Tip:
Highlight text to annotate it
X
کتاب دهم. فصل پنجم -- قسمت 1.
عقب نشینی که در آن لویی مسیو فرانسه می گوید دعاهایی HIS.
خواننده ، و نه شاید ، که یک لحظه قبل از ابتلا به نزد فراموش شده
باند شبانه vagabonds ، Quasimodo ، به عنوان او پاریس را از ارتفاعات او بازرسی
برج ناقوس ، درک تنها یکی نور
سوزش ، که مانند یک ستاره از یک پنجره در بالاترین از داستان های بلند gleamed
عمارت در کنار سنت Porte - آنتوان. این عمارت باستیل بود.
آن ستاره شمع لوئی یازدهم بود.
لویی XI. ، در واقع ، شده بود و دو روز در پاریس است.
او را به خروج خود را در روز بعد اما یکی برای ارگ خود را از Montilz - LES -
تور.
او اما به ندرت ظاهر کوتاه و در شهر خوب خود را از پاریس ساخته شده ، از او وجود دارد
در مورد او مشکلات به اندازه کافی ، gibbets ، و کمانداران اسکاتلندی ها احساس نمی کنند.
او آمده بود ، آن روز ، به خواب در باستیل است.
بزرگ اتاق پنج toises مربع ، که او در موزه لوور بود ، با بزرگ آن را
دودکش تکه با دوازده جانوران بزرگ و پیامبران بزرگ سیزده بارگذاری می شود ، و خود را
تخت بزرگ ، یازده فوت دوازده ، او خوشحال اما کمی است.
او احساس خود را در میان این همه عظمت از دست داد.
این پادشاه خوب بورژوا باستیل با یک محفظه کوچک و نیمکت ترجیح داده میشود.
و سپس ، باستیل قوی تر از موزه لوور بود.
این اتاق کوچک ، که شاه را برای خود در دولت مشهور این سایت متعلق به
زندان ، همچنین tolerably بزرگ و اشغال داستان بالاترین برجک
برخاستن از سیاه چال نگه داشتن.
این بخشنامه در فرم ، سنگ فرش شده با تشک کاه درخشان ، ceiled با پرتوهای بود ،
غنی شده با fleurs - DE - کتابداری و اطلاع رسانی از فلز مطلا با interjoists در رنگ ؛ wainscoated با
جنگل های غنی کاشته شده با گل سفید
فلز ، و با دیگران ، نقاشی زیبا ، سبز روشن ، ساخته شده از orpiment و خوب
نیلی.
تنها یک پنجره ، پنجره لولادار طولانی اشاره کرد ، با سیم و میله برنجی مشبک وجود دارد
آهن ، بیشتر توسط پانل های رنگی خوب با آغوش پادشاه و از تیره
ملکه ، هر پنجره سمت بودن به ارزش دو و بیست ثلث.
بود ، اما یک ورودی ، درب مدرن وجود دارد ، با یک قوس فیات ، چاشنی زده شده با یک قطعه
پرده نقش دار در داخل و در خارج توسط یکی از آن porches از چوب ایرلندی ،
edifices ضعیف از کابینه ، کار جالب
به شکل دراورده ، اعداد که هنوز به در خانه های قدیمی دیده می شود که یک صد و پنجاه
سال پیش بود.
اگر چه آنها خراب کردن و شرمسار مکان ، می گوید : "Sauvel در ناامیدی ،" قدیمی ما
مردم هنوز هم تمایلی به خلاص شدن از آنها و نگه داشتن آنها را در وجود همه است. "
در این مجلس ، هیچ چیز از آنچه اوست آپارتمان معمولی یافت می شود ، نه
نیمکت ، نه trestles ، و نه فرم ، و نه مدفوع مشترک در شکل قفسه سینه ، و نه
مدفوع خوب شده توسط ستون و ضد ستون در چهار ثلث قطعه ، پایدار است.
فقط یک صندلی ARM - آسان ، بسیار با شکوه بود ، دیده می شود و چوب با رنگ آمیزی شد
گل سرخ بر روی زمین قرمز ، کرسی از یاقوت Cordovan چرم ، آراسته شده با طولانی
حاشیه های ابریشمی ، آراسته با هزار ناخن طلایی.
تنهایی از این صندلی ساخته شده معلوم است که تنها یک نفر تا به حال حق
برای نشستن در این آپارتمان.
در کنار صندلی ، و کاملا نزدیک به پنجره ، یک جدول با پوشش وجود دارد
پارچه را با یک الگوی از پرندگان.
در این جدول ، منقوط دوات شاخی قدیمی را با جوهر ایستادند ، برخی از parchments ، قلم های مختلف و
جام بزرگ از تعقیب نقره.
کمی بیشتر بر روی منقل ، مدفوع دعا در مخملی قرمز ، برطرف شده است
با کارفرمایان کوچکی از طلا است.
در نهایت ، در پایان افراطی از اتاق ، تخت ساده گلدار قرمز مایل به زرد و زرد ،
بدون یا زرق و برق دار و یا توری ، داشتن تنها حاشیه عادی.
این بستر ، مشهور به عهده برای داشتن خواب یا بیخوابی لوئی یازدهم ،
هنوز هم دیده می شود دو صد سال پیش ، در خانه یک عضو شورا از دولت ، که در آن
آن را توسط مادام قدیمی Pilou دیده شد ، را جشن گرفتند
در کورش تحت نام "Arricidie" و "لا روحیه Vivante".
چنین بود اتاق است که "عقب نشینی که در آن موسیو لوئیس فرانسه می گوید نامیده می شد
نماز خود را. "
در لحظه ای که ما خواننده را به آن معرفی کرد ، این عقب نشینی بسیار تاریک بود.
زنگ مقررات منع رفت و آمد از یک ساعت قبل از صدا بود و شب بود آمده ، و فقط یکی وجود دارد
مثل نور سوسو موم شمع را بر روی میز به نور پنج نفر مختلف در گروه بندی
اتاق.
که در آن نور افتاد سنیور باشکوهی در تنبان ملبس بود و
نیمتنه چرمی قرمز مایل به زرد راه راه ، با نقره و یک کت گشاد با آستین نیم پارچه
طلا با چهره سیاه و سفید.
این صحنه و لباس پر زرق و برق ، که در آن نور را ایفا می کرد ، به نظر می رسید که با شعله در هر لعاب
برابر شده است.
مردی که آن را به تن یاطاقان ¬ های زرهی خود را بر روی سینه خود را در واضح بود دوزی
رنگ ؛ شورون همراه توسط جلوافتاده گوزن.
سپر ، در سمت راست توسط یک شاخه زیتون flanked بود ، در سمت چپ توسط گوزن
شاخ.
این مرد در کمربند او خنجر غنی که دسته شمشیر ، طلایی نقره ای به تن ، در تعقیب
به شکل یک کلاه ایمنی ، و پیشانی بند تعداد surmounted.
او هوا ممنوع ، یک سیما افتخار و سر بالا برگزار شد.
در نگاه اول یک خواندن تکبر در چهره او ، در دوم ، هنر و صنعت.
او ایستاده بود سربرهنه ، رول بلند کاغذ پوست را در دست خود را ، پشت بازو ، صندلی
که در آن بود نشسته ، جسد او را ungracefully دو برابر کردن ، زانو خود عبور ، آرنج خود را بر روی
جدول ، شخصیت بسیار بد accoutred است.
خواننده تصور در واقع ، بر روی صندلی غنی از کوردووا چرم ، دو زانو کج ،
دو ران نازک ، ضعیف در تریکو پارچه پشمی سیاه و سفید ، پوشیده شده احاطه بدن در پنهان سازی
فاستونی نخی ، با خز پیرایش از آن بیشتر
چرم از مو قابل رویت بود و در نهایت ، به تمام تاج ، کلاه قدیمی چرب از بدترین
نوع از پارچه سیاه و سفید ، هم مرز با یک رشته دایره ای از چهره های سربی.
