Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل اول
سرما با اکراه از زمین به تصویب رساند ، و fogs بازنشسته ارتش را نشان داد
بر روی تپه ها کشیده شده است ، استراحت است.
ارتش به عنوان چشم انداز تغییر از قهوه ای تا سبز ، بیدار و شروع به
مرتعش شدن با اشتیاق در سر و صدا از شایعات.
چشمان خود را بر جاده ها ، که در حال رشد از فرورفتگی های طولانی از گل مایع کاربر به سایر نظرسنجی
معابر مناسب.
رودخانه ، کهربایی رنگی در سایه از بانک های آن ، purled و در پای ارتش و در
شب ، هنگامی که جریان از سیاهی پر غصه تبدیل شده بود ، یک نفر می تواند در سراسر را ببینید
قرمز ، سوسو زدن eyelike متخاصم اردوگاه
آتش سوزی در ابرو پایین تپه های دور تنظیم می شود.
هنگامی که یک سرباز خاص بلند توسعه فضائل رفت و مصمم برای شستن
پیراهن.
او آمد پرواز از بروک تکان دادن bannerlike پوشاک خود را.
او با داستان ، او را از یک دوست قابل اطمینان ، که آن را شنیده بود ، شنیده بود دارای عقاید شد
از یک سرباز سواره راستگو ، که آن را از برادر قابل اعتماد خود ، یکی از شنیده بود
orderlies در دفتر مرکزی تقسیم.
او هوا مهم هرالد در رنگ قرمز و طلا به تصویب رسید.
"ما در حال goin' T 'حرکت t'morrah -- مطمئن ،" او گفت : pompously به یک گروه در شرکت
خیابان.
"ما در حال goin' راه تا رودخانه ، برش سراسر ، '' در اطراف EM behint. "
او به مخاطبان توجه خود جلب کرد با صدای بلند و استادانه درست شده از طرح بسیار درخشان
مبارزه است.
وقتی که او تا به حال به پایان رسید ، مردان آبی لباس به گروه های کوچک استدلال بین پراکنده
ردیف کلبه چمباتمه زدن قهوه ای.
کامیون ران سیاه پوست که بر جعبه ترقه با رقص خنده دار
تشویق سربازان twoscore ترک بود.
او شنبه mournfully پایین.
دود lazily را از بسیاری از دودکش ها عجیب و جالب زیرفشار.
"اتمام حجت دروغ! که تمام آن است -- دروغ thunderin "گفت :" یکی دیگر از خصوصی با صدای بلند.
صورت صاف او برافروخته شد ، و دستان خود را به sulkily به شلوار خود محوری شدند '
جیب. او ماده را به عنوان بی حرمتی به او را گرفت.
"من اعتقاد ندارم ارتش derned قدیمی است که تاکنون به حرکت می کند.
ما مجموعه ای. من آماده به حرکت می کند هشت بار در
دو هفته گذشته ، و ما نقل مکان کرد نشده است. "
سرباز بلند قد بر به دفاع از حقیقت از شایعه خود او مجبور به نام احساس
معرفی شده است. او و یکی از بلند آمد نزدیک به مبارزه با
بیش از آن.
بدنی شروع به قبل از مونتاژ قسم می خورم.
او فقط با قرار دادن طبقه هیئت مدیره هزینه داشت و در خانه خود ، او گفت.
در اوایل بهار او را از اضافه کردن گسترده به راحتی از خودداری کرده بود
محیط خود را به خاطر او احساس بود که ارتش ممکن است در ماه مارس در هر شروع
لحظه ای.
از اواخر سال ، با این حال ، او تحت تاثیر قرار شده بود که آنها در یک نوع از اردوگاه ابدی شد.
بسیاری از مردان است که در یک مناظره روحیه.
یکی در شیوه ای peculiarly شفاف مشخص شده تمام برنامه های از ژنرال فرمانده.
