Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 1
از شخصیت های آموزشی
مدرسه که در آن چارلی Hexam جوان برای اولین بار از یک کتاب را آموخته بود - خیابان
بودن، برای دانش آموزان در رشته خود، ایجاد بزرگ مقدماتی است که در آن
بسیار است که unlearned هرگز آموختنی است
بدون و قبل از کتاب - یک انبار پر از بدبختی در حیاط بی مزه بود.
جو ظالمانه و نامطبوع، شلوغ، پر سر و صدا، و
گیج کننده نیمی از دانش آموزان کاهش خواب، و یا سقوط به دولت از بیدار شدن
گیجی، نیم دیگر آنها را نگه داشته در
هر دو وضعیت را با حفظ سر و صدا droning یکنواخت، اگر آنها
انجام، زمان و لحن، در مرتب کردن بر اساس ruder از نی انبان که در اسکاتلند مرسوم است.
معلمان، انیمیشن صرفا با نیت خوب، به حال هیچ تصوری از اعدام و
شلوغی اسفناک نتیجه کوشش نوع خود بود.
این مدرسه برای تمام سنین، و برای هر دو جنس بود.
دوم از هم جدا نگه داشته شد، و سابق به میدان تقسیم شدند
assortments.
اما، همه بهانه ظالمانه مضحک است که هر دانش آموز بود نفوذ نداشت
کودکانه و بی گناه است.
این تظاهر، بسیار توسط بانوی-بازدیدکنندگان مورد علاقه می شده است، منجر به ghastliest
پوچ.
زنان جوان در آمد رذیلت ها از شایع ترین و بدترین زندگی، انتظار می رود
اظهار خود کتاب کودک، ماجراهای کوچک شیفته
Margery، که در کلبه روستا اقامت
آسیاب به شدت reproved و از نظر اخلاقی له میلر، زمانی که او پنج ساله بود و
او 50 بود. تقسیم فرنی خود را با پرندگان آواز خواندن را تکذیب کرد خودش nankeen
کلاه سر گذاشتن، بر روی زمین است که شلغم
می پوشند ندارد bonnets nankeen، نه گوسفند که آنها را می خوردند؛ که plaited نی و
تحویل dreariest orations به تمام comers، در تمام انواع بار بی مورد است.
بنابراین، گنده لایروب جوان و درشت mudlarks ها به تجربه ارجاع داده شدند
توماس مبلغ دو پنس، که، با حل و فصل نیست غارت (در شرایط از نادر
قساوت) دوست خاص خود را و
بانی خیر، eighteenpence، در حال حاضر به در اختیار داشتن فوق العاده بدنی از سه آمد
و شش پنسی، و همیشه پس از آن، نور درخشان را زندگی می کردند.
(توجه داشته باشید، که بانی خیر خوب آمد.)
چند متکبر گناهکاران شرح حال خود را در همین گونه نوشته شده بود.
همیشه از درس از افراد خود ستا ظاهر می شود، که شما
برای انجام این کار خوب است، نه به خاطر این خوب بود، اما
دلیل این که شما را به یک چیز خوبی از آن است.
برعکس، دانش آموزان بزرگسال به خواندن (اگر بتوانند) از آموزش داده شد
عهد جدید، زور و اتفاقی بیش از هجا و حفظ خود را
چشم سر در گم شده بر روی هجا خاص
آینده دور به نوبت خود، کاملا از تاریخ والا نادان بودند.
در صورتی که تا به حال ندیده و یا از آن شنیده است.
شلوغی گیج کننده بسیار و confoundingly از مدرسه، در واقع، که در آن سیاه و سفید
ارواح و ارواح خاکستری، قرمز و سفید، چندپاره و فاقد تأثیرگذاری چندپاره و فاقد تأثیرگذاری چندپاره و فاقد تأثیرگذاری چندپاره و فاقد تأثیرگذاری، چندپاره و فاقد تأثیرگذاری
هر شب.
و به خصوص هر یکشنبه شب.
پس از آن، یک سطح شیب دار از نوزادان تاسف می توان به دست
prosiest و بدترین از همه معلمان با نیت خوب، که هیچ کس بزرگتر
ماند.
چه کسی، در نظر گرفتن موضع خود را بر روی زمین قبل از آنها را به عنوان جلاد ارشد خواهد بود
حضور یک پسر داوطلب متعارف به عنوان دستیار جلاد است.
کی و کجا آن را برای اولین بار از سیستم معمولی تبدیل شد که خسته یا
نوزاد غافل در یک کلاس باید صورت خود را به سمت پایین با یک دست گرم هموار، و یا
زمان و مکان متعارف داوطلب
سیستم از جمله از نوع پسر اول و در عمل، مشهود، و ملتهب با یک شوق مقدس شد
اداره آن، مهم است.
این تابع از جلاد اصلی برای برگزاری جلو بود، و آن بود
تابع ستارهء تابع ستارهء دیگری به DART در نوزادان خواب، خمیازه کشیدن کودکان، نوزادان بی قرار،
گریه ی این دختربچه نوزادان و صاف خود
رنجور چهره و گاهی با یک دست، اگر او بودند به آنها anointing برای شارب؛
گاهی با هر دو دست، پس از مد از blinkers ها اعمال می شود.
و بنابراین مخلوط کردن را در عمل در این بخش برای یک ساعت و فانی می شود؛
توان drawling به Childerrenerr من Dearert، اجازه دهید به ما می گویند، برای مثال،
در مورد آمدن زیبا
مقبره و تکرار مقبره کلمه (به طور معمول در نوزادان استفاده می شود) پنج صد
بار، و هرگز اشاره آنچه در آن به معنای پسر معمولی صاف دور
راست و چپ، به عنوان یک معصوم
تفسیر کل بستر گرم نوزادان سرخ و خسته تبادل سرخک،
بثورات، اختلالات سیاه، سرفه، تب، و معده، به عنوان اگر آنها در مونتاژ شد
بازار بالا برای هدف.
حتی در این معبد از نیات خوب، یک پسر فوق العاده تیز فوق العاده
مصمم برای یادگیری، می تواند چیزی یاد می گیرند و پس از آن را یاد گرفته، می تواند از آن بهره مند
خیلی بهتر از معلمان به عنوان
بیشتر دانستن از آنها، و نه در ضرر است که در آن ایستاده بود به سمت
دانش آموزان shrewder.
در این راه که Hexam چارلی آمده بود در شلوغی افزایش یافته بود، به تدریس در
تکان تکان خوردن، و از مخلوط کردن را به یک مدرسه بهتر است.
بنابراین شما می خواهید بروید و را ببینید، خواهر Hexam شما؟
اگر شما، آقای سنگ مزار '' من نصف یک ذهن با شما است.
خواهر شما کجا زندگی می کنند؟
"چرا، او در حل و فصل نشده است، آقای سنگ مزار. من ترجیح می دهم او را نمی بینم تا او
حل و فصل شده است، اگر آن را به شما. بود در اینجا نگاه کنید، Hexam. "
آقای بردلی سنگ مزار، مدرسه بسیار گواهینامه وظیفه خور کرد، حق خود
سبابه را از طریق یکی از دکمه های کت پسر، و در آن نگاه
با دقت.
"من امیدوارم که خواهر شما ممکن است شرکت برای شما خوب است؟
چرا تو رو دچار تردید، سنگ مزار آقای؟ "من می گویند من آن را شک.
: نه، آقا، شما را نداشتم که بگویم نه.
برادلی سنگ مزار نگاه دوباره انگشت خود، آن را در زمان از مزاحم شدن و
نگاه نزدیک تر است، کمی از آن طرف و دوباره به آن نگاه کرد.
می بینید، Hexam شما خواهد بود یکی از ما.
در زمان مناسب شما مطمئن به تصویب معاینه معتبر و تبدیل به یکی از
تماس با ما. پس سوال این است که -
پسر تا زمانی برای این سوال صبر کردم، در حالی که مدرسه نگاه در یک سمت جدید
انگشت او، و کمی آن، و دوباره به آن نگاه کرد، که در طول پسر تکرار:
سوال این است که، آقا -
'آیا شما تا به حال بهتر است ترک نیز به تنهایی.
است آن را به خوبی خواهر من به تنهایی، سنگ مزار آقای؟
"من می گویند نمی کنم، زیرا من نمی دانم.
من آن را برای شما قرار داده است. من به شما به آن فکر می کنم.
من می خواهم به شما در نظر بگیرید. شما می دانید که چگونه به خوبی شما انجام می دهند.
پس از همه، او به من در اینجا، گفت: "پسر، با مبارزه.
درک ضرورت از آن، تن مدرسه، و ساختن
ذهن او به طور کامل به جدایی. بله. '
پسر، با بازگشت از آن بی میلی سابق و یا مبارزه یا هر چه که بود،
به نظر می رسید با خود بحث. او گفت: در طول، افزایش چشم خود را به
چهره استاد:
"من آرزو می کنم شما می خواهم با من بیا و او را دیدم، آقای سنگ مزار، هر چند او حل نشد.
من آرزو می کنم شما می خواهم با من بیا، و او را در خشن، و قضاوت او را برای خودتان.
شما مطمئن شما نمی خواهم، مدرسه پرسید، به او آماده کند؟
خواهر من لیز، گفت: "پسر، با افتخار، می خواهد بدون آماده سازی، آقای سنگ مزار.
چه او است، او است، و خودش را نشان می دهد.
هیچ تظاهر در مورد خواهر من وجود دارد.
اعتماد به نفس او در او، بر او آسان تر از دلی که با او نشسته
دو بار ادعا است.
بهتر ماهیت خود را به درست باشد به او بود، اگر آن را بدتر از خود طبیعت بود کاملا
خودخواه. و هنوز ماهیت بهتر بود
قوی تر نگه دارید.
مدرسه، گفت: "خب، من می توانم شب یدکی.
"من حاضرم با شما راه برود." از شما متشکرم، آقای سنگ مزار.
و من برای رفتن آماده ام.
برادلی در پوشش مناسب و معقول خود را سیاه و سفید و جلیقه، و شایسته پیراهن سفید، سنگ مزار، و
شایسته رسمی کراوات سیاه و سفید، و pantaloons مناسبی از فلفل و نمک، خود را با
ساعت مچی نقره مناسب و معقول را در جیب خود و آن
محافظ مو مناسب و معقول و دور گردن خود را، نگاه مرد جوان کاملا مناسبی از شش و
بیست و یکم.
او در هر لباس دیگر هرگز دیده می شود، و در عین حال سختی خاص خود را در وجود دارد
نحوه لباس پوشیدن، به عنوان اگر از بین او و آن انطباق می خواهید وجود دارد.
یادآوری برخی از مکانیک در لباس های تعطیلات خود را.
او مکانیکی به دست آورده بود، یک فروشگاه بزرگ دانش معلم است.
او می تواند حساب ذهنی مکانیکی انجام دهد، خواندن در نگاه مکانیکی، ضربه های مختلف
سازهای بادی مکانیکی، حتی ارگان کلیسای بزرگ مکانیکی بازی.
از تا دوران کودکی خود را در اوایل، ذهن خود را به جای اجرت تنگ هم چیدن کالا مکانیکی بوده است.
چیدمان انبار عمده فروشی خود، به طوری که آن را همیشه ممکن است آمادگی خود را برای دیدار با
مطالبات فروشندگان خرده فروشی از تاریخ، جغرافیا وجود دارد، نجوم را به سمت راست،
اقتصاد سیاسی را به سمت چپ - طبیعی
تاریخ، علوم فیزیکی، چهره، موسیقی، ریاضیات پایین تر، و چه، نه
همه در نقاط مختلف خود - این مراقبت به لغات او افاضه شده بود نگاه از مراقبت.
در حالی که عادت به سوال و بودن
مورد پرسش به او داده بود به شیوه ای مشکوک، یا به شیوه ای که بهتر خواهد بود
شرح داده شده به عنوان یکی از دروغ گفتن در انتظار است. یک نوع از مشکلات مستقر در
صورت می شود.
این چهره متعلق به عقل به طور طبیعی کند و یا بی توجه بود که
toiled سخت برای به دست آوردن آنچه در آن برنده شده، و بود که آن را نگه دارید که از آن شد و بعد فورا رفت واز.
او همیشه به نظر می رسید مضطرب بود مبادا هر چیزی باید از دست رفته از ذهنی خود را
انبار، و در نظر گرفتن سهام به خود اطمینان.
جلوگیری از بسیار را به اتاق بسیار، او را داده بود به شیوه ای محدود،
بیش از و بالاتر.
با این حال به اندازه کافی از چه حیوان وجود دارد، و از آنچه بود آتشین (هر چند سوختن)
هنوز هم قابل مشاهده در او، نشان می دهد که اگر جوان برادلی، سنگ مزار، وقتی که یک پسر بچه گدا،
به دریا گفت مجالی بود، او
مرد در خدمه یک کشتی را نداشته اند.
با توجه به آن مبدا خود، او افتخار، اخمو، و عبوس، تمایل آن را به
فراموش شده است.
و تعداد کمی از مردم می دانستند آن است. در برخی از بازدیدکننده داشته است توجه خود را به تکان تکان خوردن
به این Hexam پسر جذب شده بود.
پسر غیر قابل انکار برای دانش آموز، معلم و پسر غیر قابل انکار برای انجام این کار اعتباری به کارشناسی ارشد
که باید او را در آورد.
همراه با این نظر، ممکن است وجود داشته است برخی فکر پسر بچه گدا
در حال حاضر به هرگز به ذکر است.
شود که چگونه ممکن است، او را با درد به حال به تدریج پسر را به خود مشغول به کار
مدرسه، و او برخی از دفاتر به تخلیه وجود دارد، که با بازپرداخت بود تهیه
مواد غذایی و مسکن.
چنین شرایطی که هم آورده بود، برادلی سنگ مزار و
چارلی Hexam جوان آن شب پاییز.
پاییز، چرا که نیمه پر یک سال و از پرنده شکاری آمده بود رفته دراز مرده
بر ساحل رودخانه.
- آنها به دو قسم بودند، به عنوان دو جنس - در آن منطقه بودند
کشور صاف رسیدگی به رودخانه تیمز، که در آن کنت و سوری دیدار خواهد کرد، و در کجا
راه آهن هنوز با پاهای گشاد نشستن یا ایستادن بازار باغ است که به زودی زیر آنها می میرند.
مدارس به تازگی ساخته شده اند و مانند بسیاری از آنها را در سراسر وجود دارد
کشور، که یکی ممکن است به طور کلی اما یکی از عمارت بی قرار
هدیه لوکوموتیو قصر علاءالدین.
آنها در یک محله که شبیه محله اسباب بازی گرفته شده در بلوک
از یک جعبه با یک کودک از ذهن به خصوص نامنسجم، و راه اندازی هر حال، در اینجا،
یک طرف یک خیابان جدید، وجود دارد، بزرگ
انفرادی مواجه عمومی خانه جایی در اینجا، یکی دیگر از خیابان در حال حاضر در خرابه های ناتمام.
، وجود دارد کلیسا، در اینجا به انبار عظیم. وجود دارد، یک کشور ویران قدیمی
ویلا و پس از آن، آمیخته ای از حفره های سیاه و سفید،
درخشان خیار قاب، میدان رتبه، غنی کشت آشپزخانه باغ، آجر
پل راهاهن، قوس، کانال، و اختلال از frowziness و مه انجامید.
همانطور که اگر کودک به جدول داده شده بود و پا زدن، و به خواب رفته است.
اما، حتی در میان ساختمان مدرسه، مدرسه معلم، و مدرسه دانش آموزان، بر اساس
به الگو و تمام نور از آخرین انجیل را با توجه به یکنواختی تولید شده،
الگوی های قدیمی تر که به بسیاری از
بخت و اقبال خوب و بد شکل شده اند، بیرون می آید.
این در خانم Peecher خانم بیرون آمد، از آب گل های خود را، به عنوان آقای
برادلی سنگ مزار به جلو راه می رفت.
آن را در خانم Peecher خانم آبیاری گل در آمد،
کمی گرد و خاکی باغ کوچک محل اقامت رسمی او، متصل با کمی
پنجره ها مثل چشم سوزن، و
درهای کمی شبیه به جلد کتاب مدرسه.
کوچک، درخشان، شسته و رفته، روشمند، چاق و چله و خانم Peecher بود، گیلاس، cheeked
خوش اهنگ صدا.
بالشتک کوچک، خانه دار کوچک، یک کتاب کوچک، جعبه ابزار کوچک، مجموعه ای کوچک
جداول و وزن و اندازه، و یک زن، کمی همه در یک.
او می تواند یک مقاله کوچک در هر موضوع، دقیقا تخته سنگ بلند، نوشتن آغاز
بالا سمت چپ از یک طرف و پایان در پایین سمت راست دیگر، و
مقاله باید به شدت با توجه به رد است.
اگر آقای بردلی سنگ مزار یک پیشنهاد کتبی از ازدواج به او خطاب کرده بود، او
احتمالا در یک مقاله کامل کمی جواب در موضوع دقیقا یک تخته سنگ
طولانی است، اما قطعا جواب داده اند بله.
او را دوست داشتم. محافظ مو مناسب و معقول است که به دور خود
گردن و در زمان مراقبت از ساعت مچی نقره خود را مناسب و معقول، هدف از حسادت به او بود.
بنابراین می خواهد هنوز Peecher دور گردن او رفته و مراقبت از او را گرفته است.
از او، بی حس. از آنجا که او دوشیزه Peecher را دوست ندارد.
دانش آموز مورد علاقه خانم Peecher، که او را در خانه کوچک خود را به کمک بود
در حضور با می توانید از آب آبیاری، گلدان کوچک او برای دوباره پر کردن و
به اندازه کافی divined دولت از خانم
به عواطف Peecher احساس می کنید لازم است که خودش باید جوانان چارلی را دوست دارم
Hexam.
بنابراین، تپش قلب دو در میان سهام دو و دو دیوار گل وجود دارد،
استاد و پسر نگاه کرد از بیش از دروازه کوچک است.
شب خوب، خانم Peecher، گفت: "استاد است.
"شب بسیار خوب است، آقای سنگ مزار، خانم Peecher گفت.
"آیا شما با گرفتن یک پیاده روی؟
Hexam و من در حال رفتن به یک پیاده روی طولانی است.
جذاب آب و هوا، اظهار داشت دوشیزه Peecher، برای یک پیاده روی طولانی است.
ماست و نه در کسب و کار از لذت صرف است، گفت: استاد.
خانم Peecher معکوس خود را آبیاری، گلدان، و با دقت بسیار تکان دادن از گذشته
قطره بیش از یک گل، اگر برخی از فضیلت خاص در آنها وجود دارد که آن را
beanstalk جک قبل از صبح، به نام
برای دوباره پر کردن به دانش آموز خود را، که صحبت شده بود به پسر.
خوب شب، Peecher خانم، گفت: "استاد است.
خوب شب، آقای سنگ مزار، گفت: معشوقه.
دانش آموز، در دولت خود را از مرحله شاگردی بوده است، بنابراین با کلاس سفارشی آغشته
کشش بازو، تا اگر به تگرگ تاکسی یا اتوبوس، هر زمان که او متوجه شد که
مشاهده در دست برای ارائه به خانم
Peecher، که او اغلب از آن در روابط داخلی خود را انجام داد و او این کار را در حال حاضر است.
"خوب، آنه ماری؟ خانم Peecher گفت. اگر شما، خانم، Hexam گفت: آنها
رفتن به دیدن خواهرش.
اما این نمی تواند باشد، من فکر می کنم، بازگشت خانم Peecher: چون آقای سنگ مزار می تواند ندارند.
کسب و کار با او. ماری آن دوباره مورد ستایش قرار داد.
خوب، آنه ماری؟ '
اگر شما، خانم، شاید آن کسب و کار Hexam؟
خانم Peecher گفت: '،' است که ممکن است. من که فکر نمی کنم.
نه این که این مهم در.
مری آن، دوباره مورد ستایش قرار داد. خوب، آنه ماری؟ '
آنها می گویند او بسیار خوش تیپ است.
اوه، آنه ماری، ماری آنه! بازگشت دوشیزه Peecher، کمی رنگ و تکان دادن او را
سر، از کمی طنز، چند بار به شما گفته که مبهم استفاده
بیان، در این راه کلی صحبت می کنند؟
هنگامی که به شما می گویند آنها می گویند، چه چیزی شما چیست؟ بخشی از سخنرانی آنها؟
مری آن دست راست خود را پشت سر او را در دست چپ خود را قلاب، تحت
معاینه، و جواب داد: "ضمیر شخصی است.
