Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 15
رفتگر طلایی بدترین HIS
جدول صبحانه آقای Boffin، معمولا بسیار دلپذیر بود، و همیشه بود
توسط بلا تشکیل شد.
به عنوان اینکه او هر روز در شخصیت سالم و طبیعی خود را آغاز کرد، و برخی از بیداری
ساعت لازم برای عود خود را به نفوذ فساد از ثروت خود بودند،
چهره و رفتار طلایی
رفتگر به طور کلی در آن غذا unclouded شد.
آن شده اند که پس از آن، به این باور بود که هیچ تغییری در او وجود دارد.
این بود که روز رفت که ابرها را جمع آوری، و به روشنایی صبح
شد پنهان.
یکی ممکن است گفته اند که سایه و بخل و بی اعتمادی خود را به طول
سایه طولانی شده است، و شب بسته در اطراف او به تدریج.
اما یک روز صبح پس از آن به یاد می شود، آن را نیمه شب با سیاه و سفید بود
طلایی رفتگر زمانی که او برای نخستین بار ظاهر شد. شخصیت تغییر او شده بود، هرگز به طوری
به شدت مشخص شده است.
تحمل خود را به سمت وزیر امور خارجه خود را با بی اعتمادی گستاخ و اتهام
استکبار، این است که دومی بلند شد و میز را ترک قبل از صبحانه 1/2 انجام شد.
نگاه او در شکل بازنشستگی دبیر کارگردانی cunningly بدخیم بود،
که بلا شگفت زده و خشمگین نشسته، حتی اگر او نرفته بود
طول مخفیانه تهدید Rokesmith
با مشت گره کرده خود را به عنوان او را بستند.
این صبح تیره بخت، تمام صبح در سال، صبح روز بعد پس از آقای
مصاحبه Boffin با خانم Lammle در کالسکه کم کم به او.
بلا به چهره خانم Boffin برای اظهار نظر در مورد نگاه، توضیح، این طوفانی
طنز در شوهرش، اما هیچ کدام وجود نداشت. نگران و یک مشاهده مضطرب از
و چهره ی خود را او می تواند در خواندن آن بود.
هنگامی که آنها به تنهایی سمت چپ کنار هم بودند - که تا ظهر بود، برای آقای Boffin نشسته بلند
در آسان صندلی خود را، با چرخش آهسته دویدن بالا و پایین اتاق صبحانه، قروچه مشت خود
و من من - بلا، در بهت و حیرت،
از او خواست آنچه اتفاق افتاده بود، اشتباه بود؟
من ممنوع است به صحبت در مورد آن، بلا عزیز، من باید به شما بگویم، همه بود
پاسخ او می تواند دریافت کنید.
و هنوز، هر زمان، با تعجب و ترس او، او را مطرح چشم خود را به خانم را Boffin
صورت، او را در آن مشاهده مضطرب و پریشان از خود دید.
مستضعفان توسط حس خود را که مشکل قریب الوقوع، و از دست رفته در گمانه زنی چرا خانم
Boffin باید به او نگاه کنید تا اگر او تا به حال هر بخش در آن، بلا روز طولانی و
دلتنگ کننده است.
آن را به مراتب در بعد از ظهر بود در زمانی که او در اتاق خود، بنده آورده
او را یک پیام از آقای Boffin او التماس به خود او است.
خانم Boffin بود که روی یک مبل نشسته و آقای Boffin آهسته دویدن بود بالا و پایین.
دیدن بلا او متوقف شد، او را به او beckoned و بازوی خود را از طریق او را به خود جلب کرد.
"آیا می شود نگران نباشید، عزیز من، او گفت، به آرامی؛ من با شما عصبانی نیست.
چرا شما در واقع از آن لرزه! نمی شود احساس خطر، بلا عزیز من.
من به شما خواهید دید righted.
'از من righted؟ فکر بلا. و سپس با صدای بلند در لحن تکرار
حیرت: ببینید که من righted، آقا! "آی، AY 'آقای Boffin گفت.
ببین شما righted.
ارسال آقای Rokesmith اینجا، شما آقا.
بلا می شده اند در حیرت از دست برود و اگر وقفه وجود داشته است به اندازه کافی، اما
بنده آقای Rokesmith در نزدیکی در دست، و او تقریبا بلافاصله پس از ارائه
خودش.
در را بست، آقا! آقای Boffin گفت. "من چیزی برای گفتن به شما که من
تصور نمی شود شما را بشنوند.
من متاسفم پاسخ، Boffin آقای بازگشت وزیر امور خارجه، به عنوان، با درب بسته،
او تبدیل شده و مواجه او، که من فکر می کنم که به احتمال بسیار زیاد است.
شما چه معنی است؟، آقای blustered: Boffin.
منظور من آن است که هیچ تازگی برای من تبدیل به شنیدن از لبان خود را ترجیح میدهند
را بشنوند. "آه! شاید ما باید آن را تغییر دهد، گفت: آقای
Boffin با یک رول تهدید سر خود را.
من امیدوارم که چنین است، وزیر امور خارجه بازگشت. او آرام و محترمانه، اما ایستاده بود، به عنوان
بلا فکر می کردم (و خوشحالم که فکر می کنم)، در مردانگی خود را بیش از حد.
در حال حاضر، آقا، گفت: آقای Boffin، نگاهی به این بانوی جوان در بازوی من.
بلا ناخواسته افزایش چشم خود را، در زمانی که این مرجع ناگهانی به خودش ساخته شده بود،
ملاقات آن آقای Rokesmith.
او رنگ پریده بود و آشفته به نظر می رسید. سپس چشمان خود را به تصویب رساند به خانم را Boffin
و او را ملاقات دوباره نگاه کن. در فلش در آن او روشن و او
شروع به درک آنچه او انجام داده بود.
"من به شما می گویم، آقا، 'تکرار آقای Boffin،' نگاهی به این بانوی جوان در بازوی من.
وزیر امور خارجه "من این کار را، 'بازگشت.
همانطور که نگاه خود را در بلا برای یک لحظه استراحت، او را سرزنش وجود دارد در
آن است. اما این امکان وجود دارد که سرزنش
در درون خودش است.
": چطور جرات شما، آقا، آقای Boffin، رشوه دادن، برای من ناشناخته است، با این جوانان گفت:
خانم؟
چطور جرات بیرون آمدن از ایستگاه خود را، و جای خود را در خانه من، به اذیت کردن
بانوی جوان با آدرس گستاخ خود را؟
من باید کاهش پاسخ به سوالات می کنند! این وزیر امور خارجه گفت، که بنابراین offensively
پرسید: "شما کاهش پاسخ به سوال؟ retorted آقای
Boffin.
"شما کاهش پاسخ به سوال، آیا شما؟ سپس من شما را از آنچه در آن است، Rokesmith؛
من برای شما پاسخ دهد. دو طرف به این موضوع وجود دارد، و
من را EM به طور جداگانه.
طرف اول است، غرور محض است. که طرف اول است.
وزیر امور خارجه با برخی از تلخی لبخند زد، اگرچه او را گفته اند، پس می بینم و
را بشنود.
این بی احترامی محض در شما بود، من به شما بگویم، گفت: آقای Boffin، حتی فکر می کنم
این بانوی جوان. این بانوی جوان و بسیار بالاتر از شما بود.
این بانوی جوان بازی برای شما بود.
دروغ گفتن از این بانوی جوان در انتظار (او به عنوان واجد شرایط به انجام شد) برای پول، و شما تا به حال
بدون پول و بدون. بلا سر آویزان کرد و به نظر می رسید به کوچک
کمی بازو حفاظت آقای Boffin.
چه چیزی می، من باید می خواهم بدانم، دنبال آقای Boffin، که شما به
جسارت به پیگیری این بانوی جوان؟
این بانوی جوان به دنبال بازار برای یک پیشنهاد خوب بود، او در آن بود
توسط همراهان که تا به حال هیچ پول به وضع جامعی برای خرید.
اوه، آقای Boffin!
خانم Boffin، می گویند چیزی برای من دعا کنید! 'زمزمه بلا، disengaging بازوی او، و
پوشش صورت خود را با دست خود. بانوی پیر گفت: "آقای Boffin، پیش بینی
همسرش، زبان خود را در آغوش گرفتن.
بلا، عزیز من، آیا شما نمی اجازه دهید خود را قرار داده می شود.
من حق شما خواهد شد. 'اما شما، شما حق من نیست!
بانگ زد: بلا، با تاکید زیادی.
شما اشتباه من، اشتباه! '' آیا نمی شود را، عزیز من،
complacently retorted آقای Boffin. من این مرد جوان را به کتاب به ارمغان بیاورد.
در حال حاضر، شما Rokesmith!
شما نمی توانید به کاهش را می شنوم، می دانید، و همچنین به آنها پاسخ دهید.
می شنوید به شما بگویم که از طرف اول رفتار خود را غرور - غرور و
فرض.
جواب من یک چیز، اگر شما می توانید. آیا این خانم جوان به شما بگویم
خودش؟ '' آیا من، آقای Rokesmith؟ بلا با او پرسید
چهره هنوز هم پوشانده شده است.
O بگو، آقای Rokesmith! آیا من؟
آیا مضطرب، Wilfer خانم آن اهمیت بسیار کمی در حال حاضر.
"آه! شما می توانید آن را انکار کند، گفت: آقای Boffin، با یک تکان سر خود را شناخت.
اما من از او خواسته اند تا از من درگذرد از گریه بلا؛ و من او را به درخواست
منو ببخش در حال حاضر، بر زانو، اگر آن را از او دریغ!
در اینجا خانم Boffin شکست، گریه،.
بانوی پیر گفت: "آقای Boffin، متوقف است که سر و صدا!
مهربان شما، خانم بلا، اما منظور من به آن را دارند و حق را از طریق این
مرد جوان، او را به گوشه ای.
حالا شما Rokesmith. من به شما بگویم که یک طرف رفتار خود را
، غرور و فرض. در حال حاضر، من از آمدن به سوی دیگر، است که
بسیار بدتر است.
این حدس و گمان از تو بود. 'من indignantly آن را انکار کند.
'آن را بدون استفاده از شما آن را انکار، آن را کمی مشخص نیست که آیا آن را انکار و یا نه؛
من سر بر شانه ام، و آن را ain'ta نوزاد.
چه! آقای Boffin، گفت: جمع آوری خود را با هم در مشکوک ترین نگرش خود را،
و چین و چروکهای چهره خود را به یک نقشه خیلی از منحنی ها و گوشه ها.
آیا من می دانم آنچه منازعه در یک مرد با پول ساخته شده است؟
اگر من را حفظ کند چشمانم را باز، و جیب من دکمههای، باید من نمی توان به آورده
محل کار قبل از من می دانستم که کجا بودم؟
نه رقصنده تجربه و Elwes، و هاپکینز، و Blewbury جونز، و همیشه بود
بسیاری از بیشتر از اونا شبیه به معدن؟
آیا همه نمی خواهم به منازعه در آنچه که آنها می کردم، و آن را EM به فقر و
خراب کردن؟
بودند آنها را مجبور به مخفی کردن همه چیز را متعلق به اونا، به خاطر ترس آن را باید
ربوده از اونا؟ البته آنها بود.
من باید گفته شود بعد آن natur انسان را نمی دانند! "
آنها! موجودات ضعیف، 'زمزمه وزیر امور خارجه.
شما چه می گویند؟ از آقای Boffin خواست، خوراکی در او.
با این حال، شما نیاز دارید مشکل از تکرار آن نمی شود، برای آن است که شنوایی ارزش نیست،
خواهد شد و نه با من.
من به آشکار شدن طرح خود را، قبل از این بانوی جوان من برای نشان دادن این
دختر جوان از دیدگاه دوم از شما و هیچ چیز شما می توانید آن را دفع.
(در حال حاضر، حضور در اینجا، بلا، عزیز من.)
Rokesmith، شما نیازمند اختتامیه جشنواره صنعت چاپ است. شما اختتامیه جشنواره صنعت چاپ که من انتخاب کنید تا در خیابان.
آیا شما و یا این است که شما نه؟ «برو، آقای Boffin؛ به من درخواست تجدید نظر ندارند.
'درخواست تجدید نظر ندارند،' retorted: آقای Boffin اگر او تا به حال انجام نداده است.
نه، من نباید توقع! توسل به شما، خواهد بود به جای رم
درس می کند.
همانطور که گفت، شما نیازمند اختتامیه جشنواره صنعت چاپ که من انتخاب کنید تا در خیابان.
شما می آیند و از من بپرسید در خیابان به شما را برای یک وزیر را، و من شما را.
بسیار خوب است.
بسیار بد، 'زمزمه وزیر امور خارجه. شما چه می گویند؟ از آقای Boffin خواست،
خوراکی در او. او بازگشت و جوابی داده نشد.
آقای Boffin، پس از به eyeing او با نگاه خنده دار از روی کنجکاوی discomfited، به نا چار شد
شروع دوباره.
این Rokesmith مرد جوان نیازمند است که من برای وزیر من را از باز
خیابان.
این Rokesmith می شود با امور آشنا میشود و بدانید که من به معنی
حل و فصل مبلغ پول در این بانوی جوان.
"! Oho می گوید:" این Rokesmith؛ اینجا آقای Boffin Finger را بر خلاف بینی او کف زدند و
شنود گذاشته باشند آن را چندین بار با هوا رخنه، به عنوان تجسم Rokesmith محرمانه
confabulating با بینی خود، "این خواهد بود که حمل و نقل خوب من در این
و بنابراین این Rokesmith، حریص و تشنه، آغاز می شود یک خزنده در دست خود را
و زانو به سمت پول است.
بد نیست یک حدس و گمان یا: در صورتی که این بانوی جوان روح کمتر بود، یا
حس کمتر، از طریق در تمام در خط عاشقانه، توسط جورج او ممکن است
کار می کرد و آن پرداخت.
اما خوشبختانه او بیش از حد بسیاری برای او، و یکی از چهره های زیبا او را قطع در حال حاضر او
قرار داده شد.
او می ایستد! آقای Boffin گفت، پرداختن Rokesmith خود را با
تناقض مضحک. به او نگاه کنید!
سوء ظن تاسف، آقای Boffin - وزیر امور خارجه آغاز شد.
آقای Boffin گفت: گرانبها مایه تاسف برای شما، من می توانم به شما بگویم، '.
- به هر یک مبارزه نیست، و من خودم آدرس به کار از جمله نا امید کننده است.
اما من یک کلمه را بر این حقیقت می گویند 'Yah! شما در مورد مراقبت از حقیقت، گفت:
آقای Boffin، با یک ضربه محکم و ناگهانی از انگشتان دست خود.
"ساده دل! عشق عزیز من! expostulated همسرش.
بازگشت آقای Boffin: 'بانوی پیر،'، 'شما را نگه دارید.
من به این Rokesmith می گویند در اینجا، او در مورد حقیقت مراقبت.
من دوباره به او بگویید، او در مورد حقیقت مراقبت.
ارتباط ما به پایان رسیده است، آقای Boffin، گفت: وزیر امور خارجه، می توان آن را بسیار
لحظه کمی به من چه به شما می گویند.
اوه! شما در حال شناخت کافی، 'retorted آقای Boffin، با نگاهی حیله گر، پیدا کرده اند
که ارتباط ما به پایان رسیده است؟ اما شما نمی توانید از قبل با من.
نگاهی به این در دست من است.
این پرداخت به شما است، در ترشحات. شما فقط می توانید کت و شلوار را دنبال کنید.
شما می توانید من را از رهبری محروم نیست. بیایید هیچ تظاهر میکند که شما تخلیه
خودتان.
شما تخلیه می کنم. "به طوری که من به وزیر امور خارجه، اظهار داشت:"،
تکان دادن نقطه در کنار و با دست خود، همه را یک به من است.
