Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 4
"راه تو : تو نباید از این بیشه تا تو من عذاب برای این آسیب است."
-- رویای شب نیمه تابستان است.
کلمات هنوز در دهان دیده بانی بودند ، زمانی که رهبر حزب ، که
نزدیک صدای پای گوش هوشیار از هند گرفتار شده بود ، آمد آشکارا
به نظر.
یک مسیر ، مورد ضرب و شتم ، مانند کسانی که ساخته شده توسط گذشت دوره ای که از آهو ، زخم
از طریق مسیر رودخانه کوچک بدون هیچ فاصله بزرگ ، و رودخانه را در نقطه رخ داد که در آن
انسان های سفید و همراهان قرمز خود به خود نوشته شده بود.
در طول این مسیر مسافران ، که تعجب به طوری غیر معمول در تولید کرده بود
اعماق جنگل ، به آرامی به سمت هانتر ، که در مقابل او بود پیشرفته
همکاران ، در آمادگی آنها را دریافت.
"چه کسی می آید؟" خواستار طلایه دار ، پرتاب تفنگ خود را به سردستی در سراسر بازوی چپ خود را ،
و نگه داشتن انگشت شهادت دست راست خود را بر روی ماشه ، هر چند او اجتناب تمام
ظاهر تهدید در عمل است.
"چه کسی می آید اینجا ، در میان جانوران و خطرات ناشی از بیابان؟"
«مؤمنان در دین ، و دوستان را به قانون و به پادشاه ،" بازگشت او که سوار
قبل از هر چیز.
"مردانی که سفر از طلوع خورشید ، در سایه این جنگل ، بدون
تغذیه و متاسفانه از wayfaring خود خسته می شوند. "
"شما هستند ، پس از آن ، از دست رفته" را قطع شکارچی "پیدا کرده اند و TIS چگونه درمانده'
نمی دانند که آیا برای گرفتن دست راست یا چپ؟ "
"با این حال ، بررسی سوالات مکیدن بیشتر وابسته به کسانی که آنها را راهنمایی از ما نیست
که رشد بزرگتر هستند ، و که در حال حاضر ممکن است توان گفت که دارای قد بدون
دانش مردان.
شما فاصله می دانیم که برای پست از تاج به نام ویلیام هنری چیست؟ "
"حوت"! فریاد زد طلایه دار ، چرا که به خنده باز او یدکی ، هر چند بلافاصله
چک کردن صدای های خطرناک ، او ابراز شادی خود را در معرض خطر کمتر بودن زیاده روی
شنید توسط هر دشمنان کمین است.
"شما خاموش عطر به عنوان یک سگ تازی به همان اندازه خواهد بود ، با Horican atwixt او و
گوزن!
ویلیام هنری ، مرد! اگر شما دوستان را به پادشاه و کسب و کار با ارتش ،
راه خود را از رودخانه به دنبال به ادوارد و ذخیره کردن موضوع قبل از وب
که tarries وجود دارد ، به جای سوق دادن به
defiles و رانندگی این فرانسوی پر رو در سراسر چاپلین به خود
دن دوباره. "
قبل از غریبه می تواند هر گونه پاسخ به این پیشنهاد غیر منتظره ، یکی دیگر از
اسب سوار نقش برآب بوته ها را کنار بگذاریم ، و شارژر خود را به مسیر همگانی روندی ، در
جلو همدم خود.
"چه پس از آن ، ممکن است فاصله ما از فورت ادوارد" خواهان سخنران جدید "مکان
شما به ما توصیه به دنبال ما به سمت چپ امروز صبح ، و مقصد ما این است که سر از
دریاچه. "
"سپس شما باید جلو بینایی خود را از دست داده از دست دادن راه خود را ، برای جاده ها در سراسر
بارکشی است که به دو میله خوب بریده ، و به عنوان بزرگ راه ، حساب کنم ، که هر
اجرا می شود که به لندن ، و یا حتی قبل از قصر پادشاه خود است. "
"ما نمی خواهد مناقشه مربوط به برتر از تصویب ،" بازگشت
Heyward ، خندان ، به عنوان خواننده پیش بینی شده است ، هم او بود.
کافی است ، برای حال حاضر ، که ما به یک راهنمای هندی اعتماد به ما را
نزدیکتر ، هر چند مسیر چشم بند اسب ، و این که ما در دانش خود را فریب.
