Tip:
Highlight text to annotate it
X
عصر معصومیت ادیت وارتون فصل XXVII.
وال استریت، روز بعد، گزارش اطمینان بخش تر از وضعیت بیوفورت است.
آنها قطعی نیست، اما آنها امیدوار بودند.
به طور کلی درک شده بود که او می تواند بر روی تأثیرات قوی در مورد تماس بگیرید
اورژانس، و او را با موفقیت انجام داده بود و آن شب، زمانی که خانم
بیوفورت به نظر می رسد در اپرا پوشیدن او
لبخند قدیمی و گردنبند زمرد جدید، جامعه نفس آرامش را به خود جلب کرد.
نیویورک بی شفقت در محکومیت خود را از بی نظمی های کسب و کار بود.
تا کنون هیچ استثنا وجود داشته است را به قانون ضمنی آن است که کسانی که قانون را شکست
پاکدامنی باید بپردازد و هر یک آگاه بود که حتی بیوفورت و همسر بیوفورت
ارائه خواهد شد تا unflinchingly به این اصل است.
اما به موظف آنها را تنها دردناک نیست اما ناخوشایند خواهد بود.
ناپدید شدن Beauforts، یک خلاء قابل توجهی در جمع و جور خود را ترک
کمی دایره؛ و کسانی بودند که بیش از حد نادان و یا بیش از حد بی دقت به لرزیدن
فاجعه اخلاقی در پیش bewailed شده از دست دادن بهترین توپ اتاق در نیویورک است.
آرچر قطعا ساخته شده بود تا ذهن خود را برای رفتن به واشنگتن است.
او تنها برای باز کردن از قانون، کت و شلوار که او صحبت کرده بود منتظر بود تا ماه مه، به طوری
که تاریخ آن ممکن است همزمان با سفر خود، اما در روز سه شنبه بعد از او
آموخته شده از آقای Letterblair که ممکن است برای چند هفته به تعویق افتاد.
با این حال، او به خانه رفت که بعد از ظهر در هر صورت مشخص به ترک بعدی
شب.
شانس بودند که در ماه می، که می دانستم هیچ چیزی از زندگی حرفه ای او بود و هرگز
نشان داده شده است هر گونه علاقه به آن، از به تعویق افتادن یادگیری، باید آن را،
نه به یاد داشته باشید نام از طرفین دعوا در صورت
آنها پیش از او ذکر شده بود و در هر حال او دیگر نمی تواند از سر باز کردن دیدن
مادام Olenska. بیش از حد بسیاری از چیزهایی است که او باید بگویم وجود دارد
به او.
در صبح روز چهارشنبه، زمانی که او به دفتر او رسید، آقای Letterblair او را با ملاقات کرد
مشکل چهره.
بیوفورت، بعد از همه بود، موفق به "از بین ببرد"، اما با تنظیم شناور
شایعه ای که او انجام داده بود تا او سپرده گذاران خود را مطمئن کرده بود، و پرداخت سنگین شده بود
به بانک تا قبلی ریخته
شب، هنگامی که گزارش نگران کننده دوباره شروع به مستولی شدن بر.
در نتیجه اجرا در این بانک آغاز شده بود و درهای خود را به احتمال زیاد به بستن
قبل از آن روز بود.
زشت ترین چیزها می شود گفت و مانور dastardly بیوفورت، قرار داده شد و او و
شکست وعده داده شده به یکی از باور نکردنی ترین در تاریخ وال
خیابان.
ابعاد فاجعه را ترک کرد آقای Letterblair سفید و ناتوان است.
"من کارهای بد در زمان من دیده می شود، اما هیچ چیز بد است.
همه ما شناسید خواهد شد ضربه، یک راه یا دیگری.
و چه خواهد شد در مورد خانم بیوفورت انجام می شود؟ چه کاری می تواند در مورد او انجام می شود؟
خانم منسون Mingott ترحم من به عنوان کسی: که در سن او، وجود ندارد
دانستن اینکه چه تأثیری در این امر ممکن است در او.
او همیشه در بیوفورت معتقد بودند - او یک دوست از او ساخته شده!
و کل اتصال دالاس: فقرا خانم بیوفورت مربوط به هر یک
از شما.
تنها شانس او این خواهد بود که شوهرش را ترک کند - چگونه می توان هر یک او را بگویم؟
وظیفه او این است که در کنار او و خوشبختانه او به نظر می رسد همیشه به چشم خود او بوده است
نقاط ضعف خصوصی.
حذفی وجود دارد، و آقای Letterblair تبدیل شده سر خود را به شدت.
"آنچه در آن است؟ من می توانم آشفته شد. "
یک کارمند به ارمغان آورد در نامه ای برای آرچر و عقب نشینی است.