این شرکت با جمجمه کثیف - CAP است که به سختی اجازه داد برای فرار از مو ،
که متمایز شخصیت نشسته است.
به او برگزار شد سر خود را بر سینه خود را خم ، که هیچ چیز را از چهره اش دیده می شود
به این ترتیب سایه ، پرتاب به جز نوک بینی خود را ، که بر اساس آن کاهش یافت و یک شعاع از نور ،
که باید شده است.
از لاغری دست چروکیده اش ، یکی از divined که او پیر مرد بود.
این لویی XI بود.
در برخی از فاصله پشت سر آنها ، دو مرد ملبس به لباس از سبک فلاندرز
و گو ، که در سایه به اندازه کافی از دست رفته برای جلوگیری از هر گونه که تا به حال
حاضر در عملکرد شده است
رمز و راز Gringoire از به رسمیت شناختن در آنها دو نفر از نمایندگان اصلی فلاندرز ،
گیوم Rym ، مستمری بگیران را با هوش گنت ، و ژاک Coppenole ، محبوب
hosier.
خواننده را به یاد داشته باشید که این مردان در سیاست مخفی از مخلوط شدند
لویی یازدهم
در نهایت ، کاملا در انتهای اتاق ، در نزدیکی درب ، در تاریکی ، ایستاده بود ، حرکت
یک مجسمه ، یک مرد قوی با اندام thickset ، از یک تسمه نظامی ، با surcoat
یاطاقان ¬ های زرهی ، که مربع چهره
سوراخ شده با چشم های خیره ، شکاف را با دهان بسیار زیاد ، گوش خود را توسط دو پنهان
صفحه نمایش بزرگ مو تخت ، تا به حال چیزی در مورد آن هر دو از سگ و ببر.
همه به جز شاه کشف شد.
آقایی که ایستاده بود در نزدیکی پادشاه بود خواندن او مرتب سازی بر اساس یادبود طولانی برای
که اعلیحضرت به نظر می رسید به گوش دادن با دقت.
دو Flemings زمزمه با هم بودند.
صلیب از خدا بیدارم Coppenole ، "من از ایستادن خسته ؛ وجود دارد بدون صندلی در اینجا؟"
Rym پاسخ توسط یک ژست منفی است ، همراه با یک لبخند با احتیاط.
"Croix - Dieu!" Coppenole ، موظف به کاهش صدای او کاملا ناراضی از سر گرفت
بنابراین ، "من باید مثل نشستن روی زمین ، با پاهای من عبور ، مانند hosier ،
من در مغازه من انجام دهد. "
"مراقبت خوب است که شما ، و نه استاد ژاک."
"Ouais! استاد گیوم! می توانید تنها باقی می ماند در اینجا
بر پاهای خود نیست؟ "
"و یا بر روی زانو های خود ، گفت :" Rym. در آن لحظه صدای پادشاه بود
uplifted. صلح خود را برگزار می کردند.
"پنجاه و ثلث برای روسری valets ما ، و دوازده livres برای توری از
کارمندان از تاج ما! همین!
پور از طلا توسط تن!
آیا شما دیوانه ، اولیویه؟ "همانطور که وی صحبت می کرد به این ترتیب ، پیر مرد بزرگ او
سر. پوسته های طلایی یقه سنت
مایکل می تواند gleaming در گردن او دیده می شود.
شمع را به طور کامل روشن مشخصات لاغر و عبوس او.
او روزنامه را از دست دیگر را پاره کرد. "شما ما را اذیت نمودن او گریه ، ریخته گری او
چشم توخالی بیش از اسکرول است.
"چه است این همه؟ چه نیازی به ما تا شگرف
خانواده؟ دو chaplains در ده livres هر یک ماه ،
و کارمند کلیسای کوچک در یک صد ثلث!
نوکر - DE - مخصوص در نود livres سال. چهار سر آشپز در شش نمره livres یک سال
هر!
تف آشپزی و گیاه آشپزی ، سس ، آشپز ، باتلر ، دو نوکران اسب اسب بارکش ، در ده
livres هر یک ماه! دو scullions در هشت livres!
داماد از اصطبل و دو ایدز خود را در چهار و بیست livres ماه!
پورتر ، شیرینی - آشپز ، نانوا ، دو carters ، هر شصت livres سال!
شش نعلبند livres نمره!
و استاد اتاق از بودجه ما ، دوازده صد livres!
و حسابرسی پانصد. چگونه من می دانم چه چیز دیگری؟
'تیس خانمان برانداز است.
دستمزد از بندگان ما قرار دادن فرانسه به غارت!
شمش از موزه لوور را قبل از آتش هزینه ذوب!
ما باید بشقاب ما به فروش!
و سال بعد ، اگر خدا و بانوی ما (در اینجا او مطرح کلاه خود) به ما زندگی به من قرض بدهید ، ما باید
نوشیدن معجون سازی ما را از گلدان پیوتر! "پس گفت ، او یک نگاه را در نقره کاربر به سایر نظرسنجی
جام gleamed که بر اساس جدول.
او سرفه و ادامه داد --
"استاد اولیویه ، شاهزادگان که سلطنت بیش از lordships بزرگ ، مانند پادشاهان و امپراطوران ،
باید sumptuousness در خانه های خود اجازه نمی دهد ، برای آتش گسترش می یابد پس از ان از طریق
استان می باشد.
از این رو ، استاد اولیویه ، در نظر گرفتن این یک بار برای همه گفت.
هزینه های ما را افزایش می دهد در هر سال است. چیزی که ما دلگیر.
چگونه pasque - Dieu! زمانی که در '79، شش و سی هزار livres تجاوز نمی کند ،
آن را در سال '80رسیدن به چهل و سه هزار و شش صد و نوزده livres؟
من باید از چهره های در سر من.
در '81، شصت و شش هزار ششصد و هشتاد و livres ، و امسال ، توسط ایمان
از بدن من ، آن را به هشتاد هزار livres برسد!
در چهار سال دو برابر شده!
هیولا! "او نفس متوقف شد ، سپس از سر گرفت
انرژی --
"من در اطراف من ناگهان تنها افرادی که در leanness من چاق کردن! تاج مکیدن شما را از من در
هر منفذ "همه سکوت.
این یکی از آن متناسب با غضب است که اجازه می دهند البته آنها بود.
وی ادامه داد ، --
"می خواهم که درخواست در لاتین از آقایان از فرانسه تیس است که ما باید
ایجاد آنچه که آنها را به اتهام بزرگ تاج!
اتهامات در سند بسیار!
اتهامات که مچاله شده! آه! آقایان! شما می گویید که ما نه
پادشاه به سلطنت dapifero nullo ، buticulario nullo!
ما به شما اجازه می بینید ، pasque - Dieu! آیا ما به یک پادشاه نیست! "
در اینجا او در آگاهی از قدرت او لبخند زد ، این نرم طنز بد خود را ، و او
تبدیل شده به سمت Flemings --
"آیا شما را ببینید ، گیوم شایعات؟ سرپرست کلید بزرگ ، بزرگ باتلر ،
بزرگ چمبرلین ، seneschal بزرگ کوچکترین نوکر ارزش نیست.
به یاد داشته باشید این ، Coppenole شایعات بی اساس است.
آنها در خدمت هیچ هدف آنها ایستادگی در نتیجه دور بی فایده پادشاه ، آنها پس از تولید
من اثر از چهار مبلغان انجیلی که چهره از ساعت بزرگ را احاطه کرده
Brille فیلیپ کاخ که به تازگی در نو سفارش شده است.
