Tip:
Highlight text to annotate it
X
اولین کتاب اول
سوال اول Strether ، زمانی که او به هتل رسید ، در مورد دوست خود ، هنوز خود را در
یادگیری است که Waymarsh بود ظاهرا تا شب به رسیدن او به طور کامل نیست
پاچه.
تلگراف از او bespeaking یک اتاق "فقط اگر پر سر و صدا نیست ،" پاسخ پرداخت می شود ، برای تولید شد
enquirer در دفتر ، به طوری که درک آنها باید در چستر دیدار خواهد کرد
به جای در لیورپول باقی مانده است به حدی که صدا.
همان اصل راز ، با این حال ، که Strether درخواست نداشته کاملا
حضور میل Waymarsh در بارانداز ، که او را منجر شده است در نتیجه برای به تعویق انداختن برای چند
ساعت لذت بردن او از آن ، در حال حاضر به عمل
به او احساس او هنوز هم می تواند بدون ناامیدی منتظر.
در بدترین حالت آنها با هم شام خوردن ، و با تمام احترام به Waymarsh عزیز قدیمی -- خواهد شد
نه حتی برای آن موضوع ، به خود -- ترس کمی وجود دارد که در عاقبت
آنها باید به اندازه کافی از یکدیگر را نمی بینم.
اصل من فقط به عنوان عامل ذکر شده ، با بیشتر تازه شده بود
disembarked از این دو نفر ، تماما غریزی -- میوه یک حس تیز
که لذت بخش به عنوان این امر می تواند برای پیدا کردن
خود را به دنبال ، پس از جدایی تا این حد ، به چهره رفیق خود را ، کسب و کار او
یک چیز جزیی bungled باید او به سادگی برای این لقاء در حال حاضر ترتیب
خود را به نزدیک شدن بخار پز به عنوان اولین "توجه داشته باشید ،" اروپا.
مخلوط شده با همه چیز دلهره بود ، در حال حاضر ، در بخش Strether ، که آن را ،
در بهترین حالت ، در طول راه اثبات این حرف توجه داشته باشید از اروپا در کاملا درجه کافی.
در عین حال شده است که توجه داشته باشید -- از زمان بعد از ظهر گذشته ، به لطف این شادتر
دستگاه -- چنین آگاهی از آزادی شخصی او برای سال ها به حال شناخته شده ، از جمله
طعم عمیق از تغییر و داشتن بالا
همه را برای هیچ کس لحظه و هیچ چیز در نظر گرفتن ، به عنوان وعده داده در حال حاضر ، اگر بی پروا
امید بیش از حد احمقانه بود ، به رنگ ماجراجویی خود را با موفقیت خنک.
مردم در کشتی با آنها او به راحتی consorted بود وجود داشت -- تا آنجا که به سهولت می تواند
تا به حال به او منتسب -- که در اکثر موارد مستقیما به سقوط
فعلی که مجموعه ای از فرود مرحله به
لندن ، دیگر افرادی که او را در کاروانسرا به قرار ملاقات دعوت شده بود وجود دارد و حتی
استناد کمک های خود را برای "دور نگاه" در زیبایی از لیورپول ، اما او به سرقت رفته
به دور از هر یک به طور یکسان ، بدون نگه داشته بود
انتصاب و تمدید هیچ آشنایی ، بی تفاوتی عدد آگاه بوده است
از افراد که خود را خوش شانس محترم در حال ، بر خلاف خود "ملاقات"
بود و حتی به طور مستقل ، unsociably
به تنهایی ، بدون برخورد یا عود و فرار از پرداخت صرف آرام ، بعد از ظهر خود را داده و
شب به فوری و معقول.
آنها تشکیل یک پیش نویس واجد شرایط از اروپا ، بعد از ظهر و شب در سواحل
Mersey ، اما مانند او در زمان معجون خود را حداقل رقیق.
او کمی winced ، واقعا ، از فکر اینکه که Waymarsh در حال حاضر ممکن است در چستر ؛
او منعکس شده است که باید او به توصیف خودش وجود دارد به عنوان داشتن "رو در"
تا اوایل ، این امر می تواند مشکل را به
فاصله به خصوص مشتاق به نظر میرسند ، اما او مانند یک انسان که elatedly خود را در پیدا کردن بود
جیب پول بیش از حد معمول ، در حالی که دسته آن و idly و خوش آن chinks
قبل از پرداختن به خود را به کسب و کار از هزینه های است.
که او به مبهم به Waymarsh در مورد ساعت از کشتی آماده شد
لمس کردن ، و او هر دو خواست بسیار به او را ببیند و به شدت لذت می برد
مدت زمان تاخیر -- این چیزها ، آن را به است
تصور کرد ، نشانه های اولیه در او بود که رابطه خود را به ماموریت واقعی او ممکن است
اثبات هیچ یک از ساده ترین.
او ، بر دوش Strether فقیر -- بهتر است در ابتدا اعتراف -- با
چیز عجیب و غریب از آگاهی دوگانه است. جداشدگی در تعصب و غیرت او بود و
کنجکاوی در بی تفاوتی خود را.
