Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 13
ردیابی پرنده شکاری
دو تجار آهک، با اسکورت خود، وارد قلمرو دوشیزه ابی
Potterson، به چه کسی اسکورت خود را (از ارائه آن و کسب و کار ساختگی خود را بیش از
نیمه درب از نوار، در محرمانه
راه) ترجیح درخواست تمثیلی خود را که یک لقمه از آتش ممکن است در روشن
Cosy.
خانم ابی بده که همیشه به خوبی متمایل به کمک به مقامات تشکیل شده،
باب Gliddery حضور آقایان به این عقب نشینی، و بی درنگ آن را روح بخشیدن با آتش
و گاز سوز.
این کمیسیون باب لخت مسلح، که منجر به راه را با جاروب کردن شعله ور
کاغذ، به سرعت خود را تبرئه، Cosy که به نظر می رسید به کبیسه از خواب تاریک و
آنها را به گرمی در آغوش گرفت، لحظه ای به آنها به تصویب lintels درب مهمان نواز آن است.
"شری سوزاندن آنها به خوبی در اینجا، گفت: آقای بازرس، به عنوان یک قطعه محلی
هوش.
شاید شما آقایان ممکن است یک بطری می خواهم
پاسخ به تمام معنی، باب Gliddery دستورالعمل خود را از آقای
بازرس، و در دولت در حال تبدیل شدن از نشاط شده توسط حرمت تولید شده رفتگان
عظمت از قانون.
It'sa واقع خاص، گفت: آقای بازرس، که این مرد را دریافت کرده اند
اطلاعات، نشان می دهد Riderhood با انگشت شست خود را بر شانه خود را برای
برخی از گذشته زمان با توجه به مرد دیگر بد
نام ناشی از barges آهک خود را، و آن مرد دیگر شده است اجتناب شود
نتیجه. من نمی گویم چه این معنی است که ثابت می کند، اما
it'sa واقعیت خاص.
من آن را برای اولین بار از یکی از جنس مخالف از آشنایی من بود، مبهم نشان می دهد
خانم ابی با انگشت شست خود را بر شانه خود را، پایین و دور از راه دور، بیش از
ان.
سپس احتمالا آقای بازرس برای بازدید خود را کاملا آماده نشده بود آن شب؟
نوعی درخت اقاقیا اشاره کرد. آقای بازرس گفت: "خوب می بینید، '،' بود
یک سوال از حرکت.
آن را بدون استفاده در حال حرکت اگر شما نمی دانید که چه حرکت شما می باشد.
شما تا به حال بهتر است تا حد زیادی آرام.
در ماده این آهک، من مطمئنا تا به حال یک ایده است که ممکن است به دروغ آن را میان این دو
مرد، من همیشه به حال این ایده است. هنوز هم مجبور به انتظار برای شروع شد، و
من خوش شانس بود نه به عنوان یک شروع است.
این مرد است که ما اطلاعات ما از دریافت، شروع، و اگر
او با یک چک او ممکن است در حال اجرا و در ابتدا آمده برآورده نمی کنند.
ممکن است به چیزی قابل توجهی برای او که می آید دوم،
و من اشاره نمی کند که ممکن است یا کسانی که ممکن است سعی کنید که در محل.
موظف به انجام این کار وجود دارد، و من باید آن را تحت هیچ شرایطی به بهترین من
حکم و توانایی 'صحبت به عنوان یک دریا نورد آهک - آغاز شد
یوجین.
که هیچ مردی حق بهتر از خودتان می دانید، گفت: آقای بازرس.
امیدوارم که نه، گفت: "یوجین؛ پدرم شرکت کشتیرانی آهک قبل از من بوده است.
و پدر بزرگ من قبل از او - در واقع ما یک خانواده به تاج غوطه ور
سر ما در آهک در طول چند
نسل - تمنا می کنم، التماس می کنم برای مشاهده است که اگر این آهک از دست رفته می تواند بدون نگه دارید
از بستگان زن جوان هر نجیب زاده نیست. درگیر در آهک
تجارت (که من گرامی به زندگی من)
حضور، من فکر می کنم ممکن است یک دادرسی حاضر به کمک به
تماشاگران، که است که می گویند، آهک مشعلها. '
من هم، گفت: "نوعی درخت اقاقیا، هل دادن دوست خود را کنار گذاشته با خنده، 'مقدار باید
ترجیح می دهم که.
