Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 9
دو محل خالی
تنظیم اتوبوس در گوشه ای از حضرت مریم مقدس تبر، و اعتماد به پاهای خود را
و او را با چوب زیر بغل راه رفتن چوب در داخل حوزه خود، خیاط زنانه عروسک اقدام به
محل کسب و کار از Pubsey و شرکت
آفتابی و آرام وجود دارد خارج، و سایه و آرام داخلی است.
پنهان کردن خود در ورودی خارج از درب شیشه ای، او می تواند از آن پست را ببینید
مشاهده پیر مرد عینک خود را به نوشتن در روی میز کار خود نشسته است.
"هو کردن! 'گریه خیاط زنانه، ظاهر در سر او در شیشه ای درب.
آقای ولف در صفحه اصلی 'پیر مرد در زمان شیشه های خود را خاموش، و
ملایم گذاشته آنها را در کنار او.
آه جنی است، آن را به شما؟ من فکر کردم تو به من داده بود.
و من گرگ خیانتکار از جنگل از دست داده بودند، او پاسخ داد، اما،
نام گذار بچه، آن را به من حمله شما آمده اند.
من کاملا مطمئن نیست، چرا که گرگ و شما تغییر فرم است.
من می خواهم به شما یک یا دو سوال بپرسید، برای پیدا کردن که آیا شما واقعا مادر تعمیدی
یا واقعا گرگ.
من؟ "بله، جنی، بله.
اما Riah نگاه به سمت درب، تا اگر او فکر اصلی او وجود دارد ممکن است به نظر می رسد،
unseasonably.
خانم جنی گفت: "اگر شما ترس از روباه، '،' ممکن است شما در حال حاضر اخراج
انتظارات از دیدن که حیوانی. او خود را نشان نمی دهند در خارج از کشور، برای بسیاری از
در روز است. '
"شما چه معنی، کودک من؟
منظور من، نام گذار بچه، خانم رن در جواب، نشستن در کنار یهودی، که روباه
گرفتار شلاق معروف است، و اگر پوست و استخوان خود را سوزش نیست.
درد، و smarting در این حال
فوری، بدون روباه همیشه سوزش، درد، و هوشمند.
علاوه بر این خانم جنی در رابطه با آنچه در آلبانی منتقل آمده بود، حذف چند
دانه فلفل.
در حال حاضر، نام گذار بچه، او رفت، من به خصوص به شما بپرسید چه گرفته است
قرار در اینجا، از آنجا که من گرگ را ترک کرد؟ از آنجا که من یک ایده در مورد اندازه
سنگ مرمر، نورد در مورد در سر کوچک من.
اولین و مهمترین، شما Pubsey و شرکت، و یا شما هم؟
پس حرف جدی شما و افتخار است. پیر مرد سرش را تکان داد.
ثانیا، Fledgeby Pubsey و شرکت هر دو؟
پیر مرد جواب داد: با اشاره تمایلی است. ایده من، بانگ زد: خانم رن، در حال حاضر
در مورد اندازه پرتقال است.
اما قبل از آن بزرگتر می شود، خوش آمدید، عزیز مادر تعمیدی!
مخلوق کوچک، سلاح های خود را در مورد گردن پیر مرد با earnestness بزرگ چین دار،
و او را بوسید.
"من متواضعانه خواهش بخشش خود را، مادر خوانده روحانی. من واقعا پوزش می طلبیم.
من باید به ایمان بیشتری را در شما تا به حال. اما آنچه می توانم فرض کنید زمانی که شما گفت:
هیچ چیزی برای خودتان، شما می دانید؟
من معنی نیست که برای ارائه به عنوان یک توجیه است، اما گمان می کنم،
او گفت: هنگامی که شما یک حزب ساکت و آروم به همه؟
این بد نگاه بود و اکنون آن را نداشت:؟
خیلی بد به نظر می رسید، جنی، 'پاسخ پیر مرد با گرانش، که من
فورا به شما چه تاثیر آن را بر من ساخته است.
من نفرت را در چشمان من خود بود.
من به خودم نفرت بود، در حال به بدهکار و به شما بسیار نفرت انگیز است.
اما بیش از آن و بدتر از آن، و به تصویب دور و گسترده ای فراتر از
خودم - من انعکاس آن شب، نشسته به تنهایی در باغ بر روی بام خانه، که من
شد انجام این کار بی احترامی به مذهب باستانی و نژاد من.
