Tip:
Highlight text to annotate it
X
جلد سوم
فصل چهاردهم
چه کاملا متفاوت احساس اما کشید از آنچه او به حال بازگشت به خانه
به ارمغان آورد -- او به حال و سپس تنها جسارت به مهلت کمی از درد و رنج امید ؛ --
و او در حال حاضر در فلوتر نفیس از
شادی و خوشبختی چنین علاوه بر این به عنوان او بر این باور هنوز هم باید بیشتر می شود وقتی
فلوتر باید فوت کرده اند.
آنها نشستم به چای -- دور حزب همان جدول همان -- هر چند وقت یکبار آن را به حال شده است
جمع آوری -- و هر چند وقت یکبار چشم خود را بر روی همان درختچه در چمن افتاده بود ، و
مشاهده اثر زیبا از یکسان
غرب خورشید -- اما هرگز در چنین حالتی از ارواح ، در هر کاری شبیه به آن را هرگز! و آن را
با دشواری بود که او به اندازه کافی می تواند به احضار خود معمول خود را به
بانوی توجه از خانه ، و یا حتی دختر متوجه.
پور آقای Woodhouse کمی مشکوک به توطئه علیه وی را در پستان
که انسان را بخواهد تا صمیمانه استقبال شد ، و به همین ترتیب نگرانی امید ممکن است
نه سرد از سوار شدن او گرفته شده.-- آیا
او را دیده اند ، قلب ، او می توانست بسیار کمی برای ریه ها مراقبت ، اما بدون
تخیل دور از شر قریب الوقوع ، بدون کوچکترین ادراک
هر چیز فوق العاده ای در به نظر می رسد و یا
راه از هر دو ، او به آنها را تکرار بسیار به راحتی در همه مقالات اخبار او تا به حال
دریافت شده از آقای پری ، و با رضایت خود مقدار ، کاملا unsuspicious صحبت
از آنچه را که می توانست او را در بازگشت گفته است.
تا زمانی به عنوان آقای نایتلی با آنها باقی ماندند ، تب اما در ادامه یافت ، اما هنگامی که او
بود رفته ، کمی tranquillised و مقهور او شروع می شود -- و در
البته از شب بی خوابی ، بود که
مالیات برای چنین شب ، او یک یا دو نقطه بسیار جدی از جمله
در نظر گرفتن ، و احساس او را ، که حتی شادی او باید برخی از آلیاژ داشته باشند.
پدر او -- و هریت.
او نمی تواند به تنهایی و بدون احساس وزن پر از ادعا های جداگانه خود را و
چگونه به محافظت در راحتی از هر دو را در کمال بود ، این سوال است.
با توجه به پدر او ، این سوال به زودی پاسخ داده شد.
او به سختی می دانستند آقای نایتلی را بپرسید ، اما گفتگو کردن با او بسیار کوتاه
قلب خود قطعنامه موقر ترین ترک هرگز پدرش.--
او حتی بیش از این ایده از آن گریستم ، به عنوان یک گناه از فکر.
در حالی که او زندگی می کردند ، آن را باید تنها تعامل ، اما او به خودش flattered ، که
اگر از خطر او دور از طراحی واگذار ، ممکن است تبدیل به یک افزایش
راحتی به او.-- چگونه می توانم خود را با
هریت ، تصمیم مشکل تر بود -- چگونه به او یدکی از هر گونه درد های غیر ضروری ؛
چگونه به او هر گونه امکان کفاره ، چگونه به نظر می رسد دست کم دشمن خود -- در این؟
موضوعات سرگشتگی او و زجر
بسیار بزرگ است -- و ذهن او را مجبور به تصویب دوباره و دوباره از طریق هر سرزنش تلخ و
تاسف پر غصه است که تا کنون احاطه شده بود.-- او فقط می تواند در تاریخ و زمان آخرین حل و فصل ، که
او هنوز هم یک دیدار با او اجتناب کنند ،
و برقراری ارتباط است که نیاز به نامه گفته است که آن را inexpressibly خواهد بود
مطلوب او را برداشته فقط در حال حاضر برای زمان از هایبوری و -- غرقه شدن در یکی از
طرح -- نزدیک به حل و فصل ، که در آن ممکن است
عملی یک دعوت نامه برای او به رسیدن به نیوبرانزویک میدان.-- ایزابلا شده بود
خوشحال با هریت و چند هفته صرف شده در لندن باید او را برخی از سرگرمی را.--
او آن را در طبیعت هریت فکر نمی کنم
فرار از بودن با تازگی و تنوع ، بهره مند شده توسط خیابانها ، مغازه ها ، و
کودکان.-- در هر میزان خواهد بود ، آن را اثبات توجه و محبت به خودش ، از
آنها هر چیزی که به علت جدایی
حال حاضر ، جلوگیری از روز بد ، زمانی که همه آنها با هم باید دوباره.