آقای Boffin گفت: 'آیا؟
اما آن دو به من، اجازه دهید به شما بگویم.
اجازه می دهد که متوجه یک شخص، برای تخلیه خود، یک چیز است؛
تخلیه او را برای اهانت و فرض، و نیز برای طرح بر
پول ارباب خود را در دیگری است.
یک و یک دو، یک. (بانوی پیر، آیا شما نمی کاهش شوید.
شما در حفظ و هنوز هم). 'آیا شما گفته اید می خواهید برای گفتن به من؟
خواستار وزیر امور خارجه.
آقای Boffin "من نمی دانم که آیا من یا نه، پاسخ داد.
"بستگی دارد.
شاید شما نظر گرفتن اینکه آیا هیچ بیان دیگر قوی وجود دارد که شما
می خواهم بر من عطا؟
من که در نظر دارند، گفت: آقای Boffin، obstinately، در راحتی من، و نه در
مال شما. حرف آخر را شما می خواهید.
این ممکن است مناسب برای شما است.
"ساده دل! عزیزم، عزیز ساده دل!
شما خیلی سخت به نظر برسد! Boffin خانم گریه فقیر، کاملا سرکوب شده باشد.
بانوی پیر گفت: "شوهرش، اما بدون خشونت، قطع اگر شما در زمانی که درخواست
، نه بالش را من و شما خارج از اتاق را بر آن حمل.
شما چه می خواهم بگویم، شما Rokesmith؟
به شما جناب آقای Boffin، هیچ چیز. اما به دست Wilfer و به نوع خوب شما
همسر، یک کلمه. '' با آن، 'پاسخ آقای Boffin، و
برش کوتاه، برای ما به اندازه کافی از شما.
"من متحمل شده اند، گفت: وزیر امور خارجه، در صدای کم، با موقعیت کاذب من در اینجا،
که من ممکن است از خانم Wilfer از هم جدا نمی شود.
به نزدیک او بوده است، پاداش به من روز به روز، حتی بدون استحقاق
برخوردهایی که با من داشته اند، و از جنبه های تخریب شده که در آن او است که اغلب دیده می شود
من
از آنجا که خانم Wilfer به من رد کرد، من هرگز دوباره کت و شلوار من خواست، به بهترین من
اعتقاد، صحبت با یک هجا یا یک نگاه.
اما من هرگز در از خود گذشتگی من به او تغییر جز - اگر او گفت: من را ببخش
- که آن را عمیق تر از آن بود، و بهتر تاسیس شد.
در حال حاضر، علامت گذاری به عنوان اختتامیه جشنواره صنعت چاپ گفت: خانم Wilfer، زمانی که او به معنی LSD 'گریه آقای Boffin
با یک چشمک حیله گری است. در حال حاضر، علامت گذاری به عنوان اختتامیه جشنواره صنعت چاپ، خانم Wilfer
ایستادن برای پوند، شیلینگ و پنس!
احساس من بر برای دوشیزه Wilfer، 'دنبال وزیر امور خارجه، بدون deigning به او توجه کنید،
است یکی از آنها شرمنده نیست. من آن را وقف کردن.
من او را دوست دارم.
اجازه بدهید من بروم من ممکن است زمانی که من در حال حاضر این خانه رو ترک کنی، من باید به خالی
زندگی، ترک کردن او. "برای LSD پشت سر من ترک، آقای Boffin گفت:
از طریق تفسیر، با یکی دیگر از چشمک.
که من ناتوان، وزیر امور خارجه در ادامه، هنوز بدون heeding او، از یک
پروژه مزدور، و یا فکر مزدور، در ارتباط با خانم Wilfer چیزی است
شایسته در من است، چرا که هر جایزه ای است که من
بتواند آن را مورد استفاده قرار قبل از فانتزی من را به بی اهمیتی در کنار او غرق.
اگر بزرگترین ثروت و یا بالاترین رتبه را ... او بود، آن را تنها مهم من
چشم به عنوان از بین بردن او هنوز دورتر از من، و من بیشتر نا امید کننده، در صورتی که
می تواند باشد.
بگو، اظهار داشت: "وزیر امور خارجه، به دنبال کامل کارشناسی ارشد در اواخر خود را،" می گویند که با یک کلمه
او می تواند آقای Boffin از ثروت خود و نوار در اختیار داشتن آن، او می شود
ارزش بیشتری در چشمان من نسبت به او است. '
شما چه در این زمان فکر می کنم، بانوی پیر، از آقای Boffin خواست، عطف به همسرش در
bantering تن، در مورد این Rokesmith اینجا، و مراقبت خود را برای حقیقت؟
شما باید آنچه شما فکر می کنید، عزیز من، زیرا من نمی خواهم به شما در کاهش نیست، اما شما
فکر می کنم همه همین است.
به عنوان تصرف اموال من، من به شما ضمانت او نمی خواهد که خود را اگر
او می تواند. '،' بازگشت وزیر امور خارجه، با یکی دیگر از
نگاه کامل.
هکتار، هکتار، هکتار! خندید آقای Boffin. هیچ چیز مانند یک خوبی وجود دارد سازمان ملل متحد در حالی که شما
در مورد آن.
"من برای یک لحظه بوده است، گفت: وزیر امور خارجه، تبدیل از او و سقوط
به شیوه سابق خود، منحرف از کمی باید بگویم.
علاقه من در خانم Wilfer آغاز شد زمانی که من برای اولین بار او را دیدم، حتی زمانی شروع شد که من مجبور بودم فقط
خبری از او.
آن، در واقع، علت من خودم پرتاب در راه آقای Boffin، و ورود او
خدمات. خانم Wilfer تا به حال شناخته شده است.
من در آن ذکر شده در حال حاضر، تنها به عنوان اثبات (هر چند من امیدوارم که آن را ممکن است نیازی) من
آزاد بودن از طرح کثیف منسوب به من است.
در حال حاضر، این سگ بسیار حیله گر است، گفت: آقای Boffin، با یک نگاه عمیق.
این تمهید دیگر سر از من فکر کردم او است.
چگونه با صبر و حوصله و با متد او به کار می رود.
او می شود در مورد من و اموال من می دانم، و در مورد این بانوی جوان، و سهم خود را در
داستان فقیر جوان، جان او قرار می دهد، و این و آن با هم، و او را به خودش می گوید،
"من در با Boffin، و من در
با این بانوی جوان، و من کار اونا هر دو در همان زمان، و من را من
خوک ها به بازار در جایی. "من می شنوم او آن را می گویند، به تو برکت دهد!
من به او نگاه کنید، در حال حاضر، و من آن را می گویند او!
آقای Boffin با اشاره مقصر، آن را در عمل، و خود را در آغوش گرفت
نفوذ بزرگ.
اما خوشبختانه او با افرادی که قرار است نه مقابله، بلا، عزیز من! گفت:
آقای Boffin.
"نه! خوشبختانه او به مقابله با شما، و با من و با دانیل و خانم رقصنده،
و با Elwes، و با کرکس هاپکینز و با Blewbury جونز و همه بقیه
تماس با ما، یکی از پایین دومی بیا.
و او را ضرب و شتم؛ که آنچه که او به طور مرتب مورد ضرب و شتم.
او فکر کرد که به فشار پول از ما، و او برای خودش انجام می شود به جای آن، بلا من
عزیز! '
بلا عزیز من هیچ پاسخ، هیچ نشانه ای از رضایت داد.
وقتی او برای اولین بار طی کرده بود و چهره اش به او بود بر یک صندلی با دست او را استراحت غرق
پشت آن بود و هرگز از نقل مکان کرد.
سکوت کوتاهی در این نقطه وجود داشت و خانم Boffin آرام گل رز به عنوان اگر برای رفتن به
او.
اما، آقای Boffin او را با یک حرکت متوقف شد و او اطاعت نشسته پایین دوباره و
ماند که در آن او بود.
پرداخت خود را، آقا Rokesmith وجود دارد، گفت: رفتگر طلایی، حرکات تند و سریع خورده
تکه کاغذ، او را در دست خود داشتند، به سمت وزیر امور خارجه در اواخر خود را.
"من به جرات می گفت شما می توانید خم شدن به آن را انتخاب کنید تا، بعد از آنچه شما را stooped به اینجا.
"من به چیزی جز این stooped، Rokesmith جواب داد که او آن را از زمان
زمین؛ و این مال من است، من آن را سخت ترین کار سخت به دست آورده است.
تو بستهبند خیلی سریع، من امیدوارم، 'آقای Boffin گفت؛ چرا که هر چه زودتر شما
رفته، کیف و چمدان، بهتر است برای همه احزاب است. '
شما باید بدون ترس از اندک من.
فقط یک چیزی که هر چند وجود دارد، گفت: آقای Boffin، که من باید می خواهم به شما بخواهید
قبل از ما به خلاصی خوب می آیند، اگر آن را فقط برای نشان دادن این بانوی جوان چگونه
مغرور به شما schemers، در فکر
که هیچ کس در می یابد که چگونه خودتان را در تضاد است.
من هر چیزی که می خواهید به درخواست بپرس بازگشت Rokesmith، اما استفاده از اکسپدیشن که شما
را توصیه کند.
'شما وانمود به یک شگفتی عظیم برای این بانوی جوان؟ آقای Boffin گفت:
تخمگذار دست خود را protectingly سر بلا را بدون نگاه کردن به او.
"من تظاهر نکن.
اوه! خوب. شما باید یک شگفتی بزرگ در جهت این جوان
خانم - شما به طوری خاص 'بله'
چگونه می توانم به شما آشتی که با این دختر جوان است که ضعیف النفس، لا ابالی
ادم سفیه و احمق، نمی دانستند چه دلیل به خودش بود، پرتاب کردن پول خود به کلیسا
weathercocks، و مسابقه در سرعت تقسیم محل کار؟
من شما را در درک نیست. "آیا شما؟
یا شما نیست؟
چه چیز دیگری می تواند شما را ساخته اند این بانوی جوان می شود، اگر او تا به حال به چنین گوش
آدرس شما؟ "چه چیز دیگری، اگر من خیلی خوشحال شده بود.
برنده عواطف او و قلب او را دارای؟
برنده عواطف خود، 'retorted آقای Boffin، با تحقیر شخص غیر قابل توصیف، و دارای او
دل! در اصطبل نگهداری کردن می گوید: گربه، قات قات قات قات می گوید:
اردک، وق وق وق می گوید سگ!
عواطف خود را برنده و دارای قلب خود! MEW، قات قات قات قات کردن، عوعو کردن!
جان Rokesmith در او را در طغیان او خیره شد، اگر با برخی از ایده کم نور است که
او دیوانه رفته بود.
با توجه به این بانوی جوان، آقای Boffin گفت، پول است، و این بانوی جوان
آن را به خوبی می داند. 'شما تهمت بانوی جوان.
شما تهمت خانم جوان، شما را با عواطف و قلب ها و زرق و برق دار، '
بازگشت آقای Boffin. این قطعه با بقیه خود را
رفتار است.
من این doings از شما شنیده ام تنها شب گذشته، و یا باید از اونا، از شنیده
من، دیر، سوگند خود را از آن را.
من از اونا، از یک خانم با هر التی که روی سر قرار میگیرد به عنوان بهترین شنیده می شود، و او می داند که این
خانم جوان، و من می دانم این بانوی جوان، و برای هر سه ما می دانیم که پول او را می سازد
موضع - پول، پول، پول - و
شما و عواطف و قلب خود را از دروغ، آقا!
"خانم Boffin، گفت: Rokesmith، بی سر و صدا به او عطف، برای ظریف خود را و
unvarying محبت من از شما سپاسگزارم با گرمترین قدردانی.
خداحافظی!
خانم Wilfer، خداحافظ!
و در حال حاضر، عزیز من، گفت: آقای Boffin، تخمگذار دست خود را بر سر بلا دوباره، شما ممکن است
شروع به خود را کاملا راحت، و من امیدوارم که شما احساس می کنید که به شما بوده ام
righted. "
اما، بلا بود که تا کنون از حضور آن را احساس کنید، که او را از دست خود را کاهش و
از صندلی و راه اندازی در شور نامنسجم از اشک، و کشش
بازو خود را، گریه، ای آقای Rokesmith
قبل از اینکه بری، اگر شما می توانید من را فقیر!
O! من را ضعیف دوباره، کسی، تمنا می کنم، التماس می کنم و دعا، و یا قلب من خواهد شکست اگر این می رود
در! بهبهان، عزیز، را دوباره به من فقیر و تو منو
خانه!
من بد بود به اندازه کافی وجود دارد، اما من خیلی بدتر از اینجا بوده است.
آیا به من پول نیست، آقای Boffin، من پول نیست.
از من دور نگه داشتن آن، و فقط اجازه دهید من به پا کمی خوب صحبت می کنند، و سرم را بگذارم بر خود
شانه، و او همه griefs من بگویید.
هیچ کس دیگه ای می تواند مرا درک کند، هیچ کس دیگری می تواند به من آرامش دادی، هیچ کس دیگری می داند که چگونه
نالایق هستم، و در عین حال می تواند مانند یک کودک کوچک را دوست.
من بهتر از هر یک - با پا! بی گناه تر است، با عرض پوزش، بیشتر خوشحالم
بنابراین، گریه در راه وحشی که او می تواند این را تحمل نمی کند، بلا drooped سرش را در
پستان آماده خانم Boffin است.
Rokesmith جان از جای خود را در اتاق، و آقای Boffin از خود را، در خود را در نگاه
سکوت تا زمانی که او سکوت کرده بود خودش.
سپس آقای Boffin مشاهده: در لحن آرامش بخش و راحت، '، عزیزم، وجود دارد؛
شما در حال righted در حال حاضر، و آن را حق همه است.
من تعجب نمی کند، من مطمئن هستم که در بودن خود را کمی flurried با داشتن یک صحنه با
همکار، اما بیش از همه، عزیز من، و شما righted، و it's - و این همه
حق با شماست!
که Boffin آقای مکرر با هوای بسیار رضایت کامل و قطعیت.
! من از تو متنفر 'گریه بلا، عطف به طور ناگهانی بر او، با مهر پای خود -
حداقل، من می توانم از تو متنفر نیست، اما من شما را دوست ندارد!
HUL - LO آقای Boffin در زیر لحن شگفت زده بانگ زد.
تو سرزنش، ناعادلانه، توهین آمیز، تشدید، بد موجود قدیمی 'گریه
بلا.
من با خود ناسپاس من برای تماس شما نام عصبانی هستم، اما شما، شما؛
شما می دانید شما! '
آقای Boffin خیره و خیره وجود دارد، به عنوان misdoubting که او باید به نوعی باشد
مناسب است. بلا من شما را با شرم شنیده شده است، گفت: ".
با شرم برای خودم، و با شرم برای شما.
شما باید تا بالای پایه داستان تحمل یک زن زمان خدمت باشد، اما شما در بالا
هیچ چیز. '
آقای Boffin، ظاهری برای تبدیل شدن به متقاعد شده است که این مناسب بود، نورد چشمان او و
سست خاده او.
وقتی که من به اینجا آمدند، من به شما احترام و افتخار به شما، و من به زودی تو را دوست داشم، 'گریه
بلا. و اکنون من می توانم از نظر شما را تحمل نمی کند.
حداقل من نمی دانم که من باید تا آنجا که که - فقط تو - you're
هیولا! '
پس از به ضرب گلوله کشته پیچ با هزینه های زیادی از نیروی بلا hysterically
خندید و گریه با هم.
"بهترین آرزو می کنم که می تواند به شما است آرزو، گفت: بلا، بازگشت به اتهام، که شما
یکی نمی فارثینگ تنها در جهان بود.
اگر هر یک دوست واقعی و خیر خواه می تواند شما را ورشکسته، یک اردک به شما خواهد بود؛
اما به عنوان یک انسان را از اموال شما شیطان!
