Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 10
پیشاهنگی OUT
و به همین ترتیب، خانم رن، گفت: آقای یوجین Wrayburn، من می توانم شما را قانع نیست به لباس
؟ من یک عروسک 'نه' پاسخ خانم رن snappishly؛ 'اگر شما
می خواهید یک، بروید و خرید در مغازه.
و فریبنده جوان goddaughter من، گفت: "آقای Wrayburn plaintively، در پایین
هرتفوردشایر - (Humbugshire شما، من فکر می کنم '
interposed خانم رن.)
- بر جای پای سرد عموم مردم قرار داده می شود و به مشتق ندارد
استفاده از آشنایی خصوصی با خیاط زنانه دادگاه؟
اگر آن را هر گونه سوء استفاده به طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید جذاب - و آه، پدرخوانده ارزشمند او
است! - پاسخ خانم رن، سیخ زنی او را در هوا با استفاده از سرنگ خود، به
که خیاط زنانه دادگاه می داند
کلاهبرداری های شما و منش شما، شما ممکن است او را از طریق پست بگویم، با تعریف من است.
خانم رن مشغول در محل کار خود را با نور شمع بود، و آقای Wrayburn، نیمی از سرگرم و
1/2 احسان، و همه بیکار و بی دست و پا، ایستاده بود نیمکت او را به دنبال در.
کودک مزاحم خانم رن در گوشه رسوایی عمیق، و برگزاری نمایشگاه
نفرت تمام برادر بزرگ در مرحله لرز از سجده از نوشیدنی.
'Ugh، شما پسر ننگین! بانگ زد: خانم رن، توسط صدای خود را به خود جلب
دندان قروچه، من آرزو می کنم همه آنها می خواهم کشویی حلق و بازی در تاس خود را در
معده!
هو کردن، کودک ستمکار! زنبور، بع بع، گوسفند سیاه و سفید! '
او همراه هر کدام از این سرزنش را با یک تمبر تهدید
پا، موجودی رنجور اعتراض با ناله است.
'پرداخت پنج شیلینگ را برای شما واقعا!
خانم رن اقدام چند ساعت شما فرض کنید که من هزینه به کسب 5 شیلینگ،
پسر بدنام - گریه Don't مانند آن، و یا من یک عروسک تو پرتابش می کنم.
پرداخت در واقع پنج شیلینگ خوب برای شما.
زیبا در راه بیش از، من فکر می کنم! من پنج رفتگر شیلینگ، را به
حمل شما در سبد خرید گرد و غبار است. "نه، نه، 'جایگزین، موجود مضحک است.
'لطفا!
خانم رن، نیمی از او به اندازه کافی برای شکستن قلب مادر، این پسر، گفت:
توسل به یوجین. "من آرزو می کنم من تا به حال او را هرگز.
واضح تر از دندان مار او خواهم بود، اگر او به عنوان کسل کننده به عنوان آب خندق نیست.
به او نگاه کنید. There'sa شی زیبا برای پدر و مادر
چشم! "
مطمئنا، در دولت خود را وابسته به خوک بدتر از (دست کم برای خوک خود را چاق کردن
guzzling، و خود را خوب به غذا خوردن)، او را به یک شیء زیبا برای هر چشم بود.
خانم رن، رتبه او را با شدت بزرگ گفت: "به muddling و کودک قدیمی swipey، '،
جا برای هیچ چیز جز به مشروب است که او را از بین میبرد حفظ، قرار داده و در
بطری شیشه ای بزرگ به عنوان یک چشم برای سایر
کودکان swipey الگوی خود را - اگر او بدون توجه به کبد او، او
هیچ یک برای مادرش 'بله. Deration، آه! نه 'گریه
موضوع از این سخنان خشمگین است.
آه انجام دهد و نه آه نمی دنبال خانم رن. این آه و آه انجام دهد.
و چرا؟ "را انجام خواهد داد بنابراین هر.
به نه.
دعا کنید! 'وجود دارد!' گفت: دوشیزه رن، پوشش چشم او
با دست خود. من نمی توانم تحمل به شما نگاه کنید.
بالا رفتن از پله ها و شال و کلاه سر گذاشتن من.
خودتان را در برخی از راه، پسر بد، و اتاق خود را به جای خود را به من
شرکت، برای یک نیم دقیقه.
اطاعت از او، او shambled، و یوجین Wrayburn دیدم اشک از میان بیرون آمدن
انگشتان این موجود کوچک را به عنوان او دست خود را در برابر چشمان خود نگه داشته.
او متأسف است، اما همدردی خود را به بی دقتی خود حرکت نمی کند تا هر کاری را انجام دهند، اما احساس
متاسفم.
من قصد دارم اپرای ایتالیایی سعی کنید در، خانم رن گفت: با در نظر گرفتن دور دست خود را پس از
در حالی که کمی، و خنده satirically برای مخفی کردن که او گریه کرده است؛ من باید ببینید
پشت خود را قبل از من، آقای Wrayburn.
اجازه بدهید من ابتدا شما بگویید، یک بار برای همه، که آن را بدون استفاده از بازدیدکننده داشته است پرداخت خود را به من است.
شما نمی خواهد آنچه شما می خواهید، من، نه، اگر نه شما انبر با شما به ارمغان آورد، به پاره
آن را.
آیا شما تا معاند در موضوع لباس یک عروسک برای طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید من؟
"آه! خانم رن با تکان دادن چانه اش بازگشت، من لجوج است.
و یا آدرس - است - و البته در مورد لباس یک عروسک است هر کدام که شما
دوست دارم. همراه و هدیه دادن آن!
اتهام تخریب او پشت آمده بود، و پشت سر او ایستاده با کلاه سر گذاشتن و
شال.
بهشون به من و به عقب بر گردیم به گوشه ای خود را، شما چیزی قدیمی شیطان! 'گفت: دوشیزه
رن، او را تبدیل و espied او. "نه، نه، من به کمک شما ندارد.
برو به گوشه خود، از این دقیقه!
انسان بدبخت، اسید ضعیفی بوده مالش پشت دست متزلزل خود را به سمت پایین از
مچ دست ها، حوصلگی به پست خود را از ننگ، اما نه بدون نگاه کنجکاو
در یوجین در حال عبور از کنار او، همراه با
آنچه به نظر می رسید که اگر آن را ممکن است عمل آرنج خود را، در صورت هر گونه اقدام از هر
اندام یا مفصل او بود واقعا به خواست او پاسخ داده است.
هیچ اطلاع خاصی از او به طور غریزی در حال سقوط به دور از
تماس ناپسند، یوجین، با تعریف تنبل و یا به دست رن، التماس ترک
برای روشن کردن سیگار برگ خود را، و رفتگان.
حالا شما پر تجمل پسر، گفت: "جنی، تکان دادن سر و کمی تاکید او
سبابه در بار او، 'تو انجا نشسته تا من دوباره.
شما جرات حرکت از گوشه خود را تنها برای یک لحظه در حالی که من رفته ام، و من
می دانم به همین دلیل است.
با استفاده از این اندرز، او منفجر شمع کار خود، می روم او را به نور
آتش سوزی، و با در نظر گرفتن کلید درب بزرگ خود را در جیب خود و چوب او را با چوب زیر بغل راه رفتن در خود
دست، راهپیمایی کردن.
یوجین به آرامی به سوی معبد lounged، سیگار کشیدن سیگار برگ خود را، اما دیدم بیشتر از
خیاط زنانه عروسک، از طریق تصادف از طرف خود را در گرفتن مقابل از خیابان است.
او lounged همراه moodily، و صلیب Charing به او نگاه متوقف شد، با عنوان
علاقه کمی در میان جمعیت به عنوان هر انسان ممکن است، و شد lounging دیگر، هنگامی که
غیر منتظره ترین شی گرفتار چشمان او.
یک شی از پسر بد جنی رن تلاش را تشکیل می دهند ذهن خود را به عبور از
جاده ها است.
عینک مسخره تر و ضعیف تر نسبت به ناپایدار ساختن این بدبخت tottering
sallies به جاده، و به عنوان اغلب متناوب دوباره، مظلوم توسط ترور
از وسایل نقلیه که راه درازی را خاموش و یا
در هیچ جایی، خیابان نمی توانست نشان داده شده است.
بارها و بارها، زمانی که این دوره کاملا روشن بود، او مجموعه ای، نیمی از راه را،
توصیف یک حلقه، تبدیل و دوباره رفت و هنگامی که او ممکن است در عبور و دوباره
نیم دوجین عبور بار.
سپس او را تحمل لرز در لبه آسفالت خیابان را، به دنبال و
دنبال کردن، در حالی که تعداد زیادی از مردم او را تکان دهد، و گذشتند، و به حالت کما رفت.
در طول زمان توسط نزد موفقیت بسیاری از تحریک، او دیگری را
سالی، یک حلقه دیگر، و همه به هم پای خود را در پیاده رو مقابل،
را ببینید یا تصور کنید چیزی بیرون آمدن، و دوباره به عقب تلو تلو خوردن.
وجود دارد، او را تحمل آمادگی اسپاسمودیک اگر برای یک جهش بزرگ، و در
آخرین آغاز دقیقا در همان لحظه اشتباه تصمیم می گیرند، و می توان غرش در توسط
رانندگان، و کوچک دوباره یک بار دیگر،
و ایستادن در در لرز نقطه ای قدیمی، با تمام دادرسی را از طریق رفتن
دوباره.
اظهار یوجین: به من برخورد، خونسردی، پس از تماشای او را برای چند دقیقه، که
دوست من به احتمال زیاد تا به جای پشت سر هم باشد در صورتی که او کسی است که انتصاب در دست است.
که با آن سخن گفتن او قدم، و در زمان هیچ فکر بیشتر او.
نوعی درخت اقاقیا در خانه بود که او را به اتاق، و تنها dined بودند.
یوجین به خود جلب کرد صندلی را به آتش که او شراب او و خواندن شب
کاغذ، آورده و شیشه ای، و آن را به خاطر رفاقت پر.
عزیزم مورتیمر، شما می توانید تصویر صریح صنعت قانع، reposing (در تاریخ
اعتباری) پس از کارگر فضیلت روز است. '
"عزیزم یوجین، شما تصویر صریح بطالت ناراضی نیست
reposing در تمام. کجا بوده است؟ "
، 'پاسخ Wrayburn، - در مورد شهر:' من شده اند.
من در برهه حاضر تبدیل شده است، با هدف مشاوره به شدت من
وکیل باهوش و محترم در موقعیت امور من است.
وکیل بسیار باهوش و احترام شما از افکار است که امور خود را
در راه بد، یوجین هستند.
هر چند که آیا، گفت: "یوجین روی ملاحظه، 'است که می تواند هوشمندانه گفت، در حال حاضر، از
امور یک سرویس گیرنده است که چیزی برای از دست دادن و چه کسی نمی تواند به
پرداخت، ممکن است باز به سوال.
شما را به دست یهودیان، یوجین کاهش یافته است.
بدهکار composedly مصرف شیشه ای خود را، داشتن بازگشتند: "پسر عزیزم،
قبلا به دست برخی از مسیحیان افتاده، من می توانم آن را با تحمل
فلسفه است. '
"من تا به حال مصاحبه ای به روز، یوجین، با یک یهودی، که به نظر می رسد مصمم به فشار
ما سخت است. کاملا Shylock با، و کاملا ایلخانی.
یهودی خاکستری سر و ریش خاکستری زیبا، قدیمی بیل، کلاه و لباس است. '
نیستند، گفت: "یوجین، این مساله در شیشه ای خود را، قطعا من نمی ارزش دوست آقای
هارون؟ '
او خواستار خود آقای Riah. توسط توسط، گفت: "اوژن، آن را به من می آید
خاطر داشته باشید که - بدون شک با یک میل غریزی او را به آغوش ما
کلیسای - من به او به نام هارون!
یوجین، یوجین، بازگشت نوعی درخت اقاقیا، مضحک تر از حد معمول هستند.
بگو: آنچه شما.
صرفا، همکار عزیزم، که من و شرافت و اسم و لذت بردن از سخن گفتن
آشنایی با ایلخانی که شما توصیف، و من او را به آدرس آقای
هارون، آن را به خاطر من به نظر می رسد، عبری، رسا، مناسب، و تعریف است.
با وجود که دلایل قوی برای آن می شود به نام او، آن را نمی ممکن است خود را
نام. '
گفت: نوعی درخت اقاقیا: "من معتقدم که شما absurdest انسان در روی زمین،
خنده. "نه در همه، من به شما اطمینان دهم.
آیا او به ذکر است که او به من می دانست؟
او نیست. او تنها گفت که او انتظار می رود که
پرداخت شده توسط شما خواهد شد. "که به نظر می رسد، یوجین با بسیاری اظهار
گرانش، 'شناخت من.
من امیدوارم که آن را ممکن است دوست ارزشمند آقای هارون، به شما حقیقت را بگو،
مورتیمر، من شک ندارم که او ممکن است تعصب علیه من داشته باشند.
من به شدت به او مظنون به داشتن دست در فعال دور لیز بود.
"همه چیز، بازگشت نوعی درخت اقاقیا بی صبرانه، به نظر می رسد، با مرگ و میر،
ما را به لیز دور.
"درباره شهر" به معنی لیز، فقط در حال حاضر، یوجین.
وکیل من، آیا می دانید، مشاهده یوجین، چرخش به دور مبلمان،
انسان را از بصیرت بی نهایت!
آیا آن، یوجین؟ 'بله این کار را کرد، مورتیمر.
و در عین حال، یوجین، شما می دانیم که شما برای او اهمیتی نمی دن.
یوجین Wrayburn رز، و دست خود را در جیب خود قرار داده است، ایستاد و با یک پا بر روی
سپر، تاب indolently و بدن خود به دنبال در آتش است.
پس از یک وقفه طولانی، او پاسخ داد: "من نمی دانم.
من باید به شما بگویم که اگر ما آن را برای اعطا در زمان بپرسید.
اما اگر شما مراقبت از او، خیلی بیشتر باید او را ترک می کنید به خودش است.
پس از دوباره مانند قبل متوقف شد، یوجین گفت: "من که نمی دانم، یا.
اما به من بگو.
آیا شما همیشه مشکل بنابراین در مورد هر چیزی را ببینید، همانطور که در مورد این ناپدید شدن
از لیزا؟ سوال من، برای کسب اطلاعات است.
"یوجین عزیز من، من آرزو می کنم که تا به حال!
سپس شما را نداشته باشند؟ خیلی.
شما تایید برداشت خود من است. آیا این نگاه کن که اگر من برای او اهمیت نداده ام؟
سوال من، برای کسب اطلاعات است.
'من به شما برای کسب اطلاعات خواستم، یوجین،' مورتیمر گفت: reproachfully.
پسر عزیز، من آن را می دانم، اما من می توانم آن را نمی دهد. من برای کسب اطلاعات تشنگی.
چه می توانم؟
اگر من در نظر گرفتن مشکل زیادی به بهبود او را به این معنا نیست که من برای او اهمیت می دهند،
معنی آن چیست؟ "اگر پیتر پیپر برداشت یک چهارم بوشل از ترشی
فلفل، که یک چهارم بوشل، "& C؟
اگرچه وی گفت که این پر زرق و برق، آن را با چهره بهت زده و کنجکاو گفت، اگر او به عنوان
در واقع نمی دانستم چه چیزی را باید از خود را.
به نظر می رسند به پایان است - نوعی درخت اقاقیا بود شروع به تعرض، زمانی که او در گرفتار
کلمات کلیدی: آه! آنها را در هم!
این دقیقا همان چیزی است که من قادر به انجام است.
چه بسیار حاد هستند، مورتیمر، در پیدا کردن جایگاه ضعیف من!
هنگامی که ما در مدرسه با هم بودند، من درس من در آخرین لحظه، روز به روز
و ذره ذره در حال حاضر ما در زندگی با هم، من بلند شدن درس من در همان
راه.
در کار حاضر من فراتر از این نمی کردم: - من در پیدا کردن لیز و خم
یعنی او را پیدا کنید، و هر گونه استفاده از پیدا کردن او که خود را ارائه کنند.
استفاده منصفانه یا به معنای ناپاک، همه به طور یکسان به من دارد.
من به شما - اطلاعات - به چه معنا است؟
وقتی که من او را ممکن است از شما درخواست - همچنین برای کسب اطلاعات - چه منظورم این است که در حال حاضر؟
اما این امر می باشد زودرس در این مرحله، و این شخصیت را از ذهن من نیست.
نوعی درخت اقاقیا تکان دادن سر خود را بیش از هوا که با دوست خود را برگزار جلو در نتیجه -
هوا به طوری whimsically باز و منطقی تقریبا به محروم آنچه او گفت:
ظاهر فرار - هنگام بر زدن بود
شنیده در درب بیرونی، و سپس مردد دست کشیدن، هر چند برخی از دست
groping برای مزاحم.
جوانان شاد از محله، گفت: "یوجین، که من باید
خوشحال می شود که قیر از این ارتفاع به کلیسا زیر، بدون هیچ مشکلی
مراسم متوسط، احتمالا تبدیل لامپ.
من در وظیفه به شب، و خواهیم دید که به درب.
دوست او به سختی به یاد سوسو زدن بی سابقه ای از عزم داشتند
که با او از پیدا کردن این دختر سخن گفته بود و که بود که او را با پژمرده
نفس از واژه های گفته شده، زمانی که اوژن
برگشتم، طلوع ننگین ترین سایه یک مرد، با تکان دادن از سر تا پا،
و در روغن و لکه کهنه لباس.
این آقا جالب، گفت: "یوجین، پسر - گاهی اوقات به جای تلاش
پسر، برای او دارای نقاط ضعف خود را - بانوی آشنایی من.
عزیزم مورتیمر - عروسک آقای.
یوجین به حال هیچ ایده چه نام او بود، دانستن خیاط زنانه کوچک می شود
فرض شده است، اما او با اعتماد به نفس آسان تحت اسم اول ارائه شده است که
انجمن های خود پیشنهاد شده است.
دنبال یوجین: من جمع آوری، مورتیمر عزیز من، به عنوان نوعی درخت اقاقیا خیره زشت و ناپسند
بازدید کننده، از نحوه عروسک آقای - که گاهی پیچیده - که او
خواسته ها را به برخی از ارتباطات را به من.
من به عروسک آقای ذکر است که من و تو از نظر اعتماد به نفس، و
درخواست عروسک آقای به توسعه دیدگاه های خود را در اینجا. '
جسم رنجور که با نگه داشتن کلاه خود، یوجین چه باقی مانده خجالت
ظریفانه پرتاب آن به درب، قرار داده و او را در یک صندلی.
خواهد بود لازم است، من فکر می کنم، او مشاهده کرد، به باد عروسک آقای، قبل از
هر چیزی به هر منظور و مقصودی فانی را می توان از او کردم.
براندی، آقای عروسک، یا -؟ '
Threepenn'orth رم، گفت: "عروسک آقای. مقدار عاقلانه کوچکی از روح
او را در یک شیشه شراب داده شد، و او شروع به انتقال آن به دهان خود را با انواع
از falterings و gyrations در جاده ها.
اعصاب آقای عروسک، اظهار داشت: "یوجین به نوعی درخت اقاقیا، '، بطور قابل توجهی unstrung.
و من از آن می پنداشتند در کل مصلحت را به ضد عفونی کردن عروسک آقای.
او در زمان بیل را از رنده، خاکستر زندگی می کنند را بر روی آن پاشیده، و از
یک جعبه در دودکش قطعه در زمان pastiles چند که او بر آنها تعیین می کنند و پس از آن،
با خونسردی بزرگ شروع به placidly تکان دادن
بیل در مقابل عروسک آقای، تا او را از شرکت خود را قطع.
خداوند برکت روح من، یوجین! 'گریه نوعی درخت اقاقیا، خنده دوباره دیوانه
همکار شما هستند!
چرا این جانور می آیند می بینید؟ 'ما باید بشنوند، گفت: Wrayburn، بسیار
ناظر صورت خود را با آن است. حالا پس از آن.
صحبت کردن.
نترس. بیان کسب و کار شما، عروسک.
مه Wrayburn! 'گفت: بازدید کنندگان، نسبتا ضخیم و huskily.
'-' TIS مه Wrayburn، نمی باشد. '
با خیره احمقانه است. "البته از آن است.
به من نگاه کن. آیا شما می خواهید؟
عروسک آقای سقوط در صندلی خود را، و کمرنگ گفت: رم Threepenn'orth.
