Tip:
Highlight text to annotate it
X
فصل 4. دنباله
"فرانک ، چه خواهید ما در مورد اسب انجام دهید؟ پرسید :" جونز.
"Jim'll می خواهند خلیج ، و البته شما می خواهید برای سوار شدن به نقطه ای است.
بقیه nags ما تنها به ساز و برگ به بسته انجام دهد. "
سرکارگر : "من بوده ام thinkin' ، "پاسخ. "شما مطمئن مانت خوب نیاز دارند.
در حال حاضر اتفاق می افتد که یکی از دوستان من تنها در این زمان در خانه راک دره ،
پست outlyin از یکی از مزارع بزرگ یوتا.
او gettin است در اسب خارج از محدوده ، او تا به آنهایی که خوب برخی از crackin '.
بیایید تراوش بیش از وجود دارد -- آن را تنها سی مایل -- 'گرفتن برخی از اسب را از او".
ما همه مشتاق به عمل بر اساس پیشنهاد فرانک است.
بنابراین برنامه ریزی برای سه نفر از ما به سوار شدن و انتخاب مانت ما ساخته شد.
فرانک و جیم با قطار بسته را دنبال ، و اگر تمام رفت و ، در
پس از شب ، ما را از اردوگاه زیر سایه باک اسکین.
اوایل صبح روز بعد ما را در راه ما شدند.
من سعی کردم برای پیدا کردن یک محل نرم در Baldy قدیمی ، یکی از اسب بسته فرانک.
او اسب که نمی توانست در ترومپت از عذاب بزرگ شد.
هیچ چیز در زیر آفتاب ، فرانک گفت ، زحمت Baldy قدیمی اما بهره برداری از shoeing.
ما از راه دور به سمت پایگاه ظهر ، و دوست فرانک خوش مشرب است و در بر داشت
ملزم گاوچران ، که گفت : ما می تواند تمام اسب ما می خواستیم.
در حالی که جونز و والاس strutted دور جای اسب و گله بزرگ ، که پر بود از باطل ،
گرد و خاکی ، اسب های کرک شده و ایرانی ، من بالا بر روی نرده ها نشسته است.
من شنیده ام آنها را در مورد نقاط و دور و گشاد گشاد راه رفتن صحبت کردن ، و بسیاری از اصطلاحات که من می توانم
درک نمی کنم. والاس انتخاب ترشک سنگین ، و جونز
یک خلیج بزرگ ، و خیلی شبیه جیم.
من ، در گوشه ای از جای اسب و گله ، یک دسته از cayuses ، و در میان مشاهده کرده بودند نمودند
آنها یک اسب سیاه و سفید پاکیزه.
لبه گرد در حصار من یک دید دقیق تر ، و پس از آن گریه که من تا به حال یافت
اسب من.
من شروع به پریدن کرد و گرفتار او ، بسیار تعجب من ، برای اسب های وحشی ،
و وحشیانه اخراج شده بود. سیاه و سفید به زیبایی ساخته شده بود ، گسترده
chested و قدرتمند است ، اما سنگین نیست.
کت او glistened مانند ساتن براق سیاه و سفید ، و او تا به حال چهره ای سفید و پاهای سفید و
یال بلند. "من در مورد شما با دادن شیطان نمی دانم --
که نام او ، گفت : "گاوچران.
"مباشر او اغلب سواری. او سریع ترین ، بهترین کوهنورد ، و
بهترین اسب در محدوده dispositioned.
"اما من حدس می زنم من می توانم به شما اجازه او را کرده اند" او ادامه داد : ، زمانی که او را دیدم نا امید من
مواجه خواهند شد. توسط George! گفت : "جونز.
"شما آن را بر ما این زمان است."
"آیا می خواهید به تجارت؟" پرسید : والاس ، به عنوان گوزن نر سه ساله خود سعی کردند تا او را نیش می زنند.
"این است که سیاه و سفید به نظر می رسد نوع شدید."
منجر جایزه از جای اسب و گله ، تا کابین کوچک در نزدیکی ، جایی که من به او گره خورده است ، و
پس از یک مد از خود من اقدام به آشنا.
هر چند در اسب ، فرهنگ نژادی متبحر نه ، من می دانستم که نیمی از نبرد به پیروزی او
اعتماد به نفس.
من کت ابریشمی خود را هموار ، و او را بصورت تماسهای مکرر ، و سپس مخفیانه تضعیف توده
قند را از جیب من.
این قند که من تا به حال purloined در آریزونا موفق به ، و انجام تمام راه در سراسر
کویر ، تا حدودی disreputably خاکی بود ، شیطان و استنشاقی در آن
disdainfully.
بدیهی است او بوی و یا هرگز طعم شکر.
من آن را به دهان خود فشار. او آن را munched ، و سپس نگاه من بیش از
برخی از علاقه.
من دست او دیگر توده. او به آن را در زمان و بینی خود را در برابر من مالیده است.
شیطان معدن بود! فرانک و جیم همراه در اوایل آمد
بعد از ظهر.
با بسته بندی ، تغییر زین و shoeing اسب ، ما همه مشغول بودند.
Baldy قدیمی گل الود خواهد بود ، بنابراین ما به او اجازه دهید تا زمان مناسب تر.
ساعت چهار صبح ما را به سمت دامنه های باک اسکین سوار بودند ، در حال حاضر تنها چند مایل
دور ، ایستاده بالاتر و تیره تر.
"آنچه که برای" نپرسید؟ والاس ، با اشاره به طولانی ، فرسوده ، سیم پیچیده شده ،
ادم کودن دو خمرهای شکل یک تفنگ ساچمهای ، در جلد چرمی قرار دادن زین جونز گیر.