پس از despatching این پیچ دوم با هزینه های بیشتری از نیرو، بلا
خندید و هنوز هم بیشتر گریه کردم. آقای Rokesmith، دعا ماندن یک لحظه.
دعا کنید شنیدن یک کلمه از من قبل از اینکه بری!
من عمیقا متاسفم برای سرزنش های شما در حساب من عهده.
از اعماق قلب من من به صادقانه و واقعا فرمودید.
همانطور که او به سوی او قدم گذاشتم، او را ملاقات کرد.
همانطور که او دست خود را به او داد، او را به لب خود را، و گفت: خدا به تو برکت دهد!
بدون خنده بود مخلوط با گریه بلا سپس اشک او را پاک و ملتهب بود.
کلمه خسیس که من شنیده ام خطاب به شما وجود ندارد - شنیده با
تمسخر و خشم، آقای Rokesmith - اما به من زخمی به مراتب بیش از شما، برای من
آن را سزاوار است، و شما هرگز.
آقای Rokesmith، آن را به من این است که شما مدیون این حساب منحرف از آنچه بین ما گذشت
آن شب. من با این راز هم جدا شدند، حتی در حالی که من بود
عصبانی خودم را برای انجام این کار است.
این بسیار بد در من بود، اما در واقع آن ستمکار نیست.
من آن را در لحظه ای از غرور و حماقت بود - یکی از لحظات بسیاری از جمله من - یکی از بسیاری از من
از جمله ساعت - سال.
همانطور که من برای آن مجازات به شدت، سعی کنید آن را ببخش!
"من با تمام روح من. '' با تشکر از شما.
ای با تشکر از شما!
آیا از من تا من گفته اند که یک کلمه دیگر، به شما عدالت را.
تنها گسل را می توان واقعا با اتهام داشتن به من صحبت شما
آن شب - با چقدر ظرافت و چقدر تحمل هیچ کس جز من می توانم
قدردان و سپاسگزار شما برای - است، که شما گذاشته
خود را باز به یک دختر دنیوی کم عمق که سر شده بود تبدیل شده slighted، و چه کسی
کاملا قادر به افزایش به ارزش از آنچه شما به او ارائه شده بود.
آقای Rokesmith، آن دختر است که اغلب خودش را در رقت انگیز فقیر و از نور دیده می شود،
اما هرگز در یک نور بسیار رقت انگیز فقیر و در حال حاضر، متوسط تن که در آن او
جواب داد: - دختر کثیف و بیهوده است که او
- در گوش او شده است توسط آقای Boffin تکرار.
او بوسید دستش را.
کلیه سخنرانی آقای Boffin را برای من نفرت انگیز بودند، تکان دهنده من است، گفت: بلا، شگفت انگیز
که آقا با مهر دیگری پای خود را.
این کاملا درست است که یک زمان وجود دارد، و به تازگی، هنگامی که من سزاوار بود تا
"righted،" آقای Rokesmith، اما من امیدوارم که من باید استحقاق آن را هرگز دوباره!
او یک بار دیگر قرار دادن دست خود را به لب خود را، و سپس واگذار آن، و اتاق را ترک کرد.
بلا شد به عجله بازگشت به صندلی که در آن او صورت خود را پنهان کرده بود تا زمانی
در زمانی که نواز چشم خانم Boffin توسط راه، او در او متوقف شده است.
sobbed بلا: او رفته است، indignantly، despairingly، در پنجاه راه در یک بار، با
سلاح خود را دور گردن خانم Boffin.
او بیشتر کشید مورد آزار قرار گرفته، و به ناحق ترین و ترین basely رانده،
و من علت آن را!
در تمام این مدت، آقای Boffin نورد چشمان خود را بیش از دستمال گردن خود را شل، به عنوان
اگر تناسب اندام خود را هنوز هم بر او بود.
ظاهر می شود در حال حاضر به فکر می کنم که او بود، او راست قبل از او خیره شد
در حالی که، گره خورده دستمال گردن خود را دوباره، الهام بخش در زمان های طولانی، بلعیده
چند بار، و در نهایت با خوشحالی گفت:
با یک آه عمیق، به عنوان اگر او خود را بهتر تمام احساس: "خوب!
هیچ کلمه ای، خوب یا بد، خانم Boffin گفته، اما او به نرمی مراقبت از بلا را بدست گرفت، و
نگاه شوهرش را به عنوان اگر برای سفارشات.
آقای Boffin، بدون ترویج هر، صندلی خود را بر روی یک صندلی بر علیه آنها انجام گرفت، و
نشسته در خم شدن به جلو، با یک سیما ثابت وجود دارد، پاهای خود را از هم جدا، دست روی هر
زانو، مچ دست و آرنج او، مربع تا بلا
باید چشم خود را و خشک سر او، که آگاهانه از زمان او را بالا بردن.
من باید به خانه بروند، گفت: بلا، با عجله در حال افزایش است.
"من بسیار از شما متشکرم برای همه شما برای من انجام می شود، اما من نمی توانم اینجا بمانم.
دختر عزیزم من! remonstrated خانم Boffin. نه، من نمی توانم اینجا بمانم، گفت: "بلا؛ من
نمی تواند در واقع - Ugh! شما چیزی شریر قدیمی!
(این آقای Boffin.) آیا نمی شود راش، عشق من، خانم Boffin خواست.
"فکر می کنم به خوبی از آنچه شما انجام می دهند." بله، شما بهتر است خوب فکر می کنم بود، گفت: آقای
Boffin.
'گریه' من بیشتر باید هرگز فکر می کنم از شما، بلا، برش او کوتاه، با
بی اعتنایی شدید در ابرو کمی بیانی او، و قهرمانی در اواخر
وزیر امور خارجه در هر گودی.
"نه! هرگز! پول خود را به سنگ مرمر تبدیل شده است.
شما خسیس سخت دل.
شما بدتر از رقصنده، بدتر از هاپکینز، بدتر از بفرستد جونز، بدتر
از هر wretches.
و بیشتر! اقدام بلا، شکستن دوباره به اشک، 'شما کاملا undeserving می شد
جنتلمن از دست داده اند. "
"چرا شما معنی نیست که می گویند، خانم بلا، رفتگر طلایی به آرامی remonstrated
است که به شما در راه اندازی Rokesmith علیه من؟ 'من! گفت: بلا.
او به ارزش یک میلیون از شما.
خیلی زیبا، هر چند که خیلی عصبانی به نظر می رسید، او به عنوان ساخته شده خودش را به عنوان بلند او احتمالا
می تواند (که بسیار بلند بود)، و کاملا حامی خود را با بلند را کنار گذاشته
بازی شیر یا خط از او سر قهوه ای غنی.
من ترجیح می دهم او به خوبی از من فکر می کردم، گفت: بلا، هر چند که او جاروب خیابانی برای
نان، از آنچه که شما انجام داد، هر چند شما گل بر او از چرخ های پخش
ارابه از طلای خالص - وجود دارد!
خوب من مطمئن هستم! 'گریه آقای Boffin، خیره. و برای مدت زمان طولانی، هنگامی که شما به
فکر خود را تنظیم شما را بالاتر از او، من فقط شما را زیر پای خود را دیده، گفت: بلا -
وجود دارد!
و در طول من در او دیدم استاد، و من در تو دیدم مرد - وجود دارد.
و هنگامی که شما او را مورد استفاده قرار گرفته کشید، من در زمان به نوبه خود و دوست داشتنی او - وجود دارد.
من از آن به رخ کشیدن! '
پس از آن، بلا قوی اعتراف تحت واکنش، و به هر اندازه گریه، با او
روبرو در پشت صندلی او.
در حال حاضر، در اینجا نگاه کنید، آقای Boffin گفت، به محض این که او می تواند باز برای شکستن
سکوت و قابل توجه شوید. توجه شما را به من بده، بلا.
من عصبانی نیست.
"من هستم! گفت: بلا. من می گویم، از سر گرفته رفتگر طلایی، من هستم
عصبانی نیست، و منظور من با مهربانی به شما، و من می خواهم این را به چشم پوشی است.
بنابراین شما می مانم که در آن شما هستند، و ما موافقت می گویند بیشتر در مورد آن.
نه، من نمی توانم اینجا بمانم، 'گریه بلا، افزایش عجله دوباره، من نمی توانم فکر می کنم از
ماندن در اینجا.
من باید به خانه خوب است. 'در حال حاضر، آیا نمی شود احمقانه، آقای Boffin استدلال.
"انجام آنچه شما از بین نمی رود؛ انجام نمی آنچه شما مطمئن هستید متاسفم برای.
گفت: "من متاسفم برای آن خواهد بود، بلا، و من همیشه باید با عرض پوزش، و
باید در هر دقیقه از زندگی من خودم خوار شمردن اگر من در اینجا پس از آنچه باقی مانده
اتفاق افتاده است. "
حداقل، بلا، استدلال آقای Boffin، اجازه وجود داشته باشد هیچ اشتباهی در مورد آن.
نگاه قبل از شما کبیسه، شما می دانید. باقی می ماند که در آن شما هستند، و همه به خوبی و
همه این بود.
برو گم شو، و شما هرگز نمی تواند بازگردد. "" من می دانم که من هرگز نمی تواند بازگردد و
که منظورم چیست، گفت: بلا.
'شما نباید انتظار می رود، آقای Boffin پیگیری می کند، که من به حل و فصل پول در شما،
اگر شما ما را شبیه به این، چرا که من نیستم.
نه، بلا!
مراقب باشید! یک برنج فارثینگ. '
'انتظار می رود گفت: بلا، haughtily. آیا شما فکر می کنم که هر گونه قدرت بر روی زمین می تواند
آن را به من، اگر شما، آقا؟ "
اما خانم Boffin به بخش وجود دارد، و در تراز کامل کرامت او،
روح حساس کمی سقوط دوباره.
پایین بر زانو خود را قبل از آن زن خوب، خودش را بر سینه اش را لرزاند و
گریه کردم، و sobbed، و او را در آغوش خود را با او ممکن است خورده است.
تو عزیز، عزیز، بهترین عزیزان! گریه بلا.
"تو بهترین موجودات بشر است. من هرگز نمی تواند خدا را شکر به اندازه کافی به شما و
من می توانم شما را فراموش نخواهم کرد.
اگر من باید زندگی کور و کر من می دانم که من باید به دیدن و شنیدن، در علاقه داشتن به من،
آخرین روز کم قدیمی من! '
خانم Boffin گریستم صمیمانه تر از همه، و او را با تمام علاقه در آغوش گرفت، اما به گفته یکی از نه
کلمه این تفاوت که او دختر عزیز او بود.
او گفت که اغلب به اندازه کافی، مطمئن باشید، برای او آن را بارها و بارها، اما نه
یک کلمه دیگر.
بلا از او در طول شکست، و که قرار بود با گریه از اتاق، زمانی که او در
خود را کمی عجیب و غریب راه محبت، او را به 1/2 نسبت به آقای Boffin کشید.
sobbed بلا: من بسیار خوشحالم، '،' است که من به نام شما نام، آقا، چرا که شما غنی
سزاوار آن است. اما من بسیار متاسفم که من به نام شما
نام، چرا که شما استفاده می شود خیلی متفاوت است.
بگو: خداحافظ! "خداحافظی، گفت: آقای Boffin، به زودی.
اگر من می دانستم که از دست های خود را دست کم خراب شد، من از شما بخواهند به من اجازه
را لمس کند، گفت: بلا، برای آخرین بار.
اما از آنجا که من از آنچه من به شما گفته اند که توبه.
برای من نمی کنند. درست است!
سعی کنید دست چپ، آقای Boffin گفت، برگزاری آن را در شیوه ای بی عاطفه، آن
حداقل استفاده می شود. "شما زیبا و خوب و مهربان شده اند
من، گفت: بلا، و من از آن بوسه که.
شما به عنوان به عنوان بد بد می تواند به آقای Rokesmith، و آن را پرتاب می کنم که.
با تشکر از شما برای خودم، و خداحافظ! "خداحافظی، آقای Boffin مانند قبل گفت:
بلا گرفتار دور گردن او و او را بوسید و برای همیشه زد.
او زد تا از پله ها و پایین طبقه در اتاق خود نشسته و گریه می
فراوان است.
اما در روز کاهش و او تا به حال هیچ وقت برای از دست دادن.
او باز تمام نقاط و لباس او را در جایی که او نگه داشته، انتخاب تنها کسانی که او تا به حال
آورده با او، خروج از بقیه ساخته شده و یک بسته نرم افزاری misshapen زیادی از آنها، به
پس از آن فرستاده شده است.
من روی یکی از دیگران را ندارد، گفت: بلا، بستن گره از بسته نرم افزاری
محکم، در شدت قطعنامه خود است. "من همه هدیه ها را پشت سر بگذاریم، و
شروع دوباره به طور کامل بر روی حساب خود من است.
که قطعنامه ممکن است کاملا در عمل اجرا می شود، او حتی تغییر
لباس او، برای آن است که در آن او را به عمارت بزرگ آمده بود میپوشید.
حتی پشت پرده در او قرار داده، کلاهک دودکش بود که به ارابه Boffin در نصب شده بود
هالووی. در حال حاضر، من کامل هستم، گفت: "بلا.
'It'sa کمی تلاش، اما من به چشم من در آب سرد ارگنکن، و من گریه نکن
بیشتر. شما یک اتاق دلپذیر برای من بوده است، عزیزم
اتاق.
خدا نگهدار! ما باید یکدیگر را نخواهید دید.
با بوسه فراق از انگشتان دست خود را به آن، او را آرام بست و رفت و با
پا نور پایین راه پله بزرگ، این مساله و گوش دادن او رفت، که او
ممکن است هیچ یک از خانواده را تامین کند.
هیچ کس مجالی به حدود، و وقتی که به سالن در آرام.
درب اتاق وزیر فقید باز ایستاده بود.
او در او گذشت peeped divined از پوچی جدول خود، و
ظاهر کلی از چیزهایی که او در حال حاضر رفته بود.
آرام به باز کردن درب سالن بزرگ، و آرام آن بسته بر خودش، او را تبدیل
بوسید و آن را در خارج - نامحسوس ترکیبی از چوب و آهن است که آن را
- قبل از او به دور از خانه در یک سرعت سریع دوید.
که به خوبی انجام شد! 'panted بلا، slackening در خیابان بعدی، و
نشست به قدم زدن.
اگر من خودم را هر نفس به گریه ترک کرده بود، من باید گریه دوباره.
در حال حاضر فقیر عزیز عزیزم کمی پا، می خواهید به زن دوست داشتنی شما
به طور غیر منتظره.
>
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 16
جشن سه HOBGOBLINS،
شهر نومید کننده به اندازه کافی به نظر می رسید، به عنوان بلا راه خود را در طول ریگ دار آن ساخته شده است
خیابان. بیشتر از آن پول میلز slackening
بادبان، یا ترک کرده بود برای روز مخرب است.
استاد millers در حال حاضر ترک کرده بود، و journeymen خروج.
جنبه های خسته در خطوط کسب و کار و دادگاه ها، و آسفالت بسیار وجود دارد
ظاهر خسته، اشتباه آج یک میلیون نفر را از پا داشتند.
ساعت از شب باید وجود داشته باشد به خلق و خوی حواس پرتی روزانه بنابراین در حال تب
محل.
هنوز نگرانی از چرخش تازه را متوقف و مخرب بر روی بخشی از
پول کارخانه به نظر می رسید به در هوا ماندند و آرام بود و بیشتر شبیه به سجده
غول صرف از دراز کشیدن یکی بود که تجدید قدرت خود را.
اگر بلا فکر، به عنوان او را در بانک توانا و نگاه، چگونه حاضر آن را به
باغبانی ساعت وجود دارد، با بیل مس روشن، از جمله پول،
هنوز هم او را در رگ حریص بود.
