Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 5
آنها خانه شان را خریداری کرده بود. سخت بود آنها را به تحقق بخشیدن به
خانه شگفت انگیز خود به خوبی حرکت را در هر زمان که آنها را انتخاب کند.
آنها تمام وقت خود را صرف فکر کردن درباره آن ، و آنچه را که قرار بود قرار داده و به
آن. به عنوان هفته خود را با Aniele در سه شد
روز ، آنها هیچ زمان آماده شدن را از دست داد.
آنها تا به حال به برخی از تغییر جهت به سمت آن کلسیم را تامین نماید ، و هر لحظه از اوقات فراغت خود بود
داده شده به بحث در این مورد است.
کسی که به حال چنین یک کار قبل از او نمی خواهد نیاز به نگاه بسیار دور در
Packingtown -- او فقط برای راه رفتن در خیابان و خواندن نشانه ها ، یا به
تراموا ، برای به دست آوردن اطلاعات کامل را به عنوان
تقریبا همه چیز مخلوق انسانی می تواند به نیاز.
آن را کاملا لمس بود ، تعصب و غیرت مردم را به دیدن که سلامتی و شادی بود
ارائه شده برای.
آیا فرد مایل به سیگار؟ گفتمان کمی در مورد سیگار برگ وجود دارد ،
نشان او را دقیقا به همین دلیل جفرسون توماس پنج درصد Perfecto تنها بود
سیگار برگ شایسته از این نام.
اگر او ، از سوی دیگر ، دودی بیش از حد؟ در اینجا بود برای درمان عادت سیگار کشیدن ،
بیست و پنج دوز برای یک چهارم ، و درمان کاملا در ده دوز تضمین شده است.
در راه های بی حد و حصر مانند این ، مسافر متوجه شد که کسی بوده است
مشغول ساختم را صاف و مسیرهای خود را در سراسر جهان ، و به او اجازه دهید دانم چه شده بود
انجام شده برای او.
در Packingtown تبلیغات به حال به سبک خود ، متناسب با
جمعیت عجیب و غریب. یکی خواهد بود tenderly دلواپس.
"آیا همسر شما رنگ پریده است؟" آن را پرس و جو.
"آیا او دلسرد ، آیا خود او بکشید در مورد خانه و پیدا کردن گسل با
همه چیز؟ چرا شما به او نگویید سعی کنید دکتر
Lanahan زندگی نگهدارنده ها؟ "
دیگری که ظریف در تن ، صورتم سیلی شما در پشت ، پس به صحبت می کنند.
"آیا می شود نه یک تکه بزرگ!" آن را از روی تعجب فریاد زدن. "برو و درمان پینه پا جالوت است."
"حرکت بر شما!" را در یکی دیگر از بادیگران هم اهنگ.
"این آسان می کند ، اگر شما می پوشند ابراز پیروزی از اکتشاف دو پنجاه کفش است."
از جمله این علائم سمج بود که مورد توجه خانواده گرفتار بود
تصاویر خود.
این دو بسیار زیبا پرندگان کوچک خود خانه را نشان داد و Marija بود
آشنایی خواست آن را بخواند به او ، و به آنها گفت که آن را به
تجهیز یک خانه.
"پر لانه خود را ، آن انداخت -- و در ادامه می گویند که آن می تواند از همه لازم کلسیم را تامین نماید
پر برای لانه چهار اتاق را برای جمع ludicrously کوچکی از هفتاد و پنج
دلار است.
چیزی که به ویژه مهم در مورد این پیشنهاد این بود که تنها بخش کوچکی از
به پول احتیاج به حال در یک بار -- بقیه ممکن است چند دلار در هر ماه پرداخت.
دوستان ما تا به حال به برخی از مبلمان ، هیچ دور از آن وجود دارد ، اما
آنقدر کم است که آنها به سختی می تواند به خواب در صندوق کوچک آنها را از پول غرق شده بود
شب ، و به طوری که آنها به این امر به عنوان رستگاری خود فرار کرد.
تر بود عذاب و کاغذ دیگری برای Elzbieta برای ثبت نام وجود ندارد ، و سپس یک شب هنگامی که
Jurgis به خانه آمد ، او بشارت تنگی نفس است که مبلمان به حال گفته شد
وارد شد و با خیال راحت در خانه جمع شده بود :
مجموعه ای از سالن چهار قطعه ، اتاق خواب مجموعه ای از سه قطعه ، میز ناهار خوری اتاق و
چهار عدد صندلی ، یک توالت مجموعه ای با گل رز صورتی زیبا نقاشی در سراسر آن ،
همچنین با رز صورتی طبقه بندی ظروف گلی ، -- و به همین ترتیب.
