Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 5
MERCURY باعث
Fledgeby سزاوار eulogium آقای آلفرد Lammle.
او meanest فعلی موجود بود، با یک جفت پا است.
و غریزه (واژه ای که همه ما به وضوح درک کردن) تا حد زیادی بر روی چهار دست و پای، و
به همین دلیل همیشه در دو، خسیسی بر روی چهار دست و پای کمال خسیسی برسد هرگز
دو.
پدر این آقا جوان پول وام دهنده، که بود معامله شده بود
کسب و کار حرفه ای با مادر این آقا جوان، زمانی که او، دومی،
در انتظار وسیع و حول و حوش اتاق تاریک جهان حاضر می شود متولد شد.
خانم، بیوه، که قادر به پرداخت پول، وام دهنده، به او ازدواج کرده و در علت
البته، Fledgeby از گسترده تاریک و حول و حوش اتاق احضار شد به می آیند و
ارائه شده به دفتر کل.
به جای حدس و گمان کنجکاو چگونه Fledgeby در غیر این صورت می توانست خود را دور انداخته شوند
اوقات فراغت تا روز قیامت. مادر Fledgeby جرم خانواده اش
ازدواج با پدر Fledgeby.
این یکی از ساده ترین دستاوردهای در زندگی است، رنجاندن خانواده خود را هنگامی که خانواده خود را
می خوام برای خلاص شدن از شما.
خانواده مادر Fledgeby است که بسیار با او جرم بودن ضعیف شده بود، و
با او را برای تبدیل شدن به نسبتا غنی را شکست.
خانواده مادر Fledgeby است،، خانواده Snigsworth بود.
او حتی افتخار به پسر عموی به پروردگار Snigsworth - تا چند بار حذف
که ارل نجیب هیچ پشیمانی در حذف یک بار او در ادامه
حذف و پاک خود را در خارج cousinly رنگ پریده، اما پسر عموی که برای همه است.
از جمله انجام معاملات قبل از ازدواج او را با پدر Fledgeby، مادر Fledgeby را به حال
این پول از او در یک نقطه ضعف بزرگ در علاقه خاصی رجوعی مطرح شده است.
بازگشت در حال سقوط به زودی پس از آنها ازدواج کرده بود، پدر Fledgeby را گذاشته نگه
از پول نقد برای استفاده جداگانه و منافع خود را.
این منجر به تفاوت های ذهنی از نظر، برای بیان کردن نیست تبادل هدف
بوت جک، تخته نرد، و سایر موشک های داخلی بین Fledgeby است
پدر و مادر Fledgeby است، و کسانی که رهبری
به مخارج مادر Fledgeby را به عنوان مقدار پول که او می تواند، و به پدر Fledgeby
انجام همه او می تواند او را مهار.
دوران کودکی Fledgeby، در نتیجه، یک طوفانی شده بود، اما باد
و امواج را در قبر فرو رفته بود، و Fledgeby رونق گرفت به تنهایی است.
او در اتاق های در آلبانی زندگی می کردند، Fledgeby انجام داد و حفظ صنوبر
ظاهر.
اما آتش جوان خود را به همه جرقه از سنگ چاقو تیز کنی تشکیل شده است و به عنوان
جرقه پرواز کردن، بیرون رفت، و هرگز گرم هر چیز مطمئن شوید که Fledgeby به حال خود
ابزار سنگ چاقو تیز کنی، و آن را با چشم نگران تبدیل شده است.
آقای آلفرد Lammle آمد به دور آلبانی به صبحانه با Fledgeby.
در حال حاضر در جدول، یک گلدان کم چای، یک قرص نان کم، دو pats نازل
کره، دو کم rashers، بیکن، دو عدد تخم مرغ رقت انگیز، و فراوانی خوش تیپ
چین خریداری معامله دوم.
چه شما از Georgiana فکر می کنم؟ "آقای Lammle خواسته است.
چرا، من به شما بگویم، گفت: Fledgeby، بسیار به عمد.
'آیا پسر من است.
Fledgeby به 'گفت: تو به من بد می فهیم،. من معنی نیست که من شما را که به.
منظورم این است که من شما را چیز دیگری بگویید. "من هر چیزی، همکار قدیمی!
Fledgeby به '،' گفت: آه، اما وجود دارد و شما من دچار سوء تفاهم دوباره.
منظورم این است که من به شما چیزی بگویم. آقای Lammle برق زد به او، اما اخم در
او بیش از حد.
Fledgeby گفت: "نگاه کن، اینجا،. تو عمیق و شما آماده است.
این که آیا من عمیق یا نه، ذهن هرگز. من آماده نیست.
اما من می توانم یک چیز، Lammle انجام دهد، من می توانم زبانم را نگه دارد.
و من قصد دارم همیشه آن را انجام می دهند. "شما یک شخص دراز سر، Fledgeby.
ممکن است، یا ممکن است.
اگر من یک شخص کوتاه زبان، ممکن است به همین مقدار.
در حال حاضر، Lammle، من هرگز به سئوالات پاسخ دهد.
همکار عزیز من، این ساده ترین مسئله در جهان بود.
'ذهن هرگز. به نظر می رسید، اما همه چیز همیشه
آنچه به نظر می رسد.
من مردی را دیدم که به عنوان شاهد در سالن وست مورد مطالعه قرار گرفت.
سوالات را به او به نظر می رسید ساده در جهان است، اما تبدیل به هر چیزی باشد
به جای آن، پس از او به اونا پاسخ داده بود.
خیلی خوب است.
بعد از آن او باید زبان برگزار شده است. اگر او زبان خود را برگزار کرده بود او می توانست
از خراش است که او را به رو نگهداری می شود. "
اگر من زبان من برگزار شده بود، شما را هرگز دیده می شود موضوع سوال من '
اظهار Lammle، تاریکی و تیرگی است.
