Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 2
هنوز آموزش
شخص خیاط زنانه به خانه، عروسک و سازنده pincushions زینتی
و قلم، برف پاک کن، کمی عجیب و جالب خود را کم بازوی صندلی نشسته، آواز خواندن در تاریکی، تا زمانی
لیز آمد.
شخص از خانه به دست آمده بود که کرامت در حالی که هنوز از سال های بسیار حساس به لمس
در واقع، از طریق تنها فرد قابل اعتماد در خانه.
خوب لیز Mizzie-Wizzie، گفت که او در آهنگ او، شکستن، اخبار
از درب؟
"چه خبر در درب؟ به لیز بازگشت، شوخی صاف طولانی درخشان
مو عادلانه که بسیار مجلل و زیبا بر روی سر عروسک بزرگ
خیاط زنانه.
مرد کور گفت: "بگذار من را ببینید،. آخرین اخبار این است که من معنی نیست که
ازدواج برادر خود را. 'نه؟
'-O، تکان دادن سر و چانه اش.
آیا این پسر را دوست ندارد. "چه شما به استاد خود می گویند؟
من می گویم که من فکر می کنم او قرار دادی.
لیز به پایان رسید به قرار دادن مو را با دقت مطالعه کنید بر شانه misshapen، و پس از آن
روشن یک شمع است. نشان داد که سالن کمی به تیره رنگ،
اما منظم و تمیز است.
او آن را در طاقچه بالا بخاری ایستاده بود دور از چشم خیاط زنانه و سپس قرار دادن
درب اتاق باز، و درب خانه باز و صندلی کم کم تبدیل شده است و
مستاجر خود را به سمت هوای بیرونی.
این شب شرجی بود، و این آرایش ریز آب و هوا بود که کار در روز بود
انجام شده است.
برای تکمیل آن، او خودش را در یک صندلی در کنار صندلی کوچک نشسته، و
protectingly کشید زیر بازوی او از سوی یدکی رخنه کرد که به او.
این چه عشق تو جنی رن خواستار بهترین زمان در روز و شب، گفت:
فرد از خانه.
نام واقعی او فانی ساطور بود، اما او مدتها پیش انتخاب کرده تا بر خودش سبب
وجه تسمیه خانم جنی رن.
من شده فکر کردن، جنی رفت، که من در محل کار نشسته به روز، چه چیز آن را
باشد، اگر من باید قادر باشد به شرکت شما تا من ازدواج کرده ام، و یا حداقل
courted.
چون وقتی که من هستم courted، من باید او را به انجام برخی از چیزهایی است که شما برای من انجام دهد.
او می تواند مو را مسواک کنید مانند شما، یا به من کمک بالا و پایین پله ها مثل شما، و
او می تواند هر چیزی که شما انجام دهد، اما او می تواند کار من را، و او می تواند تماس بگیرید
برای سفارشات در راه دست و پا چلفتی او.
و او هم باید. من خواهم صدای یورتمه رفتن اسب او را در مورد، من می تواند او را! بگویید
جنی رن تا به حال vanities شخصی او - خوشبختانه برای او - و هیچ نیت بودند
در سینه اش از انواع مختلف آزمایشات و عذاب آن، در
آگاهانه از زمان، بر تحمیل "او. '
او هر جا که ممکن است اتفاق می افتد که فقط در حال حاضر باشد، و یا هر کس که او ممکن است اتفاق می افتد،
خانم رن گفت: «من می دانم حقه خود و رفتار خود را، و من به او هشدار داده که به دنبال
است.
آیا شما فکر می کنید شما هستند و نه بر او سخت؟ دوست او، لبخند بر لب، و پرسید:
صاف کردن موهای خود است. خانم رن حکیم در جواب: "نه کمی،
با هوا از تجربه گسترده است.
عزیز من، آنها را برای شما اهمیتی نمی دهند، کسانی که از همراهان، اگر شما سخت بر اونا.
اما من میگفت اگر من باید قادر باشد به شرکت شما است.
آه! چه در صورت بزرگ بودن!
آیا چنین نیست؟ "من به هیچ وجه قصد شرکت در فراق،
جنی "که می گویند نیست و یا شما به طور مستقیم می خواهید بروید.
من کمی به آن اتکا است؟
تو بیشتر از طلا و نقره بر اتکا شود.
او می گفت: خانم رن ناگهان قطع، پیچ و چشم او و چانه اش، و
نگاه prodigiously شناخت.