یکی از صفحات موجود در مجموعه یافت شده بود شکسته زمانی که آنها آن را بستهای ، و Ona شد
رفتن به فروشگاه اولین چیزی که در صبح آن را به تغییر آنها ، همچنین آنها
سه saucepans وعده داده بود ، و وجود داشته است
تنها دو آمده ، و Jurgis فکر می کنم که آنها در تلاش بودند تا آنها را فریب دادن؟
روز بعد آنها به خانه رفت و هنگامی که مردان از کار آمد آنها می خوردند چند
mouthfuls عجولانه در Aniele ، و پس از آن مجموعه به وظیفه حمل خود کار می کنند
وسایل را به خانه جدید خود است.
در واقع بیش از دو مایل فاصله بود ، اما Jurgis ساخته شده دو سفر در آن شب ، هر
زمان با توده عظیمی از لحاف و تشک و ملافه های خود در سر خود ، با بسته نرم افزاری
لباس و کیسه و چیزهایی گره خورده است تا در داخل.
هر جای دیگر در شیکاگو ، او را یک فرصت خوب بودن دستگیری ایستاد ، اما
پلیس در Packingtown ظاهرا به این movings غیر رسمی استفاده می شود ،
و خود را با یک بررسی سریع در حال حاضر و پس از آن رضایت.
این بسیار شگفت انگیز بود برای دیدن ریز خانه ، با تمام چیزهایی که در آن نگاه ،
حتی با نور کم یک چراغ : در واقع خانه ، و تقریبا به عنوان به عنوان هیجان انگیز
پروانه رسمی آن را توصیف کرده بود.
Ona نسبتا رقص بود ، و او و پسرخاله Marija Jurgis توسط بازو انجام گرفت و اسکورت
او را از یک اتاق به اتاق ، در هر صندلی نشسته نوبت و پس از آن اصرار دارد که او
باید همین کار را.
یک صندلی با وزن زیادی خود را squeaked ، و آنها با وحشت فریاد زد و بیدار
نوزاد و آورده همه در حال اجرا است.
در مجموع آن را یک روز بزرگ بود و خسته بودند ، Jurgis و Ona شنبه تا دیر وقت بیدار ،
رضایت به سادگی برای برگزاری هر یک از دیگر و در خلسه در مورد اتاق زل زل نگاه کردن.
آنها قرار بود به ازدواج کرده تا به زودی به عنوان آنها می توانند همه چیز را حل و فصل ، و
کمی پول یدکی قرار داده و این بود که خانه خود -- که انطرف اتاق کوچک
خواهد بود خودمانی!
این در حقیقت لذت بی پایان ، تثبیت این خانه بود.
آنها تا به حال هیچ پول برای خرج کردن برای لذت بردن از هزینه است ، اما چند وجود دارد
چیزها ، کاملا ضروری و خرید از این ماجراجویی همیشگی برای Ona بود.
همیشه باید در شب انجام می شود ، به طوری که Jurgis همراه می تواند برود و حتی اگر آن بودند
تنها یک تنگ کوچک فلفل ، یا نصف لیوان دوازده به مدت ده سنت بود ، که به اندازه کافی برای
اکسپدیشن.
شنبه شب با سبد بزرگ از چیزهایی خانه آمد ، و آنها را گسترش
روی میز ، در حالی که هر یک دور ایستاده بود ، و کودکان در صعود
صندلی ، و یا زوزه میکشیدند محکوم کنند برداشته تا مراجعه کنید.
قند و نمک و چای و بیسکوئیت وجود دارد ، و می توانید از گوشت خوک و شیر
سطل و برس شستشو ، و یک جفت کفش برای قدیمی ترین پسر دوم ، و می تواند
نفت ، و چکش میخ سرپهن کوچک و یک پوند (نیم کیلو) ناخن.
این گذشته به دیوار آشپزخانه و اتاق خواب رانده می شود ، به آویزان
چیزهایی را بر روی ، و در آنجا بحث خانواده به عنوان به جایی که هر یک بود
شود رانده بود.