او توسط مردان که طرفدار که برنامه های دیگر از مبارزات انتخاباتی وجود دارد ، مخالف بود.
آنها در هر یک از دیگر clamored ، شماره گیری مناقصه بیهوده برای جلب توجه محبوب است.
در همین حال ، سرباز بود که از ذهن شایعه با اهمیت زیادی سرو.
او به طور مستمر سوالات هزینههای بود.
"چه ، جیم؟" "' ارتش goin 'TH T' حرکت می کند. "
"آه ، چه در مورد یه حرف'؟ چگونه یه می دانیم آن است؟ "
"خب ، یه خویشاوندان نزدیک من ER b'lieve ، نه استهزاء کردن به عنوان یه دوست.
من مراقبت از آویزان نیست. "زیادی برای فکر در مواد غذایی وجود دارد
شیوه ای که در آن وی پاسخ داد.
او آمد نزدیک به آنها را قانع کننده ای توسط disdaining به اثبات تولید.
آنها بیش از آن رشد بسیار هیجان زده است.
خصوصی جوانی وجود دارد که به کلمات بلند گوش با گوش مشتاق
سرباز و نظرات متنوع از رفقای خود.
پس از دریافت یک پر از بحث های مربوط به راه پیمایی ها و حملات ، او را به رفت
کلبه او و crawled شده از طریق سوراخ پیچیده است که آن را به عنوان یک درب در خدمت است.
او آرزو به تنهایی با برخی از افکار جدید بود که به تازگی به او می آیند.
او در یک بانک گسترده ای که در سراسر پایان از اتاق کشیده نهاده شده است.
در انتهای دیگر ، جعبه ترقه را به خدمت به عنوان مبلمان ساخته شد.
آنها در مورد شومینه گروه بندی می شدند.
یک عکس از بارگیری در این هفته نشان داده شده بود بر دیوار وارد شوید ، و سه تفنگ بودند
موازات در گیره.
تجهیزات پیش بینی دستی شکار ، و برخی از ظروف قلع گذاردن بر شمع کوچک
هیزم. چادر تاشده خدمت به عنوان یک سقف بود.
نور خورشید ، بدون ، ضرب و شتم بر آن ، ساخته شده آن را در تب و تاب بودن یک سایه زرد روشن است.
یک پنجره کوچک مربع مورب نور سفیدتر بر اساس طبقه هم ریخته را به گلوله بست.
دود از آتش در زمان غفلت دودکش خاک رس و wreathed به
اتاق و این دودکش شل و ول از خاک رس و چوب ساخته شده ، تهدید بی پایان به مجموعه ای به آتش کشیده
کل استقرار.
جوانان در ترنس کمی از حیرت بود.
از همین رو آنها در گذشته برای مبارزه با شد. در روز بعد ، شاید می شود وجود دارد
نبرد ، و او را در آن می شود.
برای مدتی او را به کار موظف شد را به خود باور است.
او نمی توانست قبول با تضمین فال بود که او در یکی از آن مخلوط
امور بزرگ زمین است.
او ، البته بودند ، جنگ تمام عمر خود را خواب می دیدند -- از درگیری های مبهم و خونین
که او را با جارو و آتش خود را هیجان زده کرده بود.
او در سند چشم انداز خود را در مبارزات بسیاری را دیده بود.
او مردم امن در سایه چشم عقاب دلاوری هایش تصور بود.
اما بیدار او جنگ به عنوان blotches قرمز سیر در صفحات گذشته در نظر گرفته شده بود.
او آنها را به عنوان چیزهایی از گذشته با خود فکر تصاویری از تاج سنگین و قرار داده بود
بالا قلعه.
بخشی از تاریخ جهان است که او به عنوان زمان جنگ در نظر گرفته شده بود وجود دارد ،
اما او فکر کردم ، مدت ها است که بیش از افق رفته بود و برای همیشه ناپدید شده بود.