'AHA!
اینجا که می آید؟ Grenadier. چه می خواهید؟ یک بادیه پر از آبجو.
و هیچ چیز دیگری در جهان، عزیز من! شکل انسان متوقف بر روی آسفالت در
درب بیرونی. آقای، Wrayburn یوجین است مگر نه؟ "گفت: دوشیزه
رن.
پاسخ این بود: «پس به من گفته شده،". 'شما ممکن است، اگر شما خوب است.
من خوب نیست، گفت: "یوجین، اما من آمده وارد
او دست خود را به جنی رن، و او دست خود را به لیز، و او ایستاده تکیه شده توسط
درب سمت لیز.
او شده است قدم زدن با سیگار برگ خود را، او گفت: (آن را دودی شد و رفته
زمان) و او قدم در این مسیر بازگشت به دور است که او ممکن است به عنوان
منتقل می شود.
اگر او برادر خود را به شب دیده نمی شود؟ : بله، لیز، که به شیوه ای بود گفت:
کمی مشکل است. مدارا بخشنده بر ما برادر
بخش!
آقای یوجین Wrayburn فکر او را به نجیب زاده جوان من در ان پل را گذرانده بودند.
دوستان خود را با او چه کسی؟ مدرسه.
برای اینکه اطمینان حاصل کنید.
شبیه آن. لیز نشسته تا هنوز هم، که یک نفر می تواند
گفته اند که در جایی که حقیقت از روش خود بودن مشکل بیان شد، و در عین حال
نمی توانست آن را شک است.
یوجین بود به این سادگی که همیشه، اما شاید تا او را با چشمان او نشسته بازیگران پایین، ممکن است
و نه بیشتر محسوس است که توجه خود را بر او متمرکز شده
برخی لحظات، از غلظت آن
بر هر موضوع برای هر زمان کوتاه بود، در جای دیگر.
یوجین گفت: "من چیزی برای گزارش، لیز،.
اما، با شما وعده داده شده است که چشم را باید همیشه در Riderhood آقای نگهداری
از طریق نوعی درخت اقاقیا دوست من، من دوست دارم گاهی اوقات برای تجدید اطمینان من که من
نگه داشتن وعده من و دوست من تا علامت.
"من باید آن را شک، آقا.
به طور کلی، من خودم اعتراف یک مرد به شک، بازگشت یوجین، خونسردی، برای همه
که 'چرا؟ پرسید تیز خانم رن.
از آنجا که، عزیز من، گفت: یوجین روح، "من یک سگ بد بیکار.
پس چرا شما اصلاح می شود و یک سگ خوب؟ پرسید: خانم رن.
از آنجا که، عزیزم، 'بازگشت یوجین، کسی وجود دارد که ارزش من آن را می سازد
در حالی که. آیا شما در نظر گرفته پیشنهاد من، لیز؟ '
این در صدای پایین تر است، اما تنها اگر به عنوان یک ماده قلمزن بود، نه در همه
طرد فرد از خانه.
"من از آن، آقای Wrayburn فکر کردم، اما من قادر نبوده اند را به ذهن من برای
قبول کردن آن. "غرور کاذب! گفت: یوجین.
"من فکر می کنم، نه آقای Wrayburn.
من امیدوارم. "غرور کاذب! تکرار یوجین.
"چرا، چه چیز دیگری است؟ چیزی که هیچ چیز با ارزش را در خود است.
چیزی که هیچ چیز ارزش برای من است.
چه کاری می توانید آن را برای من با ارزش باشد؟ شما می دانید بیشتر از آن را.
پیشنهاد می کنم به برخی از استفاده با کسی باشد - که من در این جهان بود هرگز و هرگز
باید در هر موقعیت دیگر - از طریق پرداخت برخی از افراد واجد شرایط از رابطه جنسی خود را و
سن، بسیاری از (و یا به جای چند تا)
شیلینگ خوار، به اینجا می آیند، شب خاصی در هفته، و به شما
دستور العمل های خاصی که شما نمی خواهم اگر شما تا به حال نشده یک دختر خود را انکار
و خواهر.
شما می دانید که آن را خوب به آن را دارند، و یا شما را هرگز به خود را به اختصاص داده شده
برادر شما است داشتن آن است.