سرهنگ ، که داشتن به حال هم خوب با hounds بی تاب و کنجکاو ،
هر گونه اطلاعات در آن نمره تسلیم شدن نیست.
اما بسیار اندکی برای یادگیری استفاده از این اسلحه گرم نامتجانس به مقصد شدند.
من در پیش از والاس سوار شد ، و کمی پشت جونز.
-- استثناء جود ، که اخراج شده بود و lamed -- سگ های همراه گرفته تا قبل از
کارشناسی ارشد خود را.
ناگهان درست قبل از من ، من تو را دیدم ، خرگوش جک بسیار زیاد و تنها پس از آن Moze و دن
گرفتار دید از آن است. در واقع ، Moze ضربه بینی صریح وی را به
خرگوش.
هنگامی که آن را به عمل ترس همگانی روندی ، Moze yelped ، و دن به دنبال کت و شلوار.
سپس آنها را پس از آن در وحشی ، پیگیری تقاضاهای مصرانه شد.
جونز اجازه از انفجار رسا ، در حال حاضر تبدیل شدن به آشنا ، و پس از آنها موجب.
او به بیش از تفنگ ساچمهای از جلد چرمی قرار دادن بیرون آورد و هر دو بشکه را از کار اخراج
پریدن سگ.
من شگفتی من به زبان قوی بیان می شود ، و والاس whistled.
دون آمد sneaking با دم خود را بین پاهای او ، و Moze ، که بود cowered ،
به عنوان اگر stung ، دور دور از ما جلوتر است.
جونز در نهایت در gettin او موفق شد. "بیا در hyah!
دوام سگ خرگوش! شما چه معنی تعقیب آن راه؟
ما پس از شیرها هستید.
شیرها! درک؟ "دون کاملا متقاعد او نگاه کرد
خطا ، اما Moze ، ضخیم سر ، به نظر می رسد mystified به جای صدمه دیده و یا.
ترسیده اند.
چه شات اندازه استفاده می کنید؟ "پرسیدم.
"شماره ده. آنها درد نکنه از حد در هفتاد و پنج
متری ، پاسخ داد : "رهبر ما.
"من از آنها استفاده به عنوان مرتب سازی بر اساس بازوی بلند. ببینید ، سگ را باید بدانید که چه چیزی
ما پس از هستیم. به معنی عادی هرگز در مورد انجام
مثل این.
ایده من این است که آنها را از شغالها ، گرگ و گوزن شکستن ، و هنگامی که ما یک دنباله شیر عبور
اجازه دهید به آنها بروید. من آنها را زودتر از شما می خواهم فکر می کنم تدریس.
فقط ما باید که در آن ما می توانیم ببینیم که چه چیزی آنها هستیم انتهایی.
سپس من می توانم بگویم که آیا به تماس و سپس عقب یا نه. "
خورشید لبه حصار بیابان تذهیب بود که ما شروع به صعود از
دامنه باک اسکین.
دنباله تند زخم دارای پیچ و خم کوه ما منجر اسب ما ، آن را به عنوان طولانی ، سخت بود
صعود.
از زمان به زمان ، به عنوان من متوقف به گرفتن نفس من من دور سراسر از درجه اعتبار ساقط رو به رشد gazed
به صخره های زرق و برق دار صورتی ، به مراتب بالاتر و فراتر از دیوار قرمز بود که به نظر می رسید تا
بالا ، و سپس از سمت صحرا.
ترک ژنده نامنظم در دشت ، ظاهرا تنها رشته ای از زمین شکسته ،
گراند کانیون بود.
چگونه unutterably از راه دور ، وحشی ، بزرگ که جهان از رنگ قرمز و قهوه ای بود ، از بنفش
با پرده یا روپوش پوشاندن ، از طرح کلی مبهم! دو هزار نفر فوت ، احتمالا ، ما نصب شده
آنچه فرانک باک اسکین کوچک گفته می شود.
در غرب تب و تاب بودن مس ، مضرس ابرها را با سرب رنگ ، مشخص شده که در آن خورشید
داشتند. هوا بسیار نازک و سرما یخ زده بود.
در انبوه اولین pinyon سنبه ، ما اردوگاه خشک است.
وقتی نشستم مثل آن بود که من لنگر انداخته شده بود.
فرانک solicitously اظهار داشت که من نگاه "مرتب کردن بر اساس از ضرب و شتم است."
جیم آتش خروشان ساخته شده و شروع به گرفتن شام.
باد بی سابقه و شدید برف در باد عجله آمد.
هوا سرد بزرگ شده ، و هر چند که من در آغوش گرفته ، آتش ، من نمی تونه گرم.
وقتی که من گرسنگی من راضی بود ، نورد از کیسه من خواب و به آن رخنه کرد.
من کشیده درد من اندامها و حرکت نمی کند دوباره.
هنگامی که من بیدار ، خواب الودی احساس گرما از آتش ، و من شنیده ام فرانک گفت : "او
در خواب ، مرده به دنیا! "
جونز "گفت :" او همه در. "سواری چه می دانید که چگونه یک اسب
اشک انسان را به قطعات است. "
"آیا او قادر به آن ایستاده؟" پرسید : فرانک ، با دقت زیاد به همان اندازه که اگر او بودند من
برادر. "هنگامی که شما بعد از anythin' -- خوب ،
شما جهنم.
را از کشور ما goin 'فکر می کنم'. من می دانم که شما معافیت از ندیده
Siwash ، اما من آن بدترین roughest کشور من دیدم.