من منعکس شده است - به وضوح برای اولین بار منعکس شده - که در خم شدن گردن من به
یوغ من مایل به پوشیدن لباس، خم شدن گردن تمایلی از همه مردم یهودی است.
برای آن است که در کشورهای مسیحی، نه، با یهودیان با سایر مردم است.
مردان می گویند، این یونانی بد است، اما یونانیان خوب وجود دارد.
این ترک بد است، اما ترک ها خوب وجود دارد.
اما نه با یهودیان.
مردان به راحتی در میان ما به اندازه کافی - در میان چه مردم بد خود را به راحتی نمی
یافت شد - اما آنها را بدتر از ما به عنوان نمونه از بهترین آنها را به پایین ترین
از ما به عنوان ارائه بالاترین "همه یهودیان به طور یکسان" و آنها می گویند
اگر چه محتوا به انجام این کار در اینجا بود، چرا که من سپاسگزار برای گذشته بود و
نیاز کمی از پول در حال حاضر، من یک مسیحی بوده است، من می توانم آن را انجام داده،
به خطر انداختن هیچ کس جز خود فردی من است.
اما انجام آن را به عنوان یک یهودی، من نمی تواند را انتخاب کنید اما سازش یهودی را از تمام شرایط
و همه کشور است. کمی سخت است بر ما، اما از آن است که
حقیقت است.
من که تمام مردم ما آن را به یاد! گرچه من کمی راست می گویند،
دیدن که من خیلی دیر به خانه آمد.
خیاط زنانه عروسک نشسته برگزاری پیر مرد با دست، و به دنبال روی ملاحظه
در چهره اش. بنابراین من منعکس شده است، من می گویم، نشسته که
شب در باغ بر روی بام خانه.
و عبور از صحنه های دردناک آن روز در بررسی قبل از من چند بار، من همیشه
دیدم که نجیب زاده فقیر معتقد است که داستان به آسانی، چون من یکی از
یهودیان - که شما معتقد است که داستان به آسانی،
فرزند من، چون من یکی از یهودیان بود - که داستان خود را برای اولین بار به
اختراع مبتکر از آن، چون من یکی از یهودیان بود.
این نتیجه پس از من به شما سه نفر قبل از من بود، چهره به چهره بود، و دیدن
چیزی که به وضوح بر تئاتر ارائه شده است.
برای چه من درک که تعهد بر من به ترک این سرویس است.
اما جنی، عزیز من، گفت: Riah، شکسته، من قول داده است که شما باید دنبال
سوالات خود را، و من آنها را مانع.
در مقابل، نام گذار بچه، نظر من است که به عنوان بزرگ در حال حاضر به عنوان کدو تنبل - و شما می دانید چه
کدو تنبل است، نه؟ بنابراین شما به توجه داشته باشید که شما قرار بود؟
آیا که می آیند بعد خانم جنی با یک نگاه با توجه به نزدیک پرسید.
"من نامه ای به استاد من indited. بله. که اثر.
و گفت: سوزش، پرت درد جیغ، خارش دقیق؟ خواسته دوشیزه
رن با لذت غیر قابل بیان در سخن گفتن از این عناوین بزرگوار و در
خاطراتی از فلفل.
او به من برگزار شد، به ماه های معینی از خدمت، که مدت قانونی خود را اطلاع بودند.
آنها منقضی تا فردا.
پس از انقضای خود را - قبل از نه - من به خودم حق مجموعه ای با من به معنای
سیندرلا. '
ایده من خیلی بسیار زیاد در حال حاضر، 'گریه خانم رن، clasping معابد خود را، که من
سر آن را نگه دارید! گوش، نام گذار بچه، من می خواهم به تفصیل شرح دادن.
چشم های کوچک (که جیغ و خارش دقیق) مدیون شما کینه سنگین برای رفتن است.
چشمان کوچک کست در مورد چگونه به بهترین وجه به شما پرداخت.
چشمان کوچک فکر می کند لیز.
چشمان کوچک به خود می گوید، "من پیدا کردن جایی که او آن دختر را قرار داده است، و من
راز خود را به خاطر آن عزیز را به او خیانت
شاید چشم های کوچک فکر می کند، "من عشق به خودم او را بیش از حد" اما من نمی توانم قسم می خورم
بقیه من می توانم. بنابراین، چشم کوچک می آید را به من، و من برای رفتن
چشمان کوچک.
این راه آن است.
