Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 7
آقای WEGG به نظر می رسد بعد از خود
سیلاس Wegg، که در جاده خود را به امپراتوری روم، آن را نزدیک از طریق
Clerkenwell. اکنون ساعت در اوایل بعد از ظهر؛
آب و هوای مرطوب و خام.
آقای Wegg می یابد اوقات فراغت را به یک مدار کمی، توسط همین دلیل است که او برابر صفحه نمایش خود را
در اوایل، در حال حاضر که او ترکیبی از یک منبع درآمد دیگر با آن، و همچنین است که او احساس می کند
با توجه به خود به هیجان و نگرانی در الاچیق انتظار می رود.
'Boffin همه eagerer منتظر کمی، می گوید: سیلاس، screwing، به عنوان
او stumps همراه، برای اولین بار چشم راست و سپس چپ خود را.
که چیزی اضافی است در او، برای طبیعت در حال حاضر پیچ هر دو زیبا
تنگ است.
اگر من با او را به عنوان انتظار برای دریافت، سیلاس به دنبال، stumping و
مراقبه، آن را نمی خواهد به من تبدیل شدن به آن را ترک.
این که به او احترام می گذاریم.
متحرک توسط این انعکاس، او stumps سریعتر، و به نظر می رسد راه درازی را پیش از او، به عنوان
یک مرد با یک پروژه بلند پروازانه را در حالت تعلیق اغلب انجام خواهد داد.
جمعیت کار طلا و جواهر آگاه محراب کلیسا در
Clerkenwell، آقای Wegg از علاقه به آگاه است، و احترام،
محله.
اما، احساس خود را در توقف این رابطه به اخلاق سخت خود، او را در توقف
راه رفتن خود را برای آنها پیشنهاد می کنند دلخوشیها کت نامرئی است که در آن به راه رفتن
با خیال راحت با سنگ های قیمتی و ساعت
موارد، اما توقف کوتاه از هر گونه غرامت برای مردم که همان از دست دادن.
با این حال، نسبت به «مغازه» که در آن artificers حیله گری در مروارید کار می کنند و
الماس و طلا و نقره، و دست خود را آنقدر غنی هستند، که آب غنی شده در
که آنها شستن آنها را برای خریداری
شرکتها - نسبت به این آقای Wegg استامپ، اما نسبت به مغازه های فقیر
معامله گران خرده فروشی کوچک در کالاها به خوردن و نوشیدن و مردمی گرم نگه دارید، و
ایتالیایی قاب سازان، و از سلمانی و
کارگزاران و فروشندگان در سگ ها و آواز، پرندگان.
از این رو، در یک خیابان تنگ و کثیف اختصاص داده شده به callings چنین آقای Wegg انتخاب
یک تیره فروشگاه پنجره با شمع پیه dimly در آن سوزش، احاطه شده توسط درهم و برهم کردن
اشیاء مبهم شبیه قطعه از
چرم و چوب خشک است، اما در میان است که هیچ چیز را به هر چیزی resolvable است
متمایز، شمع خود را نجات دهد در قدیمی خود را قلع و شمعدان، و دو قورباغه حفظ
مبارزه با دوئل شمشیر کوچک.
Stumping با قدرت تازه، او در در ورود چرب تاریکی می رود کمی هل
چرب تمایلی تیره جانبی درها، و پس از درب به کوچک و تاریک
فروشگاه چرب.
پس از آن است تاریک که هیچ چیز نمی تواند در آن ساخته شده، بیش از یک شمارنده کوچک، اما دیگر
شمع پیه در یکی دیگر از قلع شمعدان، نزدیک به صورت یک مرد
دولا شدن کم در یک صندلی.
آقای Wegg به صورت گره، عصر بخیر. صورت به دنبال چهره زرد رنگ با
چشمان ضعیف، surmounted توسط درهم و برهم کردن از مو و گرد و خاکی مایل به قرمز است.
