Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل پنجم
آماده سازی برای خروج از دفتر را به خود ضعیف خود در طول یک ساعت یک بابیت
و نیمی از دوره او ناهار بود تا حدودی کمتر استادانه درست شده نسبت به برنامه ریزی برای
یک جنگ عمومی اروپا.
او مضطرب به خانم McGoun ، "چه زمانی شما را به ناهار؟
خوب ، اطمینان حاصل کنید که خانم Bannigan در سپس.
به او توضیح دهید که اگر Wiedenfeldt می نامد ، او را به او بگویید من در حال حاضر داشتن
عنوان پیش بینی کرد. و آه ، 'B راه را به من یادآوری به فردا به
باید Penniman آن را ردیابی است.
حال اگر کسی در می آید به دنبال خانه ارزان ، به یاد داشته باشید ما به پرتاب که بنگور
جاده محل را بر روی کسی. اگر شما به من نیاز دارید ، من در ورزشی
باشگاه.
و -- محله -- -- محله -- I'll می شود توسط دو "او خاکستر سیگار برگ خاموش جلیقه خود dusted.
او نامه ای دشوار پاسخ داده نشده را بر روی شمع کار ناتمام قرار داد ، که او ممکن است
شکست نه برای حضور در آن است که بعد از ظهر.
(سه noons ، در حال حاضر ، او در همین نامه در شمع ناتمام قرار داده بود.)
او بر روی یک برگه زرد پشتوانه کاغذ یادداشت scrawled : "دکتر ساعت APT abt
که به او احساس مطلوب داشتن در حال حاضر در مورد دیده می شود آپارتمان
درب خانه.
او کشف کرد که او سیگار کشیدن یکی دیگر از سیگار برگ.
او آن را دور انداختیم ، اعتراض ، "رفو آن ، من فکر کردم شما می خواهم این سیگار کشیدن رفو را ترک!"
او شجاعانه بازگشت و جعبه سیگار برگ به مکاتبات فایل ، قفل آن را پنهان می کردند
کلید را در یک محل سخت تر ، و raged ، "باید از خودم مراقبت کنم.
و نیاز بیشتر ورزش -- راه رفتن به باشگاه ، هر روز ظهر تنها -- فقط آنچه من انجام دهید -- هر
ظهر قطع کردن این خودر با موتور در همه زمان ها است. "این قطعنامه به او احساس نمونه.
بلافاصله پس از آن او تصمیم گرفت که این ظهر خیلی دیر شده بود به راه رفتن.
آن را انتخاب کرد ، ولی به زمان کمی بیشتر به شروع به ماشین او و لبه آن را به ترافیک از آن
گرفته اند به راه رفتن از بلوک های سه و نیم به این باشگاه است.
II همانطور که او راند او را با علاقه نگاه
آشنایی در ساختمان.
یک غریبه به طور ناگهانی به کسب و کار مرکز از اوج کاهش یافته است ، می توانست
گفت که آیا او در یک شهر اورگون یا گرجستان ، اوهایو و یا مین ، اوکلاهما یا بود
مانیتوبا.
اما برای هر اینچ بابیت فردی و تکان دهنده بود.
مثل همیشه او اشاره کرد که ساختمان در سراسر راه کالیفرنیا سه طبقه بود
پایین تر ، در نتیجه سه داستان کمتر زیبا ، خود را از ساختمان ریوز خود.
مثل همیشه ، زمانی که او کفش سالن پارتنون شاین ، کلبه یک داستان که در کنار تصویب
گرانیت و قرمز و آجر ponderousness کالیفرنیا ساختمان شبیه
حمام خانه در زیر یک صخره ، او اظهار داشت :
"Gosh ، باید برای دریافت کفش من این بعد از ظهر تابیده.
فراموش کردن آن. "
در سیمپلکس فروشگاه مبلمان اداری ، ملی آژانس ثبت نام نقدی ، او yearned
برای یک دستگاه ضبط صوت ، ماشین تحریر است که اضافه کردن و ضرب ، به عنوان یک شاعر yearns
برای quartos یا یک پزشک برای رادیوم.
در مغازه لباس مردان اعلی او دست چپ خود را خاموش چرخ فرمان در زمان به لمس
روسری خود را ، و فکر خوبی از خودش به عنوان یکی که خریده روابط گران "است و می تواند
پرداخت پول نقد برای 'EM ، بیش از حد ، توسط golly" و در
فروشگاه سیگار برگ متحده ، با هوشیاری خود را برنگ خون و طلا ، او منعکس شده است ، : "واندر
اگر من نیاز به چند تا سیگار برگ -- ادم سفیه و احمق -- با شاقول ازمودن را فراموش کرده - - 'T کاهش سیگار کشیدن احمق من" است.
او را در بانک خود ، معدنچیان و Drovers ملی نگاه کرد ، و در نظر گرفته که چگونه
باهوش و جامد او به بانک با marbled بنابراین ایجاد شد.
لحظه بالا او در برخورد از ترافیک در زمانی که او در گوشه ای متوقف شد
در زیر برج های بلند ملی دوم.
اتومبیل خود را با چهار نفر دیگر در یک خط از بی قراری فولاد را به عنوان سواره نظام banked شده بود ، در حالی که
ترافیک شهر متقاطع ، لیموزینها و عظیمی در حال حرکت ، وانت و موتور مصر
چرخه ، ریخت و در گوشه ای دورتر ،
riveters پنوماتیک رنگ بر روی اسکلت آفتاب اندود از یک ساختمان جدید و از این
TORNADO فلش الهام از چهره آشنا ، و یک بوستر همکار
فریاد زد : "' H ، جورج! "
بابیت دست تکان دادند در همسایگی محبت ، و با ترافیک به عنوان پلیس داخل است و فقدان
برداشته دست خود را. وی خاطر نشان کرد چگونه سرعت اتومبیل خود برداشت.
او احساس برتر و قدرتمند ، مثل یک شاتل از فولاد جلا darting در برنامه ای وسیع
ماشین است.