در حال حاضر، Lammle، گفت: Fledgeby شیفتگی، احساس آرامش برای شارب خود، آن را
انجام دهد. من نمایش داده نمی شود به یک بحث منجر شده است.
می توانید بحث را مدیریت کنیم.
اما من می توانید مدیریت زبان من به برگزاری '؟'
آقای Lammle بر استمالت افتاد. "من فکر می کنم باید شما می توانید!
چرا وقتی این همراهان از نوشیدنی آشنایی ما و شما با آنها می نوشند،
پرحرف را که بدست، سکوت تو را دریافت.
بیشتر به آنها اجازه دهید، بیشتر به شما در حفظ شوید.
"من نمی شی، Lammle، 'بازگشت Fledgeby، با خنده داخلی، به
درک، هر چند من مورد بازجوئی اعتراض.
که مطمئنا راه من آن را انجام دهد.
و وقتی بقیه ما در حال بحث در مورد سرمایه گذاری های ما، هیچ یک از ما تا کنون چه
سرمایه گذاری تنها از مال شما! '
و هیچ یک از شما تا کنون از من، Lammle، 'پاسخ Fledgeby، با یکی دیگر از
خنده های داخلی، که مطمئنا راه من آن را انجام دهد.
چرا البته من می دانم! 'دوباره Lammle، با شکوفا از صداقت، و
و بخندی و کشش دست خود را اگر به جهان یک مرد قابل توجه در
Fledgeby.
اگر من تا به حال آن را به از Fledgeby شناخته شده نیست، باید به من پیشنهاد کرده اند جمع و جور و کوچک ما
مزیت، به Fledgeby من؟ 'آه! اظهار شیفتگی، تکان دادن خود را
سر slyly.
اما من نه در در راه است که کردم. من بیهوده نیست.
این نوع از غرور، پرداخت نمی کند، Lammle. نه، نه، نه.
تعارف تنها مرا در آغوش بگیر زبانم بیشتر است.
آلفرد Lammle تحت فشار قرار دادند، بشقاب خود را از شما دور (بدون ایثار و فداکاری در شرایط
کمی در آن) وجود دارد، دست خود را در جیب خود محوری، خود را در تکیه
صندلی، و Fledgeby در سکوت می اندیشیدم.
سپس او به آرامی دست چپ خود را از جیب خود را منتشر و ساخته شده است که بوش خود را
سبیل، هنوز هم او را به تأمل در سکوت.
سپس او به آرامی شکست سکوت، و به آرامی گفت: "چه - به - توسعه تمدن ایل این شخص
در مورد این صبح؟
در حال حاضر، در اینجا نگاه کنید، Lammle، گفت Fledgeby شیفتگی، با meanest از twinkles در
او meanest چشم: که بیش از حد نزدیک با هم، به هر حال: "در اینجا نگاه کنید، Lammle من
به خوبی آگاه است که من را نشان نمی دهد
شب مزیت گذشته، و به شما و همسر خود را - که به نظر من، بسیار باهوش است
زن و زن سازگار است - انجام داد. من محاسبه شده برای نشان دادن به نفع
تحت چنین شرایط است.
من می دانم که خیلی خوب شما دو نشان داد به نفع و capitally موفق.
اما آیا در آن حساب نمی آیند صحبت کردن به من اگر من به عنوان دست نشانده و عروسک بود،
چون من نیستم.
و این همه، 'گریه آلفرد، پس از مطالعه با یک نگاه خسیسی بود که
متمایل meanest کمک داشته باشد، و هنوز تا به عنوان به نوبه خود بر آن: "این همه
به خاطر یک پرسش ساده طبیعی است! '
شما باید صبر کردم تا با خودم فکر کردم مناسب برای گفتن چیزی در مورد آن را از خودم.
من دوست ندارم خود را با Georgianas خود را بیش از من، اگر شما به عنوان صاحب او بود
و معدن است.
خوب، هنگامی که شما در ذهن بخشنده هستند می گویند هر چیزی در مورد آن از خود،
Lammle retorted دعا انجام دهد. "من آن را انجام داده اند.
گفت شما موفق capitally.
شما و همسر خود را هر دو. اگر شما در مدیریت capitally، من هم خواهم رفت
در انجام بخشی از من است. فقط کلاغ نه.
من کلاغ! بانگ زد Lammle، shrugging شانه های او را.
یا، به دنبال دیگر - و یا آن را در سر خود را که مردم عروسک های خیمه شب بازی خود را
چرا که آنها نمی آیند به نفع در لحظات خاص هنگامی که شما باید انجام دهید، با
به کمک یک زن بسیار باهوش و مطبوع است.
بقیه را در انجام، و اجازه دهید خانم Lammle را در انجام.
در حال حاضر، من برگزار کرده اند زبانم که من فکر کردم مناسب، و من صحبت کرده اند که من فکر کردم
مناسب، و پایان آن وجود دارد.
و حالا سوال این است که، اقدام Fledgeby، با بی میلی،
یکی دیگر از تخم مرغ شما 'نه، من، نه گفت: Lammle، به زودی.
شاید حق با شما را پیدا خواهد کرد و خود را بدون آن بهتر، 'پاسخ
شیفتگی، روحیه تا حد زیادی بهبود یافته است.
به شما بپرسید اگر شما یکی دیگر از قسمت داشته می شود بی معنی چاپلوسی برای آن
در تمام طول روز به شما تشنه است. بیشتر نان و پنیر؟
نه، من نمی خواهد تکرار Lammle.
"بعد از آن من خواهد شد، گفت:" شیفتگی.