آنها طلایی ، اما آنها می توانم یک ساعت یک را نشان نمی دهد و دست ها می تواند بدون
آنان است. "
او در فکر برای یک لحظه باقی ماند ، و سپس افزود : با تکان دادن سر سن خود را ، --
"هو! هو! توسط Lady ما ، فیلیپ Brille من نیست و من باید بزرگ مطلا نیست
vassals نو.
ادامه ، اولیویه. "فرد را بخواهد او را با این نام تعیین شده ،
مقالات را به دست او صورت گرفت ، و شروع به خواندن با صدای بلند ، --
"آدام زبانه دار ، کارمند از سرپرست از مهر و موم از provostship از پاریس ، برای
نقره ای ، ساخت ، و حکاکی گفت : مهر و موم ، که جدید ساخته شده اند ، زیرا
دیگران قبلی ، به دلیل از خود
قدمت و وضعیت فرسوده خود را ، دیگر نمی تواند به صورت موفقیت آمیزی استفاده می شود ، دوازده
livres parisis.
"گیوم Frere ، از مجموع چهار livres ، چهار ثلث parisis ، برای مشکل خود را
و حقوق و دستمزد ، برای داشتن تغذیه و کبوترها را در دو کبوتر تختخواب تاشو از هتل تغذیه
DES Tournelles ، در طول ماه
ژانویه ، فوریه ، و مارس سال جاری و برای این ، او خداوند با توجه به هفت sextiers
جو. "برای یک راهب درويش و سائل خاکستری برای اعتراف مجرم ،
چهار ثلث parisis. "
پادشاه در سکوت گوش. از زمان به زمان او سرفه و پس از آن او
افزایش جام به لب هایش را و یک پیش نویس را با ادا و اصول را نوشیدند.
"در طول این سال توسط حکم عدالت وجود دارد ، ساخته شده به صدا
ترومپت ، از طریق مربعات پاریس ، پنجاه و شش اعلامیه.
بر روی تنظیم می شود.
"برای داشتن و در مکان هایی خاص جستجو و غارت ، در پاریس و همچنین
در جاهای دیگر ، برای پول گفته می شود در آنجا پنهان ، اما هیچ چیز خداوند یافت شده است :
چهل و پنج livres parisis. "
"از نظر پوشاندن تاج تا از زیرخاک در اوردن اژدهای طلایی شان سویا!" گفت : پادشاه.
"برای داشتن در هتل DES Tournelles شش پانل شیشه سفید را در محل مجموعه ای که در آن
قفس آهن ، ثلث سیزده است ، برای داشتن ساخته شده و به فرمان پادشاه ،
در روز از musters ، چهار سپر
با escutcheons از گفت : آقا ، با garlands از گل سرخ همه چیز در مورد محاصره کردند ،
شش livres ، برای دو آستین جدید به نوعی یل یا نیم تنه های قدیمی پادشاه بیست ، ثلث ، برای یک جعبه
از گریس گریس چکمه پادشاه ،
پانزده منکران ، ثابت به تازگی ساخته شده را به تسلیم خوک سیاه پادشاه ، سی livres
parisis ، بسیاری از پارتیشن ، قطعه هست ، و دام ، درها ، برای حفاظت از شیرها در
سنت پل ، بیست و دو livres. "
لویی یازدهم گفت : "این می شود جانوران عزیز ،". "این مهم نیست ، آن است که شکوه خوب
در یک پادشاه است. شیر بزرگ قرمز که من برای عشق وجود ندارد
راه های لذت بخش خود را.
آیا شما دیده می شود او را ، استاد گیوم؟ شاهزادگان باید از این حیوانات فوق العاده ای داشته باشند ؛
برای ما پادشاهان باید شیرها برای سگ و ببر ما را برای گربه ها ما داشته باشند.
بزرگ befits تاج.
در روز از کافران از مشتری ، هنگامی که مردم ارائه معابد صد
گاو و گوسفند صد ، امپراطوران به صد شیر و یک صد عقاب.
این وحشی و بسیار زیبا بود.
پادشاهان فرانسه همواره roarings دور تاج و تخت خود را داشتند.
با وجود این ، مردم باید این عدالت را به من انجام دهید ، که من پول خرج هنوز کمتر
آن را از آنها انجام داد ، و که من صاحب هستم شکسته نفسی بیشتر از شیر ، خرس ها ، فیل ها ،
و پلنگ.-- برو ، استاد اولیویه.
ما آرزو می گویند در نتیجه زیادی به دوستان فلاندرز ما است. "
گیوم Rym پایین متمایل ، در حالی که Coppenole ، با قیافه های عبوس خود ، به حال هوا را از یکی از
خرس که اعلیحضرت بود صحبت کردن.
پادشاه پرداخت بدون توجه.
او فقط لب های او را به جام غوطه ور ، و او کشمکش نوشیدنی ،
گفت : "Foh! چه معجون ناخوشایندی "، مردی بود که خواندن ادامه داد : --
"برای تغذیه rascally راهزن پیاده ، قفل شده است این شش ماه در سلول کمی از
سلاخ ، تا آن را باید تعیین شود چه چیزی را با او انجام دهید ، شش livres ، چهار ثلث است. "
"که چه؟" را قطع پادشاه "تغذیه آنچه باید به دار آویخته!
Pasque - Dieu! من خواهد داد نه اژدهای طلایی شان سویا بیشتر برای آن
تغذیه.
اولیویه ، به درک در مورد این موضوع با موسیو D' Estouteville به دست بیاید ، و
آماده به من این بسیار شب عروسی از گالانت و چوبه دار.
سر گرفته شود. "
اولیویه علامت با انگشت شست خود را در برابر مقاله از "سرباز rascally پا ،"
تصویب و در.
"Henriet پسرخاله ، مجری کارشناسی ارشد از آثار عدالت در پاریس ، مجموع
شصت ثلث parisis ، به او و monseigneur ارزیابی مقدر شهردار
پاریس ، برای داشتن ، خریداری شده از سوی
sieur کشیش ، یک شمشیر بزرگ گسترده گفت : خدمت به اعدام و سر از تن جدا
افرادی که توسط عدالت را محکوم کرد demerits خود را ، و او همان خداوند ایجاد می شود
با غلاف و با چاشنی زده
چیزهایی به آنها نمیدهد appertaining و خداوند به همین ترتیب ایجاد می شود به repointed و مجموعه در
سفارش شمشیر قدیمی ، خراب و بریده در اجرای عدالت بر روی تبدیل شده بود
Messire لوئیس د لوکزامبورگ ، به عنوان ادامه به طور کامل ظاهر خواهد شد. "
پادشاه قطع کرد : "که کافی است. من اجازه می دهد مجموع با اراده بزرگ خوب است.
اینها هزینه های که من غبطه خوردن نیست.
من آن پول هرگز پشیمان است. ادامه یابد. "
"برای داشتن بیش از یک قفس بزرگ ساخته شده..."
"آه! گفت پادشاه ، بتواند سلاح از صندلی خود را در هر دو دست ، خوب است که من می دانستم که
آمدم اینجا به این باستیل برای برخی از هدف.
نگه دارید ، استاد اولیویه ؛ من تمایل به دیدن که قفس خودم.
شما باید هزینه به عنوان خوانده شده در حالی که من آن را آزمایش.
اقایان Flemings ، می آیند و این را ببینید ؛ 'TIS کنجکاو".
سپس او افزایش یافت ، تکیه بر بازوی هم سخن خود را ، نشانه را به مرتب کردن بر اساس
لال که قبل از درب ایستاده بود به او قبل ، به دو Flemings به دنبال او ، و
quitted اتاق.