پس از زن جوان در قفس شیشه ای در سراسر مقابله با او را به او برگزار شده بود ، رنگ پریده
جزوه صورتی تحمل نام دوست خود را ، که او منظمی تلفظ ، او تبدیل دور
برای پیدا کردن خود ، در سالن ، رو به یک بانوی
که با چشم هایش را با قصد ناگهان مصمم ، و که امکانات سیستم --
تازه جوان نیست ، قابل ملاحظه ای نیست خوب است ، اما در شرایط خوشحال با یکدیگر -- برگشتم
او را به عنوان از چشم انداز های اخیر است.
برای یک لحظه آنها ایستاده بود مواجه و پس از آن لحظه به او قرار داده : او متوجه شده بود
دوباره در سالن -- -- او شده بود ، روز قبل از آن ، او را در مسافرخانه قبلی خود ، که در آن متوجه
به طور خلاصه با برخی از افراد شرکت کشتی خود مشغول است.
هیچ چیز بین آنها در واقع به حال گذشته است ، و او به عنوان کمی توانسته اند به
می گویند نشانه ای از صورت خود را برای او به مناسبت اول شده بود به نام
زمین از به رسمیت شناختن حضور او.
شناخت در هر حال به نظر می رسد در سمت خود خود را به عنوان حاکم -- که تنها
به رمز و راز اضافه شده است.
او در حال حاضر با گفتن به او آغاز شد با این حال بود که نیاز به chanced
گرفتن پرسش خود را ، او بپرسم ، منتقل شده توسط مرخصی خود بود ، اگر آن را احتمالا یک سوال
آقای Waymarsh Milrose کانکتیکات -- MR. Waymarsh وکیل آمریکایی.
"آه بله ، او پاسخ داد :" بسیار خوب شناخته شده دوست من.
او به ملاقات من در اینجا ، از مال ورن و من مثلا قرار بود او در حال حاضر می خواهم
وارد شده اند. اما او می کند تا نمی آمدند بعد ، و من
تسکین نیست که او را نگه داشته است.
آیا می دانید او را؟ "Strether زخم.
آن را تا پس از او سخن گفته بود این بود که او چقدر به حال در وجود آگاه شد
او پاسخ ؛ وقتی که لحن جواب خود را ، و همچنین به عنوان بازی از چیزی
بیشتری را در صورت خود -- چیزی بیش از این است که ،
از نور ظاهرا معمول آن بیقرار -- به نظر می رسید به او اطلاع.
"من او را در Milrose روبرو می شد -- جایی که من استفاده می شود گاهی اوقات ، خوب چندی پیش ، برای اقامت و من تا به حال
دوستان وجود دارد که از دوست های او بودند ، و من در خانه او بوده است.
من نمی خواهد پاسخ برای آن است که به من می گفت می دانم ، "آشنایی جدید Strether را پیگیری می کند ؛
"اما من باید خوشحال به او مراجعه کنید. شاید "او افزود :" من باید -- برای من
ماندن. "
او متوقف شد در حالی که دوستان ما در این چیزها در زمان و آن را همانطور که اگر معامله خوب
بحث در حال حاضر تصویب شده بود.
آنها حتی مبهم لبخند زد در آن ، و Strether در حال حاضر مشاهده می کند که آقای
Waymarsh بود ، بدون شک ، به راحتی دیده می شود.
این ، با این حال ، به نظر می رسد بانوی که اگر او ممکن است بیش از حد پیشرفته ای را تحت تاثیر قرار می.
او به نظر میرسد که هیچ ذخایر در مورد هر چیزی.
"اوه ،" او گفت : "او نمی مراقبت خواهد کرد!" -- و او بلافاصله پس از ان اظهار داشت که او
اعتقاد بر این Strether دانست Munsters Munsters که مردم او را دیده بود
با در لیورپول است.
اما او ، نه از آن اتفاق افتاد ، می دانم Munsters به خوبی به اندازه کافی مورد برای دادن
آسانسور ، به طوری که آنها با هم به عنوان اگر بیش از صرفا جدول گذاشته از سمت چپ شدند
گفتگو.
صلاحیت او از ارتباط ذکر شده و نه برداشته است و از قرار داده
بشقاب ، و به نظر می رسید هیچ چیز دیگری به خدمت وجود دارد.
نگرش آنها باقی مانده است ، هیچ کمتر ، که دل کندن هیئت مدیره ؛
اثر این به نوبه خود به آنها ظاهر از داشتن پذیرفته یکدیگر را
با فقدان مقدمات عملا کامل است.
آنها در طول سالن حرکت با هم ، و همدم Strether را کنار گذاشت که
هتل به حال استفاده از یک باغ است.
او در این زمان inconsequence عجیب و غریب خود را آگاه بود : او shirked بود
intimacies بخار پز و شوک از Waymarsh گنگ بود تنها به خود پیدا
رها ، در این مورد ناگهانی ، هر دو اجتناب و احتیاط است.