و تلافی فقط به خاطر صدای نیست، اما متقاعد کننده شاد بود
نتیجه امتناع، اگر Lammle خود را اعمال کرده بود دوباره به قرص نان، آن را
می شده اند تا به شدت بازدید، در
در نظر Fledgeby، خواستار پرهیز از نان، به نوبه خود، برای باقی مانده
که غذا حداقل، اگر نه برای تمام بعدی است.
این که آیا این آقا جوان (برای او بود، اما سه و بیست) همراه با
معاون خسیس پیر مرد، هر یک از رذیلت باز دست یک جوان، یک
مسئله بسیار افتخار وکیل خود او.
او ارزش حضور به عنوان یک سرمایه گذاری معقول بود و دوست داشت به لباس خوب؛
اما او سوار یک معامله برای هر قابلیت جابجایی در مورد او، از کت در بازگشت خود را به
چین در جدول خود را صبحانه و هر
معامله با نمایندگی نابودی کسی یا از دست دادن کسی، به دست آورد جذابیت عجیب و غریب
برای او.
این بخشی از بخل خود را، در محدوده باریک، احتمال طولانی در مسابقه بود؛
اگر او برنده شد، او سوار چانه زنی های سخت تر اگر او از دست داده، او را به 1/2 خود را تا بعد گرسنگی
زمان.
چرا پول باید بسیار با ارزش به الاغ خیلی کسل کننده و میانگین آن را برای هر گونه تبادل
رضایت دیگر، عجیب و غریب است، اما هیچ حیوانی تا مطمئن شوید که حامل آن است وجود دارد،
به عنوان الاغ را که می بیند نوشته شده در تاریخ
چهره زمین و آسمان اما سه حرف LSD - لوکس نیست، نفس اماره،
Dissoluteness، که آنها اغلب برای ایستادگی، اما سه حرف خشک.
روباه متمرکز شما به ندرت قابل مقایسه با الاغ متمرکز خود را در پرورش پول است.
Fledgeby شیفتگی مصنوعی را به یک نجیب زاده جوان که در معنی خود زندگی می کنند، اما
شناخته شده به طور مخفیانه به عنوان یک نوع از یاغی در خط لایحه broking، و برای قرار دادن پول
با بهره بالا در شیوه های مختلف است.
دایره او آشنا آشنا، از آقای Lammle دور، لمس بود
یاغی، به rovings خود را در حالیکه به بازی "چرخ چرخ" جنگل جنگل سوء استفاده، دروغ گفتن در
حومه از سهم بازار و بورس اوراق بهادار.
گفت: 'من به شما فرض کنید، Lammle، Fledgeby، خوردن نان و پنیر خود را،' همیشه رفتن
در جامعه زنان؟
همیشه، 'پاسخ Lammle، glooming قابل ملاحظه ای تحت درمان در اواخر خود را.
'طبیعی به شما آمد؟ گفت: Fledgeby.
از جنس من خوشحال خواهم شد، آقا، Lammle sulkily گفت، اما با هوا
مردی که نمی تواند به خودش کمک کند. «نویسنده یک چیز بسیار خوبی از ازدواج،
آیا شما نیست؟ خواسته Fledgeby.
دیگری لبخند زد (لبخند زشت)، و یک شیر را بر بینی خود را شنود گذاشته باشند.
Fledgeby به 'فرماندار ساخته شده مرحوم من یک ظرف غذا از آن، گفت:.
اما Geor - نام حق جورجینا یا Georgiana است؟
Georgiana. "من فکر کردم دیروز، نمی دانستم
این نام وجود دارد.
من فکر کردم که باید در قانون مهاجرت و ملیت پایان دادن به. "چرا؟"
"چرا، شما را به بازی - اگر شما می توانید - ارغنون، شما می دانید، 'پاسخ Fledgeby، مراقبه
بسیار آرام است.
و شما - زمانی که شما آن را گرفتن - تب مخملک است.
و شما می توانید از بالون در parach را - ندارد شما می توانید هر چند نه.
خوب، می گویند Georgeute - منظورم Georgiana '.
'شما قرار بود به سخن گفتن از Georgiana -؟ Lammle moodily، پس از انتظار در اشاره
بیهوده است.
من که قرار بود به سخن گفتن از Georgiana، آقا، Fledgeby، نه در همه خوشحال گفته می شود
یاد آوری از خود را پس از آن فراموش شده، که او به نظر نمی رسد به خشونت است.
به آی فون باشد در جهت به نظر نمی رسد.
او لطافت از کبوتر، Fledgeby آقای.
البته شما می گویند، 'پاسخ Fledgeby، شفاف، لحظه خود را
بهره دیگری تحت تاثیر قرار گرفت.
اما شما می دانید، از نگاه واقعی این است که: - آنچه من می گویم، نه آنچه به شما می گویند.
من می گویم فرماندار مرحوم من و مادر مرحوم من در چشم من - که Georgiana به نظر نمی رسد
به منظور تبادل،.
Lammle محترم آقای گردن کلفت بود، توسط طبیعت و عمل معمول است.
ادراکی، به عنوان هتک Fledgeby cumulated، که آشتی به هیچ وجه
پاسخ به این هدف در اینجا، او در حال حاضر به کارگردانی نگاه را به چشم کوچک Fledgeby را scowling
اثر درمان مخالف است.
رضایت، او را دیدم، او را به اشتیاق خشونت آمیز پشت سر هم زده و دست خود را
روی میز، ساخت حلقه و رقص چین است.
شما یک شخص بسیار توهین آمیز، آقا، 'گریه آقای Lammle رو به افزایش است.
'شما ارقه بسیار توهین آمیز است. چه شما با این رفتار چیست؟
من می گویم! remonstrated Fledgeby.
آیا شکستن نه. 'شما بسیار توهین آمیز آقا همکار،
تکرار آقای Lammle. شما ارقه بسیار توهین آمیز!
"من می گویم، شما می دانید! به خواست Fledgeby، quailing.