انجام خواهد شد، آقایان، اگر آن را به راحتی می تواند انجام شود، گفت: آقای بازرس با
خنکی. 'آرزوی من به سهم خود منجر به هر وجود دارد
پریشانی در که در سه ماهه.
در واقع، من متاسفم برای این فصل است. "یک پسر که در سه ماهه وجود دارد، اظهار داشت: '
یوجین. او هنوز هم وجود دارد؟
: نه، گفت: آقای بازرس.
او تا به quitted آن آثار است. او در غیر این صورت از دور انداخته شوند. "
آیا او تنها بماند؟ پرسید: یوجین.
او باقی نخواهد ماند، گفت: آقای بازرس، به تنهایی.
ظهور باب با کوزه بخار شکست گفتگو.
اما هر چند کوزه بخار جلو یک عطر خوشمزه، محتویات آن را نداشته
دریافت که لمس آخرین خوشحال است که پایان فراتر از پرچم دزدان شش
باربرها یاران در موارد با اهمیت افاضه شده است.
باب در دست چپ خود انجام یکی از مدل های آهن که از کلاه قرص قند، قبل از
ذکر شد، که به او تخلیه کوزه، و در پایان اشاره کرد که او محوری عمیق
را به آتش، به طوری که آن ترک برای چند
لحظات در حالی که او و با 3-لیوان روشن نوشیدن را ناپدید شده و دوباره.
با قرار دادن این بر روی میز و خم شدن بیش از آتش، meritoriously حساس
تلاش طبیعت وظیفه خود، او را تماشا تاج های گل اهدا بخار، تا در ویژه
فوری از طرح او گرفتار آهن
رگ و به آن یک چرخش ظریف، و باعث آن را به بفرست یک صدای خش خش ملایم.
بعد از آن او دوباره محتویات به کوزه بر بخار کوزه برگزار شد، هر یک از
سه لیوان روشن در جانشینی، سرانجام پر از همه آنها را، و با روشن
وجدان منتظر کف زدن از او همکار موجودات است.
(آقای بازرس به عنوان احساسات مناسب را پیشنهاد اعطا شد
آهک تجارت! ') و باب عقب نشینی به گزارش commendations از مهمانان به خانم
ابی در نوار.
در اینجا ممکن است در اعتماد به نفس بستری که به اتاق نزدیک در غیاب خود را بسته،
بود به نظر می رسد وجود دارد نمی شود کوچکترین دلیلی برای نگهداری استادانه درست شده از
این داستان همان آهک.
تنها از آن توسط آقای بازرس در نظر گرفته به عنوان غیر رضایت بخش بود، و به همین ترتیب
پر با فضائل مرموز، که نه از مشتریان خود را به اصل بود
سوال آن است.
دو شیپور خاموشی در حال حاضر در خارج از پنجره شنیده شد.
آقای بازرس، با عجله خود را تقویت با یکی دیگر از شیشه، با قدم
پا بی صدا و سیما خالی است.
به عنوان یکی ممکن است به آب و هوا و به بررسی جنبه های کلی از اجرام آسمانی است.
این در حال تبدیل شدن ترسناک، مورتیمر، گفت: یوجین، در صدای کم.
من این را دوست ندارم.
نه من گفت: "نوعی درخت اقاقیا. ما باید برود؟
بودن در اینجا، به ما اجازه ماندن. شما باید آن را ببینید، و من را ترک خواهد کرد
شما خواهد شد.
علاوه بر این، تنها آن دختر با موهای تیره را اجرا می کند در سر من است.
کمی بیش از یک نگاه اجمالی ما از او بود که آخرین بار بود، و در عین حال من تقریبا
او را با آتش به شب انتظار.
آیا شما مانند یک ترکیب تاریک خائن و جیب احساس زمانی که شما فکر می کنم
آن دختر؟ '' 'بازگشت در عوض، نوعی درخت اقاقیا.
شما کاری انجام دهید؟
خیلی زیاد است. اسکورت آنها قدم دوباره، و
گزارش شده است.
واگذار شده از آهک های مختلف آن چراغ ها و سایه ها، گزارش خود را به اثر که رفت
نیا در قایق خود را به دور بود، قرار است در نگاه و قدیمی خود را که او شده بود
انتظار می رود تاریخ و زمان آخرین آب بالا که داشتن
آن را برای برخی از دلیل و یا دیگر از دست رفته، او با توجه به عادت معمول خود را در
شب، در آب بالا قبل از بعدی شمارش، یا آن را ممکن است یک ساعت یا بیشتر بعد.