شرکت سلطنتی ، در درب عقب نشینی استخدام شده بود ، توسط مردان اسلحه ، همه
با آهن ، و صفحات بلند و باریک را تحمل flambeaux لود می شود.
آن را برای برخی از زمان را از طریق درون سیاه چال غم انگیز راهپیمایی ، سوراخ شده با
راه پله ها و راهروها حتی در خیلی از ضخامت دیوارها.
کاپیتان باستیل راهپیمایی در رأس آنها ، و باعث به درها
باز قبل از پادشاه خم و سالمندان ، که سرفه او راه می رفت.
در هر دروازه کوچک ، همه سر به خم شدن ، موظف به جز از خم پیر مرد بودند
دو برابر با بالا رفتن سن.
"HUM" ، بود که او بین لثه او گفت : برای او تا به حال دیگر هر دندان ، "ما در حال حاضر کاملا
آماده شده برای درب مقبره. برای یک درب پایین ، یک رهگذر خم. "
در طول ، پس از گذشت حلقه نهایی ، بنابراین با قفل که به یک چهارم لود شده
یک ساعت برای باز کردن آن لازم بود ، آنها وارد سالن وسیع و بلند پروازانه طاقی شکل ، در
مرکز که آنها می توانند تمایز
نور مشعل ، مکعب توده عظیمی از سنگ تراشی ، آهن ، چوب و.
داخلی توخالی بود.
این یکی از آن دسته از قفس مشهور زندانیان دولت ، که "نامیده می شدند.
دختر کمی از پادشاه است. "
در دیوارهای آن دو یا سه پنجره های کمی وجود دارد که از نزدیک با تنومند trellised
آهن میله ها که شیشه ای قابل رویت نیست.
درب دال مسطح بزرگی از سنگ ، بر روی مقبره بود مرتب کردن بر اساس درب که در خدمت برای
ورودی تنها. تنها در اینجا ، سرنشینان زنده بود.
پادشاه شروع به راه رفتن به آرامی دور عمارت کمی ، بررسی آن را به دقت ،
در حالی که استاد اولیویه ، که او را دنبال کردند ، خواندن با صدای بلند توجه داشته باشید.
"برای داشتن یک قفس بزرگ از چوب از پرتوهای جامد ، چوب و دیوار صفحات ساخته شده ،
اندازه گیری نه پا در طول هشت در وسعت و ارتفاع هفت پا
بین پارتیشن ها ، صاف و
کلمپ با پیچ و مهره های زیادی از آهن ، که در یک محفظه قرار داده شده است واقع شده در یکی از
برج های باستیل سن آنتوان ، که در آن قفس قرار گرفته و بازداشت شده ، توسط
فرمان پادشاه پروردگار ما ، یک زندانی
که قبلا به ساکنان قدیمی ، ضعیف و ناتوان ، و قفس را خراب است.
شده اند وجود دارد در ساخت به کار می گفت که قفس جدید ، نود و شش پرتوهای افقی ، و
پنجاه و دو تیرچه های قائم ، ده بشقاب دیوار سه toises مدت وجود داشته است اشغال شده
نوزده نجاران به بریدن ، کار ، و مناسب
تمام چوب در حیاط از باستیل در طول بیست روز می گویند. "
"قلب بسیار زیبا از بلوط" ، گفت پادشاه ، قابل توجه درودگری با مشت او.
شده اند وجود دارد در این قفس استفاده می شود ، ادامه داد : از سوی دیگر ، "دو صد و
بیست بزرگ پیچ و مهره آهن ، نه پا ، و هشت ، بقیه طول متوسط ،
با rowels ، کلاه و counterbands
appertaining به پیچ گفت ؛ وزن است ، گفت : آهن در مجموع ، سه هزار ، هفت
صد و سی و پنج پوند ، در کنار هشت مربع بزرگ آهن ، خدمت به
ضمیمه قفس گفت : در محل با گیره
و ناخن که در تمام دو صد و هجده پوند وزن ، آهن مقدارش به حساب نمی
trellises برای پنجره اتاق را در آن قفس خداوند شده است قرار می گیرد ،
میله آهن درب قفس و چیزهای دیگر. "
"' تیس مقدار زیادی از آهن ، "گفت : پادشاه ،" حاوی نور از یک روح است. "
"تمام مقادیر را به سیصد و هفده livres ، پنج ثلث ، هفت
منکران است. "" Pasque - Dieu! "گفت پادشاه.
در این سوگند ، که مورد علاقه لویی XI. بود ، برخی به نظر می رسید به در بیدار
درون قفس ، صدای زنجیر شنیده می شد ، گریتینگ روی زمین ، و
صدای ضعیف که به نظر می رسید از آرامگاه صادر شد uplifted.
"سیره! اعلیحضرتا! رحمت! : "یکی که صحبت می کرد در نتیجه می تواند دیده نمی شوند.
"سیصد و هفده livres ، پنج ثلث ، هفت منکران ، تکرار :" لوئیس XI.
صدا از آنجا که از قفس اقدام کرده بود همه حال حاضر یخ زده بود ، حتی
استاد اولیویه خود.
پادشاه به تنهایی به تن هوا را از داشتن آن چیزی نمی دانند.
استاد اولیویه در حکم خود ، خواندن خود را از سر گرفت و اعلیحضرت بطور سرد ادامه داد
بازرسی خود را از قفس.
"علاوه بر این خداوند است وجود دارد به میسون پرداخت می شود که حفره های ساخته شده خداوند در جایی که
به جای شبکه های ویندوز ، و کف اتاق که در قفس است ،
چرا که طبقه می تواند این را پشتیبانی نمی کند
قفس به دلیل وزن آن ، بیست و هفت livres چهارده ثلث parisis. "
صدا شروع به زاری دوباره. "رحمت ، اعلیحضرتا!
من به شما قسم که twas موسیو کاردینال آنژو D' و نه من ، که گناه بود
خیانت. "" میسون bold است! "گفت : پادشاه.
"ادامه ، اولیویه."
اولیویه ادامه داد : -- "به وصال برای قاب پنجره ، تختخواب ،
مدفوع توخالی ، و چیزهای دیگر ، بیست livres ، دو ثلث parisis. "
صدا نیز ادامه داد.
"افسوس ، اعلیحضرتا! شما به من گوش نمی کنم؟ من به شما اعتراض که twas من که نوشت :
ماده به Monseigneur Guyenne ، اما موسیو لو کاردینال Balue. "
"وصال عزیز ،" quoth پادشاه.
"این است که؟" "نه ، سیره.
شیشه گر ، برای پنجره های اتاق ، گفت چهل و شش ثلث ، هشت منکران
parisis. "
"داشتن رحمت ، اعلیحضرتا!
آیا کافی نیست که تمام کالاهای من به قضات من داده می شود ، بشقاب من به موسیو د
Torcy ، کتابخانه من به استاد پیر Doriolle ، پرده نقش دار من به فرماندار
Roussillon
من بی گناه است. من شده اند لرز در قفس آهن
چهارده سال است. رحمت سیره!
شما پاداش خود را در بهشت است. "
"استاد اولیویه ، گفت :" شاه "در کل؟
سیصد شصت و هفت livres ، هشت ثلث ، سه منکران parisis.
"برگشتن کدبانو!" گریه پادشاه.
"این قفس ظالمانه" او این کتاب را از استاد اولیویه را پاره
دست ها ، و مجموعه را به حساب آن خود را بر انگشتان دست او ، بررسی کاغذ و
قفس متناوب.
در همین حال ، زندانی شنیده میشد گریه.
این در تاریکی حزن انگیز بود ، و چهره خود را تبدیل کمرنگ آنها در نگاه
یکدیگر.