آیا شما به نفع، عزیز مورتیمر من انجام دهید، به باد عروسک آقای دوباره گفت:
یوجین.
"من با بخور اشغال شده است. مقدار مشابه را به او ریخته می شد
شیشه، و او آن را به لب خود را به شیوه های مشابه غیر مستقیم.
پس از آن نوشیده، عروسک آقای، با یک ترس آشکار در حال اجرا کردن دوباره مگر آنکه ساخته شده
عجله، اقدام به کسب و کار. 'مه Wrayburn.
سعی کردم به تو اشاره کردن، اما شما می توانید.
شما میخواهید drection. شما می خواهید t'know جایی که او زندگی می کند.
»یوجین پاسخ شما از مه Wrayburn کاری انجام دهید؟ با یک نگاه دوست خود،
به سوال sternly به: "من انجام دهد.
من مرد استروژن، گفت: "عروسک آقای، تلاش خود را بر روی سینه شکست دادن، اما آوردن
دست خود را بر اطراف چشم او را داشت، ER آن را انجام دهد.
من ER مرد ER آن را انجام دهد.
تو از چیست؟ مرد به انجام این کار؟ 'خواستار یوجین، هنوز sternly.
استروژن را تا که drection. 'آیا شما آن را کردم؟
با پر زحمت ترین تلاش در غرور و عزت، عروسک آقای سر او را برای برخی از نورد
زمان، بیداری بالاترین انتظارات، و پس از آن پاسخ داده، که اگر آن را
شاد ترین نکته ای که احتمالا می توان از او انتظار می رود: 'تعداد'
شما چه معنی و سپس؟
عروسک آقای سقوط در drowsiest وجه پس از پیروزی خود را در اواخر فکری،
پاسخ داد:. رم Threepenn'orth "او را به باد تا دوباره عزیزم مورتیمر، گفت:
Wrayburn. "او باد.
یوجین، یوجین، نوعی درخت اقاقیا با صدای کم خواست، او به عنوان پیروی می تواند شما را به خم شدن
استفاده از چنین ابزاری را به عنوان این؟
من گفتم، پاسخ، ساخته شده که با سوسو زدن سابق تعیین شده است، که من
او از پیدا کردن به هر وسیله، عادلانه یا ناپاک.
این ناپاک، و من آنها را - اگر من نخستین وسوسه شکستن سر آقای
عروسک با fumigator. آیا می توانید جهت کسب می کنید؟
آیا شما چیست؟
ارسالی ندارد! در صورتی که آنچه شما می آیند، می گویند که چگونه
شما می خواهید. ده شیلینگ - Threepenn'orths رم، گفت:
عروسک آقای.
'شما باید آن را داشته باشند' پانزده شیلینگ - Threepenn'orths رم،
گفت: عروسک آقای، و تلاش خود را سفت.
شما باید آن را داشته باشند.
توقف در آن است. چگونه جهت شما صحبت می کنید به شما
؟ '' من مرد استروژن، گفت: "عروسک آقای، با عظمت،
"ER آن را دریافت کند، آقا.
چگونه خواهد بود آن را به شما، من شما را بپرسم؟ "من بد استفاده مجزا اعلام می کند، گفت:" عروسک آقای.
منفجر t'night صبح است. نام نام.
او پول نعنا، آقا، می ایستد و رم Threepenn'orth.
"دریافت دوباره یوجین، ضربه زدن با سر لرزان خود را با بیل آتش، آن را به عنوان
غرق در پستان او.
چه آینده می آید؟
تلاش وقار خود را جمع آوری، اما، به عنوان آن بودند، حذف
نیم یک دوجین تکه از خودش در حالی که او بیهوده سعی به بلند کردن یک عروسک آقای،
نوسان دار سر خود را از سمتی به سمت دیگر،
پرسشنامه خود را با آنچه او تصور می شود یک لبخند مغرور و در نظر گرفته
نگاه تحقیرآمیز. او بر من به عنوان فرزند صرف نظر می رسد، آقا.
من فرزند صرف، آقا.
مرد. استعداد مرد. Lerrers عبور EM میان.
lerrers پستچی. آسان برای انسان استعداد استروژن drection، به عنوان
drection خود کرد. '
آن، گفت: "یوجین اضافه کردن بسیار از صمیم قلب خواهان تحت نفس خود، - شما ادم بی شعور و کودن یا شهوانی
آن، و آوردن آن به من اینجا را، و کسب پول برای شصت threepenn'orths از رم،
و نوشیدن همه آنها را، یکی بالای دیگری، و نوشیدن خود را با همه ممکن است مرده
اکسپدیشن. '
بند دوم از این دستورالعمل خاص او خطاب به آتش، به عنوان
او آن را داد خاکستر او را از آن گرفته شده بود، و به جای بیل.
عروسک آقای کشف بسیار غیر منتظره است که او تا به حال بوده است را لرزاند
توهین نوعی درخت اقاقیا، و اظهار داشت تمایل خود را به آن را داشته باشد با او بر
نقطه، و نادیده گرفتن او را به در بر
شرایط لیبرال مستقل به halfpenny.
عروسک آقای سپس سقوط یک گریه، و پس از آن به نمایش گذاشته تمایل به خواب رفتن.
این گذشته به عنوان تظاهر به مراتب بیشتر نگران کننده، به دلیل آن تهدید خود را
اقامت طولانی مدت در محل، مستلزم اقدامات شدید.
یوجین فرسوده کلاه خود را برداشت تا با انبرک، آن را بر سر او کف زدند، و با در نظر گرفتن
او یقه - این همه در طول بازو - او انجام پایین پله ها و خارج
از حوزه ها را به خیابان فلیت است.
وجود دارد، او تبدیل چهره خود را به سمت غرب، و او را ترک کرد.
وقتی او از آنجا به پشت، نوعی درخت اقاقیا ایستاده بر آتش، brooding به اندازه کافی
کم روحیه شیوه.
من تو دست من عروسک آقای شستن از نظر جسمی - گفت: "یوجین، و دوباره با تو باشم
به طور مستقیم، مورتیمر.
من خیلی ترجیح می دهند، retorted مورتیمر، شستن خود را در دست های خود را از عروسک آقای،
است. از نظر اخلاقی، یوجین 'پس من، گفت: "یوجین؛ اما شما می بینید،
پسر عزیزم، من نمی تواند بدون او.
او در یک یا دو دقیقه صندلی خود را از سر گرفت، کاملا به طور معمول اعتنا و بسیج
دوستان خود را در داشتن دقت فرار دلاوری از بازدید کننده های عضلانی خود را.
من می توانم در این موضوع خوشحال نمی شود، گفت: مورتیمر، جمع و جور کردن.
شما می توانید موضوع تقریبا هر سرگرم کننده برای من، یوجین، اما نه این.
خوب! 'گریه یوجین، من کمی شرم از آن خودم، و به همین دلیل به ما اجازه
تغییر موضوع است. 'است تا deplorably underhanded شده، گفت:
مورتیمر.
'از آن است که نالایق از شما، این تنظیمات بر پیشاهنگ شرم آور است.
ما این موضوع را تغییر داده اند! بانگ زد: یوجین، ظریفانه.
"ما یک در آن کلمه، پیشاهنگ یافت می شود.
مانند: صبر، بر روی نمای بخاری frowning در عروسک نیست، اما نشستن، و من
شما چیزی است که شما واقعا سرگرم کننده را پیدا خواهد کرد.
نگاهی سیگار.
نگاه کن در این معدن. نور - رسم یک پف - تنفس
بیرون راندن - از آن می رود وجود دارد - عروسک آن - رفته - است. و در حال از دست رفته شما یک مرد را دوباره
موضوع خود، گفت: "مورتیمر، پس از یک سیگار برگ، نور و آرامش خود را
با صدای پف حرکت دادن یا دو، پیشاهنگی بود، یوجین "دقیقا.
آن خنده اور است که من هرگز پس از تاریک، اما من خودم حضور داشتند، همواره با نمی باشد.
یک پیشاهنگ، و اغلب توسط دو؟
نوعی درخت اقاقیا سیگار برگ خود را از لبان خود را با تعجب گرفت و نگاه دوست خود را، به عنوان اگر
با سوء ظن نهفته وجود دارد که باید شوخی یا معنای پنهان در کلمات خود.
افتخار من، نه، گفت: Wrayburn، پاسخ به نگاه و لبخند بر لب سردستی؛
من فرض خود را به طوری، اما در افتخار من، هیچ جای تعجب نیست.
من می گویم منظورم چیست.
من هرگز پس از تاریک، اما من خودم در وضعیت مضحک بودن
به دنبال و مشاهده از راه دور، همیشه توسط یک پیشاهنگ، و اغلب توسط دو. "
'آیا شما مطمئن هستید، یوجین؟
مطمئن هستم؟ پسر عزیزم، همیشه یکسان است.
اما هیچ پروسه در مقابل شما وجود دارد. تنها یهودیان را تهدید می کند.
آنها هیچ کاری انجام نداده اند.
علاوه بر این، آنها می دانند که در آن به شما در پیدا کردن و و من به شما نمایندگی.
چرا مشکل؟
"رعایت ذهن قانونی اظهار داشت:" یوجین، چرخش به دور مبلمان دوباره، با
هوای جذبه تنبل.
مشاهده دست دایر، یکسان سازی خود به آنچه که آن را در کار می کند، - و یا به کار خود
، اگر کسی آن را انجام دهد.
وکیل محترم، این است که نه.
مدرسه در خارج از کشور. "مدرسه؟
"آی! گاهی اوقات مدرسه و دانش آموز
هر دو در خارج از کشور است.
چرا، چگونه به زودی شما را در غیاب من زنگ زدگی! شما هنوز رتبهدهی نشده است؟
آن دسته از همراهان که یک شب. پیشاهنگی صحبت از آنها، مثل من انجام
افتخار حضور به من پس از تاریک.
چه مدت است این است؟ پرسید: "نوعی درخت اقاقیا، مخالفت با چهره ای جدی به
از دوست خود بخندید. "من دستگیری آن در جریان بوده است، تا کنون
از یک فرد خاص رفت.
احتمالا آن شده بود در برخی از زمان کمی قبل از من آن را متوجه شده است که را
آن را به آن زمان. 'آیا شما فکر می کنند فرض کنید که می خواهید به
inveigled او دور؟
عزیزم مورتیمر، شما می دانید که ماهیت جذب مشاغل حرفه ای من؛
واقعا اوقات فراغت را به فکر کردن در مورد آن نداشته است.
"آیا شما آنها را پرسید که چه می خواهند؟
آیا اعتراض؟ 'چرا باید از آنها بپرسید که چه می خواهند، عزیز
همکار، زمانی که من بی تفاوت آنها چه می خواهند؟
چرا باید اعتراض بیان می شوند، زمانی که من اعتراض؟
شما در بی پروا ترین خلق و خوی شما هستند.
اما شما به نام وضعیت فقط در حال حاضر، یکی از مضحک و اکثر مردان اعتراض به آن،
حتی آنهایی که کاملا بی تفاوت نسبت به هر چیز دیگری.
'شما افسون من، مورتیمر، با خواندن خود را از نقاط ضعف من.
(توسط، که بسیار کلمه، خواندن، در استفاده از انتقادی خود، همیشه به من فریبندگی.
خواندن بازیگر زن خدمتکار، خواندن یک رقاص از سرنا، خواننده
خواندن یک ترانه، خواندن یک نقاش دریایی از دریا، کتری درام
خواندن از گذشت کلام، عباراتی هستند همیشه جوان و لذت بخش است.)
ذکر ادراک خود را از نقاط ضعف من است.
من را به ضعف از اعتراض به اشغال یک موقعیت مضحک خود، و در نتیجه
موقعیت انتقال من به پیشاهنگی.
من آرزو می کنم، یوجین، شما می توانید کمی بیشتر به صراحت پرسید و به سادگی صحبت می کنند، اگر آن را تنها
از توجه به احساس من کمتر در سهولت شما انجام دهد.
سپس به سادگی و صراحت پرسید، مورتیمر، سیخک مدرسه به جنون است.
من را از مدرسه خیلی مسخره است، و به همین ترتیب ساخته شده مضحک آگاه، که من
ببینید که او خونکسی را بجوش اوردن و اخم در هر منفذ که زمانی که از یکدیگر عبور می کنیم.
اشغال مهربان آرامش از زندگی من بوده است، از آنجایی که من در baulked شد
شیوه های غیر ضروری را به یاد آورند. راحتی غیر قابل بیان از مشتق
آن است.
بنابراین من آن را انجام دهید: من قدم زدن پس از تاریکی هوا کمی راه، قدم زدن، نگاه در یک پنجره
و furtively برای مدرسه.
دیر یا زود، من درک مدرسه در تماشا و گاه
همراه با مردمک چشم امید خود را oftener، مردمک، کمتر است.
که مطمئن از تماشای به من، من او را دچار وسوسه کردن، بیش از همه در لندن.
یک شب من به شرق، یکی دیگر از شمال شب، در چند شب من به دور قطب نما.
گاهی اوقات، من میرم، گاهی اوقات، من در کابین ادامه، تخلیه جیب
مدرسه که در کابین های زیر است. مطالعه و مغلق بدون
معابر در طول روز است.
با استفاده از رمز و راز ونیزی من به دنبال آن معابر بدون در شب، به آنها سر خوردن
با استفاده از دادگاه های تاریک، دچار وسوسه کردن مدرسه به دنبال، به نوبه خود به طور ناگهانی، و
گرفتن او قبل از اینکه او می تواند عقب نشینی.
سپس با آن مواجه هستیم یک دیگر، و من او را عبور از وجود او بی اطلاع، و او تحت
سنگ زنی رنج و عذاب است.
به همین ترتیب، من راه رفتن در سرعت پایین یک خیابان کوتاه، به سرعت در حال این گوشه میمیره، به نوبه خود و
از نظر او، به سرعت در حال تبدیل است.
من گرفتن او را در پست های آینده، دوباره او را به عنوان بی اطلاع از وجود او عبور می کند، و دوباره او
دچار سنگ زنی رنج و عذاب است.
شب بعد از شب ناامیدی خود بسیار جدی است، اما امیدواریم چشمه های ابدی در
مدرسه ای پستان، و او به من به شرح زیر دوباره به فردا.
بنابراین من لذت بردن لذت از تعقیب و مشتق سود زیادی از سالم
ورزش.
وقتی که من لذت تعقیب برخوردار نیستند، برای هر چیزی من می دانم که او در ساعتهای
دروازه معبد تمام شب است. '
نوعی درخت اقاقیا، که آن را شنیده بود با مشاهده: 'این یک داستان فوق العاده،
توجه جدی. "من آن را دوست ندارم.
شما با حرارت کمی هم میهنان گرامی، گفت: "یوجین؛ شما بیش از حد کم تحرک بوده است.
بیا و لذت بردن از لذت تعقیب 'آیا شما معنی است که شما باور دارم که او
تماشای در حال حاضر؟
من کوچکترین شکی وجود ندارد. 'آیا شما او را دیده به شب؟
"من را فراموش کرده به دنبال او وقتی که من از گذشته بود، یوجین با calmest بازگشت
بی تفاوتی، اما من به جرات گفت که او وجود دارد.
بیا! ورزشکار بریتانیا و لذت بردن از
لذت از تعقیب. این خوبی را به شما انجام خواهد داد.
نوعی درخت اقاقیا تردیدی، اما، بازده به کنجکاوی خود را، گل رز است.
«براوو! 'گریه یوجین، بیش از حد بالا است. یا، اگر Yoicks در نگهداری بهتر باشد،
در نظر بگیرید که من گفتم Yoicks.
نگاهی به پای خود، مورتیمر، ما باید چکمه های خود را امتحان کنید.
وقتی که شما آماده شود، من - نیاز من با یک هو Chivey هی می گویند، و نیز با گوش دادن
به جلو، گوش دادن به جلو، زود؟ '
چیزی شما را جدی؟ "به مورتیمر گفت، خنده از طریق گرانش خود را.
"من همیشه جدی است، اما فقط در حال حاضر، من کمی با این واقعیت با شکوه به کار می برد، بسیار هیجان زده هستیم که
باد جنوب و آسمان ابری اعلام شب شکار.
آماده ای؟
پس. لامپ را خاموش کنیم و در را بست و میدان را.
به یوجین خواستار به عنوان دو نفر از دوستانتان در خارج از معبد به خیابان های عمومی منتقل
با نشان دادن حمایت مودب است که در آن جهت مورتیمر اجرا کنید
باشد؟
یک کشور نسبتا سخت و دشوار در مورد Bethnal سبز وجود دارد، گفت: "یوجین، و ما باید
در این راستا به تازگی گرفته شده نیست. نظر خود را از Bethnal سبز چیست؟
مورتیمر موافقت Bethnal سبز، و آنها که به سمت شرق.
در حال حاضر، هنگامی که ما به حیاط کلیسا سنت پل، "دنبال یوجین می کنیم با تنبلی حرکت کردن
هنرمندانه، و من شما مدرسه نشان می دهد.
اما، هر دو آنها او را دیدم، قبل از آنها به تنهایی، و سرقت بعد از آنها در
سایه از خانه، در طرف مقابل از این راه است.
باد خود را گفت: "یوجین، برای من به طور مستقیم.
آیا آن را به شما رخ می دهد که پسران حالیکه به بازی "چرخ چرخ" انگلستان آغاز خواهد شد در خراب
آموزش و پرورش نور، در صورتی که این طولانی طول می کشد؟
مدرسه می تواند شرکت را به من و پسران.
باد خود را؟ من!
در چه نرخ رفت، نفس کشیدن در مدرسه، و او چگونه سپس lounged و به
loitered، برای قرار دادن صبر خود را به نوع دیگری از پوشیدن چه مضحک راه او
با هیچ شیء دیگر بر روی زمین نسبت به زمان
نا امید و مجازات او را، و چگونه او را پوشیده هر قطعه از نبوغ که
شوخ طبعی عجیب و غریب خود را می تواند تدبیر، همه این نوعی درخت اقاقیا که اشاره شد، با احساس
در کمال تعجب می بینند که بی دقتی مرد
خیلی با احتیاط، و بیکار مرد می تواند مشکل بسیار است.
تاریخ و زمان آخرین در، به دور در ساعت سوم از لذت تعقیب، وقتی که او آورده
های فقیر *** دور بدبخت دوباره به شهر، او پیچیده مورتیمر چند تاریک
ورودی، او را به یک مربع کوچک پیچیده
دادگاه پیچیده او را دور نوک تیز، و آنها تقریبا برابر برادلی سنگ مزار زد.
و می بینید، به من گفت، مورتیمر، اظهار داشت یوجین با صدای بلند با بیشترین
خنکی، به عنوان اینکه هیچ کس در داخل جلسه به خودی خود وجود دارد عبارتند از: "و شما ببینید.
من گفت: - تحت سنگ زنی رنج و عذاب است.
بیش از حد قوی بود نه یک عبارت به مناسبت.
به دنبال شکار و شکارچی، گیج، پوشیده شده، با خستگی از
امید معوق و مصرف نفرت و خشم در چهره اش، حرف سفید، وحشی چشم،
در گل ولای کشیدن مودار، seamed شده با حسادت و
خشم، و شکنجه خود را با این اعتقاد که او نشان داد آن را تمام و آنها
exulted در آن، او آنها را در تاریکی می رفت، مانند یک سر نحیف معلق در هوا:
تا به طور کامل قدرت بیان خود را لغو چهره خود.
مورتیمر نوعی درخت اقاقیا یک مرد فوق العاده حساس نیست، اما این
چهره او را تحت تاثیر قرار داد.
او از آن صحبت کرد بیش از یک بار بر روی باقی مانده از راه، و بیش از
یک بار زمانی که به خانه آنها.
آنها به عابد در اتاق خود بوده است دو یا سه ساعت، هنگامی که یوجین بود
تا حدودی با شنیدن گام رفتن در مورد بیدار شده است، و به طور کامل با دیدن بیدار شد
نوعی درخت اقاقیا ایستاده در کنار تخت او.
"هیچ چیز اشتباه است، مورتیمر 'شماره'
چه تصور شما قرار می گیرد، سپس، برای راه رفتن در شب؟
"من به طرز وحشیانه ای بیدار هستم.
چگونه می آید که در مورد من تعجب می کنم! "یوجین، من می توانم دید که از دست دادن نیست
چهره شخص است. "فرد!" یوجین با خنده نور گفت: "من
می توانید.