مثل همیشه او را نادیده گرفت دو بلوک ، بلوک های فاسد از رتبهدهی نشده است دوباره نیست
دوده و shabbiness از اوج سال 1885 است.
در حالی که او عبور پنج و ده درصد ذخیره ، داکوتای مهمانخانه ، کونکوردیا
سالن با آن تسلیم اتاق و دفاتر ثروت پیشگویان و chiropractors ، او
فکر چقدر پول او ساخته شده است ، و او
افتخار و کمی نگران کوچک و انجام مبالغ قدیمی آشنا :
"چهار صد و پنجاه plunks صبح امروز از معامله Lyte.
اما به دلیل مالیات است.
بیایید ببینیم که : من باید به جلو و از هشت هزار خالص در سال جاری و صرفه جویی در پانزده
صد از آن -- نه ، اگر من قرار داده تا گاراژ و نه -- بیایید ببینید : شش صد و چهل و روشن
ماه گذشته ، و دوازده بار شش چهل
باعث می شود -- باعث -- اجازه دهید را ببینید : شش بار دوازده هفتاد و دو صد و -- آه موش ، به هر حال ،
توانا و همراهان چند با کشیدن پایین. هین در حال حاضر ، که چندان بد نیست -- من هشت هزار
هشت هزار دلار سال -- هشت
هزار دلار خوب آهن سخت -- شرط می بندم بیش از پنج درصد وجود ندارد. از
مردم در تمام ایالات متحده را بیشتر از عمو جورج کند ، توسط golly!
سمت راست در بالای پشته!
اما -- هزینه راه -- به هدر رفتن بنزین خانواده ، و همیشه مانند لباس پوشیدن
میلیونرهای و ارسال است که هشتاد سال و ماه به مادر -- و همه این
stenographers و فروشندگان درآوردن من برای هر صد می توانند داشته باشند -- "
اثر بودجه برنامه ریزی علمی خود بود که او در یک بار احساس
پیروزمندانه ثروتمند و شدیدا ضعیف ، و او در میان این پایان نامه ها
متوقف اتومبیل خود ، با عجله به خبر کوچک
فروشگاه و مجموعهای از مطالب گوناگون ، و خریداری برق فندک سیگار برگ که او تا به حال آرزو
برای یک هفته.
وی وجدان خود را با تشنجی و پر سروصدا بودن dodged ، و توسط فریاد در کارمند ، "حدس
این پرداخت prett نزدیک خود را در مسابقات ، EH؟ "
این یک چیز زیبا ، یک استوانه nickeled با سوکت تقریبا نقره ای بود ، به
از اتومبیل خود به داشبورد متصل است.
نه تنها به عنوان شعار حمل بر روی شمارنده مشاهده ، "کمی شیک پوش
پالایش ، وام ، آخرین لمس از کلاس به صورت خودکار نجیب زاده ، "اما بی بها
زمان محافظ.
با آزادی او را از متوقف کردن ماشین به نور یک بازی ، آن را در یک یا دو ماه
به راحتی ده دقیقه صرفه جویی کنید. او در راند او را در آن نگاه است.
"خیلی خوب است.
همیشه می خواستم ، "او گفت wistfully. "یک چیزی که یک فرد سیگاری باید بیش از حد."
سپس او از یاد برد که او داده بود سیگار کشیدن است.
رفو آن! "او سوگواری کردند.
"اوه ، من فرض کنید من سیگار برگ یک بار در در حالی که ضربه.
و -- یک راحتی بزرگ برای مردمی دیگر.
ممکن است فقط تفاوت در گرفتن صمیمی با برخی از هموطنان که از سر باز کردن
فروش می باشد. و -- قطعا به نظر می رسد خوب وجود دارد.
بدیهی است درشکه یک اسبه کمی توانا و باهوش است.
می دهد لمس تاریخ و زمان آخرین پالایش و طبقه است.
I -- توسط golly ، من حدس می زنم من می توانم آن را اگر من می خواهم به پرداخت هزینه!
نخواهد بود تنها عضو این خانواده است که یک doggone هرگز
لوکس! "
بنابراین ، لادن با گنج ، پس از سه و نیم بلوک از ماجراجویی رمانتیک ، او
راند تا به این باشگاه است.
III باشگاه زنیت ورزشی ورزشی
و دقیقا یک باشگاه ، بلکه آن است که اوج در کمال.
این فعال و دود misted اتاق بیلیارد ، آن را توسط بیس بال نشان داده شده و
تیم های فوتبال و استخر و سالن تربیت بدنی یک دهم از اعضای
پراکنده برای کاهش امتحان کنید.
اما بیشتر از سه هزار عضو استفاده از آن به عنوان یک کافه که در آن به ناهار ، کارت های بازی ،
روایت داستان ، دیدار با مشتریان ، و سرگرم از عموهای شهر شام.
این بزرگترین باشگاه در این شهر است ، و نفرت رئیس آن اتحادیه محافظه کار
باشگاه ، که تمام اعضای صدا از تماس های ورزشی "فاسد ، مغرور ، مبهم ،
سوراخ قدیمی گران -- و نه یک میکسر خوب در محل -- شما نمی تواند به استخدام من برای پیوستن به ".
آمار نشان می دهد که هیچ یک از اعضای ورزشی تا به حال خودداری انتخابات
اتحادیه و از آنهایی که انتخاب می شوند ، شصت و هفت درصد است. استعفا از ورزشی
و پس از آن شنیده می گویند ، در
تقدس کسل کننده از سالن اتحادیه ، ورزشی خواهد بود یک هتل بسیار خوب ، اگر
آن را منحصر به فرد تر بودند. "
ساختمان باشگاه های ورزشی و نه داستان بالا ، آجر زرد با سقف شیشه ای باغ
بالا و ایوان از ستون های سنگ آهک بزرگ زیر است.
لابی ، با ستون های ضخیم خود را کان سنگ متخلخل ، با اشاره vaulting آن ، و
قهوه ای لعاب کاشی کف مانند نان خوب پخته شده ، پوسته ، ترکیبی از کلیسای جامع -
دخمه و rathskellar.
