Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 13
در طول این زمان که Jurgis به دنبال کار بود رخ داده از مرگ از کمی
Kristoforas ، یکی از فرزندان Teta Elzbieta است.
هر دو Kristoforas و برادرش ، Juozapas ، فلج بودند ، دومی داشتن از دست داده یکی
پا داشتن آن را اجرا کنید بیش از ، و Kristoforas داشتن دررفتگی مادرزادی مفصل ران ،
که آن را غیر ممکن را برای او تا کنون برای راه رفتن ساخته شده است.
او آخرین از کودکان Teta Elzbieta بود ، و شاید او در نظر گرفته شده بود
طبیعت و اجازه دهید که او تا به حال حال به اندازه کافی به او را بدانند.
در هر حال او wretchedly بیمار و کوچکتر از اندازه معمولی بود ، او تا به حال نرمی استخوان ، و هر چند
او بیش از سه سال داشت ، او بزرگتر از یک کودک عادی از یکی است.
در تمام طول روز او را در اطراف زمین در یک لباس کثیف کمی خزیدن ، ناله و
fretting ، چون طبقه کامل از پیش نویس های او همیشه ابتلا سرد بود ، و
snuffling زیرا بینی خود را زد.
او مزاحمت ، و یک منبع بی پایان در خانواده دردسر است.
برای مادرش ، با انحراف غیر طبیعی ، او را از تمام فرزندان او را دوست داشتم ، و
ساخته شده سر و صدا دائمی بیش از که به او -- به او اجازه دهید به هر چیزی دست نخورده ، و
پشت سر هم به اشک هنگام fretting خود راند Jurgis وحشی.
و اکنون او درگذشت.
شاید این سوسیس دودی او که آن روز صبح خورده بود شده بود -- که ممکن است
از برخی از گوشت خوک مسلول که به عنوان نالایق برای صادرات محکوم شد ساخته شده است.
در هر حال ، یک ساعت پس از خوردن آن ، کودک با درد گریه آغاز کرده بود ، و در
یک ساعت او نورد در طبقه در تشنج.
کوچک Kotrina بود که همه به تنهایی با او زد ، فریاد برای کمک و پس از یک
در حالی که یک پزشک آمد ، اما نه تا Kristoforas به حال فریاد زدن آخر او از زوزه میکشیدند محکوم کنند.
هیچ کس واقعا متاسفم در این مورد به جز فقیر Elzbieta که بود تسلی ناپذیر بود.
Jurgis اعلام کرد که تا کنون او نگران بود کودک را به خاک سپرده شود
این شهر ، از آنجایی که آنها هیچ پولی برای مراسم تشییع جنازه بود ؛ و در این زن بیچاره تقریبا
از حواس خود ، wringing دست او را و فریاد از غم و اندوه و ناامیدی رفت.
کودک خود را در قبر معسر یا عاجز از پرداخت به خاک سپرده شد! و نادختری او را به کنار بایستیم و شنیدن
آن را بدون اعتراض گفت :
این به اندازه کافی به پدر Ona برخاستن از قبر او را به زخم زبان زدن به او!
اگر این را به این آمده بود ، آنها نیز ممکن است داد تا در یک بار ، و به خاک سپرده شود همه آنها را
! با هم... در پایان Marija گفت که او را با ده دلار کمک و Jurgis
هنوز هم بی عاطفه بودن ، Elzbieta رفت و در
اشک ها و پول را از همسایگان التماس ، و بنابراین کمی Kristoforas
جرم و نعش کش با plumes سفید بر روی آن ، و یک قطعه زمین کوچک در قبرستان با
صلیب های چوبی به نشانه گذاری جای.
مادر فقیر بود پس از آن همان ماه ، گرسنگی از زمین
که در آن Kristoforas کمی در مورد گریه او را crawled شده بود.
او تا به حال شانس عادلانه ، همکار کمی ضعیف به حال هرگز ، او می گویند.
او از بدو تولد او معلول شده بود.
اگر تنها او تا به حال در مورد آن در زمان شنیده می شود ، به طوری که او ممکن است داشته اند که دکتر بزرگ
برای درمان او را از لنگش خود! چند وقت پیش... ، Elzbieta ، گفته شد شیکاگو
میلیاردر ثروت پرداخت کرده بود را به
بزرگ اروپا جراح بیش از درمان دختر کوچک خود را از همان مرض از
که Kristoforas بود رنج می برد.
