
که خوب خواهد نسبت به او برخاسته از
چیزی بیش از صرفا در برابر کینه توزی
خودش و ممکن است ، آورده شده توسط زمان و
آدرس ، برای انجام هر کاری که انجام لوسی
آرزو.
چاپلوسی او را تسخیر کرده بود در حال حاضر افتخار
بانوی میدلتون ، ساخته شده و ورود به
قلب نزدیک خانم جان Dashwood و
این اثر گذاشته بود که باز
احتمال بیشتر است.
استیل دوشیزه حذف هارلی به خیابان ،
و آنچه را که از آنها رسیده Elinor
نفوذ وجود دارد ، تقویت او
انتظار می رود این مراسم بود.
سر جان ، که به نام آنها در بیش از
یک بار ، به ارمغان آورد از جمله از حساب خانه
به نفع آنها در ، به عنوان جهانی باید
قابل توجه است.
خانم Dashwood به حال بسیار شده است هرگز
خوشحال با هر زن جوان در زندگی اش ،
تا او را با آنها بود ، هر یک از داده بود
آنها کتاب سوزن های ساخته شده توسط برخی از مهاجر ؛
لوسی با نام مسیحی او به نام ؛ و آیا
دانم که آیا او همیشه باید قادر باشد که
بخشی با آنها.
[در این مرحله در اول و دوم
نسخه ، جلد دوم به پایان رسید.]
سی سی نثر ccprose audiobook کتاب های صوتی رایگان کل کامل خواندن کامل خواندن librivox ادبیات کلاسیک بسته نوشتن شرح تصاویر و captioning زیرنویسها زیرنویسها لینک دائم زبان خارجی ترجمه ترجمه