X
Create
Sign in

  • Movies
  • TV Shows
  • Music
  • Speeches
  • Gaming
  • Education
  • Beauty
  • Sports
  • Technology
  • Science
  • Health
  • Travel
  • Transportation
  • Career & Work
  • Hobbies
  • Animals
  • Home & Garden
  • Holidays
  • Relationships
  • Parenting
  • Food
  • Culture
  • Finance
  • Business
  • Legal
  • Arts

کتاب 4 ، فصل 07 - دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز - بهتر است هابیل از قابیل

Book 4, Chapter 7: Better to be Abel than Cain. Classic Literature VideoBook with synchronized text, interactive transcript, and closed captions in multiple ...
Edit
7k views
1 editor
edited 1+ month ago
Home
Share on facebook Share on twitter Share on Google+
Tip: Highlight text to annotate itX
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 7 بهتر است به هابیل از قابیل روز شکستن در Plashwater بند قفل میل شد. ستاره ها هنوز قابل مشاهده بود، اما نور کسل کننده در شرق بود که نور وجود ندارد شب. ماه رفته بود و غبار در امتداد سواحل رودخانه رخنه کرد، دیده می شود از طریق که درختان ارواح درختان بودند، و آب روح آب بود. این زمین نگاه طیفی، و به همین ترتیب ستاره های رنگ پریده است: در حالی که سرد تابش خیره کننده شرق، قیافه ناگویا به گرما، یا رنگ با چشم از آسمان فرو نشستن، ممکن است به خیره از مرده تشبیه شده اند. شاید آن توسط Bargeman تنها شد تشبیه، ایستاده در آستانه قفل است. خاص، برادلی سنگ مزار نگاه کرد به این ترتیب، هنگامی که هوای خنک آمد، و هنگامی که آن را گذشت در زمزمه، که اگر آن را زمزمه چیزی ساخته شده است که درختان فانتوم و آب لرزه - یا تهدید - برای فانتزی ممکن است یا از آن ساخته شده است. او رویگردان شدید، و قفل درب خانه را سعی کردم. آن را در داخل بسته شد. آیا او از ترس من به او گفتم، ضربه زدن. Riderhood سرکش به زودی roused شد، و به زودی undrew پیچ و به او اجازه دهید وارد "چرا، T'otherest، من فکر کردم شما بوده است و از دست داده؟ دو شب دور! من a'most اعتقاد بر این است که شما می خواهم giv "من لغزش، و من تا به حال به خوبی به عنوان نیمی ذهن به شما در روزنامه آمده for'ard را تبلیغ. چهره برادلی تاریک در این اشاره شد، که Riderhood تلقی آن را به مصلحت نرم آن را به تعریف. اما شما، فرماندار، نه شما، او رفت در، stolidly تکان دادن سر خود را. برای چه من به خودم بگو arter داشتن خودم را با آن کشش وجود دارد سرگرم ایده خنده دار، به عنوان یک نوع از بازی اهل تفریح ​​و بازی است؟ چرا، من به خودم می گوید: "من و تو He'sa افتخار است. " این چیزی است که من به خودم می گوید. "افتخار دو He'sa من و تو" ' بسیار قابل ملاحظه ای، Riderhood قرار داده به او. او در باز کردن درب به او نگاه کرد، و او در حال حاضر در او دوباره نگاه کردم (stealthily شده این زمان)، و در نتیجه به دنبال او بود، از او پرسید که او هیچ تردیدی نیست. EM، فرماندار شما برای یکی دیگر از 40 باشد، که من قضات، جلو شما را تبدیل شما ذهن صبحانه، گفت: Riderhood، هنگامی که بازدید کننده خود را نشستم، استراحت چانه خود را بر روی دست خود را، با چشمان خود را بر روی زمین. و بسیار قابل ملاحظه ای دوباره ها: Riderhood جعلی به مجموعه ای از مبلمان اندک در سفارش، در حالی که او صحبت می کرد، نشان می دهد دلیل او را به دنبال داشته باشند. : بله. من تا به حال خواب بهتر، من فکر می کنم، گفت: "برادلی، بدون تغییر موضع خود را. من خودم باید آن را توصیه فرماندار، 'موافقت Riderhood. ممکن است شما به هر حال خشک؟ : بله. من باید یک نوشیدنی می خواهم، گفت: "برادلی، اما بدون ظاهر می شود به حضور بسیار. Riderhood آقای شیشه خود را، و خود کوزه پر از آب برداشته، و اداره نوش. سپس، او را تکان داد لحاف بستر خود و پخش آن را صاف، و برادلی کشیده خود را بر آن در لباس میپوشید. Riderhood آقای شاعرانه اظهار که او را از استخوان ها استراحت شب را انتخاب کنید، در صندلی های چوبی خود را در پنجره را به عنوان قبل از نشست، اما، مانند قبل، دارای جای خواب تماشا محدود تا زمانی که بود بسیار خواب به نظر برسد. سپس، او بلند شد و به او نگاه نزدیک، در نور روز روشن، در هر طرف، با minuteness بزرگ. او به قفل خود را به طور خلاصه آنچه که او بود دیده می شود. یکی از آستین خود را از حق دور زیر elber گچ بری، و دومی را به حال یک RIP خوب در شانه. او به دار آویخته، خیلی تنگ، برای او پیراهن که همه از گچ بری گردن جمع آوری است. او در چمن بوده است و او در آب بوده است. و او خال خال، و من با چه و با که. Hooroar! ' برادلی خواب طولانی است. در اوایل بعد از ظهر یک بارج آمد. barges دیگر از طریق، هر دو روش بودند به تصویب رسید قبل از آن، اما قفل، حافظ تنها مورد ستایش قرار داد این بارج ویژه، اخبار، به عنوان اگر او محاسبه زمان و با برخی از ساخته شده بود احتیاط. مردان در هیئت مدیره گفت: او را قطعه ای از اخبار، و در طولانی در سهم خود را در وجود دارد تصویر را بزرگ تر ببینید. بر آن است. دوازده ساعت پس از در برادلی مداخله بود دراز کشیدن، زمانی که او برخاست. نه این که من به آن swaller، گفت: Riderhood، دچار دوبینی در قفل خود را، زمانی که او را دیدم برادلی بیرون آمدن از خانه، عنوان کرده اید خواب بوده است تمام وقت، پسر! برادلی به او آمد و نشستن بر روی اهرم های چوبی خود را، و پرسید که چه ساعت بود؟ Riderhood به او گفت: آن را بین دو و سه بود. زمانی که شما رها خواسته برادلی است. arter روز به روز بعد، فرماندار 'زودتر نه؟' یک اینچ زودتر، فرماندار. در هر دو طرف، اهمیت به نظر می رسید متصل به این سوال امداد. Riderhood به کاملا petted پاسخ خود گفت: برای بار دوم، و طولانی کردن رول منفی سر خود، 'N - N - و نه اینچ زودتر، فرماندار.' آیا من به شما بگویم من به شب که شد؟ خواست برادلی است. : نه، فرماندار، 'در بازگشت Riderhood، شاد، خوش برخورد و مکالمه روش، شما به من بگو نه چندان. اما بسیاری مانند شما به معنای آن را فراموش کرده و به آن است. چگونه otherways، می تواند شک به سر خود را در مورد آن می آیند، فرماندار؟ ' برادلی "گفت: همانطور که خورشید پایین می رود، من قصد دارم برای رفتن بر روی، '. آنقدر، 'بازگشت به necessairy بیشتر پک Riderhood. بیا و از آن داشته باشد، T'otherest. تشریفات گسترش سفره در آقای Riderhood در حال مشاهده نشده تاسیس، خدمت از یک چهارم بوشل امر از یک لحظه بود، آن را صرفا متشکل از تحویل از وسیع ظرف پخت با سه چهارم از پای گوشت بسیار زیاد در آن، و تولید دو جیب و چاقو، سفال، لیوان و یک بطری بزرگ قهوه ای آبجو. هر دو خوردند و نوشیدند، اما Riderhood بسیار فراوان است. در ازای صفحات، که انسان صادقانه دو قطعه مثلثی از قطع پوسته پای آنها گذاشته شد، در داخل بالاترین، روی میز: یکی قبل از خود، و از سوی دیگر قبل از مهمان خود را. بر این پلاتر او قرار داده شده، دو قسمت نیکو از محتویات پای، در نتیجه ترویج منافع غیر معمول به سرگرمی که هر partaker برداشت، از داخل صفحه خود، و مصرف آن را با کرایه دیگر او، علاوه بر ورزش در صدد ایجاد یک لخته سفت استفاده نا مشروع بر دشت جدول، و با موفقیت آنها را