و روشن، و به خواب رفت دوباره.
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 11
تاریکی
نه خوابی برای سنگ مزار برادلی در آن شب بود که یوجین Wrayburn تبدیل
به راحتی در بستر خود، نه خوابی برای خانم Peecher کمی وجود دارد.
برادلی مصرف ساعت های تنهایی، و خود را در شکار جایی که مصرف
رقیب بافی بی دقت خود غیر روحانی رویای کمی خانم Peecher آنها را پوشیده دور به گوش دادن
برای بازگشت به خانه استاد از او
قلب، و در sorrowfully presaging که بسیار کثیف با او بود.
با این حال بیشتر amiss با او بود از سادگی چیده خانم Peecher جعبه کوچک کار
افکار، مجهز به هیچ رفتگی تیره و تاریک است، می تواند نگه دارید.
، دولت مرد مرگبار بود.
حالت انسان مرگبار بود، و او آن را می دانستند.
بیشتر، او تحریک شده، با یک نوع لذت منحرف شبیه به که بیمار
انسان گاهی اوقات در تحریک زخم بر بدن او است.
گره خورده است تا در تمام طول روز با نشان دادن نظم خود را بر او، رام به عملکرد خود
روال معمول از ترفند های آموزشی، توسط جمعیت gabbling محاصره، او شل در شب شکست
مانند بد اهلی حیوانات وحشی است.
محدودیتی روزانه خود، آن را جبران خود را نه، مشکل او بود، برای دادن
نگاه نسبت به دولت خود را در شب، و به آزادی وجود آن زیاده روی است.
اگر جنایتکاران بزرگ به حقیقت - که به جنایتکاران بزرگ، انجام می دهند - آنها گفت:
می بسیار به ندرت از مبارزات خود را در برابر جرم به.
مبارزات خود را به سمت آن هستند.
آنها با امواج مخالف بوفه، برای به دست آوردن ساحل خونین، از آن به عقب رفتن نیست.
این مرد کاملا درک است که او را رقیب خود را با قویترین خود متنفر و
بدترین نیروهای، و اگر او را دادن دنبال به لیز Hexam، او این کار هرگز
خدمت خود را با او می شود، و یا در خدمت او.
تمام درد خود را به پایان برده شد که او ممکن است بخور دادن خود را با نزد
چهره منفور در شرکت و به نفع او، در محل خود را پنهان.
و او می دانست چه او اگر او عمل می کنند که او می دانست که خود را
مادر او متحمل شده بود.
اعطا شده، که او ممکن است لازم به بیان اشاره به برگزار نمی شود
خود حقیقت آشنا بیش از دیگر.
او می دانست که به همان اندازه که او به تغذیه خشم و نفرت خود را، و او انباشته
تحریک و توجیه خود، در حال ساخته ورزش شبانه
یوجین بی پروا و گستاخ.
اینکه همه، - و هنوز هم همیشه با استقامت بی نهایت، درد، و
پشتکار، می تواند روح تاریک کجا شک خود را به او رفت؟
گیج، برافروخته و خسته، او در مقابل دروازه معبد درنگ هنگامی که آن را
بسته در Wrayburn و درخت اقاقیا، بحث با خودش باید از او به خانه که
زمان و یا باید از او تماشا دیگر.
در حسادت خود را با این ایده ثابت که Wrayburn در راز بود برخوردار، اگر آن
در مجموع از contriving خود، برادلی به عنوان اعتماد به نفس به گرفتن بهتر از
او در آخرین sullenly چسبیده به او، به عنوان
و اغلب به حال بوده است - - او را بوده است از تسلط هر قطعه از مطالعه در راه
حرفه خود را با روند آهسته و مداوم مانند.
یک مرد از احساسات سریع و هوش تنبل، که به او خدمت کرده بود اغلب و
باید او را به خدمت می کنند.
سوء ظن به او گذشتند او را در راهرو با چشمان خود را بر دروازه معبد استراحت،
که شاید او حتی در آن مجموعه ای از اتاق پنهان شد.
این امر دلیل دیگری برای پیاده روی های بی هدف Wrayburn، ارائه و از آن ممکن است
باشد.
او از آن فکر کرد و به فکر از آن را تا زمانی که مصمم به سرقت از پله ها بالا، اگر
دروازه بان خواهد او را از طریق اجازه و گوش دادن است.
بنابراین، سر نحیف در هوا flitted در سراسر جاده ها، معلق مانند شبح
یکی از سران سابقا بر همسایه وکلای معبد اهتزاز درآمده، و متوقف قبل از
نگهبان.
نگهبان در آن نگاه کرد و پرسید: "که برای
آقای Wrayburn. 'این خیلی دیر است.'
او با آقای نوعی درخت اقاقیا آمد، من می دانم، در نزدیکی پس از دو ساعت قبل.
اما اگر او به رختخواب رفته، من مقاله خود را در نامه جعبه قرار داده است.
از من انتظار می رود.
نگهبان گفت: نه بیشتر، اما دروازه را باز کرد، هر چند نه به doubtfully.
دیدن، با این حال، این که بازدید کننده به راست و به سرعت در مسیر درست رفت،
او راضی به نظر می رسید.
سر نحیف شناور تا پله های تاریک، آرام فرود آمد و نزدیکتر به
طبقه در خارج از درب بیرونی از مجلس.
درهای اتاق در داخل، به نظر می رسد که باید ایستاده باز.
اشعه از نور شمع از یکی از آنها وجود دارد، و صدا از یک رد پا وجود دارد
رفتن در مورد.
دو صدای وجود دارد. کلماتی که آنها ادا نمی شد
تفاوت، اما آنها هر دو صدای مردان است.
در چند لحظه صدای ساکت و آروم، و هیچ صدای گام وجود دارد، و
نور درونی رفت.
اگر نوعی درخت اقاقیا را دیده اند، چهره ای که او را بیدار نگه داشته، خیره و گوش دادن در
تاریکی در خارج از خانه او از آن صحبت کرد، او ممکن است کمتر متمایل به
خواب، از طریق باقی مانده از شب.
وجود ندارد، گفت: "برادلی، اما او ممکن است.
سر به وجود آمد به قد سابق خود را از زمین، شناور پایین پله مورد
دوباره، و به سمت دروازه گذشت.
مرد ایستاده بود وجود دارد، در گفتگو کردن با نگهبان.
اوه! گفت: "نگهبان. 'در اینجا!
ادراکی خود را به سابقه، برادلی نگاه از نگهبان
مرد است.
این مرد در حال ترک یک نامه را برای آقای نوعی درخت اقاقیا، نگهبان توضیح داده شده، نشان
آن را در دست دارد و من ذکر است که یک فرد فقط به آقای نوعی درخت اقاقیا رفته
اتاق.
این ممکن است کسب و کار شاید 'نه، گفت: "برادلی، زود گذر است در مرد،
بود که یک غریبه به او است.
نه، مرد موافقت در راه عبوس؛ حرف من - آن دختر من نوشت، اما
معدن - در مورد کسب و کار من است، و کسب و کار من این است که کسب و کار هیچ کس دیگری نیست.
همانطور که برادلی در دروازه با پای مردد به تصویب رساند، او شنیده ام در پشت بسته
او را، و گام از مردی که بعد از او را شنید.
'' من Scuse، گفت: "مرد که به نظر می رسد نوشیدن و نه تصادفا در
او را نسبت به او را لمس کرد، به جلب توجه کرد: «اما ممکن است شما را آشنا
با فرماندار دومی؟
با چه کسی؟ پرسید: "برادلی است. با بازگشت مرد، با اشاره به عقب
بر شانه راست خود را با انگشت شست راست خود، فرماندار دومی؟ '
"من نمی دانم منظور شما چیست.
"چرا در اینجا نگاه کنید، hooking پیشنهاد خود را بر روی انگشت دست چپ خود را با انگشت نشان
از حق خود است. دو فرمانداران وجود دارد، وجود ندارد؟
یک و یک، دو - نوعی درخت اقاقیا وکیل، انگشت اول من، او یکی، او نمی باشد؟
خب، ممکن است شما را با انگشت وسط من، دیگری آشنا "؟
من می دانم که کاملا از او، گفت: "برادلی، با اخم و نگاه از راه دور
قبل از او، می خواهم بدانم Hooroar '.' گریه مرد.
فرماندار Hooroar دومی دومی.
Hooroar فرماندار T'otherest! من راه خود را از فکر هستم.
آیا چنین سر و صدا در این ساعت مرده را از شب را ندارد.
چه چیزی شما در مورد صحبت کردن؟
'نگاه اینجا، T'otherest فرماندار،' پاسخ انسان، تبدیل شدن به hoarsely محرمانه.
فرماندار دومی او همیشه جوک خود agin من به شوخی به دلیل، به اعتقاد من، به من
یک مرد صادقانه می شود زندگی من عرق از پیشانی من.
به او است، و او کار را انجام ندهید.
این است که به من؟ "T'otherest فرماندار، 'بازگشت مرد در
تن از معصومیت مجروح، اگر شما اهمیتی نمی دهند به گوش نه بیشتر، هیچ نمی شنوند.
شما آن را آغاز کرده است.
شما گفته اید، و likeways نشان داد بسیار ساده است، شما به هیچ وجه دوستانه به او warn't آن.
اما من به دنبال شرکت من و نه نظر من به هیچ کس مجبور.
من یک مرد صادق، که آنچه که من هستم.
من در بارانداز در هر نقطه - من اهمیتی نمی دهند که در آن - و من می گوید، "پروردگار من، من صادق هستم
مرد است. "
مرا در جعبه شاهد در هر نقطه - من اهمیتی نمی دهند که در آن - و من به او می گوید:
سیادت، و من این کتاب را بوسه. من کت و کاف من بوسه نیست، من بوسه
کتاب. '
آن را در احترام به این توصیفات قوی به شخصیت نیست، همانطور که خود را در
ریخته گری بی قرار در مورد به هیچ وجه یا کمک در جهت کشف که در آن او بود
متمرکز شده است، که سنگ مزار برادلی پاسخ داد: "شما نیاز به گرفتن جرم نیست.
من معنی نیست که برای متوقف کردن تو. شما بیش از حد - با صدای بلند در خیابان باز است؛
تمام شد.
'' فرماندار Totherest Riderhood آقای mollified و مرموز، '،' پاسخ
می دانم که WOT آن است که با صدای بلند، و WOT من می دانم آن است که باشد نرم است.
Nat'rally من انجام دهد.
این امر می تواند جای تعجب اگر من، نه به نام Chris'en راجر، که آن را در زمان
arter پدر خود من، که آن را از پدر خود گرفت، هر چند که از میله fam'ly ما
در زمان آن nat'ral در هر راه گمراه undertakin برای گفتن.
و مایل است که elth خود را بهتر به نظر می رسد، ممکن است که درون خود باید
بد در واقع اگر آن را در جای پای خارج است.
برادلی ساخته شده مبهوت شده توسط مفهوم که چهره خود را نشان داد بیش از حد از ذهن خود،
تلاش برای روشن شدن پیشانی خود را.
این ممکن است به ارزش دانستن اینکه چه چیزی کسب و کار این مرد عجیب و غریب با نوعی درخت اقاقیا بود، و یا
Wrayburn، و یا هر دو، در این ساعت بی مورد.
او خود را برای پیدا کردن، برای انسان ممکن است اثبات پیامبر بین کسانی که به
دو. او اظهار داشت: '،' شما در معبد تماس اواخر،
با نشان lumbering سهولت است.
ای کاش من ممکن است بمیرد، گریه Riderhood آقای، با خنده ای خشن، اگر من warn'ta میشه برای گفتن
کلمات خود را به شما، T'otherest فرماندار! '
با من مجالی، گفت: "برادلی، به دنبال disconcertedly در مورد او.
و با من مجالی، گفت: Riderhood.
اما فکرش را نمی کنم گفتن شما چگونه است.
چرا باید در ذهن شما گفتن؟ من معاون قفل حافظ تا رودخانه، و
من yes'day وظیفه را خاموش بود، و من باید به-فردا باشد.
"بله؟"
بله، و من به لندن آمده به دنبال arter امور شخصی من است.
امور خصوصی من در دست میله به قفل حافظ reg'lar appinted می
و به قانون لغامن B'low پل های کشتی های بخار که از من drownded.
من ain'ta میشه به drownded و پرداخت نکرده است!
برادلی او نگاه کردند، به عنوان اینکه او ادعا می شود شبح.
'کشتی های بخار، گفت که Riderhood آقای obstinately،' مرا به پایین می دوند و drownded
من
تداخل و مانع شدن بر روی بخشی از احزاب دیگر به ارمغان آورد من دور است، اما هرگز از او خواستم اونا به
من گرد آورد، و نه در عین حال کشتی های بخار، اونا هرگز آن را خواسته است.
منظورم این است که برای زندگی پرداخت می شود به عنوان کشتی های بخار گرفت.
بود که کسب و کار خود را در اتاق آقای نوعی درخت اقاقیا در نیمه شب؟ "پرسید:
برادلی، eyeing او را با بی اعتمادی است.
"و برای نوشتن به دست میله، قفل حافظ.
توصیه در نوشتن، چه کس دیگری باید آن را به من انداخته اید؟
همانطور که من در نامه ای در دست دختر من می گوید: با علامت من به آن قرار داده و آن را
خوب در قانون، که اما شما، وکیل نوعی درخت اقاقیا، باید به دست بیش از این اینجا stifficate است،
و که، اما شما باید به در برای خسارت به حساب من agin بخار پز؟
(که من در زیر علامت من می گوید) من دردسر به اندازه کافی همراه با شما و شما
دوستان
اگر شما وکیل نوعی درخت اقاقیا، من خوب و واقعی حمایت کرده بود، و اگر فرماندار دومی
بود به من در زمان پایین صحیح (من تحت علامت گذاری تاپیک های من می گوید)، من باید ارزش پول شده است
زمان، در حال حاضر به جای داشتن یک
بارج بار از نام بد chucked در نظر من، و حال را مجبور به خوردن کلمات من است، که یک
مرتب کردن بر اساس unsatisfying از غذا اشتها wotever یک مرد!
و هنگامی که نیمه های شب، فرماندار T'otherest اشاره کردید، growled آقای
Riderhood، سیم پیچ خلاصه یکنواخت خود را از اشتباهات و اعمال خود، 'پرتاب چشم خود را در
زیر بازوی من این بسته نرم افزاری، و تحمل در
ذهن که من راه رفتن به قفل، و معبد بر خط من گذاشته شد
جاده ها است. '
چهره برادلی سنگ مزار در طول این رسیتال اخیر تغییر کرده بود، و مشاهده او
سخنران با توجه پایدار.
آیا شما می دانید، گفت: "او، پس از یک مکث، که در آن در کنار راه می رفت،
که من معتقدم که من می توانم به شما بگویم نام و نام خانوادگی خود را، اگر من سعی کردم؟
ثابت به نظر شما، پاسخ همراه با توقف و خیره بود.
"سعی کنید. نام شما Riderhood است.
که آقا من مبارک اگر چنین نیست، بازگشت.
برادلی اما من your'n نمی دانم. "این کاملا یک چیز دیگر، گفت:.
من قرار است هرگز که شما را انجام داد.
همانطور که برادلی در مراقبه راه رفت، سرکش در کنار او راه می رفت من من.
غرغر ادعا بود:: که Riderhood سرکش، جورج! به نظر می رسید
اموال عمومی، در حال حاضر، و هر مرد به نظر می رسید فکر می کنم خود را به رایگان ساخته شده
مسئولیت رسیدگی به نام او که اگر آن را پمپ خیابان بود.
از مراقبه ادعا این بود: 'در اینجا ابزار است.
می توانید آن را استفاده کنم؟
آنها در طول رشته، و به چوگان مخصوص بازی پال مال راه می رفت بود، و تا تپه تبدیل شده بود به سمت
گوشه هاید پارک، برادلی سنگ مزار در انتظار سرعت و رهبری از Riderhood را، و
ترک او را به نشان می دهد این دوره است.
کند به طوری افکار مدرسه، و تیره از اهداف خود را در زمانی که آنها
اما شاخه به یک هدف جذب و یا به جای زمانی که، مثل تاریکی به درختان
زیر آسمان طوفانی، آنها فقط به انتظارنشسته بودند
ویندوز ویستا طولانی در پایان که او را دیدم این دو چهره از Wrayburn و لیز که در آن
چشمان او ثابت شدند - که حداقل نیم مایل قبل از او صحبت می کرد، طی شد
دوباره.
حتی پس از آن، آن را تنها به درخواست: قفل شما کجاست؟
بیست مایل و عجیب و غریب - تماس آن را پنج و بیست مایل و عجیب و غریب، اگر شما می خواهم -
جریان، 'پاسخ عبوس بود.
چگونه آن را به نام 'Plashwater بند قفل میل.
فرض کنید من به شما پنج شیلینگ را ارائه می دهند؛ بعد چه؟
پس چرا من می خواهم آن را، گفت که Riderhood آقای.
مدرسه دست خود را در جیب خود قرار دهید، و تولید دو نیمه تاج و
آنها را در کف Riderhood آقای قرار داد که در آستان راحت به حلقه متوقف
آنها هر دو، قبل از اعلام وصول آنها.
"یک چیزی که در مورد شما، T'otherest فرماندار وجود دارد، گفت Riderhood، مراتب دوباره،
"به نظر می رسد و خز می رود.
تو یک مرد پول آماده است. در حال حاضر، زمانی که او به دقت به جیب بود
سکه ها را روی آن سمت از خود بود که دورتر از دوست جدید خود را، این چه
برای؟
برای تو. "چرا، ای البته من می دانم که گفت:
Riderhood، به عنوان استدلال چیزی که بدیهی بود.
'O' البته من به خوبی می دانیم هیچ مردی در حواس حق خود عنوان anythink فرض
را به من agin زمانی که من یک بار می خواهم آن را کردم.
اما چه چیزی شما را از آن را می خواهم؟
"من نمی دانم که من می خواهم هیچ چیز را برای آن. یا اگر من می خواهم هیچ چیز را برای آن، من نمی
آنچه در آن است.
برادلی این پاسخ را در شیوه ای بی عاطفه، خالی، و خود شود ارتباط، که آقای داد
Riderhood بسیار فوق العاده در بر داشت.
شما هیچ حسن نیت نسبت به این Wrayburn، گفت: "برادلی، به نام
در راه اکراه و اجباری، که اگر او به آن کشیده شد.
"خیر"
آیا این برای Riderhood راننده سرشونو تکون دادن و پرسید: "نه I. داشته '
؟ 'آن را تا آنجا که به عنوان هر چیز دیگری است.
این چیزی است که می شود با توافق، در مورد یک موضوع که بسیاری از یکی از اشغال
افکار همگان میگردد. "با شما موافق نیستم، 'بازگشت آقای
Riderhood، به صراحت.
"نه! فرماندار T'otherest آن را انجام دهد، نه، و آن را بدون استفاده از یک نگاه به عنوان اگر شما می خواهید
خارج ساختن که آن را انجام داد. من به شما بگویم آن در rankles.
در شما rankles، زنگ در شما، و pisons شما.
بگو: «که این کار را، برادلی با لرزش لب ها بازگشت؛ هیچ دلیلی برای وجود دارد.
آن؟
چون به اندازه کافی، من شرط می بندم یک پوند! گریه Riderhood آقای.
'آیا شما خودتان را اعلام کرد که شخص تا به انباشته اقدامات تحریک آمیز، توهین،
و هتک بر شما، و یا چیزی به آن اثر؟
او همان است که توسط من انجام شده است.
او به توهین و هتک سمی، ساخته شده از تاج سر خود را به
تنها از پای خود را.
آیا شما امیدوار و یا اینهمه احمق، نمی دانم که او و از سوی دیگر به درمان خود
برنامه با تحقیر، و نور سیگار برگ خود را با آن؟
من نباید تعجب اگر آنان نبودند، جورج! گفت: Riderhood، تبدیل عصبانی.
اگر آنان نبودند! آنها خواهد شد.
اجازه بدهید از شما سوالی بپرسم.
من می دانم که چیزی بیش از نام خود را در مورد شما و من می دانستم که چیزی در مورد آقا Hexam.
چه زمانی شما مجموعه ای چشم بر دخترش؟
"هنگامی که من چشم بر دختر خود را، T'otherest فرماندار است؟ 'مکرر آقای
Riderhood، در حال رشد عمدا آهسته تر از درک دیگر در او زنده
سخنرانی.