صاحب صورت است بدون کراوات و پیراهن یقه سقوط خود را باز کرده است به کار
با سهولت بیشتر است. به همین دلیل او هیچ کت: تنها
جلیقه شل بیش از کتانی زرد خود را.
چشمان او مانند چشم ها بیش از محاکمه از قلم هستند، اما او این است که خود را
بیان و خم شدن مانند آنهایی که از کفاشی هستند، اما او این است که نه.
"عصر به خیر، آقای زهره.
آیا شما به یاد داشته باشید؟ "با یاد آرامی طلوع، آقای زهره
افزایش می یابد، و دارای شمع خود را بر ضد کمی نگه می دارد، و آن را به سمت
پاها، طبیعی و مصنوعی آقای Wegg.
'مطمئن شوید! او می گوید، پس از آن. چگونه می توانم به شما بکنم؟
: 'Wegg، می دانید، که آقا توضیح می دهد. بله، بله، می گوید: از سوی دیگر است.
قطع عضو بیمارستان؟
خیلی آقای Wegg می گوید. بله، بله،، 'quoth زهره.
چگونه می توانم شما انجام دهد؟ نشستن آتش و گرم - شما
یکی دیگر.
"مقابله با کم شدن شمارنده به قدری کوتاه است که شومینه را ترک، که
در پشت آن بوده است اگر آن را طولانی تر بوده است، در دسترس، آقای Wegg می نشیند در
جعبه در مقابل آتش و استنشاق
بوی گرم و راحت که از بوی مغازه نمی باشد.
است کهنه: به همین دلیل، آقای Wegg درون تصمیم می گیرد، او به عنوان طول می کشد اصلاحی خر خر یا دو، '،
چرمی، پر، cellary، چسبی، چسبنده، و با یکی دیگر از خر خر کردن، آن را به عنوان ممکن است،
قوی از جفت های قدیمی دم.
'چای من است طراحی و بشقاب سفالی کوچک من است با دندانه ماشین و غیره بریدن، Wegg آقای شما را سهیم بودن؟
این که یکی از قواعد هدایت های آقای Wegg در زندگی همیشه به سهیم بودن، او می گوید که.
اما، مغازه کمی بیش از حد تیره است، پر از قفسه های سیاه و سفید گیر کرده است و
براکت ها و گوشه ها و گوشه ها، که او می بیند فنجان و نعلبکی آقای زهره فقط به این دلیل
نزدیک است زیر شمع، و نمی
ببینید از چه زنگ تفریح مرموز آقای زهره تولید دیگری برای خود تا زمانی که
در زیر بینی اش.
همزمان، Wegg درک یک پرنده خیلی کمی مرده دراز کشیده بر روی مقابله با
سر خود را در یک طرف در مقابل لبه نعلبکی آقای زهره، افتادگی و سفت طولانی
سیم پستان خود را به سوراخ.
همانطور که اگر آن خروس رابین، قهرمان اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود، و آقای زهره گنجشک شد
تیر و کمان خود را و Wegg آقای مگس با چشم خود بودند.
آقای غواصی زهره، تولید و دیگری نوعی شیرینی یا کلوچه که گرماگرم باکره میخورند، هنوز untoasted؛ arrow خارج
سینه خروس رابین، او درآمد حاصل از آن را در پایان که بی رحمانه نان تست
ابزار.
هنگامی که آن را قهوه ای، او غواصی است دوباره و تولید کره، که با او اتمام
کار خود را.
آقای Wegg، به عنوان یک مرد حیله گر است که مطمئن است از شام خود را توسط و حافظ، پرس نوعی شیرینی یا کلوچه که گرماگرم باکره میخورند
میزبان خود را به او تسکین را در حالت سازگار با ذهن، و یا، به عنوان یکی ممکن است بگویند،
گریس آثار او.