اعضای عجله خود را به لابی به عنوان اینکه آنها خرید بودند و وقت زیادی نه برای
آن.
بنابراین بابیت را وارد کنید ، و به گروه ایستاده ضد سیگار برگ او whooped ،
"چگونه پسران؟ چگونه پسران؟
خوب ، خوب ، روز خوب! "
Jovially آنها whooped -- Vergil Gunch ، زغال سنگ ، فروشنده ، سیدنی Finkelstein ،
ladies' آماده به پوشیدن خریدار برای Parcher و استین گروه فروشگاه ، و پروفسور
جوزف ک. Pumphrey ، صاحب Riteway
دانشکده کسب و کار و مربی در سخن گفتن ، عمومی ، کسب و کار انگلیسی ، سناریوی
نوشتن ، و قانون تجارت است.
اگرچه بابیت تحسین این دانشمند ، و سیدنی Finkelstein به عنوان "توانا و قدردانی
خریدار هوشمند و اسپندر خوب لیبرال ، آن را به Vergil Gunch که او با تبدیل
شور و شوق.
Gunch آقای رئیس جمهور از باشگاه بوستر ، ناهار بارگیری در این هفته باشگاه ، فصل محلی بود
سازمان ملی جهت کسب و کار صدا و دوستی در میان
فلو به طور منظم.
او نیز کمتر از مقامات محترم از شوالیه پیشرو در خیرخواه
و حکم حراستی از الک ، و آن که او در انتخابات بعدی که شایع شده بود
یک نامزد حاکم فرمایند.
او یک مرد با نشاط ، با توجه به فصاحت و بلاغت و به chumminess با هنر بود.
او از بازیگران معروف و هنرمندان واریته به نام زمانی که آنها به شهر آمد ،
به آنها سیگار برگ ، آنها را با نام کوچک خود را خطاب ، و -- گاهی اوقات -- موفق به
آوردن آنها به ناهار بوستر برای دادن پسران سرگرمی آزاد است.
او یک مرد بزرگ با موهای EN brosse بود ، و او می دانست آخرین جوک ، اما او بازی
پوکر نزدیک به قفسه سینه.
در حزب او این بود که بابیت در این ویروس را از بی قراری به روز مکیده بود.
Gunch فریاد زد : ": چگونه Bolsheviki قدیمی؟ آیا احساس می کنید ، صبح روز بعد از
شب قبل از؟ "
"اوه ، پسر! برخی از سر!
این حزب به طور منظم به شما انداخت ، Verg بود! امیدوارم که شما را فراموش نکرده اند که آخرین بار من در زمان
cute کمی جک گلدان! "
بابیت bellowed. (او سه پا از Gunch شد.)
"این همه حق در حال حاضر! چیزی که من به شما دفعه بعد دست ، Georgie!
مثلا ، متوجه ایرانیان در این مقاله راه مجمع نیویورک ایستاد تا ستاره قرمز؟ "
"شما شرط می بندم من. خوب بود ، EH؟
روز خوبی داشته باشید به روز است. "
"بله ، یک توانا و روز بهار خوب است ، اما شب هنوز هم سرد است."
"یه ، شما حق هستند! به پتو coupla شب گذشته ، از
در خواب و ایوان.
بگو : ضوابط و زمان اخذ رتبه علمی پژوهشی ، "بابیت تبدیل به Finkelstein ، خریدار" چیزی wanta از شما درخواست
در مورد. من رفتم و من سیگار برگ الکتریکی خریداری
سبک ماشین ، ظهر ، و -- "
"خوب قوز!" گفت : Finkelstein ، در حالی که حتی آموخته پروفسور Pumphrey ، پیازی
مردی با cutaway فلفل و نمک و صدای لوله ارگان ، اظهار نظر ، "این را می سازد
لوازم جانبی شیک پوش.
سیگار برگ ، فندک می دهد تن به داشبورد است. "" بله ، در نهایت تصمیم گرفت من می خواهم به من یکی بخرم.
بهترین در بازار ، فروشنده گفت : آن بود.
پرداخت پنج دلار برای ایجاد آن بنویسید.
فقط تعجب من گیر کردم. چه آنها را برای 'EM در فروشگاه شارژ ،
ضوابط و زمان اخذ رتبه علمی پژوهشی؟ "
Finkelstein تأکید کرد که پنج دلار بود به مبلغ بیش از حد بزرگ است ، نه برای یک بالا واقعا
کلاس سبک تر که مناسب nickeled شد و با اتصالات بسیار
بهترین کیفیت.
"من همیشه می گویم -- و به باور من ، من آن را بر اساس بازرگانی زیبا نسبتا گسترده
تجربه -- بهترین ارزانترین در دراز مدت است.
البته اگر یک شخص می خواهد به یک یهودی در مورد آن ، او می تواند آشغال ارزان ، اما در
دراز مدت ، ارزان ترین چیز است -- بهترین شما می توانید!
در حال حاضر شما را در اینجا روز دیگر فقط امین ': من بالای جدید برای قایق های قدیمی من و برخی از
اثاثه یا لوازم داخلی ، و من پرداخت می شود صد و بیست و شش پنجاه ، و البته تعداد زیادی از
همراهان می گویند که بیش از حد بود -- خداوند ،
اگر مردمی -- آنها در یکی از این شهرها هیک تا دولت زندگی می کنند و آنها به سادگی نمی تواند
بر روی راه ذهن یک شخص شهر کار می کند ، و پس از آن ، البته ، آنها به یهودیان ،
آنها می خواهم دروغ و راست پایین و می میرند اگر آنها
می دانستند ضوابط و زمان اخذ رتبه علمی پژوهشی anted به حال یک صد و بیست و شش استخوان.
اما من شکل نمی بودم گیر کرده ، جورج ، کمی نیست.
دستگاه به نظر می رسد با نام تجاری جدید -- که نه آن را تا سر در گم ، البته ، به حال آن را به کمتر 'N
سه سال است ، اما من به آن خدمات سخت ، درایو هرگز کمتر 'NA صد مایل در
یکشنبه و محله -- اوه ، من واقعا فکر می کنم شما رو گیر کرده ، جورج.