و در حال حاضر قتل از همه، من متاسفم، 'عروسک' خیاط زنانه، سفت و سخت از
سر تا پا با انرژی او به عنوان مشت کوچک خود را در برابر چشمان او را تکان داد، که من نمی
او را فلفل هندی و خرد شده فلفل دلمه ترشی می دهد!
این عبارت از پشیمانی، اما تا حدی قابل فهم به آقای Riah قدیمی
مرد واگردانی به صدمات Fledgeby دریافت کرده بود، اشاره کرد و در ضرورت
خود را در یک بار رفتن به تمایل دارند که فعلی مورد ضرب و شتم.
مادر تعمیدی، نام گذار بچه، مادر خوانده روحانی! 'گریه خانم رن irritably، "من واقعا از دست دادن
شکیبایی با شما. یکی که فکر می کنم شما را به خوبی اعتقاد
سامری.
چگونه می تواند شما را اینقدر متناقض است؟ "جنی عزیز، شروع به پیر مرد به آرامی آن
رسم مردم ما برای کمک به - 'آه! زحمت مردم خود را interposed خانم
رن، با پرت کردن سر خود را.
اگر مردم خود را نمی دانم بهتر نسبت به چشم کوچک و کمک به it'sa ترحم آنها
تا کنون خارج از مصر است. و بالاتر از آن، وی افزود: او
به کمک های خود را نمی کنند اگر شما از آن ارائه شده است.
بیش از حد شرمنده. می خواهد برای حفظ آن را نزدیک و آرام، و
نگه داشتن شما از راه.
آنها هنوز هم بحث شد و این نقطه که سایه تیره ورود و شیشه ای
درب توسط پیامبر آورده است که یک نامه unceremoniously خطاب، افتتاح شد Riah. "
که او گفته بود پاسخ می خواست وجود دارد.
در این نامه، که در مداد ناخوانا بود و سربالایی و سراشیبی و دور کج
گوشه و کنار زد، در نتیجه:
قدیمی RIAH، حساب خود را در حال تمام مربع، به.
خفه شو محل، خارج از نوبت به طور مستقیم، و کلید را به من ارسال شده توسط حامل.
برو.
شما یک سگ unthankful از یک یهودی است. خارج شوید.
، F.
خیاط زنانه عروسک های خوشمزه را برای ردیابی و داد میزد و smarting کوچک
چشم نوشتن تحریف این رساله.
او بیش از آن خندید و در آن را در گوشه ای مناسب jeered (به بزرگ
شگفتی پیامبر) در حالی که پیر مرد مغازه چند خود را با هم در یک
کیف سیاه و سفید.
پس از آن، کرکره را از پنجره های بالایی بسته شده و کور دفتر کشیده
در پایین، آنها به جلو بر مراحل با رسول همراه صادر کرده است.
وجود دارد، در حالی که خانم جنی کیسه برگزار شد، پیر مرد قفل درب خانه، و دست
بیش از کلید به او که در یک بار با همان بازنشسته است.
خوب، نام گذار بچه، گفت: "خانم رن، چرا که آنها بر مراحل با هم باقی ماند، به دنبال
در یکی دیگر. و به همین ترتیب شما بر جهان انداخته! "
بنابراین به نظر می رسد، جنی، و تا حدودی به طور ناگهانی.
به کجا می خواهید به دنبال بخت خود را؟ "پرسید: خانم رن.
پیرمرد لبخند زد، اما در مورد او را با یک نگاه داشتن راه خود را در زندگی از دست رفته نگاه کرد،
که خیاط زنانه عروسک فرار کنی.
«همانا، جنی، او گفت، سوال این است که به هدف، و به راحتی می خواسته از
پاسخ داده شد.
اما آنگونه که من تجربه حسن نیت آماده و کمک خوبی برای کسانی که
با توجه به شغل لیز، من فکر می کنم آنها را به دنبال خودم.
با پای پیاده؟ خواسته دوشیزه رن، با یک دنده.
'آی' پیر مرد جواب داد. من کارکنان؟
دقیقا این بود چرا که او تا به حال کارکنان خود و ارائه شده به طوری عجیب و جالب یک جنبه، که او
اعتماد خود را به سفر.
بهترین کاری که می توانید انجام دهید، گفت: "جنی، در حال حاضر، در تمام رویدادها، این است که
بیا برویم خانه، مادر خوانده روحانی. هیچ کس وجود دارد، اما کودک بد من، و
محل سکونت لیز می ایستد خالی می باشد.