با توجه به داخل دهان او در از تیغه چاقو او، در مورد اول آنها کشویی کردن آن است. برادلی سنگ مزار قابل ملاحظه ای بی دست و پا در این ورزش بود که سرکش مشاهده آن است. به نظر می رسند، T'otherest! او گریه کردم، شما دست خود را کاهش دهد! اما، احتیاط اومد خیلی دیر شده، برادلی آن را در لحظه gashed. و چه بد بخت تر بود، در درخواست Riderhood به آن مقید کردن، و در حال ایستاده نزدیک به او برای این منظور، او دست خود را تحت هوشمند از زخم را تکان داد، و خون بر لباس Riderhood را تکان داد. هنگامی که شام، انجام شد و زمانی که چه باقی مانده از پلاتر ها و آنچه باقی ماند استفاده نا مشروع سفت قرار داده شده است به به پای چه باقی مانده بود، که در خدمت به عنوان یک سرمایه گذاری اقتصادی برای همه متفرقه صرفه جویی، Riderhood لیوان را پر از آبجو و نوشیدنی بزرگ را در زمان. و اکنون او نگاه در برادلی، و با چشم بد. 'T'otherest! hoarsely، او گفت، او سراسر جدول لمس بازوی خود را خم. این خبر رفته است پایین رودخانه جلو شما است. " "چه خبر؟ نظر شما چه کسی گفت: "Riderhood، با تکان دادن سر خود، به عنوان اگر او disdainfully *** ظاهری دور، بدن را برداشت؟ حدس می زنم. "من در حدس زدن هر چیزی خوب نیست. "او انجام داد. Hooroar! شما تا به حال او را agin. او انجام داد. تشنج و انقباضات پراکنده عضلات صورت برادلی، سنگ مزار، و طنز ناگهانی داغ که بر آن آغاز شد، نشان داد چه ظالمانه هوش او را لمس کرد. اما او گفت: حتی یک کلمه، خوب یا بد است. او تنها در صورت کاهش لبخند زد و بلند و تکیه در پنجره ایستاده بود، به دنبال از طریق آن. Riderhood او را با چشمان خود را دنبال کرد. Riderhood بازیگران چشم خود را بر روی خود besprinkled لباس. Riderhood آغاز شد به هوا بودن بهتر است در یک حدس از برادلی متعلق به است. "من تا زمانی که می خواهید استراحت بوده است، گفت: مدرسه، که با مرخصی شما من دراز بکشم. "خوش آمدید، T'otherest! بود. پاسخ نواز میزبان خود. او خود را بدون انتظار برای آن گذاشته بود، و او بر تخت تا باقی ماند خورشید کم بود. وقتی که او به وجود آمد بیرون آمد و به ادامه سفر خود، متوجه شد که میزبان خود را انتظار برای او روی چمن راه بکسل در خارج از خانه است. هر زمان که ممکن است لازم باشد که من و تو باید هر ارتباط بیشتری داشته باشند با هم، گفت: "برادلی،" من باز خواهد گشت. خوب شب! خب، از آنجایی که هیچ بهتر می تواند باشد، گفت: Riderhood، چرخش بر پاشنه خود را، خوب شب! ' اما او دوباره به عنوان مجموعه ای دیگر تبدیل شده جلو، و افزود: تحت نفس خود را، پس از او را با گوشه چشم نگاه کردن: شما خواهد شد اجازه می خواهم که اگر warn't آن امداد من به خوبی به عنوان آمده است. من شما را تا گرفتن در مسافت یک مایل را در یک کلام، از زمان واقعی خود را تسکین آن شب در غروب آفتاب، همسر او آمد lounging، در درون یک چهارم از یک ساعت است. ماندن را پر کنید تا حاشیه بیشترین وقت خود را، اما قرض گرفتن یک ساعت یا بیشتر، به دوباره بازپرداخت می شود زمانی که او باید با مسکن خود را تسکین، Riderhood فورا به دنبال آن در آهنگ برادلی سنگ مزار. او پیرو بهتر از برادلی بود. دعوت از زندگی خود را با زندگی بوده است انسان یا حیوان رشد نکرده و ضعیف و دزدکی حرکت کردن و سگ و در کمین کسی نشستن، و تماس خود را به خوبی می دانست. او چنین وادار به ترک خانه قفل به اجرا درخواهد آمد که او نزدیک با او - است که می گویند، به عنوان نزدیک با او را به عنوان او مصلحت آن را راحت می شود - قبل از دیگری قفل شده بود منتقل می شود. مرد او را به عقب نگاه خیلی اغلب به عنوان او