شخص آنها؟ '
"سوم شخص" شماره آنها؟ '
تعداد کثرتگرا. پس چگونه بسیاری از متوسط، آنه ماری؟
دو؟ یا بیشتر؟
من فرمودید، خانم، گفت: "ماری آن، پاچه او آمد به آن فکر می کنم؛
اما من نمی دانم که منظور من بیشتر از برادرش خود را.
او می گفت: او unhooked بازوی او.
"من از آن احساس متقاعد بازگشت دوشیزه Peecher، خندان دوباره.
در حال حاضر، دعا مری آن، مراقب باشید زمان دیگری است.
او می گوید: بسیار متفاوت از آنها می گویند، به یاد داشته باشید.
تفاوت بین او می گوید و آنها می گویند؟ آن را به من بده.
مری آن بلافاصله دست راست خود را پشت سر او در دست چپ خود را قلاب - نگرش
کاملا ضروری به وضعیت - و جواب داد: "یکی از خلق و خوی نشان می دهد، در حال حاضر
تنش، مفرد و سوم شخص، فعل های فعال برای گفتن.
نشان دهنده خلق و خو، زمان حال، سوم شخص جمع، فعل های فعال برای گفتن است.
"چرا فعل معلوم، آنه ماری؟ '
از آنجا که آن را طول می کشد ضمیر را پس از آن در مورد هدف، Peecher خانم.
خیلی خوب در واقع، اظهار داشت دوشیزه Peecher، با تشویق.
در واقع، نمی تواند بهتر از این باشد.
فراموش نکنید که آن را اجرا می کنند، بار دیگر، آنه ماری.
گفت خانم Peecher به پایان رسید، آبیاری گل او رفت و به او
محل اقامت رسمی کمی، و در زمان یادآوری از رودخانه های اصلی و
کوه های جهان، breadths خود را،
عمق و ارتفاع، قبل از حل و فصل اندازه گیری بدن از لباس برای او
اشغال شخصی خود.
برادلی سنگ مزار و چارلی Hexam بموقع به طرف سوری از وست
پل و عبور از پل ساخته شده و در امتداد ساحل میدلسکس نسبت به Millbank.
در این منطقه یک خیابان خاص کوچک به نام "کلیسای خیابان"، و کمی خاص
کور مربع، به نام اسمیت میدان، در مرکز که از آخرین عقب نشینی بسیار
کلیسا شنیع با چهار برج در چهار
گوشه و کنار، به طور کلی شبیه هیولا سنگ، هراسان شده و به غول پیکر،
پشت خود را با پاهای خود را در هوا.
آنها دریافتند یک درخت در نزدیکی های در گوشه و ایجاد یک آهنگر و حیاط الوار،
و فروشنده آهن قدیمی است.
بخش زنگ زده از یک دیگ بخار و یک چرخ بزرگ آهن یا بیشتر به معنای با دروغ نیم
دفن شده در جلو دادگاه فروشنده، هیچ کس به نظر میرسید که یا می خواهند بدانند.
مانند میلر خوشی سوال برانگیز در این ترانه، آنها برای هیچ کس اهمیت نداده ام، نه
آنها، و هیچ کس برای آنها مراقبت.
پس از ساخت دور از این مکان، و اشاره کرد که یک نوع کشنده وجود دارد
دراز کشیدن بر روی آن، بیشتر به عنوان هر چند آن را مخلوط افیون گرفته بود و نسبت به استراحت طبیعی کاهش یافته،
آنها در نقطه ای متوقف شد که در آن خیابان
و مربع پیوست و که در آن برخی از خانه ها کمی آرام در یک ردیف وجود داشت.
به این Hexam چارلی در نهایت منجر به راه، و در یکی از این متوقف شد.
این باید باشد که در آن خواهرم زندگی می کند، آقا.
این است که در آن او را برای یک مسکن موقت آمد، بلافاصله پس از مرگ پدر.
هر چند وقت یکبار او را دیده از سال؟ "
"چرا، تنها دو بار، آقا،" بازگشت پسر، با بی میلی سابق خود، اما که به عنوان
او را به عنوان معدن انجام دهید. چگونه خودش او حمایت کنند؟
او همیشه needlewoman عادلانه، و او در ملوان نگه می دارد انبار
ساز وبرگ فروش. 'آیا او هرگز در محل سکونت خود را کار می کنند
اینجا؟
بعضی وقتها، اما ساعت های منظم و اشغال منظم او در محل خود
کسب و کار، به اعتقاد من، آقا. این تعداد است.
پسر زد درب و درب بی درنگ با یک بهار و یک کلیک افتتاح شد.
درب سالن ایستاده بود در داخل یک ورودی کوچک در باز، و یک کودک را افشا - کوتوله -
دختر - چیزی - کمی کم قدیمی از مد افتاده بازوی صندلی نشسته بود، که یک نوع
از نیمکت کمی قبل از آن کار.
من نمی تونم، می کنند! این کودک گفت، چرا که پشت من بد، و پاهای من عجیب و غریب هستند.
اما من کسی که از خانه. چه کس دیگری در خانه است؟ "از چارلی Hexam خواست،
خیره شدن.
هیچ کس در خانه در حال حاضر، 'بازگشت کودک، با تاکید سلیس از او
عزت، به جز شخص از خانه. آنچه که می خواهید انجام داد، مرد جوان؟
من می خواستم برای خواهرم.
فرزند بازگشت: «بسیاری از مردان جوان خواهران.
"نام خود را مرد جوان را به من بدهید؟
رقم کمی عجیب و غریب و عجیب و غریب اما نه زشت صورت، کمی با رنگ خاکستری روشن است
چشم، تیز، که به وضوح از شیوه ای اجتناب ناپذیر به نظر می رسید.
اگر از این قالب تبدیل، باید آن را تیز.
'Hexam نام من است. "آه، در واقع؟" گفت: فرد از خانه است.
"من فکر می کردم ممکن است.
خواهر شما باشد، در حدود یک چهارم از یک ساعت.
من بسیار علاقه خواهر خود را. او دوست من است.
نگاهی صندلی.
و نام این آقا؟ 'آقای سنگ مزار، مدرسه من است.
"نگاهی به صندلی. و آیا شما لطفا به خیابان بسته
درب اول
من به خوبی می تواند آن را خودم انجام داد؛ چرا که پشت من خیلی بد است، و پاهای من آنقدر عجیب و غریب.
آنها در سکوت به پیروی و رقم کمی با کار خود را از gumming یا رفت
چسباندن با یکدیگر با camel's قطعه قلم مو مو برخی از مقوا و چوب نازک،
قبلا به اشکال مختلف را کاهش دهد.
قیچی و چاقو بر مسند قضاوت، نشان داد که کودک خودش آنها را بریده بود؛
و تکه های درخشان از مخمل و ابریشم و روبان بر مسند قضاوت پهن
نشان داد که زمانی که بموقع پر (و چاشنی
بیش از حد) وجود دارد، او به آنها را پوشش هوشمندانه.
مهارت انگشتان چابک خود قابل توجه بود، و او به ارمغان آورد نازک
لبه با دقت با هم ارائه شده توسط آنها نیش کوچک، او را در نگاه
بازدید کنندگان خارج از گوشه های خاکستری خود
چشم ها را با یک نگاه که تیز همه هشیاری دیگر او.
شما نمی توانید نام تجاری من را به من بگویید، من محدود می شود، او پس از مصرف گفت:
چند تا از این مشاهدات است.
چارلی گفت: "شما را pincushions،. چه چیز دیگری می توانم؟
برادلی سنگ مزار گفت: 'قلم، برف پاک کن،. 'ولز! در هکتار!
چه چیز دیگری می توانم؟
تو مدرسه، اما شما می توانید به من بگویید.
او بازگشت: "شما چیزی را، '، با اشاره به گوشه ای از نیمکت کوچک، با
نی، اما من نمی دانم چه.
خوب شما انجام می شود! 'گریه فرد از خانه.
من فقط pincushions و قلم، برف پاک کن را به استفاده از زباله من است.
اما نی من واقعا متعلق به کسب و کار من است.
دوباره سعی کنید. چه من با نی من؟
شام تشک؟
مدرسه، و می گوید شام تشک! من به شما یک سرنخ به تجارت من بدهد، در یک بازی
forfeits.
دوست دارم عشق و علاقه من با B، چرا که او زیباست، من نفرت عشق من با B به دلیل
او گستاخانه است و من او را به نشانه ای از گراز آبی، و من او را تحت درمان با
Bonnets. دروغ بزرگ و فاحش او است، و او زندگی می کند
در تیمارستان - در حال حاضر، چه من با کاه من را "؟
'بانوان زیبا bonnets' خانم ها '؟'، 'گفت: شخص
خانه، موافقت تکان.
"عروسک". خیاط زنانه عروسک من. '
"من امیدوارم که کسب و کار خوب است؟ it'sa فرد از خانه شانه ای بالا انداخت او
شانه ها و سرش را تکان داد.
'تعداد ضعیف پرداخت. و من اغلب زمان فشرده!
من یک عروسک ازدواج کرده بود، هفته گذشته، و تمام شب را به کار مجبور شد.
و این برای من خوب نیست، در حساب از پشت من که خیلی بد و پاهای من آنقدر عجیب و غریب است.
آنها در موجودی کوچک با تعجب که کم نمیشه نگاه کرد، و
مدرسه گفت: "من متاسفم خانم خوب شما خیلی بی ملاحظه است.
این راه با آنها، گفت: "کسی که از خانه، shrugging شانه اش
دوباره.
و آنها را بدون مراقبت از لباس های خود را، و آنها را به همان مد را حفظ هرگز
ماه است. من یک عروسک با سه دختر کار می کنند.
نگهدار، او به اندازه کافی به تباهی شوهرش!
شخص از خانه به خنده کمی عجیب و غریب اینجا، و به آنها دیگر نگاه
از گوشه چشم او.
او بود که به چانه مانند جن یا پری است که قادر به بیان بزرگ بود و هر زمان که او
این نگاه، او hitched این چانه. همانطور که اگر چشم ها و چانه اش کار کرده، با هم
بر روی سیم های مشابه است.
آیا شما همیشه مشغول که شما در حال حاضر؟ 'شلوغ است.
من فقط در حال حاضر شل. من به پایان رسید به منظور سوگواری و عزاداری بزرگ روز
قبل از دیروز.
عروسک من برای کار می کنند، یک قناری پرنده را از دست داد. شخص از خانه به دیگری کم
و بخندی و سپس راننده سرشونو تکون دادن سرش را چند بار، به عنوان که باید اخلاقی، اوه این
جهان، جهان!
آیا شما به تنهایی در تمام طول روز؟ پرسید: "برادلی سنگ مزار.
آیا هر یک از کودکان همسایه -
آه، کشاورزی! 'گریه فرد از خانه، با یک جیغ کوچک، در صورتی که کلمه بود
آغشته به او. آیا کودکان صحبت کنید.
من می دانم حقه خود و رفتار خود است. او این کار را با لرزش کمی از خشم گفت:
مشت محکم خود را در برابر چشمان خود را ببندید.
شاید به ندرت نیاز به معلم عادت، به درک که عروسک
خیاط زنانه به تلخ تفاوت بین خود و دیگر متمایل شد
کودکان می باشد.
اما هر دو استاد و شاگرد آن را درک است. همیشه در حال اجرا و screeching
همیشه بازی و مبارزه، همیشه جست و خیز و جست و خیز و پرش در پیاده رو و با گچ نوشتن
آن را برای بازی های خود را!
آه! من می دانم حقه خود و رفتار خود را تکان دادن مشت کوچک مانند قبل است.
و این همه نیست.
همیشه که اغلب خواستار نامها در یک فرد را از طریق سوراخ کلید و تقلید فرد
پشت و پاها. آه! من می دانم حقه خود و رفتار خود.
و از تو خواهم آنچه من می خواهم انجام، به مجازات اونا.
این درها وجود دارد در زیر کلیسا در میدان - درب های سیاه و سفید، منجر به سیاه و سفید
vaults.
خب! من می خواهم یکی از این درها باز شده و من می خواهم خودرا برای امتحان اماده
اونا همه در، و پس از آن من می خواهم درب را قفل و از طریق سوراخ کلید من در فلفل منفجر.
چه خواهد بود از دمیدن در فلفل خوب؟ از چارلی Hexam خواست.
: برای تنظیم EM عطسه می کنند! این فرد گفت: از خانه، و ایجاد آب چشم.
و هنگامی که تمام عطسه و التهاب بود، من می خواهم مسخره 'دریافت از طریق سوراخ کلید.
فقط به عنوان آنها، با ترفندهای خود و رفتار خود را، مسخره یک فرد را از طریق یک فرد
سوراخ کلید! '
لرزش غیر قاطعانه خود از نزدیک مشت او را کمی پیش از چشمان او، به نظر می رسید به راحتی
ذهن فرد از خانه برای او افزود: با خونسردی بهبود، نه،
نه، نه.
بچه ها برای من است. رشد آپ به من بده.
این سخت بود حدس بزنید سن این مخلوق عجیب و غریب، برای رقم فقیر خود
هیچ سرنخی به آن مبله، و صورت او را در یک بار جوان و پیر.
دوازده و یا بیشتر 13، ممکن است در نزدیکی علامت باشد.
من همیشه مثل رشد یو پی اس، او در رفت، و همیشه شرکت با آنها نگهداری می شوند.
بنابراین معقول است.
بنشینید به طوری آرام. آیا prancing و capering در مورد!
و منظورم این است که همیشه در میان جز رشد یو پی اس باشیم تا ازدواج کنم.
گمان می کنم من باید ذهن من را تشکیل می دهند به ازدواج، یکی از این روزها.
او به مرحله خارج از آن لحظه گوش او، گوش و حذفی نرم در وجود دارد
درب.
کشیدن در یک دسته در دسترس او، او، با خنده خوشحال گفت: حالا در اینجا، برای
به عنوان مثال، این است که بالغ و رشید است دوست خاص من! و Hexam لیز در
لباس سیاه وارد اتاق شد.
"چارلی! شما با توجه او را به سلاح های خود را در راه های قدیمی -
که به نظر او به نظر می رسید کمی شرمنده - هیچ کس دیگر او را دیدم.
، در آنجا وجود دارد، وجود دارد، لیز، همه حق است عزیز من.
را مشاهده کنید! آقای سنگ مزار با من بیا.
چشمان او ملاقات کرد کسانی که از مدرسه، که آشکارا انتظار می رود که برای دیدن بسیار
نوع دیگری از فرد، و زمزمه یک کلمه یا دو از سلام گذشت بین
آنها.
او کمی flurried که در سفر غیر منتظره، و مدرسه را در خود بود
را تسکین دهد. اما او هرگز، کاملا.
"من به آقای سنگ مزار گفت: شما حل نشد، لیز، اما او خیلی مهربان را
بهره در آینده، و من او را. چگونه به شما نگاه کنید!
بردلی به نظر می رسید فکر می کنم.
"آه! آیا او نمی نمی او؟ "گریه افراد را از خانه، از سرگیری اش
شغل، گرگ و میش بود در حال سقوط سریع.
من معتقدم که شما برنگشت!
ولی با چت کردن شما، و تمام:
شما یک دو سه، من کام-PA-گزارش، و من مهم نیست.
- به این نکته اشاره با سه نقطه انگشت نازک او پیش این قافیه کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند.
من بازدید از شما، چارلی انتظار نیست، گفت: خواهر او.
"من قرار است که اگر شما می خواهید برای دیدن من تو را برای من فرستاده می شود، انتصاب من به
جایی در نزدیکی مدرسه، به عنوان آخرین بار من است.
دیدم برادرم در نزدیکی مدرسه، آقا، به برادلی سنگ مزار، زیرا این آسان تر برای
من برای رفتن وجود دارد، از او را به اینجا می آیند. من در مورد نیمه راه بین این دو کار می کنند
مکان. '
شما بسیاری از یکدیگر نیست، گفت: "برادلی، در رابطه با سهولت بهبود است.
'تعداد' با لرزش و نه غمگین از سر او.
چارلی همیشه خوب، آقای سنگ مزار؟ '
او نمی تواند انجام دهد بهتر است. من همواره از دوره خود را کاملا ساده قبل از
او 'من امیدوار.
من خدا را شکر.
پس از شما انجام می شود، چارلی عزیز! بهتر است برای من نیامده است (به جز
وقتی که او مرا می خواهد) بین او و چشم انداز را.
شما فکر می کنم تا، سنگ مزار آقای؟
آگاه است که شاگرد، معلم خود به دنبال جواب او بود، که او خود را به حال
دور نگه داشتن پسر از این خواهر، در حال حاضر دیده می شود چهره اولین بار به پیشنهاد
صورت، برادلی سنگ مزار stammered:
برادر شما بسیار اشغال شده است، شما می دانید.
او به کار سخت است.
در واقع می توان و نه می گویند که کمتر توجه خود را از کار خود را منحرف،
بهتر است برای آینده اش. وقتی که او باید خود را تاسیس کرده اند، چرا
پس از آن - خواهد بود یک چیز دیگر و سپس ".
لیز تکان داد سرش را دوباره و با یک لبخند آرام بازگشت: "من همیشه او را توصیه
شما به او توصیه است. آیا من، چارلی؟
خب، فراموش نکنید که در حال حاضر، گفت: "پسر.
چگونه شما را در گرفتن؟ "خوب، چارلی.
من برای هیچ چیز می خواهم. '،' شما باید اتاق خود را در اینجا؟
آه، بله.
بالا. و آن را آرام و دلنشین است، و با روح است.
و او همواره با استفاده از این اتاق را برای بازدید کنندگان، گفت: شخص
خانه، screwing یکی از مشت های کوچک خود را استخوانی، مانند اپرا، شیشه ای، و به دنبال
از طریق آن، با چشم او و چانه خود را در آن مطابق عجیب و جالب است.
همیشه این اتاق را برای بازدید کنندگان باید به شما نیست، لیز عزیز؟ '
این اتفاق افتاد که برادلی سنگ مزار متوجه عمل بسیار اندکی لیز را Hexam
دست، هر چند آن را بررسی خیاط زنانه عروسک.
و آن اتفاق افتاد این است که دومی او را در همان لحظه متوجه شد برای او ساخته شده دو
عینک از دو دست خود، او را از طریق آن نگاه کرد، و با تکان شوخ و شنگ گریه
سر او را: "AHA! سرگردان شما را به اتهام جاسوسی، من؟
افتاده اند بنابراین، به هیچ وجه، اما برادلی سنگ مزار همچنین متوجه شدم که
بلافاصله پس از این، لیز، که گرفته نشده بود کلاه سر گذاشتن او، نه عجله
پیشنهاد شده است که به عنوان اتاق تاریک شود و برود بیرون را به هوا.
آنها بیرون رفت، به بازدید کنندگان گفت: خوب شب به خیاط زنانه عروسک، آنها را
درحالیکه در صندلی خود را با سلاح های خود گذشتند، آواز خودش را در شیرین
متفکر کوچک صدا.
برادلی "من پرسه زدن در کنار رودخانه، گفت:.
'شما خوشحالم با هم به بحث خواهد شد.
به عنوان شکل مضطرب خود را قبل از آنها در میان سایه های شب رفت، پسر گفت:
خواهر او، petulantly: "هنگامی که می خواهید خود را حل و فصل در
نوعی مسیحی از محل لیز؟
من فکر کردم شما قرار بود به آن را قبل از اینکه در حال حاضر انجام دهید.
"من خیلی خوب که در آن من، چارلی 'خیلی خوب که در آن شما!
شرمنده من به آقای سنگ مزار با من آورده است.
چگونه آمد به شما به شرکت مانند که ساحره کوچک؟
توسط شانس در ابتدا، آن را به عنوان، چارلی به نظر می رسید.
اما من فکر می کنم باید چیزی بیشتر از شانس بوده است، برای آن کودک - شما
به یاد داشته باشید صورتحساب بر دیوار در خانه؟ 'رسوا صورتحساب بر دیوار در خانه!
من می خواهم برای فراموش کردن صورتحساب بر دیوار در خانه، و آن بهتر خواهد بود برای شما به
همین کار را، گله پسر. "خوب، چه از آنها
این کودک نوه پیرمرد است.
