Tip:
Highlight text to annotate it
X
دوست مشترک ما توسط چارلز دیکنز فصل 16
جشن سه HOBGOBLINS،
شهر نومید کننده به اندازه کافی به نظر می رسید، به عنوان بلا راه خود را در طول ریگ دار آن ساخته شده است
خیابان. بیشتر از آن پول میلز slackening
بادبان، یا ترک کرده بود برای روز مخرب است.
استاد millers در حال حاضر ترک کرده بود، و journeymen خروج.
جنبه های خسته در خطوط کسب و کار و دادگاه ها، و آسفالت بسیار وجود دارد
ظاهر خسته، اشتباه آج یک میلیون نفر را از پا داشتند.
ساعت از شب باید وجود داشته باشد به خلق و خوی حواس پرتی روزانه بنابراین در حال تب
محل.
هنوز نگرانی از چرخش تازه را متوقف و مخرب بر روی بخشی از
پول کارخانه به نظر می رسید به در هوا ماندند و آرام بود و بیشتر شبیه به سجده
غول صرف از دراز کشیدن یکی بود که تجدید قدرت خود را.
اگر بلا فکر، به عنوان او را در بانک توانا و نگاه، چگونه حاضر آن را به
باغبانی ساعت وجود دارد، با بیل مس روشن، از جمله پول،
هنوز هم او را در رگ حریص بود.
در آن احترام، و با برخی از تصاویر نیمه شکل گرفته که تا به حال کمی بهبود یافته
طلا در ترکیب خود، رقص در برابر چشمان روشن او، او را در مواد مخدر وارد
منطقه طعم از لین خرد کردن، با
احساس داشتن یک کشو در مغازه یک داروخانه باز می شود.
شمارش خانه Chicksey، Veneering، و Stobbles های انجام شده توسط افراد مسن اشاره شد
زن به مراقبت از ادارات، که کاهش یافته است بر بلا دولتی عادت کرده اند
خانه، پاک کردن دهان او، و حساب برای
رطوبت خود را بر اصول طبیعی به علوم فیزیکی خوبی شناخته شده، توسط
و توضیح داد که او در دم در نگاه به چه ساعت بود.
شمارش خانه دیوار چشم طبقه همکف توسط دروازه تاریک بود، و بلا بود
با توجه به، به عنوان او آن را با نزدیک شدن وجود دارد، می تواند هر گونه سابقه ای در شهر برای او باشد
رفتن و پرسیدن برای رضا Wilfer، هنگامی که
چه کسی باید او را ببینید، در یکی از پنجره ها نشسته با ارسی پلیت شیشه ای بزرگ،
اما R. Wilfer خود، آماده به توضیح مختصری است.
در نزدیک نزدیکتر، بلا تشخیص است که تجدید قوا ظاهر کوچک
کلبه قرص نان و شیر بارزش یک پنی.
همزمان با این کشف در بخشی خود، پدرش او را کشف کرد، و
استناد پژواک خط نازدار به بانگ زدن مهربان من!
او بعد از آن آمد cherubically پرواز بدون کلاه، و او را در آغوش گرفت، و دست
او شوید.
برای بعد از ساعت و من تنهای تنها، عزیز من، او توضیح داد، و من داشتن - به عنوان
من گاهی اوقات زمانی که آنها همه رفته - یک چای آرام.
به دنبال دور دفتر، اگر پدر او را اسیر و این سلول او، بلا بود
او را در آغوش گرفت و او را به محتوای قلب خود را خفه.
من هرگز جای تعجب، عزیز من! پدرش گفت.
"من توانستم باور چشمان من نیست. پس از زندگی من، من فکر کردم آنها را به صورت گرفته بود
دروغ گفتن!
ایده خود را پایین آمدن خط خودتان!
چرا شما ارسال شاطر پایین خط، عزیز من؟
"من هیچ شاطر با من به ارمغان آورد، Pa. '
آه در واقع! اما شما به ارمغان آورده اند، ظریف به نوبه خود از
نه، Pa. 'عشق من؟
"شما هرگز نمی تواند که رفته، عزیزم؟
بله، من، Pa. به او نگاه بسیار شگفت زده شده است، که
بلا را تشکیل می دهند نمی تواند ذهن خود را به شکستن آن به او فقط رتبهدهی نشده است.
در نتیجه، PA، که زن دوست داشتنی خود را احساس می کند کمی ضعف است، و بسیار
بسیار چای خود را برای به اشتراک گذاشتن می خواهم.
قرص کلبه و بارزش یک پنی از شیر تعیین شده مندرج بر روی یک ورق کاغذ
پنجره صندلی.
جیب cherubic چاقو، با کمی برای اولین بار از قرص نان هنوز در نقطه آن، غیر روحانی
در کنار آنها را که در آن عجله شده بود انداخته پایین.
بلا در زمان کمی خاموش، و آن را در دهان خود قرار داده است.
فرزند عزیزم، گفت: پدر او، ایده تدابیری خود را از کرایه پست است!
اما حداقل شما باید قرص نان خود و penn'orth خود را داشته باشد.
یک لحظه، عزیزم. فرآورده های لبنی است تنها بیش از راه و دور
گوشه.
صرف نظر از dissuasions بلا او زد، و به سرعت با جدید بازگشت
عرضه است.
فرزند عزیزم، او گفت، او آن را در یکی دیگر از قطعه ای از کاغذ قبل از او، «گسترش
ایده پر زرق و برق - و سپس شکل خود را نگاه، و کوتاه متوقف شد.
"هر چه، PA؟
- یک زن پر زرق و برق، او از سر گرفت آهسته تر، قرار دادن چنین همراه با اقامت
در حال حاضر - است که لباس جدید بر دارند، عزیز من؟
نه، بهبهان، یکی از قدیمی.
آیا شما آن را به یاد داشته باشید؟ "چرا، من فکر کردم من آن را به یاد، عزیز من!