رفت، اما هیچ اشاره از او کردم. او می دانست که چگونه امکان استفاده از زمین و جایی که برای قرار دادن پرچین بین آنها، و که در آن دیوار، و هنگامی که به اردک، و هنگامی که به رها کردن، و تا به حال یک هزار و هنر فراتر از مفهوم آهسته برادلی محکوم است. اما، تمام هنر خود را به یک وقفه، به ارمغان آورد مانند خود برادلی، تبدیل به یک خط سبز و یا سواری به سمت رودخانه - یک نقطه منفرد اجرا وحشی nettles، briars، و خاردار و encumbered با تنه scathed کل ردیف بوته های پرچین درختان قطع شده، در حومه چوب کوچک - شروع به پله بر این تنه ها و حذف کردن در میان آنها و پله آنها را دوباره، ظاهرا به عنوان یک بچه مدرسه ای ممکن است انجام داده اند، اما مطمئنا با هیچ هدف مدرسه، و یا می خواهم از هدف. تو از چیست؟ تا؟ گفتم Riderhood، پایین در خندق، و برگزاری پرچین کمی با هر دو دست را باز کنید. و به زودی اقدامات او ساخته شده ترین فوق العاده ای پاسخ. جورج و Draggin! 'گریه Riderhood، اگر او ain'ta رفتن به حمام! او دوباره به تصویب رسید و در میان تنه درختان دوباره بود، است و در گذشت سمت آب و آوردن لباس به شیوه روی چمن ها را آغاز کرده است. برای یک لحظه آن را به حال نگاه مشکوک به خودکشی، مرتب به تصادف تقلبی است. اما شما می توانید یک بسته نرم افزاری زیر بازوی شما نشد، از میان که چوب، اگر این بازی خود را گفت: Riderhood. با این حال امداد رسانی بود که او را زمانی که استحمام کننده پس از یک شیرجه رفتن و چند سکته مغزی بیرون آمد. من باید او را در شیوه ای احساس گفت، 'دوست شما از دست دادن تا من تا به حال پول بیشتری از شما ساخته شده نه. مستعد در یکی دیگر از خندق (خندق خود را تغییر بود به عنوان مرد او موضع خود را تغییر بود)، و نگه داشتن از هم جدا آنقدر کوچک پچ پرچین که بیشترین چشم نمی تواند شناسایی او، Riderhood سرکش نظاره پانسمان استحمام کننده است. و در حال حاضر به تدریج جای تعجب است که او از جا برخاست، به طور کامل لباس، یکی دیگر از مرد آمد، و Bargeman نیست. 'AHA! گفت Riderhood. به همان اندازه که شما در آن شب به تن داشت. متوجه هستم. شما من با شما، در حال حاضر است. تو عمیق. اما من می داند عمیق تر است. "زمانی که استحمام کننده به پایان رسید، پانسمان، او kneeled روی چمن ها، از انجام کاری با دست خود، و دوباره تا با او ایستاده بود بسته نرم افزاری تحت دستش را. همه در اطراف او با توجه بزرگ، او سپس به رودخانه رفت لبه، و آن را تا آنجا پرتاب شود، و در عین حال به آرامی جایی که توان داشت. این بود تا زمانی که او قطعا بر راه خود را دوباره به عنوان فراتر از یک خم رودخانه و هم از نظر، که Riderhood درهم از خندق. در حال حاضر، بود بحث خود را با خود خواهد من foller، و یا باید به من اجازه دهید شما را برای سست این یک بار، و به ماهیگیری؟ بحث ادامه، او، به عنوان یک اقدام احتیاطی در هر صورت به دنبال آن، و او دوباره در چشم. اگر من به شما از دست این یک بار، گفت: Riderhood پس از آن، هنوز هم به دنبال "من می توانم را تو به من را آمده agin، و یا من می تواند شما را در پیدا کردن یک راه یا دیگری. اگر من برای رفتن به ماهیگیری، دیگران ممکن است - من به شما اجازه از دست این یک بار، و به ماهیگیری با آن، او به طور ناگهانی کاهش یافته پیگیری تبدیل شده است. مرد بدبخت که او را برای بار منتشر شده بود، اما نه برای مدت طولانی، رفت و در سمت لندن است. برادلی از هر صدا را شنید، مشکوک بود، و به هر صورت او را دیدم، اما بود تحت طلسم که بسیار متداول می افتد بر ریزان خون، و تا به حال هیچ سوء ظن از خطر واقعی است که باقی مانده بودند در