سپس Jurgis سعی خواهد کرد به چکش ، و ضربه زدن به انگشت خود را به دلیل چکش بود بیش از حد
کوچک ، و از جا در رفته به دلیل Ona اجازه دهید او را پرداخت پانزده سنت بیشتر را رد کرده بود و
بزرگتر چکش و Ona دعوت می شود به
آن خودش را امتحان کنید ، و انگشت شست خود را را صدمه دیده و گریه ، که ضروری است که انگشت شست
بوسید توسط Jurgis.
در نهایت ، بعد از هر یکی را امتحان کنید به حال کرده بود ، ناخن می شود رانده می شود ، و چیزی آویزان
بالا.
خانه Jurgis با یک جعبه بسته بندی بزرگ بر سر او آمده بودند ، و او فرستاد جوناس برای به دست آوردن
دیگری است که او تا به حال خریداری است.
منظور او را به یک طرف از این فردا ، قرار داده و قفسه ها در آنها ، و
آنها را به دفاتر و مکان برای حفظ چیزهایی برای اتاق خواب.
لانه ای که تبلیغ شده بود به حال پر برای پرندگان کاملا بسیاری گنجانده شده است
عنوان شد در این خانواده وجود دارد.
آنها ، البته ، قرار داده بود میز ناهار خوری خود را در آشپزخانه و اتاق ناهار خوری بود
مورد استفاده به عنوان اتاق خواب Teta Elzbieta و پنج تن از فرزندان او.
او و دو جوانترین خوابیده در بستر تنها ، و دیگر سه تشک به حال در
طبقه.
تشک Ona و پسر عموی او را به اطاق نشیمن کشیده و خواب در شب ، و
سه مرد و قدیمی ترین پسر خواب در اتاق دیگر ، داشتن چیزی جز بسیار
طبقه سطح استراحت در حال حاضر.
با این حال ، با این حال ، آنها خواب کاملا -- لازم بود برای Teta Elzbieta به پوند
بیش از یک بار روی درب در سه ماهه گذشته پنج ، هر روز صبح.
او را آماده یک قابلمه بزرگ پر از بخار قهوه سیاه و سفید ، و بلغور جو دوسر و
نان و سوسیس دودی و سپس او آنها را pails شام خود را با بیش ثابت
ضخامت برش نان با گوشت خوک بین
آنها -- آنها می تواند کره را ندارند -- و برخی از پیاز و یک قطعه پنیر ، و غیره
آنها با پا لگد کردن دور به کار.
این اولین بار در زندگی خود که او تا به حال تا کنون واقعا کار کرده بود ، به نظر می رسید آن را به
Jurgis ، این اولین بار بود که او تا به حال به حال هر چیزی که زمان همه او
حال در او.
Jurgis با بقیه ایستاده بود تا به حال به در گالری و مردان را در این قتل را تماشا
تخت ، marveling در سرعت و قدرت خود را در صورتی که ماشین های فوق العاده شده بود ؛
به نوعی به یکی هرگز رخ داده فکر می کنم از
سمت گوشت و خون از آن -- که نه تا او در واقع به داخل گودال
و کت خود را در زمان خاموش. بعد از آن او چیز در نور های مختلف را دیدم ، او
در داخل از آنها کردم.
سرعت آنها را اینجا تنظیم کنید ، که به نام برای هر دانشکده یک مرد بود -- از
فوری اولین هدایت تا صدایی از سوت ظهر سقوط کرد و دوباره
از نیمه گذشته دوازده تا آسمان تنها می دانستند
چه ساعت ها را در اواخر بعد از ظهر یا شب ، استراحت یک لحظه وجود نداشته
مرد ، دست خود را یا چشم یا مغز او.
Jurgis را دیدم که چگونه آنها از پس آن برآمد. بخشهایی از کار که تعیین وجود دارد
سرعت از بقیه ، و برای این مردان آنها پرداخت دستمزدهای بالا ، برداشت کرده بود ،
و آنها را تغییر غالبا.
شما به راحتی ممکن است انتخاب این ضربان ساز قلب ، برای آنها زیر چشم کار می کرد
کارفرمایان ، و آنها مانند مردان صاحب کار می کرد.
این "بالا بردن سرعت باند" نامیده می شد و اگر هر انسان نمی تواند نگه دارید تا با سرعت ،
صدها نفر در خارج از التماس را امتحان کنید وجود داشت. اما Jurgis بود مهم نیست ، او نه
لذت می برد آن را.
آن نجات داد به او لزوم flinging اسلحه خود را در مورد و بی قراری او در اکثر
کار می کنند.