پیر مرد راضی است که بدون زحمت می تواند در هر یک شامل
تبعیت از او، به راحتی و تطابق و زن و شوهر فوق العاده و همه فن حریف یک بار دیگر
رفت و از طریق خیابان ها با هم.
در حال حاضر، بد کودک شده و به شدت به اتهام پدر و مادر خود در خانه باقی می ماند
عدم وجود خود را، البته بیرون رفت، و، که در آخرین مرحله روانی
حالت ضعف و ناتوانی، با دو جسم رفت؛
اولا، به ایجاد یک ادعا او تصور خود را بر هر گونه مجوز داشته باشند
زندگی کشتی حامل خواربار، با threepennyworth از رم برای هیچ چیز عرضه و
در مرحله دوم، به سبب برخی از ندامت ضعیف وخیلی احساساتی
آقای یوجین Wrayburn، و ببینید که چه سود آمد از آن.
Stumblingly به دنبال این دو طرح - آنها هر دو به معنای رم، به معنی تنها
که او قادر بود - موجودی تخریب مبهوت در Covent Garden در بازار و
bivouacked وجود دارد، به حمله
لرزد موفق به حمله وحشت، در راهرو.
این بازار Covent Garden در کاملا خارج از خط موجود از جاده بود، اما آن را به حال
جاذبه برای او که آن را برای بدترین حالت انفرادی است
قبیله مست.
ممکن است همدم بزنید شبانه، یا ممکن است همدم از
جین و آبجو که مشروب رقیق وبی مزه میان carters و hucksters، یا آن را ممکن است
همدم از سبزیجات پیموده
رد که مانند لباس خود را که شاید آنها را در بازار برای
کمد لباس بزرگ، اما آن چه چیزی ممکن است، شما باید هیچ مستان چنین فردی را ببینید
doorsteps در هر نقطه، وجود دارد.
از چرت زدن به زنان مستان به خصوص، شما باید بر نمونه چنین آمده وجود دارد، در
صبح نور خورشید، به عنوان شما ممکن است به دنبال درب بیهوده را از طریق لندن.
چنین بی حس کهنه را رد کلم، برگ و ساقه کلم، طرز لباس پوشیدن، از جمله آسیب دیده نارنجی
سیما، از این خمیر له بشریت، به روز جایی دیگر باز هستند.
بنابراین، جذب بازار به خود جلب کرد عروسک آقای به آن، و او خود را دو الگوی واحدی از
لرزد و وحشت در یک راهرو که در آن یک زن بود به حال چرت زدن جوشانده خود را چند
ساعت قبل.
گروهی از وحشی جوان به همیشه flitting در مورد این مکان، خزنده وجود دارد
با تکه های پرتقال، سینه، و بستر کپک زده - آسمان می داند به چه سوراخ
آنها می توانند آنها را، انتقال بدون داشتن خانه -
که برهنه پا با نرمی بلانت کسل کننده در پیاده رو به عنوان پلیس قرار می گیرند
شکار آنها، و کسی که (شاید به همین دلیل) کم قدرت می شود که شنیده است،
در حالی که در بالا چکمه آنها را جغ جغ یا تلق تلق کردن پر سر و صدا را.
این delighting لرزد و وحشت از آقای عروسک، به عنوان بلاعوض
درام، در مورد او در درگاه او سرازیر، butted به او، او را همگانی روندی، و pelted
او.
از این رو، هنگامی که او از بازنشستگی نامعتبر او آمد و تکان داد که قطار پاره پاره،
او به بسیار bespattered شد، و در صورت بدتر از همیشه است.
اما، هنوز در بدترین حالت خود را برای رفتن به یک خانه عمومی، و در عرضه
استرس از کسب و کار با رم خود را، و به دنبال بدون پرداخت محو بود
collared، جستجو در بر داشت، بی پول و
نصیحت اصلا سعی نکنید که دوباره، با داشتن یک سطل آب کثیف ریخته بر او.
این نرم افزار superinduced مناسب دیگری لرزد؛ و پس از آن آقای عروسک ها، به عنوان
پیدا کردن خود را در نشانه خوبی برای ساخت یک تماس یکی از دوستان حرفه ای، خطاب به
خود را به معبد.
هیچ کس در اتاق اما سوختگی جوان وجود دارد.
که جوانان با احتیاط، معقول نا سازگاری خاصی در ارتباط چنین
مشتری با کسب و کار که ممکن است برخی از روز، با بهترین نیات
temporized با عروسک ها، و شیلینگ برای خانه استخدام مربی ارائه می گردد.