از خانه اش چشم جوانی خود را به حال پس از جنگ در کشور خود را با نگاه
بی اعتمادی. باید نوعی از امر بازی است.
وی زمانی شاهد مبارزه Greeklike ناامید بود.
چنین خواهد بود نه بیشتر ، او گفته بود. مرد بودند بهتر است ، یا ترسو تر.
آموزش و پرورش سکولار و مذهبی غریزه گلو ، دست و پنجه نرم محو بود ، و یا دیگر شرکت
امور مالی در بررسی احساسات برگزار می شود. او چندین بار به خدمت نظام را سوزانده بود.
قصه های جنبش های بزرگ زمین را تکان داد.
آنها نه ممکن است و مجزا Homeric ، اما به نظر می رسید به شکوه بسیار در آنها وجود دارد.
او از راه پیمایی ها ، sieges ، درگیری ها را خوانده بود ، و او به دیدن آن همه مدت زمان طولانی تر بود.
ذهن مشغول او برای او کشیده شده تا به حال تصاویر عجیب بزرگ در رنگ ، کم رنگ و پریده با
تنگی نفس اعمال است. اما مادرش او را دلسرد کرده بود.
او با برخی از تحقیر نگاه بر کیفیت از تب و تاب جنگ خود را تحت تاثیر قرار بود و
میهن پرستی است.
او می تواند به آرامی صندلی خود و با هیچ مشکل ظاهری او را صدها
دلیل این که چرا او از اهمیت بسیار بیشتری در مزرعه شد ، در زمینه
نبرد.
او روش های خاصی از بیان است که به او گفت که اظهارات خود را در مورد این موضوع را داشته است
از اعتقادات راسخ و عمیق آمدند.
علاوه بر این ، در کنار او بود ، به باور خود را که انگیزه های اخلاقی خود را در استدلال بود
غیر قابل تسخیر است.
در گذشته ، با این حال ، او شورش شرکت در برابر این نور زرد پرتاب ساخته شده بود
بر رنگ جاه طلبی های خود را.
روزنامه ها ، شایعات بی اساس از روستا ، picturings خود او را تحریک کرده بود
درجه uncheckable. آنها در حقیقت مبارزه بطور عالی یا ظریف یا ریز پایین
وجود دارد.
تقریبا هر روز روزنامه ها چاپ حساب از یک پیروزی قاطع است.
یک شب ، او در رختخواب دراز ، باد به او انجام داده بود clangoring کلیسا
بل به عنوان برخی از علاقه مندان *** طناب دیوانه وار به بیان اخبار پیچ خورده از
نبرد بزرگ
این صدا از مردم شادی در شب او را از سرما لرزیدن در طولانی مدت ساخته شده بود
شور و شعف هیجان.
بعدها ، او را به اتاق مادرش رفته بود و به این ترتیب سخن گفته بود : "ما ، من قصد دارم
ثبت نام کند. "" هنری ، آیا شما نمی احمق "، مادرش
بود پاسخ داد.
او سپس صورت خود را با لحاف پوشانده شده است.
پایان دادن به این موضوع برای آن شب بود.
با این حال ، صبح روز بعد او به یک شهر بود که نزدیک به مزرعه مادرش رفته بود
و در یک شرکت بود که شکل گیری وجود دارد داوطلب خدمت سربازی بود.
وقتی او به خانه برگشته بود ، مادرش بود به دوشش گاو راه راه.
چهار نفر دیگر در انتظار ایستاده بود. او : "ما ، من داوطلب خدمت سربازی ، به او گفت :
diffidently.
در یک سکوت کوتاه وجود دارد. "از خداوند انجام خواهد شد ، هنری ،" او بود
در نهایت در پاسخ ، به حال و سپس ادامه داد : به شیر گاو راه راه.