او در اوایل افزایش یافت ، نوشت و نامه خود را به هریت ، اشتغال که او را به طوری سمت چپ
بسیار جدی است ، بنابراین نزدیک به غم ، که آقای نایتلی ، در راه رفتن به هارتفیلد
صبحانه ، در همه زود نرسد ؛
و نیم ساعت به سرقت رفته پس از آن به بیش از همان زمین دوباره با او ،
به معنای واقعی کلمه و شاید ، کاملا لازم بود تا او را در مناسب از نو به مقام اولیه خود رساندن
سهم شادی شب قبل از.
او طولانی خود را رها نکرده ، به هیچ وجه به اندازه کافی بلند برای او که کوچکترین
تمایل برای به فکر هیچ بدن دیگری ، هنگامی که نامه او را از آورده شد
Randalls -- نامه ای بسیار ضخیم است ؛ -- او حدس زده
آنچه که باید ، شامل ، و ضرورت خواندن آن را بد دانسته.-- او در حال حاضر در
موسسه خیریه کامل با فرانک چرچیل ؛ او می خواست بدون توضیحات ، او می خواست فقط به
افکار او را به خودش -- و همانطور که برای
درک هر چیزی که او نوشت ، او مطمئن بود که او ناتوان از آن بود.-- باید
waded از طریق ، با این حال.
او بسته را باز ، مثل آن بود خیلی قطعا تا -- توجه داشته باشید از خانم وستون را به خودش ،
ushered در نامه ای از فرانک به خانم وستون.
"من بزرگترین لذت ، اما عزیز من ، در حمل و نقل به شما سربسته است.
من می دانم چه عدالت کامل شما آن را انجام دهم ، و به ندرت شک خوشحال آن
اثر.-- من فکر می کنم ما مادی در مورد نویسنده بایستی هرگز مخالفت دوباره ، اما من
تاخیر نیست که شما توسط یک مقدمه طولانی.-- ما
خوبی این نامه.-- درمان شده است و تمام عصبانیت کمی من شده اند
احساس تازگی.-- من کاملا نمی مانند به نظر می رسد خود را در روز سه شنبه است ، اما آن را ungenial
صبح ، و هر چند هرگز به شما خواهد خود را
توسط آب و هوا تحت تأثیر قرار گیرد ، من فکر می کنم هر بدن احساس باد شمال شرقی.-- من برای احساس
پدر عزیز خود را در طوفان بعد از ظهر سه شنبه و صبح دیروز ،
اما به راحتی از شنیدن شب گذشته ، با آقای پری ، که آن را به حال او را بد ساخته نشده است.
"با احترام تا کنون ،" آلن وودز "
[خانم وستون.] ویندزور مرداد. خانم گرامی من ،
"اگر من خودم را قابل فهم دیروز ، این نامه به شما این انتظار می رود ، اما انتظار می رود
یا نه ، من می دانم از آن خواهد شد با خلوص و صداقت و زیاده روی خوانده.-- شما همه خوبی ، و
من اعتقاد دارم وجود خواهد داشت حتی همه نیاز
خوبی شما اجازه می دهد تا برای برخی از بخش هایی از رفتار گذشته من.-- اما من بخشوده شده اند
که هنوز هم بیشتر به خشمگین شدن. شجاعت من بالا می رود در حالی که من می نویسم.