شما باید برای شما آن را خریدم، Pa. '
بله، من هم خریدم که عزیز من! گفت: کروب دادن به خود یک تکان کوچک
اگر به اعضای هیئت علمی از خواب بیدار شدن خود است. و شما رشد کرده اند آنقدر بی ثبات است که شما
طعم خود را، PA عزیز دوست نداشته باشم؟
خب، عشق من، او بازگشت، بلع کمی از قرص کلبه با قابل توجه
تلاش، به نظر می رسید آن را به راه می چسبد: "من باید آن بود به سختی
به اندازه کافی پر زرق و برق برای شرایط موجود.
و به همین ترتیب، PA، گفت: بلا، حرکت coaxingly را به سمت خود را به جای باقی مانده در مقابل،
شما گاهی اوقات یک چای آرام به تنهایی؟
من در راه چای هستم، اگر من قرعه کشی بازوی من بیش از شانه خود مانند این، PA؟
بله، عزیز من، و نه، عزیزم. بله به سوال اول، و قطعا
دوم.
احترام به چای آرام، عزیز من، چرا شما از مشاغل روز
گاهی اوقات کمی پوشیده، و اگر هیچ چیز interposed بین روز و شما وجود دارد
مادر، چرا گاهی اوقات کمی پوشیده، بیش از حد.
"من می دانم، Pa. 'بله، عزیزم.
بنابراین گاهی اوقات من یک چای آرام را در پنجره قرار دهید در اینجا، با کمی آرام
تفکر از خط (که می آید تسکین دهنده)، بین روز، داخلی و - '
«سعادت، پیشنهاد بلا، sorrowfully.
و سعادت داخلی، گفت: پدر او، بسیار راضی به پذیرش عبارت.
بلا او را بوسید.
و آن را در این مکان تیره رنگ سیاه اسارت، فقیر عزیز است، که شما موفق به گذراندن
ساعت از زندگی خود را هنگامی که شما در خانه نیست؟
نه در خانه یا در جاده وجود دارد، و یا در جاده ها، عشق من.
بله. شما می بینید که روی میز کوچک در گوشه؟
"در گوشه ای تاریک، هر دو از نور و از شومینه دورترین؟
shabbiest میز همه میز؟ '
در حال حاضر، آن را واقعا به شما حمله در آن نقطه نظر، عزیز من؟ گفت: پدرش،
نقشه برداری آن را هنرمندانه با سر خود را در یک طرف: که مال خودم است.
این نام به سوف Rumty را. "
"که سوف؟ بلا با خشم بزرگ خواست.
'Rumty است. ببینید، نه بالا و تا دو مرحله
آنها آنرا سوف.
و آنها با من تماس Rumty. 'چگونه آنها جرات! بانگ زد: بلا.
آنها اهل تفریح و بازی، بلا عزیز من؛ آنها اهل تفریح و بازی است.
آنها بیشتر یا کمتر از من کوچکتر است، و آنها اهل تفریح و بازی است.
آن چه مهم است؟
این ممکن است تندخو و گستاخ، یا دلخور، یا 50 ناخوشایندی از چیزهایی که من واقعا باید
مانند در نظر گرفته شود. اما Rumty!
لر، چرا Rumty نه؟
برای تحمیل ناامیدی سنگین بر روی این طبیعت شیرین، که شده بود، از طریق همه
کاپریس، جسم خود را شناخت، عشق و تحسین از
نوزادی، بلا احساس را به سخت ترین کار روز سخت.
او فکر کرد: "من باید انجام داده اند بهتر، و او را در ابتدا بگویید من باید انجام داد
بهتر است به او بگویید که فقط در حال حاضر، زمانی که او تا به حال برخی از سوء تفاهم جزئی، او بسیار خوشحال است
دوباره، و من باید او را رنجور.
او سقوط در نان و شیر او،، با pleasantest خونسردی، و بلا
سرقت بازوی او کمی نزدیک تر در مورد او، و در همان زمان چسبیدن موهای خود را
با تمایل مقاومت ناپذیر به بازی
با او در عادت تمام عمر خود را تاسیس، خودش را آماده کرده بود گفت: «پا
عزیزم، آیا می شود بازیگران کردن، اما من باید به شما بگویم چیزی ناپسند! وقتی که او
او را در شیوه unlooked برای قطع شده است.
"مهربان من! او بانگ زد: با استناد به پژواک لین نازدار مانند قبل.
این است که بسیار فوق العاده ای! "چیست، PA؟
"چرا در اینجا آقای Rokesmith در حال حاضر!
نه، نه، PA، بلا، 'گریه، تا حد زیادی flurried.
مطمئنا. 'بله وجود دارد!
در اینجا نگاه کنید!
راستی برای گفتن، آقای Rokesmith نه تنها از پنجره گذشت، اما شمارش آرا به وجود آمد.
خانه.
و نه تنها به شمارش خانه آمد، اما، پیدا کردن خود به تنهایی با بلا
و پدر او، با عجله و در بلا و او را در آغوش او گرفتار، با کلمات دارای شور و شعف
عزیز من، عزیز دختر! دلیر من، سخاوتمندانه، بی طرف، شجاع، شریف دختر
و نه تنها که حتی (که ممکن است در کمال تعجب می بینند به اندازه کافی برای یک فکر
دوز)، اما بلا، پس از حلق آویز سر او را برای یک لحظه، آن را برداشته تا و گذاشته آن را در
سینه خود را، اگر که سر او را برگزیده و ماندگار مقام استراحت!
Rokesmith به "من می دانستم که شما می توانید به او آمده، و از تو پیروی کنم، گفت:.
عشق من، زندگی من!
تو مال منی؟ "که بلا پاسخ داد،" بله، من مال شما
اگر شما فکر می کنم من ارزش گرفتن!