در دراز مدت ، بهترین است ، شما ممکن است بگویید ، آن را بدون شک ارزان ترین است. "
Vergil Gunch گفت : "درست است ،".
"این راه است که من به آن نگاه کنید.
اگر یک شخص است تا به آنچه که شما ممکن است زندگی فشرده تماس بگیرید کوک ، راه آن را به شما
اینجا در اوج -- همه فشار و فعالیت ذهنی است که با یک دسته از
زندگی سیم مانند بوستر و اینجا در
زک ، به همین دلیل ، او برای نجات اعصاب خود را با داشتن بهترین است. "
بابیت سر خود را در هر کلمه پنجم در ریتم خروشان راننده سرشونو تکون دادن و
نتیجه ، در رگ معروف طنز آمیز Gunch است ، او مسحور شد :
"با این حال ، در آن ، جورج ، انجام نمی دانم شما می توانید آن را استطاعت.
شنیده ام کسب و کار خود را تا به نوعی از زیر چشم gov'ment از شما بوده است
دم Eathorne پارک را به سرقت برده و آن را فروخته! "
"اوه ، شما josher بزرگ کوچک ، Verg.
اما هنگامی که آن را به شوخی ، در مورد این گزارش است که شما به سرقت برده مرمر سیاه و سفید می آید
مراحل خارج از دفتر پست و فروش 'EM برای درجه بالا زغال سنگ!"
در لذت بابیت بصورت تماسهای مکرر پشت Gunch ، بازویش را نوازش.
"این همه حق است ، اما آنچه می خواهم بدانم این است : واقعی املاک و کوسه است که خریداری که
که ذغال سنگ برای او آپارتمان خانه؟ "
"من حدس می زنم که شما را برای مدتی نگه دارید ، جورج!" گفت : Finkelstein.
"من شما را به هر چند ، پسر ، آنچه من می شنوید : missus جورج رفت و به" کودک سخت
پوشیدن بخش است Parcher او را برخی از قلاده های خرید ، و قبل از او می تواند به خود
اندازه گردن کارمند ورقه او را برخی از thirteens.
چگونه ایرانیان می دانم به اندازه؟ می گوید : خانم بابیت و منشی می گوید ، 'مردان که اجازه آنها
همسران خرید قلاده برای 'EM همیشه پوشیدن سیزده ، خانم."
چگونه است که!
این خیلی خوب است ، EH؟ چگونه است که ، EH؟
من حدس می زنم که در مورد شما ، تعمیر جورج "" I -- I -- "بابیت به دنبال توهین مهربان
در پاسخ.
او متوقف شد ، در درب خیره شد. پل شراب سفید بود شوید.
بابیت گریه : "شما را می بینم بعد ، پسران" ، و عجله در سراسر لابی.
او ، تنها پس از آن ، نه کودک و دلخور از خواب ، ایوان ، مستبد داخلی
میز صبحانه ، حیله گر پول تعویض کنفرانس Lyte - Purdy ، و نه
همکار خوب blaring ، Josher و آدم معمولی ، باشگاه ورزشی.
او یک برادر بزرگتر به پل شراب سفید ، سریع به دفاع از او بود ، توصیف او را با
مغرور و زود باور عاشق پاس عشق به زنان است.
پل و او را تکان داد دست قاطعانه آنها با لبخند به shyly به عنوان اینکه آنها شده بود
جدا از سه سال ، سه روز -- و آنها گفتند :
"چگونه قدیمی اسب دزد؟"
"بسیار خوب ، من حدس می زنم. How're شما ، شما میگو فقیر است؟ "
"من درجه اول ، شما دست دوم پنیر کلوخه O'. "
اطمینان در نتیجه از علاقه بالای آنها ، بابیت grunted ، "شما پسر خوبی هستید ، شما
هستند! ده دقیقه اواخر! "
شراب سفید جامعی : "خوب ، شما خوش شانس که شانس را به ناهار با نجیب زاده!"
آنها grinned و رفت به مستراح Neronian ، که در آن یک خط از مردان بیش از خم
کاسه معرفی کردن در امتداد یک دال شگرف از سنگ مرمر در سجود مذهبی قبل از
تصاویر خود را در آینه چاق است.
صداهای ضخیم ، راضی ، معتبر ، hurtled در امتداد دیواره های سنگ مرمر ، محدود
از سقف کاشی شیری هم مرز اسطوخودوس ، در حالی که اربابان از این شهر ،
barons از بیمه و قانون و کود
و لاستیک موتور ، وضع کردن قانون برای اوج ؛ اعلام کرد که روز گرم
در واقع ، مسلم بهار ، که دستمزدهای بسیار بالا بودند و بهره وام های مسکن
خیلی کم است ؛ که بیب روث ، بازیکن برجسته
بیس بال ، یک مرد نجیب بود و آن دو مهره در واریته اوج
تئاتر این هفته قطعا یک جفت نرم و صاف از بازیگران است. "
بابیت ، هر چند معمولا به صدای او مطمئن ترین و اسقفی از همه بود ،
سکوت.
در حضور سکوت تیره اندکی شراب سفید پل ، او بی دست و پا بود ،
او مورد نظر را به آرام و استوار و استادانه.
لابی ورودی باشگاه ورزشی گوتیک بود ، از مستراح امپراتوری روم ،
ماموریت سالن اسپانیایی ، و خواندن اتاق در چیپندیل چینی ، اما گوهر
باشگاه غذاخوری اتاق ،
شاهکار فردیناند ریتمن ، شلوغ ترین معمار اوج است.
این بلند پروازانه و نیم الوار محکم و استوار بود ، با خانواده سلطنتی تودور casements سربدار ، oriel تا حدودی
musicianless musicians' گالری ، و پرده بر این باور بودند برای نشان دادن
اعطای Charta مگنا.