: بله. او را به آن صحبت کنم. او را - هر کجا؟
سرکش سرنخ او می خواست رو کرده بود، هر چند او آن را با یک دست دست و پا چلفتی برگزار شد.
به دنبال perplexedly به صورت پرشور، به عنوان اگر او در تلاش بودند به کار کردن یک موجود
ذهن او، او به آرامی پاسخ داد: من چشم بر او تنظیم نشده - هرگز به یک بار - و نه
از روز مرگ آقا.
تو هم خوب می دانید، با چشمت؟ 'من باید فکر می کنم من!
هیچ کس بهتر و شما او را می شناسند؟
«او چه کسی است؟" در خواست Riderhood، کلاه خود و مالش پیشانی اش، او به عنوان
کارگردانی یک نگاه مبهم در پرسشنامه خود. "لعنت به این نام!
آیا حاضر به شما که می خواهید دوباره آن را بشنود؟
اوه! او گفت: "Riderhood، بود که در craftily مدرسه به این گوشه کار کرده،
که او ممکن است دوباره توجه داشته باشید صورت خود را تحت اختیار داشتن شر آن.
"من می خواهم او را در میان هزار دانند.
آیا شما - برادلی سعی کرد آن را بخواهید بی سر و صدا، اما، آیا آنچه را که او ممکن است خود را با
صدا، او می تواند چهره خود را مطیع نیست؛ - 'آیا هرگز آنها را ببینید با هم؟
(سرکش بود سرنخ در هر دو دست در حال حاضر است.)
می بینم که اونا با هم، فرماندار T'otherest، در روز هنگامی که آقا یدک کشیده شد
در ساحل.
برادلی می تواند قطعه محفوظ است اطلاعات را از چشم های تیز از پنهان
تمام کنجکاو کلاس است، اما او می تواند حجاب از چشم نادان
Riderhood سوال بعدی در پستان خود را نکردن.
'شما باید قرار داده و از آن ساده اگر شما می خواهید آن را جواب داد، فکر سرکش، سرسختانه؛ من
رفتن wolunteering.
خوب! او خیره به او بیش از حد؟ "برادلی پس از یک مبارزه خواست.
یا او را نشان می دهد که به او مهربان؟
او ساخته شده که نشان از غیر معمول ترین نوع به او گفت: "Riderhood.
"جورج! در حال حاضر من - او پرواز کردن در مماس بود
مسلم طبیعی است.
برادلی او را به دلیل نگاه کردم.
حالا من به آن فکر می کنم، گفت که Riderhood آقای، evasively، برای او جایگزین آن
کلمات: حالا من شما را حسود، که عبارت بود واقعا در ذهن خود؛ P'r'aps
او رفت و مرا به پایین اشتباه گرفت، یک هدف، بر روی حساب ای شیرین بر او!
پستی از تایید او را در این سوء ظن و یا ادعای یک (برای او
نه واقعا آن را سرگرم کننده)، وسعت خط فراتر از علامت بود
مدرسه رسیده بود.
فرومایگی شود ارتباط و جذاب با شخص که تعیین کرده اند که
لکه بر او و بر برادر خود را بیش از حد، به دست آمد.
وسعت این خط بیشتر، غیر روحانی فراتر است.
او بدون پاسخ است، اما در صورت کاهش قدم برداشتهاند.
ولی آنچه را که ممکن است این آشنایی به دست آوردن، او نمی تواند کار کند و cumbrous خود را
افکار.
مرد آسیب در برابر هدف نفرت خود را، و این چیزی بود؛ هر چند
کمتر از او تصور بود، ساکن در انسان وجود ندارد از جمله خشم کشنده و
خشم به عنوان در پستان خود را سوزانده است.
مرد او را می دانستند، و ممکن است شانس خوش شانس او را، و یا شنیدن از او که بود
چیزی به عنوان واحد یک جفت چشم و گوش.
مرد، مرد بد بود، و حاضر به اندازه کافی در پرداخت حقوق خود باشد.
این چیزی است که بود، برای دولت خود و هدف خود را به عنوان بد بد می تواند بود، و او
به نظر می رسید به مشتق پشتیبانی مبهم از در اختیار داشتن یک ابزار مشرب،
هر چند که ممکن است هرگز استفاده می شود.
ناگهان او ایستاد و پرسید: Riderhood نقطه خالی اگر او می دانست که در آن او
بود؟ واضح است، او نمی دانست.
پرسید Riderhood اگر او تمایل داشته باشد، در صورت هر گونه اطلاعات از او، و یا از
Wrayburn به دنبال او و یا همکاری با او، باید در راه او قرار می گیرند، برای برقراری ارتباط
اگر آن را برای پرداخت شد؟
او خواهد بود بسیار مایل است در واقع. او "agin اونا هر دو بود، که با او گفت:
سوگند، و چرا؟
چون هر دو آنها ایستاده بود میان او و خود را در گرفتن زندگی خود را با عرق خود را
پیشانی.
طولانی خواهد بود و سپس گفت: "برادلی، سنگ مزار، پس از گفتار بیشتر به
این اثر، قبل از اینکه ما می بینیم یکدیگر دوباره.
در اینجا جاده ای کشور، و در اینجا است.
هر دو بر من شگفت زده شده است. "
اما، T'otherest فرماندار، Riderhood آقای خواست، من نمی دانم که برای پیدا کردن
شما خواهد شد. 'از بی نتیجه است.
من می دانم که در آن به شما در پیدا کردن، و من به قفل شما آمده است.
اما T'otherest فرماندار، Riderhood آقای خواست دوباره، هیچ شانس هرگز از
آشنایی خشک.
بیایید آن را در دهان خیس، رم و شیر، T'otherest فرماندار را پر کنید.
برادلی assenting، با او به اوایل عمومی خانه رفت، گرفتار بی مزه
بوها از یونجه و کاه کهنه کهنه، که در آن بازگشت به چرخ دستی، مردان کشاورزان، سگ بی ثمر،
fowls از نژاد ابجودار، و انسان خاص
nightbirds اهتزاز خانه آورد تا بخوابند، خود را solacing بعد از چند
رفتار و که در آن یکی از nightbirds در مورد نوار درهم و برهم معلق در هوا
شکست خورده در یک نگاه در تشخیص
شور و شوق از دست رفته، nightbird با پرهای احترام، بدترین nightbird را از همه.
الهام از محبت برای کارتر نیمه مست به راه خود منجر به آقای
Riderhood که بر روی یک پشته از سبدهای با واگن حمل کردن بالا می رود، و به دنبال او
سفر خوابیده به پشت خود را با سر خود را در بسته نرم افزاری خود است.
برادلی پس از آن تبدیل به جابجایی گام های خود را، و توسط و توسط از طریق کم کرد
راه های طی شده، و توسط و مدرسه و خانه رسیده است.
تا خورشید آمد برای پیدا کردن او را شسته و خار با متد لباس پوشیدن و مناسب و معقول
کت و جلیقه سیاه، کراوات سیاه رسمی مناسب و معقول، و فلفل و نمک pantaloons،
با ساعت مچی نقره خود را مناسب و معقول را در جیب خود،
و نگهبان مو مناسب و معقول خود را دور گردن او: شکار باز مدرسه ای در این زمینه می پوشیده،
با بسته های تازه خود را yelping و پارس سگ ها در اطراف او.
اما بیشتر واقعا از موجودات بدبخت خیلی افسوس می خورد که دستخوش افسون شده
زمان، که خود را از impossibilities را متهم کرد که تحت سرایت از وحشت
و تحت تاثیر شدت مطرحکننده
شکنجه، او سواری شده توسط ارواح شیطانی در شب که تازه رفته بود سخت بود.
او باعث شده بود و شلاق و به شدت عرق.
اگر سابقه ای از ورزش مکان های متون صلح آمیز از کتاب، غصب کرده بود
بر روی دیوار، پیشرفته ترین محققان ممکن است گرفته اند ترس و اجرا
به دور از کارشناسی ارشد.
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 12
معنی فساد
تا خورشید، بخار بیش از همه به لندن آمد، و در بیطرفی شکوه خود را حتی
مهربان برای ایجاد جلوه های منشوری در سبیل آقای آلفرد Lammle به عنوان او نشسته و
در صبحانه.
در نیاز به برخی روشن از، بدون، آقای آلفرد Lammle بود، برای او تا به حال هوا
به اندازه کافی کسل کننده بودن درون، و نگاه grievously ناراضی است.
خانم آلفرد Lammle با پروردگار خود روبرو است.
جفت شاد از کلاهبرداران، با کراوات و راحت بین آنها که هر کدام
swindled از سوی دیگر، ناظر سفره نشسته moodily.
سیاهی در صبحانه اتاق نگاه کرد، البته در سمت آفتابی Sackville
خیابان، که هر یک از کسبه خانواده زود گذر را از طریق پرده ممکن است
اشاره را در حساب خود را ارسال را فشار دهید و برای ایجاد آن بنویسید.
اما این، در واقع، بسیاری از کسبه خانواده بود در حال حاضر، بدون انجام
اشاره است.
خانم گفت: "به نظر من، Lammle، که شما هیچ پولی در همه، از زمانی که ما
شده اند ازدواج کرده اند. "
به نظر می رسد به شما، گفت: "آقای Lammle شده اند مورد، ممکن است احتمالا بوده است
مورد. مهم نیست.
تخصص آقای و خانم Lammle، یا آن را همیشه با دوست داشتنی دیگر به دست آوردن
زن و شوهر؟
در این گفت وگو در زمینه ازدواج یکدیگر خطاب هرگز، اما همیشه برخی از
حضور نامرئی که به نظر می رسد را به یک ایستگاه نیمه راه بین آنها.
شاید اسکلت کابینت بیرون می آید می شود، صحبت داخلی از جمله
موارد؟
خانم گفت: "من هر گونه پول در خانه دیده می شود، Lammle به اسکلت، به جز من
سالیانه خود. که من قسم می خورم.
شما نیاز نیست که مشکل از ادای سوگند، گفت: "آقای Lammle اسکلت؛ یک بار دیگر،
مهم نیست. شما سالیانه خود را به خیلی خوب نشد
حساب کاربری. '
خوب یک حساب کاربری در چه راه؟ پرسید: "خانم Lammle.
در راه به دست آوردن اعتبار، و به خوبی زندگی می کنند، گفت: "آقای Lammle.
شاید اسکلت scornfully که با این سوال intrusted خندید و این
پاسخ، قطعا خانم Lammle و آقای Lammle انجام داد.
و آنچه که اتفاق می افتد؟ خواسته Lammle خانم از اسکلت.
"سر و صدا است که به بعد اتفاق می افتد، گفت: آقای Lammle قدرت.
بعد از این، خانم Lammle disdainfully در اسکلت نگاه کرد - اما بدون حمل
نگاه به آقای Lammle - و drooped چشمان او. پس از آن، آقای Lammle دقیقا همان
چیز، و drooped چشمان او.
بنده پس از آن با نان برشته ورود، اسکلت بازنشسته را در گنجه، و بسته
خود را تا. Sophronia، گفت: "آقای Lammle، هنگامی که
بنده خارج بود.
و پس از آن، بسیار بلندتر! Sophronia '' خوب '؟
"حضور من، اگر شما لطفا. او چشم sternly تا او حضور
و سپس رفت.
"من می خواهم به مشورت با شما است. بیا، بیا، هیچ پوچ بیشتر.
شما می دانید لیگ و پیمان ما.
ما به همکاری با یکدیگر برای منافع مشترک ما و شما به عنوان اینکه حتی یک دست به عنوان
من هستم. ما نباید با هم باشیم، اگر شما نیست.
چه که باید انجام شود؟
ما در حال به گوشه hemmed شده است. چه باید انجام دهم؟
شما طرح بر پا است که در هر چیزی را داشته باشد؟
آقای Lammle برای انعکاس به سبیل خود را فرو برد و بیرون آمد نا امید کننده است: "نه، به عنوان
ماجراجویان ما مجبور به بازی های راش برای شانس بردن بالا و
اجرا شده است وجود دارد شانس در برابر ما است. "
او از سرگیری، 'آیا چیزی - زمانی که او را متوقف.
"ما Sophronia. به ما، ما.
ما هیچ چیزی برای فروش داشته باشد؟
کمی "شیطان است. من یک یهودی لایحه فروش در این
مبلمان، و او می تواند آن را به، فردا، به روز، در حال حاضر.
او می توانست آن را قبل از اینکه در حال حاضر، به اعتقاد من، بلکه برای Fledgeby گرفته شده است. "
چه Fledgeby با او انجام دهد؟ "او را می دانستند.
مرا در برابر او هشدار داد قبل از من را در چنگال خود را.
میتواند او را متقاعد کند و پس از آن، از طرف کس دیگری.
'آیا شما که Fledgeby است و در همه حال او را نسبت به شما نرم؟
ما، Sophronia. ما، به ما، ما را.
نسبت به ما؟
"من به معنای آن است که یهودی هنوز انجام آنچه که او ممکن است انجام داده اند، و آن Fledgeby طول می کشد
اعتبار داشتن، او را به دست خود.
آیا فکر می کنید Fledgeby؟
Sophronia، من کسی بر این باور هرگز. من هرگز نمی تونم، عزیز من، از من معتقد بودم
شما خواهد شد. اما به نظر می رسد.
پس از او با توجه به این یادآوری پشت دست از مشاهدات فتنه انگیز خود را به
اسکلت، Lammle آقای گل رز از جدول - شاید بهتر برای پنهان کردن لبخند و
زور و یا سفید بینی - و
زمان به نوبه خود بر روی فرش و آمد به hearthrug.
اگر ما می توانیم بسته بندی شده خارج از حیوان با Georgiana. - ولی با این حال که ریخته
شیر است. '
به عنوان Lammle، ایستاده جمع آوری تا دامن از پانسمان، لباس شب خود را با پشت خود را به
آتش سوزی، گفت: این، نگاه کردن در همسرش، او را تبدیل رنگ پریده و در نگاه
زمین.
با استفاده از حس بی وفایی بر او، و شاید با یک احساس خطر شخصی -
برای او ترس از او بود - حتی ترس از دست خود و ترس از پای خود را، هر چند او
خشونت خود را آن هرگز انجام نداده بود - او عجله خودش را درست در چشم او قرار داده است.
اگر ما می تواند پول قرض، آلفرد - "التماس پول، قرض گرفتن پول، و یا سرقت پول.
این امر می تواند همه را یک به ما، Sophronia، شوهرش را زده شوید.
'- سپس، ما می توانیم این آب و هوا "بدون شک.
برای ارائه یکی دیگر از اظهار اصلی و غیر قابل انکار، Sophronia، دو و دو را به چهار.
اما، دیدن که او تبدیل چیزی در ذهن او، او جمع شده بودند تا دامن
خود را پانسمان لباس شب دوباره، و بطرف خود کش آنها را تحت یک دست، و جمع آوری فراوان خود را
سبیل در دست دیگر او، در چشم او را بر خود نگه داشته، در سکوت.
او گفت: "این طبیعی است، آلفرد، با برخی از جبن را به چهره اش، به
فکر می کنم در چنین اضطراری از ثروتمندترین مردم ما می دانیم، و ساده است.
درست به همین دلیل، Sophronia. '
Boffins. '' با خودم فکر کردم، به طوری Sophronia.
هیچ چیز برای انجام شود با آنها وجود دارد؟ 'چه وجود دارد که با آنها انجام می شود،
Sophronia؟ '
او در افکار خود را در مورد بازیگران دیگر، و او چشم خود را بر او مانند قبل نگه داشته است.
البته من بارها و بارها از Boffins، Sophronia فکر او، پس از سر گرفت
سکوت بی ثمر، اما من راه من به هیچ چیز دیده می شود.
آنها به خوبی محافظت می شوند.
آن وزیر شریر می ایستد بین آنها و - مردم شایستگی
اگر او می تواند از شر؟ "گفت که او، روشن، پس از ریخته گری
در مورد.
وقت، Sophronia می کنند! این مشاهده شوهر مراقب او، در شیوه ای سایه.
اگر او را از راه را می توان در نور از خدمات ارائه شده به آقای
Boffin؟ '
وقت Sophronia "ما اخیرا اظهار داشت، آلفرد، که
پیر مرد در حال گردش است بسیار مشکوک و بدگمانند.
"خسیس بیش از حد، عزیز من، که بسیار مایوس کننده ترین برای ما است.
با این وجود، زمان، Sophronia، زمان می برد.
او زمان و پس از آن گفت:
"فرض کنید ما باید خودمان را به آن تمایل به او که ما را ساخته اند پرداختن به
خودمان کاملا مطمئن است. فرض کنید وجدان من -
و ما می دانیم چه وجدان آن است، روح من است. بله؟ '
"فرض کنید وجدان من نباید اجازه می دهد به من به خودم هر آنچه را که
دختر تازه بدوران رسیده، مرا وزیر که اظهارنامه به او گفت.
فرض کنید که وجدان من باید ملزم به تکرار آن به آقای Boffin.
Lammle 'گفت: من ترجیح می خواهم که،'.
: فرض کنید من پس از آن تکرار آقای Boffin، به عنوان تلقین کردن که ظرافت حساس من و
افتخار - "بسیار خوب کلمات، Sophronia. '
- به تلقین کردن که ظرافت حساس و افتخار ما، او از سر گرفت، با
استرس تلخ بر عبارت، نمی خواهد به ما اجازه می دهد به سکوت احزاب به طوری
مزدور و طراحی گمانه زنی ها در
بخشی از وزیر امور خارجه، و بنابراین ناخالص نقض ایمان به سوی کارفرما ارکان خود را.
فرض کنید من ناراحتیشان فضیلت من به شوهر عالی من افاضه بود، و او
گفته بود، در تمامیت خود را، "Sophronia، شما باید فورا افشای این آقای
Boffin. "
یک بار دیگر، Sophronia، مشاهده Lammle، تغییر در پای او که در آن ایستاده بود، من
نه که مثل شما کرد که او به خوبی محافظت، او
دنبال کرد.
"من فکر می کنم خیلی بیش از حد. اما در صورتی که این منجر به تخلیه خود را
وزیر امور خارجه او، خواهد بود وجود دارد ضعیف ساخته شده است.
«برو در تفسیر، Sophronia.
شروع می کنم به دوست بسیار.
"داشتن، در صحت غیر قابل سرزنش ما، او را به خدمت باز کردن چشم خود را به
خیانت از فرد مورد اعتماد او، ما باید ادعای بر او و برقرار کرده اند
اعتماد به نفس با او.
این که آیا آن را می توان به بسیاری از، و یا کمی از ما باید صبر کنید - چرا که ما نمی تواند کمک کند آن را
به دیدن. احتمالا ما باید بیشتر از آن که
این است که ساخته شده است.
احتمالا، گفت: Lammle. آیا شما فکر می کنید آن را غیر ممکن، او پرسید:
همان سرد توطئه راه، که شما ممکن است جایگزین وزیر امور خارجه شود؟ '
"غیر ممکن نیست، Sophronia.
می توان آورد. در هر حال ممکن است آن را ماهرانه به رهبری
به. او درک خود را از تذکر راننده سرشونو تکون دادن
او در آتش نگاه کردم.
آقای Lammle، او گفت، musingly: بدون لمس کمی طعنه امیز است: آقای Lammle
خواهد بود بسیار خوشحال به انجام هر کاری در قدرت او است.
آقای Lammle، خود انسان را از کسب و کار و همچنین به عنوان یک سرمایه داری.
آقای Lammle، عادت کرده اند با ظریف ترین امور intrusted.
آقای Lammle، که توانسته است خود من بخت کمی تا ستودنی، اما که تا مطمئن شوید،
شروع شهرت خود را با استفاده از یک مرد اموال را به بالاتر از
وسوسه، و فراتر از سوء ظن است. '
آقای Lammle لبخند زد، و حتی او را در سر بصورت تماسهای مکرر.
در رغبت شوم خود را از این طرح، به عنوان او در بالا به او ایستاده بود و آن را موضوع
cogitations خود را، او به نظر می رسید به بینی دو برابر در چهره اش که او تا به حال در
زندگی خود را.
او ایستاده بود به تعمق نشسته، و او به دنبال در آتش گرد و خاکی و بدون حرکت، برای برخی از
زمان.
