Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 14
هدف از قوی
خادم وظیفه ستون از زمین بالاتر از جان هارمون تمام شب طولانی، منجر به
خواب به نظر برسد، اما Rokesmith تا به حال برخی از بقیه صبح روز شکسته، افزایش یافت و تقویت خود را در
هدف.
این بیش از همه در حال حاضر است.
بی صدا و نامرئی، ارواح، هیچ روح و آقای صلح خانم Boffin را مشکل
باید کمی در حالی که دیگر در حالت وجود که از آن را به حال
رفتگان، و پس از آن باید برای همیشه متوقف امد و شد زیاد صحنه های که در آن هیچ جایی.
او بیش از آن رفت دوباره.
او را به وضعیتی که در آن او خود را، به عنوان یک مرد ساقط بسیاری را به منقضی
بسیاری از شرایط، بدون درک قدرت تجمع جداگانه خود را
شرایط.
هنگامی که در بی اعتمادی دوران کودکی رنجور و عمل بد تولید شده
هرگز هنوز به خوبی در درون دانش خود را پس از آن - از پدرش و ثروت پدرش
در همه در درون نفوذ خود، او تصور
این ایده از فریب اول او، آن را بی ضرر به معنای آن بود که طول بکشد، اما
چند ساعت یا چند روز، آن را در آن شامل تنها دختر به طوری capriciously بر مجبور
او و بر آنها او بنابراین capriciously بود
اجباری، و صادقانه به خوبی نسبت به او به معنای.
، اگر او ناراضی خود را در چشم انداز که ازدواج کرده بود (از طریق او
قلب میل به مرد دیگری و یا به هر علت دیگر)، او به طور جدی می گفت:
این یکی دیگر از استفاده از حق منحرف قدیمی پول بدبختی گیری است.
من به شما اجازه آن را به من و حفظ تنها خواهر من و دوستان.
هنگامی که دایره زنگی که به او افتاد پیشی گرفته قصد خود را که او
متوجه شد خود را توسط مقامات پلیس بر دیوارهای لندن مرده placarded
او confusedly را قبول کمک های که سقوط کرد
بر او، بدون در نظر گرفتن بصورتی پایدار و محکم آن را باید به نظر می رسد برای رفع Boffins خود را در
الحاق به ثروت.
وقتی که او آنها را دیدم، و آنها را می دانستند و حتی از او بهتری زمینه بازرسی می تواند
پیدا کردن بدون نقص در آنها، خود را خواسته، و باید به زندگی خلع ید
مردم از این قبیل؟
خوب را در مقابل قرار دادن آنها را به آن اثبات سخت وجود دارد.
او از لب خود بلا را شنیده بود و زمانی که او در دم در بهره برداری در آن شب ایستادند
خود را مصرف مسافرخانه، که از ازدواج می توانست بر روی بخش مورد نظر خود را به طور کامل
مزدور.
او از آن زمان به بعد سعی کرده بود او، خود را در شخص ناشناخته و ایستگاه قرار است، و او نمی
تنها پیشرفت های او را رد اما تنفر آنها.
برای او شرم از خرید او را، و یا به سفلگی از مجازات او بود؟
با این حال، با آمدن به زندگی و پذیرش شرایط ارث، او باید انجام دهید
سابق، و او با آمدن به زندگی و رد آن، باید دومی را انجام دهد.
پیامد دیگر این است که او تا به حال پیش بینی هرگز، مفهوم بود
مرد بی گناه خود را در قتل قرار.
او انقباض کامل از متهم به دست آورد، و تعیین حق اشتباه، اما
به وضوح اشتباه می توانست هرگز انجام شده است اگر او یک فریب برنامه ریزی شده است.
سپس، هر ناراحتی یا پریشانی از ذهن فریب او را هزینه، آن دلیر بود
repentantly به پذیرش را از جمله عواقب آن، و هیچ شکایت.
بنابراین Rokesmith جان در صبح، و آن را به خاک سپرده شد جان هارمون fathoms هنوز بسیاری از
عمیق تر از او در شب به خاک سپرده شده بود.
بیرون رفتن زودتر از او به عادت شد، او کروب در خانه مواجه می شوند.
راه کروب برای یک فضای به خصوص راه او بود، و آنها با هم راه می رفت.
غیر ممکن است متوجه تغییر در ظاهر کروب.
کروب احساس بسیار آگاهانه از آن، و با فروتنی اظهار داشت:
"در حال حاضر از دختر بلا، آقای Rokesmith.
کلمات به وزیر امور خارجه از لذت سکته مغزی، برای او به یاد پنجاه
پوند، و او هنوز هم عاشق دختر.
بدون شک آن را بسیار ضعیف بود - همیشه بسیار ضعیف است، برخی از مقامات نگه - اما او
دوست داشتم دختر.
"من نمی دانم که آیا شما اتفاق می افتد به خواندن کتاب های بسیاری از سفر آفریقایی، آقای
Rokesmith گفت: RW من چند خوانده شده است.