زندگی خود، و آن را در عین حال دارای. Riderhood های زیادی را در افکار خود بود - شده بود، هرگز از افکار خود را از شب ماجراجویی از اولین جلسه خود را، اما Riderhood اشغال یک مکان بسیار متفاوت ، از محل تعقیب وجود دارد و برادلی در درد ابداع معنای بسیاری از اتصالات که در محل به او بوده است. و از wedging او را به آن است که ذهن خود را می تواند احتمال خود را قطب نما اشغال هیچ دیگر. و این یکی دیگر از طلسم که در برابر ریزنده خون برای همیشه تلاش بیهوده است. پنجاه درب کشف که توسط آن ممکن است وارد وجود دارد. با درد بی نهایت و حیله گری، او قفل دو و میله چهل و نه تن از آنان، و 50 ایستاده باز نمی بینم. در حال حاضر، بیش از حد بود، او با حالتی از ذهن نفرین بیشتر پوشیده تر و خسته کننده از ندامت است. او تا به حال هیچ پشیمانی، اما بدکار که می توان گفت که کین خواه در خلیج نگه دارید، می تواند فرار کنی شکنجه آهسته تر مدام انجام عمل بد دوباره و انجام آن کارآمد. در اظهارات دفاعی و اعترافات ساختگی از قاتلان، به دنبال سایه ای از این شکنجه ممکن است از طریق هر دروغی را بگویند ترسیم شده است. اگر من آن را انجام داده بود ادعا است، آن را قابل تصور است که من را ساخته اند و این اشتباه؟ اگر من آن را انجام داده بود ادعا، باید من را ترک کرده اند که از محل unguarded که که غلط و شاهد شرورانه علیه من infamously به عزل؟ دولت که بدبخت که به طور مداوم نقاط ضعف در جرم و جنایت خود را می یابد، و می کوشد تا آنها را تقویت زمانی که آن را غیر قابل تغییر است، یک دولت است که تشدید جرم با انجام عمل از هزار نفر زمان محلی شما به جای آن از یک بار، اما آن دولت است، بیش از حد، که tauntingly بازدیدکننده داشته است جرم بر طبیعت عبوس مصر با سنگین ترین مجازات خود را در هر زمان. برادلی toiled در زنجیر، به شدت به این ایده از نفرت و انتقام خود را، و فکر او ممکن است هر دو در از بسیاری جهات بهتر از راه گرفته بود سیرچشم. ابزار ممکن است بهتر، نقطه و در ساعت ممکن است بهتر برای خمیر یک مرد را از پشت در تاریکی، در آستانه از رودخانه بود، به خوبی به اندازه کافی است، اما او باید بلافاصله از کار افتاده شده است، در حالی که او ضبط شده بود و ضارب او، و به همین ترتیب، برای پایان دادن به قبل از احتمال کمک آمد، و از شر او، او با عجله شده بودند به عقب به پرتاب رودخانه قبل از زندگی به طور کامل از او را مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. حالا اگر آن را دوباره می تواند انجام شود، باید آن را نمی شود به طوری انجام می شود. سر خود را زیر آب برگزار شده بود در حالی که. فرض اولین ضربه صحت بوده است. او به ضرب گلوله کشته شده بود. او خفه شده بود. فرض کنید به این ترتیب، این راه، راه دیگری است. فرض کنید هیچ چیز به جز بند و زنجیر رها شدن از یک ایده، که به اجبار به غیر ممکن است. مدرسه بازگشایی روز بعد. دانش پژوهان شاهد کمی و یا بدون تغییر در چهره استاد خود را، برای آن همیشه عینک خود را به آرامی کار بیان. اما، به عنوان درس او را شنید، او همیشه انجام عمل و انجام آن بهتر است. او با قطعه خود را از گچ تخته سیاه قبل از نوشتن بر روی آن مکث، او فکر نقطه، و اینکه آیا آب های عمیق تر و سقوط راست، کمی بالاتر، و یا کمی پایین پایین. او نیمی از ذهن برای رسم یک خط یا دو بر هیئت مدیره، و خود را نشان می دهد آنچه که او بنا شده است. او این کار را انجام دوباره و بهبود در روش، در نماز، در ذهنی خود را حساب، از طریق پرسش خود را، در تمام طول روز است. چارلی Hexam استاد بود در حال حاضر، در یکی دیگر از مدرسه، تحت رسیدگی دیگر سر. شام بود، و برادلی قدم زدن در باغ خود را از پشت یک کور توسط مشاهده خانم کمی ملایم Peecher، که در اندیشه ارائه وام او را به او نمک بوییدن آن از جهت سردرد، وقتی که مریم آن، در حضور وفادار برگزار شد، بازوی او. : بله، آنه ماری؟ 