پرتوهای باز دست adzed در ماشین بدن با این نسخهها کار جیک Offutt ، لولا شده بود ؛ بودند
دست به شکل دراورده آهن ، چوب پوشانیدن نکردم با گیره های چوبی دست ساز ، و در انتهای
از اتاق سنگ heraldic و باشلق دار
شومینه که تبلیغات جزوه باشگاه اظهار داشت نه تنها بزرگتر
نسبت به هر یک از شومینه در قلعه های اروپایی اما از پیش نویس غیر قابل مقایسه ای
علمی است.
همچنین پاک کننده زیاد است ، به عنوان هیچ آتش به حال به حال شده است در آن ساخته شده است شده است.
نیمی از جداول اسلب ماموت که بیست یا سی مردان را نشسته بودند.
بابیت معمولا در نزدیکی درب نشسته ، با یک گروه از جمله Gunch ،
Finkelstein ، Pumphrey پروفسور هوارد Littlefield ، همسایه خود ، T. Cholmondeley
Frink ، شاعر و تبلیغات عامل ، و
Orville جونز ، که لباس های شسته شده در بسیاری جهات در اوج بود.
آنها یک باشگاه در باشگاه تشکیل شده است ، و خوش خود را به نام "Roughnecks."
به روز را به عنوان او به میز آنها تصویب Roughnecks او را استقبال ، "در تاریخ آمده ، نشستن در!
پل شما 'N' بیش از حد افتخار با مردمی فقیر غذا؟
کسی ترس ممکن است شما را برای یک بطری از Bevo ، جورج چوب؟
اعتصاب من شما متورم شده گرفتن افتضاح رفو منحصر به فرد است! "
او thundered ، "شما شرط می بندم!
ما نمی توانیم به تکرارهای ما به خراب بودن با شما tightwads دیده می شود! "و هدایت
پل به یکی از جداول کوچک زیر musicians' - گالری.
او احساس گناه.
، حفظ حریم خصوصی در باشگاه ورزشی اوج به شکل بسیار بد بود.
اما او می خواست پل را به خود است.
که آن روز صبح او ناهار سبک تر حمایت کرده بود و در حال حاضر او دستور داد چیزی جز
CHOP انگلیسی گوشت گوسفند ، تربچه ، نخود فرنگی ، عمیق ظرف پای سیب ، کمی پنیر و یک قابلمه
قهوه با خامه ، افزودن ، به عنوان او
همواره و محله -- اوه ، و شما ممکن است به من دستور از سیب زمینی سرخ شده فرانسوی به من بدهید. "
هنگامی که ریز ریز کردن آمدند او با شور و نشاط آن فلفلی و آن شور است.
او همیشه فلفلی و نمک سود شده گوشت خود را ، با شور و شوق و حرارت ، قبل از چشیدن آن.
پل و او در زمان کیفیت بهار مانند بهار ، فضائل الکتریکی
سیگار ، فندک ، و اقدام مجلس ایالتی نیویورک است.
این بود تا بابیت ضخیم و دل شکسته با چربی گوشت گوسفند بود که او
پرتاب از :
"من زخم یک معامله کوچک زیبا با کنراد Lyte صبح امروز قرار داده است که پانصد
plunks خوب گرد در جیب من است. بسیار خوب -- بسیار خوب!
و در عین حال -- من نمی دانم موضوع را با من به روز.
شاید آن حمله تب بهار ، یا ماندن تا دیر Verg Gunch ، و یا
شاید آن کار زمستان شمع کوبی کردن ، اما من نوع پایین در دهان احساس
در تمام طول روز.
البته من در مورد آن به که از همسفرانمان در جدول Roughnecks وجود دارد گوشت گاو نیست ، اما
-- همیشه به این ترتیب ، احساس پل؟
نوع روی سر من می آید : اینجا من تقریبا تمام چیزهایی که من باید انجام است ؛
حمایت خانواده ام ، و یک خانه خوب و یک اتومبیل شش سیلندر و ساخته شده است تا زیبا
کسب و کار کوچک ، و من هیچ گناهی خالی نیست
'به خصوص ، به جز سیگار کشیدن -- و من عملا برش که ، توسط روش.
و من به کلیسا تعلق دارند ، و بازی گلف به اندازه کافی برای نگه داشتن به Trim ، و من فقط مرتبط
با همراهان مناسب و معقول خوب است.
و در عین حال ، با این حال ، من نمی دانم که من کاملا راضی هستم! "
این بود drawled ، خراب شده توسط فریاد از جداول همسایه ، مکانیکی عشق
ساخت به پیشخدمت ، grunts خرناس کشنده به عنوان قهوه او را پر از
گیجی و سوء هاضمه است.
او عذرخواهانه و تردید ، و آن پل بود ، با صدای نازک خود را که سوراخ شده
مه :
"خوب خداوند ، جورج ، شما فرض کنید آن را هر گونه تازگی به من برای پیدا کردن که ما hustlers ،
که فکر می کنم ما تا همه از کار اخراج موفق هستند ، دریافت نمی خارج از آن؟
شما نگاه کنید اگر شما انتظار می رود من به شما به عنوان فتنه گزارش!
شما می دانید چه زندگی خود من بوده است. "" من می دانم ، پیر مرد. "
"من باید به نقب زن بوده است ، و pedler هستم تار بام!
و Zilla -- اوه ، من نمی خواهم به جیغ کشیدن نیست ، اما شما می دانید که من در مورد چگونگی انجام
الهام بخش همسر او شده است....
شب به عنوان مثال به طور معمول آخرین بازدید : ما به سینما رفت.
جمعیت بزرگ انتظار در لابی ، ما را در پایان دم وجود دارد.
او شروع به فشار و حق را از طریق آن را با او "آقا ، چطور جرات کردی؟ شیوه ای -- صادقانه ،
گاهی اوقات هنگامی که من به او نگاه کنید و ببینید که چگونه او همیشه طوری ساخته شده و متعفن از
عطر و دنبال دردسر و نوع از
همیشه yelping ، می گویم yuh ، بانوی من ، لعنتی yuh! '-- به همین دلیل ، من می خواهم به که او را بکشد!
خوب ، او را نگه می دارد elbowing از طریق جمعیت ، بعد از او ، احساس خوب و شرمنده ،
تا او تقریبا تا طناب مخملی و آماده شود بعد اجازه دهید شوید.