"چرا، خانه بدوش درشت و مبتذل! آقای Lammle گفت، به دنبال به شدت در مورد او، اگر
بنده خود را در اینجا بود به من شش پنسی از پول خود را به چکمه های من پاک
پس از آن - برای شما ارزش هزینه - I'd شما لگد.
نه تو نبود، گفته است: "Fledgeby. "من مطمئن هستم که شما می خواهم فکر می کنم بهتر از آن است.
'من به شما چه، آقای Fledgeby Lammle، گفت: پیشرفت در او.
از آنجا که شما تصور به من در تضاد است، من خودم را کمی ادعا.
بینی خود را به من بده!
Fledgeby آن را با دست خود تحت پوشش به جای آن، و گفت: عقب نشینی، تمنا می کنم، التماس می کنم به شما خواهد شد!
بینی خود را به من بده، سر، تکرار Lammle.
هنوز پوشش که از ویژگی های و پشتیبانی، آقای Fledgeby تصریح کرد: (ظاهرا با
سرماخوردگی شدید در سر او)، تمنا می کنم، التماس می کنم، تمنا می کنم، التماس می کنم، به شما خواهد شد.
و این شخص، بانگ زد Lammle، متوقف کردن و ساخت بسیاری از قفسه سینه خود را -
این شخص فرض من پس از او انتخاب شده از همه همراهان جوان من می دانم،
فرصت به نفع!
این فرض شخص در داشتن من در میز من دور این گوشه میمیره، توجه داشته باشید کثیف خود را از
دست برای یک مبلغ قابل پرداخت رنجور بر وقوع یک رویداد خاص، که رویداد
تنها می تواند از من و همسرم آوردن!
این شخص، Fledgeby، این فرض به خودسری، به من Lammle.
آقا بینی خود را به من بده!
"نه! را متوقف کنید! گفت: من فرمودید، Fledgeby، با
تواضع و فروتنی است. شما چه می گویند، آقا؟ "خواستار آقای Lammle
زیبایی بیش از حد عصبانی به درک.
تکرار: "من فرمودید، Fledgeby. کلمات خود را تکرار بلندتر، آقا.
خشم فقط از آقا جوش خون در سر من فرستاده شده است.
من شما را نمی شنوند.
تکرار Fledgeby: من می گویم، با ادب پر زحمت توضیحی، تمنا می کنم، التماس می کنم
عفو. آقای Lammle متوقف شد.
به عنوان یک مرد افتخار گفت که او خود را به یک صندلی، پرتاب، من خلع سلاح شده است.
آقای Fledgeby نیز در زمان یک صندلی، هر چند کمتر demonstratively و روش آهسته
دست خود را از بینی خود را حذف خواهند شد.
برخی از عدم اعتماد به نفس طبیعی او را به عنوان دروغ را به دمیدن آن، در مدت کوتاهی پس از داشتن آن
شخصی و ظریف، و نه می گویند عمومی، شخصیت را به عهده گرفت، اما او غلبه خود را
scruples درجه، و به میزان متوسطی که به آزادی تحت لوای اعتراض ضمنی صورت گرفت.
Lammle، او گفت: sneakingly، وقتی که انجام شد، من امیدوارم که ما را به دوستان دوباره؟
'آقای Fledgeby،' بازگشت Lammle، 'می گویند.
من باید بیش از حد در ساخت خودم ناپسند دور رفته، گفت: Fledgeby، اما من هرگز
در نظر گرفته شده است.
بگو: «نه بیشتر، نه گفتن! آقای Lammle تکرار در لحن شکوه.
'من your' را - Fledgeby - دست
آنها دست تکان داد، و در بخش آقای Lammle را، به طور خاص، گرفت بزرگ وجود دارد
خوش مشربی است.
برای او کاملا به همان اندازه از ادم دون و پستی که از خطر میگریزد به عنوان دیگر، بود و در معرض خطر برابر شده است
سقوط به مقام دوم را برای همیشه، زمانی که او قلب فقط در زمان صورت گرفت، به عمل
بر اساس اطلاعات به او توسط چشم Fledgeby منتقل.
صبحانه در درک کامل به پایان رسید.
پی در پی دسیسه در محل کار توسط آقا و خانم Lammle نگهداری می شوند. عشق بود
ساخته شده برای Fledgeby، و فتح بود به او بیمه، او به نوبه خود بسیار متواضعانه
اعتراف به نقص خود را به عنوان نرمتر
هنر اجتماعی و entreating از او دو coadjutors قادر به بیشترین حمایت.
کوچک recked آقای Podsnap تله و toils ها حمله پی در پی فرد جوان خود.
او خود را به عنوان امن درون معبد Podsnappery، پنهان کردن آگاهانه از زمان در نظر گرفته،
هنگامی که او Georgiana، باید او را، Fitz-Podsnap، که با تمام کالا های دنیوی خود را
باید به او چیزی را وقف کردن.
این یک وهله به گونه فرد جوان استاندارد خود را با هر چیزی را به
کار را با مسائل از جمله صرفه جویی را به عنوان کارگردانی، و با کالاهای دنیوی در
حل و فصل باشند.
چه کسی می دهد این زن به این مرد ازدواج کرده؟
من، Podsnap. نابود فکر شجاعانه که هر کوچکتر
ایجاد باید بین ما بوجود بیاد!
یک روز تعطیل عمومی بود، و Fledgeby روحیه خود را بهبود و یا معمول خود را
درجه حرارت بینی تا بعد از ظهر.
راه رفتن به شهر در تعطیلات بعد از ظهر، او در برابر زندگی راه می رفت
جریان تنظیم خارج از آن و در نتیجه، زمانی که او را به حوزه های سنت مری تبر تبدیل شده،
او در بر داشت دراز کشیدن شایع و آرام وجود دارد.