"چهارده سال ، اعلیحضرتا! چهارده سال در حال حاضر! پس از ماه
آوریل ، 1469. در نام مادر مقدس خدا ،
سیره ، به من گوش دهید!
در طول تمام این مدت به شما لذت می برد گرمای خورشید است.
باید من ، موجودی ضعیف ، هرگز ناگهان روز؟
مرسی ، اعلیحضرتا!
رقت انگیز! بخشودگی جریمه ، موجب سلطنتی ، این است که
چرخش کنار جریان از خشم است.
آیا عظمت خود را بر این باورند که در ساعت از مرگ از آن خواهد شد علت بزرگ
محتوا برای یک پادشاه هرگز هیچ جرمی بدون مجازات را ترک کرده اند؟
علاوه بر این ، سیره ، من عظمت خود را خیانت نمی twas آنژو موسیو D' و من
بر پای من زنجیره ای بسیار سنگین و یک توپ بزرگ آهن در پایان ، بسیار سنگین تر
از آنچه که باید در دلیل باشد.
EH! اعلیحضرتا! آیا ترحم بر من! "
"اولیویه ،" گریه کینگ ، پرتاب پشت سر او ، "من مشاهده کند که آنها مرا به اتهام
بیست ثلث hogshead برای گچ ، در حالی که آن را ارزش اما دوازده است.
شما ارجاع خواهد داد این حساب. "
او پشت خود را در قفس ، و مجموعه ای از اتاق را ترک.
زندانی بدبخت divined از حذف از مشعل ها و سر و صدا ، این است که
پادشاه عزیمت خود است.
"سیره! سیره! "او در ناامیدی گریه. درب بسته شد دوباره.
او دیگر نمی دیدم هر چیزی ، و تنها خشن شدن صدا از کلید در دست را شنیده ، آواز خواندن در
گوش او این گفته ، --
"ژان Maitre Balue ، سرباز جان فشان لا vue
د eveches SES. موسیو د وردون.
N'en پاس به علاوه سازمان ملل متحد می طوس depeches sont "*.
* استاد ژان Balue دید از bishoprics خود را از دست داده است.
موسیو از وردون
دیگر یک همه آنها کشته شده است.
پادشاه reascended در سکوت به عقب نشینی خود را ، و مجموعه خود را به او پس از
وحشت توسط آخرین پست ها از مرد محکوم شده است.
همه در یک بار اعلیحضرت تبدیل به فرماندار باستیل ، --
"با راه ، گفت :" او "آنجا بود در آن قفس نیست؟"
"Pardieu ، بله اعلیحضرتا!" فرماندار پاسخ ، شگفت زده در برابر این سؤال است.
و بود که آن را؟ "" موسیو اسقف وردون است. "
پادشاه می دانست این بهتر از هر کس دیگر است.
اما این شیدایی او بود.
"آه! گفت که او ، با هوای بی گناه از فکر آن را برای اولین بار ،
"گیوم د Harancourt ، دوست موسیو Balue کاردینال.
شیطان خوب از یک اسقف! "
و در پایان از چند لحظه ، درب از عقب نشینی دوباره باز کرده بود ، و سپس
بسته بر پنج شخصیت آنها به خواننده در ابتدای این دیده می شود
فصل ، و مکان خود را از سر گرفت ،
خود زمزمه مکالمات و نگرش آنها است.
در طول غیبت پادشاه ، despatches چند روی میز او قرار داده شده بود ،
و او را شکست مهر و موم خود را.
سپس او شروع به آنها را بخوانند بی درنگ ، یکی پس از دیگری ، نشانه ای به استاد
اولیویه که به نظر می رسد ورزش دفتر وزیر ، قلم را ، و بدون
برقراری ارتباط به او محتویات
despatches ، او شروع به در صدای کم ، ارسال پاسخ را ندارید که دومی نوشته دیکته ،
در زانو خود را در نگرش ناخوشایند قبل از جدول.
گیوم Rym در سازمان دیده بان.
پادشاه سخن گفت تا پایین که Flemings شنیده ام ، چیزی از دیکته خود را ، به جز برخی از
فرستادن اسکرپ جدا شده و به جای ناخوانا ، از جمله ، --
"برای حفظ اماکن بارور توسط تجاری ، و استریل شده توسط
....-- تولید کننده نشان می دهد که اربابان انگلیسی بمباران چهار ، لندن ، برابانت ، Bourg
EN - Bresse ، سنت عمر....-- توپخانه است
علت جنگ که ساخته شده بیشتر عاقلانه در حال حاضر....-- برای موسیو د Bressuire ما
دوست....-- ارتش بدون ادای احترام می شود می تواند حفظ ، و غیره "
هنگامی که او صدای خود را ، --
"Pasque Dieu. موسیو شاه مهر و موم سیسیل او
حروف را با موم زرد ، مثل یک پادشاه فرانسه است.
شاید ما در اشتباه به اجازه او را تا به انجام است.
پسر عموی عادلانه من از کبود بدون یاطاقان ¬ های زرهی با زمینه قرمز اعطا شده است.
عظمت خانه توسط یکپارچگی prerogatives مطمئن باشند.
توجه داشته باشید این ، دوست اولیویه "دوباره ، --
"آه! ! گفت : "او ،" پیام بلند!
چه doth برادر امپراتور ادعا؟ "
و در حال اجرا چشم خود را طی نامه رسمی و شکستن خواندن خود را با صوت :
"مسلما! آلمانی ها به قدری بزرگ و قدرتمند است ، آن است که به سختی معتبر -- اما
اجازه دهید ما این ضرب المثل قدیمی را فراموش نکنید : '
بهترین شهرستان فلاندر است ؛ بهترین قلمرو دوک ، میلان ، بهترین پادشاهی ، فرانسه
آیا این چنین است ، اقایان Flemings نیست؟ "این Coppenole تعظیمی در زمان شرکت با
گیوم Rym.
میهن پرستی hosier بود tickled. فرستا دن گذشته ساخته شده لوئیس XI. اخم.
"این چیست؟" او گفت : "شکایات و عارضه یابی در مقابل پادگان ما در
Picardy!
اولیویه ، با سعی و کوشش به M. مارشال د Rouault بنویسید : -- این نظم و انضباط است
آرام است.
که ژاندارم از نیروهای متصل نشدهاست ، اشراف فئودال ، آزاد
کمانداران ، و سوئیس تحمیل شر نامحدود را در rustics.-- که ارتش ،
با آنچه که در محتوای آن ندارد
خانه rustics ، آنها را با ضربات خشونت چماق یا شلاق برای رفتن محدود
و شراب ، ادویه جات ترشی جات ، و سایر چیزهای غیر منطقی در شهر.-- که
مسیو پادشاه می داند.
این که ما تعهد برای محافظت از مردم ما در برابر ناراحتی ، larcenies و
غارت.-- که چنین اراده ما ، بانوی ما -- که علاوه بر این ، آن را مناسب ما نیست
که هر نقب زن ، باربر ، و یا هر سرباز
ادم پست و رذل باید مانند یک شاهزاده ، در مخملی ، پارچه از ابریشم ، و حلقه های طلا ملبس.--
که این vanities نفرت به خدا.-- که ما ، آقایان هستند ، محتوا
خود را با نوعی یل یا نیم تنه از پارچه در
شانزده ثلث ELL ، پاریس.-- که اقایان اردوگاه پیروان بسیار می تواند به خوبی
پایین آمدن از آن ، همچنین.-- فرماندهی و مقدر.-- موسیو د Rouault ، ما
دوست.-- خوب است. "
او این نامه را دیکته با صدای بلند ، در تن شرکت ، و در پرشهای.