و پس از آن، به نظر می رسید به کوچک شدن به کنار قلاب سلاح خود را به هیچ چیز، تا حدودی
چرا که آن را مانند یک قوی در بخش خود بود، و تا حدودی به دلیل چنین است
بازده به آن مخصوص اوست.
کروب، که مو را برای خود تحت تاثیر این شگفت انگیز انجام می شود
منظره، آنچه بلا در حال حاضر برای آن انجام داده بود، پشت به پنجره صندلی مبهوت
او که از آن، افزایش یافته بود و بررسی
جفت با چشمان خود را به نهایت قدرت خود در گشاد شده بود. گفت: بلا: "اما ما باید از پا عزیز فکر می کنم،
"من عزیز پا نمی گفت، ما به Pa. صحبت می کنند '
که بر اساس آن، آنها تبدیل به انجام این کار است. "اظهار داشت: من آرزو می کنم برای اولین بار، عزیز من،
کروب کمرنگ، که شما می خواهم محبت را به من با شیر کمی ریزش نم نم،
احساس می کنم اگر من - رفتن.
در واقع، همکار خوب کمی نگران کننده لنگی تبدیل شده بود، و حواس خود را به نظر می رسید به
به سرعت در حال فرار از زانو به سمت بالا.
بلا او را با بوسه به جای شیر پاشیده، اما به او کمی از آن مقاله
برای نوشیدن، و او به تدریج تحت مراقبت نوازشگر او را احیا کرد.
بلا، 'گفت:' خواهیم آن را به شما شکسته به آرامی، عزیزترین پا.
عزیز من، بازگشت کروب، به دنبال آنها، شما را در اول آغاز شد
گوش، اگر من ممکن است ابراز خودم - که فکر می کنم من برابر با شکستگی بزرگ
در حال حاضر.
آقای Wilfer، گفت: جان Rokesmith، هیجان و شادمان، بلا من طول می کشد، هر چند من
نه ثروت، حتی بدون اشغال در حال حاضر چیزی جز آنچه من می توانم در
زندگی پیش روی ما است.
بلا من طول می کشد! "بله، من ترجیح می باید استنباط،
آقای عزیز، 'بازگشت کروب اسید ضعیفی بوده، که بلا، از آنچه من به شما در زمان
در داخل این چند دقیقه را اظهار کرد.
شما نمی دانید، PA، گفت: بلا، چه بد من او را به استفاده می شود!
شما نمی دانید، آقا، گفت: Rokesmith، قلب او!
شما نمی دانید، PA، گفت: بلا، چه تکان دهنده موجود در حال رشد بود، زمانی که او
مرا از خودم نجات داد! شما نمی دانم، آقا، گفت: Rokesmith
"چه فداکاری او برای من ساخته شده است!
کروب، هنوز هم رقت انگیز می ترسم، و عزیز جان من در جواب: "عزیزم بلا،
Rokesmith، اگر به شما اجازه خواهد داد که من تا به شما تماس بگیرید -
: بله انجام دهید، PA، کار را انجام دهیم! خواست بلا.
'من به شما اجازه می دهد، و اراده من است قانون خود را. آیا چنین نیست - عزیز جان Rokesmith؟
کمرویی در گیر شدن در بلا، همراه با تندرنس در گیر شدن عشق وجود دارد
و اعتماد به نفس و غرور، در نتیجه او تماس بر اساس نام، ساخته شده است که آن را کاملا
قابل بخشش و معافیت در جان Rokesmith به انجام آنچه او انجام داد.
چه او بود، بار دیگر به او ظاهر از اضمحلال به عنوان فوق الذکر به من بدهید.
مشاهده: «من فکر می کنم، عزیزان من، کروب، که اگر شما می تواند به راحت
نشستن بر روی یک طرف از من، و از سوی دیگر در طرف دیگر، ما باید به جای بیشتر
متوالی، و چیزهایی نه plainer.
جان Rokesmith ذکر شده، در حالی که پیش از این، که او تا به حال بدون اشغال در حال حاضر است.
"هیچ، 'گفت: Rokesmith.
نه، PA، هیچ کدام، گفت: "بلا. که از من استدلال می کنند، اقدام کروب.
که او را ترک کرده است آقای Boffin؟ بله، Pa.
و به این ترتیب -
'توقف بیت، عزیزم. من آرزو می کنم تا آن را به رهبری توسط درجه.
و که آقای Boffin او را درمان نشود خوب است؟ "
او را درمان ترین کشید، عزیز پا! بلا با چهره فلش گریه.
از آن، به دنبال کروب، enjoining صبر با دست خود، برخی از
مزدور فرد جوان دور به خودم مربوط می شود، نمی تواند تایید؟
من که منجر به آن درست است؟
گفت: "نمی توان تایید پا شیرین، بلا، با خنده ای گریان و یک بوسه با نشاط است.
که بر اساس آن، به دنبال کروب، برخی مزدور فرد جوان دور
مربوط به خودم، داشتن قبلا و به خودم مشاهده به ذکر است که
رفاه خراب شد آقای Boffin، احساس
که او باید احساس خود را چه درست و چه غلط بود فروش نیست، و آنچه بود
درست و چه نادرست، و چه عادلانه و چه ناعادلانه بود، به هر قیمتی که
می تواند توسط هر یک زنده به او پرداخت می شود؟
من که منجر به آن درست است؟ با یکی دیگر از خنده گریان بلا شادمان
بوسید او را.
و به همین دلیل - و در نتیجه، کروب در صدای درخشان رفت، به عنوان دست بلا
به تدریج تا جلیقه خود را به گردن او به سرقت برده، این فرد مزدور جوان
دور به خودم مربوط می شود، رد
قیمت، زمان خاموش مد های پر زرق و برق است که بخشی از آن بود، قرار داده در مقایسه با
لباس فقرا که من آخرین داده بود او را، و اعتماد به حمایت از او در چه بود
سمت راست، راست به من آمد.