معافیت بعد از استراحت ، مانند پشته در washboard ، headin در شیب جنوب
باک اسکین ، 'runnin پایین ، کنار هم ، مایل" مایل ، عمیق تر 'عمیق تر ، تا
آنها را به آن سوراخ افتضاح اجرا.
خواهد شد killin "سفر بر مردان ، اسب" سگ.
در حال حاضر ، آقای والاس ، او شده است campin 'roughin با ناواهوئی برای ماه او
در برخی از نوع شکل ، اما --
فرانک اظهار خود را با یک مکث تردید به این نتیجه رسید.
"من برخی نگران ، بیش از حد" در پاسخ جونز. "اما او خواهد آمد.
او ایستاده صحرا به خوبی به اندازه کافی و حتی مورمون ها گفت که ".
در سکوت متعاقب آن آتش پراکنده ، حساسیت به نور fitfully به سایه های تیره هم ادغام شدند
تحت pinyons عجیب و غریب ، و باد را از طریق شاخه های کوتاه moaned.
"وال" drawled ، صدای نرم و آهسته ، "ساحل من روی چیزی حساب شما hollerin خیلی زود است.
دوام فرانک puttin ترفند 'او را در نقطه ای به من نشان داد.
او بر روی نقطه ای ، او در نقطه ای سوار سوار است.
لبه او می مانم. "این همه گرمای پتو نیست
میدرخشد که بیش از من پس از آن.
صدای فوت دور dreamily و پلک من sleepily تنگ کاهش یافته است.
در اواخر شب نشستم ناگهان ، roused از سوی برخی از اختلالات غیر معمول است.
آتش مرده بود و باد جاروب با عجله از طریق pinyons.
از تاریکی سیاه آمد کر بطور بریده بریده از کویوتس.
دون barked نارضایتی خود را ، هر چیزیکه صدا میکند به فلک حلقه ساخته شده و Moze قدیمی growled پایین
و عمیق ، گله مند مانند muttered رعد. سپس همه آرام بود ، و من خوابیده است.
سپیده دم ، به رنگ قرمز گلگون ، به من مواجه وقتی که باز کردم چشم من.
صبحانه آماده بود ؛ فرانک بسته بندی قدیمی Baldy جونز به اسب خود را به عنوان او صحبت کرد
زین او والاس آمد دولا شدن به شکل غول پیکر خود را تحت pinyons ، سگ ،
مشتاق و نرم چشم ، شنبه در سراسر جیم و التماس.
خورشید peeped بیش از پرتگاههای صورتی ، صحرا هنوز دراز خواب ، tranced در
بنفش و طلایی آرام غبار.
"بیا ، بیا! گفت :" جونز ، در صدای بزرگ او. "ما کند هستیم و در اینجا خورشید است."
"آسان ، آسان ، پاسخ فرانک ،" ما در همه زمان ها وجود دارد. "
هنگامی که فرانک زین بیش شیطان انداخت من او را قطع کرد و گفت : من برای مراقبت از
از این ببعد اسب من. به زودی ما در راه بودند ، اسب تازه ،
سگ scenting مشتاق ، هوا سرد است.
دنباله نورد بیش از پشته pinyon و کاج گمنام.
گاهی اوقات ما می تواند سیاه و سفید ، تاج و پاره پاره از باک اسکین در بالا به ما مراجعه کنید.
از یکی از این پشته من در زمان من به عقب نگاه طولانی در صحرا و حکاکی
در ذهن من تصویری از دیوار قرمز ، و اقیانوس بسیاری از رنگی از شن و ماسه.
دنباله ، تنگ و نا معلوم ، نصب شده آخرین آهسته در حال افزایش شیب pinyons
شکست خورد ، و سنبه گمنام فراوان شد.
در طول رسیدیم بالا ، و وارد راهرو های قوسی بزرگ جنگل باک اسکین.
زمین به عنوان یک میز مسطح بود.
درختان کاج باشکوه ، دور از هم ، با شاخه های بالا و گسترش ، به چشم
خوشحالم خوش آمدید.
برخی از این پادشاهان هشت پا ضخامت در قاعده و دو صد فوت بودند
بالا است. اینجا و آنجا یک غیر روحانی ، بد قیافه و
سجده ، قربانی باد.
بوی کاج قیر خوش مسحور کننده بود.
"هنگامی که من از طریق اینجا رفت و دو هفته پیش ، برف پا عمیق بود ،" من در گرفتار
اماکن ، گفت : "فرانک.
"خورشید دور oozin' در اینجا برخی شده است. من می ترسم جونز هر گونه برف را پیدا کند
این پایان از باک اسکین. "
سی مایل را از دنباله دار بودن سیم پیچ ، قهوه ای و فنری از حصیر ضخامت آن از سوزن کاج ،
همیشه توسط عظیم ، درز دار ، barked درختان سایهدار ، ما را بیش از اندام گرفت
باک اسکین.
سپس ما را به سر از دره تنگ و عمیق است که تا کنون رشد کرد عمیق تر ، stonier مواجه شدند و
خشن تری است.
من از یک سمت به سمت دیگر منتقل شده ، از پا به پا در زین من ، حالت پیاده و hobbled
قبل از شیطان ، سوار شده و سوار بر. جونز به نام سگ و گله و شکایت به
آنها را از عدم برف.
والاس شنبه اسب خود را به راحتی ، مصرف طولانی کشد در لوله خود و gazes طولانی در
طرف های کرک شده از این آبکند. فرانک ، پرانرژی و خستگی ناپذیر ، نگه
بسته ، اسب را در دنباله.
جیم jogged در سکوت. و به این ترتیب ما سوار به بهار بلوط.