خوب، می دانید، معمولا وجود دارد جورج کینگ، و یا یک پسر پادشاه، یا سامبو شاه، و یا
بیل شاه، گاو، و یا رم و یا ناخواسته، یا هر اسم ملوانان ممکن است رخ داده است
به او می دهد.
"کجا؟" خواسته Rokesmith. "در هر جایی آزاد باشید.
هر نقطه در آفریقا، منظورم این است.
خوبی در همه جا، من ممکن است بگویند، برای پادشاهان سیاه و سفید ارزان هستند - و من think' - گفت
RW، با هوا عذرخواهانه، «تند و زننده. "من خیلی از نظر شما، آقای Wilfer.
شما قرار بود به می گویند -
من که قرار بود برای گفتن، شاه به طور کلی در لباس پوشیدن و کلاه لندن تنها، و یا
جفت منچستر از پرانتز، یا 1 افسری، و یا کت یکنواخت با پاهای خود را
در آستین، و یا چیزی از این نوع.
این رو، گفت: وزیر امور خارجه.
مشاهده کروب شاد: '،' در اعتماد به نفس، من به شما اطمینان دهم، آقای Rokesmith
که زمانی که بیشتر از خانواده ام در خانه بودند و برای ارائه به یادآوری، من استفاده از
خودم فوق العاده را از آن شاه است.
شما هیچ نظری ندارم، به عنوان یک مرد مجرد، مشکل من در پوشیدن بیش از حال
یک مقاله خوب در یک زمان '' من به راحتی می توانید آن، باور آقای Wilfer.
من فقط آن را ذکر RW در گرمای قلب او گفت: "به عنوان یک اثبات
محبت مهربان، ظریف، و با ملاحظه دختر بلا.
اگر او کمی خراب شده بود، من نمی فکر کردم تا از آن بسیار زیاد، تحت
شرایط. اما نه، کمی نیست.
و او خیلی زیبا است!
من امیدوارم که شما با من در پیدا کردن او بسیار زیبا، آقای Rokesmith موافق هستید؟
"مطمئنا من. هر یک باید است.
"من امیدوارم که چنین است، گفت:" کروب.
"در واقع، من بدون شک از آن است. این یک پیشرفت بزرگ برای او در
زندگی، آقای Rokesmith. افتتاح بزرگ از چشم انداز خود را؟
دوشیزه Wilfer می تواند هیچ دوستی بهتر از آقا و خانم Boffin.
این غیر ممکن است! گفت: کروب احساس خشنودی کند. واقعا من شروع به فکر می کنم همه چیز خیلی
همچنین آنها.
اگر آقای جان هارمون زندگی می کرده اند - 'او بهتر است مرده است، گفت: وزیر امور خارجه است.
کروب، remonstrant کوچک می خواست: نه، من نمی خواهد تا آنجا که می گویند که،
در مقابل بسیار قاطع و تن unpitying، اما او ممکن است مناسب نیست بلا،
و یا بلا ممکن است او مناسب، و یا 50
چیزها، در حالی که در حال حاضر من امیدوارم که او می تواند برای خود را انتخاب کنید.
او - که شما با قرار دادن اعتماد به نفس در من از صحبت کردن در مورد این موضوع، شما بهانه
درخواست من - او - شاید - انتخاب، شک و تردید عمل وزیر امور خارجه است.
اوه عزیز! بازگشت RW
"خانم های جوان گاهی اوقات، Rokesmith اشاره کرد، بدون اشاره به انتخاب خود به را انتخاب کنید
پدران خود را در این مورد، آقای Rokesmith.
بین دختر بلا و من یک لیگ منظم و پیمان اعتماد به نفس وجود دارد.
این تنها روز دیگر به تصویب رسید.
، 'گفت: تصویب پیش باز می گردد - این بچه قشنگ، دادن کشش کمی در
lappels از کت خود و جیب شلوار خود را.
اوه نه، او را انتخاب کرده است.
برای اینکه مطمئن شوید، جوان جورج قم، در روزهایی که آقای جان هارمون -
که ای کاش نشده بود به دنیا آمد! گفت: وزیر امور خارجه، با پیشانی تیره.
RW در او را با تعجب نگاه کرد، به عنوان فکر او غیر قابل توصیف قرارداد بود
با وجود در برابر مرحوم فقیر، و ادامه داد: در روز، هنگامی که آقای جان هارمون
بود که به دنبال جوان، جورج قم
مطمئنا معلق در هوا در مورد بلا بود، بلا و اجازه او را شناور.
اما هرگز به طور جدی از فکر، و هنوز هم کمتر از همیشه به فکر
در حال حاضر.
برای بلا بلند پروازانه است آقای Rokesmith، و من فکر می کنم ممکن است پیش بینی بخت ازدواج خواهد شد.
این زمان، شما می بینید، او را شخص و اموال پیش از او
با هم، و قادر به انتخاب خود را با چشمان خود را باز خواهد بود.
این راه من است.
بسیار متاسفم به شرکت بخشی خیلی زود است. صبح به خیر، آقا!
وزیر امور خارجه به دنبال راه خود، و روحیه بسیار بالا این
گفتگو، و، رسیدن در عمارت Boffin در، بتی Higden انتظار
او.