من باعث شد تا آن را؟ دست بلا را دور گردن خود را با این
زمان، و چهره خود را بر روی آن بود.
پدر خوب خود گفت: فرد مزدور و جوان دور به خودم،
'خوب انجام دادند.
فرد مزدور و جوان دور مربوط به خودم، به من اعتماد ندارند در
بیهوده!
من تحسین این فرد مزدور و جوان دور به خودم مربوط، بیشتر در این
لباس اگر او در چین ابریشم، شال های ترمه، و Golconda به من آمده بود
الماس است.
من عاشق این فرد جوان از صمیم قلب.
من به مردی از قلب این شخص جوان می گویند، از قلب من و با همه آن
"برکت من در این تعامل میان شما، و او را به ارمغان می آورد، فرصت خوبی است که
فقر او است به خاطر شما و صادق حقیقت پذیرفته شده را برای شما به ارمغان می آورد! "
صدای مرد جلو خونریزی را گرفتن بچه از او شکست خورده او جان Rokesmith دست خود را، و او
ساکت و آروم، خم شدن پایین صورت خود را بیش از دخترش است.
اما، در دراز نیست.
او به زودی سرم را بالا گرفتم، گفت: در یک تن با نشاط:
و در حال حاضر، فرزند عزیز من، اگر شما فکر می کنید شما می توانید جان Rokesmith برای یک دقیقه سرگرم
و نیم، من را اجرا بیش از لبنیات، و یک قرص نان کلبه و یک نوشیدنی به او واکشی
شیر، که همه ما ممکن است چای با هم داشته باشند.
بود، به عنوان بلا پر زرق و برق گفت: مثل شام برای سه مهد کودک
hobgoblins در خانه های خود را در جنگل، بدون خود را growlings رعد پایین
کشف هشدار دهنده، 'کسی شده است نوشیدن شیر!
این خوراک خوشمزه بود، تا حد زیادی از خوشمزه ترین بلا، یا جان Rokesmith، و یا
حتی R. Wilfer تا کنون ساخته شده بود.
چیز عجیب و غریب uncongenial از محیط اطراف خود، با دو تا از دستگیره های برنجی امن آهن
Chicksey، Veneering، و Stobbles های خیره از این گوشه میمیره، مانند چشم
برخی از اژدها کسل کننده، تنها آن را لذت بخش تر است.
فکر می کنم، گفت کروب دور، به دنبال دفتر با لذت غیر قابل بیان،
که هر چیزی که از طبیعت مناقصه باید در اینجا، این است من tickles.
فکر می کنم که تا کنون من دیده باید بلا خورده در آغوش آینده خود را
شوهر، در اینجا، شما بدانید!
تا قرص کلبه بود و شیر برای مدتی ناپدید شده، و
foreshadowings خزنده شب بیش از لین نازدار شدند، که کروب درجه
کمی عصبی شد و گفت: بلا، او را بطرف خود را:
'سجاف - آیا شما فکر همه چیز در مورد مادر شما، عزیز من؟
بله، Pa. '
و خواهر شما Lavvy، به عنوان مثال، عزیز من؟
بله، Pa. من فکر می کنم بهتر است ما وارد شده بود نه به
خاص در خانه.
من فکر می کنم از آن خواهد شد کاملا به اندازه کافی می گویند که من تا به حال تفاوت با آقای Boffin، و
که برای همیشه به جا می ماند.
'جان Rokesmith آشنایی با کارشناسی ارشد خود، عشق من، گفت: پدر او، پس از چند
تردید خفیف، هیچ ظرافت در اشاره قبل از او که شما شاید
کارشناسی ارشد خود را کمی به تن داشت.
؟ کوچک، پا بیمار بلا با خنده ای ملیح گفت: tunefuller بودن
عشق در لحن آن است. خوب!
خواهیم گفت، صرفا در اعتماد به نفس در میان خودمان، پوشیدن، ما آن را واجد شرایط نیست،
کروب محکم پذیرفته شده اند. و خلق و خوی خواهر خود را پوشیده است.
من مهم نیست، Pa.
و شما باید خود شما می دانید آماده، با ارزش من، گفت: پدر او، با بسیاری
مهربانی، برای ما بسیار ضعیف و ناچیز در خانه، و در بهترین
بسیار ناراحت کننده باشد، بعد از خانه آقای Boffin.
من مهم نیست، Pa. می تواند آزمایشات بسیار سخت تر تحمل - برای جان
کلمات بسته بود آرام و blushingly گفت که جان آنها را شنیده ام،
و او آنها را نشنیده دوباره کمک بلا خود را به دیگری از آن نشان داد
ناپدید شدن مرموز.
! خوب گفت: "کروب پر زرق و برق، و ابراز مخالفت، زمانی که شما - هنگامی که شما
دوباره از بازنشستگی، عشق من، و دوباره ظاهر شده بر روی سطح، من فکر می کنم از آن خواهد شد
زمان برای قفل کردن و رفتن.
اگر شمارش خانه Chicksey، Veneering، و Stobbles های بسته شده بود
توسط سه نفر را شادتر، خوشحال به عنوان اکثر مردم آن را خفه شو، آنها باید
شده است superlatively خوشحال است در واقع.
اما در ابتدا بلا بر سوف Rumty نصب شده اند، و گفت: شما را در اینجا در تمام طول روز به من نشان بده
طولانی، عزیز Pa.
آیا می خواهید این نوشتن؟ تخمگذار گونه دور خود را بر او گوشتالو بازوی چپ، و از دست دادن
دید از قلم خود را در امواج مو، در یک شیوه بسیار unbusiness مانند.
اگرچه جان Rokesmith به نظر می رسید به آن را می خواهم.