به عبارت ساده ، ما می دانیم که در آن ما نیست. "
"هند از دست رفته در جنگل ها گفت :" طلایه دار ، تکان دادن سر خود را به doubtingly ؛ "وقتی
خورشید سوزان تاپس درخت ، و دوره های آب پر ؛ Moss در تاریخ
هر راش می بیند او را در سه ماهه چه ستاره شمال در شب درخشش بگویید.
جنگل پر از گوزن ، مسیرهای که به جریان و licks اجرا است ، مکان های شناخته شده
به همه ، و نه غازها انجام پرواز خود را به آب های کانادا در دسترس نباشد!
'تیس عجیب و غریب که هند باید از دست داده atwixt Horican و خم شدن در رودخانه!
آیا او موهاک؟ "
"نه با تولد ، هر چند در آن قبیله به تصویب رسید ، من فکر می کنم زادگاهش بود دورتر
شمال ، و او یکی از کسانی که با شما تماس هرن است. "
"هیو! بانگ زد :" دو اصحاب دیده بانی ، که تا این بخش از ادامه بود
گفت و گو ، نشسته غیر منقول ، و ظاهرا بی تفاوت نسبت به آنچه گذشت ، اما
که در حال حاضر به پای خود را با شکلی ناگهانی ظهور
فعالیت و علاقه است که آشکارا رو به حال بهتر از ذخیره شده خود توسط
تعجب.
هرن "تکرار طلایه دار محکم ، یک بار دیگر تکان دادن سر خود را در بی اعتمادی باز ؛
"آنها یک نژاد دست کج ، و نه می توانم مراقبت از آنها اتخاذ می شود ، شما هرگز باعث می شود که
هر چیزی از آنها اما جمجمه و vagabonds.
از آنجا که شما به خودتان اعتماد به مراقبت از یکی از آن کشور ، من فقط تعجب است که شما
در با بیشتر کاهش یافته است. "
"است که خطر کمی وجود دارد ، از ویلیام هنری مایل بسیاری در ما
جلو هستند.
را فراموش کرده اید که من آن را به شما گفته راهنمای ما در حال حاضر موهاک ، و که او با خدمت
نیروهای ما به عنوان یک دوست. "
"و شما بگویم که او که متولد Mingo Mingo مرگ ،" بازگشت از سوی دیگر
مثبت دارد. "موهاک!
نه ، دلاور و یا Mohican برای صداقت به من بدهد ، و وقتی که به مبارزه خواهد کرد ، که
آنها تمام خواهد شد انجام دهید ، داشتن دشمنان حیله گری رنج می برد ، Maquas ، آنها را
زنان -- اما زمانی که آنها را در همه مبارزه ،
نگاهی به یک دلاور ، یا Mohican ، برای یک جنگجو! "
"به اندازه کافی از این ، گفت :" Heyward ، بی صبرانه در "من آرزو می کنم به به پرس و جو
شخصیت یک مرد است که من می دانم ، و به چه کسی شما باید یک غریبه.
شما هنوز پاسخ داده نشده است سوال من چه فاصله ما از ارتش اصلی را در
ادوارد؟ "" به نظر می رسد که ممکن است بستگی دارد که
راهنمایی می کنند.
یکی از چنین اسب را به عنوان است که ممکن است بیش از یک معامله خوب از زمین atwixt فکر می کنم یکشنبه
بالا و آفتاب می شود. "
، گفت : "من آرزو می کنم هیچ مشاجره از کلمات بیکار با شما ، دوست" Heyward ، مهار خود را
شیوه ای ناراضی است ، و در یک صدای ملایم سخن می گفت ؛ "اگر شما به من بگویید
فاصله تا فورت ادوارد ، و انجام من
انطرف تر ، کار شما نباید بدون پاداش آن است. "
و در این کار ، چگونه من می دانم که من دشمن و جاسوس از مونتکالم راهنمای ،
آثار ارتش؟
هر مردی که می تواند زبان انگلیسی است که موضوع صادقانه صحبت می کنند نیست. "
"اگر شما به همراه سربازان به خدمت می کنند ، از آنها من قضاوت شما را به دیده بانی ، شما باید دانش
چنین یک هنگ از پادشاه به عنوان یک شصتم. "
"یک شصتم! شما می توانید به من کمی از آمریکایی ها سلطنتی را که من نمی دانم که بگویید ،
هر چند که من پوشیدن شکار شرت به جای یک ژاکت قرمز مایل به زرد است. "
"خب ، پس ، در میان چیزهای دیگر ، شما ممکن است نام اصلی آن بدانند"
"اصلی آن!" را قطع شکارچی ، بالا بردن بدن خود را مانند که بود افتخار
اعتماد او.