اما، لحظه ای که شروع به صحبت می کنند دوباره او با خود را لرزاندن و تکان دادن نگاه کرد و به او حضور داشتند،
در صورتی که دو خرید و فروش لیزا در ذهن او بوده است، و ترس در احیا شد
خود را از دست خود و یا پای خود را.
به من، Sophronia به نظر می رسد، که شما را حذف یکی از شاخه ای از این موضوع است.
شاید، نه زنان درک زنان. ما ممکن است سرنگونی دختر خودش؟
خانم Lammle سرش را تکان داد.
او انتظار فوق العاده قوی که بر روی آنها هر دو، آلفرد.
نمی شود که از وزیر امور خارجه پرداخت مقایسه شده است.
اما کودک عزیز گفت: Lammle، با یک لبخند کج، 'باید به باز شده
بانی خیر و بانی خیر.
عشق عزیزم باید به اعتماد به نفس بیکران در بانی خیر او را reposed و
بانی خیر. Sophronia سرش را تکان داد.
خوب!
زنان در درک زنان، گفت: شوهر او، و نه ناامید.
من روی آن کلیک کنید. این ممکن است ساخت از ثروت ما را به
جارو تمیز از هر دوی آنها.
با من برای مدیریت اموال، و همسر من را به مدیریت مردم - صدای سوت حاکی از حیرت یا تحسین،
باز هم با تکان دادن سرش، او بازگشت: "آنها هرگز نزاع با دختر.
آنها دختر را تنبیه هرگز.
ما باید دختر را بپذیرند، بر آن تکیه می کنند. 'خوب' گریه Lammle، shrugging خود را
شانه ها، پس از آن بود: همیشه به یاد داشته باشید که ما او را نمی خواهم.
در حال حاضر، تنها سوال باقی مانده است، گفت: "خانم Lammle، چه موقع باید شروع کنم؟
'شما می توانید شروع به زود Sophronia.
همانطور که من به شما گفته، وضعیت امور ما درمانده، و ممکن است بر دمیده
در هر لحظه. "من باید به تنهایی آقای Boffin، آلفرد امن.
اگر همسرش حاضر شد، او را از نفت بر آب پرتاب.
من می دانم من باید شکست را به او انتقال به فوران خشم، اگر همسر او بود.
و او به عنوان دختر خودش - من می خواهم به خیانت به اعتماد به نفس خود را، به همان اندازه
خارج از بحث است. '' نمی توانست کار را برای نوشتن
انتصاب گفت: Lammle.
نه، قطعا نه. آنها در میان خود در شگفتی که چرا
نوشت و من می خواهم او را به طور کامل آماده نشده است.
تماس بگیرید، و از آنها بخواهید به دیدن او به تنهایی؟ پیشنهاد Lammle.
من ترجیح می دهم که یا نباید انجام داد. ترک آن را به من.
حمل یدکی برای به روز، و به، فردا (اگر من موفق به
روز)، و من در انتظار برای او دراز می کشید.
آن را به سختی حل و فصل شد و هنگامی که یک فرم مردانه به تصویب پنجره ها دیده می شود و شنیده شد به دست کشیدن
و حلقه 'در اینجا Fledgeby، گفت: Lammle.
او شما را تحسین است، و نظر بالای شما.
من کسی خواهم بود. محور او نفوذ خود را به با استفاده از یهودی.
نام او Riah است، مجلس از Pubsey و 'شرکت
اضافه کردن این کلمات تحت نفس خود را، تا مبادا او باید قابل شنیدن در گوش راست
در آقای Fledgeby از طریق دو keyholes و سالن، Lammle، سیگنال ها را تشخیص
به بنده اش، آرام تا از پله ها رفت.
'آقای Fledgeby، گفت: "خانم Lammle، به او پذیرایی بسیار بخشنده، بسیار خوشحال ببینید
!
فقیر عزیزم آلفرد، که تا حد زیادی هم اکنون در مورد امور خود را نگران، بیرون رفت و نه
در اوایل. جناب آقای Fledgeby، بنشینید.
جناب آقای Fledgeby بنشینید و از خود راضی (یا قضاوت از
بیان لغات خود را، خود را ناراضی) که هیچ چیز جدیدی اتفاق افتاده بود.
راه شارب جوانه از او آمدند دور گوشه از آلبانی.
جناب آقای Fledgeby، آن بود که نیازی به ذکر است برای شما که عزیز آلفرد من ضعیف است
در مورد امور خود را در حال حاضر نگران است، برای او به من گفت: چه آسایش شما
او را در مشکلات به طور موقت خود را، و
چه بزرگ خدمات شما به او ارائه شده است. "
اوه! آقای Fledgeby گفت. : بله، گفت: "خانم Lammle.
من نمی دانستم، اظهار داشت آقای Fledgeby، تلاش یک بخش جدید از صندلی خود را، اما
Lammle ممکن است در مورد امور خود را محفوظ می باشد. '
نه به من، گفت: "خانم Lammle، با احساس عمیق.
اوه، البته گفت: "Fledgeby. به من عزیزم آقای Fledgeby.
من همسر او هستم.
: بله. من - من همیشه درک، گفت: آقای Fledgeby.
و به عنوان همسر آلفرد، ممکن است من جناب آقای Fledgeby، کاملا بدون قدرت خود را
دانش، که من مطمئن هستم که درک خود را درک خواهد کرد، شما ببخش، چیزی است که برای ادامه
سرویس بزرگ، و یک بار دیگر خود را به خوبی
نفوذ با آقای Riah برای افراط کمی بیشتر به دست آورده؟
نام من شنیده ام اشاره آلفرد در رویاهای خود غلت بزنید، Riah است، نه؟
نام بستانکار Riah است، گفت: آقای Fledgeby، با نه سازش ناپذیر
لهجه در او اسم اساسی. 'سنت مری تبر. Pubsey و 'شرکت
آه، بله! بانگ زد: خانم Lammle، clasping دست خود را با احساساتی wildness خاص.
'Pubsey و شرکت!'
اقامه دعوا از زنانه - آقای Fledgeby آغاز شد، و گیر تا زمانی وجود دارد
یک کلمه با خانم Lammle او را ارائه شیرینی، 'قلب'
نه، گفت: "آقای Fledgeby، 'جنسیت - تا کنون آنچه که یک انسان موظف است برای گوش دادن به، و من
ای کاش آن را با خودم استراحت. اما این Riah تند و زننده، خانم Lammle است؛
او واقعا است.
اگر نیست که شما به او صحبت می کنند، جناب آقای Fledgeby.
او پس از روح و جسم من است! گفت: Fledgeby.
'را امتحان کنید. سعی کنید یک بار دیگر، عزیزترین آقای Fledgeby.
، گفت: آنچه وجود دارد به شما نمی تواند انجام دهد، اگر شما خواهد شد! '' با تشکر از شما Fledgeby، شما خیلی
افتخاری به. فکرش را نمی کنم تلاش او را دوباره در خود را
درخواست.
البته من نمی توانم جواب را برای عواقب.
Riah یک موضوع دشوار است، و زمانی که او می گوید: او یک کار انجام دهد، او آن را انجام دهد.
دقیقا بنابراین، 'گریه خانم Lammle، و هنگامی که او به شما می گوید که وی صبر، صبر.
(فکر کردم: "او یک زن اهریمنی باهوش، Fledgeby.
من که باز نمی بینم، اما او آن را جاسوس و کاهش آن در اسرع وقت آن را به عنوان
ساخته شده است. ')
در حقیقت، جناب آقای Fledgeby، خانم Lammle در بسیار جالب رفت
شیوه، تحت تاثیر قرار نمی اختفای امید آلفرد، که به شما که بسیار خود را
دوست، یک استراحت دور در افق خود وجود دارد.
این شکل بیان، به نظر می رسید نه مرموز به Fledgeby شیفتگی، که
گفت: There'sa خود را در -؟
"آلفرد، جناب آقای Fledgeby، مورد بحث من این صبح بسیار قبل از او،
برخی از چشم انداز او است، که به طور کامل ممکن است تغییر جنبه از مشکلات حال حاضر خود است. "
واقعا؟ "گفت: Fledgeby.
O بله! 'در اینجا خانم Lammle به ارمغان آورد دستمال خود را
را به بازی.
و شما می دانید، جناب آقای Fledgeby - شما که قلب انسان، مطالعه و مطالعه جهان
چه رنج این امر می تواند به از دست دادن موقعیت و به از دست دادن اعتبار، زمانی که توانایی
جزر و مد در طول زمان بسیار کوتاه ممکن است ظاهر.
اوه! گفت: Fledgeby.
پس شما فکر می کنید، خانم Lammle، که اگر Lammle رو هم، او نمی خواهد پشت سر هم تا - برای استفاده از
بیان، آقای Fledgeby عذرخواهی توضیح داد، که در پول به تصویب رسید
بازار است. '
در واقع بله. واقعا، واقعا، بله!
"این همه تفاوت می کند، گفت: Fledgeby.
من یک نقطه از دیدن Riah به در یک بار.
برکات بر شما، عزیزترین آقای Fledgeby 'نه در همه، گفت: Fledgeby.
او دست خود را به او داد.
دست، گفت: آقای Fledgeby، از یک زن دوست داشتنی و فکر برتر همیشه
بازپرداخت - عمل شریف، گفت: "خانم Lammle، بسیار
مشتاق خلاص شدن از او.
بازگشت Fledgeby، که هرگز، تحت: "این همان چیزی بود که من که قرار بود برای گفتن،
هیچ شرایطی، به پذیرفتن بیان پیشنهاد شده، اما تو بسیار تعریف.
من مشخصات ناشر - یک - بر آن؟
صبح به خیر! '' ممکن است بر چالاکی شما بستگی دارد.
عزیزترین آقای Fledgeby؟
Fledgeby، گفت: به دنبال درب و احترام بوسیدن دست او، 'شما ممکن است
بر آن بستگی دارد.
در واقع، آقای Fledgeby در ماموریت او را از رحمت از طریق خیابان ها با سرعت، به طوری سریع
سرعت است که پای خود را ممکن است در تمام ارواح خوب است که منتظر بالدار
سخاوت است.
آنها ممکن است تا ایستگاه خود را در سینه خود، بیش از حد، برای او نرم و ملایم بود و
شاد.
کاملا حرف عله تازه در صدای او وجود دارد، زمانی که پس از رسیدن به خانه شمارش در خیابان
مری تبر، و پیدا کردن آن را برای لحظه ای خالی، مندرج در پای پیچاننده
پله: "حالا، یهودا، آنچه شما وجود دارد؟
پیر مرد با احترام عادت خود ظاهر شد.
Halloa! گفت: Fledgeby، سقوط، با چشمک.
'شما معنی فساد، اورشلیم!' پیر مرد چشمانش را بلند کرد inquiringly.
گفت: "چرا تو می خوای، Fledgeby.
آه، تو گناهکار! اوه، شما طفره زن!
چه! شما در حال رفتن به بر اساس آن لایحه از فروش عمل می کنند
در Lammle، شما؟
هیچ چیز شما را به آن نیست؟ شما نمایش داده نمی شود برای دیگر تنها
دقیقه، به شما نیست؟
دستور داده شده تا اقدام فوری با لحن و نگاه کارشناسی ارشد، پیر مرد در زمان کلاه خود
کمی از کانتر آن دراز است.
'شما شده اند گفت که او ممکن است از طریق آن را بکشید، اگر شما را به نفع خود،
هشیار باید به شما گفت: "Fledgeby. و این بازی شما نیست که او باید بکشد
از طریق آن است، نه؟
شما با داشتن امنیت کردم، و وجود دارد که به اندازه کافی به شما بپردازند؟
آه، شما یهودی!
پیرمرد مردد و نامطمئن برای یک لحظه ایستاده بود، تا اگر ممکن است بیشتر
دستورالعمل ها را برای او در ذخیره. آیا من به، آقا؟ "او در طول در پایین خواستم
صدا.
"من می پرسد اگر او بانگ زد:" Fledgeby.
از من میپرسد، تا اگر او هدف خود را نمی دانند!
از من خواسته که اگر او در آماده کلاه خود نمی کردم!
از من خواسته که اگر چشم تیز قدیمی خود - چرا، آن را مانند یک چاقو کاهش - wasn't در خود
پیاده روی چوب دم در! '
آیا من بروید، آقا؟ "آیا شما بروید؟ sneered Fledgeby.
بله، شما باید انجام دهید. کودک تازه براه افتاده، یهودا! '
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 13
سگ بد نام، و او را قطع
Fledgeby شیفتگی، به تنهایی در شمارش خانه سمت چپ، در مورد با کلاه خود قدم
در یک طرف، سوت زدن، و بررسی زیر شلواری، و کاوشگر اینجا و آنجا
هر گونه شواهد کوچک بودن او فریب خورده اند، اما می تواند هیچ یک را پیدا کردن.
شایستگی خود را که او به من تقلب، تفسیر آقای Fledgeby تحویل داده شده با
چشمک، اما احتیاط من است.
او سپس با عظمت تنبل حق و حقوق خود را به عنوان پروردگار از Pubsey و شرکت مجبور ادعا
عصا خود را در مدفوع و جعبه، و تف کردن در شومینه، و به همین ترتیب loitered
خسروانه به پنجره و بیرون را نگاه کرد به
خیابان باریک، با چشمان کوچک خود را به بالای Pubsey و شرکت های مشابه
کور است.
به عنوان یک کور در حواس بیشتر از یک، آن را به او خاطر نشان کرد که او تنها بود
شمارش خانه با درب جلو باز کنید.
او در حال دور شدن به آن را بسته، تا با مبادا باید injudiciously به را شناسایی
استقرار، هنگامی که او از سوی برخی از آمدن به درب متوقف شد.
این یکی برخی از خیاط زنانه عروسک بود، با یک سبد کوچک در بازوی او، و او را
چوب چوب زیر بغل در دست او.
چشمان مشتاق او آقای Fledgeby espied بود از قبل از آقای Fledgeby به او espied بود، و او
فلج در هدف خود را از بستن او، به او نزدیک بسیار
درها، به عنوان مورد علاقه اش او را با دوش گره، فوری او را دیدم.
این مزیت او با hobbling مراحل با فرستا دن از جمله بهبود یافته است که قبل از آقای
Fledgeby می تواند اقدامات برای پیدا کردن هیچ کس خود را در خانه، او به صورت چهره به
چهره با او را در خانه شمارش.
«امید من به خوبی، آقا، گفت:" خانم رن. آقای Riah؟ '
Fledgeby را به یک صندلی، کاهش یافته است در نگرش از انتظار خسته شده بود.
او جواب داد: "گمان می کنم او خواهد بود به زودی، او برش دادن و من را ترک کرد
انتظار او، در یک راه عجیب و غریب است. آیا شما قبل از من نباید دیده شود؟ '
یک بار قبل از - اگر شما تا به حال بینایی خود را، 'پاسخ خانم رن، بند شرطی
در زیر تن. هنگامی که شما در برخی از بازی ها حمل شد تا در
بالای خانه.
به یاد داشته باشید. چگونه دوست خود را؟
دوستان بیش از یک آقا، من امیدوارم، 'پاسخ خانم رن.
"کدام دوست؟
ذهن هرگز آقای Fledgeby گفت، بستن یک چشم، هر یک از دوستان شما، همه شما
دوستان. آیا آنها کاملا قابل تحمل است؟
تا حدودی سر در گم، خانم رن parried بذله گویی، و در یک گوشه پشت نشسته
درها، با سبد خرید خود را در دامان خود. نوشته شده توسط و توسط او گفت، شکستن طولانی و
سکوت بیمار:
تمنا می کنم، التماس می کنم، غیر انسانی خود را، آقا، اما من برای پیدا کردن آقای Riah در این زمان، و به همین ترتیب من
به طور کلی در این زمان آمده است. من فقط می خواهید برای خرید دو تا فقیر من
ارزش شیلینگ زباله.
شاید شما با مهربانی به من اجازه دهید، و من صدای یورتمه رفتن اسب خاموش به کار من.
؟ من به شما اجازه آن را داشته باشد گفت: Fledgeby و سرش را برمیگرداند به سوی او و برای او شده بود
نشسته به چشمک زدن در نور، و احساس گونه اش.
"چرا، شما واقعا نمی فرض کنید که من چیزی برای انجام این کار با مکان، و یا
کسب و کار، شما؟ فرض کنید، بانگ زد: خانم رن.
او گفت: آن روز، شما استاد!
خروس در سیاه و سفید گفت:؟ Riah گفت؟
چرا، او به هر چیزی می گویند "خوب، اما شما را بیش از حد، 'بازگشت دوشیزه
رن.
یا حداقل شما را در مانند استاد در زمان، و او را در تضاد نیست.
یکی از دوج خود، گفت: آقای Fledgeby، با بی اعتنایی تلقی سرد و تحقیر.
او از دوج ساخته شده است.
او به من گفت: "بیا تا از خانه، آقا، و من شما را خوش تیپ نشان می دهد
دختر. اما من باید به شما استاد.
پس من رفتم خانه و او به من نشان داد دختر خوش تیپ (بسیار خوب
ارزش نگاه کردن به او بود)، و استاد نامیده می شد.
من نمی دانم چرا.
من به جرات گفت که او کار را انجام ندهید. او عاشق دوج به خاطر خود را،
اضافه آقای Fledgeby، پس از ریخته گری مورد برای عبارت رسا، dodgerest از همه
داجرز.
آه من سر! 'گریه خیاط زنانه عروسک، برگزاری آن را با هر دو دست او را، که اگر آن را
شد شکستن. شما نمی توانید به معنای آنچه به شما می گویند.
"من، زن من، retorted Fledgeby، و من، من به شما اطمینان دهم.
این انکار بود در بخش Fledgeby تنها عمل به سیاست عمدی نیست، در
صورت خود را با هر تماس گیرنده دیگر شگفت زده کرد، اما تلافی بر خانم
رن برای بیش از هشیاری خود را، و لذت بخش
نمونه ای از شوخ طبعی خود را به عنوان یهودی قدیمی در نظر گرفته شده است.
او رو به نام بد به عنوان یک یهودی های قدیمی، و او برای استفاده از آن پرداخت می شود، و من
پول من ارزش خارج از خودش.
این انعکاس های همیشگی Fledgeby در راه کسب و کار بود، و آن را تیز شد
فقط در حال حاضر توسط پیر مرد فرض را به یک راز را از او: هر چند از این راز
خود، به عنوان کسی مزاحم دیگری که او را دوست نداشت، او به هیچ وجه مخالف بود.
خانم رن با سیما افتاده نشسته پشت درب به دنبال روی ملاحظه در
بود دوباره در زمین، و سکوت طولانی و بیمار برای مدتی، زمانی که
بیان صورت آقای Fledgeby را betokened
که از طریق قسمت بالایی درب، که از شیشه بود، او را دیدم
متزلزل در آستانه شمارش خانه.
در حال حاضر خش خش و شیر، و سپس بیشتر rustling و دیگر شیر وجود دارد.
Fledgeby مصرف بدون اطلاع قبلی دم در بود در طول آرام باز و چهره خشک
نجیب زاده مسن ملایم کمی نگاه شوید.
آقای Riah؟ "گفت: این بازدید کننده، بسیار مودبانه است.
من منتظر او، آقا، بازگشت آقای Fledgeby.
او رفت و من را اینجا را ترک کرد.
من انتظار دارم هر دقیقه عقب او. شاید شما تا به حال بهتر است یک صندلی.
آقا در زمان یک صندلی قرار داده و دست خود را به پیشانی اش، تا اگر او در
قاب سودایی ذهن.
آقای Fledgeby او را چشم به کنار، و به نظر می رسید به لذت بردن از نگرش خود را.
روز خوب، آقا، اظهار داشت: "Fledgeby.
آقا کمی خشک با بازتاب خود را افسرده خود را اشغال شده بود، که او
اظهار شده تا صدای صدای آقای Fledgeby را از جان خود را از دست داده اند
شمارش خانه.
سپس او آغاز شده، و گفت: «تمنا می کنم، التماس می کنم، غیر انسانی خود را، آقا.
Fledgeby، کمی اظهار داشت: من می ترسم شما را به من سخن می گویند؟ "من گفتم،
بلندتر از قبل، آن را یک روز خوب بود.
"من فرمودید. چی فرمودید؟
بله. '
باز هم آقا کمی خشک قرار دادن دست خود را به پیشانی اش، و دوباره آقای Fledgeby
به نظر می رسید برای لذت بردن از انجام خود آن. وقتی آقا نگرش خود را تغییر
با آه، آشکارا سخن گفت Fledgeby با پوزخند.