خیلی سخت است برای مرفه فروتن.
من در حال حاضر با چنین موفقیتی را در دو برنامه های کاربردی برای عفو ملاقات کرد ، که من ممکن است در
خطر از فکر خودم خیلی از مال شما مطمئن ، و از کسانی که در میان دوستان خود را که
تا به حال هیچکدام از زمین از جرم.-- شما باید
تمام تلاش در جهت درک ماهیت دقیق از وضعیت من وقتی که من برای اولین بار وارد
در Randalls ، شما باید مرا به عنوان داشتن یک راز بود که به در همه نگه داشته می شود در نظر بگیرند
خطرات.
این حقیقت بود. حق من به خودم را در یک موقعیت
نیاز به چنین پنهان کاری ، یکی دیگر از سوال است.
من باید آن را در اینجا مورد بحث نیست.
برای وسوسه من به آن فکر می کنم حق ، من مراجعه هر عیب جو به خانه آجر ،
پنجره sashed زیر و casements در بالا ، در هایبوری.
من جرأت پرداختن به او را آشکارا مشکلات من در دولت را که در آن از Enscombe
باید بیش از حد شناخته شده که نیاز به تعریف و اندازه کافی خوش شانس بود
غالب ، در قبل از ما در Weymouth جدا است ، و
برای القاء ذهن ایستاده ترین زن در آفرینش در موسسه خیریه خم شدن به یک
تعامل مخفی.-- او را رد کرده بود ، من باید دیوانه.-- اما شما خواهد شد
آماده به گفتن نیست ، امید خود را در انجام
-- شما نگاه به جلو به -- به هر چیزی ، هر چیز -- به زمان ، شانس ،
شرایط ، اثرات کند ، ناگهانی ، پشتکار و خستگی ، بهداشت و
بیماری.
هر امکان خوب بود قبل از من ، و برای اولین بار از نعمت امن در
به دست آوردن وعده های خود را از ایمان و مکاتبات.
اگر شما نیاز به دورتر توضیح ، من افتخار ، خانم عزیز من ، از بودن خود را
پسر شوهر ، و استفاده از ارث بری گرایش به خوب امید ،
که هیچ وراثت از خانه ها یا برجستگی ها را می
تا کنون برابر ارزش.-- را مشاهده کنید ، و سپس ، تحت این شرایط ، ورود بر روی من
برای اولین بار به Randalls بازدید -- و در اینجا من از اشتباه آگاه ، که دیدار ممکن است
زودتر پرداخت شده اند.
شما نگاه کنید و ببینید که من نمی آمد تا خانم فرفکس در هایبوری بود و
به شما به عنوان فرد slighted شد ، شما به من فورا ببخشد ، اما من باید کار بر روی من
شفقت پدر ، با یک یادآوری به او را ، که
تا زمانی که من خودم را از خانه اش absented ، تا زمانی من به برکت را از دست داد
دانستن شما.
رفتار من ، در طول دو هفته بسیار خوشحال است که من با شما به سر برد ، نکرد ،
من امیدوارم ، من باز وضع به سرزنش ، مگر در یک نقطه است.
و اکنون من به اصل ، تنها بخش مهمی از رفتار من می آیند در حالی که
متعلق به شما ، که هیجان اضطراب خود من ، و یا نیاز بسیار ارزومند
توضیح.