او ، در زیر این حمایت ناخواسته به تصویب رساند و قبل از او بود تا آنجا که به او رفته
اتاق ، به باغ هتل است ، و در پایان از ده دقیقه به ملاقات موافقت کرده است
دوباره ، به محض او باید ساخته اند
خود را مرتب ، تلگراف از اطمینان خوب است.
او می خواست به شهر نگاه کنید ، و آنها فورا با هم را نگاه کنید.
تقریبا به عنوان اگر او را در اختیار بوده است و او را به عنوان مهمان از دریافت کرد.
آشنایی او با محل او را به گونه ای به عنوان یک میزبان ارائه شده ، و Strether
تا به حال یک نگاه سوگوار بانوی شیشه ای در قفس است.
در صورتی که این شخص بر جسته دیده بود خودش فورا جایگزین شد.
هنگامی که در یک چهارم از یک ساعت او پایین آمد ، آنچه که میزبان خود را دیدم ، چیزی است که او ممکن است
با دید با مهربانی تنظیم شده صورت گرفته است ، لاغر بود ، رقم کمی شل از
انسان از ارتفاع متوسط و چیزی بیش از این
شاید از میانسالی -- انسان از پنج و پنجاه ، که فوری ترین نشانه
brownness مشخص شده بدون خونریزی صورت ، سبیل کلفت تاریک ، از مشخصه
برش آمریکایی ، رو به رشد قوی و سقوط
پایین ، سر از مو هنوز هم فراوان اما نامنظم با رنگ خاکستری آرام ، و بینی
برجستگی جسورانه آزاد ، حتی خط ، پایان بالا ، به عنوان آن می توانسته اند به نام ،
که تا به حال اثر خاصی از کاهش.
یک جفت همیشگی از عینک پاهای گشاد از هم از این خط الراس خوب ، و یک خط ، غیرعادی عمیق و
کشیده می شود ، طولانی مدت قلم زمانه زمان ، همراه با منحنی سبیل
از سوراخ بینی به چانه ، آیا چیزی به
کامل مبلمان صورت است که یک ناظر متوجه می را دیده اند ،
فهرست در نقطه ای در چشم انداز از طرف دیگر به انتصاب Strether.
او برای او در باغ منتظر طرف دیگر ، رسم یک جفت از singularly
تازه از دستکش نرم و الاستیک نور و ارائه خودش با سطحی
آمادگی که ، همانطور که او را با نزدیک شدن بیش از
چمن صاف کوچک و در آفتاب انگلیسی آبکی ، او ممکن است ، با او
خشن تری آماده سازی ، به عنوان مدل برای چنین مناسبت مشخص شده اند.
او ، این بانوی اختصاصی کامل ساده ، مقهور گران
مناسب بودن ، که همراه او آزاد بود به تجزیه و تحلیل نیست ، اما به او اصابت کرد ، به طوری
که آگاهی خود را از آن فورا حاد بود ، به عنوان یک کیفیت کاملا جدید برای او است.
قبل از رسیدن به او ، او را بر روی چمن را متوقف و رفت از طریق فرم احساس
چیزی ، احتمالا فراموش شده ، در پالتو نور او بر بازوی خود را به اجرا درآمد ، هنوز
ذات این قانون بیش از ضربه برای به دست آوردن زمان است.
هیچ کس نمی تواند بهانه ای شده اند odder نسبت به حس Strether از خود و در آن
لحظه ای در چیزی که حس می شود کاملا از قطع راه اندازی شد
حس و گذشته خود که به معنای واقعی کلمه وجود دارد آغاز شد و پس از آن.
این در حال حاضر طبقه بالا و قبل از شیشه پانسمان که به او زده در واقع شروع شده بود
به عنوان مسدود کردن بیشتر ، بنابراین عجیب ، کم نوری از پنجره اتاق خواب کسل کننده خود را ؛
با بررسی واضح تر از عناصر آغاز
از لحاظ ظاهری نسبت به او برای مدت طولانی به حال منتقل شده است را به.
او در آن لحظات احساس این عناصر نه چندان زیادی به دست خود را به عنوان
او باید دوست داشت ، و پس از آن در تصور می کردند که آنها کاهش یافته بود
دقیقا یک ماده که به شما کمک شد
قرار است از آنچه که او در مورد به انجام آمده است.
او برای رفتن به لندن ، به طوری که کلاه و کراوات ممکن است منتظر.
چه به عنوان مستقیم به عنوان یک توپ در بازی به خوبی ایفا کرده است به او می آیند -- و علاوه بر این گرفتار
نه کمتر منظمی -- فقط هوا است ، در شخص از دوستان خود از داشتن دیده می شود و
انتخاب شده است ، هوا از در اختیار داشتن به دست آمده از
کسانی که از کیفیت های مبهم و مقدار که در جمعی او را به عنوان نمیفهمد
مزیت ربوده از شانس خوش شانس.