و از آنجایی که این جراح به بدن نشان می دهد بر ، اعلام کرد که او
به کودکان فقیر ، قطعه ای از بزرگواری بیش از که مقالات را درمان می کنند
کاملا فصیح شد.
Elzbieta ، افسوس ، مقالات را نمی خواند و هیچ کس او را گفته بود ، اما شاید آن بود
نیز ، فقط و سپس آنها را نداشته است کرایه اتوبوس یدکی هر روز برای رفتن به
منتظر بر جراح ، و نه برای آن ماده
هر کسی با زمان را به کودک است.
این در حالی است که او برای کار به دنبال یک سایه تیره حلق آویز بیش از وجود دارد
Jurgis ، که اگر یک جانور وحشی کمین جایی در مسیر زندگی خود را ، و
او آن را می دانستند ، و هنوز رتبهدهی نشده است می تواند کمک به نزدیک شدن به محل.
تمام مراحل در حال از کار در Packingtown وجود دارد ، و او را در وحشت مواجه
چشم انداز رسیدن به پایین ترین.
جایی که منتظر پایین ترین انسان وجود دارد -- گیاه کود!
این مردان را در مورد آن در هیبت زده زمزمه صحبت کنید.
تا کنون بیش از ده یکی واقعا آن را تلاش ، نه به حال رضایت
خود را با شواهد شنیدهها و جوانه زدن را از طریق درب.
برخی از چیزهایی بدتر از حتی گرسنه به مرگ وجود دارد.
آنها Jurgis اگر او در آنجا کار کرده بود هنوز بپرسید ، و اگر او را به معنای و Jurgis
که این موضوع را با خودش بحث است.
به عنوان فقیر بودند ، و همه فداکاری که بودند ، او جرات به
رد هر نوع از کار که به او پیشنهاد شده بود ، آن را به عنوان که تا کنون از آن می تواند وحشتناک است؟
آیا او جرات رفتن به خانه و خوردن نان که توسط Ona به دست آورده شده بود ، ضعیف و
شکایت او بود ، دانستن اینکه او فرصت داده شده بود ، و به حال نداشته
عصب به عصب آن را -- و در عین حال او ممکن است استدلال
که راه را با خود در تمام طول روز ، و یک نگاه اجمالی به کود کار می کند که
ارسال به او دور دوباره مرتعش.
او یک مرد بود ، و او را وظیفه خود انجام دهید ، او رفت و ساخته شده برنامه های کاربردی -- اما مطمئنا او
همچنین لازم نیست برای رسیدن به موفقیت امید! کود آثار در دورهام کنار گذاشتن
از بقیه گیاه است.
بازدید کنندگان تعداد کمی از افراد آنها را دیدم ، و چند که بیرون می آیند به دنبال مانند دانته ،
که دهقانان اعلام کرد که او را به جهنم شده بود.
این بخشی از حیاط آمد "گنجایش تانک یا مخزن" و مواد زائد از همه
انواع و اقسام ، در اینجا آنها خشک استخوان -- و در زیرزمین خفه کننده که در آن روز روشن
آمد هرگز به شما ممکن است مردان و زنان و ببینید
کودکان خم شدن بیش از ماشین های چرخان و بیت اره استخوان را در همه نوع
اشکال ، تنفس ریه ها پر از گرد و غبار ریز آنها ، و محکوم به مرگ ، هر یک از
آنها ، طی یک مدت زمان خاص قطعی.
در اینجا آنها خون را به سفیده تخم مرغ ساخته شده ، و چیزهای دیگر بدبو به چیزهایی ساخته شده
هنوز هم بیشتر و بدبو.
در راهروها و غار که در آن انجام شد ، شما ممکن است خودتان را به عنوان در از دست دادن
غارهای بزرگ کنتاکی.
در گرد و غبار و بخار ، چراغ های برق را مثل برق زده دور خاموش بدرخشد
ستاره -- ستاره های قرمز و آبی سبز و بنفش ، با توجه به رنگ غبار و
دم که از آن آمد.
برای بوی این خانه قبرستان مخوف ممکن است کلمات در لیتوانیایی وجود دارد ،
اما هیچ کدام به زبان انگلیسی وجود دارد. فرد ورود به احضار
شجاعت خود را برای شیرجه رفتن آب سرد.