من باید به شما مهربانی تشکر، آقا، گفت: "بتی، 'اگر من ممکن است با حروف درشت به عنوان یک
دو کلمه WI 'شما خواهد شد.
باید او را به عنوان بسیاری از کلمات که او دوست داشت، او به او گفت و او را به اتاق خود در زمان،
ساخته شده و به او بنشینید. '' تیس در مورد درهم و برهم، آقا، گفت: "بتی.
"و این که چگونه من خودم به اینجا می آیند.
مایل نیست او را به آنچه من برای گفتن به شما، من از آغاز از او در اوایل
و رفت. شما دارای انرژی فوق العاده، 'بازگشت
Rokesmith.
'شما به عنوان جوان هستم. بتی Higden به شدت سرش را تکان داد.
من قوی هستم برای من از زندگی، آقا، اما جوان نیست، تشکر می کنم به پروردگار!
"آیا شما خدا را شکر نمی جوان؟
"بله، آقا. اگر من جوان بودم، تمام آن را داشته باشند
رفته از طریق دوباره، و پایان راه خسته خاموش خواهد بود، آیا شما نمی بینید؟
اما من هرگز به ذهن؛ تیس در مورد درهم و برهم.
و آنچه در مورد او، بتی؟'' 'تیس فقط این آقا است.
می توان آن را از سر خود را توسط هر قدرت من استدلال اما آنچه که او می تواند انجام دهد
حق توسط خانم مهربان و نجیب زاده و کار خود را برای من، هر دو با هم.
در حال حاضر او نمی تواند.
خود را به بودن در راه را از arning یک زندگی خوب و گرفتن، او را
باید به من می دهد. خب، او نمی شود '.
Rokesmith او احترام می گذارم برای آن، گفت:.
آیا شما، آقا؟ من نمی دانم اما من خودم.
هنوز حق راه خود را داشته باشند به او اجازه نمیدهیم.
پس او را به من نمی دهد، من به او بدهد.
چگونه، بتی؟ '' من رفتن به دور از او.
با نگاه شگفت زده شده در صورت سرکش قدیمی و چشمان روشن، وزیر امور خارجه
تکرار، اجرای دور از او "بله، آقا، گفت:" بتی با یک اشاره.
و در اشاره و در مجموعه شرکت از دهان او بود، قدرت از هدف وجود دارد به
توان شک. بیا، بیا! "گفت: وزیر امور خارجه است.
"ما باید در این مورد صحبت کنید.
اجازه دهید زمان ما بیش از آن را در نظر بگیرید، و سعی کنید به معنای واقعی مورد و
البته، درست درجه می باشد. '
در حال حاضر، lookee اینجا، عزیز، 'بازگشت ساله بتی - خواست بهانه ای خود را برای
آشنا، اما از زمان از a'most عمر مادربزرگ خود را به دو.
در حال حاضر، lookee، در اینجا.
تیس 'زندگی فقیر و سخت است به خارج شدن از این کار که من انجام این کار در حال حاضر کردم،
و اما برای درهم و برهم من نمی دانم که من باید این همه مدت به آن برگزار شد.
اما فقط به ما در حفظ، این دو با هم.
حالا که من تنها هستم - حتی با جانی رفته - من دور می خواهم هر چه زودتر بر پای من باشد و خسته کننده
از خودم، از تاشو نشسته و تاشو آتش.
و من دلیلش را به تو بگویم.
deadness There'sa دزد بر من در آن زمان، که نوع زندگی آن را به نفع و من نمی
دوست دارم.
در حال حاضر، به نظر می رسد که جانی را در آغوش من - در حال حاضر، مادر خود را - در حال حاضر، مادر مادرش - در حال حاضر،
به نظر می رسد به فرزند خودم، دروغ گفتن یک بار دیگر در آغوش مادر خود من - من
numbed، تفکر و احساس، تا شروع کنم
از جای من، afeerd که من در حال رشد مانند مردم فقیر که آنها آجر
در اتحادیه های کارگری، که شما گاهی اوقات ممکن است هنگامی که به آنها اجازه دهید 'EM خارج از چهار دیوار به
در آفتاب گرم، خزنده کاملا در مورد خیابان ها می ترسم.
من یک دختر زیرک بود و همواره در بدن فعال شده است، همانطور که گفتم خانم شما، برای اولین بار
زمان همیشه چهره خوب خود را می بینم.
من هنوز هم می تواند 20 مایل را اگر من را به آن راه برود.
من دور خواهم به بهتر راه رفتن از numbed و دلتنگ کننده است.
خوب من منصفانه بافنده، و باعث می شود که بسیاری از چیزهای کوچک به فروش می رسانند.
وام از خانم و آقا را از بیست شیلینگ مناسب به سبد خرید
ثروت برای من خواهد بود.
Trudging به دور کشور و خسته از خودم، من باید deadness را خاموش نگه دارید،
و نان خود من کار خود من است. و آنچه بیشتر می تواند به من می خواهم؟
و این برنامه، گفت: وزیر امور خارجه، برای فرار؟
"من بهتر نمایش! deary من، من را بهتر نشان می دهد!