بدون پمپ و یا شرایط ، مطمئنا ، به عنوان آدرس اصلی خود را به او ، به همان اندازه با
پاسخ خود را ، ، شده بود او را برای خودش برداشت خود را از او ترسیم
به عنوان : "خوب ، او بیشتر کاملا متمدن --"
اگر "به طور کامل تر از آنها؟" را برای او ندارد عاقبت به این اظهار ،
بود که فقط به دلیل آگاهی عمیق خود را از تحمل خود را
مقایسه.
تفریح ، در تمام حوادث ، از intenser تمدن بود -- آشنا
هموطن او با لحن پر از هموطن و لینک خیلی تند نیست
با رمز و راز ، اما تنها با سوء هاضمه درگروه A عزیز
Waymarsh -- او ظاهر شد و مجزا به وعده.
مکث او در حالی که او در پالتو او احساس مثبت مکث از اعتماد به نفس بود ، و آن را
را فعال کنید چشمان خود را به را به اندازه مورد برای او ، در نسبت ، به عنوان خود را
برای خودش ساخته شده است.
او تحت تاثیر تقریبا insolently جوان ، اما به راحتی انجام پنج و
سی می تواند هنوز هم که.
او ، با این حال ، مانند خود را مشخص و شبکه گسترده ، تنها آن را به طور طبیعی نمی توانست
شناخته شده به او چقدر تماشاگر به دنبال از یکی به دیگری ممکن است تشخیص
که آنها مشترک بود.
این برای چنین تماشاگر در مجموع insupposable شده اند که هر کدام آن ها
ریز قهوه ای و غیره به شدت یدکی ، هر یک از اعتراف تا به فرورفتگی سطح و ایدز
به چشم ، بینی نامتناسب و
سر به ظرافت و یا به شدت grizzled ، آنها ممکن است خواهر و برادر شده اند.
بر روی این زمین واقع وجود داشته اند باقی مانده تفاوت چنین یک خواهر
قطعا در توجه به چنین برادر اندام از جدایی داشتن شناخته می شود ، و
چنین یک برادر در حال حاضر در توجه به یک چنین خواهر اندام از تعجب احساس است.
سورپرایز ، آن درست باشد ، از سوی دیگر بود آنچه را که چشم دوست Strether
بیشتر به او نشان داد در حالی که او او را داد ، stroking دستکش های خود را نرم و صاف ، آن زمان او
قدردانی است.
آنها نگه دارید از او فورا او را اندازه گیری گرفته بود و به عنوان اگر آنها می دانستند
چگونه ، اگر او به عنوان مواد انسانی آنها در حال حاضر در برخی از مرتب کردن بر اساس رسیدگی به حال بودند.
در حقیقت ، صاحب آنها بود ، ممکن است ارتباط برقرار می ، معشوقه از صد
مورد یا موضوع ، جایگاه ذهن ، تقسیم بندی برای راحتی کار ، در
که از یک تجربه کامل ، او کبوتر
فنا همکار خود را با یک دست به عنوان آزاد به عنوان پراکندگی حروفچین پر از سوراخ
را تایپ کنید.
او همانطور که در این ویژه مجهز به عنوان Strether معکوس شد و از آن ساخته شده
مخالفت بین آنها که او ممکن است به خوبی از ارسال اگر او منقبض شده
به طور کامل مشکوک است.
تا آنجا که او ظن آن او بر عکس بود ، پس از یک لرزش کوتاه او
آگاهی ، به عنوان خوش به عنوان منفعل ممکن است.
او واقعا تا به حال مرتب کردن بر اساس حس از آنچه او می دانستند.
او کاملا احساس که او می دانست چیزهایی که او نداشت ، و هر چند این امتیازی بود
که به طور کلی او را برای زنان آسان نیست ، او آن را ساخته شده است در حال حاضر به عنوان خوب humouredly
که اگر آن را برداشته بار.
چشم های او آرام پشت فندق شکن ابدی خود را که آنها تقریبا ممکن شده اند
غایب بدون تغییر چهره اش را ، که در زمان بیان آن به طور عمده ، و نه دست کم به
مهر خود را از حساسیت ، از منابع دیگر ، سطح و دانه و فرم.
او راهنمای خود را در یک لحظه پیوست ، و پس از آن احساس می کرد هنوز هم بهره مند شده بود بهتر از او
توسط او که برای لحظه فقط ذکر شده بوده است ، بنابراین در اختیار او
هوش.
او چیزها حتی صمیمی در مورد او می دانست که او تا به حال هنوز رتبهدهی نشده است به او گفت و شاید
هرگز.
او غافل بود که او او را به جای قابل ملاحظه ای برای آن زمان بسیاری از گفته بود ، اما
این آنهایی که واقعی نیست. با این حال ، برخی از آنهایی که واقعی ، دقیقا ،
آنچه او می دانستند.
آنها به تصویب دوباره از طریق سالن Inn که به خیابان ، و آن شد
در اینجا او در حال حاضر او را با یک سوال چک.
آیا نگاه کردن نام من؟ "
او تنها می تواند با خنده متوقف می شود. آیا نگاه کردن معدن؟ "
آه عزیزم ، بله -- به زودی شما به من چپ. من را به دفتر رفت و پرسید :.