عروسک آقای پذیرش شیلینگ، بی درنگ آن را پیریزی کرده در دو threepennyworths از
توطئه علیه زندگی او، و دو threepennyworths مواج توبه.
بازگشت به اتاق که با آن بار، او descried گشت دور به
دادگاه، سوختگی احتیاط جوانی که از پنجره ها به تماشای فورا
بسته درب بیرونی، چپ و
شی بدبخت به صرف خشم خود را بر روی پانل ها.
دم در به او مقاومت، خطرناک تر و قریب الوقوع است که خونین شد
توطئه علیه عمر خود را.
نیروی پولیس ورود، او در آنها به رسمیت شناخته توطئه گران، و در مورد او گذاشته شد
hoarsely، به شدت، staringly، convulsively، foamingly.
ماشین فروتن، آشنا به توطئه گران و به نام رسا
نام برانکار، غیر قابل چشم پوشی برای فرستاده، او را به بسته نرم افزاری بی ضرر ارائه شد
ژنده پوش پاره شدن بر آن کمبود،
با صدا و آگاهی که از او رفته، و زندگی سریع رفتن.
از آنجا که این دستگاه در دروازه معبد توسط چهار مرد، عروسک های فقیر کمی به عهده گرفت،
خیاط زنانه و دوست یهودی خود را در خیابان شد.
خیاط زنانه "به ما اجازه دیدن آنچه در آن است، 'گریه.
'اجازه دهید ما را با عجله و نگاه کنید، مادر خوانده روحانی. سریع کمی چوب زیر بغل چوب شد، اما بیش از حد
سرزنده و بشاش است.
آقایان O، آقایان، او به من تعلق دارد! به شما تعلق دارد؟ "گفت: سر
حزب، آن را متوقف کردن. O بله عزیزم آقایان، او فرزند من است، از
بدون مرخصی.
فقیر من بد، پسر بد! و او دیگه مرا نمی شناسی، او را من می دانم که نیست!
ای چه کار باید بکنم، 'گریه مخلوق کوچک، به طور افراطی ضرب و شتم دست او
با هم، زمانی که فرزند خود من من می دانم که نیست!
سر حزب نگاه کرد (و همچنین او ممکن است) به پیرمرد توضیح.
او زمزمه، به عنوان خیاط زنانه عروسک خم بر روی صورت خسته و بیهوده سعی در
استخراج برخی از نشانه ای از به رسمیت شناختن از آن: پدر مست خود است.
به عنوان بار در خیابان قرار گرفت، Riah جلب رئیس این حزب به کنار، و
زمزمه که به گمان او انسان در حال مرگ بود.
نه، قطعا نه؟ 'بازگشت از سوی دیگر است.
اما او با اعتماد به نفس کمتر شد، در دنبال، و کارگردانی حامل به او را به
فروشگاه نزدیکترین دکتر.
به آنجا آورده بود، پنجره از تبدیل شدن به درون یک دیوار از چهره، تغییر شکل را به
همه نوع اشکال را از طریق آژانس از بطری های کروی قرمز، بطری های سبز، آبی
بطری و بطری های رنگی دیگر است.
رنگ پریده درخشان نور بر او که او لازم نیست، وحش به طوری خشمگین اما چند
دقیقه رفته بود، آرام به اندازه کافی در حال حاضر، با نوشتن مرموز و عجیب در چهره اش،
منعکس شده از یکی از بطری های بزرگ، که اگر مرگ او مشخص شده بود: "مال من است."
شهادت پزشکی بود، دقیق تر و بیشتر به هدف از آن گاهی در
دادگاه عدالت است.
شما تا به حال بهتر ارسال برای چیزی که آن را پوشش می دهد.
همه قضیه همین است.
بنابراین، پلیس فرستاده شده برای چیزی که آن را پوشش می دهد، و پوشیده شده بود و به عهده
از طریق خیابانها، مردم در حال سقوط به دور است.
پس از آن، رفت خیاط زنانه عروسک، مخفی کردن چهره خود را در دامن یهودی، و
چسبیدن به آنها را با یک دست، در حالی که با او plied چوب.
این خانه انجام شد، و به همین دلیل است که راه پله بسیار باریک بود، آن را قرار داده بود
در پایین سالن - کم کار نیمکت را به اتاق را برای آن خود را کنار بگذارند -
و وجود دارد، در میان عروسک ها
هیچ حدس و گمان در چشمان خود، عروسک آقای با هیچ حدس و گمان خود را در نثارت می کنم.