'آقای Hexam جوان، اگر شما، خانم، آمدن به آقای سنگ مزار. ماری آن "بسیار خوب، آنه ماری. باز هم برگزار شد تا بازوی او. شما ممکن است صحبت می کنند، آنه ماری؟ آقای سنگ مزار آقای Hexam جوان را به خانه اش beckoned، خانم، و او در رفته خود را بدون انتظار برای جوان آقای Hexam به آمده، و در حال حاضر او بیش از حد رفته است، خانم، است و در را بست. " با تمام قلب من، ماری آن. مجددا بازو تلگرافی ماری آن کار می کرد. چه، آنه ماری؟ آنها باید آن را مبهم و تاریک، دوشیزه Peecher، برای کور اطاق نشیمن، و نه از آنها را می کشد. حسابداری وجود دارد، خوب Peecher خانم با آه کمی غمگین گفت که او سرکوب توسط تخمگذار دست خود را شسته و رفته boddice روشمند خود، حسابداری وجود دارد برای سلیقه ها، مری آن. چارلی، از ورود به اتاق تاریک، متوقف کوتاه زمانی که او را دیدم دوست قدیمی خود را در آن سایه زرد. '، Hexam بیا، بیا شوید.' چارلی پیشرفته را به دست که به او برگزار شد، اما دوباره متوقف شد، کوتاه از آن است. سنگین، چشم خون و مدرسه، به صورت خود را با افزایش تلاش، نگاه خود را از بررسی ملاقات کرد. آقای سنگ مزار، ماده چیست؟ "ماده؟ کجا؟ آقای سنگ مزار، این خبر را شنیده اید؟ این خبر در مورد شخص آقای یوجین Wrayburn؟ که او کشته شود؟ " او مرده است، پس! بانگ زد بردلی. ایستاده Hexam جوان به دنبال او، او را لب خود را با زبانش مرطوب اتاق، نگاه، نگاه سابق خود مردمک چشم، و نگاه کردن. من از خشم شنیده می شود، گفت: "برادلی، در تلاش برای محدود کار خود را به دهان، اما از من تا به حال در پایان از آن شنیده نشده است. ' شما کجا بودید، گفت: "پسر، پیشبرد یک گام به او به عنوان صدای او را کاهش داد، زمانی که آن را انجام می شود؟ را متوقف کنید! من که بخواهید. به من نگویید. اگر شما را مجبور به اعتماد به نفس خود را بر من، آقای سنگ مزار، من به هر کلمه ای از آن است. ذهن! را اطلاع می دهد. من به آن، و من منصرف شما. من! موجودی رنجور به نظر می رسید به رنج می برند، بشدت تحت این چشم پوشی است. هوا متروک تنهایی مطلق و کامل بر او افتاد، مثل قابل رویت سایه. '،' گفت: این برای من صحبت می کنند، شما نمی پسر. اگر شما، شما آن را در خطر خود را انجام دهد. من می خواهم برای قرار دادن خودخواهی خود را قبل از شما، آقای سنگ مزار - پرشور خود را، خودخواهی، خشونت آمیز و غیر قابل کنترل - به شما نشان دهد که چرا من نمی توانم، و به همین دلیل من کار خواهم کرد، چیزی بیشتر برای شما. ' او در Hexam جوان نگاه کرد اگر او به عنوان یک محقق با در انتظار بودند درسی که او به قلب می دانست و بود مرگبار ها خسته می شدند. اما او حرف آخر خود را به او گفته بود. اگر شما تا به حال هر بخش - من نمی گویم چه - در این حمله، دنبال پسر؛ و یا اگر شما می دانم هر چیزی در مورد آن - من نمی گویم چه - و یا اگر شما می دانید که این کار را کرد - من به هیچ - نزدیک تر است به شما صدمه به من است که می شود را ببخشند هرگز. شما می دانید که من تو را با من به اتاق های خود را در معبد در زمان من به او گفتم من به نظر او، و خودم را برای به نظر من از شما مسئول است. شما می دانید که من تو را با من گرفت وقتی که من از او مراقبت با در نظر گرفتن دوره نقاهت من خواهر و آوردن او را به حواس خود شما می دانید که من خودم را به صورت مختلط با تو، همه از طریق این کسب و کار، در ها تمایل خود را به ازدواج با خواهر من است. و چگونه آیا می دانید که، به دنبال به پایان می رسد خود را از خلق و خوی خشن خود، شما را ندارند گذاشته شد من به شک باز؟ این است که قدردانی خود را به من، سنگ مزار آقای؟ برادلی نشست به دنبال قبل از او به طور پیوسته در هوا خالی است. همانطور که اغلب به عنوان Hexam جوان متوقف شد، او چشمان خود را نسبت به او تبدیل شده است، به عنوان اگر منتظر او بودند او با درس، و آن را انجام داده است. همانطور که اغلب به عنوان پسر از سر گرفت، برادلی صورت ثابت خود را از سر گرفت. من می خواهم با شما، آقای سنگ مزار ساده باشد، جوان Hexam گفت: تکان داد سر در یک روش نیمه تهدید در سایت، به دلیل این هیچ زمان برای تحت تاثیر قرار نمی دانند چیزهایی که من نمی دانم - به جز برخی از چیزهایی که در آن ممکن است بسیار برای شما امن است، اشاره دوباره. منظورم این است که اگر شما یک استاد خوب بود، من دانش آموز خوبی بود. من انجام داده اند به شما مقدار زیادی از اعتبار، و در بهبود شهرت خود من بهبود یافته مال شما کاملا به همان اندازه است. بسیار خوب پس. شروع در شرایط مساوی، من می خواهم قبل از شما را چگونه به شما نشان داده اند خود را قدردانی برای من، برای انجام همه من می توانم برای پیشبرد خواسته های خود را با اشاره به من خواهر. شما از من که با من دیده می شود به خطر بیافتد، تلاش برای مقابله با این آقای یوجین Wrayburn. اولین چیزی که شما انجام داده اند. اگر شخصیت من، و من در حال حاضر شما رها کردن، به من کمک کند از آن، آقای سنگ مزار، رستگاری است به من، و نه به شما نسبت داده می شود. به لطف شما! پسر توقف دوباره، او رفت چشمان او دوباره. "من می خواهم، آقای سنگ مزار، آیا شما نگران باشد. من می خواهم به پایان، و من به شما گفت که قبل از پایان است. در حال حاضر، شما می دانید داستان من است. شما به خوبی آگاه است که من، که من آن را تا به حال بسیاری از معایب به پشت سر من ترک در زندگی است. شما از من شنیده ذکر پدرم، و شما به اندازه کافی آشنا واقع که خانه ای که از آن من، که من ممکن است بگویند، فرار، ممکن است بیشتر 1 معتبر تر از آن بود. پدرم فوت کرد و سپس آن را ممکن است قرار است که من به احترام بود نسبتا واضح است. شماره سپس خواهر من آغاز می شود. او به عنوان با اطمینان صحبت می کرد، و با کل نبود از هر رنگ مبارزه با داستان خود را در گونه، اگر هیچ وقت قدیمی نرم شدن پشت سر او وجود دارد. شگفت انگیز نیست، هیچ کدام خود را در قلب تو خالی خالی بود. آنچه وجود دارد، اما خود، خودخواهی به پشت آن را ببینید؟ وقتی که من خواهر من صحبت می کنند، من devoutly آرزو می کنم که شما تا به حال او، سنگ مزار آقای ندیده است. با این حال، شما او را، و این که در حال حاضر بی فایده است. من در شما در مورد او محرمانه است. شخصیت خود را به شما توضیح دادم، و اینکه او چگونه برخی از خیالی مسخره interposed مفاهیم در راه ما به عنوان محترم بودن که من سعی کردم. شما در عشق با او سقوط کرد، و من تو را با تمام قدرت من طرفدار. او را وادار به نفع شما، و بنابراین ما را به برخورد با این آقای آمد یوجین Wrayburn. در حال حاضر، آنچه شما انجام می شود؟ چرا خواهر من، شما در حال توجیه بصورتی پایدار و محکم بر علیه شما از اول به طول بکشد، و شما را در اشتباه قرار داده شده دوباره! و چرا شما آن را انجام داده؟ از آنجا که، آقای سنگ مزار، شما در تمام احساسات خود را خیلی خودخواه و غیره متمرکز بر خودتان است که شما یک فکر مناسب بر من ارزانی نیست. محکومیت سرد که با آن پسر انجام گرفت و موضع خود را برگزار کرد، می توانست مشتق شده از هیچ معاون دیگر در طبیعت انسان است. از آن است، او رفت، در واقع با اشک، همراه شرایط فوق العاده در زندگی من، که هر تلاش من در جهت احترام کامل را توسط مانع کسی دیگری را از طریق هیچ تقصیر من! با انجام آنچه که من قبل از شما قرار داده محتوا نیست، شما اسم من را بکشید بد نامی از طریق کشیدن sister's من - که شما کاملا مطمئن به انجام این کار، اگر من سوء ظن هر گونه پایه و اساس در همه - و بدتر شما را به اثبات می شود، سخت تر از آن خواهد بود برای من به خودم جدا از بودن با شما در ذهن مردم همراه است. وقتی که او چشمانش را خشک کرده بود و هق هق بیش از صدمات خود را heaved، او شروع به حرکت به سمت درب. با این حال، من را ساخته اند تا ذهن من است که من در مقیاس قابل احترام تبدیل خواهد شد جامعه، و نمی شود توسط دیگران کشیده است. من با خواهر من نیز با شما انجام می شود. از آنجا که او اهمیت بسیار کمی برای من به عنوان مراقبت از هیچ چیزی برای تضعیف احترام من، او باید راه خود را بروید و من برای من خواهد رفت. چشم انداز من بسیار خوب است، و منظور من به دنبال آنها به تنهایی. آقای سنگ مزار، من نمی گویم که چه چیزی شما را بر وجدان خود را کردم، من نمی دانم. هر چه بر آن نهفته است، من امیدوارم که شما عدالت حفظ عرض و روشنی از من و دلداری به طور کامل تبرئه همه آنها به جز خودتان. من امیدوارم که قبل از سال های بسیاری، استاد در مدرسه در حال حاضر من به موفقیت، و معشوقه یک زن مجرد، هر چند چند سال بزرگتر از من، من ممکن است حتی با او ازدواج کند. اگر هر راحتی را به شما می دانم آنچه در نظر دارد ممکن است در کار کردن با نگه داشتن خودم در مقیاس جامعه به شدت محترم، این طرح در حال حاضر روز اتفاق نه افتاده است به من. در نتیجه، اگر شما احساس داشتن من زخمی، و میل به برخی از غرامت کوچک، من امیدوارم که شما فکر می کنم که چگونه احترام شما ممکن است خود و اندیشیدن وجود بد خود را. عجیب بود که مرد بیچاره، باید به این شدت به قلب؟ شاید او پسر به قلب گرفته بود، برای اولین بار، از طریق برخی از سال های طولانی پر زحمت؛ شاید او این موضوع را از طریق همان سال خرحمالی خود را روشن ارتباط با نگران روشن تر و بیشتر روح از خود را، شاید یک شباهت خانوادگی از چهره و صدای بین پسر و خواهر او، او را smote سخت در اندوه خود را از دولت کاهش یافته است. به همین دلیل هر کدام که یا برای همه، او drooped سر اختصاص داده شده خود را که پسر بود رفته، و با هم روی زمین کاهش و به التماس افتادند، با کف دست خود را دست تنگ clasping معابد گرم خود، در بدبختی غیر قابل توصیف، و توسط یک قطره اشک تنها unrelieved. Riderhood های سرکش مشغول رودخانه در آن روز بوده است. او با توجه و دقت مداوم در شب گذشته صید شده بود، اما نور کوتاه بود، و را به طور ناموفقی در صید کرده بود. او دوباره در آن روز با شانس صید کرده بود، و خانه ماهی خود را به انجام بود Plashwater بند میل، قفل خانه در یک بسته نرم افزاری.
Activity
  • Activity
  • Annotations
  • Notes
  • Edits
Sort
  • Newest
  • Best
deicy annotated1+ month ago

Book 4, Chapter 7: Better to be Abel than Cain. Classic Literature VideoBook with synchronized text, interactive transcript, and closed captions in multiple ... ...

Permalink Edit Editors
Share

Share this annotation:

deicy edited1+ month ago

کتاب 4 ، فصل 07 - دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز - بهتر است هابیل از قابیل

English Worldwide About Copyright Privacy Terms
© 2023 Readable
Photos Media Bookmark
X Annotate