در آن احترام، و با برخی از تصاویر نیمه شکل گرفته که تا به حال کمی بهبود یافته
طلا در ترکیب خود، رقص در برابر چشمان روشن او، او را در مواد مخدر وارد
منطقه طعم از لین خرد کردن، با
احساس داشتن یک کشو در مغازه یک داروخانه باز می شود.
شمارش خانه Chicksey، Veneering، و Stobbles های انجام شده توسط افراد مسن اشاره شد
زن به مراقبت از ادارات، که کاهش یافته است بر بلا دولتی عادت کرده اند
خانه، پاک کردن دهان او، و حساب برای
رطوبت خود را بر اصول طبیعی به علوم فیزیکی خوبی شناخته شده، توسط
و توضیح داد که او در دم در نگاه به چه ساعت بود.
شمارش خانه دیوار چشم طبقه همکف توسط دروازه تاریک بود، و بلا بود
با توجه به، به عنوان او آن را با نزدیک شدن وجود دارد، می تواند هر گونه سابقه ای در شهر برای او باشد
رفتن و پرسیدن برای رضا Wilfer، هنگامی که
چه کسی باید او را ببینید، در یکی از پنجره ها نشسته با ارسی پلیت شیشه ای بزرگ،
اما R. Wilfer خود، آماده به توضیح مختصری است.
در نزدیک نزدیکتر، بلا تشخیص است که تجدید قوا ظاهر کوچک
کلبه قرص نان و شیر بارزش یک پنی.
همزمان با این کشف در بخشی خود، پدرش او را کشف کرد، و
استناد پژواک خط نازدار به بانگ زدن مهربان من!
او بعد از آن آمد cherubically پرواز بدون کلاه، و او را در آغوش گرفت، و دست
او شوید.
برای بعد از ساعت و من تنهای تنها، عزیز من، او توضیح داد، و من داشتن - به عنوان
من گاهی اوقات زمانی که آنها همه رفته - یک چای آرام.
به دنبال دور دفتر، اگر پدر او را اسیر و این سلول او، بلا بود
او را در آغوش گرفت و او را به محتوای قلب خود را خفه.
من هرگز جای تعجب، عزیز من! پدرش گفت.
"من توانستم باور چشمان من نیست. پس از زندگی من، من فکر کردم آنها را به صورت گرفته بود
دروغ گفتن!
ایده خود را پایین آمدن خط خودتان!
چرا شما ارسال شاطر پایین خط، عزیز من؟
"من هیچ شاطر با من به ارمغان آورد، Pa. '
آه در واقع! اما شما به ارمغان آورده اند، ظریف به نوبه خود از
نه، Pa. 'عشق من؟
"شما هرگز نمی تواند که رفته، عزیزم؟
بله، من، Pa. به او نگاه بسیار شگفت زده شده است، که
بلا را تشکیل می دهند نمی تواند ذهن خود را به شکستن آن به او فقط رتبهدهی نشده است.
در نتیجه، PA، که زن دوست داشتنی خود را احساس می کند کمی ضعف است، و بسیار
بسیار چای خود را برای به اشتراک گذاشتن می خواهم.
قرص کلبه و بارزش یک پنی از شیر تعیین شده مندرج بر روی یک ورق کاغذ
پنجره صندلی.
جیب cherubic چاقو، با کمی برای اولین بار از قرص نان هنوز در نقطه آن، غیر روحانی
در کنار آنها را که در آن عجله شده بود انداخته پایین.
بلا در زمان کمی خاموش، و آن را در دهان خود قرار داده است.
فرزند عزیزم، گفت: پدر او، ایده تدابیری خود را از کرایه پست است!
اما حداقل شما باید قرص نان خود و penn'orth خود را داشته باشد.
یک لحظه، عزیزم. فرآورده های لبنی است تنها بیش از راه و دور
گوشه.
صرف نظر از dissuasions بلا او زد، و به سرعت با جدید بازگشت
عرضه است.
فرزند عزیزم، او گفت، او آن را در یکی دیگر از قطعه ای از کاغذ قبل از او، «گسترش
ایده پر زرق و برق - و سپس شکل خود را نگاه، و کوتاه متوقف شد.
"هر چه، PA؟
- یک زن پر زرق و برق، او از سر گرفت آهسته تر، قرار دادن چنین همراه با اقامت
در حال حاضر - است که لباس جدید بر دارند، عزیز من؟
نه، بهبهان، یکی از قدیمی.
آیا شما آن را به یاد داشته باشید؟ "چرا، من فکر کردم من آن را به یاد، عزیز من!
شما باید برای شما آن را خریدم، Pa. '
بله، من هم خریدم که عزیز من! گفت: کروب دادن به خود یک تکان کوچک
اگر به اعضای هیئت علمی از خواب بیدار شدن خود است. و شما رشد کرده اند آنقدر بی ثبات است که شما
طعم خود را، PA عزیز دوست نداشته باشم؟
خب، عشق من، او بازگشت، بلع کمی از قرص کلبه با قابل توجه
تلاش، به نظر می رسید آن را به راه می چسبد: "من باید آن بود به سختی
به اندازه کافی پر زرق و برق برای شرایط موجود.
و به همین ترتیب، PA، گفت: بلا، حرکت coaxingly را به سمت خود را به جای باقی مانده در مقابل،
شما گاهی اوقات یک چای آرام به تنهایی؟
من در راه چای هستم، اگر من قرعه کشی بازوی من بیش از شانه خود مانند این، PA؟
بله، عزیز من، و نه، عزیزم. بله به سوال اول، و قطعا
دوم.
احترام به چای آرام، عزیز من، چرا شما از مشاغل روز
گاهی اوقات کمی پوشیده، و اگر هیچ چیز interposed بین روز و شما وجود دارد
مادر، چرا گاهی اوقات کمی پوشیده، بیش از حد.
"من می دانم، Pa. 'بله، عزیزم.
بنابراین گاهی اوقات من یک چای آرام را در پنجره قرار دهید در اینجا، با کمی آرام
تفکر از خط (که می آید تسکین دهنده)، بین روز، داخلی و - '
«سعادت، پیشنهاد بلا، sorrowfully.
و سعادت داخلی، گفت: پدر او، بسیار راضی به پذیرش عبارت.
بلا او را بوسید.
و آن را در این مکان تیره رنگ سیاه اسارت، فقیر عزیز است، که شما موفق به گذراندن
ساعت از زندگی خود را هنگامی که شما در خانه نیست؟
نه در خانه یا در جاده وجود دارد، و یا در جاده ها، عشق من.
بله. شما می بینید که روی میز کوچک در گوشه؟
"در گوشه ای تاریک، هر دو از نور و از شومینه دورترین؟
shabbiest میز همه میز؟ '
در حال حاضر، آن را واقعا به شما حمله در آن نقطه نظر، عزیز من؟ گفت: پدرش،
نقشه برداری آن را هنرمندانه با سر خود را در یک طرف: که مال خودم است.
این نام به سوف Rumty را. "
"که سوف؟ بلا با خشم بزرگ خواست.
'Rumty است. ببینید، نه بالا و تا دو مرحله
آنها آنرا سوف.
و آنها با من تماس Rumty. 'چگونه آنها جرات! بانگ زد: بلا.
آنها اهل تفریح و بازی، بلا عزیز من؛ آنها اهل تفریح و بازی است.
آنها بیشتر یا کمتر از من کوچکتر است، و آنها اهل تفریح و بازی است.
آن چه مهم است؟
این ممکن است تندخو و گستاخ، یا دلخور، یا 50 ناخوشایندی از چیزهایی که من واقعا باید
مانند در نظر گرفته شود. اما Rumty!
لر، چرا Rumty نه؟
برای تحمیل ناامیدی سنگین بر روی این طبیعت شیرین، که شده بود، از طریق همه
کاپریس، جسم خود را شناخت، عشق و تحسین از
نوزادی، بلا احساس را به سخت ترین کار روز سخت.
او فکر کرد: "من باید انجام داده اند بهتر، و او را در ابتدا بگویید من باید انجام داد
بهتر است به او بگویید که فقط در حال حاضر، زمانی که او تا به حال برخی از سوء تفاهم جزئی، او بسیار خوشحال است
دوباره، و من باید او را رنجور.
او سقوط در نان و شیر او،، با pleasantest خونسردی، و بلا
سرقت بازوی او کمی نزدیک تر در مورد او، و در همان زمان چسبیدن موهای خود را
با تمایل مقاومت ناپذیر به بازی
با او در عادت تمام عمر خود را تاسیس، خودش را آماده کرده بود گفت: «پا
عزیزم، آیا می شود بازیگران کردن، اما من باید به شما بگویم چیزی ناپسند! وقتی که او
او را در شیوه unlooked برای قطع شده است.
"مهربان من! او بانگ زد: با استناد به پژواک لین نازدار مانند قبل.
این است که بسیار فوق العاده ای! "چیست، PA؟
"چرا در اینجا آقای Rokesmith در حال حاضر!
نه، نه، PA، بلا، 'گریه، تا حد زیادی flurried.
مطمئنا. 'بله وجود دارد!
در اینجا نگاه کنید!
راستی برای گفتن، آقای Rokesmith نه تنها از پنجره گذشت، اما شمارش آرا به وجود آمد.
خانه.
و نه تنها به شمارش خانه آمد، اما، پیدا کردن خود به تنهایی با بلا
و پدر او، با عجله و در بلا و او را در آغوش او گرفتار، با کلمات دارای شور و شعف
عزیز من، عزیز دختر! دلیر من، سخاوتمندانه، بی طرف، شجاع، شریف دختر
و نه تنها که حتی (که ممکن است در کمال تعجب می بینند به اندازه کافی برای یک فکر
دوز)، اما بلا، پس از حلق آویز سر او را برای یک لحظه، آن را برداشته تا و گذاشته آن را در
سینه خود را، اگر که سر او را برگزیده و ماندگار مقام استراحت!
Rokesmith به "من می دانستم که شما می توانید به او آمده، و از تو پیروی کنم، گفت:.
عشق من، زندگی من!
تو مال منی؟ "که بلا پاسخ داد،" بله، من مال شما
اگر شما فکر می کنم من ارزش گرفتن!
و پس از آن، به نظر می رسید به کوچک شدن به کنار قلاب سلاح خود را به هیچ چیز، تا حدودی
چرا که آن را مانند یک قوی در بخش خود بود، و تا حدودی به دلیل چنین است
بازده به آن مخصوص اوست.
کروب، که مو را برای خود تحت تاثیر این شگفت انگیز انجام می شود
منظره، آنچه بلا در حال حاضر برای آن انجام داده بود، پشت به پنجره صندلی مبهوت
او که از آن، افزایش یافته بود و بررسی
جفت با چشمان خود را به نهایت قدرت خود در گشاد شده بود. گفت: بلا: "اما ما باید از پا عزیز فکر می کنم،
"من عزیز پا نمی گفت، ما به Pa. صحبت می کنند '
که بر اساس آن، آنها تبدیل به انجام این کار است. "اظهار داشت: من آرزو می کنم برای اولین بار، عزیز من،
کروب کمرنگ، که شما می خواهم محبت را به من با شیر کمی ریزش نم نم،
احساس می کنم اگر من - رفتن.
در واقع، همکار خوب کمی نگران کننده لنگی تبدیل شده بود، و حواس خود را به نظر می رسید به
به سرعت در حال فرار از زانو به سمت بالا.
بلا او را با بوسه به جای شیر پاشیده، اما به او کمی از آن مقاله
برای نوشیدن، و او به تدریج تحت مراقبت نوازشگر او را احیا کرد.
بلا، 'گفت:' خواهیم آن را به شما شکسته به آرامی، عزیزترین پا.
عزیز من، بازگشت کروب، به دنبال آنها، شما را در اول آغاز شد
گوش، اگر من ممکن است ابراز خودم - که فکر می کنم من برابر با شکستگی بزرگ
در حال حاضر.
آقای Wilfer، گفت: جان Rokesmith، هیجان و شادمان، بلا من طول می کشد، هر چند من
نه ثروت، حتی بدون اشغال در حال حاضر چیزی جز آنچه من می توانم در
زندگی پیش روی ما است.
بلا من طول می کشد! "بله، من ترجیح می باید استنباط،
آقای عزیز، 'بازگشت کروب اسید ضعیفی بوده، که بلا، از آنچه من به شما در زمان
در داخل این چند دقیقه را اظهار کرد.
شما نمی دانید، PA، گفت: بلا، چه بد من او را به استفاده می شود!
شما نمی دانید، آقا، گفت: Rokesmith، قلب او!
شما نمی دانید، PA، گفت: بلا، چه تکان دهنده موجود در حال رشد بود، زمانی که او
مرا از خودم نجات داد! شما نمی دانم، آقا، گفت: Rokesmith
"چه فداکاری او برای من ساخته شده است!
کروب، هنوز هم رقت انگیز می ترسم، و عزیز جان من در جواب: "عزیزم بلا،
Rokesmith، اگر به شما اجازه خواهد داد که من تا به شما تماس بگیرید -
: بله انجام دهید، PA، کار را انجام دهیم! خواست بلا.
'من به شما اجازه می دهد، و اراده من است قانون خود را. آیا چنین نیست - عزیز جان Rokesmith؟
کمرویی در گیر شدن در بلا، همراه با تندرنس در گیر شدن عشق وجود دارد
و اعتماد به نفس و غرور، در نتیجه او تماس بر اساس نام، ساخته شده است که آن را کاملا
قابل بخشش و معافیت در جان Rokesmith به انجام آنچه او انجام داد.
چه او بود، بار دیگر به او ظاهر از اضمحلال به عنوان فوق الذکر به من بدهید.
مشاهده: «من فکر می کنم، عزیزان من، کروب، که اگر شما می تواند به راحت
نشستن بر روی یک طرف از من، و از سوی دیگر در طرف دیگر، ما باید به جای بیشتر
متوالی، و چیزهایی نه plainer.
جان Rokesmith ذکر شده، در حالی که پیش از این، که او تا به حال بدون اشغال در حال حاضر است.
"هیچ، 'گفت: Rokesmith.
نه، PA، هیچ کدام، گفت: "بلا. که از من استدلال می کنند، اقدام کروب.
که او را ترک کرده است آقای Boffin؟ بله، Pa.
و به این ترتیب -
'توقف بیت، عزیزم. من آرزو می کنم تا آن را به رهبری توسط درجه.
و که آقای Boffin او را درمان نشود خوب است؟ "
او را درمان ترین کشید، عزیز پا! بلا با چهره فلش گریه.
از آن، به دنبال کروب، enjoining صبر با دست خود، برخی از
مزدور فرد جوان دور به خودم مربوط می شود، نمی تواند تایید؟
من که منجر به آن درست است؟
گفت: "نمی توان تایید پا شیرین، بلا، با خنده ای گریان و یک بوسه با نشاط است.
که بر اساس آن، به دنبال کروب، برخی مزدور فرد جوان دور
مربوط به خودم، داشتن قبلا و به خودم مشاهده به ذکر است که
رفاه خراب شد آقای Boffin، احساس
که او باید احساس خود را چه درست و چه غلط بود فروش نیست، و آنچه بود
درست و چه نادرست، و چه عادلانه و چه ناعادلانه بود، به هر قیمتی که
می تواند توسط هر یک زنده به او پرداخت می شود؟
من که منجر به آن درست است؟ با یکی دیگر از خنده گریان بلا شادمان
بوسید او را.
و به همین دلیل - و در نتیجه، کروب در صدای درخشان رفت، به عنوان دست بلا
به تدریج تا جلیقه خود را به گردن او به سرقت برده، این فرد مزدور جوان
دور به خودم مربوط می شود، رد
قیمت، زمان خاموش مد های پر زرق و برق است که بخشی از آن بود، قرار داده در مقایسه با
لباس فقرا که من آخرین داده بود او را، و اعتماد به حمایت از او در چه بود
سمت راست، راست به من آمد.