بسیاری از flaunting عروسک تا به حال به پر زرق و برق لباس، قبل از پول در
جیب خیاط زنانه به عزاداری برای عروسک آقای.
به عنوان پیر مرد، Riah، نشست، کمک به او در راه چنین کوچک جایی که توان داشت، او آن را در بر داشت
دشوار است به خارج که آیا او واقعا دانستم که مرحوم خود بودند
پدر.
اگر پسر فقیر من، او می گفت، آورده شده است تا به حال بهتر است، او ممکن است انجام داده اند
بهتر است. نه این که من خودم را سرزنش.
من امیدوارم که من هیچ دلیلی برای آن است.
هیچ کدام در واقع، جنی، من بسیار خاص است. '' با تشکر از شما، مادر خوانده روحانی.
من سلامتی را به گوش شما بگویید.
اما شما را به یک کودک به خوبی آن بسیار دشوار است، هنگامی که شما کار می کنند، کار، کار، همه
روز. هنگامی که او از اشتغال بود، من می توانم
همواره او را نزدیک خودم نگاه دارم.
او زود رنج و عصبی است، و من به خیابان ها به او اجازه موظف شد.
و او را در خیابان ها به خوبی انجام داد، او از دید هیچ وقت خیلی خوب بود.
اغلب آن را با کودکان اتفاق می افتد!
در بسیاری از موارد، حتی در این حس غمگین! فکر پیر مرد.
چگونه می توانم بگویم آنچه که من ممکن است خارج از خودم تبدیل شده است، اما برای پشت من خیلی بد
و پاهای من عجیب و غریب، زمانی که جوان بودم! خیاط زنانه در.
من تا به حال چیزی برای انجام دهید، اما کار و من کار می کرد.
من نمی تواند بازی کند. اما فقیر کودک تاسف من را می تواند بازی،
و معلوم شد که برای او بدتر است.
و نه برای او به تنهایی، جنی. بچسبون به جمله نفر قبل!
من نمی دانم، مادر خوانده روحانی. او به شدت رنج می برد، تاسف من
پسر.
او بسیار، بسیار بد بود گاهی. و من او را به نام مقدار از نام؛
تکان دادن سر خود را بر کار او، و رها کردن اشک است.
"من نمی دانم که رفتن او اشتباه بسیار برای من بدتر بود.
اگر آن بود، اجازه دهید آن را فراموش کرده ام ما. 'شما دختر خوب، شما یک بیمار
دختر. '
همانطور که برای صبر، او را با بی اعتنایی تلقی پاسخ، که بسیار نیست، مادر خوانده روحانی.
اگر من بیمار شده بود، من هرگز او را به نام نام.
اما من امیدوارم که من آن را برای خوب خود را انجام داد.
و علاوه بر این، من مسئولیت من به عنوان یک مادر احساس، بسیار است.
من سعی کردم استدلال، و استدلال شکست خورده است. من سعی کردم coaxing و coaxing شکست خورده است.
من سعی کردم سرزنش سرزنش شکست خورده است.
اما من همه چیز را امتحان کنید، شما می دانید، با چنین مسئول بر تو دست من محدود بود.
که می توانست وظیفه من به فقیر پسر از دست رفته من بوده است، اگر من تا به حال همه چیز را محاکمه نشده! '
با صحبت می کنید، بیشتر در لحن شاد در بخشی از کمی کوشا
موجود، روز کار و شب کار تا زمانی که به اندازه کافی از عروسک های هوشمند beguiled شد
چهارم را به آشپزخانه رفته بود،
که در آن کار نیمکت در حال حاضر ایستاده بود، چیزهای غم انگیز است که به مناسبت،
و به ارمغان می آورد به خانه آماده سازی دیگر حزن انگیز است.
و در حال حاضر، گفت: "خانم جنی، پس زدم خاموش من گلگون cheeked دوستان جوان من
کشیدن سفید cheeked خود من است. این امر به او ساخت لباس خود او ارجاع،
که در گذشته انجام شد.
ضرر برای خودتان، خانم جنی گفت، او به عنوان بر یک صندلی ایستاده بود
به دنبال در نتیجه در شیشه ای است، که شما می توانید هر کس دیگری برای اتهام نیست
شغل، و مزیت است، که شما باید به بیرون رفتن را امتحان کنید.
پیف! بسیار عادلانه واقعا!