بهار خوش در بیشه بلوط و Pinyons ، زیر سایه قرار داشت
سه صخره است.
سه ravines اینجا را به دره بیضی افتتاح شد.
کابین بی ادب از قطع کننده سیاهههای مربوط خشن در نزدیکی بهار ایستاده بود.
"دریافت کردن ، دریافت کردن ، خواندم :" خارج فرانک.
"ما اینجا قطع. فراتر از بلوط است ، باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی.
شانس ما را در آب پس از ما را ترک کنید. "
هنگامی که ما تا به حال unsaddled ، فله ، و خروش آتش در اجاق سنگی گسترده ای از
داخل کابین ، آن را یک بار دیگر شب است. "پسر ، جونز پس از شام گفت :" اکنون ما
بر روی لبه کشور شیر.
فرانک علامت شیر در اینجا تنها دو هفته پیش دیدم و هر چند برف رفته است ، ما از موضع
نشان می دهد برای پیدا کردن آهنگ در شن و گرد و غبار.
فردا صبح ، قبل از خورشید می شود شانس در پایین این ravines
ما خواهید بود و انجام. ما هر سگ و جستجو در
جهات مختلف.
نگه داشتن سگ در دسته سه تایی ، و زمانی که او باز می شود ، بررسی زمین را به دقت برای
آهنگ. اگر سگ باز می شود بر روی هر آهنگ که شما
مطمئن است شیر ، او را مجازات.
و هنگامی که شیر و مسیر یافت ، برگزاری سگ ، صبر کنید و سیگنال.
ما می خواهیم یک سیگنال من سعی کردم و متوجه شد گسترده و آسان به فریاد زدن استفاده کنید.
Waa - hoo!
همین. هنگامی که فریاد می کشید به این معنی آمده است.
دو بار یعنی می آید به سرعت. سه بار به معنی می آیند -- خطر "
در یک گوشه ای از داخل کابین بود پلت فرم لهستانی ، پوشیده از نی است.
من در این کیسه خواب انداخت ، و به زودی کشیده بود بیرون.
سوء ظن به عنوان به قدرت من به من نگران قبل از چشمانم را بستم.
هنگامی که به پشت من ، احساس کردم من نه می تواند افزایش یابد ؛ قفسه سینه من درد بود ؛ سرفه من عمیق و
rasping.
به نظر می رسید من به ندرت بسته شده بود و چشمان من وقتی که صدای بی تاب جونز مرا به یاد می آورد
از فراموشی شیرین. "فرانک ، فرانک ، آن روز روشن است.
جیم -- پسران او به نام : ".
من در گرگ و میش خاکستری ، و WAN سقوط. خیلی سرد بود به اندازه کافی به آتش
قابل قبول است ، اما هیچ چیز مانند صبح قبل از در باک اسکین.
drawled جیم : "بیا به هیئت مدیره وابسته به عید ، من تا به حال ، تقریبا قبل از چکمه های من laced.
"جونز ، گفت :" فرانک ، "جیم' من تراوش کنند گرد در اینجا به روز است.
زیادی برای انجام وجود دارد ، "ما می خواهیم به چیزهایی hitched درست قبل از ما برای اعتصاب
Siwash.
ما باید به کفش Baldy قدیمی ، "اگر ما نمی توانیم او را locoed ، آن را همه ما را
این کار را انجام دهید. "
نور هنوز خاکستری و خالی از امید بود وقتی که جونز با دن ، والاس با هر چیزیکه صدا میکند و من با رهبری
Moze.
جونز به ما کارگردانی برای جدا کردن ، به دنبال بستر های جریان خشک در ravines ، و
به یاد داشته باشید دستورالعمل خود را با توجه به شب قبل است.
این آبکند را به سمت راست ، که من وارد شد ، با سنگ بزرگ افتاده از خفه شد
صخره بالا ، و pinyons ضخامت رو به رشد و در تعجب بودم نشسته چگونه یک مرد می تواند
فرار از یک حیوان وحشی در چنین جایی ، بسیار کمتر از آن تعقیب.
Moze قدیمی کشیده در زنجیره خود را و در آهنگ های کایوتی و گوزن استنشاقی.
و در هر زمان او در چنین evinced علاقه ، من او را با یک سوئیچ قطع ، که ، به به
حقیقت ، او متوجه نیست. من فکر کردم من شنیده ام یک فریاد ، و برگزاری Moze
تنگ ، من منتظر و گوش.
"Waa - hoo -- waa - hoo" شناور در هوا ، و نه deadened که اگر آن را از آمده بود
دور صخره مثلثی که به دره مواجه.
اصرار و کشیدن Moze ، من کم شدند این آبکند به همان سرعتی که من می تواند ، و به زودی
مواجه می شوند والاس که از این آبکند وسط.
"جونز ،" او با هیجان گفت : «این راه -- سیگنال وجود دارد دوباره."
ما در عجله برای دهان از این آبکند سوم نقش برآب ، و ناگهان پس از جونز آمد ،
زانو زدن در زیر درخت pinyon.
"پسران ، نگاه کن!" او گفت ، به عنوان او را به زمین اشاره کرد.
، به وضوح در گرد و غبار تعریف شده است ، یک مسیر گربه را به عنوان بزرگ را به عنوان دست گسترش من وجود دارد ، و
گرسنگی از آن لرز کردن ستون فقرات من فرستاده شده است.
"آهنگ There'sa شیر برای شما ساخته شده توسط یک زن و دو ساله ، اما نمی توان گفت اگر
او گذشت شب گذشته است. دان دنباله را ندارد.