آقای Twemlow، من فکر می کنم؟ آقا خشک به نظر می رسید، بسیار شگفت زده است.
Fledgeby، گفت: "در حال لذت بردن از غذا با شما در Lammle.
حتی به افتخار بودن یک ارتباط از شما داشته باشند.
مرتب کردن بر اساس غیر منتظره از محل این در دیدار با اما کسی هرگز نمی داند، زمانی که یکی می شود
شهر، آنچه که مردم ممکن است کسی از کار انداختن علیه.
من امیدوارم که شما سلامتی خود، و خود را با بهره گیری از.
تماس گستاخی وجود دارد ممکن است در آخرین کلمات بوده است؛
از سوی دیگر، ممکن بوده است، اما به لطف بومی از روش آقای Fledgeby.
آقای Fledgeby در مدفوع با یک پا در راه آهن یکی دیگر از مدفوع نشسته و کلاه خود را بر روی.
آقای Twemlow در نگاه در خانه کشف کرده بود، و باقی ماند.
در حال حاضر Twemlow وجدان، دانستن آنچه که او انجام داده بود برای خنثی کردن آن بخشنده
Fledgeby، به ویژه پاچه این برخورد بود.
او به عنوان بد در سهولت به عنوان یک نجیب زاده به خوبی می تواند.
او احساس خود را محدود به خود را انجام stiffly نسبت به Fledgeby، و او را
کمان از راه دور.
Fledgeby ساخته شده چشمان کوچک خود را کوچکتر در توجه ویژه ای از شیوه ای خود را.
خیاط زنانه عروسک در گوشه ای پشت در نشسته، با چشمان خود را بر روی
زمین و دست او را خورده در سبد خرید خود، نگه داشتن چوب زیر بغل، چوب خود را بین آنها و
به ظاهر بدون توجه از هر چیزی است.
He'sa مدت زمان طولانی، گفتم آقای Fledgeby، به دنبال در تماشا کرد.
چه زمان ممکن است شما را از آن، آقای Twemlow؟ آقای Twemlow ده دقیقه گذشته دوازده ساخته شده،
آقا.
به عنوان نزدیک که toucher، 'موافقت Fledgeby. من امیدوارم که آقای Twemlow، کسب و کار شما در اینجا ممکن است
شخصیت دلپذیر تر از من.
آقای Twemlow گفت: '،' با تشکر از شما، آقا.
Fledgeby دوباره به چشمان کوچک خود را کوچک تر ساخته شده، که او با خوشنودی بزرگی در نگاه
Twemlow، که timorously بهره برداری شد جدول با نامه خورده است.
چه من از آقای Riah می دانم، گفت: Fledgeby، با سخن گفتن بسیار تحقیر خود
نام و نام خانوادگی، منجر به من معتقدم که این فروشگاه برای کسب و کار ناپسند است.
من همیشه او را پیچ bitingest و tightest در لندن است. "
آقای Twemlow سخن گفتن با کمان از راه دور کوچک شناخته شده است.
این آشکارا او را عصبی ساخته شده است.
تا حدی، به دنبال Fledgeby، که اگر آن درست باشد به یک دوست، هیچ کس نیست
باید گرفتن من اینجا منتظر تنها یک دقیقه است.
اما اگر شما دوستان در سختی، با آنها ایستاده است.
این چیزی که می گویم و عمل می کنند تا.
Twemlow عادلانه احساس کردند که این احساسات، بدون توجه به اظهار کننده،
خواستار موافقت صمیمی خود است. شما راست، آقا، با او دوباره
روح است.
شما نشان می دهد البته سخاوتمندانه و مردانه است.
خوشحالم به طرفداری خود را، 'بازگشت Fledgeby.
'تصادف It'sa، آقای Twemlow. اینجا، جایی است که او از سوف او فرود آمد، و sauntered
به سمت او که دوستان من ایستاده به روز دوستان که در آن
خانه من تورو ملاقات کردم!
Lammles. She'sa بسیار مصرف و زن سازگار است؟
وجدان smote Twemlow ملایم کم رنگ است. بله، او گفت.
"او است.
و هنگامی که او به من متوسل صبح امروز، می آیند و سعی کنید آنچه که من می تواند به فرو نشاندن
طلبکار خود، این Riah آقای - که من قطعا برخی از نفوذ کمی به دست آورده اند
با در معاملات کسب و کار برای دیگری
دوست، اما هیچ چیز مانند او فرض - و هنگامی که یک زن می خواهم که سخن گفت
به من به عنوان آقای Fledgeby او عزیزترین، و ریختن اشک - به همین دلیل چه می توانم انجام دهم، شما می دانید؟
Twemlow gasped چیزی اما به.
"هیچ چیز اما به. و به این ترتیب من آمد.
اما چرا، گفت: Fledgeby، قرار دادن دست خود را در جیب خود و جعل عمیق
مراقبه، به همین دلیل Riah را شروع کرده اند، زمانی که من به او گفتم که Lammles
او را entreated برای نگهداری بیش از یک منشور فروش
او در تمام اثرات آنها و به همین دلیل او باید برش دادن، گفت: او خواهد بود
به عقب به طور مستقیم و به همین دلیل او باید مرا ترک در اینجا تنها تا زمانی من نمی تواند
را درک کنید.
Twemlow جوانمرد، شوالیه قلب ساده، در شرط نیست
ارائه هر گونه پیشنهاد. او بیش از حد توبه کار، خیلی پشیمان بود.
برای اولین بار در زندگی اش او را به اقدام underhanded انجام داده بود، و او انجام داده بود
اشتباه است.
او مخفیانه علیه این مرد جوان با ارکان interposed بود، بهتر واقعی
دلیل از راه مرد جوان بودند، در راه او.
اما مرد جوان با ارکان به زغال پشته از آتش بر سر حساس خود اقدام است.
"من فرمودید، آقای Twemlow، شما من را با طبیعت آشنا
امور که اینجا معامله می شوند.
آیا چیزی هست که من در اینجا می تواند برای شما انجام دهد؟
شما همواره به عنوان یک نجیب زاده به ارمغان آورد، و هرگز به عنوان یک مرد از کسب و کار؛
یکی دیگر از لمس از گستاخی ممکن است در این محل، و شاید شما هستند اما فقیر
انسان را از کسب و کار.
چه چیز دیگری است که انتظار می رود! "من حتی یک انسان را از کسب و کار فقیرتر از من
یک مرد هستم، آقا، 'بازگشت Twemlow، و من به سختی می تواند کمبود من در بیان
قوی تر راه.
من واقعا خیلی به وضوح سمت من در این موضوع در درک
که من به اینجا کشانده است. اما بنا به دلایلی است که من بسیار وجود دارد
ظریف از پذیرش کمک های خود را.
من دارم به شدت، به شدت بی میل به آن سود است.
من آن را سزاوار نیست. مخلوق خوب کودکانه!
از طریق جهان را به تصویب چنین باریک کمی از dimly، چراغ راه را محکوم کرد و
چیدن تا پس از چند لکه یا لکه های در جاده ها!
شاید گفت: Fledgeby، شما ممکن است مقدار کمی از ورود در موضوع افتخار -
به عنوان یک نجیب زاده به ارمغان آورد. 'این است که، آقا، نه بازگشت Twemlow،
آن که نه.
من امیدوارم که من میان غرور واقعی و غرور کاذب تمایز قائل شود.
من هیچ افتخار و در همه حال، خودم، گفت: Fledgeby، و شاید من قطع نمی
انقدر خوب می دانم که یکی از دیگری است.
اما من می دانم این است جایی که حتی یک انسان را از کسب و کار باید عقل خود را در مورد او و
اگر مال من می تواند هر گونه استفاده به شما، قابلی ندارد به آنها.
شما بسیار خوب است، گفت: Twemlow، متزلزل است.
اما من بیشتر مایل -
من، می دانید، نه، Fledgeby با نگاه نگون بخت ادامه، سرگرم
پوچی این فرض که عقل من می تواند هر گونه استفاده به شما در جامعه باشد، اما آنها
در اینجا ممکن است باشد.
جامعه پرورش و جامعه شما را کشت، اما آقای Riah این جامعه نیست.
در جامعه، Riah آقای تاریک است نگه داری شود؛ بکند، آقای Twemlow؟
Twemlow، بسیار آشفته و با دست خود را تکان و لرزش بال در مورد پیشانی اش، پاسخ داد:
کاملا درست است. مرد جوان با ارکان از او besought به
دولت مورد او.
Twemlow بی گناه، انتظار Fledgeby می باشد مبهوت از آنچه که باید گشوده، و
برای یک لحظه تصور امکان آن اتفاق می افتد هر روز، اما
درمان از آن به عنوان یک پدیده وحشتناک
در این دوره از سن، چگونه است که او تا به حال یکی از دوستان مرحوم،
افسر مدنی با یک خانواده، که پول برای تغییر مکان می خواستم ازدواج
تغییر پست، و او چگونه Twemlow بود
"با توجه به نام خود را به او، با استفاده از معمول، اما در چشم Twemlow تقریبا باور نکردنی
نتیجه این است که او را ترک شده بود به جبران آنچه که او بود.
چگونه در این دوره از سال، او را به اصل توسط مبالغ پوچ کاهش می یابد کرده بود، 'داشتن'
Twemlow، گفت: همیشه به رعایت اقتصاد بزرگ، در لذت بردن از ثابت
درآمد در حد محدود است، و
بسته به سخاوت یک اشراف زاده خاص، و تا به حال همیشه باریکش کامل
از منافع خود با pinches وقت شناس است.
چگونه او آمده بود، در طول زمان، به دنبال بر این بدهی تنها از زندگی خود را به عنوان
اشکال منظم سه ماهه، و نه بدتر، وقتی که نام خود را "تا به حال برخی از راه افتاده
در اختیار داشتن آقای Riah، که او را فرستاده بود
متوجه به آن پرداخت تا به طور کامل از گرو در اوردن، در یک جمع گوشتالو، یا فوق العاده ای را
عواقب دارد.
این، با remembrances چگونه او را به برخی از مطب انجام شده بود، مبهم و مه آلود به اعتراف
قضاوت "(که او مجددا عبارت)، و چگونه او خود را به دیگری انجام شده بود
دفتر که در آن زندگی خود را برای مطمئن بود
کسی کاملا بیارتباط با تجارت شری که او را به یاد
شرایط قابل توجه است که او ویولن Straduarius را به دور از، و همچنین
مدونا، تشکیل جمع و ماده روایت آقای Twemlow را.
که از طریق آن از Snigsworth افتضاح stalked سایه چشم دور کردن پول
وام دهندگان به عنوان امنیت در مه، و Twemlow شوم با بارونی خود را
باتون.
به همه، آقای Fledgeby گوش با گرانش نسبتا کم تبدیل شدن به یک جوان ارکان
مردی که آن را می دانستم که همه از قبل، و چون به انجام رسید، به طور جدی سرش را تکان داد.
من دوست ندارم، آقای Twemlow، گفت: Fledgeby، 'من تماس Riah در دوست
اصل. اگر او مصمم است تا آن را، آن را باید
آمده است.
اما فرض، آقا، گفت: Twemlow، ویرانی، که آن را نمی توانم بیایم؟
پس، retorted Fledgeby، شما باید بروید، شما می دانید.
"کجا؟" خواسته Twemlow، کمرنگ است.
به زندان، 'بازگشت Fledgeby. آقای Twemlow تکیه که در انجا سر بی گناه خود را
بر دست دارد، داد بزنم و زاری از رنج و رسوایی.
با این حال، گفت: Fledgeby، ظاهر می شود تا روح خود را به شهامت، خواهیم امید آن نیست
خیلی بد است که می آید به.
اگر شما به من اجازه می دهد، من به آقای Riah از زمانی که او در می آید، کسی که تو را، و من
به او بگویید شما دوست من هستید و من می گویم من به شما می گویند، جای خود را از آن گفت: برای
خودتان، من ممکن است قادر به آن را در راه کسب و کار انجام دهد.
شما نمی خواهد این آزادی در نظر بگیرد؟ "از شما سپاسگزارم من دوباره و دوباره، آقا، گفت:
Twemlow.
"من قوی هستم، به شدت، بی میل به خودم به پاس سخاوت ات فایده، هر چند من
عملکرد ناتوانی.
من می توانم اما نه احساس می کنید که من - به آن را در mildest شکل بیان - که من آن را
هیچ کاری انجام نداده به آن سزاوار است. 'از کجا می توانم او باشد؟ به گفتم Fledgeby،
با اشاره به دوباره تماشا کرد.
آنچه می تواند او بیرون رفته؟ آیا شما همیشه او، آقای Twemlow؟
هرگز، او یک یهودی کامل به نگاه است، اما او
یک یهودی کامل برای مقابله با.
او بدترین زمانی که او آرام است. اگر او ساکت است، من باید آن را به عنوان بسیار
نشانه بد. نگه داشتن چشم خود را بر او هنگامی که او در می آید،
و اگر او ساکت است، آیا نمی شود امیدوار.
در اینجا او است - او آرام به نظر می رسد ".
با این کلمات، که تا به حال اثر باعث Twemlow بی ضرر دردناک
اضطراب، آقای Fledgeby انصراف به پست سابق خود، و پیر مرد وارد
شمارش خانه.
"چرا، آقای Riah، گفت: Fledgeby، من فکر کردم شما از دست داده بودند!
پیر مرد، زود گذر در غریبه، سهام هنوز ایستاده بود.
درک او که کارشناسی ارشد خود را که منجر به دستورات او را، و او منتظر
آنها را درک کنید. تکرار Fledgeby که: "من واقعا فکر کردم،
به آرامی، که شما، از دست داده بودند آقای Riah.
چرا، در حال حاضر من به تو نگاه میکنم - اما نه، شما می توانید آن را انجام داده، نه، شما می توانید آن را انجام داده!
کلاه در دست، پیرمرد سر برداشت و distressfully در Fledgeby نگاه
به دنبال چه جدید اخلاقی بار او به خرس.
شما می توانید با عجله شروع از هر کس دیگری، قرار داده و در آن لایحه
فروش در Lammle گفت: Fledgeby. بگو: «شما باید آقای Riah، نه.
پیر مرد پاسخ داد: در صدای کم: "آقا، من،.
اوه من چشم داره گریه Fledgeby. 'اوه، اوه، اوه!
عزیزم، عزیزم، عزیزم!
خب! من می دانستم که شما مشتری سخت، آقای Riah بودند،
اما من هرگز فکر نمی کردم شما به عنوان سخت بود.
آقا، گفت: "مرد، پیر تشویش های بزرگ، من به عنوان من کارگردانی هستم.
من اصل در اینجا نیست. من اما عامل برتر، و من
انتخاب دیگری ندارند، هیچ قدرت است.
"نگو، retorted Fledgeby، مخفیانه شاد به عنوان پیر مرد کشیده
دست ها، با یک عمل کوچک دفاع از خود در برابر ساخت تیز
دو مشاهده گر.
آیا لحن از تجارت، Riah آقای بازی. شما حق در بدهی های خود را، اگر
شما مصمم به آن را انجام دهد، اما تظاهر نکن که هر کس در خط خود را
به طور منظم وانمود میکند.
حداقل، آن را برای من انجام دهید. چرا باید به شما، آقای Riah؟
شما می دانید من در مورد شما می دانیم.
پیر مرد دامن کت طولانی خود را با دست رها خود را در آغوش گرفت، و به کارگردانی
نگاه ارزومند در Fledgeby.
گفت: Fledgeby: 'و،'، 'نه، من تو را ببخش، چیزی به عنوان نفع آقای Riah، بنابراین
اهریمنی با حوصله، من می دانم که اگر شما، چه خواهید دنبال.
در اینجا نگاه کنید، آقای Riah.
این آقا آقای Twemlow. یهودی تبدیل شده به او و متمایل است.
که بره فقیر متمایل در عوض، مودب، و وحشت زده.
اقدام Fledgeby: "من را ساخته اند چنین شکست، '،' در تلاش برای انجام هر کاری با
شما برای Lammle دوست من، که من به سختی امید را از انجام هر کاری با شما برای من
دوست (و در واقع ارتباط) آقای Twemlow.
اما من فکر می کنم که اگر شما را نفع برای کسی انجام دهید، شما می توانید برای من، و من
می خواهید به تلاش با شکست مواجه خواهد شد، و من وعده من به آقای Twemlow گذشت علاوه بر این.
در حال حاضر، آقای Riah، آقای Twemlow است.
همیشه خوب برای منافع خود، همیشه آینده به زمان، همیشه کمی راه خود را پرداخت.
در حال حاضر، به همین دلیل باید آقای Twemlow را فشار دهید؟ شما می توانید هر وجود در برابر آقای
Twemlow!
چرا آسان نیست با آقای Twemlow؟ پیر مرد نگاه کرد به کمی Fledgeby
چشم هر نشانه مرخصی تا به راحتی با آقای Twemlow؛ اما هیچ نشانه ای در آنها وجود داشت.
، گفت: آقای Twemlow است هیچ ارتباط از شما، آقای Riah Fledgeby. شما نمی توانید به
حتی با او پس از از طریق زندگی در یک آقای محترم در رفته و آویزان خود را به
خانواده.
اگر آقای Twemlow است تحقیر برای کسب و کار، آنچه می تواند آن را به شما مهم است؟
اما من عفو، interposed قربانی مهربان، من نیست.
آن فرض در نظر بگیرند. را من باید
'، آقای Riah وجود دارد!' گفت: Fledgeby، 'است که سخاوتمندانه گفت؟
بیا! با من برای آقای Twemlow.
پیرمرد دوباره برای هر نشانه ای از اجازه نگاه به فراغت کمی ضعیف
آقا. شماره آقای Fledgeby او را به معنای متصلب می شود.
'گفت: من بسیار متاسفم، آقای Twemlow، Riah.
"من باید به دستورات من است. من با هیچ مقامی برای سرمایه گذاری
واگرا از آنها است. این پول باید پرداخت شود.
به طور کامل و با کف دست زدن کردن، آیا منظور شما، آقای Riah؟ خواسته Fledgeby، به چیزهایی کاملا
صریح است. در کامل، آقا، و در یک بار، در Riah
پاسخ دهد.
آقای Fledgeby سرش را تکان داد deploringly در Twemlow و mutely در مرجع بیان
رقم محترم قبل از او ایستاده با چشم بر زمین: یک هیولا
اسرائیل این است!
آقای Riah، گفت: "Fledgeby. پیر مرد برداشته تا چشمان خود را یک بار دیگر به
چشم کمی در سر آقای Fledgeby، با بعضی از امید احیای ممکن است که نشانه
آینده هنوز.
'آقای Riah، آن را بدون استفاده از من برگزاری این واقعیت است.
There'sa خاص حزب بزرگ در پس زمینه در مورد آقای Twemlow را، و شما
می دانم آن را.
"من آن را می دانم، 'پیر مرد پذیرفته شده اند. در حال حاضر، من آن را به عنوان یک نقطه ساده قرار داده است
کسب و کار، آقای Riah.
آیا شما به طور کامل مشخص (به عنوان یک نقطه ساده کسب و کار) یا به که گفت: بزرگ
امنیتی حزب، یا این که گفت پول حزب بزرگ؟
جواب داد: Riah: کاملا مشخص، به عنوان چهره خود او را بخواند، و آموخته
کتاب.
نه در همه مراقبت و در واقع آن را به عنوان به نظر من به جای لذت بردن است، گفت:
Fledgeby، با مرهم گذاری عجیب و غریب، ارزشمند سر و صدا و ردیف است که خواهد آمد کردن
بین آقای Twemlow و گفت: حزب بزرگ؟
این نیاز به پاسخ ندارد، و هیچ کدام را دریافت کرد.
Twemlow آقای پور، که keenest ترور روانی از نجیب او خیانت کرده بود
خویشاوند loomed در چشم انداز، با یک آه را به خروج او افزایش یافت.
از شما سپاسگزارم من بسیار زیاد است، آقا، "او گفت:، ارائه Fledgeby دست تب دار خود است.
'شما انجام داده اند من یک سرویس unmerited. با تشکر از شما، از شما سپاسگزارم!
Fledgeby آن اشاره نمی کند، "پاسخ داد.
It'sa شکست تا کنون، اما من می مانم پشت سر و دیگری را لمس در آقای Riah.