گچ و خاک زرد مشرف به خانه Fronted را که در آن او متوقف بیش از حد آرام بود.
پرده کشیده شد پایین، و کتیبه Pubsey و شرکت به نظر می رسید به چرت زدن
در پنجره شمارش خانه زمین طبقه دادن در کوچه و خیابان خواب.
Fledgeby زد و زنگ زد و Fledgeby زنگ زد و زد، اما هیچ کس نمی آمد.
Fledgeby عبور از خیابان های باریک و در خانه، پنجره ها نگاه کرد، اما هیچ کس
در Fledgeby نگاه کردم.
او از خلق و خوی، عبور از خیابان های باریک و کشیده housebell به عنوان
اگر بینی خانه بودند، و او شروع به گرفتن تذکر اواخر از تجربه خود است.
گوش خود را در سوراخ کلید به نظر می رسید پس از آن، در گذشته، به او اطمینان بدهد که چیزی
هم زده داخل.
چشم خود را در سوراخ کلید به نظر می رسید برای تایید گوش خود را، برای او با عصبانیت کشیده خانه
بینی دوباره، و کشید و کشید و ادامه داد: به جلو، تا زمانی که بینی انسان
در راهرو تاریک به نظر می رسد.
حالا شما آقا! گریه Fledgeby. "این بازی ها خوب هستند! '
او یک پیر مرد یهودی در کت کهن خطاب طولانی از دامن و گسترده ای از
جیب.
مرد محترم، طاس و درخشان در بالای سر خود، و با موهای خاکستری طولانی
جریان در اطراف آن و mingling با ریش خود را.
مردی که با یک عمل های شرقی مطبوع از ادای احترام خم سر خود را، و کشیده از خود
دست دادن با کف دست رو به پایین، تا اگر به تقبیح خشم برتر است.
شما چه؟ گفت: Fledgeby، طوفان در او.
مرد یهودی خواست: "استاد مسیحی، سخاوتمند، با این که تعطیلات، من نگاه
هیچ کس.
"تعطیلات او بلود! Fledgeby، گفت: ورود.
"چه شما به انجام این کار با تعطیلات؟ در را بست.
با اقدام سابق خود پیر مرد اطاعت کرد.
ورود فرسوده خود را بزرگ بسیار کم brimmed تاج کلاه، به عنوان طولانی از تاریخ، خود را به عنوان آویزان
کت ایستاده بود در گوشه ای در نزدیکی آن در کارکنان خود را - بدون پیاده روی چوب اما واقعی
کارکنان.
Fledgeby تبدیل به شمارش خانه، خود را در کسب و کار مدفوع نشسته است، و
cocked کلاه او.
جعبه نور در قفسه در شمارش خانه و رشته دانه های ساختگی وجود دارد
حلق آویز کردن است. نمونه ساعت های ارزان قیمت وجود دارد، و
نمونه گلدان ارزان از گل.
اسباب بازی خارجی، همه.
نشسته روی صندلی با کلاه خود cocked روی سر خود و یکی از پاهای او آویزان،
جوانان Fledgeby به سختی به مزیت مقایسه با سن مرد یهودی را به عنوان
او ایستاده بود با سر برهنه خود را متمایل، و خود را
چشم (که او تنها در صحبت مطرح شده) بر روی زمین.
لباس او را به رنگ زنگ زده در ورود به کلاه پوشیده شده بود، اما با این وجود او
نگاه کهنه او به نظر نمی آید متوسط.
در حال حاضر، Fledgeby، هر چند کهنه نیست، نگاه معنی است.
شما به من گفت که آن چیزی نیست که تا، آقا، گفت: Fledgeby، خاراندن خود
سر با لبه کلاه خود.
آقا، من تنفس هوا می باشد. 'در انبار، که شما را نمی شنوند؟
در خانه بالا است. به محض روح من!
That'sa راهی برای انجام کسب و کار.
آقا، پیر مرد نمایندگی با هوای قبر و بیمار، باید دو طرف وجود دارد
معامله از کسب و کار و تعطیلات به من سمت چپ به تنهایی. "
"آه! نمی تواند خریدار و فروشنده بیش از حد.
این چیزی است که یهودیان می گویند؛ است حداقل ما می گویند واقعا، اگر ما می گویند؟
پیر مرد با لبخند جواب داد:
مردم شما نیاز به صحبت می کنند حقیقت را گاهی اوقات، آنها دروغ می گویند به اندازه کافی، اظهار داشت: '
Fledgeby شیفتگی.
آقا، وجود دارد، بازگشت پیر مرد با تاکید آرام، بیش از حد دروغ در میان همه
فرقه از مردان است.
در عوض نقش برآب، Fledgeby شیفتگی یکی دیگر از ابتدا در سر فکری او در زمان
با کلاه خود، برای به دست آوردن زمان برای حمایت طلبی است.
به عنوان مثال، او از سر گرفت، به عنوان اینکه او بودند که گذشته سخن گفته بود، که اما شما
و من همیشه از یک یهودی فقیر؟ "شنیده" یهودیان، گفت: پیر مرد، بالا بردن خود
چشم از زمین با لبخند سابق خود.
آنها اغلب از یهودیان فقیر می شنوند، و به آنها بسیار خوب هستند.
آزار نمیدهد که! بازگشت Fledgeby. شما می دانید منظورم چیست.
تو به من اگر شما می توانید به متقاعد کردن، که شما یک یهودی فقیر.
من آرزو می کنم شما می خواهم اعتراف که چقدر شما واقعا از فرماندار مرحوم من.
من باید نظر بهتر از شما.
پیر مرد تنها خم سر خود را بیرون کشیده و دست خود را مانند قبل.
آیا در موضع گیری مانند مدرسه کر و گنگ می کنند! این گفت Fledgeby مبتکرانه، اما
بیان خود را مانند یک مسیحی - و یا نزدیک به آنجا که می توانید.