که دختر خود را از طریق بررسی
پنجره، به نظر می رسد به او انتظار، برای شام پخت و پز نیست، بلکه مجموعه ای از
آماده پخته شده باشد، که این امر می تواند بالا آب در حدود یک و که هم اکنون توسط آن
به سختی 10 بود که چیزی وجود داشته باشد
انجام می شود اما مراقب و منتظر؛ که خبرچین حفظ تماشا در لحظه از آن
گزارش حاضر، اما این دو سر بهتر از یک (به ویژه هنگامی که دوم
آقای بازرس) و خبرنگار به معنای به اشتراک گذاشتن تماشا.
و از انجایی که تحت لی یک قایق کشیده تا زانو درآمده اند در یک شب زمانی که آن را منفجر
سرد و قوی، و زمانی که آب و هوا با انفجار از تگرگ در زمان های متفاوت، ممکن است
خسته کننده به آماتور، خبرنگار
با توصیه است که این دو آقایان باید باقی می ماند، در حالی که در هر بسته
سرعت، در چهارم موجود است، که آب و هوا تنگ و گرم بود.
آنها تمایلی به اختلاف این توصیه، اما آنها می خواستند بدانند او
جایی که آنها می توانند ناظران زمانی که دفع پیوستن.
به جای اعتماد به شرح شفاهی از محل، که ممکن است گمراه، یوجین
(با حس از مشکلات شخصی کمتر از او از او معمولا به حال)
بیرون رفتن با آقای بازرس، توجه داشته باشید که نقطه ای، و باز می گردد.
بانک قفسه بندی رودخانه ها، در میان سنگ های لزج از جاده - نه
جاده مخصوص شش پرچم دزدان بورس، که تا به حال فرود محل
خود را دارد، اما دیگر، کمی برداشته شود، و
بسیار نزدیک به آسیاب بادی قدیمی که انسان را محکوم خانه محل بود - چند
قایق، برخی، لنگر و در حال حاضر شروع به شناور، دیگران، بالاتر از دسترس کشیده
جزر و مد.
بر اساس یکی از این دومی، همراه یوجین ناپدید شد.
و زمانی که یوجین جایگاه خود را با اشاره به قایق دیگر مشاهده کرده بود، و به حال
مطمئن ساخته شده است که او می تواند آن را از دست ندهید، او چشم خود را بر ساختمان که در آن تبدیل شده، به عنوان
او گفته شده بود، تنها دختر با موهای تیره آتش نشسته است.
او می تواند نور را از آتش درخشان را از طریق پنجره ها را ببینید.
شاید او را کشید در نگاه شوید.
شاید او با قصد بیان آمده بود.
که بخشی از بانک با داشتن رتبه چمن در حال رشد بر روی آن، بدون مشکل در
نزدیک شدن، بدون هیچ سر و صدا قدم به قدم: آن شد، اما به تقلا کردن
چهره پاره پاره از گل زیبا سخت حدود سه
یا چهار پا بالا می آیند و بر چمن و به پنجره.
او به پنجره که به معنای آمد. او تا به حال هیچ نوری به غیر از نور
آتش است.
لامپ unkindled ایستاده بود روی میز. او بر روی زمین نشسته، به دنبال در
منقل، با صورت خود را با تکیه بر دست او است.
نوع فیلم یا سوسو زدن روی صورتش است که در ابتدا او را به عنوان وجود دارد
رعد و برق دمدمی، اما در نگاه دوم، او را دیدم که او اشک.
منظره غمگین و انفرادی، او را با رو به افزایش و در حال سقوط از آتش نشان داده شده است.
یک پنجره کوچک اما چهار قطعه از شیشه بود، و بود curtained نبود، او را انتخاب
به خاطر پنجره بزرگتر نزدیکی آن بود.
این اتاق را به او نشان داد، و صورتحساب بر دیوار احترام به افراد غرق شده
شروع کردن و عقب کشیدن توسط چرخش است. اما او به آنها کمی نگاه، هر چند او
طولانی و پیوسته به او نگاه کرد.