همانطور کلوچه ناپدید می شوند، کم کم، قفسه های سیاه و گوشه ها و گوشه ها
شروع به نظر می رسد، و آقای Wegg به تدریج بدست می آورد مفهوم ناقص است که بیش از
در مقابل او را در قطعه دودکش است
Hindoo کودک در بطری، با سر بزرگ خود را منحنی جمع در زیر او، که او را
فورا معلق اگر بطری به اندازه کافی بزرگ بزنند.
وقتی او بداند چرخ آقای زهره به اندازه کافی لغزنده، آقای Wegg نزدیک
جسم خود را با درخواست، که او به آرامی شیپور خاموشی دست خود را با هم، به بیان
قاب undesigning از ذهن:
و چگونه به من شده، این مدت طولانی، آقای زهره؟
بسیار بد است، می گوید: آقای زهره، uncompromisingly.
"چیست؟
من هنوز در خانه؟ Wegg می پرسد، هوا از تعجب.
همیشه در خانه است.
این امر به نظر می رسد به مخفیانه حاضر به Wegg، اما او چادر احساسات خود را، و
مشاهده، عجیب است. چه چیزی شما را به آن نسبت داده؟
من نمی دانم، 'پاسخ زهره، انسان سودا نحیف است، صحبت کردن در ضعیف
صدای شکایت کج خلق، به آنچه به نسبت آن، آقای Wegg.
من می توانم شما را به یکی از متفرقه، چگونه کار می کنند نیست.
آیا آنچه که من شما می توانید نمایش داده نمی شود به جا. هر کسی با دانش قابل قبول
انتخاب شما در یک نگاه، و می گویند، - "بروید!
با هم مطابقت ندارند! "خوب است، اما قطع آن، آقای زهره، Wegg
expostulates با برخی از تحریک کوچک، که نمی تواند شخصی و عجیب و غریب در من است.
اغلب باید با افراد متفرقه اتفاق می افتد.
با دنده (من به شما عطا) همیشه. اما دیگر نیست.
وقتی که من آماده یک متفرقه، من می دانم که از قبل که من نمی تواند به طبیعت، و
با دنده متفرقه باشد، زیرا هر انسان است دنده خود را، و هیچ مرد
با آنها، اما elseways می تواند متفرقه باشد.
من فقط به خانه فرستاد زیبایی - زیبایی - کامل را به یک مکتب هنری است.
یک پا بلژیکی، انگلیسی یک پا، و pickings از هشت نفر دیگر در آن.
بحث که نمی واجد شرایط به متفرقه
از حقوق شما باید باشد، آقای Wegg.
سیلاس به عنوان سخت به نظر می رسد در یک پا خود را به عنوان او می تواند در نور کم، و پس از یک وقفه
sulkily 'opines که باید آن را با عیب جویی از مردم دیگر.
و یا چگونه می توانم به شما بگویم که می آید در مورد؟ "او خواهان بی صبرانه.
"من نمی دانم که چگونه از آن می آید در مورد. شوی یک دقیقه.
نگه داشتن نور.
آقای زهره را از گوشه صندلی خود را، استخوان پا و پا، به زیبایی
خالص، قرار داده و همراه با neatness نفیس.
این او در مقایسه با پای آقای Wegg را که آقا با نگاه به گذشته، به عنوان اگر او بودن
اندازه گیری برای یک بوت سواری. نه، من نمی دانم چگونه است، اما پس از آن است.
شما رو پیچ و تاب و در آن استخوان، به اعتقاد من است.
من هرگز امثال شما را دیدم.
آقای Wegg داشتن distrustfully در اندام خود را نگاه، و به طرز مشکوکی در الگوی
که با آن مقایسه شده است، باعث می شود نقطه:
من یک پوند است که یکی از انگلیسی شرط می بندم! '
آسان شروط، زمانی که ما اجرا بسیار به خارجی!
نه، آن که نجیب زاده فرانسوی به آن تعلق دارد.