من باعث شد تا آن را؟ دست بلا را دور گردن خود را با این
زمان، و چهره خود را بر روی آن بود.
پدر خوب خود گفت: فرد مزدور و جوان دور به خودم،
'خوب انجام دادند.
فرد مزدور و جوان دور مربوط به خودم، به من اعتماد ندارند در
بیهوده!
من تحسین این فرد مزدور و جوان دور به خودم مربوط، بیشتر در این
لباس اگر او در چین ابریشم، شال های ترمه، و Golconda به من آمده بود
الماس است.
من عاشق این فرد جوان از صمیم قلب.
من به مردی از قلب این شخص جوان می گویند، از قلب من و با همه آن
"برکت من در این تعامل میان شما، و او را به ارمغان می آورد، فرصت خوبی است که
فقر او است به خاطر شما و صادق حقیقت پذیرفته شده را برای شما به ارمغان می آورد! "
صدای مرد جلو خونریزی را گرفتن بچه از او شکست خورده او جان Rokesmith دست خود را، و او
ساکت و آروم، خم شدن پایین صورت خود را بیش از دخترش است.
اما، در دراز نیست.
او به زودی سرم را بالا گرفتم، گفت: در یک تن با نشاط:
و در حال حاضر، فرزند عزیز من، اگر شما فکر می کنید شما می توانید جان Rokesmith برای یک دقیقه سرگرم
و نیم، من را اجرا بیش از لبنیات، و یک قرص نان کلبه و یک نوشیدنی به او واکشی
شیر، که همه ما ممکن است چای با هم داشته باشند.
بود، به عنوان بلا پر زرق و برق گفت: مثل شام برای سه مهد کودک
hobgoblins در خانه های خود را در جنگل، بدون خود را growlings رعد پایین
کشف هشدار دهنده، 'کسی شده است نوشیدن شیر!
این خوراک خوشمزه بود، تا حد زیادی از خوشمزه ترین بلا، یا جان Rokesmith، و یا
حتی R. Wilfer تا کنون ساخته شده بود.
چیز عجیب و غریب uncongenial از محیط اطراف خود، با دو تا از دستگیره های برنجی امن آهن
Chicksey، Veneering، و Stobbles های خیره از این گوشه میمیره، مانند چشم
برخی از اژدها کسل کننده، تنها آن را لذت بخش تر است.
فکر می کنم، گفت کروب دور، به دنبال دفتر با لذت غیر قابل بیان،
که هر چیزی که از طبیعت مناقصه باید در اینجا، این است من tickles.
فکر می کنم که تا کنون من دیده باید بلا خورده در آغوش آینده خود را
شوهر، در اینجا، شما بدانید!
تا قرص کلبه بود و شیر برای مدتی ناپدید شده، و
foreshadowings خزنده شب بیش از لین نازدار شدند، که کروب درجه
کمی عصبی شد و گفت: بلا، او را بطرف خود را:
'سجاف - آیا شما فکر همه چیز در مورد مادر شما، عزیز من؟
بله، Pa. '
و خواهر شما Lavvy، به عنوان مثال، عزیز من؟
بله، Pa. من فکر می کنم بهتر است ما وارد شده بود نه به
خاص در خانه.
من فکر می کنم از آن خواهد شد کاملا به اندازه کافی می گویند که من تا به حال تفاوت با آقای Boffin، و
که برای همیشه به جا می ماند.
'جان Rokesmith آشنایی با کارشناسی ارشد خود، عشق من، گفت: پدر او، پس از چند
تردید خفیف، هیچ ظرافت در اشاره قبل از او که شما شاید
کارشناسی ارشد خود را کمی به تن داشت.
؟ کوچک، پا بیمار بلا با خنده ای ملیح گفت: tunefuller بودن
عشق در لحن آن است. خوب!
خواهیم گفت، صرفا در اعتماد به نفس در میان خودمان، پوشیدن، ما آن را واجد شرایط نیست،
کروب محکم پذیرفته شده اند. و خلق و خوی خواهر خود را پوشیده است.
من مهم نیست، Pa.
و شما باید خود شما می دانید آماده، با ارزش من، گفت: پدر او، با بسیاری
مهربانی، برای ما بسیار ضعیف و ناچیز در خانه، و در بهترین
بسیار ناراحت کننده باشد، بعد از خانه آقای Boffin.
من مهم نیست، Pa. می تواند آزمایشات بسیار سخت تر تحمل - برای جان
کلمات بسته بود آرام و blushingly گفت که جان آنها را شنیده ام،
و او آنها را نشنیده دوباره کمک بلا خود را به دیگری از آن نشان داد
ناپدید شدن مرموز.
! خوب گفت: "کروب پر زرق و برق، و ابراز مخالفت، زمانی که شما - هنگامی که شما
دوباره از بازنشستگی، عشق من، و دوباره ظاهر شده بر روی سطح، من فکر می کنم از آن خواهد شد
زمان برای قفل کردن و رفتن.
اگر شمارش خانه Chicksey، Veneering، و Stobbles های بسته شده بود
توسط سه نفر را شادتر، خوشحال به عنوان اکثر مردم آن را خفه شو، آنها باید
شده است superlatively خوشحال است در واقع.
اما در ابتدا بلا بر سوف Rumty نصب شده اند، و گفت: شما را در اینجا در تمام طول روز به من نشان بده
طولانی، عزیز Pa.
آیا می خواهید این نوشتن؟ تخمگذار گونه دور خود را بر او گوشتالو بازوی چپ، و از دست دادن
دید از قلم خود را در امواج مو، در یک شیوه بسیار unbusiness مانند.
اگرچه جان Rokesmith به نظر می رسید به آن را می خواهم.
بنابراین، سه hobgoblins، با محو تمام آثار از جشن خود را، و جاروب کردن
خرده لین خرد کردن به راه رفتن به هالووی آمد و اگر دو hobgoblins،
فاصله دو برابر زمانی که مایل نیستید
آن بود، دزد سوم بسیار اشتباه شد.
در واقع، که روح متوسطی به خود تلقی زیادی در راه لذت بردن عمیق خود را
این سفر، که او عذرخواهی اظهار کرد: من فکر می کنم، عزیزان من، من را
منجر شود در طرف دیگر جاده، و به نظر می رسد به شما تعلق دارد.
که او cherubically strewing مسیر با لبخند، در صورت عدم وجود
گل.
تقریبا ده ساعت بود که آنها در نظر Wilfer قلعه متوقف شد و پس از آن،
نقطه بودن آرام و خالی از سکنه، بلا شروع به یک سری از ناپدید شدن است که تهدید
تمام شب طول بکشد.
من فکر می کنم، جان کروب اشاره کرد در گذشته، که اگر شما می توانید به من جوان یدکی
دور به خودم مربوط می شود، من او را وارد
من می توانم به او دریغ نمی، جواب داد: جان، اما من باید او را به شما قرض بدهید. - عزیزم
کلمه جادویی که باعث بلا فورا به ناپدید می شوند دوباره.
بلا، زمانی که او قابل رویت شد گفت: «در حال حاضر، عزیزترین پا، '،' دست خود را در من قرار داده، و
خواهیم به سرعت اجرا شود مثل همیشه، ما می توانیم فرار کنی (دور بشی)، و تمامش کنید.
در حال حاضر، Pa.
یک بار - عزیز من، "کروب به خطر افتاد، با
چیزی از هوا ضعیف النفس، من که قرار بود مشاهده کردند که در صورتی که مادر خود را -
باید قطع، آقا، برای به دست آوردن زمان، 'گریه بلا، قرار دادن پای راست خود را؛
"که شما، آقا؟ علامت تا علامت، آقا.
هنگامی که!
دو بار! سه بار و به دور، PA!
خاموش گذاشتم او، تحمل کروب همراه، و نه تا کنون متوقف شده، و نه رنج می برد او برای متوقف کردن،
تا زمانی که او در زنگ کشیده بود.
در حال حاضر، پا عزیز، گفت: بلا، او هر دو گوش اگر او به عنوان پارچ بودند، و
انتقال صورت خود را به لب گلگون او، ما در آن هستند!
خانم Lavvy آمد برای باز کردن دروازه، که معتاد به اسب دوانی توجه منتظر و
از دوستان خانواده، آقای جورج قم. "چرا، این بلا هرگز! بانگ زد:" خانم
Lavvy شروع پشت در دید.
و سپس bawled، کارشناسی ارشد! در اینجا بلا! این تولید، قبل از آنها می تواند به
خانه، Wilfer خانم.
که ایستاده در پورتال، آنها را با اندوه شبح مانند و همه دیگر او
لوازم مراسم.
فرزند من خوش آمدید، هر چند برای unlooked، گفت: "او در آن زمان ارائه گونه های او
اگر آن را به عنوان یک تخته سنگ سرد برای بازدید کنندگان خود را ثبت نام بر بود.
شما نیز RW، خوش آمدید، اگر چه دیر.
آیا داخلی مرد Boffin خانم من را می شنوید؟
این تحقیق عمیق و باب روز چهارم را به شب بازیگر بود، پاسخ از نوکر در
سوال.
بدون انتظار، کارشناسی ارشد، عزیز وجود دارد، گفت: بلا.
هیچ انتظار وجود دارد؟ "خانم Wilfer را در لهجه های با شکوه را تکرار.
نه، ما، عزیز.
لرز وقار نفوذ شانه خانم Wilfer و دستکش، که باید بگویم،
'انیگما' و سپس او را در سر از صفوف به خانواده راهپیمایی
نگهداری اتاق، جایی که او مشاهده:
"مگر در مواردی، RW: که رسما بر تبدیل شده است:" از شما گرفته اند
احتیاط ساخت علاوه بر به صرفه شام ما در راه بازگشت به خانه خود، آن را
ثابت کند اما یکی از ناخوش آیند به بلا.
گردن سرد گوسفند و کاهو بیمار می تواند با تجملات آقای Boffin رقابت
هیئت مدیره. '
گفت: "دعا کنید که حرف نیست، کارشناسی ارشد عزیز، بلا، 'هیئت آقای Boffin را چیزی برای
من.
اما، در اینجا خانم Lavinia، که شده بود، مشتاقانه eyeing کلاه سر گذاشتن بلا زده، در
"چرا، بلا! 'بله، Lavvy، من می دانم.
جلوگیری نکردنی کاهش چشم خود را به لباس بلا داد و stooped به آن نگاه کنم،
exclaiming دوباره: "چرا، بلا!" بله، Lavvy، من می دانم آنچه من کردم.
من که قرار بود به ما بگویید که شما قطع است.
من برای همیشه، کارشناسی ارشد، خانه آقای Boffin در سمت چپ، و من آمده ام خانه. "
خانم Wilfer آشکارا سخن گفت هیچ کلمه ای است، اما، در فرزندان خود را برای یک یا دو دقیقه glared
در سکوت افتضاح است، به گوشه او را از رو به عقب دولت بازنشسته، و نشست:
مانند مقاله منجمد فروش در بازار روسیه.
به طور خلاصه، عزیز ما، گفت: بلا، مصرف کردن کلاه سر گذاشتن ارزش و تکان دادن او
مو، من تا به حال یک تفاوت با آقای Boffin بسیار جدی در موضوع خود
درمان یکی از اعضای خانواده اش، و
it'sa تفاوت نهایی، و در پایان از همه وجود دارد.
و من ملزم به شما بگویم، عزیز من، RW، submissively، که بلا است
عمل در روح واقعا شجاع است، و با احساس واقعا راست است.
و به همین دلیل من امیدوارم که، عزیز من، شما نمی خواهید اجازه می دهد خودتان را تا حد زیادی نا امید.
! جرج گفت: "خانم Lavvy، در صدای حزن انگیز، هشدار دهنده، تاسیس مادرش؛
جورج قم، صحبت می کنند!
چه من به شما بگویم در مورد آن Boffins؟
آقای قم پوست درک ضعیف خود را به کار در میان shoals و شکن،
فکر کردم این امن ترین و نه اشاره به هر چیز خاصی که او گفته شده بود،
[مبادا] اشاره به چیزی که اشتباه است.
او با مهارت در دریا نوردی قابل تحسین پوست خود را به آب های عمیق توسط زمزمه کردم: بله در واقع.
: بله! من به به جورج قم، گفت: به عنوان جورج قم به شما می گوید، گفت: دوشیزه Lavvy، که
کسانی که Boffins نفرت از یک نزاع با بلا را انتخاب کنید، به محض به عنوان تازگی خود را پوشیده بود
خاموش است.
آیا آنها آن را انجام دهید، یا آنها نمی؟ بود، یا بود من اشتباه است؟
چه چیزی شما را به ما می گویند، بلا، از Boffins شما در حال حاضر؟
'Lavvy و کارشناسی ارشد، گفت: بلا، آقا و خانم Boffin من همیشه گفته اند که می گویند؛
من همیشه باید از آنها می گویند آنچه که من همیشه گفته اند.
اما هیچ چیز نمی خواهد مرا وادار به نزاع با هر یک به شب.
من امیدوارم که شما پوزش می طلبیم برای دیدن من، ما عزیز نیست، بوسیدن او، و من امیدوارم که شما نیستند
متاسفم برای دیدن من، Lavvy، او بوسیدن بیش از حد، و من متوجه کاهو ما ذکر شده،
روی میز، من سالاد.
بلا شوخی خود را در مورد کار، سیما قابل توجه خانم Wilfer
او را با چشم خودنمایی میکند، ارائه ترکیبی از نشانه یک بار
سر مسلمان، با یک قطعه هلندی
ساعت کار، و نشان می دهد به ذهن تخیلی است که از ترکیب
سالاد، دختر او محتاطانه ممکن است سرکه را حذف کند.
اما هیچ کلمه ای را از لب زن شوهردار با شکوه صادر شده است.
و این فوق العاده به شوهرش بود (به عنوان شاید او می دانست) از هر جریان
فصاحت با آن او می تواند edified شرکت می باشد.
در حال حاضر، ما عزیز، گفت: "بلا در موعد مقرر، آماده، سالاد، و از آن گذشته شام
زمان. خانم Wilfer افزایش یافت، اما باقی مانده لال.
جرج خانم Lavinia در صدای هشدار، گفت: صندلی کارشناسی ارشد!
آقای قم پرواز به عقب بانوی عالی، و به دنبال او تا صندلی نزدیک در
دست، او به عنوان به ضیافت stalked از.
وارد شده در جدول، او صندلی سفت و سخت خود، پس از مورد علاقه آقای قم با
تابش خیره کننده برای خود، که ناشی از نجیب زاده جوان به بازنشستگی جای خود را در بسیاری
سردرگمی است.
کروب فرض به آدرس فوق العاده ای جسم، شام خود را معامله
از طریق آژانس از سوم شخص، به عنوان گوشت گوسفند به کارشناسی ارشد خود، بلا، عزیز من؛
'در Lavvy، من به جرات می گفت که کارشناسی ارشد خود را که را
کاهو اگر شما آن را در بشقاب خود را قرار دهید.
شیوه خانم Wilfer دریافت آن viands، فقدان سنگ مواجه شد
ذهن، که در آن دولت، به همین ترتیب، او از آنها داشتید، به ندرت افتاده چاقو او را
و چنگال، گفت: در درون روح خود را،
"این است که من انجام شده است؟ و خودنمایی در یک یا چند حزب، که اگر در
جستجو خشمگین از اطلاعات است.
نتیجه مغناطیسی آشکار چنین بود، که شخص glared می تواند با هر وسیله
با موفقیت به این واقعیت داشته باشه که هم نادان باشه: به طوری که اطرافیان، بدون تظاهر
beholding خانم Wilfer در همه، باید
شناخته شده است او در آنها خودنمایی میکند، با دیدن او را از سیما از شکسته
beglared 1.