اگر شما نمی بهتر است همین کار را؟ "
او تعجب است. یافتن پست های که شما می شوند -- پس uplifted
زن جوان دیده است وجود دارد ما در نتیجه خراش آشنایی! "
او در کنار او خندید در حال حاضر در سایه ای از زنگ را به تفریح خود را.
"آیا این یک دلیل بیشتر نیست؟
اگر آنچه به شما ترس از صدمه برای من -- دیده به راه رفتن با یک
آقایی که برای پرسیدن که من -- من به شما اطمینان دهم که من در حداقل ذهن نمی.
در اینجا ، با این حال ، "او ادامه داد :" کارت من است ، و به عنوان پیدا کنم چیز دیگری وجود ندارد دوباره
به من می گویند در دفتر ، شما فقط می توانید آن را در طول لحظه ای که شما را ترک مطالعه. "
او پس از او از او گرفته بود و مقوا کوچک او از استخراج به حال
او جیب کتاب ، و او دیگر از خود را استخراج کرده بود ، با آن مبادله ،
قبل از او آمد.
او خواندن در نتیجه ساده تعیین "Gostrey ماریا" که بود متصل ، در
گوشه ای از کارت ، با تعداد ، نام خیابان ، احتمالا در پاریس ، بدون
دیگر هویت های قابل ملاحظه نسبت به خارجی آن.
او کارت را در جیب جلیقه خود قرار داده ، نگه داشتن در عین حال خود را در شواهد و
او در مقابل درب پست تکیه او با لبخند فکر ضلالت ملاقات کرد
وسعت قبل از هتل ارائه شده به نظر او.
این مثبت به او لودگی کردن که او در حال حاضر باید ماریا Gostrey ، هر کس
او -- که او تا به حال نه واقعا حداقل ایده -- در یک جای امن نگه داشتن.
او به نوعی اطمینان است که او باید با دقت حفظ این نشانه رمز کمی او تا به حال
فقط جمع شوید.
او با unseeing چشم طولانی gazed به عنوان او به دنبال برخی از مفاهیم او
عمل می کنند ، درخواست خود را اگر او واقعا احساس تذکر به واجد شرایط آن را به عنوان بی وفا.
این اعلان ، آن را احتمالا حتی پیش از موعد ، و شکی از وجود دارد
بیان چهره نزد آن را در یک فرد خاص تولید می شود.
اما اگر آن را "اشتباه" -- پس چرا او تا به حال بهتر نیست در همه است.
در این مرد ، فقیر ، او در حال حاضر -- و حتی قبل از ملاقات Waymarsh -- وارد است.
او معتقد بودند او تا به حال محدود است ، اما محدود بوده است فراتر از ظرف سی
شش ساعت.
چه مدت فضا را بر روی این هواپیما از منش و یا حتی از اخلاق ، علاوه بر این ، او احساس هنوز هم
ماریا Gostrey بیشتر به شدت پس از برگشت به او آمده بودند و با تعیین کننده گی "پس
-- "او را مندرج را به جهان است.
این شمارش ، که به او زده که او راه می رفت در کنار او با پالتو خود را در بازوی او
چتر تحت رسیدگی دیگر و مقوا شخصی خود کمی stiffly حفظ
بین انگشت شست و سبابه ، این را لرزاند
او را به عنوان در واقع ، در مقایسه مقدمه خود به چیزهایی.
اما در هر حال "اروپا" در لیورپول نشده است -- حتی در لذت وحشتناک
خیابان های موثر شب قبل از -- تا آنجا همدم حاضر خود را از آن ساخته شده است.
او هنوز رتبهدهی نشده است انجام داده است که تا به عنوان زمانی که پس از پیاده روی خود را چند دقیقه به طول انجامید
و او تا به حال تا به حال هم به تعجب اگر یک زن و شوهر از نگاهها جانبی را از او به معنی است که او
بهترین دستکش او تقریبا او را کشیده تا با چالش سرگرم قرار داده اند.
اما چرا -- از روی علاقه آن را بسیار آسان به تصور خود را چسبیده به آن -- don't آن را شما دور است؟
و یا اگر آن ناراحتی شما را به آن حمل ، اغلب خوشحالم که کارت در یک
بازگشت. یکی از ثروت خرج می کند در آنها! "
سپس او را دیدم که هر دو در که راه خود را از راهپیمایی خود را با ادای احترام خود را آماده تحت تاثیر قرار بود
خود را به عنوان انحراف در یکی از آن جهات او هنوز نمی توانست به اندازه گیری و
که او قرار است این نماد هنوز هم او را از او دریافت کرده بود.
او بر این اساس او را تحویل کارت به عنوان اگر در اعاده است ، اما به محض او به حال او
تفاوت احساس و با چشمان خود را بر روی آن ، متوقف کوتاه برای عذرخواهی.
"من دوست دارم ، او مشاهده شده ، نام شما."
"آه ، او پاسخ داد :" شما از آن را نمی شنید! "
با این وجود او دلایل خود را برای بودن مطمئن نیست اما که او شاید ممکن است.