"اگر یک مرد در این کشور می داند که سرگرد Effingham وجود دارد ، او در برابر شما می ایستد."
این سپاه است که رشته های اصلی بسیاری است ؛ آقایی شما نام ارشد است ، اما من
تازهتر از همه آنها صحبت می کنند و او که فرماندهی شرکت در پادگان
ویلیام هنری است. "
"بله ، بله ، من شنیده ام که یک نجیب زاده جوان ثروت وسیع ، از یکی از
استان های دور در جنوب کردم تا به محل است.
او بیش از جوان است ، بیش از حد ، برای نگهداری رتبه از جمله ، و بالاتر از مردانی که سر قرار داده
شروع به سفید کننده و در عین حال آنها می گویند او یک سرباز را در دانش خود را ، و گالانت
نجیب زاده! "
"هر چیزی که او ممکن است ، و یا با این حال وی ممکن است برای رتبه خود را واجد شرایط ، او در حال حاضر به صحبت می کند
شما و ، البته ، می توان بدون دشمن به وحشت است. "
طلایه دار Heyward تعجب در نظر گرفته ، و سپس بلند کردن کلاه خود ، او ، در یک پاسخ
تن کمتر اعتماد به نفس تر از قبل -- هر چند هنوز هم ابراز شک کرد.
"من شنیده ام حزب را ترک اردویی امروز صبح دریاچه
ساحل؟ "
"شما شنیده ام حقیقت ، اما من ترجیح مسیر نزدیکتر ، اعتماد به دانش
هند اشاره شده است. "" و او شما را فریب ، و سپس ترک؟ "
"نه ، به عنوان من باور دارم ، مطمئنا نه دومی ، برای او این است که در عقب یافت می شود."
"من باید به مخلوق نگاه ، آن است که اگر ایروکیز واقعی من می توانم او را توسط خود بگویید
نگاه فرومایه ، و رنگ خود را ، گفت : "پیش آهنگ ، پله گذشته از شارژر
Heyward ، و وارد کردن مسیر پشت سر
مادیان از استاد آواز که کره اسبها استفاده از متوقف دقیق گرفته شده بود
سهم مادر.
بعد از تنه زدن کنار بوته ها ، و اقدام چند قدم ، او مواجه می شوند
زن ، که در انتظار نتیجه این کنفرانس با اضطراب ، و نه به طور کامل
بدون دلهره است.
پشت این ، دونده تکیه در برابر یک درخت ، جایی که او ایستاده بود از معاینه و آزمایش نزدیک
از طلایه دار با هوا بی حرکت ، هر چند با نگاه تیره و وحشیانه ، که آن را
ممکن است در ترس تحریک خود.
با بررسی دقیق خود رضایت ، شکارچی به زودی او را ترک.
همانطور که او repassed زن ، او را یک لحظه متوقف شد بر زیبایی خود خیره نگاه کردن ، پاسخ دادن
به لبخند و تشویق آلیس با نگاه از لذت باز.
پس از ان او را به طرف حیوان مادرانه رفت ، و صرف یک دقیقه در
پرس و جو بی ثمر به شخصیت سوار خود ، او سرش را تکان داد و بازگشت به
Heyward.
Mingo Mingo است ، و خدا با داشتن او ساخته شده است ، نه Mohawks و نه هیچ دیگری
قبیله می تواند او را تغییر دهید ، "او گفت ، زمانی که او موقعیت سابق خود را بازیافته بود.
"اگر ما به تنهایی ، و شما که اسب نجیب را در رحمت به گرگ را ترک
شب ، من می تواند شما را که راه را برای ادوارد خودم نشان می دهد ، در درون یک ساعت ، برای آن دروغ تنها
در مورد سفر یک ساعت از این رو ، اما با
از جمله خانم ها در تیس شرکت شما غیر ممکن است! "
و چرا؟ آنها خسته ، اما آنها کاملا برابر هستند
سوار از چند مایل بیشتر است. "
"!' تیس عدم امکان طبیعی را تکرار کرد : "طلایه دار" من یک مایل را در این راه رفتن نیست
جنگل پس از شب می شود به آنها ، در شرکت با آن دونده ، برای بهترین
تفنگ در مستعمرات.