خانم Lavinia بود بسیار خوش برخورد به آقای قم در این موقعیت خاص، و در زمان
فرصت اطلاع رسانی خواهرش به همین دلیل است.
این مشکل شما در مورد بلا بود، هنگامی که شما در حوزه بود تا کنون
از خانواده خود را به عنوان آن را به یک ماده است که در آن شما می توانید انتظار می رود
به گفت Lavinia: علاقه بسیار کمی،
با چانه خود را پرت کردن. اما جورج قم آدرس خود را به من پرداخت.
بلا بود خوشحالم که آن را بشنود.
آقای قم روی ملاحظه قرمز شد، و احساس خواست به محاصره خانم را Lavinia
دور کمر با بازوی خود را، اما، در مواجهه با یک سنجاق بزرگ در کمربند بانوی جوان،
خراش انگشت، ادا تیز
علامت تعجب، و جذب رعد و برق از تابش خیره کننده خانم Wilfer.
خانم Lavinia که ممکن است تصور نشده است گفت: "جورج است که به خوبی،
در حال حاضر - و من به جرات می گویند که ما باید ازدواج کرده، یکی از این روزها.
آنها اهمیتی نمی دادم به آن اشاره هنگامی که شما با BOF خود را - در اینجا خانم Lavinia بررسی
خودش را در یک جهش و افزود placidly تر، هنگامی که شما با آقا و خانم
Boffin، اما در حال حاضر من فکر می کنم به نام شرایط خواهرانه.
با تشکر از شما، Lavvy عزیز. به شما تبریک می گویم.
با تشکر از شما، بلا.
حقیقت این است که جورج و بحث، که آیا من باید به شما بگویم، اما به من گفت:
جورج که شما علاقه مند به لاشی امر، و بود که آن را دور
بیشتر احتمال دارد که شما ترجیح می جدا
خود را از ما در مجموع، نسبت به او را به بقیه از ما اضافه شده است.
بلا به 'گفت: این یک اشتباه بود، عزیز Lavvy،'.
معلوم می شود، خانم Lavinia در جواب؛ اما شرایط تغییر کرده است، شما می دانید،
عزیز من. جورج در یک وضعیت جدید است، و
چشم انداز بسیار خوب است در واقع.
من باید تا به حال شهامت به شما بگویم پس دیروز، زمانی که شما می توانید
فکر چشم انداز خود را ضعیف، و ارزش توجه است، اما احساس می کنم امشب کاملا جسورانه است.
"هنگامی که شما شروع به احساس ترسو، Lavvy؟ پرسید: بلا، با لبخند.
نگفتم که من همیشه احساس ترسو، بلا، 'پاسخ غیر قابل جلوگیری است.
اما شاید من ممکن است گفته اند که اگر من تا به حال توسط ظرافت نسبت به مهار
احساسات خواهر، که من برای مدتی مستقل احساس بیش از حد مستقل،
عزیز به خودم را در معرض نظر گرفته شده من
مطابقت (شما با سیخونک بحرکت واداشتن خود را دوباره، جورج) نگاه کردن بر.
این است که من می توانم شما را برای نگاه کردن بر آن، سرزنش زمانی که شما به دنبال
به یک مسابقه غنی و بزرگ، بلا، آن را تنها که من مستقل بود.
که آیا غیر قابل جلوگیری به توسط اعلامیه بلا slighted احساس کردند که او را
نزاع، یا آیا spitefulness او بازگشت بلا به حوزه برانگیخته
اظهار آقای جورج قم، یا اینکه آیا
یک تلنگر لازم را به روح او بود که او باید در برخورد با آمده
کسی در حال حاضر به مناسبت، - به هر حال او یک خط تیره در پدر و مادر با شکوه خود را در حال حاضر،
با بزرگترین بی پروایی.
ما، دعا بنشیند نه به من خیره شده در آن شیوه ای به شدت تشدید!
اگر شما سیاه و سفید بر روی بینی من، به من بگو تا؛ اگر اینکار را نکنید، من را تنها بگذاری.
من شما را در این کلمات؟ خانم Wilfer گفت.
آیا شما تصور 'صحبت در مورد فرض، کارشناسی ارشد،
به خاطر خوبی "است.
دختر که پیر است به اندازه کافی برای درگیر می شود، بسیار قدیمی به اندازه کافی برای اعتراض به در خیره شده است
اگر او به عنوان یک ساعت بود. یکی بی پروا! خانم Wilfer گفت.
grandmamma شما، اگر این کار را با یکی از دختران او خطاب، در هر سنی می توانست
اصرار بر بازنشستگی او به یک آپارتمان تاریک.
: 'grandmamma دارم،' بازگشت Lavvy، تاشو اسلحه خود و با تکیه به عقب و در صندلی خود را،
نمی توانست نشسته خیره مردم را از سیما، من فکر می کنم.
او را! خانم Wilfer گفت.
Lavvy "، گفت: سپس ترحم it'sa نمی دانست که بهتر است.
و اگر grandmamma من در کودنی در اثر پیری او بود که او به اصرار مردم در زمان
بازنشستگی به آپارتمان های تاریک، او باید بوده است.
نمایشگاه زیبا grandmamma من باید از خودش ساخته شده!
من تعجب می کنم که آیا او هرگز مردم اصرار به بازنشستگی را به توپ سنت
پل و اگر او انجام داد، او آنها را در وجود دارد.
"سکوت اعلام کرد خانم Wilfer.
"من سکوت دستور '' من کوچکترین قصد
ساکت بودن، کارشناسی ارشد، 'بازگشت Lavinia خونسردی، اما کاملا برعکس است.
من می خواهم به چشم به عنوان اگر من از Boffins ها آمده بود، و در زیر آن را خاموش نشستن.
من می خواهم به جورج قم چشم اگر او از Boffins ها آمده بود و نشسته
ساکت و آروم زیر آن است.
اگر بابام فکر می کند مناسب برای چشم اگر او از Boffins ها آمده بود، به خوبی و خوب است.
من را انتخاب کنید. و من!
خانم Wilfer strode مهندسی Lavinia داشتن این کج باز در بلا ساخته شده،
به آن است. «شما روح سرکش!
یاغی کودک!
به من بگو، Lavinia.
اگر در نقض احساسات مادر خود را، به شما اجازه می دهد condescended بود
خودتان را به Boffins patronized، و اگر شما از آن سالن آمده بود
برده داری - '
که مزخرف محض، کارشناسی ارشد، گفت: Lavinia. چگونه! بانگ زد: خانم Wilfer، با والای
شدت.
سالن برده داری، کارشناسی ارشد، مسائل صرف و مزخرف، 'بازگشت و بی حرکت
غیر قابل جلوگیری است.
من می گویم، فرزند مغرور، اگر شما از این محله ها از محل پورتلند آمده بود،
خم شدن در زیر یوغ حمایت و دام های اهلی خود را در پر زرق و برق حضور داشتند
لباس به دیدن من، آیا شما فکر می کنید من در اعماق
احساس نشسته شده اند به نظر می رسد بیان می شود؟ '
من فکر می کنم در مورد آن است، بازگشت Lavinia، که من باید بخواهید آنها را بیان
به فرد سمت راست. '
و اگر، به دنبال مادر خود، اگر با توجه به هشدارهای من که چهره خانم
Boffin تنها چهره ای پرتکاپو با شر بود، شما تا به حال به جای به چسبیده به خانم Boffin
من، و بعد از همه به خانه آمده توسط رد
خانم Boffin، زیر پا توسط خانم Boffin پایمال شده، و از اون خارج توسط خانم Boffin بازیگران شما
فکر می کنم احساسات من شده اند به نظر می رسد بیان می شود؟
Lavinia بود در مورد پاسخ به او پدر و مادر افتخار است که او را به عنوان به خوبی ممکن است
توزیع با او به نظر می رسد در مجموع پس از آن، هنگامی که بلا افزایش یافت و گفت: شب خوب، عزیز
کارشناسی ارشد.
من تا به حال یک روز خسته کننده، و من به رختخواب بروید.
این شکست تا حزب مطبوع.
آقای جورج قم در مدت کوتاهی پس از آن در زمان مرخصی اش، توسط خانم Lavinia با همراه
شمع را تا آنجا که به سالن، و بدون شمع تا آنجا که به دروازه باغ، خانم
Wilfer، شستن دست های خود را از Boffins،
پس نحوه لیدی مکبث به رختخواب رفت و RW به تنهایی در میان گذاشته شد
dilapidations میز شام، در یک نگرش سودا.
اما، گام نور او را از تأملات خود را roused، و آن را بلا بود.
مو زیبا او آویزان همه در مورد او، و او به پایین افتاد بود آرام، قلم مو را در
دست و پا برهنه، می گویند خوب است شب به او.
گفت: «عزیز من، شما را بیشتر بدون شک یک زن دوست داشتنی، کروب، مصرف
گیسو در دست خود را.
به نظر می رسند در اینجا، آقا، گفت: بلا، زمانی که زن دوست داشتنی خود را ازدواج، شما باید که
قطعه اگر دوست دارید، و او شما را زنجیره ای از آن است.
آیا جایزه که یاد از مخلوق عزیز؟
بله، با ارزش من است. 'سپس شما باید آن را اگر شما خوب است،
آقا.
من بسیار بسیار متاسفم، عزیزترین PA، به این همه زحمت به خانه آورد.
نام 'My Pet' بازگشت پدرش، در ساده ترین حسن نیت، 'خود را ندارد
مضطرب در مورد آن.
واقعا به ذکر است نیست، زیرا چیز را در خانه بسیار گرفته اند
یکسان به هیچ وجه.
اگر مادر و خواهر خود را به یک موضوع پیدا نیست که در زمان کمی پوشیدن
، آنها دیگر. ما از موضوع پوشیدن هرگز،
عزیز من به شما اطمینان دهم.
من می ترسم شما اتاق قدیمی خود را پیدا با Lavvy، وحشتناک ناخوشایند، بلا؟
نه، من انجام پا، نه، فکرش را نمی کنم. چرا من نه ذهن، آیا شما فکر می کنید، PA؟
خوب، کودک من، شما از آن شکایت هنگامی که آن را چنین در مقابل آن باید
باشد در حال حاضر است. پس از سخن من، من فقط می توانید پاسخ دهید
شما بسیار بهبود یافته است. "
نه، Pa. از آنجا که من خیلی خدا را شکر و خیلی خوشحال!
در اینجا او او را خفه تا موهای بلند خود را ساخته شده او را به عطسه، و سپس به او خندید تا
او بخندید، و سپس او را خفه است که آنها ممکن است نمی شود شنید.
بلا گفت: "گوش کن، آقا، '.
زن دوست داشتنی شما ثروت خود را در راه منزل به شب گفته شد.
به جا خواهد بود یک ثروت بزرگ، چرا که اگر زن دوست داشتنی در نظر گرفته می شود برخی از
انتصاب او امیدوار است که برای دریافت به زودی، او را در یک صد و پنجاه پوند ازدواج
سال است.
اما در ابتدا، و حتی اگر آن را هرگز نباید بیشتر، زن دوست داشتنی خواهد شد
آن را کاملا به اندازه کافی. اما این تمام نیست، آقا.
در ثروت there'sa مرد خاص منصفانه - مرد یک کمی، فالگیر گفت: - که
به نظر می رسد، همیشه خود را در نزدیکی زن دوست داشتنی و همیشه نگه داشته اند،
به صراحت برای او، از جمله گوشه ای صلح آمیز
در خانه کوچک زن دوست داشتنی را به عنوان هرگز.
نام آن مرد را به من بگو، آقا.
آیا او پست و حقیر در بسته کارت؟ کروب، با چشمک زدن خود را در پرس و جو
چشم. 'بله' گریه بلا، در خوشحالی بالا، خفگی
او دوباره.
او سرباز از Wilfers ها!
عزیز بهبهان، زن دوست داشتنی به معنی نگاه کردن به جلو به این فرصتی که از آن گفته شده است
برای او لذتبخش و علت آن را به او یک زن بسیار بهتر دوست داشتنی تر از
او تا کنون نشده است.
مرد کمی منصفانه انتظار می رود که انجام دهد، آقا، این است که نگاه کردن به جلو به آن نیز،
گفت: خود را به زمانی که او در معرض خطر بودن بیش از حد، نگران است، "سرزمین من می بینم در آخر!
"من زمین را در آخر! تکرار پدرش.
'سرباز عزیز There'sa، از Wilfers بانگ زد: بلا و سپس قرار دادن کوچک خود را
پا برهنه سفید، که علامت است، آقا. بیا به علامت.
بوت شدن خود را در برابر آن است.
ما آن را نگه دارید با هم، ذهن! در حال حاضر، آقا، شما ممکن است زن دوست داشتنی بوسه
قبل از او فرار می کند، به طوری که خدا را شکر و خیلی خوشحال است.
O بله، منصفانه مرد کوچک، به طوری که خدا را شکر و خیلی خوشحال!
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 17
هنوزم اجتماعی
تعجب نشسته بر مسند نشانده countenances از آقا و خانم آلفرد در Lammle
دایره آشنایی، هنگام دفع از طبقه مبلمان و اثرات خود را
(از جمله یک میز بیلیارد در پایتخت
حروف)، حراج، تحت یک لایحه از فروش، به طور عمومی در اهتزاز اعلام
hearthrug در خیابان Sackville.
اما، هیچ کس نیمی از همیلتون Veneering، آقا، MP شگفت زده برای
پاکت پی سی، نقض، که بلافاصله شروع به پیدا کردن به که Lammles تنها
مردم همیشه در ثبت نام روح او وارد شده،
قدیمی ترین و عزیزترین دوستان او در جهان هستند.
خانم Veneering، WMP برای پاکت پی سی، نقض، مانند سهام همسر وفادار شوهرش
کشف و حیرت غیر قابل بیان است.
شاید دو Veneerings ها ممکن است حس غیر قابل توصیف به خصوص به علت پنداشتن
به شهرت خود را، به همین دلیل است که یک بار بر برخی از سران دیگر در
شهرستان به آرامی به متزلزل
خود، زمانی که معاملات های گسترده Veneering و ثروت عظیم شد ذکر شده است.
اما مسلم است که نه آقای و نه Veneering خانم، می توانید کلمات را به تعجب در و
می شود لازم است که آنها را به دوستان قدیمی ترین و عزیزترین آنها در به
جهان، یک شام در تعجب.
، آن را در این زمان قابل توجه است که هر befals، Veneerings ها باید بدهد
صرف شام بر آن.
خانم Tippins زندگی می کند را در وضعیت مزمنی از دعوت به ناهار خوردن با Veneerings، و
در حالت مزمن التهاب ناشی از شام.
چکمه و آبجو در کابین ها، با هیچ کسب و کار های دیگر قابل فهم بر روی زمین از
به ضرب و شتم مردم می آیند و با Veneerings ناهار خوردن.
Veneering حاکم لابی مقننه، قصد بر entrapping خود شخص
قانونگذاران به شام.
Veneering خانم dined با پنج و بیست سبوس چهره های جدید بیش از شب فرا می خواند آنها
تمام به روز آنها را می فرستد هر یک، یک وعده شام، کارت، فردا برای هفته بعد آینده؛
قبل از آن شام هضم است، فرا می خواند
برادران و خواهران، پسران و دختران خود را، برادرزاده ها و برادرزاده های خود را، خود را
خاله ها و عمه ها و عمه ها و عموزاده ها، و دعوت همه آنها را به شام.