همانطور که او به سمت یک نقطه از تاریکی را پشت سر آقای Wegg، دومی، با کمی گره
شروع، دور به نظر می رسد که نجیب زاده فرانسوی، که او در طول descries به
نشان داده می شود (در بسیار ماهر
شیوه) دنده خود را تنها، ایستاده در قفسه در یکی دیگر از گوشه ای، مثل یک قطعه از
زره یا یک جفت باقی می ماند.
! آه می گوید: آقای Wegg، با نوعی احساس بودن معرفی جرات می توانم بگویم همه تان
درست به اندازه کافی در کشور خود را، اما من امیدوارم که هیچ گونه اعتراض به من گرفته خواهد شد
کرد و گفت که فرانسوی بود اما هرگز به دنیا آمد که من مایل به مطابقت.
در این لحظه درب چرب خشونت تحت فشار قرار دادند باطنی، و یک پسر بچه آن را به شرح زیر است، که
می گوید: پس از اینکه اجازه دهید آن را با شدت بهم زدن:
را برمی گرداند زهره:. برای قناری پر می آیند 'سه و ninepence،'؛
: شما این پول؟ پسر تولید چهار شیلینگ.
آقای زهره، همیشه در روح های بسیار پایین و گریه ی این دختربچه برای تلفن های موبایل، همسالان در مورد
قناری پر شده است.
در خود گرفتن شمع برای کمک به جستجوی خود را، آقای Wegg مشاهده است که وی یک
مناسب قفسه کوچک نزدیک زانو خود را به طور انحصاری به دست اسکلت اختصاص داده،
که بسیار ظاهر مایل به وضع نگه دارید از او.
از این آقای زهره نجات قناری در مورد شیشه ای، و آن را به پسر نشان می دهد.
! وجود دارد او whimpers.
'انیمیشن وجود دارد. ترکه ساخت تا ذهن خود را به هاپ!
مراقبت از او را. نمونه he'sa دوست داشتنی - و سه، چهار.
پسر جمع آوری تغییر خود کشیده است و باز با بند چرم
برای این منظور، هنگامی که زهره را ضجه می زنند به آن میخ شده:
"او را متوقف کنید!
برگرد، شما تبه جوان! تو دندان میان آنها halfpence.
چگونه باید می دونستم که من می خواهم آن را کردم؟ شما آن را به من giv.
من هیچ یک از دندان های خود را می خواهم من به اندازه کافی از خود من است.
بنابراین لوله های پسر، که او آن را انتخاب از تغییرات خود را، و آن را روی پیشخوان پرت است.
به من سس، در غرور wicious از جوانان خود را، آقای زهره retorts:
رقت انگیز است. "آیا به من اصابت نمی کند چرا که می بینید من هستم پایین.
من بدون آن کم به اندازه کافی.
آن را تا کاهش یافته است، گمان می کنم. آنها به همه چیز را رها کردن.
دو نفر در قهوه، گلدان در زمان صبحانه وجود دارد.
مولر است. '
بسیار خوب، پس از آن، استدلال می کند که پسر، چه نام با شما تماس؟
که آقای زهره تنها پاسخ، دادن شوک خود را مو گرد و خاکی، و چشمک ضعیف خود را
چشم، به من سس نیست، در غرور wicious از جوانان خود را؛ من نزن، چون شما
من هستم پایین.
شما هیچ ایده ای از اینکه چگونه کوچک از شما می خواهم آمد، اگر من تا به حال بیان از شما.
این نظر به نظر می رسد که اثر آن بر پسر، برای او خارج می شود گله مند است.
اوه عزیز من، عزیز من! آه آقای زهره، به شدت، snuffing شمع، جهان
که به نظر می رسد تا گل متوقف شده است برای منفجر!
شما ریخته گری دور چشم خود را به مغازه، آقای Wegg.
اجازه بدهید به شما نور نشان می دهد. کار من نیمکت.
نیمکت مرد جوان من.
Wice. ابزار.
استخوان ها، warious. جمجمه، warious.
حفظ کودک هند.
آفریقای ایضا. آماده سازی بطری، warious.