او را به خود خنده او زد پایین خط ، darting در حال حاضر و پس از آن در یک نگاه
مرد جلوتر از او.
pleasantest کار یک نفر می تواند از فکر می کنم نیست ، اما این کار لازم بود و
آنچه بیشتر به حال مرد حق برخورداری از یک شانس برای انجام کاری مفید به درخواست و دریافت
دستمزد خوبی برای انجام آن؟
بنابراین Jurgis فکر کردم ، و به همین ترتیب او ، با حروف درشت ، راه خود را آزاد صحبت کرد ، بسیار در کمال تعجب او ،
او متوجه شد که آن را به حال تمایل او را به دردسر.
برای بسیاری از مردان اینجا در زمان مشاهده ترس متفاوت از چیزی است.
او کاملا نگران شده بود که او برای نخستین بار شروع به پیدا کردن آن -- که بسیاری از مردان متنفر
کار خود را.
عجیب و غریب به نظر می رسید ، حتی وحشتناک بود ، زمانی که شما از آن پرتو ها آمدند برای پیدا کردن جهانشمولی
احساسات ، اما مطمئنا این واقعیت است -- آنها کار خود را متنفر کردند.
آنها متنفر کارفرمایان و صاحبان آنها متنفر و آنها متنفر کل مکان ،
کل محله -- حتی کل شهرستان ، با نفرت همه فراگیر ، تلخ و
شدید.
زنان و کودکان کوچک که به لعن در مورد آن سقوط ، آن را فاسد ، فاسد شده به عنوان
جهنم -- همه چیز فاسد شده بود.
هنگامی که Jurgis به آنها را به آنچه آنها به معنای بپرسید ، آنها شروع به دریافت مشکوک و
محتوا خود را با گفت : "نباید از نظر دور ، شما اینجا بمانید و خودتان ببینید."
یکی از مشکلات که Jurgis زد بر این است که اتحادیه های صنفی بود.
او تا به حال هیچ تجربه با اتحادیه ، و او تا به حال داشته باشند ، آن را به او توضیح داد که
مردان با هم برای به هدف از مبارزه برای حقوق خود Banded است شدند.
Jurgis از آنها خواست آنچه را که آنها از حقوق خود به معنای یک سوال که او در آن کاملا
صادقانه ، برای او تا به حال هر ایده از هر گونه حقوق که او نیست ، به جز حق
شکار برای یک شغل ، و انجام او هنگامی که او آن را کردم گفته شد.
به طور کلی ، با این حال ، این سوال بی ضرر تنها به کارگران همکاران خود را از دست بدهند
tempers خود تماس گرفته و او را یک احمق.
نماینده اتحادیه قصاب یاران 'وجود دارد که برای دیدن Jurgis به
ثبت نام او را ، و هنگامی که Jurgis دریافتند که این بدان معنی است که او را به بخشی با برخی از
از پول خود را ، او مسدود به طور مستقیم ، و
نماینده ، که ایرلندی بود و می دانست که تنها چند کلمه ای از لیتوانی ، خلق و خوی خود را از دست داد
و شروع به تهدید او را است.
در پایان Jurgis رو به خشم خوب ، ساخته شده و آن را به اندازه کافی ساده که آن را
را بیش از یکی ایرلندی او را به اتحادیه ترساندن.
کم کم او جمع شده بودند که اصلی ترین چیزی که مردان می خواستند برای قرار دادن یک توقف
عادت "سرعت بالا" ، آنها در تلاش بودند خود را به زور کاهش
سرعت ، وجود دارد برخی از آنها ، گفتند :
که نمی تواند نگه دارید تا با آن ، که آن قتل است.
اما Jurgis به حال هیچ همدردی با ایده های مثل این -- او می تواند انجام کار خود ، و
بنابراین می تواند بقیه از آنها ، او اعلام کرد ، در صورتی که برای هر چیزی خوب بودند.
اگر آنها می توانند آن را ندارند ، اجازه دهید آنها را از جای دیگری است.
Jurgis بود کتاب مورد مطالعه قرار نیست ، و او نمی توانست چگونه تلفظ شناخته شده
"سیاست عدم مداخله" ، اما او در سراسر جهان شده بود به اندازه کافی می دانیم که یک مرد است
از کلید های SHIFT برای خودش در آن است ، و اگر او
می شود بدتر از آن ، هیچ کس برای گوش دادن به او را فریاد کردن وجود دارد.
با این حال وجود داشته اند شناخته شده به فلاسفه و مردان ساده قسم می خورد که توسط
مالتوس در کتاب ها ، و ، با این وجود ، به صندوق های امدادی در اشتراک
زمان قحطی.