اما اب دزدک کمی از یک مرد در آنجا وجود دارد -- احتمالا در انتظار نیم ساعت --
من نوع فحش دادن کمی تحسین -- و او در Zilla را ورق می زند و می گوید ، کاملا مودبانه ،
خانم ، چرا شما سعی به گذشته به من فشار؟ "
و او به سادگی -- خدا ، من تا شرمنده بود -- او خارجی را در او ، 'شما هیچ نجیب زاده ، و
او به من drags به آن و hollers ، پل ، این شخص به من توهین! 'و فقیر
اسکیت بازی کردن او آماده برای مبارزه با.
"من ساخته شده من آنها را به حال شنیده نمی -- مطمئن! همان یک دیگ بخار کارخانه را نمی شنوند -- و
من سعی کردم به نگاه دور -- من می توانم به شما دقیقا چگونه هر کاشی به نظر می رسد در سقف
آن لابی ، یکی با لکه های قهوه ای وجود دارد
بر روی آن صورت از شیطان -- و در همه زمان ها مردم وجود دارد -- آنها بسته بندی
در ساردین مانند -- نگهداری آنها اظهارات درباره ما ، و Zilla رفت حق در صحبت کردن
در مورد کمی اختتامیه جشنواره صنعت چاپ ، و screeching که
مردمی مانند او نباید در جایی که قرار است برای خانم ها پذیرفته می شوند
و آقایان ، 'و' پل ، شما را با مهربانی به مدیر ، بنابراین من نمی توانم این گزارش
موش کثیف 'و -- Oof!
شاید من خوشحالم وقتی که من در داخل می تواند دزدکی حرکت کردن و پنهان کردن در تاریکی نیست!
"پس از بیست و چهار سال از آن نوع از چیزی که شما انتظار نیست من به سقوط به پایین و
فوم در دهان هنگامی که شما تذکر است که این شیرین ، تمیز ، قابل احترام ، زندگی اخلاقی نمی باشد.
تمام آن ترک خورده تا شود ، شما انجام دهم؟
من حتی نمی تواند در مورد آن صحبت می کنید ، به جز برای شما ، چرا که هر کس دیگری که فکر می کنم من شد
زرد است. شاید من هستم.
اهمیتی نمی دهند دیگر هیچ....
Gosh ، شما مجبور به ایستادن بسیاری از ناله از من ، اول و آخر ، Georgie! "
"موش صحرایی ، در حال حاضر ، پل ، شما واقعا هرگز آنچه را شما می توانید تماس بگیرید whined.
گاهی اوقات -- I'm همیشه به Myra و بچه ها دمیدن در مورد نهنگ مسکن من
هستم ، و در عین حال گاهی اوقات یک ایده sneaking من چنین Pierpont مورگان که من در اجازه را دریافت کنم
باشد.
اما ، اگر بتوانم کمک jollying شما همراه قدیمی Paulski ، من حدس می زنم شاید سنت
پیت ممکن است من بعد از همه اجازه دهید! "
Yuh ، شما ضربه سخت قدیمی ، Georgie ، شما شاد برش گلو ، اما شما قطعا
نگه داشته تا من. ": :" چرا شما نمی Zilla طلاق؟ "
"چرا نه من!
اگر من تنها می تواند! اگر او فقط می خواهم به من دادن شانس!
شما نمی تواند به استخدام او را به طلاق ، نه ، و نه بیابان من.
او بیش از حد علاقه مربع سه او و چند پوند از شکلات های مرکز مهره در
میان. اگر او فقط می خواهم آنچه که آنها را فاسق می شود
به من!
جورج ، من نمی خواهم بیش از حد از ادم متعفن و پست ، پشت در دانشگاه من فکر
مردی که می تواند که می گویند باید در طلوع آفتاب به ضرب گلوله کشته می شود.
اما صادقانه ، من به مرگ tickled اگر او واقعا می خواهم عشق را با کسی.
شانس چربی!
البته او با هر چیزی که حرکت تند و سبک -- شما می دانید که چگونه او دارای دست و می خندد --
خنده -- وحشتناک است که خنده بی تدبیر -- راه او yaps ، 'شما مرد شیطان ، شما بهتر می شود
مراقب باشید یا شوهر من بزرگ خواهد شد پس از
! '-- و آن مرد به من به دنبال بیش از و تفکر ،' چرا ، شما cute کمی چیز ، شما
فرار یا من شما را با سرعت حرکت کردن! '
و او به او اجازه دهید به اندازه کافی دور ، بنابراین او می شود برخی از هیجان خارج از آن و پس از آن
او شروع به انجام بی گناه زخمی و ندبه هم زیبا ، 'من
فکر می کنید که نوع یک شخص بود. "
آنها در مورد این دمی vierges در داستان صحبت -- "
"این مود؟"
"-- اما عاقلانه ، سخت ، corseted ، پیر زنان متاهل مانند Zilla بدتر از هر
bobbed موهای دختر که همیشه جسورانه به این اینجا طوفان زندگی رفت -- و نگه داشته
چتر خود را تا آستین خود را برای داخل است و فقدان!
اما موش های صحرایی ، شما می دانید چه Zilla است. چگونه او nags -- nags -- nags.
چگونه او می خواهد همه چیز را من می توانم او را خرید ، و چیز زیادی است که من نمی تواند ، و چگونه مطلقا
بی دلیل او است ، و زمانی که من درد و سعی کنید به آن را داشته باشد با او او نقش
بانوی عالی قدری خوب است که حتی من
فریب و گرفتن همه در بسیاری از 'چرا شما می گویند :" و من خواهد بود. درهم
من شما را به Georgie : شما می دانم سلیقه من خیلی نسبتا ساده است -- در ماده
غذا ، حداقل.
البته ، شما همیشه شکایت ، من دوست دارم سیگار برگ شایسته انجام می دهند -- نه کسانی که د فلور
Cabagos شما در حال سیگار کشیدن -- "" که همه در حال حاضر!