پس چرا آن را به ویژه هنگامی که دوست ما خانم جنی در اینجا از آن سود
بیش از حد؟
اگر من پیشنهاد معلم، و یا به شرکت در درس - بدیهی است که نامتجانس -
اما به آن، من همچنین ممکن است در طرف دیگر از جهان، یا نه
جهان در همه.
غرور کاذب، لیز. از آنجا که افتخار واقعی نیست شرم، و یا می شود
آبرو، برادر بیهوده خود را.
غرور واقعی schoolmasters آورده، مانند پزشکان، در یک نگاه
مورد بد. غرور واقعی به کار و انجام آن است.
شما می دانید که، به خوبی به اندازه کافی، شما می دانید که خود را افتخار واقعی آن را به انجام
روز بعد، اگر شما راه و روش که غرور کاذب اجازه نخواهد داد به من عرضه داشتند.
خیلی خوب است.
اضافه کنم بیش از این. غرور کاذب شما اشتباه می کند به خود و
اشتباه به پدر مرده خود را می کند 'چگونه به پدر من، آقای Wrayburn؟ پرسید،
با چهره مضطرب است.
چگونه به پدر شما؟ تواند از شما بخواهد!
با تداوم عواقب ناشی از لجاجت خود نادان و کور است.
با حل و فصل و نه حق مجموعه ای اشتباه او را انجام داد.
با تعیین که محرومیت که او شما را محکوم کرد، که او مجبور
بر شما، همیشه باید بر سر خود استراحت.
مجالی به یک رشته ظریف به صدا، در او بود که تا به برادرش صحبت کرده
در ساعت.
این صدا به مراتب بیشتر به زور، به دلیل تغییر در بلندگو برای لحظه ای؛
ظاهر عبور از earnestness ها، اعتقاد کامل، مجروح تنفر
شک علاقه سخاوتمندانه و بدون خود خواهی.
همه این ویژگی ها، معمولا تا نور و بی دقت به او، او احساس می شود
جدا از برخی از لمس اضداد خود را در پستان خود را.
او فکر کرده بود او، بسیار پایین تر از او و خیلی متفاوت، رد این
disinterestedness، به دلیل برخی از سوء تفاهم بیهوده است که او را دنبال، و یا مثبت
هر شخصی جاذبه که او ممکن است در او تشخیص دادن؟
دختر فقیر، و خالص قلبی و هدف، نمی تواند تحمل به آن فکر می کنم.
غرق شدن در برابر چشمان خود را به عنوان او خودش را از آن مشکوک، او drooped او
سر که به عنوان اینکه او از او انجام داده بود برخی از آسیب سحر شده و شدید، و به سکوت را شکست
اشک می ریخت.
آیا نمی شود مضطرب، گفت: "یوجین، بسیار، بسیار مهربانی.
من امیدوارم که آن را به من است که شما مضطرب است.
من به معنای بیشتر نسبت به قرار دادن ماده در نور واقعی خود را قبل از شما، هر چند که من
اذعان من خودخواهانه به اندازه کافی، برای من نا امید.
ناامید از انجام این کار او را یک سرویس است.
دیگر چگونه می تواند او را نا امید؟ خندید یوجین: 'این قلب من را پاره کند،؛
آن را نمی خواهد ماند توسط من ساعت هشت و چهل، اما من واقعا نا امید شده.
من علاقه داشتن به من در انجام این چیز کمی را برای شما قرار داده بودند و برای دوست ما خانم
جنی. تازگی از هر چیز انجام من در
دست کم مفید است، فریبندگی خود را داشتند.
در حال حاضر، می بینم، که من ممکن است آن را مدیریت بهتر است.
من ممکن است مبتلا به آن را انجام دهد که بطور کامل برای ما دوست خانم J.
من ممکن است خودم کردم، از نظر اخلاقی، به عنوان سر یوجین] فراخ نعمت است.
اما بر روح من می توانم شکوفا ساختن نیست، و من ترجیح می دهم نا امید از
امتحان کنید. '
اگر او به معنای به دنبال آنچه در افکار لیز بود، آن را ماهرانه انجام شد.
اگر او آن را به تصادف صرف اتفاقی به دنبال، آن را توسط یک شانس بد انجام شد.
یوجین به آن را باز کرد تا به طور طبیعی قبل از من، گفت:.
به نظر می رسید توپ را در دست من شده توسط حادثه پرتاب!