در لحظه ای که او آن را به پایان رسید ، باز شد و به تصویب به یک شخصیت جدید ،
که خود را به محفظه رسوب ، گریه در affright ، --
"سیره! اعلیحضرتا! ایجاد اغتشاش از مردم در پاریس وجود دارد! "
صورت قبر لویی یازدهم قرارداد ، اما همه که احساسات خود را قابل مشاهده بود درگذشت
مانند یک فلش از رعد و برق.
او خود را کنترل و گفت : با شدت آرام ، --
"شایعات بی اساس ژاک ، شما وارد بسیار به طور ناگهانی!" "سیره! اعلیحضرتا! شورش وجود دارد! "تکرار
شایعات ژاک نفس نفس زنان.
شاه ، که به حال افزایش یافته است ، او را درک تقریبا توسط بازو ، و در گوش او گفت ، در
چنین شیوه ای را به توسط او را شنیده ، به تنهایی ، با خشم متمرکز و جانبی
نگاهی به Flemings ، --
زبان خود را نگه دارید! و یا کم صحبت می کنند! "
جدید را درک و در یک تن کم شروع به دادن یک حساب خیلی وحشتزده ،
که شاه گوش با آرامش ، در حالی که گیوم Rym به نام توجه Coppenole
به صورت و لباس از ورود جدید ،
به راهب باردار خود ، (caputia fourrata) ، کیپ کوتاه خود را ، (epitogia curta) ، لباس بلند و گشاد خود را از
مخمل سیاه و سفید ، که قرار دادی یک رئیس جمهور دادگاه از حساب است.
به سختی این شخصیت داده شده تا به حال پادشاه برخی توضیحات ، زمانی که لوئیس XI.
بانگ زد ، سرشار را به یک خنده ، -- "در حقیقت؟
، Coictier شایعات صحبت با صدای بلند!
تماس وجود دارد را برای شما به بحث بسیار پائین است؟ knoweth بانوی ما که هیچ چیز ما پنهان
از دوستان خوب ما Flemings. "" اما اعلیحضرتا... "
"صحبت می کنند با صدای بلند!"
Coictier شایعات گنگ با تعجب ، شگفت زده شدم.
بنابراین ، پادشاه را از سر گرفت -- "صحبت آقا ، -- اغتشاش در میان louts خوب ما وجود دارد
شهر پاریس؟
"بله ، اعلیحضرتا." "که در حال حرکت است به شما می گویند ، در برابر
آقا امین صلح یا قاضی Palais - DE - عدالت؟ "
"بنابراین به نظر می رسد ، گفت :" شایعات بی اساس ، که هنوز stammered ، کاملا شگفت زده شده توسط ناگهانی
و تغییر غیر قابل توضیح بود که تنها در افکار شاه گرفته شده است.
لویی یازدهم ادامه داد : "از کجا دیده بان دیدار با اراذل و اوباش است؟"
"راهپیمایی از Truanderie بزرگ ، به سمت Pont - AUX - Changeurs.
آشنا شدم که خودم را که من در اینجا راه من بود ، به اطاعت از دستورات اعلیحضرت.
من شنیده ام برخی از آنها فریاد می زدند : "! مرگ بر مدیر تصفیه از قصر' "
"و شکایات آنها را در برابر امین صلح یا قاضی؟"
"آه! شایعات ژاک گفت ،" چون او پروردگار خود را. "
"واقعا؟"
"بله ، سیره. آنها هستند knaves از Cour - DES معجزات -.
شکایت آنها شده اند این در حالی است طولانی ، امین صلح یا قاضی ، که vassals هستند.
آنها نمی خواهند به او یا به عنوان قاضی و یا به عنوان voyer مشخص شده است؟ "
"بله ، قطعا!" پادشاه را با یک لبخند از satis جناح که او در کوشید retorted
بیهوده برای پنهان کردن است.
"در دادخواست خود به مجلس ، آنها ادعا می کنند ، اما دو استاد است.
عظمت و خداوند خود شیطان است که ، به اعتقاد من. "
"EH! EH! "گفت : پادشاه.
او در اثر مالش دست خود ، او را با آن نشاط به سمت داخل که باعث می لقاء خندید
پرتو ، او قادر به فریب دادن ، شادی اش را ، اگر چه او در لحظات به تلاش
آهنگسازی خودش.
هیچ کس آن را در حداقل درک ، و نه حتی استاد اولیویه.
او برای یک لحظه سکوت باقی ماند ، با هوا اندیشمندانه اما رضایت.
"آیا آنها در مدیریت این کار کمک می کند؟" او به طور ناگهانی و پرسش است.
"بله ، مطمئنا ، سیره ،" پاسخ به شایعات ژاک.
"چند؟" "شش هزار نفر حداقل."
پادشاه نمی تواند خودداری از گفت : "خوب" او ، رفت --
"آیا آنها مسلحانه؟" "با scythes ، پیکس ، hackbuts ، pickaxes.
همه نوع از سلاح های بسیار خشونت آمیز است. "
پادشاه در دست کم مختل شده توسط این لیست ظاهر می شود نیست.
ژاک در نظر گرفته آن را وظیفه خود را به اضافه کنید ، -- "اگر عظمت خود را به نشانی ارسال کنید فوری
کمک برای رهایی از پریشانی به مدیر تصفیه ، او از دست داده است. "
ما ارسال خواهد کرد ، گفت : "پادشاه با هوا جدیت کاذب است.
"این خوب است. مطمئنا ما ارسال کنید.
موسیو امین صلح یا قاضی دوست ما است.
شش هزار! آنها scamps ناامید هستند!
جسارت آنها شگفت انگیزی است ، و ما تا حد زیادی به آن غضبناک است.
اما ما تنها چند مردم در مورد ما را به شب.
به فردا صبح وقت کافی خواهد بود. "
شایعات ژاک گفت : "بلافاصله ، اعلیحضرتا! وجود خواهد داشت هم به گونی مباشرت
امتیاز بار ، به نقض seignory ، امین صلح یا قاضی آویزان.
برای خاطر خدا ، سیره! ارسال قبل از به فردا صبح. "
پادشاه نگاه او را به صورت کامل. "من به شما گفته تا فردا صبح."
این یکی از کسانی که به نظر می رسد که پاسخ نمی شد.
بعد از یک سکوت ، لوئیس XI. افزایش صدای او یک بار دیگر ، --
شما باید که به شایعات بی اساس ژاک ، می دانم.
چه بود -- او خود را اصلاح.
صلاحیت این دادگاه ها فئودالی امین صلح یا قاضی چیست؟ "
"سیره ، نگهبان دژ سلطنتی از قصر Calendre RUE تا آنجا که د RUE
L' Herberie ، محل سنت میشل ، و محلات vulgarly به عنوان Mureaux شناخته شده ،
واقع در نزدیکی کلیسای برگشتن - کدبانو DES
شانزه (در اینجا لویی یازدهم به اهتزاز در لبه کلاه خود) ، هتل ها که سیزده شماره ،
به علاوه معجزات Cour DES ، علاوه Maladerie Banlieue نامیده می شود ، به علاوه
بزرگراه کل که در آن شروع می شود
Maladerie و به پایان می رسد در فرانسوی Saint Porte ژاک.
او از این مکان غواصان voyer ، بالا ، متوسط ، و پایین ، justiciary ، پر است
آقا. "
برکت دهد به من! "گفت : پادشاه ، خارش گوش چپ خود را با دست راست خود" است که باعث
خوب کمی از شهرستان من! آه! آقا امین صلح یا قاضی شاه از همه بود
که. "
این بار او خود را صحیح نیست. وی ادامه داد dreamily ، و به عنوان اینکه
گفتگو با خود ، -- "بسیار خوب است ، آقا امین صلح یا قاضی!
شما وجود دارد بین دندان های خود را به یک قطعه زیبا از پاریس ما است. "
همه در یک بار او را شکست انفجاری ، "Pasque - Dieu!