هنگامی که او در راهرو ایستاده بود با لباس سرباز خود را در پشت او ، و با
نور از هیجان و امید در چشمان او تقریبا شکست تب و تاب بودن از پشیمانی
برای اوراق قرضه خانه ، او دو اشک دیده بود
ترک مسیرهای پیاده روی خود را بر روی گونه ها زخم مادرش.
با این حال ، او را با گفتن هیچ چیز نا امید شده بود هر آنچه در مورد بازگشت با او
سپر یا بر روی آن.
او خصوصی خود را برای یک صحنه زیبا ابتدا.
او برخی از احکام که به او فکر می تواند با دست زدن به اثر مورد استفاده قرار گیرد آماده کرده بود.
اما حرف های او برنامه هایش را ویران کردند.
او سرسختانه پوست کنده به حال سیب زمینی و او را به شرح زیر خطاب : "شما مراقب ،
هنری ، مراقبت خوب از yerself در این کسب و کار مبارزه -- شما مراقب ،
یک مراقبت خوب از yerself.
برو thinkin 'شما می توانید بدنه ارتش شورشی را در آغاز لیسیدن ، چون یه نمی تواند.
فلر Yer بذله گویی یکی کمی در میان بسیاری بدنه دیگران و yeh've ساکت
"انجام آنچه آنها می گویند یه.
من می دانم شما چطور است ، هنری. "من knet یه هشت جفت جوراب ، هنری ،
و من در تمام yer بهترین تی شرت ها قرار داده است ، چرا که من می خواهم پسر من به بذله گویی به عنوان گرم
و comf'able به عنوان کسی در ارتش.
هر زمان که آنها سوراخ هایی در 'EM ، من می خواهم یه به ارسال EM راست دور برگشت به من ، بنابراین من
EM KIN درن. "' allus مراقب باشید "را انتخاب کنید yer
comp'ny.
بسیاری از مردان بدی در ارتش ، هنری وجود دارد.
ارتش می سازد 'EM وحشی ، و آنها مانند هیچ چیز بهتر از کار منجر خاموش
allus فلر جوان مثل شما ، هرگز نشده است را از خانه خیلی دور است و
مادر ، 'یادگیری - EM برای نوشیدن و قسم می خورم.
آنها مردمی روشن نگه دارید ، هنری.
من نمی خواهم یه به هر چیزی ، هنری ، که یه خواهد بود خجالت به من اجازه دهید تا کنون انجام
بشناسند. بذله گویی فکر می کنم اگر من به عنوان یه watchin 'بود.
اگر یه که در allus ذهن yer ، من حدس می زنم yeh'll آمده در مورد حق خارج نگه دارید.
"باید یه allus به یاد داشته باشید پدر yer ، بیش از حد ، کودک ، به یاد داشته باشید" او مست هرگز یک قطره
licker در زندگی خود ، و به ندرت سوگند سوگند متقابل.
"من نمی دانم چه چیز دیگری برای گفتن یه ، هنری ، مگر که یه باید بدون هرگز
shirking ، فرزند ، در حساب من است.
اگر چنین است یک زمان می آید که یه به بالا زدن و یا انجام یک چیز متوسط ، به همین دلیل ، هنری ، نمی
از هر چیز 'cept چه حق فکر می کنم ، چرا که بسیاری از زن به تحمل وجود دارد
'ginst چیز عبارت جستجو این بار ، و خداوند خواهید keer همه ما را.
"آیا forgit در مورد جوراب و تی شرت ، فرزند نیست و من یک فنجان قرار داده
مربا توت سیاه با بسته نرم افزاری yer ، زیرا من می دانم آن را بالاتر از همه چیز یه دوست.
خوب شده توسط ، هنری.
مراقب باشید ، و یک پسر خوب است. "او ، البته ، بی تاب شده بود تحت
مصیبت از این سخنرانی. نشده بود کاملا او انتظار می رود ، و
او آن را با هوا از سوزش متحمل شده بود.