چه مرد است؟ 'مست وحشتناک مرد، در لیست
دمپایی و شب-CAP است. '
پسر پرسید: مالش بینی خود را در شیوه ای که نیمی تغیر در جلسه بیان
زیاد است، و حس کنجکاوی 1/2 برای شنیدن: چگونه شما آمد تا که؟
چه شما یک دختر!
پدر کودک از خانه است که من در استخدام استخدام که چگونه من آمد
می دانم که آن چارلی است.
پدر خانواده مانند پدر خود، لرزش موجودی ضعیف رنجور، در حال سقوط به
قطعات، عاقل هرگز. اما کارگر خوبی بیش از حد، در کار او
انجام می دهد.
مادر مرده است. این موجود کمی ضعیف بیمار آمده است
به او است، احاطه شده توسط افراد مست از گهواره خود را - اگر او تا به حال
، چارلی. '
من نمی بینم که شما باید با او انجام دهید، که برای همه، گفت: "پسر.
آیا شما نیست، چارلی؟ پسر سرسختانه در رودخانه نگاه کرد.
آنها در Millbank بودند، و رودخانه در سمت چپ خود را در نورد.
خواهر او به آرامی او را بر روی شانه لمس کرد، و به آن اشاره کرد.
هر گونه جبران - جبران - هرگز کلمه ای در ذهن، شما می دانید معنی من است.
گور پدر. اما او با هر گونه حساسیت به لمس پاسخ نمی دهند.
پس از سکوت مودی که او در تن بیمار مورد استفاده را شکست:
این خواهید بود یک چیز خیلی سخت است، لیز، اگر، وقتی که من تلاش من برای گرفتن که در این جهان،
شما منو.
"من، چارلی؟ 'بله، شما، لیز.
چرا می تواند به شما اجازه bygones باشد bygones؟
چرا نمی توانی، به عنوان آقای سنگ مزار به من گفت: در این شب، بسیار در مورد موضوع دیگری،
ترک نیز به تنهایی؟
آنچه ما باید انجام دهیم این است، به نوبه خود به صورت کامل در مسیر جدیدی ما، و حفظ
راست. 'و هرگز به پشت سرت نگاه؟
حتی سعی می کنند که برخی از جبران؟
: شما این یه خیال بافم، گفت: "پسر، با کج خلقی های سابق خود.
این همه به خوبی زمانی که ما قبل از آتش نشسته بود - هنگامی که ما به توخالی نگاه
توسط شعله - اما ما به دنبال آن هستید را به جهان واقعی، در حال حاضر "است.
"آه، ما را به جهان واقعی به دنبال شد و سپس، چارلی!
"من می دانم آنچه که شما در آن چیست، اما شما در آن موجه است.
من نمی خواهم، به عنوان بالا بردن من خودم را به شما لرزش، لیز.
من می خواهم به شما حمل با من. این چیزی است که من می خواهم انجام دهید، و به معنای انجام دهند.
من می دانم که من مدیون تو هستم.
من به آقای سنگ مزار این شب گفت: "پس از همه، خواهر من اینجا."
خب، پس. آیا منو به عقب، و مرا در آغوش.
این همه سوال من، و قطعا که بر خلاف وجدان انسانی نیست.
او یک نگاه ثابت قدم بر او نگه داشته بود، و او با خونسردی جواب داد:
"من اینجا هستم خودخواهانه، چارلی.
به خودم من نمی تواند بیش از حد از آن رودخانه.
"نه می تواند شما را بیش از حد از آن به من لطفا.
اجازه دهید ما از آن ترک و به همان اندازه است.
چرا باید به شما درباره آن معطل شدن بیش از من؟
من آن خواب گسترده ای را به من بدهید.
من نمی توانم از آن دور، من فکر می کنم، گفت: لیز، عبور از دست او در سراسر او
پیشانی. هیچ هدف من این است که من از آن زندگی می کنند
هنوز هم.
وجود دارد که شما بروید، لیز! رویای دوباره.
خود را تسلیم شما از خود شما در یک خانه با مست - خیاط، گمان می کنم - و یا
شخص، و یا از چیزی از نوع مسخره کج کمی از یک کودک، یا پیر شده
هر چه در آن است، و سپس شما صحبت می کنید اگر شما و یا کشیده می شدند و رانده شده وجود دارد.
در حال حاضر، آیا عملی تر است.
او عملی به اندازه کافی با او بوده است، در رنج و تلاش برای او، اما او
تنها دست خود را بر دوش او گذاشته - نه reproachfully - و شنود گذاشته باشند آن را دو برابر یا
سه بار.
او استفاده می شود برای این کار، به او تسکین زمانی که او را در مورد انجام شده بود، یک کودک را به عنوان
به عنوان خودش سنگین است. اشک از چشمان او.
پس از کلمه من، لیز، رسم پشت دست خود را در سراسر آنها را، منظورم این است که خوب باشد
برادر شما، و ثابت کند که من می دانم که من مدیون تو هستم.
من می گویم این است که من امیدوارم که شما کنترل خود را توهمات کوچک، بر روی حساب من.
من یک مدرسه، و سپس شما باید بیاید و با من زندگی می کنند و شما باید به
کنترل خود را پس از آن توهمات، پس چرا حالا نه؟
در حال حاضر، من به شما احسان نیست. '،' شما باید چارلی، نه، تو ندارم.
و می گویند من به شما صدمه دیده است. "شما باید چارلی، نه.
اما این پاسخ کمتر آماده است.
بگو: «شما مطمئن هستند که من به معنی نیست. بیا!
آقای سنگ مزار وجود دارد قطع و به دنبال بیش از دیوار در جزر و مد، تذکر داد که چنین
وقت آن است برای رفتن.
مرا ببوس، و به من بگویید که شما می دانید من معنی نیست که تو را برنجانم.
او گفت که چنین است، و آنها را در آغوش گرفت، و رفت و با آمد
مدرسه.
اما راه خواهر خود را می رویم، او اظهار داشت، زمانی که پسر به او گفت که او آماده بود.
و او خود را با عمل cumbrous و ناراحت stiffly ارائه شده و او دستش را.
دست خود را فقط در درون آن بود، زمانی که او آن را به عقب کشید.
او با شروع دور به نظر می رسید، تا اگر او فکر او چیزی است که تشخیص داده بود
دفع او، در لمس گذرا.
لیز گفت: من نمی خواهد فقط رتبهدهی نشده است. "و شما باید یک فاصله قبل از شما، و
راه رفتن سریع تر خواهد شد بدون من.
توسط این زمان نزدیک به واکس هال به پل، آنها، در نتیجه حل و فصل،
که راه را بر رودخانه تیمز، و آنها او را ترک کرد؛ برادلی سنگ مزار دادن او خود را
دست در فراق، و او را برای مراقبت از خود را از برادرش تشکر.
استاد و شاگرد در کنار هم راه میرفتیم، به سرعت و بی صدا.
آنها تقریبا از پل عبور کرده، وقتی آقا آمد خونسردی sauntering نسبت به
آنها با سیگار را در دهان او، پوشش او پرتاب به عقب، و دست خود را پشت سر او.
چیزی در شیوه ای بی این شخص، و در برخی از lazily متکبر
هوا که با آن او با نزدیک شدن، برگزاری در اختیار داشتن پیاده رو دو برابر به عنوان
دیگر ادعا کرده اند، فورا جلب پسر.
آقا پسر گذشت نگاه او دقت و پس از آن ایستاده بود هنوز هم، به دنبال
بعد از او.
چه کسی است که شما پس از خیره شدن؟ خواست برادلی است.
"چرا! گفت:" پسر، با اخم بر چهره اش گیج و تعمق، این است که
Wrayburn! '
برادلی سنگ مزار دقیق پسر به عنوان نزدیک ترین پسر دقیق بود
آقا.
"من فرمودید، آقای سنگ مزار، اما من نمی تواند کمک کند تعجب آنچه که در جهان
او را در اینجا!
اگرچه او گفت که اگر جای تعجب او گذشته بود - در همان زمان از سرگیری پیاده روی -
آن را بر استاد که او بیش از شانه خود را پس از صحبت کردن نگاه از دست داده بود،
که همان اخم بهت زده و تعمق در چهره اش سنگین بود.
'شما به نظر نمی رسد به دوست دوست شما، Hexam؟
من او را دوست ندارم، گفت: "پسر.
"چرا که نه؟ 'او در آغوش میگرفتم، از من چانه در
گرانبها راه بی ربط، اولین بار که من همیشه او را دیدم، گفت: "پسر.
باز هم، چرا؟
«برای هیچ چیز. یا - آن را به همان اندازه ای - به خاطر چیزی است که من
اتفاق افتاده در مورد خواهر من می گویند اتفاق رخ نداد به او خشنود است.
بعد او خواهر خود را می داند؟
او در آن زمان نداشت، گفت: "پسر، هنوز هم moodily تعمق است.
"آیا در حال حاضر؟
پسر از دست داده بود خود که او در آقای بردلی سنگ مزار نگاه بر روی آنها راه می رفت
در کنار هم، بدون تلاش برای پاسخ تا زمانی که سوال تکرار شده بود و پس از آن
او سر تکان داد و جواب داد: "بله، آقا.
رفتن به او را، من به جرات می گفت "این نمی تواند! گفت: پسر، به سرعت.
او او را می دانم به اندازه کافی خوب نیست. من باید می خواهم تا او را بگیرد!
زمانی که آنها در یک زمان راه می رفت بود، با سرعت بیشتری نسبت به قبل، استاد گفت:
clasping بازوی دانش آموز را بین آرنج و شانه با دست خود
'شما قرار بود به من چیزی در مورد آن شخص بگویید.
شما چه می گویند نام خود را؟ '' Wrayburn.
آقای یوجین Wrayburn.
او آنچه که آنها را وکیل مدافع، با هیچ چیزی برای انجام این کار است.
اولین بار او را به محل ما آمد این بود که پدرم زنده بود.
او در کسب و کار آمد که نه کسب و کار خود بود - او را به هر کسب و کار تا به حال هرگز - بود
آورده شده توسط دوست او. و بار دیگر؟
بود تنها یک بار دیگر که من می دانم وجود دارد.
هنگامی که پدر من تصادف کشته شد، او مجالی به یکی از مکان یاب.
او mooning مورد، گمان می کنم، گرفتن آزادی با چانه مردم، اما در آنجا
بود، به نحوی.
صفحه اصلی اخبار او به ارمغان آورد و به خواهر من در اوایل صبح، آورده و خانم ابی
Potterson، همسایه، برای کمک به شکستن آن را به او.
او در مورد خانه mooning بود که من به خانه در بعد از ظهر ذهن - آنها نداشت
می دانم که برای من پیدا کنید تا خواهر من می تواند به ارمغان آورد گرد به اندازه کافی به آنها می گویم
و سپس او به دور mooned.
و این است که؟ که همه، آقا.
برادلی سنگ مزار به تدریج منتشر بازوی پسر، اگر او به عنوان متفکر و
آنها در کنار هم مانند قبل راه رفت.
برادلی پس از سکوت طولانی میان آنها، بحث را از سر گرفت.
گمان می کنم - خواهر خود را - با یک استراحت کنجکاو قبل و بعد از کلمات، 'است
هر سختی آموزش، Hexam؟
به ندرت، آقا. 'قربانی، بدون شک، به پدر
اعتراضات است. من آنها را به یاد داشته باشید در مورد شما.
با این حال - خواهرت - به ندرت به نظر می رسد و یا مانند عامی سخن می گوید.
لیز است به همان اندازه به عنوان بهترین، سنگ مزار آقای تصور است.
بیش از حد، شاید، بدون آموزش.
من استفاده از تماس با آتش در خانه، کتاب او، برای او بود که همیشه پر از توهمات -
گاهی اوقات کاملا عاقلانه توهمات، با توجه به - هنگامی که او نشسته به نگاه کردن به آن است.
برادلی سنگ مزار من که دوست ندارم، گفت:.
شاگرد او کمی این قابل توجه در با توجه به ناگهانی و شگفت زده شده بود و تصمیم گرفت و
احساسی اعتراض، اما آن را به عنوان اثبات علاقه کارشناسی ارشد را در خود گرفت.
که به او جسارت برای گفتن:
"من به ارمغان آورده اند، هرگز خودم را در آن ذکر شده آشکارا به شما، آقای سنگ مزار، و شما من
شاهد است که من حتی نمی توانست را تشکیل می دهند ذهن من آن را از شما را قبل از ما بیرون آمد
به شب، اما چیزی که دردناک it'sa فکر می کنم
که اگر من نیز شما امیدواریم که، من خواهد بود - من نمی خواهد می گویند خوار، چون من
خوار به این معنی نیست، اما - نه به وهله قرار داده اگر آن شناخته می شد - یک خواهر است که
بسیار خوبی برای من بوده است. "
بله، برادلی سنگ مزار در راه ماست مالی گفت، ذهن خود را به ندرت به نظر می رسید به لمس
آن نقطه، که به نرمی آن را به یکی دیگر از خوردن، و این امکان وجود دارد
در نظر بگیرند.
برخی از مردی که راه خود را کار کرده بود در صورت آمدن به تحسین - خواهر خود را - و حتی ممکن است در
زمان خود را به ازدواج فکر می کنم - خواهر خود را - و این امر می تواند اشکال غمگین
و مجازات سنگین بر او، اگر؛
غلبه بر در نابرابری های ذهن خود را از شرایط و ملاحظات دیگر
در برابر آن، این نابرابری و این نظر در نیروی کامل باقی ماند.
این معنای خود من، آقا.
آی، AY، گفت: "برادلی، سنگ مزار، اما شما برادر صرف صحبت کرد.
در حال حاضر، پرونده من قرار بود یک مورد بسیار قوی، چرا که تحسین،
شوهر، ارتباط به صورت داوطلبانه تشکیل می دهند، علاوه بر این که به موظف
اعلام آن: که برادر نمی باشد.
پس از همه، شما می دانید، باید گفت که شما می توانید به خودتان کمک نمی کند: در حالی که آن را
از او خواهد گفت، به دلیل برابر، که او می تواند.
درست است، آقا.
گاهی اوقات از لیز مرگ پدر گذاشته شد، من فکر می کردم که چنین
زن جوان به زودی ممکن است بیش از اندازه کافی به تصویب جمع اوری به دست آوردن.
و گاهی اوقات حتی فکر کردم که شاید فراموش Peecher - '
برای این منظور، من توصیه Peecher را از دست ندهید، برادلی سنگ مزار زده با
عود اواخر تصمیم خود را از روش.
آیا ممکن است خیلی مهربان به آن برای من، آقای سنگ مزار فکر می کنم؟
بله، Hexam، بله. من فکر می کنم.
من maturely خواهم فکر می کنم از آن است.
من به خوبی از آن فکر می کنم. قدم زدن آنها تقریبا یک 1 ساکت بود
پس از آن، تا آن را در مکتب خانه به پایان رسید.
وجود دارد، یکی از پنجره های کوچک شسته و رفته خانم Peecher، مانند چشم سوزن،
و در گوشه ای در نزدیکی آن روشن شده، به تماشای آن نشسته مری، در حالی که خانم Peecher در
جدول دوخته شده در بدن شسته و رفته کوچک
او الگوی کاغذی قهوه ای برای پوشیدن او است.
NB
خانم Peecher و خانم را Peecher دانش آموزان در هنر unscholastic بسیار تشویق
سوزن دوزی، توسط دولت است. آنه ماری که با سر و صورت خود را به پنجره، برگزار شد
بازوی خود را بالا می کشد.
خوب، آنه ماری "آقای سنگ مزار به خانه می آیم، چیه خانوم.
در حدود یک دقیقه، آنه ماری دوباره مورد ستایش قرار داد. بله، آنه ماری؟ '
"رفته و خود را درب را قفل چیه خانوم."
خانم Peecher سرکوب آه او جمع شده بودند کار خود را با هم برای به رختخواب رفتن، و
transfixed که بخشی از لباس او را که در آن قلب او شده اند، اگر او بود
لباس، با یک سوزن نوک تیز، تیز.
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 2
هنوز آموزش
شخص خیاط زنانه به خانه، عروسک و سازنده pincushions زینتی
و قلم، برف پاک کن، کمی عجیب و جالب خود را کم بازوی صندلی نشسته، آواز خواندن در تاریکی، تا زمانی
لیز آمد.
شخص از خانه به دست آمده بود که کرامت در حالی که هنوز از سال های بسیار حساس به لمس
در واقع، از طریق تنها فرد قابل اعتماد در خانه.
خوب لیز Mizzie-Wizzie، گفت که او در آهنگ او، شکستن، اخبار
از درب؟
"چه خبر در درب؟ به لیز بازگشت، شوخی صاف طولانی درخشان
مو عادلانه که بسیار مجلل و زیبا بر روی سر عروسک بزرگ
خیاط زنانه.
مرد کور گفت: "بگذار من را ببینید،. آخرین اخبار این است که من معنی نیست که
ازدواج برادر خود را. 'نه؟
'-O، تکان دادن سر و چانه اش.
آیا این پسر را دوست ندارد. "چه شما به استاد خود می گویند؟
من می گویم که من فکر می کنم او قرار دادی.
لیز به پایان رسید به قرار دادن مو را با دقت مطالعه کنید بر شانه misshapen، و پس از آن
روشن یک شمع است. نشان داد که سالن کمی به تیره رنگ،
اما منظم و تمیز است.
او آن را در طاقچه بالا بخاری ایستاده بود دور از چشم خیاط زنانه و سپس قرار دادن
درب اتاق باز، و درب خانه باز و صندلی کم کم تبدیل شده است و
مستاجر خود را به سمت هوای بیرونی.
این شب شرجی بود، و این آرایش ریز آب و هوا بود که کار در روز بود
انجام شده است.
برای تکمیل آن، او خودش را در یک صندلی در کنار صندلی کوچک نشسته، و
protectingly کشید زیر بازوی او از سوی یدکی رخنه کرد که به او.
این چه عشق تو جنی رن خواستار بهترین زمان در روز و شب، گفت:
فرد از خانه.
نام واقعی او فانی ساطور بود، اما او مدتها پیش انتخاب کرده تا بر خودش سبب
وجه تسمیه خانم جنی رن.
من شده فکر کردن، جنی رفت، که من در محل کار نشسته به روز، چه چیز آن را
باشد، اگر من باید قادر باشد به شرکت شما تا من ازدواج کرده ام، و یا حداقل
courted.
چون وقتی که من هستم courted، من باید او را به انجام برخی از چیزهایی است که شما برای من انجام دهد.
او می تواند مو را مسواک کنید مانند شما، یا به من کمک بالا و پایین پله ها مثل شما، و
او می تواند هر چیزی که شما انجام دهد، اما او می تواند کار من را، و او می تواند تماس بگیرید
برای سفارشات در راه دست و پا چلفتی او.
و او هم باید. من خواهم صدای یورتمه رفتن اسب او را در مورد، من می تواند او را! بگویید
جنی رن تا به حال vanities شخصی او - خوشبختانه برای او - و هیچ نیت بودند
در سینه اش از انواع مختلف آزمایشات و عذاب آن، در
آگاهانه از زمان، بر تحمیل "او. '
او هر جا که ممکن است اتفاق می افتد که فقط در حال حاضر باشد، و یا هر کس که او ممکن است اتفاق می افتد،
خانم رن گفت: «من می دانم حقه خود و رفتار خود را، و من به او هشدار داده که به دنبال
است.
آیا شما فکر می کنید شما هستند و نه بر او سخت؟ دوست او، لبخند بر لب، و پرسید:
صاف کردن موهای خود است. خانم رن حکیم در جواب: "نه کمی،
با هوا از تجربه گسترده است.
عزیز من، آنها را برای شما اهمیتی نمی دهند، کسانی که از همراهان، اگر شما سخت بر اونا.
اما من میگفت اگر من باید قادر باشد به شرکت شما است.
آه! چه در صورت بزرگ بودن!
آیا چنین نیست؟ "من به هیچ وجه قصد شرکت در فراق،
جنی "که می گویند نیست و یا شما به طور مستقیم می خواهید بروید.
من کمی به آن اتکا است؟
تو بیشتر از طلا و نقره بر اتکا شود.