مرد جوان با اذعان دست همسرش، پاکت را باز کرد و خواند: "آیا شما نمی
لطفا آمد تا شهر در اوایل که شما می توانید؟
مادر بزرگ سکته مغزی خفیف شب گذشته است. در برخی از راه مرموز او قبل از
هر کس دیگری این افتضاح خبری در مورد بانک.
عمو لاول دور عکسبرداری است، و این ایده از رسوایی ساخته شده است فقیر پاپا
عصبی است که او تا دما و اتاق را ترک نخواهد کرد.
ماما به شما نیاز دارد وحشتناک است و من امیدوارم که شما می توانید در یک بار و به مستقیما به
مادر بزرگ است. "
آرچر توجه داشته باشید به شریک ارشد خود را، دست و چند دقیقه بعد
خزنده شمال در ماشین شلوغ اسب، که او در خیابان چهاردهم برای رد و بدل
یکی از omnibuses متناوب بالا از خط خیابان پنجم.
ساعت پس از دوازده بود در زمانی که این وسیله نقلیه دشوار او را در ساله کاهش یافته است
کاترین است.
پنجره نشسته اتاق در طبقه همکف، که در آن او معمولا throned شده بود،
توسط این رقم ناکافی دخترش، خانم Welland، به امضا tenanted
نحیف استقبال او گرفتار دید از آرچر و در خانه او ماه مه مواجه شد.
سالن پوشیده غیر طبیعی ظاهر عجیب و غریب به خانه خوب نگه داشته به طور ناگهانی
تاخت و تاز شده توسط: تایید بیماری و furs در انبوه بر روی صندلی، کیف پزشک و دراز
پالتو بر روی میز بودند، و در کنار آنها
نامه ها و کارت ها در حال حاضر انباشته شده بود توجهی نشد.
می رنگ پریده به نظر می رسید اما خندان: دکتر Bencomb، که فقط برای بار دوم آمده بود، در زمان
نظر امیدوار کننده تر است، و تعیین و سرانداز خانم Mingott را به زندگی می کنند و
در حال حاضر به خوبی داشتن بر خانواده اش بود.
می آرچر را به بانوی پیر نشسته اتاق منجر، که در آن درهای کشویی باز به
اتاق خواب کشیده شده بود بسته و portieres سنگین گلدار زرد کاهش یافته بیش از
آنها و خانم Welland ارتباط برقرار
او را در undertones وحشت از جزئیات این فاجعه.
به نظر می رسید که شب قبل از چیزی وحشتناک و مرموز
اتفاق افتاده است.
در مورد 08:00، درست بعد از خانم Mingott بازی از بازی یک نفره به پایان رسید
که او همیشه بعد از شام بازی، زنگ درب، پله بود و یک خانم نسبتا ضخیم
حجاب است که بندگان نمی
بلافاصله او را به دریافت خواسته بود را تشخیص دهد.
ساقی، شنیدن یک صدای آشنا، درب اتاق نشسته باز پرتاب شده بود،
اعلام کرد: "خانم ژولیوس بیوفورت "- و پس از آن بسته شده بود دوباره آن را در دو خانم.
آنها باید با هم بوده است، او فکر کردم، حدود یک ساعت.
وقتی زنگ خانم Mingott را زنگ زد خانم بیوفورت در حال حاضر تضعیف شده بود دور از عالم غیب و و
بانوی پیر، سفید و گسترده و وحشتناک است، به تنهایی در صندلی خود نشسته و به امضا
ساقی به او را به اتاق او کمک کند.
او در آن زمان به نظر می رسید، هر چند به وضوح مضطرب، در کنترل کامل بدن خود را
و مغز می شود.
دوشیزه یا زن جوان دورگه او را به رختخواب، به ارمغان آورد او همه چیز را گذاشته و به طور معمول، یک فنجان چای
مستقیما در اتاق، و رفت، اما در سه صبح زنگ زنگ زد دوباره،
و دو بندگان، شتاب در این
احضار غیر عادی (برای قدیمی کاترین معمولا مانند یک نوزاد خواب)، خود را پیدا کرده بود
معشوقه نشستن در مقابل بالش خود را با یک لبخند کج روی صورتش و یکی از
دست کم حلق آویز شل از بازوی خود را بزرگ.
سکته مغزی به طور واضح بوده است و یک کمی، برای او قادر به بیان و به
او بخواهد شناخته شده و به زودی پس از اولین دیدار دکتر را به او آغاز شده بود.
به دست آوردن کنترل عضلات صورت خود را.