من اتفاق می افتد می شود در اصل به تماس با شما به ارمغان آورد، لیز، در آن دو
موارد که شما می دانید.
من به اتفاق قادر باشد که به شما قول می دهم که یک ساعت باید بر اساس آن نادرست نگه داشته
متهم، Riderhood.
من اتفاق می افتد که قادر باشد به شما مشاوره در تاریک ترین ساعت خود را به من بدهید
پریشانی، توسط شما اطمینان که من او را باور نمی کنم.
در همین مناسبت من به شما بگویم که من هستم idlest و دست کم از وکلا، اما من
هستم بهتر از هیچ است، در یک مورد من با دست خودم که اشاره شد، و به شما که ممکن است
همواره مطمئن باشید که بهترین کمک برای من، و
اتفاقا در نوعی درخت اقاقیا بیش از حد، در تلاش خود را برای روشن شدن پدر خود است.
بنابراین، آن را به تدریج طول می کشد علاقه داشتن به من که من ممکن است به شما کمک کند - به راحتی - برای روشن شدن پدر خود را
آن سرزنش که اشاره کردم چند دقیقه پیش، و است که عادلانه و واقعی
است.
من امیدوارم که من خودم را توضیح داد، برای من صمیمانه پوزش می طلبیم تا پریشانی شما است.
من نفرت را به ادعا به معنی خوب، اما من واقعا معنی صادقانه و به سادگی به خوبی، و من
می خواهم شما را به آن می دانیم.
گفت: "من که، Wrayburn آقای شک هرگز، لیز، توبه کننده، کمتر
او ادعا کرد. "من بسیار خوشحالم که آن را بشنود.
گرچه اگر شما تا به حال کاملا معنای کاملا من در ابتدا قابل درک است، من فکر می کنم شما می توانید
خودداری کرده اند. آیا شما فکر می کنید شما می توانید؟
I - don't می دانم که من باید، آقای Wrayburn.
خوب! پس چرا در حال حاضر شما آن را درک امتناع؟
این آسان است برای من به شما صحبت می کنید، 'بازگشت لیز، در برخی از سردرگمی، برای
مشاهده تمام عواقب ناشی از آنچه من می گویم، به محض این که من آن را می گویند.
به تمام عواقب آن، خندید یوجین، و از بین بردن نا امیدی من.
لیز Hexam، که من واقعا به شما، احترام و به عنوان دوستان خود و شیطان ضعیف از من
آقا، من اعتراض من حتی نمی دانند که چرا شما دریغ.
ظاهر باز، جانکاه اعتماد، سخاوت شکی به آن نداریم، در
واژه ها و شیوه ای خود را، به وجود آوردند که دختر فقیر بیش و نه تنها او را به دست آورد، اما
دوباره او را به سبب احساس هر چند که او تا به حال
با کیفیت های متضاد، تحت تاثیر قرار با غرور در سر خود را.
من نمی لحظه ای تردید دیگر، آقای Wrayburn.
من امیدوارم که شما بدتر از من را به خاطر تردید در همه چیز فکر نمی کنم.
برای خودم و برای جنی - شما اجازه دهید من برای شما پاسخ، جنی عزیز؟
مخلوق کوچک شده است تکیه کرده بود، توجه، با آرنج خود را در حال استراحت بر روی
آرنج از صندلی خود را، و چانه خود را بر دست او است.
بدون تغییر نگرش او، او جواب داد: "بله!" بنابراین به طور ناگهانی است که آن را
به نظر می رسید که اگر او یک هجا از آن سخن گفته شده است، خرد شده بود.
خوشبختانه برای خودم و برای جنی، من پیشنهاد نوع خود را قبول کنیم.
توافق کردند.
اخراجی! گفت: "یوجین، لیز دادن دست خود را قبل از آنکه به آرامی آن را تکان دادن، تا اگر او
دست تکان داد، کل موضوع را از شما دور میکند. من امیدوارم که آن را ممکن است که اغلب بسیار است
ساخته شده از هم کمی!
سپس او را به صحبت کردن به شوخی با جنی رن افتاد.
او گفت: "من فکر می کنم از راه اندازی یک عروسک، خانم جنی،.
شما تا به حال بهتر است، پاسخ داد: خیاط زنانه.
"چرا که نه؟ شما مطمئن هستند که برای شکستن آن.
همه کودکان شما انجام دهد.
اما این برای تجارت خوب می سازد، شما می دانید، خانم رن، 'بازگشت یوجین.