دو برای خوب That'sa.
راه ، پل ، آیا شما بگویم من تصمیم گرفتم به عملا قطع smok -- "
"بله -- در همان زمان ، اگر من نمی توانم آنچه را دوست دارم ، به همین دلیل ، من می توانم بدون آن انجام دهید.
برایم مهم نیست نشسته استیک سوخته ، با هلو کنسرو شده و کیک فروشگاه برای
هیجان دسر کمی پس از آن ، اما من نمی رسم خط در نیاز به همدردی
با Zilla ، زیرا او تا فاسد بد
خو که آشپز ترک کرده است ، و او نشسته مشغول در توری کثیف
لباس توی خانه بانوان همه بعد از ظهر ، خواندن در مورد برخی از قهرمان شجاع مردانه غربی ، که او نیست
زمان برای انجام هر گونه پخت و پز است.
شما همیشه در مورد "morals' صحبت کردن -- به معنی تک همسری ، گمان می کنم.
شما سنگ از سن به من شده است ، همه حق است ، اما شما در واقع simp ،.
-- "
D simp مرد کوچک ، 'که شما'؟ اجازه بدهید به شما به من بگویید -- "
"-- عشق را به نگاه جدی و اطلاع رسانی جهان که این وظیفه از عهده
مردان کسب و کار به شدت اخلاقی ، به عنوان مثال به جامعه است. '
در واقع شما خیلی جدی در مورد اخلاق ، Georgie قدیمی است ، که من نفرت فکر می کنم که چگونه
اساسا غیر اخلاقی شما باید در قسمت پایین می شود. کلیه حقوق این ، شما می توانید -- "
"صبر کن ، صبر کن!
What's -- "
-- درباره اخلاق همه شما می خواهید ، چیزی که قدیمی صحبت می کنید ، اما اعتقاد من ، اگر آن را تا به حال نشده است
برای شما و شب گاه به گاه نواختن ویولن ویولن سل Terrill O'Farrell "،
و سه یا چهار دختر عزیزم که به من اجازه
این شوخی وحشی آنها را به "احترام زندگی فراموش کرده ام ، من می خواهم خودم را کشته
سال پیش بود. "و کسب و کار!
کسب و کار بام!
پشت بام برای cowsheds! آه ، من این معنا نیست که من بسیاری از سرگرم کننده بود
خارج از بازی ؛ از قرار دادن آن بر روی اتحادیه های کارگری ، و دیدن یک چک بزرگ
در آینده ، و کسب و کار افزایش است.
اما استفاده از آن؟ شما می دانید ، کسب و کار من است توزیع نمی کند
بام -- اصولا نگه داشتن رقبا من از توزیع بام.
همین کار را با شما.
همه ما انجام می دهیم این است گلوی یکدیگر را قطع و پرداخت های عمومی برای آن! "
"در اینجا نگاه کنید در حال حاضر ، پل! شما در نزدیکی صحبت سوسیالیسم زیبا رفو! "
"آه بله ، البته من واقعا دقیقا به این معنی نیست که -- من s'pose.
دوره -- رقابت -- به ارمغان می آورد بهترین -- بقای اصلح -- اما -- اما منظورم این است :
به همه این همراهان که می دانیم ، نوع حق در اینجا در این باشگاه در حال حاضر ، که به نظر می رسد
کاملا راضی خانگی عمر آنها و
کسب و کار خود را ، و که اوج تقویت و اتاق بازرگانی و سروصدا راه انداختن
میلیون نفر جمعیت.
من شرط می بندم اگر شما می تواند به سر خود را قطع شما می خواهم که یک سوم از 'EM مطمئن
به اندازه کافی با همسران خود و بچه ها و دوستان و دفاتر خود را راضی و یک
نوع سوم احساس بی قراری ، اما نمی خواهد اعتراف
و یک سوم پر از بدبختی و می دانم آن است.
آنها نفرت تمام سرحال ، تقویت ، و بازی متهور ، و آنها خود را بی حوصله
همسران و فکر می کنم خانواده های خود هستند احمق -- دست کم زمانی که آنها به چهل و یا چهل
پنج آنها خسته -- و آنها نفرت کسب و کار ،
و آنها می خواهم -- چرا شما فرض کنید بسیاری از 'مرموز' خودکشی وجود دارد؟
چرا شما فرض کنید که بسیاری از شهروندان قابل توجهی شروع به پریدن کرد حق را به جنگ؟
فکر می کنم این همه میهن پرستی بود؟ "
بابیت snorted : "چه چیزی را پیش بینی می کنید؟ فکر می کنم ما را به جهان فرستاده شدند به یک
نرم و -- آنچه در آن است -- "شناور بر تخت گل و بلبل سهولت"؟
فکر می کنم مرد تنها ساخته شده بود به خوشحال شود؟ "
"چرا که نه؟ هر چند من کسی که کشف کرد هرگز به
می دانست چه مرد دوخال واقعا ساخته شده بود! "
"ما می دانیم -- نه تنها در کتاب مقدس به تنهایی ، اما این موضوع ممکن است به دلیل مخفف -- مردی که نمی کند
دست و پنجه نرم کردن و انجام وظیفه خود ، حتی اگر آن را ندارد او را با مته سوراخ گاهی اوقات ، چیزی جز یک --
خوب ، او به سادگی بی بنیه است.
ناز کشیدن ، در واقع! چه چیزی شما را حمایت؟
پایین آمدن به موارد!
اگر یک مرد توسط همسرش خسته شده است ، آیا شما به طور جدی به او حق دارد به چاک او
و دزدکی حرکت کردن ، یا حتی خود را بکشند؟ "" پروردگار خوب ، من نمی دانم چه حقوق
مرد است!
و من راه حل از خستگی را نمی دانند. اگر من ، من می خواهم یک فیلسوف که
تا به حال درمان برای زندگی.