او ترک احساس تسکین مبهم است. با این حال ، زمانی که او از نگاه
دروازه ، او مادرش دو زانو در میان parings سیب زمینی دیده می شود.
چهره قهوه ای اش upraised شده ، با اشک آغشته شده بود ، و شکل یدکی او لرزش بود.
او متمایل شدن سر خود را و رفت ، ناگهان احساس شرم از اهداف خود است.
از خانه اش او را به حوزه رفته بود به پیشنهاد بخدا سپردیم به بسیاری از همکلاسی ها.
آنها به حال در مورد او با تعجب و تحسین thronged.
او احساس خلیج (فارس) در حال حاضر بین آنها بود و با افتخار آرام دارای عقاید.
او و برخی از همراهان او بود که donned آبی کاملا با دسترسی بر آنها غلبه کردند
برای همه از یک بعد از ظهر ، و آن چیزی که بسیار خوشمزه شده بود.
آنها بود strutted.
برخی از دختر با موهای روشن سرگرم کننده با نشاط را در روح رزمی خود ساخته شده بود ، اما
بود دیگر وجود دارد و تیره تر دختر آنها او gazed در صبورانه ، و او فکر
او سنگین و غم انگیز در نگاه آبی و برنج او بزرگ شد.
همانطور که او تا به حال راه می رفت پایین مسیر بین ردیف بلوط ، او سر خود را تبدیل کرده و
او را در یک پنجره تماشای عزیمت خود شناسایی شده است.
او را درک ، او بلافاصله آغاز کرده بود تا از طریق درخت بالا خیره
شاخه در آسمان.
او یک معامله خوب از سراسیمگی و شتاب در حرکت خود را دیده بود او به عنوان تغییر خود
نگرش. او اغلب از آن فکر کرد.
در راه به واشنگتن روح او افزایش یافت.
هنگ تغذیه شد و در ایستگاه بعد از ایستگاه caressed تا به حال جوانان
معتقد بودند که او باید یک قهرمان است.
مخارج اسراف از گوشت نان و سرد ، قهوه ، ترشی و شور و پنیر وجود دارد.
همانطور که او در لبخند از دختران basked و بود بصورت تماسهای مکرر و قدردانی توسط مردان قدیمی ،
او در حال رشد در درون او احساس قدرت به عمل صالح انجام داده توانا اسلحه بود.
پس از journeyings پیچیده با بسیاری از مکث ها ، ماه ها از خسته کننده می آیند وجود داشته
زندگی در اردوگاه.
او تا به حال این باور است که جنگ واقعی مجموعه ای از مبارزات مرگ با گذشت زمان کوچک بود
در بین خواب و غذا ، اما از آنجایی که هنگ او به میدان آمده بودند و ارتش
کمی انجام داده بود ، اما هنوز هم نشستن و خودتان را گرم نگهدارید.
او سپس به تدریج به عقب آورده شد به ایده های قدیمی خود است.
مبارزات Greeklike خواهد بود نه بیشتر.
مرد بودند بهتر است ، یا ترسو تر. آموزش سکولار و مذهبی بود محو
غریزه گلو ، دست و پنجه نرم ، و یا دیگری مالی شرکت برگزار شد ، در بررسی احساسات.
او توجه خود را صرفا به عنوان بخشی از یک تظاهرات گسترده ای آبی رشد کرده بود.
استان او به نگاه کردن ، تا آنجا که او می تواند ، برای راحتی شخصی خود.
او برای تفریح می تواند شست خود را تکان دادن و گمان در افکار که باید
تحریک ذهن ژنرال.
همچنین ، او و حفاری حفر شد و در بررسی و حفر شده و حفر و
بررسی. تنها دشمنان او به حال دیده می شود برخی از pickets شد
همراه بانک رودخانه.
آنها زیادی خورشید دباغی ، فلسفی ، که گاهی تاملی در آبی به ضرب گلوله کشته شدند
pickets.