آیا فریب خود را آقای Twemlow نیست، گفت: "یهودی، و سپس او را به طور مستقیم برای پرداختن به
اولین بار.
هیچ امیدی برای شما وجود دارد. شما باید بدون ارفاق انتظار می رود.
شما باید به طور کامل پرداخت، و شما نمی توانید به پرداخت بیش از حد بی درنگ، و یا شما به سنگین قرار داده خواهد شد
اتهامات عنوان شده.
اعتماد چیزی برای من، آقا. پول، پول، پول است. '
وقتی که او این کلمات را در یک روش تاکید گفت: او تصدیق کرد که هنوز آقای Twemlow
حرکت مودبانه سر و که ارزش کمی مهربان خروج خود را در زمان
پایین ترین ارواح.
Fledgeby شیفتگی در چنین رگ شاد بود وقتی شمارش خانه تبرئه شد
او، که او هیچ چیزی برای آن داشت، اما برای رفتن به پنجره، و لاغر سلاح خود را بر روی
قاب کور، و سکوت خود را
بخندی، با پشت خود را به تابع خود را.
وقتی که او دوباره به روشن گرد با یک سیما تشکیل شده است، تابع خود را هنوز در ایستاده بود
همان محل و خیاط زنانه عروسک پشت درب با نگاه از وحشت نشسته است.
Halloa! 'گریه آقای Fledgeby، شما در حال فراموش کردن این بانوی جوان، آقای Riah، و
در انتظار او شده است به اندازه کافی طولانی بیش از حد.
او زباله خود فروش، لطفا و معیار خوبی برای او اگر شما می توانید ذهن خود را را تشکیل می دهند
انجام کار لیبرال برای یک بار.
او برای مدتی به نظر می رسید، به عنوان یهودی سبد کوچک خود را با تکه ای از جمله او به عنوان پر
برای خرید مورد استفاده قرار گرفت، اما، ورید شاد خود را دوباره، او را به نوبه خود به دور موظف شد
پنجره یک بار دیگر، و لاغر سلاح خود را بر روی کور.
'، عزیز من سیندرلا وجود دارد، گفت: پیر مرد در یک زمزمه، و با نگاه های فرسوده،
سبد پر نیست.
نگهدار شما! و شما رفته!
"نه من عزیز خود را سیندرلا، 'بازگشت دوشیزه رن.
شما مادر تعمیدی بی رحمانه ای!
او که انگشت کوچک تاکید مخصوص اوست در چهره اش در فراق را تکان داد، به عنوان
صادقانه و reproachfully که او تا کنون از آن در فرزند ترسناک قدیمی خود را در خانه زده شده است.
مادر تعمیدی در تمام! گفت: "او.
شما گرگ در جنگل، گرگ ستمکار!
و اگر همواره عزیز لیز من کار فروخته می شود و خیانت، من باید بدانید که فروخته شده و
خیانت او!
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 14
آقای WEGG آماده سنگ چاقو تیز کنی برای بینی MR BOFFIN در
پس از چند نمایشگاه بیشتر از زندگی Misers کمک، آقای زهره شد
تقریبا به شب در الاچیق ضروری است.
شرایط داشتن یک شنونده دیگر به شگفتی گشوده توسط Wegg، یا آن را به عنوان
شد، یکی دیگر از ماشین حساب به بازیگران guineas موجود در دیگ ها، دودکش ها، قفسه ها
و مدیران، و سایر بانک های چنین
سپرده، به نظر می رسید تا حد زیادی به بالا بردن لذت آقای Boffin را، در حالی که سیلاس Wegg،
به نوبه خود، هر چند از خلق و خوی حسود که ممکن است در شرایط عادی
تنفر آناتومیست از وارد شدن به
موافق، بسیار مشتاق به حفظ چشم خود را در آن نجیب زاده - مبادا، بودن بیش از حد
از چپ به خود، او باید به بازی کلاهبرداری با سند گرانبها وسوسه
در نگهداری او - که او هرگز از دست داده
فرصت تقدیر از او را به اطلاع آقای Boffin به عنوان یک شخص ثالث که
شرکت می شود مورد نظر است. یکی دیگر از تظاهرات دوستانه ای نسبت به او
آقای Wegg در حال حاضر به طور منظم احساس خشنودی کند.
بعد از هر بار نشسته بود، و حامی ترک کرده بود، آقای Wegg همواره دیدم آقای
خانه زهره.
مطمئنا، او به عنوان همواره درخواست با دیدن مقاله در تجدید
که او مالک مشترک بود، اما او نتوانست هرگز به سخن گفتن است که بود
لذت بزرگ، او را از آقای زهره مشتق
بهبود جامعه که insensibly به اغوا شده بود او را به دور Clerkenwell دوباره، و
که پیدا کردن خود را یک بار دیگر قدرت اجتماعی آقای V. به نقطه جذب،
او را ترک که به التماس
روش کمی اتفاقی، به عنوان یک ماده در فرم است.
"من می دانم، آقا، آقای Wegg اضافه خواهند کرد، که یک مرد از ذهن ظریف خود را به
مایل به بررسی می شود هر زمان که فرصت ناشی میشود، و آن را برای من نمی باشد.
رد کردن احساسات خود را.
زنگ زدگی خاصی در آقای زهره بود که هرگز به نفت آقای لیز
Wegg اما او تحت پیچ در یک creaking و شیوه ای سفت تبدیل شده بود، بسیار
قابل توجه در مورد این دوره است.
در حالی که کمک در شب ادبی، او حتی تا آنجا پیش رفت، در دو یا سه
موارد، برای تصحیح آقای Wegg زمانی که او به شدت mispronounced کلمه ای، یا
مزخرف از عبور از انجاییکه که آقای
Wegg را به نقشه برداری دوره خود را در روز، و به ترتیب برای گرفتن
سنگ های گرد در شب به جای مستقیم بر آنها.
از کوچکترین مرجع آناتومیک او به خصوص خجالتی است، و اگر او را دیدم
استخوان پیش از هر فاصله از راه خود را به جای ذکر آن را با نام.
سرنوشت جانبی مقدر است که پوست کار یک بعد از ظهر آقای Wegg شد
درآورد توسط polysyllables، و خجالت در میان یک مجمعالجزایر کامل از کلمات سخت است.
این که لازم soundings ها در هر دقیقه، و راه را با احساس
بزرگترین احتیاط، توجه آقای Wegg را به طور کامل به کار شد.
مزیت این معضل توسط آقای زهره گرفته شده، به تصویب یک تکه کاغذ به آقای
دست Boffin، و انگشت خود را بر روی لب خود باقی است.
هنگامی که آقای Boffin در شب به خانه او متوجه شد که این مقاله حاوی کارت آقای زهره
و این کلمات: "باید خوشحال با تماس احترام به کسب و کار مورد احترام قرار گیرد
خود، در مورد غروب در شب است. '
شب بعد دیدم آقای Boffin peeping در قورباغه ها حفظ شده در آقای زهره
مغازه، پنجره، و آقای زهره espying آقای Boffin با آمادگی یک در دیدم
آماده باش، و اشاره است که نجیب زاده را به داخل خود.
در پاسخ، آقای Boffin شد در جعبه انسان miscellanies به صندلی خود را دعوت
قبل از آتش، و بنابراین، به دنبال دور با چشم توصیف است.
آتش کم و متغیر است، و هنگام غروب غم انگیز، تمام سهام به نظر می رسید
چشمک و چشمک زدن با هر دو چشم، به عنوان آقای زهره انجام داد.
نجیب زاده فرانسوی، هر چند که بدون چشم داشت، در همه را پشت سر دست نبود، اما
ظاهر شد، به عنوان شعله بلند شد و سقوط کرد، برای باز کردن و بستن چشم بدون او، با
نظم چشم شیشه ای سگ و اردک ها و پرندگان.
بچه سر بزرگ به همان اندازه در اعطای کمک های عجیب و غریب آنها به اجباری شد
اثر به طور کلی.
"شما، آقای زهره، من هیچ زمانی را از دست داده، گفت: آقای Boffin.
من اینجا هستم. 'در اینجا شما، آقا، موافقت آقای زهره.
من مکان به شکل مخفی و پنهان حفاظت و دوست ندارم، "به دنبال MR Boffin - حداقل، نه در راه کلی I don't -
اما من به جرات می گفت شما من دلیل خوبی برای مخفی تا کنون نشان می دهد.
من فکر می کنم من باید آقا، بازگشت زهره.
خوب، آقای Boffin گفت. 'شما انتظار نداریم که Wegg، من آن را برای
عطا خواهد شد؟ "نه، آقا.
من انتظار دارم هیچ کس جز شرکت در حال حاضر است.
آقای Boffin نگاه در مورد او، به عنوان پذیرش تحت آن فرقه که همه را شامل می
نجیب زاده فرانسوی و دایره است که در آن او حرکت نمی کند، و مکرر، در حال حاضر
شرکت می باشد. '
آقا، گفت: آقای زهره، قبل از ورود بر کسب و کار، من باید به شما برای
کلمه و افتخار است که ما در اعتماد به نفس هستند. 'بیایید کمی صبر کنید و درک آنچه را که
بیان به معنی، جواب داد: 'آقای Boffin.
در اعتماد به نفس برای چه مدت؟ در اعتماد به نفس برای همیشه و یک روز؟
من اشاره خود را، آقا، گفت: "زهره، شما فکر می کنید ممکن است کسب و کار در نظر بگیرند، زمانی که
شما می آمد تا آن را می دانم، به ماهیت ناسازگار با اعتماد به نفس خود را در بخشی؟
"من ممکن است آقای Boffin با نگاه محتاطانه گفت.
"درست است، آقا.
خوب، آقا، مشاهده شد زهره، پس از حالم در مو گرد و خاکی خود، ایده های خود را روشن،
دیگر راه دیگری را قرار داده به ما.
من با شما برای باز کردن کسب و کار، با تکیه بر افتخار خود را به انجام هر کاری در آن و
من ذکر در آن است، بدون اطلاع من.
گفت: "به نظر عادلانه، آقای Boffin.
من که موافقم. 'من کلمه و افتخار خود را، آقا؟
همکار خوب من، retorted آقای Boffin، شما سخن من و شما می توانید که
بدون افتخار من بیش از حد، من نمی دانم.
من مرتب شده اند تعداد زیادی از گرد و غبار در زمان من، اما من می دانستم که هرگز دو چیز را جداگانه به
انبوه. این اظهار نظر می رسید و نه به آقای دست پاچه کردن
زهره.
او تردید، و گفت، "درست است، آقا، و دوباره، خیلی واقعی، آقا، قبل از
از سرگیری موضوع گفتمان او.
آقای Boffin، اگر من به شما اعتراف که من به یک پیشنهاد که شما بودند سقوط کرد
موضوع، و شما نباید به این موضوع شده اند، شما اجازه خواهد داد به من
به ذکر است، را به
نظر مثبت، که من در آن زمان در حالت خرد شده از ذهن بود.
سپور، طلایی با دست خورده در بالای چوب تنومند خود را، خود را با
چانه استراحت بر آنها، و با چیزی leering و غریب در چشمان او، داد
سرتکان دادن و گفت: "کاملا پس، زهره.
این پیشنهاد، آقا، یک نقض توطئه اعتماد به نفس خود بود، به چنین
حد، که من در یک بار باید به آن برای شما شناخته شده است.
اما من، نه آقای Boffin، و من به درون آن سقوط کرد.
بدون حرکت چشم یا انگشتان،، آقای Boffin، یک اشاره دیگر، و placidly تکرار،
کاملا پس، زهره '
'بود که من همیشه در آن دلچسب نیست، آقا، "آناتومیست توبه کار رفت، و یا که من
همیشه خودم را با هیچ چیز به جز سرزنش داشتن مسیر تبدیل بازدید
علم به مسیر از - او
می گویند "villany، '، اما تمایلی به فشار بیش از حد سخت را بر خود، جایگزین
با تاکید بزرگ -. Weggery از نگاه ارام و غریب مثل همیشه، آقای
Boffin پاسخ داد:
کاملا پس، زهره 'و در حال حاضر، آقا، گفت: "زهره، داشتن
آماده ذهن خود را در خشن، من جزئیات را بیان کنید.
که با آن کوتاه حرفه ای سردفتر، او در تاریخ دوستانه وارد
حرکت، و واقعا آن را بازگو.
یکی ممکن است تصور است که آن را نشان از تعجب یا خشم را استخراج،
و یا احساسات دیگر، از آقای Boffin، اما چیزی فراتر از سابق خود را استخراج
نظر:
کاملا پس، زهره 'من شما را شگفت زده، آقا، من اعتقاد دارم؟
آقای زهره گفت: این مساله به طرز شک برانگیزی. آقای Boffin به سادگی به عنوان مزبور پاسخ داد:
کاملا پس، زهره '
شگفتی در این زمان در طرف دیگر بود.
انجام داد، با این حال، به طوری که ادامه دهد.
هنگامیکه ونوس به کشف Wegg گذشت، و از که خود را به داشتن هر دو دیده می شود آقای
Boffin حفاری تا بطری هلندی، که این آقا تغییر رنگ، تغییر خود
نگرش، بسیار بی قرار شد، و
(هنگامی که زهره به پایان رسید) به پایان رسید که در حالت اضطراب آشکار، بیم و هراس، و
سردرگمی است.
در حال حاضر، آقا، گفت: "زهره، اتمام خاموش؛ شما بهترین می دانیم آنچه که در بطری هلند بود،
و چرا شما به آن حفر شده، و در زمان آن را دور. من وانمود به دانستن هر چیزی بیشتر در مورد
آن را از من تو را دیدم.
من می دانم این است: از تماس من بعد از همه من افتخار می کنم (هر چند از آن شده است
با حضور یکی از اشکال بسیار ناراحت کننده است که بر قلب من گفته شده است، و تقریبا به همان اندازه بر
اسکلت از من است)، و من به این معنی که با تماس با من زندگی می کنند.
قرار دادن به معنی همان به عبارت دیگر، من به نوبه خود تنها متقلب
پنی توسط این امر.
به عنوان بهترین جبران می توانم به شما برای داشتن همیشه به آن رفته، من را به شناخته شده
شما، به عنوان هشدار دهنده، چه Wegg پیدا کرده است خارج است.
به نظر من این است که Wegg این است که در یک قیمت معمولی خاموش می شود ندارد، و من ساخت
که نظر در آغاز خود را به دور از اموال خود را لحظه ای به او می دانست که قدرت خود را.
این که آیا آن ارزش در حالی که شما او را در هر قیمت ساکت کردن، شما برای تصمیم گیری
به خودتان، و اقدامات خود را بر این اساس است.
تا آنجا که به من مربوط، من هیچ قیمت.
اگر من بر حقیقت نامیده می شود، من آن را می گویند، اما من می خواهم بیش از من
در حال حاضر انجام می شود و به پایان رسید. "
! Thank'ee، زهره گفت: آقای Boffin، با گرفتن دلچسب دست خود را؛: 'thank'ee، زهره،
thank'ee، زهره و پس از آن بالا رفتیم و پایین مغازه کوچک
در بیقراری بزرگ است.
اما در اینجا نگاه کنید، زهره، او و توسط سر گرفته، عصبی نشسته دوباره، اگر
من به خرید Wegg، من باید او را خرید هر ارزانتر بودن خود را خارج از آن.
به جای داشتن نیمی از پول - آن شده اند و نیم، گمان می کنم؟
سهم و سهم یکسان؟ "بود به 1/2، آقا، جواب داد: '
زهره.
به جای آن، او در حال حاضر خواهید همه آنها. من باید در همین حال، پرداخت بیشتر را ندارد.
تو به من می گویند او یک سگ بی وجدان، حقه بازی بسیار گرسنه است.
"او است، گفت:" زهره.
آیا فکر نمی کنید، زهره،، insinuated آقای Boffin، پس از به دنبال در آتش
در حالی که - آیا شما به عنوان اگر احساس می کنید - شما ممکن است به تظاهر در آن تا Wegg
خریداری، و پس از آن سهولت ذهن خود را با
تحویل به من چه فکر می کنید به جیب ساخته شده بود؟
بازگشت زهره: "نه، من آقا،، '، بسیار مثبت است.
را جبران؟ insinuated آقای Boffin.
«نه، آقا. به نظر من، پس از maturely به آن فکر می
علاوه بر این، بهترین جبران برای داشتن مربع است که به عقب بر گردیم به
مربع است.
پیف! mused در آقای Boffin. هنگامی که شما می گویند مربع، منظور شما -
منظورم این است، گفت: "زهره، محکم و در مدت کوتاهی، حق است.
این موضوع ممکن است به من به نظر می رسد، گفت: آقای Boffin، گله مند بر آتش مجروح
شیوه ای که حق با من است، اگر آن را در هر نقطه است.
من خیلی بیشتر حق پول پیرمرد را از تاج و تخت می توانیم داشته باشیم.
تاج او را به جز مالیات پادشاه چه بود؟
در حالی که، من و همسرم، همه ما در همه به او بود.
آقای زهره، با سر خود را بر دست خود را، سودا تفکر ارائه شده
به بخل آقای Boffin، تنها به تند خود را در لوکس که قاب زمزمه
ذهن: او نمیخواستند تا به نظر خودش، و نه می شود به طوری در نظر گرفته است. "
و چگونه هستم من برای زندگی، از آقای Boffin، در piteously خواست، اگر من به رفتن خرید
همراهان تا از کمی که من دارم؟
و چگونه هستم من در مورد آن را؟ هنگامی که هستم من به پول من آماده است؟
وقتی که من برای یک پیشنهاد؟ شما به من گفت که وقتی که او را تهدید به
کشویی بر من.
زهره توضیح داد تحت چه شرایطی و با چه نگاه انداختن بر آقای
Boffin برگزار شد تا تپه دور پاک شود.
آقای Boffin گوش با دقت.
گمان می کنم، گفت: "او، با سوسو زدن از امید، بدون شک در مورد اصالت وجود دارد و
تاریخ از هر چیز دیگری هیچ سر در گم خواهد شد؟ ''، 'گفت: آقای زهره.
کجا ممکن است آن را در حال حاضر سپرده؟ از آقای Boffin خواست، در تن wheedling.
این در اختیار من است، آقا. "آیا؟" او با اشتیاق بزرگ گریه.
در حال حاضر، برای هر مبلغ های لیبرال پول است که می تواند بر، زهره توافق، خواهد شما را
آن را در آتش 'نه، آقا، من، نه، قطع آقای
زهره.
"و نه آن عبور کند به من؟" همان چیزی خواهد بود.
نه، آقا، گفت: آقای زهره.
خاکروبه بر طلایی به نظر می رسید در مورد به دنبال این پرسش ها، زمانی که سر و صدا stumping بود
شنیده ام در خارج، در آینده به سمت درب است. "ساکت باش! در اینجا Wegg گفت: زهره.
دریافت پشت تمساح جوان در این گوشه میمیره، آقای Boffin، و قضاوت او را برای
خودتان.
من یک شمع روشن کنید تا او رفته، خواهید تنها تب و تاب بودن از آتش وجود داشته باشد؛
Wegg به خوبی با تمساح آشنا، و او اطلاع خاصی از او را ندارد.
قرعه کشی پاهای خود را در آقای Boffin، در حال حاضر من یک جفت کفش در انتهای دم خود را.
سر خود را به خوبی پشت لبخند او، آقای Boffin، و شما خواهید دروغ راحت وجود دارد؛
شما مقدار زیادی از اتاق را در پشت لبخند او را پیدا کنید.
He'sa کمی گرد و خاکی است، اما او را بسیار دوست دارید در تن است.
آیا شما، آقا؟ "آقای Boffin اما زمزمه مثبت
پاسخ، هنگامی که Wegg آمد stumping شوید.
شریک، گفت که آقا را به شیوه ای با نشاط، چگونه خود را؟
«قابل تحمل، بازگشت آقای زهره. "به رخ کشیدن.
!-عمل گفت: "Wegg:" متاسفم، شریک زندگی، که تو چیدن نمی سریعتر است، ولی خود را
روح بسیار بزرگی را برای بدن شما، آقا، این که در آن است.
و سهام خود را در تجارت، شریک زندگی؟
ایمن اتصال، امن، پیدا کردن شریک زندگی؟ این است که در مورد آن؟
آیا می خواهید به آن را ببینید؟ پرسید: زهره. گفت: Wegg: اگر لطف کنید، شریک، '،
مالش دست خود را.