مردم چه کسانی هستند که ادعا می شود voyers ، justiciaries ، اربابان و کارشناسی ارشد
دامنه های ما؟ که tollgates خود را در پایان هر زمینه؟ چوبه دار خود را و
جلاد خود را در هر جاده متقابل در میان مردم ما؟
به طوری که یونان بر این باور بودند که او تا به حال به خدایان به عنوان بسیاری به عنوان چشمه وجود دارد ، و
فارسی به عنوان بسیاری از او مشهود ستاره ها ، شمارش فرانسوی به عنوان بسیاری از پادشاهان به عنوان او را می بیند
gibbets!
Pardieu! 'TIS چیز بد ، و سردرگمی از آن
displeases من.
من تا حد زیادی باید بدانند که آیا آن رحمت خدا است که باید وجود داشته باشد در
پاریس پروردگار نسبت به هر پادشاه ، هر قاضی دیگر از پارلمان ما ، هر نوع دیگر
امپراتور از خودمان در این امپراطوری!
با ایمان از روح من! روز مطمئنا باید زمانی که باید وجود داشته باشد وجود دارد در می آیند
فرانسه اما یک شاه ، یک خداوند ، یک قاضی ، یک جلاد است در بهشت وجود دارد ، اما
یک خدا! "
او کلاه خود را برداشته دوباره ، و ادامه داد ، هنوز هم dreamily ، با هوا و لهجه
یک شکارچی که در بسته خود را تشویق hounds : "خوب ، مردم من! شجاعانه انجام می شود!
شکستن این اربابان دروغین! انجام وظیفه خود را! در
آنها! را در آنها! غارت آنها را! آنها را! گونی آنها!...
آه! شما می خواهید به پادشاهان ، messeigneurs؟ ، مردم من! "
در اینجا او خود را قطع کرد به طور ناگهانی ، کمی لب هایش را به عنوان اینکه به فکر خود را
که در حال حاضر نیمی از فرار ، چشم ها پر سر و صدا خود را به نوبه خود در هر یک از پنج خم
که او را محاصره کردند ، و ناگهان
بتواند کلاه خود را با هر دو دست و خیره کامل در آن ، او به آن گفت : "آه!
من به شما اگر شما می دانستید آنچه وجود دارد در سر من بود سوزاند. "
سپس ریخته گری در مورد او یک بار دیگر نگاه محتاط و مضطرب از روباه دوباره
وارد سوراخ او ، -- "مهم نیست که! ما مسیو کمک برای رهایی از پریشانی
امین صلح یا قاضی.
متاسفانه ، اما نیروهای چند در لحظه حاضر ، در برابر آنقدر بزرگ
مردم. ما باید تا به - فردا صبر کنید.
منظور خواهد شد را به این شهر منتقل شده و هر کسی است که گرفتار شده است خواهد شد
بلافاصله قطع کرد. "
"به هر حال ، سیره ، گفت :" Coictier شایعات بی اساس ، "من تا به حال فراموش کرده است که در اولین
اضطراب ، دیده بان دو دول عقبمانده گروه را ضبط کرده است.
اگر عظمت خود را به دیدن این افراد تمایلات آنها در اینجا. "
"اگر من تمایل به آنها را ببینید!" گریه پادشاه. "چه!
Pasque - Dieu!
شما فراموش کرده ام چیزی شبیه آن! اجرای سریع ، به شما ، اولیویه!
برو ، به دنبال آنها! "
استاد اولیویه quitted اتاق و لحظه ای بعد با بازگشت این دو
زندانیان ، احاطه شده توسط کمانداران از سپاه پاسداران است.
اولین درشت ، صورت ساده لوحانه ، مست و شگفت زده شده بودم.
او در ژنده پوش لباس بود ، و با یک زانو خم و کشیدن پای او راه می رفت.
دوم قیافه رنگ پریده و لبخند بر لب داشتند ، که با آن به خواننده است
قبلا آشنا می شود.
پادشاه آنها را برای یک لحظه بدون uttering کلمه مورد مطالعه ، پس از آن پرداختن به اول
یکی به طور ناگهانی -- "نام شما چیست؟"
"Pincebourde Gieffroy."
"تجارت شما." "رانده است."
"آنچه قصد دارید در این فتنه لعنتی؟"
مطرود خیره در پادشاه ، و وضع روانیش سلاح خود را با هوا احمق.
او یکی از کسانی که سر ناشیانه شکل که در آن هوش از حد در آن
سهولت به عنوان نور در زیر آتش خاموش کن.
"من می دانم ، گفت :" او. "آنها رفت ، من رفتم."
"شما رفتن نبودند به outrageously پروردگارت ، امین صلح یا قاضی از حمله و غارت
کاخ؟ "
"من می دانم که آنها را به چیزی از یک است.
این تمام شده است. "
یک سرباز با اشاره به پادشاه billhook است که او در فرد مصادره شده بود
خانه بدوش است. "آیا شما می شناسید ، این سلاح؟" خواستار
پادشاه.
بله ؛ 'TIS billhook من ؛ من تاک ، میز کشودار واینه دار."
و آیا این مرد را شما می شناسید ، به عنوان همراه خود را؟ "افزود : لویی یازدهم ، با اشاره به
زندانی دیگر.
"نه ، من او را نمی دانم."
که انجام خواهد داد ، گفت : پادشاه ، و نشانه با انگشت او را به سکوت
شخصیت که در کنار درب حرکت ایستاد ، که ما آنها را قبلا به نام
توجه خواننده را.
"شایعات بی اساس تریستان ، در اینجا برای شما یک مرد است." تریستان L' هرمیت متمایل است.
او نظم را در یک صدای کم به دو کمانداران ، که منجر به دور خانه بدوش فقیر داد.
در این میان ، شاه در زندان دوم بود که عرق در نزدیک شدن به حال
بزرگ قطره : "نام شما؟" و "سیره ، پیر Gringoire".
"تجارت شما؟"
"فیلسوف ، سیره است." "چگونه شما به خودتان اجازه ، پست و حقیر ، برای رفتن
و دوست ما ، آقا امین صلح یا قاضی از قصر است ، و آنچه را که شما را به محاصره
می گویند در مورد این بی قراری محبوب؟ "
"سیره ، من تا به حال چیزی برای انجام با آن است." "بیا ، در حال حاضر! شما بدبخت حرف نشنو ، شما نمی
توسط دیده بان در آن شرکت بد توقیف؟ "
"نه ، پدر ، یک اشتباه وجود دارد.
'تیس مرگ و میر است. من را به تراژدی.
سیره ، من درخواست کردن التماس کردن و عظمت خود را به من گوش.
من شاعر هستم.
'تیس راه سودایی مردان حرفه ای من به پرسه زدن در خیابان های شب.
من عبور وجود دارد. این فرصت صرف شده است.
من به ناحق دستگیر شده بود ، من بی گناه از این جوش وخروش مدنی.
عظمت خود را می بیند که خانه بدوش من به رسمیت نمی شناسد.
عظمت خود را به التماس کردن من -- "
زبان خود را نگه دارید! گفت : پادشاه ، بین دو پرستوها از گندم پوست کنده اش.
"شما تقسیم سر ما!" تریستان L' هرمیت پیشرفته و با اشاره به
Gringoire ، --
"سیره ، می تواند این یکی از به دار آویخته شد نیز؟" این اولین کلمه است که او بود
زبان آمده است. "Phew!" پاسخ داد : پادشاه ، "من می بینم
اعتراض. "
"من می بینم عالی! گفت :" Gringoire. در آن لحظه ، فیلسوف ما بود سبزتر
از زیتون.