به همان اندازه که مردم وعده شکستن و قراردادها و توافقات از همه نوع، باعث
خوب برای تجارت من است.
من که نمی دانم، خانم رن retorted؛ اما شما بهتر است توسط مجموعه های 1/2 بود
یک قلم، برف پاک کن را روشن کنید و ماهر، و از آن استفاده کنید.
"چرا، اگر ما همه کوشا به عنوان کمی اشغال بدن، ما باید شروع به کار
ما در اسرع وقت می تواند دست و پا رفتن، و یک چیز بد وجود داشته باشد!
آیا منظور شما، 'بازگشت مخلوق کوچک، با تراز suffusing چهره خود را،
بد پشت و پاها خود را؟
نه، نه، نه، گفت: "یوجین، شوکه شده - به او عدالت - در اندیشه پوچ
با ضعف او. بد برای کسب و کار برای کسب و کار، بد است.
اگر ما همه را به کار به عنوان محض این که ما می تواند دست خود استفاده کنید، این امر می تواند بیش از همه با
dressmakers. عروسک
چیزی در آن وجود دارد، 'پاسخ خانم رن؛ شما باید نوعی از ایده خود را در
پشت گردن گاهی اوقات.
سپس، در لحن تغییر؛ صحبت از ایده ها، من لیز آنها نشسته بودند در کنار هم
همانطور که در ابتدا نشسته بود، "من تعجب می کنم که چگونه از آن اتفاق می افتد که زمانی که من کار، کار، کار
در اینجا، همه تنها در فصل تابستان زمان، من بوی گل.
به عنوان یک فرد پا افتاده، باید بگویم، یوجین پیشنهاد languidly - برای او
خسته از فرد از خانه در حال رشد بود - که شما بوی گل دلیل این که شما
آیا گل بو.
نه، من نمی گفت: "موجودی کوچک، استراحت یک دست بر آرنج او
صندلی، استراحت چانه خود را بر آن دست، و به دنبال vacantly پیش از او نمی باشد.
محله گل و بلبل.
این هیچ چیز به جز که است. و در عین حال که من در محل کار نشسته، من بوی مایل
گل.
من بوی گل سرخ، تا من فکر می کنم گل رز، برگ دروغ گفتن در انبوه، بوشل من، در
طبقه. من بوی برگ کاهش یافته، تا من قرار من
دست - - و انتظار آنها را به خش خش را.
من بوی سفید و صورتی در ماه مه هجز، و همه انواع گل که من
در میان بود هرگز. برای من را دیده اند، گل های بسیار کمی در واقع، در
زندگی من.
! دلپذیر توهمات داشته باشد، جنی عزیز، دوست او گفت: با نگاه به سمت
یوجین به عنوان اگر او می توانست از او پرسید که آیا آنها کودک داده شد
برای جبران زیان خود.
بنابراین من فکر می کنم، لیز، هنگامی که آنها به من می آیند. و پرندگان می شنوم!
! 'گریه مخلوق کوچک، از دست او و به دنبال به سمت بالا، چگونه آنها
آواز خواندن!
چیزی در چهره و عمل در حال حاضر وجود دارد، کاملا الهام گرفته و
زیبا است. سپس چانه musingly بر کاهش یافته است
دست دوباره.
"من به جرات می گفت پرنده ام بخوانم بهتر از پرندگان دیگر، و گل ها در من بوی بهتر از
گل های دیگر.
برای وقتی که من یه بچه کوچولو بودم، در یک تن را به عنوان اینکه سنین قبل بودند، کودکان
که من استفاده می شود در اوایل صبح، از هر نوع دیگر، بسیار متفاوت بود که من
تا به حال دیدم.
آنها مثل من بودند سرد، اضطراب، پاره پاره، یا مورد ضرب و شتم قرار، آنها
درد بود.
آنها مانند فرزندان همسایگان نبود، آنها هرگز به من لرزه
علاوه بر این، با صداهای جیغ کشیدن، و آنها مرا مسخره می کردند، هرگز.
چنین تعداد از آنها بیش از حد!
همه در لباس های سفید و درخشان چیزی در مرزها، و سر خود را،
که من هرگز قادر به کار من تقلید، هر چند که من آن را به خوبی میشناختم.
آنها استفاده می شود به پایین آمدن در دراز روشن slanting ردیف، و می گویند همه با هم، "چه کسی
این است درد! چه کسی این درد!