هنگامی که برای این پس از آن سرزنش شده است ، آنها معمولا ابراز غم و اندوه ، و سوگند یاد شده توسط
خدایان خود را که اسلحه بدون اجازه آنها منفجر شده بودند.
جوانان ، وظیفه گارد یک شب ، در سراسر جریان را با یکی از conversed
آنها.
او یک مرد کمی پاره پاره ، که به طرز ماهرانه ای بین کفش خود را تف کرد و صاحب بود
یک صندوق بزرگ تضمین کودکانه و شیرین و مطلوب است.
جوانان او را دوست داشت شخصا.
"سرباز شمالی امریکا ، از سوی دیگر به وی اطلاع داده بود ،" yer حق dum خوب فلر. "
این احساسات ، شناور بر هوا هنوز به او ، او را به طور موقت پشیمانی ساخته شده بود
جنگ.
جانبازان های مختلف به او گفته بود داستان.
برخی از انبوهی از رنگ خاکستری ، bewhiskered که پیشرفت با لعنت بی امان بودند صحبت کرد و
جویدن توتون با شجاعت ناگفتنی ؛ بدن فوق العاده ای از سربازی شدید که
جارو همراه مانند Huns.
دیگران صحبت از مردان ژنده پوش و گرسنه ابد که پودر محزون را از کار اخراج.
"آنها از طریق آتش جهنم خواهید به اتهام' گوگرد T 'دستگاه گوارش هولت در یک کیسه پارچه ای ،'
معده عبارت جستجو lastin بلند نیست ، به او گفته بود.
از این داستان ها ، جوانان تصور قرمز ، استخوان ها زندگی می کنند با چسبیدن از طریق شکاف
در اونیفورم پژمرده است.
با این حال ، او می تواند تمام ایمان در داستانهای کهنه سربازان آمریکایی قرار داده نیست ، برای جذب آنها
شکار.
آنها بسیاری از دود ، آتش ، خون و صحبت کردیم ، اما او نمی تواند بگوید که چقدر ممکن است
نهفته است. آنها مصرانه فریاد می کشید "ماهی تازه" در
او باشد ، و در هیچ عاقل می شود قابل اعتماد بودند.
با این حال ، او در حال حاضر که آن را تا حد زیادی نیست مهم نیست که چه نوع از سربازان او درک
رفتن به مبارزه است ، بنابراین زمانی که آنها جنگیدند ، که حقیقت هیچ کس مورد مناقشه است.
یک مشکل جدی تر وجود دارد.
او در تختخواب سفری خود دراز تعمق بر آن است. او سعی کرد به ریاضی را به خودش ثابت کند
که او نمی توانست اجرا را از یک نبرد. پیش از او هرگز احساس موظف به
دست به گریبان شدن بیش از حد به طور جدی با این سوال ها.
او در زندگی اش کارهای معینی را مسلم گرفته شده بود ، به چالش کشیدن هرگز باور خود را در
موفقیت نهایی و آزار کمی در مورد وسایل و جاده ها.
اما در اینجا او با چیزی از لحظه ای مواجه شد.
ناگهان به او ظاهر شده بود که شاید در یک نبرد ، او ممکن است اجرا کنید.
او مجبور به اعتراف است که تا آنجا که به عنوان جنگ نگران بود او می دانست که هیچ چیز از خود بود.
زمان کافی قبل از او اجازه داده اند این مسئله را به پا زدن پاشنه های خود را در
پورتال های بیرونی از ذهن خود را ، اما در حال حاضر او احساس مجبور به دادن توجه جدی به
آن.
کمی وحشت : ترس در ذهن او رشد داشته است. همانطور که از تخیل خود را به جلو رفته و به یک مبارزه ،
امکانات شنیع او را دیدم.
او مداقه menaces کمین از آینده و شکست خورده در تلاش برای دیدن
خود ایستاده محکم در میان آنها است.