با بزرگترین احترام ، و گرم ترین دوستی ، دوشیزه Woodhouse من ذکر من
پدر شاید فکر می کنم من باید برای اضافه کردن ، با عمیق ترین تحقیر.-- چند کلمه
که کاهش یافته است از او دیروز صحبت کرد او
افکار ، و برخی از سرزنش من خودم مسئول اذعان.-- رفتار من به خانم
Woodhouse نشان داد ، به اعتقاد من ، بیشتر از آن باید.-- به منظور کمک به پنهان کاری
بنابراین ضروری است به من ، من را به رهبری می شد
بیش از استفاده مجاز مرتب کردن بر اساس صمیمیت را که ما بلافاصله
پرتاب من نمی توانم انکار که خانم Woodhouse ظاهری جسم من بود.-- -- اما من مطمئن هستم که شما
این اعلامیه ، که من تا به حال اعتقاد
از بی تفاوتی او را متقاعد نشده ، من نشده است توسط هر خودخواه القا
نمایش برای رفتن بر روی.-- مهربان و لذت بخش به عنوان دوشیزه Woodhouse ، او داد هرگز به من
ایده یک زن جوان به احتمال زیاد می شود
متصل شده و که او کاملا آزاد از هر گونه گرایش به اینکه به من متصل بود ،
به اندازه اعتقاد من به عنوان آرزوی من.-- او توجه من را با آسان ،
دوستانه ، بازیگوشی و goodhumoured ، که دقیقا به من مناسب است.
ما به نظر می رسید به درک یکدیگر است.
از وضعیت نسبی ما ، کسانی که توجه به علت او بودند ، شدند و به احساس
می شود به طوری.-- که Woodhouse دوشیزه آغاز شد واقعا به من قبل از انقضای را درک
که دو هفته ، من نمی می توان گفت -- وقتی که من
به نام او مرخصی ، من به یاد داشته باشید که من در یک لحظه از اعتراف بود
حقیقت ، و سپس خیالی او بدون سوء ظن بود ، اما من هیچ تردیدی نداشته باشید
داشتن او را از من کشف شده است ، حداقل در
برخی از درجه او.-- ممکن است نه گمان به طور کلی ، اما سرعت او را باید
نفوذ بخشی. من می توانم آن شک نیست.
شما را پیدا خواهد کرد ، هر زمان که این موضوع می شود از موانع کنونی خود آزاد ، که آن را
آیا را ندارد او را به طور کامل شگفت زده است. او اغلب به من داد نشانه از آن است.
من به یاد داشته باشید او را در توپ به من گفتن که من قدردانی خانم التون برای او بدهکار
توجه به دوشیزه فرفکس.-- من امیدوارم که این تاریخ از رفتار من نسبت به او خواهد شد
توسط شما و پدر من به عنوان کاستی های زیادی از آنچه شما را دیدم عوضی پذیرفته شده اند.
در حالی که شما به من به عنوان داشتن در مقابل اما Woodhouse گناه در نظر گرفته ، می تواند شایسته
هیچ چیز از هر دو.
پیشگام من در اینجا ، تهیه و برای من ، هنگامی که آن مجاز می باشد ، تبرئه و آرزوهای خوب
که اما Woodhouse ، که من با محبت برادرانه بسیار راستا ، به عنوان گفت :
طولانی او را به شدت و به عنوان خوشحالی
در عشق خودم.-- هر چه عجیب و غریب چیزهایی که من انجام داده یا حرفی در طول این دو هفته ، شما
در حال حاضر یک کلید برای.
قلب من در هایبوری بود ، و کسب و کار من بود به انطرف بدن من به عنوان اغلب به عنوان
ممکن است ، و با کمترین سوء ظن.
اگر شما را به یاد داشته باشید هر گونه queernesses ، همه آنها را به حساب حق.-- از
پیانو خیلی صحبت کردیم ، من احساس می کنم آن را تنها لازم می گویند ، که آن
دستور داده شد مطلقا ناشناخته برای خانم F --
که هرگز به من امکان ارسال آن ، تا به حال هیچ انتخاب شده است به او داده می شود.--
ظرافت از ذهن خود در سراسر تعامل کل ، خانم عزیز من ، بسیار فراتر از
قدرت من از انجام عدالت به.
شما به زودی ، من صادقانه امیدواریم که ، او را می دانم که کاملا خود را.-- بدون شرح
توصیف او.
او باید به شما خود بگویید که او چه است -- رتبهدهی نشده است توسط کلمه نیست ، برای هرگز آنجا بود یک انسان
موجودی که تا designedly سرکوب شایستگی خود را.-- از آنجا که من این نامه را آغاز کرد ،
که خواهد شد دیگر از من گیراندم ، من
شنیده از او.-- او می دهد یک حساب خوبی از سلامت خود او ، اما او هرگز
شکایت ، من به جرات می بستگی دارد. من می خواهم به نظر شما به نظر می رسد او.