همه چیز در دسترس دست خود را در حفظ خوب است.
آنهایی که کپک زده بالا.
چه در آن مانع آنها را دوباره، من کاملا به یاد داشته باشید.
بگو، warious انسان. گربه.
کمرشکن کودک انگلیسی.
سگ. اردک.
چشم شیشه ای، warious. پرنده Mummied.
پوست خشک، warious.
آه، عزیز من! که این دیدگاه عمومی پانوراما است.
پس بنابراین برگزار شد و دست تکان داد شمع که تمام این اشیاء ناهمگون به نظر می رسید به
جلو آمده و سربزیر زمانی که آنها به نام شدند، و پس از آن بازنشسته دوباره، آقای زهره
despondently تکرار، آه، عزیز من، عزیز
من! رزومه صندلی خود را، و به با افتادگی حزن بر او، سقوط به ریختن
خود را از بیشتر چای. من کجا هستم؟ می پرسد: "آقای Wegg.
تو در جایی در پشت مغازه در سراسر حیاط، آقا و صحبت کردن کاملا رک و راست،
ای کاش من می خواهم شما را هرگز از پورتر بیمارستان خریداری شده است.
در حال حاضر، در اینجا نگاه کنید، چه برای من؟
خوب، 'پاسخ زهره، دمیدن چای خود را سر و صورت خود را در خارج از تاریکی های مشابه
بیش از دود آن، اگر او بودند نوسازی ظهور قدیمی خود را در
خانواده: 'یکی از بسیاری warious بود، و من نمی دانم.
سیلاس می گذارد نقطه خود را در بهبود "چه خواهد شد شما برای من؟
خوب، 'پاسخ زهره، هنوز دمیدن چای خود را، "من آماده ام نیست، در یک لحظه
توجه کنید، به شما بگویم، آقای Wegg. بیا!
با توجه به حساب خود را به من ارزش نیست زیاد است، دلایل Wegg قانع.
برای امور متفرقه مشغول به کار در من به شما عطا کند، آقای Wegg نشده، اما شما ممکن است خارج از نوبت
ارزش رتبهدهی نشده است، به عنوان یک - آقای زهره طول می کشد یک قورت چای، چنان داغ است که آن را او را
خفه کردن، می کند و چشم های ضعیف خود را در آب؛ به عنوان یک شرارت، اگر شما ببخشید
سرکوب نگاه خشمگین، نشان دهنده هر چیزی است، اما تمایل به بهانه او،
سیلاس به دنبال نقطه خود را دارد.
"من فکر می کنم من، آقای زهره می دانم که تو، و من فکر می کنم من به شما مقرون به صرفه را می دانم هرگز.
آقای زهره طول می کشد gulps چای داغ، بستن چشم خود را در هر قورت دادن، و باز کردن آنها
دوباره به شیوه ای اسپاسمودیک، اما خود را به موافقت مرتکب نشده است.
من چشم انداز در زندگی و بالا بردن خودم مستقل خود من
exertions، می گوید: Wegg، feelingly، و من باید می خواهم - من به شما بگویم آشکارا من باید
دوست ندارم - در چنین شرایطی، به
آنچه که من ممکن است تماس پراکنده، بخشی از وجود من در اینجا، و بخشی از من وجود دارد، اما باید
آرزو می کنم تا خودم را مثل یک فرد تربیت شده را جمع آوری.
چشم انداز It'sa در حال حاضر، آن است که، آقای Wegg؟
سپس شما را برای معامله در مورد شما پول نمی کردم؟
سپس من به شما چه من با شما انجام دهد، من شما بیش از نگه دارید.
من یک مرد هستم کلمه من است، و شما نیاز به ترس از دفع من از شما.
من شما را نگه دارد.