سعی کنید Moze. "
من به رهبری Moze مشخصات ناشر بزرگ ، گرد ، و قرار دادن بینی خود را به آن است.
سگ تازی قدیمی استنشاقی و استنشاقی ، علاقه و سپس از دست داده است.
"سرد!" انزال جونز.
"نه برو. سعی کنید هر چیزیکه صدا میکند.
بیا ، پسر ، بینی شما برای آن خواهد شد. "وی خواستار سگ تازی تمایلی به جلو است.
هر چیزیکه صدا میکند نیاز به دنباله نشان داده شود ؛ او بینی خود را در آن گیر کرده ، و بسیار ایستاد
برای لحظه ای طولانی آرام و پس از آن او quivered کمی ، بینی خود را مطرح و به دنبال
آهنگ بعدی.
گام به گام او به آرامی رفت ، doubtfully. همه در یک بار دم خود را wagged stiffly.
"به دنبال در آن!" جونز در شوق گریه. هنگامی که دیگران او گرفتار عطر
نمی توانست.
Hyah ، Moze ، به عقب بر گردیم. Moze و دن به عقب نگه دارید ، او را به اتاق بدهد.
به آرامی هر چیزیکه صدا میکند ء این آبکند ، به دقت به عنوان اگر او در نازک در حال سفر بودند
یخ.
او دنباله گرد و خاکی ، و باز به زمین پوسته پوسته با بیت های کمی از چمن گذشت ، و او
نگه داشته در. ما برای شنیدن دریچه به او برق شد
به عمیق بوق انفجار توجه داشته باشید از اشتیاق است.
توسط George ، او آن را کردم ، پسران! "گفت جونز ، به عنوان بلند او خیره ،
مبارزه تازی شکار کردن دنباله. "من می دانم که خلیج.
این بدان معنی یک شیر در اینجا امروز صبح به تصویب رساند.
و ما او را به عنوان حاصل کنید که شما زنده هستید.
، هر چیزیکه صدا میکند. در حال حاضر برای اسب است. "
همانطور که ما شلوغ پلوغ به درختستان کوچک ، جایی که جیم شنبه به مرمت برخی از تجملات و تزئینات زین زد ،
فرانک سوار دنباله با اسب است. "خب ، من شنیده ام هر چیزیکه صدا میکند" ، او با خود گفت :
لبخند خوش مشرب.
"Somethin ایید' خاموش ، EH؟ شما باید به تراوش گرد برخی برای حفظ
با که با تازی شکار کردن. "
من شیطان را با انگشتان دست که در هیجان لرزید ، زین ، تحت فشار قرار دادند و کوچک من
خودکار REMINGTON را در جلد چرمی قرار دادن تفنگ. پسر ، گوش دادن ، گفت : "رهبر ما.
"ما در حال حاضر در آغاز یک شکار جدید به شما.
به یاد داشته باشید هیچ تیراندازی ، بدون خون اجازه ، مگر در دفاع از خود است.
گوش به عنوان نزدیک به من که شما می توانید نگه دارید.
گوش دادن برای سگ ها ، و زمانی که شما پشت سر سقوط و یا جداگانه ، فریاد زدن از سیگنال
گریه می کنند. این موضوع را فراموش نکنید.
ما ملزم به از دست دادن یکدیگر است.
نگاه برای خوشه ها و شاخه ها در درختان.
اگر سگ تقسیم ، هر کس به دنبال یکی که درختان شیر وجود دارد باید صبر کنید تا
بقیه می آیند.
خاموش در حال حاضر! بیا ، هر چیزیکه صدا میکند. Moze ، حقه بازی ، hyah!
بیا ، دان ، بیا ، توله سگ ، و مصرف دارو خود را. "
به جز Moze ، hounds همه لرزش شد و در حال اجرا مشتاقانه و وپیش.
هنگامی که هر چیزیکه صدا میکند بود رها ، او آنها را در زنبور عسل خط به دنباله منجر شد ، با ما cantering
بعد از آن.
هر چیزیکه صدا میکند کار می کرد دقیقا مانند قبل ، فقط به دنبال شیر آهنگ کمی دورتر
تا این آبکند قبل از او bayed.
رفتن سریع تر و سریع تر او نگه داشته ، گاهی اوقات اجازه ی بیرون آمدن یک عمیق ، کوتاه
جیغ زدن. hounds دیگر زبان را نمی دهد ، اما
مشتاق ، هیجان زده ، بافل ، در پاشنه خود نگهداری.
این آبکند بود ، و شستشو در پایین ، تا که از شیر اقدام به حال ،
تبدیل و از طریق رشد متراکم از تخته سنگ گرد بزرگ به عنوان خانه های پیچ خورده و منجر
برخی از کوتاه ، درختچه خشن.
در حال حاضر و پس از آن آهنگ های شیر به سادگی در شن و ماسه نشان داد.
به مدت پنج مایل یا بیشتر هر چیزیکه صدا میکند ما را تا دره تنگ و عمیق ، که شروع به قرارداد و
رشد شیب دار.
بستر جریان خشک پر از بیشه از نهال شاخه ، در مورد
صنوبر -- حجم بلند ، راست ، بازوی یک مرد ، و رو به رشد تا این حد نزدیک ما تا به حال به مطبوعات
آنها را کنار گذاشته به اجازه اسب ما را از طریق.
در حال حاضر هر چیزیکه صدا میکند آهسته و اشتباه ظاهر شد.
ما او را بیش از پچ پوشیده از چمن و باز ، گیج کننده ، و بعد از nosing آن را برای کمی
در حالی که ، او شروع به skirting لبه.