او می گفت: خانم رن ناگهان قطع، پیچ و چشم او و چانه اش، و
نگاه prodigiously شناخت.
'AHA!
اینجا که می آید؟ Grenadier. چه می خواهید؟ یک بادیه پر از آبجو.
و هیچ چیز دیگری در جهان، عزیز من! شکل انسان متوقف بر روی آسفالت در
درب بیرونی. آقای، Wrayburn یوجین است مگر نه؟ "گفت: دوشیزه
رن.
پاسخ این بود: «پس به من گفته شده،". 'شما ممکن است، اگر شما خوب است.
من خوب نیست، گفت: "یوجین، اما من آمده وارد
او دست خود را به جنی رن، و او دست خود را به لیز، و او ایستاده تکیه شده توسط
درب سمت لیز.
او شده است قدم زدن با سیگار برگ خود را، او گفت: (آن را دودی شد و رفته
زمان) و او قدم در این مسیر بازگشت به دور است که او ممکن است به عنوان
منتقل می شود.
اگر او برادر خود را به شب دیده نمی شود؟ : بله، لیز، که به شیوه ای بود گفت:
کمی مشکل است. مدارا بخشنده بر ما برادر
بخش!
آقای یوجین Wrayburn فکر او را به نجیب زاده جوان من در ان پل را گذرانده بودند.
دوستان خود را با او چه کسی؟ مدرسه.
برای اینکه اطمینان حاصل کنید.
شبیه آن. لیز نشسته تا هنوز هم، که یک نفر می تواند
گفته اند که در جایی که حقیقت از روش خود بودن مشکل بیان شد، و در عین حال
نمی توانست آن را شک است.
یوجین بود به این سادگی که همیشه، اما شاید تا او را با چشمان او نشسته بازیگران پایین، ممکن است
و نه بیشتر محسوس است که توجه خود را بر او متمرکز شده
برخی لحظات، از غلظت آن
بر هر موضوع برای هر زمان کوتاه بود، در جای دیگر.
یوجین گفت: "من چیزی برای گزارش، لیز،.
اما، با شما وعده داده شده است که چشم را باید همیشه در Riderhood آقای نگهداری
از طریق نوعی درخت اقاقیا دوست من، من دوست دارم گاهی اوقات برای تجدید اطمینان من که من
نگه داشتن وعده من و دوست من تا علامت.
"من باید آن را شک، آقا.
به طور کلی، من خودم اعتراف یک مرد به شک، بازگشت یوجین، خونسردی، برای همه
که 'چرا؟ پرسید تیز خانم رن.
از آنجا که، عزیز من، گفت: یوجین روح، "من یک سگ بد بیکار.
پس چرا شما اصلاح می شود و یک سگ خوب؟ پرسید: خانم رن.
از آنجا که، عزیزم، 'بازگشت یوجین، کسی وجود دارد که ارزش من آن را می سازد
در حالی که. آیا شما در نظر گرفته پیشنهاد من، لیز؟ '
این در صدای پایین تر است، اما تنها اگر به عنوان یک ماده قلمزن بود، نه در همه
طرد فرد از خانه.
"من از آن، آقای Wrayburn فکر کردم، اما من قادر نبوده اند را به ذهن من برای
قبول کردن آن. "غرور کاذب! گفت: یوجین.
"من فکر می کنم، نه آقای Wrayburn.
من امیدوارم. "غرور کاذب! تکرار یوجین.
"چرا، چه چیز دیگری است؟ چیزی که هیچ چیز با ارزش را در خود است.
چیزی که هیچ چیز ارزش برای من است.
چه کاری می توانید آن را برای من با ارزش باشد؟ شما می دانید بیشتر از آن را.
پیشنهاد می کنم به برخی از استفاده با کسی باشد - که من در این جهان بود هرگز و هرگز
باید در هر موقعیت دیگر - از طریق پرداخت برخی از افراد واجد شرایط از رابطه جنسی خود را و
سن، بسیاری از (و یا به جای چند تا)
شیلینگ خوار، به اینجا می آیند، شب خاصی در هفته، و به شما
دستور العمل های خاصی که شما نمی خواهم اگر شما تا به حال نشده یک دختر خود را انکار
و خواهر.
شما می دانید که آن را خوب به آن را دارند، و یا شما را هرگز به خود را به اختصاص داده شده
برادر شما است داشتن آن است.
پس چرا آن را به ویژه هنگامی که دوست ما خانم جنی در اینجا از آن سود
بیش از حد؟
اگر من پیشنهاد معلم، و یا به شرکت در درس - بدیهی است که نامتجانس -
اما به آن، من همچنین ممکن است در طرف دیگر از جهان، یا نه
جهان در همه.
غرور کاذب، لیز. از آنجا که افتخار واقعی نیست شرم، و یا می شود
آبرو، برادر بیهوده خود را.
غرور واقعی schoolmasters آورده، مانند پزشکان، در یک نگاه
مورد بد. غرور واقعی به کار و انجام آن است.
شما می دانید که، به خوبی به اندازه کافی، شما می دانید که خود را افتخار واقعی آن را به انجام
روز بعد، اگر شما راه و روش که غرور کاذب اجازه نخواهد داد به من عرضه داشتند.
خیلی خوب است.
اضافه کنم بیش از این. غرور کاذب شما اشتباه می کند به خود و
اشتباه به پدر مرده خود را می کند 'چگونه به پدر من، آقای Wrayburn؟ پرسید،
با چهره مضطرب است.
چگونه به پدر شما؟ تواند از شما بخواهد!
با تداوم عواقب ناشی از لجاجت خود نادان و کور است.
با حل و فصل و نه حق مجموعه ای اشتباه او را انجام داد.
با تعیین که محرومیت که او شما را محکوم کرد، که او مجبور
بر شما، همیشه باید بر سر خود استراحت.
مجالی به یک رشته ظریف به صدا، در او بود که تا به برادرش صحبت کرده
در ساعت.
این صدا به مراتب بیشتر به زور، به دلیل تغییر در بلندگو برای لحظه ای؛
ظاهر عبور از earnestness ها، اعتقاد کامل، مجروح تنفر
شک علاقه سخاوتمندانه و بدون خود خواهی.
همه این ویژگی ها، معمولا تا نور و بی دقت به او، او احساس می شود
جدا از برخی از لمس اضداد خود را در پستان خود را.
او فکر کرده بود او، بسیار پایین تر از او و خیلی متفاوت، رد این
disinterestedness، به دلیل برخی از سوء تفاهم بیهوده است که او را دنبال، و یا مثبت
هر شخصی جاذبه که او ممکن است در او تشخیص دادن؟
دختر فقیر، و خالص قلبی و هدف، نمی تواند تحمل به آن فکر می کنم.
غرق شدن در برابر چشمان خود را به عنوان او خودش را از آن مشکوک، او drooped او
سر که به عنوان اینکه او از او انجام داده بود برخی از آسیب سحر شده و شدید، و به سکوت را شکست
اشک می ریخت.
آیا نمی شود مضطرب، گفت: "یوجین، بسیار، بسیار مهربانی.
من امیدوارم که آن را به من است که شما مضطرب است.
من به معنای بیشتر نسبت به قرار دادن ماده در نور واقعی خود را قبل از شما، هر چند که من
اذعان من خودخواهانه به اندازه کافی، برای من نا امید.
ناامید از انجام این کار او را یک سرویس است.
دیگر چگونه می تواند او را نا امید؟ خندید یوجین: 'این قلب من را پاره کند،؛
آن را نمی خواهد ماند توسط من ساعت هشت و چهل، اما من واقعا نا امید شده.
من علاقه داشتن به من در انجام این چیز کمی را برای شما قرار داده بودند و برای دوست ما خانم
جنی. تازگی از هر چیز انجام من در
دست کم مفید است، فریبندگی خود را داشتند.
در حال حاضر، می بینم، که من ممکن است آن را مدیریت بهتر است.
من ممکن است مبتلا به آن را انجام دهد که بطور کامل برای ما دوست خانم J.
من ممکن است خودم کردم، از نظر اخلاقی، به عنوان سر یوجین] فراخ نعمت است.
اما بر روح من می توانم شکوفا ساختن نیست، و من ترجیح می دهم نا امید از
امتحان کنید. '
اگر او به معنای به دنبال آنچه در افکار لیز بود، آن را ماهرانه انجام شد.
اگر او آن را به تصادف صرف اتفاقی به دنبال، آن را توسط یک شانس بد انجام شد.
یوجین به آن را باز کرد تا به طور طبیعی قبل از من، گفت:.
به نظر می رسید توپ را در دست من شده توسط حادثه پرتاب!
من اتفاق می افتد می شود در اصل به تماس با شما به ارمغان آورد، لیز، در آن دو
موارد که شما می دانید.
من به اتفاق قادر باشد که به شما قول می دهم که یک ساعت باید بر اساس آن نادرست نگه داشته
متهم، Riderhood.
من اتفاق می افتد که قادر باشد به شما مشاوره در تاریک ترین ساعت خود را به من بدهید
پریشانی، توسط شما اطمینان که من او را باور نمی کنم.
در همین مناسبت من به شما بگویم که من هستم idlest و دست کم از وکلا، اما من
هستم بهتر از هیچ است، در یک مورد من با دست خودم که اشاره شد، و به شما که ممکن است
همواره مطمئن باشید که بهترین کمک برای من، و
اتفاقا در نوعی درخت اقاقیا بیش از حد، در تلاش خود را برای روشن شدن پدر خود است.
بنابراین، آن را به تدریج طول می کشد علاقه داشتن به من که من ممکن است به شما کمک کند - به راحتی - برای روشن شدن پدر خود را
آن سرزنش که اشاره کردم چند دقیقه پیش، و است که عادلانه و واقعی
است.
من امیدوارم که من خودم را توضیح داد، برای من صمیمانه پوزش می طلبیم تا پریشانی شما است.
من نفرت را به ادعا به معنی خوب، اما من واقعا معنی صادقانه و به سادگی به خوبی، و من
می خواهم شما را به آن می دانیم.
گفت: "من که، Wrayburn آقای شک هرگز، لیز، توبه کننده، کمتر
او ادعا کرد. "من بسیار خوشحالم که آن را بشنود.
گرچه اگر شما تا به حال کاملا معنای کاملا من در ابتدا قابل درک است، من فکر می کنم شما می توانید
خودداری کرده اند. آیا شما فکر می کنید شما می توانید؟
I - don't می دانم که من باید، آقای Wrayburn.
خوب! پس چرا در حال حاضر شما آن را درک امتناع؟
این آسان است برای من به شما صحبت می کنید، 'بازگشت لیز، در برخی از سردرگمی، برای
مشاهده تمام عواقب ناشی از آنچه من می گویم، به محض این که من آن را می گویند.
به تمام عواقب آن، خندید یوجین، و از بین بردن نا امیدی من.
لیز Hexam، که من واقعا به شما، احترام و به عنوان دوستان خود و شیطان ضعیف از من
آقا، من اعتراض من حتی نمی دانند که چرا شما دریغ.
ظاهر باز، جانکاه اعتماد، سخاوت شکی به آن نداریم، در
واژه ها و شیوه ای خود را، به وجود آوردند که دختر فقیر بیش و نه تنها او را به دست آورد، اما
دوباره او را به سبب احساس هر چند که او تا به حال
با کیفیت های متضاد، تحت تاثیر قرار با غرور در سر خود را.
من نمی لحظه ای تردید دیگر، آقای Wrayburn.
من امیدوارم که شما بدتر از من را به خاطر تردید در همه چیز فکر نمی کنم.
برای خودم و برای جنی - شما اجازه دهید من برای شما پاسخ، جنی عزیز؟
مخلوق کوچک شده است تکیه کرده بود، توجه، با آرنج خود را در حال استراحت بر روی
آرنج از صندلی خود را، و چانه خود را بر دست او است.
بدون تغییر نگرش او، او جواب داد: "بله!" بنابراین به طور ناگهانی است که آن را
به نظر می رسید که اگر او یک هجا از آن سخن گفته شده است، خرد شده بود.
خوشبختانه برای خودم و برای جنی، من پیشنهاد نوع خود را قبول کنیم.
توافق کردند.
اخراجی! گفت: "یوجین، لیز دادن دست خود را قبل از آنکه به آرامی آن را تکان دادن، تا اگر او
دست تکان داد، کل موضوع را از شما دور میکند. من امیدوارم که آن را ممکن است که اغلب بسیار است
ساخته شده از هم کمی!
سپس او را به صحبت کردن به شوخی با جنی رن افتاد.
او گفت: "من فکر می کنم از راه اندازی یک عروسک، خانم جنی،.
شما تا به حال بهتر است، پاسخ داد: خیاط زنانه.
"چرا که نه؟ شما مطمئن هستند که برای شکستن آن.
همه کودکان شما انجام دهد.
اما این برای تجارت خوب می سازد، شما می دانید، خانم رن، 'بازگشت یوجین.
به همان اندازه که مردم وعده شکستن و قراردادها و توافقات از همه نوع، باعث
خوب برای تجارت من است.
من که نمی دانم، خانم رن retorted؛ اما شما بهتر است توسط مجموعه های 1/2 بود
یک قلم، برف پاک کن را روشن کنید و ماهر، و از آن استفاده کنید.
"چرا، اگر ما همه کوشا به عنوان کمی اشغال بدن، ما باید شروع به کار
ما در اسرع وقت می تواند دست و پا رفتن، و یک چیز بد وجود داشته باشد!
آیا منظور شما، 'بازگشت مخلوق کوچک، با تراز suffusing چهره خود را،
بد پشت و پاها خود را؟
نه، نه، نه، گفت: "یوجین، شوکه شده - به او عدالت - در اندیشه پوچ
با ضعف او. بد برای کسب و کار برای کسب و کار، بد است.
اگر ما همه را به کار به عنوان محض این که ما می تواند دست خود استفاده کنید، این امر می تواند بیش از همه با
dressmakers. عروسک
چیزی در آن وجود دارد، 'پاسخ خانم رن؛ شما باید نوعی از ایده خود را در
پشت گردن گاهی اوقات.
سپس، در لحن تغییر؛ صحبت از ایده ها، من لیز آنها نشسته بودند در کنار هم
همانطور که در ابتدا نشسته بود، "من تعجب می کنم که چگونه از آن اتفاق می افتد که زمانی که من کار، کار، کار
در اینجا، همه تنها در فصل تابستان زمان، من بوی گل.
به عنوان یک فرد پا افتاده، باید بگویم، یوجین پیشنهاد languidly - برای او
خسته از فرد از خانه در حال رشد بود - که شما بوی گل دلیل این که شما
آیا گل بو.
نه، من نمی گفت: "موجودی کوچک، استراحت یک دست بر آرنج او
صندلی، استراحت چانه خود را بر آن دست، و به دنبال vacantly پیش از او نمی باشد.
محله گل و بلبل.
این هیچ چیز به جز که است. و در عین حال که من در محل کار نشسته، من بوی مایل
گل.
من بوی گل سرخ، تا من فکر می کنم گل رز، برگ دروغ گفتن در انبوه، بوشل من، در
طبقه. من بوی برگ کاهش یافته، تا من قرار من
دست - - و انتظار آنها را به خش خش را.
من بوی سفید و صورتی در ماه مه هجز، و همه انواع گل که من
در میان بود هرگز. برای من را دیده اند، گل های بسیار کمی در واقع، در
زندگی من.
! دلپذیر توهمات داشته باشد، جنی عزیز، دوست او گفت: با نگاه به سمت
یوجین به عنوان اگر او می توانست از او پرسید که آیا آنها کودک داده شد
برای جبران زیان خود.
بنابراین من فکر می کنم، لیز، هنگامی که آنها به من می آیند. و پرندگان می شنوم!
! 'گریه مخلوق کوچک، از دست او و به دنبال به سمت بالا، چگونه آنها
آواز خواندن!
چیزی در چهره و عمل در حال حاضر وجود دارد، کاملا الهام گرفته و
زیبا است. سپس چانه musingly بر کاهش یافته است
دست دوباره.
"من به جرات می گفت پرنده ام بخوانم بهتر از پرندگان دیگر، و گل ها در من بوی بهتر از
گل های دیگر.
برای وقتی که من یه بچه کوچولو بودم، در یک تن را به عنوان اینکه سنین قبل بودند، کودکان
که من استفاده می شود در اوایل صبح، از هر نوع دیگر، بسیار متفاوت بود که من
تا به حال دیدم.
آنها مثل من بودند سرد، اضطراب، پاره پاره، یا مورد ضرب و شتم قرار، آنها
درد بود.
آنها مانند فرزندان همسایگان نبود، آنها هرگز به من لرزه
علاوه بر این، با صداهای جیغ کشیدن، و آنها مرا مسخره می کردند، هرگز.
چنین تعداد از آنها بیش از حد!
همه در لباس های سفید و درخشان چیزی در مرزها، و سر خود را،
که من هرگز قادر به کار من تقلید، هر چند که من آن را به خوبی میشناختم.
آنها استفاده می شود به پایین آمدن در دراز روشن slanting ردیف، و می گویند همه با هم، "چه کسی
این است درد! چه کسی این درد!
وقتی به آنها گفتم که آن را، جواب داد: "بیا و با ما بازی!"
وقتی که من می گفت: "من بازی هرگز! من نمی تواند بازی کند! "که در مورد من را فرا گرفت و در زمان
من، ساخته شده و نور است.
سپس آن را تمام سهولت خوشمزه و استراحت تا آنها به من گذاشته بود و گفت، همه
با هم، صبر، و ما دوباره خواهد آمد. "
هر زمان که آنها آمد، من به دانستن که رسیدند قبل از من تو را دیدم طولانی
ردیف، روشن و با شنیدن آنها را بخواهید، همه با هم یک راه طولانی، "چه کسی این است که در
درد!
چه کسی این درد! "و من به گریه کردن،" O من خجسته
کودکان فقیر، آن را به من. ترحم بر من.
مرا و من نور! "
با درجه، او در این یاد پیشرفت، دست، مطرح شد در اواخر
نگاه نشئه بازگشت و او بسیار زیبا شد.
پس بنابراین برای یک لحظه، ساکت متوقف شد، با لبخند گوش دادن بر چهره او، نگاه او
گرد و خودش را به یاد می آورد. چه فقیر سرگرم کننده شما به من فکر می کنم، می توانم به شما نیست، آقای
Wrayburn؟
شما هم ممکن است خسته از من نگاه کنید. اما شنبه شب است و من نمی بازداشت
شما خواهد شد.
"این است که بگوییم، خانم رن، به یوجین مشاهده، کاملا آماده به تذکر سود،
او بازگشت: "می خواهید بروم؟" خوب، آن را شنبه شب، '،
و فرزندم به خانه می آیم.
و کودک من کودک بد سخت است، و هزینه های من دنیایی از سرزنش است.
من ترجیح می دهم شما فرزند من نیست. "عروسک؟ یوجین گفت: نه، درک،
و به دنبال توضیح.
اما لیز، با لب او تنها، شکل دادن دو واژه، پدر او، او را به تعویق انداخت
خرد است. او در زمان مرخصی خود بلافاصله.
او در گوشه ای از خیابان ایستاد تا نور یک سیگار دیگر، و احتمالا به درخواست
خود را به آنچه که او انجام شده بود در غیر این صورت. اگر چنین است، پاسخ این بود نامحدود و مبهم است.
چه کسی می داند آنچه که او انجام می دهند، که بی دقتی است که آنچه او می کند.
مرد به او تصادفا در برابر او به عنوان منحرف، که برخی از عذرخواهی ضعیف وخیلی احساساتی را زیر لب.
بعد از این مرد، یوجین دیدم او در درب که از طریق آن او خود را فقط
بیرون آمده بود. در سکندری مرد به اتاق،
لیز افزایش یافت تا آن را ترک کند.
'خدا از پیشم نرو، Hexam خانم، او را به شیوه ای تسلیم گفت، صحبت کردن نسبتا ضخیم و
به سختی. 'آیا از مرد نادار در پرواز
دولت شکسته از سلامت است.
دادن افتخار نامعتبر فقیر از شرکت شما. این ain't - ain't نواز.
لیز زمزمه که او تا به حال چیزی به در اتاق خود را، و رفت طبقه بالا.
چگونه جنی من گفت: "مرد، timidly.