یک قطعه غنی عمیق از رنگ، با خیط و پیت قهوه ای از گونه خود و درخشش درخشان
موهایش را، هر چند غم و انفرادی، گریه رو به افزایش و کاهش
آتش است.
او آغاز شده است. او چنان بوده است در حال که او احساس مطمئن
هم او بود که او را آشفته کرده بود، به طوری که صرفا در خارج از پنجره ایستاد و به
در نزدیکی آن در سایه دیوار.
او در را باز کرد، و در لحن هشدار دهنده، گفت: «پدر، بود که تو مرا صدا می زنی؟
و دوباره، «پدر!" و یک بار دیگر، پس از گوش دادن، «پدر!
من فکر کردم که من شنیده ام من با شما تماس دو بار قبل!
پاسخ.
همانطور که او دوباره وارد در خانه، او را بیش از بانک کاهش یافته و ساخته شده راه خود را، در میان
تراوش کنند و در نزدیکی محل پنهان کردن، به مورتیمر نوعی درخت اقاقیا: چه کسی به او نگفته است که آنچه که او
دختر دیده می شود، و این که چگونه تبدیل شدن به بسیار ترسناک بود در واقع.
اگر مرد واقعی احساس گناه من است، گفت: "اوژن، او قابل ملاحظه ای است
ناراحت کننده باشد.
'تاثیر مکان به شکل مخفی و پنهان حفاظت و پیشنهاد نوعی درخت اقاقیا.
"من در همه موظف به آن برای منو Fawkes گای در گنبد هستم نیست و دزدکی حرکت کردن در
مساحت هر دو در یک بار گفت: "یوجین.
من بیشتر از چیزهای که به من بدهید. نوعی درخت اقاقیا به او کمک کرد تا بیشتر از آن
مسائل، اما آن خنک کننده بودند، و در حال حاضر پاسخ نه است.
ادم، گفت: "یوجین، تف کردن آن را در میان خاکستر.
"مزه مثل آب رودخانه است. 'آیا شما تا آشنای با عطر و طعم
ماشین از رودخانه؟
"من به نظر می رسد به شب. احساس می کنم که اگر من نیم است غرق شده بود، و
بلع گالن از آن است. "تاثیر محل، پیشنهاد
نوعی درخت اقاقیا.
شما توانا به شب یاد گرفته، شما و تأثیرات خود را، بازگشت یوجین.
چه مدت طول خواهد ما اینجا بمانم؟ چه مدت شما فکر می کنید؟
اگر من می توانم انتخاب کنید، من باید یک دقیقه می گویند، 'پاسخ یوجین، برای یاران پرچم دزدان
باربرها jolliest سگ من شناخته شده نیست.
اما گمان می کنم ما بهترین هستند تا ما آنها را با دیگر مشکوک
شخصیت ها، در نیمه شب. لذا او را آتش زده، و نشستم
در یک طرف از آن.
این رخ داد 11، و او به اعتقاد خود با صبر و حوصله نوشتن.
اما به تدریج او fidgets را در یک پا در زمان، و پس از آن در پای دیگر، و سپس در
یک بازو، و پس از آن در دست دیگر، و سپس در چانه اش، و سپس در پشت او، و
سپس در پیشانی اوست، و پس از آن در موهای او،
و سپس در بینی خود را و سپس به او کشیده شده خود را بر روی دو صندلی خوابیده و
موضوعات آغاز و پس از آن او شده است. "نامرئی حشرات از فعالیت های شیطانی
ازدحام در این مکان.
من غلغلک منقبض و بیش از همه. ذهنی، من در حال حاضر مرتکب سرقت شده
تحت meanest شرایط و myrmidons عدالت در پاشنه هستند.
من کاملا به بدی گفت: "نوعی درخت اقاقیا، نشسته روبرو او را، با سر سقوط؛
پس از رفتن را از طریق برخی از تحولات فوق العاده، که در آن سر خود بوده است.
پایین ترین بخش از او.
این بی قراری با من آغاز شد، مدتها پیش. زمانی که شما، مثل من احساس
گالیور با Lilliputians آتش بر او.
این را انجام خواهد داد، مورتیمر.
ما باید به هوا، ما باید دوست عزیز و برادر ما، Riderhood بپیوندید.
و اجازه دهید خودمان اسوده ما به جمع و جور.
دفعه بعد هم که (با در نظر گرفتن صلح ما را از ذهن) خواهیم ارتکاب جرم، مرتکب به جای
گرفتن جنایی. شما به آن قسم می خورم؟
"بدیهی است.