بنابراین، سه hobgoblins، با محو تمام آثار از جشن خود را، و جاروب کردن
خرده لین خرد کردن به راه رفتن به هالووی آمد و اگر دو hobgoblins،
فاصله دو برابر زمانی که مایل نیستید
آن بود، دزد سوم بسیار اشتباه شد.
در واقع، که روح متوسطی به خود تلقی زیادی در راه لذت بردن عمیق خود را
این سفر، که او عذرخواهی اظهار کرد: من فکر می کنم، عزیزان من، من را
منجر شود در طرف دیگر جاده، و به نظر می رسد به شما تعلق دارد.
که او cherubically strewing مسیر با لبخند، در صورت عدم وجود
گل.
تقریبا ده ساعت بود که آنها در نظر Wilfer قلعه متوقف شد و پس از آن،
نقطه بودن آرام و خالی از سکنه، بلا شروع به یک سری از ناپدید شدن است که تهدید
تمام شب طول بکشد.
من فکر می کنم، جان کروب اشاره کرد در گذشته، که اگر شما می توانید به من جوان یدکی
دور به خودم مربوط می شود، من او را وارد
من می توانم به او دریغ نمی، جواب داد: جان، اما من باید او را به شما قرض بدهید. - عزیزم
کلمه جادویی که باعث بلا فورا به ناپدید می شوند دوباره.
بلا، زمانی که او قابل رویت شد گفت: «در حال حاضر، عزیزترین پا، '،' دست خود را در من قرار داده، و
خواهیم به سرعت اجرا شود مثل همیشه، ما می توانیم فرار کنی (دور بشی)، و تمامش کنید.
در حال حاضر، Pa.
یک بار - عزیز من، "کروب به خطر افتاد، با
چیزی از هوا ضعیف النفس، من که قرار بود مشاهده کردند که در صورتی که مادر خود را -
باید قطع، آقا، برای به دست آوردن زمان، 'گریه بلا، قرار دادن پای راست خود را؛
"که شما، آقا؟ علامت تا علامت، آقا.
هنگامی که!
دو بار! سه بار و به دور، PA!
خاموش گذاشتم او، تحمل کروب همراه، و نه تا کنون متوقف شده، و نه رنج می برد او برای متوقف کردن،
تا زمانی که او در زنگ کشیده بود.
در حال حاضر، پا عزیز، گفت: بلا، او هر دو گوش اگر او به عنوان پارچ بودند، و
انتقال صورت خود را به لب گلگون او، ما در آن هستند!
خانم Lavvy آمد برای باز کردن دروازه، که معتاد به اسب دوانی توجه منتظر و
از دوستان خانواده، آقای جورج قم. "چرا، این بلا هرگز! بانگ زد:" خانم
Lavvy شروع پشت در دید.
و سپس bawled، کارشناسی ارشد! در اینجا بلا! این تولید، قبل از آنها می تواند به
خانه، Wilfer خانم.
که ایستاده در پورتال، آنها را با اندوه شبح مانند و همه دیگر او
لوازم مراسم.
فرزند من خوش آمدید، هر چند برای unlooked، گفت: "او در آن زمان ارائه گونه های او
اگر آن را به عنوان یک تخته سنگ سرد برای بازدید کنندگان خود را ثبت نام بر بود.
شما نیز RW، خوش آمدید، اگر چه دیر.
آیا داخلی مرد Boffin خانم من را می شنوید؟
این تحقیق عمیق و باب روز چهارم را به شب بازیگر بود، پاسخ از نوکر در
سوال.
بدون انتظار، کارشناسی ارشد، عزیز وجود دارد، گفت: بلا.
هیچ انتظار وجود دارد؟ "خانم Wilfer را در لهجه های با شکوه را تکرار.
نه، ما، عزیز.
لرز وقار نفوذ شانه خانم Wilfer و دستکش، که باید بگویم،
'انیگما' و سپس او را در سر از صفوف به خانواده راهپیمایی
نگهداری اتاق، جایی که او مشاهده:
"مگر در مواردی، RW: که رسما بر تبدیل شده است:" از شما گرفته اند
احتیاط ساخت علاوه بر به صرفه شام ما در راه بازگشت به خانه خود، آن را
ثابت کند اما یکی از ناخوش آیند به بلا.
گردن سرد گوسفند و کاهو بیمار می تواند با تجملات آقای Boffin رقابت
هیئت مدیره. '
گفت: "دعا کنید که حرف نیست، کارشناسی ارشد عزیز، بلا، 'هیئت آقای Boffin را چیزی برای
من.
اما، در اینجا خانم Lavinia، که شده بود، مشتاقانه eyeing کلاه سر گذاشتن بلا زده، در
"چرا، بلا! 'بله، Lavvy، من می دانم.
جلوگیری نکردنی کاهش چشم خود را به لباس بلا داد و stooped به آن نگاه کنم،
exclaiming دوباره: "چرا، بلا!" بله، Lavvy، من می دانم آنچه من کردم.
من که قرار بود به ما بگویید که شما قطع است.
من برای همیشه، کارشناسی ارشد، خانه آقای Boffin در سمت چپ، و من آمده ام خانه. "
خانم Wilfer آشکارا سخن گفت هیچ کلمه ای است، اما، در فرزندان خود را برای یک یا دو دقیقه glared
در سکوت افتضاح است، به گوشه او را از رو به عقب دولت بازنشسته، و نشست:
مانند مقاله منجمد فروش در بازار روسیه.
به طور خلاصه، عزیز ما، گفت: بلا، مصرف کردن کلاه سر گذاشتن ارزش و تکان دادن او
مو، من تا به حال یک تفاوت با آقای Boffin بسیار جدی در موضوع خود
درمان یکی از اعضای خانواده اش، و
it'sa تفاوت نهایی، و در پایان از همه وجود دارد.
و من ملزم به شما بگویم، عزیز من، RW، submissively، که بلا است
عمل در روح واقعا شجاع است، و با احساس واقعا راست است.