That'sa وعده. آه، عزیز من، عزیز من! '
متمایل به وعده خود را به پذیرش، و مایل به او خشم کسی را فرونشاندن، آقای Wegg به نظر می رسد او به عنوان
آه و هرچه خود را از چای بیشتر است، و سپس می گوید، تلاش برای بدست آوردن یک تن دلسوز
به صدای او:
'شما بسیار کم به نظر می رسد، آقای زهره. کسب و کار بد است؟
نه خیلی خوب بود. دست خود را در تمام؟
'در هرگز به خوبی وارد شد
آقای Wegg، من تنها در تجارت نیست، اما من تجارت است.
شما ممکن است خرید یک اسکلت در پایان غرب اگر دوست دارید، و پرداخت پایان غرب
قیمت، اما می شود من کنار هم قرار دادن.
من به همان اندازه که من احتمالا می تواند انجام دهد، با کمک مرد جوانی من، و من
غرور و لذت بردن در آن است.
آقای زهره در نتیجه خود را ارائه، دست راست خود را گسترش داد، بشقاب سیگار کشیدن خود را خود را در
دست چپ، در اعتراض به او به عنوان اینکه قرار بود به سیل اشک پشت سر هم.
که دولت ain'ta از چیزهایی را به شما کم، آقای زهره. '
آقای Wegg، من می دانم از آن نمی باشد.
آقای Wegg، نام خودم را به عنوان کارگر بدون برابر، من بر بهبود رفته
خودم را در دانش من از آناتومی، تا هر دو چشم و نام من کامل است.
آقای Wegg، اگر شما به شل در یک کیسه به بند بند آورده بود، من می خواهم نام
کوچکترین استخوان ها به همان اندازه بستن چشمان را با بزرگترین، به همان سرعتی که من می توانم 'EM انتخاب کنید،
و من مرتب کردن بر اساس 'Em All عرضه و مرتب کردن خود
wertebrae، در شیوه ای که به همان اندازه تعجب و جذابیت شما. '
خوب، اظهارات سیلاس (هر چند نه کاملا به آسانی به عنوان آخرین بار)، که دولت ain'ta
از چیزهایی که پایین مورد - کنید شما نمی توانید به پایین مورد، اقلا.
آقای Wegg، من می دانم از آن نمی باشد. آقای Wegg، من می دانم که نیست.
اما آن را قلب که مرا را کاهش می دهد، آن قلب است!
می گیرد و با صدای بلند خواندن که کارت خیلی خوب است.
سیلاس دریافت می از دست او، که زهره از بستر فوق العاده در یک طول می کشد
کشو، و قرار دادن بر روی عینک خود، آمده است:
"آقای زهره،" '
: بله. برو. "نگاهبان حیوانات و پرندگان،
: بله. برو. '"Articulator از استخوان انسان است."
"که در آن است، با ناله.
"همین! آقای Wegg، من سی و دو، و کارشناسی است.
آقای Wegg، من او را دوست دارم. آقای Wegg، او شایسته است که توسط یک عاشق
پادشاه!
در اینجا سیلاس است و نه آقای زهره افزوده به پا خود را در عجله خود را احساس خطر
ارواح، و مقابله با haggardly او را با دست خود را بر یقه کت خود را، اما آقای زهره
گدایی آمرزش می نشیند، گفت:
با آرامش از ناامیدی، او به کسب و کار اشیاء می باشد.
آیا سود حاصل از آن می دانم که او؟
او می داند سود حاصل از آن، اما او هنر از آن را درک نیست، و او اشیاء
به آن است.
"من نمی خواهید، او را با دست خط خود را می نویسد،" به خودم، نه به
شود، در نظر گرفته که نور بانی "."
آقای زهره خود را هرچه چای بیشتر، با نگاه و نگرش عمیق ترین
ویرانی است.
و به همین ترتیب یک مرد صعود به بالای درخت، آقای Wegg، تنها برای دیدن وجود دارد هیچ
نگاه کنید، وقتی که او وجود دارد!
من نشسته اینجا یک شب احاطه شده توسط غنائم دوست داشتنی از هنر من، و چه کرده اند
آنها را برای من انجام داد؟ خراب من.