آه آن بود ، اما بیش از حد قابل رویت!
آن را بخواند او را دوباره و دوباره به عنوان یکی که آن را ندیده.
"آقای لوئیس لامبرت Strether '" -- او آن را صدا تقریبا به آزادانه برای هیچ غریبه ای.
او با این حال تکرار است که او آن را دوست -- به ویژه لامبرت لوئیس.
این نام از رمان بالزاک است. "" آه من می دانم که گفت : "Strether.
اما رمان awfully بد است. "
Strether لبخند زد : "من می دانم که بیش از حد ،. که او با بی ربطی که اضافه شده
تنها سطحی : "من از Woollett ماساچوست آمده است."
نا مربوطی یا هر چیز دیگری -- -- خنده آن او را برای برخی از دلیل ساخته شده است.
بالزاک بسیاری از شهرها توصیف کرده بود ولی در Woollett ماساچوست شرح داده شده است.
"شما می گویید که" او بازگشت ، "اگر شما می خواهید یکی بلافاصله به دانستن بدترین است."
او گفت : "اوه من فکر می کنم چیزی که اتمام حجت ،" ، "که شما در حال حاضر باید ساخته اند.
من آن را احساس به طوری که قطعا باید به آن نگاه کنید ، آن را صحبت می کنند ، و ، به عنوان مردم می گویند وجود دارد ، عمل می کنند "
آن. این چوب از من و شما قطعا می دانستند
برای خودتان در اسرع وقت شما نگاهی به من انداخت. "
"بدترین شما چیست؟" "خب ، این واقعیت از جایی که من آمده است.
در هر سرعت آن وجود دارد ، به طوری که شما قادر ، اگر هر چیزی اتفاق می افتد ، می گویند من
مستقیما با شما نبوده است "
"من می بینم" -- و دوشیزه Gostrey واقعا علاقه مند در نقطه ساخته بود نگاه کرد.
"اما چه چیزی شما را از به عنوان اتفاق می افتد فکر می کنم؟"
اگرچه او خجالتی بود -- که به جای غیر عادی بود -- Strether gazed در مورد بدون
ملاقات با چشم او ، یک حرکت است که مکرر با او در بحث و در عین حال که خود را
واژه ها اغلب در تمام اثر به نظر می رسید.
"چرا که شما باید مرا بیش از حد نا امید کننده است." که با آنها راه می رفت دوباره با هم
در حالی که او پاسخ داد ، به عنوان آنها رفت ، که اغلب "ناامید" از countryfolk او در
به طور کلی دقیقا همان او بهترین دوست.
تمام انواع چیزهای کوچک دیگر خوشایند چیزهای کوچک است که هنوز بزرگ برای او بود --
گل در هوا به مناسبت ، اما تحمل خود به مناسبت در
مسائل هنوز هم نگرانی های از راه دور ما را بیش از حد
نزدیک به اجازه ما به ضرب تصاویر ایجاد کنید.
دو یا سه ، با این حال ، در حقیقت ، ما شاید باید برای از دست دادن پشیمانی.
دیوار غیر مستقیم -- کمربند ، از مدت ها جامعی از شهر کمی متورم ، نیمی
در جای خود توسط دست های دقیق مدنی برگزار شد -- سرگردان در فایل های باریک بین parapets
هموار نسل های مسالمت آمیز ، pausing
اینجا و آنجا برای دروازه برچیده شده و یا یک شکاف ، پل با بالا می رود و قطره ، گام تا
و گام های پایین ، پیچش های عجیب و غریب ، مخاطبین عجیب و غریب ، peeps را به خیابان ها مثل خانه و
زیر ابرو gables ، نظرات
برج کلیسای جامع و زمینه های کنار دریا ، نشسته شهر زبان انگلیسی و دستور انگلیسی
کشور است.
بیش از حد عمیق تقریبا برای کلمات لذت از این چیزها به Strether ، هنوز به عنوان عمیق
با آن مخلوط شده تصاویر خاصی از تصویر به درون خود.
او این پیاده روی در زمان دور گام زد بود ، در بیست و پنج ، اما که به جای
لوس شدن آن ، فقط آن را برای احساس حال حاضر غنی سازی و نوسازی خود را به عنوان یک چیز مشخص شده
قابل توجهی به اندازه کافی برای به اشتراک گذاشتن.
آن را با Waymarsh بود او باید آن را به اشتراک گذاشته ، و او در حال حاضر بر این اساس از مصرف
او چیزی است که به علت خود بود.
او بارها و بارها در تماشا کرد نگاه ، و زمانی که او برای پنجمین بار انجام داده بود از دست
Gostrey او را گرفت. "شما در حال انجام کاری است که شما فکر می کنید
درست است.
این لمس جایی که او کاملا تغییر رنگ و خنده او بزرگ شد تقریبا
بی دست و پا. من لذت بردن از آن را در حد آن؟ "
"شما در حال لذت بردن از نیست ، من فکر می کنم ، آنقدر که شما باید."
"من" -- او ظاهر شد متفکرانه به توافق برسند. «افتخار بزرگ من است."