آنها سرشار از دور افتاده ایروکیز ، و دو رگه موهاک خود می داند که برای پیدا کردن
آنها را به خوبی به همراه من است. "
"فکر می کنم شما تا؟ گفت :" Heyward ، خم شدن به جلو در زین ، و انداختن او
صدای تقریبا به نجوا گفت : "من اعتراف من بدون سوء ظن خود من نبوده است ،
هر چند که من سعی کرده آنها را پنهان ،
و تحت تاثیر اعتماد به نفس من همیشه ، احساس در حساب از اصحاب من.
بخاطر آن بود که من به او شک کرد که من به دنبال دیگر ، و او را ، همانطور که می بینید ،
دنبال من. "
"من می دانستم که او یکی از تقلب به زودی به عنوان من چشم بر او گذاشته بود!" بازگشت طلایه دار ،
با قرار دادن انگشت بر روی بینی خود را در نشانه ای از احتیاط است.
"دزد تکیه در برابر پای نهال شکر ، که شما می توانید بیش از آن را ببینید
آنها بوته ، پای راست خود را در یک خط با پوست درخت ، و "بهره برداری
تفنگ او ، "من می توانم او را از جایی که من را
ایستادن ، بین زاویه و زانو ، تنها با یک شات ، پایان دادن به او
tramping از طریق جنگل ، برای حداقل یک ماه های آینده است.
اگر من باید به او ، یارو حیله گری چیزی ، مشکوک می شود و
dodging از طریق درختان مانند گوزن های وحشت زده. "
"این را انجام خواهد داد.
وی ممکن است بی گناه است ، و من دوست نداشتن قانون. گرچه ، اگر من احساس اعتماد به نفس او
خیانت -- "
'تیس چیز امن برای محاسبه در رذالت از ایروکیز ، گفت :" پیش آهنگ ،
پرتاب تفنگ خود را به جلو ، با مرتب کردن بر اساس جنبش غریزی است.
"! نگه دارید" قطع کرد Heyward ، "آن را انجام خواهد داد -- ما باید از برخی از طرح های دیگر فکر می کنم -- و
با این حال ، دلیل زیادی برای باور حقه باز است من فریب. "
هانتر ، که در حال حاضر رها کرده بود و قصد خود را از نقص عضو دونده mused در
لحظه ای و پس از آن ساخته شده یک ژست ، که فورا به ارمغان آورد دو اصحاب قرمز خود را به
طرف او.
آنها با هم صحبت کرد صادقانه در زبان دلاور ، هر چند در ته رنگ ؛
و با حرکات مرد سفید ، که غالبا به سمت بالا به کارگردانی شدند
نهال ، آن را آشکار بود او با اشاره به وضعیت دشمن پنهان خود.
همراهانش نه چندان دور در درک خواسته های خود را ، و تخمگذار کنار گذاشته شد
سلاح های گرم خود ، آنها یکدیگر جدا شدند ، به دست گرفتن طرف مقابل از راه ، و دفن
خود را در بیشه ، با چنین
جنبش محتاط ، که مراحل خود را نامفهوم بودند.
"در حال حاضر ، شما به عقب برگردید ، گفت :« شکارچی ، که دوباره به Heyward سخن گفتن "و نگه دارید
IMP در بحث ؛ این Mohicans او را بدون شکستن رنگ خود را ".
"نه ، گفت :" Heyward ، با افتخار ، "من او را به خودم تصاحب است."
"تاریخچه چه می تواند شما را سوار شده ، در برابر هند در بوته! "
"من از اسب پیاده شدن است."
و شما فکر می کنید ، هنگامی که او را دیدم یکی از پاهای خود را از هر چیزی شبیه رکاب ، او را برای صبر
از سوی دیگر و به طور رایگان؟
هر کس می آید را به جنگل برای مقابله با بومیان ، باید مد هند ، استفاده از اگر
او بخواهند به تعهدات خود رونق.
برو ، سپس صحبت آشکارا به بی وجدان ، و به نظر می رسد او را truest دوست شما باور
در 'arth."
Heyward آماده پاسخ مثبت بدهد ، هر چند با انزجار قوی در طبیعت از دفتر
او مجبور به اعدام شد.
هر لحظه ، با این حال ، فشار بر او محکومیت وضعیت بحرانی در
که به او اعتماد ارزشمند خود را متحمل شده و از طریق اعتماد به نفس خود را درگیر می شود.
خورشید در حال حاضر ناپدید شده بود ، و جنگل ، به طور ناگهانی از نور او محروم ،
(پانوشت : صحنه این داستان در درجه 42d عرض ، که در آن
گرگ و میش از ادامه طولانی هرگز.)