همین کار را با Jurgis ، که نالایق برای نابودی سپرده بود ، در حالی که رفتن در مورد
در تمام طول روز را در دل بیمار است زیرا او پدر فقیر بود ، که سرگردان در جایی در
کارگاههای التماس برای شانس برای کسب نان خود را.
Antanas قدیمی یک کارگر شده بود و از زمانی که او بچه بود ، او به دور از خانه اجرا شود که
او دوازده سال داشت ، چرا که پدرش او را برای تلاش برای یادگیری به خواندن ضرب و شتم.
و او یک مرد وفادار بود ، بیش از حد او یک مرد است شما به تنهایی ممکن است ترک به مدت یک ماه بود ، اگر
فقط شما او را درک آنچه شما می خواهید او را به در این میان انجام ساخته شده بود.
و اکنون او ، در روح و بدن پوشیده ، و با هیچ جایی در جهان
نسبت به یک سگ مریض.
او خانه اش بود ، آنچه که اتفاق افتاد ، و برخی که برای او در صورت مراقبت از او هرگز
یک کار ، اما پسرش نمی تواند کمک کند به فکر کردن ، فرض کنید این مورد نشده است.
Antanas Rudkus به هر ساختمان در Packingtown بود ، در این زمان بوده است ، و به
تقریبا هر اتاق او صبح در میان جمعیت از متقاضیان تا بسیار ایستاد
پلیس به دانستن چهره اش و به او بگویید که به خانه بروم و هدیه دادن آن آمده بود.
او به همین ترتیب به تمام فروشگاه ها و سالن یک مایل در مورد شده بود ، التماس برای برخی از
کمی چیزی که به انجام و در همه جا آنها او را دستور داده اند ، گاهی با لعنت و
یک بار نه حتی متوقف کردن او سوال بپرسید.
بنابراین ، بعد از همه ، شکاف در ساختار های زیبا از ایمان Jurgis 'وجود داشت در چیزهای
هستند ، می باشند.
شکاف گسترده ای بود در حالی که Dede Antanas شکار شغل -- و در عین حال گسترده تر بود زمانی که او
در نهایت آن را کردم.
برای یک شب پیر مرد در یک کشور بزرگ از هیجان به خانه آمد ، با داستان
که او توسط یک مرد بوده است با نزدیک شدن در یکی از راهروها از ترشی اتاق از
دورهام ، و پرسید که چه او را به پرداخت به دست آوردن یک شغل.
او شناخته شده نیست چه چیزی را از این کار را در ابتدا ، اما انسان در رفته بود ماده
از واقعیت صراحت می گویند که او می تواند او را یک کار دریافت کنید ، به شرطی که او مایل بودند
پرداخت یک سوم از دستمزد خود را برای آن نوشته شده است.
او رئیس بود؟ Antanas خواسته بود که مرد بود
پاسخ داد که کسب و کار هیچ کس بود ، اما این که او می تواند انجام آنچه او گفت.
Jurgis برخی از دوستان در این زمان ساخته شده بود ، و او به دنبال یکی از آنها پرسید که چه
این به آن معنی است.
دوست ، که Tamoszius Kuszleika نامگذاری شد ، یک مرد کمی تیز که بود
پنهان تاشده در بستر کشتار ، و او گوش به چه Jurgis به حال می گویند بدون
ظاهرا در همه شگفت زده است.
آنها به اندازه کافی شایع شد ، او گفت ، چنین مواردی از پیوند خرده است.
به سادگی برخی از رئیس که پیشنهاد کرد برای اضافه کردن یک کمی به درآمد خود است.
پس از Jurgis وجود دارد شده بود ، مدتی او را می دانیم که گیاهان شد به سادگی
honeycombed با گندیدگی آن مرتب سازی بر اساس -- کارفرمایان پیوند کردن مردان ، و آنها
پیوند کردن یکدیگر ، و برخی از روز
سرپرست که پیدا کردن در مورد رئیس ، و سپس او را پیوند کردن رئیس.
گرم شدن به موضوع ، Tamoszius در ادامه به توضیح این وضعیت است.
در اینجا از دورهام بود ، به عنوان مثال ، متعلق به یک مرد که در تلاش بود تا پول به اندازه
از آن را به عنوان او می تواند ، و در کمترین اهمیتی نمی دهند که او چگونه این کار را کرد و در زیر
او ، در صفوف و نمرات در محدوده زمانی معین
ارتش بودند ، مدیران و superintendents و foremen ، هر کس رانندگی مرد بعدی
زیر او و تلاش تحت فشار از او به عنوان کار آنجا که ممکن است.