من می دانم که شما به زودی در او تماس بگیرید ؛ او زندگی در ترس از این دیدار است.
شاید در حال حاضر پرداخت شده است. اجازه بدهید از شما بدون تاخیر را بشنود ، من هستم
بی تاب برای یک هزار نفر خاص.
به یاد داشته باشید که چگونه چند دقیقه در Randalls ، و در چگونه سر در گم بود ، دیوانه که چگونه یک دولت :
من خیلی بهتر نشده است ، هنوز هم دیوانه یا از خوشبختی یا بدبختی.
وقتی که من از مهربانی و به نفع من با برتری خود را ملاقات نمود ، فکر می کنم و
صبر ، و سخاوت عموی من ، من دیوانه با شادی : اما هنگامی که تمام من بحر تفکر غوطهور شدن
تشویش من او را occasioned ، و چگونه کوچک
من سزاوار بخشش را ، من با خشم از جا در رفته.
اگر من می توانم ، اما او را دوباره -- اما من باید آن را پیشنهاد نشده است.
عموی من خیلی خوب برای من به دست درازی شده است.-- من هنوز هم باید به این طولانی
نامه. شما شنیده ام که شما باید
را بشنود.
من نمی توانستم ارائه هر گونه جزئیات متصل دیروز ، اما پشت سر ، و در یکی از
نور ، unseasonableness که با آن امر پشت سر هم ، توضیح نیاز دارد ، برای
هر چند این رویداد از ult 26 ، همانطور که شما
نتیجه گیری خواهد شد ، بلافاصله باز به من شادترین چشم انداز ، من نمی باید
فرض بر روی این قبیل اقدامات اولیه است ، اما از شرایط بسیار خاص ، که
سمت چپ من ساعت را از دست بدهد.
من باید خودم از هر چیز آنقدر شتابزده منقبض شده ، و او می توانست احساس هر
واحد سنجش چیز جزئی معدن با قدرت ضرب و پالایش.-- اما من تا به حال هیچ چاره ای.
تعامل شتابزده او را به آن زن وارد شده بود -- در اینجا ، خانم عزیز من ، من
موظف به ترک کردن ناگهان ، به بحر تفکر غوطهور شدن و آهنگسازی خودم.-- من شده اند راه رفتن
در سراسر کشور ، و اکنون ، من امیدوارم ،
گویا به اندازه کافی به بقیه نامه من آنچه در آن باید باشد.-- آن است ، در
واقع ، mortifying ترین نگاه به گذشته برای من. من رفتار کشید.
و در اینجا من می توانم اعتراف ، که رفتار من به خانم W. ، در حال ناخوشایند به خانم ف.
به شدت blameable می گیرند.
او آنها را تصویب نشد ، که باید به اندازه کافی بوده است.-- تقاضای من از کتمان
در حقیقت او فکر کافی نیست.-- او ناراضی و نامعقول بنابراین من فکر کردم :
من به او فکر کردم ، در هزار موارد ،
بی ارزش ناشی از وسواس یا دقت زیاد و احتیاط : من گمان بردند که او حتی سرد.
اما او بود که همیشه درست است.
اگر من قضاوت او بود ، و روح من به سطح از آنچه او تلقی می مقهور
مناسب ، من باید فرار بزرگترین ناخشنودی که من تاکنون شناخته شده است.-- ما
اختلاف.-- آیا شما به یاد داشته باشید صبح
صرف در Donwell -- هر نارضایتی کمی که قبل از اتفاق افتاده بود ، وجود دارد
آمد به یک بحران است.
من اواخر بود ، من راه رفتن او را به خانه خود ملاقات کرد و می خواست با او راه برود ، اما
او را رنج می برند نیست. او مطلقا خودداری کرد به من اجازه می دهد ، که من
سپس فکر اغلب بی دلیل.
در حال حاضر ، با این حال ، من هیچ چیز در آن اما درجه بسیار طبیعی و سازگار
اختیار.