من تا به حال به حال بیماری و بدشانسیها، و به قدری فقیر بود، گفت: پیر مرد را به عنوان
ناامیدانه به مدیون پدر، اصل و علاقه است.
ارث بردن پسر، و مهربان بود تا به عنوان منو ببخش، و من را اینجا قرار دهید.
یک حرکت کوچک او ساخته شده به عنوان اینکه او را بوسید سجاف لباس خیالی و کهنه
جوانان نجیب قبل از او است.
این فروتنی انجام شد، اما picturesquely و شد به فاعل abasing از.
شما می گویند، می بینم، گفت: Fledgeby، به دنبال او را به عنوان اگر او می خواهم را امتحان کنید
اثر استخراج دو دندان یا دو، و به همین ترتیب آن را بدون استفاده از من دادن آن است
به شما.
اما اعتراف این، Riah، که معتقد است که شما را فقیر در حال حاضر؟
پیر مرد جواب داد: "هیچ کس". موافقت Fledgeby: "شما راست، '.
هیچ کس، تکرار پیر مرد با موج آهسته قبر سر خود را.
"همه آن را دیده بانی به عنوان داستان واقعی که نام شخصیت های ان بطور ناشناس برده شده است.
بودند می گویند: "این کسب و کار کوچک فانتزی از من نیست"؛ با جارو لاغر اندام خود را
به راحتی تبدیل دست در اطراف او، برای درک اشیاء مختلف در
قفسه، "کسب و کار کوچک
نجیب زاده جوان مسیحی که در مکان من، بنده او، اعتماد و هزینه، و
به چه کسی هستم برای هر مهره تنها پاسخگو "، آنها میخندید.
هنگامی که، در بزرگتر پول کسب و کار، من به وام گیرندگان -
من می گویم، قدیمی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ! interposed Fledgeby "من امیدوارم که شما ذهن شما بگویم" EM؟
آقا، من به آنها بگویید بیشتر از من در مورد به تکرار است.
هنگامی که آنها را به من بگویید، "من می توانید این وعده نداده است، من نمی توانم جواب را برای دیگر، من باید دید من
اصلی، من پول نیست، من یک مرد فقیر و آن را با من استراحت،
آنها بی ایمان و غیره بی تاب،
که گاهی مرا به نام یهوه لعنت.
'این پریشان خوب است! گفت Fledgeby شیفتگی.
و در زمان های دیگر آنها می گویند، "آیا می توانم آن را بدون این حقه هرگز انجام می شود، آقای Riah؟
بیا، بیا، آقای Riah، ما می دانیم که هنر مردم خود را "- مردم من -" اگر پول است
وام می شود، آن را واکشی، آن را واکشی و اگر آن را به وام می شود، آن را نگه دارید و بگویید ".
آنها من را باور نکرده است.
که همه حق، گفت Fledgeby شیفتگی.
آنها می گویند: "ما می دانیم، آقای Riah، ما می دانیم. ما داشته باشند، ولی در نگاه به شما و ما می دانیم. "
فکر Fledgeby: "آه، خوب 'سازمان ملل متحد برای این پست،'، 'سازمان ملل خوب بود
علامت شما را برای آن! من ممکن است آهسته باشد، اما من گرانبها مطمئن هستم.
هجا از این بازتاب خود را در هیچ قراضه آقای Fledgeby شکل
نفس، تا مبادا آن را باید تمایل قیمت بنده اش قرار داده تا.
اما به دنبال پیر مرد او آرام ایستاده بود با سر تعظیم و چشمان او بازیگران
پایین، او احساس کردند که به چشم پوشی اینچ از طاسی خود، به یک اینچ از موهای خاکستری اش،
اینچ از کت و دامن خود، اینچ از کلاه خود را،
لبه، یک اینچ از کارکنان خود را در راه رفتن، واگذاری صدها پوند خواهد بود.
به نظر می رسند، Riah، گفت: Fledgeby، mollified شده توسط این ملاحظات خود تصویب.
"من می خواهم کمی بیشتر به خرید کردن صورت حساب عجیب و غریب.
نگاه در این مسیر باشد. "آقا، آن را باید انجام می شود."
ریخته گری چشم من حساب، پیدا کنم که شاخه ای از کسب و کار می پردازد بسیار منصفانه،
و من بازی را برای گسترش آن است. من می خواهم بدانند که امور مردم را به همین ترتیب.
پس نگاه کنید.
آقا، من، بی درنگ.
آن را در چهارم حق، که شما صورتحساب های عجیب و غریب توسط توده -
پوند وزن است که همه چیز - فرض راه خود را به شما در به دنبال یک فرصت عادلانه
بر بسته است.
و یک چیز وجود دارد. بیا به من با کتاب های دوره ای
بازرسی به طور معمول، در ساعت هشت صبح روز دوشنبه است. '
Riah برخی از قرص های تاشو از پستان او را به خود جلب کرد و اشاره کرد آن را.
که من می خواستم در حال حاضر می گویند، Fledgeby در سوء نیت ادامه داد
رگ، او مدفوع، به جز من آرزو می کنم شما می خواهم که شما می توانید هوا را
شنیدن زنگ، و یا مزاحم، یا یکی از دو یا هر دو.
نوشته شده توسط توسط هوا چگونه شما را در بالای خانه؟
سر خود را بیرون از دودکش دیگ؟
با خودم فکر کردم، منجر وجود دارد، و من یک باغ کوچک وجود دارد.
به دفن پول خود را در، شما طفره زن قدیمی؟
Riah فضای ریز باغ گنج دفن من، استاد را نگه دارید، گفت:.
دوازده شیلینگ در هفته، حتی زمانی که آنها دستمزد یک پیر مرد، خود را دفن.