چگونه من جنی رن، بهترین کودکان، اعتراض به عزیزترین عواطف دل شکسته
نامعتبر است؟ '
که در آن فرد از خانه، کشش دست خود را در نگرش
دستور، جواب داد: با خشونت irresponsive: همراه با شما!
به همراه به گوشه ای شما!
به گوشه ای خود را به طور مستقیم!
عینک رنجور ساخته شده به عنوان اگر او را ارائه داده اند نکوهش، اما نه
جسارت برای مقاومت در برابر کسی که از خانه، بهتر از آن فکر کردم، و رفت و
بر روی یک صندلی خاص از رسوایی نشست.
OH-hh را قرار بده! 'گریه فرد از خانه، با اشاره انگشت کوچک خود،' شما قدیمی بد
پسر! شما موجودی شریر و شیطان، OH-hh را قرار بده!
چه شما از آن چیست؟
شکل دادن، unnerved و بی ربط از سر تا پا، قرار دادن دو دست خود
راه کمی، به عنوان پیشنهادهای صلح و آشتی است.
اشک فرومایه بودند، در چشم خود، و رنگ آمیزی قرمز blotched از گونه های آن است.
تورم سرب رنگ زیر لب می لرزید با ناله شرم آور است.
نابودی کامل بی ادب نخ، از کفش های شکسته به موعد مقرر، خاکستری
موهای کم، التماس افتادند.
نه با هر مفهوم ارزش به آن می شود به یک معنا، این واژگونی وخیم از مکان
پدر و مادر و کودک، اما در طعنه رقت انگیز به اجازه از
چوبکاری.
"من می دانم حقه خود را و رفتار خود را، 'گریه خانم رن.
"من می دانم که در آن شما بوده است!" (که در واقع آن را لازم نمی
بصیرت برای کشف).
اوه، شما ننگین اختتامیه جشنواره صنعت چاپ قدیمی! تنفس خیلی از این رقم بود
خوار، آن را به عنوان زحمت کشیده و در آن عملیات rattled، مانند یک ساعت سرگردان است.
"برده، بنده، برده، از صبح تا شب، دنبال فرد از خانه،
و همه برای این! چه شما از آن چیست؟
چیزی که در آن تاکید کرد، که به شدت وحشت زده بود
رقم.
همانطور که اغلب به عنوان کسی که از خانه کار می کرد راه دور خود به آن - حتی در اسرع وقت او را دیدم
شد که در آن آمدن است - و او در درجه اضافی فرو ریخت.
فرد از خانه گفت: "من آرزو می کنم شما گرفته شده بود، و قفل، '.
"من آرزو می کنم شما شده است به سلول ها و سیاه چاله ها با برخوردی خشن روبرو بود، و اجرای بیش از موشها و
عنکبوت و سوسک.
من می دانم حقه خود و رفتار خود را، و آنها می خواهم که شما را غلغلک سادگی.
این است که شما از خودتان شرمنده نیست؟ "بله، عزیزم، پدر stammered:.
سپس گفت: "کسی که از خانه، چقدر او را جمع اوری بزرگ از او
ارواح و نیروهای قبل از تکرار کلمه تاکید، چه شما از آن چیست؟
شرایطی که بیش از هیچ کنترل، تقاضای موجود بدبختی بود
کاستی.
من شرایط شما و کنترل شما بیش از حد، retorted فرد از خانه،
صحبت کردن با هشیاری شدید، اگر شما را در این راه صحبت می کنید.
من شما را در اتهام به پلیس بدهد، و شما جریمه پنج شیلینگ هنگامی که شما
پرداخت، و پس از آن من برای شما پول پرداخت نمی کند، و به شما امکان برای حمل و نقل
زندگی است.
چگونه باید به شما دوست دارید برای زندگی منتقل می شود؟
'باید آن را دوست ندارم. پور را درهم شکست نامعتبر است.
مشکل هیچ کس طولانی، 'گریه رقم رنجور است.
بیا، بیا! "گفت: فرد از خانه، از بهره برداری جدول نزدیک خود را در کسب و کار
مانند روش، و تکان دادن سر و چانه اش، "شما می دانید آنچه شما چن تا انجام دهد.
پول خود را به این لحظه.
شکل مطیع شروع به زیر و رو کردن در جیب خود.
"ثروت خارج از دستمزد خود را به سر برد، من محدود می شود! 'گفت: کسی که از خانه است.
آن را در اینجا!
همه شما رو در سمت چپ! هر فارثینگ!
چنین کسب و کار را به عنوان او را از جمع آوری آن را از جیب خود را dogs' گوش دار ساخته شده است؛ انتظار
در این جیب و آن را پیدا نمی کند؛ از انتظار نیست که در جیب، و
انتقال آن به پیدا کردن هیچ جیب که در آن است که جیب های دیگر باید به
آیا این همه؟ "خواستار فرد از خانه، که پشته گیج پنس و
شیلینگ دراز روی میز.
کردم نه بیشتر، پاسخ اندوهناک، با لرزش تطابق سر.
اجازه بدهید مطمئن شوید. شما می دانید آنچه شما چن تا انجام دهد.
روشن کردن جیب خود در داخل، و ترک اونا! گریه فرد از خانه.
او اطاعت کرد.
و اگر هر چیزی می تواند او را هر چه بیشتر این فرومایه یا بیشتر dismally مسخره
نسبت به قبل از آن شده اند که خود را طوری خود را نشان دادن.
'در اینجا اما هفت و eightpence halfpenny! بانگ زد: "خانم رن، پس از
کاهش توده سفارش. اوه، شما افراطگر پسر!
حالا شما باید گرسنگی است. "
نه، من از گرسنگی مردن، او خواست، گریه ی این دختربچه.
اگر شما به عنوان شما باید تحت درمان قرار گرفتند، گفت: خانم رن، شما می خواهم بر تغذیه
کباب از گوشت گربه - تنها کباب، بعد گربه گوشت بود.
از آن است، به رختخواب بروید.
هنگامی که او از گوشه ای به پیروی تصادفا، او دوباره با خاموش کردن هر دو دست خود را،
و گفته است: "شرایطی که بیش از هیچ کنترل -
همراه با شما به رختخواب! گریه خانم رن، خوراکی او را.
آیا برای من صحبت نمی کنم. من قصد ندارم تا از تو درگذرد.
رفتن به رختخواب این لحظه!
دیدن دیگر تاکید "چه" پس از راه خود او آن را توسط مطابق طفره رفت و
شنیده به این سو و ان سو حرکت کردن به شدت بالا از پله ها، و خود را درب، بسته و خود را بر روی او پرتاب
تخت.
در عرض یک کمی در حالی که پس از آن، لیز آمد.
"باید شام ما، جنی عزیز داریم؟
"آه! برکت ما و نجات ما، ما نیاز داریم تا بتوانیم ادامه دهیم، 'بازگشت دوشیزه
جنی، در shrugging شانه اش.
لیز یک پارچه بر مسند کمی گذاشته (دستی برای فرد از خانه
از یک جدول معمولی)، و بر آن قرار داده کرایه از جمله ساده را به عنوان آنها خو گرفته بودند.
داشته باشد، و کشید تا به مدفوع برای خودش.
در حال حاضر برای شام! چه چیزی شما را از فکر کردن، جنی عزیزم؟
من فکر کردم، او بازگشت، از بیرون آمدن از مطالعه عمیق، آنچه که من به او،
اگر او باید به نوبه خود میخواره.
آه، اما او نمی خواهد، گفت: "لیز. شما مراقبت از آن، از قبل.
"من باید سعی کنید به مراقبت از آن را از قبل، اما او ممکن است مرا فریب داد.
آه، عزیزم، همه کسانی که به همراهان با ترفندهای خود و رفتار خود را فریب!
با مشت کوچک در عمل کامل است. و اگر چنین است، من به شما بگویم آنچه من فکر می کنم من می خواهم انجام است.
وقتی که او خواب بود، من می خواهم یک قاشق قرمز داغ، و من می خواهم برخی از مشروب جوش
حباب در یک تابه ریخته، و من می خواهم آن را صدای خش خش، و من دهان خود را با باز کردن
از سوی دیگر - و یا شاید او می خواهم با او بخوابد
دهان باز آماده - و من می خواهم آن را بریزید گلو او را، و تاول آن و خفه کردن او.
لیز گفت: "من مطمئن هستم که شما هیچ چیز از جمله وحشتناک،.
"من نباید؟
خب، شاید من باید. اما من باید به دوست دارید!
"من به همان اندازه مطمئن هستید که نه حتی نمی خواهم به؟
خوب، شما به طور کلی بهترین می دانم.
فقط شما را در میان آن همیشه زندگی می کردند که من زندگی کرده اند - و پشت شما بد نیست و
پاها عجیب و غریب نیست.
همانطور که آنها با شام خود رفت، لیز را به دور خود که زیباتر
و دولت بهتر است. اما، طلسم شکسته شد.
فرد از خانه یک خانه پر از خجالت زده و مراقبت های کثیف بود، با
اتاق بالایی که در آن این رقم سرافکنده شد آلوده حتی خواب بی گناه با
خشونت نفسانی و تخریب.
خیاط زنانه عروسک پتیاره کمی عجیب و جالب تبدیل شده بود، از دنیا، دنیوی.
زمین خاکی. خیاط زنانه عروسک فقیر!
هر چند وقت یکبار توسط دست است که باید او را بزرگ کشیده شده است، هر چند وقت یکبار به طوری
misdirected هنگام از دست دادن راه خود را در جاده ابدی، و درخواست راهنمایی!
پور، خیاط زنانه فقیر عروسک کوچک!
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 3
بخشی از کار
انگلیس، نشسته به مراقبه یک روز خوب (شاید در نگرش است که در آن او است.
ارائه شده بر روی پشیز)، کشف ناگهانی که او می خواهد Veneering در
مجلس.
آن را به او رخ می دهد که Veneering است نماینده man' - که می تواند در این
زمان محلی شک - که عوام وفادار اعلیحضرت او ناقص و بدون
او.
بنابراین، خاک انگلیس اشاره به یک نجیب زاده حقوقی آشنایی او که اگر Veneering خواهد شد
را پنج هزار پوند، او ممکن است یک زن و شوهر از حروف اولیه پس از او نوشتن
نام در نرخ بسیار ارزان قیمت از دو هزار و پانصد در هر نامه.
واضح است که بین انگلیس و نجیب زاده حقوقی است که هیچ کس درک
را تا پنج هزار پوند است، اما در حال از بین بردن آنها را ناپدید می شوند
افسون جادویی و سحر.
آقا قانونی در اعتماد به نفس خاک انگلیس مستقیما از آن بانوی
Veneering، در نتیجه سفارش، Veneering اعلام کرد خود را به شدت flattered، اما
نیاز به تنفس هم به "معلوم که آیا دوستان خود دور او گرد.
بالاتر از همه چیز، او می گوید، آن را به به او behooves به روشن، در بحران
اهمیت، آیا دوستان او خواهد گرد او گرد است.
آقا حقوقی، در منافع مشتری خود می تواند زمان زیادی را برای این اجازه نمی دهد
هدف، به عنوان خانم و نه فکر می کند او می داند که کسی آماده برای قرار دادن 6
هزار پوند است، اما او می گوید: او خواهد داد Veneering چهار ساعت است.
Veneering سپس به Veneering خانم می گوید، "ما باید کار کند، کار می اندازد و خود را به
تاکسی درشکه دو چرخه.
خانم Veneering در همان لحظه relinquishes کودک به پرستار فشار می آورد او
عقابی دست بر پیشانی او، به ترتیب عقل ضرباندار در سفارشات خارج
حمل و تکرار در پریشان
و به شیوه ای اختصاص داده شده، مرکب Ophelia و هر زن خود immolating از دوران باستان
ممکن است شما ترجیح می دهید، ما باید کار کند.
Veneering داشتن راننده اش را به اتهام عمومی در خیابان ها آموزش داده شده است، مانند
زندگی سپاه پاسداران در واترلو، با عصبانیت به دوک خیابان سنت جیمز رانده است.
وجود دارد، او می یابد Twemlow در مسافرخانه خود، تازه از دست یک هنرمند مخفی است که
انجام شده است چیزی به موهای خود را با زرده تخم مرغ.
روند نیاز است که Twemlow باید به مدت دو ساعت پس از درخواست، اجازه می دهد
موهای خود را به راست و خشک چوب به تدریج، او در یک وضعیت مناسب است
برای دریافت اطلاعاتی شگفت انگیز؛
به دنبال به همان اندازه مانند بنای یادبود در ماهی خیابان هیل، و Priam شاه، در برخی از
به مناسبت آتش زا به طور کامل به عنوان یک نقطه شسته و رفته از کلاسیک ناشناخته است.
: 'Twemlow عزیزم، می گوید: Veneering، بتواند هر دو دست خود را به عنوان عزیزترین و قدیمی ترین
دوستان من - (بعد می تواند وجود داشته باشد بدون شک بیشتر در مورد آن
در آینده فکر می کند Twemlow، و من!)
- آیا شما عقیده است که پسر عموی خود، لرد Snigsworth، نام او به عنوان یک
عضو کمیته من؟ من تا کنون به عنوان درخواست خود را
سیادت، من فقط نام خود را بپرسید.
آیا شما فکر می کنم او به من نام خود را به من بدهید؟ در ارواح ناگهانی کم، Twemlow پاسخ، 'من
فکر نمی کنم او را.
"عقاید سیاسی من، می گوید: Veneering، پیش از داشتن هرگونه آگاه نیست،
یکسان با پروردگار Snigsworth، و شاید به عنوان یک احساس عمومی
و اصل عمومی، پروردگار Snigsworth نام خود را به من بدهد.
بنابراین ممکن است، می گوید: Twemlow. '-' و perplexedly خاراندن سر خود را، فراموشکار
زرده تخم مرغ، بیشتر discomfited در حال یاد آوری است که چگونه stickey
او است.
بین دوستان قدیمی و صمیمی خود، به دنبال Veneering، وجود دارد
باید در چنین مواردی بدون ذخیره.
به من قول بده که اگر من از کسی می پرسید حالت به انجام هر کاری برای من که شما را دوست ندارد انجام دهد، و یا احساس
کوچکترین مشکل در انجام این کار، شما آزادانه مرا بگویید.
این، Twemlow است تا به وعده نوع، با هر ظاهر ترین صمیمانه
قصد نگه کلمه خود را.
هر گونه اعتراض به نوشتن به پارک Snigsworthy پایین شما، و این به نفع بپرسید
خداوند Snigsworth؟
البته اگر آن را اعطا شد باید بدانند که من آن را فقط به شما بدهکار، در حالی که در
عین حال شما می توانید آن را به خداوند Snigsworth را به طور کامل بر زمینه های عمومی.
هر اعتراض دارید؟
Twemlow، با دست خود را به پیشانی اش، "شما تحمیل وعده از
من 'من، Twemlow عزیز من.
و شما انتظار من افتخار آن را نگه دارید.
"من انجام، Twemlow و عزیز من.
در کل، و سپس - مشاهده من، مصرانه Twemlow با دلپذیری بزرگ، به عنوان اگر در
صورت خود را با کل خاموش شده است، او می توانست آن را انجام داده به طور مستقیم - در کل،
من باید به شما به من از پرداختن به هر گونه ارتباط خداوند Snigsworth بهانه گدایی میکرد.
! نگهدار شما، شما را برکت دهد، می گوید Veneering به طرز وحشیانه ای ناامید، اما بتواند او
هر دو دست، در شیوه ای به خصوص ملتهب.
آن است که نمی توان تعجب در آن Twemlow فقیر باید کاهش نامه ای به تحمیل
پسر عموی بزرگوارش (که در نقرس در خلق و خوی)، اذا پسر عموی بزرگوارش، که
به او اجازه می دهد تا سالیانه کوچک است که در آن او
زندگی می کند، آن را بیرون می کشد او را به عنوان عبارت، در شدت افراطی و قرار دادن او،
هنگامی که او در پارک Snigsworthy بار مشاهده شده است، تحت یک نوع حکومت نظامی؛ ordaining که او
باید کلاه خود در PEG خاص قطع، نشستن
بر روی یک صندلی خاص، صحبت در مورد موضوعات خاص به افراد خاص، و انجام
تمرینات خاص: از جمله صدایی ستایش لاک الکل زدن به خانواده (برای بیان کردن نیست
عکس) و پرهیز از choicest
از خانواده شراب مگر آن که صریحا دعوت به سهیم بودن.
یک چیز، با این حال، من می تواند برای شما انجام دهد، می گوید: Twemlow؛ و آن، برای شما کار می کنند.
Veneering به او نعمت دوباره.
می روم، می گوید: Twemlow، در یک شتاب رو به افزایش ارواح، به باشگاه - اجازه دهید ما را در حال حاضر؛
چه ساعت است؟ "بیست دقیقه به یازده است.
"من خواهید بود، می گوید: Twemlow، در باشگاه توسط ده دقیقه به دوازده، و من هرگز ترک
در تمام طول روز است. '
Veneering احساس می کند که دوستان خود را در دور او را به سرعت بیرون رفتند، و می گوید: "از شما متشکرم،
از شما سپاسگزارم. من می دانستم که من می تواند بر شما تکیه می کنند.
من به Anastatia قبل از ترک خانه، در حال حاضر به آمدن به شما گفت: - البته
دوستان من بر روی یک موضوع برای من بسیار با اهمیت دیده می شود، Twemlow عزیز من - من گفت:
Anastatia، "ما باید کار کند."
حق با تو بود، حق با تو بود،، پاسخ Twemlow.
"به من بگو. آیا او کار می کنید؟
می گوید: "او است، Veneering.
خوب! 'Twemlow، آقا کمی مودب است که او گریه می کند.
درایت زن ارزشمند است. برای جنس عزیز با ما، این است که
همه چیز را با ما.
اما شما به من افاضه، در اظهارات Veneering است، آنچه که شما از ورود من فکر می کنم
مجلس عوام؟ '' من فکر می کنم، rejoins Twemlow، feelingly
که آن را به بهترین باشگاه در لندن است.
Veneering دوباره او را رحمت قرار دهد، فرو کردن پله ها، سراسیمه به درشکه دو چرخه خود، و هدایت
به راننده و در عمومی بریتانیا، و به اتهام به شهر.
در همین حال Twemlow، در افزایش شتاب ارواح، می شود موهای او نیز به عنوان
او می تواند - است که خیلی خوب نیست؛، پس از این برنامهها glutinous است ناآرام،
و دارای یک سطح بر روی آن تا حدودی در
طبیعت شیرینی - و می شود به این باشگاه در زمان منصوب شده است.
او در این باشگاه به سرعت موجبات یک پنجره بزرگ، نوشتن، و همه
روزنامه ها، و خود را برقرار؛ immoveable، به احترام می اندیشیدم
چوگان مخصوص بازی پال مال.
گاهی اوقات، هنگامی که یک مرد وارد که به او گره، Twemlow می گوید: "آیا شما می دانید Veneering؟
مرد گفت: «نه؛ عضو باشگاه Twemlow می گوید: بله. در آینده برای پاکت پی سی،
نقض است. '
مرد می گوید: «آه! امیدواریم که او ممکن است آن را به ارزش پول پیدا کنید!
yawns، و saunters های خارج.
Twemlow به سوی شش ساعت بعد از ظهر، آغاز می شود تا خود را متقاعد است که او
مثبت با کار خسته است، و آن را بسیار متأسف شود او بود که فکر می کند
به عنوان یک نماینده مجلس به ارمغان آورد.
از Twemlow Veneering خط تیره در محل Podsnap از کسب و کار.
Podsnap یافته از خواندن این مقاله، ایستاده، و تمایل به بیش وابسته به سخنرانی
کشف شگفت آور او ساخته شده است، که ایتالیا در انگلستان نیست.
در احترام entreats عفو Podsnap برای متوقف کردن جریان سخنان خود را از عقل،
و او را به اطلاع چه در باد است. می گوید Podsnap که عقاید سیاسی خود را
همانند هستند.