اگر او می تواند به من در حال حاضر را مشاهده کنید (هر کس) من امیدوارم که او نمی توانست از معامله خود توبه!
تنظیمات ساده از ساخت خود را، و به Riah اظهار داشت: در نتیجه:
منظور من برای رفتن به تنهایی، نام گذار بچه، در کالسکه معمول من، و شما خواهید بود تا نوع به عنوان حفظ
خانه در حالی که من رفته است. این دور نیست.
و هنگامی که بازگشت، ما می خواهیم یک فنجان چای، و چت بر سر ترتیبات آینده را داشته باشد.
It'sa خانه بسیار ساده است که من قادر به پسر فقیر تاسف من شده اند؛
اما او اراده برای عمل قبول اگر او می داند هر چیزی در مورد آن، و اگر او
هر چیزی در مورد آن، با یک نمی دانم
همراه با سکسکه و بغض گریه کردن و پاک کردن چشم خود را، به همین دلیل، آن را نمی خواهد موضوع را به او.
می بینم که خدمت در کتاب نماز می گوید، ما هیچ چیزی را به این دنیا آوردند و
ما می توانیم چیزی را مسلم است.
من که قادر به استخدام بسیاری از چیزهای احمقانه آندر تیکر برای من تسلی
کودک فقیر، و ظاهری به عنوان اگر من در تلاش بود برای قاچاق اونا از این دنیا با او،
البته من باید شکستن در تلاش، و آن را EM همه دوباره.
از آن است، خواهید بود چیزی را به جز من، و این کاملا سازگار باشد، برای من
نخواهد آورده پشت، روزی! '
پس از آن حمل قبلی او را در خیابان ها، همکار قدیمی رنجور به نظر می رسید به
دو برابر به خاک سپرده شده است.
او بر دوش نیم دوجین مردان، شکوفه رو که میدیدند با گرفته شد
او را به کلیسا، و کسی که با مرد دیگری شکوفه رو قبل از،
مؤثر بر یک ساقه با شکوه، اگر او به عنوان یک
پولیس از بخش D (eath)، و ceremoniously وانمود نمی دانم او
آشنایان صمیمی، او به رهبری مراسم مجلل.
با این حال، عینک تنها یک hobbling عزا داری کمی پس از آن، باعث بسیاری از مردم
به نوبه خود سر خود را با نگاه منافع است.
در گذشته مرحوم مزاحم به داخل زمین رو شد، به خاک سپرده شود نه بیشتر، و
STALKER با شکوه قبل از خیاط زنانه انفرادی stalked، اگر او محدود شد
در افتخار این را دارد به هیچ مفهوم راه بازگشت به خانه است.
کسانی که Furies ها، conventionalities، که در نتیجه appeased، او را ترک کرد.
"من باید گریه بسیار کوتاه، نام گذار بچه، باید قبل از من برای همیشه تشویق کردن، گفت:
موجودی کوچک، آینده اید. 'از آنجا که پس از یک کودک یک کودک است، شما
می دانم.
گریه طولانی تر ممکن است انتظار می رود.
هر چند، آن را به خود پوشیده در گوشه ای پنهان است، و پس از آن خیاط زنانه آمدند.
و شسته صورتش و چای ساخته شده است.
شما می توانید برش مهم نیست از چیزی است که در حالی که ما در چای هستند، به شما خواهد گفت؟ "پرسید:
دوست وی، یهودیان با هوا coaxing. سیندرلا، فرزند عزیز، مرد
expostulated، به شما آرامش هرگز؟
اوه! خانم جنی، با شلوغ او گفت: این کار نمی کند، برش الگو،
قیچی کوچک که در حال حاضر در برخی از کاغذ برش.
حقیقت این است که مادر تعمیدی، من می خواهم به آن را تعمیر کنند در حالی که من آن را در ذهن من درست است.
آیا شما آن را به روز پس از آن دیده می شود؟ خواسته Riah. بله، مادر خوانده روحانی.
آن را دیدند که فقط در حال حاضر است.
It'sa ردای کتانی سفید و گشاد کشیشان، که آنچه در آن است. روحانیون چیزی که ما می پوشند، می دانید،
توضیح داد: خانم جنی، با در نظر گرفتن خود را professing دیگری ایمان.
و آنچه شما برای انجام این کار با آن، جنی؟
چرا، نام گذار بچه، 'پاسخ خیاط زنانه، شما باید بدانید که ما استادان که زندگی می کنند
بر طعم و اختراع ما، موظف به چشمان ما همیشه باز نگه دارید.