چرا، من می دانم که خیلی خوب، گفت: قدیمی بتی Higden، و شما به خوبی می دانیم که شما
خانم و آقا به من را مثل یک ملکه برای بقیه زندگی من، اگر چنین باشد
که ما می توانیم آن را به حق در میان ما به آن را داشته باشد.
ولی ما نمی توانیم آن را به حق در میان ما به آن را داشته باشد.
من خیریه زمان هرگز نشده است، و نه هر یکی متعلق به من است.
و دل کندن از خودم در واقع، و دل کندن از کودکان مرده من و رفته،
و دل کندن از کودکان مرده و رفته، به راه اندازی یک تناقض در حال حاضر در
تاریخ و زمان آخرین.
این ممکن است آمده باشد قابل توجیه و غیر قابل اجتناب در گذشته، وزیر امور خارجه به آرامی
، با فشار اندک بر روی کلمه اشاره کرد. من امیدوارم که آن را هرگز!
است که منظور من را به جرم بودن هر افتخار نیست، گفت: "موجودی های قدیمی
ساده، اما من می خواهم به یک قطعه مانند و مفید از خودم از طریق
مرگ من.
و تا مطمئن شوید، وزیر امور خارجه، به عنوان راحتی برای او، درهم و برهم مشتاقانه خواهد بود
مشتاقانه منتظر است تا فرصت خود را که به شما چیزی است که شما به او بوده است.
اعتماد او را که آقا! گفت: "بتی خوش.
فارسی اگرچه او تا به حال چیزی در مورد آن سریع باشد، برای من قدیمی
است.
اما من قوی بیش از حد، و سفر و آب و هوا به من صدمه هرگز!
در حال حاضر، خیلی مهربان برای من صحبت می کنند را به خانم و آقا خود را، و به اونا چه من بپرسید
دوستی خوب خود را برای من انجام دهید، و به همین دلیل آن را بپرسم.
وزیر احساس بود که هیچ gainsaying وجود دارد این شجاع خواست شده بود
قهرمان، و او در حال حاضر به خانم Boffin تعمیر و توصیه می شود او را به اجازه بتی
Higden دارند راه خود را، در تمام حوادث آن زمان است.
این امر می تواند بسیار رضایت بخش به قلب مهربانت را از من می دانم، او گفت: به منظور ارائه
برای او، اما ممکن است موظف به احترام به این روح مستقل است.
خانم Boffin بود اثبات در برابر مجموعه ای در نظر گرفتن قبل از او نیست.
او و شوهرش بیش از حد کار کرده بود، و ایمان ساده و افتخار خود را پاک آورده بود
خارج از dustheaps.
اگر آنها یک وظیفه به بتی Higden، بدهکار ضامن که وظیفه باید انجام شود.
اما، بتی، گفت: خانم Boffin، هنگامی که او به همراه جان Rokesmith پشت خود را به
اتاق، و بر او با نور چهره درخشنده اش میدرخشید، اعطا همه چیز،
فکر می کنم من نمی فرار.
'' Twould آمده آسان تر به درهم و برهم، خانم Higden گفت: تکان دادن سر خود را.
'' Twould آمده آسان تر برای من بیش از حد. اما تیس که شما لطفا. '
"هنگامی که شما بروید؟
در حال حاضر، پاسخ روشن و آماده بود. به روز، deary من، به فردا.
نگهدار شما، من به آن استفاده می شود. من می دانم بسیاری از نقاط کشور.
وقتی هیچ چیز دیگری بود که باید انجام شود، من در بسیاری از جلو باغ بازار کار
و در بسیاری از هاپ باغ بیش از حد. 'اگر رضایت من را به رفتن تو، بتی
که آقای Rokesmith فکر می کند من باید برای انجام این کار -
بتی او را با احترام سپاسگزار تشکر کرد. '- ما باید نزد شما از دست دادن نیست.
ما نمی باید به شما اجازه عبور از دانش ما.
ما باید همه چیز در مورد شما. می دانم
بله، deary من، اما نه از طریق نامه نگاری، به خاطر نامه نگاری - در واقع،
نوشتن ترین نوع بود بسیار نمی آمد تا چون من وقتی جوان بودم.
اما من خواهد بود پس وپیش.
بدون ترس از دست رفته فرصت دادن به خودم از نظر چهره شما در احیای.
علاوه بر این، گفت: با ایمان خوب منطقی، بتی، "من باید بدهی به پرداخت کردن، توسط
littles، و به طور طبیعی که مرا در آورد، اگر هیچ چیز دیگری خواهد بود.
باید آن را انجام داد؟ از و خانم Boffin، هنوز هم تمایلی وزیر خواست.
"من فکر می کنم باید آن را.
پس از بحث بیشتر به آن است که باید انجام شود مورد موافقت قرار گرفت، و خانم Boffin احضار
بلا به یادداشت خرید کمی وجود دارد که لازم به تنظیم بتی در
تجارت است.
گفت: "آیا شما برای من ترسو باشد، عزیز من، قلب دو اتشه، ناظر
صورت بلا: زمانی که صندلی من را با کار من، تمیز و شلوغ و تازه در
بازار کشور جای خود، من باید به نوبه خود
شش پنسی به عنوان مطمئن شوید که تا کنون به عنوان همسر یک کشاورز وجود دارد.