من باید می خواهم بدانم شما واقعا ارزش، 'به بازگشت Fledgeby، با آنها خود را
غنی رو به رشد در آن حقوق و قدردانی، یک داستان بسیار مناسب بود.
اما آمد!
بیایید یک نگاهی به باغ خود را بر روی کاشی ها، قبل از من!
پیر مرد در یک گام به عقب برداشته، و تردید است.
به راستی، آقا، من شرکت وجود دارد.
! شما، توسط جورج گفت: Fledgeby؛ گمان می کنم شما اتفاق می افتد برای دانستن محل که
این "آقا، آنها مال شما، و من بنده شما هستم
در آنها است.
اوه! من فکر کردم شما ممکن است نادیده گرفته، 'retorted: Fledgeby، با چشمان خود را بر روی
ریش Riah او برای خود احساس داشتن شرکت در محل، شما بدانید!
بیا و نگاه کنید به مهمانان، آقا.
من برای پذیرش خود را که آنها می توانند هیچ آسیبی نمیرسانیم.
پس از گذشت او را با احترام با ادب، به خصوص بر خلاف هر گونه اقدام که آقای
Fledgeby می تواند برای زندگی خود به سر و دست خود را افاضه، پیر مرد
شروع به صعود از پله ها.
همانطور که او از پیش toiled با کف دست خود را بر راه آهن، پله، و بلند مدت خود را دامن سیاه و سفید،
بسیار لباس، مشرف به هر مرحله پی در پی، او ممکن است در برخی از رهبر
زیارت صعود عبادتی به آرامگاه حضرت محمد (ص).
هر ضعیف چنین تصور مباش، شیفتگی Fledgeby صرفا بر این باورند
هم از زندگی که در آن، ریش خود را آغاز کرده بود و فکر کردم یک بار دیگر خوب
"سازمان ملل متحد او را برای بخش بود.
بعضی از مراحل نهایی چوبی آنها را انجام دادند، دولا شدن را زیر یک سقف کم کبوتر خانه، به
خانه بالا است. Riah ایستاده بود هنوز هم، و، چرخش خود را به
استاد، با اشاره به مهمان خود را.
لیز Hexam و جنی رن. برای چه کسی، شاید با برخی از غریزه قدیمی
نژاد او، یهودی ملایم یک فرش پخش شده بود.
نشسته بر روی آن، در برابر هیچ شیء و عاشقانه تر از سیاه شدن دودکش، پشته بیش از
که برخی از خزنده سرهم بندی کردن آموزش داده شده بود، هر دو در آن pored می کردند، بیش از یک کتاب، هر دو با
توجه چهره، جنی واضح تر، لیز با بیشتر بهت زده.
یکی دیگر از کتاب کوچک یا دو دروغ نزدیک، و یک سبد میوه مشترک و
یکی دیگر از سبد پر از رشته ها از دانه و تکه های زرق و برق دار.
چند جعبه گل متواضع و همیشه سبز و باغ و
بیابان فراگیر از دودکش های قدیمی بیوه زنی که از شورش باو دارایی یا مقامی باری رسیدهباشد twirled cowls خود و fluttered:
دود، و نه به عنوان اگر آنها
bridling، و دامن زدن به خود، و در حالت تعجب روح.
در نظر گرفتن چشم خود را خاموش این کتاب، برای تست حافظه خود را از چیزی در آن، لیز بود
برای اولین بار به خودش مشاهده شد.
همانطور که او گل رز، خانم رن نیز تبدیل شد آگاه، و گفت: گستاخانه
رئیس بزرگ از ساختمان و محوطه: "هر کس که شما، من می توانید بلند شوید، چرا که
پشت من بد و پاهای من عجیب و غریب هستند.
این است که استاد من است، گفت: Riah، پله به جلو است.
(مانند کارشناسی ارشد کسی به نظر نمی آید، مشاهده خانم رن به خودش، با تکان دادن
چانه و چشم او را.)
این آقا، "به دنبال پیر مرد، خیاط زنانه کمی برای مردم کم است.
به استاد، جنی. "عروسک ها توضیح دهید که همه، جنی، گفت: به زودی.
بسیار دشوار است به جا بیش از حد، به دلیل چهره آنها نامشخص است.
شما هیچ وقت نمی دانید که در آن به انتظار کمر خود را.
دوست او، پیر مرد را از سر گرفت، حرکتی به سمت لیز، و به عنوان
کوشا به عنوان فضیلت. که آنها هر دو هستند.
آنها مشغول هستند و اوایل و اواخر، آقا، در اوایل و اواخر و در خداحافظ برابر، در این
تعطیلات، آنها به آموزش کتاب "بسیار خوب می شود از این رو،
اظهار Fledgeby.
"بستگی به فرد! quoth خانم رن، خوراکی او را.
آشنایی با مهمانان من، آقا، به دنبال یهودی، با هدف آشکار
خیاط زنانه، از طریق آمدن به اینجا را از آسیب و ضایعات خرید
به کلاهدوزی خانم جنی.
زباله های ما را به بهترین شرکت، آقا، مشتریان کوچک خود را گلگون-cheeked.
آنها آن را در موهای خود را، و خود توپ را به لباس پوشیدن و حتی (پس او به من می گوید)
در دادگاه با آن ارائه شده است. "
! آه گفت: Fledgeby، که هوش این عروسک فانتزی ساخته شده مطالبات و نه قوی؛
او خرید که سبد به روز، گمان می کنم؟
گمان می کنم او، خانم جنی interposed؛ و برای آن پرداخت بیش از حد، به احتمال زیاد!
رئیس مشکوک "بیایید با هم نگاهی به آن، گفت:.
Riah آن را به دست او است.