"آه از آن امتیاز شما نیست!
این هیچ ربطی به با من است. با خودتان انجام دهید.
به طور کلی شکست. "" آه شما وجود دارد! "خندید.
"این شکست Woollett.
که به طور کلی. "" عدم لذت بردن از "دوشیزه Gostrey
توضیح داد : "آن چیزی است که منظور من است." "دقیقا.
Woollett مطمئن شوید که آن باید برای لذت بردن نیست.
اگر آن بود که. اما چیزی که فقیر است ، نه "Strether
ادامه داد : "هیچ کس به آن را نشان دهد که چگونه. این من را دوست ندارند.
من کسی است. "
آنها در نور آفتاب بعد از ظهر متوقف کرده بود -- به طور مداوم در pausing ، خود را در
قدم زدن در یکی از بالا ، برای حس واضح تر از آنچه را که دیدند -- و Strether استراحت
طرف شیار سنگی قدیمی حصار کمی.
او در این پشتیبانی با صورت خود را به برج کلیسای جامع خم ، در حال حاضر
ستودنی توسط ایستگاه خود را ، بالا توده قرمز قهوه ای ، مربع و فرمان
subordinately spired و crocketed ،
retouched و احیا شده ، اما جذاب به چشم مهر و موم شده خود را بلند و با اولین
پرستوها از سال بافی پرواز خود را در آن دور.
دوشیزه Gostrey lingered در نزدیکی او ، پر از هوا ، که او بیشتر و بیشتر توجیه
حق او ، درک اثر از چیزهایی.
او کاملا موافقت.
"شما در واقع کسی." وی افزود : "من آرزو می کنم شما به من اجازه
نشان می دهد شما چگونه! "" آه من می ترسم از شما! "او خوش
التماس کرد.
او در او نگه داشته یک لحظه ، از طریق شیشه های خود و از طریق خود ، برخی از
pointedness دلپذیر. "آه نه ، شما نمی
شما در حداقل نیستید ، کلیک!
اگر شما شده بود ، ما تا به زودی باید نیست که خودمان را در اینجا یافت نشد با هم.
من فکر می کنم ، "او به راحتی این نتیجه رسیدند :" به من اعتماد شما خواهد شد. "
"من فکر می کنم من -- اما این دقیقا همان آنچه من می ترسم.
من نباید ذهن اگر من این کار را نکرد. این سقوط در نتیجه در بیست دقیقه تا
کاملا به دست های خود را.
من به جرات می گفت : "Strether ادامه داد ،" مرتب سازی بر اساس اتمام حجت و از چیزی که شما کاملا آشنا.
، اما هیچ چیز بیشتر فوق العاده ای تا به حال برای من اتفاق افتاده ".
او با تمام مهربانی او را تماشا می کنند.
"این بدان معناست که به سادگی که شما به من به رسمیت شناخته شده -- که نسبتا زیبا و نادر است.
ببینید آنچه که من هستم. "
همانطور که در این مورد ، با این حال ، او ، با headshake خوش نیت اعتراض ، استعفای
هر گونه ادعا از جمله ، او تا به حال یک لحظه توضیح.
"اگر شما فقط می خواهید بیشتر می آیند که شما آمده اند شما را در هر میزان.
سرنوشت خود من برای من بیش از حد بسیاری بوده است ، و من به آن تسلیم شده است.
من به طور کلی راهنمای -- به 'اروپا ،" آیا شما را نمی دانند؟
من برای مردم صبر کنید -- من آنها را از طریق. انتخاب آنها را به من -- من آنها را.
مرتب کردن بر اساس هستم ، خدمتکار پیک برتر '.'
همدم من بزرگ است. من مردم را ، همانطور که من به شما گفته ، در مورد.
من آن را به دنبال هرگز -- آن را تا به من آمده است. شده است سرنوشت من و سرنوشت یکی یکی
می پذیرد.
اتمام حجت چیزی که بسیار ناراحت کننده می گویند ، در ستمکاران جهان است ، اما من قطعا باور است که ،
مانند من ، هیچ چیز نمی دانم وجود دارد.
من می دانم که تمام مغازه ها و قیمت ها -- اما من می دانم که چیزهای بدتر هنوز.
من به پشت من بار بزرگی از آگاهی های ملی ما خرس ، یا به عبارت دیگر
ملت ما به خودی خود -- برای آن که می آید.
از آنچه که ملت ما متشکل ، بلکه مردان و زنان به صورت جداگانه بر روی شانه های من؟
من این کار را انجام ندهید ، شما می دانید ، برای هر مزیت خاص.
من آن را انجام دهد ، به عنوان مثال -- برخی از مردم ، شما می دانید -- برای پول ".
Strether تنها می تواند و گوش دادن تعجب و شانس خود را وزن.
"و در عین حال ، تحت تاثیر قرار می گیرند که شما هستند و سپس به بسیاری از شما و مشتریان شما ، شما به ندرت می تواند
گفت : آن را برای عشق انجام دهد. "او منتظر یک لحظه.