و هنوز، به عنوان در ابتدا، هر چند، دایره ناهار خوری وسیعتر میشود، این است که مشاهده می شود
که همه diners در ظاهر می شود برای رفتن به Veneerings سازگار است، نه به
شام خوردن با آقا و خانم Veneering (که
به نظر می رسد آخرین چیزی که در ذهن خود باشد)، اما برای شام خوردن با یکدیگر.
شاید، بعد از همه، - چه کسی می داند - Veneering ممکن است این ناهار خوری، هر چند گران،
پاداشی، به این معنا که آن را می سازد قهرمانان.
آقای Podsnap، به عنوان نماینده یک مرد است، در مراقبت بسیار به خصوص برای خود به تنهایی نمی
خود کرامت است، اگر نه از آشنایان او، و در نتیجه در عصبانیت
حمایت از آشنایان که گرفته اند
خارج اجازه او، تا مبادا در آنها به کاهش است، او باید باشد.
شتر، طلا و نقره و ظرف یخ، و بقیه از جدول Veneering
دکوراسیون، نشان درخشان، و وقتی که من، Podsnap، در جای دیگر سخن گفتن معمولی
که من دوشنبه گذشته با زرق و برق دار dined
کاروان شتر، من آن را شخصا توهین آمیز به آن را به من اشاره کرد که آنها
شکسته زانو شتر یا شتر کار تحت سوء ظن از هر نوع.
من نمایش داده نمی شتر خودم، من به فراتر از آنها هستم: من یک مرد هستم بیشتر جامد، اما این
شتر در نور سیما من basked، و چگونه شما جرات، آقا،
تلقین کردن به من که من آن را تحت تابش هر شتر اما غیر قابل سرزنش؟
شتر پرداخت در شربت خانه تحلیلی برای شام
حیرت در مناسبت از Lammles به قطعات، و آقای Twemlow احساس
کمی عجیب و غریب بر روی مبل در مسافرخانه او
بیش از حیاط پایدار در دوک، خیابان سنت جیمز، در نتیجه پس از گرفته 2
قرص های ضد آگهی در اواسط روز، در ایمان نمایندگی چاپ
همراه با جعبه (قیمت یک و یک پنی
halfpenny، مهر دولت)، که "یافت می شود بسیار سودمند به عنوان
یک اقدام احتیاطی در رابطه با لذت از جدول.
تا آنها را، در حالی که بیمار با علاقه داشتن به قرص نامحلول در مری او چسبیده، و
همچنین با languidly احساس سپرده صمغ گرم، درون او را سرگردان
کمی پایین پایین، بنده وارد با
اعلام این خبر که یک خانم بخواهد با او صحبت می کنند.
"خانم!" می گوید Twemlow، pluming پرهای ژولیده خود.
بخواهید که به نفع نام بانوی.
نام بانوی Lammle است. خانم آقای Twemlow را بازداشت نه دیگر
از یک دقیقه بسیار کمی است.
بانوی آقای Twemlow محبت او را او را انجام دهید، به گفته مطمئن است
به خصوص که او بخواهد یک مصاحبه کوتاه.
خانم بدون شک هر چه از پیروی آقای Twemlow را هنگامی که او می شنود و خود را
نام. التماس بنده خاصی نمی باشد
به اشتباه نام او.
در یک کارت فرستاده می شود، اما هیچ. نمایش بانوی شوید.
بانوی نشان داده شده در می آید.
اتاق کوچک آقای Twemlow با فروتنی، مبله در شیوه ای قدیمی و از مد افتاده
(نه مانند اتاق در پارک Snigsworthy، خانه دار)، و خواهد بود لخت
تزئین صرف، و آن را برای پر
حکاکی طول Snigsworth والا بیش از نمای بخاری، خرناس در
ستون Corinthian با رول زیادی از کاغذ، در پای او، و پرده های سنگین
رفتن به جست و خیز بر روی سر خود را. آن
لوازم جانبی درک برای نشان دادن پروردگار به عنوان نجیب به نحوی در عمل از
صرفه جویی در کشور خود است. "دعا صندلی، خانم Lammle.
خانم Lammle طول می کشد یک صندلی و گفتگو باز می شود.
من بدون شک، آقای Twemlow، که شما از معکوس از داشتن ثروت شنیده
گرفتار ما.
البته شما باید از آن شنیده می شود، هیچ نوع خبر سفر اینقدر تند و سریع به - میان یک فرد
دوستان به خصوص. "
توجه شام تعجب، Twemlow، با درد شدید و ناگهانی کوچک، اذعان می کند
بستن.
احتمالا نمی خواهد، می گوید خانم Lammle، با شیوه ای خاص سخت بر او،
که باعث می شود Twemlow کوچک، شما را شگفت زده تا آنجا که برخی دیگر، پس از آنچه
بین ما در خانه که در حال حاضر در ویندوز تبدیل شده منتقل می شود.
من آزادی فراخوانی بر شما، آقای Twemlow، گرفته شده برای اضافه کردن یک نوع
یادداشت الحاقی اخر نامه یا کتاب به من گفت که روز است.
گونه ها می شوند خشک و توخالی آقای Twemlow خشک و توخالی در چشم انداز برخی از
عارضه جدید.
واقعا، می گوید: آقا کمی مضطرب، واقعا، Lammle خانم، من باید آن را به عنوان یک
ترجیح می دهند اگر شما می توانید از هر گونه اعتماد به نفس بیشتر بهانه است.
تا به حال شده یکی از اشیاء زندگی من - که متاسفانه تا به حال
اشیاء بسیاری - به بی ضرر، و برای حفظ از cabals و دخالت.
خانم Lammle، به مراتب هوشیار تر از این دو، به ندرت پیدا می کند لازم به
نگاه Twemlow در حالی که او صحبت می کند، که به راحتی او را او خوانده شده است.
یادداشت الحاقی اخر نامه یا کتاب من - برای حفظ مدت من used' - خانم Lammle می گوید، تعمیر چشم خود را بر روی
چهره اش، برای به اجرا درآوردن آنچه او می گوید: خودش، - همزمان که دقیقا با آنچه به شما می گویند، آقای
Twemlow.
بنابراین به دور از مشکل شما با هر نوع اعتماد به نفس جدید، من فقط به شما یادآوری می
یکی از قدیمی بود.
تا به حال از شما خواسته است برای دخالت، من فقط مایل به ادعا سخت خود را
بی طرفی است. '
Twemlow رفتن در پاسخ، او را استوار چشمان خود را بار دیگر، دانستن اینکه از گوش خود را کاملا
به اندازه کافی برای محتویات ضعیف رگ.
"من گمان می کنم، می گوید: Twemlow، عصبی، 'ارائه هیچ اعتراضی معقول
برای شنیدن هر چیزی که تو به من افتخار این را دارد تا در آرزو برای گفتن به من تحت آن
سر.
اما اگر ممکن است، با تمام ظرافت و ادب ممکن، ببخش، چیزی است که شما را به محدوده
فراتر از آن، من - تمنا می کنم، التماس می کنم برای انجام این کار است.
آقا، می گوید: خانم Lammle، بالا بردن چشمان خود را به چهره اش دوباره، و کاملا او را با دلهره آور
شیوه ای سخت خود، من به شما افاضه قطعه معینی از دانش، به افاضه
دوباره، همانطور که شما فکر می کنید بهترین حالت، به یک فرد خاص.
که به من می گوید: Twemlow.
و برای انجام این کار که، من از شما تشکر کنم، هر چند، در واقع، من به ندرت می دانید که چرا من تبدیل شده است
زن خائن به شوهر من در این موضوع، برای دختر یک احمق فقیر کمی است.
من یک احمق فقیر کمی بار خودم بود، من می توانم بدون هیچ دلیل بهتر است.
دیدن اثر او در او خنده های بی تفاوت و نگاه سرد او، او
نگه می دارد چشم خود را بر او را به عنوان او ادامه.
آقای Twemlow، اگر شما باید شانس شوهرم به من، یا هر دو را ببینید
ما، در نفع و یا اعتماد به نفس از هر کس دیگری - اعم از آشنایی مشترک ما و یا
، نه از بی نتیجه است - شما هیچ
حق بر علیه ما استفاده از دانش به شما intrusted با، برای یک هدف خاص
است که انجام شده است. این چیزی است که من برای گفتن آمد.
این یک شرط نیست؛ به نجیب زاده است که به سادگی یادآور.
Twemlow نشسته زمزمه خود را با دست خود را به پیشانی اش.
این بسیار ساده است در مورد، خانم Lammle می رود، بین من (از 1 تکیه
در به افتخار شما) و شما، که من کلمه دیگری بر آن را هدر ندهید.
او به نظر می رسد به طور پیوسته در آقای Twemlow، تا، با بی اعتنایی تلقی او را، او می سازد کوچولو
تعظیم طرفه، هر چند گفت: بله، من فکر می کنم شما باید یک حق برای تکیه بر من، و پس از آن
او moistens لب های او، و احساس آرامش را نشان می دهد.
"من به من اعتماد کن، وعده من را از طریق بنده خود را نگه داشته اند، که من بازداشت
شما یک دقیقه بسیار کمی است.
من نیاز به زحمت شما دیگر، "بمان!" آقای Twemlow. می گوید Twemlow، افزایش به او افزایش می یابد.
یک لحظه مرا ببخشید.
من باید به شما به دنبال، خانم، می گویند چه من می خواهم برای گفتن، اما از آنجایی که
من به دنبال شما هستند و در اینجا، من آن را پرتاب ذهن من.
آن را کاملا سازگار باشد، در خلوص، با در نظر گرفتن که قطعنامه علیه آقای
Fledgeby، که شما پس از آن باید آقای Fledgeby را به عنوان عزیز شما آدرس و
دوست محرمانه، و لابه کردن نفع آقای Fledgeby کنید؟
همیشه فرض کنید که شما و من ادعا هیچ آگاهی از خود من در مورد این موضوع آن است
به من نشان داده است که شما انجام داد. "
سپس او به شما گفت؟ retorts خانم Lammle، که او هم تا به چشمان او را نجات داده در حالی که گوش دادن،
استفاده می کند و آنها را با اثر قوی در حالی که صحبت کردن.
: بله.
خانم Lammle، به طور جدی می گوید: «این عجیب است که او باید به شما گفته شده در حقیقت،
تعمق است. «دعا کنید که در آن شرایط بسیار
فوق العاده ای اتفاق می افتد؟
Twemlow مردد است.
او کوتاه تر از خانم و همچنین ضعیف تر است، و او به عنوان بالاتر از او با مخفف
شیوه ای سخت به او و چشم او را به خوبی مورد استفاده او خود را میبیند در یک نقطه ضعف
که او می خواهم از جنس مخالف باشد.
ممکن است بپرسید که در آن اتفاق افتاده است، آقای Twemlow؟ در اعتماد به نفس سخت؟
باید اعتراف کنم، می گوید: آقا کمی خفیف، در آینده به پاسخ خود را با درجه،
که من احساس compunctions زمانی که Fledgeby آقای آن ذکر شده است.
من باید اعتراف که من می توانم خودم را در نور حاضر توجه نیست.
بیشتر به ویژه، به عنوان آقای Fledgeby انجام داد، با تمدن بزرگ، که من نمی تواند احساس می کنید که
من از او سزاوار، و ارائه خدمات مشابه است که شما او را به را entreated بود
رندر شما.
این بخشی از اشراف واقعی از روح نجیب زاده فقیر است که می گویند این آخرین
حکم.
در غیر این صورت، او منعکس شده، من باید بدون داشتن موقعیت برتر فرض
مشکلات از خود من، در حالی که من از لیزا می دانم.
که متوسط می باشد، بسیار بود.
'حمایت آقای Fledgeby را در مورد خود را به عنوان را در خودمان به عنوان موثر بود؟
خانم Lammle مطالبات. "همانطور که بی فایده است.
آیا می توانم شما را تشکیل می دهند و ذهن شما را به من بگویید که در آن شما را دیدم آقای Fledgeby، Twemlow آقای؟
"من فرمودید. من به طور کامل انجام داده اند به طوری در نظر گرفته شده است.
رزرو عمدی نبوده است.
من آقای Fledgeby مواجه می شوند، کاملا به طور تصادفی، در نقطه ای - با بیان،
در نقطه ای، من در آقای Riah در سنت مری تبر بود.
آیا بدبختی در دست آقای Riah را؟
متاسفانه، خانم، 'Twemlow گرداند، یکی از پول تعهد که ایستاده ام
مرتکب شده است، یکی از بدهی های زندگی من (اما از آن است که بدهی فقط دعا کنید دید که من نمی
اعتراض)، به دست آقای Riah را کاهش یافته است. "
آقای Twemlow، می گوید: خانم Lammle، رفع چشم خود را با مخصوص اوست: که او را خود را جلوگیری از
اگر او می تواند انجام است، اما او نمی تواند آن را به دست آقای Fledgeby در افتاده است.
آقای Riah ماسک خود را است.
به دست آقای Fledgeby را کاهش یافته است. اجازه بدهید به شما بگویم که برای راهنمایی شما است.
این اطلاعات ممکن است به شما استفاده شده باشد، اگر تنها به جلوگیری از ساده لوحی خود را، در قضاوت
صداقت مرد دیگری توسط خود شما، از اینکه بر تحمیل شده است. '
"غیر ممکن است! با گریه Twemlow، مبهوت ایستاده.
چگونه می توانم آن را می دانید؟ "من به ندرت می دانم چگونه می توانم آن را می دانم.
قطار تمام شرایط به نظر می رسید را به آتش سوزی در یک بار، و آن را به من نشان می دهد.
اوه! سپس شما باید بدون مدرک.
این بسیار عجیب است، می گوید: خانم Lammle بطور سرد و با قاطعیت، و با برخی از تحقیر،
چگونه مانند مردان در برخی از چیزها نسبت به یکدیگر، هر چند که حرف خود را به عنوان
مختلف به عنوان می تواند باشد!
هیچ دو مرد می توانند میل کمتر در میان آنها، می گویند، از آقای Twemlow و من
شوهر.
اما شوهرم پاسخ به شما باید اثبات ندارد "و آقای Twemlow در پاسخ به من با
همین عبارت "اما چرا، خانم؟"
سرمایه گذاری Twemlow به آرامی به استدلال می کنند.
«در نظر بگیرید که چرا کلمات همان؟ از آنجا که آنها بیان این واقعیت است.
از آنجا که شما بدون مدرک.
در مردان بسیار عاقلانه در راه خود، خانم Lammle quoth، به اجمالی haughtily در
Snigsworth پرتره، و تکان دادن لباس خود را قبل از خروج، اما آنها
خرد به یاد بگیرند.
همسر من، که بیش از حد مطمئن، صاف و ساده، و یا بی تجربه نیست، این را می بیند
چیزی که ساده بیشتر از آقای Twemlow می کند - چرا که هیچ اثبات وجود دارد!
با این حال من اعتقاد دارم که پنج زن از شش، به جای من، آن را به وضوح به عنوان من را ببینید.
با این حال، من هرگز استراحت (اگر فقط به یاد آقای Fledgeby داشتن بوسید
دست من) تا زمانی که شوهر من آن را ببینید.
و شما را به خوبی انجام خواهد داد برای خودتان آن را از این زمان چهارم آقای Twemlow به، هر چند که من
می تواند به شما بدون مدرک به من بدهید.
همانطور که او به سمت درب حرکت می کند، آقای Twemlow، حضور در او، بیان تسکین دهنده خود را
امیدوارم که وضعیت امور آقای Lammle است غیر قابل استرداد نیست.
"من نمی دانم، خانم پاسخ Lammle، توقف و طراحی الگوی
کاغذ بر روی دیوار با نقطه از سایبان او بستگی دارد.
ممکن است باز کردن برای او طلوع در حال حاضر وجود دارد، یا ممکن است وجود داشته باشد هیچ.
ما به زودی باید پیدا کنید. اگر هیچ، ما ورشکسته اینجا، و باید برود
در خارج از کشور، گمان می کنم.