شد با فرض یک رنگ تاریک ، که کاملا به او خاطر نشان کرد که وحشیانه ساعت
معمولا انتخاب برای اعمال وحشیانه ترین و ظالم خود را از انتقام یا دشمنی ،
سرعت طراحی در نزدیکی.
تحریک شده توسط دلهره ، او سمت چپ دیده بانی ، که بلافاصله به صدای بلند وارد
گفتگو با غریبه ای که تا unceremoniously به حال خود را داوطلب خدمت سربازی
حزب از مسافران که آن روز صبح.
در عبور از ظریفتر خود اصحاب Heyward زبان آمده که چند کلمه ای از تشویق ، و
آنها ظاهر خوشحال بود که برای پیدا کردن ، هر چند با اعمال روز خسته ،
به سرگرم بدون سوء ظن که خود را
خجالت حاضر به غیر از این نتیجه را به طور تصادفی بود.
دادن به آنها ، دلیلی برای باور کردن او صرفا در مشاوره در مورد به کار شد
مسیر آینده ، او موجب شارژر خود و جلب کمر را دوباره در زمانی که حیوانی بود
او را در عرض چند متری از محل انجام شده
که در آن دونده عبوس هنوز ایستاده بود ، تکیه در برابر درخت.
سعی فرض هوا از آزادی و اعتماد به نفس "شما ممکن است ، Magua ،" او گفت ،
"شب های پایانی در اطراف ما ، و در عین حال ما را نزدیکتر به ویلیام هنری نسبت به
هنگامی که ما اردویی وب با طلوع خورشید را ترک کرد.
"شما از دست رفته اند ، و نه به من بیشتر خوش شانس بوده است.
اما ، خوشبختانه ، ما باید با شکارچی کاهش یافته ، او آنها را می شنوید صحبت
خواننده ، است که با deerpaths و با راههای جنگل آشنا شده ، و چه کسی
وعده به ما منجر به مکانی که در آن ما امن ممکن است استراحت تا صبح. "
هند چشم درخشان خود را در Heyward پرچ شده به عنوان او پرسید : در ناقص خود
انگلیسی ، "او به تنهایی؟"
"تنهایی!" hesitatingly پاسخ Heyward ، به آنها فریب بود خیلی جدید به فرض
بدون خجالت. "آه! مطمئنا ، نه به تنهایی ، Magua ، برای شما می دانید
که ما با او هستند. "
"لو Renard Subtil خواهد رفت ،" بازگشت دونده ، خونسردی ، افزایش کمی خود را
کیف پول از جایی که آن را در پای خود را lain بود ؛ "و چهره رنگ پریده ، هیچ یک را ببینید
اما رنگ خود را. "
"برو! چه کسی شما لو Renard؟ "" تیس نام خود را پدران کانادا
"بازگشت داده شده به Magua ، دونده ، با هوایی که غرور خود را در تجلی
تمایز.
"شب همان روز به لو Subtil ، هنگامی که مونرو منتظر او است."
"و چه حساب لو Renard دادن رئیس ویلیام هنری مربوط به خود را
دختر؟
آیا او جرات ارسال اسکاتلندی خون گرم که کودکان خود را بدون چپ
راهنمای ، هر چند Magua وعده داده می شود یکی؟ "
"اگر چه سر خاکستری دارای صدای بلند و یک بازوی بلند ، لو Renard او را نمی شنوند ،
و نه او احساس در جنگل است. "" اما آنچه Mohawks را می گویند؟
آنها او را petticoats را ، و او را در خیمه با زنان باقی بماند ، برای او پیشنهاد
دیگر با کسب و کار از یک مرد اعتماد کرد. "
"لو Subtil می داند راه به دریاچه های بزرگ ، و او می تواند از استخوان های او پیدا
پدران ، پاسخ از دونده بی حرکت بود.
"به اندازه کافی ، Magua ، گفت :" Heyward "ما دوستان نیست؟
چرا وجود دارد باید سخنان تلخ بین ما باشد؟
مونرو وعده داده است به شما هدیه ای برای خدمات خود را هنگام انجام ، و من باید
بدهکار خود را برای دیگری. اندام خسته خود را استراحت ، پس از آن ، و باز خود
کیف پول برای غذا خوردن.
ما چند لحظه به فراغت ، اجازه دهید ما آنها را در بحث مانند زنان در کشمکش زباله نیست.