در حالی که من ، به کور جهان را به تعامل ما بود ، رفتار یک ساعت با
دارای خصوصیات معینی اعتراض به زن دیگری بود ، او را به رضایت در کنار
یک پیشنهاد که ممکن است هر
احتیاط بی فایده قبلی -- اگر ما با هم ملاقات کردند به راه رفتن بین Donwell و
هایبوری ، حقیقت باید شده اند مشکوک.-- من دیوانه به اندازه کافی بود ، با این حال ، به
خشمگین شدن.-- من شک محبت او.
من به آن شک روز بعد در جعبه هیل ؛ در زمانی که با انجام چنین در کنار من برانگیخت ،
چنین شرم آور ، غفلت خیره به او ، و از جمله وقف آشکار به خانم W. ، به عنوان آن
که غیر ممکن است برای هر زن بوده است
احساس را به تحمل ، او خشم خود را در فرم از کلمات کاملا قابل فهم صحبت کرد
به من.-- به طور خلاصه ، خانم عزیز من ، این نزاع بی گناه را در کنار خود ، ناپسند بود
در معدن و من بازگشت و در همان شب به
ریچموند ، هر چند که من ممکن است با شما تا صبح روز بعد موقر ، صرفا به خاطر من
عصبانی خود را به عنوان امکان پذیر خواهد بود.
حتی پس از آن ، من یک احمق به این معنی نیست که در زمان آشتی نیست ، اما من بود
فرد مصدوم ، مجروح شده توسط سردی او و من رفت مصمم که
او باید اولین پیشرفت.-- را من
باید همیشه به خودم تبریک می گویم که شما را از حزب جعبه هیل نمی شد.
شما شاهد رفتار من وجود دارد ، من به سختی می تواند شما را هرگز تصور فرض
و من دوباره.
اثر آن بر او ظاهر می شود در حل و فصل فوری آن تولید : به زودی
او متوجه شد من واقعا از Randalls رفته بود ، او با این پیشنهاد را که بسته شد
فضول خانم التون ، کل سیستم
که درمان او ، خداحافظ ، تا به حال پر مرا با خشم و نفرت است.
من نباید نزاع با یک روح از تحمل شده است که تا غنی
تمدید نسبت به خودم ، اما ، در غیر این صورت ، من با صدای بلند باید در مقابل سهم اعتراض
آن که آن زن را شناخته است.-- "جین"
در واقع -- شما مشاهده که من خودم در تماس خود را با آن هنوز رتبهدهی نشده است زیاده روی
نام ، حتی به شما.
فکر می کنم ، سپس ، چیزی است که من باید در شنیدن آن را بین Eltons با bandied تحمل
همه ابتذال از تکرار بی نیاز ، و همه بی احترامی از خیالی
برتری.
صبر با من ، من به زودی باید انجام داده اند.-- او با این پیشنهاد بسته ،
حل و فصل را با من به طور کامل شکسته و نوشت : روز بعد به من بگویید که ما هرگز
دیدار مجدد.-- او احساس
تعامل را به عنوان یک منبع توبه و بدبختی را به هر یک :
او آن را حل.-- این نامه به من در صبح بسیار فقیر رسید
مرگ عمه.