و شما می دانید در حال حاضر که بسیاری از هزینه های اضافی برای دیدار با من.
بنابراین، آن را به سر من آمد در حالی که من در قبر پسر فقیر من گریه می کردم، که
چیزی در راه من با یک روحانی ممکن است انجام می شود.
"چه می تواند انجام شود؟" پیر مرد پرسید.
"یک مراسم تشییع جنازه، هرگز ترس و وحشت! بازگشت خانم جنی، پیش بینی اعتراض خود را با
سرتکان دادن. مردم دوست ندارند به
سودا، من می دانم که خیلی خوب است.
من به ندرت بر خواسته است برای قرار دادن دوستان جوان من به عزاداری، نه واقعی را به
عزاداری است که عزاداری این دادگاه هستند و نه افتخار.
اما یک روحانی عروسک، عزیز من، - فر براق سیاه و سفید و سبیل - اتحاد دو نفر از من
دوستان جوان در ازدواج، گفت: "خانم جنی، تکان دادن انگشت خود را کاملا
یکی دیگر از امور.
اگر شما آن سه محراب در باند خیابان نمی بینم، در یک لحظه، نام من جک
رابینسون! '
با او راه متخصص کمی در عمل تیز، او یک عروسک را به سفید پوست
سفارشات کاغذ قهوه ای، قبل از غذا بود، و آن را نمایش
عبرت از ذهن یهودی، زمانی که در زدن در خیابان، درب شنیده شد.
Riah رفت تا آن را باز کنید، و در حال حاضر آمد، طلوع، با قبر و
هوا مودب است که تا به خوبی بر او نشسته، آقا.
آقا غریبه ای به خیاط زنانه بود، اما حتی در لحظه خود را
ریخته گری چشم خود را بر او، چیزی در رفتار او که موجب به وجود داشت
او یاد آقای یوجین Wrayburn.
ببخشید، 'گفت: نجیب. 'شما' خیاط زنانه عروسک؟
من عروسک خیاط زنانه، آقا. "دوست لیز Hexam؟
"بله، آقا، خانم جنی، بلافاصله در موضع دفاعی پاسخ.
و دوست لیز Hexam. '
'در اینجا توجه داشته باشید از او است، entreating شما را به تن دادن به درخواست آقای مورتیمر
نوعی درخت اقاقیا، حامل. آقای شانس Riah بدانید که من هستم آقای
مورتیمر نوعی درخت اقاقیا، و شما را بگویید.
Riah سر خود را در اثبات خم. توجه داشته باشید به شما مطالعه می کنید؟
بسیار کوتاه است، گفت: "جنی، با نگاهی پر از شگفتی، هنگامی که او آن را خوانده بود.
بود هیچ وقت به آن دیگر وجود دارد.
زمان بود بسیار با ارزش است. دوست عزیز من آقای یوجین Wrayburn
در حال مرگ است. خیاط زنانه دست او را در آغوش گرفت، و
ادا گریه کمی رقت بار است.
'در حال مردن است، تکرار نوعی درخت اقاقیا، با احساسات، در برخی از راه دور از اینجا.
او در حال غرق شدن در زیر صدمات در دست تبه کار که به او حمله در
تاریکی.
مستقیم میرم سر از بالین او. او تقریبا همیشه بی حس است.
در فاصله کوتاه بیقرار حساسیت یا حساسیت نسبی، من
که او برای شما خواسته می شود را به توسط او بنشیند.
به سختی و با تکیه بر تفسیر خود من از صداهای نا معلوم او ساخته شده، چون من موجب
لیز به آنها را بشنود. ما هر دو در است که او از شما خواسته است.
خیاط زنانه، با دست او را در آغوش گرفت، affrightedly از یک نگاه
دیگر از او دو اصحاب.
intrusted - اگر شما به تاخیر می اندازد، او ممکن است با خود ungratified درخواست، با آرزوی خود می میرند
به من - ما مدت طولانی است که بسیار بیشتر از برادران - برآورده نشده است.
من باید خراب شود، اگر من سعی می کنم به گفتن نیست.
در چند لحظه پشت پرده سیاه و سفید و چوب زیر بغل چوب در وظیفه بودند، یهودی خوب بود
در سمت چپ در اختیار داشتن خانه، و عروسک های خیاط زنانه، در کنار یکدیگر در کالسکهپست
با مورتیمر نوعی درخت اقاقیا، ارسال به خارج از شهر.