Podsnap می دهد به درک که او، Veneering، عقاید سیاسی خود را تشکیل دادند
در حالی که در پای او نشسته، Podsnap. به دنبال صادقانه برای شناخت اینکه آیا Podsnap
'متحد دور او را؟
می گوید Podsnap، sternly چیزی، در حال حاضر، اول از همه، Veneering، آیا از کسی می پرسید من
مشاوره؟ Veneering falters که به عنوان قدیمی و
عزیز دوست -
"بله، بله، است که همه چیز خیلی خوب است، می گوید: Podsnap؛ اما شما ساخته شده است تا ذهن خود را به
این بخش از جیب نقض در شرایط خاص خود را، و یا به نظر من اینکه آیا شما بخواهید
شما باید آن را بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش آن را به تنهایی؟
Veneering تکرار است که میل و تشنگی روح خود را در قلب خود هستند، که Podsnap
باید او را تجمع گرد است. در حال حاضر، من با شما ساده باشد، Veneering،
می گوید: Podsnap، بافندگی ابرو خود را.
شما استنباط که من در مورد پارلمان اهمیتی نمی دهند، از این واقعیت از من که نمی
؟ "وجود دارد که چرا، البته Veneering می داند که!
البته Veneering می داند که اگر Podsnap تصمیم گرفت تا به آنجا رفت، او آنجا خواهد بود، در
فضا زمان است که ممکن است توسط نور و بی فکر و یک لحظه اعلام کرد.
این در حالی است که ارزش، به دنبال Podsnap، تبدیل شدن سخاوتمندانه mollified
و آن را به عقب به سمت من مهم است.
اما آرزوی من برای خودم به عنوان قانون برای مرد دیگری، متفاوت واقع شده است.
شما فکر می کنم آن را به ارزش در حالی که شما است، و به موقعیت شما مهم است.
این است که؟
همیشه با شرط که Podsnap متحد دور او، Veneering فکر می کند آن است تا.
Podsnap "سپس شما توصیه من بپرسید، می گوید:.
خوب است.
سپس من آن را به شما بدهد. اما شما درخواست کمک کنم.
خوب است. سپس من برای شما کار می کنند.
Veneering فورا او را رحمت قرار دهد، و apprises او که Twemlow در حال حاضر
کار می کند.
Podsnap می کند کاملا تایید است که هر کسی باید در حال حاضر کار - با توجه به
و نه در پرتو آزادی - اما تحمل Twemlow، و می گوید او به خوبی
متصل زن قدیمی که ما هیچ آسیبی نمیرسانیم.
من هیچ چیز بسیار خاصی برای انجام این کار به روز می افزاید Podsnap، و من با برخی از مخلوط
افراد بانفوذ.
من خودم به شام مشغول بود، اما من خانم Podsnap را و ارسال و پیاده رفتن خودم.
و من با تو خواهم در هشت تغذیه می کند. این مهم است که ما باید پیشرفت را گزارش
و مقایسه یادداشت ها.
حالا اجازه بدهید من رو ببینی. شما باید به یک زن و شوهر از فعال
همراهان، پر انرژی، از رفتار نجیبانه، به. '
Veneering، پس از اندیشه و تفکر، فکر چکمه و آبجو.
که من در خانه خود ملاقات کرد، می گوید: Podsnap.
: بله. آنها به خوبی انجام خواهد داد.
اجازه دهید آنها را در هر تاکسی و رفتن.
Veneering بلافاصله اشاره یک برکت و رحمت او آن را احساس می کند، داشتن یک دوست
قادر به چنین پیشنهاد های بزرگ اداری، و واقعا در این انتظار به پایان رسید
در مورد چکمه و آبجو، به عنوان یک ایده
با پوشیدن یکی از جنبه های انتخاباتی و به شدت مثل کسب و کار دنبال می کنند.
از ترک Podsnap، در یک طرف، تاخت، او بر چکمه و آبجو، فرود که
شور و شوق دور او یک بار bolting در کابین گرد، مصرف در مقابل
جهت.
سپس Veneering تعمیرات را به نجیب زاده قانونی در اعتماد به نفس خاک انگلیس، و
با او transacts ... برخی از امور ظریف از کسب و کار، و مسائل مربوط به آدرس را به
انتخاب کنندگان مستقل از پاکت پی سی، نقض،
اعلام کرد که او در حال آمدن است در میان آنها برای suffrages خود را، به عنوان مارینر بازگشت به
از دوران کودکی خود را به خانه: یک عبارت است که هیچ بدتر هرگز خود را
که در نزدیکی محل زندگی خود بوده است، و
حتی در حال حاضر مجزا دانستن که در آن است.
Veneering خانم، در طول ساعت پرحادثه همان، بیکار نیست.
به محض حمل خاموش کردن کامل، نسبت به او را به آن تبدیل می شود، همه
کامل، می دهد و کلمه به بانوان Tippins.
که ساحر ساکن و حاکم است بیش از staymaker در مرز Belgravian، با اندازه یک زندگی
مدل را در یک پنجره در طبقه همکف از زیبایی برجسته در زیر پوش زنانه آبی،
در دست باقی بماند توری، به دنبال بیش از شانه خود را در شهر در تعجب بی گناه است.
همچنین او ممکن است، برای پیدا کردن خود را تحت شرایط پانسمان.
Tippins بانوی در خانه است؟
Tippins خانم در خانه، اتاق تاریک، و پشت او را (مانند بانوی
پنجره طبقه زمین، هر چند برای این امر دلایل مختلفی) cunningly نسبت به تبدیل
نور است.
بانوی Tippins است تا با دیدن عزیز خانم او Veneering تا اوایل تعجب - در وسط
شب، موجودی زیبا، خواستار آن--که پلک های او تقریبا بالا برود، تحت
نفوذ که احساسات.
به آنها خانم Veneering متناقض ارتباط برقرار، که Veneering چگونه بوده است
پاکت پی سی ارائه شده، نقض شده است. که چگونه از آن است که زمان به سرعت بیرون رفتند دور؛ که Veneering
گفته است: "ما باید کار"، چگونه است که او
در اینجا، به عنوان یک همسر و مادر، به لابه کردن Tippins بانوی به کار، چگونه است که حمل
در دفع های بانوی Tippins برای اهداف کار، چگونه است که او گفت: مالك
سبوس جدید equipage ظریف، به خانه بازگشت
بر پا - بر خونریزی پاها اگر لازم باشد - به کار (مشخص نیست که چگونه)، تا زمانی که او قطره و
طرف فاحشه خانه کودک. "عشق من، بانوی Tippins می گوید،" آهنگسازی
خود را، ما به او وارد آورد
و بانوی Tippins واقعا کار می کند، و کار اسب Veneering بیش از حد برای او clatters
در مورد شهر در تمام روز، خواستار بر همه او می داند، و سرگرم کننده خود را نشان
قدرت و فن سبز را به نفع عظیم،
با تند با روح عزیز من، چه شما فکر می کنید؟
چه چیزی به شما فرض کنید من می شود؟ هرگز حدس بزنید.
من تظاهر به یک عامل انتخابات است.
و برای چه به جای همه جا؟ پاکت پی سی، نقض.
و چرا؟
از آنجا که عزیزترین دوست من در جهان است آن را خریده است.
و عزیزترین دوست من در جهان چه کسی است؟
مرد نام Veneering.
حذف نشده همسر او، که دیگر عزیزترین دوست من در جهان است؛ و من
مثبت من را فراموش نوزاد خود را در دیگری که اعلام کنند.
و ما در حال انجام این کار بیهوده برای حفظ ظاهر است و آن را نمی
طراوت!
سپس، فرزند گرانبهای من، لذت از آن است که هیچ کس نمی داند که این Veneerings هستند.
و این که آنها می دانند که هیچ کس، و این که آنها یک خانه از قصه های از Genii
و شام را از شبهای عربی.
کنجکاو به دیدن اونا، عزیز من؟ بگو شما بدانید که اونا.
بیا و با اونا ناهار خوردن. آنها باید شما را خسته نمی کند.
بگو که باید شما را ملاقات کند.
خواهیم حزب خود ما را تشکیل می دهند و من درگیر است که آنها نباید از تداخل با
شما برای یک لحظه. شما واقعا باید طلا خود و
شتر نقره.
من اسمش میز شام، کاروان. نمی آیند و با Veneerings من شام خوردن، خود من
Veneerings، اموال منحصر به فرد من، عزیزترین دوستان من در جهان!
و مهمتر از همه، عزیز من، مطمئن باشید به شما قول می دهم به من رای و منافع شما بوده و تمام انواع
plumpers برای پاکت پی سی، نقض، برای ما نمی تواند از هزینه های شش پنسی بر روی آن فکر می کنم،
عشق من، و فقط می تواند به ارمغان آورده موافق
در thingummies خودجوش whatdoyoucallums فاسد نشده است.
در حال حاضر، به نقطه نظر ضبط توسط Tippins bewitching، که این کار همان
و دور محوری است که برای حفظ ظاهر، ممکن است چیزی در آن داشته باشند، اما
تمام حقیقت نیست.
بیشتر انجام شده است، و یا در نظر گرفته که باید انجام شود - که می کند نیز - با در نظر گرفتن کابین ها، و
قصد دارم در مورد، در از Tippins عادلانه دانستند.
بسیاری از شهرت گسترده ای مبهم شده اند، ساخته شده و صرفا با در نظر گرفتن کابین و رفتن در مورد.
این به خصوص در همه امور پارلمانی به دست آوردن.
این که آیا کسب و کار در دست یک مرد به در، یا یک مرد، یا یک مرد
علاوه بر این، و یا ترویج یک راه آهن، و یا با حیله فراهم کردن یک راه آهن، و یا چه چیز دیگری، هیچ چیز
درک باشد تا موثر به عنوان پشم شویی
در هیچ جای عجله خشونت آمیز - به طور خلاصه، به عنوان گرفتن کابین و رفتن در مورد.
احتمالا به دلیل این دلیل است که در هوا، Twemlow، به دور از منحصر به فرد بودن خود را در
اجبار که او مانند یک تروجان کار می کند، توسط Podsnap، که به نوبه خود او است برجسته ترین رویداد
دربسته در محیط توسط چکمه و آبجو.
در هشت ساعت زمانی که همه این کارگران سخت مونتاژ Veneering را ناهار خوردن،
قابل درک است که کابین از چکمه و آبجو باید درب را ترک کنید، اما
ظرف آب را باید از آورده
نزدیکترین طعمه محل، و بازیگران بیش از پاهای اسب در نقطه بسیار، تا مبادا چکمه
و آبجوساز باید به مناسبت از طریق مسنجر برای سوار شدن و دور.
کسانی که فرستادگان ناوگان نیاز به تحلیلی که کلاه خود را
سپرده جایی که آنها را می توان به برگزاری در اخطار لحظه را گذاشته و آنها ناهار خوردن
(قابل ملاحظه ای نیز هر چند) با هوا
آتش نشانی به اتهام یک موتور، هوش انتظار برخی از فوق العاده
آتش زدن.
خانم Veneering کمرنگ اظهارات، به عنوان شام باز می شود، که روز از این قبیل بیش از حد خواهد بود
بسیاری برای او است.
بسیاری از چنین روزهائی را بیش از حد برای همه ما خواهد بود، می گوید: Podsnap؛ اما ما او را
! "خواهیم او را در آورد، بانوی Tippins می گوید:
sportively تکان دادن فن های سبز خود را.
'Veneering برای همیشه! "خواهیم او را در آورد!' می گوید Twemlow.
"ما او را در آورد! 'می گویند چکمه و آبجو.
صرفا سخن گفتن، آن را سخت خواهد بود برای نشان دادن علت اینکه چرا آنها باید او را نه در
پاکت پی سی، پس از نقض بسته مقرون به صرفه است، و وجود دارد که هیچ مخالفت.
با این حال، توافق کرده اند که آنها باید کار را به آخرین و که در صورتی که کار نمی کند
چیزی نامحدود اتفاقی خواهد افتاد.
این نیز توافق کرده اند که همه آنها را با کار در پشت آنها خسته شده، و
نیاز به غنی شده برای این کار قبل از آنها، به عنوان نیاز به تقویت عجیب و غریب
از انبار Veneering.
بنابراین، تحلیلی دستور به تولید کرم کرم خود را دارد
binns، و به همین دلیل آن را سقوط می کند که محوری می شود و نه یک کلمه تلاش
به مناسبت، Tippins بانوی در حال مشاهده
gamely به فهماندن ضرورت پرورش دور Veneering عزیز خود را Podsnap
حمایت از دور خروش او چکمه و آبجو در اعلام قصد خود را از وضعیتی وخیم
دور او را و Veneering تشکر خود را
دوستان اختصاص داده شده و همه، با احساسات بزرگ، برای rarullarulling او دور است.
در این لحظات الهام بخش، آبجو برخورد یک ایده است که ضربه بزرگ
روز.
او مشورت تماشا کرد، و می گوید: (مثل Fawkes گای)، او در حال حاضر خواهید به مجلس بروید
عوام و ببینید که چگونه به اوضاع می نگرند.
من در مورد لابی برای یک ساعت یا بیشتر نگه دارید، می گوید: آبجو، عمیقا مرموز
قیافه، و اگر چیز نگاه خوب، من باز نخواهد گشت، اما تاکسی من را برای سفارش
نه صبح.
Podsnap 'شما نمی تواند انجام دهد بهتر است، می گوید:. Veneering بیان ناتوانی خود را تا کنون
آخرین اذعان این سرویس است. اشک مهربان خانم Veneering در ایستاده
چشم.
چکمه را نشان می دهد حسادت، از دست می دهد زمین، و به عنوان داشتن یک ذهن درجه دوم در نظر گرفته شده است.
آنها تمام جمعیت به درب، برای دیدن آبجو خاموش.
آبجو به راننده اش می گوید، در حال حاضر، اسب زیبا تر است؟ eyeing حیوانات با
بررسی انتقادی. راننده می گوید: او تازه به عنوان کره است.
او را همراه و سپس، می گوید: آبجو، "مجلس عوام است.
دارت درایور بالا، آبجو جهش در، او را تشویق او به عنوان حرکت، و آقای Podsnap
می گوید، "علامت گذاری کلمات من، آقا.
مرد That'sa از منابع that'sa مرد به راه خود را در زندگی.
هنگامی که زمان می آید برای Veneering ارائه لکنت مناسب شسته و رفته و به
مردان از پاکت پی سی، نقض، به تنها Podsnap و Twemlow او همراه با راه آهن به
که نقطه ای منزوی است.
نجیب زاده در ایستگاه شعبه پاکت پی سی، نقض قانونی است، با باز
حمل با، 'Veneering برای همیشه لایحه چاپ شده بر آن گیر کرده، اگر آن را به عنوان یک دیوار بود.
و آنها جلال، در میان ادامه
grins از مردم، به سالن ضعیف شهر کمی بر عصا، با پیاز
bootlaces زیر آن را، که نجیب زاده حقوقی می گوید بازار و از
پنجره جلو از Veneering عمارت که به زمین گوش دادن حرف.
در لحظه گرفتن کلاه خود را خاموش، Podsnap، به عنوان توافقنامه در ساخته شده با خانم
Veneering، تلگراف به آن زن و مادر، او.
Veneering از دست می دهد راه خود را در معابر بدون معمول بیان، و Podsnap و
Twemlow می گویند شنوم! و گاهی اوقات، هنگامی که او می تواند نه هر وسیله پشت خود را از
برخی از شاهراه بسیار بد بخت نه، او-AA-
r و او در مقابل کلیه خطرات! با هوای اعتقاد شوخ، به عنوان اگر از مهارت های
چیزی که به آنها احساس لذت نفیس.
اما Veneering دو قابل ملاحظه ای خوب نقاط خیلی خوب، که آنها قرار است به
نوشته شده توسط نجیب زاده های قانونی در اعتماد به نفس خاک انگلیس به او پیشنهاد می شود، در حالی که
به طور خلاصه اعطا بر روی پله ها.
نقطه اول است. Veneering موسسات مقایسه اصلی
بین این کشور، و یک کشتی، به تیز خواستار کشتی، کشتی دولت،
و وزیر مرد در اداره است.
شی Veneering این است که اجازه پاکت پی سی، نقض می دانم که دوستان خود را در حق خود
(Podsnap) انسان را از ثروت است.
در نتیجه می گوید: او، و آقایان، هنگامی که تخته کشتی دولت
ناسالم و مرد در راس خام دست است، آن دریایی بزرگ
بیمه، که در میان ما جهان مشهور رتبه
تاجر شاهزادگان - به او، آقایان آنها مطمئن شویم؟
آیا او را به آنها تعهد؟ آیا در معرض خطر را متحمل می شوند در اون نداشته باشم؟
آیا اعتماد به نفس در او دارند؟
چرا آقایان، اگر من را به دوستان محترم من بر سمت راست من درخواست کرد، خود را
در میان بزرگترین و محترم ترین از آن کلاس بزرگ و بسیار احترام، او
خواهند گفت نه!
نقطه دوم این است. این واقعیت گفتن که Twemlow در مربوط به آنها نمیدهد
لرد Snigsworth، باید رها.
Veneering فرض دولت از روابط عمومی است که ممکن است هرگز توسط هر
امکان وجود داشته باشد (هر چند این کاملا مطمئن نیست، در نتیجه از عکس او را به
ناخوانا به خود و همه کس)، و در نتیجه درآمد حاصل.
"چرا، آقایان، اگر من به چنین برنامه ای به هر طبقه ای از جامعه نشان می دهد، من می گویم
این امر می تواند با تمسخر دریافت کرده اید، خواهد بود در انگشت تمسخر اشاره کرد.
اگر من چنین برنامه ای به هر تجار و عمده فروشان شایسته و هوشمند خود را نشان داد
شهر - نه، من در اینجا شخصی باشد، و می گویند شهر ما - آنچه که او پاسخ؟
او پاسخ، "دور با آن!"
که آنچه او را به پاسخ، آقایان. در خشم صادقانه خود او پاسخ،
"دور با آن!" اما فرض کنید من بیشتر اجتماعی سوار شده
مقیاس.
فرض کنید من بازوی من را از طریق بازوی دوست محترم من بر سمت چپ من را به خود جلب کرد، و، پیاده روی
با او از طریق جنگل اجدادی خانواده اش، و تحت beeches های گسترش
Snigsworthy پارک، با نزدیک شدن نجیب
سالن عبور وارد حیاط، دم در، راه پله را بالا رفت، و عبور
از اتاق به اتاق، خودم را در گذشته در حضور ماه اوت من دوست نزدیک
خویشاوند، خداوند Snigsworth.
و فرض کنید من به که ارل محترم گفت، "پروردگار من، من اینجا هستم، قبل از سیادت خود را،
ارائه شده توسط خویشاوند نزدیک سیادت شما، دوست من بر سمت چپ من، نشان می دهد که
برنامه "پاسخ سیادت خود را؟
چرا، او را پاسخ دهد، "دور با آن که او را پاسخ دهد، آقایان.
"دور با آن!"
ناخودآگاه، در حوزه متعال خود، با استفاده از زبان دقیق از ارزش و
تجار و عمده فروشان هوشمند از شهر ما، خویشاوند نزدیک و عزیز دوست من بر سمت چپ من؟
پاسخ در خشم خود را "دور با آن!"
Veneering پس از اتمام با این موفقیت، و آقای Podsnap تلگراف به Veneering خانم،
او.
سپس، شام در هتل با نجیب زاده قانونی بود، و پس از آن در علت وجود دارد
جانشینی، نامزدی، و اعلام است. در نهایت آقای Podsnap تلگراف به خانم
Veneering، ما او را شوید. '
یکی دیگر از شام زرق و برق دار آنها را در انتظار بازگشت خود را به سالن Veneering، و
بانوی Tippins آنها را در انتظار است، و چکمه و آبجو آنها را در انتظار است.
ادعای کمی در مورد بخش همه که همه تک دست آورده وجود دارد
او را به در، اما در اصلی آن است که همه اذعان شده است، که سکته مغزی از کسب و کار در
بخش آبجو، در رفتن به خانه
آن شب به دیدن چه چیزهایی نگاه، استاد زمانه بود.
یک حادثه از دست زدن به کمی Veneering خانم، در دوره مربوط
شب.
Veneering خانم عادت دفع می شود گریان، و وضع فوق العاده که
راه پس از هیجان مرحومش.
قبل به خروج از میز شام با Tippins خانم، او می گوید، در
شیوه احساساتی و از نظر جسمی ضعیف: "شما فکر می کنم آن را از من احمق، من
می دانید، اما من باید آن را ذکر.
همانطور که من به آخور بچه نشسته، در شب قبل از انتخابات، عزیزم بسیار ناراحت بود
در خواب خود را.