و تمام مردان با همین رتبه در برابر یکدیگر حفره دار شدند ؛ حساب
هر یک به طور جداگانه نگهداری شدند ، و هر مرد در ترور از دست دادن شغل خود را زندگی می کردند ، اگر
یکی دیگر از ساخته شده وضعیت بهتری نسبت به او.
پس از بالا به پایین محل به سادگی پاتیل seething jealousies و
نفرت بود هیچ وفاداری یا نجابت در هر نقطه مورد آن وجود دارد ، هیچ جایی در آن وجود داشت
که در آن انسان برای هر چیزی در برابر یک دلار شمارش است.
و بدتر از آنجا که هیچ نجابت ، حتی هر صداقت وجود ندارد.
دلیل این امر اینست؟
چه کسی می تواند گفت؟ این باید قدیمی دورهام در شده است
آغاز ، آن میراث که تاجر خود ساخته به پسرش را ترک کرده بودند بود ،
همراه با میلیون ها نفر خود را.
Jurgis که پیدا کردن این چیزها را برای خودش ، اگر او در آنجا ماند به اندازه کافی بلند مدت وجود دارد ؛
مردان که تا به حال به انجام تمام مشاغل کثیف ، و به همین ترتیب بود آنها را فریب وجود دارد ؛
و آنها گرفتار روح مکان ، و مثل همه بقیه.
Jurgis وجود دارد آمده بود و فکر می کرد که قرار بود خود را مفید ، و ظهور و
تبدیل شدن به یک انسان ماهر ، اما او به زودی پیدا کردن خطا خود را -- برای هیچ کس گل رز در
Packingtown توسط انجام کار خوب.
شما می توانید آن را برای یک قانون وضع -- اگر شما یک مرد بود که رو به افزایش را در Packingtown ملاقات ،
شما ملاقات پست و حقیر.
آن مرد که به پدر Jurgis 'فرستاده شده توسط رئیس بود ، او را افزایش یابد ، انسان
که گفت : داستان و جاسوسی بر همنوعان خود را افزایش ، اما مردی که خود را روشنفکر
کسب و کار و کار خود را -- به همین دلیل ، آنها را
"به او سرعت" تا آنها او را پوشیده بود ، و سپس آنها او را به پرتاب
قطره قطره شدن. Jurgis خانه با سر او وز وز رفت.
او نمی توانست خود را به باور چنین چیزهایی آورد -- نه ، آن می تواند تا.
Tamoszius به سادگی یکی دیگر از grumblers بود.
او مردی که همه جزئی وقت خود را صرف بود و او را به احزاب در برو
شب و می کنید تا طلوع آفتاب به خانه ، و البته او مثل این کار احساس نمی کند.
در آن زمان ، بیش از حد ، او کمی ضعیف خیلی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، و غیره را ترک کرد پشت در رقابت بود ، و
که چرا او درد بود. و در عین حال بسیاری از چیزهای عجیب و غریب همچنان ادامه داشت
به اطلاع Jurgis 'هر روز!
او تلاش برای متقاعد کردن پدر او هیچ ربطی به با این پیشنهاد را به.
اما Antanas قدیمی تا زمانی که فرسوده شد التماس کرده بود ، و تمام شجاعت خود را رفته بود ، او
می خواستم یک شغل ، هر نوع شغل است.
بنابراین روز بعد او رفت و مردی که به او سخن گفته بود ، و قول داد که به
و همان روز او به کار در قرار گرفت ؛ او یک سوم از همه او به دست آورده را به ارمغان بیاورد
سردابهها دورهام.
"ترشی اتاق" که در آن یک نقطه خشک برای ایستادن بر وجود دارد هرگز ، و به همین ترتیب او
را نزدیک به کل درآمد هفته اول خود را به او یک جفت از سنگین خرید
soled چکمه.
او "مرد" squeedgie بود ، شغل خود را در مورد تمام روز با چوب گردگیری پاک کردن طولانی به کار گرفته می شد ،
swabbing تا طبقه. به جز اینکه آن را مرطوب و تاریک بود ، بود
نه یک شغل ، ناخوشایند در فصل تابستان.