و به همین دلیل من امیدوارم که، عزیز من، شما نمی خواهید اجازه می دهد خودتان را تا حد زیادی نا امید.
! جرج گفت: "خانم Lavvy، در صدای حزن انگیز، هشدار دهنده، تاسیس مادرش؛
جورج قم، صحبت می کنند!
چه من به شما بگویم در مورد آن Boffins؟
آقای قم پوست درک ضعیف خود را به کار در میان shoals و شکن،
فکر کردم این امن ترین و نه اشاره به هر چیز خاصی که او گفته شده بود،
[مبادا] اشاره به چیزی که اشتباه است.
او با مهارت در دریا نوردی قابل تحسین پوست خود را به آب های عمیق توسط زمزمه کردم: بله در واقع.
: بله! من به به جورج قم، گفت: به عنوان جورج قم به شما می گوید، گفت: دوشیزه Lavvy، که
کسانی که Boffins نفرت از یک نزاع با بلا را انتخاب کنید، به محض به عنوان تازگی خود را پوشیده بود
خاموش است.
آیا آنها آن را انجام دهید، یا آنها نمی؟ بود، یا بود من اشتباه است؟
چه چیزی شما را به ما می گویند، بلا، از Boffins شما در حال حاضر؟
'Lavvy و کارشناسی ارشد، گفت: بلا، آقا و خانم Boffin من همیشه گفته اند که می گویند؛
من همیشه باید از آنها می گویند آنچه که من همیشه گفته اند.
اما هیچ چیز نمی خواهد مرا وادار به نزاع با هر یک به شب.
من امیدوارم که شما پوزش می طلبیم برای دیدن من، ما عزیز نیست، بوسیدن او، و من امیدوارم که شما نیستند
متاسفم برای دیدن من، Lavvy، او بوسیدن بیش از حد، و من متوجه کاهو ما ذکر شده،
روی میز، من سالاد.
بلا شوخی خود را در مورد کار، سیما قابل توجه خانم Wilfer
او را با چشم خودنمایی میکند، ارائه ترکیبی از نشانه یک بار
سر مسلمان، با یک قطعه هلندی
ساعت کار، و نشان می دهد به ذهن تخیلی است که از ترکیب
سالاد، دختر او محتاطانه ممکن است سرکه را حذف کند.
اما هیچ کلمه ای را از لب زن شوهردار با شکوه صادر شده است.
و این فوق العاده به شوهرش بود (به عنوان شاید او می دانست) از هر جریان
فصاحت با آن او می تواند edified شرکت می باشد.
در حال حاضر، ما عزیز، گفت: "بلا در موعد مقرر، آماده، سالاد، و از آن گذشته شام
زمان. خانم Wilfer افزایش یافت، اما باقی مانده لال.
جرج خانم Lavinia در صدای هشدار، گفت: صندلی کارشناسی ارشد!
آقای قم پرواز به عقب بانوی عالی، و به دنبال او تا صندلی نزدیک در
دست، او به عنوان به ضیافت stalked از.
وارد شده در جدول، او صندلی سفت و سخت خود، پس از مورد علاقه آقای قم با
تابش خیره کننده برای خود، که ناشی از نجیب زاده جوان به بازنشستگی جای خود را در بسیاری
سردرگمی است.
کروب فرض به آدرس فوق العاده ای جسم، شام خود را معامله
از طریق آژانس از سوم شخص، به عنوان گوشت گوسفند به کارشناسی ارشد خود، بلا، عزیز من؛
'در Lavvy، من به جرات می گفت که کارشناسی ارشد خود را که را
کاهو اگر شما آن را در بشقاب خود را قرار دهید.
شیوه خانم Wilfer دریافت آن viands، فقدان سنگ مواجه شد
ذهن، که در آن دولت، به همین ترتیب، او از آنها داشتید، به ندرت افتاده چاقو او را
و چنگال، گفت: در درون روح خود را،
"این است که من انجام شده است؟ و خودنمایی در یک یا چند حزب، که اگر در
جستجو خشمگین از اطلاعات است.
نتیجه مغناطیسی آشکار چنین بود، که شخص glared می تواند با هر وسیله
با موفقیت به این واقعیت داشته باشه که هم نادان باشه: به طوری که اطرافیان، بدون تظاهر
beholding خانم Wilfer در همه، باید
شناخته شده است او در آنها خودنمایی میکند، با دیدن او را از سیما از شکسته
beglared 1.
خانم Lavinia بود بسیار خوش برخورد به آقای قم در این موقعیت خاص، و در زمان
فرصت اطلاع رسانی خواهرش به همین دلیل است.
این مشکل شما در مورد بلا بود، هنگامی که شما در حوزه بود تا کنون
از خانواده خود را به عنوان آن را به یک ماده است که در آن شما می توانید انتظار می رود
به گفت Lavinia: علاقه بسیار کمی،
با چانه خود را پرت کردن. اما جورج قم آدرس خود را به من پرداخت.
بلا بود خوشحالم که آن را بشنود.
آقای قم روی ملاحظه قرمز شد، و احساس خواست به محاصره خانم را Lavinia
دور کمر با بازوی خود را، اما، در مواجهه با یک سنجاق بزرگ در کمربند بانوی جوان،
خراش انگشت، ادا تیز
علامت تعجب، و جذب رعد و برق از تابش خیره کننده خانم Wilfer.
خانم Lavinia که ممکن است تصور نشده است گفت: "جورج است که به خوبی،
در حال حاضر - و من به جرات می گویند که ما باید ازدواج کرده، یکی از این روزها.
آنها اهمیتی نمی دادم به آن اشاره هنگامی که شما با BOF خود را - در اینجا خانم Lavinia بررسی
خودش را در یک جهش و افزود placidly تر، هنگامی که شما با آقا و خانم
Boffin، اما در حال حاضر من فکر می کنم به نام شرایط خواهرانه.