مرا به عبور از مطلع شدن از او که "مایل به خودش نظر
نه، در نظر گرفته که در آن بانی نور "!"
پس از تکرار عبارات کشنده، آقای زهره چای می نوشد توسط gulps، ارائه می دهد و
توضیح از انجام خود را به. من را کاهش می دهد.
وقتی که من به همان اندازه کاهش بیش از همه، بی حالی مجموعه شوید.
با چسبیدن به آن تا یک یا دو در صبح، من فراموشی.
اجازه ندهید که شما، آقای Wegg بازداشت من.
می گوید: سیلاس: من برای هر یک شرکت نیست. 'در آن به حساب نمی باشد.،'،
افزایش است، بلکه به این دلیل من یک قرار ملاقات.
زمان آن فرا رسیده است هارمون بود.
؟ گفت: آقای زهره. "هارمون، تا راه نبرد پل؟
آقای Wegg اذعان می کند که او برای آن پورت متصل است.
'شما باید در یک چیز خوب باشد، اگر شما خود را در آنجا کار می کرد.
مقدار زیادی از پول رفتن وجود دارد، وجود دارد. "فکر می کنم، می گوید: سیلاس، 'است که شما باید
گرفتن آن را خیلی سریع، و در مورد آن می دانیم.
شگفت انگیز 'نه در همه، آقای Wegg.
نجیب زاده کهن می خواستند بدانند او ماهیت و ارزش همه چیز را که در پیدا شد
گرد و غبار، و بسیاری از استخوان و پر، و چه چیزی نیست، که او برای من به ارمغان آورد.
واقعا، در حال حاضر!
: بله. (آه، عزیز من، عزیز من!) و او کاملا در این خاک سپرده شد
محله، شما می دانید. بیش از ان.
آقای Wegg می کند نمی دانم، اما او می سازد که اگر او انجام داد، به responsively با تکان سر خود را.
وی همچنین با چشمان خود را به شرح زیر، پرت کردن از سر زهره: اگر به دنبال یک مسیر به
بیش از ان.
زهره می گوید: "من در زمان بهره در این کشف در رودخانه، '.
(او امتناع برش خود را در آن زمان نوشته شده نیست.)
من وجود دارد - ذهن هرگز، هر چند "است.
او شمع در طول بازو، به سمت یکی از قفسه های تاریک، و آقای مطرح کرده بود
Wegg به نگاه کرده بود، هنگامی که او را شکست. "نجیب زاده های قدیمی به خوبی شناخته شده بود و در تمام طول
اینجا.
داستان در مورد داشتن تمام انواع اموال در آن گرد و غبار پنهان وجود دارد
تپه. گمان می کنم هیچ چیزی در اونا بود.
احتمالا شما می دانید، آقای Wegg؟
"هیچ چیز در اونا، می گوید: Wegg، که یک کلمه از این هرگز نشنیده است.
«اجازه ندهید که شما را بازداشت من. شب خوب!
تاسف آقای زهره به او لرزش دست می دهد با تکان سر خود را،
و افتادگی در صندلی خود، درآمد حاصل از چای خود بریزید.
آقای Wegg، به دنبال بیش از شانه خود را به عنوان او را می کشد باز کردن درب بند،
اعلامیه که جنبش فروشگاه دیوانه می لرزد، و به همین ترتیب می لرزد شعله ور شدن لحظهای
از شمع، که این بچه ها -
Hindoo، آفریقا و بریتانیا - warious 'انسان'، نجیب زاده فرانسوی، سبز
شیشه ای چشم گربه ها، سگ ها، اردک ها، و تمام بقیه از این مجموعه، نشان می دهد
فوری به عنوان اگر paralytically متحرک، در حالی که
حتی فقیر کمی خروس رابین در آرنج آقای زهره تبدیل بر روی طرف بی گناه خود را.
لحظه ای بعد، آقای Wegg stumping را تحت gaslights و از طریق گل است.