در حال حاضر Antanas Rudkus meekest مردی که خدا تا کنون بر روی زمین قرار داده بود و به همین ترتیب Jurgis در بر داشت
قابل توجه تایید آنچه مردان همه گفت که پدر خود را در محل کار شده بود
تنها دو روز قبل از او به عنوان تلخ به خانه آمد
به عنوان هر یک از آنها ، و لعن دورهام با تمام قدرت از روح خود.
آنها او را به تمیز کردن تله قرار داده بودند و خانواده نشسته گرد و
گوش در جای تعجب در حالی که او به آنها گفت به معنای.
به نظر می رسید که او در اتاق مشغول به کار بود که در آن مردان آماده گوشت گاو
کنسرو کردن ، و گوشت گاو را در vats پر از مواد شیمیایی lain بود ، و مردان با چنگال های بزرگ
speared آن را و آن را به کامیون ها ریخته می شود به اتاق پخت و پز گرفته است.
هنگامی که آنها تا به حال speared همه آنها می تواند برسد ، آنها مالیات بر ارزش افزوده را روی زمین خالی ،
و سپس با بیل خراشیده شده و تعادل آن را به داخل کامیون انداختند.
این طبقه کثیف بود ، در عین حال آنها Antanas با چوب گردگیری پاک کردن خود slopping "ترشی" را به
سوراخ که با نزول ، که در آن گرفتار شد و استفاده می شود را دوباره و دوباره برای همیشه لطفا برای متصل و
در صورتی که کافی نیست ، دام وجود دارد
در لوله ، که در آن همه یادداشت از گوشت و خرت و پرت از امتناع گرفتار شدند ،
و هر چند روز آن را وظیفه پیر مرد برای تمیز کردن این خارج ، و بیل خود را
محتویات را به یکی از کامیون ها با بقیه گوشت!
این تجربه Antanas بود و پس از آن آمد نیز وجود دارد جوناس و Marija با
داستان برای گفتن.
Marija کار برای یکی از هکرها مستقل بود ، و کاملا در کنار
خودش و ظالمانه با پیروزی بیش از مبالغ پول او به عنوان یک ساخت
نقاش قوطی.
اما یک روز او با یک زن کمی رنگ پریده رو که مخالف کار می کرد تا راه رفته
او ، Marcinkus Jadvyga نام ، و Jadvyga به او گفت که چگونه او ، Marija chanced بود
شغل خود است.
او یک زن ایرلندی که در آن کارخانه مشغول به کار بود تا کنون گرفته شده بود
چون هر کس نمی تواند به یاد داشته باشید. برای بیش از پانزده سال ، او اعلام کرد.
مری دنیس نام او بود ، و خیلی وقت پیش او اغوا شده بود ، و کمی به حال
پسر ، او را فلج و مبتلا به صرع بود ، اما هنوز هم او بود که او در حال
جهان را به عشق ، و آنها در زندگی بود
اتاق کمی به تنهایی در جایی پشت Halsted خیابان ، که در آن ایرلندی بود.
مری مصرف داشته است و در تمام طول روز ، شما ممکن است سرفه خود را به عنوان او مشغول به کار شنیدن ؛
از اواخر سال او است تا به حال همه به قطعه ، و هنگامی که Marija آمد ، "forelady"
ناگهان تصمیم گرفت به او خاموش است.
forelady آمد تا به یک استاندارد خاص خودش ، و نه می تواند توقف برای
افراد بیمار ، Jadvyga توضیح داد.
این واقعیت که مری در آنجا تا زمانی شده است هر گونه اختلاف به او ساخته شده بود -- آن بود
تردید اگر او حتی می دانستند که برای هر دو forelady و سرپرست
افراد جدید ، داشتن تنها دو یا سه سال وجود دارد خود.
Jadvyga نمی دانست چه موجودی ضعیف تبدیل شده بود و او را رفته اند برای دیدن
او ، اما بیمار خودش بوده است.
او درد را در پشت او را در همه زمان ها ، Jadvyga توضیح داد ، و می ترسیدند که او بود
مشکل رحم. این کار برای یک زن متناسب نیست ، دست زدن به
قوطی چهارده پوند در تمام طول روز است.
این شرایط قابل توجه بود که جوناس ، بیش از حد ، کار خود را با بدبختی بدست کرده بود
برخی از فرد دیگر است.
جوناس یک کامیون پر شده با همسترینگ از اتاق دود بر روی یک آسانسور ، و تحت فشار قرار دادند
پس از ان به اتاق بسته بندی.