او به مانند یک مرد شنا در زیر آب ، او را دستمال خود را بر روی قرار دادن
چهره اش ، و شروع به سرفه کردن و خفه کردن ؛ و پس از آن ، اگر او هنوز هم معاند بودند ، او را
پیدا کردن سر خود شروع به حلقه ، و
وریدها در پیشانی خود را به تپش ، تا سرانجام او خواهد بود هزینههای
مسحور کننده انفجار گازهای آمونیاک و روشن کرده و اجرا برای زندگی خود ، و به
خارج نیم و ژولیده.
در بالای این اتاق جایی که آنها خشک "گنجایش تانک یا مخزن ،" جرم قهوه ای
چیزهای رشته است که پس از بخش زباله از لاشه باقی نمانده بود ، گوشت خوک داشته است
و پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکار میرود از آنها خشک شده است.
این مواد خشک شده آنها و سپس به پودر خوب عمل خرد کردن یا اسیاب کردن و پس از آنها تا به حال مخلوط
آن را به خوبی با یک سنگ قهوه ای اسرار آمیز اما بی ازار که آوردند
در داخل و توسط صدها نفر از زمین
انبوهی برای این منظور ، ماده آماده بود به کیسه قرار داده می شود و به بیرون فرستاده ،
به جهان به عنوان یکی از صد مارک های مختلف از استخوان استاندارد
فسفات است.
و سپس کشاورز در ایالت مین و یا کالیفرنیا یا تگزاس این ، خرید را می گویند بیست و پنج
دلار در تن و گیاه آن را با ذرت او و برای چند روز بعد از عمل
مزارع را بوی قوی داشته باشد ، و
کشاورز و واگن خود و اسب است که آن را برده بود ، همه آن را
بیش از حد.
در Packingtown کود خالص ، به جای آنکه از مواد طعم دهنده ، و به جای آن
از یک تن یا بیشتر در هکتار چندین زیر آسمان باز پخش ، صدها و وجود دارد
هزاران تن از آن را در یک ساختمان ،
اینجا و آنجا در شمع کومه علف خشک نشانه رفته است ، پوشش کف چند اینچ عمق و
پر کردن هوا با گرد و غبار خفگی است که تبدیل به یک طوفان شن خیره کننده است که باد
stirs.
این به این ساختمان بود که Jurgis آمد روزانه ، تا اگر توسط دست نامرئی کشیده است.
ماه مه یکی از فوق العاده سرد بود ، و نماز مخفی او اعطا شد ؛
اما در اوایل در ماه ژوئن آمد طلسم شکستن رکورد داغ وجود دارد ، و پس از آن وجود دارد
مرد می خواستم در کارخانه کود.
رئیس اتاق مخرب به دانستن Jurgis در این زمان آمده بودند ، و مشخص شده بود
او را برای یک مرد به احتمال زیاد ، و تا زمانی که او به درب در مورد دو ساعت این آمد
روز گرم نفس ، او احساس اسپاسم ناگهانی
درد شلیک از طریق او -- رئیس beckoned به او!
در ده دقیقه بیشتر Jurgis بیرون کشیده بود با کت و overshirt او ، و دندان های خود را را تنظیم
با هم و به کار رفته است. در اینجا یک مشکل برای او بود
ملاقات و فتح!
کار خود او را در حدود یک دقیقه زمان برای یادگیری است.
قبل از او در یکی از منافذ از آسیاب که در آن کود بود که زمین --
عجله مندرج در رودخانه قهوه ای بزرگ ، اسپری از بهترین گرد و غبار پرت مندرج در
ابرها.
Jurgis یک بیل به او داده شد ، و همراه با نیم دوجین دیگر آن وظیفه خود را به
بیل این کود را به چرخ دستی.
که دیگران در محل کار او توسط صدا می دانستند ، و این واقعیت که او گاهی اوقات
برخورد با آنها و در غیر این صورت آنها به خوبی به عنوان ممکن است داشته نشده است وجود دارد ، در
توفان گرد و غبار کور کننده مرد می تواند به شش پا در مقابل چهره اش را نمی بینم.
هنگامی که او یک سبد پر کرده بود او تا به حال به اطراف او را تاریکی پی چیزی گشتن تا یکی دیگر از آمد ، و اگر وجود دارد
هیچ در دست او ادامه داد : به تاریکی پی چیزی گشتن تا یکی از وارد است.
در پنج دقیقه او ، البته ، یک توده کود از سر به پا دادند
او را به اسفنج به کراوات بیش از دهان او ، به طوری که او می تواند نفس بکشد ، اما اسفنج نداشت
جلوگیری از پلک ها و لب های خود را از caking با آن و گوش خود را از پر کردن جامد.