"چگونه می توانم به شما پاداش می کنیم؟"
او تردید خود را ، اما "شما را ندارند!" وی به نهایتا به بازگشت ، تنظیم او را
دوباره در حال حرکت است.
آنها می رفتند ، اما در چند دقیقه ، هر چند در حالی که هنوز بیش از آنچه که او تا به حال فکر
گفت : او یک بار دیگر از تماشا کرد ؛ مکانیکی ، ناخودآگاه و به عنوان اگر ساخته شده
عصبی توسط نشاط صرف از آنچه او را به عنوان شوخ طبعی عجیب و غریب و بدبینانه او زده است.
او در ساعت بدون دیدن آن نگاه کرد ، و سپس ، بر روی چیزی دوباره توسط خود گفت :
همدم ، تا به حال یکی دیگر از مکث.
"شما واقعا در ترور او را" او لبخند زد یک لبخند است که او تقریبا احساس می شود
رنجور. "حالا شما می توانید ببینید که چرا من از ترس شما است."
"از آنجا که من نورافشانیهایشان چنین؟
چرا همه آنها برای کمک شما! آنچه من به شما گفت ، "او افزود :" فقط
در حال حاضر. احساس می کنید که در صورتی که این اشتباه بودند. "
او سقوط کرد یک بار دیگر ، حل و فصل خود را در برابر جان پناه به عنوان اگر برای شنیدن
در مورد آن. "سپس به من!"
او چهره نسبتا برای لذت فرجام روشنتر است ، اما اگر آن را به عنوان یک سوال
اقدام فوری ، او آشکارا در نظر گرفته است.
«خارج از انتظار برای او -- از دیدن او را در همه؟"
"اوه نه -- که نه ،" فقیر Strether گفت ، به دنبال قبر.
"من برای او صبر کنید -- و من می خواهم بسیار زیادی برای او را ببیند.
اما از ترور است. شما انگشت خود را بر روی آن قرار داده چند دقیقه
پیش.
به طور کلی ، اما آن را به خود avails از موارد خاص است.
که آنچه در آن انجام می دهند برای من در حال حاضر است.
من همیشه با توجه به چیز دیگری ، چیز دیگری ، منظور من ، نسبت به چیزی از
لحظه ای. وسواس از چیز دیگری است
ترور.
من با توجه به در حال حاضر چیزی به عنوان مثال دیگری از شما. "
او با حرارت جذاب گوش. "آه ، شایسته نیست برای انجام این کار!"
این چیزی است که من اعتراف.
آن را پس از آن غیر ممکن است. "او ادامه داد : به فکر می کنم.
"آیا واقعا« نظم »از شما -- که من باید این کار را؟
شما خودتان را به من بدهید؟ "
پور Strether heaved آه خود. "اگر من تنها می تواند!
اما این عفریت از آن -- که من می تواند هرگز.
-- من نمی توانم ".
او بود ، با این حال ، دلسرد. اما شما می خواهید به حداقل؟ "
"آه unspeakably!"
"آه پس از آن ، اگر شما امتحان کنید!" -- و او را بیش از این کار گرفت ، که او آن را نامیده بود ، در
نقطه.
"به من اعتماد کن!" او بانگ زد و عمل از این ، آنها به عنوان retraced مراحل خود را ،
در حال حاضر را به دست خود را عبور او را به بازوی او در شیوه ای از خوش خیم وابسته
پدری فرد مسن که آرزوهای خود را به "خوب" به جوان.
اگر او به آن جلب کرد دوباره در واقع آنها به عنوان نزدیک کاروانسرا این مسئله ممکن است
زیرا ، پس از اینکه بحث بیشتر بین آنها ، رابطه سن را تصویب کرده اند ، و یا حداقل از
تجربه -- که برای آن موضوع ،
در حال حاضر و وپیش با برخی از آزادی ایفا کرده است -- او را به عنوان تحمیل تحت تاثیر قرار
دستبردن.
این در تمام وقایع شاید خوش شانس بود که آنها به اندازه کافی جداگانه وارد
مد در محدوده از درب هتل.
بانوی جوان که در قفس شیشه ای را ترک کرده بودند که اگر او به انتظار آمده بودند تماشا
آنها را در آستانه.
در کنار او ایستاده بود ، نگرش او ، فرد به همان اندازه علاقه مند خود را در
بازگشت ، و اثر چشم از آنها بود بلافاصله برای Strether تعیین
یکی دیگر از کسانی که بازداشت پاسخگو که ما داشته اند تا بارها و بارها به یاد داشته باشید.
او در سمت چپ آن را به خانم Gostrey به نام ، با پهلوانان دروغین اند خوب کامل و آن را تقریبا لرزاند
او ، از او "آقای ! Waymarsh "چه شده ، چه بود -- او بیش از هر زمان دیگری احساس به عنوان
خیره کوتاه خود را از استقبال معلق در زمان
چیزهایی در -- می شده اند ، اما برای خودش ، عذاب او.
آقای -- در حال حاضر بر سر او حتی در آن فاصله بود. Waymarsh بود به نوبه خود
سیاه است.