"سوگند یاد کرد! Tippins نگاه به آن.
زندگی او در خطر است.
مورتیمر زنگ زد زنگ به پرداخت نمره، و باب به نظر می رسد که کسب و کار داد و ستد کردن
با او: آنها یوجین، در زیاده روی بی دقتی خود پرسید که آیا او می خواهم
وضعیت در تجارت آهک؟
'Thankee آقا، آقا، گفت: باب. "من خوب sitiwation در اینجا، آقا.
اگر ذهن خود را تغییر دهید در هر زمان، بازگشت یوجین، بیاید و به من در کارهای من،
و شما همیشه می خواهید باز کردن در کوره آهک است.
Thankee آقا، گفت: "باب.
این است که شریک زندگی من است، گفت: "یوجین، که یک کتاب دارد و شرکت به دستمزد.
دستمزد روزانه عادلانه برای کار روزانه عادلانه است تا کنون شعار شریک زندگی من است.
و بسیار خوب "سازمان ملل متحد آن است، آقایان، گفت: باب، دریافت هزینه ی خود را، و رسم
با تعظیم خارج شدن سر خود را با دست راست خود را، بسیار او را کشیده تر از مقدار متوسط
آبجو از موتور آبجو.
"یوجین، 'مورتیمر به او apostrophized، خنده کاملا صمیمانه از وقتی که آنها
دوباره تنها، "چطور می توانم تو باشم اینقدر مسخره است؟
من در یک طنز مسخره هستم، quoth یوجین؛ من یک شخص مسخره است.
همه چیز مسخره است. بیا همراه!
آن را به ذهن مورتیمر نوعی درخت اقاقیا به تصویب رساند که تغییر برخی از مرتب کردن بر اساس، بهترین بیان
شاید به عنوان تشدید از همه که وحشی ترین و مسامحه کاری ها، سهل انگاری ها و بی پروا
در دوست او، بر او را در نیم ساعت یا بیشتر آمده است.
کاملا به او استفاده می شود که او بود، متوجه شد که چیزی جدید و تیرگی در او بود که
برای لحظه ای گیج کننده است.
این را به ذهن او گذشت و گذشت، مجددا به خارج، اما او آن را به خاطر پس از آن.
'جایی که او نشسته وجود دارد، می بینید، گفت: "یوجین، زمانی که آنها تحت ایستاده بودند
بانک، غرش و riven در باد.
نور آتش او وجود دارد. 'من یک جوانه زدن را از طریق پنجره را، گفت:
مورتیمر. "نه، نه!
اوژن او را توسط بازوی تله افتاده است.
بهترین، نشان می دهد از او را ندارد. بیا به دوستان صادقانه ما است.
او او را به پست سازمان دیده بان، و هر دو آنها کاهش یافته و تحت لی رخنه
قایق پناهگاه بهتر از آن را قبل از به نظر می رسید بود، که به طور مستقیم در تقابل
با وزش باد و شب برهنه.
آقای بازرس در صفحه اصلی 'زمزمه یوجین. من اینجا هستم، آقا.
و دوستان ما را از پیشانی عرق در گوشه ای دور وجود دارد؟
خوب است.
هر چیزی که اتفاق افتاده است؟ "دختر او بوده است، فکر او
شنیده ام او را خواستار، مگر آنکه آن را نشانه ای به او به خارج از راه بود.
ممکن است.
گفتم یوجین: ممکن است قانون انگلیس، '،' اما نبود.
مورتیمر! '!'
(از طرف دیگر آقای بازرس.)
دو سرقت در حال حاضر، و جعل! با استفاده از این نشانه ای از حالت افسرده خود را
از ذهن، یوجین خاموش افتاد. آنها برای مدتی طولانی ساکت.
همانطور که به سیل جزر و مد، و آب نزدیکتر آمد به آنها، سر و صدا بر روی رودخانه
شد مکرر، و آنها گوش بیشتر است.
عطف بخار تعطیل، به clinking زنجیره آهن، به creaking
بلوک، کار اندازه گیری شده از oars، گاه به گاه پارس خشونت آمیز برخی از
عبور سگ بر روی عرشه کشتی، که به نظر می رسید به عطر و بوی آنها را در محل خود را پنهان کردن دروغ گفتن است.