وقتی به آنها گفتم که آن را، جواب داد: "بیا و با ما بازی!"
وقتی که من می گفت: "من بازی هرگز! من نمی تواند بازی کند! "که در مورد من را فرا گرفت و در زمان
من، ساخته شده و نور است.
سپس آن را تمام سهولت خوشمزه و استراحت تا آنها به من گذاشته بود و گفت، همه
با هم، صبر، و ما دوباره خواهد آمد. "
هر زمان که آنها آمد، من به دانستن که رسیدند قبل از من تو را دیدم طولانی
ردیف، روشن و با شنیدن آنها را بخواهید، همه با هم یک راه طولانی، "چه کسی این است که در
درد!
چه کسی این درد! "و من به گریه کردن،" O من خجسته
کودکان فقیر، آن را به من. ترحم بر من.
مرا و من نور! "
با درجه، او در این یاد پیشرفت، دست، مطرح شد در اواخر
نگاه نشئه بازگشت و او بسیار زیبا شد.
پس بنابراین برای یک لحظه، ساکت متوقف شد، با لبخند گوش دادن بر چهره او، نگاه او
گرد و خودش را به یاد می آورد. چه فقیر سرگرم کننده شما به من فکر می کنم، می توانم به شما نیست، آقای
Wrayburn؟
شما هم ممکن است خسته از من نگاه کنید. اما شنبه شب است و من نمی بازداشت
شما خواهد شد.
"این است که بگوییم، خانم رن، به یوجین مشاهده، کاملا آماده به تذکر سود،
او بازگشت: "می خواهید بروم؟" خوب، آن را شنبه شب، '،
و فرزندم به خانه می آیم.
و کودک من کودک بد سخت است، و هزینه های من دنیایی از سرزنش است.
من ترجیح می دهم شما فرزند من نیست. "عروسک؟ یوجین گفت: نه، درک،
و به دنبال توضیح.
اما لیز، با لب او تنها، شکل دادن دو واژه، پدر او، او را به تعویق انداخت
خرد است. او در زمان مرخصی خود بلافاصله.
او در گوشه ای از خیابان ایستاد تا نور یک سیگار دیگر، و احتمالا به درخواست
خود را به آنچه که او انجام شده بود در غیر این صورت. اگر چنین است، پاسخ این بود نامحدود و مبهم است.
چه کسی می داند آنچه که او انجام می دهند، که بی دقتی است که آنچه او می کند.
مرد به او تصادفا در برابر او به عنوان منحرف، که برخی از عذرخواهی ضعیف وخیلی احساساتی را زیر لب.
بعد از این مرد، یوجین دیدم او در درب که از طریق آن او خود را فقط
بیرون آمده بود. در سکندری مرد به اتاق،
لیز افزایش یافت تا آن را ترک کند.
'خدا از پیشم نرو، Hexam خانم، او را به شیوه ای تسلیم گفت، صحبت کردن نسبتا ضخیم و
به سختی. 'آیا از مرد نادار در پرواز
دولت شکسته از سلامت است.
دادن افتخار نامعتبر فقیر از شرکت شما. این ain't - ain't نواز.
لیز زمزمه که او تا به حال چیزی به در اتاق خود را، و رفت طبقه بالا.
چگونه جنی من گفت: "مرد، timidly.
چگونه من جنی رن، بهترین کودکان، اعتراض به عزیزترین عواطف دل شکسته
نامعتبر است؟ '
که در آن فرد از خانه، کشش دست خود را در نگرش
دستور، جواب داد: با خشونت irresponsive: همراه با شما!
به همراه به گوشه ای شما!
به گوشه ای خود را به طور مستقیم!
عینک رنجور ساخته شده به عنوان اگر او را ارائه داده اند نکوهش، اما نه
جسارت برای مقاومت در برابر کسی که از خانه، بهتر از آن فکر کردم، و رفت و
بر روی یک صندلی خاص از رسوایی نشست.
OH-hh را قرار بده! 'گریه فرد از خانه، با اشاره انگشت کوچک خود،' شما قدیمی بد
پسر! شما موجودی شریر و شیطان، OH-hh را قرار بده!
چه شما از آن چیست؟
شکل دادن، unnerved و بی ربط از سر تا پا، قرار دادن دو دست خود
راه کمی، به عنوان پیشنهادهای صلح و آشتی است.