"سگ ناز! اعلام کرد :" جونز. که هر چیزیکه صدا میکند خواهد مشروبی که بدرقه نوشابه شیر را.
بازی ما رفته است در اینجا جایی است. برای اطمینان بیشتر ، هر چیزیکه صدا میکند به طور مستقیم داد زبان
از طرف این آبکند.
از آن بالا روند برای ما در حال حاضر بود. شیل شکسته ، سنگ تمام ابعاد ،
pinyons پایین و pinyons تا صعودی هیچ مشکلی آسان ساخته شده است.
ما مجبور به پیاده کردن و منجر به اسب ، در نتیجه از دست دادن زمین است.
جونز جعلی جلو و به بالای دره تنگ و عمیق از اولین رسید.
وقتی والاس و بلند شدم ، به شدت تنفس ، جونز و hounds بودند از
دید. اما هر چیزیکه صدا میکند ابراز فراخوان روشنی خود را نگه داشته ،
به ما جهت ما.
خاموش ما ، بیش از زمین که هنوز هم خشن بود پرواز کرد ، اما لذت بخش از رفتن به مقایسه
دامنه های دره تنگ و عمیق.
خط الراس کم با سدر و pinyon پوشش داده شده بود ، که از طریق آن ، به مراتب جلوتر ، ما
خیلی زود جاسوسی جونز. والاس نشانه ، و رهبر ما پاسخ
دو بار.
ما با او را در آستانه یکی دیگر از دره تنگ و عمیق ، عمیق تر و craggier از گرفتار
اول ، پر از مرده ، pinyon gnarled و سنگ متلاشی.
جونز "، گفت :" این دره گود و باریک است بزرگترین سه آن سر در در بهار بلوط.
"پسر ، جهت خود را فراموش نکنید. همیشه یک احساس که در آن اردوگاه است ، همیشه
حس آن هر بار که شما به نوبه خود.
سگ را بر باد رفته است. که شیر در اینجا جایی است.
شاید او زندگی می کند به پایین در بالای صخره در نزدیکی بهار و آمد شب گذشته برای
کشتن او به خاک سپرده شد جایی.
شیرها سفر هرگز دور. تعلیم از راه گوش!
تعلیم از راه گوش! هر چیزیکه صدا میکند و بقیه از آنها وجود دارد!
آنها عطر و بوی آنها همه آن را کردم!
پایین ، پایین ، پسر ، و سوار! "با آن او را به سدر در یک سقوط کرد
راه است که به من یاد داد که چقدر غیر قابل نفوذ او به شاخه های بی امان بود ، شارپ به عنوان خار و
تبار شیب دار و خطر است.
ترشک بزرگ والاس سقوط پس از او و رولینگ استونز ترک خورده است.
رنج که من در این زمان بود ، با گرفتگی عضلانی در ساق پا ، و درد شکنجه ، من تا به حال
انتخاب بین نگه داشتن اسب من در یا در حال سقوط کردن را انتخاب کردم سابق و
بر طبق کردم پشت.
سدر مرده و درختان pinyon باقی همه جا ، با اندام پیچشی عمل خود را برقراری ارتباط
مانند بازوها چرتنه. سنگ مسدود هر باز است.
برای این که این پایین از این آبکند پس از آنچه زمان پایان نا پذیر به نظر می رسید ، که من پیدا کردم
آهنگ از جونز و والاس.
طولانی "Waa - hoo!" مرا جلب کرد و پس از آن به خلیج دلپذیر از سگ تازی شناور تا
دره تنگ و عمیق.
شیطان ساخته شده تا زمان در جریان بستر شنی ، اما به من نگه داشته میرسند ، با گرفتاری تمام مشغول dodging آویزانی
شاخه.
من آگاه شد ، پس جانشینی از تلاش برای نگه داشتن از در صحافی
pinyons ، که شن و ماسه قبل از من پاک و بی رد پا بود.
هولنج شیطان به شدت ، من منتظر irresolutely و گوش.
سپس از بالا تا سمت دره تنگ و عمیق wafted مختلط yelps و پارس.
"Waa - hoo ، waa - hoo! زنگ پایین شیب ، pealed در برابر صخره پشت سر من و
پژواک وحشی پرواز. شیطان ، بر خود ، به رهبری
شیب.
شگفت زده این ، من به او مهار آزاد است. او چگونه انجام صعود!
نه چندان دور به من آن را کشف کنند که او برداشت آسان تر رفتن از من تا به حال.
هنگامی که من تو را دیدم جونز عبور طاقچه بسیار بالاتر از من ، و من فریاد می کشید فریاد سیگنال ما است.
پاسخ روشن و تیز بازگشت و سپس انعکاس آن تحت صخره توخالی ترک خورده ،
و عبور و recrossing این آبکند ، آن را در آخرین دور درگذشت ، مانند خفه
ترق و تروق کردن از بل ، شناور.
باز من شنیدم مخلوط yelping hounds ، و نزدیک در دست است.
من تو را دیدم صخره بلند ، پایین بالا ، و تصمیم گرفت که hounds در حال اجرا در پایه
آن.
یکی دیگر از گروه کر yelps ، سریعتر ، وایلدر نسبت به دیگران ، فریاد زدن را از من کشید.
به طور غریزی می دانست من سگ بازی از نوعی jumped بود.
شیطان آن را می دانستند و به عنوان من ، برای او تندتر شد و سنگ را فرستاد
clattering پشت سر او.
من به دست آورد ، پایه صخره زرد است ، اما هیچ آهنگ در گرد و غبار از سن که در بر داشت
که در سایه آن فروپاشید ، و نه سگ می شنوم.