اما زنگ بزرگ شده بود و به تناسب بزرگ بود خشم
هنگامی که آن را از عبارات تکه تکه شده خانم Mingott جمع آوری شد که رجینا بیوفورت
باور نکردنی - به او آمده بود
جسارت - به بالا و شوهرش، آنها را از آن - نه به صحرا "آنها را، او به عنوان
به نام آن - در واقع از آن برای وادار تمام خانواده برای پوشش و چشم پوشی هیولا خود را
نمایند.
"من به او گفت:" افتخار که همیشه افتخار، و صداقت صداقت، در منسون
خانه Mingott، و خواهد بود تا من از آن پا انجام می 1، '"قدیمی
زن stammered به دخترش بود
گوش، در صدای ضخیم تا حدودی فلج.
و هنگامی که او گفت: «اما نام تو، خاله - نام من رجینا دالاس،" من گفتم: "این بود
بیوفورت زمانی که او شما را با جواهرات تحت پوشش، و آن را به ماندن بیوفورت در حال حاضر که او
شما را با شرم پوشانده شده است. "
بسیار با اشک و gasps وحشت، خانم Welland افاضه، blanched و
تعهد غیر عادی داشتن در گذشته برای رفع چشم خود را بر روی تخریب توسط
ناخوشایند و باور نکردنی است.
"اگر فقط من می توانم آن را از پدر خود در قانون: او همیشه می گوید:" آگوستا،
به خاطر ترحم، illusions' گذشته من از بین ببرد - و چگونه هستم من برای جلوگیری از
شناخت این وحشت است؟ "بانوی فقیر wailed:.
"پس از همه، ماما، او خواهد شد که نه آنها را دیده، دخترش پیشنهاد شده است. و خانم
Welland آهی کشید: "آه، نه. با تشکر از آسمان او را در بستر امن.
و دکتر Bencomb وعده داده است تا او را نگه دارید تا فقیر ماما بهتر است، و رجینا (Regina)
رو شده است تا به جایی دور. "
کمانداران خود را نزدیک به پنجره نشسته بود و زل زده مستقیما در متروکه
شاهراه.
این بود آشکار است که او را احضار و نه برای حمایت اخلاقی بود
بانوان آسیب دیده از به دلیل از هر گونه کمک های خاص است که او می تواند ارائه.
آقای لاول Mingott و تلگرافی بود، و پیام های که توسط despatched
دست به اعضای خانواده از زندگی در نیویورک و در عین حال هیچ چیز وجود نداشت
برای انجام این کار اما برای بحث در مورد در تن ساکت
عواقب آبروریزی بیوفورت و اقدام غیر قابل توجیه همسرش.
خانم Mingott لاول، که در یکی دیگر از نوشتن یادداشت ها اتاق شده بود، در حال حاضر
دوباره، و صدای خود را به بحث اضافه شده است.
در روز خود، خانم های بزرگتر موافقت کرد، همسر مردی که همه چیز انجام داده بود
ننگین در کسب و کار تنها یک ایده: برای محو خودش، با او ناپدید می شوند.
"مورد فقیر Grandmamma اسپایسر وجود دارد؛ بزرگ، مادر بزرگ شما، ممکن است.
البته، "خانم Welland شتاب برای اضافه کردن،" پول بزرگ و پدر بزرگ خود را
مشکلات خصوصی بود - تلفات در کارت، یا امضای توجه داشته باشید برای کسی که - من هرگز
کاملا می دانستند، زیرا مادر هرگز از آن صحبت می کنند.
اما او در این کشور آورده شد و از آنجا که مادر او مجبور به ترک نیویورک
پس از رسوایی، هر آنچه که از آن این بود: زندگی می کردند به تنهایی هادسون، زمستان و
تابستان، تا ماما شانزده ساله بودم.
آن را به Grandmamma اسپایسر هرگز به درخواست خانواده به لقاء اتفاق افتاد "
او، که من درک می کنم رجینا (Regina) فراخوانی می کند، هر چند ننگ خصوصی، هیچ چیز
در مقایسه با رسوایی باعث خرابی صدها نفر از مردم بی گناه است. "
"بله، این امر می تواند بیشتر تبدیل شدن به رجینا برای مخفی کردن لغات خود او از صحبت
دیگر مردم، "خانم لاول Mingott موافقت کرد.
"من می دانم که گردنبند زمرد او در اپرا عینک جمعه گذشته ارسال شده بود
تصویب از بال و سیاه پوست در بعد از ظهر.
من تعجب می کنم در صورتی که همیشه آن را دریافت کند؟ "
آرچر گوش به کر بی رحم بی حرکت است.