اشک فرومایه بودند، در چشم خود، و رنگ آمیزی قرمز blotched از گونه های آن است.
تورم سرب رنگ زیر لب می لرزید با ناله شرم آور است.
نابودی کامل بی ادب نخ، از کفش های شکسته به موعد مقرر، خاکستری
موهای کم، التماس افتادند.
نه با هر مفهوم ارزش به آن می شود به یک معنا، این واژگونی وخیم از مکان
پدر و مادر و کودک، اما در طعنه رقت انگیز به اجازه از
چوبکاری.
"من می دانم حقه خود را و رفتار خود را، 'گریه خانم رن.
"من می دانم که در آن شما بوده است!" (که در واقع آن را لازم نمی
بصیرت برای کشف).
اوه، شما ننگین اختتامیه جشنواره صنعت چاپ قدیمی! تنفس خیلی از این رقم بود
خوار، آن را به عنوان زحمت کشیده و در آن عملیات rattled، مانند یک ساعت سرگردان است.
"برده، بنده، برده، از صبح تا شب، دنبال فرد از خانه،
و همه برای این! چه شما از آن چیست؟
چیزی که در آن تاکید کرد، که به شدت وحشت زده بود
رقم.
همانطور که اغلب به عنوان کسی که از خانه کار می کرد راه دور خود به آن - حتی در اسرع وقت او را دیدم
شد که در آن آمدن است - و او در درجه اضافی فرو ریخت.
فرد از خانه گفت: "من آرزو می کنم شما گرفته شده بود، و قفل، '.
"من آرزو می کنم شما شده است به سلول ها و سیاه چاله ها با برخوردی خشن روبرو بود، و اجرای بیش از موشها و
عنکبوت و سوسک.
من می دانم حقه خود و رفتار خود را، و آنها می خواهم که شما را غلغلک سادگی.
این است که شما از خودتان شرمنده نیست؟ "بله، عزیزم، پدر stammered:.
سپس گفت: "کسی که از خانه، چقدر او را جمع اوری بزرگ از او
ارواح و نیروهای قبل از تکرار کلمه تاکید، چه شما از آن چیست؟
شرایطی که بیش از هیچ کنترل، تقاضای موجود بدبختی بود
کاستی.
من شرایط شما و کنترل شما بیش از حد، retorted فرد از خانه،
صحبت کردن با هشیاری شدید، اگر شما را در این راه صحبت می کنید.
من شما را در اتهام به پلیس بدهد، و شما جریمه پنج شیلینگ هنگامی که شما
پرداخت، و پس از آن من برای شما پول پرداخت نمی کند، و به شما امکان برای حمل و نقل
زندگی است.
چگونه باید به شما دوست دارید برای زندگی منتقل می شود؟
'باید آن را دوست ندارم. پور را درهم شکست نامعتبر است.
مشکل هیچ کس طولانی، 'گریه رقم رنجور است.
بیا، بیا! "گفت: فرد از خانه، از بهره برداری جدول نزدیک خود را در کسب و کار
مانند روش، و تکان دادن سر و چانه اش، "شما می دانید آنچه شما چن تا انجام دهد.
پول خود را به این لحظه.
شکل مطیع شروع به زیر و رو کردن در جیب خود.
"ثروت خارج از دستمزد خود را به سر برد، من محدود می شود! 'گفت: کسی که از خانه است.
آن را در اینجا!
همه شما رو در سمت چپ! هر فارثینگ!
چنین کسب و کار را به عنوان او را از جمع آوری آن را از جیب خود را dogs' گوش دار ساخته شده است؛ انتظار
در این جیب و آن را پیدا نمی کند؛ از انتظار نیست که در جیب، و
انتقال آن به پیدا کردن هیچ جیب که در آن است که جیب های دیگر باید به
آیا این همه؟ "خواستار فرد از خانه، که پشته گیج پنس و
شیلینگ دراز روی میز.
کردم نه بیشتر، پاسخ اندوهناک، با لرزش تطابق سر.
اجازه بدهید مطمئن شوید. شما می دانید آنچه شما چن تا انجام دهد.
روشن کردن جیب خود در داخل، و ترک اونا! گریه فرد از خانه.
او اطاعت کرد.
و اگر هر چیزی می تواند او را هر چه بیشتر این فرومایه یا بیشتر dismally مسخره
نسبت به قبل از آن شده اند که خود را طوری خود را نشان دادن.