آقای Twemlow، در خلق خوب تمایل خود را به بهترین از آن، سخنان که وجود دارد
زندگی لذت بخش در خارج از کشور.
: بله، باز می گرداند خانم Lammle، هنوز هم طراحی روی دیوار، اما شک دارم که آیا بیلیارد
بازی، کارت بازی، و غیره، وسیله ای برای زندگی تحت سوء ظن در
کثیف جدول d'hote، یکی از آنها است.
برای آقای Lammle، Twemlow مودبانه همراز (هر چند به شدت شوکه شده)، به
همیشه در کنار او که در همه ثروت خود را به او متصل است، که
مهار نفوذ او را از جلوگیری از
دوره ها خواهد بود که باور نکردنی و ویرانگر.
همانطور که او آن را می گوید، خانم Lammle را ترک کردن طراحی، و به نظر می رسد به او.
"مهار نفوذ، آقای Twemlow؟ ما باید غذا خوردن و نوشیدن و لباس و
سقف بر سر ما. همیشه در کنار او و در تمام خود را متصل
ثروت؟
به رخ کشیدن در آن، آنچه می تواند به یک زن در سن و سال من انجام دهد؟
من و شوهرم فریب یکدیگر است تا وقتی ما ازدواج کرد، ما باید عواقب آن را تحمل
از فریب - که است که می گویند، تحمل یکدیگر، و تحمل بار نیرنگ
با هم برای صرف شام به روز و به
صبحانه فردا - تا مرگ ما را طلاق.
با این واژه ها، او پیاده به خیابان دوک، سنت جیمز.
آقای Twemlow بازگشت به مبل خود را میسازد پایین سر درد خود را در کمی لغزنده آن
تقویت موی دم اسب، با این اعتقاد قوی داخلی که در یک مصاحبه دردناک نمی باشد.
نوع از چیزی که به پس از
قرص های شام است که بسیار در ارتباط سودمند با لذت از
جدول.
اما شش ساعت در شب می یابد نجیب زاده ارزش کمی بهتر است، و
همچنین خود را از وارد شدن به منسوخ جوراب ابریشم خود را کم و پمپ،
از تعجب شام در Veneerings.
و هفت ساعت در شب می یابد او را trotting به به دوک خیابان، صدای یورتمه رفتن اسب به
گوشه و صرفه جویی در شش پنسی در استخدام مربی.
Tippins الهی خودش را به چنین شرایطی در این زمان dined، که
مرضی ذهن ممکن است او، تمایل برای تغییر مبارک، در آخرین شام خوردن، و تبدیل به تخت.
چنین ذهن آقای یوجین Wrayburn، آنها Twemlow یافته فکر Tippins های با
moodiest چهره، در حالی که موجودی بازیگوش او یک گردهمایی در مدتی چنین طولانی
در کرسی یا صندلی دادگاه سر رسیده است.
چموش است Tippins با نوعی درخت اقاقیا مورتیمر بیش از حد است، و شعرهای رپ رو به او را با فن او
برای داشتن بهترین مرد در عروسی از این فریب what's خود نامهای که بوده است
رفته به قطعات.
در واقع، اگرچه، فن است به طور کلی پر جنب و جوش، و شیپور خاموشی در مردان در تمام دور
جهات، با چیزی از صدای وحشتناک حاکی از clattering خانم
استخوان Tippins.
نژاد تازه ای از دوستان صمیمی در Veneering در فنر از او رفت
مجلس شورای اسلامی در جهت منافع عمومی، به چه کسی خانم Veneering بسیار توجه است.
این دوستان، مانند فاصله نجومی، فقط به صحبت در بسیار
بزرگترین چهره.
چکمه می گوید که یکی از آنها است، یک شرکت پیمانکار (محاسبه شده است) می دهد
اشتغال، به طور مستقیم و غیر مستقیم، به پانصد هزار مرد.
آبجو می گوید که یکی دیگر از آنها این است رئیس، در درخواست چنین در بسیاری از
انجمن، دور از هم، که او کمتر شده توسط راه آهن از سه هزار مایل سفر هرگز
در هفته است.
بافر می گوید که یکی دیگر از آنها را hadn'ta شش پنسی هجده ماه پیش، و از طریق
brilliancy نبوغ خود را در گرفتن آن سهام صادر شده در هشتاد و پنج، و
خرید همه آنها را با پول ندارد و
فروش آنها را در همتراز به جای پول نقد، در حال حاضر سه صد و هفتاد و پنج هزار پوند -
بافر به خصوص اصرار بر فرد هفتاد و پنج، و کاهش را به یک
فارثینگ کمتر است.
با استفاده از بافر، چکمه، و آبجو، Tippins بانوی برجسته لوس
موضوع از این پدران کلیسای انبان: نقشه برداری آنها را از طریق او
عینک، و جویای اعم از چکمه و
آبجو و بافر فکر می کنم آنها به ثروت او اگر او را می سازد عشق به آنها؟ با
تعارفات دیگر از این طبیعت است.
Veneering، در راه های مختلف او، بسیار با پدران اشغال بیش از حد، حیاتی توأم با تقوا
بازنشستگی با آنها را در هنرستان هنرهای زیبا، که از آن عقب نشینی 'کمیته کلمه
گاهی اوقات شنیده می شود، که در آن پدران
آموزش Veneering چگونه باید دره پیانو را در سمت چپ خود را ترک،
سطح نمای بخاری، برش باز در candelabra عبور، ضبط کردن
حمل ترافیک در کنسول و برش
ریشه مخالفت و شاخه ای در پرده پنجره.
آقا و خانم Podsnap از شرکت هستند، و از دیدن پدران در خانم Podsnap خوب
زن است.
او به پدر - پدر چکمه، که به استخدام پانصد هزار سپرده شود
مرد - را به سمت چپ Veneering را لنگر، در نتیجه عین حال، affording
فرصتی برای Tippins ورزشی خود را در
حق (او، به طور معمول، فقط فضای خالی)، ببخش، چیزی است به چیزی گفته می شود
در مورد آن را دوست دارد از Navvies، و اینکه آیا آنها واقعا زندگی می کنند را بر روی beefsteaks خام و
نوشیدن پورتر از barrows خود را.
اما، با وجود درگیری های کم احساس می شود که این بود تعجب
شام، و تعجب باید نادیده گرفته شود.
بر این اساس، آبجو، به عنوان مردی که بیشترین شهرت را برای حفظ شود
مفسر غریزه عمومی.
من در زمان، می گوید: آبجو در توقف مطلوب، تاکسی صبح امروز، و من rattled
که فروش. چکمه (بلعیدم حسادت) می گوید: «هم I.
بافر می گوید: «هم من، اما می تواند هیچ کس را به مراقبت های که آیا او یا نه.
و آنچه در آن خواهم بود؟ "هرگونه پرسش Veneering.
من به شما اطمینان دهم، 'پاسخ آبجو در مورد هر کس دیگری به سخنرانی خود، به دنبال
پاسخ به، و دادن اولویت به نوعی درخت اقاقیا. "من به شما اطمینان دهم، چیزهایی بودند
رفتن برای یک آهنگ.
چیزهایی خوش تیپ، اما دلربا چیزی است. '
من شنیده ام این بعد از ظهر، می گوید: نوعی درخت اقاقیا.
آبجو التماس می دانم هم اکنون، می شود آن را منصفانه به درخواست مرد حرفه ای - در - زمین -
این - نفر - تا کنون - انجام - آمده - به - مانند - A - مجموع سر و صدا؟
(بخش آبجو برای تاکید است.)
ارسال پاسخ را نوعی درخت اقاقیا است که او قطعا مشورت شده بود، اما می تواند بدون نظر می دهد که
پرداخت کردن لایحه از فروش می رسد، و در نتیجه عدم اعتماد در نقض
فرض است که آن را از زندگی خود را فراتر از ابزار است.
اما چگونه، می گوید: Veneering، می تواند به مردم انجام این کار!
Hah!
است که بر روی همه دست احساس به یک شات در چشم گاو است.
مردم چگونه می توانند کار را انجام دهید!
شیمی تحلیلی که دور با شامپاین، به نظر می رسد بسیار اگر او می تواند
ایده بسیار خوب است که چگونه مردم آن، اگر او تا به حال ذهن را به آنها می دهد.
چگونه، می گوید: Veneering خانم، تخمگذار چنگال خود را به دست عقابی خود را با هم فشار دهید
در نوک انگشتان، و پرداختن به پدر که سفر سه هزار
مایل در هر هفته: چگونه یک مادر می تواند در نگاه
نوزاد خود، و می دانم که او فراتر از معنی شوهرش زندگی می کند، من نمی توانم تصور است.
یوجین نشان می دهد که خانم Lammle، که مادر نیست، هیچ کودک نگاه داشتند.
درست است، می گوید: Veneering خانم، اما اصل همان است.
چکمه روشن است که اصل همان است.
بنابراین بافر شده است.
این سرنوشت ناگوار بافر به علت صدمه بزند espousing آن است.
بقیه شرکت ملایم به این قضیه را که اصل است به دست آمد
، تا زمانی که بافر می گوید آن است که، هنگامی که بلافاصله سوفل مطرح می شود که
اصل همان است.
"، می گوید: پدر و سه صد و هفتاد و پنج من نمی فهمم
هزار پوند، - اگر این افراد صحبت از اشغال موقعیت بودن در
جامعه - که در جامعه بودند '
Veneering موظف است به اعتراف که آنها dined اینجا، و حتی از ازدواج
اینجا.
سپس من را درک نمی کنند، به دنبال پدر، چگونه زندگی خود را حتی فراتر از خود را
معنی می تواند آنها را به آنچه که کل سر و صدا نامیده می شوند به ارمغان بیاورد.
از آنجا که، همیشه وجود دارد چنین چیزی به عنوان تنظیم امور، در مورد
مردم هر ایستاده و در همه حال.
یوجین (که به نظر می رسد در حالت تاریک از suggestiveness باشد)، نشان می دهد،
"فرض کنید که شما به هیچ وجه و فراتر از آن زندگی می کنند؟
این بیش از حد غیر قابل تبدیل به پول نقد دولت از چیزهایی که برای پدر برای سرگرم.
خیلی ورشکسته دولت از چیزهایی که برای هر یک با هر عزت نفس را برای سرگرمی،
و جهانی است scouted.
اما، آن را به طوری شگفت انگیز است که چگونه مردم می توانند به کل سر و صدا، که همه
احساس محدود برای آن حساب ویژه. یکی از پدران می گوید:، جدول بازی.
یکی دیگر از پدران می گوید: «گمان بدون دانستن که حدس و گمان است
علم. چکمه می گوید: "اسب.
بانوی Tippins می گوید: طرفداران او، «دو میلادی است.
آقای Podsnap، گفت: چیزی است، به نظر او می گویند که او به عنوان ارائه
شرح زیر است. بسیار سرخ و بسیار عصبانی
'آیا از من می پرسند. من تمایل به هیچ بخشی را در بحث و گفتگو
این امور مردم است. منزجر شدن از این موضوع است.
این موضوع نفرت انگیز، موضوع توهین آمیز، موضوعی که من را مریض می کند، و
من - و با مورد علاقه خود را راست بازوی شکوفا می نوردد که دور همه چیز و
حل و فصل آن تا کنون، آقای Podsnap نوردد
این wretches نامناسبی غیر قابل توصیف است که فراتر از معنی خود زندگی کرده و رفته
کل سر و صدا، از جلو از جهان است.
یوجین، با تکیه به صندلی خود را رعایت آقای Podsnap با هتاک
صورت، و ممکن است در مورد به ارائه پیشنهاد جدید، زمانی که تجزیه مشهود است
در برخورد با درشکه چی.
درشکه چی آشکار هدف از آمدن در این شرکت با یک سینی نقره ای، به عنوان اینکه
قصد بر ساخت یک مجموعه برای همسر و خانواده اش؛ تحلیلی برش او را
کردن در میز کناری.
شکوه برتر، اگر نه لشکرکشی برتر، تحلیلی
غالب بیش از مردی که به عنوان چیزی خارج از جعبه است و درشکه چی، بازده خود را
سینی پایه دار، بازنشسته شکست خورد.
سپس، تحلیلی، و بررسی دقیق یک تکه کاغذ دراز کشیده بر روی سینی، با هوا
ادبی سانسور، و تنظیم آن می کند، وقت خود را در مورد رفتن به جدول با آن، و
ارائه آن آقای یوجین Wrayburn.
که بر روی ان Tippins دلپذیر با صدای بلند می گوید، خداوند صدراعظم استعفا داد! "
با منحرف و خونسردی از ویژگی های کندی - برای او می داند کنجکاوی افسونگر
همیشه جهانخوار - یوجین بهانه گرفتن از عینک را می سازد، پرداخت آن،
و خواندن این مقاله با دشواری، مدت ها پس از او دیده، آنچه بر روی آن نوشته شده است.
چه در جوهر مرطوب بر روی آن نوشته شده است، این است که: "سوختگی جوان.
منتظر؟ می گوید: یوجین بیش از شانه خود، در اعتماد به نفس، با تحلیلی.
منتظر تحلیلی در اعتماد به نفس پاسخ می گرداند.
یوجین به نظر می رسد ببخشید، نسبت به Veneering خانم، می رود، و جوان می یابد
سوختگی، کارمند مورتیمر، در درب سالن.
"شما به او را، آقا، به هر کجا که شما به من گفت، اگر او می آیند در حالی که شما و من
در، می گوید که نجیب زاده جوان با احتیاط، و با ایستادن بر روی نوک پا راه رفتن را زمزمه؛
و من او را به ارمغان آورد. '
"پسر شارپ. از کجا است؟ 'یوجین می پرسد.
او در تاکسی، سر، دم در.
من فکر کردم بهتر به او نشان می دهد، می بینید، اگر بتوان به کمک کرده و برای او یک تکان دادن
بیش از همه، مانند - تشبیه سوختگی شاید الهام گرفته از ظروف اطراف
شیرینی - Monge چسب. '
شارپ پسر دوباره برمی گرداند یوجین. من به او بروید.
می رود از سر راست، و در باهستگی تکیه اسلحه خود را در پنجره باز
تاکسی در انتظار، به نظر می رسد در عروسک آقای است که فضای خود را با او به ارمغان آورد،
و از عطر و بوی آن به نظر می رسد
آورده، برای راحتی حمل، در رم، بشکه.
حالا عروسک، از خواب بیدار "مه Wrayburn؟
Drection!
پانزده شیلینگ! '
پس از به دقت خواندن، ضایعات تیره رنگ کاغذ به دست او، و به دقت
بطرف خود کش آن را به جیب جلیقه اش، یوجین می گوید از پول شروع
incautiously توسط گفتن اولین شیلینگ
به دست آقای عروسک، که فورا آن را به تالارهای خارج از پنجره و در پایان با گفتن
پانزده شیلینگ روی صندلی. "او از یک سواری در پشت به صلیب Charing
تیز و پسر، و از او خلاص شدن از شر وجود دارد.
بازگشت به اتاق ناهار خوری، و این مساله برای یک لحظه در پشت صفحه نمایش در
درها، overhears یوجین، بالاتر از همهمه و جغ جغ یا تلق تلق کردن، Tippins عادلانه گفت: "من هستم
مرگ از او بخواهید آنچه را که او نامیده می شد!
آیا شما؟ mutters یوجین، پس شاید اگر شما می توانید از او بخواهید نه، شما مرد.
بنابراین من یک بانی خیر برای جامعه و رفتن.
قدم زدن و سیگار برگ، و من فکر می کنم این بیش از حد.
فکر می کنم این بیش از حد است. "
بنابراین، با چهره ای متفکر، می بیند که کلاه و ردای خود را نهان تحلیلی،
و راه خود می رود.
>