او چشم انداز خود را از شکوه شکسته تیغه به یاد می آورد ، اما در سایه قریب الوقوع
جنجال و هیاهو به او مشکوک آنها را به تصاویر غیر ممکن است.
او از تختخواب سفری بر خاست و شروع به سرعت حالتی عصبی پس وپیش.
"خوب خداوند ، ماده TH' با من چه؟ "او گفت : با صدای بلند.
او احساس کردند که در این بحران قوانین خود را از زندگی بی فایده است.
هر چه او از خود آموخته بود در اینجا بی فایده بود.
او آنلاین نیست.
او را دیدم که او دوباره خواهد بود موظف به تجربه او در جوانان اوایل بود.
او باید اطلاعات خود ، تجمع می یابد و در عین حال او حل و فصل باقی می ماند نزدیک
هنگام گارد خود را مبادا آن ها که او می دانست هیچ چیز everlastingly باید
رسوایی او را.
"پروردگار خوب!" او در ترسانیدن تکرار شده است. پس از یک زمان سرباز قد بلند داخل است و فقدان
کاربران آنلاین از طریق سوراخ. خصوصی با صدای بلند به دنبال.
آنها کشمکش.
که همه حق است ، گفت : "سرباز قد بلند او وارد است.
او دست تکان دادند دست خود را expressively. "شما می توانید من و یا باور بذله گویی به شما به عنوان ، نه
می خواهم.
شما به انجام این است که بنشینید و منتظر به عنوان آرام به آنجا که می توانید.
خیلی زود پس از آن شما پیدا کردن من درست بود. "
رفیق او سرسختانه grunted.
برای یک لحظه او به نظر می رسید به جستجو برای یک پاسخ بسیار خوبی است.
وی در پایان گفت : "خوب ، شما همه چیز را در جهان نمی دانم ، آیا شما؟"
"هنوز اعلام نکرده است من می دانستم که همه چیز را در جهان ،" retorted دیگر به شدت.
او شروع به پر کردن مقالات مختلف به کوله پشتی خود را به صورت چسبیده.
جوانان ، pausing در پیاده روی اعصاب خود ، در شکل مشغول نگاه.
"رفتن به جنگ ، مطمئن ، وجود دارد ، جیم؟" او پرسید :.
البته ، وجود دارد "پاسخ داد : سرباز قد بلند.
"البته وجود دارد. بذله گویی منتظر "درخت کنجد به فردا ، و شما
را ببینید یکی از بزرگترین جنگ تا کنون شد.
شما بذله گویی صبر کنید. "" تندر "گفت : جوانان.
"اوه ، شما به مبارزه با این زمان مراجعه کنید ، پسر من ، چه خواهید بود به طور منظم انجام شده مبارزه ،"
اضافه سرباز قد بلند ، با هوا از یک مرد است که در مورد نمایشگاه نبرد
به نفع دوستان خود.
متعجب! گفت : "یکی از با صدای بلند از یک گوشه. "خب ، اظهار داشت جوانان ،" مانند نه به عنوان
این story'll به نوبه خود از بذله گویی مانند آنها را به دیگران است. "
نه بسیار خواهد شد ، نه "پاسخ داد : سرباز قد بلند ، exasperated.
نه مقدار از آن را نمی خواهد. آیا سواره نظام نه همه شروع این صبح؟ "
او در مورد او glared.
هیچ کس اظهارات خود را تکذیب کرد. "سواره نظام آغاز شده امروز صبح ،" او
ادامه داد. "آنها می گویند به سختی هر سواره نظام وجود ندارد
در اردوگاه باقی مانده است.
آنها در حال رفتن به ریچموند ، و یا برخی از مکان ، در حالی که همه ما مبارزه با Johnnies.
برخی از گول زدن است که می خواهم. هنگ کردم سفارشات ، بیش از حد.
فلر آنچه دیده می شود 'EM به ستاد به من گفت که کمی در حالی که پیش.