او مانند یک شبح قهوه ای در گرگ و میش نگاه -- از مو گرفته تا کفش او رنگ شد
ساختمان و از همه چیز در آن است ، و برای همین موضوع یک صد متری خارج از آن.
این ساختمان به سمت چپ باز می شود ، و زمانی که باد منفجر دورهام و شرکت از دست رفته
مقدار زیادی از کود است.
کار کردن در آستین پیراهن خود ، و با دماسنج در بیش از یک صد ،
فسفات را از طریق هر منفذ پوست Jurgis 'خیس ، و در پنج دقیقه او
سردرد ، و در پانزده تقریبا خیره شده بود.
تپش خون در مغز او بود مانند ضرباندار موتور ، هراسان شده بود وجود دارد
درد در بالای جمجمه خود را ، و او به سختی می تواند کنترل دست خود را.
در این حال ، با حافظه محاصره چهار ماه خود را پشت سر او ، او در جنگیدند ، در دیوانگی
عزم و نیم ساعت بعد ، او شروع به استفراغ -- او استفراغ کرد تا زمانی که به نظر می رسید
که اگر درون خود را باید به تکه تکه های پاره شده است.
یک مرد می تواند به کارخانه کود استفاده می شود ، رئیس ، گفته بود اگر او را
تا ذهن خود را به آن ، اما Jurgis در حال حاضر شروع به دیدن است که آن یک سوال از ساخت تا خود را
معده می شود.
در پایان آن روز از وحشت ، او به ندرت می تواند بایستد.
او را به خود گرفتن در حال حاضر و پس از آن ، و لاغر در برابر یک ساختمان و خود را
یاطاقان ¬ های است.
بسیاری از مردان ، زمانی که بیرون آمد ، ساخته شده راست سالن -- که به نظر می رسید به محل
کود و سم مار زنگی در یک کلاس است.
اما Jurgis بود بیش از حد بیمار به نوشیدن فکر می کنم -- او تنها می تواند راه خود را به
خیابان و بر روی یک ماشین تلو تلو خوردن.
او حس شوخ طبعی ، و بعدها ، هنگامی که او دست قدیمی تبدیل شد ، او با استفاده از آن فکر می کنم
سرگرم کننده برای سوار شدن به تراموا و ببینید که چه اتفاقی افتاده است.
در حال حاضر ، با این حال ، او بیش از حد بیمار به آن توجه بود -- چگونه مردم را در ماشین شروع به نفس نفس زدن و
با خشم ادا کردن ، قرار دادن دستمال خود را به بینی خود را ، و میخکوب کردن او را با خشم
نگاهها.
Jurgis فقط می دانستند که انسان در مقابل او را بلافاصله و به او یک کرسی و
که نیمی از یک دقیقه بعد دو نفر در هر طرف از او بلند شده و که در کامل
دقیقه خودرو شلوغ تقریبا خالی بود --
آن مسافر که می تواند به اتاق بر روی پلت فرم داشتن بدست به راه رفتن.
البته Jurgis خانه اش ساخته شده بود کارخانه کود مینیاتور یک دقیقه پس از
ورود.
چیزهای نیم اینچ عمیق در پوست خود -- کل سیستم خود را از آن پر شده ، و
آن را گرفته اند یک هفته نه تنها از مالش ، اما از ورزش شدید ، برای به دست آوردن
آن را از او
همانطور که بود ، او می تواند در مقایسه با هیچ چیز شناخته شده برای مردان ، صرفه جویی که جدیدترین
کشف دانشمندان ، ماده ای که از خود ساطع میکند انرژی را برای زمان نامحدود ، بدون
بودن خود را در حداقل کاهش در قدرت است.
او بوی به طوری که او تمام مواد غذایی را در طعم جدول ساخته شده ، و مجموعه ای از تمام خانواده
به استفراغ برای خودش سه روز بود قبل از اینکه او می تواند هر چیزی را بر خود نگه
معده -- او ممکن است دست خود ، شستن و استفاده از
چاقو و چنگال ، اما دهان و گلو او پر از سم نیست؟
و هنوز هم Jurgis گیر کردن!
با وجود سردرد تقسیم او را تلو تلو خوردن به پایین گیاه و برداشتن خود
ایستاده یک بار دیگر ، و شروع به پارو در ابرها خیره کننده گرد و غبار.