شیمیدان تحلیلی است که به gloomily در به دنبال دارد، انگیزه های شیطانی
پیشنهاد 'باد و کناره گیری کردن از وضعیت او، اما سرکوب آنها.
پس از فاصله تقریبا تشنج، عزیزم دست های کوچک خود را در یک فر و
لبخند زد.
توقف در اینجا Veneering خانم، آقای Podsnap بداند آن وقت به او می گویند: "من تعجب می کنم
چرا!
می تواند از آن باشد، از خود پرسیدم، می گوید: Veneering خانم، به دنبال او را برای او
جیب، دستمال، که پریا گفتن عزیزم که پاپا خود را در مدت کوتاهی خواهد بود
MP؟
بنابراین با احساسات غلبه بر Veneering خانم است، که همه آنها را به
مرحله روشن برای Veneering، که می رود دور جدول را به نجات و خرس های او
در عقب، با پاهای خود را impressively
در تراشیدن فرش: پس از اظهار است که کار خود را بیش از حد برای او بوده است
قدرت است.
آیا جن هر گونه اشاره ای به پنج هزار پوند است، و آن را مخالف با
عزیزم، بر این باورند.
Twemlow کمی ضعیف، کاملا، لمس، و همچنان ادامه دارد لمس پس از
او با اطمینان بیش از حیاط رد و بدل پایدار در دوک خیابان سنت جیمز قرار گرفته است.
اما وجود دارد، بر مبل خود را، در نظر گرفتن فوق العاده ای می شکند در بر خفیف
آقا، از قرار دادن همه ملاحظات نرمتر به تار و مار.
'بخشنده آسمان!
حالا من هم فکر می کنم از آن، او در تمام خود را به یکی از اجزای تشکیل دهنده خود را هرگز نمی دیدم
روز را، تا زمانی که ما آنها را با هم دیدم!
پس از گام های اتاق، با دست خود را به پیشانی اش، در پریشانی ذهن
Twemlow بی گناه را برمی گرداند به مبل خود و ناله:
"من یا باید پریشان بروید، و یا می میرند، از این مرد.
او بر من می آید بیش از حد در اواخر عمر. به اندازه کافی قوی به او را تحمل نیست!
>
دوست مشترک ما از چارلز دیکنز فصل 4
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده را برانگیخت
برای استفاده از زبان سرد از جهان، خانم آلفرد Lammle به سرعت در حال بهبود
آشنا خانم Podsnap.
برای استفاده از زبان گرم Lammle خانم، او و شیرین Georgiana او زود شد: در
قلب، در ذهن، در احساسات، در روح.
هر گاه Georgiana می تواند فرار از اسارت Podsnappery دور انداختن
رختخواب درشکه چی، کاستارد رنگ، و بلند می تواند کوچک از
گستره ای از تکان خوردن مادرش، و (به طوری
به صحبت می کنند) نجات انگشتان پا بسیار سرد پوشیده از شبنم یخ زده کمی ضعیف خود را از لرزاند بیش از او تعمیر
به دوست خود، خانم آلفرد Lammle. Podsnap خانم به هیچ وجه اعتراض.
به عنوان آگاهانه زن پر زرق و برق، عادت به خودش بشنود
را گرانتر شده توسط osteologists سالمندان به دنبال مطالعات خود را در جامعه شام،
خانم Podsnap می تواند با دختر او باطل است.
آقای Podsnap، به نوبه خود، در مطلع شدن از جایی که Georgiana بود، متورم با پشتیبانی
Lammles.
این که آنها، زمانی که قادر به او وضع نگه دارید، با احترام باید در سجاف خود را درک
گوشته، که آنها زمانی که آنها نمی تواند با گرمای ملایم گرم شدن در جلال او خورشید، باید تا
با نور کم رنگ منعکس آبکی
جوان ماه دختر خود را کاملا طبیعی به نظر می رسد، تبدیل شدن به، و مناسب است.
به او داد نظر تشخیص Lammles، بهتر از او تا به حال
پیش از این برگزار شد، نشان می دهد که آنها قدردانی ارزش ارتباط است.
آقای Podsnap بنابراین، Georgiana به تعمیر را برای دوست خود بیرون رفت به شام، و شام،
و در عین حال به شام، بازو در بازو با خانم Podsnap: حل و فصل سر معاند خود را خود را در
کراوات و پیراهن یقه، اگر او بودند
انجام بر روی لوله های Pandean، به افتخار خود را، مارس نصرت، نگاه کنید به
Podsnap غلبه بر می آید، صدای ترومپت، درامز را ضرب و شتم!
این صفت در شخصیت آقای Podsnap (و در یک فرم و یا دیگر از آن خواهد شد
به طور کلی دیده می شود به پخش شدن عمق و shallows ها از Podsnappery نیست)، که او نمی توانست
تحمل یک اشاره از بی احترامی به هیچ دوست یا آشنایی خود.
شما چگونه جرات او به نظر می رسد که می گویند، در چنین مواردی است.
"منظورت چیست؟
من مجوز این شخص است. این شخص گرفته است گواهی من است.
از طریق این فرد شما را در اعتصاب، Podsnap بزرگ است.
و آن این است که به ویژه برای مراقبت از کرامت فرد نیست، اما من بیشتر
به خصوص برای Podsnap مراقبت.
از این رو، اگر کسی در حضور او را به شک مسئولیت فرض کرده بود
Lammles، او می شده اند mightily huffed.
نه این که هر یک، برای Veneering، MP، همیشه قدرت برای خود
بسیار غنی است، و شاید آن را معتقد است. در واقع او ممکن است، اگر او را انتخاب، برای
هر چیزی که او از این موضوع می دانستند.
آقا و خانم خانه Lammle در Sackville خیابان، در Piccadilly، اما موقت بود
محل اقامت.
به اندازه کافی انجام داده است، آنها را به اطلاع دوستان خود، برای آقای Lammle
لیسانس، اما آن را نمی خواهد در حال حاضر است.
بنابراین، آنها همیشه به دنبال در خوابگاه مجلل در بهترین موقعیت و
همیشه بسیار نزدیک به گرفتن و یا خرید یک، اما هرگز عقد مقرون به صرفه است.
بدین وسیله آنها را برای خود شهرت درخشان کمی از هم جدا.
مردم، از دیدن اقامتگاه مجلل خالی، چیزی که خیلی برای گفت
Lammles! و به Lammles در مورد آن نوشت، و Lammles همیشه رفت و در نگاه به
اما متاسفانه دقیقا هرگز پاسخ داده است.
به طور خلاصه، آنها دچار نا امیدی بسیاری از آنها، که شروع به فکر می کنم
این امر می تواند لازم اقامتگاه مجلل برای ساخت.
و بدین وسیله آنها ساخته شده است یکی دیگر از شهرت درخشان، افراد بسیاری از آنها
آشنایی تبدیل شدن به توسط انتظار ناراضی به خانه های خود را، و
از حسود ساختار Lammle غیر موجود.
اتصالات خوش تیپ و مبلمان خانه در خیابان Sackville شد انباشته
ضخامت بالا و بیش از اسکلت تا پله، و اگر آن را از زیر آن زمزمه
بارگذاری اثاثه یا لوازم داخلی، 'در اینجا من هستم
گنجه! آن را به گوش های بسیار کمی بود، و مسلما هرگز فراموش Podsnap.
چه، خانم Podsnap شد به خصوص با مفتون، به زینت از دوستان خود بود،
شادی از زندگی زناشویی خود است.
این بود که اغلب موضوع خود را از گفتگو است.
من مطمئن هستم، گفت: دوشیزه Podsnap، آقای Lammle مانند یک عاشق است.
حداقل من - من فکر می کنم باید بود.
گفتم Georgiana، عزیزم! "خانم Lammle گفت، برگزاری سبابه، مواظب باش!
اوه من خوبی من! بانگ زد: خانم Podsnap، قرمزی.
من چه کرده ام گفت: در حال حاضر؟
"آلفرد، می دانید، اشاره کرد:" خانم Lammle، شوخی تکان دادن سر خود را.
'شما می گویند آقای Lammle هر بیشتر، Georgiana هرگز.
اوه!
آلفرد، پس از آن من خوشحالم که هیچ بدتر است.
ترسیده بودم به من گفته بود چیزی تکان دهنده است. من همیشه می گوید چیزی اشتباه به ma.
به من، Georgiana عزیزترین؟
نه، نه به شما؛ شما کارشناسی ارشد نیست. ای کاش بودی.
خانم Lammle لبخند شیرین و دوست داشتنی را بر دوست خود، که خانم Podsnap عطا
برگشتی که او بهتر می تواند.
آنها هنگام صرف نهار در خلوتگاه خود خانم Lammle نشستم.
و به همین ترتیب، عزیزترین Georgiana، آلفرد مثل این است که مفهوم خود را از یک عاشق؟
من که، Sophronia می گویند، Georgiana پاسخ، شروع به پنهان کردن آرنج خود را.
"من هر گونه مفهوم عاشق نیست. wretches وحشتناک که کارشناسی ارشد به ارمغان می آورد تا در
مکان برای عذاب من، از دوستداران.
من فقط معنی که آقای - باز هم، عزیزترین Georgiana؟
"که آلفرد -" صداها خیلی بهتر، عزیزم،
- تو را دوست دارد.
او همواره شما را با دلاوری و توجه ظریف رفتار میکند.
در حال حاضر، او نه؟
"به راستی، عزیزم، خانم Lammle گفت، با بیان عبور خود را به جای مفرد
صورت می شود. "من باور دارم که او مرا دوست دارد، به طور کامل به همان اندازه
که من او را دوست دارم.
اوه، چه شادی! بانگ زد: خانم Podsnap.
اما آیا می دانید، من Georgiana، خانم Lammle از سر گرفت در حال حاضر، این چیزی است که وجود دارد
مشکوک در همدردی مشتاق خود را با حساسیت آلفرد؟
مهربان خوب، من امیدوارم که نه!
"آیا آن را نشان می دهد، گفت:" خانم Lammle مکارانه، که Georgiana من کمی
قلب - اوه نه!
خانم Podsnap blushingly او besought.
"لطفا! من به شما اطمینان دهم، Sophronia، که من فقط ستایش
آلفرد، چرا که او شوهر خود را و به همین ترتیب از شما علاقه مند است. '
نگاه Sophronia بود که اگر یک نور نسبتا جدید سر در بر او است.
آن را به یک لبخند سرد پوشیده، او گفت، با چشمان خود را پس از ناهار او را، و او را
ابرو مطرح شده:
شما کاملا اشتباه است، عشق من، در حدس خود را در معنی من است.
چیزی که من insinuated بود که من قلب کوچک Georgiana در حال رشد بود از آگاه
خالی است. '
"نه، نه، نه، گفت: Georgiana. "من نمی خواهد که کسی چیزی به من
در راه است که من چند هزار پوند نمی دانم.
در چه راه Georgiana؟ پرسید: خانم Lammle، هنوز هم لبخند بر لب خونسردی با چشمان خود را
پس از ناهار او را، و صورتش مطرح شده است. شما می دانید، 'بازگشت فقیر کمی خانم
Podsnap.
"من فکر می کنم من باید از ذهن، Sophronia، با رنجش و کمرویی و
نفرت، اگر کسی انجام داد. این به اندازه کافی برای من چگونه عشق ورزیدن به تو
و شوهر شما هستند.
That'sa چیز متفاوت است. من نمی توانستم تحمل هر چیزی که به
مرتب کردن رفتن با خودم. من باید التماس و دعا - به
فرد گرفته دور و پایمال شده است. "
آه! در اینجا بود آلفرد.
پس از در unobserved سرقت رفته است، او به شوخی در پشت صندلی Sophronia، تکیه،
و، به عنوان دوشیزه Podsnap او را دیدم، قرار یکی قفل سرگردان Sophronia را به لب هایش را،
و بوسه از آن نسبت به خانم Podsnap دست تکان داد.
چیست این شوهران و detestations؟ پرسید فریبنده
آلفرد.
چرا، آنها می گویند، 'بازگشت همسرش، که هر شنونده خوب بشنوند هرگز
و خود را هر چند شما - اما دعا چه مدت شما شده است در اینجا، آقا "؟
این لحظه رسید، خود من است.
سپس من ممکن است - هر چند اگر شما بوده است، اما یک لحظه یا زودتر، شما می توانید
شنیده ام ستایش خود را به صدا توسط Georgiana.
فقط، اگر آنها به ستایش در همه به نام که من واقعا فکر نمی بودند،
توضیح داد Podsnap خانم فلوتر، تا به Sophronia اختصاص داده شده است.
Sophronia! زمزمه آلفرد.
"زندگی من و بوسید دست او است. در بازگشت که او را بوسید مراقبت خود را
های زنجیره ای.
اما این بود که به دور گرفته شده و پایمال شده است، من امیدوارم که گفت: "آلفرد،
طراحی صندلی بین آنها. بپرسید Georgiana، روح من، 'پاسخ همسر او است.
آلفرد touchingly به Georgiana درخواست کرد.
آه، آن را به هیچ کس بود، 'پاسخ دوشیزه Podsnap. "این مزخرف بود.
اما اگر شما تعیین می دانید، آقای پت کنجکاو، که گمان می کنم شما هستند،
گفت Sophronia علاقه شاد و خندان، آن هر یک که باید به سرمایه گذاری بود
آرزوی به Georgiana.
Sophronia، عشق، remonstrated آقای Lammle، تبدیل شدن به قلمزن، 'شما
جدی 'آلفرد، عشق من، بازگشت همسرش،' من
به جرات می گفت Georgiana بود استفاده نمی باشد، اما من هستم.
در حال حاضر این، گفت: آقای Lammle، 'ترکیب تصادفی که در آن وجود دارد را نشان می دهد
چیز!
آیا می توانید باور، Ownest من، که من در اینجا با نام طالب به ما رسید
Georgiana بر لب من؟ "" البته من باور، آلفرد، گفت:
خانم Lammle، هر چیزی را که شما به من گفت. '
شما عزیز! و من هر چیزی را که شما به من گفت. '
و چه لذت بخش آن تبادل و به نظر می رسد همراه با آنها!
در حال حاضر، اگر اسکلت تا از پله ها که فرصت گرفته بود، به عنوان مثال، فراخوانی
خارج 'در اینجا من، خفه کننده در گنجه!' 'من به شما افتخار من، Sophronia عزیز من -
و من می دانم آنچه که شده است، را دوست دارم، گفت: "او.
«شما، عزیز من - که من به داخل اتاق آمد اما uttering جوان Fledgeby
نام. ارسال Georgiana، عزیزترین، در مورد جوان
Fledgeby. '
اوه نه، نه! لطفا اینکار را نکنید! 'گریه دوشیزه Podsnap، قرار دادن
انگشتان خود را در گوش او. "من می خواهم به جای نیست.
خانم Lammle خندید در gayest شیوه ای خود را، و از بین بردن unresisting Georgiana خود
دست ها، و شوخی آنها را نگه داشتن خود را در طول اسلحه، گاهی اوقات نزدیک
با هم و گاهی گسترده ای از هم جدا، در ادامه:
'شما باید بدانید، به شما از صمیم قلب معشوق کمی غاز، که یک بار پس از یک زمان وجود دارد
شخص خاص نام Fledgeby جوان.
و این Fledgeby جوان، که از یک خانواده بسیار عالی و غنی بود، به دو شناخته شده بود
برخی افراد، از صمیم قلب به یکدیگر متصل شده و به نام آقا و خانم آلفرد
Lammle.
بنابراین این Fledgeby جوان، که یک شب در بازی، می بیند با خانم و آقای آلفرد وجود دارد
Lammle، قهرمان خاص به نام - نه، Georgiana Podsnap می گویند! التماس
آن بانوی جوان تقریبا در اشک.
"لطفا. آه، آیا آیا کس دیگری می گویند!
Georgiana Podsnap. آه، نمی نیست، انجام این کار نیست!
'هیچ دیگر، گفت: "خانم Lammle، ظریفانه خنده، و، پر از محبت
blandishments، باز و بستن اسلحه Georgiana را مانند یک جفت قطب نماهای،
از Georgiana Podsnap کوچک من.
بنابراین این Fledgeby جوان که Lammle آلفرد می رود و می گوید: -
اوه مثال-EE-سهولت انجام دهد!
Georgiana، به عنوان اگر تضرع شد که او قدرتمند فشرده
فشرده سازی. "من از او متنفرم برای گفتن!
گفت: چه شده، عزیز من؟ خندید خانم Lammle.
"آه، من نمی دانم که آنچه او گفت، 'گریه Georgiana به طور افراطی، اما من نفرت او را تمام
برای گفتن آن.
عزیز من، گفت: "خانم Lammle، همیشه خنده در او راه فریبنده، فقرا
همکار جوان می گوید که او زده همه از پشته.
اوه، چه باید بتوانم! interposed Georgiana.
اوه من خوبی چه احمقی باید باشد! '' - و implores به شام خواسته، و
برای ایجاد یک چهارم در بازی زمان دیگری است.
و به این ترتیب او dines به فردا و به اپرا می رود با ما.
همه قضیه همین است.
به جز، عزیز Georgiana من - و چه چیزی شما را از این فکر می کنم - که او بی نهایت
shyer از شما، و به مراتب بیشتر از ترس شما از شما تا کنون از هیچ کس در تمام
روز! '
در اغتشاش ذهن خانم Podsnap هنوز fumed و در دست خود را کمی کندن،
اما نمی تواند کمک به خندیدن به مفهوم کسی که ترس از او.
با استفاده از این مزیت، Sophronia او flattered و بسیج او را موفق تر، و
سپس آلفرد زیرک او flattered و بسیج او، و قول داد که در هر
لحظه ای که او ممکن است این خدمات نیاز
در دست او، او را Fledgeby جوان را و پایمال کردن او را.
بنابراین از آن باقی مانده دوستانه درک که جوان Fledgeby در بود برای آمدن به تحسین، و
که Georgiana آمده به تحسین و Georgiana جدید به طور کامل
احساس در سینه اش داشتن که
چشم انداز پیش از خود، و با بوسه بسیاری از عزیز از Sophronia او در حال حاضر
در اختیار داشتن، قبل از شش فوت یکی از شاطر ناراضی (مقدار از
مقاله ای که همیشه برای او بود که او را راه می رفت خانه) را به خانه پدرش.
زوج خوشحال به سمت چپ با هم، Lammle خانم به شوهرش گفت:
اگر من درک می کنم این دختر، آقا، fascinations خطرناک خود را تولید کرده اند برخی از
اثر بر او.
ذکر فتح در زمان مناسب به دلیل دستگیری من طرح خود را به
برای شما مهم تر از غرور خود را.
یک آینه روی دیوار قبل از آنها وجود دارد، و چشمان او فقط گرفتار او را در smirking
آن است.
او تصویر منعکس شده نگاه عمیق ترین اهانت و تصویر آن را دریافت
در شیشه است.
لحظه ای بعد بی سر و صدا چشم یکدیگر، که اگر آنها، اصول، نقشی نداشته اند
در آن معامله رسا است.
ممکن است که خانم Lammle در برخی از شیوه محاکمه به بهانه رفتار خود را به
خودش را توسط depreciating قربانی فقیر کمی از آنها با تند صحبت کرد
تحقیر.
ممکن است بیش از حد که در این او کاملا موفق، بسیار دشوار است
برای مقاومت در برابر اعتماد به نفس، و او می دانست که تا به حال در Georgiana.
هیچ چیز بیشتر بین جفت خوشحال گفته شد.
شاید توطئه گران را که یک بار ایجاد درک، ممکن است
علاقه بیش از حد تکرار شرایط و اشیاء از توطئه آنها.
روز بعد آمد و آمد Georgiana و Fledgeby آمد.
Georgiana بود در این زمان شاهد یک معامله خوب از خانه و frequenters های آن است.
به عنوان یک اتاق خوش تیپ خاصی با یک میز بیلیارد در آن وجود دارد - در طبقه همکف،
غذا خوردن در حیاط خلوت - که ممکن است دفتر آقای Lammle را، و یا کتابخانه، اما
نه نام نامیده می شود، اما به سادگی آقای
اتاق Lammle، بنابراین آن را سخت برای سر زن قوی تر از Georgiana شده است
برای تعیین آیا frequenters آن مردان از لذت و مردان از کسب و کار بودند.
بین اتاق و مردان از نقاط قوت شباهت کلی وجود دارد.