او از پادشاه قیافه سرد و بی تفاوت درک که دیگر وجود دارد
منابع نسبت به چیزی بسیار احساساتی است ، و او خود را در پای لویی یازدهم پرت.
exclaiming ، با حرکات و اشارات ناامیدی : --
"سیره! تمکین کردن عظمت خود را به من بشنوند. سیره! شکستن بیش از آنقدر کوچک در تندر
چیزی به نام خودم. رعد و برق بزرگ خدا doth بمباران
کاهو.
سیره ، شما یک اوت و بسیار نیرومند پادشاه ؛ از روی ترحم روی یک مرد فقیر ، که
صادقانه ، و که پیدا کردن آن مشکل تر به هم بزنید تا شورش از یک کیک
از یخ به بیرون دادن یک جرقه!
بسیار بخشنده اعلیحضرتا ، محبت موجب شیر و پادشاه است.
افسوس! دقت زیاد تنها سبب ایجاد وحشت در ذهن ، gusts تند و شدید باد شمال نمی
مسافر را دراز کنار پنهان سازی خود را ، خورشید ، اهدای اشعه خود را کم کم ،
گرم او را در راه به طوری که او را به پیراهن خود نوار.
سیره ، شما خورشید هستند.
من به شما اعتراض ، حاکمیت پروردگار من و استاد ، که من مطرود نیست ، دزد ،
و عضو نظم. شورش و یاغیگری متعلق به نه
ساز و برگ آپولو.
من مرد هستم تا خودم را به آن دسته از ابرها که شکستن را به فتنه جفتک پرانی
سر و صدا. من رعیت وفادار و عظمت خود را است.
همان که حسادت که cherisheth شوهر برای افتخار همسرش ،
خشم که پسر خداوند برای عشق از پدرش ، رعیت خوب باید احساس
برای شکوه پادشاه خود ، او باید کاج
دور تعصب و غیرت از این خانه ، برای تعریف از خدمات خود را.
هر اشتیاق دیگری که باید به حمل و نقل به او خواهد بود ، اما جنون.
این سیره ، کلمات قصار من از دولت : پس درباره من قضاوت نکن به فتنه و
thieving حقه بازی به دلیل پوشاک در آرنج فرسوده.
اگر شما به من رحمت ، سیره گرانت ، من آن را می پوشند در زانو در دعا به خدا
برای شما شب و صبح! افسوس!
من بسیار ثروتمند هستم ، 'TIS درست است.
من حتی به جای فقیر است. اما باطل در آن حساب نیست.
این تقصیر من نیست.
هر knoweth که ثروت عظیم این است که نمی شود از ادبیات کشیده شده ، و کسانی که
که در کتاب خوب همیشه نیست که یک آتش سوزی بزرگ در فصل زمستان.
تجارت مدافع taketh تمام دانه و کاه leaveth تنها به
حرفه های علمی.
چهل ضرب المثل بسیار عالی در اطراف عبا حفره زده ، وجود دارد
اوه ، اعلیحضرتا! عفو تنها نور است که می تواند داخل آنقدر بزرگ روشنگری است
روح. عفو beareth مشعل قبل از همه
فضائل دیگر.
بدون آن هستند اما مردان کور groping بعد از خدا در تاریکی.
شفقت ، که همان عفو ، causeth عشق به افراد ،
که قوی ترین محافظ به یک شاهزاده است.
آنچه مهم به عظمت خود را ، که dazzles همه چهره ها ، اگر یک مرد فقیر وجود دارد
بیشتر بر روی زمین ، یک فیلسوف فقیر بیگناه spluttering در میان سایه ها از فاجعه ،
با جیب خالی رساتر به گوش میرسد که در برابر شکم توخالی خود؟
علاوه بر این ، سیره ، من یک مرد هستم از حروف است. پادشاهان بزرگ را مروارید تاج خود را
محافظت از نامه.
هرکول عنوان از Musagetes عار نیست.
ماتیاس Corvin ژان د Monroyal ، به زیور ریاضیات طرفدار.
در حال حاضر ، 'TIS راه بیمار برای محافظت از نامه به چسبیدن به مردان از حروف است.
چه لکه ایست بر الکساندر اگر او Aristoteles آویزان کرده بود!
این عمل خواهد بود پچ کمی بر روی صورت از شهرت خود را به آن زینت دادن ، اما
زخم بسیار بدخیم آن را خراب کردن. سیره!
من ساخته شده epithalamium بسیار مناسب برای دختر خانم از فلاندر و Monseigneur
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه بسیار اوت. که ادم فتنه انگیز شورش نمی باشد.
عظمت خود را می بیند که من یک نویسنده بد از هیچ شهرت نیست ، که من را مطالعه کرده اند
خوبی به خوبی ، و که من خیلی به فصاحت طبیعی دارای.
رحمت بر من ، اعلیحضرتا!
با این کار شما یک سند متعارف وخوش زبان درپیش زنان به بانوی ما ، انجام و به شما قسم که من
تا حد زیادی در این ایده از به دار آویخته شدن وحشت زده! "
بنابراین گفت : Gringoire ناراضی بوسید دمپایی شاه و گیوم Rym گفت :
در یک تن کم Coppenole : "او به خوبی doth خود را بر روی زمین کشیدن.
پادشاهان مانند مشتری کرت هستند ، آنها را گوش تنها در پای خود بایستند. "
و بدون مشکل خود را در مورد مشتری کرت ، hosier پاسخ با
لبخند سنگین ، و چشم خود را بر روی Gringoire ثابت : "آه! که آن را دقیقا!
من به نظر می رسد به گوش صدراعظم Hugonet رحمت ولع مصرف از من است. "
هنگامی که Gringoire متوقف شد در گذشته ، کاملا خارج از نفس ، او سرش را بلند کرد tremblingly
نسبت به پادشاه ، که در خاراندن یک نقطه از روی زانوی او درگیر شد
تنبان را با انگشت و ناخن خود سپس خود را
عظمت شروع به نوشیدن از جام از گندم پوست کنده.
اما او به زبان آمده نه یک کلمه ، و این Gringoire سکوت شکنجه است.
در گذشته شاه به او نگاه.
"در اینجا bawler وحشتناک!" گفت ، او. سپس تبدیل به تریستان L' هرمیت ، "بالی!
به او اجازه دهید! "Gringoire سقوط به عقب ، کاملا
thunderstruck با شادی.
"آزادی!" growled تریستان "Doth اعلیحضرت مایل به وی را بازداشت
در حالی که کمی در قفس؟ "
"شایعه" retorted لوئی یازدهم ، "فکر می کنید که TIS برای پرندگان این پر که ما
موجب به قفس در سه صد و شصت و هفت livres ، هشت sous ، سه ساخته شده
منکران هر کدام؟
انتشار او را در یک بار ، حرف نشنو (لوئیس XI. علاقه این کلمه که تشکیل شد ، با
Pasque Dieu ، پایه و اساس از شوخ بودن او) ، و او را با بوفه. "
"Ugh!" گریه Gringoire ، "پادشاه بزرگ است!"
و از ترس منظور مقابله با ، او به سمت درب عجله ، که تریستان افتتاح شد
او را با لطف بسیار بد.
سربازان اتاق با او چپ ، سوق دادن او را قبل از آنها با thwacks تنومند ،
که Gringoire با مته سوراخ مانند یک فیلسوف واقعی stoical.
طنز خوب پادشاه از زمان شورش علیه مدیر تصفیه شده بود اعلام کرد
او ، خود را آشکار در هر راه ساخته شده است. این عفو غیرمعتاد هیچ نشانه ای کوچک بود
آن.
تریستان L' هرمیت در گوشه اش نگاه عبوس را از یک سگ که استخوان تا به حال عینک
ربوده دور از او.