و به این ترتیب در پایان هفته ، او یک مرد کود برای زندگی بود -- او قادر به غذا خوردن
دوباره ، و هر چند هرگز سر خود را متوقف درد ، آن را متوقف می شود به طوری بد که او
می تواند کار.
بنابراین گذشت تابستان دیگری نیز وجود دارد.
تابستان از رفاه در سراسر کشور ، و کشور می خوردند سخاوتمندانه از
بسته بندی محصولات خانه ، و مقدار زیادی کار برای همه خانواده بود ، به رغم
تلاش هکرها برای نگه داشتن فراوانی بیش از حد کار است.
دوباره آنها قادر به پرداخت بدهی های خود و برای شروع مبلغ کمی برای نجات است ، اما وجود دارد
یک یا دو فداکاری های آنها در نظر گرفته بیش از حد سنگین را برای مدتی طولانی ساخته شده باشد -- از آن به هم ریخته بود
بد است که پسران باید مقالات در سن خود را به فروش.
این کاملا بی فایده بود به آنها احتیاط و لابه با آنها کاملا بدون دانستن آن ،
آنها در لحن از محیط جدید خود را مصرف شد.
آنها یادگیری به زبان انگلیسی سلیس قسم می خورم ، آنها یادگیری به بلند کردن
stumps سیگار برگ و دود آنها ، به تصویب ساعت از قمار وقت خود را با سکه و
تاس و کارت های سیگار ؛ آنها
یادگیری محل همه خانه های فحشا در "خاکریز" و نام
madames "که آنها را نگه داشته ، و روز ضیافت دولت خود را در زمانی که آنها داد ،
که کاپیتان پلیس و سیاستمداران بزرگ همه حضور داشتند.
اگر بازدید "مشتری کشور" به آنها را بپرسید ، آنها می توانند او را بود که نشان می دهد
"Hinkydink" سالن مشهور و حتی می تواند به او با نام نقطه مختلف
قماربازان و اراذل و اوباش و "نگه دارید تا مردان" که محل مقر فرماندهی خود.
و بدتر ، پسر گرفتن از عادت آمدن از خانه در شب.
استفاده از آنچه که بود ، آنها را بپرسید ، اتلاف وقت و انرژی و امکان
کرایه ماشین سواری از stockyards هر شب هنگامی که هوا دلپذیر شد و
آنها می توانند زیر یک کامیون یا خزیدن به یک درگاه خالی و خواب را دقیقا مطابق با؟
تا زمانی که آنها به خانه آورد نیم دلار برای هر روز ، آنچه در آن اهمیت زمانی که آنها
آورده از آن؟
اما Jurgis اعلام کرد که از این به متوقف کردن به در همه آمده نخواهد بود بسیار
گام بلند ، و پس از آن که Vilimas و Nikalojus باید برای بازگشت تصمیم گرفته شد
مدرسه در پاییز ، که به جای
Elzbieta باید بیرون بروید و گرفتن برخی از کار ، جای خود را در خانه توسط او گرفته شده
جوان دختر.
کوچک Kotrina بود مانند بسیاری از کودکان فقیر ، قبل از موعد مقرر ساخته شده قدیمی و او مجبور به
مراقبت از برادر کوچک خود را ، که فلج ، و همچنین از نوزاد بود و او مجبور به
طبخ غذا و شستن ظروف و
خانه را تمیز ، و دارند شام آماده هنگامی که کارگران در شب به خانه آمد.
او تنها سیزده و کوچک برای سن او بود ، اما او این همه بدون سوفل ؛
و مادرش رفت ، و پس از trudging چند روز در مورد کارگاههای ، حل و فصل
پایین به عنوان یک کارمند از یک "ماشین سوسیس."
Elzbieta به کار مورد استفاده قرار گرفت ، اما او در بر داشت این تغییر ، به همین دلیل است که یکی از سخت
او تا به حال برای ایستادن بر پاهای خود را حرکت از هفت ساعت در صبح تا
نیمه گذشته دوازده ، و دوباره آن را از یک تا نیم گذشته پنج.
برای چند روز اول آن را به او به نظر می رسید که او می تواند آن ایستاده -- او رنج می برد
تقریبا به عنوان به عنوان حد Jurgis از کود ، و در غروب آفتاب
با سر او نسبتا وضعیتی وخیم است.
علاوه بر این ، او در یکی از حفره های تاریک مشغول به کار بود ، نور الکتریکی ، و
رطوبت بیش از حد ، کشنده بود -- همیشه وجود دارد puddles آب روی زمین و
بوی مشمئز کننده از گوشت مرطوب در اتاق.