هر دوی آنها بسیار پر زرق و برق، خیلی slangey، خیلی بودار سیگار، و بیش از حد به داده
گوشت اسب، ویژگی دومی که در اتاق با تزئینات آن نمونه،
و در مردان مکالمه خود را.
پله اسب بالا ضروری به نظر می رسید به دوستان همه Lammle آقای - در صورت لزوم به عنوان
معامله خود را از کسب و کار با هم در راه کولی در ساعات نا به هنگام صبح
و شب، و در سراسیمه و snatches.
دوستانی که به نظر می رسید برای همیشه رفت و در سراسر این کانال وجود دارد، در
errands در مورد بورس، و یونانی و اسپانیایی و هند و مکزیک و PAR
حق بیمه و تخفیف و سه چهارم و هفت هشتم.
دوستان دیگری که به نظر می رسید برای همیشه lolling و lounging در داخل و خارج وجود دارد
شهر، در مورد مسائل بورس، و یونانی و اسپانیایی و هند و مکزیک و
همتراز و حق بیمه و تخفیف و سه چهارم و هفت هشتم.
همه آنها در حال تب، پسند و و indefinably شل و همه آنها خوردند و
نوشید یک معامله بزرگ و شرط در خوردن و نوشیدن.
همه آنها از مبالغ از پول صحبت می کرد، و تنها با اشاره به مبالغ و پول به سمت چپ
فهمیده می شود؛ به عنوان پنج و چهل هزار تام "یا" دو و صد و بیست و دو به
هر فردی سهم زیادی در جو است.
آنها به نظر می رسید به تقسیم جهان به دو دسته از مردم، مردم که بودند
ثروت عظیم، و مردم بودند که بسیار خراب است.
آنها همیشه در عجله بودند، و در عین حال به نظر می رسید که چیزی ملموس برای انجام این کار، به جز
تعداد کمی از آنها (این، اغلب مبتلا به آسم و حرف ضخیم) بودند که برای همیشه
نشان دادن آن به بقیه، با طلا
مداد مواردی که آنها به سختی می تواند در آغوش میگرفتم، چرا که از حلقه های بزرگ خود را در
forefingers، چگونه پول می شود ساخته شده بود.
در نهایت، همه آنها در دامادی خود سوگند یاد کرد، و دامادی بودند، کاملا به عنوان احترام و یا
تکمیل به دامادی مردان. زیبایی به نحوی به سقوط کوتاه از داماد به عنوان
استادان خود را کوتاه از نقطه نجیب سقوط کرد.
جوان Fledgeby هیچ یک از این بود.
جوان Fledgeby گونه هلویی، یا گونه های مرکب از هلو و قرمز
دیوار با رنگ قرمز رنگ قرمز که در آن رشد می کند، و بی دست و پا، شنی، مودار، جوانان چشم کوچک بود،
باریک بیش از (دشمنان خود را خواهد گفت
دراز و باریک)، و مستعد ابتلا به بررسی خود در مقالات شارب و سبیل.
Fledgeby قرار گرفتند در حالی که احساس شارب که او علاقمند و نگران در انتظار می رود،
نوسانات قابل توجهی از ارواح، در محدوده طول کل مقیاس از اعتماد به نفس
یاس بود.
زمانی که او آغاز شده بود، به عنوان exclaiming توسط مشتری آن را در گذشته است!
بار دیگر در زمانی که به همان اندازه افسرده وجود دارد، او را به لرزش خود را
سر، و رها کردن امید.
او را در آن دوره با تکیه بر نمای بخاری، مانند کوزه حاوی
خاکستر از جاه طلبی خود را با گونه است که نمی خواهد جوانه، بر دست خود را روی
آن گونه اعتقاد را مجبور دید ناراحت کننده بود.
و نه Fledgeby در این مناسبت دیده می شود.
arrayed در در جامه های فوق العاده، با کلاه اپرای خود را در زیر بازوی خود را، او به این نتیجه خود او
معاینه امیدوارم، منتظر ورود خانم Podsnap، صحبت و بحث کوچک با
خانم Lammle.
در ادای احترام قصد بذله گوئی به کوچکی بحث خود را، و ماهیت تشنجی از منش او،
هستند و Fledgeby به بر او گفتگو موافقت کرده است (پشت سرش) افتخاری
عنوان شیفتگی Fledgeby.
گفت Fledgeby شیفتگی: "آب و هوای گرم، خانم Lammle، '.
خانم Lammle فکر آن تقریبا غیرممکن است گرم آن را به عنوان روز گذشته بوده است.
شاید، نه، گفت: Fledgeby شیفتگی، با سرعت زیادی از حاضر جوابی، اما من
انتظار آن خواهد بود گرم اهریمنی به فردا. او پرتاب کرد یک جرقه کوچک دیگر.
شده به روز، خانم Lammle؟ '
خانم Lammle، برای یک درایو کوتاه پاسخ داد. بعضی از مردم، گفت Fledgeby شیفتگی،
"عادت کرده اند را به دیسک های طولانی، اما به طور کلی به نظر می رسد که اگر آنها را
'دریافت بیش از حد طولانی، آنها را بیش از حد.
از بودن در پر مانند، او ممکن است خود را در آینده سالی او پیشی گرفته بود،
فراموش نمی Podsnap اعلام شده است.
خانم Lammle پرواز را در آغوش Georgy عزیزم کمی خود را، و هنگامی که برای اولین بار
حمل و نقل شد، ارائه شده آقای Fledgeby.
آقای Lammle در آخرین صحنه آمد، او برای همیشه دیر بود، و به همین ترتیب بود
frequenters همیشه اواخر، همه دست به دست در حال محدود می شود ساخته شده در اواخر، خصوصی
اطلاعات مربوط به بورس، و یونانی و
اسپانیایی و هند و مکزیک و برابری و حق بیمه و تخفیف و سه چهارم و
هفت هشتم.
شام کمی خوش تیپ بلافاصله خدمت کرده بود، و آقای Lammle درخشان نشسته در
پایان خود را از جدول، با بنده خود را در پشت صندلی خود را، و خود را همیشه اندک
شک و تردید بر موضوع دستمزد خود را پشت سر خود را.
قدرت نهایت آقای Lammle از درخشان در درخواست به روز بودند، برای شیفتگی
Fledgeby و Georgiana نه تنها یکدیگر لال زده، اما یکدیگر را لرزاند
به شگفت آور نگرش Georgiana، به عنوان
او نشسته با مواجه Fledgeby، تلاش برای پنهان کردن آرنج خود را به عنوان بودند
کاملا ناسازگار با استفاده از چاقو و چنگال و Fledgeby، به عنوان او نشسته
از روبرو Georgiana، اجتناب از لغات خود را
هر وسیله ممکن، و خیانت به اضطراب از ذهن خود را در احساس خود را
سبیل را با قاشق خود را، شیشه شراب خود را، و نان خود را.
بنابراین، خانم و آقای آلفرد Lammle بی درنگ، و این است که چگونه آنها را برانگیخت.
'Georgiana، آقای Lammle، کم و خندان و درخشان بیش از همه، مانند گفت:
حقه بازی، شما در ارواح معمول خود را.
چرا شما در ارواح معمول خود را نه، Georgiana؟
Georgiana شک و تردید عمل که او همان او را به طور کلی بود و او بود
آگاهی از متفاوت بودن.
متفاوت بودن آگاه! retorted آقای آلفرد Lammle.
'شما، Georgiana عزیز من! همیشه طبیعی و unconstrained
با ما!
که چنین امدادی از جمعیت که همه مثل هم هستند!
که تجسم مهربانی، سادگی، و واقعیت!
خانم Podsnap نگاه در خانه، تا اگر او را سرگرم افکار گیج مصرف
پناه از این تعریف ها در پرواز.
در حال حاضر، در نظر گرفته خواهد شد، گفت: آقای Lammle بالا بردن صدای خود را کمی، دوست من
Fledgeby '' اوه!
خانم Podsnap کمرنگ انزال: زمانی که خانم Lammle کتاب سریع گرفت.
"من فرمودید، آلفرد، عزیز من، اما من می توانم بخشی با آقای Fledgeby نمی کاملا رتبهدهی نشده است، شما
باید صبر کنید تا او یک لحظه.
آقای Fledgeby من و درگیر در یک بحث شخصی است.
Fledgeby باید آن را در سمت خود را با هنر بسیار زیاد انجام شد، بدون هیچ ظاهر
uttering 1 هجا از او فرار کرده بود.
بحث شخصی، Sophronia، عشق من؟ چه بحث؟
Fledgeby، من حسادت می کنه. بحث و گفتگو، Fledgeby؟ '
باید به او بگویم، از آقای Fledgeby؟ پرسید: خانم Lammle.
به دنبال او می دانست هر چیزی در مورد آن، شیفتگی پاسخ داد: "بله، به او بگویید.
ما بحث در مورد پس از آن، خانم Lammle گفت، "شما باید بدانید، آلفرد، که آیا آقای
Fledgeby در جریان معمول خود را از ارواح بود.
"چرا، است که نقطه، Sophronia، که Georgiana و من در مورد به عنوان
خودش! چه Fledgeby؟ می گویند
اوه، یک چیزی که به احتمال زیاد، آقا، من می خواهم برای شما همه چیز را بگوید، و گفته شود
هیچ چیز! چه Georgiana گفت؟
'Georgiana گفت که او انجام شده بود عدالت معمول خود به خود به روز، و من گفتم او
بود. "دقیقا، بانگ زد: خانم Lammle، آنچه که من
گفت: به آقای Fledgeby.
با این حال، آن را نمی خواهد انجام دهد. آنها نمی خواهد در یک نگاه.
خیر، حتی زمانی که میزبان درخشان پیشنهاد کرد که قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده را
شیشه مناسب گازدار شراب.
Georgiana نگاه از شیشه شراب خود را در آقای Lammle و در خانم Lammle، اما نه ممکن است،
، نباید، نمی، آقای Fledgeby نگاه کنید.
شیفتگی از شیشه شراب خود را در Lammle خانم و آقای Lammle نگاه کرد، اما نه ممکن است،
، نباید، نمی، در Georgiana نگاه کنید.
بیشتر باعث لازم بود.
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده باید به علامت به ارمغان آورد. مدیر او را در این لایحه قرار بود
برای بخش، و او باید آن را بازی. Sophronia، عزیز من، گفت: "آقای Lammle" من
رنگ لباس خود را دوست ندارد.
به درخواست تجدید نظر من، گفت: "خانم Lammle، آقای Fledgeby.
و من، گفت: "آقای Lammle، به Georgiana.
Georgy، عشق من، اظهار داشت خانم Lammle کنار دختر عزیز او را، من بر شما تکیه می کنند
نه به مخالفان است. در حال حاضر، آقای Fledgeby.
شیفتگی آرزو اگر رنگ به نام گل سرخ رنگ؟
بله، آقای Lammle گفت: در واقع او می دانست که همه چیز آن واقعا سرخ رنگ بود.
شیفتگی در زمان سرخ رنگ به معنی رنگ گل سرخ.
(در این مورد او بسیار به گرمی توسط آقا و خانم Lammle پشتیبانی می کند.)
شیفتگی اصطلاح ملکه گل های اعمال شده به رز شنیده بود.
به طور مشابه، می توان گفت که لباس ملکه لباس بود.
(خیلی خوشحال، Fledgeby! از آقای Lammle.)
با وجود، به نظر شیفتگی بود که همه ما تا به حال چشم ما - و یا حداقل یک
اکثریت زیادی از ما - و - و - و دورتر به نظر او چندین استراتژی انکشاف ملی بود، با
چیزی فراتر از آنها.
اوه، آقای Fledgeby، گفت: "خانم Lammle، به من در راه است که ترک
آه، آقای Fledgeby، رها فقیر عزیز من زخمی رز و اعلام برای رنگ آبی!
پیروزی، پیروزی 'گریه آقای Lammle؛ لباس خود را محکوم شده است، عزیزم.
اما آنچه، گفت: "خانم Lammle، دزدی دست محبت خود را نسبت به دختر عزیز او را،
چه Georgy می گفت؟
او می گوید، 'پاسخ آقای Lammle تفسیر برای او، که در چشم او به شما نگاه کنید به خوبی در
هر رنگ، Sophronia، و اگر او به بسیار زیبا خجالت انتظار می رود
تعریف به عنوان او را دریافت کرده است، او را فرسوده را یکی دیگر از رنگ خودش.
اگر چه او به من بگویید، در پاسخ، که آن را نه او را نجات داد، برای هر رنگ او
می شده اند رنگ Fledgeby پوشیده بود.
اما چه Fledgeby می گفت؟
"او می گوید، خانم Lammle در جواب برای او، تفسیر، و نوازش پشت عزیزش
دست دختر، که اگر آن را Fledgeby بود که در آن نوازش، که آن را تعریف نبود، اما
یک عمل طبیعی کمی از بیعت است که او نمی تواند مقاومت در برابر.
و، بیان احساس که اگر آن را احساس بیشتر در مورد بخشی از Fledgeby بود، او
درست است، او حق است!
هنوز که هنوز است، نه حتی در حال حاضر، که آنها در یک نگاه.
ظاهرا برای بهم فشردن دندان های درخشان او، به ناودانی ها، چشم ها، و دکمه های همه در یک بار، آقای
Lammle مخفیانه اخم تاریک در این دو، بیانی از تمایل شدید به خم
آنها را با هم با ضربه سر خود را با یکدیگر است.
آیا شما شنیده ام این اپرا را به شب، Fledgeby؟ از او پرسید، توقف بسیار کوتاه است،
خود را به جلوگیری از در حال اجرا بر روی به "شما خوارکننده است.
چرا، دقیقا، گفت: Fledgeby.
در واقع توجه داشته باشید از آن من نمی دانم. "نه آن را می دانید، Georgy؟ خانم گفت:
Lammle. N-، 'پاسخ Georgiana، کمرنگ، تحت
تصادف دلسوز.
"چرا، پس از آن، گفت:" خانم Lammle، مفتون این کشف که از جریان
محل، 'شما هیچ یک از شما آن را می دانم! چگونه جذاب!
حتی ترسو Fledgeby احساس کردند که هم اکنون آمد، زمانی که او باید یک ضربه را اعتصاب.
او با گفتن کرد، تا حدودی به خانم Lammle و تا حدی به دلیل هوای محیط،
"من خودم در سایت متعلق به خوش شانس -
همانطور که او مرده متوقف شد، آقای Lammle، ساخت که بوش gingerous سبیل خود را به نگاه کردن
، به او پیشنهاد 'سرنوشت' کلمه 'نه، من که قرار بود به می گویند که، گفت:
Fledgeby.
"من بود که می گویند سرنوشت.
من گمان می کنم آن را بسیار خوش شانس است که سرنوشت در کتاب نوشته شده است - در این کتاب که
اموال خود را - که من باید به آن اپرا برای اولین بار تحت
شرایط به یاد ماندنی از رفتن با دوشیزه Podsnap.
که Georgiana پاسخ، hooking او دو انگشت کوچک در یک دیگر، و
پرداختن به رومیزی، 'با تشکر از شما، اما من به طور کلی با هیچ کس جز شما،
Sophronia، و من را خیلی دوست دارم.
محتوا بناچار با این موفقیت برای آن زمان، آقای Lammle اجازه خانم Podsnap از
اتاق، اگر او بودند باز کردن درب قفس خود را، و خانم Lammle به دنبال.
قهوه در حال در حال حاضر در خدمت پله، او را به عنوان دیده بان در Fledgeby تا خانم را نگه داشته
فنجان Podsnap خالی بود، و سپس او را با انگشت خود (در صورتی که جوانان
آقا سگ مخصوص یافتن شکار و مجروحین آهسته) بروید و آن را واکشی بود.
این شاهکار او، نه تنها بدون شکست انجام می شود، اما حتی با اصل
ارایش اطلاع رسانی خانم Podsnap که چای سبز برای بد در نظر گرفته شد
اعصاب.
اگرچه تنگ Podsnap ناخواسته او را دور انداخت متزلزل وجود دارد، آه، آن است که
در واقع؟ چگونه عمل میکند؟
که او آماده شده روشن نیست.
حمل و نقل اعلام شده است، خانم Lammle گفت: آیا من مهم نیست، آقای Fledgeby، دامن من و
عبا را اشغال هر دو دست من، خانم Podsnap.
و او را گرفت، و خانم Lammle رفت و بعد، و آقای Lammle رفت و آخرین، وحشیانه به دنبال
گله اش، مانند یک دلال گاو و گوسفند.
اما او همه درخشش و زرق و برق در جعبه اپرا بود و در آنجا او و عزیز
همسر مکالمه بین Fledgeby و Georgiana را در مبتکرانه زیر ساخته شده
و نحوه بافتن.
آنها در این دستور نشست: خانم Lammle، Fledgeby شیفتگی، Georgiana، آقای Lammle.
خانم Lammle اظهارات منجر به Fledgeby، تنها نیاز به یک هجایی
ارسال پاسخ را ندارید.
آقای Lammle با Georgiana خواهم. خانم Lammle در زمان به جلو خم به
رسیدگی به آقای Lammle به این هدف است.
آلفرد عزیز من، آقای Fledgeby بسیار عادلانه می گوید، بموقع از آخرین صحنه، درست
تداوم هر محرک نیاز نیست به عنوان مرحله لازم بداند.
که به آقای Lammle پاسخ، آی، Sophronia، عشق من، بلکه به عنوان Georgiana
مشاهده به من، بانوی به حال بدون هیچ دلیل کافی برای دانستن دولت از آقا
نگرفت. "
که خانم Lammle دوباره پیوستن به، خیلی واقعی، آلفرد، اما آقای Fledgeby اشاره،
این.
که آلفرد می استثنا قائل شدن: بدون شک، Sophronia، اما Georgiana بشدت اظهارات "
است.
از طریق این دستگاه دو نفر جوان در طول بزرگ صحبت و متعهد
خود را به انواع احساسات ظریف، بدون اینکه یک بار باز
لب خود را، جز به می گویند بله یا نه، و حتی نه به کس دیگری.
Fledgeby مرخصی خود را از خانم Podsnap در درب نورد گرفت، و Lammles کاهش یافته است
او را در خانه خود را در راه خانم Lammle موذیانه او بسیج، در مایل او و
حمایت از روش، گفت: در فواصل زمانی، آه، کمی Georgiana، Georgiana کمی!
که بود، اما تن افزود: شما Fledgeby خود را به بردگی کشانده است.
و به این ترتیب Lammles، خانه در گذشته، و خانم نشستم افسرده و خسته، به دنبال
در تاریک پروردگار خود را در عمل از خشونت درگیر با یک بطری آب از جوش شیرین به عنوان
هر چند او wringing گردن از برخی از
موجود تیره بخت و ریختن خون خود را پایین گلو خود را.
همانطور که او سبیل چکیدن خود را در راه غول اسا پاک او ملاقات کرد، چشم او، و این مساله،
با هیچ صدایی بسیار ملایم گفت:
"خب؟" چنین ادم کودن و احمق مطلق لازم برای
هدف؟ '' من می دانم آنچه من انجام است.
او احمق مانند شما فرض است.
یک نابغه، شاید؟ شما استهزاء، شاید، و تو را بلند
شاید بر خود را هوا!
اما من به شما بگویم این: - هنگامی که به نفع که همکار جوان مربوط می شود، او به عنوان نگه می دارد
تنگ به عنوان اسب، زالو. زمانی که پول در سوال است که با جوانان
شخص، او را به یک مسابقه برای شیطان است.
آیا او یک بازی را برای شما چیست؟ 'او است.
تقریبا به خوبی یک جایی که من رو برای شما فکر می کنید.
او کیفیت از جوانان به او را ندارد، اما مانند شما را دیده اند به روز شده است.
لمس او را بر پول، و هیچ ادم کودن و احمق را لمس بعد از آن شما است.
او واقعا احمق است، گمان می کنم، در چیزهای دیگر، اما پاسخ 1 هدف او را بسیار
خوب 'است او پول را در حق خود را در هر
مورد است؟ '
"آی! او پول را در حق خود را در هر مورد.
شما انجام داده اند و به روز، Sophronia، که من در پاسخ به این سوال، هر چند شما می دانید
هر گونه سؤال، اعتراض است.
شما انجام داده اند به خوبی به روز، Sophronia، که شما باید ها خسته می شدند.
رفتن به رختخواب.
>