و آنها بالا بردن blazes سراسر اردوگاه -- هر کسی می تواند که مراجعه کنید ".
"Shucks!" گفت : یکی از با صدای بلند.
جوانان برای مدتی سکوت باقی ماند. در گذشته او به سرباز قد بلند صحبت کرد.
"جیم" "چیست؟"
"چگونه می توانم شما فکر می کنید" reg'ment خواهید انجام دهید؟
"آه ، آنها خواهید همه حق است ، من حدس می زنم ، مبارزه با آنها پس از یک بار به آن را دریافت کند ، گفت :"
دیگر با قضاوت سرد. او استفاده خوب از سوم شخص ساخته شده است.
بوده است وجود دارد heaps از سرگرم کننده 'EM poked چون آنها ، البته ، و همه
که ، اما آنها همه حق مبارزه ، من حدس می زنم ".
"فکر می کنم هر یک از پسران خواهید اجرا کنید؟" پافشاری جوانان.
"اوه ، ممکن است وجود دارد چند" EM اجرا ، اما آنها وجود دارد نوع در هر هنگ ،
به خصوص زمانی که آنها برای اولین بار زیر آتش می رود ، "دیگری در راه متحمل گفت.
"البته که ممکن است رخ می دهد که بدنه کیت و boodle ممکن است شروع و اجرا ، اگر بعضی از
جنگ بزرگ آمد اول خاموش ، و بعد از آن دوباره آنها ممکن است باقی بماند و مبارزه مانند سرگرم کننده.
اما شما می توانید شرط هیچ چیز.
البته آنها زیر آتش هرگز نبوده است با این حال ، و این احتمال وجود دارد نیست ، آنها خواهید لیسیدن
بدنه ارتش شورشی به oncet اولین بار ، اما من فکر می کنم آنها خواهید مبارزه با بهتر از
برخی ، اگر بدتر از دیگران است.
این راه من figger است.
آنها به ماهی تازه reg'ment و همه چیز را ، اما پسران خوب
سهام ، و بیشتر از 'EM" خواهید مبارزه مانند گناه پس از oncet دستگاه گوارش 'shootin ،" او اضافه کرد ،
با تاکید توانا در چهار تاریخ و زمان آخرین کلمات است.
"آه ، شما فکر می کنید می دانید --" آغاز کرد و این سرباز با صدای بلند با تمسخر.
دیگر وحشیانه بر او تبدیل شده است.
آنها تا به حال نزاع سریع ، که در آن بر هر عجیب و غریب مختلف دیگر محکم
epithets. جوانان در آخرین آنها را قطع کرد.
"آیا تا به حال فکر می کنم شما ممکن است شخصی برای خود راه اندازی کنید ، جیم؟" او پرسید.
او در نتیجه گیری جمله خندید که اگر او به هدف یک شوخی به معنای بود.
سرباز با صدای بلند نیز منتظر بودند.
خصوصی بلند دست تکان دادند دست خود را.
"خوب ، گفت :" او عمیقا "من فکر کردم ممکن است بیش از حد گرم برای جیم Conklin در
برخی از آنها scrimmages ، و اگر کل بسیاری از پسران آغاز شده و اجرا شود ، به همین دلیل ، من s'pose من
شروع و اجرا شود.
و اگر من یک بار شروع به اجرا ، من می خواهم شیطان است ، و بدون اشتباه اجرا کنید.
اما اگر هر کسی ایستاده و مبارزه ، ، چرا ، من ایستاده و مبارزه.
jiminey ، من.
من بر روی آن شرط می بندم. "" متعجب! "گفت : با صدای بلند.
جوانان از این داستان قدردانی برای این کلمات از رفیق خود احساس می شود.
او که همه از مردان ناازموده دارای اعتماد به نفس بزرگ و درست می ترسید بود.
او در حال حاضر در یک اقدام اطمینان بود.