با توجه به نزدیک آنها به حال به نظر می رسید ، این بود عجیب.
من را متوقف و گوش. سکوت حاکم بود عالی.
می توانست ترک پاره پاره در دیواره های صخره پناه بسیاری از شیر تماشای ، و من
بازیگران نگاه نگران به محدوده تاریک خود.
سپس من تبدیل به اسب به دور صخره و در طول خط الراس.
وقتی که من دوباره متوقف شد ، همه می تواند بشنود thumping قلب من بود و سخت
فرآیند له له زدن از شیطان است.
من به شکستن در صخره آمد ، جای شیب دار از اب و هوای راک ، و من از شیطان قرار داده به
آن. او با اراده رفت.
از زین باریک لبه تاج من سعی کردم به یاطاقان ¬ های من.
در زیر من نقطه سبز pinyon ، با treetops بلیچ ایستاده مانند نیزه ،
و قیام سنگ زرد است.
Fancying به ضرب گلوله ، من شنیده ام ، من یک گوش شنوا و زور زدن در مقابل نسیم نرم تکیه.
اثبات در حال حاضر در این گزارش بی تردید از نوعی تفنگ قدیمی جونز آمد.
این تقریبا بلافاصله دادن واقعیت به جهت تکرار شد ، که بود
شیب این نتیجه رسیدم باید این آبکند سوم است.
بدانم چه معنی عکس و chagrined چون من از
نژاد ، اما آرامش در ذهن ، من اجازه شیطان ایستاده است.
به سختی یک لحظه قبل از یک پوست تیز tingled در گوش من سپری شده است.
به Moze قدیمی تعلق داشت.
به زودی من متمایز تند از سنگ ها و تیز ، کلیک فلزی hoofs
قابل توجه سنگ.
سپس به یک فضای زیر من loped گوزن زیبا ، آنقدر بزرگ که در ابتدا به
آن را برای یک الک صورت گرفت. یکی دیگر از پوست نوک تیز ، نزدیکتر این زمان گفت :
داستان فتور و سستی Moze است.
در چند لحظه او را در چشم آمد ، در حال اجرا با زبان خود و سر خود را.
"Hyah ، شما قدیمی پهلوان از جان گذشته! hyah! hyah! "من فریاد می کشید و دوباره فریاد می کشید.
Moze بیش از زین بر روی دنباله از گوزن منتقل شده و پوست کوتاه خود را به پشت شناور
یادآوری کنم که تا چه حد او را از سگ شیر بود.
سپس من divined معنای گزارش تفنگ ساچمهای است.
hounds دنباله تازه تر از شیر عبور کرده و رهبر ما بود
کشف آن است.
با وجود تقدیر مشتاق کار جونز ، من راه را به تفریح ، و تکرار
فرمول متناقض والاس : "سگ شیر و ساقه hounds."
بنابراین من ریاست این آبکند ، به دنبال بلانت ، تخته سنگ با حروف درشت ، که من از descried بود
اردوگاه.
که من پیدا کردم آن را قبل از اینکه طولانی ، و بهره توسط ناکامی های گذشته را به قاضی از راه دور ، داد من
برداشت اول کشش بزرگ ، و پس از آن تصمیم گرفت که من بیش از دو مایل از
بلوط است.
مدت ها پس از دو مایل پوشانده شده بود ، و من به مرتبط بیسکویت جیم آغاز شده بود
با صندلی نرم خاصی در نزدیکی آتش گلچهره ، من ظاهرا هنوز همان فاصله
از تخته سنگ که نقطه ی عطف من است.
ناگهان یک صدای خفیف مرا متوقف آورد.
بدقت گوش. فقط تند گم سنگ های کوچک
آشفته سکون چشمگیر است.
این ممکن است به هوا می رود که در به طور مداوم ، و آن را ممکن است
حیوانات است. من به این ایده سابق گرایش تا من تو را دیدم
گوش شیطان را بالا برود.
جونز به من گفت تا به حال به تماشای گوش اسب من ، و کوتاه مدت به من شده بود
آشنایی با شیطان ، من آموخته بود که او همیشه کشف سریع تر
از اول
بنابراین من صبورانه منتظر. از زمان به زمان رول تند
سنگریزه ها ، تقریبا موسیقی ، گرفتار گوش من است.
آن را از پایه دیوار صخره زرد است که ممنوع می نشست از تمام کسانی که آمدند
پشته. شیطان انداختند تا سر و بینی
نسیم.
ظریف ، تقریبا یواشکی برای تلفن های موبایل ، عمل اسب من ، انتظار سوار من
قلب به کار اضافی.
نسیم سریع و گونه من را دامن زد ، و به عهده آن بر آمد کم نور و دور
دور خلیج تازی شکار کردن. این آمد دوباره و دوباره ، هر بار نزدیکتر.
سپس بر روی پف قوی تر از باد رنگ روشن ، عمیق و تماس دلپذیر بود که با توجه
هر چیزیکه صدا میکند نام زیبای او. آن را هرگز به نظر می رسید من شنیده بود موسیقی خون
تکان دهنده است.
هر چیزیکه صدا میکند در دنباله از چیزی بود ، و او تا به حال آن را در راس راه من است.
شیطان شنیده می شود ، به ضرب گلوله گوش هایی بلند خود را ، و سعی کردند به جلو ، اما من مهار و
او را به آرام ساکت.