سوال عملی آقای وزیر این است که فرصت از دست زدن به زمان
توانایی های درهم و برهم است.
او را ساخته اند فوق العاده کابینه ساز، خانم Higden گفت، اگر شده بود، وجود دارد
پول به او را به آن است.
دیده بود او ابزار است که او را به ترمیم له کردن قرض گرفته بود، اداره کند به او، و یا به بد گویی کردن از
قطعه شکسته مبلمان با هم، به شیوه ای تعجب آور است.
همانطور که به ساخت اسباب بازی برای مراقبین، از هیچ چیز، او که در روز انجام داده بود.
و یک بار به عنوان بسیاری از دوازده نفر با هم در خط به neatness
او که با آن نصب شده قطعات شکسته ساز یک میمون خارجی است.
وزیر امور خارجه گفت: '،' که به خوبی.
این تجارت برای او پیدا.
جان هارمون که در زیر کوه به خاک سپرده شد در حال حاضر، وزیر امور خارجه، که همان مجموعه روز
خود را به پایان برساند امور خود را کرده اند و با او انجام می شود.
او کشید تا بیانیه های فراوان، به Riderhood سرکش امضا (دانستن او می تواند
گرفتن امضای خود به آن، و او دیگر و تماس بسیار کوتاه شب)، و
پس از آن در نظر گرفته به چه کسی باید سند را خواهد داد؟
به پسر Hexam است یا دختر؟ به سرعت حل و فصل، به دختر.
اما این امر می تواند امن تر برای جلوگیری از دیدن دختر به دلیل پسر ژولیوس دیده بود
Handford، و - او نمی تواند بیش از حد دقیق--وجود دارد که احتمالا ممکن است برخی از مقایسه
یادداشت ها بین پسر و دختر، که
بیدار slumbering سوء ظن، و منجر به عواقب.
"من حتی ممکن است او منعکس شده است، به عنوان من نگران توقیف
قتل خود!
بنابراین، بهترین را به ارسال آن به دختر تحت پوشش پست.
Riderhood دلپذیر برای پیدا کردن جایی که او زندگی انجام شده بود، و آن نبود
لازم است که آن را باید با حضور توسط یک کلمه توضیح.
تا کنون، راست.
اما، آنچه که او از دختر می دانست که از حسابهای خانم Boffin از چه مشتق شده
او از آقای نوعی درخت اقاقیا، که به نظر می رسید به شهرت، شیوه ای خود را شنیدم
در رابطه با یک داستان، و این داستان کاملا خود ساخته اند.
که به او علاقه مند، و او می خواهم به وسیله ای برای شناخت بیشتر - به عنوان،
به عنوان مثال، او موفق به دریافت کاغذ تبرئه، و که آن را به او راضی - توسط
باز کردن برخی از کانال های در دسترس نباشد مستقل
نوعی درخت اقاقیا: که به نیز ژولیوس Handford، بود که علنا برای آگهی دیده بود
ژولیوس Handford، و آنها از تمام مردان او، وزیر امور خارجه، بیشتر اجتناب شود.
اما با آنها دوره مشترک از چیزهایی که ممکن است من در حال حاضر چهره به چهره به ارمغان بیاورد.
هر روز در هفته و یا هر ساعت در روز.
در حال حاضر، در مورد برخی از ابزار به احتمال زیاد از باز کردن چنین یک کانال به بازیگران.
پسر، Hexam، آموزش و مدرسه بود.
وزیر امور خارجه آن را می دانستند، زیرا به نظر می رسد سهم خواهر خود را که در اختیار او باشد
بهترین قسمت از حساب نوعی درخت اقاقیا از خانواده.
این همکار جوان، درهم و برهم، ایستاده بود نیاز به بعضی از دستورالعمل ها است.
اگر او، وزیر امور خارجه، مشغول است که مدرسه به آن انتقال به او،
کانال ممکن است باز شود.
نکته بعدی این بود، خانم Boffin دانستن نام مدرسه؟
نه، اما او می دانست که در آن مدرسه بود. کاملا به اندازه کافی.
بی درنگ وزیر امور خارجه در نامه ای به استاد آن مدرسه، و شب
برادلی سنگ مزار پاسخ داد: در فرد است.
وزیر امور خارجه اظهار داشت به مدرسه که چگونه جسم بود، به ارسال به او
آموزش گاه به گاه غروب، برخی از جوانان آنها آقا و خانم Boffin خواست برای کمک به
به کوشا و مفید در زندگی است.
مدرسه مایل به انجام به اتهام چنین دانش آموزی بود.
وزیر پرسید: در چه شرایط؟ مدرسه اظهار داشت: در شرایطی که.
موافقت کرد و دفع از.
ممکن است سوال من، آقا، گفت: "برادلی، سنگ مزار، تا که به نظر خوب است و من مدیون
توصیه هایی که به شما؟ '،' شما باید بدانید که من نه
اصلی در اینجا.