ایده پاکدامنی مطلق مالی را به عنوان قانون اول کد یک نجیب زاده بود
عمیقا ریشه دوانده در او برای ملاحظات احساساتی به آن را تضعیف.
ماجراجو مانند Lemuel Struthers ممکن است ساخت تا میلیون ها نفر از لهستانی کفش خود را در
هر تعداد از معاملات مشکوک اما unblemished صداقت، بزرگواری و سخاوتمندی
مالی قدیمی، نیویورک.
نه سرنوشت خانم بیوفورت تا حد زیادی آرچر حرکت است.
او احساس، بدون شک، بیشتر متاسفم برای او از بستگان خشمگین او، اما به نظر می رسید آن را به
او که رابطه بین زن و شوهر، حتی اگر شکستنی در رفاه، باید
غیر قابل حل در زمان مصیبت است.
همانطور که آقای Letterblair گفته بود، جایگاه زن در کنار شوهرش بود که او در
مشکل، اما جایگاه جامعه در کنار او بود، و فرض خنک خانم بیوفورت
شد که در آن تقریبا به نظر می رسید به او همدست خود را.
ایده فقط یک زن جذاب به خانواده اش را به روی صفحه نمایش کسب و کار شوهرش
بی احترامی کردن به ناروا بود، از آن چیزی است که خانواده، به عنوان یک بود
نهاد، نمی تواند انجام دهد.
دوشیزه یا زن جوان دو رگه خانم لاول Mingott به سالن نامیده می شود، و دومی در پشت در آمد
یک لحظه با پیشانی frowning. "او می خواهد مرا به الن تلگراف
Olenska.
من تا به حال به الن، نوشته شده است البته، و به Medora؛ اما در حال حاضر به نظر می رسد که این کافی نیست.
من به تلگراف بلافاصله به او، و به او بگویم که او برای آمدن به تنهایی. "
در سکوت اعلام شد.
خانم Welland آهی کشید resignedly، و در ماه مه افزایش یافت و از صندلی اش رفت و به جمع آوری
برخی از روزنامه های که بر روی زمین پراکنده شده بود.
"گمان می کنم باید انجام شود،" خانم لاول Mingott ادامه داد، تا اگر به امید
تناقض و ممکن است به عقب و سمت وسط اتاق تبدیل شده است.
او گفت: "البته که باید انجام شود،".
"بیبی می داند آنچه او می خواهد، و ما باید انجام تمام خواسته های خود را.
باید تلگراف می نویسم برای تو، خاله؟ اگر از آن می رود در یک بار الن احتمالا می تواند گرفتن
قطار فردا صبح. "
او هجا از این نام با سلاست عجیب و غریب تلفظ، اگر او تا به حال
ضربه زده دو زنگ نقره ای. "خب، نمی تواند در یک بار.
جاسپر و شربت خانه، پسر، هر دو با یادداشت ها و تلگراف است. "
ماه مه تا شوهر او را با لبخند تبدیل شده است. اما در اینجا Newland، آماده به انجام هر کاری است.
تلگراف شما را Newland؟
وجود دارد خواهید بود فقط زمان قبل از ناهار. آرچر گل رز با سوفل آمادگی، و
او خودش در را چوب بلسان بنفش قدیمی کاترین نشسته "Bonheur DU هوا" و نوشت:
ارسال پیام خصوصی به او دست بزرگ نابالغ.
هنگامی که آن نوشته شده بود او آن را به منظمی آ و دست آن را به آرچر.
چه حیف، "او گفت،" است که شما و الن هر کدام در راه عبور! -
Newland، "او اضافه کرد، تبدیل به مادر و عمه خود، موظف به رفتن به واشنگتن
در مورد قانون ثبت اختراع، کت و شلوار که در حال آمدن است تا قبل از دیوان عالی کشور.
گمان می کنم عمو لاول فردا شب خواهد بود و با مادربزرگ بهبود
خیلی به نظر نمی رسد به درخواست Newland را به تعامل مهم
برای شرکت - آن را ندارد؟
او اگر برای پاسخ متوقف شد، و خانم Welland عجله اعلام کرد: "اوه، البته
، نه عزیزم. بیبی شما خواهد بود و افراد را در گذشته به
آرزو می کنم. "
به عنوان کماندار اتاق با تلگراف، او شنیده ام مادر در قانون افزودنی خود را، احتمالا
به خانم لاول Mingott: "اما چرا بر روی زمین او باید شما را تلگراف برای الن
Olenska - "و صدای روشن می دوباره پیوستن به.
"شاید آن را به روی او می خواهیم که پس از تمام وظیفه خود را با شوهرش است."
درب بیرونی بسته آرچر و او عجله دور به سمت تلگراف راه می رفت
دفتر.