شب تاریک نیست بلکه علاوه بر چراغ پرواز در کمان و mastheads
پس وپیش، می تواند برخی از فله سایه تشخیص و در حال حاضر و پس از آن یک عکس شبح مانند
سبک با بادبان بزرگ تیره، مانند
بازوی هشدار، راه اندازی بسیار نزدیک آنها، تصویب، و ناپدید شدن است.
در این زمان سازمان دیده بان خود، نزدیک آب به آنها می شود اغلب توسط آشفته
برخی از ضربت آن را از راه دور داده شده است.
اغلب آنها معتقد بودند این ضرب و شتم و چلپ چلپ به قایق آنها در انتظار برای ذخیره کردن، در حال اجرا
در ساحل در و دوباره و دوباره آنها را شروع کرده اند، اما برای عدم تحرک
که با آن خبرچین، به خوبی به رودخانه استفاده می شود، آرام در جای خود نگه داشته است.
باد دور قابل توجه از بسیاری زیادی از ساعتهای شهرستان کلیسا،
کسانی که غیر روحانی به بادپناه از آنها، اما زنگ ها به بادگیر است که به آنها گفتم وجود دارد
خود که یک - دو - سه.
بدون کمک آنها شناخته شده اند که چگونه شب عینک، با سقوط از جزر و مد،
ثبت شده در ظاهر همواره گسترده نوار سیاه و سفید تر از ساحل، و
ظهور جاده آسفالت از رودخانه، پا پا.
همانطور که در زمان گذشته، این کسب و کار slinking مخاطره آمیز بیشتر و بیشتر شد
است.
به نظر می رسد که اگر مرد بود، برخی از علامت از آنچه در دست در برابر او بود،
یا وحشت گرفته بود؟
ممکن است حرکات او برنامه ریزی شده است که برای او به دست آورید، در گرفتن فراتر از خود را
برسد، استفاده از دوازده ساعت
انسان صادق که عرق پیشانی خود مصرف کرده بود ناراحت شد، و شروع به
شکایت با تلخی از احتمال ابتلا به انسان او را گول بزند - او را با سرمایه گذاری
شأن و منزلت کار!
عقب نشینی خود را به طوری انتخاب شد که در حالی که آنها می تواند این رودخانه را تماشا کنید، آنها می توانند به تماشای
خانه.
هیچ کس در را گذرانده بودند و یا خارج، از دختر او پدر را شنید
صدات می کنه. هیچ کس نمی تواند در تصویب و یا بدون
دیده می شود.
اما از آن خواهد شد نور در ساعت پنج، گفت: آقای بازرس، "و سپس ما باید دیده می شود.
به نظر می رسند در اینجا، گفت: Riderhood، چه چیزی شما را به این می گویند؟
او ممکن است lurking در داخل و خارج، و تنها با نگه داشتن میان خود دو یا سه
پل ها، برای ساعت ها به عقب. 'چه چیزی شما را از آن؟ "گفت:
بازرس.
Stoical، اما متضاد است. او ممکن است انجام این کار در این زمان حاضر است.
شما چه که گفت: "آقای بازرس.
قایق من در میان آنها قایق به در cause'ay.
و چه چیزی شما را از قایق خود را؟ "گفت: آقای بازرس.
اگر من در او قرار داده و دور نگاه؟
من می دانم که در راه او، و گوشه های به احتمال زیاد او به نفع است.
من می دانم که او می خواهم در زمان جزر و مد است، و جایی که او به چنین یکی دیگر از
زمان. من نمی pardner خود را؟
هیچ یک از شما باید نشان می دهد.
هیچ یک از شما نیاز به هم بزنید. من می توانم او را بدون کمک کردن پرتاب و به عنوان
من رو دیده می شود، من در مورد در همه زمان ها هستم.
شما ممکن است با توجه به نظر بدتر، 'گفت: آقای بازرس، پس از کوتاه
در نظر گرفتن. سعی کنید آن را.
'توقف یک بیت است.
اجازه دهید آن کار کند. اگر من تو را می خواهم، من می خواهم دور قطره
بورس و نوک سوت. '
فارسی اگر من تا کنون ممکن است تصور برای ارائه یک پیشنهاد به من بزرگوار و دلیر
دوست، که آگاهی از مسائل مربوط به نیروی دریایی دور می شود آن را از طرف من به استیضاح، یوجین
زده در با شور بزرگ، آن
خواهد بود، که تا نوک سوت رمز و راز برای تبلیغ و دعوت به حدس و گمان است.