من آن را در درون یک ساعت پاسخ داده ، اما از سردرگمی ذهن من ، و تعدد
از کسب و کار سقوط بر من در یک بار ، پاسخ من ، به جای اینکه با تمام فرستاده
بسیاری از نامه های دیگر از آن روز ، قفل شده بود
من در نوشتن ، روی میز و من ، اعتماد است که من به اندازه کافی نوشته بود ، هر چند چند
خطوط ، او را برآورده سازد ، همچنان بدون هیچ گونه تشویش.-- من بود و نه ناامید که
من از او را نمی شنوند و دوباره به سرعت ، اما
من ساخته شده بهانه برای او ، و بیش از حد شلوغ بود ، و -- ممکن است اضافه کنم -- در دیدگاههای من بیش از حد شاد
شود حیله گر.-- ما به ویندزور حذف و دو روز پس از آن پاکت را دریافت کرده
از او ، نامه های خود من نیز به همه بازگشت -- و
چند خط در همان زمان توسط پست ، اظهار تعجب شدید خود را در داشتن نیست
کوچکترین پاسخ به آخرین او ، و اضافه کردن ، که به عنوان سکوت در چنین نقطه
سوء تعبیر نمی تواند ، و به عنوان آن را باید
به طور مساوی به هر دو مطلوب به هر ترتیب تابع به این نتیجه رسید به محض
که ممکن است ، او حالا به من فرستاده می شود ، توسط یک انتقال ایمن ، همه نامه ، و درخواست
که اگر من نمی تواند به طور مستقیم... او فرمان ،
تا به آنها ارسال به هایبوری در عرض یک هفته ، من آنها را پس از آن جلو
دوره خود را در -- به طور خلاصه ، جهت کامل به آقای Smallridge ، در نزدیکی
بریستول ، در صورت به من خیره شد.
من می دانستم که نام ، مکان ، من در مورد آن می دانستند ، و بلافاصله شاهد آنچه او تا به حال
انجام شده است.
این کاملا تطابق با آن حل و فصل شخصیت که من او را می دانستند به
داشتن و پنهان کاری او ، به هر طرح از جمله در خود حفظ کرده بود
نامه سابق ، به همان اندازه توصیفی از ظرافت مضطرب آن بود.
برای جهان به او نیست که به نظر می رسید به من تهدید.-- تصور شوک ؛ تصور
چگونه ، تا من در واقع شناسایی اشتباه خود من بود ، من در اشتباهات از raved
پست.-- چه بود که باید انجام شود -- یک چیز تنها.-- من باید به عمویم صحبت می کنند.
بدون تحریم خود من نمی تواند امید به دوباره گوش به.-- من صحبت کرد ؛ شرایط
به نفع من بودند ؛ رویداد اواخر دور نرم غرور خود را ، و او ،
زودتر از من می توانستم پیش بینی ،
آشتی به طور کامل و مطابق است و می توان گفت در گذشته ، مرد فقیر! با یک آه عمیق ،
او خواست که من ممکن است خوشبختی را به همان اندازه در حالت ازدواج مثل او
انجام می شود من احساس کردم که این امر می شود.--
مرتب کردن بر اساس متفاوت.-- آیا شما دفع گردد تا مرا برای آنچه که من باید در باز کردن رنج می برد ترحم
علت به او ، به حال تعلیق من در حالی که همه در خطر است -- نه؟ من ترحم ندارم تا من
هایبوری رسید ، و دیدم چه بد من او ساخته شده بود.
آیا به من ترحم تا من دیدم شبکه گسترده او ، به نظر می رسد بیماری نیست.-- من هایبوری در زمان رسید
روزی که از دانسته های من از ساعت صبحانه خود را اواخر ، من برخی از خوب بود
شانس پیدا کردن او به تنهایی.-- من نبود
ناامید و در تاریخ و زمان آخرین من نا امید نمی شد یا در شی از من
سفر. معامله بزرگ بسیار مناسب ، بسیار تنها
نارضایتی من تا به حال برای متقاعد کردن دور.
اما انجام شده است ، ما آشتی ، مهم ، بسیار مهم تر از هر زمان دیگری ، و هیچ لحظه ای
تشویش همیشه دوباره می تواند در میان ما رخ می دهد. در حال حاضر ، خانم عزیز من ، من شما را آزاد ، اما
من نمی تواند نتیجه گیری قبل از.
هزار و هزار لطف برای همه مهربانی شما تاکنون shewn من ، و
ده هزار برای توجه قلب شما را نسبت به او دیکته.-- اگر شما به من فکر می کنم
به نحوی که به شادتر از من سزاوار ، من
کاملا از نظر شما.-- دوشیزه W. خواستار کودک از بخت خوب را به من.
من امیدوارم که او مناسب است.-- در یک احترام ، از بخت خوب من است بدون شک ، بودن
قادر به خودم مشترک ،
موظف و محبت شما پسر ، باشگاه فوتبال وستون چرچیل.