اما من نمی دانم که حدود ده برابر بسیاری از مردم زندگی خود را پیدا مبهم ، و
بی ارزش کسل کننده ، تا کنون از آن اعتراف ، و من معتقدم که اگر ما busted و
اعتراف گاهی اوقات ، به جای آنکه از
خوب و صبور و وفادار به مدت شصت سال ، و پس از آن خوب و بیمار و مرده به
استراحت از ابدیت ، به همین دلیل ، شاید ، احتمالا ، ما ممکن است لذت بیشتر از زندگی. "
آنها را به یک پیچ و خم از حدس و گمان زیرفشار است.
بابیت elephantishly ناراحت بود. پل جسورانه بود ، اما نه کاملا مطمئن
آنچه که او بود که جسورانه است.
در حال حاضر و پس از آن بابیت به طور ناگهانی با پولس در بستری که در تناقض با موافقت همه
دفاع خود را از وظیفه و صبر مسیحی ، و در هر یک از پذیرش او کنجکاو
شادی بی پروا.
او در آخرین گفت : "در اینجا نگاه کنید ، پل قدیمی ، شما انجام بسیاری از
صحبت کردن در مورد لگد زدن چیز ها را در صورت ، اما شما پا زدن هرگز.
چرا شما نه؟ "
"هیچ کس ندارد. عادت خیلی قوی.
اما -- Georgie ، من بوده ام فکر یک خفاش خفیف -- اوه ، نگران نباشید ، از ستون های قدیمی نیست
تک همسری آن را بسیار مناسب است.
به نظر می رسد در حال حاضر حل و فصل شود ، این طور نیست -- هر چند البته Zilla نگه می دارد ریشه کن برای
خوب تعطیلات گران قیمت در نیویورک و آتلانتیک سیتی ، با چراغ روشن و
کوکتل bootlegged و یک دسته از
سالن مارمولک به با رقص -- اما Babbitts و Rieslings مطمئن ، به اندازه کافی
رفتن به دریاچه Sunasquam ، ما نمی؟
چرا می تواند من و شما ایجاد برخی از بهانه -- می گویند کسب و کار در نیویورک -- و تا
مین چهار یا پنج روز قبل از آنها انجام می دهند ، و فقط قرص نان خودمان و دود و فحش دادن
می شود و طبیعی هستند؟ "
"بزرگ! ایده عالی! "
بابیت تحسین است.
چهارده سال او گرفته شده بود یک روز تعطیل بدون همسرش ، و نه از
آنها کاملا بر این باور آنها می تواند این جسارت متعهد.
بسیاری از اعضای باشگاه ورزشی بروید کمپینگ بدون همسران خود ، اما آنها
رسما به ماهیگیری و شکار اختصاص داده شده ، در حالی که مقدس و
ورزش تغییرناپذیر از بابیت و پل
شراب سفید بازی گلف ، خودر با موتور ، و پل شد.
یا ماهیگیران یا گلف بازان به تغییر عادات خود می شده اند
تخلف از خود نظم و انضباط تحمیلی خود را که دارند شوکه همه
حق تفکر و شهروندان در نظم عمومی است.
بابیت blustered ، "چرا ما فقط با قرار دادن پا ما را و گفت : ، ما قصد داریم بر روی
جلوتر از شما ، و این همه به آن وجود دارد! '
هیچ چیز جنایی در آن.
به سادگی به Zilla می گویند -- "" شما هر چیزی را به Zilla می گویند نه به سادگی.
چرا ، Georgie ، او تقریبا به اخلاقی که شما ، و اگر من به او گفت
حقیقت او می خواهم معتقدم که ما قرار بود برای دیدار با برخی dames در نیویورک.
و حتی Myra -- او هرگز nags شما Zilla راه می کند ، اما او می خواهم نگران است.
او می گویم ، 'آیا شما می خواهید من با شما به مین؟
باید خواب رفتن مگر اینکه شما من می خواستم و شما می خواهم به نجات او
احساسات. اوه ، شیطان!
بیایید با هم یک شات در اردک - پین است. "
در طول بازی از اردک پین ، فرم نوجوان بولینگ ، پل سکوت کرده بود.
همانطور که آن ها آمدند پایین مراحل باشگاه ، نه بیش از نیم ساعت پس از زمان
که در آن بابیت sternly گفته بود خانم McGoun او خواهد بود ، پل ، آهی کشید : "به دنبال
در اینجا ، پیرمرد ، نباید به صحبت در مورد راه Zilla من است. "
"موش صحرایی ، پیر مرد ، آن را خاموش بخار اجازه می دهد." "اوه ، من می دانم!
پس از گذراندن تمام ظهر sneering در مسائل متعارف ، من معمولی به اندازه کافی
شرمنده از صرفه جویی در زندگی من با متلاشیکننده با مشکلات احمق من! "
"پل قدیمی ، اعصاب خود را به نوعی بر روی ادم بیکاره و مهمل است.
من قصد دارم تا شما را دور. من رفتن به این چیز اماده است.
من قصد دارم به یک معامله مهم در نیویورک و -- و مطمئن ، البته -- من نیاز
شما به من توصیه بر روی پشت بام ساختمان!
و اوله معامله را از طریق کاهش یابد ، و هیچ چیز وجود خواهد داشت برای ما ، بلکه برای رفتن بر روی
جلوتر به مین است. I -- پل ، وقتی که می آید به آن ، من
اهمیتی نمی دهند که آیا شما ورشکستگی سست یا نه.
من مانند داشتن یک هرزه بودن یکی از دسته انجام است ، اما اگر شما همیشه به من نیاز من چاک
آن را بیرون می آیند را برای شما در هر زمان!
البته ، اما آنچه you're نیست -- البته من به این معنی نیست شما همیشه هر چیزی را که می خواهم انجام
قرار داده -- که یک موقعیت مناسب و معقول در فریتز قرار داده اما -- ببینید که چگونه منظور من؟
من نوع ادم عجیب و غریب دست و پا چلفتی ، و من نیاز به دست Eyetalian خوب شما.
ما -- آه ، جهنم ، من نمی تواند اینجا بایستیم کشتار با گاز در تمام طول روز!
در محل کار!
S های بلند! آیا هیچ پولی چوبی ، Paulibus!
شما به زودی! S های بلند!