من وزیر آقای Boffin. آقای Boffin آقایی که به ارث برده است
اموال آن شما ممکن است شنیده ام برخی از اشاره های عمومی، اموال هارمون است.
آقای هارمون، گفت: "برادلی: یک معامله بزرگ که بیشتر در از دست دادن از او بوده است
بود، اگر او به آنها لب به سخن گشود شناخته شده بود: "به قتل رسید و در رودخانه است.
و به قتل رسید و در رودخانه است. "
این نبود - ''، 'interposed وزیر امور خارجه، لبخند،
"هم او بود که به شما توصیه می شود. آقای Boffin از شما را از طریق آقای خاص شنیده
نوعی درخت اقاقیا.
من فکر می کنم شما می دانید آقای نوعی درخت اقاقیا و یا او را می دانید؟
"من می دانم که به همان اندازه او را به عنوان من آرزو می کنم را می دانید، آقا.
من هیچ آشنایی با آقای نوعی درخت اقاقیا، و هیچ خواسته ی من بودی.
من هیچ اعتراضی به آقای نوعی درخت اقاقیا، اما من اعتراض خاص به برخی از آقای
دوستان نوعی درخت اقاقیا - در کوتاه مدت، به یکی از دوستان آقای نوعی درخت اقاقیا.
دوست بزرگ او. '
او به سختی می تواند کلمات را، حتی پس از آن و در آنجا، آنقدر شدید بود که او رشد
(هر چند نگه داشتن خود را با درد بی نهایت سرکوب)، وقتی بی دقت و
تحمل تحقیر از یوجین Wrayburn قبل از ذهن او افزایش یافت.
وزیر را دیدم احساس قوی بود در اینجا وجود دارد در برخی از نقطه درد، و او
که انحراف از آن، اما برای برگزاری برادلی به آن خود را در ساخته شده
دست و پا گیر راه است.
او گفت: "من هیچ اعتراضی به ذکر دوست بر اساس نام، '، سرسختانه.
"شخص من به اعتراض، آقای یوجین Wrayburn است.
وزیر امور خارجه به او یاد می شود.
در خاطره آشفته خود را از آن شب هنگامی که او در برابر دارو تلاش شد
نوشیدنی، بود، اما یک تصویر کم شخص یوجین وجود دارد، اما او به یاد او
نام و نحوه سخن گفتن، و چگونه
او با آنها رفته بود به بدن، و جایی که او ایستاده بود، و آنچه او گفته بود.
"دعا کنید، آقای سنگ مزار، چه نام است، از او پرسید، باز هم تلاش برای ایجاد انحراف،
از خواهر جوان Hexam را؟
نام او است لیز، گفت: مدرسه، با انقباض قوی
چهره ی همه اش. "او یک زن جوان قابل توجه است
شخصیت او نمی باشد؟
او به اندازه کافی قابل توجه به نسبت به آقای یوجین Wrayburn - هر چند
فرد عادی ممکن است که گفت: "مدرسه" و من امیدوارم که به شما خواهد شد.
فکر می کنم بی ربط به من، آقا، می پرسند که چرا شما را دو نام با هم؟
تصادف صرف، وزیر امور خارجه بازگشت.
'مشاهده آقای Wrayburn موضوع ناخوشایندی با شما بود، من سعی کردم به
از آن دور: اما نه بسیار موفقیت آمیز، به نظر می رسد.
آیا آقای Wrayburn، آقا را می شناسید؟
'تعداد' پس شاید نام را نمی توان به قرار دادن
با هم در اقتدار هر نمایندگی خود را؟
قطعا نه.
گفت: برادلی که "من در زمان آزادی به درخواست، پس از ریخته گری چشم خود را بر روی زمین،
چرا که او قادر است از هر گونه نمایندگی در سبک سری متکبر
غرور خود را.
- من امیدوارم که شما من دچار سوء تفاهم نیست، آقا.
- من بسیار علاقه مند به این خواهر و برادر، و این موضوع بسیار قوی بیدار
احساسات در درون من.
بسیار، بسیار، احساسات قوی و با دست تکان دادن، برادلی انجام شد او
دستمال پاک کرد و پیشانی خود را.
وزیر فکر کردم، او در صورت مدرسه نگاه، که او گشوده بود و
کانال در اینجا در واقع، و آن را به طور غیر منتظره عمیق و تاریک و طوفانی بود.
و دشوار به نظر برسد.
همه در یک بار، در میان احساسات آشفته خود، برادلی متوقف شد و به نظر می رسید
چالش نگاه او. آنجا که او به طور ناگهانی از او پرسید، "چه
آیا شما من رو ببینی؟
"برادر، Hexam جوان، توصیه واقعی خود را در اینجا بود، گفت:" وزیر امور خارجه،
بی سر و صدا رفتن به نقطه و آقای و خانم Boffin اتفاق می افتد به دانستن، از طریق آقای
نوعی درخت اقاقیا، که او شاگرد شما بود.
هر چیزی که من از احترام برادر و خواهر، و یا هر کدام از آنها، من بپرسید
خودم از علاقه خود من در این موضوع، و نه در شخصیت رسمی من،
و یا در طرف آقای Boffin.