لحظات طولانی من آنجا نشسته ، با آگاهی از wildness از صحنه تند و تلخ ،
از تند قابل توجهی از سنگ ها و baying زنگ زبان تازی شکار کردن
متصلا ، ارسال شادی گرم را از طریق من
رگه ، جذب در احساس جدید ، بازده تنها به غریزه شکار
شیطان snorted و quivered. باز هم خلیج عمیق و باب روز زنگ زد به داخل
با هیجان تکان دهنده زندگی خود را از سکوت.
و تند تیز از سنگ بالا آورده یکی دیگر از خرناس کشیدن از شیطان است.
در سراسر یک فضای باز در pinyons بصورت خاکستری فلش کردن است.
من همگانی روندی شیطان زانو زد و به دست آوردن یک دیدگاه بهتر در زیر درختان.
من به زودی ساخته شده از دیگر گوزن عبور در امتداد پایه از صخره است.
نصب و راه اندازی دوباره ، من سوار به صخره به انتظار برای هر چیزیکه صدا میکند.
مدت طولانی من تا به حال برای سگ تازی صبر کنید. اثبات کرد که جو به عنوان
فریب در ارتباط با صدا را به صورت به چشم.
در نهایت sounder در آمد در حال اجرا در امتداد دیوار.
من او را رهگیری کند.
همکار دیوانه -- او تا به حال به پیشنهادهای من از دوستی هرگز پاسخ -- کوتاه زبان آمده ،
yelps تیز از شوق ، و در واقع به آغوش من همگانی روندی است.
اما من می توانم او را نگه دارید.
او بر دنباله darted دوباره و پرداخت بدون توجه به فریاد خشم من است.
با استفاده از حل و فصل تعمیرات اساسی به او ، من شیطان شروع به پریدن کرد و پس از سگ تازی چرخید.
سیاه و سفید با چنین گشاد گشاد راه رفتن است که من در درد بود برای نگه داشتن جای من فشار می آید.
من dodged سنگ jutting و snags طرح ریزی ها ، شاخه سوزش در صورت من احساس
و عجله از ، باد خشک و شیرین.
بر اساس دیواره های فاسد شده ، بیش از دامنه های هوازده سنگ و مدفوع از قفسه بندی
راک ، بینی های گرد بیرون زده از صخره ، و تحت pinyons شیطان thundered.
او را در بالای خط الراس آمد ، در پشت تنگ من زین نامیده بود.
در اینجا من گرفتار یک نگاه اجمالی از هر چیزیکه صدا میکند بسیار پایین تر از ، رفتن به این آبکند از
که من تا به حال صعود برخی از زمان قبل از.
من به او نامیده می شود ، اما من به عنوان به خوبی ممکن است به باد نامیده می شود.
خسته به نقطه ای از خستگی ، من یک بار دیگر شیطان به سوی اردوگاه تبدیل شده است.
من به جلو در پشت گردن خود را دراز و او اجازه دهید که اراده او است.
دور پایین این آبکند من به صداهای عجیب و غریب بیدار ، و به زودی به رسمیت شناخته شده ترک در
باپای آهن hoofs در برابر سنگ و پس از آن صدای.
عطف خم شدن ناگهانی در آب شنی ، من را به جونز و والاس زد.
"پاییز در! خط در این حرکت به غم گفت : "جونز.
"میله و توله سگ وفادار هستند.
بقیه سگ ها جایی بین گراند کانیون و صحرای یوتا است. "
من در رابطه با ماجراهای من و سعی یدکی Moze و هر چیزیکه صدا میکند به همان اندازه به عنوان وجدان
اجازه را خواهد داد.
"هارد شانس! اظهار نظر :" جونز.
"همانطور که hounds شروع به پریدن کرد گربه وحشی پشمالو -- آه! آنها او را منعکس از سنگها
-- don't راست شما را به یاد داشته باشید ، فقط تحت دیوار صخره ای که که در آن شما و والاس آمد تا
من؟
خوب ، درست همانطور که او شروع به پریدن کرد ، آنها حق را به آهنگ های گوزن های تازه زد.
من تو را دیدم یکی که از آهو است. حالا که بیش از حد برای هر گونه hounds ، به جز
کسانی که برای شیر آموزش دیده است.
من در Moze شات دو بار ، اما می تواند او را روشن نکنید.
او به صدمه دیده است ، آنها همه رو به صدمه به آنها را درک است. "
والاس گفت : سوار وحشی در جایی در پی جونز ، و گوناگون ضربه و
کبودی او ، قطعه مخمل نخی راه راه پایدار بود او تزئین cedars را ترک کرده بودند
و از تحقیر یک رویداد ، که در آن
لاغر و لخت گیر pinyon زیر کمربند خود را نفوذ کرده و بلند او ، دیوانه و
لگد زدن ، کردن اسب خود.
این nags غربی شما را بر روی یک خط آویزان هر فرصتی آنها دریافت ، اعلام کرد : "جونز ،
"و شما را نادیده می گیرند که. خوب ، کابین وجود دارد.
ما بهتر است در اینجا ماندن چند روز یا یک هفته و شکستن در سگها و اسبها ، برای این
کار روز پای سیب به آنچه که ما در Siwash خواهید بود. "
تشکر از درون ، و remorselessly خوشحالم که والاس سقوط کردن اسب خود بود و
راه رفتن روی یک پا را به داخل کابین.
وقتی که من زین من خاموش شیطان ، او را داده بود یک نوشیدنی و hobbled او را ، من را به رخنه کرد
کابین و کاهش یافته است مانند وارد شوید. احساس کردم که اگر هر استخوان در بدن من بود
شکسته و گوشت من خام بود.
من ارضاء خوشدل از شکایت والاس ، و اظهار جونز که او تا به حال
کوک در پشت او. بنابراین به پایان رسید اولین تعقیب را پس از cougars.