کامیون ها بودند همه از آهن و سنگین ، و در هر یک از آنها در مورد همسترینگ سه ضرب در بیست قرار
آنها ، یک بار از بیش از یک چهارم از یک تن.
در طبقه ناهموار آن کار را برای انسان را به یکی از این کامیون ها شروع شد ، مگر اینکه او
غول و زمانی که آن را یک بار آغاز شد و او به طور طبیعی سعی خود را به آن را فعال نگهدارد.
بود که همیشه رئیس تکاپو در مورد ، و اگر تاخیر دوم وجود دارد او
سقوط به لعن ، لیتوانیایی و اسلوواکها و از جمله ، که نمی توانستند به درک آنچه بود
به آنها گفت ، کارفرمایان معتاد در مورد محل مانند سگ های بسیاری پا زدن.
بنابراین ، این کامیون رفت و در بیشتر قسمت ها در اجرا و سلف
جوناس در برابر دیوار به صورت شیب دار روی هم انباشته توسط یکی کرده و خرد شده را در وحشتناک و بی نام
شیوه ای.
همه از این حوادث شوم بودند ، اما آنها چيز جزئي شد و در مقایسه با آنچه Jurgis
با چشمان خود را قبل از زمانی دیدم.
یک چیز کنجکاو او به حال متوجه شده ، همان روز اول ، در حرفه خود از کارگر بیل زن
احشاء ، که فوت و فن های تیز از کارفرمایان طبقه بود هر زمان chanced های آینده وجود دارد
"گوساله" slunk.
هر مردی که می داند هر چیزی در مورد قصابی می داند که گوشت گاو است که در مورد
به زاییدن ، و یا به تازگی calved برای غذا است ، متناسب نیست.
خوب بسیاری از این آمد هر روز به خانه های بسته بندی -- و البته ، اگر آنها به حال
را انتخاب کنند ، که مطلب بسیار ساده را برای هکرها به آنها را نگه دارید تا آنها
مناسب برای غذا.
اما برای صرفه جویی در زمان و علوفه ، آن قانون است که گاوهای آن نوع آمد
همراه با دیگران ، و هر کس متوجه آن رئیس و رئیس بگویید که
شروع یک گفتگو با بازرس دولت ، و دو دور بود قدم زدن.
بنابراین در یک لحظه لاشه گاو خواهد بود تمیز ، و اندرونه را
از بین رفت و این وظیفه Jurgis 'بود تا آنها را به تله ها ، گوساله ها و تمام اسلاید ، و در
طبقه زیر آنها در زمان این "slunk"
گوساله ، و آنها را برای گوشت butchered ، و حتی پوست از آنها استفاده می شود.
یک روز یک مرد تضعیف و پای او را صدمه دیده است و آن بعد از ظهر ، هنگامی که آخرین گاو
دور انداخته شده بود ، و مرد بودند ترک ، Jurgis باقی می ماند و دستور داده شد
انجام برخی از کارهای خاص که این مرد زخمی معمولا انجام داده بود.
این اواخر ، تقریبا تاریک بود ، و بازرسان دولت رفته بود ، و
شدند و تنها یک دوجین یا دو نفر از مردان روی زمین وجود دارد.
آن روز که آنها در مورد چهار هزار گاو کشته بودند ، و این گاو آمده بود
در قطارهای باری از ایالات دور ، و برخی از آنها صدمه دیده است و رو کرده بود.
برخی با پاهای شکسته ، و برخی با طرف gored وجود دارد ، وجود داشت که تا به حال
از چه علت هیچ کس نمی تواند گفت درگذشت و آنها تمام می شود از دور انداخته شوند ، در اینجا در
تاریکی و سکوت.
Downers ، مردان به نام آنها و خانه بسته بندی به حال یک آسانسور مخصوص بر
که آنها را به تخت قتل ، جایی که این باند اقدام به آنها سرو کار دارند مطرح شد ،
با هوا از سهل انگاری صورت کار عملی
که plainer نسبت به هر یک از عبارات گفت که این موضوع از روال روزمره بود.
در زمان چند ساعت به آنها را از راه ، و در پایان Jurgis آنها را دیدم
رفتن به اتاق سرد شدن با بقیه گوشت ، به دقت پراکنده در اینجا
و به طوری که وجود دارد آنها می تواند مشخص نشده است.
هنگامی که او آمد آن شب به خانه او در خلق و خو بسیار غم انگیز بود ، شروع به
تاریخ و زمان آخرین کسانی که ممکن است حق که او را برای ایمان خود را در آمریکا خندید.