وقتی خانمها تجدید هستند ما را ادامه دهید. "
muttered : "چهره های رنگ پریده را خود سگ به زنان خود ،" هند ، در خود
زبان مادری "و زمانی که آنها می خواهند به غذا خوردن ، جنگاوران آنها باید غیر روحانی کنار
با تبر زین زدن به تنبلی خود را تغذیه است. "
"چه می گویند شما Renard؟" "Subtil لو می گوید از آن خوب است."
هند و سپس محکم چشم هایش را کاملا در قیافه باز از Heyward ، اما
ملاقات با نگاه خود او آنها را تبدیل به سرعت دور ، و صندلی خود را به عمد در
زمین ، او کشید جلو باقی مانده از
برخی از خوراک سابق ، و شروع به غذا خوردن ، هر چند بدون خم شدن برای اولین بار به نظر می رسد او نیست
به آرامی و با احتیاط در اطراف او.
ادامه داد Heyward : "این است که به خوبی ،" "و لو Renard قدرت و دید برای پیدا کردن
راه در صبح "، او ، برای تلفن های موبایل مانند خوراکی از چوب خشک شده متوقف شد ،
و rustling از برگ ، گل رز از
بوته مجاور ، اما recollecting خود را فورا او ادامه داد : "ما باید در حال حرکت
قبل از خورشید دیده می شود ، یا مونتکالم ممکن است در مسیر ما دروغ ، و بستن ما از
قلعه ".
دست از Magua کاهش یافته است از دهان او را به سمت خود ، و با اینکه چشم های او محکم
بر روی زمین ، سر خود را به کنار تبدیل شد ، سوراخ های بینی اش گسترش داد ، و گوش خود را به نظر می رسید
به ایستاده حتی بیشتر از حد معمول سیخ شده ، دادن
به او ظاهر از یک مجسمه که برای نشان دادن توجه شدید ساخته شده بود.
Heyward که حرکات خود را با یک چشم مراقب باشند تماشا ، سردستی extricated یکی از
پاهای خود را از هر چیزی شبیه رکاب ، در حالی که او را به دست به سمت پوشش پوست خرس او گذشت
holsters.
هر تلاش برای تشخیص نقطه بیشتر دونده در نظر گرفته بود به طور کامل
نا امید شده توسط نگاهها لرزش اندام او ، که به نظر می رسید به استراحت تک
از طریق مسنجر بر روی هر شیء خاص ، و
که در همان زمان ، می تواند به سختی گفت : به حرکت می کند.
در حالی که او چگونه برای ادامه تردید ، لو Subtil احتیاط خود را مطرح خود را به
پا ، هر چند با حرکت آهسته و محافظت شده است ، که کوچکترین سر و صدا بود
تولید شده توسط این تغییر است.
Heyward احساس آن در حال حاضر وقت در او به عمل تبدیل شده بود.
پرتاب پای خود را بر زین ، او ، با عزم راسخ برای پیشبرد پیاده
و تصاحب همدم خائنانه خود ، اعتماد به نتیجه مردانگی خود را.
در نظم ، با این حال ، برای جلوگیری از زنگ خطر های غیر ضروری ، او هنوز هم حفظ هوا
آرامش و دوستی است.
با استفاده از وجه تسمیه او پیدا کرده بود : "لو Renard Subtil غذا نمی خورد ،" او گفت :
چاپلوس را به بطالت از هند. "ذرت او و خشک نیست ، و به نظر میرسد
خشک است.
به من اجازه بررسی و شاید چیزی را ممکن است در میان مفاد خود من است که در بر داشت
کمک به اشتهای خود را. "Magua برگزار شد از کیف پول به پیشنهاد
از سوی دیگر.
او حتی دست خود را برای دیدار با رنج می برد ، بدون خیانت حداقل احساسات ، و یا
متفاوت نگرش پرچ شده خود را از توجه.
اما هنگامی که او احساس انگشت Heyward حرکت به آرامی در امتداد بازوی برهنه خود او ، او
زده تا اندام مرد جوان ، و uttering فریاد پر سر و صدا ، او را در زیر darted
آن ، و ، در واحد محدود به سقوط ، به زاغه مخالف است.
در لحظه بعد به صورت Chingachgook از بوته ،
به دنبال مانند یک شبح در رنگ آن ، و در سراسر مسیر را در پیگیری سریع glided.
بعد به دنبال فریاد Uncas ، زمانی که جنگل های فلش ناگهانی ، که روشن شد
گزارش تیز از تفنگ شکارچی همراه شده است.