با تشکر از شما، Lavvy عزیز. به شما تبریک می گویم.
با تشکر از شما، بلا.
حقیقت این است که جورج و بحث، که آیا من باید به شما بگویم، اما به من گفت:
جورج که شما علاقه مند به لاشی امر، و بود که آن را دور
بیشتر احتمال دارد که شما ترجیح می جدا
خود را از ما در مجموع، نسبت به او را به بقیه از ما اضافه شده است.
بلا به 'گفت: این یک اشتباه بود، عزیز Lavvy،'.
معلوم می شود، خانم Lavinia در جواب؛ اما شرایط تغییر کرده است، شما می دانید،
عزیز من. جورج در یک وضعیت جدید است، و
چشم انداز بسیار خوب است در واقع.
من باید تا به حال شهامت به شما بگویم پس دیروز، زمانی که شما می توانید
فکر چشم انداز خود را ضعیف، و ارزش توجه است، اما احساس می کنم امشب کاملا جسورانه است.
"هنگامی که شما شروع به احساس ترسو، Lavvy؟ پرسید: بلا، با لبخند.
نگفتم که من همیشه احساس ترسو، بلا، 'پاسخ غیر قابل جلوگیری است.
اما شاید من ممکن است گفته اند که اگر من تا به حال توسط ظرافت نسبت به مهار
احساسات خواهر، که من برای مدتی مستقل احساس بیش از حد مستقل،
عزیز به خودم را در معرض نظر گرفته شده من
مطابقت (شما با سیخونک بحرکت واداشتن خود را دوباره، جورج) نگاه کردن بر.
این است که من می توانم شما را برای نگاه کردن بر آن، سرزنش زمانی که شما به دنبال
به یک مسابقه غنی و بزرگ، بلا، آن را تنها که من مستقل بود.
که آیا غیر قابل جلوگیری به توسط اعلامیه بلا slighted احساس کردند که او را
نزاع، یا آیا spitefulness او بازگشت بلا به حوزه برانگیخته
اظهار آقای جورج قم، یا اینکه آیا
یک تلنگر لازم را به روح او بود که او باید در برخورد با آمده
کسی در حال حاضر به مناسبت، - به هر حال او یک خط تیره در پدر و مادر با شکوه خود را در حال حاضر،
با بزرگترین بی پروایی.
ما، دعا بنشیند نه به من خیره شده در آن شیوه ای به شدت تشدید!
اگر شما سیاه و سفید بر روی بینی من، به من بگو تا؛ اگر اینکار را نکنید، من را تنها بگذاری.
من شما را در این کلمات؟ خانم Wilfer گفت.
آیا شما تصور 'صحبت در مورد فرض، کارشناسی ارشد،
به خاطر خوبی "است.
دختر که پیر است به اندازه کافی برای درگیر می شود، بسیار قدیمی به اندازه کافی برای اعتراض به در خیره شده است
اگر او به عنوان یک ساعت بود. یکی بی پروا! خانم Wilfer گفت.
grandmamma شما، اگر این کار را با یکی از دختران او خطاب، در هر سنی می توانست
اصرار بر بازنشستگی او به یک آپارتمان تاریک.
: 'grandmamma دارم،' بازگشت Lavvy، تاشو اسلحه خود و با تکیه به عقب و در صندلی خود را،
نمی توانست نشسته خیره مردم را از سیما، من فکر می کنم.
او را! خانم Wilfer گفت.
Lavvy "، گفت: سپس ترحم it'sa نمی دانست که بهتر است.
و اگر grandmamma من در کودنی در اثر پیری او بود که او به اصرار مردم در زمان
بازنشستگی به آپارتمان های تاریک، او باید بوده است.
نمایشگاه زیبا grandmamma من باید از خودش ساخته شده!
من تعجب می کنم که آیا او هرگز مردم اصرار به بازنشستگی را به توپ سنت
پل و اگر او انجام داد، او آنها را در وجود دارد.
"سکوت اعلام کرد خانم Wilfer.
"من سکوت دستور '' من کوچکترین قصد
ساکت بودن، کارشناسی ارشد، 'بازگشت Lavinia خونسردی، اما کاملا برعکس است.
من می خواهم به چشم به عنوان اگر من از Boffins ها آمده بود، و در زیر آن را خاموش نشستن.
من می خواهم به جورج قم چشم اگر او از Boffins ها آمده بود و نشسته
ساکت و آروم زیر آن است.
اگر بابام فکر می کند مناسب برای چشم اگر او از Boffins ها آمده بود، به خوبی و خوب است.
من را انتخاب کنید. و من!
خانم Wilfer strode مهندسی Lavinia داشتن این کج باز در بلا ساخته شده،
به آن است. «شما روح سرکش!
یاغی کودک!
به من بگو، Lavinia.
اگر در نقض احساسات مادر خود را، به شما اجازه می دهد condescended بود
خودتان را به Boffins patronized، و اگر شما از آن سالن آمده بود
برده داری - '
که مزخرف محض، کارشناسی ارشد، گفت: Lavinia. چگونه! بانگ زد: خانم Wilfer، با والای
شدت.
سالن برده داری، کارشناسی ارشد، مسائل صرف و مزخرف، 'بازگشت و بی حرکت
غیر قابل جلوگیری است.