دوست من محترم و دلیر خواهد شد، اعتماد کنم، مرا ببخشید، به عنوان یک عضو مستقل،
برای پرتاب یک سخن گفتن که من احساس می کنم به این دلیل به این خانه و این کشور است.
شد فرماندار دومی، و یا نوعی درخت اقاقیا وکیل؟ خواسته Riderhood.
برای آنها صحبت کرد، آنها به عنوان crouched، بدون دیدن چهره 1 یکی دیگر از ذخیره کردن.
در پاسخ به این سوال را من دوست محترم و دلیر، گفت:
یوجین، که در پشت خود دراز کشیده بود و با کلاه خود را بر لب داشت، به عنوان نگرش بسیار
بیانی از هوشیاری، 'من می توانم ندارند.
درنگ در پاسخ (عدم ناسازگار با خدمات عمومی)
آن لهجه لهجه فرماندار دومی بود.
تو چشم قابل تحمل خوبی است که شما نمی والی؟
شما همه چشم قابل تحمل است، نه؟ خواستار خبرچین.
همه.
پس اگر من ردیف تحت یاران و دراز وجود دارد، بدون نیاز به سوت زدن.
شما را به آن ذره there'sa از چیزی و یا دیگر وجود دارد، و شما بدانید
آن را به من است و شما پایین آمده که cause'ay به من.
درک؟ '
درک همه است. خاموش او پس از آن می رود!
در یک لحظه، با باد برش مشتاقانه او را یک وری، او متناوب به پایین
قایق خود را در چند لحظه او روشن بود، و خزنده رودخانه در زیر خود
ساحل آورد.
یوجین خود را بر روی آرنج خود را مطرح کرده بود بعد از او به تاریکی نگاه کنند.
او زمزمه: "من آرزو می کنم قایق من دوست محترم و دلیر، '، دراز کشیده
دوباره و صحبت کردن به کلاه خود، 'ممکن است با بشردوستانه وقف به اندازه کافی به نوبه خود
از پایین به سمت بالا و خاموش کردن او را - مورتیمر '.
دوست بزرگوار من. 'سه سرقت دو جعلی، و
ترور نیمه شب.
اما به رغم داشتن این وزن بر وجدان خود، یوجین تا حدودی enlivened شد
اواخر تغییر جزئی در مورد شرایط و چگونگی امور است.
2 اصحاب خود بودند.
آن در حال تغییر همه چیز شد. در حال تعلیق به نظر می رسید گرفته اند جدید
اجاره، و نو از تاریخ اخیر شروع شده است.
چیز های اضافی را به دنبال وجود دارد.
هر سه آنها به شدت بر هشدار، و کمتر توسط بدبخت deadened شده
تاثیر مکان و زمان.
بیش از یک ساعت گذشته بود و آنها حتی چرت زدن بودند، هنگامی که یکی از این سه نفر - هر
گفت: آن بود، و او بود dozed - ساخته شده از Riderhood در قایق خود را در نقطه
به توافق رسیدند.
آنها دوباره پیدا میشدند، از پناهگاه خود بیرون آمد و به او رفت.
هنگامی که او را دیدم به آنها را آینده، او را در کنار جاده کاهش یافته است به طوری که آنها،
ایستاده در تاریخ بزرگ، می تواند با او در زمزمه صحبت می کنند، تحت جرم پنهان است
شش باربرها یاران پرچم دزدان به سرعت به خواب.
مبارک اگر من می توانم آن را! "گفت که او، خیره در آنها.
"آنچه از؟
آیا شما او را دیده؟ 'شماره'
آیا شما تصویر می کنید؟ پرسید: "نوعی درخت اقاقیا. برای او در آن خیره شد در
عجیب ترین راه.
"من قایق او را دیده ام." خالی نیست؟ "
بله، خالی است. و چه چیزی، - شناور است.
و بیشتر است، - با یک پارو زدن رفته است.
و بیشتر، چه - با پارو زدن در دومی ماجرا در thowels ها و قطع کوتاه.
و چه چیزی، - سوار قایق تنگ atwixt جزر و مد، دو ردیف از barges.
و بیشتر آنچه که، - او را در شانس دوباره، توسط جورج اگر او نمی باشد!