چقدر برای این در حال حاضر؟ 'دو شیلینگ نقره گرانبها،' گفت: دوشیزه
رن. Riah او را با دو گره از تایید، به عنوان
Fledgeby نگاه به او شده است.
اشاره برای هر شیلینگ. خوب، گفت: Fledgeby، مجبور به
محتویات سبد سبابه خود، قیمت بد نیست.
شما معیار خوبی رو از دست چه است.
پیشنهاد: سعی کنید جنی، که بانوی جوان با آرامش بزرگ است.
'شما رو اندازه گیری خوب، خانم جنی، اما قیمت بسیار بد - و شما، گفت:
Fledgeby، عطف به بازدید کننده های دیگر، هر چیزی که از دست؟
«نه، آقا.
"و نه فروش هر چیزی نه، نشده است؟" نه، آقا.
به دنبال چپ چپ نگاه در پرسشنامه، جنی به سرقت برده دست خود را به دوستش و کشید
دوست او، به طوری که او در کنار او را روی زانوی خود را خم.
ما خدا را شکر برای استراحت به اینجا می آیند، آقا، گفت: "جنی.
'شما، شما را نمی دانم آنچه را که باقی مانده از این مکان به ما می کند او لیز؟
آرام است، و هوا می باشد.
"ساکت!" به تکرار Fledgeby، با تحقیر به نوبه خود سر خود را نسبت به
غرش شهرستان. و هوا! 'با' Poof در دود.
"آه! گفت:" جنی.
اما این خیلی زیاد است.
و شما به ابرها عجله بالاتر از کوچه های تنگ، minding آنها مراجعه کنید، و شما
فلش طلایی اشاره در کوه ها در آسمان که از آن باد
می آید، و شما احساس می کنید اگر شما به عنوان مرده بودند.
موجودی نگاه کمی بالاتر از او دست کمی شفاف خود را، نگه داشتن.
چگونه می توانم شما احساس می کنید زمانی که شما مرده اند؟ خواسته Fledgeby، خیلی بهت زده.
اوه، خیلی آرام! 'گریه مخلوق کوچک، لبخند است.
اوه، صلح آمیز و خیلی خدا را شکر!
و تو صدای کسانی که زنده هستند، گریه، و کار می کند، و دعوت به یک
یکی دیگر از پایین در خیابان های تاریک نزدیک است، و شما به نظر می رسد به آنها ترحم!
و چنین زنجیره ای از شما کاهش یافته است، و از جمله عجیب و غریب خوب شادی غمگین
می آید بر تو چشمان او افتاد پیرمرد، که، خود را با
دست خورده، بی سر و صدا نگاه کرد.
و چرا از آن در حال حاضر فقط گفت: "موجودی کوچک، با اشاره به او، که من خیالی
من تو را دیدم او را بیرون آمدن از قبر او!
او که در آن درب پایین toiled تا خمیده و فرسوده، و سپس او نفس خود را و ایستاده
راست، و نگاه او دور در آسمان، و باد را بر او منفجر و خود را
زندگی را در تاریکی بود - تا او
بازگشت به زندگی نامیده می شد، وی افزود، به دنبال دور که کمتر در Fledgeby با
به دنبال از هشیاری. "چرا با شما تماس او را به عقب؟
گله Fledgeby: «او به اندازه کافی بلند گشت، به هر حال، '.
اما شما مرده نیست، شما می دانید، گفت: "جنی رن.
"به زندگی!
آقای Fledgeby به نظر می رسید فکر می کنم خوب پیشنهادی آن را، و با سر اشاره تبدیل شده
گرد است.
به عنوان Riah به دنبال او از پله ها پایین شرکت، موجود کوچکی به نام به
یهودی در تن نقره ای، آیا می شود از دست رفته است.
برگرد، و مرده باشد!
و هنوز هم آنها رفت شنیدند صدای کمی شیرین، بیشتر و بیشتر کمرنگ،
نیمه فراخوانی و آواز 1/2، برگرد و مرده باشد، برگرد و مرده!
هنگامی که آنها را به ورود، Fledgeby، این مساله در زیر سایه
گسترده کلاه، و در مکانیکی poising کارکنان، به پیر مرد گفت:
That'sa دختر خوش تیپ، که یکی از حواس او است. '
و به عنوان خوش تیپ، به خوبی جواب داد: 'Riah.
در تمام وقایع را مشاهده Fledgeby، با یک سوت خشک، من امیدوارم که او به اندازه کافی بد است
برای قرار دادن هر فصل به پابندها، و محل شکسته باز.
شما نگاه کنید.
نگه داشتن چشم آب و هوا خود را بیدار و آشنایان هر بیشتر را ندارد، با این حال خوش تیپ.
البته شما همیشه نام من را در خودتان نگه؟
آقا، مطمئنا من.
اگر آنها آن را می پرسم، می گویند این Pubsey، و یا شرکت آن را می گویند، یا می گویند که هر چیز آن را دوست دارید، اما
آنچه در آن است.
بنده سپاسگزار او - که نژاد قدردانی عمیق، قوی و پایدار است -
متمایل شدن سر خود را، و در واقع قرار بود سجاف از کت خود را به لب خود را: هر چند به طوری
به آرامی که پوشنده لباس می دانستم هیچ چیزی از آن.
بنابراین، Fledgeby شیفتگی به راه خود رفت، exulting در هوش و ذکاوت حیله گر با
که او انگشت شست خود را بر یک یهودی تبدیل شده بود، و پیر مرد به راه های مختلف او رفت
تا از پله ها.
همانطور که او نصب شده است، تماس و یا آهنگ شروع دوباره در گوش خود صدا، و، به دنبال
در بالا، او را دیدم صورت موجودی کوچک از جلال او
موهای بلند روشن و درخشنده، و موسیقی تکرار به او، مانند یک چشم انداز:
بیا و مرده باشد! بیا و مرده باشد! '