چگونه باور کنم که علاقه مند باشد، من نیازی به توضیح نیست.
شما می دانید اتصال پدر با کشف جسد آقای هارمون.
آقا، 'پاسخ برادلی، بسیار جمع و جور کردن در واقع، من می دانم که تمام شرایط
این مورد است. 'دعا کنید به من بگویید، آقای سنگ مزار، گفت:
وزیر.
آیا خواهر تحت هر کلاله به دلیل اتهام غیر ممکن رنج می برند -
اساس یک کلمه بهتر خواهد بود - که در برابر پدر ساخته شده بود، و اساسا
برداشت؟ "
نه، آقا، 'بازگشت برادلی، با یک نوع از خشم.
"من بسیار خوشحالم که آن را بشنود.
خواهر، گفت: "برادلی، جدا کردن کلمات خود را بر دقت، و صحبت کردن به عنوان اگر او
آنان را به تکرار از کتاب، تحت هیچ سرزنش که ژئودزیک ها را می راند، انسان را از رنج می برد
شخصیت های غیر قابل سرزنش که برای ساخته شده بود
خود را در هر مرحله از راه خود را در زندگی، از قرار دادن او را در ایستگاه خود را.
من نمی خواهد، بالا بردن او را به ایستگاه خود را، من می گویم، قرار دادن او در آن است.
خواهر کارگر تحت هیچ سرزنش، مگر اینکه او متاسفانه باید آن را برای
خودش.
هنگامی که چنین مردی را از در مورد خود را به عنوان برابر خود منصرف نمی کند، و هنگامی که او
متقاعد شده خود را که هیچ لکه دار کردن در او وجود دارد، من فکر می کنم این واقعیت گرفته شده است باید به
کاملا رسا است.
و چنین مردی وجود دارد؟ "گفت: وزیر امور خارجه است.
برادلی سنگ مزار ابرو منگوله دار خود را، و مربع بزرگ فک پایین خود را، و ثابت خود را
چشم بر روی زمین با هوا از عزم که غیر ضروری به نظر می رسید
به مناسبت، او را به عنوان پاسخ داد: "و چنین مردی وجود دارد.
وزیر امور خارجه به حال بدون هیچ دلیل و یا بهانه ای برای طولانی کردن گفتگو، و آن به پایان رسید
اینجا.
در عرض سه ساعت یک بار دیگر ظهور الیاف قیراندود کنف مخصوص درزگیری سر را به ترک شیرجه
فروشگاه و recantation Riderhood سرکش آن شب دراز در اداره پست
تحت پوشش در آدرس راست او به لیز Hexam خطاب شده است.
همه این رسیدگی جان Rokesmith را اشغال زیاد است، آن بود که تا زمانی که
روز بعد که او را دیدم بلا دوباره.
به نظر می رسید و سپس به تلویحا بین آنها قابل درک است که آنها به عنوان
به دورتر آسان آنها می تواند، بدون جلب توجه از آقا و خانم
Boffin به هر گونه تغییر مشخص شده به روش خود.
از اتصالات در از بتی Higden قدیمی به این مطلوب بود، به عنوان حفظ بلا
علاقه مند و مشغول، و به عنوان اشغال توجه عمومی است.
من فکر می کنم، گفت: Rokesmith، هنگامی که همه آنها در مورد او ایستاده بود، در حالی که او مرتب خود را بسته بندی شده
سبد خرید - به جز بلا، که مصروف کمک در زانو خود را در صندلی، که در آن
آن ایستاده بود؛ که حداقل شما ممکن است نگه دارید
نامه ای در جیب شما، خانم Higden، که من برای شما و تاریخ از اینجا بنویسید.
صرفا بیان، در نام آقا و خانم Boffin، که آنها دوستان شما هستند؛ -
مراجعان می گویند، چرا که آنها آن را دوست ندارم.
نه، نه، نه، آقای Boffin گفت؛ بدون سایه.
بیایید از آن، هر آنچه که ما به می آیند.
'بیش از اندازه کافی از آن است که حدود وجود دارد، بدون ما؟ وجود دارد نیست، ساده دل گفت: "خانم
Boffin.
من معتقدم تو، بانوی پیر! بازگشت رفتگر طلایی.
زیاده از حد در واقع!
اما گاهی اوقات مردم می خواهم به patronized آنها نیست، آقا، خواست بلا،
دنبال کردن. "من نمی.
و اگر این کار را، عزیز من، آنها باید برای یادگیری بهتر، آقای Boffin گفت.
مراجعان "و Patronesses و معاون مراجعان و معاون Patronesses، و مرحوم مراجعان
و مرحوم Patronesses، معاون سابق مراجعان و سابق معاون-Patronesses های، چه
تمام آن را در کتاب از سازمان های خیریه به معنای
که می آیند ریختن در بر Rokesmith و او از جمله "اونا نشسته خوبی به گردن او!