'در اینجا اما هفت و eightpence halfpenny! بانگ زد: "خانم رن، پس از
کاهش توده سفارش. اوه، شما افراطگر پسر!
حالا شما باید گرسنگی است. "
نه، من از گرسنگی مردن، او خواست، گریه ی این دختربچه.
اگر شما به عنوان شما باید تحت درمان قرار گرفتند، گفت: خانم رن، شما می خواهم بر تغذیه
کباب از گوشت گربه - تنها کباب، بعد گربه گوشت بود.
از آن است، به رختخواب بروید.
هنگامی که او از گوشه ای به پیروی تصادفا، او دوباره با خاموش کردن هر دو دست خود را،
و گفته است: "شرایطی که بیش از هیچ کنترل -
همراه با شما به رختخواب! گریه خانم رن، خوراکی او را.
آیا برای من صحبت نمی کنم. من قصد ندارم تا از تو درگذرد.
رفتن به رختخواب این لحظه!
دیدن دیگر تاکید "چه" پس از راه خود او آن را توسط مطابق طفره رفت و
شنیده به این سو و ان سو حرکت کردن به شدت بالا از پله ها، و خود را درب، بسته و خود را بر روی او پرتاب
تخت.
در عرض یک کمی در حالی که پس از آن، لیز آمد.
"باید شام ما، جنی عزیز داریم؟
"آه! برکت ما و نجات ما، ما نیاز داریم تا بتوانیم ادامه دهیم، 'بازگشت دوشیزه
جنی، در shrugging شانه اش.
لیز یک پارچه بر مسند کمی گذاشته (دستی برای فرد از خانه
از یک جدول معمولی)، و بر آن قرار داده کرایه از جمله ساده را به عنوان آنها خو گرفته بودند.
داشته باشد، و کشید تا به مدفوع برای خودش.
در حال حاضر برای شام! چه چیزی شما را از فکر کردن، جنی عزیزم؟
من فکر کردم، او بازگشت، از بیرون آمدن از مطالعه عمیق، آنچه که من به او،
اگر او باید به نوبه خود میخواره.
آه، اما او نمی خواهد، گفت: "لیز. شما مراقبت از آن، از قبل.
"من باید سعی کنید به مراقبت از آن را از قبل، اما او ممکن است مرا فریب داد.
آه، عزیزم، همه کسانی که به همراهان با ترفندهای خود و رفتار خود را فریب!
با مشت کوچک در عمل کامل است. و اگر چنین است، من به شما بگویم آنچه من فکر می کنم من می خواهم انجام است.
وقتی که او خواب بود، من می خواهم یک قاشق قرمز داغ، و من می خواهم برخی از مشروب جوش
حباب در یک تابه ریخته، و من می خواهم آن را صدای خش خش، و من دهان خود را با باز کردن
از سوی دیگر - و یا شاید او می خواهم با او بخوابد
دهان باز آماده - و من می خواهم آن را بریزید گلو او را، و تاول آن و خفه کردن او.
لیز گفت: "من مطمئن هستم که شما هیچ چیز از جمله وحشتناک،.
"من نباید؟
خب، شاید من باید. اما من باید به دوست دارید!
"من به همان اندازه مطمئن هستید که نه حتی نمی خواهم به؟
خوب، شما به طور کلی بهترین می دانم.
فقط شما را در میان آن همیشه زندگی می کردند که من زندگی کرده اند - و پشت شما بد نیست و
پاها عجیب و غریب نیست.
همانطور که آنها با شام خود رفت، لیز را به دور خود که زیباتر
و دولت بهتر است. اما، طلسم شکسته شد.
فرد از خانه یک خانه پر از خجالت زده و مراقبت های کثیف بود، با
اتاق بالایی که در آن این رقم سرافکنده شد آلوده حتی خواب بی گناه با
خشونت نفسانی و تخریب.
خیاط زنانه عروسک پتیاره کمی عجیب و جالب تبدیل شده بود، از دنیا، دنیوی.
زمین خاکی. خیاط زنانه عروسک فقیر!
هر چند وقت یکبار توسط دست است که باید او را بزرگ کشیده شده است، هر چند وقت یکبار به طوری
misdirected هنگام از دست دادن راه خود را در جاده ابدی، و درخواست راهنمایی!
پور، خیاط زنانه فقیر عروسک کوچک!