من می گویم، فرزند مغرور، اگر شما از این محله ها از محل پورتلند آمده بود،
خم شدن در زیر یوغ حمایت و دام های اهلی خود را در پر زرق و برق حضور داشتند
لباس به دیدن من، آیا شما فکر می کنید من در اعماق
احساس نشسته شده اند به نظر می رسد بیان می شود؟ '
من فکر می کنم در مورد آن است، بازگشت Lavinia، که من باید بخواهید آنها را بیان
به فرد سمت راست. '
و اگر، به دنبال مادر خود، اگر با توجه به هشدارهای من که چهره خانم
Boffin تنها چهره ای پرتکاپو با شر بود، شما تا به حال به جای به چسبیده به خانم Boffin
من، و بعد از همه به خانه آمده توسط رد
خانم Boffin، زیر پا توسط خانم Boffin پایمال شده، و از اون خارج توسط خانم Boffin بازیگران شما
فکر می کنم احساسات من شده اند به نظر می رسد بیان می شود؟
Lavinia بود در مورد پاسخ به او پدر و مادر افتخار است که او را به عنوان به خوبی ممکن است
توزیع با او به نظر می رسد در مجموع پس از آن، هنگامی که بلا افزایش یافت و گفت: شب خوب، عزیز
کارشناسی ارشد.
من تا به حال یک روز خسته کننده، و من به رختخواب بروید.
این شکست تا حزب مطبوع.
آقای جورج قم در مدت کوتاهی پس از آن در زمان مرخصی اش، توسط خانم Lavinia با همراه
شمع را تا آنجا که به سالن، و بدون شمع تا آنجا که به دروازه باغ، خانم
Wilfer، شستن دست های خود را از Boffins،
پس نحوه لیدی مکبث به رختخواب رفت و RW به تنهایی در میان گذاشته شد
dilapidations میز شام، در یک نگرش سودا.
اما، گام نور او را از تأملات خود را roused، و آن را بلا بود.
مو زیبا او آویزان همه در مورد او، و او به پایین افتاد بود آرام، قلم مو را در
دست و پا برهنه، می گویند خوب است شب به او.
گفت: «عزیز من، شما را بیشتر بدون شک یک زن دوست داشتنی، کروب، مصرف
گیسو در دست خود را.
به نظر می رسند در اینجا، آقا، گفت: بلا، زمانی که زن دوست داشتنی خود را ازدواج، شما باید که
قطعه اگر دوست دارید، و او شما را زنجیره ای از آن است.
آیا جایزه که یاد از مخلوق عزیز؟
بله، با ارزش من است. 'سپس شما باید آن را اگر شما خوب است،
آقا.
من بسیار بسیار متاسفم، عزیزترین PA، به این همه زحمت به خانه آورد.
نام 'My Pet' بازگشت پدرش، در ساده ترین حسن نیت، 'خود را ندارد
مضطرب در مورد آن.
واقعا به ذکر است نیست، زیرا چیز را در خانه بسیار گرفته اند
یکسان به هیچ وجه.
اگر مادر و خواهر خود را به یک موضوع پیدا نیست که در زمان کمی پوشیدن
، آنها دیگر. ما از موضوع پوشیدن هرگز،
عزیز من به شما اطمینان دهم.
من می ترسم شما اتاق قدیمی خود را پیدا با Lavvy، وحشتناک ناخوشایند، بلا؟
نه، من انجام پا، نه، فکرش را نمی کنم. چرا من نه ذهن، آیا شما فکر می کنید، PA؟
خوب، کودک من، شما از آن شکایت هنگامی که آن را چنین در مقابل آن باید
باشد در حال حاضر است. پس از سخن من، من فقط می توانید پاسخ دهید
شما بسیار بهبود یافته است. "
نه، Pa. از آنجا که من خیلی خدا را شکر و خیلی خوشحال!
در اینجا او او را خفه تا موهای بلند خود را ساخته شده او را به عطسه، و سپس به او خندید تا
او بخندید، و سپس او را خفه است که آنها ممکن است نمی شود شنید.
بلا گفت: "گوش کن، آقا، '.
زن دوست داشتنی شما ثروت خود را در راه منزل به شب گفته شد.
به جا خواهد بود یک ثروت بزرگ، چرا که اگر زن دوست داشتنی در نظر گرفته می شود برخی از
انتصاب او امیدوار است که برای دریافت به زودی، او را در یک صد و پنجاه پوند ازدواج
سال است.
اما در ابتدا، و حتی اگر آن را هرگز نباید بیشتر، زن دوست داشتنی خواهد شد
آن را کاملا به اندازه کافی. اما این تمام نیست، آقا.
در ثروت there'sa مرد خاص منصفانه - مرد یک کمی، فالگیر گفت: - که
به نظر می رسد، همیشه خود را در نزدیکی زن دوست داشتنی و همیشه نگه داشته اند،
به صراحت برای او، از جمله گوشه ای صلح آمیز
در خانه کوچک زن دوست داشتنی را به عنوان هرگز.
نام آن مرد را به من بگو، آقا.
آیا او پست و حقیر در بسته کارت؟ کروب، با چشمک زدن خود را در پرس و جو
چشم. 'بله' گریه بلا، در خوشحالی بالا، خفگی
او دوباره.
او سرباز از Wilfers ها!
عزیز بهبهان، زن دوست داشتنی به معنی نگاه کردن به جلو به این فرصتی که از آن گفته شده است
برای او لذتبخش و علت آن را به او یک زن بسیار بهتر دوست داشتنی تر از
او تا کنون نشده است.
مرد کمی منصفانه انتظار می رود که انجام دهد، آقا، این است که نگاه کردن به جلو به آن نیز،
گفت: خود را به زمانی که او در معرض خطر بودن بیش از حد، نگران است، "سرزمین من می بینم در آخر!
"من زمین را در آخر! تکرار پدرش.
'سرباز عزیز There'sa، از Wilfers بانگ زد: بلا و سپس قرار دادن کوچک خود را
پا برهنه سفید، که علامت است، آقا. بیا به علامت.
بوت شدن خود را در برابر آن است.
ما آن را نگه دارید با هم، ذهن! در حال حاضر، آقا، شما ممکن است زن دوست داشتنی بوسه
قبل از او فرار می کند، به طوری که خدا را شکر و خیلی خوشحال است.
O بله، منصفانه مرد کوچک، به طوری که خدا را شکر و خیلی خوشحال!