افرادی که کار می کرد در اینجا به دنبال سنت های باستانی از طبیعت ، به موجب آن
باقرقره رنگ برگ های مرده در پاییز و برف در زمستان ، و
آفتابپرست ، که سیاه است که او بر دروغ
بیخ و بن و سبز وقتی که او را به یک برگ حرکت می کند.
مردان و زنانی که در این بخش مشغول به کار بودند دقیقا رنگ
"سوسیس کشور تازه" آنها ساخته شده است.
سوسیس اتاق محل جالب برای بازدید ، به مدت دو یا سه دقیقه بود ، و
ارائه شده است که شما را در افراد به نظر نمی آید ، این ماشین تولید شد شاید بیشتر
چیزهائی شگفت انگیزی که در کل کارخانه.
احتمالا سوسیس یک بار خرد شده بودند و با دست پر ، و اگر چنین است این امر می تواند
جالب باشد که بدانید که چگونه بسیاری از کارگران آواره توسط این اختراعات بوده است.
در یک طرف اتاق قیف ، به آن مرد shoveled بارهای گوشت و
wheelbarrows پر از ادویه جات ترشی جات ، در این کاسه بزرگ چرخان چاقو ساخته شده است که دو
هزار انقلاب یک دقیقه ، و هنگامی که
گوشت زمین خوب و تقلبی با آرد سیب زمینی بود ، و به خوبی با آب مخلوط شده ، آن را
در سمت دیگر اتاق به ماشین چاشنی مجبور شده است.
دوم توسط زنان تمایل بودند ، نوعی از فواره زدن اب وجود دارد ، به مانند نازل شلنگ ،
و یکی از زنان یک رشته طولانی از "پوشش" و پایان را بیش از
نازل و پس از آن که کل کار ، به عنوان
این نسخهها کار در انگشت دستکش تنگ است.
این رشته خواهد بود که بیست یا سی فوت طول ، اما زن آن را در
یک دم و زمانی که وی تا به حال چندین ، او را یک اهرم ، فشار و جریان
گوشت سوسیس را با شلیک گلوله ، به دست گرفتن پوشش با آن را به عنوان آن آمده است.
بنابراین ممکن است یکی از ایستادن و ببینید که ظاهر می شود ، به طور معجزه آسایی از دستگاه به دنیا آمد ،
wriggling مار سوسیس طول باور نکردنی.
در مقابل یک ظرف بزرگ که گرفتار این موجودات ، و دو زن که تصرف کردند
آنها را به همان سرعتی که ظاهر شده و آنها را به لینک هم پیچیده است.
این برای uninitiated گیج کننده ترین کار از همه ، برای همه که
زن به حال برای دادن یک به نوبه خود تنها از مچ دست و در برخی از راه او به ساختگی
هدیه دادن آن به طوری که به جای یک زنجیره بی پایان
از سوسیس ، یکی پس از دیگری ، زیر دست او رشد یک دسته از رشته ها وجود دارد ، همه
آویزان از یک مرکز واحد.
آن را کاملا شبیه به شاهکار یک ادم تردست بود -- برای زن کار می کرد
سریع است که چشم به معنای واقعی کلمه نمی توانست او را دنبال ، و تنها غبار وجود دارد
حرکت ، و درهم و برهم کردن پس از درهم و برهم کردن سوسیس ظاهر می شود.
در میان غبار ، با این حال ، این بازدید کننده به طور ناگهانی مجموعه ای تنش متوجه
صورت ، با دو چین و چروک در پیشانی graven ، و رنگ پریدگی رنگ پریده از
گونه ها و سپس او به طور ناگهانی بود که آن زمان او قرار بود در بود در بحر تفکر غوطهور شدن.
زن در رفتن نیست ، او در آنجا ماند حق وجود دارد -- ساعت به ساعت ، روز پس از روز ، در سال
پس از سال ، چرخاندن لینک های سوسیس و مسابقه با مرگ است.
این کار از روی مقاطعه بود ، و او بود APT به یک خانواده برای زنده نگه داشتن و استرن و
ظالم قوانین اقتصادی آن تنظیم شده بود که او تنها می تواند این کار را با کار فقط به عنوان
او ، با تمام روح خود را بر اساس کار خود را انجام داد ،
و با هرگز برای نگاه خوب لباس پوشیدن خانمها و آقایان که از طریق مسنجر
آمد به او خیره ، و در برخی از جانور وحشی در دامگاه.