"من آرزو می کنم به آن را ببینید jintly با خودتان است. یا، به عبارت شبیه به برخی از که بود تنظیم
به موسیقی برخی از زمان را به عقب:
"من آرزو می کنم تا تو آن را با چشمان خود را ببینید، و من تعهد با من."
عطف پشت خود و چرخش یک کلید، آقای زهره تولید سند، برگزاری توسط
گوشه ای معمول خود را.
آقای Wegg، نگه داشتن در گوشه مخالف، روی صندلی نشسته بنابراین به تازگی توسط خالی
آقای Boffin، و از آن مراقبت می کرد.
کلیه حقوق این، آقا، او به آرامی و ناخواسته پذیرفته، در بی میلی خود را از دست او
نگه دارید، همه حق است!
greedily تماشا شریک زندگی خود را به عنوان او پشت خود را دوباره، و تبدیل کلید خود را
دوباره.
هیچ چیز جدید وجود دارد، گمان می کنم؟ "زهره، گفت: از سرگیری صندلی کم خود را در پشت
مقابله با. : بله وجود دارد، آقا، 'پاسخ Wegg؛ وجود دارد
چیزی جدید امروز صبح بود.
که grasper foxey قدیمی و griper - آقای Boffin 'پرسید: زهره، با یک نگاه
به سمت حیاط تمساح یا دو لبخند.
آقای شود بلود! 'گریه Wegg، بازده به خشم صادق او است.
'Boffin. Boffin گرد و خاکی.
که grunter foxey قدیمی و چرخ، آقا، تبدیل به حیاط این صبح، به فضولی
با اموال، ابزار نوکر خود، یک مرد جوان به نام درهم و برهم.
Ecod، زمانی که من به او می گویند، "چه می خواهید در اینجا، مرد جوان؟
این حیاط خصوصی است، "او می کشد مقاله بددهنی کردن های دیگر Boffin، به
من بیش از به تصویب رسید.
"این است که اجازه درهم و برهم به چشم پوشی از حمل و به تماشای کار."
که بسیار قوی است، من فکر می کنم، آقای زهره 'به خاطر بسپار او نمی داند که در عین حال ادعای ما را
در اموال، پیشنهاد زهره.
بعد از آن او باید یک اشاره از آن داشته باشند، گفت: Wegg، و یکی از قوی که به او تنه زدن به
ترور یک بیت. او یک اینچ، و او به ELL.
اجازه بدهید او را تنها در این زمان، و با اموال ما بعد فهمید که او کاری انجام دهید؟
من به شما چه، آقای زهره، به این می آید، من باید از خود راضی با Boffin، و یا
من باید به چند تکه با بالهایش پرواز کند.
من می توانم خودم را شامل نمی شود وقتی که من او را نگاه. هر بار که می بینم او را با قرار دادن دست خود را در
جیب خود، می بینم او را از آن قرار دادن را در جیب من است.
هر بار که من صدای او را jingling پول خود را، من می شنوم او را در نظر گرفتن آزادی با پول من است.
گوشت و خون می تواند آن را تحمل نمی کند. نه، گفت: "آقای Wegg، به شدت برافروخته،
و من بیشتر.
به خواست زهره: یک پای چوبی می تواند آن را تحمل نمی کند "اما، آقای Wegg، '،' بود خود را
خود ایده است که او باید بر نمی شود منفجر شد، تا تپه به دور carted شدند. '
اما این نیز ایده من، آقای زهره، retorted Wegg، که اگر او آمد رخنه
و خرناس در مورد اموال، او باید مورد تهدید قرار میگیرد، با توجه به درک کنند که او
حق ندارد به آن و ساخته شود و بنده ما را.
این بود که نظر من، آقای زهره 'قطعا اینگونه بود، آقای Wegg. "
قطعا اینگونه بود، که به شما می گویند، شریک، 'به موافقت Wegg، به یک طنز بهتر شده توسط قرار
پذیرش آماده شده است.
"بسیار خوب. من در نظر بگیرید یکی کشت خود را نوکر خود
ابزار در حیاط، عمل از رخنه و خرناس.
و بینی خود را باید به سنگ چاقو تیز کنی برای آن قرار داده است. "
بود تقصیر شما، آقای Wegg نیست، من باید اعتراف، گفت: "زهره، که او با
بطری هلندی آن شب است. '
همانطور که شما سخاوتمندانه می گویند دوباره، شریک زندگی! نه، این تقصیر من نیست.
من می خواهم که بطری را از او بود.
آن را به که باید مثل یک دزد در تاریکی، حفر میان می شود به عهده
مطالبی که ما به مراتب بیشتر از (خود را دیدن که ما می توانیم او را محروم از هر
دانه از آن، اگر او ما را در خود ما را خریداری نیست
شکل)، و حمل کردن گنج از روده خود را؟
، آن را به عهده نمی شود. و برای آن، بیش از حد، بینی خود را باید برای قرار دادن
سنگ چاقو تیز کنی.
چگونه می توانم به شما پیشنهاد کند و آن را انجام دهد، آقای Wegg "بینی خود را برای قرار دادن به سنگ چاقو تیز کنی؟
پیشنهاد می کنم که انسان براورد کردن، به او توهین آشکارا، 'بازگشت.
و، اگر به دنبال این چشم من، او جرات ارائه یک کلمه در پاسخ، به تلافی
بر او قبل از اینکه او می تواند نفس خود را، "اضافه کردن کلمه ای دیگر به آن، شما را گرد و خاکی قدیمی
سگ، و شما یک گدا است. "
"فرض کنید او می گوید: هیچ چیز، آقای Wegg؟ 'سپس' پاسخ Wegg، ما باید آمده اند
به تفاهم با مشکل بسیار کمی، و من او را و شکستن و رانندگی او را،
آقای زهره.
من او را در مهار قرار دهید، و من او را تحمل تنگ، و من او را و شکستن و رانندگی او را.
گرد و غبار سخت تر رانده می شود، آقا، بالاتر از او خواهیم پرداخت.
و منظورم به بالا پرداخت می شود، آقای زهره، من به شما قول می دهم.
شما صحبت کاملا به revengefully، آقای Wegg. 'Revengefully، آقا؟
آن را برای او که من آن را کاهش یافته و falled، شب بعد از شب؟
آیا برای لذت خود را که من در خانه یک شب صبر کردم مانند مجموعه ای از skittles
راه اندازی و زدم بر سر، راه اندازی و زدم، توسط هر توپ - کتاب -
او تصمیم گرفت در مقابل من را؟
چرا، من صد برابر او است، آقا؛ پنج صد بار!
شاید آن را با قصد مخرب از خواسته او را در بدترین او بود که آقای زهره
نگاه به عنوان اگر او شک داشتند که.
"چیست؟
آن را در خارج از خانه در ockypied حاضر، رسوایی خود را، که عزیز دردانه
ثروت و کرم از ساعت، Wegg، گفت: در حال سقوط بر خود را با شدیدترین لحن
از مردودیت، و آن زمان که قطراتش شمارنده،
که من، سیلاس Wegg، پنج صد برابر او بود، به در تمام هوازده نشست،
انتظار برای یک ماموریت و یا مشتری؟
آن را خارج از خانه بسیار بود که من برای اولین بار چشم بر او تعیین می کنند، نورد در دامان
لوکس، وقتی که من فروش تصنیف halfpenny وجود دارد برای زندگی؟
و من به خزیدن در گرد و غبار برای او به راه رفتن؟
نه! '
پوزخند بر لغات مخوف نجیب زاده فرانسوی تحت
نفوذ از رعد و برق، به عنوان اگر او محاسبه چند هزار slanderers
آرایه خائن و خود را در برابر
خوش شانس، در محل دقیقا پاسخ به کسانی که از آقای Wegg.
یکی ممکن است خیالی که بچه سر بزرگ با سرنگونی بیش از
تلاش hydrocephalic را به روی چیزی حساب کردن فرزندان مردان که دگرگون خود را
مهرورزان به injurers خود را توسط همین روند.
حیاط یا دو لبخند بر روی بخشی از تمساح ممکن است با سرمایه گذاری شده اند
به این معنی، "همه چیز در مورد این دانش کاملا آشنا بود در اعماق لجن و گل،
سنین پیش.
اما گفت: "Wegg، احتمالا با برخی از درک کمی به اثر فوق، خود را
صحبت اظهارات سیما، آقای زهره، که من duller و savager از حد معمول.
شاید من خودم را به خون ریزی اجازه بیش از حد است.
دور شو، مراقبت از کسل کننده! تیس 'رفته است، آقا.
من در بر تو، نگاه، و امپراتوری نوسان خود را از سر گرفته است.
برای این ترانه می گوید: - به اصلاح خود را، آقا -
"هنگامی که قلب انسان است که با مراقبت افسرده غبار زدوده شده است
زهره به نظر می رسد.
مانند یادداشت کمانچه، شما خوش، آقا، شیرینی، موجب ارواح ما
و فریبندگی گوش های ما است. "
شب خوب، آقا، من باید یک یا دو کلمه برای گفتن به شما داشته باشند،
آقای Wegg، قبل از اینکه طولانی، اظهار داشت زهره، احترام سهم من در پروژه ام
سخن گفتن از.
وقت من، آقا، 'بازگشت Wegg، با شما است. در عین حال آن را به طور کامل درک
که من نباید غفلت آوردن سنگ چاقو تیز کنی به تحمل، و نه آوردن گرد و خاکی
بینی Boffin به آن.
بینی اش یک بار به آن را آورده، باید از این دست، آقای زهره به آن برگزار شد، تا
جرقه مگس در حمام با استفاده از این Wegg وعده حاضر متوقف کرد
، و بسته درب مغازه بعد از او.
صبر کنید تا یک شمع، Boffin آقای روشن میکنم، گفت: "زهره، و شما بیرون می آیند
راحت است.
به همین دلیل او با نور شمع و برگزاری آن در طول بازو، آقای Boffin رها
خود را از پشت لبخند تمساح، با بیان لغات بسیار
ویرانی که نه تنها به عنوان اگر
تمساح به حال به طور کلی از شوخی به خود است، اما بیشتر به عنوان اگر آن را به حال شده است
درک و اعدام در هزینه آقای Boffin در.
همکار That'sa خیانتکارانه، گفت: آقای Boffin، گرد بازوها و پاهای او را به عنوان او
آمدند، تمساح بوده است، اما کهنه شرکت.
همکار That'sa وحشتناک است. '
تمساح، آقا؟ گفت: زهره. نه، زهره، نه.
مار.
شما به خوبی متوجه، Boffin آقای اظهار زهره، که من گفتم
هیچ چیز به او در مورد من بیرون رفتن از امور در مجموع، چون من به آرزو کنم که
شما هر شگفت زده است.
اما من نمی توانم بیش از حد به زودی از آن را برای رضایت من آقای Boffin را، و من در حال حاضر آن را
تا زمانی که شما از آن خواهد شد نظرات خود را برای من بازنشسته با توجه به؟ '
'Thank'ee، زهره، thank'ee، زهره، اما من نمی دانم چه می گویند،' بازگشت آقای
Boffin، "من نمی دانم چه کار باید بکنم. او کشویی در من به هیچ وجه.
او به نظر می رسد کاملا مشخص کشویی، او نمی
آقای زهره opined: که چنین به وضوح قصد خود بود.
آقای Boffin گفت: شما ممکن است یک نوع حمایت برای من، اگر شما در آن باقی مانده، '؛
شما ممکن است ایستاده میان او و من، و لبه خاموش او.
آیا شما احساس می کنید که اگر شما می تواند نشان از باقی مانده در آن، زهره، تا من در زمان حال
به نوبه خودم دور؟
ونوس به طور طبیعی پرسید: چقدر طول آقای Boffin فکر کردم که ممکن است او را به خود تبدیل کنند
دور؟ پاسخ: "من مطمئن هستم که من نمی دانم،
کاملا در از دست دادن داده می شود.
همه چیز در sixes و نفره. اگر من هرگز به ملک آمده بود، من
نمی باید فکر داشته است.
اما در آن، آن را بسیار تلاش معلوم شود در حال حاضر، شما نبودهایم
که آن را، زهره؟
آقای زهره ترجیح می دهند، او گفت، به ترک آقای Boffin در نتیجه گیری خود را وارد
این سوال ظریف. من مطمئن هستم که من نمی دانم که چه باید بکنید، گفت:
آقای Boffin.
اگر من درخواست مشاوره از هر کس دیگری، آن را فقط در شخص دیگری خریداری اجازه،
و پس از آن من باید از بین برد به این ترتیب، و همچنین ممکن است داده اند تا ملک
و سیلی به محل کار رفته است.
اگر من را به توصیه های مرد جوان من، Rokesmith، من باید به او خرید.
دیر یا زود، البته، او می خواهم رها بر من، مثل Wegg.
من وارد این دنیا آورده شد و به پایین بر کاهش یافته، آن را به من به نظر می رسد.
آقای زهره به این مراثی را در سکوت گوش، در حالی که آقای Boffin jogged پس وپیش،
برگزاری جیب خود را به عنوان اگر او تا به حال درد در آنها است.
پس از همه، شما گفته اند که منظور شما به خودتان انجام دهید، زهره.
هنگامی که شما بیرون رفتن از آن، چگونه می توانم منظور شما بروید؟
زهره پاسخ داد که در عنوان Wegg سند رو پیدا کرده و آن را به او تحویل داده بود، در خود
قصد آن را به دست بازگشت به Wegg، با بیانیه که خود او می توانست
هیچ حرفی برای گفتن به آن، یا با آن انجام دهد، و
که Wegg باید عمل او را انتخاب، و از عواقب است.
و سپس او قطره با وزن کامل خود را بر من! 'گریه آقای Boffin، ruefully.
من به زودی خواهم بر شده توسط شما نسبت به او، و یا حتی توسط شما کاهش یافته jintly، از او
تنهایی!
آقای زهره فقط می تواند که قصد ثابت خود را تکرار خود را به صرف نظر کردن به
مسیرهای علم، و به راه رفتن در همان تمام روزهای عمر خود را حذف نمی کردن
بر خود شخص موجودات بود تا زمانی که
مرحوم، و سپس تنها به بیان آنها را به بهترین توانایی فروتن خود.
چه مدت می تواند شما را متقاعد به حفظ ظاهر باقی مانده در آن؟ "پرسید:
آقای Boffin، بازنشستگی بر روی ایده دیگر او.
آیا می توانید برای انجام این کار، تا تپه از بین رفته اند؟
شماره این تشویش های ذهنی آقای زهره بیش از حد طولانی دراز، او گفت.
؟ اگر نه من به شما نشان دهد به همین دلیل در حال حاضر خواستار آقای Boffin؛ اگر نه من را نشان می دهد
شما دلیل خوب و کافی است؟
اگر دلیل خوب و کافی آقای Boffin به معنای دلیل صادقانه و غیر قابل سرزنش، که
ممکن است با آقای ونوس در برابر خواسته های شخصی و راحتی خود را وزن.
اما او باید که او را دیدم بدون باز کردن امکان دلیلی مانند نشان داده شده است
او. آقای Boffin گفت: «بیا و با من، زهره،،
"در خانه من است.
"آیا دلیل وجود دارد، آقا؟" پرسید: آقای زهره، با یک لبخند و چشمک دیر باور.
ممکن است، یا نه ممکن است، گفت: آقای Boffin، همانگونه که شما را مشاهده کند.
اما در عین حال از این موضوع نمی رویم.
اینجا نگاه کنید. انجام این کار.
من کلمه ای است که شما هر گام را با Wegg را ندارد، بدون اطلاع من، فقط
همانطور که سخن من را به شما داده شده است که من بدون مال شما نیست.
انجام شده، آقای Boffin! گفت: "زهره، پس از بررسی مختصر.
Thank'ee، زهره، thank'ee، زهره! انجام شد! '
هنگامی که باید به شما، آقای Boffin.
هنگامی که شما را دوست دارم. هر چه زودتر بهتر.
من باید در حال حاضر است. خوب، شب، زهره '
خوب شب، آقا.
و چه خوب که شب را به بقیه شرکت در حال حاضر، گفت: آقای Boffin، زود گذر دور
فروشگاه.
آنها را نشان می دهد عجیب و غریب، زهره، و من باید می خواهم بهتر آشنا
آنها روزی. خوب شب، زهره، خوب شب!
Thankee، زهره، thankee، زهره!
که او را به خیابان jogged و jogged بر homeward راه خود را.
در حال حاضر، من تعجب می کنم، او مدیتیت رفت همراه، پرستاری چوب خود را، که آیا آن را می توانید
باشد، که زهره خود تنظیمات را به بهتر از Wegg؟
این که آیا می توان آن را، که او به این معنی است، زمانی که من خریداری Wegg، به من، همه به
خود و به انتخاب من را به استخوان پاک کردن!
این ایده به حیله گری و مشکوک بود، کاملا در راه مدرسه او را از Misers، و او
بسیار حیله گر و مشکوک به نظر می رسید که او آهسته دویدن را از طریق خیابان رفت.
بیش از یک یا دو بار، بیش از دو یا سه بار، شش بار، او در زمان خود
چوب از دست که در آن او آن را nursed، و ضربه زدن به رپ مستقیم شدید در هوا
با سر خود را.
احتمالا لغات های چوبی آقای سیلاس Wegg و incorporeally، قبل از او در آن بود
لحظات، او با رضایت شدید رسید.
او در عرض چند خیابان از خانه خود بود، که یک کالسکه کوچک خصوصی،
در جهت خلاف او گذشت، تبدیل دور و گذشت او دوباره.
این یک کالسکه کمی حرکت غیر عادی بود، دوباره او را شنیده ام آن را متوقف کند پشت
او و دور زدن، و دوباره او را دیدم او آنرا برای دیگران هم.
سپس آن را متوقف و سپس، خارج از دید.
اما، نه چندان دور خارج از دید، هنگامی که او به گوشه ای از خیابان خود آمد، وجود دارد
از جاش بلند شد.
صورت یک خانم در پنجره وجود دارد که او با این حمل آمد، و او
انتقال آن خانم آرام به او نام خود را به نام.
عفو خود را تمنا می کنم، التماس می کنم خانم؟ آقای Boffin گفت، در آینده به یک توقف.
خانم Lammle است، گفت: "خانم. آقای Boffin رفت تا به پنجره، و امیدوار
خانم Lammle بود.
بسیار خوب، جناب آقای Boffin؛ من خودم بودن fluttered - شاید
احمقانه - ناراحت و مضطرب است. من برای شما شده اند در انتظار برخی از زمان است.
آیا من می توانم با شما صحبت کنم؟
آقای Boffin پیشنهاد کرد که خانم Lammle باید رانندگی را به خانه خود، چند صد متری
بیشتر است. "من ترجیح، آقای Boffin، مگر اینکه شما
به خصوص آن را آرزو می کنم.
احساس می کنم دشواری و ظرافت امر به حدی که من ترجیح می دهم برای جلوگیری از
صحبت شما را در خانه خود. شما باید فکر می کنم این بسیار عجیب و غریب؟
آقای Boffin گفت: نه، اما به معنای مثبت.
این است که چون من بسیار سپاسگزار خوب از نظر من همه دوستامو از دست دادم، خیلی
لمس، که من نمی تواند تحمل خطر forfeiting آن را در هر صورت برای اجرا، حتی
در راه انجام وظیفه است.
از من خواسته شوهرم (آلفرد عزیزم، آقای Boffin) آن است که آیا علت وظیفه،
و او قویا "بله" گفت. ای کاش من او را خواسته بود هر چه زودتر.
چشم پوشی می توانست ناراحتی بسیار است. "
(آیا می توانید این بیشتر انداختن بر من! فکر آقای Boffin، کاملا سر در گم است.)
«آلفرد بود که به من فرستاده شده به شما، آقای Boffin.
آلفرد گفت: "نمی آیند، Sophronia، تا زمانی که شما به آقای Boffin را دیده اند، و به او گفت
تمام. هر آنچه که او ممکن است از آن فکر می کنم، او باید
قطعا آن را می دانم. "
آیا به کالسکه ذهن شما آقای Boffin پاسخ داد، "نه، و در زمان
صندلی خود را در کنار خانم Lammle.
رانندگی به آرامی در هر نقطه، خانم Lammle به نام درشکه چی خود، و اجازه ندهید که
سر و صدا کالسکه. 'باید بیشتر حذف کردن، من فکر می کنم،
به آقای Boffin گفت: خود را.
چه؟
>