اگر آقای تام Noakes می دهد شیلینگ 5 او است او را حامی نیست، و اگر خانم جک سبک
می دهد شیلینگ 5 خود را به او است نه حامی مونی؟
چه شیطان تمام آن در حدود؟
اگر آن را صریح خیره گستاخی نیست، چه آن را به شما تماس بگیرید؟
آیا گرم باشد، ساده لوح، خانم Boffin خواست. 'گرم' گریه آقای Boffin.
این به اندازه کافی به سیگار کشیدن مرد گرم.
من نمی توانم در هر نقطه بدون بودن Patronized.
من نمی خواهم به Patronized.
اگر یک بلیط خریداری کنم برای نمایش گل، یا یک نمایش موسیقی، و یا هر نوع نمایش، و پرداخت
برای آن بسیار سنگین است، به همین دلیل من می شود و اگر مشتریان Patroned Patronessed
و Patronesses من درمان می شود؟
اگر چیز خوبی there'sa که باید انجام شود، می توانید آن را نمی توان بر روی محاسن خود را انجام می شود؟
اگر there'sa چیز بدی که باید انجام شود، می توانید آن را همیشه Patroned شود و Patronessed حق؟
اما وقتی که یک نهاد جدید ساخته شود، آن را به من به نظر می رسد که آجر و
ملات از نیمی از نتیجه بسیار به عنوان مراجعان و Patronesses ها ساخته نشده است.
نه، نه اشیاء.
ای کاش کسی به من که آیا کشورهای دیگر به هر چیزی مانند Patronized بگویید
تا چه حد از این!
و به عنوان مشتریان ها و Patronesses خود، من تعجب می کنم آنها شرمنده نیست
خود را دارند.
آنها قرص نیست و یا مو شستشو، یا نیرو اسانس های عصبی است، به puffed
در این راه!
پس از خود را از این سخنان تحویل، آقای Boffin زمان صدای یورتمه رفتن اسب، با توجه به خود
رسم معمول، و مماشات به نقطه که از آن او آغاز شده بود.
همانطور که به نامه، Rokesmith، گفت: آقای Boffin، شما به عنوان مناسب به عنوان یک سه پایه است.
او نامه ای، این نامه را به او، آن را در جیب خود را با خشونت.
او بیمار ممکن است سقوط.
شما می دانید شما ممکن است سقوط بیمار، گفت: آقای Boffin.
آیا آن را انکار نمی کنم، خانم Higden در لجاجت خود را شما می دانید که شما ممکن است.
قدیمی بتی خندید، و گفت که او که حرف و باشد خدا را شکر.
"درست است! آقای Boffin گفت. بیا!
به همین معنی است.
و آیا خدا را شکر به ما (ما از آن هرگز فکر نمی کردم)، اما آقای Rokesmith.
در این نامه نوشته شده بود و خوانده شده به او، و به او داده شده است.
در حال حاضر، چگونه می توانم شما احساس می کنید؟ آقای Boffin گفت.
آیا شما آن را دوست دارید؟ 'در این نامه، آقا؟ گفت: "بتی.
آی، it'sa نامه زیبا 'نه، نه، نه، نه نامه، گفت: آقای
Boffin؛ این ایده است.
آیا شما مطمئن هستید که به اندازه کافی قوی برای انجام این ایده هستید؟
"من باید قوی تر، و حفظ deadness کردن بهتر است، به این ترتیب، نسبت به هیچ وجه سمت چپ
باز به من، آقا.
"نگو از هر راه باز گذاشته شده، می دانید،" خواست آقای Boffin؛ چون وجود دارد
راه بی پایان. خانه دار خواهد بود قابل قبول بر
ان در باوئر، به عنوان مثال.
آیا شما مایل به دیدن باوئر، و می دانم مرد ادبی بازنشسته به نام،
Wegg زندگی می کند که وجود دارد - با یک پای چوبی؟
قدیمی بتی اثبات حتی در مقابل این وسوسه بود، و برای تنظیم سیاه و سفید او سقوط کرد
کلاه سر گذاشتن و شال.
"من اجازه نخواهد داد که شما بروید، در حال حاضر آن را به این می آید، بعد از همه، آقای Boffin گفت،" اگر من
امیدواریم که که ممکن است یک مرد و یک کارگر درهم و برهم، در کوتاه ترین زمان را به عنوان
تا کنون یک مرد و کارگر هنوز ساخته شده است.
چرا، چه شما رو وجود دارد، بتی؟ عروسک؟ '
این مرد در سپاه پاسداران بود که وظیفه بر تخت جانی بوده است.
زن قدیمی انفرادی نشان داد چه بود، و قرار دادن آن را بی سر و صدا در لباس خود.
سپس، او سپاسگزاری زمان اذن خانم Boffin، و از آقای Boffin، و Rokesmith
و سپس، سلاح پژمرده قدیمی خود را به دور گردن جوان و گل بلا را قرار دهید، و گفت،
کلمات تکراری جانی: "بوسه بانوی boofer. '
وزیر امور خارجه از درگاه در بانوی boofer نگاه در نتیجه محاصره، و هنوز هم
در نگاه بانوی boofer ایستاده به تنهایی وجود دارد، که به شکل مشخص قدیمی با
چشم روشن و ثابت خود را به trudging از طریق
خیابان ها، دور از فلج شدن و pauperism.